هنر در زمانهی انقلاب؛ گفتوگو با آیت نجفی، کارگردان فیلم «آفتاب میشود»🔻
✍ در روزهای اول اعتراضات که هنوز تئاترها تعطیل نشده بودند ظاهراً نیروهای سرکوببه دنبال معترضانی که به یک سالن تئاتر پناه بردهبودند با گاز اشکآور وارد سالن شدند. در پی این هجوم اجرا به هم خورد. اتفاق دیگر این بود که تعدادی از هنرجویان تئاتر من که بداهه اجرا میکردند اتفاقاتی را که بیرون رخ میداد در کلاسها اجرا میکردند. بیآنکه بخواهند مستقیم حرف سیاسی بزنند میشد تأثیر فضای بیرون را در بدن و ذهن این هنرجویان دید. به همهی اینها باید اضافه کرد که جامعه احساس مسئولیت میکرد و این مرا تحت تأثیر قرار داد. بهرغم آنهمه سیاهیو تلخیدر جامعه، باشکوه بود که جامعه احساس میکرد که باید کاری بکند. همه میگفتند باید کاری کرد و این درخشان بود و طبعاً به من هم سرایت کرده بود.
✍ زمانی که این گتو در اشغال نازیها بود، پارتیزانها به کودکان آموزش نظامی میدادند. یک زوج هم بودند که برای بچهها موسیقی مینواختند و با آنها تئاتر کار میکردند. پارتیزانها در انتقاد از آنها میگویند «ما داریم میمیریم و شما تئاتر کار میکنید؟» پاسخ آنها این است که «ما نگران روحیهی این بچهها هستیم که به اندازهی جنگیدن مهم است.» تراژدی این است که در آن گتو همه کشته میشوند، اما یکی از معدود بچههایی که زنده میماند به یک کارگردان مهم تئاتر تبدیل میشود و این نمایشنامه را مینویسد و این تراژدی را جاودانه میکند. آیا در اوج کشته شدن نمیشود کار کرد؟ تکلیف کسانی مثل من که نمیتوانند مبارزهی خیابانی کنند چیست؟
✍ رفتم سراغ این نمایشنامه به دلیل گستاخی و بیپردهبودنش، تحریککننده و ضدمردسالاریبودنش. این حرف شعار نیست و فکر میکنم که در واقع در بزنگاههای تاریخی مثل انقلاب «زن، زندگی، آزادی» باید به این مسئله فکر کنیم که جامعهمان مردسالار است و اگر به انقلابی بلندمدت با نتایج پایدار معتقدیم و واقعاً میخواهیم از مصیبتی که در آن گرفتاریم گذر کنیم، یکی از مبارزههایمان باید با خود مردسالاری باشد. البته که ما مردها باید از خودمان شروع کنیم. در غرب بهعنوان خارجی به تو ظلم میشود، و میتوانی ببینی که در ایران تو در واقع معادل آن مرد زورگو هستی. در ایران مرد شیعه همان مرد سفیدپوست آلمانی است، حتی اگر با ایدئولوژی جمهوری اسلامی مخالف باشد.
@NashrAasoo 💭
زندگیِ هر آدمی چقدر میارزد؟ 🔻
✍️ این سؤال ممنوعه در کانون این کتابِ جذاب قرار دارد. ممکن است که ما از بحث دربارهی آن بیزار باشیم، اما عدهای همیشه دارند پشت درهای بسته قیمت زندگیِ آدمها را محاسبه میکنند. چه کسانی، به چه منظوری، و بر اساس چه معیارهایی چنین محاسباتی را انجام میدهند؟ و این اعداد و ارقام دربارهی اینکه چه کسانی ــ و چه چیزهایی ــ را ارزشمند میشماریم به ما چه میگویند؟»
aasoo.org/fa/books/4839
@NashrAasoo 💭
سوئد چطور به همزیستی مهاجران کمک میکند؟🔻
✍ برای اکثر مردم در سوئد، اسافای (SFI) مفهوم آشنایی است. این حروف اختصاری نام دورههای آموزشیِ زبان سوئدی است که «سوئدی برای مهاجران» خوانده میشود و شرکت در آن برای هر کسی که این کشور را برای کار و زندگی بر میگزیند، کلید ورود به جامعه است. تلویزیون سوئد چند سال است که ترتیب این حروف را به هم ریخته و ترکیب تازهای ساخته که بر اساس آن یک مسابقهی تلویزیونی برگزار میشود: IFS. در این ترکیب، جای مهاجران و سوئدیها عوض شده است و میتوان آن را چنین ترجمه کرد: «مهاجران برای سوئدیها». چون در دورههای آموزشیِ اسافای مفهوم زبان فراتر از سخن گفتن و نوشتن است و آموزش فرهنگ را نیز در برمیگیرد، این مسابقهی تلویزیونی را هم میتوان چنین تفسیر کرد: مسابقهای که زبانِ مهاجران را در معنای عامتر، یعنی فرهنگ، به سوئدیها آموزش میدهد.
✍ سیاستهای ادغام در سوئد به روشهای مختلف انجام میشود؛ برنامهی SFI (آموزش زبان سوئدی برای مهاجران)، ادغام در بازار کار با برنامهها و پشتیبانیاز تسهیل ورود به بازار کار، آموزش و تحصیلات کودکان تازهوارد برای سازگاری با نظام آموزشی سوئد و حمایت لازم برای موفقیت در مدرسه، انواع گوناگون حمایت اجتماعی، از جمله حمایت مالی، حمایت از مسکن و کمک به ادغام در جامعهی محلی. در نتیجه، وجود مدیران عالیرتبه در عرصهی تجارت، وزرای کابینه و نمایندگان مهاجرتبار پارلمان چیز عجیبی نیست. در دیگر عرصههای اجتماعی نیز چنین است. بر اساس سیاست ادغام فرهنگی در سوئد، از فعالیتهایی که به تعمیق فهم فرهنگی و نزدیکی میان گروههای مختلف جامعه کمک کند، حمایت میشود. به لطف این سیاستها، مهاجران و مهاجرتباران، تأثیر مهمی بر صنعت سرگرمی سوئد، از جمله تلویزیون، موسیقی، فیلم و ادبیات، داشتهاند و دارند. بسیاری از مهاجران به چهرههای برجستهای در تلویزیون و فیلم سوئد تبدیل شدهاند.
