«از نوستراداموس تا پل، اختاپوسِ «دارای علم غیب» که بنا به ادعاها نتایج بازیهای جام جهانیِ فوتبال را پیشبینی میکرد، فراوان بودهاند کسانی که میگویند خودشان ــ یا حیواناتشان ــ میتوانند آینده را پیشبینی کنند. در اکثر موارد، رد کردن چنین ادعاهایی، خواه پیشگوییهای پیامبرمآبانهی فوقالعاده مبهم (مثل نوستراداموس) یا اتفاقاتی تصادفی (مثل پل)، آسان است. اما آیا کسانی هستند که واقعاً بتوانند به ما بگویند که در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد؟»
aasoo.org/fa/articles/4408
@NashrAasoo 🔻
«محیط زیست مردم در خاورمیانه با چه بحرانهایی روبروست؟ آیا ممکن است رویکرد حکومتهای این منطقه برای بقا در مقابله با بحرانهای اقلیمی، تغییر کند، و از منازعه به تفاهم تبدیل شود؟ آیا زمینه و ظرفیت چنین تغییری وجود دارد؟ آیا هنوز جا داریم که محیطزیست زیبایی برای ایرانیان و همسایگانمان داشته باشیم؟ تورج اتابکی، مورخ اجتماعی و اعظم بهرامی، متخصص محیطزیست در این گفتگو به دنبال پاسخی برای این پرسشها هستند.»
aasoo.org/fa/articles/4429
@NashrAasoo🔻
«وقتی که خُرد بودم مادرم در مورد دورهی طالبان قصه میکرد. میگفت طالبان زیاد بالای مردم و بالای زنان ظلم کردهاند. ۲۴ اسد ۱۴۰۰ خودم با چشمِ خود دیدم که قصههای مادرم درست بوده است. وقتی که از دروازهی مکتب برگشتانده شدم و به خانه آمدم. از آن روز تا حال جسماً زنده هستم اما روحاً مرده.»
aasoo.org/fa/notes/4428
@NashrAasoo🔻
«میخائیل شیشکین، نویسنده روس، آرزو میکند که روسیهی دیگری از میان خاکسترِ خود برخیزد و مینویسد: «ما برای بررسی تمامیتخواهی شوروی دادگاهی شبیه به نورمبرگ نداشتیم و دست قاتلین آن دوره را از قدرت کوتاه نکردیم.» مصاحبه او با روزنامه لوموند را بخوانید.»
aasoo.org/fa/articles/4427
@NashrAasoo🔻
«آنچه امروز بهعنوان میراث جنبش زنان به ما رسیده، حاصل مقاومتِ زنانی است که بهرغم تهدید، زندان، تبعید و قتل از مبارزه برای آزادی دست نکشیدند. این زنان را میکُشند و سنگِ مزارشان را تخریب میکنند تا نام و نشانی از آنها باقی نماند اما جسارتشان به زنان نسلهای بعد انتقال مییابد و هزاران زن با برداشتن حجاب، آتش زدن روسریو رقصیدن با موهای رها، به کالبدی برای نامهای حذفشده و ممنوعهی زنانِ پیشگام بدل میشوند و «زن، زندگی، آزادی» را فریاد میزنند.»
aasoo.org/fa/articles/4426
@NashrAasoo🔻
«کتاب جدید میرسپاسی در ظاهر شرح خاطراتیِ از سه دههی اول زندگی او است: کودکی در درود و نهاوند، نوجوانی در گلپایگان، دانشجویی در دانشگاه تهران و مشارکت ناکام در انقلاب ۵۷ که پیشآمد سالهای طولانیِ غربت در آمریکا میشود. تنهاترین انقلاب اما در واقع ادامهی همان سیر فکری است که میرسپاسی در آثار پیشین دنبال کرده و میکوشد از طریق شرح سیر زندگیِ جوانی ایرانی به روند شکلگیریِ تفکر معاصر ایرانی بپردازد و به ایران و جهان از دریچهی نگاه نوجوانی بنگرد که نه در شهرهای بزرگ کشور بلکه در قریهی کوچک گلپایگان با همان جریانهای فکری و سیاسیای سر و کله میزند که وصفشان را معمولاً از مرکز شنیدهایم: اسلامگرایی، مارکسیسم، جنبش چریکی و بهائیستیزی.»
aasoo.org/fa/books/4424
@NashrAasoo 🔻
«ایران با تورم سنگین و کسریِ بودجه دستوپنجه نرم میکند و این مشکلات میتواند از جذابیت بازار بورس بکاهد اما به عقیدهی کارشناسان بازار سرمایه، اگر دولت بتواند تحولی در پروندهی هستهای ایجاد کند و با رفع یا کاهش تحریمها شرایط اقتصاد کشور را بهبود بخشد، میتوان به افزایش سرمایهگذاری در این بازار امیدوار بود.»
aasoo.org/fa/articles/4421
@NashrAasoo🔻
روشنک نوعدوست، از پیشگامان جنبش زنان در ایران🔺
🔸 نهال تابش
«روشنک نوعدوست یکی از زنان پیشگام تجدد در ایران است. او آموزگار، مدیر و موسس دبستان و دبیرستان «سعادت نسوان» بود، و بنیانگذار انجمن «پیک سعادت نسوان» و صاحب امتیاز نشریهای به همین نام در دوران رضا شاه. هدف اصلی او آموزش دختران و زنان بود و گاهی برای تأمین مخارج مدرسه، اثاثیه و اموال خود را گرو میگذاشت یا میفروخت تا بتواند حقالتعلیم دبیران را بپردازد.»
@NashrAasoo 🎥
«سارا معلم مدارس دخترانه در سنندج است و همراه با عدهای از همکارانش یک مدرسهی آموزش آنلاینِ خودگردان برای دختران در این شهر طراحی و راهاندازی کرده است. با او دربارهی این مدرسه و طرز کارِ آن گفتگو کردهایم. «سارا» نام مستعاری است که برای حفظ امنیتِ او به کار میبریم.»
aasoo.org/fa/articles/4422
@NashrAasoo 🔻
«آماج نقد او فراتر از شعر پوشکین به نوع نگاهی بود که حزب کمونیسم ترجیح میداد و ترویج میکرد و جز آن را کفر محض و مستحق حذف و محو و فراموشی میدانست. رئالیسمی که حزب حاکم به منطق حاکم بر داوری هنری و نقد ادبی بدل کرده بود غنای استعاری زبان و باطن استعاری فهم انسانی را نادیده میگرفت. انکار استعارهها انکار آزادی است، استعارهها گریزپاتر و سایهوارتر و نوبهنوشوندهتر از آن هستند که بتوان به سیبریِ تفسیرِ خشک و زمخت ایدئولوژیک تبعیدشان کرد.»
