«ارامنهی آناتولی، با شادیها و رنجهایشان زیر آوار زمینلرزهای تاریخی دفن شدند. اما آنجا، روی خاک گلآلود و سیاهِ انباشته، نوک پیراهنی گلدار بیرون ماند. هاگوپ مینتزوری، نویسندهی ارمنیتبار ترکیه یکی از بافندگان آن پیراهنِ گلدار است. نویسندهای که آثارش تصویر زنده و گویایی از زندگیِ ارمنیها، بهویژه روستانشینان ارمنی، در ترکیه ارائه میکند.»
@NashrAasoo 🎥
aasoo.org/fa/multimedia/videos/4321
«ما نمیتوانستیم بپذیریم که رهایی زنان تلاشی برای «برابری با مردان» یا محدود به مزدِ برابر در برابر کار یکسان باشد. از نظر ما همانطور که تبعیض نژادی علیه زنان و مردان سیاهپوست منجر به توجیه بردهداری شده بود، تبعیضهای مبتنی بر جنسیت نیز منجر به استثمار زنان به عنوان کارگرانی غیرمزدی در خانه شده بود. به همین علت ما حامی مبارزات «مادران مستمریبگیر» بودیم.»
aasoo.org/fa/articles/4178
@NashrAasoo🔻
«بهنام ناطقی در سالهای پیش از انقلاب با روزنامهی آیندگان همکاری میکرد و پس از انقلاب به صدای آمریکا پیوست. در آیندگان دست به نوشتن گزارشهای فرهنگی از جمله سینمایی زد و گزارشهای نابی نوشت، چنانکه در صدای آمریکا نیز گزارشهای او در هر زمینه که باشد شاخص است. قدرت تصویرگری، زبان ساده و روان و صمیمیت در نوشتن از مشخصات کار اوست. این گفتگوی او با ناصر تقوایی برگرفته از روزنامهی آیندگان، شمارهی سهشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۵۱ است.»
#پرونده: گزیدهای از بهترین گزارشهای فارسی
aasoo.org/fa/articles/4323
@NashrAasoo🔻
«در مدرسه عضو یک گروه دوستیِ خیلی صمیمی و درسخوان بودم. برخلاف تصور سایرین که درسخوانها تکبعدی هستند یا شوخی سرشان نمیشود یا غیرطبیعی هستند ما خیلی معمولی بودیم و از درسخواندن لذت میبردیم و طبیعی بود که در سال کنکور که در نظام آموزشیِ کشورمان سال سرنوشتسازی است تمرکزمان روی درس و کنکور باشد. اما همهی این جریاناتِ طبیعی بعد از اعلام نتایج کنکور برای من غیرطبیعی شد چون من بهائی بودم.»
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/notes/4210
رؤیای سرکشان: از هما تا سپیده🔻
🔹 هما تو را به میدان تجریش میبُرد. میگریختی و دور نمیشدی. میگفتی برگردیم هما، برگردیم برویم سر پل، برویم به وقتی که بچه بودیم. وقتی که لرز ژلهی رنگی بستنیِ لادن دل را آب میکرد. برویم به تابستان شبهای شمیران، به تفریح فال گردو و شور بلال، به سرخوشی خنکای دست نسیم بر گیسوی افشان. برگردیم هما، برگردیم به وقتی که اطلس کره را سرِ دست بلند کرده بود تا سنگینی خوف آسمان از وسوسهی چشمک نئون سرخ ترَک بردارد. برگردیم به روزهای زندگی، به خوشیهای کوچک ساده و به دردهای تحملپذیر.
🔹 ویدا تو را به جای آشنا میخواند. میخواهی بروی به کافهفرانسه. به یاد پرسههای بیپایان در راستهی دانشگاه با بوی خوش کافهگلاسه و ناپلئونی خستگی درکنی. پشت پنجره اما غوغاست. جماعتِ ایستاده به تماشا حیران است. ویدا دختران انقلاب را به خیابان میخواند. میخواهی بگویی ۵۷ سالِ خیابان بود و اسفندش خیابان از آن ما بود. میخواهی بگویی از دانشگاه تا بهارستان و از انقلاب تا آزادی موجدرموج دریا بود. میخواهی بگویی که پوشیدهموورو و دهانبسته نبودیم و... .بر سکوی برق اما سکوت سالیان تندیس میشود. سر برهنه، مو رها، روسری سفید بر سر چوب. ویدای خاموشِ خیابان انقلاب روشنای راه میشود.
🔹 سپیده کجاست؟ دور چشم کبود و صدای شکسته و آبی رسوای پشت سر، انشای مغزهای پوسیده و اعتراف به صافی زمین، تاریکی غار و مرداب ریشههای تباه، چرک نفرت و زخم زور و بیتمامی شب. سپیده کجاست تا ما را به صبح روشن فردا برساند؟
@NashrAasoo 💭
ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی در ایران🔻
🔹 دولت ایران در لایحهی بودجهی سال ۱۴۰۲ مبلغ ۳۳۰ هزار میلیارد تومان برای جبران کسریِ بودجهی صندوقهای بازنشستگی اختصاص داده، در حالی که این رقم در سال گذشته ۲۱۷ هزار میلیارد تومان بوده است. اختصاص چنین رقم هنگفتی برای پرداخت حقوق بازنشستگان و تأمین خدمات و درمانِ آنها نشانهی خالی بودن صندوقهای بازنشستگی است.
🔹 صندوق بازنشستگیِ کشوری، صندوق بازنشستگیِ نیروهای مسلح و صندوق بازنشستگیِ فولاد کاملاً ورشکستهاند و بدون کمکهای دولتی قادر نیستند که حتی یک ماه به بازنشستگان حقوق و خدمات بدهند.
