«من زنی را در یکی از روستاهای اطراف گمیشان میشناسم که شوهرش در قمار سوارکاری در آققلا به دوستانش باخت و چون سر زنش شرط بسته بود زنش را داد، و روز بعد آن زن جلوی بچههایش خودسوزی کرد.»
@NashrAasoo 🔻
aasoo.org/fa/articles/4503
کتاب مصوّر «زن، زندگی، آزادی» به کوشش مرجان ساتراپی
zan-zendegi-azadi.fr
@NashrAasoo 📚
«اهدای جایزه به فوسه نشان میدهد که جایزهی نوبل مسیر خود را تغییر داده است و ادبیات ناب را بر هر چیز دیگری مقدم میداند. چهار برندهی لایق، قوی و بیحاشیه پشت سرِ هم. آیا این رکوردی جهانی است؟»
aasoo.org/fa/articles/4546
@NashrAasoo 🔻
برای مردم ما از شمال تا کاشغر قصه همین بوده و حرفِ آخر و تصمیمشان این بوده/است که حتی اگر زلزله، سیلاب، برفکوچ و رانش کوه و زمین هم رخ دهد زنان در خانه بمانند، و اگر از خانه فرار میکنند با حجاب فرار کنند. انگار با حجاب فرار کردن هنگام وقوع زلزله، آتشسوزی، سیلاب یا جنگ مهمترین دغدغهی مردمِ ما بوده است. وقتی زلزلههای مدهش هرات شروع شد، برادرم میگفت: «این روزها چادر پوشیده بگرد تا یک دم که زلزله شد فرار کردن برایت آسان شود.»
aasoo.org/fa/notes/4544
@NashrAasoo 🔻
جستاری در ناپدیدسازی قهری🔻
✍🏼 من نیز راهی طولانی برای درک جنبههای مختلف جنایتهایی که جمهوری اسلامی مرتکب شده بهویژه کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ طی کردهام. در زمان تنظیم شکایت ۵ دی ۱۳۶۷ هیچیک از ابعاد کشتار تابستان ۶۷ از جمله چگونگی محاکمه، صدور حکم، نحوهی اعدام و محل دفن قربانیان برای من روشن نبود. بهگمان من آن اعدامها حتی با استناد به قوانین جمهوری اسلامی نیز غیرقانونی بودند.
✍🏼 پرداختن به جنایت ناپدیدسازی از این منظر نیز برای من اهمیت داشت که بستگان ناپدیدشدگان نیز قربانی جنایتی هستند که پایانی ندارد. در این چنین وضعیتی خانوادهی فرد ناپدیدشده در مرکز توجه قرار دارد، هم از دیدگاه عاملان آن، چرا که بدین ترتیب آنان را در وحشت و اضطراب همیشگی نگاه میدارند و سبب تشدید و تداوم جو ترور در جامعه میشوند و هم از منظر فعالان حقوق بشر و نهادهای نظارتی که آنان را قربانی این جنایت میدانند و دفاع از حقوق آنان بخشی از مبارزه با ناپدیدسازی است.
✍🏼 این مقاله چهار فصل دارد. در فصل اول به تبارشناسی جنایت «ناپدیدسازی» پرداختهام. فصل دوم به کنکاش در تعریفهای جنایت ناپدیدسازی در چهار سند مهم بینالمللی، یعنی «اعلامیه»، «میثاق قارهای»، اساسنامهی رم و «میثاق بینالمللی» اختصاص یافته است. در فصل سوم مبانی کار «گروه کاری» را بررسی میکنم. فصل چهارم را به بررسی وضعیت ناپدیدشدگان در ایران اختصاص دادهام.
@NashrAasoo💭
ارکستر دیوان غربی-شرقی؛ تأکید بر انسانیتِ مشترکِ اسرائیلیها و فلسطینیها🔻
🔸 رویدادهای غزه و اسرائیل همهی ما را بهشدت تکان داده است. اقدامات تروریستیِ بیرحمانهی حماس علیه غیرنظامیان، از جمله نوزادان و کودکان، را به هیچوجه نمیتوان توجیه کرد. ما باید این واقعیت را بپذیریم و درنگ کنیم. و باید از اسرائیل، که برای حمله به غزه آماده میشود، بخواهیم که به قوانین بینالمللی پایبند بماند. اما اقدام بعدی این است که از خود بپرسیم: حالا چه؟ آیا تسلیم این خشونتِ هولناک شویم و از تلاش برای برقراریِ صلح دست برداریم ــ یا اینکه بر لزوم صلح و ممکنبودنِ آن تأکید کنیم؟ به عقیدهی من، ما باید به تلاش برای برقراریِ صلح ادامه دهیم و از منظری فراگیر به این منازعه بنگریم.
🔸 یهودیان رؤیایی در سر داشتند: سرزمینی از آنِ خود، میهنی برای همهی یهودیان. اما این رؤیا به تصوری عمیقاً دردسرساز ــ و اساساً نادرست ــ انجامید: سرزمینی بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین. در واقع، در پایان جنگ جهانیِ اول یهودیانِ فلسطین تنها ۸ درصد از جمعیت را تشکیل میدادند. بنابراین، ۹۲ درصد از جمعیت نه یهودی بلکه فلسطینی بودند ــ جمعیتی که طی قرنها افزایش یافته بود. بهسختی میشد این کشور را «سرزمینی بدون مردم» نامید، و فلسطینیها دلیلی نمیدیدند که سرزمینِ خود را رها کنند. در نتیجه، منازعه اجتنابناپذیر بود، و هر دو جبهه بهمرور زمان در مواضعِ خود سرسختتر شدند. به عقیدهی من، یهودیان وقتی امنیت خواهند داشت که فلسطینیها بتوانند احساسِ امیدواری کنند ــ یعنی، وقتی که عدالت برقرار شود. هر دو طرف باید انسانیتِ یکدیگر را بهرسمیت بشناسند و بکوشند دیدگاه، درد و رنج و مصائبِ یکدیگر را بفهمند و با آن همدلی نشان دهند. اسرائیلیها همچنین باید بپذیرند که اشغال فلسطین با این امر ناسازگار است.