aasoo.org/fa/articles/4420
@NashrAasoo 🔻
«در بحبوحهی جنگ جهانی دوم، ستوان کورت روبر، کشیش و پزشک ارتش آلمان در استالینگراد، تصویری از حضرت مریم و فرزندش عیسی مسیح را نقاشی کرد و به دیوار گِلیِ سنگرِ زیرزمینی آویخت. در دلِ ظلمت، قساوت و خشونتِ جنگ، او سیمای مادری را ترسیم کرد که از کودکش در برابر دنیا محافظت میکند. در حاشیهی این تصویر این واژههای آلمانی به چشم میخورد: “Licht, Leben, Liebe”. در اوج منازعات و مصائبی که بارها و بارها در تاریخ بشر رخ داده (و هنوز هم رخ میدهد)، مردم همیشه این احتمالات را در نظر مجسّم کردهاند: روشنایی، زندگی و عشق.»
aasoo.org/fa/articles/4402
@NashrAasoo 🔻
«این هر دو، شالهای دستبافت و دستساز زنان زندانی در دو جهت مخالفاند اما یک پیام دارد: زنان از تاروپودهای بافتهشدهی یک زندگیِ «معمولی»، از بافتن و آفریدن روزمرههای ساده و کوچک، و از مهرورزی و عاشقانگی است که به همبستگی، قدرت، برابری و آزادی میرسند.»
aasoo.org/fa/articles/4419
@NashrAasoo 🔻
«این روزها صدای «نه به اعدام» بلندتر از هر وقت دیگری در جامعهی ایران به گوش میرسد، اما این «نه» همچنان برای بسیاری از مردم بهمعنای مخالفت با اعدام زندانیان سیاسی یا «بیگناهان» است و اعدام روزمرهی مرتکبان جرائم عمومی چندان مخالفتی را برنمیانگیزد. سعید مدنی، فعال سیاسی و پژوهشگر مسائل اجتماعی، در کتابی که بهتازگی با عنوان علیه اعدام منتشر کرده است تلاش میکند تا نشان دهد که چرا باید با اعدام بهطور عام مخالفت کرد و برای لغو بیقیدوشرط آن کوشید.»
aasoo.org/fa/books/4415
@NashrAasoo 🔻
«کنفرانس «زن، زندگی، آزادی» از ۱۴ تا ۱۶ ژوئن، به دو زبان انگلیسی و فارسی در اسلو، پایتخت نروژ، برگزار شد. این کنفرانس با مقدمهای از ترین جانسن مزا، رئیس دانشگاه کریستیانیا، دربارهی نقش دانشگاه در تحلیل تحولات اجتماعی آغاز شد. او اشاره کرد که دانشگاه باید بتواند در دنیایی دائماً در حال تغییر که با مشکلات فراوان اجتماعی، سیاسی و زیستمحیطی مواجه است، مشارکتی معنادار داشته باشد و در ایجاد جامعهای برابر و دموکراتیک، و ارتقای گفتمان عمومی نقش منحصربهفردی بازی کند.»
aasoo.org/fa/articles/4418
@NashrAasoo 🔻
بحران اقلیمی در خاورمیانه🔻
🎧 تورج اتابکی: آیا واقعاً دیر نشده؟ آیا هنوز جا داریم که محیطزیست زیبایی برای ایرانیان و همسایگانمان داشته باشیم؟
🎧 اعظم بهرامی: در بعضی از بخشها ممکن است زمان را واقعاً از دست داده باشیم. هر حکومتی که برای آیندهی ایران در نظر گرفته شود، باید در محور کارش و برنامههایش این رفاه همگانی را در نظر بگیرد، برایش برنامه داشته باشد و اصول توسعهی پایدار را در تمام برنامههایش، از حوزهی آموزش گرفته تا حوزهی رفع تبعیض جنسیتی تا مسئلهی کشاورزی و حقوق بشر، در نظر بگیرد و نقشهی راه خودش قرار دهد، وگرنه ما باز میتوانیم راه را گم کنیم و بیست سال آینده در نقطهای باشیم که دیگر حتی به اندازهی فقیرترین کشورهای آفریقایی هم منابع طبیعیمان، پاسخگو نباشد برای جمعیتی که در آن زمان در ایرانِ آینده زندگی خواهند کرد.
📷 پادکستهای ما را در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
در سرزمین رابعه، رابعه بودن جرم است🔻
📖 این نوشته محصول ۱۰۰ نامه و چند فایل صوتی از شاگردان مکاتب دخترانه، از نقاط مختلف افغانستان و در ردههای سنیِ ۱۳ الی ۱۸ سال است که با روی کار آمدن امارت از رفتن به مکتب بازماندهاند. این نامهها را مکتبِ خانگیِ «دریچه» تحت عنوان «روزی که مکتبها بسته شد» جمعآوری کرده که از آن میان تعدادی از نامهها و فایلهای صوتی برای روایت انتخاب شده است.
📖 شاگرد دوم حرفهای خود را طی نامهای فرستاده است. در شروع نامهاش با قلمی که رنگ سرخ دارد اسم خود را «ناهید» نوشته است. خطش زیاد پخته نیست اما خوانا است. ناهید نوشته است: «۲۴ اسد خاموشی همه جا را فراگرفت. بغض داشتم و بیصدا اشکهایم جاری شده بود. مادرم گفت طالبان دختران را اجازه نمیدهند درس بخوانند.»
📖 شاگرد چهارم به نامهی خود عنوان داده است: «بستهماندن مکاتب». او دو سمت عنوان را با قلم سرخرنگ و با دو ستارهی کوچک تزئین کرده است: «وقتی که طالبان کابل را تصرف کردند آن لحظه بسیار وحشتناک بود. پیش از تصرف طالبان در دوران کرونا ما دو هفته رخصت بودیم، بعد از آمدن طالبان یک مدت در خانه ماندیم و گفتند مکتبها شروع شده است. با علاقهی زیاد لباسهایم را پوشیدم، کتابهایم را گرفتم و روانهی مکتب شدم. اما اجازهی داخل شدن به مکتب را برایمان ندادند، جهان با آن همه روشنیاش مانند شب تاریک شد. همهی دختران حیرتزده و پریشان شدیم. دلهای ما شکسته و ویران شد. آرزوی ما دختران این بود که مکتب را خلاص کنیم. پوهنتون [دانشگاه] برویم. وظیفهی خوب بگیریم و به نیازمندان کمک کنیم. ولی آرزوهایمان را نابود کردند.»
📖 همهی نامهها حکایت از دلتنگی، خستگی، افسردگی، خشم و در نهایت حکایت از امید و پایداری دارند. همهی نامهها قصهای در خود دارد. مثل میلیونها قصهای که دختران از مکتب، نرفتن به مکتب و از این روزها برای حکایت کردن دارند.