🔹 بررسی مرکز پژوهشهای مجلس ایران نشان میدهد که اگر همهی شرکتهای زیرمجموعهی صندوقها در صورت امکان یکجا فروخته شود، مجموع درآمد حاصل از فروش آنها حتی هزینهی چند ماه صندوقها را تأمین نخواهد کرد. پایین بودن سن بازنشستگی و افزایش سنوات مستمریبگیری یکی از مشکلات صندوقهای بازنشستگی است. میانگین سن بازنشستگی در ایران حدود ۵۲ سال است و بازنشستگان یا ورثهی آنها به طور متوسط ۲۵ سال حقوق بازنشستگی میگیرند. علاوه بر عواملی همچون دستاندازیِ دولت به منابع صندوقها و مدیریت ناکارآمد دولتی، باید رکود چند سال گذشته در اقتصاد ایران، رشد اقتصادیِ منفی، تورم سرسامآورِ بالای ۴۰ درصد، افزایش جمعیت بیکاران، افزایش مداوم حقوق و کاهش فعالیت اقتصادی را هم به فهرست مشکلاتِ صندوقها افزود.
@NashrAasoo 💭
«یک جملهی درست»: روایت نویسندگان از جملههای درستِ ارنست همینگوی🔻
✍ «همهی کاری که باید بکنی، این است که یک جملهی درست بنویسی. درستترین جملهای را که میدانی، بنویس.» سالها قبلارنست همینگوی، یکی از مهمترین نویسندگان قرن بیستم، وقتی نویسندهی جوان تازهکاری در پاریس دههی ۱۹۲۰ بود و دچار یکی از آن برزخهایی شده بود که انگار قلم در آن خشکیده، این جمله را نوشت. جملهای که بعدها در کتاب خاطرات آن روزگارِ پرشورِ پاریس ــ پاریس، جشن بیکران ــ منتشر شد. همینگوی نوشت چطور با این جمله به خودش یادآوری میکرد که نقطهی شروع نوشتن، همیشه همین است: یک جملهی درست و واقعی. و نوشتنِ آن تک جمله سخت نیست، زیرا همیشه دستکم یک جملهی درست و واقعی هست که آدمی میداند یا جایی از کسی شنیده است.
✍ ارنست همینگوی مبدع نظریهی «کوه یخ» در ادبیات است. بر اساس این نظریه، معنا و منظور واقعیِ داستان، نباید رک و عیان بیان شود. اتفاق واقعی، جایی بین خطوط داستان رخ میدهد، بیآنکه مستقیم روی کاغذ بیاید. این نظریه همچنین به جدیت مدافع موجزنویسی و استفاده از کلمههای ساده و واضح و دوری از اطوار کلامی است. یکی از معروفترین داستانهای کوتاه همینگوی به نام «تپههایی بسان فیلهای سفید» یکی از مثالهای روشن این نظریه است. داستان دربارهی تصمیم برای سقط جنینی ناخواسته است. اما در سراسر داستان، مرد و زنِ قهرمان داستان که در کافهای بین راهی نشستهاند تا نوشیدنیای سر بکشند، هرگز کلمهی سقط جنین یا دیگر واژههای تداعیکنندهی سقط جنین را بر زبان نمیآورند. خواننده اما در سیر داستان میفهمد که همهی این مکالمات دربارهی سقط جنین است.
✍ در کارزار انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۸ آمریکا جان مککین نامزد جمهوریخواهان در برابر باراک اوباما بود. سالتر میگوید که بعد از کارزار تبلیغاتی در ایالت ویسکانسین، یعنی وقتی معلوم شده بود که مککین انتخابات را به رقیب خواهد باخت، مککین همهی همراهانش را به اتاقی که خود و همسرش در آن اقامت داشتند دعوت کرد. بعد کیف چرمیِ کهنهاش را بیرون آورد، و از بین انبوه کتاب و کاغذ و دستنوشته، کتابی را بیرون کشید. او همیشه مجموعهی قطور داستانهای کوتاه همینگوی را همراه خودش داشت. کتاب را باز کرد و شروع به خواندن داستان «برفهای کلیمانجارو» برای حاضران کرد. خوانش داستان بیش از یک ساعت طول کشید و بغض مککین آشکار میشد. وقتی قصه به پایان رسید، جان مککین به پهنای صورت اشک میریخت. سالتر میگوید برای بسیاری «برفهای کلیمانجارو»، روایت حسرت و پشیمانی است. اما برای جان مککین، این داستان معروف همینگوی، روایت پذیرشِ همراه با فروتنی و امید بود و مُهر تأیید دیگری بر این که «زندگی، ارزش جنگیدن دارد.»
@NashrAasoo 💭
مقابله با اخبار جعلی را از فنلاندیها بیاموزیم🔻
✍ سارا مارتیکا، آموزگاری در هامینلینا، در فنلاند، در یکی از درسهای عادی مقالات جدیدی را در اختیار دانشآموزان پایهی هشتمِ مقطع متوسطه قرار میدهد. آنها دربارهی این مقالات با یکدیگر بحث میکنند: هدف این مقاله چیست؟ چطور و در چه زمانی نوشته شده است؟ ادعاهای اصلیِ نویسنده چیست. سارا به دانشآموزان میگوید: «خوب یا خوشایند بودنِ هیچ حرفی به معنای درست یا موثق بودنش نیست.» او ماه گذشته در این کلاس سه ویدیوی تیکتاکی را به دانشآموزان نشان داد تا دربارهی انگیزههای سازندگان و تأثیر این ویدیوها بر دانشآموزان با یکدیگر بحث کنند.
