nashraasoo | Неотсортированное

Telegram-канал nashraasoo - Aasoo - آسو

16117

@Nashraasoo فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیق‌تر به مباحث امروز تماس با ما:‌ 📩 editor@aasoo.org 🔻🔻🔻 آدرس سایت: aasoo.org اینستاگرام: instagram.com/NashrAasoo فیس‌بوک: fb.com/NashrAasoo توییتر: twitter.com/NashrAasoo

Подписаться на канал

Aasoo - آسو

فیلم #مستند در جستجوی جهانی بهتر، به زودی از آسو. #پیام_اخوان

@NashrAasoo 🔺

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«اطبا و سیاستگذاران حوزه‌ی سلامت روان در اکثر جوامع غالباً بر رویکردهای بالینی (بیمار و درمانگر) و یا آماری و اپیدمیولوژیک تمرکز کرده‌اند. اما آیا می‌شود در مقابله با خودکشی یا علائم افسردگی و یا اضطراب، بدون درک مسائلی چون فقر، نژادپرستی، زن‌ستیزی، یا دیکتاتوری قدمی جدی برداشت؟»

🔹این مقاله یکی از سلسله‌مقالاتِ پرونده‌ی «نیروهای مسلح و اعتراضات مردمی» است که پیش‌تر در وبسایت دانشکده منتشر شده است.

aasoo.org/fa/articles/4281
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«کودکان نمی‌توانند در جنگ از خود محافظت کنند. وحشت و آسیبِ ناشی از جنگ مسئله‌ای شخصی نیست؛ مراقبت از آن‌ها وظیفه‌ی جوامع است. اگر کودکان در رنج‌اند یعنی ما در مقام جامعه شکست خورده‌ایم. نمی‌توان برای نجات یک کودک، کودکِ دیگری را کشت.»

aasoo.org/fa/articles/4560
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«این خیزش، و پیش از آن هم ما می‌دیدیم، نشان داد که آن فرهنگ طبقه‌ی متوسطی که زمان انقلاب شکست خورده بود، دوباره توانسته است به فرهنگ غالب در جامعه تبدیل شود. یعنی حقیقت این است که در زمان انقلابْ فرهنگِ مدرن ایران یا شبه‌مدرنِ ایران، هرطور که اسمش را می‌گذاریم، از یک فرهنگ بسیار عقب‌افتاده‌ی درون جامعه‌ شکست خورد. یعنی پیروزی این نگاه در انقلاب ایران و بر سر کار آمدن آخوندها در ایران و به‌وجودآمدن پدیده‌ای مثل ولایت فقیه و حکومت اسلامی نشان داد که آن ارزش‌های جامعه (در مورد علت‌های آن امروز بحث نمی‌کنیم) و آن فرهنگ مدرن و شبه‌مدرن شکست ‌خورده است.»

aasoo.org/fa/articles/4559
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

از این طرف حضرت عدالت!
✍️ مانا نیستانی

@NashrAasoo 🔺

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«اصرار داشت که با نام مستعار صدایش بزنم؛ خود را اسد می‌نامید. او حالا ۳۹ ساله است و موهای سیاهش در میان سفیدیِ موهایش گم شده است. چین‌های صورتش را می‌توان به‌راحتی شمرد، شاید بیش از تمام روزهایی باشد که به ‌گفته‌ی خودش در برزخ نفس کشیده است. نه، خودش حتی نفس کشیدن را توصیف مناسبی از وضعیت فعلی‌اش نمی‌داند؛ او می‌گوید که فقط زنده مانده است.»

aasoo.org/fa/notes/4557
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

ریشه‌های تجدد، تاریخچه‌ی مدرسه‌ی علوم سیاسی 🔻

📚 کتاب ریشه‌های تجدد می‌کوشد یکی از کوشش‌هایی را که حدود یکصد سال پیش در ایران بنیان گذاشته شد معرفی کند و از این راه به فهم درست آن مدد رساند و در همان حال نشان دهد که در آن مقطع چه مردمان و چه افکاری در یک حوزه‌ی مشخص سر بر آورده بودند.

📚 مدرسه‌ی علوم سیاسی بی‌تردید یکی از تأسیسات مدرن تمدنی در ایران به شمار می‌رود. تأسیس این مدرسه پاسخی بود به یک نیاز واقعی و شکل‌گیری آن حاصل مجموعه‌ای از تنش‌ها و درگیری‌های فکری و اداری. از درون این مدرسه اندیشه‌ها و فعالیت‌های گونه‌گونی بالنده شد که در تضاد با سنت‌های رایج قرار داشتند. مطالعه‌ی احوال سازمان‌ها و تأسیسات اداری در دوران نوسازی از اهمیتی ویژه برخوردار است. تا حال اغلب پژوهشگران به مطالعه‌ی اندیشه‌های افراد نواندیش دل‌بستگی نشان داده‌اند و از راه بررسی تاریخ اندیشه به فهم نوسازی یا سنت‌گرایی، پیشرفت یا پسرفت جامعه رو آورده‌اند.

📚 از نظر روش‌شناسی، این کتاب یک رساله را مبنا قرار می‌دهد و به پژوهش درباره‌ی مؤسسه‌ای که این رساله برای تدریس در آنجا نوشته شده می‌پردازد و به برخی از اندیشه‌ها و رفتار اجتماعی در آن مرحله نگاه می‌اندازد و مجموعه‌ای از اسناد را که سرنوشت این مدرسه را می‌نمایانند، در اختیار قرار می‌دهد. ازاین‌گذشته، در پژوهشی که درمورد مدرسه‌ی علوم سیاسی تحت‌عنوان تاریخچه‌ی مدرسه‌ی علوم سیاسی در آغاز کتاب آورده‌ام سعی کرده‌ام نحوه‌ی تدریس، مواد درسی، معلمان و فارغ‌التحصیلان آن را بشناسانم. اسنادی را که در کتاب آورده‌ام اسنادی یکه و ممتازند که برای نخستین‌بار در یک مجلد به چاپ می‌رسند، برخی از آنها حتی برای نخستین‌بار. شاید در نظر برخی از خوانندگان تعدادی از این اسناد عادی و نامهم جلوه‌گر شوند، ولی مجموعه‌ی آنها نشان می‌دهد که زندگی اداری و سازمانی در آن دوره در یک مؤسسه‌ی آموزشی تا چه حد مبتنی‌بر مقررات و قواعد بوده است و به چه میزان حتی کوچک‌ترین امور براساس ضوابط به اجرا درمی‌آمده‌اند. اسناد این کتاب، به سهم خود، ما را در فهم شکل‌گیری نظام مدرن اداری در ایران نیز یاری می‌رسانند.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

نغمه‌ی قاهره🔻

🟢 تورم. کمبود. بدهی. همه، همه‌جا درباره‌ی افزایش قیمت‌ها حرف می‌زنند:‌در خانه‌ها، مغازه‌ها، وقت غذا، در مکالمات تلفنی، هنگام رفت‌وآمد با وسایل نقلیه‌ی عمومی، در شبکه‌های اجتماعی و… ارزش پوند مصر به‌شدت در حال سقوط است، اقتصاد کشور در حال سقوط آزاد است، کشور غرق در بحران بدهی‌های خارجی است که در ده سال گذشته سه برابر افزایش یافته. کمتر از دو هفته بعد از بازگشتم به قاهره، ارزش پوند مصر دوباره سقوط کرد، این سومین بار در یک سال گذشته بود که پوند سقوط می‌کرد. در ده ماه گذشته پوند مصر، نیمی از ارزشِ خود را از دست داده است. برای میلیون‌ها نفر در این کشور که زیر خط فقر زندگی می‌کنند، زندگی کردن با این وضعیت غیرقابل تصور شده است. نرخ کالاهای اساسی سر به فلک می‌زند و هیچ نقطه‌ی پایانی برای ادامه‌ی این وضعیت دیده نمی‌شود.

