آسو، پنجشنبه ۱۸ می در کلن و چهارشنبه ۲۴ می در برلین در «نمایشگاه کتاب تهرانِ بدون سانسور» شرکت خواهد داشت. در غرفهی آسو، نسخهی چاپی تازهترین کتابهای منتشر شده از سوی ما را تهیه و با نویسندگان و همکاران آسو گفتگو کنید.
@NashrAasoo🔻
«مجموعهی نامههای زندانِ نسرین ستوده، که انتشارات آسو در ابتدای سال میلادی جاری به نشر آن همت گمارد، کتابی است پربرگ در امتداد سنتِ زنداننگاری در ایران. مجموعهای است مشتمل بر بیش از دویست نامه که عمدتاً از دو زندان اوین و قرچک نوشته شده و بر برههها و برشهایی از تاریخ مبارزات مدنی در ایران پرتو میافکند. مخاطب نامهها بسیار گستردهاند: از نیمای سهساله تا ریاست پارلمان اروپا؛ از مهوش شهریاری، زندانی بهائی، تا آریل دورفمن، نویسندهی شهیر شیلیایی.»
aasoo.org/fa/articles/4371
@NashrAasoo🔻
حدیث کتاب و کتابفروشی؛ از بازار بینالحرمین تا روبهروی دانشگاه 🔻
✍️ از جمله کتابفروشانی که در محیط بازار داستانساز و شهره بودهاند یکی آشیخ رضای کتابفروش است که از حیث مالدوستی و زراندوزی و امساک کلی در خرجکردن و افراط در محرومداشتن خویش از آن ثروت افسانهای آیتی بوده است. دکتر جواد گوهردرخشان که از دوستان نزدیک وی بود میگفت شیخ رضا از افراد زیرک و باهوشِ صنف کتابفروش بود و در جوار و همسایگی ملا رضا و ملا صادق دکان داشت و در ارزانخریدن کتاب ــ اعم از خطی و چاپی ــ و گرانفروختن آنها و بازارگرمی و شیرینکردن معامله زبردست و صاحب استعداد بود. ثروتی فراوان گرد آورد، اما برخلاف رأی شیخ اجل که گوید «مال از بهرِ آسایش عمر است نه عمر از بهر گردکردن مال»، او سراسر عمر خود را صرف «گردکردن مال» کرد و «به آسایش عمر» اعتقادی نداشت و توجهی نفرمود.
✍️ همین شخص که از دوستان محرمِ او بود حکایت کرد که یک روز به اتفاق سه تن از یاران به دکان حاج شیخ رضا رفتیم. او عادت داشت در گوشهی سکوی دکان بر روی تشکچهای مینشست و پولهای فروش روزانه را در زیر تشکچه میریخت. آن روز در یک لحظه که حاج شیخ رضا گرم کار و گفتوگو با مشتریان بود و به ته دکان رفت ما فرصت را از دست ندادیم و با تبانی ضمنی و فوری یک سکه دوقرانی از زیر تشکچه برداشتیم و دنبالهی حرفی را که میگفتیم گرفتیم. دستبرد ما چنان سریع و دقیق صورت گرفت که حاج شیخ رضا متوجه نشد.
✍️ چون ظهر شد به او گفتیم امروز میخواهیم ناهار را با تو و در دکان تو بخوریم. حاج شیخ رضا بدین تصور که قصد داریم او میزبان جمع شود جواب داد من ناهار نمیخورم. گفتیم پول ناهار دانگی است و هرکس دانگ خود را خواهد داد. حاج شیخ رضا بر انکار خود افزود. گفتیم «دانگ» ناهار تو را هم بین خودمان سرشکن میکنیم که مهمان ما باشی ــ و در آن ایام هر ظرف چلوکباب چند شاهی فروخته میشد. حاج شیخ رضا که فهمید مهمان خواهد بود سست شد و سرانجام به تعداد معلوم سفارش چلوکباب دادیم و آوردند و یک ظرف را پیش او گذاشتیم. حاج شیخ رضا دست به غذا برد و دوسه لقمه خورد و سپس از خوردن دست کشید و به ما رو کرد و گفت: «راست بگویید! پول چلوکباب از کجا آمده؟... باید از پول خودم باشد، چون که هرچه میکنم چلوکباب به این خوبی از گلویم پایین نمیرود.» خندهی جمع شک او را به یقین بدل کرد و دست از خوردن کشید. فقط بعد از اعتراف ما و دادن یک سکه دوقرانی به او بود که نفسی به راحت برآورد و با رغبت و اشتها به خوردن پرداخت.
@NashrAasoo 💬
بشنوید: موسیقی ایران از «گُلها» تا انقلاب ۵۷ ــ دههی چهل: بیتبندهای ایرانی، موسیقی کلاسیک و افتتاح تالار رودکی
🔸 پادکست «موسیقی ایران از گلها تا انقلاب ۵۷» وقایع مهم و تأثیرگذار موسیقی ایران در سه دههی آخر دوران پهلوی را روایت و تحلیل میکند.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
ناشران دیاسپورا، کتاببهدوشانی مخالف سانسور 🔻
✍️ حالا هفتمین اردیبهشتی است که ناشران فارسیزبانِ خارج از ایران، همزمان با «نمایشگاه کتاب تهران»، کتابهای ممنوع در آن شهر و نمایشگاه را شهر به شهر به دوش میکشند و به دست مخاطبان میرسانند. «نمایشگاه کتابِ تهرانِ بدون سانسور» که در سال ۱۳۹۵ با مشارکت هشت ناشر در لندن برپا شد، امسال در سفری ۳۳ روزه با حضور ۲۵ ناشر در ۲۰ شهر اروپا و آمریکای شمالی برگزار میشود. امسال اما با همهی آن هفت سال گذشته متفاوت است زیرا جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بازار نشر در خارج از ایران را هم زیر و رو کرده است. «زمانی که مردم پیوسته رویدادهای سیاسی را پیگیری میکنند یا میکوشند به نوعی با اطلاع از اتفاقات بر رویدادها تأثیر بگذارند یا حتی فقط آنها را رصد کنند، کمتر فرصت مطالعهی کتاب پیدا خواهند کرد و مطالعات عمدتاً متمرکز بر خواندن متنهای کوتاه و خبرهای سیاسی است». حمید مهدیپور، مدیر انتشارات فروغ در کلن، این وضعیت را علت رکود کوتاهمدت بازار نشر در تابستان و پاییز سال گذشته میداند. او اما اضافه میکند که از این رکود موقت شکایتی ندارد و حتی آن را «دلپذیر» میداند، زیرا به عقیدهی او این «خواست تحول بزرگ اجتماعی-سیاسی» در ایران به نوعی نتیجهی تلاشهایی است که طی سالیان دراز از سوی ناشران و نویسندگان پی گرفته شده است.