🔸 در وضعیت کنونی، طبیعی است که از خود بپرسم همکاریِ ما در ارکستر و آکادمی چه اهمیتی داشته است. ممکن است که این همکاری کماهمیت به نظر برسد اما این واقعیت که موسیقیدانانِ عرب و اسرائیلی در هر کنسرتی کنار یکدیگر مینشینند و موسیقی میآفرینند فوقالعاده ارزشمند است. در سالهای گذشته، بهلطف وجه اشتراک در خلق موسیقی، و همچنین بهلطف بحثهای پرشمار، و گاهی داغ، آموختهایم که یکدیگر را بهتر بفهمیم، به یکدیگر نزدیک شویم و وجه اشتراکی بیابیم. آغاز و پایان همهی بحثهای ما، حتی بحثهای مناقشهانگیز، مبتنی بر فهم این واقعیتِ اساسی است که همهی ما انسانهایی برابر و مستحق صلح، آزادی و خوشبختی هستیم. این ممکن است سادهلوحانه بهنظر برسد اما چنین نیست: زیرا امروز ظاهراً هر دو طرفِ منازعه از فهم همین واقعیت غافلاند. تجربهی ما نشان میدهد که بسیاری از اهالیِ این منطقه و مردم سراسر دنیا این پیام را دریافت کردهاند. ما باید همچنان به انسانیتِ مشترکِ خود عقیده داشته باشیم. موسیقی یکی از وسایلی است که ما را به هم نزدیکتر میکند.
NashrAasoo💭
تهران بعد از هشت سال 🔻
✍️ در گرگومیش یکی از روزهای شهریور هواپیما در فرودگاه در تهران به زمین نشست. من که بعد از هشت سال دوری به ایران برمیگشتم بعد از عبور از مرز ایران تمام مدت از پنجره بیرون را تماشا میکردم. هوا هنوز تاریک بود و جز نورِ برخی شهرها چیزی پیدا نبود. چراغها کمکم نزدیکتر شدند و هواپیما تکانی خورد و به زمین نشست. پس از توقف هواپیما مسافران با سروصدا از جایشان بلند شدند و کیف و کولهی خود را از بالای سرشان برداشتند و منتظر شدند تا درِ هواپیما باز شود. در ده دقیقهی اول تقریباً همه ساکت بودند اما وقتی درِ هواپیما باز نشد، اعتراض و همهمهی مسافران بلند شد. از مهمانداران هم خبری نبود. من پس از سفری بیست ساعته، دیگر نای حرفزدن نداشتم و سر جایم نشستم. بعد از بیست دقیقه درِ هواپیما باز شد و مسافران با فشار و تنهزدن به یکدیگر سعی کردند تا زودتر از هواپیما خارج شوند. وقتی همه رفتند من و چند نفرِ دیگر هم از درِ هواپیما خارج شدیم.
✍️ توی صف چند دختر جوان کلاه لبهدار به سر گذاشته بودند و چند نفری هم شالهای رنگی پوشیده بودند. چند زن و دختر جوان نیز حجاب نداشتند. من زل زده بودم و به صفها نگاه میکردم. میخواستم واکنش مأموران نظامی در اتاقک کنترل گذرنامه را ببینم. در صف کناری نوبت به خانمی رسید که حجاب نداشت و من تمام حواسم به او بود. افسر پلیس گذرنامهاش را گرفت و مُهری بر آن زد و داد دستش. هیچ تذکری به کسی داده نشد. هنگام دریافت چمدانها دیدم خانمی که موقع کنترلِ گذرنامه شالی بر سر داشت، حالا بیحجاب است. بعضی از زنانی هم که به استقبال مسافران آمده بودند، حجاب نداشتند. چمدانم را گرفتم و به سمت بخش خروجی حرکت کردم.
✍️ جلوی درِ اصلی دانشگاه تهران دختر جوانِ حدوداً بیستسالهای بدون حجاب با پیراهنی سفید روی صندلی نشسته بود. تعدادی عکس کوچک به اندازهی قوطی کبریت کنارش روی صندلی چیده بود. پرسیدم اینها فروشی است. گفت بله. شما عکسها را ببین و انتخاب کن، من برایت در اندازهای که دوست داری چاپ میکنم. از همهجا عکس داشت، از کویر و جنگل و دریا و کوچه پسکوچههای قدیمیِ شهرهای کویری. گفتم هزینهاش چقدر است؟ گفت بستگی به اندازهی عکس دارد. از ۴۰۰ هزار تومان تا یک میلیون تومان. گفتم زیاد نیست؟ گفت نه، اصلاً زیاد نیست. نصف این رقم فقط هزینهی چاپ است. راست میگفت؛ من اصلاً اعداد را نمیفهمیدم. هشت سال قبل، هزار تومان و ده هزار تومان رقمی بود اما حالا پول خُرد هم نیست. هشت سال قبل، یک میلیون تومان خیلی ارزش داشت اما حالا قیمت یک وعده ناهار در رستورانی وسط تهران است. واقعیت این است که قیمت خوراک و پوشاک در این هشت ساله بیش از ده برابر شده است. قیمت خانه و ماشین اصلاً برایم قابل محاسبه نیست، گویا قیمتِ آنها بیست تا سی برابر شده است.
@NashrAasoo 💭
فرصتهای گذار از خلال کشمکشهای درون نظامیان 🔻
🔸 حکومت اقتدارگرا چگونه برمیافتد؟
یک راه این است که چنین حکومتی در جنگی با نیروهای خارجی مغلوب شود؛ مثل حکومت صدام حسین در عراق. راه دیگر این است که حکومت در نزاعی برخاسته از داخل حلقههای قدرت خود سقوط کند، که البته چنین تغییر حکومتی ممکن است خود به حکومت اقتدارگرای بعدی بینجامد؛ باز هم مانند کودتای صدام حسین علیه حسن البکر در عراق. راه دیگر انقلاب یا قیام مردمی است. گروههای سیاسی مختلف در داخل و جنبشهای وسیع مردمی ممکن است وارد فرایند اعتراض و انقلاب شوند. حکومتهای اقتدارگرا معمولاً به سرکوب چنین قیامهایی رو میآورند؛ غالباً اول با اتکا به نیروهای انتظامی و بعد اگر افاقه نکرد با توسل به نیروهای نظامی. برخی از محققان مانند فیلیپ اشمیتر بهوضوح نشان میدهند که «هیچ تلاش سیاسیای برای رسیدن به گشایش سیاسی، بدون اغماض یا رواداری نیروهای نظامی به نتیجه نمیرسد.» بنابراین ترنس لی میخواهد ببیند که این اغماض یا رواداری و اجازهیافتن مخالفان برای پیشبردن قیامشان در چه شرایطی رخ میدهد؟ و نظامیان چگونه کمک میکنند که تودههای قیامکننده مسیر رسیدن به آزادی سیاسی را طی کنند؟
🔸 تجربه و تحقیق چه میگویند؟
محققانی که در خصوص گذار از اقتدارگرایی تحقیق کردهاند به اجماع میگویند که جلب حمایت یا رضایت نظامیان برای این انتقال به دموکراسی ضروری است. به قول اشمیتر، نیروهای نظامی باید بخشی از «ائتلاف مخالفان» باشند؛ یا به طور ایجابی یا به طور سلبی. گیرمو اُدونل و فیلیپ اشمیتر قول مشهوری در این زمینه دارند که بسیار نقل شده: «هیچ گذاری نیست که ــ به طور مستقیم یا غیرمستقیم ــ از شکافی جدی در خود حکومت اقتدارگرا شروع نشده باشد؛ شکافی که اصولاً در امتداد کشمکشهایی رخ میدهد که میان تندروها و میانهروهای حکومت پیش میآید.»