🟢 این خلاقیت، تدبیر و استعداد معرکه‌‌ی بداهه‌نوازی را در سراسر مصر می‌بینم. این شور زندگی و میل به زنده بودن که به‌رغم همه‌چیز جاری است و پابرجا. درباره‌ی این روحیه‌ی مصری‌ها با دوستانم حرف می‌زنیم:‌آیا ممکن است که این‌همه سختی و مشقتِ زندگی در مصر شکلی از تمرین مقاومت باشد؟ بخشی از وجودم این باور را قبول دارد، اما بخش دیگرِ وجودم دیگر طاقت شنیدن چنین حرف‌هایی را ندارد. در طول سال‌ها زندگی در مصر، دیدم که بدنم باید چقدر تقلا کند تا خیلی چیزها را رد کند، دیدم که چطور انرژی و ظرفیتم به کسری از آنچه بود، کاهش پیدا کرده است. و تازه من یکی از آدم‌هایی‌هستم که امتیازات زیادی دارند. چه حجمی از جان و توانِ خود را باید فقط صرف این کنیم که در برابر نظام سرکوب‌گری بایستیم که وحشیانه و مدام علیه ما مردم‌رفتار می‌کند؟

🟢 «این قاهره است، ساحره، افسونگر. پرهیاهو، بی‌خواب، بی‌سرپناه، بی‌شرم. این قاهره است، درخشان، سرگردان، روشنی‌بخش، مهربان، ناب، شاعره. این قاهره است، تمسخرگر، توانا، صبور، بدفرجام؛ انقلابی و پیروز. نجواها در میان هرج و مرج و ازدحامِ اهالی‌اش طنین‌انداز است. قاهره تنهایی دردناک در میان جمع است. این شهر مهربان است و دروغگو و متظاهر. شهر پول و آدم‌های متقلب و بی‌عدالتی. اینجا شهر عشق و حقیقت است، بخشندگی و رحمت. ما در گرداب تو گرفتار شدیم قاهره ...»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

اگر صلح نوعی جایزه بود 🔻

🟡 امروز که برای دریافت جایزه‌ی صلح اینجا ایستاده‌ام، از خود می‌پرسم: «دنیای قصه‌ها و افسانه‌ها درباره‌ی صلح به ما چه می‌گوید؟» پاسخ چندان خوشایند نیست. هومر به ما می‌گوید که صلح پس از یک دهه جنگ برقرار می‌شود، وقتی که همه‌ی عزیزانمان جان باخته‌اند و تروا ویران شده است. اسطوره‌های اسکاندیناوی به ما می‌گویند که صلح پس از «رگناروک» ــ افول خدایان ــ رخ می‌دهد، وقتی که خدایان دشمنانِ دیرینِ خود را نابود می‌کنند اما خودشان هم به دستِ آنان از بین می‌روند. و پنچاتنترا به ما می‌گوید که صلح ــ مرگ جغدها و پیروزیِ کلاغ‌ها ــ تنها پس از مکر و نیرنگ به دست می‌آید. اگر برای لحظه‌ای از افسانه‌های قدیمی صرفِ نظر کنیم و به دو قصّه‌ی محبوبِ تابستانِ امسال بنگریم، می‌بینیم که فیلم «اوپنهایمر» به ما یادآوری می‌کند که صلح فقط وقتی برقرار شد که دو بمب هسته‌ای ــ پسربچه و مرد چاق ــ روی مردم هیروشیما و ناگازاکی افتاد؛ فیلم بسیار پرفروشِ «باربی» هم نشان می‌دهد که صلحِ پایدار و خوشبختیِ ناب، در دنیایی که هر روزش بی‌عیب‌ونقص است، فقط در یک جهانِ مصنوعیِ صورتی‌رنگ وجود دارد.

🟡 اگر آثارِ من از قصه‌ها متأثر بوده، بی‌تردید جایزه‌ی صلح هم نوعی قصه‌پردازی است. به نظرم ایده‌ی جالبی است که صلح خودش ممکن است جایزه باشد ــ یعنی اینکه گروهی از خیّرینِ خردمند آن‌قدر قدرتمندند که می‌توانند جایزه‌ی صلحِ یک سال را به یک نفر، و نه بیشتر، اهدا کنند. آری، صلحِ خجسته، نه صلحی پیش‌پاافتاده بلکه صلح نابِ فرانکفورتی، صلح یک سالِ کامل، را همچو شرابِ ناب در یک بطریِ چشم‌نواز، به یک نفر اهدا می‌کنند. این جایزه‌ای است که با کمال میل دریافت می‌کنم. حتی دارم فکر می‌کنم که درباره‌اش داستانی با این عنوان بنویسم: «مردی که صلح را به صورت جایزه دریافت کرد.»

🟡 تقدیرم چنین بوده که در سالیانِ درازِ گذشته از بطریِ «آزادی» نوشیده‌ام و بنابراین کتاب‌هایم را بدون هیچ محدودیتی نوشته‌ام، و حالا، در آستانه‌ی انتشار بیست‌ودومین کتابم، باید بگویم که در بیست‌ویک مورد از این بیست‌ودو مورد، نوشیدن اکسیرِ آزادی برایم گوارا بوده است. در تنها موردِ باقی‌مانده، یعنی انتشار چهارمین رمانم، فهمیدم ــ بسیاری از ما فهمیدیم ــ که آزادی می‌تواند به واکنش متضادی از طرف نیروهای ناآزادی (unfreedom) بینجامد. در عین حال، آموختم که چطور با پیامدهای این واکنش مقابله کنم و، تا حدی که می‌توانم، همچون هنرمندی آزاد به کارِ خود ادامه دهم. علاوه بر این، فهمیدم که بسیاری از دیگر نویسندگان و هنرمندانی هم که بر آزادیِ خود پای فشرده‌اند با نیروهای ناآزادی مواجه شده‌اند. به اختصار باید گفت که فهمیدم که نوشیدن از جامِ آزادی می‌تواند خطرناک باشد. اما همین امر دفاع از آزادی را برایم ضروری‌تر و حیاتی‌تر کرد. اعتراف می‌کنم که گاهی فکر کرده‌ام که ای کاش اکسیر صلح و آرامش نوشیده بودم و با لبخندی ملیح و مسرت‌بخش در سایه‌ی درختان به گذرانِ زندگی مشغول بودم. اما تقدیرم چنین نبود و فروشنده‌ی دوره‌گرد بطریِ دیگری را به من داده بود.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

تأثیر ترس بر زندگیِ بشر🔻

🟡 رابرت پکام، عضو انجمن سلطنتی تاریخ در لندن، در کتاب ترس: تاریخ جایگزین جهان می‌نویسد که نگرانى و ترس از جادوگران معلول جهل و نادانی است. مردم به علت ناآگاهی از میکروب‌ها، تصور می‌کردند که بدبختی‌هایی مانند بیماری، ناشی از جادو است. با این حال، امکان داشت که از ترسِ مردم برای دستیابی به اهداف سیاسی سوءاستفاده کنند. جهانِ مسیحیت در قرن شانزدهم درگیر کشمکش میان پاپ و دیگر قدرت‌های مختلف پروتستان بود که برای کنترل مردم با هم رقابت مى‌کردند. نابودىِ جادوگران راه ساده‌ای برای یک حاکم زمینی بود تا نشان دهد که در کدام سمت ایستاده است: طرف خدا و نه شیطان.