✍ در اکتبر گذشته «مؤسسهی جامعهی باز» در صوفیه، پایتخت بلغارستان، نتایج ارزیابیای را منتشر کرد که نشان میداد فنلاند برای پنجمین سالِ متوالی از نظر تابآوری در برابر اطلاعات نادرست در صدر ۴۱ کشور اروپایی قرار گرفته است. به نظر کارشناسان، موفقیتِ فنلاند صرفاً نتیجهی نظام آموزشیِ نیرومندش، یکی از بهترین نظامهای آموزشی در دنیا، نیست بلکه همچنین ثمرهی کوششی هماهنگ برای آموزش دانشآموزان دربارهی اخبار جعلی است. سواد رسانهای، بخشی از برنامهی آموزشیِ سراسری در فنلاند است که از مقطع پیشدبستانی آغاز میشود.
✍ تابستان پارسال پس از انتشار ویدیوهای رقص و آواز سانا مارین، نخست وزیر فنلاند، در یک مهمانی، خانم یوسیتالو دانشآموزان را به بحث دربارهی چگونگیِ شکلگیریِ اخبار بر اساس ویدیوهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی ترغیب کرد. بعضی از دانشآموزان عقیده داشتند که خانم مارین مواد مخدر مصرف کرده است زیرا در تیکتاک و توئیتر ویدیوهایی را دیده بودند که این اتهام در آنها مطرح شده بود. خانم مارین مُنکر مصرف مواد مخدر شد، و نتیجهی آزمایش نیز حرفِ او را تأیید کرد. خانم یوسیتالو میگوید هدفش این بود که شیوههای تشخیص راست و دروغ را به دانشآموزان بیاموزد: «نمیتوانم آنها را مجبور کنم که درست مثلِ من فکر کنند. فقط باید ابزاری را در اختیارشان قرار دهم تا بتوانند مستقل بیندیشند.»
@NashrAasoo 💭
« با کمال تأسف، نعمت واردشدن به یک رابطهی رمانتیک بلندمدت و خروج از آن هرچه بیشتر محدود به افرادی با تمکن مالی برای چنین کاری میشود. مطالعاتی در اقتصاد و جامعهشناسی روشن میکند که چگونه عدم تمکن مالی و تنگدستی و محنت هم بر کیفیت زناشویی و هم بر زندگیِ خانوادگی تأثیر میگذارد.»
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/articles/4315
«عدالت ترمیمی با مفهوم عدالت انتقالی، یعنی عدالت در فرایند گذار و انتقال به دموکراسی، کاملاً ارتباط دارد. صلح و سازش مهمترین هدفی است که هر جامعهای در دوران گذار در پی تحقق آن است و برای ایران آینده هم باید جدیاش گرفت.»
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/articles/4309
«چگونه در دوران ظلمت، تسلی و آرامش پیدا کنیم؟ از زندگی و مبارزهی واتسلاو هاول، روشنفکر و سیاستمدار چک چه میآموزیم؟ او به چه امیدی در تاریکترین روزها زنده و مقاوم ماند؟»
aasoo.org/fa/podcast/4313
@NashrAasoo🔻
در سالهای طلایی دهه ۱۳۴۰ که اقتصاد ایران رشد کمسابقهای را تجربه میکرد و روند توسعه در همهی بخشهای کشور به چشم میآمد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز بهسرعت رشد میکرد. غیر از توسعهی کتابخانهها به سراسر کشور بخشهای دیگر کانون نیز کمکم راه افتاد. بهگفتهی خانم امیرارجمند: «فیلم، تئاتر، انیمیشن و فعالیتهای دیگر عناصر مثبتی بودند که بعدها به کانون اضافه شدند. اما در واقع نکتهی اساسی همان کتابخانه و جایی بود که بچهها بتوانند در آن با کتاب و کتابخوانی آشنا بشوند.»
aasoo.org/fa/articles/4299
@NashrAasoo🔻
«در اپیزود دوم این پادکست زندگی هنری دلکش را مرور میکنیم که چگونه در دههی سی به عنوان ستارهی بزرگی در موسیقی و همینطور سینما مطرح شد و به این بهانه اهمیتِ تصنیف در فیلمهای فارسی در دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ را بررسی میکنیم. همچنین به ریشههای موسیقی پاپ فارسی ایران و سرآغازش در دهههای۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ میپردازیم. این نوع از موسیقی در دههی ۱۳۵۰ شکوفا شد.»
aasoo.org/fa/podcast/4306
@NashrAasoo🔻
«معمولاً چنین تصور میکنیم که افراد دیگر در صورت تلاش میتوانند باورهای خود را تغییر دهند؛ اما، از آنجا که تصور میکنیم نظرات خودمان مبتنی بر شواهد محکم است، برای ما بسیار دشوارتر است که باورهای خود را تغییر دهیم.»
aasoo.org/fa/articles/4145
@NashrAasoo🔻
تمام زنان کارگرند🔻
✍🏼 اخیراً انتشارات AK Press «دستمزد علیه کار خانگی» را در مجموعهای با عنوان «دستمزد برای کار خانگی: کمیتهی نیویورک ۱۹۷۲-۱۹۷۷: تاریخ، نظریه، اسناد» با ویراستاری فدریچی و آرلن آستین بازنشر کرده است. این مجموعه شامل تعدادی از جزوهها، سخنرانیها، روزنامهها، عکسها، آهنگها و اخبار رسانهها است که یا پیشتر منتشر نشدهاند یا به آسانی در دسترس قرار ندارند. هر چند این مجموعه بر نیویورک تمرکز دارد اما مطالبی دربارهی لس آنجلس، ایسلند، ایتالیا، آلمان و لندن نیز در آن وجود دارد. این متون اغلب با این وعدهی آرمانشهری که فناوریهای جدید زمانی را که صرف کار خانگی میشود کاهش خواهند داد و در نتیجه فرصت برای کارهای دیگر ایجاد خواهد شد، مخالفند. همانطور که فدریچی و نیکول کاکس در «ضدّبرنامهریزی از آشپزخانه» (۱۹۷۵) استدلال میکنند، افزایش بهرهوری که به لطف فناوریهای جدید فراهم آمده ضرورتاً ماهیت استثنایی کار خانگی یا اشکال هنجارین خانواده که به واسطهی آن ایجاد شدهاند را تغییر نمیدهد. در گفتگویی که از پی میآید به جای تمرکز بر نوآوریهایی که شکلی متفاوت به کار خانگی میدهند به فناوریها و فنون مبارزهای میپردازیم که از طریق سازمانیابی فمینیستی حول کار «زنانه» تکوین یافتهاند.
