nashraasoo | Неотсортированное

Telegram-канал nashraasoo - Aasoo - آسو

16117

@Nashraasoo فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیق‌تر به مباحث امروز تماس با ما:‌ 📩 editor@aasoo.org 🔻🔻🔻 آدرس سایت: aasoo.org اینستاگرام: instagram.com/NashrAasoo فیس‌بوک: fb.com/NashrAasoo توییتر: twitter.com/NashrAasoo

Подписаться на канал

Aasoo - آسو

محمدعلی فروغی، سیاستمدار و ادیب معروف، حدود یکصد سال قبل (در سال ۱۳۰۶) وقتی به‌عنوان سفیر ایران در استانبول ساکن شده بود، رساله‌ی اندیشه‌ی دور و دراز را نوشت و درباره‌ی صد سالِ بعدی پیش‌بینی‌هایی ارائه کرد که باورش سخت بود اما حالا آن «پیش‌آمد احوال نوع بشر» به واقعیت پیوسته است.

aasoo.org/fa/articles/4845
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

آنتوان دو سنت‌اگزوپری؛ سیر و سفری با خالق «شازده کوچولو»🔻

✍ یکی از روزهای داغ تابستان ۱۹۴۲ بود. سنت‌اگزوپری روی کاناپه‌ای در منهتن در نیویورک لمیده بود و با قلم‌مو و آب‌رنگ نقاشی‌های شازده کوچولو را پشت کاغذهای پوست‌پیازی می‌کشید. همین چند روز قبل بود که او و همسرِ ناسازگارش کنسوئلو از سفری چندروزه به کانادا بازگشته بودند. التهاب کیسه‌ی صفرا امانش را بریده بود و روانه‌ی بیمارستانش ساخته بود. در کنار این‌ها، فرانسوی‌های مقیم آمریکا دچار دودستگیِ سیاسی شده بودند و از او، در مقام فردی سرشناس، می‌خواستند که سرسپردگی‌اش را به یکی از دو طرف ــ مارشال دوگل یا مارشال پِتَن ــ اعلام دارد. سنت‌اگزوپری اما از هر دو گروه می‌خواست که اختلافاتِ خود را کنار بگذارند و به‌جای رقابت بر سر نمایندگی از جانب فرانسه، خادمِ آن کشور باشند. در میانه‌ی این مصائب بود که شازده کوچولو سر برآورد.

✍ در واقع، نوشتن این کتابچه‌ی به‌ظاهر کودکانه برای سنت‌اگزوپری اثری التیام‌بخش داشت. او را به «زندگی» باز می‌گرداند. در نظر او زندگیِ واقعی، تنها دورانِ کودکی بود. طوری که بعدها گفت «یقین ندارم که پس از دوره‌ی کودکی زندگی کرده‌باشم.» مادر فداکارش، این «چشمه‌ی مهربانی»، برای او، کودکی را به دورانی زرین و فراموش‌نشدنی بدل ساخته بود. او در آستانه‌ی پانهادن به چهل‌سالگی نوشت: «تنها چیزی که همیشه مرا اندوهگین می‌سازد این است ‌که به بزرگسالی پا نهاده‌ام» .مادرش، در فقدان پدر زود از دنیارفته‌ی بچه‌ها، فرزندانش را تشویق می‌کرد که داستان‌هایی از ژول ورن و هانس کریستین اندرسن را به نمایش در آورند. و آنتوان، با کنجکاوی و سماجت شازده کوچولو، نیمه‌شب به بالین مادر می‌رفت تا نمایش‌هایش را با صدای بلند اجرا کند. افسوس که در سیاره‌ی ما، بر خلاف اخترک شازده کوچولو، کودکان برای همیشه کودک باقی نمی‌مانند.

✍ سنت‌اگزوپری عاشق انسان‌ها بود و آنها را از هر نژاد و رنگ، سخت دوست می‌داشت و مفتون خود می‌ساخت. در صحرای آفریقا، حتی دل سیاهان راهزن را به‌دست آورد و بر سر آزادکردن یکی از بردگانِ آنجا به گفت‌وگویی ثمربخش پرداخت. او جانِ دست‌کم چهارده نفر از خلبانان همکارش را با فداکاری نجات داد. همسرش را به‌رغم تمام بدقلقی‌هایش دوست داشت. و به‌طور کلی آرزومند آشتی و یگانگی انسان‌ها بود. او در فصل پایانیِ کتاب زمین انسان‌ها  نوشت: «چرا از هم بیزار باشیم. ما همبسته‌ایم، ساکنان یک سیاره و سرنشینان یک سفینه‌ایم.» او هوشمندانه به ما گوشزد کرد که «در دنیایی که ... گل‌ها در بستری یکسان از باد با هم می‌آمیزند و قوها همگی با هم آشنایند، تنها انسان‌ها هستند که دیواره‌ی حصار تنهاییِ خود را بالا می‌برند.» او در نکوهش جنگ نوشت: «پیروزی با طرفی است که دیرتر تباه شود و عاقبت هر دو طرف با هم تباه می‌شوند.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

رد فتوا و چاقو 🔻

✍️ مطالعه‌ی کتاب چاقو برای من، که یکی از بازماندگان قربانیان قتل‌های سیاسی هستم و پدر و مادرم ــ داریوش و پروانه فروهر ــ با حکمی از جنس همان فتوا و ضربه‌های چاقویی از جنس همان چاقو کشته شده‌اند، همراه با جست‌وجویی بوده است، ضرور، ملتهب و پر تعهد. جست‌وجویی برآمده از نیاز عاجل یک بازمانده برای دانستن حقیقتِ آن جنایت که بر عزیز جان‌باخته‌اش رفته است. قتل‌های سیاسیِ دگراندیشان ایرانی و نیز قتل سیاسیِ پدر و مادرم، هنوز و همچنان حقایق ناپیدای بسیار دارد و جست‌وجوی من حالا ۲۵ سال و ۷ ماه است که ادامه یافته. در طریق همین جست‌وجو بوده است که از ابتدای وقوع جنایت به هر کاربه‌دستی که گفته شد مسئول پیگیری یا مطّلع واقعه است مراجعه کردم. بی‌شمار بار سر دوانده شدم و باز مراجعه کردم، تا یک سال و ده ماه بعد، در آن دفتر کذاییِ دادستانی نظامی، در یک مهلت ده‌روزه و زیر چشم مأموران، آن پرونده‌ی مخوف و آش و لاش را، که قرار بود قتل‌ پدر و مادرم در آن پیگیری شود، خواندم و اینجا و آنجای آن را از روی دست‌خط قاتلان تندنویسی کردم. بعدها نیز بارها آن یادداشت‌های پرُشتاب و کج‌وکوله را بازخوانی کردم و لابه‌لای پرگویی‌هایِ‌ مجرمان، که راست و دروغ را به هم بافته‌‌اند، گیج و درمانده شدم. همچنین آن نوشته‌هایی را خواندم که به نام افشاگری از سوی «خودی‌های پشیمان» منتشر ‌می‌شد و معجونی بود از اطلاعات و ضداطلاعات. ثمره‌‌ی این‌همه، دانسته‌هایی شده است که در متن‌ها و گفت‌وگوهای پرشمار و گاه تکراری تبیین کرده‌ام، و نادانسته‌هایی که بارِ سنگین‌شان همچنان بر وجدانِ ما دادخواهان مانده است.