🟡 مهم‌ترین درس این است: «قدرت وابسته به ترس است.» آقای پکام استدلال می‌کند که علت آشوب ناشی از جنبش اصلاحات‌دینى و جنبش ضد اصلاحات این بود که کلیسای کاتولیک در اروپای غربی «انحصار ترس» را از دست داد. کلیسا هزار سال مردم را متقاعد کرده بود که کلید زندگی پس از مرگ، تنها در دستِ اوست. کلیسا می‌توانست با فروش بخشش گناهان، ترس مردم از عذاب ابدی را به پول تبدیل کند. یوهان تتزل، یکی از خرده‌فروشان این گواهی‌نامه‌های «رهایی از دوزخ»، دین‌داران‌را «با احضار روح والدینِ درگذشته‌ی آنها» که زیر شکنجه‌ی شیاطین بودند و «برای طلب آمرزش ضجه می‌زدند»، مى‌ترساند تا زودتر مبلغِ لازم را بپردازند.

🟡 اکنون در کشورهای لیبرال نویسندگان، هنرمندان و کمدین‌ها جرئت نمی‌کنند که به پیامبر اسلام بپردازند، چه رسد به اینکه بخواهند او را دست‌مایه‌ی طنز قرار دهند. در بسیاری از کشورهای اسلامی، آتش‌به‌اختیار بودنِ قاتلان بر حوزه‌های وسیعی از حیات فکری سایه افکنده است: بحث آزاد درباره‌ی نقش دین در سیاست تقریباً ناممکن است. بنابراین، یک کاسب ترسِ‌ریش‌درازِ ایرانی که مدت‌هاست از دنیا رفته، همچنان مانع از پیشرفت یک چهارم از جمعیت دنیاست.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

بشنوید: یک کتاب: «منازعه‌ی اسرائیل و فلسطین، راه طولانی صلح»

📚 فصل آخر کتابِ «منازعه‌ی اسرائیل و فلسطین، آنچه همه باید بدانند»، با عنوان «راه طولانی صلح» موضوع این قسمت از پادکستِ «یک کتاب» است. این کتاب را انتشارات دانشگاه آکسفورد در سال ۲۰۱۹ به قلم داو وکسمن منتشر کرده است. در هر قسمت از این پادکست‌ها در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به معرفی و بررسی یک کتاب می‌پردازیم.

▪️پادکست‌ها و نسخه‌ی شنیداری مقالات ما را در وب‌سایت آسو و همچنین در شبکه‌های اجتماعی و اپ‌های پادخوان با شناسه‌ی NashrAasoo بشنوید.

[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧

Читать полностью…

Aasoo - آسو

بورخس برای مقابله با اضطراب حاصل از نابینایی شروع به یادگیری یک زبان جدید کرد 🔻

🔸 بورخس، که پس از یک دوره‌ی بلندمدتِ کاهش بینایی، در پنجاه‌و‌پنج سالگی نابینا شد، هرگز زبان نابینایان (بریل) را نیاموخت. او در عوض، مانند میلتون، قطعات طولانیِ ادبی (از آثار خود، و دیگر نویسندگان محبوبش) را به حافظه می‌سپرد، و یاران و همراهانی داشت که آثار را برایش می‌خواندند و او نوشته‌هایش را برایشان دیکته می‌کرد. بیشترِ این کار ــ او پس از نابینا شدن حدود چهل اثر منتشر کرد ــ توسط مادر سالخورده‌ی او، لئونور انجام شد، مادری که تا زمان مرگش در ۹۹ سالگی با وی زندگی کرد، مادری که همین کار را برای پدر بورخس، خورخه گیلرمو بورخس، نویسنده‌ای که او هم در میانسالی نابینا شد، انجام داده بود. (نابیناییِ بورخس ارثی بود، و پدر و مادربزرگش، به گفته‌ی بورخس، «هر دو نابینا از این عالم رفتند، نابینا، خندان، و شجاع، و امیدوارم من نیز چنین بمیرم.»)

🔸 بورخس شغل سرپرستی کتابخانه‌ی ملی را حفظ کرد، و استاد زبان انگلیسی در دانشگاه بوئنوس آیرس شد. اما ادبیات، برای او، کاملاً شفاهی شده بود. بورخس تصمیم گرفت که از نابینایی‌اش استفاده کند و زبان جدیدی را بیاموزد. توصیف او از لذت و شادمانیِ حاصل از یادگیریِ زبان انگلیسیِ کهن، مرا به یاد نخستین یورش‌هایم به سوی یادگیریِ خواندن از طریق لمس کردن می‌اندازد: «آنچه همیشه، در زبان‌آموزی، رخ می‌دهد اتفاق افتاد. هر یک از واژه‌‌ها چنان برجسته شد که گویی کنده‌کاری شده بود، گویی هر یک طلسمی بوده است. از همین رو شعرها را در زبانی بیگانه منزلتی است که در زبان اصلیِ خود نیست، زیرا آدم تک تک واژه‌ها را جدا جدا می‌شنود، و می‌بیند. فکر ما مسحور زیبایی، قدرتِ آنها، یا صرفاً غریب و ناآشنابودنشان است.»

🔸 بورخس در همین سخنرانی «منافعی» را فهرست می‌کند که نابینایی برای او به همراه آورد، اما همه‌ی آنها به نظرِ من پیش‌پاافتاده‌اند، چیزهایی که او به‌آسانی می‌توانست در مقام یک نویسنده‌ی بینا داشته باشد: «موهبتِ زبان آنگلوساکسون، دانش محدودم درباره‌ی زبان ایسلندی، لذت و شادمانیِ ناشی از خواندن ابیات بسیار.» او راضی بود از اینکه با ناشری برای انتشار دفتر شعر دیگری قرارداد بسته است، مشروط بر اینکه بتواند سه کتاب جدید در سال تولید کند، کاری که به گفته‌ی خودش با توجه به اینکه باید آنها را دیکته می‌کرد دشوار بود. به نظر می‌رسد که سازگار شدن با نابینایی برای بورخس، به معنای ادامه دادن کارش در مقام نویسنده بوده است. اما در اشعار و داستان‌های بورخس لحن او درباره‌ی نابینا شدن تا این حد نویدبخش نیست. در «شعر موهبت‌ها»، بورخس اظهار می‌دارد که از قضای روزگار یکی از کسانی که پیش از او سرپرست کتابخانه‌ی ملی بوده است، پاول گروساک، نیز نابینا بوده است. این شعر، که با کنایه به موهبت الهیِ اعطای «کتاب‌ها و نابینایی و یک تلنگر» به او آغاز می‌شود، با لحنی متزلزل و شکسته سروده شده که شاید از آنِ بورخس باشد، یا شاید از آنِ گروساک. او می‌گوید، «پس، چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد نامی که مرا به آن می‌خوانند، اگر که مایه‌ی عذابِ ما یکی است؟» بورخس نمی‌تواند میان خودش و «آن دیگری که مرده است» فرقی بگذارد:
کدام یک از این دو به روی کاغذ می‌آورد
این شعر را ــ
یک خودِ نابینای تنها، یک منِ جمعی؟

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

ارتش؛ یار شاطر یا بار خاطرِ دیکتاتور؟

🔸 دیکتاتورها با تهدیدهای مداومی رو‌به‌رو هستند که بقایشان را به خطر می‌اندازد؛ چه از بیرونِ حکومتشان و چه از حلقه‌های قدرت درون حکومت. اگر بخواهیم با عدد و رقم نشان دهیم که این تهدید‌ها چه‌اندازه مداوم است، می‌توانیم به داده‌هایی که متخصصان علوم سیاسی گردآورده‌اند رجوع کنیم: از سال ۱۹۴۵ حکومت‌های اقتدارگرای جهان با ۱۴۴ شورش مسلحانه طرف بوده‌اند که سعی داشتند پایتخت را تصرف کنند. همچنین، در همین مدت ۱۳۴ جنبش غیر‌مسلحانه علیه دیکتاتورها رخ داده است؛ جنبش‌هایی که در پی براندازی نظام دیکتاتوری بوده‌اند. در این میان ۲۵ درصد از موارد سقوط حکومت‌های اقتدارگرا یا به دست گروه‌های مسلح شورشی و یا جنبش‌های اعتراضی مردمی بوده است.

