کنزابورو اوئه، نویسندهی برجستهی ژاپنی و برندهی نوبل ادبیات، به تازگی در ۸۸ سالگی درگذشت. آثار داستانی و جستارهای او به طیف وسیعی از موضوعات، از نظامیگری و خلع سلاح هستهای تا معصومیت و آسیب روانی، میپردازد و او در برابر آنچه کاستیهای کشورش میپنداشت به مدافع صریحاللهجهی بیصدایان تبدیل شد. سبک اوئو که بعضی در ژاپن آن را فوقالعاده غربی میدانستند اغلب به سبک ویلیام فاکنر تشبیه میشد. او خود میگفت در «نوشتههایم از مسائل شخصی آغاز میکنم و بعد آنها را با جامعه، حکومت و جهان پیوند میزنم.»
aasoo.org/fa/articles/4246
@NashrAasoo 🔻
احیای مبارزه برای حقوق بشر 🔻
✍️ این قرن به خوشبینان به حقوق بشر روى خوشى نشان نداده است، سال ۲۰۲۲ نیز از این قاعده مستثنی نبود. بسیاری از دستاوردها در پذیرش و حمایت از حقوق جهانی که در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و پس از جنگ سرد به دست آمده بود، متوقف شده یا از بین رفته است. رفتار جنایتکارانهى روسیه در اوکراین فقط جدیدترین نمونه از روندی گستردهتر است ــ که با وضعیت روسیه بهعنوان عضو دائمیِ شورای امنیت سازمان ملل ناخوشایندتر شده، شورایى که فلسفهى وجودش برای حمایت از همان اصول حقوق بینالمللى است که کرملین اکنون بهطرز وقیحانهای آن را نقض کرده است.
✍️ جدیدترین شاخص دموکراسیِ اکونومیست، که به ۱۶۷ کشور بر اساس پنج شاخص برگزیدهی حقوق سیاسی و مدنی امتیاز میدهد، از سال ۲۰۱۵ هر ساله روندی کاهشى را نشان مىدهد، بهطوری که اکنون بیش از یک سوم از جمعیت جهان تحت حاکمیت استبدادی زندگی میکنند و تنها ۶/۴ درصد از مردم دنیا از دموکراسی کامل بهره میبرند. و جدیدترین شاخص «حاکمیت جهانىِ قانون»، مربوط به پروژهى عدالت جهانى، نشان میدهد که دو سوم از کشورهای مورد بررسی از سال ۲۰۱۵ در امتیازات «حقوق اساسیِ» خود دچار نزول شدهاند. برخی از چشمگیرترین افتهای اخیر در احترام کلی به حاکمیتِ قانون، در میان قویترین مدافعان سنتی آن ــ یعنی در ۱۳ کشور اروپایی و آمریکای شمالی ــ رخ داده است.
✍️ هرچند ممکن است همه چیز آنقدر که اغلب به نظر میرسد بد نباشد، اما باز هم به اندازهی کافی خوب نیست. کسانی که سیاست حقوق بشر را تعیین مىکنند یا بر سیاستگذاریِ حقوق بشر تأثیر میگذارند، باید در این زمینه ژرفتر بیندیشند. باید راهبرد و اولویتهای خود را دوباره جمعبندی و ارزیابی کنیم: چه چیزی میخواهیم به دست آوریم و چگونه باید برای دستیابی به آن اقدام کنیم؟ هیچ راه میانبرى وجود ندارد. همانطور که مارتین لوترکینگ گفته است، «مسیر قوسیِ جهان اخلاقی بلند است، اما به سمت عدالت خم میشود.» تغییرات عمده بهندرت سریع اتفاق میافتد و بازیابیِ موقعیتى که در دو دههی گذشته از دست رفته، قاعدتاً تدریجی خواهد بود. اما برخى عوامل از چند جهت میتوانند این تغییرات را تسریع کنند: رهبران قوی از بالا به پایین؛ گروههاى رقیب از کنار؛ و اقداماتی در سطح جامعه از پایین به بالا که سیاستگذاران نمیتوانند آنها را نادیده بگیرند. در حالت ایدئال، چنین فشاری باید همزمان از هر سه جهت وارد شود.
@NashrAasoo 💬
بزرگا ناشری که او بود🔻
✍ با ایرج باقرزاده از سال ۱۳۵۶ آشنا شدم، زمانی که قرار شد شعبهای از انتشارات تایم لایف را در تهران راه بیندازد. آشنایی و سپس دوستی او با همسر فقیدم کریم امامی که در آن زمان مدیر انتشارات سروش (انتشارات رادیو-تلویزیون ملی ایران) بود، خیلی سریع اتفاق افتاد. هر دو دغدغههای مشابهی داشتند: بالا بردن کیفیت نشر، اعم از محتوا، فونت، صفحهآرایی و گرافیک درون و بیرون کتاب. ایرج سالها از ایران دور بود، و طبعاً برای بنیانگذاری یک دفتر نشر نیازمند مشاوره و کمکِ دستاندرکاران خبرهی این حرفه بود. نخست هیئت مدیرهای تشکیل داد و از چند تن ناشر سرشناس از جمله کریم امامی دعوت کرد. تسلط اندک باقرزاده به زبان فارسی بهویژه در زمینهی نشر و احاطهی امامی به انگلیسی، خیلی زود آن دو را به هم نزدیک کرد.
✍ دفتری اجاره شد، چند نفری استخدام شدند و تایم/لایف میرفت که فعالیت انتشاراتیاش را آغاز کند، که آوار انقلاب بر سرمان فرود آمد...چیزی نگذشت که همگی بیکار و خانهنشین شدیم. بدون حقوق ماهیانه و نداشتن اندوختهی مالی باید ترفندی میاندیشیدیم که درآمدزا باشد. تنها کاری که در آن سررشته داشتیم نشر بود. تصمیم گرفتیم انتشاراتی خصوصی و خانگی به راه بیندازیم. از تعدادی همکاران سابق که برخی هم مانند ما پاکسازی شده بودند، و از جمله ایرج باقرزاده دعوت کردیم با سرمایهی بسیار اندکی با ما در این کار شریک شوند. متأسفانه در این زمان ایرج نه تنها کار و دفترش را از دست داده بود، ممنوعالخروج هم شده بود. بنا بر این برای همکاری با ما وقت آزاد داشت و در حقیقت در فرایند این نشر خانگی (انتشارات زمینه)، که شرکایش همگی از خبرگان حرفه بودند، بود که با دانش و کارآمدی ایرج بیشتر آشنا شدیم.