✍ این روزها فصل سوم مسابقهی «مهاجران برای سوئدیها» در حال اجرا است. احمد برهان، کمدین و بازیگر اریترهایتبار، مجری برنامهاست. او در این برنامه از طنز برای بحث دربارهی مسائل فرهنگی و گفتوگو دربارهی ادغام و همزیستی استفاده میکند. روال مسابقه چنین است که هر یکشنبهشب سه شرکتکنندهی سوئدیِ غیرمهاجر باید حدس بزنند که آیا حرفهای پنلیستهای مهاجرتبار دربارهی سؤالات مطرحشده پیرامون فرهنگ مهاجران درست است یا نه. «مهاجران برای سوئدیها» در واقع الهامگرفته از «گفتوگو در مربع»، برنامهی تلویزیونیِ مشهور سوئد در دههی ۱۹۸۰، است. «گفتوگو در مربع» نیز نوعی مسابقهی سؤال و جواب بود که افراد مشهور در آن شرکت میکردند. بخش مهمی از برنامه بر فرهنگ و جامعهی سوئدی و شوخی با آنها متمرکز بود و به خاطر ترکیب کردن طنز با جنبههای جدیِ زندگی و همچنین ارائهی نظرات انتقادی و دیدگاههای اجتماعیاش شهرت داشت. مایکل لیندگرن، تهیهکنندهی «مهاجران برای سوئدیها»، که آن برنامه را بسیار یکدست و همگن میدانست، تصمیم گرفت که وضعیت را تغییر دهد. او مهاجرتباران را در پنل قرار داد تا با تصور رایج مبنی بر اینکه «سوئد از مهاجران جدا افتاده است» بازی کند و و دیدگاهها را تغییر دهد.
@NashrAasoo 💭
بشنو آلمان! پیامهای رادیویی توماس مان در خلال جنگ جهانی دوم 🔻
🎙 توماس مان با مشاهدهی فاجعهی روبهگسترش در آلمان، زبان به سخنان نازیستیزانه گشود و بهتدریج زیر ذرهبین نازیها قرار گرفت. از جمله، در سال ۱۹۳۲، بستهای را باز کرد که حاوی نسخهی نیمسوختهی نخستین رمانش بودنبروکها بود که توسط یکی از حامیان جوان هیتلر فرستاده شده بود. در یادداشتی جداگانه نوشته شده بود که «خودت کار سوزاندن کتاب را تمام کن.» مان اوراق نیمسوخته را نگه داشت و به دوستش هرمان هسه گفت که روزی این ورقهها بر حالوهوای روحی آلمانیها گواهی خواهند داد. احتمالاً او گمان میبرد که اوضاع از آنچه هست بدتر نخواهد شد. با این حال، سال بعد نازیها بر آلمان مسلط شدند. در آوریل ۱۹۳۳ بسیاری از اساتید برجستهی دانشگاه از کار برکنار و تبعید شدند. قانون پاکسازیِ گسترده به اجرا درآمد و آکادمی هنرهای پروس، در این ماجرا پیشقدم شد و از تمام کارکنان خود خواست تا وفاداری خود را به رژیم جدید اعلام دارند. توماس مان یکی از دو استادی بود که از انجام این کار سر باز زدند.
🎙 در پاییز ۱۹۴۰، فصل تازهای از مبارزات علنی توماس مان با رژیم هیتلر آغاز شد. در آن وقت، مسئولین رادیو بیبیسی با توماس مان تماس گرفتند و از او خواستند که پیامهای کوتاهی را از طریق آن رسانه برای هموطنانش بهطور مرتب بفرستد و در مورد رویدادهای جنگ اظهار نظر کند، و به این وسیله بر افکار عمومی آلمان اثر بگذارد. قرار بود که سخنان او نه از آمریکا و از طریق امواج کوتاه، بلکه از لندن و با امواج بلند یا متوسط پخش شود؛ تنها امواج رادیویی که مردم آلمان میتوانستند دریافت کنند. مان قبول کرد که ماهانه چند پیام بفرستد و پس از چند نوبت آزمایش، درخواست کرد که زمان صحبتهایش از پنج به هشت دقیقه افزایش یابد. برنامهها در ابتدا به این شکل مخابره میشد که مان متن سخنانش را به لندن تلگرام میکرد و در آنجا توسط یک کارمند آلمانیزبان بیبیسی در رادیو خوانده میشد. اما به پیشنهاد توماس مان، روش پیچیدهتری در پیش گرفته شد: سخنان او در لسآنجلس روی صفحهی گرامافون ضبط میشد؛ صفحهی ضبطشده را با پست هوایی به نیویورک میفرستاند و از آنجا، تلفنی به لندن مخابره و دوباره ضبط میشد، و آنگاه سخنان ضبطشدهی او در برابر میکروفون رادیو پخش میشد.
🎙 «در این لحظه که اوج سرمستی شماست ... به شما میگویم که این ماجرا پذیرفتنی نیست ... گمان مبرید که حقایقی آهنین از پیافکندهاید که عالم بشری در برابرش سر فرود خواهد آورد ... بشریت نمیتواند پیروزی نهایی شر، دروغ و خشونت را بپذیرد و با آن بهراحتی سر کند. دنیایی که از پیروزی هیتلر برون میآید دنیای بردهداری جهانی است، و فزون بر آن، دنیای بدبینی مطلق، دنیایی که دیگر نمیتوان در آن به ارتقا و بهترشدن آدمی باور داشت؛ جهانی که یکسره از آنِ شر است و در معرض شرارت قرار دارد. چنین چیزی وجود ندارد؛ جهان چنین چیزی را تاب نخواهد آورد. بشر در برابر دنیای آکنده از ناامیدی از روح و خیرِ هیتلری، سر به شورش خواهد گذاشت و این شورش از هر امر قطعی، قطعیتر است. شورشی بنیادین که "حقایق آهنین" در برابر آن چون گچ میماند.»