🔸 فرماندهان نیروی نظامی کفایت‌محور، وقتی به سرکوب فراخوانده شوند، می‌توانند به این فکر کنند که با کنار‌کشیدن خود از درگیری، اجازه‌ی تغییر حکومت را بدهند تا خود و نیروهایشان به‌سلامت به حکومت بعدی منتقل شوند؛ بنابراین گزینه‌ی پررنگی که پین به‌رغم نظریه‌های رایج بر آن انگشت می‌گذارد این است که نه سرکوب و نه کودتا؛ ارتش کفایت محور در پادگان می‌ماند. پین می‌گوید داده‌های تاریخی بعد از جنگ جهانی دوم نشان می‌دهند که ارتش‌های کفایت‌محور معمولاً از تغییر حکومت‌های دیکتاتوری به‌سلامت گذشته‌اند. پین می‌گوید در عمل معنای این گزاره آن است که انگیزه‌ی چنین ارتش‌هایی برای محافظت از دیکتاتور کم است و این موضوعی است که حاکمان مستبد به‌خوبی می‌دانند و از همین رو است که معمولاً فقط تحت شرایط خیلی خاصی راضی می‌شوند ارتقای قابلیت ارتش را نسبت به تعهد آن به شخص خودشان در اولویت بگذارند. از طرف دیگر، داده‌های نشان می‌دهند که در حکومت‌های دیکتاتوری فقط خطرهای بسیار شدیدی که تمامیت نظام به انضمام ارتش را تهدید کنند، ممکن است ارتش کفایت‌محور را به اطاعت از دستور سرکوب وادارند.

🔸 اما حالت دیگری هم ممکن است: قیام‌کنندگان یا شورشیان از نوعی باشند که ارتش آینده‌ی خود را از سوی آنان در خطر ببیند. پین می‌گوید بنا به تجربه، ارتش‌های کفایت‌محور، سه دسته قیام را تهدیدی علیه آینده‌ی خود به‌شمار می‌آورند: قیام‌های مارکسیستی که چشم‌اندازشان بازتوزیع اساسی ثروت است، قیام‌های اسلام‌گرایانه که به خشونت‌های شدید دست خواهند زد، و همچنین شورش‌های قومیتی که ممکن است به رویارویی مسلحانه و تجزیه‌گرایی بیانجامد. در این شرایط نتایجی که او از الگویش می‌گیرد به نتایج نظریه‌های رایج شبیه‌تر است.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

کمک!
✍🏼 مانا نیستانی

@NashrAasoo 🔺

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«فخرآفاق پارسا آنقدر زنده ماند که نتیجه‌ی تلاشِ بی‌‌آلایشِ مادام‌العمرِ خود برای اعتلای زنان را به‌چشم دید: انتخاب دخترش فرخ‌رو به‌وزارت آموزش‌وپرورش (۱۳۵۳-۱۳۴۷) بیش از هر چیز، تبلور آرزوهای او برای زنان میهنش بود. دختری که نخستین زنِ روزنامه‌نگارِ تبعیدیِ ایران در دامان خود پرورده بود اینک نخستین وزیر زنِ ایرانی بود، و در عالی‌ترین مقام فرهنگی کشور برای پیشرفت و توان‌افزاییِ زنان برنامه‌ریزی می‌کرد و قدم‌هایی بلند برمی‌داشت. حالا خانم پارسایِ بزرگ به راستی «فخرِ آفاق» شده بود.»

aasoo.org/fa/articles/4548
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

روان جامعه‌بحران‌زده با دارو درمان می‌شود؟🔻

🔸 در مردم‌شناسی مفهومی وجود دارد به نام مدیکالیزه‌کردن که شاید بشود آن را تلویحاً به بیماری‌انگاری ترجمه کرد: پروسه‌ای که پدیده‌های اجتماعی، فرهنگی، و یا رفتاری را وارد حوزه‌ی مسئولیت‌های طب می‌کند و بعضاً به بیماری‌انگاری پدیده‌هایی می‌انجامد که در زمان و مکانی دیگر ممکن بود بیماری انگاشته نشوند. این پدیده شمشیری دولبه است: از سویی از موقعیت‌هایی خاص، مانند اعتیاد، انگ‌زدایی می‌کند و با درکی همدلانه، به‌جای جرم آن را بیماری تلقی می‌کند و به‌جای مجازات برای آن تمهیدات درمانی فراهم می‌آورد؛ از سویی دیگر همین پروسه می‌تواند موقعیت خاصی را که ماهیتاً ریشه‌ی اجتماعی یا سیاسی دارد (مانند آسیب‌های جنگ یا چاقی مفرط) به امری بیولوژیک و فردی تقلیل دهد و به‌جای تمرکز بر سیاستگذاری‌های غلط یا بی‌عدالتی‌های اجتماعی، بار مسئولیت بیماری را صرفاً بر دوش بیمار بگذارد، در مورد بیماری که رنج می‌کشد قضاوت اخلاقی ایجاد کند، و حتی به سود کمپانی‌های دارویی و یا دولت‌ها عمل کند. مردم‌شناسان بسیاری در دهه‌های گذشته به نقد این پروسه در رابطه با آسیب‌های روانی پرداخته‌اند و بیماری‌انگاری بی‌رویه‌ی مواردی چون افسردگی، اضطراب، و یا بیش‌فعالی را به‌درستی زیر سؤال برده‌اند.

🔸 در ایران دهه‌ی هفتاد شمسی، همزمان با تلاش متخصصین و کارزارهای آموزش و آگاهی‌رسانی عمومی در مورد سلامت روان،‌زبان بالینی، و طبی روان‌پزشکی که زبانی به اصطلاح «علمی» و غیرسیاسی و مورد تأیید همه گروه‌ها (روانپزشکان،‌حاکمیت،‌جوانان، ‌روحانیون) بود،‌در رسانه‌ها، عرصه‌ی عمومی، و زندگی روزمره گسترش پیدا کرد و به‌تدریج به زبانی برای روایت زندگی تبدیل شد. مقبولیت روان‌پزشکی و عادی‌سازی گفتمان آسیب‌های روانی به‌جایی رسید که جامعه‌ی جوان ایرانی در دهه‌ی هفتاد کم‌کم با واژگانی چون دپ‌زدن و استرس و تُروما سخن می‌گفت، وبلاگ می‌نوشت، و محصولات فرهنگی تولید می‌کرد. اما آیا «دپ‌زدن» یا «دپرشن» که در زبان فارسی جا افتاده همان بیماری افسردگی بالینی‌ست؟ برای پاسخ به این سؤال هم باید به درک وقایعی پرداخت که بر نسل‌های برآمده از انقلاب و جنگ‌رفته (و تنوع و تکثری را که در تجربه‌ی زیسته‌ی نسل برآمده از انقلاب و جنگ موجود بود و هست را نیز نباید فراموش کرد) و هم باید ظرفیت‌های زبان تخصصی، همچون روان‌پزشکی، را در نظر داشت که پس از سال‌ها سکوت طولانی زیرکانه بیان نگفته‌ها و ناگفتنی‌های دهه‌ی شصت را ممکن کرد.