✍️ اما برخی ناشران همین فضای ملتهب را به فرصتی برای دامن زدن به بحث و گفتگو و نوشتن دربارهی وضعیت کنونی جامعهی ایران و اعتراضات خیابانی تبدیل کردند. نشر ناکجا در پاریس، یکی از ناشرانی بود که در کنار همهی فعالیتهای پیشینش، از یک سو انتشار «دفترهای پیشاسقوط» را آغاز کرد و از سوی دیگر نشستهای هفتگیِ شنبهها را به بحث و گفتگو دربارهی آنچه در خیابانهای ایران میگذشت اختصاص داد. ناشرانی همچون نوگام نیز از این رکود موقت برای بازنگری و مرور برنامههای همیشگی و درانداختن طرحی نو استفاده کردند. آزاده پارساپور میگوید در چندماهی که کار تقریباً متوقف شد پیامهای بسیاری از ایران گرفته بود. پیامهایی از نسل جوانتر نویسندگان که میگفتند: «بسیاری از افراد دیگر حاضر نیستند که با دستگاه سانسور و ارشاد همکاری کنند و ناشران خارج از کشور باید بیش از پیش به فکر راهکارهای تازهای باشند. اگر شما هم بنشینید و نگاه کنید و کار را متوقف کنید اتفاقاً به ضرر جامعهی ادبی ایران است.»
✍️ علیرضا کاظمی میگوید که نسخهی رایگان تمامی کتابهایشان به صورت دیجیتال در اختیار مخاطبان، بهویژه مخاطبان داخل ایران، گذاشته شده است. ارائهی نسخهی دیجیتال تمامی کتابهای ناشران دیاسپورا یکی از ایدههایی است که از چند سال قبل مطرح شده و چنانکه حمید مهدیپور میگوید، نشر فروغ در صدد راهاندازی اپلیکیشنی است که کتابهای ناشران خارج از ایران را به صورت دیجیتال و صوتی در اختیار فارسیزبانان سراسر دنیا بگذارد.
ایجاد پلهای ارتباطی بین فارسیزبانانی که بخشی از آنها پشت دیوارهای سانسور جمهوری اسلامی ماندهاند و بخشی دیگر در گوشهوکنار دنیا پراکندهاند، یکی از دغدغههای مهم ناشرانی است که در هفت سال گذشته شهر به شهر، کتابهایشان را به دوش کشیدهاند. همهگیری کرونا و برگزاری مجازیِ پنجمین دورهی نمایشگاه کتاب بدون سانسور، نقطهی عطفی برای دور زدن فاصلههای جغرافیایی بود. آزاده پارساپور میگوید ضبط برنامههای معرفی و نقد کتاب در نمایشگاه که ارمغان دورهی کرونا است، حالا به نوعی سنت تبدیل شده و مخاطبان از سراسر دنیا میتوانند در این نشستها شرکت کنند.
@NashrAasoo 💬
🔺 آسو امسال به همراه ناشران و نویسندگان خارج از کشور، در هفتمین «نمایشگاه #کتاب تهرانِ بدون سانسور» کتابهایش را در شهرهای مختلف اروپا و آمریکای شمالی عرضه خواهد کرد. روز پنجشنبه ۱۱ ماه می، از ساعت ۱۱ تا ۲۰ در #کتابفروشی ناکجا در #پاریس میزبان شما هستیم.
📚 معرفی کتاب «آینده اسلام در ایران»، با حضور رضا علیجانی، ویراستار مجموعه.
📚 معرفی کتاب «نامههای زندان»، نوشته #نسرین_ستوده توسط مریم فومنی.
@NashrAasoo 📚
«در دههی ۱۹۴۰ بخش غربیِ لس آنجلس در واقع به پایتخت ادبیات آلمانی در تبعید تبدیل شده بود. انگار کافههای برلین، مونیخ ووین مشتریهای خود را به سانست بولوار سرازیر کرده بودند. نویسندگان در کانون این جامعهی مهاجرِ اروپایی قرار داشتند، که البته هنرمندان دیگر رشتهها را نیز در بر میگرفت. در تاریخ بشر بهندرت شهری میزبان چنین جمع خیرهکنندهای از نوابغ بوده است.»
aasoo.org/fa/articles/4368
@NashrAasoo🔻
«مهرانگیز منوچهریان در سال ۱۳۲۸، وقتی هنوز کارآموز وکالت بود، در کتاب انتقاد: قوانین اساسی و مدنی و کیفری ایران از نظر حقوق زن به بخشهایی از قانون اساسی و مدنی دربارهی حقوق زن اعتراض میکند و پیشنهاد میدهد که باید قانون تغییر کند تا زن ایرانی بتواند هم رأی بدهد و هم نمایندهی مجلس شود.»