✍ در فاصلهی یک سال بعد خوشبختانه ایرج به هر حیلتی بود موفق شد ایران را ترک کند و خود را به لندن برساند. و مدتی پس از ورودش به انگلستان تصمیم گرفت انتشاراتی مستقل راه بیندازد. در مورد نشر تاوریس (نام قدیمی تبریز که زادگاه اجدادش بود) و موفقیت بینالمللیاش همکاران او باید بیشتر بگویند و بنویسند، و ای کاش چنین میکردند. من همینقدر میتوانم بگویم که با دیدن کاتالوگهای این انتشارات، دیدیم که تاوریس به نشر بسیار موفق و توسعهیافتهای تبدیل شد که آثارش نه فقط در انگلستان که بعدها در آمریکا هم به فروش میرفت و نقدهای مثبتی دریافت میکرد. ایجاد یک انتشارات نوپا و موفق در کشوری که نشر سابقهی چندصد ساله دارد، گویای قابلیت و دانش حرفهای ایرج بود.
@NashrAasoo 💭
مسکو، تابستان ۱۹۸۷🔻
✍ در روزهای پایانیِ تابستان ۱۹۸۷، به لطف بورس دانشجویی دولت فرانسه، برای تکمیل تحصیلاتم در زبان و ادبیات روسی با چمدانی پر از کاغذ توالت و کیسهی پلاستیکی به مسکو رسیدم. شهر برای بزرگداشت هفتادمین سالگرد انقلاب اکتبر آماده میشد. خیابان طولانیِ گورکی که شیب آن از میدان پوشکین، میعادگاه عاشقان مسکو، آغاز میشد و پای برجوباروی قرون وسطاییِ کرملین فرود میآمد تا چند متر آنسوتر از کنار موزهی تاریخ از نو به سوی میدان بلندبالای سرخ خیز بردارد، به تازگی رنگ شده بود... رنگ و لعابی که به طبقهی اول ساختمانهای دولتیِ دو سوی آن محدود میشد و چرکمردگیِ دلگیر و دودگرفتهی طبقات بالایی را بیش از پیش نمایان میساخت.
✍ در آن روزهای زودگذر، جنبوجوش دیگری هم زیر پوست جامعه آغاز شده بود که حالوهوای خاصی به شهر میداد. راهروهای زیرزمینیِ عابر پیاده در محلات مرکزی مأوای شاعران ممنوعالقلم گمنامی بود که ناگهان با اقبال مردمی روبهرو شده بودند و شعرهای خود را از بَر یا از روی کاغذهای رنگباخته و تاخورده برای رهگذران میخواندند و تلاش میکردند که لرزش دست و بغض شوق را لابهلای ابیات غمزدهی آنها پنهان سازند. همراه با آن اشعار ممنوعه واژههای تازهای هم سر زبانها افتاده بود که نوید یکدلی و یکرنگی به آن گردهمآییهای تکرارنشدنی میبخشید.
✍ چند ماهی نگذشته بود که در میانهی همان سال تحصیلی، نوید رویداد دیگری بر در و دیوار شهر نقش بست: «دیداری در قله» میان میخائیل گورباچف و رونالد ریگان برای تنشزدایی و مهار روند افسارگسیختهی رقابت دو ابرقدرت بر سر تسلیحات هستهای. شهر پر شد از آفیشهایی با پرچمهای آمریکا و شوروی که از دو سوی چون دو دلداده سر بر سر هم میساییدند و به تاق نصرتی آن «قلهی باشکوه بینالمللی» را مزین میساختند. سوراخسمبههای «گورکی» ــ به قول اهالی محلی ــ یک بار دیگر به سمباده و رنگ و روغن سپرده شد تا خیابان نویسندهی جهانی ظاهری شیک و مرتب به خود بگیرد.
@NashrAasoo 💭
ایران در آستانهی انقلاب؟ گفتوگو با جک گلدستون🔻
✍ جک گلدستون مورخ انقلابهاست و البته عنوان رسمیاش «استاد سیاستگذاری عمومی» است. انبوه نوشتههایش را که نگاه کنید، دوسه موضوع پررنگتر و برجستهتر است: جنبشهای اجتماعی، تحولات جمعیتی، توسعه و انقلاب. به زبان خودمانی، جک گلدستون «انقلابباز» است. اولبار که برایش نامه نوشتم نمیدانستم سه ترجمه از آثارش در همین دوسه سال اخیر در ایران منتشر شده (۱۳۹۷ و ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰). سر قرار که میرفتم تازه اسمش را به فارسی جستوجو کردم و در همان خوشوبش پیش از گفتوگو پرسیدم: «میدانستی؟» گفت: «نه، ولی تعجب نمیکنم. رؤیای انقلاب اشتیاق برای فهم انقلابها را بیشتر میکند.»
✍ اینکه کسی (در ایران یا هرجای دیگر) فکر کند همینکه اعتراض کند و خشمش را نشان بدهد اوضاع دگرگون میشود، خوشباوری است. تحسینبرانگیز است اما خوشباوری است. اگر از من بپرسند، میگویم خوب است که اعتراضتان را نشان میدهید، اما هوشمندانه و سنجیده عمل کنید. اگر میشود، سازماندهی کنید. مقدمات تغییر را فراهم کنید. رهبرانی پیدا کنید که بتوانند جنبشی را پیش ببرند و گسترش بدهند. سعی کنید دشمن را بشناسید. کافی نیست که فقط بگویید من از این رژیم بیزارم. سعی کنید بفهمید چهکسانی در این ساختار ممکن است با تغییر همدل باشند. و بعد فکر کنید آینده قرار است چهشکلی باشد. آیا اصلاً میتوانید تصویری از آیندهدر ذهن بسازید که همهی این گروههای رنگارنگ ایرانی با آن همراه شوند؟ اگر میتوانید، یعنی چیزی دارید که میارزد برایش بجنگید. اما بدون چنین دورنما و تصویری از آینده آنچه دارید فقط خشم است و با خشمِ تنها سخت میشود آیندهی روشن ساخت.