@NashrAasoo 💭
در میانهی پیروزی و شکست 🔻
📚 فروید به این نتیجه رسیده بود که علت رنج ما نه جهان بیرحم واقعی بلکه ناتوانیِ ما در سازگاری موفقیتآمیز با آن است. در نتیجه، آن پرسش تجربی ــ کودک بیچاره، آنها با تو چه کردهاند؟ ــ تقریباً به امری نامربوط بدل میشود. این که واقعاً چه اتفاقی افتاده یا چه کسی یا چه چیزی مسئول آن بوده است دیگر اهمیت ندارد. به یک معنا ما هنوز هم ممکن است کودکانی بیچاره و غمگین باشیم اما کمتر به سرزنش و قضاوت دیگران متوسل میشویم. درمان در واقع عبارت است از کنار آمدن با این امر که جبران واقعی ممکن نیست. بهداشت روانی به خادم تعادل اجتماعی تبدیل میشود و جنون به خاستگاه انقلابیون آتی.
📚 این تضاد بین امر روانی و امر اجتماعی ــ و راههایی که رادیکالهای چپگرا برای حل آن یافتهاند ــ نقطهی آغازین کتاب جدید و مناقشهبرانگیز هانا پروکتور با عنوان از پا افتادگی: تجربهی عاطفی شکست سیاسی است. پروکتور، پژوهشگر دانشگاه استرثکلاید در گلاسکو، طرفدار جنبش ضدروانکاوی نیست، جنبشی که از سال ۱۹۶۰ تا امروز تمام مداخلات بهداشت روانیِ موجود را انضباطبخشی ایدئولوژیک خوانده است. همچنین او به دنبال تعیّن بخشیدن به دوگانگیِ منشأ درونی و بیرونیِ رنج روانی نیست. او در این رابطه مینویسد «"بیرون" جهانی اجتماعی مملو از سایر مردم است که هر یک زندگیِ درونیِ خود را دارد، زندگیای که در اثر تجارب زیستن در همان جهان اجتماعی شکل گرفته است، و در مقابل آنها نیز در شکل دادن به این جهان اجتماعی نقش دارند.» دغدغهی پروکتور مسائلی کمتر انتزاعی است، مسائلی که هم روزمرهاند و هم عاجل: رادیکالهای چپگرا چگونه میتوانند تدابیری برای درمان زخمهای ناشی از جهانی آزارنده و آسیبرسان بیندیشند و در همان حال به دنبال از میان بردن ساختارهای اجتماعیای باشند که عامل این زخمها بودهاند؟ و زمانی که چنین تلاشهایی ما را از نظر جسمانی و روانی از پای در میآورند ــ امری که وقوع آن حتمی است ــ برای خودمان چه میتوانیم بکنیم؟
📚 اما آیا وابستگی در عین زخمخوردگی میتواند مبنایی مطمئن برای تعهد انقلابی و تداوم مشارکت در سیاست باشد؟ یکی از درمانهای از پا افتادگی ــ روشی که نتیجهاش را در خودم و دیگران دیدهام ــ این است که عصبانیت از جهان را با عصبانیت از ناکامی جنبش در تغییر جهان جایگزین کنیم. همانطور که در ابتدای دههی ۱۹۶۰ یکی از سازماندهندگان مأیوس جنبش حقوق مدنی به رابرت کولزِ روانکاو گفت «احساس میکنم که این سالها را بیهوده سپری کردهام. هیچ نتیجهای به دست نیامده است ... به همین خاطر احساس میکنم که این جنبش به من خیانت کرده است و فکر میکنم راحتتر است که از جنبش عصبانی باشم تا سفیدپوستان.... نفرتم از این جنبش نوعی رهایی است، میتوانم از آن متنفر باشم و بر اساس آن تنفر کاری انجام دهم. مثلاً به آنها حمله کنم یا تضعیفشان کنم. اما یک سیاهپوست در برابر سفیدپوستان چه کاری میتواند انجام دهد که عاقبت به نابودیاش نینجامد؟»
@NashrAasoo 💭
ترورهای ایدئولوژیک با چاقو در ایران معاصر: از بابیو بهائیکشی تا قتلهای زنجیرهای🔺
فاطمه شمس
«در ترورهای ایدئولوژیک، قاتلان خود را موظّف به «انجام وظیفه»میدانند. این وظیفه یا برداشتی شخصی از انجام یک فریضهی شرعی و دینی است و یا دستوری که آنها موظّف به اطاعت و اجرای آن هستند و در قبال انجام آن قرار است پاداش دنیوی و اخروی دریافت کنند. ایدئولوژیهای تروریستی، یک وجه اشتراک مهم دارند: آنها فقط «یک تفکّر پاک و درست» ــ تفکّر خودشان ــ را قبول دارند و معتقدند تفکّرات ناپاک دیگر از راه راست منحرف شدهاند و خبیث و شیطانیاند. این نوع استدلال به توجیه خشونت عریان ترور ختم میشود و آن را عملی واجب و لازم میپندارد.
این یادداشت به بهانهی انتشار کتاب چاقو: جزئیات یک ترور ناکام به قلم سلمان رشدی نوشته شده و تجربهی ترور ناکام رشدی با چاقو را دستمایهای ساخته است برای بازخوانی پروندهی ترورهای ایدئولوژیک جمعی از دگراندیشان ایران معاصر که با پشتیبانی و فتوای آخوندهای شیعه و به دست اسلامگرایان با چاقو به قتل رسیدند.»
@NashrAasoo 💭
«آیا انسانها ذاتاً به خشونت گرایش دارند یا این که ارتکاب خشونت مستلزم غلبه بر بیمیلیِ ذاتی است؟ آیا غلبه بر این بیمیلی برای انسانهای مدرن دشوارتر از قرون گذشته است؟ آیا خشونت ابزار یا عملی اجتماعی است که به فرهنگ بستگی دارد؟»
aasoo.org/fa/articles/4922
@NashrAasoo 🔻
«بهرغم ممنوعیت استفاده از کودکان در جنگ و منازعات مسلحانه در کنوانسیونها، معاهدات و پیمانهای بینالمللی، کودکان در ایران همچنان تشویق، تطمیع و مجبور به حضور در درگیریهای مسلحانه میشوند. جنگ ایران و عراق ۳۶ سال قبل پایان یافت اما نگرانی برای کودکانی که مسلح میشوند، میکشند و کشته میشوند، هنوز تمام نشده است.»
aasoo.org/fa/articles/4947
@NashrAasoo 🔻
«آب، منبع انسانیِ مشترک میان همهی ماست. وقتی داستانی را دربارهی تشنگی در روستایی در جنوب عراق روایت میکنم، خواننده در هنگام خواندن این روایت، از ماهیت سیاست در عراق نمیپرسد بلکه با این وضعیتِ انسانی احساس همدلی میکند.»