aasoo.org/fa/articles/4365
@NashrAasoo🔻
حجاب اجباری، جنبش ژینا و طبقهی متوسط🔻
🔹 در سال ۱۳۹۶ وقتی ویدا موحد روسریاش را بر چوب کرد، نسل جوان از اقدام رادیکال «دختران خیابان انقلاب» علیه حجاب اجباری چندان استقبال نکرد اما پنج سال بعد همان حرکت رادیکال به خیزشی فراگیر در میان نسل جوان انجامید. در این فاصله چه تغییراتی در جامعه رخ داده است؟ در پنج سال گذشته چه تغییراتی رخ داده که نسل جوان توانسته است از بند نسل میانی رها شود و جنبش دموکراسیخواهی را در فقدان رهبریِ نسل میانی به جنبشی رادیکال تبدیل کند؟
🔹 برای نسل جوان، بهرهمندی از آزادی پوشش و سبک زندگی، اولویت اصلی و مرکزی است و حاضر است که در این راه هزینههای گزافی بپردازد و حتی جانِ خود را فدا کند. برای نسل میانیِ زنان، با توجه به تجربهی آنان، هرچند این آزادی مهم است اما با توجه به تورم افسارگسیخته و بحران عمیق اقتصادی، و موقعیت متفاوت اجتماعیِ آنان نسبت به نسل جوان، اولویتهای شغلی و معیشتی مهمتر است. از این رو، وقتی مبارزه با حجاب اجباری با «سرنگونی» پیوند مییابد و ناگزیر هزینهاش به شدت افزایش مییابد، دودل و مردد میشود.
🔹 در این نوشتار کوتاه کوشیدم تا در حد توان صرفاً از زاویهی «مبارزه با حجاب اجباری» به برخی از دلایل نپیوستن قشر خاکستری به جنبش «زن، زندگی، آزادی» بپردازم. با وجود این، معتقدم که میتوان این جنبش را بهعنوان جنبش زنان و جوانان به رسمیت شناخت و دستاوردهای عظیم آن را که در حال تغییر ارزشهای جامعه است پاس داشت، به جای این که آن را به خاطر عدم جذب قشر خاکستری زیر سوال برد. اگر این جنبش را بهعنوان جنبش جوانان و زنان به رسمیت بشناسیم، میتوانیم انتظاراتِ خود از امکانات و محدودیتهایش را مشخص کرده و دستاوردهایش را بستاییم. گرچه دور از ذهن نیست که انقلاب فرهنگی و اجتماعیای که این جنبش در جامعه جاری کرده و در حال گسترش است در آینده پیامدهایی سیاسی نیز داشته باشد ــ اما شاید نه لزوماً به طریقی که برخی انتظار دارند.
@NashrAasoo 💭
آسو فردا در مونیخ میزبان شما در هفتمین نمایشگاه کتاب بدون سانسور خواهد بود.
📚 منتظر دیدارتان هستیم!
@NashrAasoo🔺
«در فاصلهی پانزده سال، قیمت هر متر مربع واحد مسکونی در تهران به طور میانگین از ۶۵۰ هزار تومان به بیش از ۵۲ میلیون تومان رسیده است. یعنی متوسط قیمت مسکن در تهران نزدیک به ۸۰ برابر شده است. در حالی که در بهترین حالت، ممکن است درآمد قشر متوسط ده تا پانزده برابر شده باشد. یعنی اگر کسی در سال ۱۳۸۵ یک تا یکونیم میلیون تومان درآمد داشت حالا ده تا پانزده میلیون تومان درآمد دارد.»
aasoo.org/fa/articles/4352
@NashrAasoo🔻
«هرکس که در معرض اقدامات پلیسیِ مبتنی بر دادهها است باید از این امر مطلع شود و اجازه داشته باشد که اعتبار این ابزارها را زیر سؤال ببرد. ابزارهای پیشبینی کننده نیز باید شفاف باشند. حکومت باید عوامل مؤثر در هر الگوی تصمیمگیری مبتنی بر پیشبینی را به اطلاع عموم برساند.»
aasoo.org/fa/articles/4312
@NashrAasoo🔻
«موسیقی رپ در سال گذشته و پس از شکلگیری جنبش «زن، زندگی، آزادی»، جامعهی ایرانی را بهخوبی همراهی کرد و مخاطبانش هم رشد چشمگیری داشت. تعداد زیاد ترانههای رپی که برای این جنبش ساخته و منتشر شد شاهد این موضوع است. در این پادکست دلایل واهمه و ترس جمهوری اسلامی از موسیقی رپ فارسی را بررسی کردیم.»
aasoo.org/fa/podcast/4314
@NashrAasoo🔻
«یک دلیلِ برای آموزش تاریخ به کودکان این است که به رهاییِ آنها از دستکم بعضی ترسها، توهمات و درد و رنجهایشان کمک کنیم. «این چیزها را میبینی، بچه؟ من سالها اسیرِ اینها ماندم، و این چیزها روزگارم را سیاه کردند. مواظب باش! مجبور نیستی که تو هم اینها را به دوش بکشی!» امیدوارم که تاریخ به ابزاری برای آزادسازیِ آدمیان، و نه در بند کردنِ آنان، تبدیل شود. ابزاری برای ایجاد معاهداتِ جدید، و نه تداوم منازعاتِ قدیمی. از هرچه بگذریم، هدف از یادگیریِ تاریخ نه به یاد سپردن گذشته بلکه رهایی از بندِ گذشته است.»