✍🏼 سیلویا فدریچی: «دستمزد برای کار خانگی» به زنان قدرت بیشتری خواهد داد. در کوتاه مدت، پول بیشتری خواهند داشت، بر زندگی خود کنترل بیشتری پیدا خواهند کرد، مجبور نخواهند بود که به یک مرد وابسته باشند یا به خاطر نیاز مبرم به پول هر کاری را قبول کنند. و در طولانی مدت، بر خلاف کاری که زنان در نسلهای متوالی انجام دادهاند، حجم عظیمی از کار غیرمزدی را در اختیار طبقهی سرمایهدار قرار نخواهند داد. دیگر این مسئله را نادیده نخواهند گرفت که خانه نوعی کارخانه است و این که کار خانگی آن چیزی است که سایر اشکال کار را ممکن میکند، زیرا مولد کارگران است. منظور ما هیچگاه این نبود که زنان بیرون از خانه کار نکنند. بلکه منظور این بود که زنان بتوانند با قدرت و نه از سر ناچاری از خانه خارج شوند و صرفاً بهخاطر کسب استقلال اقتصادی هرکاری را که سر راهشان قرار گرفت، نپذیرند.
✍🏼 برخلاف تصور برخی از منتقدان، دستمزد برای کار خانگی هدف نهایی ما نبود ــ البته این به آن معنا نیست که همین امر هم فینفسه هدف مهمی نبود. باور داشتیم که مبارزه در راه دستمزد برای کار خانگی سریعترین راه برای مجبور ساختن دولت به فراهم ساختن مهدکودک رایگان و سایر خدمات حمایتی مهم برای زنان بود. متأسفانه جنبش زنان هنوز نتوانسته است به این اهداف دست بیابد! فکر میکنم بخشی از آن به این دلیل است که جنبش زنان تمام انرژی خود را صرف ورود به فضاهای مردانه کرده و تلاشی برای تغییر شرایط کار زنانه، به ویژه بخش مربوط به کار خانگی، فرزندپروری و سایر کارهای مراقبتی نکرده است. دولت نیز در این میانه به جای فراهم ساختن خدمات بیشتر برای زنان، در واقع از دسترسی آنان به خدماتی که پیشتر موجود بودند، کاسته است. امروزه دستیابی به خدمات مراقبت از سالمندان و کودکان بسیار دشوارتر از اواخر دههی ۱۹۶۰ است.
@NashrAasoo 💭
تقواییِ مستندساز: واقعیت پیشهی من است🔻
🎥 صمیمی بود. مثل یک جنوبی صمیمی بود. با نگاهی گرم و همیشه متبسم. انگار گرمی و نیروی آفتاب در رگهایش جریان دارد. بااینهمه، خسته و گرفته مینمود، اما خستگیاش را به حساب کار فزون از حدش گذاشتم و گناه گرفتگیاش را به گردن این روزها انداختم؛ روزهایی که با شرایط اجتماعی و مشکلاتی که سر راهش قرار دادهاند به ستوهش آوردهاند، مشکلاتی که هفت سال و بیشتر است با آنها مبارزه میکند تا فیلم خوب بسازد و استقامتی که شاید از جثهی استخوانی و باریک او بعید باشد. از اینکه در چنین موقعیتی بهسراغ ناصر تقوایی میروم از او و بیشتر از خودم شرم دارم. و بعد، گفتهی تقوایی و اصرار او در اینکه هیچ مناسبتی برای گفتوگوی مطبوعاتی نمیبیند بر این شرم میافزاید. اما مناسبت را، بههرحال، جایزهی اول فستیوال فیلمهای کودکانِ «ونیز» به وجود آورده بود و پایانگرفتن آخرین مراحل تهیهی فیلم داستانی بلند او، «صادق کُرده»، مناسبت را تشدید میکرد. در گفتوگویی که میخوانید کوشیدهایم برای همهی پرسشهای بجا و پرتی که تماشاگری چون من دربارهی ناصر تقوایی، فیلمساز ۳۱سالهی آبادانزادهی جنوبزیسته، در ذهن دارد پاسخی درخور بیابم. اما چه کنم که برخی از پرسشها درنتیجهی غفلت من بیجواب ماندند و بعضی دیگر را تقوایی ترجیح داد که پاسخ ندهد.
🎥 «سینمای سالم، بومی است که درعینحال جهانی هم هست.» تقوایی به هنر سرزمینی بهصورت متداول اعتقاد ندارد. از نظر او، «یک فیلم خوب سرزمینی، فیلم خوب جهانی است». فیلمساختن را بهخاطر جهانیشدن نمیپذیرد. میگوید: «اگر فیلم خوب بسازیم، حتماً جهانی است.» شناخت فرهنگ بومی را برای کسی که در آن محدودهی فرهنگی به کار هنری اشتغال دارد لازم میداند: «بومیبودن، اگر معنای استعماری کلمه را در نظر نداشته باشیم، سدی در راه جهانیشدن هنر نیست.» آنچه میماند بهرهگیری از عوامل و عناصر سنتی و بهکارکشیدن آنهاست. از نظر او، سینما تا آنجا که بخواهد شمایلسازی آن سنتها و رسوم را بکند ارزش ندارد، با همهی اینکه در مجموعهی کار حقایقی را به دست میدهد. در کار تقوایی آنچه اهمیت دارد این است که از ارزشهای سنتی چه تأثیر دراماتیکی انتظار دارد یا چه معنایی میخواهد از آنها بگیرد. «در فیلمهای بازاری ایرانی و فیلمهای هندی نوع استفاده از سنت خندهدار است، درحالیکه همان موارد در زندگی طبیعی اساساً خندهدار نیستند، جزء زندگی هستند. اغراق بیشازحد و غیرحقیقی آنها را خندهدار میکند.»