🔸 ترنس لی به بررسی روابط حکومتهای اقتدارگرا در دوران منتهی به سقوطشان با نظامیان میپردازد. حکومتهای اقتدارگرا معمولاً برای مطمئنماندن از فرمانبرداری نظامیان از راهبرد «تفرقه بینداز و حکومت کن» در بین افسران ارشد استفاده میکنند. وجود رقابت شدید در سطوح مختلف و خصوصاً سطوح بالای نیروهای مسلح حکومت را مطمئن میکند که هیچ دستهای از میان آنها توان بهزیرکشیدن حکومت را نخواهد داشت. اما استفاده از این راهبرد ممکن است به نزاعهای جدی در میان فرماندهان ارشد بینجامد. فرماندهان ارتش که به تحریک حاکم اقتدارگرا وارد رقابت برای ارتقا شدهاند ممکن است برای اینکه راهی برای رسیدن به مقاصد خود بیابند دامنهی پیوندهایشان را از درون ارتش به حلقههای سیاسی درون جامعه و نخبگان قدرت بگسترند تا با کسب چنین نفوذی، از راههای دیگر به آنچه میخواهند نزدیک شوند.
@NashrAasoo 💭
مهدی سمیعی، معمار بانکداری نوین ایران 🔻
✍️ «یک روز اسدالله علم مرا خواست تو دفترش و همانجا... تلفن زنگ زد و گفت: «این اعلیحضرت هستند.»... شاه معلوم بود خیلی بلند حرف میزند، برایاینکه گاهگاهی من صدایش را میشنوم. شاه پرسید: «چه شد؟» علم گفت: «الان دارم با سمیعی صحبت میکنم.» شاه گفت: «چه صحبتی؟ مگر قبول نمیکند؟» علم گفت: «چرا قربان، پذیرفته؛ با افتخار پذیرفته.» من فریاد کشیدم و گفتم: «آقای علم چرا دروغ میگویی؟ من کی پذیرفتم؟»... من حقیقتاً تنم لرزید چطوری میشود... گفتم خیلی خوب، حالا که شما این کار را کردید و مرا توی تله انداختید، من دیگر غیرممکن است بهفرض هم نخواهم بکنم نمیتوانم دیگر، مجبورم بگویم آره، ولی شرط دارم.»
✍️ نزدیک به شش سال در اوج ترقی اقتصادی در دههی ۱۳۴۰ مهدی سمیعی سکاندار بانک مرکزی بود در دولتهای اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا.
خداداد فرمانفرمائیان که معاون سمیعی در بانک مرکزی بود دربارهی روحیات او و نحوهی برخوردش با محمدرضاشاه را اینطور توصیف میکند: «او هرگز دستور نمیداد، بلکه استدلال میکرد و با استدلال و برهان شما را همراه خود میکرد. سمیعی در برابر شاه مسلماً مؤدب و با آرامش همیشگی رفتار میکرد. او آرامآرام، بدون اینکه شاه را ناراحت کند، با متانت فوقالعاده حرف خود را میزد. درهرصورت، او نوهی ادیبالسلطنه، وزیر دربار رضاشاه، بود که بسیار خوب تربیت شده بودند.»
✍️ سمیعی میگوید یک بار به شاه گفته:«من هیچ احساس مذهبی ندارم، اما شما، برعکس من، مدعی هستید که خیلی هم مسلمان هستید، معجزه هم برایتان شده و این حرفها... من اعتقاد ندارم، ندارم، تمام شد و رفت! ولی از شما التماس میکنم، خواهش میکنم، بگذارید من بروم با اینها، با آخوندها، با روحانیون، ما برویم ارتباط برقرار بکنیم... شاه گفت: اینها سرتان را شیره میمالند، شما حریف اینها نمیشوید، اینها خیلی حیلهگرند، مزورند، خرند، ولی سر شما شیره میمالند.»
@NashrAasoo 💭
داریوش مهرجویی؛ در انتظار معجزهای که هرگز پدیدار نشد🔻
🎥 حیف شد که یادکرد از داریوش مهرجویی به روزهایی افتاد که او دیگر در میانِ ما نیست. این روزها دربارهاش زیاد مینویسیم و میگوییم، بیآنکه او بخواند و بشنود یا با تهماندهی لهجهی اصفهانیاش چیزی به ما بگوید. خوب یا بد. در این روزها بیش از چند تن گفتهاند که حتی اگر داریوش مهرجویی به مرگ طبیعی از دنیا میرفت، باز هم فقدانش ضایعهای بزرگ برای جامعهی فرهنگی ایران بود. افراد بیشتری نیز یادآوری کردهاند که مگر ایران چند فیلمساز برجسته همچون مهرجویی داشت که اینگونه درندهخو و ناجوانمردانه کارد بر گلوگاه او و همسر فیلمنامهنویسش، وحیده محمدیفر، ساییدند؟
🎥 هنگامی که به راهِ پیمودهاش نگاه میکنیم، دستکم با دو فیلم دربارهی خانههای اشغالشده و روزگار دگرگونشدهی مردمان، پنج فیلم دربارهی زنان و دنیا و نگرانیها و رنجهایشان (سهگانهی سارا، پری و لیلا، بانو و مهمان مامان) و چند فیلم دربارهی زندگی و دورانی که بعضی از ما از سر گذراندهایم (مثل هامون، درخت گلابی و باز هم مهمان مامان) فیلمهایی دربارهی دغدغههای ملموس و زهرناک اجتماعی (مثل گاو، پستچی، دایرهی مینا، حیاط پشتیِ مدرسهی عدل آفاق و سنتوری) فیلمهایی دربارهی چهرهی مردان و زنانِ ایران در روزگاران پراکنده (مثل آقای هالو، باز هم مهمان مامان و تهران-طهران) فیلمی دربارهی فیلمسازی و روزگار دوزخیِ فیلمسازان ایرانی (میکس)، فیلمی دربارهی پوچی و گیجیِ دورانی که سینما به علت افراط دیوانیان در قانونگذاری و نادیده گرفتن قانون دستخوش بحران است (دختر دایی گم شده) و فیلمهای دیگری که گاه ترکیبی از همهی اینها را در بر دارند (مثل بمانی و شیرک) اما اتفاقاً با استقبال تماشاگران مواجه نشدهاند.