@NashrAasoo 💭
زبان من با زبان آدمکشها یکی است🔻
🔸 شیشکین: در دههی ۱۹۹۰ و آغاز دههی ۲۰۰۰، ما فکر میکردیم که روسیه به اروپا نزدیکتر میشود. اما در واقع، رژیم در حال تحکیمخود بود و تنها در ظاهر از ارزشهای اروپایی حمایت میکرد. در چنین موقعیتی، دولت شروع به حمایت از ادبیات روسی کرد، مثل آنچه در دموکراسیهای پیشرفته رایج است. از این رو من هم مثل دیگران به شرکت در نمایشگاهها دعوت میشدم. اما خیلی زود متوجه شدم که از نامِ من استفادهی ابزاری میشود. به یاد دارم که به ما گفتند: «تا دلتان میخواهد از روسیه انتقاد کنید. این نشانهی آن خواهد بود که ما دموکراسی داریم.» من نمیخواستم چهرهی انسانیِ یک رژیم جنایتکار باشم. به همین علت سرباز زدم و از همان لحظه، برای «وطندوستان» تبدیل شدم به جاسوس خارجی و خائن.
🔸 در تمام عمرم، همواره احساس میکردم که فرهنگ روسی چون زمینی استوار زیر پایم قرار دارد. از آغاز حمله به اوکراین، دیگر انگار هیچ چیز زیر پایم نیست. روسیه به یک کشور قاتل تبدیل شده است و زبان من با زبان این آدمکشها یکی است. آیا روسیهای که چنین جنگ خانمانبراندازی را پیش میبرد میتواند کشور من باشد؟ میخواهم از زبان و فرهنگِ خودم اعادهی حیثیت کنم. این اتفاق تنها در صورت شکست کامل رژیم پوتین و پیروزی مطلق اوکراین ممکن است. و ما باید هرچه در این راستا از دستمان برمیآید، انجام دهیم.
🔸 فدراسیون روسیه اکنون هم مثل زمان شوروی، آبستن دولتهای مستقل جدیدی است. چچن و جمهوریهای دیگر از روسیه جدا خواهند شد. آیا این دولتهای نو و همینطور خودِ روسیه بخت این را خواهند داشت که دموکراسی بنا کنند؟ بله، البته به یک شرط و آن اینکه مسئولیت دستهجمعیِ این تجاوز را بپذیرند. نیاز به نوعی ندامت ملی اجتنابناپذیر است. مجرمان جنگی باید مجازات شوند. اما چه کسی این روند را هدایت خواهد کرد؟ چه کسی افرادی را که اوکراینیها را کشتند و از این جنگِ نفرتانگیز حمایت کردند به زندان خواهد افکند؟ مجرمان جنگی خودشان این کار را نخواهند کرد. چه کسی انتخابات آزاد را تدارک خواهد دید؟ همان صدها هزار شهروند مرعوبی که به مهندسیِ انتخابات فرمایشیِ پوتین یاری رساندند؟ چگونه میتوان صدها هزار مأمور پلیس، قاضی و کارمند را در سطوح مختلف جایگزین کرد؟ چگونه میتوان ساکنان یک کشور پهناور را تغییر داد؟ هیچ بعید نیست که باز پوتین دیگری به قدرت برسد و غرب به شرط قول او مبنی بر کنترل تسلیحات اتمی، به کمکش بشتابد. و در این سیر تسلسل، تاریخ روسیه یک بار دیگر دُم خود را به دندان خواهد گزید.
@NashrAasoo 💭
زنان پیشگام مخالف حجاب؛ مبارزه برای بازپسگیریِ صدا و چهرهی زنانه🔻
🔸 وقتی از زنان پیشگام علیه حجاب سخن میگوییم، قدم در دورانی میگذاریم که زنان جز برای تماشای تعزیه و شرکت در مراسم روضهخوانی، حق حضور در فضاهای عمومی را نداشتند، باید با چادر و روبنده در خیابان ظاهر میشدند، از کلون زنانه برای دقالباب استفاده میکردند و از حق سوادآموزی محروم بودند، مگر در حد قرائت قرآن. سنت پردهنشینیِ زنان در اندرونیها و پستوهای خانه و پنهان کردن آنان پشت حجاب، فقط راهی برای پوشاندن بدن زنان از نگاه مردان نبود، بلکه بستری برای نامرئی و خاموش کردن زنان نیز به شمار میرفت. زنان با آن چادرهای سیاه و روبندههای سفیدِ یکشکل، از هویت و نامونشان تهی میشدند و به صورت تودهی جمعی همسانی درمیآمدند و طوری در جامعه حاضر میشدند که توجهی را به خود جلب نکنند و به چشم نیایند. گویی اصلاً وجود نداشتند.
🔸 طاهره قرةالعین نخستین زنی است که حجاب را از سر برمیدارد. نام اصلیاش فاطمه برغانی قزوینی، و دختر ملاصالح برغانی و عروس ملاتقی برغانی است و در خانوادهای از علما و مجتهدان دینی به دنیا میآید اما حاضر نمیشود که مقلد و دنبالهرو پدر، پدرشوهر، شوهر و مردان خانواده باشد. زبان به نقد عقیدهی آنان میگشاید، از اعتقاد تازهاش به بابیه سخن میگوید، از شوهرش که به اجبار با او ازدواج کرده، جدا میشود، اشعار عاشقانه میسراید، با مردان به بحث و مناظره مینشیند و روبنده را کنار میگذارد. فرزانه میلانی آغاز جنبش زنان را از بدشت میداند، همان جایی که طاهره قرةالعین در سال ۱۲۲۶ در گردهماییِ جنبش بابیه حجاب برمیدارد و در جمع مردان سخنرانی میکند. او همواره سرگرم تلاش برای مرئی کردن زنانِ محکوم به پستونشینی است. ابتدا از پشتِ پردهی خانهاش با مردان مناظره میکند، سپس با چادر و روبنده به سخنرانی میپردازد و سرانجام روبنده از رخ برمیدارد. اعتقادات، اشعار، نامهها، سخنرانیها و کشف حجابش سبب میشود که از سوی پدرشوهرش که امام جمعهی قزوین است، محکوم به ارتداد شود، از طرف خانوادهطرد شود، تحت تعقیب قرار بگیرد، سالها آوارهی شهرهای مختلف شود، به حبس خانگی بیفتد و سرانجام به قتل برسد.