aasoo.org/fa/articles/4932
@NashrAasoo 🔻
در زمانهای که نومیدانه به سرمایهاندوزیِ سیاسی از طریق دیوار کشیدن و نظامی کردنِ مرزها عادت کردهایم مطالعهی کتابی دربارهی ماجرای پرهیجانِ فروپاشیِ مرزها تسلیبخش است. پیکنیک به بازبینیِ رویدادهایی در مجارستان در سال ۱۹۸۹ اختصاص دارد که برچیده شدن بساط قدرت شوروی در اروپای مرکزی را تسریع کرد. به طور خاص، این کتاب، به لطف ارائهی آمیزهای از سرگذشتِ شخصیِ افراد و خاطرات شاهدان عینی، شرایطی را ترسیم میکند که در آن اقدام اعتراضآمیزِ آرمانخواهانهی گروهی از مردم عادی ــ برگزاریِ ضیافتی تابستانی در دشتی نزدیک به مرز اتریش ــ به کاتالیزوری برای انقلابهای پرماجرای صلحآمیزی تبدیل شد که دوباره این قاره را متحد کرد.
aasoo.org/fa/books/4884
@NashrAasoo 💭
درسگفتارهای عباس امانت دربارهی تاریخ ایران ــ درس پنجم، بازار و میدان
🔸 در این سلسله درسگفتارها، عباس امانت، استاد بازنشستهی تاریخ در دانشگاه ییل، درباره ساختارهایی در تاریخ ایران صحبت میکند که به باور او از قرنها پیش تا امروز پایدار مانده و زندگی ایرانیان را شکل داده است.
🔸 پیشگفتار
🔸 درس اول: بوم و بر
🔸 درس دوم، ایران و انیران
🔸 درس سوم، درگاه و دیوان
🔸 درس چهارم، دین و دولت
🔸 پادکست درسگفتارها در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
«در حالی که بیش از سه دهه از پایان این جنگ میگذرد، روایتهای موجود، خواه در قالب تاریخنگاری یا هنر و ادبیات، کمتر تجربهها و خاطرات بسیار متنوع مردم را منعکس کردهاند. تجربههای کودکان، کودکسربازان، زنان از پیشینههای متفاوت، مردمان کرد، بلوچ، عرب و ترک؛ اقلیتهای دینی، افراد دارای معلولیت و دگراندیشان سیاسی در کنار بسیاری گروههای دیگر غالباً ناشنیده ماندهاند.»
aasoo.org/fa/articles/4939
@NashrAasoo 🔻
موسیقی و موسیقیدانانِ دگراندیش در شوروی 🔻
🔹 حکومت شوروی نه تنها بخش بزرگی از آثار موسیقیدانانِ کلاسیکِ این کشور را به بهانهی پیچیدگی و عدم خدمت به خلق محکوم میکرد بلکه موسیقی پاپِ غربی را هم به ترویج فرهنگ بورژوازی متهم میکرد. در نتیجه، در زمانی که موسیقیِ پاپ غربی در دههی ۱۹۵۰ در حال متحول کردن دنیا بود، اهالیِ شوروی از دایرهی این تحولات و شوروحالی که بهشکل فزایندهای دنیا را دربرگرفته بود بیرون ماندند. سانسور دولتی در اتحاد جماهیر شوروی چنان سختگیرانه بود که ورود حتی یک آلبوم راکِ آمریکایی به داخل کشور محال مینمود. در آن زمان، راکاندرول موسیقی پاپ روز بود و مسئولان شوروی این موسیقی را تهدیدی علیه نظم اجتماعی میدانستند و نگران تأثیرش بر جوانان بودند. ترانههایی که فردگرایی، آزادی و ارزشهای غربی را ترویج میکرد از نظر ایدئولوژیک خطرناک به شمار میرفت و به سرعت ممنوع یا سانسور میشد. در مواجهه با سانسور ظالمانهی مجاریِ رسمیِ نشر و پخش موسیقی غربی، تعدادی از دوستداران پروپاقرصِ موسیقی توانستند راههای دیگری بیابند و موسیقیِ ممنوعه را با ترفندهای مختلفی در مجاریِ غیررسمی و بازار سیاه دنبال کنند.
🔹 بازار زیرزمینیِ صفحههای استخوانی پیش از مرگ استالین ایجاد شد اما تا سالها بعد از مرگ او هم رونق داشت. گرچه پس از مرگ استالین و اقدامات خروشچف برای کاهش خفقان، فضای فرهنگی تا حدی باز شد اما فعالیت هنری در تمام دوران جنگ سرد همچنان تحت نظارت و کنترل دولت باقی ماند. میزان سانسور فرهنگی در آن دوران در نوسان بود و از تغییرات در کادر رهبریِ شوروی و نگرشهای اجتماعی و تحولات سیاسی تأثیر میپذیرفت. رهبران بعدیِ شوروی سیاستهای متفاوتی را اجرا کردند اما سانسور یکی از مؤلفههای سیاستگذاریِ فرهنگی در سراسر تاریخ اتحاد جماهیر شوروی بود، بهطوری که در دههی ۱۹۸۰ یعنی سالهای منتهی به فروپاشی شوروی (۱۹۹۱) همچنان مصادیق چشمگیری از سرکوب موسیقی راک در این کشور وجود داشت.
🔹 علاقهی مردم شوروی به موسیقیِ روزِ دنیا آنقدر زیاد بود که در کنسرت گروه متالیکا که در سال ۱۹۹۱ و در آستانهی فروپاشیِ اتحاد جماهیر شوروی در مسکو برگزار شد حدود یک میلیون و ششصد هزار نفر شرکت کردند، رقمی که بسیار فراتر از انتظار برگزارکنندگان این کنسرت بود و یکی از پرمخاطبترین کنسرتهای تاریخ معاصر را پدید آورد. این دقیقاً همان چیزی بود که رژیم کمونیستِ شوروی میخواست از آن جلوگیری کند، اما شش دهه تدابیر امنیتی و تنبیهی نتیجهی معکوس داد.