✍ آینده از پیشنوشته نشده، آینده ساخته میشود. ممکن است فرصتهایی پیش بیاید و رهبرانی بیایند و آیندهای بهتر بسازند. من فکر نمیکنم امروز و فردا باشد، اما شاید در یکیدو سال آینده جنبش جدیدی روی جنبشهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۸ و جنبش اخیر بنا شود و از آنها فراتر رود. پیشتر هم گفتم: من فکر میکنم با مرگ خامنهای ــ که ممکن است دور نباشد ــ وضعیت دگرگون میشود و فرصتهایی تازه پدید میآید. در آن بزنگاه کسی بیشترین نفع را میبرد که آمادهتر از دیگران باشد و برای آن لحظه برنامهریزی و سازماندهی کرده باشد.
@NashrAasoo 💭
اصلاح» یا «انقلاب»؛ نگاهی به اختلافنظر میان مارتین لوتر کینگ و ویلیام فاکنر🔻
✍ در ۵ مارس ۱۹۵۶، ویلیام فاکنر، نویسندهی سفیدپوستِ اهل میسیسیپی در جنوب آمریکا و برندهی جایزهی نوبل ادبیات سال ۱۹۴۹، با انتشار نامهای در هفتهنامهی پرخوانندهی لایف، فعالان جنبش حقوق مدنی در آمریکا را به تندروی متهم کرد و از آنها خواست که «مدتی دست نگه دارند» و به سفیدپوستان فرصت دهند تا به ایدهی برابریِ حقوقیِ سیاهپوستان عادت کنند. بیست روز بعد، مارتین لوتر کینگ، رهبر جنبش حقوق مدنی، در سخنرانیای در بروکلین در حضور ۲۵۰۰ شنوندهی مشتاق گفت: «ما نمیتوانیم از سرعتِ خود بکاهیم و همچنان کرامت و عزت نفسِ خود را حفظ کنیم. ما نمیتوانیم از سرعتِ خود بکاهیم، به خاطر عشقمان به دموکراسی و آمریکا. یک نفر باید به فاکنر بگوید که اکثریت عظیمِ مردمِ دنیا رنگینپوستاند.»
✍ به نظر لوتر کینگ، «تأخیر» در مبارزه بهمعنای «عقبنشینیِ» سیاهپوستان از دفاع از حقِ برابری بود. در عین حال، او با اشاره به اظهار نگرانیِ فاکنر از بروز خشونت، بارِ دیگر اهمیت «مقاومت خشونتپرهیز» را یادآوری کرد: «این روش اجازه میدهد که مبارزه در عین حفظ کرامت و بدون نیاز به عقبنشینی ادامه یابد.» لوتر کینگ میدانست که تلاش برای ایجاد تغییرات اجتماعی، واکنش خشونتآمیز افراد و گروههایی را در پی خواهد داشت که از تعصبات عمیقِ موجود سود میبرند. با این همه، او تأکید کرد که سیاهپوستان در برابر خشونت مخالفان برابریِ حقوقی، از معاملهبهمثل پرهیز خواهند کرد: «آنها هر کاری بکنند، ما در واکنش به خشونت متوسل نخواهیم شد. امیدواریم که در این مبارزه طوری رفتار کنیم که آنها به نادرستیِ نگرش خود پی برند و به ما احترام بگذارند. در این صورت، همگی میتوانیم در صلح و برابری با یکدیگر زندگی کنیم.»
✍ این نوشتار را با نقل بخشی از سخنان لوتر کینگ در توضیح نگرش خود به دگرگونیِ «انقلابیِ» ارزشهای جامعه به پایان میبریم: «ما خواهان برتری بر سفیدپوستان نیستیم. چنین چیزی فقط جای فرادستان و فرودستانِ کنونی را تغییر خواهد داد. اما اگر بتوانیم در فکر و عمل به خشونتپرهیزی پایبند بمانیم، جامعهای میاننژادی مبتنی بر آزادیِ همگان پدید خواهد آمد.»
@NashrAasoo 💭
«سید عبدالله انوار، نویسنده و پژوهشگر و فرزند سید یعقوب انوار از روحانیون مشروطهخواهی که در زندان باغشاه محبوس شد، دیروز در ۹۸ سالگی درگذشت. به مناسبت درگذشت او این مصاحبه را که حدود دو سال پیش منتشر شده بود بازنشر میکنیم. در این گفتگو او از واقعهی دستگیری و زندان پدرش میگوید.»
aasoo.org/fa/articles/3417
@NashrAasoo🔻
«این یادداشت روایت زندگی چهار مادر است که در سالهای ١٣۵٧-١۴٠١ در ایران و در دورههای مختلف درگیر انقلابها شدهاند، در خیابان اعتراض کردهاند، به زندان افتاده یا تبعید شدهاند. زندگی این مادران یادآور شخصیت مشهوری است در نمایشنامهی مادر، نوشتهی برتولت برشت، زنی عامی که در بحبوحهی انقلاب به یاری فرزند معترضش میشتابد، سواد میآموزد، زنان همسایه را بسیج میکند و درنهایت قهرمان داستان میشود و پرچمدار انقلاب...»
aasoo.org/fa/notes/4237
@NashrAasoo 🔻
«سهمگینترین جُرم او این بود که آنچه را میدانست بیپرده بر زبان میآورد: بیپرده در برابر پدر از شیخ احمد احسایی دفاع کرد؛ بیپرده به ترویج آموزههای باب پرداخت؛ بیپرده با مردان بدشت از آغاز دوران جدید سخن گفت؛ بیپرده به تقاضای سلطان صاحبقران پاسخ رد داد؛ بیپرده دست رد به سینهی علمایی زد که به توبهاش سفارش میکردند و سرانجام، در برابر دژخیمان، بیپرده از ناکامیشان در مقابله با آزادی زنان سخن گفت.»
aasoo.org/fa/articles/4236
@NashrAasoo 🔻
الکساندر دوگین و اوراسیاگرایی؛ اندیشههای نظریهپرداز دخالت نظامی روسیه در اوکراین🔻
✍ از الکساندر دوگین با عنوان «راسپوتین ولادیمیر پوتین» و «معمار فاشیسم روسی»یاد کردهاند. دوگین در آثارش از مفهومی به نام اوراسیاگرایی دفاع میکند. در این مقاله خواهیم دید که این مفهوم آمیزهای است از ژئوپلیتیک، محافظهکاری انقلابیِ برخی از نویسندگان طرفدار نازیسم، سنتگرایی و ملیگرایی افراطی روسی، که دوگین گاهی میکوشد آنها را بر اساس مبانی پسامدرنیسم توجیه کند.