✍️ کتاب را که خریدم انگار شیء داغی در دست داشته باشم، از آن واهمه داشتم. چند روزی روی میز ماند بی‌آنکه بازش کنم. هر بار که به آن نگاه کردم تصویر آن بریدگیِ روی جلد که به جای حرف I در واژه‌ی KNIFE شسته دلم را لرزاند. بریدگی نه شبیه زخم بر تن، که تصویر بریدگیِ کاغذ است، صاف و مستقیم با سایه‌ی سیاهی که از لای برش باریک آن بیرون زده. تصویری استعاری که از آنجا که زخم را به عینه بازنمایی نمی‌کند، مجال تخیل و تداعی می‌دهد. بیننده را به یادآوری وامی‌دارد. این‌گونه تصویرهای سرد و خوددار که ادراکشان به تداعی‌های بیننده وابسته است، سال‌هاست که دست‌مایه‌ی من در تولید کار هنری شده‌اند و هزارتوی پر کلنجار آنها را می‌شناسم. تصویر روی جلد، سیاه و سفید است. من اما رنگ پوست منجمد به یادم می‌آید، رنگ تیره‌ی خونِ دلمه‌بسته، حفره‌های عمیقی که به بافت تیره و مرده‌ی امعاء و احشای منجمد باز شده‌اند.

✍️ وقتی در صفحه‌های بعد رشدی خویش را در شب پیش از واقعه به یاد می‌آورد، غوطه‌ور در خیال‌ورزی با قرص ماه و یادآوریِ روایت‌های شهری که به آن سفر کرده است، حس شیرینی از سرخوشی در جمله‌هایش موج می‌زند. می‌نویسد: آن مرد که او به یاد می‌آورد (خودش) از زندگی‌اش راضی و خوشحال است. آنچه را ما می‌دانیم، نمی‌داند. ما که حالا این متن را می‌خوانیم، می‌دانیم که جانِ او در خطر است. او اما نمی‌داند و این بر واهمه‌ی ما برای او می‌افزاید. می‌نویسد که این اسلوب ادبی «پیشگویی حماسی» نام دارد: «وقتی ما خوانندگان متن چیزی را می‌دانیم که شخصیت‌های روایت از دانستن آن محروم‌اند، انگار می‌خواهیم به آنها هشدار دهیم: فرار کن آنه فرانک، فردا آنها مخفیگاه تو را خواهند یافت.»

و این تبیین دقیق حسرتی‌ست که من بسیار خوب می‌شناسم؛ حسرتِ بازماندگان وقتی به ساعت‌های پیش از قتل عزیزانِ ازدست‌رفته‌شان فکر می‌کنند، وقتی در خیالْ زمان را به عقب می‌رانند و به تمنای ناممکنی هشدار می‌دهند: از خانه بیرون نرو، محمد مختاری! سوار آن ماشین نشو، پوینده جان! پدر جانم، درِ خانه را باز نکن! آنها برای کشتن آمده‌اند. مادر عزیزم، فرار کن! روی بالکن برو و رو به کوچه فریاد بزن ... کارون، بخواب!

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«تاب آوردن اوین»؛ ۱۶۷۷ روز زندان به روایت انوشه آشوری🔻

✍ نمایشگاه چیدمانی خلاقانه دارد. در بسیاری از قسمت‌ها انوشه به طور مستقیم از طریق نوشته‌هایی روی تابلوهای بزرگ بازدیدکنندگان را مخاطب قرار می‌دهد و با ما صحبت می‌کند. در چند نقطه از گالری تلفن‌های عمومی به سبک و سیاق تلفن‌های زندان روی دیوارها نصب شده است که با برداشتن گوشی‌شان می‌شود به صدای ضبط‌شده‌ی انوشه و توضیحاتش گوش کرد. نقشه‌ها، فیلم‌ها، عکس‌ها، طراحی‌ها و اشیای مختلفی که در نقاط مختلف نمایشگاه قرار گرفته‌اند به ملموس‌تر شدن داستانِ او، به‌ویژه برای مخاطبان غیرایرانی، کمک می‌کند.

✍ در گوشه‌ای از نمایشگاه، سلول انفرادی ۵۲ بند ۲۰۹، جایی که انوشه بیشتر دوران بازجوییِ خود را در آن گذرانده، بازسازی شده است. از درِ نیمه‌باز می‌توان وارد سلول کوچک و تاریکی شد که کف‌اش را موکت نم‌زده و کثیفی پوشانده است. داخل سلول صدای ضجه و ناله‌‌هایی پخش می‌شود که انوشه از سلول‌های مجاور می‌شنیده است. گوشه‌ی سمت راست یک آبخوری و توالت فلزی قرار دارد. دو دریچه‌ی هواکش نزدیک به کف زمین روی دیوار مقابلِ در دیده می‌شوند و تنها منبع ورود نور به اتاقکْ دو پنجره‌ی کوچک با توری پوشانده‌شده‌ای هستند که در ارتفاع بالا نزدیک به سقف قرار دارند. نمونه‌ای از برگه‌های بازجوییِ اوین با سربرگ «النجاه فی الصدق» به دیوار سلول نصب شده است و تابلوهای این قسمت از نمایشگاه توضیح می‌دهند که انوشه بخش عمده‌ی ۱۱۶ روز بازجویی‌اش را در همین سلول گذرانده است. 

✍ تلاش انوشه برای مستند کردن تجربه‌اش ستودنی است: اونیفرم زندان و دمپایی‌هایی که در دادگاه و هنگام اعزام به بیمارستان به تن داشته در گوشه‌ای از سالن آویزان است. سوسک‌ها و ساس‌هایی که از بندهای مختلف اوین جمع‌آوری و خشک کرده است در دو قاب روی یکی از دیوارها نصب شده‌اند. تنها سندی که از دادگاهش به او داده‌اند، دستخط قاضی صلواتی بر حاشیه‌ی تکه‌روزنامه‌ای کاهی، گل‌های پیچک خشکی که خودش در خاک اوین کاشته و پرورش داده است، تابلوهای منبت‌کاریِ کوچک و بزرگی که در سال‌های آخر حضورش در اوین ساخته، هدفونی که با به هم چسباندن دو تکه اسفنج و چند سیم سر هم کرده، مجسمه‌هایی از چوب و فلز، تابلوهای نقاشی، دست‌سازه‌ها و اشعار و آثار هنریِ زندانیان هم‌بندش، همه و همه به تکمیل تصویر ذهنیِ بازدیدکنندگان از واقعیت اوین کمک می‌کنند. او حتی توانسته بخشی از نوشته‌های حک شده روی دیوارهای بند ۴ اوین را از طریق هاشور زدن روی تکه کاغذهایی به بیرون منتقل کند و حالا در برابر چشمان ما بگذارد.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