@NashrAasoo 💭
هنر در زمانهی انقلاب؛ گفتوگو با آیت نجفی، کارگردان فیلم «آفتاب میشود»
«من لیسیستراتا هستم. زنی سرکش. رهبریِ یک انقلاب زنانه را در دست گرفتهام.» این تکگویی ایدهی کلیِ نمایشنامهی «لیسیستراتا» است، نوشتهی آریستوفان، نمایشنامهنویس یونان باستان. این متن اولین بار در سال ۴۱۱ قبل از میلاد مسیح روی صحنه رفته است. بیستوچند قرن بعد آیت نجفی، مستندساز ایرانیِ ساکن آلمان، در میانهی اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» این نمایشنامه را به خدمت گرفت تا فیلم «آفتاب میشود» را بسازد. در شهریور ۱۴۰۱، کمی بعد از قتل ژینا امینی در بازداشتگاه پلیس، یک گروه تئاتری که میخواهد لیسیستراتا را روی صحنه ببرد، در محل تمرین گرفتار میشود، چون درگیری بین مردم معترض و نیروهای امنیتی راه خروج را بسته است. در «آفتاب میشود» گروهی تئاتری ــ متشکل از جوانانی که تا آخر چهرههایشان را نمیبینیم ــ سرگرم تمرین کمدیِ جسورانهی «لیسیستراتا» هستند. فیلم نه فقط تکههای تمرین بلکه روابط بین عوامل تئاتر و همینطور روابط آنها با فیلمساز را به تصویر میکشد.
aasoo.org/fa/articles/4942
@NashrAasoo 💭
درسگفتارهای عباس امانت دربارهی تاریخ ایران ــ درس ششم: بیرون و اندرون
🔸 در این سلسله درسگفتارها، عباس امانت، استاد بازنشستهی تاریخ در دانشگاه ییل، درباره ساختارهایی در تاریخ ایران صحبت میکند که به باور او از قرنها پیش تا امروز پایدار مانده و زندگی ایرانیان را شکل داده است.
🔸 پیشگفتار
🔸 درس اول: بوم و بر
🔸 درس دوم، ایران و انیران
🔸 درس سوم، درگاه و دیوان
🔸 درس چهارم، دین و دولت
🔸 درس پنجم، بازار و میدان
🔸 پادکست درسگفتارها در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
«امروزه سوئد جامعهای چندفرهنگی است که بخش چشمگیری از جمعیتش خارجیتبارند و مهاجرت همچنان یکی از موضوعات مهم در سیاست و بحثهای اجتماعی سوئد است. گرچه محدود کردن مهاجران و «مشکلاتی که آنها برای جامعهی سوئد پدید میآورند» یکی از موضوعاتی بوده که حزب راست افراطیِ «دموکراتهای سوئد» از آن بهعنوان ابزاری برای جلب رأی بیشتر استفاده کرده، اما جامعهی سوئد در مجموع، روادار و پذیرای فرهنگهای گوناگون است و گاه حتی به مماشات با ورود عناصر فرهنگیِ مهاجران، بهویژه مسلمانان، متهم میشود.»
aasoo.org/fa/articles/4935
@NashrAasoo 🔻
«توماس مان، نویسندهی بلندآوازهی آلمان، در فاصلهی دو جنگ جهانی، دگردیسیِ سیاسیِ تمامعیاری را از سر گذراند و در اکتبر ۱۹۳۰، در سالن بتهوون برلین، جامهی «محافظهکاری» و «سیاستپرهیزی» را یکباره از تن به در آورد و علیه نازیها داد سخن داد. سخنرانی او، عنوان معناداری داشت: «توسل به خِرد» که باطلالسحر پروپاگاندای نازیها بود. تعجبی نداشت که آنان سخنانی در این باره را تاب نیاورند. از همین رو، مأموران نازیِ حاضر در سالن، بارها با هیاهو در سخنان او وقفه انداختند. از این نقطه به بعد سرنوشت او به مسیر دیگری افتاد.»
aasoo.org/fa/articles/4953
@NashrAasoo 🔻
«از پا افتادگی دربارهی حیات روانیِ جنبشهای رادیکال و کتابی دربارهی شکست است ــ زیرا شکست نخستین تجربهی روانیِ زندگی رادیکال است. برای انقلابیون، شکست اغلب اوقات نوعی هنجار است و نه استثناء. همانطور که مارکسیستها میگویند، هر نسل از مبارزان محکوم به شکستاند، بهجز نسل آخر. از همین روی، فصلهای کوتاه کتاب پروکتور به اثرات منفیای اختصاص دارد که با فعالیت انقلابی عجین است، مانند سودازدگی، نوستالژی، افسردگی، فرسودگی، ناخشنودی و ماتم.»
aasoo.org/fa/books/4941
@NashrAasoo 🔻
زخمجنگ: سیال میان مرزها و معانی
عمر دواچی
«در سلسلهی بیپایان جنگ و کشتار در خاورمیانه شمار افزایندهی آوارگان و جنگزدگان وضعیت آنها در منطقه را همواره وخیمتر و نابسامانتر کرده است. اولین موج پناهجویان خاورمیانه فلسطینیها بودند که در سال ۱۹۴۸ خانه و کاشانهی خود را از دست دادند و به کشورهای همسایه ازجمله سوریه، لبنان و اردن پناهبردند. از آن زمان، جنگهای پیدرپی در عراق و سپس سوریه شمار جنگزدگان و آوارگان در منطقه را چندین برابر کرد. کمیساریا معضل اسکان در خاورمیانه را یک «فاجعهی انسانی» نامیده است. حاصل این فاجعه چیست؟»
🔸 این مقاله یکی از سلسلهمقالاتِ پروندهی «جامعه و سلامت روان» است که پیشتر در وبسایت دانشکده منتشر شده است.
@NashrAasoo 💭
گذشته و حالِ خشونت🔻
✍ خشونت از نظر فرهنگی نسبی است و امکان دارد که در قسمتی از دنیا اکثر اعضای یک جامعه عملی را خشونتی تحملناپذیر بدانند، در حالی که در قسمت دیگری از دنیا و در همان زمان آن عمل کاملاً موجّه و مجاز به شمار رود. یعنی خشونت چیزی است که یک جامعه خشونت میداند؛ خشونت عبارت است از تفاوت میان آنچه تحمل میشود و آنچه تحمل نمیشود، میان آنچه پذیرفتنی است و آنچه پذیرفتنی نیست. بنابراین، همانطور که فرانسیسکا لوتز، تاریخنگار سوئیسی، بهدرستی گفته است، پرسش اصلی این نیست که «خشونت چیست؟» بلکه این است که «چه چیزی در هر جامعهی مفروضی خشونت را خشونت میکند؟» این امر بدین معنا نیست که خشونت امری نسبی است بلکه اعتراف به این امر است که بهترین راه درک خشونت این است که آن را در بستر و شرایط بسیار خاص فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بفهمیم.
