«بین نقش برجستههای باشکوه تخت جمشید تا کارهای صدیقی، ورطهای به عمق قرنها بود. صدیقی در کارگاه کمالالملک پس از پایان دوره نقاشی به مجسمهسازی روی آورد و سرخود به پیکرتراشی مشغول شد و بعد از کنارهگیری اجباری کمالالملک از سرپرستی مدرسهاش، او هم به فرانسه رفت و به فراگیری پیکرتراشی پرداخت. پس از بازگشت، پرشور و بیوقفه، مجسمهسازی امروز ایران را پایه گذاشت و شیوه و معیاری جدید را در مجسمهسازی ما مطرح کرد و چهرهی بسیاری از معاریف بزرگ ایران را در اذهان ایرانیان تجسم بخشید.»
aasoo.org/fa/articles/4712
@NashrAasoo 🔻
پادکست «چهل خوانندهی زن ایرانیِ زیر چهل سال» مجموعهایست با پژوهش و نویسندگیِ امید احسانی و روایت شبنم طلوعی دربارهی تعدادی از خوانندگان زن ایرانی که در دو دههی اخیر مطرح شدند. خوانندگانی که یا همچنان داخل ایرانند و یا فعالیتشان را از داخل ایران آغاز کردهاند.
aasoo.org/fa/podcast/4710
@NashrAasoo 🔻
📚 آسو، جمعه ۲۶ آوریل (فردا) در مونیخ در «نمایشگاه کتاب تهرانِ بدون سانسور» شرکت خواهد داشت. در غرفهی آسو، نسخهی چاپی تازهترین کتابهای منتشر شده از سوی ما را تهیه و با همکاران آسو گفتگو کنید.
📍Eine Welt Haus, Schwanthalerstr. 80, 80336 München
@NashrAasoo 💭
«نتیجهی نخستین حضور زنان بر صحنهی نمایش، نه گُلباران و تشویق و حمایت بلکه پرتاب سنگ و کلوخ و دشنام و به آتش کشیده شدن «تئاتر سعادت» و «کانون بانوان» بود. با وجود این، زنان تسلیم نشدند و هرچند همهی زنانِ پیشگام در تئاتر بهای سنگینی برای نوآوریپرداختند اما آنها سرانجام ممنوعیت حضور زنان در عرصهی نمایش را از میان برداشتند و دستاوردهای چشمگیری از خود بر جا گذاشتند.»
aasoo.org/fa/articles/4705
@NashrAasoo 🔻
در میان اوباش مجازی🔻
🔶 ماریانا اسپرینگ اولین خبرنگار بیبیسی در حوزهی «اطلاعات گمراهکننده و شبکههای اجتماعی» است، شغلی که میتوان آن را به دراز کشیدن برای مدتی طولانی روی تختی پُر از میخهای بسیار تیز تشبیه کرد. اسپرینگ روزنامهنگار تحقیقیِ مصمّم و جسوری است که بارها برای درک و فهم، و نه مسخره یا محکوم کردنِ اطلاعات گمراهکننده و نفرتپراکنیِ اینترنتی، به درون این چاه فاضلابِ مجازی شیرجه زده است. و به پاس قدردانی از زحماتش جوایز ارزندهای را دریافت کرده است. اما او در عین حال آماج بعضی از شرورانهترین حملاتِ هدفمندی بوده که تا کنون روزنامهنگاران با آن مواجه بودهاند: برای مثال، از میان ۱۴۴۸۸ مطلبی که در فاصلهی ژانویه و ژوئن ۲۰۲۳ در شبکههای اجتماعی علیه کارکنان بیبیسی منتشر شد ۱۱۷۷۱ فقره به او ربط داشت. هر روزنامهنگاری که بتواند چنین حملهی بیامانی را تاب آورَد و آرامشِ خود را حفظ کند شایستهی احترام است.
🔶 در میان اوباش مجازی روایت جذابِ اوست از پاشنهی آشیلِ لیبرالدموکراسیهای معاصر که از دید بسیاری پنهان مانده است. بخش عمدهی این کتاب به نظریههای توطئه اختصاص دارد ــ به پیروان این نظریهها و کسانی که از رواج این نظریهها سود میبرند. اما نگاه تیزبینِ اسپرینگ صرفاً به خسارت جانبیِ چنین نظریههایی برای افراد معتقد به آنها و خانوادههایشان محدود نمیماند بلکه به نقش این نظریهها در تضعیف قابلیت گفتوگو و مشورت در دموکراسیها نیز توجه میکند. اسپرینگ به ما نشان میدهد که چطور فناوری دنیایی را ایجاد کرده است که در آن، به قول جاناتان سوئیفت، «دروغ پرواز میکند، و حقیقت لنگانلنگان از پیِ آن میرود». در چنین دنیایی حتی دروغهای فاحش و آشکار هم از میان نمیروند زیرا اینترنت هرگز چیزی را از یاد نمیبَرَد. اسپرینگ، با بیان جزئیاتی گویا و غمانگیز، شرح میدهد که آدمها در فضای مجازی چه حرفهای هولناکی میزنند و چه کارهای وحشتناکی میکنند. اما او در عین حال با شهامتی ستودنی میکوشد تا با اوباش مجازیِ فحّاش و مُفتری (ترولها) ارتباط برقرار کند، کاری که گاهی نتایج واقعاً جالبی دارد.»