🎥مهرجویی اصفهانیِ خوشقریحهای بود که با بازیگری و موسیقی هم آشنایی داشت. بازیگرانی که با مهرجویی کار کردهاند بارها گفتهاند که مهرجویی عادت داشت نقش را برای آنها بازی کند. و مشهور است که او اغلب این نقشها، از جمله نقش خانمها، را بهتر از خودشان بازی میکرد! خودِ مهرجویی دربارهی کار کردن با بازیگران گفته است که کار کردن با تئاتریها را ترجیح میداده و در واقع به گفتهی خودش چیزی مثل یک گروه تئاتری تشکیل داده بود که از نخستین فیلمش همواره آنها را در کنارِ خود داشته است. برخی از این بازیگران بنا به مصالح شخصی در بعضی از فیلمها بازی نکردند. از جمله علی نصیریان که از بازی در اجارهنشینها عذر خواست و مهرجویی نقشی را که برای او در نظر گرفته بود به ایرج راد از بازیگران ــ در آن موقع ــ جوانترِ تئاتر سپرد.
@NashrAasoo 💭
«در یک سال گذشته، در فقدان اشخاص یا نهادهایی که بتوانند رهبریِ اعتراضات را برعهده گیرند و مسیرِ آن را هدایت کنند، معترضان کوشیدهاند تا با تشکیل گروههای کوچکِ مقاومتِ محلی در گوشه و کنارِ ایران اعتراضات را سازماندهی کنند. گروههای مقاومتی که در یک سال اخیر پدید آمدهاند، با پیروی از مشی مخفیانه و زیرزمینی، بهدنبال تغییرات کلان در ساختار سیاسی کشور هستند.»
aasoo.org/fa/articles/4534
@NashrAasoo🔻
«تاریخ منازعهی اعراب و اسرائیل خودش به میدان نبرد میان پژوهشگرانی تبدیل شده است که روایتهای بسیار متفاوتی ارائه میکنند. آنچه در ادامه میخوانید فهرست گزیدهای از بهترین کتابها، به پیشنهاد کارشناسان فایننشال تایمز، دربارهی تاریخ و پیامدهای جهانیِ این منازعه است.»
aasoo.org/fa/books/4537
@NashrAasoo 🔻
«اگر میخواهیم وضعیت دنیا را بهبود بخشیم، نمیتوانیم صرفاً بر این تمرکز کنیم که اوضاع چقدر بد است. در عوض، باید بر این تمرکز کنیم که برای بهبود اوضاع چه کاری از ما برمیآید. تفاوت میانِ این دو واقعاً چشمگیر است.»
aasoo.org/fa/articles/4533
@NashrAasoo 🔻
گاهشمار ۱۷۵ سال مبارزه: مقاومت در مقابل حجاب اجباری
⌛️در این گاهشمار به راهی که از ۱۷۵ سال قبل تا کنون برای مبارزه با حجاب اجباری در ایران پیموده شده است نگاه میکنیم.
🎥 مریم فومنی - سپهر عاطفی
@NashrAasoo 🔺
کتاب مصوّر «زن، زندگی، آزادی» به کوشش مرجان ساتراپی
📚 مرجان ساتراپی، نویسنده و کارگردان نامآشنای ایرانی که بیشتر با داستانهای مصور «پرسپولیس» معروف است، کتاب مصور تازهای منتشر کرده، با عنوان «زن، زندگی، آزادی» که به فارسی هم ترجمه شده و رایگان در دسترس خوانندگان است. این کتاب کاری مشترک با گروهی از نویسندگان و هنرمندان ایرانی و غیرایرانیست، از جمله عباس میلانی و مانا نیستانی که در این گزارش صحبتهای آنان و خود مرجان ساتراپی را میشنویم.
@NashrAasoo 🔺
رونق دوبارهی جایزهی نوبل ادبیات در پی اهدای آن به یون فوسه 🔻
✍️ پس از ماجراهای بسیار، رسواییهای شدید، یک سال توقف اهدای جایزه و سپس سالی که دیدگاههای سیاسیِ یکی از برندگان بسیار سئوالبرانگیز بود، پس از شایعهپراکنی، تقلب، استعفاها و باب دیلن، اکنون جایزهی نوبل ادبیات قطعاً از دوران رکودِ خود بیرون آمده است. لوئیز گلیک، عبدالرزاق قورنه، آنی ارنو و برندهی امسال جایزهی نوبل یون فوسه: چهار برندهی جدی، چهار سال متوالی، همگی افرادی مستحق تقدیر. برنده شدن گلیک دور از ذهن بود. اعلام قورنه بهعنوان برنده همه را غافلگیر کرد. ارنو و فوسه گزینههای واضح و از قضا انتخابهایی صحیح بودند. این چهار برنده در کنار هم تصویر جایزهی نوبل را از پدیدهای فرهنگی یا دستمایهی شوخی و حدس و گمان فراتر میبرند و آن را به پدیدهای شگفتانگیزتر تبدیل میکنند: جایزهای ادبی که در مسیر درستی گام برمیدارد.