🎥 شکاف حائل بین هنرمند و مردم روزبهروز گستردهتر و عمیقتر میشود، به این علت که وسیلهی ارتباط در دست یکی از طرفین نیست. از طرفی، انسان هوشمند نمیتواند خود را متوقف کند و از طرف دیگر، مردم چون نمیتوانند با او ارتباط برقرار کنند، عقب و عقبتر میمانند و این فاصله همچنان زیادتر میشود.
@NashrAasoo 💭
دور از ذهنیت قربانی: داستان محرومیت از تحصیل🔻
✍🏼 سال کنکورِ من مثل بقیهی همکلاسیهایم گذشت و نتایج در شهریورماهِ بعد از کنکور اعلام شد؛ با رتبهی ۲۲۰۰ کشوری بعد از انتخاب، در رشتهی مهندسی مکانیک دانشگاه شیراز پذیرفته شدم...یکی از این روزها با مادرم در خیابان زند، روبهروی ورودیِ دانشکدهی مهندسی، منتظر تاکسی بودیم. مادرم، مثل همهی مادرانی که به بچههایشان در دانشگاه شیراز افتخار میکنند، با لبخند گفت: «اینجا قراره درس بخونیا.» در آن لحظه احساسات ناشناختهای داشتم؛ بغضی گلویم را گرفت و اشکهایم سرازیر شد. مادرم با تعجب پرسید: «چی شد؟» من جوابی نداشتم. فقط حسی بود در آن لحظه، شاید حس نگرانی از ورود به این دانشگاه، ورود به محیطی که نزدیک به سی سال بود برای جوانان بهائی ناشناخته بود؛ حس اینکه بعد از این همه سال که جوانان بهائی بهرغم شایستگی نتوانستند وارد این دانشگاه شوند قرار است من در همین دانشگاه تحصیل کنم.
✍🏼 در یکی از روزهای شهریور ساعت ۲ بعدازظهر به محل ثبتنام رفتیم. مدارک را ارائه کردم و مسئول مربوطه بعد از کنترل مشخصاتم کمی مکث کرد. مطمئن بودم که این مکث هیچ دلیلی جز باور دینیِ متفاوتِ من از سایر دانشجویان ندارد ولی چون اظهارات مسئولان و قانون اساسیِ کشور نباید مرا از تحصیل محروم کند به روی خودم نیاوردم و منتظر ماندم. با مدارکم رفت و دقایقی بعد با مسئول دیگری بازگشت. ایشان با صدایی که قرار بود خیلی بلند شنیده نشود گفت: «چون شما پیروِ هیچکدام از ادیان ذکرشده در فرم نیستید، نمیتوانیم شما را ثبتنام کنیم.» پدرم که از دور متوجه مشکلی شده بود، نزدیک آمد و جویای راهحل این مشکل شدیم. گفتند: «این دستور از بالاست و ما کاری نمیتوانیم بکنیم. میتوانید با حراست دانشگاه صحبت کنید.»
✍🏼 در یکی از روزهای شهریور ساعت ۲ بعدازظهر به محل ثبتنام رفتیم. مدارک را ارائه کردم و مسئول مربوطه بعد از کنترل مشخصاتم کمی مکث کرد. مطمئن بودم که این مکث هیچ دلیلی جز باور دینیِ متفاوتِ من از سایر دانشجویان ندارد ولی چون اظهارات مسئولان و قانون اساسیِ کشور نباید مرا از تحصیل محروم کند به روی خودم نیاوردم و منتظر ماندم. با مدارکم رفت و دقایقی بعد با مسئول دیگری بازگشت. ایشان با صدایی که قرار بود خیلی بلند شنیده نشود گفت: «چون شما پیروِ هیچکدام از ادیان ذکرشده در فرم نیستید، نمیتوانیم شما را ثبتنام کنیم.» پدرم که از دور متوجه مشکلی شده بود، نزدیک آمد و جویای راهحل این مشکل شدیم. گفتند: «این دستور از بالاست و ما کاری نمیتوانیم بکنیم. میتوانید با حراست دانشگاه صحبت کنید.»
@NashrAasoo 💭
فرشته مولوی: «دور چشم کبود و صدای شکسته و آبی رسوای پشت سر، انشای مغزهای پوسیده و اعتراف به صافی زمین، تاریکی غار و مرداب ریشههای تباه، چرک نفرت و زخم زور و بیتمامی شب. سپیده کجاست تا ما را به صبح روشن فردا برساند؟»
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/notes/4328
«اعتراضات گستردهی بازنشستگان صندوقهای تأمین اجتماعی در شهرهای مختلف به منظور افزایش حقوق بازنشستگی نشان میدهد که به علت تورم شدید، پرداخت حقوقهای حداقلیِ بازنشستگی تکافوی زندگیِ روزمره را نمیدهد. این نگرانی وجود دارد که با افزایش تعداد بازنشستگان در چند سال آینده، این صندوقها حتی قادر به پرداخت همین حقوق اندک هم نباشند، مگر این که تغییرات اساسی در آنها ایجاد شود.»