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/articles/4326
مشعل آزادی دستبهدست میگردد، اما خاموش نمیشود؛ مروری بر «نامههای زندان» نسرین ستوده🔻
✍ نسرین ستوده در مقام همسر، مادر، خواهر، وکیل و... طوری مینویسد که گویی آزاد است، تا آنجا که به نظر میرسد او از مجرای کلماتْ مهار زندگیِ بیرون را نیز تا اندازهای در دست دارد. حتی گاه زمام عواطف منفی، مثل حسِ افسوس و حسرت، را نیز در مشت خود میگیرد. برای مثال، وقتی از خاطرات خوشِ خود با خانوادهاش مینویسد بیش از آنکه حسی حسرتمندانه را القا کند، امید به تکرار دوبارهی آن لذت را در دل مخاطب برمیانگیزد: نظیر رفتن به استخر،خوردن کیک پرتقالی در زمستان،درستکردن آدمبرفی،رفتن به تئاترو بازدید از کتابفروشیها و گالریهای نقاشی. درمقابل، او از عواطف مثبت لگام برمیدارد. از همان نامهی نخست پیداست که ستوده این رویکرد، یعنی گزینشِ عواطف مثبت به جای عواطف منفی، را آگاهانه به کار میبرد، چنانکه به دخترش مهراوه مینویسد: «از سبد سلامهایم نگرانیها، دلتنگیها و اشکهایم را برمیدارم تا سبدم سرشار از سلام و سلامتی برای تو و برادر عزیزت باشد.»
✍ نامههای نسرین، سربهسرْ امید و مطایبه نیست، زیرا او فقط یک زندانی نیست. نسرین مادرِ دو فرزند نیز هست که یکی از آنها هنگام بازداشت مادر هنوز تولد سهسالگیاش را جشن نگرفته بود، آنقدر کوچک که حتی معنای اتهام و زندان را درست نمیفهمید، آنقدر که نسرین در دومین نامهاش از زندان به او مینویسد: «تو... آنقدر معصومی که نمیتوانم برایت بگویم از کجا نامه مینویسم.» و در همان نامه بهتلخی مینگارد: «نیمای عزیزم، در طول شش ماه گذشته دو بار بهشدت گریستم. بار اول در سوگ پدرم بود که از عزاداری و سوگواری نیز محروم بودم و بار دوم همان روز بود که نتوانستم با تو به خانه برگردم و وقتی به سلولم برگشتم بیاختیار و بلندبلند گریستم.»
✍ استمرار مبارزه، ثبات عقیده، عزم راسخ و ترجیح زیستِ معنادار بر زندگی عافیتطلبانه ویژگیهایی است که در گوشهگوشهی نامههای زندان به چشم میآید. افزون بر این، کلماتِ نسرین ستوده بر انسانباوری، بردباری، نزاکت، قانونمندی و عدالتجوییِ او گواهی میدهند، صفاتی برجسته که آن را حتی از قفسبانان خود نیز دریغ نمیدارد.
@NashrAasoo 💭
آوازی برای هایگین
🎥 سوما نگهدارینیا - منصور محمدی
«نگاهی به زندگی گوهریک گازارسیان اولین زن پیانیست و آهنگساز در سرزمینهای عثمانی و از پیشگامان جنبش زنان ارمنی»
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/multimedia/videos/4374
«ابوالقاسم انجوی شیرازی پژوهشگر ادبیات و فرهنگ مردم بود. در زمینهی ادبیات به تصحیح آثار حافظ شهرت دارد و در زمینهی فرهنگ مردم برنامههای او در رادیو ایران از ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ معروفِ خاص و عام است و چندین جلد کتاب در همین زمینه به نام او ثبت شده است. مرحوم انجوی شیرازی، بهغیراز کار پژوهش، از دههی ۱۳۲۰ فعالیت خود را با انتشار روزنامهی آتشبار در مطبوعات شروع کرد و تا پایان حیاتش از یاران همیشگی مطبوعات بود. این گزارش او که در سال ۱۳۶۶ دربارهی کتاب و کتابفروشی در تهران برای مجلهی آدینه نوشته شده نشاندهندهی وقوف و احاطهاش به سابقهی کتاب و کتابفروشی و اصلونسب ناشران و مرکزیت تولید و فروش کتاب در تهران از دورهی قاجار تاکنون است.»
#پرونده: گزیدهای از بهترین گزارشهای فارسی
aasoo.org/fa/articles/4372
@NashrAasoo 🔻
آسو، شنبه و یکشنبه، ۱۳ و ۱۴ می در نمایشگاه کتاب تهران بدون سانسور در لندن میزبان شما خواهد بود.
📖 ایقان شهیدی کتاب «مبانی مبارزهی خشونتپرهیز» ترجمهی #فرهاد_میثمی را معرفی خواهد کرد و مریم فومنی به معرفی کتاب «نامههای زندان» اثر #نسرین_ستوده میپردازد.
@NashrAasoo 💬
«در بخش سوم گروههای راک ایرانی در دههی ۱۳۴۰ خورشیدی را بررسی میکنیم. این گروهها با عنوان بیتبندها شناخته میشدند و موسیقی فضاهای شهری طبقه متوسط در این دهه را تولید میکردند. همچنین تاریخچه اُپرا در ایران، شکل گیری ارکستر سمفونیک و ساخته شدن تالار رودکی را مرور میکنیم و اینکه چگونه افتتاح تالار رودکی در دههی ۱۳۴۰ باعث انسجام و رشد قابل توجهی در موسیقی کلاسیک ایرانی شد.»