سلطان مراکش، کسی که از یهودیان کشورش در جنگ جهانی دوم محافظت کرد🔻

✍ زمانی که آلمان نازی تحت حکومت آدولف هیتلر، قلمروها را یکی پس از دیگری فتح می‌کرد، ارتش هیتلر توقف‌ناپذیر به نظر می‌رسید. به هر جا مى‌رفتند، آفت یهودستیزی را منتشر می‌کردند. در ماه مه ۱۹۴۰ آلمان‌ به فرانسه حمله کرد. یک ماه بعد فرانسه سقوط کرد. رژیم ویشی، که با نازی‌ها همکاری می‌کرد، پس از جمهوری سوم به قدرت رسید. قلمروى آن بخش اعظم جنوب فرانسه و همچنین مستعمرات امپراتوری فرانسه را در بر می‌گرفت. مقامات ویشی برای اجرای قوانین یهودستیزانه علیه ٢۵٠ هزار یهودی که در مراکش زندگی می‌کردند، به سرعت وارد عمل شدند. اکثریت این کشور مسلمان بود، اما یهودیان در جامعه‌ى مراکش ادغام شده بودند. گرچه یهودستیزی وجود داشت، اما جامعه‌ى یهودی به طور فعال آزار و اذیت ندید. جامعه‌ى یهودیان در واقع با خاندان حاکم علوی متحد بود و از حمایت سلطنتی بهره می‌برد. ظاهراً سلطان محمد گفته بود «هیچ یهودی‌ای در مراکش وجود ندارد. ما تنها شهروندان مراکشی داریم.»

✍ محمد در ابتدا سعی کرد که جلوی این قوانین را بگیرد. اما او فقط در ظاهر قدرت داشت. این حکومت ویشی بود که حرف آخر را مى‌زد و در اکتبر ۱۹۴۰ این تدابیر را به اجرا درآورد. بر اساس قوانین تحت‌الحمایگی، محمد موظف بود که پاى آن قانون را امضا کند. اما محمد به رعایای یهودی‌اش اطمینان داد که در کنارشان خواهد بود. مدتی بعد، در جلسه‌‌اى سرّی در کاخ خود، به رهبران یهودی گفت که این قوانین چیزى را تغییر نخواهد داد. تا آنجا که به او مربوط می‌شد، یهودیان مراکشی با مسلمانان مراکشی برابر بودند. اما حکومت ویشی طور دیگرى به این مسئله نگاه مى‌کرد. در نتیجه‌ى این قوانین، بسیاری از یهودیان مراکشی شغل خود را از دست دادند. بچه‌ها از مدارس دولتی اخراج شدند. و مانند اروپا، برخی از خانواده‌ها از خانه‌های خود بیرون رانده شدند و مجبور شدند که در گتوهای کثیف و مخروبه زندگی کنند.

✍ مقامات ویشی از حضور یهودیان در دربار سلطنتی خشمگین شدند. از نظر آنها این نوعى توهین به اقتدارشان محسوب مى‌شد و این دقیقاً همان چیزی بود که محمد می‌خواست. بر اساس گزارشی در آرشیو دولتی فرانسه، محمد به آنها گفت: «من قوانین یهودستیزانه‌ى جدید را به هیچ وجه تأیید نمی‌کنم و با مصوبه‌اى که با آن مخالف باشم هیچ نسبتى ندارم. همان‌طور که قبلاً گفتم دوباره تأکید می‌کنم که یهودیان تحت حمایت من هستند و هرگونه تمایز و تبعیضى بین اتباع خود را مردود می‌شمارم.» هوروویتز می‌گوید: «این سیاست خیلی مهمی بود. محمد موضعى بسیار اصولی داشت.» اما این حمایت با خطرات بزرگی همراه بود. این مورخ می‌افزاید: «جنگی در جریان بود و مردم بیش از هر زمان دیگر مایل بودند که رهبران را عوض کنند. برای [حکومت ویشی] اصلاً سخت نبود که وضعیت را طوری مهندسى کند که محمد کشته یا فرد دیگری جایگزینِ او شود. در جاهای دیگر اتفاقات مشابهی رخ داده بود. این در واقع خطرى بود که او به جان خریده بود زیرا به صورتِ حکومت ویشی سیلی زده بود.»اما جسارت محمد سبب مهار حکومت ویشی شد. اقدامات سلطان به حامیان فرانسوی‌اش نشان داد که او یهودیان مراکشی را رها نمی‌کند. 

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

گوش سپردن به داستان رنج دیگران؛ گفت‌وگو با مرسن، سازنده‌ی «پادکست آن» 🔻

🎙 چند سالی است که مرسن به داستان‌ِ آدم‌های مختلف گوش می‌دهد، روایتِ آنها را می‌نویسد، و با صدای گرمش برای ما تعریف می‌کند. این داستان‌ها کمک می‌کنند تا خود را به جای دیگران بگذاریم و رنج، شادی، غم، امید، و ترسِ آنها را تجربه کنیم. با مرسن درباره‌ی مسیری که طی کرده، تغییراتی که در او ایجاد شده، چیزهایی که یاد گرفته است و تأثیر این پادکست بر مخاطبانش گفت‌وگو کرده‌ایم.

🎙 مرسن:«من عاشق داستان‌ام. داستان‌شنیدن، خاطره‌شنیدن، و به‌خصوص داستان‌های شخص اول که برای من جذاب‌ترین حالت است. به این نتیجه رسیدم که دوست دارم داستانِ افراد را به صورت اول شخص برای دیگران تعریف کنم. بعد به نتیجه و تأثیر چنین چیزی بر جامعه فکر کردم. الان هم وقتی کسی می‌گوید چرا پادکست می‌سازی دلایل زیادی را ارائه می‌کنم. می‌گویم من داستان دوست دارم، عاشق این کار هستم، اینکه آدم‌ها همدیگر را درک کنند خیلی خوب است ... ولی این تمام واقعیت نیست. من خیلی خشمگین هم هستم. بعضی وقت‌ها احساس می‌کنم که چیزی دارد در من فوران می‌کند و من باید به نبرد بروم. انگار این پادکست نبردی است که از طریق آن می‌کوشم تا صدای افراد مختلف شنیده شود. چون این‌طور نیست که فقط یک صدا در جامعه باشد. باید صدای آدم‌های نادیده‌مانده هم شنیده شود و این همان چیزی است که مرا اقناع می‌کند.»