✍ یکی از نشانههای محافظهکاری ضدلیبرال دوگین آن است که او در سال ۲۰۱۲ از قانون جدید ضدهمجنسگرایی در روسیه دفاع کرد، با این استدلال که روسیه «کشوری لیبرال نیست» و به لیبرالیسم «تظاهر» نمیکند و بنابراین از «اجرای ایدئولوژی لیبرال در قالب قوانین اجباریِ» حکومت (در دفاع از برخی اقلیتها) امتناع میورزد.
✍ دوگین در حمایت از ترامپ تا جایی پیش رفت که از وی خواست «دادگاه نورنبرگی برای محاکمهی لیبرالیسم» تشکیل دهد. لاروئل این امر را بر اساس گرایشهای ضدلیبرال ترامپ و دوگین توضیحپذیر میداند. معلوم است که ترور قاسم سلیمانی با دستور دونالد ترامپ در ژانویهی سال ۲۰۲۰ دوگین را در موقعیت توجیهیِ دشواری قرار داده است. سلیمانی مورد ستایش دوگین بود و در نظر او قهرمان مبارزه در راه ارزشهای اوراسیایی علیه آتلانتیکگرایی.
@NashrAasoo 💭
📂 #دفترهای_آسو، شمارهی هجدهم با عنوان «دین در دنیای معاصر» منتشر شد. دانلود کنید.
✍ در متون ابتدایی این دفتر بیشتر از موضعی نظری به بررسی موضوع نقش دین در عرصهی عمومی و راهها و چالشهای چنین حضوری پرداخته شده است. ازاینرو، در چند مقاله و مصاحبه برخی از ایدههای اصلی این حوزه، شامل آرای یورگن هابرماس، جان رالز و جفری الکساندر، بهطور مختصر مورد بررسی قرار گرفته است.
✍ بخش انتهایی این دفتر، مصاحبههایی با برخی از محققان یا پیروان ادیانی است که در ایران حضور دارند. این مصاحبهها در رابطه با ادیان و جوامع زرتشتی، یهودی، مسیحی، مسلمان و بهائی است و این سؤال کاوش شده است که هرکدام از این جوامع دینی به نقش دین در دنیای معاصر چگونه نگاه میکند؟ چه تفاوت آرایی در میان ایشان در رابطه با نقش دین در دنیای معاصر وجود دارد؟ جامعهی مؤمنینِ هرکدام از این ادیان، فرایند تحول اجتماعی را چگونه میفهمند؟ و اینکه چقدر جامعهی باورمندان به هرکدام از این ادیان، زیست دینی خود را در راستای تحول اجتماعی میبینند؟
@NashrAasoo 💭
رقصی برای سوگ و بقا
🎥مهدی شبانی
«خمرهای سرخ، سازمانی مائوئیستی که در سالهای دههی هفتاد میلادی حدود پنج سال در کامبوج حکومت میکردند، فجایع بزرگی مرتکب شدند که یکی از آنها پروژهی «ازدواج اجباری» بود. زخمهای این فاجعه هنوز هم برای بسیاری از مردم کامبوج باقیست، و در سالهای اخیر نمایشی از رقص در کامبوج اجرا میشود که دادخواهی و تسکینی برای این فاجعه است.»
@NashrAasoo 🔺
«آثار جواد طباطبایی را به دو شیوه میتوان خواند: یکی به قصد قبول یا ردّ آرای او، و دیگری به عزم فهمِ آنچه نوشتههای او آشکارا میگویند، یا پنهان میدارند، یا میتوانستند مجال طرح بیابند، اما در پسِ ناخودآگاه نویسنده، پیشداوریها و پیشفرضهای او جاماندهاند.»
aasoo.org/fa/articles/4234
@NashrAasoo🔻
خانم پارسا حدود سه سال معاون وزارت آموزشوپرورش بود تا آن که در شهریور سال ۱۳۴۷ امیرعباس هویدا دوباره از او دعوت میکند تا مسئولیتی جدید به عهده بگیرد. فرخرو پارسا در یادداشتهایش از قول هویدا مینویسد: «میخواهم مسئولیت بزرگی را به یک مادر بدهم. میخواهم آموزشوپرورش فرزندان این مملکت را به دست یک مادر بسپارم. میخواهم وزیر آموزشوپرورش ما بچههای مردم را چون فرزندان خود بداند.»
aasoo.org/fa/articles/4229
@NashrAasoo 🔻
«مفهومسازىِ اصلیِ حقوق بشر منحصر به فرهنگ غربی نیست. این مفهوم در کانون همهی سنتهای اخلاقیِ مهم جهان، اعم از مذهبی و سکولار، جاى دارد. رویکردهای مختلفی برای استدلال اخلاقی وجود دارد، اما همانطور که درک پارفیت (Derek Parfit)، فیلسوف نامدار، گفته است، مدافعانِ رویکردهای مختلف «از جهات مختلف از یک کوهِ واحد بالا میروند». و آنچه هدایتگرِ همهى آنهاست، نه پذیرش یک ارزش ملی، بلکه قبول ارزشی جهانی است که همانا واقعیتِ انسانیتِ مشترکِ ماست.»
aasoo.org/fa/articles/4244
@NashrAasoo 🔻
«در تاریخ دهم ژانویهی امسال عرصهی نشر یکی از اصیلترین و مؤثرترین خادمینش را در سکوتی باورنکردنی از دست داد. ایرج باقرزاده، پیش از انقلاب از مدیران نشر شرکت تایم/لایف و سپس بانی انتشارات موفق تاوریس (I.B. Tauris) در لندن بود. گلی امامی، نویسنده و مترجم در این یادنگاره از او و فعالیتهایش در حوزهنشر در ایران و انگلستان نوشته است.»