🔸 نقش عمده‌ی روان‌پزشکی در این مطالعات تاریخی اغلب مدیکالیزه‌کننده و گاها مسکوت‌کننده‌ی علل سیاسی و اجتماعی رنج بیماران بوده است. اما همیشه این‌طور نیست و از این بابت مثال ایران مثال جالبی‌ست، چرا که در ایران سکوت طولانی سال‌های جنگ هم محصول تحمیل سانسور بیرونی بود و هم حاصل کارکرد درونی روان جمعی و فردی. جامعه‌ی خسته از جنگ و رنجور از طوفان فجایع، که پزشکان هم جزیی از آن بودند، با دردهایی دست به گریبان بود که یا ناگفتنی بودند و یا برای گفتنشان زبانی امن و مورد تایید حاکمیت در دسترس نبود. شیوع و عادی‌شدن زبان و طرز فکر بیماری‌محور در جامعه‌ی بسته‌ی دهه‌ی هفتاد از طریق رسانه‌ها و جامعه‌ی روان‌پزشکی، به طور ناخواسته زبانی هم برای نقد دهه‌ی شصت و چرایی جنگ ایران و عراق فراهم کرد. سؤالی که باقی می‌ماند این است که چرا زبان روان‌پزشکی این ناممکن را ممکن کرد و نه زبانی دیگر؟ پاسخ به این سؤال هم مستلزم دانستن تاریخ و سرگذشت رشد و گسترش رشته‌ی روان‌پزشکی است، و هم نیازمند تمایز ویژگی‌های رویکردهای مختلفی که در روان‌پزشکی استفاده می شوند.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

من کودکی جنگ‌زده بودم🔻

🟡 من در جنگ به دنیا آمدم و بزرگ شدم. بیست سالِ اولِ زندگی‌ام را در افغانستانِ پس از حمله‌ی آمریکا گذراندم. جنگ فقط چند ماه از من بزر‌گ‌تر بود. من خانواده و دوستانم را به جنگ باخته‌ام. اجساد همسایه‌هایم را دیده‌ام. می‌دانم که شنیدن خبر انفجار بمب در مدرسه و ویرانی‌اش چه حسی دارد، یا خواب و بیداری با صدای تیراندازی و انفجار؛ صفیر آژیر آمبولانس‌ها و آتش‌نشان‌ها، یا وقتی محله‌ات هدف حمله قرار می‌گیرد و ناگهان باید فرار کنی؛ در جست‌وجوی سرپناهی امن وقتی هیچ‌جا امن نیست.

🟡 در دوران کودکی به من یاد داده‌بودند که چطور مراقب خودم باشم و چطور موقع حمله به مدرسه زیر میز پناه بگیرم. من و خانواده و دوستانم آموخته بودیم که چطور به‌سرعت از مناطق زیر حمله فرار کنیم. یاد گرفته بودیم که وقتی بزرگ‌ترها همراهمان نیستند چطور از خودمان محافظت کنیم. حتی دیگر می‌دانستیم که چه موقع از روز قرار است شهرمان را بمباران کنند. از راه‌هایی که حدس می‌زدیم پر از مین باشند نمی‌رفتیم تا مبادا معلول یا ناقص شویم. یادمان داده بودند که موقع انفجار روی زمین بخوابیم و سر را بین دست‌ها بگیریم یا به پنجره‌های کلاس درسمان نزدیک نشویم. زندگی نوعی قمار روزانه بود و ما هر روز باید برنده می‌شدیم.

🟡 قصه‌ی من سرگذشت میلیون‌ها کودکِ جنگ‌زده است. همین امسال سازمان ملل گزارش داد که از زمان حمله‌ی روسیه به اوکراین در سال گذشته ۱۵۰۰ کودک کشته یا زخمی‌شده‌اند. دولت اسرائیل هنوز نگفته است که چند کودک در میان ۱۴۰۰ نفری بوده که در حمله‌ی ۷ اکتبر حماس کشته شدند، اما همه می‌دانیم که تعدادشان کم نبوده است. آنتونی بلینکن، وزیر خارجه‌ی آمریکا، گفته است تصاویری دیده که در آن‌ها «کودکی بدنش از گلوله سوراخ سوراخ بوده» و «جوانان در مخفی‌گاه‌ها یا خودروهایشان زنده‌زنده می‌سوختند». مقامات رسمی گفته‌اند که در میان ۲۰۰ گروگانی که در غزه‌‌اند،‌نزدیک به ۳۰ کودک وجود دارد. در سوی دیگر، در بین هزاران نفری که در پی حملات تلافی‌جویانه‌ی اسرائیل به غزه کشته‌شده‌اند، تعداد زیادی کودک وجود دارد. مقامات رسمی در غزه می‌گویند نزدیک به نیمی از جمعیت دو میلیون نفریِ ساکن غزه را کودکانی تشکیل می‌دهند که بسیاری‌از آن‌ها حتی پیش از جنگ هم از آب و غذا و دارو و برق محروم بودند چون اسرائیل و مصر مرزهای خود با غزه را بسته‌اند. حالا خیلی از آن‌ها سرپناه هم ندارند و شرایط انسانی مدام بدتر می‌شود.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

فرهنگ مدرنی که در ۵۷ شکست خورد، دوباره بازگشته 🔻

🗨 کاظم کردوانی:«من فکر می‌کنم فرهنگی که این جوانان داشتند و با آن رشد کردند و خودشان را با آن نشان دادند فرهنگ بی‌بی‌سی و من‌وتو و تلویزیون اینترنشنال نبود، فرهنگ اینستاگرامی و توئیتری بود. این‌ها نسل بزرگ‌شده در اینستاگرام هستند. و به‌همین‌علت در میان این بچه‌ها مثلاً یک نوع نگاه ملی‌گرایی می‌بینیم که با ملی‌گرایی سنتی فرق می‌کند. یعنی یک نوع نگاه بسیار آشتی‌جویانه با جهان دارند. در‌عین‌حالی‌که مسئله‌ی ایران و میهن برایشان مطرح است ولی این را در تضاد با جهان و بقیه‌ی کشورها نمی‌بینند و نگاه بسیار آشتی‌جویانه‌ای با جهان دارند. این فرهنگی که این جوان‌ها دارند و در جامعه‌ی امروز کم‌و‌بیش غالب است، جزءبه‌جزئش با فرهنگ حکومت در تضاد است.»

🗨 «فکر می‌کنم که هر حرکت و جنبش بزرگ اجتماعی یکی از مهم‌ترین دستاوردهایش این است که زخم‌های جامعه را نشان می‌دهد و آنجایی که حکومت‌ها و جامعه ندیده، کم‌کاری‌ها را و بی‌توجهی‌ها را نشان می‌دهد. مثلاً اعتصاب‌ها و اعتراض‌ها و درگیری‌هایی که بر سر جریان نیشکر هفت‌تپه بود به یاد بیاورید. تا این حرکت اجتماعی به این صورت شکل نمی‌گرفت، هیچ‌کس نمی‌فهمید هفت‌تپه نیشکری وجود دارد و ماجرای واگذاری این شرکت دولتی به آدم‌های خصوصی چه‌طوری است؟ وضع کارگرها چه‌طور است؟ یعنی هرجنبش یا حرکت یا کنش بزرگ اجتماعی همیشه یک چیزهایی را آشکار می‌کند که از دید جامعه پنهان مانده است. درنتیجه، امروز مسئله‌ی زن که پیش از این هم بوده ولی امروز مسئله‌ی زن به‌عنوان موضوع مرکزی در جامعه تبدیل شده است. این چیزی است که از دستاوردهای این خیزش بزرگ اجتماعی است و این مسئله‌ی زن تنها در حجاب هم نیست که در حقوق زنان است.»