🔶 اگر حس هویتِ آدمها به عقایدشان گره خورده باشد، در این صورت بعید است که بتوان آنها را متقاعد کرد که اکثر واکسنها خطرناک نیستند. درست همانطور که (باز هم به قول منکن) نمیتوان مسئلهای را به کسی فهماند که منفعت مالیاش در گرو نفهمیدنِ همان مسئله است. بسیاری از نظریههای توطئه «خودبهخود آببندیشده»اند ــ یعنی در برابر واقعیتها مقاوماند و با استناد به واقعیتها نمیتوان آنها را بیاعتبار کرد. پس از مطالعهی این کتابِ خوبِ روزنامهنگاری تنها چیزی که شاید مایهی دلگرمی باشد این است که همدلی گاهی نتیجهبخش است. بهجای اینکه با عصبانیت واقعیتها را به هواداران نظریههای توطئه گوشزد کنیم، چرا نکوشیم تا بفهمیم که چطور به چنین چیزهایی عقیده پیدا کردهاند؟ این همان کاری است که ماریانا اسپرینگ تلاش کرده تا انجام دهد. چنین کاری لزوماً بیهوده نیست. حیف که، بنا به قول رایج در سیلیکون ولی، ظرفیت انسان برای همدلی نامحدود نیست.
@NashrAasoo 💭
روزی روزگاری در نیویورک: مردانی که مدافع حقوق زنان شدند
فرناز سیفی
🔶 «تأسفبار است که مردان اینهمه سال دیدند ما زنان چطور در حال مبارزه و هزینهدادنایم، و اینچنین شمار اندک و ناچیزی از آنها به حمایت ما آمدند. مردان نفهمیدند که این مبارزهو هدفی برای همهی ماست و نهفقط زنان.»
این بخشی از نامه الیزابت کدی استانتون، یکی از فعالان مدافع حق رأی زنان در ایالات متحده آمریکا است که آوریل ۱۸۹۹ در «انجمن ملی زنان آمریکایی مدافع حقرأی» خوانده شد. یک دهه بعد در نیویورک «اتحادیهی مردان مدافع حق رأی زنان» شروع به کار کرد.
@NashrAasoo 🔻
«نشریهی «تایم» اخیراً اعلام کرد که «کل جهان در خطر فرسودگی همدردی قرار دارد». هر چند بیاعتناییِ گاهبهگاه به مشکلات شاید شیوهی عاقلانهای برای مراقبت از خود به نظر برسد اما اگر در بلندمدت هر گونه احساس همدردی با دیگران را از دست بدهیم فاجعهآمیز خواهد بود. آیا این یکی از پیامدهای اجتنابناپذیر توجه به واقعیتهای جهانِ اطرافمان است؟ آیا راههایی برای جلوگیری از این وضعیت وجود دارد؟»
aasoo.org/fa/articles/4706
@NashrAasoo 🔻
پادکست «چهل خوانندهی زن ایرانیِ زیر چهل سال» مجموعهایست با پژوهش و نویسندگیِ امید احسانی و روایت شبنم طلوعی دربارهی تعدادی از خوانندگان زن ایرانی که در دو دههی اخیر مطرح شدند. خوانندگانی که یا همچنان داخل ایرانند و یا فعالیتشان را از داخل ایران آغاز کردهاند.
aasoo.org/fa/podcast/4709
@NashrAasoo 🔻
📚 نسخهی چاپی کتاب خوابِ فرهاد در بیداری به زودی در نمایشگاه کتاب بدون سانسور در دسترس مخاطبان خواهد بود. شما میتوانید نسخهی دیجیتال این کتاب را از اینجا دانلود کنید یا نسخهی چاپی را از وبسایت لولو سفارش دهید.
@NashrAasoo 🔺
«این کانونِ جنگی است که دولت روسیه علیه مردم خودش پیش میبرد. در روسیه، سر از ادارهی پلیس درآوردن وحشتناک است. بهتر است که آدم به چنگ دزدان و تبهکاران بیفتد تا به دست پلیس. رژیمهای بسیاری در گذشته و حال از شکنجه استفاده کرده و میکنند اما در روسیه شکنجه به شکلی تقریباً سیستماتیک در کمیساریاها و زندانها اعمال میشود.»
aasoo.org/fa/articles/4717
@NashrAasoo 🔻
«همهی وکلا، سیاستمداران و تاریخنگارانِ اروپایی و آمریکایی محاکمهی رهبرانِ آلمانِ نازی در نورنبرگ پس از پایان جنگ جهانیِ دوم را به یاد میآورند. اما فقط عدهی کمی محاکمهی رهبران ژاپن در دادگاه بینالمللیِ توکیو را به یاد دارند. و این در حالی است که در مقایسه با دادگاه نورنبرگ که تنها ۱۱ ماه طول کشید، دادگاه توکیو بیش از دو سال ادامه یافت، اسناد بسیار بیشتری ارائه کرد و ــ برخلاف دادگاه نورنبرگ ــ همهی متهمان را مجرم شناخت و هیچیک از آنان را تبرئه نکرد.»