🎙 مرسن:«وقتی داستان‌های مختلف را می‌شنیدم، می‌فهمیدم که هیچ‌وقت نباید رنج فرد دیگری را کوچک شمرد. اگر کسی می‌گوید این اتفاق برای من افتاد و خیلی دردم آمد، نباید گفت اینکه دردی نداشت، خیلی بزرگش نکن. فقط خودِ آن آدم می‌فهمد که چه دردی داشته است. در همین داستانی که گفتید، آن فرد می‌گوید در تمام آن مدت داشتم فکر می‌کردم که فردا باید مغازه‌ام را باز کنم. درست است که در جریان اعتراضات بسیاری چشم‌شان را از دست دادند، خیلی‌ها جانشان را از دست دادند، و عده‌ی زیادی عزیزانشان را از دست دادند. ولی دغدغه و نگرانیِ آن فرد هم این بود که روز بعد باید مغازه‌اش را باز می‌کرد و همسرش هم نمی‌دانست کجاست. درست است که درد و رنج او با آن افراد فرق داشت، ولی برای خودش بزرگ بود. هیچ وقت نباید گفت خب که چی؟ خیلی باید مراقب این موضوع باشیم.»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

زندگیِ هر آدمی چقدر می‌ارزد؟ 🔻

📚 در آغاز ماه مه ۲۰۲۰، اندرو کومو، فرماندار ایالت نیویورک، تحت فشار بود تا محدودیت‌های کرونایی را کاهش دهد. او در سخنرانیِ تلویزیونی گفت، «هرچه سریع‌تر کسب‌وکارها را بازگشایی کنیم، هزینه‌ی اقتصادی کمتر، اما هزینه‌ی انسانی بیشتر خواهد بود زیرا عده‌ی بیشتری جانِ خود را از دست خواهند داد.» او در ادامه افزود: «مسئله در اصل این است که زندگیِ هر آدمی چقدر می‌ارزد. این همان مسئله‌ی واقعی‌ است که هیچ‌کسی حاضر نیست بی‌پرده و آشکارا به آن اقرار کند، اما باید به آن اذعان کرد.»

📚 جِنی کلیمَن، روزنامه‌نگار و چهره‌ی رادیویی-تلویزیونی، برای نگارش نخستین کتابش، ربات‌های جنسی و گوشت مخصوص گیاه‌خواران، با دانشمندان و کارآفرینانِ پیشگام در عرصه‌ی نوآوریِ تکنولوژیک دیدار و گفت‌وگو کرد. در کتاب جدیدش نیز او داستان‌هایی از زندگیِ شخصیِ افراد را تعریف می‌کند تا مسئله‌ای انتزاعی را ملموس و قابل‌فهم سازد. به این منظور، هم با کسانی مصاحبه می‌کند که با تکیه بر سنجه‌های الگوریتمی چنین محاسباتی را انجام می‌دهند و هم پای صحبت کسانی می‌نشیند که زندگی‌شان دستخوش چنین محاسباتی است.

📚 کلیمن ابتدا به سراغ آدمکش‌ها می‌رود تا ببیند که برای سرِ هر آدمی چه قیمتی تعیین می‌کنند. او با یک آدمکشِ سابق شام می‌خورد. این آدمکش دوست ندارد که به هیچ عدد و رقمی اشاره کند، اما کلیمن می‌فهمد که در بریتانیا میانگین قیمتی که آدمکش‌ها برای سرِ کسی تعیین می‌کنند حدود ۱۵ هزار پوند است. او روایت‌های هولناک زنان ویتنامی‌ای را می‌شنود که قاچاقچی‌ها آن‌ها را به بریتانیا آوردند و به‌عنوان برده‌ی خانگی به بیگاری واداشتند. او با خویشاوندان رِیچل و پل چَندلِر دیدار می‌کند، همان زوج بازنشسته‌ی اهل تانبریج ولز که در سال ۲۰۰۹ در سفری دریایی توسط دزدان دریاییِ سومالیایی ربوده شدند. سیاست کلیِ دولت بریتانیا این است که در ازای آزادسازیِ گروگان‌ها پولی نمی‌پردازد؛ بنابراین، خانواده‌ی این زوج مجبور شدند که خودشان بر سر مبلغ با دزدان دریایی مذاکره کنند. در سال ۲۰۲۱، میانگین مبلغ مطالبه‌شده برای هر گروگان ۳۶۸۹۰۱ دلار بود.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

گاهی کاری نکردن بهترین شکل مقاومت است 🔺

🔸 یکی از حقوق بشر حق مقاومت است. به همین علت است که مقدمه‌ی اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر می‌گوید چنانچه حقوق بشر مراعات نشود مردم «به عنوان آخرین راهکار، ناگزیر از شوریدن» خواهند بود و روشن می‌کند چرا دفاع از حقوق بشر که چارچوبش در مصوبات سازمان ملل ترسیم شده از ایستادگی در برابر استعمار و آپارتاید استقبال می‌کند. جز این نمی‌توانست باشد. اگر حقوق شما پایمال شده باید چاره‌ای داشته باشید. در حالت طبیعی راه چاره قانون و دادگاه‌ها هستند اما وقتی با نوعی بی‌عدالتیِ سخت و همه‌سویه رو‌به‌رو می‌شویم راه چاره مقاومت است. اما هنگامی که دیگران دارند مقاومت می‌کنند و ما با اهدافشان همدل‌ایم چه باید کرد؟ پاسخ غافلگیرکننده است.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«فرهنگ کنونیِ ما، از چیدمان‌های هنری تا مقاله‌های شخصی و رمان‌های مبتنی بر راویِ اول شخص، دلمشغول ایده‌ی تجربه‌ی شخصیِ افراد است. این روزها همه‌جا باور به اینکه می‌توان چیزی نوشت یا هنری خلق کرد که به هویت فردی‌تان گره نخورده است، آماج حمله قرار می‌گیرد. نشریه‌ی «ژاکوبن» با آنا کورنبلا، نویسنده‌ی کتاب بی‌واسطگی: یا سبک سرمایه‌داری متأخر درباره‌ی چراییِ این میل مفرط به «تجربه‌ی شخصی» گفت‌وگویی انجام داده است که در ادامه ترجمه‌ی آن را می‌خوانید.»

aasoo.org/fa/articles/4799
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

چهل خواننده‌ی زن زیر چهل سال ایرانی؛ بخش هفتم🔻
امید احسانی ــ شبنم طلوعی

این پادکست مجموعه‌ای‌ست با پژوهش و نویسندگی امید احسانی و روایت شبنم طلوعی درباره‌ی تعدادی از خوانندگان زن ایرانی که در دو دهه‌ی اخیر مطرح شدند. خوانندگانی که یا هم‌چنان داخل ایرانند و یا فعالیتشان را از داخل ایران آغاز کرده‌اند.