✍️ از زمان ازسرگیری این جایزه پس از توقفش در سال ۲۰۱۸، متولیانشان سعی کردهاند نشان دهند که هدفشان دقیقاً این است که از بهترین نوع ادبیات در سطح جهان تقدیر کنند، نه چیزی بیشتر یا کمتر. این ادعا متضمن نوعی نقد (اغلب بسیار ناعادلانه) دربارهی شیوهی اهدای جوایز دورههای قبلی، به مدیریت زندهیاد سارا دانیوس (دبیر پیشین آکادمی سوئد)، است. جایزهی نوبل ادبیات پیش از این مهیج، عجیب، پیشبینیناپذیر و گاهی بهشدت گیجکننده بود، جایزهای که یک تاریخنگار شفاهی (سوتلانا آلکسیویچ)، رماننویسی بسیار محبوب و متمایل به ادبیات عامهپسند (کازو ایشی گورو) و مردی که دربارهی رابطهی جنسی با ماشین، شیرینی پای و آلیشا کیز ترانه سروده (باب دیلن) را در خورِ تقدیر و بزرگداشت میداند. اما دورهی جدید جایزهی نوبل، بر خلاف قبل، حداقل در معیارهایش، سختگیرانهتر و قابلپیشبینیتر است. این جایزهای است که به کتابهای جدی به قلم نویسندگان جدی تعلق میگیرد، کتابهایی که خوانندگان جدی دارند، خوانندگانی که در توئیتر رشتهتوئیتهای بلندی دربارهی مطالعهی کتابهای جدیِ نویسندههای جدی منتشر میکنند.
✍️ برنده شدن فوسه بر خلاف قورنه، ارنو و هانتکه، هیچ بستر و بهانهی سیاسیای ندارد مگر آنکه این جایزه حاوی پیام ضمنیِ ظریفی دربارهی نیاز به حفاظت از آبدرههای نروژ (که حضور پررنگی در آثار فورسه دارند) در مقابل خطر تغییرات اقلیمی باشد. فوسه نویسندهای است که معمولاً به شکلی آهسته و تکراری از زبان استفاده میکند تا عواطف و احساساتی را که دیگر فرمهای هنری قادر به بیان آنها نیستند ابراز کند. او اما نویسندهای عبوس نیست. مروه امرا که سال گذشته مطلبی دربارهی فوسه در نیویورکر منتشر کرد در ایمیلی میگوید: «بسیاری از افراد به متعالی بودن نوشتههای فوسه اشاره کردهاند ــ نوعی از تعالی که در مرز الوهیت سیر میکند ــ اما تعداد کمی به شوخطبعیِ او بهعنوان رماننویس و نمایشنامهنویس اشاره کردهاند. ما در هفتگانه شاهد میل رسیدن به فیض الهی و رستگاری در کنار شوق خوردن یک ساندویچ سادهی گوشتِ چرخکرده و پیاز هستیم. تمایلات جسمانی پایهای افراد مثل گرسنگی، شهوت و مرگ آنها را از آسمان به زمین میآورد. اینجا جایی است که باید دوام بیاورند و در کنار دیگران منتظر رستگاریای بمانند که شاید اتفاق بیفتد یا نیفتد.»
@NashrAasoo 💭
چرا بیشتر قربانیان زلزله در افغانستان را زنان تشکیل میدهند؟ 🔻
✍️ در مدتی که از اولین زلزلهی خانهبرانداز هرات میگذرد، نه تنها برای همهی آن آدمهای نازنینی که زیر آوار ماندهاند، و همهی آنهایی که در آوار خانههایشان تنها و بیکس شدهاند گریستهام، بلکه مدام در لابهلای اخبار و مطالب دنیای مجازی دنبال زنان میگردم. هر نشانهای از زنان هرات را جستوجو میکنم تا ببینم که این زلزله چه بر سرشان آورده. یک روز بعد از زلزله در حساب توئیتر یکی از هراتیها خواندم که «تعداد زنانی که در زلزلهی هرات جان دادهاند، بیشتر از مردان است. زنان اجازه نداشتهاند از خانهها بیرون شوند.» البته این مورد را حدس میزدم. نه تنها در هرات و دورترین قریههای ما بلکه در کابل هم موقع زلزله ما زنان راهِ خود را گم کرده چپن و چادر میپالیم تا خود را به کوچه بکشیم. بعد از هر زلزلهای کابلنشینها قصههای زیادی از چگونگیِ فرار هنگام زلزله مینویسند، بهخصوص قصههایی دربارهی زنان زیرا بسیاری از مردم خیال میکنند که زنان مبدأ و عامل جنبیدن بیجای زمین هستند.
✍️ خبر دوم را بعد از دو روز خواندم؛ در این دو روز زمینِ هرات همچنان میلرزید و آدمها را میبلعید. کسی نوشته بود: «زنان زیادی زیر آوارها باقی ماندهاند. به دلیل اینکه اجساد زنان را باید محارمشان از زیر خاک بیرون بکشند، تا رسیدن محارم و در اثر نبودن محارم، زنان زیادی زیر آوارها مانده و حتی شاید زنانی هم باشند که هنوز نفس میکشند اما چون محارمش نیز زیر آوار شده و مرده، او نیز باید بمیرد». حتی نجات زنان از زیر آوار نیز مختص محارمشان است. اگر محارم نباشند نجاتشان مجاز نیست.
✍️ زمین در هرات همچنان میلرزید. ویدیوهای منتشرشده همه وحشتناک بود. حتی دیدن یکی از آن ویدیوها آدمی را به قدر صدها سال پیر میکرد. تابِ دیدن ویدیوها را نداشتم. مردان زیادی تنها مانده و میگریستند. مردم از ولایات مختلف، از خارج و از هرجای دیگری برای هرات کمک جمع میکردند و همه نگران هرات بودند تا اینکه به ماجرای دیگری برخوردم: «سه روز از زمین لرزهی مرگبار هرات میگذرد، اجساد بیشتر قربانیان زیر آوار باقیست و اجساد بیرونشده نیز در گورهای دستهجمعی به خاک سپرده شده است. اما جنازههای زنان به دلیل نبودن امدادگرِ زن برای شستوشو و تکفین، زیر آفتاب ماندهاند.» بارها شنیده بودم که «به امدادگران زن اجازه داده نمیشود به کمک زخمیها برسند.» حالا در ظرف سه روز اجساد نصف آدمها زیر آفتاب، خاک و باد مانده بود چون بعضی از آدمها به بعضی دیگر اجازهی کمک کردن نمیدادند.