aasoo.org/fa/books/4703
@NashrAasoo 🔻
ای عزیزای دلم یه روزی…؛ یادی از «هایده» در حوالی سالگرد تولدش🔻
🎶 این روزها سالگرد تولد «هایده» است؛ او در بیست و یکم فروردین ۱۳۲۱ در خیابان عینالدوله در تهران به دنیا آمد و تنها ۴۷ سال زندگی کرد. اگرهای بسیار اگر دست به دست هم میدادند امروز لابد آن صدای پردامنهی خوشکوکْ ۸۲ ساله بود و همچنان با آن نویدِ آمیخته به حُزنی که تنها در صدای او بود و بس، به اطلاعمان میرساند که: «بهار بهار باز اومده دوباره». هایده اما به معنای واقعیِ کلمه دق کرد. این جمله را که مینویسم واژهی «دق» را در «دهخدا» جستوجو میکنم: «از اندوه و رنج و غصه آزرده شدن، رنجور شدن و مردن»! غلامرضا بروسان در شعری مینویسد: «غربت با من همان کار را میکند/که موریانه با سقف/که ماه با کتان/که سکتهی قلبی با ناظم حکمت». غربت با هایده چنین کرد. هایدهی در غربت اما که بود و بر او چه گذشت؟ در این جستار ِکوتاه، میخواهم ــ بیآنکه مدعیِ پاسخی باشم ــ با فروتنیِ یک روزنامهنگارِ مشتاقْ توجه خواننده را به اهمیتِ این پرسش جلب کنم.
🎶 به خاطر نمیآورم که هیچ خوانندهی دیگری مردمِ مخاطب و دوستدارش را این قدر در آوازهای خود خطاب کرده باشد. هایده شاید تنها صدای برجستهای باشد که ما را خطاب قرار میداد. ما را «ای عزیزای دلم» میخواند، دلداریمان میداد که: «غصه نخور عزیزم»! تبعید مشغول کار خود بود، با هایده همان میکرد که موریانه با سقف. با این حال هایده از یأسِ خود فراتر میرفت و بهزودی ــ گرچه بهتلخی و با سختی ــ دوران تازهای را در کارنامهی درخشان هنریاش آغاز کرد و کوشید برای مردمش باقی بماند؛ گاه صدای دلداری و امید و گاه صدای عتاب و هشدار باشد.
🎶 او آواز خواندن را در کودکی وقتی که کمابیش دهساله بود با گوش دادن به رادیو و تلویزیون ملی ایران ــ وقتی که هنوز میشد با گوش دادن به رسانه چیزی آموخت ــ یاد گرفته بود. پدرش اهل موسیقی بود و مادرش، زینب بلغاری، مولودیخوانِ سفرهها و مراسم مذهبی بود. هایده هم مداحی میدانست. در خانهای بزرگ شده بود که قمرالملوک وزیری به آن آمد و رفت داشت. خودش میگوید با ترس و خجالت زمزمه میکرده: «تنها مشوقم خالهام بود. او بود که صدایم را شنید و گفت زمزمه نکن! بلندتر بخوان». با این حال، در ۱۲سالگی شوهرش دادند و در ۱۴سالگی مادر شد. میگوید: «از بچگی عاشق و شیدای صدای خانم دلکش بودم اما جرئت نداشتم بخوانم». کمی ردیف کار کرده بود که استاد علی تجویدی کشفش کرد و درخششِ ابدیِ هایده آغاز شد. هرچند در آن زمان نتوانست از آن پیشتر برود. خودش در مصاحبهای به «مشکلات خانوادگی» اشاره میکند، اما مهستی پس از مرگ خواهرش توضیح داد که «من چون شوهر نداشتم رفتم جلو و راه را باز کردم. هایده شوهر داشت و شوهرش دوست نداشت او بخواند…یک سال که من خواندم، هایده هم آمد به جرگهی هنرمندان».
@NashrAasoo 💭
جهانی که به تماشا نشسته 🔻
🔹 امروز روز جمعه است، مثل همیشه از خواب بیدار شدم و به کارهای خانه مصروف شدم تا اینکه متوجه شدم ساعت دوازده بجهی چاشت است و من باید به برنامهای که در مکتب برگزار میشود، بروم. برنامهای که از طرف نهاد ادبی جلگه برگزار شده است؛ نهادی که در هر جا درخشید، اما موقتاً به دلیل محدودیتها و نگرانیهای امنیتی فعالیتهای خود را متوقف ساخته است. به خاطر شور و شوقی که برای اشتراک در این برنامه داشتم، با خود گفتم که باید در این برنامه شرکت کنم. با سراسیمگی زیاد آماده شدم تا بروم. لحظهای که پا از دروازهی خانهبیرون گذاشتم، پاهایم مرا یاری نمیکردند. ترس تمام وجودم را فراگرفته بود. با خود میگفتم اگر اتفاقی برایم رخ بدهد، چه خواهم کرد؟ با خواندن آیتالکرسی و چند سوره از قرآن کریم تمام امیدم را به خدا سپردم و رفتم.