🔸پادکست‌های ما را در شبکه‌های اجتماعی و اپ‌های پادخوان با شناسه‌ی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]

@NashrAasoo 🎧

Читать полностью…

Aasoo - آسو

اسماعیل کاداره، کوکب اقبال آلبانی
هرمز دیّار

«اسماعیل کاداره، نویسنده‌ی نامدار آلبانیایی نافرمانی‌اش را از دو طریق نشان‌داد: اول، آشکارساختن این حقیقت که زندگی روزمره تحت نظام کمونیستی ممکن نیست؛ دوم، تجسم و یادآوریِ یک «آلبانیِ جاودانه»، آلبانی‌ای که از آلبانی نوبنیادِ خوجه، کهن‌تر، بادوام‌تر و آبرومندتر بود.»

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«آفاق، زن ۵۷ ساله‌ای که در سال ۱۳۵۷ درگذشت، یک دفترچه‌ی جلدقرمز ده صفحه‌ای را از خود به جا گذاشت که در آن خاطرات خودسانسور شده‌‌ی زندگی‌اش را نوشته بود ــ با این آغاز که «شرح خودم را می‌خواهم تمام بنویسم.» داستان‌های ناشنیده‌مانده‌ی همان ده صفحه بود که دخترش روحی شفیعی را بر آن داشت تا خاطراتِ زندگی‌اش را بنویسد و سرانجام در ۸۳ سالگی منتشر کند. خاطراتی از زندگیِ روزمره‌ی مردمانی معمولی از اوایل قرن چهاردهم خورشیدی تا بحبوحه‌ی جنگ ایران و عراق، که در کمتر کتاب تاریخی به آن‌ها توجه شده است.»

aasoo.org/fa/books/4848
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«در نمایشگاه «همیشه همین الان وقتش است»، در گالری ملیِ پرتره در لندن، بیش از پنجاه اثر از ۲۲ هنرمند سرشناس سیاه‌پوست گرد آمده بود. این کارها به جست‌وجو در هویت و هستیِ سیاهان از راه نمایش چهره‌ها و بدن‌ها می‌پرداخت ــ نه از چشم تقلیل‌گرایانه‌ی فرهنگ سفید غربی، بلکه از منظر خودِ آن‌ها. این آثار پس از لندن، از اواخر ماه مه به بندر پلیموث، که نخستین سوداگرانِ انگلیسیِ بردگان از آن برخاستند، سفر کردند و در آن‌جا نیز به نمایش درآمده‌اند. بسیاری از این نقاشی‌ها نخستین‌بار است که در گالری-موزه‌ای بزرگ و بین‌المللی به تماشا گذاشته می‌شوند. همه‌ی این آثار در هزاره‌ی جدید، از سال ۲۰۰۰ به بعد، پس از انقلاب دیجیتال، شتاب‌گیریِ فزاینده‌ی جهانی‌شدن و ظهور هویت‌های چندتکه‌ پدید آمده‌اند.»

aasoo.org/fa/articles/4841
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«خداناباوری و خداباوری چارچوب‌های رقیبی برای تبیین «کلان»پدیده‌هایی نظیر هستی، نظم، اخلاق، آزادی و آگاهی‌اند. هر دو دیدگاه، بنیانی نهایی برای تمام اشیاء فرض می‌گیرند. خداناباوری بنا به عادت، بنیان همه چیز را ذرات و میدان‌ها می‌گیرد. خداباوری بنا به عادت، بنیان همه چیز را عاملی واحد، معمولاً عاملی کامل، می‌گیرد.»

aasoo.org/fa/articles/4842
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«آن دسته از اندیشمندانِ قرن نوزدهم که با جدیت به تأمل و نگارش درباره‌ی ایده‌ی همبستگی پرداختند اغلب بدنِ انسان را مثال می‌زدند که اندام‌های گوناگونی ــ دست، پا، چشم، زانو، ریه و طحال ــ دارد که در کنار یکدیگر کار می‌کنند و کُلِ واحدی را می‌آفرینند.»

aasoo.org/fa/articles/4800
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

مشارکت
✍️ مانا نیستانی

@NashrAasoo 🔺

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«یکی از پیام‌های اصلی شازده کوچولو این است که «آدم‌بزرگ‌ها بسیار فقیر و محروم‌اند چون تواناییِ نگاه‌کردن به جهان از زاویه‌ی دید کودکان را از دست داده‌اند.» نگاهی سرشار از دوستی، مهربانی و آشتی، و تهی از کینه و دشمنی. همان ارزش‌های ناب و نایابی که به قول روباه خردمند شازده کوچولو می‌توان آنها را به چشمِ دل دید نه به چشمِ سر.»

aasoo.org/fa/articles/4806
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«این نوشتار برآمده از کاوش در چاقو است؛ جدیدترین کتاب سلمان رشدی که به تازگی منتشر شده و روایتِ او از سوءقصد به جانش در ۱۲ اوت ۲۰۲۲ در آمفی‌تئاتر شهر چاتاکوآ از سوی یک مسلمان متعصب را ارائه می‌دهد. در متن به تمامیِ کتاب نپرداخته‌ام بلکه تنها آن رشته‌هایی از روایت را پی گرفته‌ام که مرا به واکاویِ تجربه‌ها و برداشت‌هایم در عرصه‌ی دادخواهی واداشته‌اند.»

aasoo.org/fa/articles/4850
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«تاب آوردن اوین، نمایشگاهی که انوشه آشوری حدود دو سال پس از آزادی‌، با حمایت سازمان عفو بین‌الملل در لندن ترتیب داده است، دریچه‌ای هر چند کوچک به درک آن ‌چیزی باز می‌کند که او و افرادی در وضعیت مشابه وی از سرگذرانده‌اند.‌ او در این نمایشگاه روایتگر تجربه‌ی بازداشت، بازجویی و چهار سال و هفت ماه زندگی‌ در اوین است و با ارائه‌ی آثار هنری‌، اشیاء و وسایل شخصی‌ای که توانسته مخفیانه از زندان بیرون بیاورد، آن طور که خودش می‌گوید، تلاش می‌کند تا گوشه‌ای از «سختی‌ها و پیروزهای ۱۶۷۷ روز زندان» را با دیگران سهیم شود.»

aasoo.org/fa/articles/4838
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«سلطان محمد، پادشاه مراکش، با احکام و قوانینی که محل زندگی، کار و تحصیل یهودیان را محدود می‌کرد، مخالف بود. سلطان «مخالف خودجوش نژادپرستی» بود و انگیزه‌اش همچنین از ایمانش به اسلام سرچشمه مى‌گرفت. او به‌عنوان رهبر مراکش، امیرالمومنین یاعالی‌ترین مرجع دینی برای مردمش مراقبت از یهودیان مراکشی را مسئولیت خود در پیشگاه حق می‌دانست. او به دولت ویشی گفت: یهودیان مراکش، رعایای من هستند و وظیفه‌ى من این است که از آنها در برابر تجاوز و تعدى محافظت کنم.»