🗨 «باید دقت کنیم این جنبش شکست نخورده است. آن توهم‌ها شکست خورده است. باید فکر کنیم که چرا این توهم‌ها به‌وجود آمد و چگونه می‌توان به رشد این جنبش کمک کرد. و نکته‌ای که به نظر من شاید مهم باشد در آخر کلام، من فکر می‌کنم که یک راه حل باید پیدا کرد. ما با یک واقعیت بسیار دشواری در جامعه‌ی ایران روبه‌رو هستیم. جامعه‌ای که حزب سیاسی ندارد، به نهادهای مدنی اجازه‌ی تشکیل و رشد نمی‌دهند، جامعه‌ای که این همه نوع سرکوب در آن هست و شما آزادی‌ای در آن ندارید و در فضای عمومی و عرصه‌ی عمومی فقط حکومت حضور دارد، مردم و نماینده‌های مردم حضور ندارند. درنتیجه، جامعه به شکل تکه‌تکه شده، و آدم‌ها مثل شبه‌جزیره‌هایی کنار هم ایستاده‌اند. در لحظه‌های تاریخی، این شبه‌جزیره‌ها به هم می‌پیوندند و یک حرکت مهم تاریخی انجام می‌دهند اما، بعد این تکه‌ها دوباره از هم جدا می‌مانند. حتی من فکر می‌کنم انقلاب سال ۵۷ هم به این شکل بوده است...درنتیجه اگر می‌خواهیم این جنبش حفظ شود و اگر می‌خواهیم به هدفمان برسیم، باید راه‌حلی پیدا کنیم. چگونه می‌شود بر این واقعیتِ تکه‌تکه‌بودن جامعه و مجمع‌الجزایربودن جامعه فائق آمد و یک چیز وسیع عمومی درست کرد. این یکی از چالش‌های بزرگ روبه‌روی ماست.»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

فرهنگ مدرنی که در ۵۷ شکست خورد، دوباره بازگشته
کاظم کردوانی در گفت‌وگو با سپهر عاطفی

یک سال پس جنبش #زن_زندگی_آزادی، جامعه‌ی #ایران چه سمت‌وسویی دارد؟ با چه معیاری باید این جنبش را داوری کرد و این اعتراضات دنباله‌دار نشان چه تحولی در جامعه‌ی ایران است؟

این سؤالات را با کاظم کردوانی، جامعه‌شناس مطرح کرده‌ایم. آقای کردوانی با اشاره به تغییرات ساختاری و فرهنگی خانواده‌ی ایرانی در ۶۰ سال گذشته می‌گوید فرهنگ مدرن ایرانی که در زمان انقلاب از یک فرهنگ عقب‌افتاده شکست خورده بود، امروز دوباره به فرهنگ غالب در ایران تبدیل شده است.

او با اشاره به انتظارات بالای برخی گروه‌های اپوزیسیون و رسانه‌ها از این جنبش می‌گوید این جنبش شکست نخورد، توهم‌های آن شکست خورد.

@NashrAasoo 🔺

Читать полностью…

Aasoo - آسو

بیگانه؛ روایتی از مهاجران افغانستانی 🔻

✍️ آن روز صبح، اسد کوله پشتی‌اش را می‌بندد، کوله‌پشتیِ سیاه‌رنگی که گوشه‌ای از آن با نخ سفیدرنگ دوخته شده بود. کفش‌های سیاه‌رنگی را که سال‌ قبل از کابل خریده بود، می‌پوشد. دختر کوچکِ یک‌ساله‌اش خوابیده بود و همسرش می‌کوشید تا اشکش را پنهان کند و بغضش را با رج‌رج بافتن موهای دختر چهارساله‌اش قورت می‌داد. اسد بند کفشش را می‌بندد، خداحافظی می‌کند و قول می‌دهد که زود به آنها خبر بدهد و کارِ مهاجرتشان را نیز به‌زودی درست کند. از ارزگان به کابل، از کابل به هند و از هند به مالزی به‌صورت قانونی پرواز می‌کنند، اما بر اساس راهنماییِ قاچاق‌بر باید از مالزی به سمت اندونزی را با قایق سفر کنند. یک شبانه‌روز در مالزی می‌مانند تا قاچاق‌برها قایقی را برای عبور از دریا اجاره کنند. اسد تنها نبود بلکه ۱۹ نفرِ دیگر نیز باید با او شبانه به اندونزی می‌رسیدند. به شمول اسد، ده مرد بودند، چهار کودک و پنج خانم.

✍️ یازده شب بود، آن ‌شب برعکس تمام شب‌ها باد بی‌قرار بود و تند می‌وزید. این ‌را می‌شد به خوبی از به‌هم‌خوردن شاخه‌های درختان فهمید. به گمان اسد، شب‌های مالزی هیچ شباهتی به شب‌های ارزگان نداشت. شب‌های مالزی مخوف و دلگیر بود، اما در ارزگان شب‌ها می‌شد با شمردن ستاره‌ها به خواب رفت و نسیم و بادِ ملایم برای اسد مانند لالاییِ مادری بود که هیچ‌وقت به خاطر نداشت. نوزده نفر با دو قاچاق‌بر وارد قایق کهنه‌ا‌ی شدند که از هر طرف فرسوده بود و پوسته‌های جداشده‌ی چوب را می‌توانستند به وضوح ببینند. اسد و هم‌سفرانش عقب می‌ایستند و از قاچاق‌بر می‌پرسند که با این وضع آیا می‌توان در دریا سفر کرد؟ اسد چهره‌ی قاچاق‌بر را به یاد دارد که خود را جمع‌وجور می‌کند و در حالی که ابروی راستش را بالا نگه داشته با لحنی تند می‌گوید: «این کارِ من است و من هر روز مسافر می‌برم.»

✍️ قاچاق‌بر مسافران را به سمت اتاقکی زیر قایق که شبیه به جعبه‌ا‌ی چوبی بود، هدایت می‌کند. آنها باید چند ساعت آنجا می‌ماندند تا سربازان مرزی آنها را نبینند. اسد پنجمین نفری بود که از دریچه‌ی کوچکی وارد اتاقک زیر قایق می‌شود. کودکان را دست‌به‌دست می‌کنند و زنان آخرین کسانی بودند که به اتاقک وارد شدند. تاریک بود و نمی‌توانستند یکدیگر را تشخیص دهند. در تاریکی همدیگر را صدا می‌زدند و مطمئن می‌شدند که همه آنجا هستند. دریچه را می‌بندند و گرمی و بوی عرق کودکان را بی‌تاب می‌کند و شروع به گریه می‌کنند. حدود دو ساعت همه روی دو زانوی خود نشسته بودند و مادران کوشش می‌کردند تا کودکان را آرام کنند. اسد به ‌یاد می‌آورد که نزدیک ساعت یکِ شب موجی سنگین قایق‌ را تکان می‌دهد و همه‌ی مسافران روی یکدیگر می‌افتند. صدای گریه‌ی کودکان بلندتر می‌شود و یکی از مسافران که صدای نسبتاً مردانه‌ای داشت می‌گوید: «آرام باشید! دریا این‌گونه است، کاش طوفانی نشود.»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

📚 کتاب ریشه‌های تجدد نوشته‌ی چنگیز پهلوان

✍️ مدرسه‌ی علوم سیاسی که بیش از صدوبیست سال پیش، در زمان مظفرالدین شاه در تهران تأسیس شد، یکی از اولین نهادهای آموزش عالی در ایران، و نخستین تلاش برای تدریس مفاهیم حقوق اساسی، علم سیاست و روابط بین‌الملل، و تربیت کارشناسان این رشته در ایران بوده است. شماری از مهم‌ترین دولت‌مردان ایران از دانش‌آموختگان این مدرسه بودند. کتاب ریشه‌های تجدد، پژوهش چنگیز پهلوان، تاریخچه‌ی تأسیس مدرسه‌ی علوم سیاسی، همراه مجموعه‌ای از اسناد این مدرسه، از جمله رساله‌ی حقوق اساسی، اثر محمدعلی فروغی است.