🔹 هیاهویی که در شهر پراکنده شده، مثل فیلمی از پیش چشمانم میگذشت، میگویند که طالبان دخترها را میبرند و خیلیهای از آنها را به پلچرخی انتقال میدهند. با هر بیت شعر ترسم بیشتر و بیشتر میشد. حس میکردم این ترس تمام وجودم را فرا میگیرد. با خودم میگویم این چگونه زندگی است که حتی نمیتوانیم تصمیم بگیریم چی بپوشیم؟ چرا ما از ابتداییترین حقوق خود محرومیم؟ در این کشور، در اینجا که زادگاه ما است، چرا با ما اینطور رفتار میشود؟ با ختم شعر به خود آمدم و به خودم گفتم: این چه حرفی است؟ تو قوی هستی. همهی اینها را پشت سر میگذرانی. تو تسلیم نمیشوی. آن روز را با تمام ترس و وحشت دوباره به خانه برگشتم و فردای آن روز بعد از آماده شدن و پوشیدن لباس سراپا سیاه خود را مثل عزاداری میدیدم که گویا آرزوهایش را دفن میکند و این آزاردهندهترین حسی بود که تجربه میکردم.
🔹 از خود بیخود شده بودم و با دست و پای لرزان دوان دوان به طرف خانه برگشتم. آن چند دقیقه راه را ندانستم چگونه طی کردم و وقتی به خانه رسیدم تمام روز آن ترس وجودم را رها نمیکرد، ترس و این سؤال که آیا سفرِ زندگی برای هر کسی، مثل سفری که یک دختر افغان و هزاره دارد، پر از تجربهی خستگی و توهین و تحقیر است؟ استاد، اینجا از یک چیز خاص برایت مینویسم: «اینجا طالب است؛ انسان است؛ مسلمان است؛ پشتون است؛ حاکم است؛ مرد است؛ تفنگ دارد. ریش و دستار دارد. صدای بلند دارد. موتر و زندان و شلاق و برچه دارد…»قلم از دستم افتید. هر دو دستم را روی سرم گرفتم. آهی کشیدم. دستانم را پایین آوردم. دست راستم را روی سینهام گذاشتم. درست روی قلبم. تپش قلبم را حس میکردم. تندتر از همیشه میتپید. چشمانم را بستم. طالب را پیش چشمانم دیدم. ریش و دستار و قیافهاش را دیدم. تفنگش را دیدم. یک نفر نبود. دو نفر نبودند. یک گروه بودند. در جاده، در کوچه، عربدهکشان از عقب دختران میدویدند. تفنگ داشتند.
@NashrAasoo 💭
پادکست «چهل خوانندهی زن ایرانیِ زیر چهل سال»
🎶 در بخش دوم این پادکست به معرفی این پنج هنرمند پرداختهایم: صنم پاشا، شهرزاد بهشتیان، آیدا شاهقاسمی، سحر محمدی و دلارام کفاشزاده.
🔸 پادکستهای ما را در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
در ستایش دادخواهی و بیان حقیقت 🔺
هرمز دیّار
«این صداها موانع دشواری را پشت سر نهادهاند تا به ما برسند. نخست، میبایست بر ترس خویش چیره میشدند. در ابتدای هر مسیری ترس وجود دارد. ترس و همزاد شرور آن، خشونت... بدنهایی که حامل این صداها بودند، یا شخصاً قربانی خشونت شدند یا شاهد رواداشتن ستم بر دیگران بودند... برخی، ربودن پدر، پسر یا همسری را در دل تاریکی شب به چشم دیدهاند... دیگران شاهد ... ضربوشتم بودهاند... و بعد اتفاقی افتاد. اتفاقی خارقالعاده؛ چیزی در حد معجزه. آنها راهی برای بازگوکردن یافتند. آنها به این نتیجه رسیدند که نمیتوانند با سکوتکردن زندگیشان را لکهدار کنند. و وقتی لب باز کردند، متوجه شدند که ترسشان ــ و نه خشمشان ــ بهآرامی زائل میشود. وقتی لب گشودند، کسانی دیگر و صداهایی دیگر را از دور و نزدیک همراه خود یافتند و کمکم یاد گرفتند که بهجای آنکه ترس بر آنها سوار شود، آن را در اختیار بگیرند. من تمام عمر آماده شده بودم که پلی برای این افراد باشم.»
@NashrAasoo 💭
رؤیاپردازی در جستجوی بهشت
🎥 مهدی شبانی
«یادی از هرانت دینک روزنامهنگار برجستهی ارمنیتبار که از مهمترین منادیان آشتی ترکها و ارمنیهای ترکیه بود، و حدود ۱۷ سال پیش به دست یک نوجوان ناسیونالیست تندرو در استانبول کشته شد.»
@NashrAasoo 🔻
زنان پیشگام در تئاتر؛ ستارگان گمنام بر صحنهی نمایش🔻
🔸 تئاتر در ایران همچون دیگر عرصهها مدتها در انحصار مردان بود، و مردانِ زنپوش به جای زنان در تعزیه و نمایش بازی میکردند. حضور زنان در سالنهای تئاتر و تماشاخانهها، خواه بهعنوان بازیگر و خواه در جایگاه تماشاگر، ممنوع بود. در سال ۱۲۹۵، به همت سیدعلی نصر در «گراند هتل»، زنان ــ البته زنان غیرمسلمان ــ برای نخستین بار در ایران در دنیای نمایش حضور یافتند. در سال ۱۳۰۲ ساری امانی، «مجمع فرهنگی و هنری پیک سعادت نسوان» را در رشت راهاندازی کرد و امیر سعادت نیز «تئاتر سعادت» را با حضور اولین زنان ایرانی تأسیس کرد. در سال ۱۳۰۵ هنرستان موسیقیِ علینقی وزیری آغاز به کار کرد و فضای تازهای به روی زنان در عرصهی اپرا و نمایش گشود. در سال ۱۳۱۴ با تأسیس «کانون بانوان» توسط صدیقه دولتآبادی زمینه برای حضور زنان در تئاتر فراهم شد؛ دولتآبادی خودش نمایشنامههایی برای مطرح کردن حقوق زنان نوشت.