aasoo.org/fa/notes/4243
@NashrAasoo🔻
«تابستان زنانهی من در مسکو و یکی دو تابستان پس از آن، خود فصلی بود میانجی میان دو زمستان سخت و بلند. امروز، سه دهه پس از آن روزگاران، به دنبال آخرین تجاوز از رشته تجاوزهای ارتش روسیه به کشوری همسایه، آن هم به بهانهی همیشگیِ «دعوت مردم و مقامات آن کشور»، تعدادی از شاعران و نویسندگان بار دیگر ممنوعالقلم و در سکوت و بهت، خانهنشین شدهاند. هنرمندانی که با حسرت از آن روزها یاد میکنند و با تلاش برای پنهان ساختن لرزش دست و فروخوردن بغض و افسوسشان، نوشتههایتاخوردهرا دوباره لابهلای صفحات کتابهای گورکی و پوشکین جاسازی میکنند و واژههای امیدبخش آن دوران را به فراموشی میسپرند.»
aasoo.org/fa/notes/4239
@NashrAasoo🔻
«ایران اگر بخواهد از جمهوری اسلامی بگذرد، باید کسی بیاید و تصویر و دورنمایی از آینده خلق کند که متفاوت با امروز و مطلوب مردم باشد. قبول، در نظام بعدی حجاب اجباری نیست. اما کشور را چطور قرار است اداره کنیم؟ چهکسی قرار است اداره کند؟ سیاست خارجیمان چگونه خواهد بود؟ نزدیک به غرب؟ جمعیت مذهبی یا محافظهکار یا سنتی چه؟ پول نفت چه میشود؟ خلاصهی حرفم این است که این جنبش بدون رهبری به نفسنفس میافتد و فرو میریزد. کافی نیست که فقط بگوییم ما این حکومت را نمیخواهیم، پس باید برود. این آرزواندیشی است، نه انقلاب.»
aasoo.org/fa/articles/4241
@NashrAasoo🔻
«ویلیام فاکنر سفیدپوست جنوبیِ «میانهرو»یی بود که خشونت و تفکیک نژادی را محکوم میکرد اما مخالف تأکید مارتین لوتر کینگ بر ضرورتِ تغییرات سریع بود. با وامگیری از اصطلاحات رایج در فضای سیاسی ایران میتوان گفت که فاکنر اصلاحطلب بود و لوتر کینگ انقلابی»
aasoo.org/fa/articles/4238
@NashrAasoo🔻
مشروطهخواهان در زندان باغشاه🔻
✍ سید عبدالله انوار نسخهشناس، ریاضیدان، استاد فلسفه و منطق، متولد سال ۱۳۰۳ در تهران، بدون عنایت به ثروت کلان خانواده، تک و تنها زندگی عالمانه،عاشقانه و درویشوار خود را لابهلای نسخههای خطی کتابخانهی ملی در خدمت کسب علم میگذراند. در اواخر سال ۱۳۵۹، در جریان پاکسازی و اخراج اعضای هیئت علمی و کارمندان کتابخانه، استاد انوار در زمان مدیریت «عراقی» نامی گرفتار بازنشستگی/پاکسازی شد. کتابداران و کارمندان قدیمی و «ضد انقلاب» کتابخانه، از جمله نگارنده و عارف ماکویی، مراسم خداحافظیِ بسیار صمیمانه و غمانگیزی برای او برگزار کردیم: در یک سینی کوچک کاسهی آب و برگ سبز و یک جلد قرآن گذاشتیم و تا در بزرگ کتابخانهی ملی واقع در خیابان قوامالسلطنه بدرقهاش کردیم و در حالی که بغض راه گلویمان را بسته بود کاسهی آب را در برابر چشم لشکر پاکسازی پشت سرش بر خاک ریختیم، به این امید که سالم بماند و زود برگردد.
✍ «ایشان در خاطرات خود نوشته است که شب دوم تیرماه که فردایش محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست، با سید جمال واعظ ــ پدر جمالزاده ــ هردو مهمان یک طلبه بودیم در مسجد سپهسالار ناصری، بغل مجلس در یک حجره بودیم، مشرف به خیابانی که جلوی مجلس بود که الان خیابان سیروس نام دارد. ما اونجا بودیم و تا نصفهشب صحبت میکردیم و بعد خوابیدیم... من صبح زود بلند شدم که بروم وضو بگیرم. پنجرهی مشرف به خیابان را باز کردم و دیدم که تمام خیابان را قزاقها گرفتهاند. وضو گرفتم و برگشتم. سید جمال هنوز خواب بود. با لگد او را بیدار کردم و گفتم: ای نکرده خواب راحت یک دمی، بیدار شو! ... بلند شد. گفتم نگاه کن. آمد و از پنجره نگاه کرد. بدون اینکه دست و رویاش را بشوید عبایاش را به تن کرد و با هم روبوسی کردیم و گفتیم دیدارمان به قیامت...»
✍ استاد میخندد و با سرخوشی به بیان خاطره از زبان پدرش ادامه میدهد: «ما نماز میخواندیم اما یحیی میرزا چون ضد دین بود عقب مینشست. وقتی ما میخواستیم رکوع و سجود کنیم، او دولا و راست نمیشد و در نتیجه زنجیر کشیده میشد و گردن ما را زخمی میکرد. او نماز نمیخواند و ما نماز میخواندیم و بعد هم باید بحث میکردیم. چون همهی ما مشروطهطلب بودیم خوش بودیم. روحیهی ما خوب بود و با هم بودیم. یک روز همین نایب حسین خان که نگهبان ما بود و خیلی هم مذهبی بود به من گفت: تو بالای منبر گفته بودی باید قزاقها را ریزریز کرد چون مخالف مشروطیت هستند. حالا شنبه به تو نشان میدهم که چه کسی ریزریز میشود...من تا صبح نگران بودم که قرار است چه بلایی به سرم بیاید.»