@NashrAasoo 🔺

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«مدرسه‌ی علوم سیاسی که بیش از صدوبیست سال پیش، در زمان مظفرالدین شاه در تهران تأسیس شد، یکی از اولین نهادهای آموزش عالی در ایران، و نخستین تلاش برای تدریس مفاهیم حقوق اساسی، علم سیاست و روابط بین‌الملل، و تربیت کارشناسان این رشته در ایران بوده است. کتاب ریشه‌های تجدد، پژوهش چنگیز پهلوان، تاریخچه‌ی تأسیس مدرسه‌ی علوم سیاسی، همراه مجموعه‌ای از اسناد این مدرسه، از جمله رساله‌ی حقوق اساسی، اثر محمدعلی فروغی است.»

📎نسخه‌ی دیجیتال کتاب ریشه‌های تجدد را می‌توانید وب‌سایت در آسو بخوانید یا نسخه‌ی کاغذی آن را از سایت لولو تهیه کنید.

aasoo.org/fa/books/4558
@NashrAasoo 📚

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«بسیاری از ما می‌خواستیم خیلی چیزها تغییر کند و حالا همه چیز برای ما زیر و رو شده است. جامعه‌به‌لطف تجربه‌ی آن روزگارِ رؤیاپردازی و رسیدن به آن رؤیا، گشایش پیدا کرد. روان‌ها فرو پاشید، قلب‌ها شکست، زندگی‌ها فرو پاشید. در عین حال، موانع هم فرو ریخت؛ موانعی که بین ما و اختیار عملمان فاصله انداخته بود، میان ما و قدرت، میان خودمان و عمل‌گرایی، میان آنچه درباره‌ی خودمان یا توانایی‌هایمان در مغزمان فرو کرده بودند و همه‌ی آنچه یادمان داده بودند که در این زندگی از ما انتظار می‌رود.»

aasoo.org/fa/articles/4551
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«ما اینجا در حالی برای سخن گفتن از صلح دورِ هم جمع شده‌ایم که در جایی نه چندان دور [در اوکراین] جنگ با شدّت ادامه دارد ــ جنگی برخاسته از استبدادِ یک نفر و چشمِ طمعِ او به قدرت و پیروزی. در همین حال، جنگِ تلخِ دیگری هم در اسرائیل و نوار غزه درگرفته است. اکنون صلح به نوعی خیال‌بافیِ ناشی از مصرف مواد مخدّر شباهت دارد. دو طرفِ منازعه حتی نمی‌توانند بر سرِ معنای این کلمه با یکدیگر توافق کنند.»

aasoo.org/fa/articles/4554
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«دو دلیل قانع‌کننده برای مطالعه‌ی کتاب ترس: تاریخ جایگزین جهان وجود دارد. اول اینکه، متأسفانه در تعداد زیادى‌از کشور‌ها، از جمله چین، هند و روسیه، دولت‌ها براى کنترل شهروندان‌به‌طور فزاینده‌ای از ترس استفاده می‌کنند. دوم اینکه، حافظه‌ى مردم در مورد طرز کار چنین ترفند‌هایی در گذشته، به‌طرز نگران‌کننده‌ای ضعیف است. بر اساس یکی از نظرسنجی‌هایی که آقای پکام به آن اشاره می‌کند، تقریباً نیمی از جوانانِ روس از رویدادهای هولناکِ دوران حکومت استالین بی‌خبرند و این خود ترسناک است.»

aasoo.org/fa/articles/4553
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«چطور می‌توان پس از دهه‌ها منازعه و در زمین سختِ واقعیت چشم‌اندازی برای صلح ترسیم کرد؟ آیا هنوز می‌توان به ایجاد دو کشور مستقل برای پایان منازعه‌ی اسرائیل و فلسطین امیدوار بود؟ به تشکیل یک کشور مشترک چطور؟ و اگر هیچ‌یک از این دو راه‌حل دیگر امکان‌پذیر نیست، این منازعه را چطور می‌توان حل کرد یا دست‌کم کاهش داد؟»

aasoo.org/fa/podcast/4552
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«خورخه لوئیس بورخس، نویسنده‌ی آرژانتینی، بینایی‌اش را ــ آنچه «نگاهِ خود در مقام خواننده و نویسنده» می‌نامید ــ در همان زمانی از دست داد که سرپرست کتابخانه‌ی ملیِ آرژانتین شد. طبق اظهاراتش او مسئول تقریباً یک میلیون کتاب شد، آن هم وقتی که دیگر نمی‌توانست کتاب بخواند.»

aasoo.org/fa/articles/4549
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«ارتشی که غالباً پس از درماندگی نیروی پلیس برای سرکوب مخالفان فراخوانده شده ممکن است فرمان‌بردارانه معترضان را سرکوب کند، اما در عین حال ممکن است به نفع خود یا گزینه‌ی منتخب خود برای حکومت نیز علیه دیکتاتور دست به کودتا بزند.»

aasoo.org/fa/articles/4349
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

فخرآفاق پارسا؛ حاشیه‌ای بر زندگی، کارنامه‌ی مطبوعاتی و نقش او در آزادی و اعتلای زنان ایران 🔻

🔹 بتول، که بعدها به فخرآفاق تغییر نام داد، در سال ۱۲۷۷ خورشیدی چشم به جهان گشود. پدرش مذهبی و سخت‌گیر بود و مادرش نواندیش. در خانواده‌ی او حتی یک نفر باسواد وجود نداشت. با این حال، در پنج‌سالگی نزد ملاباجیِ محله، قرآن و مقدمات خواندن و نوشتن را آموخت و از شش‌سالگی، دور از چشم پدر، که مخالف رفتن دختر به‌مدرسه بود، وارد دبستان دخترانه‌ی دوشیزگان تهران شد. دوشیزگان دیواربه‌دیوارِ خانه‌ی آنها بود و از آنجا که مادرِ بتول در این مدرسه گلدوزی و خیاطی می‌کرد، مسئولان مدرسه در خفا به دخترش درس می‌دادند. بتول تا کلاس ششم درس خواند اما پیش از امتحانات نهایی با مخالفت پدر مواجه شد و از حضور در آزمون بازماند. او خود می‌گوید: «مقاومت دختری دوازده‌ساله در مقابل پدرش غیرممکن بود. اما پدرم موافقت کرد که در خانه به تحصیلاتم ادامه بدهم. زبان‌های عربی و فرانسه را با کمک یکی از دختران تهرانی فراگرفتم.»