🔸 وارتو طریان، معروف به بانو لالا، نخستین زنی است که روی صحنهی تئاتر بازی کرد و بهعنوان بازیگر حرفهای شناخته شد. او در سال ۱۲۷۵ در خانوادهای ارمنی در تبریز به دنیا آمد. وارتو طریان در سال ۱۳۰۰ در نمایش «پریچهر و پریزاد» در کنار پری آقابابوف روی صحنه رفت ــ این اولین بار بود که یک زن نقش اصلیِ نمایشی را بر عهده داشت. نمایشنامه را رضا شهرزاد نوشت و آرتو طریان آن را کارگردانی کرد. در سال ۱۳۰۲ وارتو طریان به پیشنهاد نورالهدی منگنه، از اعضای «جمعیت نسوان وطنخواه»، نمایش «آدم و حوا» را با همکاریِ پری آقابابوف به روی صحنه برد. نمایش «آدم و حوا» به کارگردانی و اجرای وارتو طریان، نخستین نمایشی است که تهیه و کارگردانی و اجرای آن را زنان بر عهده داشتند و توانستند حضور خود را به دنیای مردانهی تئاتر در آن دوران تحمیل کنند. وارتو طریان در سال ۱۳۵۳ از دنیا رفت، بیآنکه کسی جایگاه تاریخیاش در تئاتر ایران را به رسمیت بشناسد و از او تجلیل کند.
🔸 پس از انقلاب به علت محدودیتهای تحمیلشده بر زنان، مهین اسکویی نیز بیکار و خانهنشین شد اما از پای ننشست و در خانهاش مرکزی آموزشی برای بازیگری تشکیل داد. عباس جوانمرد دربارهی او میگوید: «هیچ درِ بستهای نتوانست خیال و اندیشهی سرکش مهین را حبس کند. بال پرواز بازیگری، کارگردانیاش اگر شکسته شد، عشق و همتش هرگز نشکست. کلاسهای خانگی و ترجمههای ماندنی و پایهای که هر یک گنجینهی عظیمی از تئوری و عمر تئاتری اوست، پدید آمد.» به گفتهی احمد دامود، «مهین نه فقط تحولی را در زمینهی تکنیک و کیفیت وارد تئاتر کرد، بلکه از نظر فکری نیز تماشاگران را با مسائلی آشنا کرد که برایشان تجربهی جدید و متفاوتی بود.» مهین اسکویی در خاطراتش میگوید که گاهی به مهری آهی، مترجم و استاد زبان روسی، زنگ میزده و از او دربارهی ترجمهسؤالاتی میکرده است. مهری آهی گفته است که نمیدانم اینها چیست که ترجمه میکنی، اینها بسیار مشکلاند. مهین اسکویی پاسخ داده که «من میخواهم از خودم یک یادگار به جا بگذارم. روزی من از دنیا میروم. بازیِ من را هم که نسل جدید ندیدهاند ولی این کتاب چاپ میشود و میماند.»
@NashrAasoo 💭
جامعهی روسیه بر پایهی عرف مافیا بنا نهاده شده است 🔺
سرگی مدودف
🔹«اگر روزی روسیه بخواهد متلاشی شود، بهخاطر کمبود تخممرغ یا قطعی شوفاژ نخواهد بود. روسها استعداد فوقالعادهای در بردباری دارند، اما نمیتوانند سرنوشتِ خود را رقم بزنند. دگرگونیهای بزرگ تاریخی هرگز کار آنها نبوده است، بلکه همیشه به ایشان تحمیل شده است. آنها هیچ نقشی در انقلاب ۱۹۱۷ نداشتند: نظام استبدادی خودبهخود فروریخت. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ نیز ناشی از فشار اعتراضات مردمی نبود، بلکه به اینعلت روی داد که مسکو در جنگ سرد بازنده شد و بهای نفت به بشکهای ده دلار سقوط کرد.»
@NashrAasoo 💭
«باید پذیرفت که فناوریِ شبکهای «یگانه» علت مشکلاتِ کنونیِ ما نیست. هرچند شبکههای اجتماعی یکی از عوامل نابسامانیِ دموکراسیها هستند اما صرفاً با تمرکز بر آنها نمیتوان این آشفتگی را توضیح داد. برای رفع این نابسامانی باید صادقانه بپذیریم که به احتمال زیاد سیاستِ ما عامل اصلیِ نارضاییِ عمومی است. اما احتمالاً این آخرین چیزی است که سیاستمدارانِ دلمشغول به انتخاباتِ بعدی حاضرند به آن اعتراف کنند.»
aasoo.org/fa/articles/4723
@NashrAasoo 🔻
آیا چیزی به نام فرسودگیِ همدردی وجود دارد؟ 🔻
✍️ اگر بخواهیم سخن بعضی از صاحبنظران را بپذیریم، باید بگوییم به علت چرخهی فوقالعاده ناخوشایند اخبارِ روزانه که ذخایر همدلیِ ما را تهی میکند، اکنون در میانهی بحران همدردی هستیم. هر چه درد و رنج بیشتری میبینیم، ذهنمان را بیشتر به روی درد و رنجِ دیگران میبندیم و بیاعتناتر میشویم. نتیجه شاید حتی این باشد که وقتی نزدیکانمان برای حمایت به سراغ ما میآیند، به سختی میتوانیم با آنها همدردی کنیم و از هر نوع ابراز احساساتی باز میمانیم.