🔸 فرخرو پارسا دختر فخرآفاق پارسا است، یکی از زنان روزنامهنگارِ پیشگام و از اعضای «جمعیت نسوان وطنخواه» که نشریهی جهان زنان را در مشهد منتشر میکند، حجاب را سد راه ترقیِ زنان میداند، از برابریِ زن و مرد سخن میگوید و برای حق رأی زنان مبارزه میکند. فرخرو چادر را مانع ترقی و پیشرفت زن ایرانی میداند. او با مشاهدهی رواج مجدد چادر در اواخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه با حسرت میگوید: «سی و پنج سال پس از کشف حجاب، چادر و چاقچور و روبگیری بازگشت کرده بود و این حقیقت تلخی بود و وقتی مایهی تأسفِ بیشتر میشد که هزاران دخترِ چادربهسر را در دبیرستانها و حتی دبستانها میدیدیم.» او پوشیدن چادر در مدارس را ممنوع و اعلام میکند که دختران باید فقط با روپوش رسمی به مدرسه بروند. وقتی در دیدار با مدیران مدرسهی «جامعهی اسلامی» با هشتاد معلم و مدیر زنِ چادری روبهرو میشود، به آنها میگوید که «اسلام هرگز نگفته است که زنان چادر سر کنند، باید خرافات ریشهکن شود.»
@NashrAasoo 💭
از انقلاب تا تنهایی؛ نگاهی به کتاب جدید علی میرسپاسی 🔻
📚 علی میرسپاسی دانشآموختهی علوم سیاسی، روابط بینالملل و جامعهشناسی است و بیش از هر چیز خود را جامعهشناس میداند. او در سالهای اخیر اما به یکی از پرکارترین چهرههای عرصهای بدل شده که میتوان آن را «تاریخ اندیشه» یا «تاریخ روشنفکری ایران» نامید. میرسپاسی در سیزده سال گذشته ۸ کتاب به زبان انگلیسی و دو کتاب به فارسی نوشته که هر یک بر پژوهشهای گسترده و تأملاتی قابل اعتنا استوار است. او همواره کوشیده راوی و تحلیلگر تقلاهای اندیشهی ایرانی برای یافتن فضایی از آنِ خود در جهان معاصر باشد. چه آنگاه که از تقی ارانی مینویسد و چه وقتی که از داریوش شایگان و احمد فردید سخن میگوید، این خط فکریِ ممتد پیدا است. در عین حال، این آثار توسط روشنفکری ایرانی نوشته شدهاند که بهرغم دهها سال زندگی و تدریس در آمریکا، دغدغههای ایرانیاش را حفظ کرده است و بدینسان برگ جدیدی از همان تاریخ روشنفکری و جلوهی دیگری از همان تکاپوهایی هستند که موضوع کار میرسپاسی است. انگار میشنویم که نویسنده همزمان با سوژههای کتابهایش میپرسد: ایران کجا است؟ نسبت تفکر ایرانی با مدرنیتهی جهانی چیست؟ ما ایرانیان در میان دلدادگی به غرب و شرق و هراس از غربزدگی و شرقزدگی بالاخره به چه درکی از جایگاه خود در جهان رسیدهایم؟
📚 میرسپاسی در گلپایگان با اسلام و اسلامگرایی نیز مواجه میشود. این شهر در روایت میرسپاسی از شهرهای همسایهاش مثل خمین و خوانسار مذهبیتر است؛ جایی که در آن مردان با آیات قرآن به یکدیگر سلام میکنند، رادیو گوش کردن هنوز جنجالی است و حیات عمومی بیش از هر چیز محدود به اذان و عاشورا و عید قربان است. او هرچند در نوجوانی از این محدودیتها رنج میبرد اما در عین حال جذب یکی از معلمهای مذهبیاش به نام جعفر توکل میشود که در کلاس نوارهای روحانی معروف ضدبهائی، محمد تقی فلسفی، را پخش میکند. میرسپاسی در همان دوران به نقد افکار واپسگرای فلسفی میرسد و رسالهای ۳۰ صفحهای در این مورد تقدیم معلمش میکند و همین به جداییِ آن دو میانجامد. اما معلم دیگری پای او را به یکی از جلسات «انجمن حجتیه» در گلپایگان باز میکند که توصیف آن از بخشهای خواندنیِ کتاب است. او از این میگوید که دو ماه در این جلسات شرکت کرده و در ابتدا میدیده که در آنها برخی آثار اصلی دین بهائی خوانده و نقد میشود. اما بهزودی معلوم میشود که این گروه قصد آزار و اذیتِ فیزیکی بهائیها را نیز دارد. وقتی یکی از افراد گروه از میرسپاسی میخواهد که «اختلالی» در خانهی یک دبیر بهائی در گلپایگان ایجاد کند تا وی مجبور به ترک کاشانه شود، او با بهتی تمام متوجه خشونت این گروه میشود.
📚 یکی از تلخترین بخشهای کتاب اما به ماجرایی ظاهراً پیشپاافتادهتر اختصاص دارد. در اکتبر ۲۰۰۹، در بحبوحهی جنبش سبز در ایران، میرسپاسی دانشور مهمان در دانشگاه پرینستون بود که متوجه شد یکی از اساتید قدیمیِ محبوبش، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، به همین دانشگاه آمده است. حالا این شهر کوچک در ایالت نیوجرسی آمریکا، میزبان استاد و شاگرد قدیمی بود و میرسپاسی مشتاق دیدار استاد پس از دههها دوری بود. اما کدکنی پیام فرستاد که علاقهای به دیدن میرسپاسی و سایر ایرانیان ندارد. میرسپاسی مینویسد: «دکتر کدکنی مهربانترین استاد من در دوران دانشگاه بود. حالا که به مرخصی آمده بود و در شهر کوچک من زندگی میکرد وقتی برای دیدن من و بقیهی ایرانیها نداشت. انقلاب به شیوههایی غریب با ما صحبت میکند. به خاطر همین انقلاب، من امکان بازگشت به کشورِ محل تولدم و دیدار معلم محبوبم را ندارم… من کودکِ غربت بودم و به کنشگریِ سیاسی پناه آوردم و دست به رفاقت با آنهایی زدم که مثل من مایل به ایجاد ایرانی نوین بودند. حالا با غم میبینم که انقلاب، ایرانیان را بیش از همیشه از هم دور کرده است.»
@NashrAasoo 💬
بازار بورس ایران؛ تداوم چرخههای رونق و رکود🔻
📈 بازار بورس تهران بهار امسال را با رشد آغاز کرد و شاخص کل بورس به بیش از ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار واحد رسید اما بازار بورس با تابستان داغ سه سال پیش فاصلهی زیادی دارد، و ارزش دلاریاش کمی بیش از نصف ارزش آن در سال ۱۳۹۹ است. ارزش دلاریِ بازار بورس در اوجِ خود در مرداد ۱۳۹۹ بیش از ۳۵۰ میلیارد دلار بود.بعد از آن روز پرهیجاننوزدهم مرداد سال ۱۳۹۹ بخشی از سرمایهگذاران بورس که سود چشمگیری به دست آورده بودند، شروع به فروش سهام خود کردند و در فاصلهی کوتاهی بازار سقوط کرد و شاخص بازار از بالای دو میلیون واحد به کمتر از یک میلیون و ۳۰۰ هزار واحد رسید. تعداد زیادی سرمایهگذارِ عمدتاً کمتجربه که پولهایشان را از بازارهای دیگر بیرون کشیده و با تشویق دولت وارد بورس کرده بودند، زیان سنگینی متحمل شدند.