@NashrAasoo 💭
«در زمان نوشتن مقالهی «قربانیان کشتار تابستان ۶۷، ناپدیدشدگان قهری؟» (۱۳۹۱)، زمانی که تدارک وکالت دادن مادرم، مادر همسرم و دیگر خانوادهها را فراهم میکردم (۱۳۹۲-۱۳۹۳) و زمانی که راساً اقدام کردم تا نام عزیزانم را در نزد «گروه کاری» ثبت کنم (۱۳۹۷) مطلقاً به این نکتهی بسیار ظریف و مهم فکر نکرده بودم که آیا ما، بستگان اعدامشدگان، از نظر عاطفی و احساسی آمادگی آن را داریم که عزیزانمان «ناپدیدشده» قلمداد شوند؟»
📎نسخهی پیدیاف «جستاری در ناپدیدسازی قهری»، نوشتهی جعفر بهکیش را میتوانید از اینجا دانلود کنید یا در وبسایت آسو به صورت آنلاین بخوانید.
«اینک من از فراز سالیانی که بر ما گذشته است به این نکته فکر میکنم که آیا بهتر نبود به رسمیت شناختهشدن ناپدیدشدهگی عزیزانمان را برای پرهیز از آسیبهای روانی، احساسی و عاطفی بیشتر به فراموشی میسپردیم؟ آیا دانستن حقیقت و اجرای عدالت در هر شرایطی برای آسیبدیدگان امری مثبت است و یا باور یک موضوع و پذیرفتن ابهام بهعنوان حقیقت در شرایطی میتواند به آنان بیشتر یاری رساند؟»
aasoo.org/fa/books/4542
@NashrAasoo 🔻
«منازعهی اسرائیل و فلسطین منازعهای سیاسی میان دو کشور بر سر مرز، آب، نفت یا دیگر منابع نیست بلکه منازعهای عمیقاً انسانی بین دو گروه از آدمیانی است که رنج کشیدهاند و آزار دیدهاند.»
aasoo.org/fa/articles/4541
@NashrAasoo 🔻
«به «قنادی فرانسه» سرِ خیابان وصال میرسم، همانجایی که ویدا موحد، معروف به «دختر خیابان انقلاب»، شش سال قبل روی سکوی کنار قنادی، نبش خیابان انقلاب، ایستاد و روسریاش را در اعتراض به حجاب اجباری در آورد و به چوب بست. تاوانش را هم داد و به زندان افتاد اما حالا خیابان انقلاب پر از دختران و زنانِ بیحجاب است. حالا خیابان انقلاب در تصرف دخترانِ انقلاب است.»
aasoo.org/fa/notes/4543
@NashrAasoo 🔻
«آیا ممکن است نیروهای مسلحی که حکومتهای اقتدارگرا برای دفاع از خود تجهیز کردهاند به این حکومتها پشت کنند و در گذار به وضعیت دموکراتیک مؤثر باشند؟ ترنس لی استاد علوم سیاسی در دانشگاه ملی سنگاپور نشان میدهد که در حالتهای خاصی این امکان وجود دارد. لی مشخصاً با بررسی قیام مردمی علیه حکومت فردیناند مارکوس در فیلیپین (۱۹۸۶) و کنارگذاشتن دیکتاتوری سوهارتو در اندونزی (۱۹۹۸) توضیح میدهد که در چه شرایطی نظامیان به این گذار کمک کردهاند.»
aasoo.org/fa/articles/4346
@NashrAasoo 🔻
«مهدی سمیعی از بنیانگذاران انجمن حسابداران خبرهی ایران در دههی ۱۳۵۰ است و بسیاری او را از پیشگامان بانکداری نوین ایران میدانند که در ایجاد و توسعهی چهار نهاد مالی یعنی بانک مرکزی، بانک توسعهی صنعتی، سازمان بورس اوراق بهادار و مؤسسهی علوم بانکی نقش ویژه داشت.»
aasoo.org/fa/articles/4535
@NashrAasoo 🔻
«هیچ فیلمساز ایرانی، چه زن و چه مرد، به اندازهی مهرجویی به موضوع زنان و وضعیت و حقوقِ آنها نپرداخته است. آن هم در روزگاری که نه سیاستمداران در ایران صحبت دربارهی زنان و حقوقِ آنها را برمیتابیدند و نه جنبش زنان ایران به اندازهی امروز بزرگ و شکوفا و مؤثر بود. داریم از دههی ۶۰ و ۷۰ خورشیدی حرف میزنیم که دستکم از دیدگاه رسمی، زن در جامعه و نمودهای رسانهای و فرهنگی و هنریِ آن غایب است.»
aasoo.org/fa/articles/4540 @NashrAasoo🔻
گروههای مقاومت محلی؛ شبکهای نوپا و نامتمرکز برای پیشبرد خیزش «زن، زندگی، آزادی»🔻
✍️ اکثر گروههای مقاومت محلی، در هنگام اوج تظاهرات خیابانی در پاییز سال گذشته شکل گرفتهاند ــ بسیاری از این جوانان در خیابان یکدیگر را یافتند و کوشیدند تا برای سازماندهیِ تظاهراتبعدی و حمایت از یکدیگر، با هم هماهنگ شوند. در همان زمان، وقتی گروههایی با عنوان «جوانان محلات...» در شبکههای اجتماعی شروع به کار کردند و فراخوان دادند، برخی (از جمله رسانههای نزدیک به حکومت) آنها را به گروههای سیاسی خاصی منسوب کردند و برخی دیگر واقعی بودن چنین گروههایی را زیر سؤال بردند. مقامات و نهادهای قضائی و امنیتی نیز با انتشار اخباری دربارهی بازداشت اعضا و «لیدرها»ی این گروهها کوشیدند تا به این گمانهزنیها دامن بزنند. فارغ از صحت و سقم این گمانهزنیها، «جوانان محلات» تنها بخش کوچکی از گروههای مردمیای هستند که در یک سال گذشته در شهرها و روستاهای مختلف شکل گرفتهاند. برخی از این گروهها خود را «کمیتهی انقلابی» یا «کمیتهی قیام» مینامند، برخی نام کشتهشدگان در اعتراضات پیشین را برای خود برگزیدهاند و برخی دیگر صرفاً خود را «جوانان» یا «زنانِ» شهرشان میدانند.