aasoo.org/fa/articles/4844
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«بسیاری وقت‌ها آدم احساس می‌کند که خیلی تنهاست و چیزی که تجربه کرده فقط تجربه‌ی خودش است. ولی شنیدن این داستان‌ها کمک می‌کند تا بفهمی که فقط تو نیستی که چنین سختی‌هایی کشیدی؛ حس می‌کنی که شنیده می‌شوی، دیده می‌شوی، و وجود داری.»

aasoo.org/fa/articles/4843
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

این سؤال ممنوعه در کانون این کتابِ جذاب قرار دارد. ممکن است که ما از بحث درباره‌ی آن بیزار باشیم، اما عده‌ای همیشه دارند پشت درهای بسته قیمت زندگیِ آدم‌ها را محاسبه می‌کنند. چه کسانی، به چه منظوری، و بر اساس چه معیارهایی چنین محاسباتی را انجام می‌دهند؟ و این اعداد و ارقام درباره‌ی اینکه چه کسانی ــ و چه چیزهایی ــ را ارزشمند می‌شماریم به ما چه می‌گویند؟

aasoo.org/fa/books/4839
@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

چرا فرهنگ کنونیِ ما تا این اندازه دلمشغول «تجربه‌ی فردی» است؟🔻

🔹 این روزها حس غالب این است که مردم وقتِ کافی برای هنر ندارند، آن‌قدرها وقت نداریم که بتوانیم از پس تأمل لازم برای بازنماییِ تفکر بربیاییم. اگر جلوی یکی از آثار نقاشیِ ون‌گوگ بایستید، معنای اثر بدیهی و عیان نیست. شاید این کفش‌های روی زمین در نقاشی نشانه‌ی چیزی است، شاید زاویه‌ی دید باید از محل این کفش‌ها باشد، شاید این رنگ زرد نقاشی نماد چیزی باشد و … ما درگیر پردازش اثر می‌شویم. اما اگر در کلاس یوگای صبحگاهی با مضمون تصویر نقاشی‌های ون‌گوگ روی پرده‌ی نمایش شرکت کرده باشید، می‌دانید که هدف تفکر درباره‌ی اثر هنری نیست؛ اثر هنری چیزی آمیخته با کل فضا و فعالیتِ شماست. تغییر از تمرکز بر اثر به تمرکز بر تجربه‌ی درهم‌آمیخته‌ی هنر و ورزش و بازی و فضا چیزی است که این روزها «تجربه‌ی رهایی‌بخش» خوانده می‌شود و بازار پررونقی دارد. این تغییر به موازات تغییرات اجتماعی و سیاسیِ دیگری رخ می‌دهد که چندان مشهود نیست.

🔹 چنین نمایشگاه‌هایی بر تجربه‌ی افراد تمرکز می‌کنند؛ تجربه‌ی شدید و حسی و تجسم‌یافته‌ی فرد. تأکید نه بر اثر هنری است و نه تکنیک‌هنرمند و نه تأملی که لازمه‌ی فهم اثر است. یکی از دلایل رواج این دست نمایشگاه‌های هنریِ احاطه‌کننده، همان‌طور که شما هم گفتید، ارزان بودن آن است. از یک منظر، این بخشی از دموکراتیزه شدن هنر و امکان دسترسیِ فراگیرتر به تجربه‌ی هنری است. اما باید از این منظر هم به این پدیده بنگریم که این از معنا تهی کردن اثر هنری و در نتیجه پس زدن هنر نیز هست. علاوه بر این، این نوعی تلاش اقتصادی هم هست: حذف واسطه بخشی از الگوی تجاریِ محبوب قرن بیست‌ویکم است؛ از خودروی اشتراکی گرفته تا دلالیِ آنلاین، همه دنبال حذف واسطه و در نتیجه کاهش هزینه‌ی مبادله‌اند. تولید سود کمتری دارد و مبادله سودآوریِ بیشتری دارد. وقتی سبک زیبایی‌شناختیِ رایج این روزها پیام‌های مستقیم و دسترسیِ فوری است، هنر هم بیش از آنکه نوری بر سرمایه‌داری بتاباند، به همان سرمایه‌داری نزدیک‌تر می‌شود.

🔹 بنا به گزارش «نیویورک تایمز»، فروش کتاب‌های خودزندگی‌نامه در قرن جاری در مقایسه با قرن بیستم، ۴۰۰ درصد افزایش یافته است. هم‌زمان، جستارنویسیِ شخصی به‌عنوان سبک ارزان‌قیمتی از تولید «محتوا» و روزنامه‌نگاری که مهارت چندانی هم لازم ندارد، رایج شده است. اینجا هم نوعی پویایی‌شناسیِ مشترک، نوعی هژمونی معرفت‌شناسی و زاویه‌ی دیدی مشترک وجود دارد. باوری که اولویت را به دانش و آگاهی‌ای می‌دهد که براساس دیدگاه و تجربه‌ی فردیِ شخص شکل گرفته است؛ این باور در ابتدا برای پیشبرد اهداف طبقه‌ی کارگر، فمینیست‌ها، دگرباشان جنسی و سایر اقلیت‌ها شکل گرفت. اما در فرهنگ رایج کنونی، این شکل از بیان و زاویه‌ی دید، به شیوه‌ای برای توجیه تبدیل شده تا به جنگ مفاهیم بروند و دانش جهانشمول را زیر سؤال ببرند.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

صدای اضافه نباشد!🔺
✍ مانا نیستانی

@NashrAasoo 🔻

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«در اپیزود هفتم پادکست چهل خواننده‌ی زن ایرانیِ زیر چهل سال به معرفی این پنج هنرمند پرداخته‌ایم: نیاز نواب، گلاره پور، مهدیه یوسفی، بهرخ شورورزی و ژینا اردلان.»

aasoo.org/fa/podcast/4846
@NashrAasoo 🎧

Читать полностью…

Aasoo - آسو

«دروازه‌های تمدن بزرگ»؛ برگی از تاریخ نانوشته‌ی مردم🔻

🔹 روحی شفیعی، نویسنده، مترجم، فعال حقوق زنان و مدیر انجمن قلم ایران در تبعید انگلستان است و این کتاب را بخشی از تاریخ شفاهیِ ایرانیانِ پراکنده در جهان می‌داند. او می‌گوید که می‌خواسته از طریق نگارش این خاطرات، زندگیِ چند نسل از زنان ایرانی را ثبت کند. زندگیِ مادرش که در کودکی شوهر داده شد و آرزوهایش بر باد رفت؛ زندگیِ خاله‌ی کوچک‌ترش که توانست دبیرستان را تمام کند، معلم شود و راه را برای روحیِ نوجوان که ممکن بود فرصت تحصیل در دبیرستان را از دست بدهد باز کند؛ زندگیِ خودش به‌عنوان عضوی از نسل‌های اولیه‌ی زنانِ طبقه‌ی متوسط پایین جامعه که توانستند به دانشگاه بروند، در مناصب بالای مدیریتی کار کنند، به خارج از ایران سفر کنند و طبقه‌ی اقتصادیِ خانواده‌های خود را تغییر دهند.