@NashrAasoo 💭
مادران مبارز گمنام 🔻
🙋🏻♀️ محمد میگوید: «اوضاع شهر خیلی امنیتی شده، همهی خیابانهای اصلی پر از مأمور است، شبها با موتور در کوچهها دنبال معترضان میگردند و به هرکسی که شک کنند میریزند توی خانه و بیسؤالوجواب با خودشان میبرند. یعنی اینطوری بگم: الان دیگه هیچکجا امن نیست، نه خیابان و نه خانه... .» محمد از نخستین روزهای اعتراضات بعد از قتل حکومتیِ ژینا (مهسا) امینی در خیابان و نبردهای کوچهبهکوچه با نیروهای امنیتی حضور داشت. او ۲۳ساله و دانشجوست. من از طریق یکی از دوستانم و در جریان ثبت روایتهای اعتراضات مردمی با محمد آشنا شدم. توجه و دقت محمد به جزئیات، قدرت روایتگری و حافظهی خوبش در ثبت لحظهبهلحظهی آنچه در خیابانها میگذشت به من کمک میکرد تا تصویر روشنتری را از آنچه هزاران کیلومتر آنسوتر و در شهر محل تولدم میگذشت ثبت کنم. در روزهایی که اعتراضات خیابانی در اوج خود بود من و محمد هر شب رأس یک ساعتِ مشخص آنلاین میشدیم و دربارهی آنچه آن روز در دانشگاه یا خیابان گذشته بود صحبت میکردیم. برنامه اما همیشه منظم پیش نمیرفت و محمد هم یادآوری میکرد که بعضی از شبها اگر سرِ ساعت مقرر آنلاین نشد حتماً مشکلی پیش آمده.
🙋🏻♀️ «شما هنرمندان که نمایشی برپا میدارید در تالارهای بزرگ... گهگاه آن نمایشهایی را بجویید که در خیابانها اتفاق میافتد، آن نمایش روزمره را که هزار بار تماشا میشود، آن نمایش بینام اما سخت زنده را، آن نمایش را که از زندگی آدمیان تغذیه میکند... .» یک سال پس از انتشار این شعر، برتولت برشت در سال ١٩٣١ نمایشنامهی مادر را بر اساس رمانی به همین نام اثر ماکسیم گورکی نوشت و در سال ١٩٣٢ آن را در برلین روی صحنهی نمایش برد. رمان گورکی برگرفته از زندگی زنی به نام «آناز الومووا» و پسرش «پیوتر زالوموف» است و روایت میکند که چطور مادری در خلال انقلاب و بهواسطهی غریزهی مادرانهاش بیآنکه خواندن و نوشتن بداند سختیهای انقلابیشدن را به جان میخرد، سواد میآموزد و با کسب بینش اجتماعی و انقلابی بر نادانی سیاسیاش غلبه میکند و درنهایت در مسیر مبارزه گوی سبقت را از همهی مبارزان میرباید و قهرمان داستان میشود. برشت نمایشنامهی مادر را اثری آموزشی میدانست و قصد داشت از طریق آن تماشاگران را به تفکر دربارهی حضور مادرانی همچون آناز در انقلاب وادارد. این نمایش، با بازی درخشان هلنه وایگل در نقش مادر، بیش از ۱۵هزار زن را در دورهی اجرایش به سالن کشید و آن را یکی از درخشانترین نمایشهای اجراشده در قرن بیستم میدانند.
🙋🏻♀️ مادر محمد چهاردهساله بود که اولین فرزندش به دنیا آمد. او هرگز فرصت نداشته که به مدرسه برود. محمد تأکید میکند که مادرش اندک توانایی خواندن و نوشتن اعداد و برخی کلمات محدود و کاربردیِ مربوط به امور خانه و خانهداری را بهواسطهی تربیت شش فرزند یاد گرفته، اما هرگز قادر به مطالعهی هیچ کتاب و روزنامهای نبوده است. در ده سال گذشته و پس از معلولشدن پدر محمد در یک سانحه، مادرش تماموقت در کارگاههای کوچک اطراف شهر و گاهی در خانههای مردم کار کرده است. شبی که محمد دوست زخمیاش را در خیابان رها میکند از ترس اینکه مبادا محل اقامتش به هر دلیلی لو برود همراه با چند معترض دیگر برای چند روز از شهر خارج میشود. بعد از یک هفته وقتی به خانه بازمیگردد، میبیند که مادرش در کنار چند زن دیگر در کوچه ایستاده و سرگرم صحبت است. محمد میگوید: «زمانی که از ابتدای کوچه به سمت خانه میرفتم، مادرم را دیدم که داشت با شور و حرارت حرف میزد و حرکت دستهاش برای من نشان از هیجانی بود که نمیتوانست کنترلش کند. کنجکاو شدم و برای همین به سمت جمعشان رفتم و آنجا بود که متوجه شدم مادر دارد برای زنان همسایه از لزوم مبارزه برای آزادی حرف میزند. حرفها، لغات و اسامی آشنا بود؛ باورم نمیشد که اینها چطور دارد از دهان مادرم خارج میشود!»
@NashrAasoo 💬
بردار پرده از میان؛ گوشههایی از زندگی قرةالعین، زرّینتاج قزوینی 🔻
✍️ در یکی از روزهای سال ۱۸۱۷، در کوچهپسکوچههای قزوین، در خانهای آجری و بزرگ، با مشبککاریهای ظریف، که با معیارهای آن زمان خانهای مجلل به شمار میآمد، دختری دیده به جهان گشود که عاقبت به پرآوازهترین زن ایرانی سدهی نوزده میلادی بدل گشت. او را فاطمه نام نهادند، منتها به احترام مادربزرگش که او نیز فاطمه نام داشت و در خانهی آنها به سر میبُرد دخترک را در خانه اُم سَلمه (مادر مؤمنین) صدا میزدند. اُم سلمه، که بعدها طاهره نامیده شد، دختری گندمگون بود با خالی بر گونهی چپ و موهایی زرّین.
✍️ شاید مهمترین رخداد زندگی طاهره در نوجوانی آشنایی او با کتابهای نامتعارفِ یکی از دانشمندان شالودهشکن دینی بود. طاهره، بهطور کاملاً اتفاقی، در میان کتابخانهی پسرخالهاش به جزوهای از شیخ احمد احسایی برخورد. آرای متفاوت و دگرآیین heterodoxical شیخ احمد دختر نوجوان و سختپسندِ قزوینی را مجذوب خود ساخت. شیخ احمد، برخلاف بسیاری از علمای دین، به «پیشرفت اجتماعی» باور داشت. او در کلاسهای درس خود، که بعدها به مکتب شیخیه شهرت یافت، باورهای موعودباورانه را ترویج میکرد و اعتقاد داشت که آغاز دورهای جدید در رشد و بلوغ بشری نزدیک است. او، همانند ابنسینا، به معاد و معراج جسمانی باور نداشت و همانند کانت، معتقد بود که ذات اشیا از تیررسِ شناخت آدمی خارج است. بااینحال، یکی از جنجالیترین آرای او این بود که قائم موعود نه از قعر چاه که از بطنِ زنی معاصر زاده خواهد شد.