✍️ این روزها فرسودگیِ همدردی پدیدهای مستند است. نخستین بار رواندرمانگران و کارمندان بخش درمان و پزشکی بودند که متوجه شدند قرار گرفتن مکرر در معرض آسیبهای روانیِ بیماران حس دلسوزی و همدردیشان را کاهش میدهد. بیتردید فشار شدید مراقبت از دیگران شما را بیشتر در معرض خطر خستگیِ مفرط قرار میدهد. فرسودگیِ همدردی میتواند یکی از نشانههای فرسایش روانی باشد. اما همانطور که مقالهی نشریهی «تایم» نشان میدهد، اصطلاح فرسودگیِ همدردی اکنون برای توصیف انفعال افراد در بسیاری از دیگر زمینهها، از جمله واکنش به اخبار، به کار میرود.
✍️ این ایده که تجربهی غیرمستقیمِ رنج و درد میتواند حس همدلیِ ما را کاهش دهد در تحقیقات روانشناسی نیز تا حدی تأیید شده است. برای مثال، پژوهشی نشان داد که افراد پس از تماشای تبلیغات ناراحتکنندهی سازمانهایی مانند یونیسف کمتر مایل بودند به خیریهای فعال در زمینهی سرطان کمک کنند. این پژوهش البته یک عنصر مهم را نادیده گرفته بود: انتظارات افراد. به نظر میرسد که نادیده گرفتن این عنصر عیب و نقص بزرگی است. بر اساس یک پژوهش جدید و جذاب، فرسودگیِ همدردی اغلب نتیجهی نوعی پیشگوییِ خودکامبخش (self-fulfilling prophecy) در مورد انتظارات و باورهایمان نسبت به منابع مغز است. پذیرش تأثیر باورهایمان در این زمینه میتواند بیدرنگ تابآوریمان را افزایش دهد.
@NashrAasoo 💭
پادکست «چهل خوانندهی زن ایرانیِ زیر چهل سال»
🎶 در بخشِ نخستِ این پادکست به معرفی این پنج هنرمند پرداختهایم: سارا نائینی، هاله سیفیزاده، سارا بیگدلی شاملو، نیوشا قربانی و محیا حامدی.
🔸 پادکستهای ما را در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
نبردی که در آن بازنده شدیم 🔺
سوِتلانا آلکسیویچ: سخنرانی دریافت جایزهی نوبل ادبیات ۲۰۱۵
✍️ من در کشوری زندگی کردم که مردن را از کودکی به ما آموخته بودند. به ما درس مرگ میدادند. میگفتند وجود انسانها برای آن است که هرچه دارند ببازند، بسوزانند، و خود را قربانی کنند. به ما درس میدادند که عاشق آدمهای مسلح باشیم. اگر در کشور دیگری بزرگ شده بودم، نمیتوانستم راهی که رفتهام بروم. شر بیرحم است، و باید خودت را در مقابل آن واکسینه کنی. ما بین جلادان و قربانیان بزرگ شدیم. پدر و مادرهایمان در هراس زندگی میکردند و همهچیز را به ما نمیگفتند – و اغلب اصلاً چیزی نمیگفتند – اما هوای زندگی ما آلوده بود. شر از ما چشم بر نمیداشت.
@NashrAasoo 💭
جامعهی روسیه بر پایهی عرف مافیا بنا نهاده شده است🔻
🔹 سرگی مدودف، متخصص دوران پساشوروی، در گفتوگو با روزنامهی فرانسویِ «لوموند» به ما یادآوری میکند که «روسیه قدرتی جنگاور و پلیسی است که در طول قرنها نه تنها با همسایگان بلکه با ملتِ خود نیز همیشه در جنگ بوده است». گرایشی که تحت فرماندهیِ پوتین با حمله به اوکراین تشدید شده است.