aasoo.org/fa/podcast/4370
@NashrAasoo 🔻
«هفتمین نمایشگاه کتاب تهران بدون سانسور»، با همهی پستیها و بلندیهای پیش رو، امسال نیز از چهارم ماه مه آغاز به کار کرده و تا ششم ژوئن در شهرهای مختلف اروپا و آمریکای شمالی برپا خواهد بود. به گفتهی مدیر نشر نوگام: «درست است که این نمایشگاه از نظر اندازه یا تعداد کتابها و ناشران با نمایشگاه تهران قابل مقایسه نیست اما یکی از موفقترین برنامههای گروهی است که خارج از ایران برگزار میشود. دهها نفر داوطلبانه روزها و هفتهها در دو قاره برای این نمایشگاه تدارک میبینند و کتابهای ممنوع در نمایشگاه تهران راهشان را پیدا میکنند و به خوانندهی آزاداندیش میرسند.»
aasoo.org/fa/articles/4369
@NashrAasoo🔻
کالیفرنیا؛ بهشت مشوّش نویسندگان تبعیدی آلمانی🔻
🔹 در ابتدا، بسیاری از راندهشدگان به فرانسه گریختند. اکثرشان فکر نمیکردند که حکومت هیتلر به درازا بکشد و [درنتیجه،] سفر در اقیانوس [و رفتن به آمریکا] را اضافهکاری میدانستند. وقوع جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹ این بهشت موقت را بیدرنگ ویران کرد. این واقعیت که این مهاجران خود قربانی سرکوب [آلمان نازی] بودند کمکی نکرد تا فرانسویها به اردوگاه بازداشتیها منتقلشان نکنند. در سپتامبر سال ۱۹۴۰ گروه متنوعی از هنرمندان و نویسندگان آلمانی با کوهپیمایی در کوهستان پیرنه از فرانسه به اسپانیا رفتند. دوستان بلندپایهی این گروه طرحی ریخته بودند تا امنیت این آوارگانِ نامدار تأمین شود. سازمانی مستقر در نیویورک، موسوم به «کمیتهی نجات اضطراری»، واریان فرایِ روزنامهنگار را به فرانسه فرستاد تا خروج این نویسندگان و هنرمندان را، حتی با توسل به تمهیدات غیرقانونی، تسهیل کند. چنین تمهیداتی ضروری بود، چون قوانین مهاجرتیِ آمریکا دقیق و سفتوسخت سهمیهی اتباع اروپایی را تعیین کرده بود.
🔹 وقتی سال ۱۹۴۱ فرا رسید، دیگر تمام اعضای این گروهِ تبعیدی به لس آنجلس و آفتاب سوزانش رسیده بودند. زندگی روزمرهشان معمولاً به پوچی و عبث میگذشت. چند نویسنده، از جمله دوبلین و هاینریش مان، قراردادهایی یکساله با کمپانیِ برادران وارنر نصیبشان شده بود. این پیشنهادها ناشی از علاقهی واقعی به نبوغشان نبود، برای این بود که کمک کند تا بتوانند روادید بگیرند. مان و دوبلین، که ملزم به اجرای این تشریفات صوریِ نیکخواهانه بودند، هر روز گزارش کار میدادند، هرچند زبان انگلیسیشان ضعیف بود و امیدی هم به ساختهشدن فیلم بر اساس ایدههایشان نمیرفت. وقتی قراردادشان تمام شد، هر دو دچار مضیقهی مالی شدند. دوبلین نوشت: «در ساحل غربی فقط دو دسته نویسنده داریم: آنها که نانشان در روغن است و آنهایی که آه در بساط ندارند.»
🔹 چنین حکایتهای غمباری این سؤال را به ذهن متبادر میسازد که چرا همهی این نویسندگان به لس آنجلس رفتند و نه به نیویورک که مأوای انبوه نقاشان تبعیدی بود. ارهارت بار چنین پاسخ میدهد: فقدان زیرساختفرهنگی در لس آنجلس، [ازقضا] باعث جذابیت آن شده بود. این فقدان به آنان اجازه میداد که بهجای رقابت با یک عرصهی ادبیِ ازپیشموجود ایدئالهای جمهوری وایمار را دوباره در آنجا برقرار سازند. علاوه بر این، کشش و جاذبهی صنعت سینما انکارناپذیر بود. توهینهای برشت به هالیوود اغلب این واقعیت را از دیده پنهان داشته که او مجدانه کوشید تا کاری در مقام فیلمنامهنویس بیابد.
@NashrAasoo 💭
مهرانگیز منوچهریان؛ مبارز حقوق زنان ایران🔻
🔹 مهرانگیز منوچهریان در زمانی از حق رأی زنان سخن میگفت که بسیاری از مقامات دولتی و روحانیان مخالف حضور زن بودند و سالها بعد وقتی به زنان حق رأی داده شد نیز همچنان بر طبل مخالفت میکوفتند. آیتالله روحالله خمینی در ۲۸ مهر ۱۳۴۱ به اسدالله علم، نخستوزیر، در تلگرامی چنین نوشت: «ورود زنها به مجلسین و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف [است با] قوانین محکم اسلام که تشخیص آن به نص قانون اساسی محول به علمای اعلام و مراجع فتواست و برای دیگران حق قائل نیست.» آقای خمینی همچنین در سخنانی در ۶ آبان ۱۳۴۱ در جمع کسبهی بازار تهران گفت: «وظیفهی دینیِ همهی ماست که بگوییم و بخواهیم قانون شرکت نسوان در انتخابات انجام نشود. و اگر این قانون عملی بشود، دنبالش چیزهای دیگری است و خواستهی اکثریت مردم شرط است؛ اکثر مردم این مملکت از این امر بیزارند.»
🔹 خانم منوچهریان قانونگذاران را متهم میکرد که «[بدون] مطالعه و تحقیق و توجه به موقعیت زمان و اوضاعواحوال بینالمللی فقه عربی را مقابل خود گذاشته و آن را بهصورت مواد به فارسی ترجمه کرده بودند و در آنجا هم که از روی اجبار از قوانین اروپایی استفاده کرده بودند باز از روح فقه پیروی کرده بودند.» او سرانجام بهعنوان اولین زن ایرانی از دانشگاه تهران دکترای حقوق گرفت و بعد از آن بهعنوان استاد در دانشگاه تهران کارش را شروع کرد. همزمان نیز بهعنوان جرمشناس در انجمن ملی حمایت از کودکان فعال بود.