📈 هرچند بورس ایران ارتباط کمی با بازار جهانیِ سهام دارد و محیط آن کموبیش ایزوله است اما رونق و رکود در بازار جهانیِ مواد اولیه تأثیر معناداری بر بازار سهام داخلی و تغییرات شاخص بورس دارد. برای نمونه، میتوان وقوع جنگ اوکراین و افزایش کوتاهمدت قیمت محصولات شیمیایی و فلزی را مثال زد که باعث بهبود انتظارات نسبت به بازدهیِ شرکتهای صادراتی شد و افزایش قیمت سهام و رشد شاخص بورس تهران را به همراه داشت.
📈 بخش عمدهی بازار بورس در اختیار صنعت نفت و پتروشیمیها و صنایع فلزی و معدنی است که اکثر آنها دولتی هستند. اکثر این شرکتها محصولات صادراتی دارند اما قیمت دلارشان از سوی دولت تعیین میشود. قیمت هر دلار در بازار مبادلهی ارز حدود ۳۸ هزار تومان است که با نرخ بازار آزاد که حدود ۵۰ هزار تومان است، فاصله دارد. به همین علت، کارشناسان بازار سرمایه معتقدند که بازار سرمایه به اندازهی افزایش قیمت دلار رشد نکرده است و این ظرفیت وجود دارد که ارزش دلاریِ بازار بورس حدود ۵۰ میلیارد دلار افزایش یابد و این در صورتی است که شرایط اقتصادی ثابت بماند و وضع فعلی ادامه پیدا کند.
@NashrAasoo 💭
قرار بود که مدرسه خانهی دوم باشد 🔻
🙋🏻♀️ سارا:«در سه سال گذشته تعداد زیادی از دختران ترک تحصیل کردند و این تنها مربوط به یک استان یا شهر خاص نبوده است. معلمان و رؤسای آموزشوپرورش استانهای مختلف از روند ترک تحصیل دختران اظهار نگرانی کردهاند. در رسانههای وابسته به حکومت هم گاهی به این مسئله اشاره شده است. مشخص است که کاهش توان اقتصادیِ خانوادهها یکی از دلایل بازماندن دختران از تحصیل بوده. در یکی از مدارس تنها طی یک سال تحصیلی ده نفر از دانشآموزانم به کلاس درس بازنگشتند. این برای من و چند همکار دیگرم نگرانکننده بود. بعد از پیگیری و تماس مکرر با خانوادهها متوجه شدیم که همهی آنها به علت فشار اقتصادی از فرستادن دختران به مدرسه امتناع کردهاند.»
👩🏻🏫 «خانهنشینشدنِ این دختران خواب از چشممان ربوده بود. بنابراین، با کمک چند جوان خوشفکر و همراهی چند تن از خیّرین و البته خانوادهها چند دستگاه تلفن هوشمند و تبلت تهیه کردیم و با تعدادی از معلمان خارج از ساعتهای کاری در تلگرام کلاسهای آنلاینی برای این دختران تشکیل دادیم. به مرور زمان تعداد آنها بیشتر شد و به مشکل برخوردیم چون هماهنگکردن پایههای تحصیلی و درسها دشوار شده بود. از طرف دیگر، داخل کانالهای تلگرام به هم ریخته بود و بچهها به سختی میتوانستند درسهای موردنظرشان را برای مطالعهی دوباره پیدا کنند. در نتیجه، از یکی از معلمان جوان مدرسه که زبان انگلیسی تدریس میکرد و سابقهی برگزاری کلاس آنلاین داشت کمک خواستیم. هر یک از معلمها در خانه به ساختن ویدیوهای آموزشیِ درس به درس مشغول شدند. خیلی راحت و بیآنکه به خودمان سخت بگیریم دوربین تلفنهای همراهمان را روشن کردیم و درس به درس کتابها را به صورت ویدیو ضبط کردیم.»
🙋🏻♀️ «برای دختران ١٢-١٧ سالهی فقیرِ بازمانده از تحصیل، بزرگترین خطر کودکهمسری و ازدواج اجباری است. من پارسال شاهد سه مورد ازدواج دانشآموزان مدرسه بودم. دخترانی که تا دیروز سرِ کلاسهای ما در حضور و غیاب دستشان را بالا میبردند حالا در کمال ناباوری در خانهی شوهر به سر میبرند. من نمیتوانم آنها را فراموش کنم و این یکی از مهمترین دلایل من برای ادامه دادن به این کار بهرغم محدودیتها بوده است. من و چند همکار دیگرم پیگیر وضعیت دخترهایی در وضعیت مشابه هستیم. خوشبختانه تعدادشان هنوز آنقدر زیاد نیست و اکثر خانوادهها راضی نیستند که دخترشان در سن کم ازدواج کند. با این حال، این خطر در کمینشان است.»
@NashrAasoo 💬
منتقد، استعاره و «شاعر ملی» 🔻
🗣 پرسهزنیها با پوشکین، نوشتهی آندری سنیاوسکی (۱۹۲۵-۱۹۹۷)، از معاریف نقد ادبی روسیهی قرن بیستم است. پس از نیمهی دههی ۱۹۵۰ که کاخ اوهام روشنفکرانی چون او فروریخت و پیش از سال ۱۹۷۳ که شوروی را ترک گفت و در فرانسه مأوا گزید، برخی آثارش نهانی به خارج از کشور قاچاق شده و با نام مستعار ابرام ترتز (Abram Tertz) در غربت غربی به چاپ رسیده بودند. اما نام او بیشتر به سینهی پرسهزنیها با پوشکین سنجاق شد، بهخاطر جنجالی که بهمحض انتشار گزیدههایی از آن، در سال ۱۹۸۹، برانگیخت و چنان پژواکش از ثری تا به ثریا پیچید که در تاریخ نیمقرن گذشتهی ادبیات روسیه نمونهای نداشت. برخی آن را توهینی نابخشودنی به «گاو مقدس» روس، جناب پوشکین، دانستند و نویسندهی آن را شایستهی مجازاتی که فتوای خمینی برای سلمان رشدی تعیین کرد!