✍ درک (نادرستِ) رایج این است که مردم در دوران باستان، قرون وسطی و اوایل دوران مدرن بیرحم، خشن، تندخو و به مرگ بیاعتنا بودند و برای حل اختلاف بیدرنگ به خشونت متوسل میشدند. بر اساس این سوءتعبیر، هرچه در زمان عقبتر برویم، با خشونتِ بیشتری مواجه میشویم. این طرز فکر را میتوان در آثار اخیر بعضی از دانشمندان علوم سیاسی نظیر جان مولر، آذر گات و جوشوا گولدستاین، و همچنین استیون پینکر، روانشناس تکاملی، دید. همهی آنها با اشاره به کاهش جنگهای متعارف و مرگ در جنگ، و همچنین کاهش میزان آدمکشی در کشورهای اروپای غربی، از نقطهی اوج آن در قرن سیزدهم تا سطوح نسبتاً پایینِ کنونی، کاهش خشونت در گذر قرون و اعصار را بدیهی فرض میکنند. آنها معمولاً به میزان مرگومیر در جنگ و میزان آدمکشی در اروپای غربی، که نگهداریِ سوابق در آن کم و بیش درست بود، استناد میکنند تا نتیجه بگیرند که میزان خشونت در مجموع در همهی جوامع کاهش یافته است.
✍ باید اذعان کرد که خشونت جزء جداییناپذیری از زندگیِ اجتماعی در قرنهای پیشین بوده است اما به طور مستدل میتوان گفت که زندگی به اندازهای که در فیلمها و رسانهها وانمود میکنند خشن نبوده است. شکلهای خشونت، و همچنین میزان خشونت، از زمانی به زمانِ دیگر و از منطقهای به منطقهی دیگر به شدت متفاوت از یکدیگر بوده است. به عبارت دیگر، در شرایط متفاوت، بسته به آنچه پذیرفتنی و ناپذیرفتنی شمرده میشد، خشونت به شکلهای متفاوتی به کار میرفت. در نتیجه، پرسش این نیست که «فلان دورهچقدر خشن بوده است؟»، بلکه باید پرسید که «خشونت در فلان دوره به چه شکلی بوده است؟»
@NashrAasoo 💭
جنگ تمام شد اما سربازگیری از کودکان هنوز ادامه دارد🔻
✍ ۳۶ سال پیش جنگ تمام شد، اما حکومت ایران همچنان در هنگام درگیریها و منازعات مسلحانه کودکان را به میدان میفرستد. نگاهی به سیاستهای تبلیغی و آموزشیِ جمهوری اسلامی نشان میدهد که پسربچههای مدرسهای همچنان از دیدگاه حکومت ایران، سربازانی آمادهی اعزام به میدان جنگ و درگیری محسوب میشوند.بسیاری از کودک سربازان اعزامی به جنگ، در سالهای نخستِ استقرار جمهوری اسلامی سابقهی عضویت در کمیتهها و پایگاههای بسیج را داشتند، از سن ۱۲-۱۳ سالگی در گشتهای شبانهی شهری شرکت میکردند و گاه اسلحه به دست میگرفتند. نگاهی به آمارهای رسمی نشان میدهد که درصد جانباختگان و مجروحان جنگ ایران و عراق در بین نوجوانانی که از پشت میزهای مدرسه به جبهه فرستاده میشدند، بیش از دیگر گروههای سنی بود. کودکانی ۱۳ تا ۱۸ ساله که تنها آموزش نظامیِ آنها، شرکت در دورههای کوتاهمدتِ ۱۴تا ۴۵ روزه بود و برخی از آنها بهقدری ریزجثه بودند که پوتین و کلاهخود مناسب آنها پیدا نمیشد.
✍ علیرضا میگوید بیشتر افراد گردان ۶۰۰ نفره آنها، کمتر از ۱۸ سال داشتند. به گفتهی او، در بسیاری از دیگر گردانها نیز همینطور بود: «ما سرباز زبدهی جنگی نبودیم و نیمی از تلفاتمان به خاطر ناوارد بودن در جنگیدن بود. شاید همان ناوارد بودن یک جور شهامت کاذب هم ایجاد میکرد.» نقی یکی از کسانی بود که ناوارد بودنش، او را ترساند: «اولین بار دو روز قبل از عملیات بود که اسلحه به دست گرفتم. شب عملیات از گریههای شدید بچهها که هم را بغل میکردند واقعاً ترسیدم. همه ترسیده بودند و میدانستند که زنده بر نمیگردند.» نقی همان شب در یک لولهی سیمانی مخفی شد تا جانِ سالم به در ببرد. فردا صبح تعداد زیادی از همرزمانش کشته و مجروح شده بودند. یکی از آنها صمیمیترین دوست دوران دبستان و راهنماییاش بود: «واقعیت این است که بعد از دیدن زخمیها و شهدا ترس برم داشت و بعد از همان چهل روز اول، دیگر به جبهه بر نگشتم. تا چندماه بعد از برگشتن از جبهه هم منزوی و گوشهگیر شده بودم.» او بخشی از تلفات بالا در رزمندههای زیر ۱۸ سال را معلول ضعف جسمانی میداند: «خیلی جاها این بچههای چهارده-پانزده ساله سردشان بود و یخ زدند. یا مثلاً بچهی پانزده ساله، ده تا گلولهی آرپیجی را که هجده کیلو وزن داشت در گونی حمل میکرد و همراه آرپیجیزن میدوید. از هر ده تا از این بچهها دوتایشان تیر میخوردند و کشته میشدند.»