🔹 در ۲۲ آذر ۱۳۶۲ آیتالله محمدی گیلانی، رئیس دادگاه انقلاب، حکم لغو پروانهی وکالت منوچهریان را صادر کرد و او به این حکم اعتراض کرد، اما جوابی نگرفت. بعد از لغو پروانهی وکالت، احضار و بازجویی ادامه یافت، تا آنکه در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۷ در یک جلسه حاضر شد و از خود دفاع کرد، اما دادگاه او را به بازپرداخت ۶۹۷هزار تومان حقوق دریافتی از مجلس سنا محکوم کرد. در حکم دادگاه چنین آمده است: «[بهسبب] نقشی که وی (منوچهریان) در مصوبات مجلس خاصه (سنا) در مصوبات منتهی به آزادی و بهفسادکشیدن زن و جامعه ایفا کرده و با التفات به فعالیت چشمگیر وی در پیادهکردن فرهنگ غربی بین زنان ایران به طرق مختلف از جمله کتابنویسی [به استرداد وجوه دریافتی محکم میشود.]»
@NashrAasoo 💭
🎧 بشنوید: یک کتاب: دین و آزادی بیان
دین و آزادی بیان چه رابطهای دارند؟ چرا «توهین به مقدسات» اینقدر حساسیتبرانگیز است؟ آیا آزادی بیان به «بیان محترمانه» محدود میشود؟ با «کفرگویی» چه باید کرد؟ این قسمت از پادکست «یک کتاب» را به «ایمان به نفرت» (Putting Faith in Hate) نوشتهی ریچارد مون اختصاص دادهایم. در هر قسمت از پادکستِ «یک کتاب» در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به معرفی و بررسی یک کتاب خواهیم پرداخت.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
«بخش بزرگی از نسل میانیِ جامعه با خواستهی پوشش اختیاری همدل است. و افزون بر این، به حل بحرانهای موجود در ساختار فعلی نیز امیدوار نیست و خواهان تحولی ساختاری است. با وجود این، بنا به تجربهی سیاسی میداند که اولاً تحول ساختاری و بنیادی نیازمند ملزوماتی همچون وجود آلترناتیو و رهبری، همبستگیِ وسیع اجتماعی و سازماندهی گسترده است و صرفاً با شعار و ایستادن بر شانههای یک خواست مدنی نمیتوان به آن دست یافت.»
aasoo.org/fa/articles/4353
@NashrAasoo🔻
رؤیای خانهدار شدن در ایران 🔻
🏘 در اوایل سال ۱۳۸۴ بعد از نزدیک به پانزده سال کار، پساندازم را در بانک مسکن گذاشتم تا بتوانم یک سال بعد با ده میلیون تومان وام مسکن، جایی برای خودم بخرم. در آن زمان، آپارتمانی ۹۰ متری در مجیدیهی شمالی اجاره کرده بودم با پنج میلیون تومان رهن. در نزدیکیِ آن خانهی اجارهای، بسازوبفروشی داشت یک مجتمع مسکونی میساخت. یک روز عصر که از کنار این ساختمان نیمهکاره رد میشدم، رفتم داخل ساختمان. مرد میانسالی داشت کنار ساختمانِ نیمهکاره دستش را میشست. پرسیدم صاحبِ خانه کیست؟ گفت آقای حسینی. گفتم این ساختمان، آپارتمانِ فروشی هم دارد. گفت بله، آقای حسینی چند کوچه بالاتر هم دارد یک ساختمان دیگر میسازد. پرسیدم چه وقت آقای حسینی اینجا هست که با او صحبت کنم؟ گفت هر روز میآید ولی دقیقاً مشخص نیست، میپرسم و به شما میگویم.
🏘 چند روز بعد، هنگام عبور از کنار همان ساختمان سرم را از لای درِ حلبی بردم تو و آقایی را کنار ورودی دیدم. گفتم ببخشید آقای حسینی. گفت بفرمایید. رفتم داخل ساختمان. آجرچینیِ ساختمان تمام شده بود و در طبقهی اول سیمکشی و لولهکشی هم پایان یافته بود. بنّایی در طبقهی اول سرگرم کچکاری بود. آقای حسینی توضیح داد که این آپارتمانها ۸۰ متری و ۱۰۰ متری هستند. ساختمان چهار طبقه بود با هشت واحد. پرسیدم آیا میتوانم یکی از آنها را با وام بانک مسکن بخرم؟ گفت: بله، اما این ساختمان چند ماه دیگر کار دارد تا آماده شود. در آن زمان، قیمت هر واحد، متری تقریباً ۴۵۰ هزار تومن بود و میتوانستم با وام بانک مسکن و اندکی قرض یکی از واحدها را بخرم.
🏘 چند ماه گذشت و زمستان تلخ سال ۱۳۸۵ فرا رسید. ناگهان همه چیز گران شد. درآمد نفت بالا رفته بود و من خیال میکردم که قیمت خانه اگر ارزان نشود گران هم نمیشود. اما اشتباه میکردم و نمیدانستم که با فروش حجم عظیمی از دلار و تبدیل آن به ریال، تورم تشدید میشود. دولت برای مقابله با تورم، واردات کالاهای مصرفی را افزایش داد اما خانه کالایی وارداتی نبود و قیمتش افزایش یافت. آپارتمانی که قرار بود متری ۴۵۰ هزار تومان، یعنی با حدود ۴۵ میلیون تومان، بخرم یکباره شد ۷۰ میلیون تومانش. آقای حسینی گفت: «قیمتها گران شده و دیگر نمیتوانم با آن قیمت این آپارتمان را به شما بفروشم. چون من کارم ساختوساز است و باید پول کافی داشتم باشم تا وسایل مورد نیاز برای واحدهای جدید را بخرم. الان هم خودت میدانی که آجر و سیمان چقدر گران شده است.» این شد که نتوانستم در آن زمان خانهدار شوم.