🗣 پیش از چاپ این کتاب، در اکتبر ۱۹۶۵، کا.گ.ب به قاچاق کتابهای سنیاوسکی و نشر آنها در بیرون از شوروی پی برد و او را همراه با نویسندهای دیگر بازداشت کرد. در فوریهی ۱۹۶۶ برای نویسندگان بازداشتی محاکمهای نمایشی برگزار شد که چند روز به طول انجامید. اتهام این دو نویسنده خیانت به شوروی از راه انتشار آثار خود در کشورهای دیگر و ترجیح ایدئولوژی خودخواهی به منافع ملی بود. این نخستین محاکمهی نمایشی نویسندگان در اتحاد جماهیر شوروی به شمار میرفت. دادگاه به هفت سال حبس و کار اجباری در اردوگاهها حکم داد. سنیاوسکی را برای اجرای حکم راهی دوبرولاگ (Dubrovlag) کردند، پاک بیخبر از اینکه یکی نغز بازی کند روزگار. او در اردوگاه اجباری با یادآوری شعر، و بهویژه شعر پوشکین، از وزن زمان میکاست تا اینکه کمکم بر شعر پوشکین متمرکز شد. با تأملات پیوستهای که بر شعر پوشکین داشت قطار نکتهها و تلقیهای تازه از سخن پوشکین به ذهن او به راه افتاد و بدون توقف و تأنی خاطرش را سخت مشغول کرد. چاره را در ریختن آنها بر روی کاغذ دید. اما قانون زندان و اردوگاه فقط اجازهی نوشتن ماهی دو نامه و هر نامه هم با صفحاتی محدود را به محبوسان میداد.
🗣 تصمیم گرفت که متن نقد شعر خود را بر روی همان کاغذهای نامه، به خطی ریز و در سطوری درهمفشرده، بنویسد و برای ردگمکردن لابهلای سلام و احوالپرسیهای معمول مراسلات حبس قرار دهد. چنین کرد. سالها کار همسرش، ماریا، این بود که پس از دریافت هر نامه، قطعات نقد ادبی سنیاوسکی را از نوشتههای روزمره و خصوصی او جدا کند و پارههای پراکنده را بهدقت در پی هم بنشاند. سرانجام، کار سنیاوسکی و ماریا هر دو به پایان رسید و تکههای کلماتی که طی زمانی بریدهبریده به هم پیوستند شکل متنی کامل گرفتند. اثری که در چنان تنهاییِ ترسناک و طاقتفرسایی متولد شد و در خوف و خفا از حصارهای حبس درگذشت به حادثهای مهم و ماندگار در فضای روشنفکری بدل شد؛ محفلی ادبی یا محملی روشنفکری، بدون بحثوجدل بر سر این نوشته و نویسندهاش، در داخل و خارج روسیه، به چشم نمیآمد.
@NashrAasoo 💬
آیا ایجاد دنیایی عاری از منازعات خشونتآمیز واقعاً امکانپذیر است؟ 🔻
✍️ صلح چیزی است که ما انسانها ــ در زندگیِ خود، خانوادهی خود، جوامعِ خود، کشورِ خود و دنیایمان ــ به دنبالش هستیم. و با این همه، دوباره داریم در سایهی جنگ در اروپا زندگی میکنیم. در حالی که اوکراین سرگرم مبارزه برای بقاست، همان داستانهای آشنای هرج و مرج، قساوت، ویرانی و درد و رنجی را میشنویم که جنگ به آدمهای بیگناه تحمیل میکند. در بریتانیا و در گوشه و کنارِ دنیا اغتشاشات و منازعات سیاسی و فرهنگیِ فراوانی وجود دارد. افزون بر این، همهی ما درگیری با دوستانِ نزدیک یا عزیزانمان را تجربه کردهایم، چیزی که بسیار دردناک است و میتواند جراحتهایی ماندگار بر جا بگذارد. پس چرا به تکرار اشتباهات مشابه ادامه میدهیم، و این چرخههای منازعه را در همهی سطوح جامعه تکرار میکنیم؟
✍️ برای فهم منازعه باید به مسئلهی هویت بپردازیم. هویت میتواند موروثی یا تحمیلی باشد ــ اما وقتی پای منازعه در میان است، هویت بیش از هر چیز به رابطهی ما با دیگران ربط دارد. وقتی در این دام میافتیم که تعریفی سلبی از خود ارائه کنیم، یا میکوشیم هویتِ دیگران را با زور تعریف کنیم، زمینه را برای ازهمگسیختگیِ تاروپودِ روابطمان مهیا میکنیم. این حرف به معنای یکسان شمردن صلح با وحدتِ نظر یا هویتی همسان و مشترک نیست. صلح عبارت است از تواناییِ کنار آمدن با اختلاف نظر به شیوههایی خشونتپرهیز. صلح یعنی تبدیل منازعهی خشونتآمیز به اختلاف نظرِ خشونتپرهیز.
✍️ با وجود این، به هیچ وجه نباید ناامید شد. یکی از دوستانم اسقفی بود که در جمهوریِ دموکراتیک کنگو کار میکرد. او عمدتاً با بازماندگان بدترین فجایع بشری سر و کار داشت ــ پناهندگان، کودکسربازان، قربانیان تجاوز و خشونتِ شدید. وقتی او را دیدم از آن همه درد و رنج متأثر شدم. از او پرسیدم: «چطور با این همه مصیبت کنار میآیی؟» گفت: «تا جایی که خدا به ما طاقت و توان داده کار میکنیم، و بقیه را به او وامیگذاریم.» در تلاش برای ایجاد صلح، فقط میتوانیم کارهایی را که امکانپذیر است انجام دهیم. اغلب انجام کارهای کوچک و ملموسی مثل تلفن زدن به یک کودک دورافتاده از خانواده، یا بخشیدن حرف نامنصفانهی کسی دربارهی خودمان بسیار دشوارتر است. اما دقیقاً همین کارهاست که تکتکِ ما میتوانیم انجام دهیم تا دنیای صلحآمیزتری بیافرینیم.
@NashrAasoo 💬
شالهای یواشکی و دامنهای آزادی 🔻
🙋🏻♀️ مییس بوئسن واین در سلول خود در بازداشتگاه فوختِ نازیها در جنوب هلند زندانی بود که شال چهلتکهای به داخل سلولش پرتاب شد. مییس که عضو یکی از گروههای مقاومت بود به جرم مخفیکردن گروهی که پسرش مسئول آن بود زندانیِ نازیها بود و مدتها در بیخبریِ کامل از نزدیکان و یارانش به سر میبرد. پس با شکوتردید شال را برداشت و پشتوروی آن را ورانداز کرد. ناگهان متوجه شد که تکهپارچههای کوچک این شال را میشناسد: آن تکه از دامن مادر، پیراهن فرزند، کراوات پدر و تکههایی از تنپوش دیگر رفقا... انگار جان و جهان این چهلتکهی قاچاقی در هم تنیده شده بود تا رازگشای یک پیام باشد: تکتک یاران و همبستگان هنوز دلبستهی او و آزادیاند!