🔹 در طول اعصار، دولت مسکو نه تنها با همسایگان بلکه با ملتِ خود هم جنگیده است. منابع اصلیِ کشور را از آنِ خود کرده، به مالکیت خصوصی اجازهی گسترش نداده، و در نتیجه طبقهی اجتماعیای را هم که در پیوند با آن است، محدود کرده است. از دید زمامداران روسیه مالکیت خصوصی منبعی است برای درآمد، گونهای «صنعت نفت ثانی». زندگیِ انسانی در روسیه ارزش چندانی ندارد. پیروزیهای بزرگ جنگ جهانی دوم ــ نبرد استالینگراد، فتح برلین ــ به بهای از دست رفتن جانهای بیشمار بهدست آمده است. جیرهی متداول آن زمان، ده سرباز شوروی در ازای یک آلمانی بود. اکنون در اوکراین سه روس در ازای یک اوکراینی است. در سال ۱۹۴۵، در حالی که ژنرال آمریکایی، دوایت آیزنهاور، از شمار بالای کشتهشدگانِ ارتش شوروی ابراز شگفتی میکرد، مارشال گئورگی ژوکف به او پاسخ داد: «هیچ اهمیتی ندارد. زنانِ ما سربازانِ جدیدی به دنیا خواهند آورد.» ولادیمیر پوتین هم بر این باور است. او ادعا میکند که اختیار تن و جسم شهروندان روس را داراست، به همینخاطر زنها را به فرزندآوریِ بیشتر فرامیخواند و به اقلیتهای جنسی حمله میکند. او به فرد و انسان نیاز ندارد. تنها چیزی که میخواهد سربازانی است که بتوانند جنگهایش را پیش ببرند.
🔹 در میانهی قرن بیستم، ما در برابر دو رژیم تمامیتخواه قرار داشتیم: یکی به رهبری هیتلر، و دیگری به رهبری استالین. این دو در سال ۱۹۳۹ دست به دست هم دادند تا به لهستان و کشورهای بالتیک تعرض کنند. بنابراین مسئولیت جنگ به تساوی متوجه اتحاد جماهیر شورویِ استالینی و آلمان هیتلری است. بیشک هنگامی که ارتش آلمان در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ به شوروی حمله کرد این کشور ناچار شد که به فرانسه، بریتانیا و ایالات متحدهی آمریکا بپیوندد. چارهی دیگری نداشت. من بهخوبی میدانم که خاطرهی پیروزیِ استالینگراد در فوریهی ۱۹۴۳ همچنان زنده است، از جمله در فرانسه، اما فراموش نکنیم که استالین همپیمانِ هیتلر هم بود. به خودمان دروغ نگوییم: نظام استالینی گونهای از فاشیسم بود. متأسفانه، جنگ جهانیِ دوم به پایانِ خود دست پیدا نکرد. نوعی تمامیتخواهی نابود شد، اما نوع دیگری برجا ماند. ولادیمیر پوتین تجسم آن است. او بدون شک میراثدار فاشیسم استالینی است.
@NashrAasoo 💭
🔶 «زندگیِ زنانی که حجاب از سر برداشتهاند، به بازیِ «مار و پله» شبیه شده است. بیحجاب جلو میروند تا ببینند کجا مار به آنها نیشمیزند و پرتشان میکند پایین. اما بعد دوباره دنبال راههای دیگری میگردند و جلو میآیند تا نیش بعدی و سقوط بعدی.»
🔶 «موهای بدون روسریِمان سلاح ماست و به آنها میفهماند که عابر نیستیم، انقلابی هستیم و آمدهایم تا خیابان را پس بگیریم؛ تا زن، زندگی و آزادی را پس بگیریم. »
🔶 «بگذارید راستش را به شما بگویم. من ابتدا میخندیدم. میگفتم مگر میتوانند به اجبار حجاب سر زنها کنند؟ شاید هم غلط فکر نمیکردم و فقط جنگ را پیشبینی نکرده بودم. جنگ بود که حکومت و حجاب اجباریاش را تحکیم کرد. جنگ بهانهای برای سرکوب همهی آزادیها شد و حق زنان برای اینکه بیحجاب باشند کاملاً زیرسایهی آن رفت.»
📎 مجموعه مطالب آسو درباره مقاومت زنان در برابر حجاب اجباری را در كانال تلگرام یا وبسایت آسو بخوانید.
@NashrAasoo 💭
«محاکمه در توکیو»؛ کتابی دربارهی دشواریِ رسیدگی به جنایتهای جنگی🔻
🔸 قضاتِ دادگاه توکیو میخواستند با تکیه بر موفقیت دادگاه نورنبرگ، مبانیِ نظری و عملیِ حقوق بینالملل را گسترش دهند. اما بهرغم تلاشهای آنان، تنها خاطرهای که امروز هنوز در اذهان زنده است نظر مخالفِ رادابینود پال، قاضیِ هندی، است که در کمال شگفتی هم دستِ رد به سینهی خودِ دادگاه میزد و هم بخش عمدهای از شواهد و مدارکِ آن را رد میکرد. اکنون روایتهای بهشدت تحریفشده و اغراقآمیزی از نظرات پال وجود دارد اما ناسیونالیستهای افراطیِ ژاپنی همچنان این روایتها را وحی مُنزَل میدانند.