@NashrAasoo 💬
پلیس و مخاطرات فناوریهای نوین🔻
🔹 حجم زیادی از دادههای شخصی در دستان مجریان قانون تهدیدی علیه زندگی خصوصی افراد محسوب میشود. ابزارهای دادهمحور موجب بروز اشتهایی سیریناپذیر برای دادهها میشوند ــ نه تنها دادههایی دربارهی فعالیتهای مجرمانه بلکه دادههایی دربارهی همه چیز ــ و این امر دایرهی تحقیق و تفحص مجریان قانون را بهقدری بسط میدهد که شامل افرادی میشود که سابقهی کیفری ندارند. به عبارت دیگر، خطر جمعآوری دادهها شمول کلی دارد و صرفاً محدود به مجرمان مظنون نیست. در رابطه با نحوهی استفاده از این دادهها و کسب اطمینان از صحت آنها معیارهای چندانی وجود ندارد.
🔹 دو کتاب از منظرهایی متفاوت اما مکمل، این مسائل را میکاوند. کریستوفر اسلوبوگن در تفتیشهای مجازی، ریختشناسی مفیدی از «فنون تجسسی پلیسی که مخفیانه، از فاصلهی دور و با کمک فناوری انجام میشود» فراهم میآورد. سارا براین در پیشبینی و پایش، که مطالعهای جامعهشناختی دربارهی پلیس لسآنجلس است، روایتی اول شخص از نحوهی بهکارگیری این فنون در عمل به دست میدهد. در بخشهایی از این دو کتاب که با یکدیگر همپوشانی دارند، مهمترین و جالبترین مباحث مطرح میشوند: فعالیتهای پلیسیِ پیشبینانه (گاه به آن فعالیتهای پلیسی «دادهمحور» نیز میگویند) و جمعآوری دادهها از منابع مختلف و تشکیل پایگاههایدادهی عظیم و استخراج اطلاعات از آنها.
🔹 در نهایت باید گفت به رغم توصیهی اسلوبوگن و براین مبنی بر این که برای به حداکثر رساندن مزایای استفاده از کلانداده در اقدامات پلیس و به حداقل رساندن خطرات آن باید فرآیندهای دموکراتیک را به کار گرفت، مشخص نیست چگونه میتوان نظام نظارتی دقیق مد نظر آنها را پیادهسازی کرد. مجریان قانون برای کاهش دادن نرخ جرایم شدیداً تحت فشار قرار دارند و به همین علت زیر بار محدود شدن ابزارهایشان نخواهند رفت. اما به هر حال هیچ راهحل معجزهآسایی وجود ندارد. تنها چارهی کار این است که عموم مردم هوشیار باشند، حکومت پاسخگو باشد و ارادهای برای مقابله با رشد افسارگسیختهی این صنعت سودآور در زمانهای که دغدغهها نسبت به نرخ جرایم و امنیت عمومی تشدید یافته، وجود داشته باشد. اما هرکس که به دنبال افزایش دادن آگاهی عموم دربارهی این مسائل است باید این دو کتاب را مطالعه کند.
@NashrAasoo 💭
چرا جمهوری اسلامی از موسیقی رپ میترسد؟🔻
🎧 فروردینماه سال ۱۴۰۱ ما در رسانه «آسو » پادکستی منتشر کردیم تحت عنوان «رپ فارسی؛ روایت بیتعارف یک دوران مهیب» و از دلایل تأثیرگذاری و اهمیت این موسیقی صحبت کردیم. در جریان این جنبش و اتفاقاتی که برای رپرها از جمله «توماج صالحی» افتاد، بیش از پیش مشخص شد که جمهوری اسلامی بهطوری فزاینده از رپرها میترسد.
🎧 تهدید و ارعاب رپرها و فعالان موسیقی رپ در روزهای اوج جنبش «زن، زندگی، آزادی» و دستگیری تعدادی رپر و در بند ماندن و حکم سنگین برخی از آنها این موضوع را تأیید میکند.
🎧 دستگیری و برخورد سرکوبگرانه با رپرها البته که امری تازه نیست. یک بار در سال ۱۳۸۶ تصمیم به برخورد گسترده با رپرها گرفته شد و یک بار هم تیرماه سال ۱۳۸۸ و بعد از اتفاقات مربوط به انتخابات آن سال بود که صفار هرندی (وزیر ارشاد تندرو وقت) از نیروی انتظامی خواست تا برای مبارزه با «جریانهای موسیقی ناسالم» همچون موسیقی رپ وارد عمل شود.