🔹 جالب‌ترین بخش کتاب شاید روایت‌هایی باشد که از دهه‌ی پنجاه خورشیدی نقل کرده است. روحی شفیعی این دوران را از دیدگاه زن جوانی روایت می‌کند که از یک خانواده‌ی خرده‌مالک در روستایی دورافتاده در جنوب شرقی ایران برای تحصیل در دانشگاه به تهران آمده، خرج خودش را با کار کردن درآورده، خواهر و برادرهای کوچک‌ترش را به تهران آورده است تا درس بخوانند و زندگیِ متفاوتی را تجربه کنند و حالا در پی همه‌ی این تلاش‌ها توانسته با ارتقا به شغل‌های رده‌بالاتر، جایی در طبقه‌ی متوسط شهری داشته باشد که در شمال تهران خانه می‌سازند و برای تعطیلات به اروپا و آمریکا می‌روند.

🔹 روایت نویسنده از سال‌های منتهی به انقلاب ۵۷ نیز با بسیاری از روایت‌های رسمی از سوی مخالفان و موافقان متفاوت است. روحی در آن دوره نه فعال سیاسی-اجتماعی بلکه زنی میانسال از طبقه‌ی متوسطِ رو به بالای جامعه بود که به هیچ جریان و حزب سیاسی‌ای وابستگی نداشت و منافع اجتماعی و اقتصادی‌اش در گرو ثبات وضع موجود بود و به تازگی از برخی واقعیت‌های زیر پوست جامعه آگاه شده بود. او در این کتاب به روایت زندگی پس از انقلاب هم می‌پردازد. روایت‌هایی ساده اما ملموس از تغییراتی که زندگیِ مردم را زیر و رو کرد. از شکل‌گیری کمیته‌ها، تغییر چهره‌‌ی شهر، کتاب‌سوزان‌های شبانه در خانه‌ها و بازداشت‌ها و اعدام‌ها.

📎 کتاب دروازه‌های تمدن بزرگ، نوشته‌ی روحی شفیعی، از سوی نشر نوگام در لندن منتشر شده و نسخه‌ی دیجیتال آن برای مخاطبان داخل ایران به صورت رایگان در دسترس است.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

لکه‌‌‌‌های تن‌های گستاخ و چشم‌های خیره؛ آثار هنرمندان سیاه‌پوست در گالری ملی پرتره در لندن 🔻

🖼 سیمون‌ دو بووار در کتاب روز به روز آمریکا (۱۹۴۸) در مشاهدات خود از تبعیض نژادی می‌نویسد که نژادپرستان، صرف‌نظر از آنچه علم بر خلاف جزم‌اندیشی‌شان می‌گوید، سیاه‌پوستان را به هر حال پست‌تر می‌دانند. می‌گوید اگر می‌خواهید متقاعد شوید که آن‌ها واقعاً پست‌ترند، کافی است که به آمریکا سفر کنید. بسیاری به دوبووار حمله کردند و سخنانش را تأییدی بر نژادپرستی دانستند. ژیژک، فیلسوف اسلوونیایی، یادآور می‌شود که منتقدان مقصود او را به درستی درنیافته‌اند، چون وجه نمادین و اجتماعی را در نظر نگرفته‌اند. ژرف‌بینیِ دو بووار همین‌جاست. او می‌گوید هرچند علم فروتر بودن سیاهان را تأیید نمی‌کند، اما با پست‌انگاریِ آنان از طریق زبان و نظم نمادین، فرودستی به هویتشان الصاق می‌شود؛ چنان ریشه‌ای که انگار فیزیو‌لوژیک است. سویه‌ی دیگر این خشونت در سطح نمادین را در حذف یا تحریف روایت و تاریخ «دیگری» می‌توان دید. در تاریخ رسمی، هم بیداد گسترده علیه سیاهان ناگفته مانده و هم شمایل سیاهی که برای آزادی‌اش می‌جنگد، پنهان مانده یا تخریب شده است. ستم‌دیدگان و قربانیان بی‌نام و نشان‌اند، و مبارزان و آزادی‌خواهان یاغی و راهزن و چپاول‌‌گر جلوه داده می‌شوند.

🖼 تاریخ‌های پنهان و ممنوع در آثار لوبینا حمید، نقاش و نمایشگاه‌گردان بریتانیایی و از برندگان جایزه‌ی ترنر، افشا می‌شود. نقاشی «لورودر: مبادله» (۲۰۱۶) به فاجعه‌ی شیوع بیماری‌ در یک کشتی فرانسویِ حمل برده در قرن نوزدهم می‌پردازد. به‌علت این بیماری برد‌ه‌ها بینایی‌شان را از دست دادند و سوداگران که دیگر آنان را کالاهایی بی‌ارزش می‌دانستند، همگی را به دریا ریختند. حمید، به‌جای نمایش مستقیم واقعه، با محو هر گونه هماهنگی و انسجام، هراس و وهم، گمگشتگی و سرگردانی را برمی‌انگیزد. زنان و مردانِ سیاه با لباس‌های امروزی سردرگم و کابوس‌وار در اتاقی با معماری مدرن نشسته یا ایستاده‌اند. زنی با سر مرغ‌ دریایی دست بر شانه‌ی‌ یکی‌شان نهاده و از دریچه‌ی دریای تیره و در درون، مغاکی تار در دیدرس است.

🖼 در این نمایشگاه، چهره‌ها و فیگورهای قدرتمندِ سیاه چشم در چشم مخاطب دوخته‌اند. ژاک لاکان، روانکاو و متفکر فرانسوی، می‌گفت در آنچه بیننده به آن زل زده، همیشه نقطه‌ای هست که تصویر نیز از آن به او ــ به نگرنده ــ خیره شده است. این نگاه که در جانب ابژه جای دارد همچون لکه‌ای غیرعادی در سطحی هماهنگ و یکدست و معمول، چشم را قلاب می‌کند. و بیننده دیگر نمی‌تواند از آن چشم بردارد، گویی افسونِ نگاه خیره مسحورش کرده است. اینجا لکه کجاست؟ در گیرایی و شدت خیرگی این سیماها و هم جابه‌جایی (و شاید نابه‌جایی) پیکرهایی که جایگاه همیشگیِ فیگورهای سفید را گرفته‌اند. این‌ نگاه‌ها، این مکان‌پریشی‌ها افق متعارف و معمول منظر و دیدگاه مخاطب را لکه‌دار می‌کند.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

خداناباوری یا خداباوری: کدام‌یک پدیده‌ها را بهتر تبیین می‌کند؟ 🔻

🔸 یک راه برای تأمل در باب عقلانیتِ مقایسه‌ایِ خداناباوری و خداباوری این است که خداناباوری را پیش‌فرض عقلانی در نظر بگیریم. خداناباوری، در نهایت، هیچ خدایی را فرض نمی‌گیرد اما خداباوری چنین می‌کند. بنابراین، بار اثبات به دوش خداباوری می‌افتد، به‌ویژه از آن رو که وجود خدا فرضیه‌ای غیرعادی (Extraordinary) یا تصادفی (Random) است.