🔸 تقریباً از همان آغاز، دادگاه گرفتار شک و تردید دربارهی مشروعیت و قانونیبودناش شد. در ژوئیهی ۱۹۴۵، متفقینِ پیروز «اعلامیهی پوتسدام» را صادر کرده بودند، که به نظر باس «یکی از بیرحمانهترین بیانیههایی است که تا کنون یک دولت دموکراتیک صادر کرده است.» متفقین در این بیانیه خواهان «خلع سلاح کامل، عزل دائمیِ رهبرانِ توسعهطلبِ ژاپن که در پی "فتح دنیا" برآمده بودند، و همچنین انحلال نظام امپراتوری» شدند. در غیر این صورت، آنها به «انهدام کامل نیروهای نظامیِ ژاپن و ناگزیر نابودیِ کشور ژاپن» روی میآوردند. (هنوز کسی نمیدانست که آمریکا بمب اتمی دارد.) اما آیا دادگاه میتوانست صرفاً با استناد به اعلامیهی پوتسدام برنامهریزی برای تجاوز نظامی و عملی کردن چنین برنامهای را جرم تلقی کند؟ بعضی از اعضای دادگاه کوشیدند تا به «پیمان بریان-کلوگ» (۱۹۲۸) بهعنوان رویّهی قضائی در حقوق بینالملل استناد کنند اما این پیمان هرچند توسل به جنگ را ممنوع اعلام کرده بود، حملهی نظامی را عملی مجرمانه نشمرده بود. به نظر قاضیِ فرانسوی، بهتر بود که به «حقوق طبیعی» و «وجدان عمومی» استناد کنند. در نهایت، قضات بر سر نحوهی توصیف حقِ خود برای محاکمه کردن افراد به اتهام جنایت علیه بشریت یا جنایت علیه صلح به هیچ توافقی دست نیافتند. اکثر آنها این موضوع را کنار گذاشتند و صرفاً دعا کردند که به خیر بگذرد.
🔸کتابِ باس بسیار طولانی، سرشار از جزئیات، جذاب و آکنده از قضاوت است. او نه تنها استدلالهای حقوقی را ارائه میدهد بلکه فضای دادگاه را هم ترسیم میکند: برای مثال میتوان به توصیفهای مختصر و دقیقِ او از شخصیتهای اصلی، از فشار بر قضات چندملیتیای که ماههای متوالی در هتل «ایمپریال» گیر افتاده بودند، و از هیدکی توجو در میان هفت مرد ژندهپوشِ سالخوردهای که لِخلخکنان به پای چوبهی دار در زندان سوگامو رفتند، اشاره کرد. او برای توگو شیگِنوری، وزیر امور خارجه، ابراز همدردی میکند؛ شیگنوری بارها شجاعانه در حمایت از صلح و در مخالفت با جنگی سخن گفته بود که میدانست ژاپن در آن پیروز نخواهد شد (او در زندان درگذشت.) باس شرح جامعی از مخالفتِ «شدید» رادابینود پال ارائه میدهد. تنها پال بود که به نژادپرستی و ریاکاریِ نهفته در این دادگاه اشاره کرد. امپراتوریهای استعمارگر داشتند یک امپراتوریِ استعمارگرِ دیگر را به همان کارهایی که خودشان مرتکب شده بودند متهم میکردند؛ بعضی از کشورهایی که در مسند قضاوت نشسته بودند خودشان هم آشکارا دست به تجاوز نظامی زده بودند؛ چرا جنایتهای ژاپنیها «جنایت علیه بشریت» بود اما بمباران شدید توکیو با بمبهای آتشزا توسط آمریکا و استفاده از بمبهای اتمی علیه غیرنظامیان جنایت علیه بشریت نبود؟ همانطور که باس میگوید، پال با تردید و دودلی توسعهطلبیِ ژاپنیها را توجیه کرد اما صریحاً از جنایتهای آنها ابراز انزجار کرد.
@NashrAasoo 💭
ایرانیان چه میخواهند؟
📽 آرش عزیزی در گفتوگو با مریم فومنی
«کتاب «ایرانیان چه میخواهند؟ زن، زندگی، آزادی» نوشتهی آرش عزیزی، که در دیماه ۱۴۰۲ به بازار آمد، یکی از اولین کتابهایی است که بهنحوی جامع به خیزش زن، زندگی، آزادی پرداخته است. خیزشی که شهریورماه ۱۴۰۱ در پی کشته شدن ژینا-مهسا امینی شروع شد و اگرچه اعتراضات خیابانیاش خاموش شده اما چنانکه آرش عزیزی در کتابش آورده، خواستههایش همچنان در بطن جامعهی ایران جریان دارند. با آرش عزیزی دربارهی این کتاب و خواستههای ایرانیان گفتگو کردهایم.»
@NashrAasoo 🔺
«هایده در دو دهه فعالیت هنری، بیش از ۲۰۰ ترانه خواند و گنجینهای شگفتانگیز برای تمام لحظاتِ غم و شادمانی ایرانیان به جا گذاشت. صدایش بانفوذ، سنگین، متنوع، پاکیزه، زایا و پردامنه بود. صدایی پرطنین که مثل فرش ایرانی بافتی پر از ظرافت و مثل مینیاتور پر از جزئیات داشت. صدایی بهوضوح تعلیمدیده و با وجود این بهشکلی آرزوکردنیآزاد که تواناییِ نادری در تغییر دادنش داشت.»
aasoo.org/fa/notes/4724
@NashrAasoo 🔻
«دختران مثل آهوبرههای وحشتزده از برابرشان میگریختند. من این صحنه را میدیدم. مردم را میدیدم که تماشا میکردند. جهان را میدیدم که فرار و وحشت این دختران را در صفحههای تلویزیونو مانیتور و موبایلشان تماشا میکردند.»
🗂 یادداشتهای دیگر دختران نوجوان افغان را در اینجا بخوانید.
aasoo.org/fa/notes/4697
@NashrAasoo 🔻