📷 پادکستهای ما را در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
برای تغییر دادن آیندهی خود، باید شیوهی آموزش تاریخ به کودکان را تغییر دهیم🔻
🔸 ما نمیتوانیم از کودکان در برابر تاریخ محافظت کنیم. در اوکراین، میلیونها خانواده خانههایشان را به علت جنگی که ولادیمیر پوتین به راه انداخته، از دست دادهاند. در دهلی، گرمای بیسابقهی ۵۰ درجهای هوا در تابستان کودکان را در خانه حبس کرد و از مطالعه یا بازی باز داشت. قیمت مواد غذایی در جهان سر به فلک کشیده، و کودکانِ سراسر دنیا را به ورطهی گرسنگی کشانده است. بنابراین، بیتردید نسل بعدی خواهان رویارویی با پرسشهای بزرگاست: چرا جنگ وجود دارد؟ جایگاهِ ما در طبیعت چیست؟ پول چیست و چرا اینقدر مهم است؟
🔸 حرفزدن دربارهی سویهی تاریکِ تاریخ مهم است، اما چطور میتوان اجازه نداد که کودکان از ترس عاجز شوند؟ یکی از اصولِ راهنما این است که تا وقتی شنونده آنقدر بالغ نشده که بتواند با فجایع تاریخیِ کنار بیاید، نباید چنین توصیفات دلخراشی را با او در میان نهاد. در عوض، در هنگام سخن گفتن از فجایع و بیعدالتیها باید بر عاملیتِ انسان تأکید کرد و به کودکان گفت: هرقدر اوضاع بد باشد، مردم معمولاً میتوانند اوضاع را تغییر دهند و بهبود بخشند. این نه خیالبافی بلکه عصارهی تاریخ است. تاریخ نه مطالعهی گذشته است، و نه صرفاً فهرست جنگها و مصیبتها و پادشاهانی که هزاران سالِ قبل حکومت میکردند. تاریخ عبارت است از مطالعهی چگونگیِ تغییرِ امور.
🔸 علاوه بر نترساندن کودکان، باید مواظب باشیم که مبادا مسئولیتهای خودمان را بر دوش آنها بگذاریم. قدیمیترین اشتباهِ ما بزرگسالان این است که از بچهها انتظار داریم که وظایفِ ما را بر عهده گیرند و مشکلاتی را حل کنند که خودمان از حلّشان عاجز ماندهایم. وقتی دربارهی موضوعات مهم با کودکان حرف میزنیم، گاهی باید از خود بپرسیم که واقعاً چرا داریم این مسائل را با آنها در میان میگذاریم.
@NashrAasoo 💭
هاگوپ مینتزوری؛ دو زندگی در یک قرن🔻
✍🏼 در خیابانهای فرعیِ تشویقیه، پیرمردی کوتاهقد و متفکر با سرعت اما با دقت آینهای بدون قاب را بر پشتش حمل میکند. وقتی از کنارم رد میشود به او خیره میشوم. در آینهاش ابرهای سرگردان، جادههای خاکیِ یک روستا، سقفهای بسته، دیوارهای سنگی، نانفروشانی الاغسوار، رژهی نیروهای نظامی، مغازهداران، گداها، کلاغها، سگها، گربهها، گاوها و الاغها را با تعجب تماشا میکنم. به گفتهی افلاطون، هنرمند آینهای روبهروی زندگی میگیرد و جهان را در آینهی خود بازآفرینی میکند. «هاگوپ مینتزوری» این آینه را در طول سفر خود که تقریباً یک قرن طول کشید، حمل کرد. اگر هنوز، بیش از پنجاه سال پس از مرگش، میتوانیم سالهای زندگیاش، جادههایی که طی کرد، اتاقهایی که در آن اقامت داشت، و سنتها و مردم منطقهای را که روزگاری در آن به سر میبرد با ظرافت و وضوح درک کنیم، مدیون پیراهنی با دامن گلدار هستیم.
✍🏼 هاگوپ مینتزوری در نسلکشی ارامنه، همسر، چهار فرزند، مادر، پدربزرگ، اقوام، همسایگان، روستا، و زندگیِ دلخواهش را از دست داد. او پس از دریافت این خبر نوشت: «اگر یکی از شما در خانهتان بمیرد، آیا شما هم نمیمیرید؟ آیا میتوانید کار کنید؟ آیا میتوانید کارِ خود را چه در داخل و چه در خارج ادامه دهید؟... من سرباز بودم، تحت امر بودم. اجازه میدادند یک دم بنشینم؟ تا نصفهشب مجبور بودم که در جمع باشم. مجبور بودم که برای گاریهای ارتش نان بشمارم و نان برسانم.»او در مقالهای به یاد همسر و خانهی ازدسترفتهاش مینویسد: «از میز و صندلی خبری نبود. روی زمین مینشستیم. زمستانها سرد بود و ناچار روی تختم مینوشتم. روی صورتم دراز کشیدهام، لحافم را روی سرم میکشم. روکشِ بالش و ملافهام جوهری شده است! به سرزنشهای زن بیچارهی محکوم به فنایم آردانوش گوش میکنم که از بیابان به سوی من آمده بود و لباس بیابانی بر تن داشت. او مرده است، من او را از دست دادهام.»
✍🏼 او بقیهی عمر خود را در استانبول گذراند. نانوایی، منشیگری و در معادن زغالسنگ کار کرد. ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. هنگامی که در سال ۱۹۷۸ درگذشت، یک رمان کوتاه، دو مجموعهی داستان، بیش از صد داستان، ۷۳ گاهشمار، ۲۶ شرحِ دهکده، دوازده داستان و یک نمایشنامه از خود به جای گذاشت. او تقریباً تمام آثارش را در دورهی دوم زندگیاش نوشت. داستانهای او کارکردهایی فراتر از زیباییشناسیِ ادبی دارد. منشأاین کارکردها یکی از تکاندهندهترین فجایع تاریخ بشر است. او در توضیح این وضعیت میگوید: «آثار من در تاریخ ادبیات وضعیتی متفاوت دارند. من قهرمانان و زندگیای را توصیف میکنم که دیگر وجود ندارند. روایتهای من روایتهایی صرف نیستند، بلکه در عین حال فولکلورِ قهرمانانِ من و مکانهاییاند که در آن زندگی میکنند. تاریخِ مردماند، شهادتنامههایی که دربارهشان مینویسم. سینما و تئاترِشان را بازی میکنم. این پانتئونِ آنهاست که من آن را به ادبیات تبدیل میکنم.»
@NashrAasoo 💭