✍ دستکم از ۱۳۸۸ به بعد نیز در بسیاری از اعتراضات مردمی، کودکانِ زیر ۱۸ سال در پایگاههای بسیج به کار گرفته شدند و از آنها بهعنوان نیروی سرکوب استفاده شده است. چندین تن از فرماندهان سپاه در دادگاه مردمی آبان به استفاده از کودکان در سرکوب اعتراضات آبان ۱۳۹۸ شهادت دادهاند. حکومت ایران از دههی نود خورشیدی، کودکان زیر ۱۸ سال را بهعنوان سرباز به جنگ در سوریه فرستاده است. کودکانی که اغلب مهاجران افغانستانی ساکن ایران هستند اما کودکان ایرانی نیز در بین آنها دیده میشود. یکی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران در گفتوگو با «آسو» استفاده از کودکان ایرانی در جنگ سوریه را تأیید کرد.
@NashrAasoo 💭
عراق و جهان در لبهی پرتگاه سقوط 🔻
✍️ در مصاحبهای که در ادامه میخوانید، اسامه اسبر با خالد سلیمان، روزنامهنگار، نویسنده و پژوهشگر، دربارهی کتاب جدید او گفتوگو کرده است. کتابی دربارهی تغییرات اقلیمی و تهدیدهای احتمالیِ خشکسالی در عراق و نقش ویژهای که فرهنگ و هنر میتواند در افزایش آگاهیِ زیستمحیطی دربارهی این بحران ایفا کند. سلیمان توجه ویژهای به آثار علمی و تخیلیای دارد که دربارهی دنیای آیندهی تنیده در فجایع زیستمحیطی خیالپردازی میکنند: جهانی که یخها در آن ذوب شدهاند، بصره در آب دریا غرق شده است و تغییرات اقلیمی زمین را چنان گرم کرده که انسان دیگر نمیتواند در آن زندگی کند و دوام بیاورد. در این گفتوگو به داستان «گرافیتی ۲۰۲۴» به قلم محمد خضیر اشاره میشود که در آن ساکنان یک شهر به علت گرمای وحشتناک زمین به سراغ ایجاد یک «شهر زیرزمینی» میروند. طی سرک کشیدنی کوتاه به روی زمین، شخصیت اصلیِ داستان یکی از دوستانش را میبیند که نقاشی دیواریای با این کلمات کشیده است: «وای از آن پیشگوییها که میگفتند زندگیِ زشت و ازهمپاشیدهی ما چگونه خواهد بود.»
✍️ خالد سلیمان:«اعداد، آمار، دادههای دولتی و توافقهای منطقهای و بینالمللی به اندازهی کافی در متون دانشگاهی و راهحلهای لازم برای سیاستگذاری و تحقیق، واقعیتِ آب و تغییرات اقلیمی را مطرح کردهاند. همانطور که در پاسخ به پرسش قبلی هم گفتم، بسیاری از روزنامهنگاران از اینکه گزارشها و آمار و ارقام رسمی را اعلام کنند، راضی هستند. من نه تنها به روشی دیگر بلکه به فلسفهی دیگری تمایل دارم. فلسفهای که با استفاده از امکانات سبک رواییِ ژورنالیستی، منافع انسانیِ واقعیت را پیشزمینهی کار خود قرار میدهد و میکوشد با این سبک، مردم را از کمبود آب و تغییرات اقلیم پیرامونشان آگاه کند.»
✍️ آنچه امروز در عراق به دلیل دزدی و فساد گسترده رخ میدهد، فراتر از تصور است. من در جریان تدوین این کتاب چیزهایی دیدم و شنیدم که موهای آدمی را سفید میکند. به علت فقدان دادههای شفاف و مدون نتوانستم اینها را در کتاب بگنجانم. بله، در عراق سیاستمدارانی هستند که علناً برای مزارع خصوصی آب میدزدند و هیچ قانونی آنها را پاسخگو نمیکند. اعضای دولت محلی، شوراهای شهر و روستا و نمایندگان مجلسی وجود دارند که مزارع کشاورزی یا پرورش ماهی و دامداریای دارند که هر روز دارد به تنوع زیستی آسیب میزند و منابع آب را هدر میدهد. هزینهی همهی اینها هم از جیب ملت است و بس.
@NashrAasoo 💭
درسگفتارهای عباس امانت دربارهی تاریخ ایران ــ درس ششم، بیرون و اندرون
🔸 در این سلسله درسگفتارها، عباس امانت، استاد بازنشستهی تاریخ در دانشگاه ییل، درباره ساختارهایی در تاریخ ایران صحبت میکند که به باور او از قرنها پیش تا امروز پایدار مانده و زندگی ایرانیان را شکل داده است.
🔸 پیشگفتار
🔸درس اول: بوم و بر
🔸 درس دوم: ایران و انیران
🔸 درس سوم: دیوان و درگاه
🔸 درس چهارم: دین و دولت
🔸 درس پنجم: بازار و میدان
🔸 این قسمت را میتوانید در یوتیوب، توئیتر یا اینستاگرام آسو نیز ببینید. همچنین پادکست درسگفتارها در اپهای پادگیر در دسترس هستند.
@NashrAasoo 💭
شیرین عبادی، برندهی جایزهی صلح نوبل و از مؤسسان «کانون مدافعان حقوق بشر»، معتقد است که فاصله میان ناسیونالیستهای افراطی و اقوام و اتنیکهای ایران یکی از مشکلات عمده در کشور است. او به «آسو» میگوید: «اتنیکهای ایرانی سالیان سال در هر دو رژیم مورد ستم و بیتفاوتی بودهاند، در نتیجه مطالباتی دارند که برخی قابل تحقق است و برخی دیگر، دستکم در کوتاهمدت، امکان تحقق ندارد. از آن طرف، بعضی از ناسیونالیستهای افراطی هر نوع تحرکِ حتی مدنی و اجتماعیِ اتنیکها را نشانهی تجزیهطلبی میدانند و به شدت با آن مخالفت میکنند. این فاصلهها باید پر شود. حکومت نه تنها به فکر حل این اختلافات نیست، بلکه آنها را تشدید میکند. به همین دلیل، مردم و نهادهای مدنی وظیفه دارند که هر یک در حد توانِ خود برای پر کردن این فاصله تلاش کنند.»