🙋🏻♀️ راز رنگارنگ این شالِ یواشکی را مییس زمانی به زنی از همبندان خود گفت که شالی مشابه آن را در سلول او دید. حالا در آن مغاک وحشت و تعفن نازیها جستن این شالهای یواشکی در تکتک سلولها و همگنشناسیِ تکهتکههای دوختهشده بر هر شال مایهی شادی و امید زنان زندانی شده بود؛ انگار از چمنزار خاطرات مشترک گلی بر هر شال روییده بود. انگار بند زنان زندان فوخت هلند گلزار خاطرات مشترک، اهداف مشترک، امید و همبستگی میان اینسونِشستگان دیوار و آنسونِشستگان است. انگار آزادی در راه است... .
🙋🏻♀️ پنجم ماه مه ۱۹۴۵، همزمان با تسلیم ارتش نازی و آزادشدن کشور، مییس فوراً دستبهکار شد و در کنار دیگر زنان هلندی که از زندانهای مخوف ارتش نازی نجات پیدا کرده بودند، با الهام از آن شالهای یواشکی، مصمم شد تا دامنهای رنگارنگی از تکهپارچههای لباس جانباختگان و نجاتیافتگان از جنگ و نیز همان شالها بدوزد. ایدهی دوختن و ساختن «دامنهای آزادی» از سوی مییس به ایجاد نهادی متشکل از زنان فمینیست صلحطلب انجامید که در رژهها و جشنهای پایان جنگ جهانی دوم با دامنهای چهلتکهی خود نمایشی زیبا و قدرتمند از همبستگی، سازندگی و آراستگیِ زنانه اجرا میکردند، چهلتکههایی از لباسهای کهنه در رژهای برای ازنوساختن کشورهای تکهتکهشده. این دامنهای چهلتکه به نمادی برای بازسازیِ کشور بهدست زنان تبدیل شد، زنانی که بلد بودند با بافتن و دوختن تکههای دورریز طرحی نو دراندازند.
@NashrAasoo 💬
«علیه اعدام»، کتابی برای موافقان مجازات مرگ 🔻
📚 سعید مدنی اما در این کتاب، که در سال ۲۰۲۲ از سوی «نشر باران» در سوئد منتشر شده، تلاش کرده است تا بیهودگی و غیرانسانیبودن اعدام را نهتنها با استدلالهای حقوقبشری بلکه با داستانهایی از زندگی کسانی که با مجازات مرگ دستوپنجه نرم میکنند نشان دهد. این جامعهشناس که در دو دههی اخیر چهار بار بهعلت فعالیتهای مدنی و پژوهشیاش بازداشت شده و بیش از شش سال در حبس بوده است میگوید که تجربهی همزیستی و همنشینی با افراد محکوم به اعدام در زندان او را به فکر نگارش این کتاب انداخت. او این تجربهی فردی را به «مطالعات مستمر دربارهی عواقب و آثار حکم اعدام و انتقادات گسترده نسبت به اثربخشی و کارآییِ این مجازات» گره زده و حاصل آن از یک سو کتاب علیه اعدام است و از سوی دیگر تغییر دیدگاه خودش به اعدام: «واقعیت این است که در این سِیروسفر ذهنی و عینی با مجازات مرگ دیدگاه من نیز تغییر کرد و از یک مدافع کاربرد محدود اعدام به یک مخالف مطلق این مجازات تبدیل شدم»
📚 او در خلال این گزارشها میکوشد تا سویهی کمتردیدهشدهی اعدام را به مخاطب نشان دهد. مثلاً اینکه سلامت روان خانوادهها، بهویژه کودکان و دیگر مراقبان اولیهی محکومان به اعدام، بسیار بیشتر از خانوادههای محکومان به دیگر مجازاتها تحتتأثیر حکم و اجرای آن قرار میگیرد:«هراس از دانستن اینکه تاریخ اعدام بهصورت اجتنابناپذیری از راه میرسد فشار بیشتری را بر نزدیکان وارد میکند. از جهت دیگر، کنارآمدن با مصیبتی که همدلیِ جامعه را به دنبال ندارد بسیار دشوار خواهد بود. فشار اجتماعی زیادی بر اعضای خانوادهی مرتکبان جرم وارد میشود تا آنها از دو راه فاصلهگذاری بین خودشان و عضو محکوم خانواده یا روبهروشدن با طرد اجتماعی بهخاطر مصاحبت با بزهکار یکی را انتخاب کنند و در هر دو حال این انتخاب عوارض سنگینی برای آنها دارد.»
📚 «مجرمان برخی جرائم فجیع با توجه به ضرورت و تناسب وزن جرم و مجازات ممکن است شایستهی مرگ باشند، اما آیا ما اجازه داریم آنها را بکشیم؟ بسیاری از کشتارها اشتباهند: نظامهای مجازاتکنندهی مرگ نیز خطاکار و بالقوه بسیار خطرناکاند. نظامهای حامی کشتار اغلب خشن، محاسبهگر و برنامهریزیشده هستند. واکنشِ وحشیانه در برابر عمل وحشیانه تداوم چرخهی خشونت و سهیمشدن در استمرار فرهنگ خشونت است... حتی اگر دادن اختیار اعدام به نظامهای سیاسی از اساس برای انتقامجویی نباشد، بلکه برای شکستن چرخهی خشونت از طریق سرزنش وحشیگری و اصلاح مجرمین باشد، چه زمانی و چه کسی و به چه دلیل اختیار کشتن را به نظامها داده است؟ محکومان ممکن است سزاوار سلب حیات باشند، اما ما نباید آنها را بکشیم، زیرا بهتر از آنها هستیم. این حقیقت که او یک قاتل است نباید به همان میزان از ما یک قاتل بسازد. مجازات باید خاستگاه حیات باشد و نه خاتمهی حیات.»
@NashrAasoo 💬
گزارشی از کنفرانس «زن، زندگی، آزادی» در دانشگاه کریستیانیا در نروژ 🔻
🔸 تنها میزگرد روز اول این کنفرانس، پیرامون خوانشی از وضعیت فعلی ایران با حضور پروین اردلان، روزنامهنگار و فعال حقوق زنان؛ دکتر محمود امیری مقدم، فعال حقوق بشر و پزشک، و دکتر شرام القاسی، استاد دانشگاه کریستیانیا، برگزار شد. اردلان با اشاره به تفاوتهای انقلاب ۵۷ و «انقلاب مهسا» گفت که انقلاب ۵۷ با سرکوب شدید کردها، بهائیان و گروههای مختلف سیاسی شروع شد؛ انقلابی که توسط آیتاللهها هدایت و بر اساس سیاست تفرقهاندازی و قطبیسازی دنبال شد. در آن انقلاب، همه بر اساس مواجههی مستقیم با رژیم سیاسیِ حاکم صورتبندی میشدند، در حالی که انقلاب مهسا مبتنی بر ارزشهای فمینیستی بوده است و کوشیده تا ارزشهای حاکم را به پرسش کشد.