✍️ قرةالعین از سوی باب فرمان یافت تا آیین جدید را در شهرهای عراق و ایران ترویج کند. بااینهمه، قرةالعین در اقدامات تبشیری خود نیز شهرآشوب بود. در روز نخست محرم، که شیعیان رخت عزا بر تن میکنند، او به میمنت زادروز مولای تازهیافتهاش جامههای رنگین به تن کرد، تا آنجا که حتی شماری از بابیان از رفتار او آزرده شده و به باب شِکوه کردند. باب اما در اقدامی خلافِ جریان مردسالار و زنستیز موجود جانب قرةالعین را گرفت، او را مبرا دانست و طاهرهاش (پاک) نامید؛ لقبی که هنوز زود بود تا بر سر زبانها بیفتد، اما دستکم سبب شد تا بدگویانِ طاهره زبان در کام کشند.
@NashrAasoo 💬
مجلهی «پیک سعادت نسوان»
🎥 نهال تابش
«مجلهی پیک سعادت نسوان در مهرماه ۱۳۰۶ در رشت و به ابتکار روشنک نوعدوست منتشر شد. هدف این نشریه بیداری و آگاهی زنان بود. برابری جنسیتی، اهمیت تعلیم و تربیت دختران، استقلال مالی زنان و لزوم حضور آنها در عرصهی اجتماع از جمله مباحث کانونی این نشریه در عمر کوتاه آن بود.»
@NashrAasoo 🔺
«توجیه ویرانی شهرها در اوکراین برای مردم روسیه و دستگاه پروپاگاندای پوتین را احتمالاً نمیتوان فارغ از ایدههای دوگین و هماندیشان جنگطلب او در دستگاه حکومتی روسیه فهمید. دوگین در سالهای گذشته چند بار به ایران سفر کرده است. او طرفدار همکاری نظامی بسیار نزدیک و استراتژیک جمهوری اسلامی و روسیه است و اخیراً گفته روسیه باید در پاسخ به موافقت آلمان و ناتو برای ارسال تانکهای لئوپارد به اوکراین به ایران بمب اتم بدهد.»
aasoo.org/fa/articles/4232
@NashrAasoo🔻
#دفترهای_آسو، شمارهی هجدهم با عنوان «دین در دنیای معاصر» منتشر شد.
📚 «دین، مخصوصاً در زمینهی ایران بعد از انقلاب ۱۳۵۷، موضوعی جنجالبرانگیز و حساس بوده است؛ از سویی با تمام رنجها و تاریکیهایی که به بار آورده و از سوی دیگر با تمام امید و نیرویی که عرضه کرده است. این مجموعه تلاش میکند تا نگاهی اجمالی به موضوع «دین در دنیای معاصر» داشته باشد و در این راستا، ضمن اشاره به برخی از نگاههای نظری، به بررسی تفاوت آرای جوامع دینی مختلف در رابطه با تجربهی فعلیشان و همینطور نسبت بهینهیحضورشان در عرصهی عمومی بپردازد.»
aasoo.org/fa/daftarha/4231
@NashrAasoo🔻
جواد طباطبایی: میان تاریخ و فراتاریخ 🔻
📚 سید جواد طباطبایی (۱۳۲۴-۱۴۰۱) را شاید بتوان اثرگذارترین و مناقشهبرانگیزترین نظریهپرداز «ناسیونالیسم نوین» ایرانی خواند؛ اندیشمندی که میتوان با آراء او موافق یا مخالف بود، اما در بحث از فلسفهی سیاسی و تاریخ اندیشهی ایرانی نمیتوان دیدگاههایش را نادیده گرفت. طباطبایی طی چهار دههی گذشته، کوشید تا بهرغم ایدئولوژی اسلامیِ حاکم، هویت ایرانی را احیا و «ملیّت» و «ایرانیت» را در تقابل با مفهوم «امت اسلامی»، و واقعیت تاریخی و سیاسیِ کشورهای مسلمان از نو تعریف کند، و مبانی فلسفیِ سکولاری برای آن پیریزد. طباطبایی بهرغم شناخت نزدیک و تأثیرپذیریاش از سیستماتیکترین فراوردهی نظری اروپا، یعنی فلسفهی هگل، و مبارزه با افکار و رویکردهایی که «ایدئولوژیک» میخواند، نه میراث فکری سراپا منسجمی بر جا نهاد، و نه از وسوسههای ایدئولوژیک سراسر در امان ماند.
📚 نخستین اثر فارسی نشریافتهی طباطبایی ترجمهی او از چند مقاله و مصاحبهی لویی آلتوسر با عنوان لنین و فلسفه (اردیبهشت ۱۳۵۸) است. طباطبایی، برای مشاهدهی مستقیم جریان انقلاب از پاریس به کشور بازمیگردد. او پیشتر در فرانسه با فلسفهی آلتوسر و خوانش او از مارکس آشنا شده و به جریان مارکسیسم اروپایی تعلق خاطر یافته بود. طباطبایی از همین منظر به نقد سازمانهای چپ در ایران، از حزب توده تا سازمان فدائیان خلق میپردازد، و گرفتاری آنها به فقر فلسفی را عامل عمدهی ناکامیهای سیاسی ایشان ارزیابی میکند. در ایام انقلاب، طباطبایی که از نظر فلسفی همچون استادش فرانسوا شاتله (و به تعبیر ژیل دولوز) «ماتریالیستی تمامعیار» است، از قدرتگرفتن روحانیت و انقلابیون مذهبی سخت احساس نگرانی میکند، و میکوشد تا با آسیبشناسی فلسفی طیف چپ آنها را از مخاطراتی که پیش رو دارند بیاگاهاند.