✍️ گفتوگو با فعالان حقوق زنان حاکی از آن است که در یک سال گذشته زنان، و بهویژه دختران جوانی که پیش از آن در جنبش زنان فعال نبودهاند، در شهرهای مختلف خود را تحت عنوان گروههای مطالعات فمینیستی یا گروههای آموزشی سازماندهی کردهاند. کیمیا، که با بسیاری از فعالان حقوق زنان در ایران ارتباط دارد و با نام مستعار با «آسو» گفتوگو کرده، میگوید: «تعداد این گروهها هنوز خیلی زیاد نیست اما خودِ من یک هستهی مطالعات فمینیستی را در تهران میشناسم که پس از کشته شدن ژینا تشکیل شده است. یک گروه دیگر از زنان هم هستند که پس از موج مسمومیتها در مدارس ایجاد شده و با مادران دانشآموزان کار میکند. یک گروه دیگر هم شامل تعدادی از زنان جوان است که در یکی از شهرهای کوچک ایران برای دختران برنامههای سلامت و حقوق جنسی برگزار میکنند.» به گفتهی کیمیا این گروهها در کردستان هم بسیار فعالاند: «پس از شروع اعتراضات شهریورماه، بسیاری از فمینیستهای شناختهشدهی کردستان دیگر نمیتوانستند به شکل سابق فعالیت کنند و زیر ضربههای امنیتی بودند، اما زنان جوانتر به میدان آمدند و خیلی هم خوب کار را پیش میبرند و مواظب حفظ امنیتِ خودشان هم هستند.»
✍️ بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی شرایط فعلی را «تنفس در میانهی دو خیزش» توصیف میکنند. دیاکو علوی، که همچنان با برخی از این گروههای مقاومت در ارتباط است، میگوید که «مردم در حال آماده کردن خودشان برای دور دومِ خیزش هستند. در مدتی که تظاهراتخیابانی فروکش کرده است، بسیاری از شبکهها و حلقههای شکلگرفته در خیابان با قوت سرگرم برنامهریزی و فعالیت بودهاند و فروکش کردن اعتراضات خیابانی به آنها فرصت داده است تا خود را بازسازی کنند.» الهام، یکی از فعالان مدنی داخل ایران که با نام مستعار با «آسو» مصاحبه کرده، معتقد است که حتی گروههایی هم که در خیابان تشکیل شدهاند باید در هنگام فروکش کردن اعتراضات خیابانی چشم به آینده داشته باشند: «اگر این گروهها بتوانند افق دیدِ خود را گسترش دهند و دریابند که قرار نیست جمهوری اسلامی با یک دور اعتراضات خیابانی سرنگون شود، حالا که خیابان ساکت است به برنامهریزی برای سازماندهیِفعالیتهای آینده، تقویت بنیانهای نظری و طراحیِ آلترناتیو روی میآورند. اما اگر با این امید به خیابان آمده باشند که ضربهی آخر را بزنند دچار سرخوردگی میشوند و کارشان ادامه پیدا نمیکند.»
@NashrAasoo 💭
بهترین کتابها برای فهم علل منازعهی اسرائیل و فلسطین 🔻
📚 دشمنان و همسایگان: عربها و یهودیان در فلسطین و اسرائیل، ۲۰۱۷-۱۹۱۷، ایان بلک، ۲۰۱۷
وجه تمایزِ نادرِ این تاریخ منازعهی اعراب و اسرائیل، که به مناسبت یکصدمین سالگردِ صدور بیانیهی بالفور منتشر شده، این است که هم تاریخدانان اسرائیلی و هم تاریخدانان فلسطینی دقت و بیطرفیِ آن را ستودهاند.
📚 هجده روز در ماه اکتبر: چگونه جنگ یوم کیپور خاورمیانهی مدرن را ایجاد کرد، اوری کافمن، ۲۰۲۳
این پژوهش عمیق دربارهی جنگ یوم کیپور به مناسبت پنجاهمین سالگردِ حملهی ناگهانیِ نیروهای مصری و سوری، که تهدیدی مرگبار برای اسرائیل بود، منتشر شده است. این کتاب روایت دقیقی از نارساییهای اطلاعاتیِ اسرائیل و بیاعتنایی به نشانههای نگرانکنندهی تمهید مقدماتِ جنگ از سوی اعراب ارائه میکند ــ همان نقطهی ضعفی که این روزها دوباره پس از پنجاه سال آشکار شد.
📚 مسائل پیشپاافتاده در غزه، جو ساکو، ۲۰۰۹
یک رمان مصوّرِ غیرتخیّلی که داستان کشتار ۱۱۱ فلسطینی در رَفَح به دست اسرائیلیها در سال ۱۹۵۶ ــ در پاسخ به حملات مسلحانهی فلسطینیها ــ را تعریف میکند. این رمان به یکی از رویدادهای فراموششدهای میپردازد که زمینه را برای حملهی شنبهی گذشته به جنوب اسرائیل فراهم کردند. جو ساکو قصهگویی مهربان و دلسوز است، و روایتی که از اوضاع خفقانآورِ زندگی در نوار غزه ارائه میکند اکنون ]بیش از هر زمان دیگری[ واقعی به نظر میرسد.
@NashrAasoo 💭
چگونه میتوان در دنیایی آکنده از بحران، اخلاقی زیست؟ 🔻
🔸 تصور کنید که در حال سفر در منطقهای جنگی هستید. در میانهی سفری طولانی با اتوبوس، انفجاری رخ میدهد و اتوبوس چپ میکند. وقتی به هوش میآیید، همهجا پُر از آشوب است. همسفرتان زیر چرخهای اتوبوس گیر افتاده، به چشمهای شما خیره شده و عاجزانه کمک میطلبد. چند متر دورتر، کودکی مجروح از شدتِ درد فریاد میزند. در همین حال، صدای تیکتیکِ یک بمبِ دیگر را میشنوید، اما نمیدانید که کجاست و چه وقت منفجر خواهد شد. در دوردست، صدای تیراندازی به گوش میرسد. هر تصمیمی که بگیرید اشتباه خواهد بود. تصمیم میگیرید که دوستتان را نجات دهید؟ در این صورت، باز هم فریاد کودک قطع نخواهد شد. تصمیم میگیرید که به کودک رسیدگی کنید؟ در این صورت، صدای تیکتیکِ بمب همچنان به گوش خواهد رسید. تصمیم میگیرید که بمب را از کار بیندازید؟ در این صورت، دوستتان جلوی چشمتان از دنیا خواهد رفت.