در راستای تلاش برای پر کردن فاصلهها، «بنیاد شیرین عبادی» تصمیم گرفته است که تمامیِ محتوای آموزشیِ خود را به پنج زبان فارسی، عربی، بلوچی، کردی و ترکی ارائه کند.
aasoo.org/fa/articles/4936
@NashrAasoo 💭
به زودی در آسو: گفتگوی اختصاصی امیر بهاری با حسین علیزاده، در مجموعه پادکستهایی به مناسبت انتشار کار بزرگ پژوهشی و آموزشی او، دستگاههای موسیقی ایران
@NashrAasoo 🔺
گنجاندن زنان در روایتهای جنگ: تاریخنگاریهای پیشدستانهی حکومت🔻
✍ مقامهای جمهوری اسلامی به خوبی میدانند که جنگ مانند هر واقعهی تاریخیِ دیگری به شدت محل مناقشه است. آنها میدانند که اگر به صداهای غایب جنگ مجال داده شود نه تنها واقعیتها و حقایق سانسورشدهی پیشین دربارهی ضرر و زیانِ ناشی از سیاستها و تصمیمات حکومت را فاش میکنند بلکه پتانسیل بالایی برای بر هم زدن روایت واحدی دارند که حکومت عرضه کرده است. این صداها میتوانند فضایی برای تأمل ایجاد کنند، نگرش عمومی نسبت به جنگ را تغییر دهند، همدلیهای جدیدی بیافرینند و در نهایت فضایی جسور برای مقاومت رادیکال در مقابل سلطهی سیاسی و اجتماعی حکومت شکل دهند. در دهههای گذشته، استراتژیمقامات جمهوری اسلامی برای حفظ هژمونی و تسلط خود بر تمامیِ کنشهای گفتمانی دربارهی جنگ هوشمندانهتر شده است. آنها بهجای صرفاً سانسور کردن و حفظ هژمونیِ گفتمانیِ خود از طریق فشار و سرکوب، به استراتژیهای نامحسوستری روی آوردهاند. یکی از این استراتژیها «تاریخنگاریِ پیشدستانه» است.
✍ پتانسیل دردسرساز برخی از روایتهای مغفولماندهیجنگ باعث شده که مسئولان و مؤسسات جمهوری اسلامی به پروژهی تاریخنگاریِ پیشدستانه روی بیاورند تا «حوزههای کشمکش را خنثی و روایتهای اقلیتها را در گفتمان هژمونیک جذب کنند». به بیان دیگر جمهوری اسلامی بهجای صرفاً سرکوب صدای تودهها، که البته به طور سیستماتیک در جریان است، قلمرو بلاغی خود را گسترش داده و از «مصادره به مطلوب» و«گزینش» بهعنوان تاکتیکهای اصلیِ پیشدستانه استفاده میکند تا «مطالبی را که میتوانند آلترناتیو، مخالف، برانداز یا به نوعی ضدهژمونی به نظر برسند» پنهان کند. یکی از ویژگیهای اصلیِ این استراتژی گنجاندن زنان در روایتهای جنگ است. در ظاهر، زنان بیش از هر زمان دیگری در تولیدات فرهنگی با موضوع جنگ ــ چه آنها که مستقیماً توسط مؤسسات حکومتی تهیه میشوند و چه آنها که بهرغم نظام سرسخت سانسور در کشور اجازهی انتشار مییابند ــ حضور دارند. اما بررسی این محتوا نشان میدهد که هرچند برخی در ظاهر تلاش کردهاند تا زنانی از پیشینههای متنوع یا زنانی دارای نظرات انتقادی یا تا حدی مخالف را در تولیدات خود بگنجانند، اما این شخصیتها در نهایت همه فرو میریزند و به انتخاب خود تسلیم روایت وسیعتر ایدئولوژیکمیشوند. زنان برای این که جایی در داستانهای جنگ داشته باشند باید پرسشها، تردیدها و عقاید دگراندیشانهی خود را کنار بگذارند.
✍ بخش وسیعی از ادبیات جنگِ تولید شده تحتِ لوای «دفاع مقدس» با موضوع زنان محدود به زندگیآنها در ارتباط با مردان است. این آثار اغلب به زنان بهعنوان همسر شهید مینگرند و خاطرات آنها از زندگیِ مشترکِ اغلب کوتاهشان را بررسی میکنند. در این داستانها قهرمان اصلی شهید مرد است که خصوصیات، ایمان و اخلاقش به شکلی شخصیتر و جذابتر مورد توجه قرار میگیرد. نقطهی آغاز چنین آثاری اغلب خواستگاری و ازدواج است. این روایتها بدون استثناء با شهادت مرد یا کمی بعد از آن پایان مییابند و در نتیجه به زندگیِ بازماندگان و اثرات روانی، اجتماعی و اقتصادیِ این مرگ بر زندگیِ زنان اشاره نمیکنند. یکی از شناختهشدهترین نمونههای این نوع آثار مجموعه کتابهای کوتاهی است که در بیش از ۳۰ جلد با عنوان نیمهی پنهان ماه توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است. مجموعه مصاحبههای تلویزیونی با همین عنوان نیز در شبکهی افق پخش شده است. هم در کتابها و هم در برنامههای تلویزیونیِ این مجموعه، شهدا به ماه تشبیه شدهاند، ماههایی که از زبان نیمهی پنهانشان، یعنی همسرانشان «روایت» میشوند.در این روایتهای عموماً ایدئولوژیک، داستانها و رفتار زنان تا آن جایی اهمیت دارد که بتواند تعهدشان به «فرهنگ شهادتطلبی» را نشان دهد. مادران، زنان و خواهران به این دلیل سزاوار ستایشاند که نه تنها با متانت از شهادت عزیزانشان استقبال میکنند بلکه فعالانه این مردان را تشویق میکنند که به جبهه بروند و شهادتطلب باشند.
@NashrAasoo 💭
در خلوت حضور 🔺
📽 نهال تابش
🔸 مروری بر زندگی و کارهای لیلی متیندفتری نقاش نوگرا و از پیشگامان نقاشی مینیمالیستی یا سادهگرایانه در ایران.
@NashrAasoo 💭
«موسیقی در شورویِ کمونیست با سانسور شدید و برخوردهای امنیتی روبهرو بود اما موسیقیدانان و مخاطبانِ موسیقی بهرغم ترس از استالین و رفقایش، از این هنر دست نکشیدند و به شکلهای مختلف، از رمزگذاری در متن پارتیتورها تا خریدوفروش صفحاتی که مخفیانه و با استفاده از نگاتیوهای مصرفشدهی رادیولوژی ساخته میشد، عشق و علاقه به موسیقی را زنده نگه داشتند.»
aasoo.org/fa/articles/4663
@NashrAasoo 🔻