aasoo.org/fa/articles/4322
@NashrAasoo🔻
«بهتازگی کتابی با عنوان “یک جملهی درست: نویسندگان و خوانندگان دربارهی هنر همینگوی سخن میگویند”، منتشر شده که شامل گفتگوهای جذابی با ۳۸ نویسنده، فیلمساز، شاعر و برخی نزدیکان همینگوی پیرامون این پرسش اصلی است: کدام جملهی ارنست همینگوی در کدام اثرش برای شما مصداق یک جملهی درست و واقعی است و چرا؟»
aasoo.org/fa/books/4324
@NashrAasoo🔻
«معلمان در فنلاند موظفاند که به دانشآموزان سواد رسانهای بیاموزند اما دستشان در شیوهی تدریس باز است. خانم مارتیکا میگوید که از دانشآموزان میخواهد ویدیوها و عکسهای خودشان را دستکاری کنند تا ببینند که دستکاریِ اطلاعات چقدر آسان است.»
@NashrAasoo🔻
aasoo.org/fa/articles/4320
شخص مناسب برای ازدواج🔻
✍ شمار چشمگیری از افرادی که با آنها مصاحبه کردهام به من گفتهاند که چقدر احساس ناکامی کردهاند از اینکه در زناشوییِ خود شاد نیستند و از آن خانوادههایی نیستند که وظایف خود را بهخوبی انجام میدهند، همانها که در برنامههای تلویزیونی و در چهرههای محبوب همسایگانی میبینیم که مشکلاتشان را پشت درهای بسته نگاه میدارند. اگر گاه وسوسه میشویم چنین تصور کنیم که میتوانیم مشکلات را بهراحتی با عوضکردن شریک خود حل کنیم، در گذشته مشکل این بود که افراد تصور نمیکردند حق دارند که از شریک خود بخواهند که در رابطهی خود با هم تغییراتی بدهند. از آنجا که سریالهای کمدی و مقالات نشریههای آن عصر خانوادهی موفق را خانوادهای نشان میداد که از قاعدهای تبعیت میکند، تقلید از آن ساده به نظر میآمد: تا زمانیکه طبق قواعد این دورهی طبقهی اجتماعی، سن و جنسیت خود (که واقعاً روشن بود) عمل کنید، همه در پایان هر نمایشی سرانجام شادکام خواهند بود، مشکلات کوچک یا بدفهمیهای سرگرمکنندهای که آنها در نیمهی راه با آن مواجه میشوند اهمیتی ندارد.
✍ من بهطور خاص بینظمی و آشفتگیِ بیشتر نمیخواهم، اما میفهمم که بینظمی چگونه امکان تغییر و قابلیتهای جدید میآفریند، امکانی که به شیوهای از زندگی که آنقدرها شناختهشده یا ازپیشنوشتهشده باشد زنجیر نمیشود، بهطوری که تمام گزینههای دیگر را کنار بگذارد. اما این نوع آزادی مشکلات خاصِ خودش را دارد: فقدان محدودیتها را کمال مطلوب میداند و پیامدها و احساسات مثبتی را که میتواند از الزام و اجبار ناشی شود به حداقل میرساند.
✍ ممکن است بالارفتن از تپه بیرزد و شاید هم اصلاً آنچه در پیاش هستید گل سرخ نباشد. اما جستوجوی پایانناپذیرِ شادمانی چهبسا نتیجهای خلاف انتظارِ شما عایدتان کند: بهجای آنکه شما را به زندگیِ معنادارتر و عمیقتری هدایت کند، صرفاً به جایی برسید که چیز بیشتری را که بهراستی شما را به آن حاجت نیست به دست آورید.
@NashrAasoo 💭
عدالت ترمیمی؛ موافقان و مخالفان🔻
🔹 دادخواهی واژهای است که این روزها، بهویژه پس از جنبش مهسا (ژینا)، بر سرِ زبانها جاری است. در این نوشتار میکوشیم به معرفی و نقد «عدالت ترمیمی» بپردازیم.
🔹 عدالت ترمیمی مفهومی است که هرچند معنای واحد و کاربرد عملیِ واحدی ندارد، اما در چند دههی اخیر طرفداران بسیاری را در میان طیفهای مختلف سیاسی به خود جذب کرده است. برخی از اصلاحطلبان حوزهی عدالت کیفری، عدالت ترمیمی را راهی امیدوارکننده برای غلبه بر مشکلات نظام موجود عدالت کیفری دانستهاند. برخی رهبران مذهبی که پیشگام این مفهوم بودهاند، عدالت ترمیمی را روشی انسانیتر و اخلاقیتر برای مواجهه با جنایت میدانند. «مدافعان محافظهکار» عدالت ترمیمی این مفهوم را جذاب مییابند، چون بر ارزشهای خانواده و منافع قربانیان تأکید میکند و صرفهجویی در هزینههای دادرسی و کاهش وقوع دوبارهی جرایم را وعده میدهد.
🔹 در سالهای اخیر، ایدههای عدالت ترمیمی بر بحث، سیاستگذاری و انجام اصلاحات قانونی در عدالت کیفری تأثیر گذاشته است و حتی در برخی کشورهای جهان در مدارس آموزش داده میشود. این شیوهی نگاه به جرم و جنایت علاقهی زیادی در بین جرمشناسان، محققان و دانشگاهیان رشتههای مرتبط، دستاندرکاران عدالت کیفری و سیاستگذاران برانگیخته و به تولید نوشتههای نسبتاً گستردهای در این زمینه انجامیده است. با این حال، رویکرد ترمیمی به جرم دغدغهها و نگرانیهایی را در میان منتقدان برانگیخته است.