🔸 امیری مقدم با اشاره به اعدامهای پرشمار پس از مرگ مهسا امینی، اذعان کرد که این اعدامها حاکی از قدرتنماییِ حکومتی است که آنچه میخواهد انجام میدهد. او با اشاره به وحدت مردم نروژ در برابر دشمن مشترکشان، در زمان حملهی نازیها به نروژ، بر ضرورت حصول سطوح بالاتری از وحدت میان ایرانیان برای مبارزهی سیاسی تأکید کرد. القاسی، آخرین سخنران روز اول، به «مسائل» حکومت و جامعهی ایران یعنی مسئلهی زنان، دین (بهویژه اسلام)، فقر، محیط زیست، قومیت و ملیگرایی اشاره کرد. او معتقد است که دو گفتگو در ایران در جریان است: ۱) گفتگوی ایرانیان با گذشته و هویتِ تاریخیشان که امری بغرنج بوده و با مرگ مهسا امینی شروع نشده و ریشهای دیرینهتر دارد؛ ۲) گفتگویی مرتبط با حال و ارتباط ایران با جهان؛ اینکه ایرانیان چطور میخواهند با خود گفتگو کنند و به سطحی بالاتر از وحدت در میان نیروهای مخالف حکومت برسند و خود را با دنیای اطراف و دیگر کشورها مرتبط سازند.
🔸 دکتر پیمان جعفری، استادیار دانشگاه ویلیام و مری در آمریکا، به جنبهِ اقتصادیِ اعتراضات اخیر توجه کرد. جعفری بر اهمیت اعتصابات در میان معترضان، با هدفی برگرفته از بینشی انقلابی، تأکید کرد. او با تحلیل محدودیتها و امکانات موجود در فضای اعتراضی و انقلابی گفت که مطالبات اقتصادیِ این جنبش در برخی از بیانیهها و منشورها، نظیر منشور مهسا، به وضوح بیان نشده است. از سوی دیگر، یکی از امکانات نویدبخش، منشور حداقلیِ تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران بود که به جنبهی اقتصادی بیش از پیش توجه میکرد. رابطهی پیچیدهی اعتصابات و تظاهرات نشان میدهد که تعداد اعتصابات در دوران جنبش مهسا از تعداد اعتصابات در فاصلهی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ کمتر بود و این امر ناشی از مخاطرات گستردهترِ سازماندهی در این دوران بوده است. آمارها نشان میدهد که اعتصابات در دورانی افزایش یافتهاند که قدرت یا احتمال سرکوب حکومتی کمتر است. به نظر جعفری، در کشورهای آزاد اصناف و اتحادیهها عامل تحولات سیاسی هستند، اما در ایران اعتصابات متعاقب تحولات سیاسی و هیجانات عمومی رخ میدهد، و این امری است که حتی در انقلاب ۵۷ نیز صادق بوده و صرفاً به اعتراضات اخیر محدود نمیشود. او اشاره کرد که بر اساس آمارها، تحریمهای اقتصادی به کاهش قدرت سازماندهیِ کارگران، افزایش فساد اقتصادی و تقویت سپاه پاسداران انجامیده است.
@NashrAasoo 💬
زنان در سنگر؛ چگونه زنان کمون پاریس را ساختند 🔺
🔸 مهدی شبانی
✍️ «کمون پاریس یک جنبش انقلابیِ سوسیالیستی بود که در سال ۱۸۷۱ مدت کوتاهی بر پاریس حکومت کرد. این کمون پس از شکست فرانسه در جنگ با پروس و در پی شورش همهی ناراضیان با هر مرام و عقیدهای تأسیس شد و برنامهای رادیکال برای اصلاحات اجتماعی و اقتصادی داشت. هرچند اعضای «اتحادیهی زنان»، «کمیتهی هوشیاری زنان»، کارگران جنسی و دیگر زنان طبقات محروم و حاشیهنشین، نقش اصلی را در کمون ایفا کردند اما کمون توسط مردان رهبری میشد و زنان اغلب به حاشیه رانده شدند و نامشان در تاریخ گم شد.»
@NashrAasoo 🎥
گسترش فقر در ایران 🔻
📉 در مناطق مرکزیِ تهران هر دانه تخممرغ پنجهزار تومان، هر کیلو مرغ با استخوان صدهزار تومان و هر کیلو گوشت گوسفند حدود ۴۲۰ هزار تومان به فروش میرسد. این مواد خوراکی در مناطق شمالیِ تهران بسیار گرانتر است. و البته این قیمتها مربوط به هفتهی آخر خرداد است و همچنان افزایش خواهد یافت. دولت با قیمتگذاریِ دستوری میکوشد تا قیمتها را کنترل کند اما مثل همیشه ناکام مانده است. برای مثال، دولت قیمت هر دانه تخم مرغ را سههزار تومان و قیمت هر کیلو مرغ را ۷۳ هزار تومان اعلام کرده است اما این کالاها در تهران گاه نزدیک به دو برابر این نرخ به فروش میرسد. غیر از گزارشهای میدانی از وضعیت قیمتها، آمار دقیقی از میانگین قیمتها در مناطق مختلف ایران در دست نیست چون دولت انتشار آمارهای رسمیِ اقتصادی از سوی بانک مرکزی و مرکز آمار را محدود کرده است.
📉 در یک دههی گذشته اقتصاد ایران با رشدی معادل صفر و تورم بالا مواجه بوده است و همین مشکلات به کاهش رفاه خانوارهای ایرانی انجامیده است. در طول این دهه تعدادی بیشتری از مردم فقیر شدهاند. در این دورهی ده ساله قشر بزرگتری از مردم به خط فقر نزدیک شدهاند. بنا بر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، «جمعیت بالای خط فقر نیز به لحاظ رفاهی، تفاوت چندانی با جمعیت زیر خط فقر» ندارد. بررسیها نشان میدهد که افراد فقط به علت بیکاری فقیر نمیشوند بلکه به عقیدهی کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس، «بدتر شدن وضع اقتصادی و کاهش درآمد سرانه باعث شده تا حتی شاغلان یا افراد با تحصیلاتِ بالاتر نیز فقیر شوند.»
📉 یکی از یافتههای مرکز پژوهشهای مجلس این است که در دههی گذشته سهم آموزش از کل هزینههای مردم بیش از ۵۰ درصد کاهش یافته که این امر میتواند «خطر افزایش فقر بیننسلی» را در پی داشته باشد. «کاهش هزینههای آموزش باعث میشود تا نسل بعدی، نسل کمدانشتر و با سرمایهی انسانیِ پایینتر و بهرهوریِ پایینتر باشند و از این رو احتمال فقیر بودن آنها بیشتر از پدرها و مادرهایشان باشد.»
@NashrAasoo 💬