🔹 کمی بعد، در چهارده‌سالگی (۱۲۹۱ خورشیدی) به همسریِ فرخ‌دین پارسا درآمد. فرخ‌دین پسر مدیر دبستان دوشیزگان بود و بتول، که حالا نام فخرآفاق را برای خود برگزیده بود، در خانه‌ی همسر، با کمک معلمِ سرخانه به تحصیلات خود ادامه داد و تا کلاس نهم درس خواند. سپس آموزگار شد و در یکی از مدارسِ نوبنیادِ تهران به آموزش دختران پرداخت. در این بین، آقای پارسا به استخدام دولت درآمد و در سال ۱۲۹۵ به‌اتفاق خانواده به مشهد منتقل شد. در مشهد، فخرآفاقِ هجده‌ساله به آموزگاری در دبستان فروغ مشهد مشغول شد و در کنار آموزش، رفته‌رفته به نوشتن مقاله برای جراید روی آورد. در این باره، همسرش مشوق او بود. آقای پارسا در کنار شغل دولتی‌، سال‌ها کار مطبوعاتی کرده بود و از جمله، همکاری با ملک‌الشعرای بهار را در مجله‌ی نوبهار در کارنامه داشت. سرانجام آن دو در مشهد مجوز مجله‌ای به نام جهان زنان را گرفتند؛ مجوز به‌نام فرخ‌دین پارسا صادر شد و فخرآفاق مسئول آن بود. شماره‌ی نخست جهان زنان در ۱۵بهمن ۱۲۹۹ خورشیدی منتشر شد.

🔹 مقاله‌‌ای از فخرآفاق پارسا، که در شماره‌ی پنجم مجله‌ی جهان زنان  با عنوان لزوم تعلیم زنان و با لحن نسبتاً رادیکال‌تری نوشته شده بود، توفانی در تهران به‌پا کرد. او این مقاله را از روی احتیاط با نام مستعارِ مریم رفعت‌زاده، متخلص به ناهید، نوشت و یادداشت خود را با این عبارات آتشین آغاز کرد:
«آیا در تمام دنیا ملتی محروم‌تر از ایرانی سراغ دارید؟ آیا در سرتاسر کره از ما نسوان ایران بدبخت‌تر کسی را می‌شناسید؟ حتی وحشی‌های افریق [آفریقا] بر ما مزیت دارند! زیرا مدت‌هاست که مسئله‌ی خریدوفروشِ سیاهان حبشی... غدغن شده با کمال آزادی امرار حیات می‌نمایند ــ بیچاره مسلمان! بیچاره‌تر زن مسلمان! در یک چنین عصری که نهال آزادی در تمام دنیا سر زده، ما از آن محروم... طوق رقیت و بندگی را به گردن ما می‌اندازند بی‌آنکه حقوق مشروعه‌ی ما رعایت شده باشد. هنوز ما را به چشم حقارت می‌نگرند و با ما رفتار عادلانه نمی‌نمایند، هنوز ما را ضعیفه و ناقص‌العقل می‌خوانند! هنوز ما را شریک زندگی خود نمی‌دانند! بلی ملتی که نصف پیکر خود را که عبارت از زنان می‌باشد مفلوج بخواهد، اینست جزای او که با چشم می‌بینیم.»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

زندگی یک زن ترکمن، ورای سوزن‌دوزی و سوارکاری و رقص خنجر 🔻


🔸 در مجلس مردانه‌ای، پدر داماد و تمام مردها و ریش‌سفیدها جمع می‌شوند و برای عروس «قیمت» تعیین می‌کنند. چهار گوسفند برابر با «قیمت» یک دختر است. مثلاً در شهرستان گنبد کاووس که دخترانشان را متجددتر می‌دانند، «قیمت» دختر را بالاتر می‌دانند و قیمت الان چهل ‌میلیون تومان است ــ من وقتی می‌گویم قیمت دارم در واقع اصطلاحی را می‌گویم که متأسفانه آنها به کار می‌برند ــ در شهرستانی مثل گمیشان که دختر فقیرتر است و به‌قول خودشان شاید لباس‌های زیباتری ندارد و پشتوانه‌ی مالیِ خوبی ندارد، قیمت دختر پایین‌تر است. گاهی تا بیست-‌بیست‌وپنج میلیون تومان. اگر این معامله به نتیجه نرسد، مراسم به‌هم می‌خورد و کجاوه برمی‌گردد. معنایش «بی‌آبرویی و رسوایی» برای دختر است و اینکه حتماً یک «ایرادی بوده که دختر را نبردند.»

🔸 بعد از یک‌جانشینیِ ترکمن‌ها و تبدیل اسب‌سواری به امری مردانه‌، قمار اسب هم رواج پیدا کرد. مردها سر اسب‌ها قمار می‌کنند و وقتی زیاد می‌بازند گاهی مجبور می‌شوند که هرچه دارند را بدهند. گاهی حتی ماشین‌و خانه‌هایشان را هم شرط می‌بندند و می‌بازند، گاهی این‌قدر می‌بازند که باید تمام اموالشان را بدهند. بعضی‌باز هم قمار می‌کنند تا آنجا که تنها چیزی که برایشان می‌ماند، زنشان است، بعد سر زنشان قمار می‌کنند. یک بخش دردناکش این است که یک مرد به‌هیچ‌عنوان سر دخترش شرط نمی‌بندد چون دختر را از خونِ خودش و ناموس و غیرتِ خودش می‌داند، اما سر زنش شرط می‌بندد و اگر ببازد زنش را می‌دهد. وقتی یک مرد زنش را در قمار اسب می‌بازد، زنش مجبور می‌شود به یک رابطه‌ی جنسیِ ناخواسته تن دهد و در واقع به او تجاوز می‌شود. بعد از اینکه زن با اجبار شوهرِ خودش، از طرف مردی که شرط را برده است مورد تجاوز قرار می‌گیرد، دیگر حق برگشت به خانه‌ی همسرش را هم ندارد. بعد هم شوهرش او را طلاق می‌دهد. این مسئله در سال‌های اخیر خیلی کمتر شده ولی هنوز کماکان وجود دارد و الان بیشتر در برخی روستاها است که همچنان سر زن‌ها قمار می‌کنند.

🔸 تبعیض‌های حکومتی علیه سُنی‌ها باعث شده که بسیاری از ترکمن‌ها سنی‌تر شوند و گرایش به مذهب و دین در سال‌های اخیر افزایش یافته است. این امر حتی در جوان‌هایی که ظاهری مذهبی ندارند هم دیده می‌شود. برای اشاره به این تبعیض‌ها باید از مدرسه و زبان مادری شروع کنم. یکی از مشکلاتی که در دوره‌ی ابتدایی در مدرسه داشتیم این بود که در کلاس، زبان معلم را نمی‌فهمیدیم. حالا باز من جزو خوش‌شانس‌ها بودم که مادر و خاله‌ام معلم بودند و در خانه درس‌ها را به من یاد می‌دادند. ولی سخت بود که نصف روز را بخواهیم به زبان دیگری بگذرانیم و تازه به خاطر سنی‌بودن‌باید در کلاس دینی هم شرکت می‌کردیم. ما بچه‌های ترکمنِ سنی، در هفته دو روز کلاس فقه عرفی (آموزش علوم دینی در فقه حنفی) داشتیم. همیشه با خودم می‌گویم که چطور برای کلاس‌های فقه حنفی برای ما زمان و معلم داشتند، اما برای زبان ترکمنی معلم نداشتند؟ بنابراین، سنی‌بودن به این شکل از همان اول برای ما با زجر شروع می‌شود. در استخدام‌دولتی‌مان هم قطعاً تأثیرگذار است. وضعیت یک سنی با شیعه خیلی فرق می‌کند. خودِ من وقتی می‌خواستم در آموزش و پرورش استخدام شوم، مجبورم کردند که علاوه بر احکام سنی، احکام شیعه را هم بخوانم. اگر دو تا آدم رزومه‌ا‌ی کاملاً مساوی داشته باشند و یکی شیعه باشد و دیگری سنی، شک نکنید که شانس کاریابی با آن فرد شیعه است.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…
Подписаться на канал