@NashrAasoo 💭
🎧 بشنوید: یک کتاب: «دربارهی تسلی خاطر: آرامش یافتن در دوران ظلمت»
بخشی از کتابِ «دربارهی تسلی خاطر: آرامش یافتن در دوران ظلمت» (On Consolation: Finding Solace in Dark Times) که به نامههای واتسلاو هاول به همسرش، اولگا میپردازد، موضوع این قسمت از پادکستِ «یک کتاب» است. این کتاب را انتشارات متروپولیتن دو سال پیش و به قلم مایکل ایگناتیف منتشر کرده است. در هر قسمت از این پادکستها در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به معرفی و بررسی یک کتاب میپردازیم.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
لیلی امیرارجمند و کارنامهی سیزدهسالهی کانون پرورش فکری کودکان 🔻
✍️ «پروفسوری داشتم به نام مری گیور که ادبیات کودکان تدریس میکرد. شاید الهامبخش معجزهای که در ایران به نام کانون انجام دادیم او بود... در آن زمان پارک فرح در زمین باغ جلالیه در دست ساختمان بود و علیاحضرت شهبانو دستور دادند یک قطعه زمین در آنجا در اختیار ما گذاشته شود و به این صورت ساختمان اولین کتابخانهی کودک در ایران آغاز شد. آنموقع من فکر نمیکردم که یک روزی این کتابخانه تبدیل به یک مرکز فرهنگی بشود. فقط میخواستیم یک کتابخانه داشته باشیم. اما از همان روزهای اول، ضمن انتظار برای تمامشدن ساختمان کتابخانه، به این نتیجه رسیده بودیم که فقط یک کتابخانه کافی نیست و باید کتابخانههای دیگری در تهران و شهرهای دیگر ایران ساخته بشود. در آن زمان ما تصورش را هم نمیکردیم که این کار تا این حد وسعت پیدا کند، اما بهتدریج و بهخاطر استقبال بیسابقهی بچهها همهچیز خودبهخود پیش رفت. کتابخانهها بر حسب نیاز جامعه یکی بعد از دیگری ساخته شدند. در آن زمان اصولاً طرح و برنامهریزی بهصورت امروزی وجود نداشت و کار بهصورتی نبود که ما از قبل تصمیم بگیریم چند کتابخانه بسازیم.»
✍️ لیلی امیرارجمند سال ۱۳۴۴، بعد از پایان تحصیلاتش در رشتهی کتابداری، از آمریکا به ایران بازگشت. رفت پیش دوست و همکلاسی قدیمیاش، فرح پهلوی، و از او خواست تا جایی در اختیار او قرار دهد تا بتواند کتابخانهای برای بچهها درست کند. لیلی امیرارجمند یا لیلی جهانآرا در آن زمان ۲۷ساله بود. او در سال ۱۳۱۷ در تهران به دنیا آمد. پدرش، عبدالله جهانآرا، کارمند وزارت دارایی بود و مادرش، ناهید شاهرخ، متولد بلژیک و کارمند بازنشستهی موزهی ایران باستان بود. لیلی جهانآرا پس از ازدواج با شاهرخ امیرارجمند، استاد فیزیک دانشگاه تهران، در سال ۱۳۴۵ با نامخانوادگی امیرارجمند مشهور شد. لیلی امیرارجمند از نُهسالگی با فرح پهلوی دوست و همکلاسی بود. هر دویشان به مدرسهی فرانسوی ژاندارک میرفتند، که از سوی خواهران مسیحی اداره میشد. آنها تا کلاس نهم در ژاندارک درس میخواندند و بعد از آن به مدرسهی رازی رفتند که پسرانه بود و بخشی هم به دختران اختصاص داشت و معلمان فرانسوی آن را اداره میکردند. خودش میگوید: «تمام ناهارهایمان را با هم میخوردیم. ناهارهایمان را هم از خانه برایمان میآوردند... بعداً بیرون از مدرسه خب تولدها بود یا هرچیزی بود همیشه با هم بودیم.»
✍️ در سال ۱۳۴۹ مرکز سینمایی کانون برای تولید فیلم کودکان شکل گرفت و نتیجهی آن ظهور هنرمندان و فیلمسازانی بود نظیر عباس کیارستمی، بهرام بیضایی و دیگران. اولین فیلم کانون نیز «نان و کوچه» ساختهی کیارستمی بود که در همان سال ساخته شد و بسیار موردتوجه قرار گرفت. بعد از آن بهرام بیضایی نخستین فیلمش، «عمو سیبیلو»، را در آنجا ساخت. ناصر تقوایی فیلم «رهایی» و امیر نادری فیلمهای «سازدهنی» و «دونده» را در کانون ساختند. بعد از انقلاب نیز برخی از فیلمسازان کارشان را با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ادامه دادند. فیلم «باشو، غریبهی کوچکِ» بیضایی بعد از چهار سال توقیف در سال ۱۳۶۸ به نمایش درآمد. فیلمهای «خانهی دوست کجاست»، «اولیها» و «مشق شب» به کارگردانی کیارستمی و «باشو، غریبهی کوچک» به کارگردانی بهرام بیضایی، «دونده» به کارگردانی امیر نادری و «بچههای آسمان» به کارگردانی مجید مجیدی از فیلمهای مهم سینمای ایران است که بعد از انقلاب در کانون تولید شدند و در عرصههای جهانی هم موفق بودند.