🔸 من این مقاله را در محیطی آرام و در زیر نور مطبوعِ خورشید در خانهام در آکسفورد مینویسم. شاید چنین تصور کنم که دنیا نیز همینقدر ساکت و آرام است. اما اگر از منظری اخلاقی بنگریم، تشبیه دنیا به منطقهای جنگی با واقعیت سازگارتر است. همین حالا تعداد بیشماری از مردمِ دنیا به کمکِ شما احتیاج دارند. به جای همسفری که جلوی چشمتان زیر چرخِ اتوبوس گیر افتاده، زنِ بیخانمانی هست که فقط چند کیلومتر دورتر از شما زندگی میکند. کودکی هم هست که از شدتِ درد فریاد میکشد، اما در چندمتریِ شما نیست بلکه در موزامبیک است و به علت ابتلا به مالاریا در آستانهی مرگ قرار دارد. به جای بمب ساعتی، با خطر فزایندهی فاجعهای جهانی ــ تغییرات شدید اقلیمی، توسعهی نابسامانِ هوش مصنوعی، یا نوعی بیماریِ همهگیر ــ روبهرو هستید. اینها فقط بعضی از مشکلاتی هستند که با آنها مواجهاید. و، درست مثل سناریوی منطقهی جنگی، شما از قدرت بیبهره نیستید و میتوانید کمک کنید. شما میتوانید به سازمانهایی که به این مشکلات میپردازند اعانه بدهید؛ میتوانید از کارزارهای جلب توجه به این مشکلات حمایت کنید؛ میتوانید شغلتان را تغییر دهید تا مستقیماً به این مشکلات بپردازید. در نتیجه، امروز همهی ما با مهمترین آزمونِ فکریِ فلسفی مواجهایم، زیرا در آنِ واحد با همهی معضلات اخلاقیِ موجود دست و پنجه نرم میکنیم و بر سر دوراهیهای اخلاقیِ گوناگون قرار داریم.
🔸 بنابراین، دقیقاً چطور باید به این واقعیت واکنش نشان دهیم؟ شاید به نظر برسد که واکنشِ مناسب عبارت است از فریاد زدن یا بهشدت گریستن. اما چنین کاری درست نیست. در منطقهی جنگی کسی قهرمان است که از مشاهدهی درد و رنجِ دیگران فلج نشود و از پا درنیاید. در چنین شرایطی، قهرمان کسی است که محیط را ورانداز میکند، محاسبه و سبکسنگین میکند، و دست به انتخابهای دشوار میزند.
@NashrAasoo 💭
آیا میتوان ذهن انسان را به چیزی کاملاً ریاضیوار تقلیل داد؟ 🔻
➕ فون نویمان نه تنها دانشمندی بسیار تیزبین بود بلکه همچنین نسبت به تهدیدهایی که برخی از اکتشافاتش میتوانست برای کرهی زمین به همراه داشته باشد پیشآگاهی داشت. او در بهار ۱۹۴۵ پس از بازگشت از کار روی پروژهی بمب اتم در لسآلاموس به همسرش کلاری گفت: «چیزی که الان مشغول ساختش هستیم اژدهایی است که میتواند مسیر تاریخ را عوض کند، البته اگر تاریخی باقی بماند.» او سپس موضوع گفتوگو را به ماشینهای کامپیوتری در آینده تغییر داد و با پیشبینی اینکه «اگر انسان از آنچه اختراع میکند عقب بیفتد» فاجعه رخ خواهد داد آشفتهتر شد. کلاری به او مقداری قرص خواب نوشیدنیِ قوی داد تا آرامش کند اما ترسهای فون نویمان فروکش نکرد. او در سال ۱۹۵۵ در مجلهی فورچون (Fortune) با پیشبینی «گونههای در آن زمان غیرقابلتصوری از جنگهای اقلیمی» از خوانندگان پرسید «آیا میتوانیم در مقابل فناوری دوام بیاوریم؟»
➕ مردی از آینده، اثر جدید آنانیو باتاچاریا، به زندگی فون نویمان در قامت دانشمند، پیشگو، پدر، همسر، دوست و همکار میپردازد. این کتاب که از تولد او در بوداپست در سال ۱۹۰۳ تا مرگش در واشینگتندیسی در ۵۳ سالگی را در برمیگیرد تصویری خیرهکننده از مردی ارائه میدهد که همپای دیگر دانشمندان قرن بیستم در تحول فناورانهی جهان نقش داشت. کتاب مردی از آینده همچنین مفهوم علم و این پرسش را که چرا علم همچنان مهم است تشریح میکند.
➕ زندگینامهنویسیِ علمی برای عامهی مردم ژانر دشواری است زیرا اغلب قهرمانان این کتابها به زبانی صحبت میکنند که درکش برای فرد عادی مشکل است. بعضی از همکاران فون نویمان به شوخی میگفتند که او «متعلق به گونهای برتر است اما انسانها را آنقدر دقیق مطالعه کرده که حالا میتواند انسانبودن را بهخوبی تقلید کند.» در واقع، نه تنها فون نویمان بلکه همهی دانشمندان برجستهی یهودیِ لهستانی که در دوران جنگ به ایالات متحده مهاجرت کرده بودند بهعلت تواناییهای خارقالعاده (و لهجهی انگلیسی غلیظشان) به «مریخیها» موسوم شده بودند. به نظر میرسد که بوتاچاریا مترجم زبردستی برای ترجمهی زبان مریخیها به زبان انسانها است. توصیفهای او از مسائل علمی همیشه گیرا و عموماً بصیرتبخش است. این کتاب ما را از یک حوزهی علمی به حوزهای دیگر میبرد، از نظریهی مجموعهها و بنیادهای منطقیِ ریاضیات که سالهای اولیهی فعالیت حرفهایِ فون نویمان را شکل میدهد تا انقلاب کوانتومی در فیزیک و انقلاب رایانهای در محاسبه، تا نظریهی بازی و دلالتهایش برای اقتصاددانان و استراتژیستها، تا تأثیر کارهای متأخر فون نویمان در حوزههایی همچون علوم اعصاب، زیستشناسیِ تکاملی و نظریههای نظامهای خودتکثیر در ماشینها یا در ژنها.
@NashrAasoo 💭