🔸 اما راه اندیشیدن درست به عقلانیتِ خداباوری این نیست. به پیروی از کتاب مهم مایکل ری (Michael Rea)، استاد فلسفه در دانشگاه نوتردام، با عنوان جهان بدون طراحی: پیامدهای هستی‌شناختی طبیعی‌باوری (انتشارات دانشگاه آکسفورد، ۲۰۰۴) من خداناباوری و خداباوری را بیشتر مانند چارچوب‌ها یا طرح‌هایی پژوهشی برای داوری‌های فلسفی در نظر می‌گیرم. بسیاری از استدلال‌ها به سود هر دو موضع خداباوری و خداناباوری شامل ادعاهایی است که طرف دیگرِ بحث آنها را سراسر غیرقابل قبول (Non-starter) می‌داند؛ ادعاهایی که مقدمات آنها، سرآخر، خداباوری یا خداناباوری را پیش‌فرض می‌گیرد. وانگهی، این چارچوب‌ها تا آن حد متفاوت‌اند که حتی اصل وجود پدیده‌های تحت تبیین را هم قبول نمی‌کنند، مانند وجود اراده‌‌ی‌ کاملاً آزاد (Libertarian free will) که منکرانی در میان فیلسوفان دارد. از این چشم‌انداز که بنگریم، ما حتی می‌توانیم خداناباوری و خداباوری را مانند الگوواره‌های پارادایم‌های فلسفیِ متمایز در نظر بگیریم و نه گزاره‌های رقیب خشک‌وخالی.

🔸 به دلایلی که مایک هیومر (Mike Huemer) شرح می‌دهد، سادگی موجب حل مسئله‌های فلسفیِ بنیادی نمی‌شود، و من فکر می‌کنم که این داوری شامل حال خداناباوری و خداباوری نیز می‌شود. کدام دیدگاه ساده‌تر است، خداباوری یا خداناباوری: فرض یک عامل واحد کامل که بنیان همه‌ی انواع پدیده‌ها است، یا ذرات و میدان‌ها؟ از یک طرف، خداناباوری معمولاً می‌گوید که یک نوع شیء (ماده/انرژی) وجود دارد، اما خداباوری دو نوع شیء (ماده/انرژی و ذهن‌مندی) را در نظر می‌گیرد. از طرف دیگر، از دیدگاه خداباورانه بنیان‌گذار تنها یک چیز است، در حالی که از دیدگاه خداناباورانه اشیاءِ بنیان‌گذار متعددی وجود دارند. پس کدام‌یک ساده‌تر است: خداناباوری یا خداباوری؟ من فکر می‌کنم که خداباوری ساده‌تر است، اما این موضوع آشکار نیست.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

وقتی از همبستگی حرف می‌زنیم از چه سخن می‌گوییم؟ 🔻

🤝 بر خلاف اصولی مثل عدالت و آزادی، همبستگی تا قبل از میانه‌ی قرن نوزدهم، یعنی کمی پیش از آنکه به شعار جنبش کارگری تبدیل شود، مفهوم سیاسیِ پرطرفداری نبود. اما تبارشناسیِ این مفهوم نشان می‌دهد که ریشه‌هایش را باید در رمِ باستان جُست، جایی که این ایده حاکی از نوعی قول و قرار مالی و حقوقی بود. این اصطلاح در اصل از مفهوم حقوقیِ «دِین جمعی» (obligatio in solidum) مشتق می‌شود، یعنی بدهی‌ای که بازپرداختِ آن بر عهده‌ی چند نفر است و تک‌تک بدهکاران در قبال بازپرداختِ کل بدهی مسئولیت دارند. این واژه در متون فرانسوی‌زبانِ قرون هفدهم و هجدهم به‌عنوان اصطلاحی حقوقی و تجاری به کار می‌رفت، تا اینکه سرانجام در سال ۱۸۰۴ در بخشی از «قانون مدنیِ» ناپلئون ــ ذیل عنوان «دیون جمعی» ــ گنجانده و تثبیت شد. در طول قرن نوزدهم، تعداد زیادی از حقوق‌پژوهان از این منظر به بررسیِ رابطه‌ی میان حقوق رمی و فرانسوی مشغول بودند، اما کاربرد امروزیِ این واژه در زمان «انقلاب صنعتی» آغاز شد. در آن دوران، کارگران، سوسیالیست‌ها و جنبش سیاسیِ «همبستگی‌خواهی» در فرانسه این مفهوم را برگزیدند تا در تحولات اجتماعیِ پرشورِ زمانه چراغی فرا روی آنها باشد. همبستگی نه تنها به یکی از عوامل اتحاد استثمارشدگان بلکه به ابزاری برای اصلاح‌طلبانِ ثروتمندتر تبدیل شد تا به کمک آن به حل مشکلاتِ ناشی از سرمایه‌داریِ عنان‌گسیخته بیندیشند.

🤝 آن دسته از اندیشمندانِ قرن نوزدهم که با جدیت به تأمل و نگارش درباره‌ی ایده‌ی همبستگی پرداختند اغلب بدنِ انسان را مثال می‌زدند که اندام‌های گوناگونی ــ دست، پا، چشم، زانو، ریه و طحال ــ دارد که در کنار یکدیگر کار می‌کنند و کُلِ واحدی را می‌آفرینند. آنها در دوران ظهور نوعی نظام اقتصادیِ جدید، تقسیم صنعتیِ کار، و مهاجرت انبوه از مزارع روستایی به شهرها می‌زیستند، پدیده‌هایی که هم محرومیت می‌آفرید و هم امکاناتی را فراهم می‌کرد. در پی افزایش شهرنشینی و تشدید پیچیدگیِ جامعه، اولین نظریه‌پردازانِ همبستگی خوش‌بینانه امیدوار بودند که مردم به درهم‌تنیدگیِ سرنوشتِ خود پی ببرند و همیاری به یکی از ارزش‌های محوریِ نظم اجتماعیِ نوظهور تبدیل شود. به گمانِ آنها، همبستگی همچون چسبی بود که از تکه‌تکه شدن جامعه‌ای دائم‌التغییر جلوگیری می‌کرد. استدلال‌های آنان در ایجاد آنچه امروز «نظام رفاه عمومی» می‌خوانیم، نظامی که هدفش تضمین حداقلی از زندگیِ آبرومندانه برای شهروندان است، نقش مهمی داشت.

@NashrAasoo 💭

Читать полностью…

Aasoo - آسو

ناجی افسانه‌ای
✍️ مانا نیستانی

@NashrAasoo 🔺

Читать полностью…
Подписаться на канал