@NashrAasoo 💬
بشنوید: موسیقی ایران از «گُلها» تا انقلاب ۵۷ ــ دهههای سی و چهل: دلکش، مهوش، تصنیفِ فیلمفارسی و سرچشمهی پاپ ایرانی
🔸 پادکست «موسیقی ایران از گلها تا انقلاب ۵۷» وقایع مهم و تأثیرگذار موسیقی ایران در سه دههی آخر دوران پهلوی را روایت و تحلیل میکند.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
از نگاه دیگری🔻
🔹 سالها پیش، من و دوستم جولی با اتومبیل من به ایالت مین (Maine) رفتیم. بیشترِ راه را من رانندگی کردم، اما یک شب او خواست که در بازگشت از رستورانی که خرچنگ سرو میکرد رانندگی کند تا من بتوانم از نوشیدن آبجوی دیگری لذت ببرم. با سپاسگزاری قبول کردم. اما، هنگامی که دیدم او چگونه پیچهای تندِ مسیرمان را با دندهی چهار میرود، از تصمیم خود پشیمان شدم. وقتی کاسهی صبرم لبریز شد، با عصبانیت اصرار کردم که دنده را کم کند. البته، پس از آنکه این کار را کرد، احساس بدی به من دست داد و معذرت خواستم. جولی لحظهای فکر کرد و بعد گفت: «اول تعجب کردم که چقدر آشفته شدی، اما بعد فکر کردم که اگر شوهرم ماشینِ مرا این طور میراند چه احساسی به من دست میداد، و درنتیجه کاملاً حال تو را درک کردم.» جولی توانست دیدگاه مرا اختیار کند، یعنی با من همدلی کند و خودش را جای من بگذارد. او در لحظهای سرنوشتساز ساکن واقعیت من شد و جهان را از چشم من دید. این قابلیت، چیزی است که به جولی امکان داد که مرا ــ مسافری برافروختهــ بفهمد و ببخشد.
🔹 ما از آغاز بیطرف نیستیم. و از آنجا که همدلی ما را وامیدارد که چشمانداز دیگری را، که البته آن هم بیطرفانه نیست، نسبت به جهان اختیار کنیم، سرانجام عملاً ما را بیشتر بیطرف میکند، نه کمتر. همانطور که فردریش نیچه مینویسد، «دانش تنها "دانشی" چشماندازی است؛ و هرچه بیشتر بگذاریم انفعالات (تأثرات) دربارهی یک چیز بگویند، یعنی با چشمهای بیشتر، دیدهای متفاوت، چیزی را ببینیم، "درک و دریافت" ما از این چیز، "عینیت و بیطرفی" ما، کاملتر خواهد بود.»
🔹 واقعیتهای (فاکتهای) مربوط به آنچه درست و نادرست، یا خوب و بد است، نه از قدرت نشئت میگیرد و نه از واقعیتهای تغییرناپذیری که در ساختارِ این جهان خانه دارند. بلکه، آنها واقعیاتی هستند که در حکم پیامدِ وجودِ موجودات آگاه و مُدرِکی هستند که در کنار هم زندگی میکنند و منابع و امکانات مشترکی دارند. از اینرو بسیار مهم است که دیدگاههای افراد ــ و مخلوقات ــ زیاد و متفاوت را در نظر بگیریم، کسانی که در نظم اجتماعی، حقوقی و اخلاقی سهم دارند. انجام چنین کاری ممکن است با صرف عملِ تصورکردن، مانند آنچه جولی در راه برگشت از رستوران انجام داد، امکانپذیر نباشد. آنچه در آنجا تعیینکننده بود مشارکتداشتن در موقعیت، و مشابهتِ بسیار داشتن بود. اما برای اتخاذ چشمانداز افرادی که با ما بسیار متفاوتاند، باید یاد بگیریم که به آنچه برای گفتن دارند گوش بدهیم ــ و از موضع آنان، نه از موضع خودمان، به آنها گوش بدهیم.
@NashrAasoo 💭
تورم؛ بیماری مزمن اقتصاد ایران و عامل فقر مردم🔻
🔹 پنجاه سال قبل در سال ۱۳۵۲ قیمت یک دستگاه پیکان حدود ۲۳هزار تومان بود و اکنون با این پول تنها میتوان یک بسته پفک نمکی یا یک بسته آدامس خرید. چه شد که ارزش پول ملی در فاصلهی پنج دهه با چنین کاهش شدیدی روبهرو شد؟
🔹 وقتی درآمدهای نفتی افزایش مییابد دولت بیشتر خرج میکند و چنین میپندارد که فرصتی ایجاد شده تا طرحهای بزرگی را اجرا کند و به کارمندان و کارکنان حقوق بیشتری بدهد. اما وقتی مخارج از طریق فروش ارز به بانک مرکزی افزایش پیدا میکند ابتدا پایهی پولی زیاد میشود. سپس با زیاد شدن عرضهی ارز، قیمت کالاهای وارداتیِ ارزان جایگزین کالاهای گرانترِ داخلی میشود. در چنین شرایطی کالاهای داخلی که قادر به رقابت با کالاهای خارجیِ ارزان نیستند از میدان خارج میشوند و کالاهای خارجی جایگزین کالاهای داخلی میشوند. در این شرایط چون نقدینگی رشد کرده و باعث ایجاد تقاضا در بازار شده، فشار تورمیاش وارد بخشهایی نظیر مسکن و زمین ــ کالاهای مبادلهناپذیر ــ میشود و قیمت آنها هم افزایش مییابد.
🔹 در یک دههی اخیر، رشد تولید ناخالص داخلی تقریباً صفر بوده، در حالی که نقدینگی بیش از ده برابر شده و به شش هزار هزار میلیارد تومان رسیده است. تقریباً نیمیاز نقدینگیِ موجود در اقتصاد ایران در دو سال گذشته ایجاد شده است. در این وضعیت، تا زمانی که جلوی سرعت رشدِ نقدینگی گرفته نشود، باید منتظر افزایش تورم بود، امری که نتیجهای جز کاهش قدرت خریدِ خانوارهای ایرانی و گسترش فقر نخواهد داشت.
@NashrAasoo 💭