📚 از آغاز دههی شصت خورشیدی به این سو، مسئلهی مرکزی طباطبایی فهم فلسفی سنت و تجدد در سیاق تاریخی ایران معاصر است؛ زیرا از دید او نه نمایندگان سنت قادر به آگاهی فلسفی از سنتاند، نه تجددگرایان از دام «ایدئولوژیهای زمانه» ایمن مانده و به درک فلسفیِ تجدد نائل آمدهاند. به باور او نه سنتیهای ما سنتیاند و نه مدرنهای ما مدرن: «از آنجا که نه در سنت هستیم، که الزامات آن را بفهمیم، و نه در تجدد، بنابراین التقاط و ملغمهای از اینها درست میکنیم و متوجه عوارض و پیامدهای آن هم نیستیم.» طباطبایی آگاهی را «مسئلهی ما» میخواند. مراد او از سنت مجموعه «مفاهیم و نظامهای نظری» است که با تکیه بر آن جهان را میفهمیم: «مسئلهی رابطهی سنت و تجدد این است که ما به چه ترتیبی به سنت آگاهی پیدا میکنیم» چون «ارتباط ما با سنت قطع شده است» و بر خلاف غربیها سنت برای ما «سیال» و زنده نیست. طباطبایی، با استناد به نظریهی هانا آرنت، سنتِ ناشناخته و وانهاده را همان اژدهای خاموش و مردهوارِ تمثیل مثنوی میداند که «از غم بیآلتی افسرده است.» طباطبایی تلویحاً اسلامگرایی حاکم را همان سنت اسلامی به ظاهر بیجانِ مهجوری میانگارد که زیر آفتاب ایدئولوژیهای مدرن زنده و جنبنده شده، و به اژدهای درندهی آدمخواری همچون جمهوری اسلامی بدل گردیده است.
@NashrAasoo 💬
فرخرو پارسا؛ اولین زن وزیر در ایران 🔻
✍️ «وزیر اسبق آموزشوپرورش در زمان هویدای معدوم و وکیل مجلس منحلهی شورای ملی متهم است به غارت و حیفومیل اموال بیتالمال و ایجاد فساد در وزارت آموزشوپرورش و کمک به نشو و نمای فحشا در آموزشوپرورش و همکاری مؤثر با ساواک منحله در جهت سرکوب و اخراج آزادیخواهان و فرهنگیان مبارز از وزارت فرهنگ جهت تحکیم رژیم منفور پهلوی و سخنرانیهای مؤثر و مکرر نیز جهت تحکیم رژیم مزبور و شرکت در تصویب قوانین ضدمردمی و استفاده از مقام و موقعیت خود جهت نقص قوانین و وابستهنمودن آموزشوپرورش به فرهنگ استعماری امپریالیزم و روابط نزدیک با نصیری معدوم و روابط نامشروع با رئیس دفتر خود و... و نظر به اینکه مشارالیه از فرقهی بهائی و از تیرهی ازلی بوده و بدون جهت خود را مسلمان معرفی کرده ... و نظر به سایر دلایل موجود در پرونده محرز است متهمه مرتکب گناهانی شده است. تقاضای رسیدگی و اشد مجازات متهمه و مصادرهی اموال وی را مینماید.» این اتهامات فرخرو پارسا اولین وزیر زن در پیش از انقلاب است که دادگاه انقلاب اسلامی روز سه شنبه دوم اردیبهشت سال ۱۳۵۹ علیه وی مطرح کرد.
✍️ در کیفرخواست صادرشده از سوی دادستانی شکایت چند شخص حقیقی نیز وجود داشت. شریفزاده و مجتبی مدرس طیرانی ادعا داشتند که خانم پارسا باعث انحلال مدرسهی آنها شده، حیدر عرفانی گفت که وزیر باعث تبعیدش شده و عبدالعلی نجفی گفت که وزیر وقت آموزشوپرورش از مقامش سوءاستفاده کرده و به خبرنگاران «سرسپردهی رژیم» برای تبلیغات کاذب و دروغ رشوه داده و زهرا عباسپور هم گفت که شوهرش فراش مدرسه رضا پهلوی بوده و چون به هویدا در زمان ورود به مدرسه اعتنا نکرده، خانم وزیر او را برکنار کرده و «به همین جهت زندگانی آنها به هم ریخته و به آنها ضرر و زیان فوقالعاده» وارد کرده است.
✍️ در اواخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه خورشیدی همزمان با رشد و توسعهی اقتصادی، روحیهی مذهبی رواج پیدا میکند و این رویکرد باعث میشود استفاده از چادر بهخصوص در مدارس بیشتر شود. خانم پارسا با اذعان به این اتفاق میگوید: «سیوپنج سال بعد از کشف حجاب، چادر و چاقچور و روبگیری بازگشت کرده بود و این حقیقت تلخی بود و وقتی مایهی تأسف بیشتر میشد که هزاران دختر چادر بهسر را در دبیرستانها و حتی دبستانها میدیدیم که با چادر به مدرسه میرفتند.» برای همین هم وزارت آموزشوپرورش دستور میدهد که دانشآموزان در مدرسه بههیچوجه حق ندارند غیر از روپوش رسمی لباس دیگری بپوشند، چه چادر و چه مینی ژوپ و «اگر دختران دانشآموز در محیط مدرسه با چادر و یا مدهای افراطی حاضر شوند، مدیر دبیرستان مسئول و جوابگوی وزارت آموزشوپرورش خواهد بود.» به گفتهی خانم پارسا «چادر یک نوع مانع روحی و مانع پیشرفت زن ایرانی شده است و حداکثر سوءتفاهم را هم در مورد معنی واقعی عفت و نجابت برای زن ایرانی بهوجود آورده است و بیشتر مردها هستند که مانع پیشرفت زنها میشوند و برای چادر تبلیغ میکنند. اگر مسئله عفت و نجابت آنطوری که عدهای فکر میکنند فقط به چادر وابسته بود، در این صورت باید بگویم که مردم دنیا غیر از مثلاً یکمیلیون زن چادر بر سر بیعفت و نانجیب هستند.»
@NashrAasoo 💬
🎬 فیلم مستند «آتش جاوید»، زندگی و مرگ پروانه فروهر، ساختهی سپهر عاطفی و تولید آسو این هفته از برنامهی آپارات بیبیسی پخش خواهد شد.
ساعات پخش به وقت ایران
جمعه ۹ شب
شنبه۱۰:۳۰ صبح
یکشنبه۶:۳۰ عصر
سهشنبه ۳:۳۰ بعدازظهر
چهارشنبه ۱۲ شب
تکرار جمعه ۲:۳۰ بامداد
@NashrAasoo 🔺