🔸 گوهر عشقی، مادر دادخواهِ ستار بهشتی، کارگر وبلاگنویسی که سال ۱۳۹۱ تحت بازداشت کشته شد؛ در شماره نوروزی «غذایای ایرانی» از غذاهایی گفته که پسرش دوست میداشت و یاد و خاطرهی او را گرامی داشته.
🔸 شمارهی نوروزی غذایای ایرانی در جستوجوی یادها و آیینها و سفرهها، از یزدِ کهن تا جنوبِ گرمِ ایران و از آنجا تا خانهی ایرانیانِ مهاجر در سراسر دنیا سفر کرده است. پادکستهای ما را در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
aasoo.org/fa/podcast/4689
@NashrAasoo 🔺
فرامرز اصلانی و چهار دهه محبوبیتِ بی چونوچرا🔻
🎶 اصلانی زمانی در موسیقی ایران مطرح شد که بساط انتشار صفحه برچیده شده بود. وقتی در اوایل دههی ۱۳۵۰ پای کاست به شکل غیرقانونی به فضای موسیقیِ ایران باز شد، بازار صفحه کمی تهدید شد و به مرور زمان به علت رواج سیستمهای پخش کاست و قیمت ارزانِ کاست که حداقل میشد پنج برابر صفحههای متداول در آن ترانه جا داد، صفحه بهتدریج به محاق رفت. حسن شماعیزاده در مصاحبهای در سال ۱۳۵۲ به تأثیر منفیِ انتشار کاستهای غیرقانونی بر اقتصاد بازار موسیقی اشاره میکند و میگوید «هفده کمپانی صفحهپراکنی» در حال تعطیل شدن هستند.
🎶 بجز مجموعههایی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر میشد، در فضای موسیقیِ باکلام عامهپسند، آلبوم از حدود سال ۱۳۵۴ با جاافتادن کاست در بازار موسیقی رواج یافت، هرچند این کاستها اغلب مجموعهی ترانههای چند خواننده یا در بهترین حالتِ ممکن دو خواننده بودند. اگر هم کاستی از یک خواننده منتشر میشد، بخش عمدهی آن حاصل گردآوریِ تکآهنگهایی بود که قبلاً از او در قالب صفحه منتشر شده بود. در چنین شرایطی فرامرز اصلانی از راه رسید و مجموعهی «دلمشغولیها» را منتشر کرد ــ ده ترانه که انسجام فرمیِ ساختاری و محتوایی دارند. درست است که پیش از این مجموعه، آلبومهایی در عرصهی موسیقی پاپ ایرانی منتشر شده بود اما انسجام فرمی، سبکی و محتواییِ این آلبوم در دوران خود قابل توجه بود. در واقع، اگر از منظر سبک به موضوع نگاه کنیم، این آلبوم یکی از نخستین آلبومهای امضادار موسیقیِ مردمپسندِ ایرانی است که بهشدت بر موسیقیِ پاپِ بعد از خود تأثیر میگذارد.
🎶 «اگه یه روز» یکی از محبوبترین ترانههای تاریخ موسیقی ایران است، ترانهای که بسیاری از نوازندگان گیتارِ بیکارشده در سالهای پس از انقلاب را دوباره صاحب شغل کرد چون درصد چشمگیری از کسانی که در اواخر دههی شصت و دههی هفتاد به کلاس گیتار میرفتند در پی آموختن اجرای این ترانه بودند. بعضی از این جوانانِ گیتارآموز وقتی به آهنگسازی روی آوردند، ساز اصلیشان گیتارِ آکوستیک بود، در حالی که پیش از آلبوم فرامرز اصلانی بخش عمدهی ترانههای موسیقیِ پاپ ایران ارکسترال بود و گیتار، جز در موارد اندکی، سازِ میاندارِ قطعه نبود. در سلیقهی آهنگسازان بزرگی مثل شماعیزاده، واروژان، چشمآذر و بابک بیات گیتار، آن هم به سبک و سیاق فلامنکو، جایی نداشت. خود اصلانی هم در سال ۱۳۸۳ در گفتوگو با «بیبیسی فارسی» در مورد ترانهی «اگه یه روز» میگوید که «اون زمان داشتن ارکستر بزرگ مد بود. اما من دوست نداشتم این آهنگ رو در ارکستر بزنم و میخواستم که این آهنگ یک قاب سادهای داشته باشه...»
@NashrAasoo 💭
جنگ مسجد گوهرشاد؛ ماجرای مسجد گوهرشاد به روایت کتاب «بهلول و رضاشاه» 🔻
✍️ یکی از ارکان تجدد، کاستنِ نفوذِ مستقیمِ روحانیت در سیاست ــ یا دقیقتر، جدایی دین و دولت ــ است. رکن دیگر، حضورِ آزاد و برابرِ زنان با مردان در همهی عرصههای اجتماع است. در بیانیههای رسمیِ دولت در دوران رضاشاه، بهویژه آنهایی که درمورد مسئلهی حجاب بود، مفهوم «تجدد نسوان» بارها بهکار میرفت. بیتعارف و لکنت میگفتند بی آزادی و برابریِ زنان با مردان، بی حضور فعّال آنان در همهی عرصههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، تجددی ماندگار و ریشهدار و معنیدار امکانپذیر نیست. روحانیونِ تجددستیز، که بخش اعظم روحانیونِ آن زمان را تشکیل میدادند، بهشکلی پیگیر با رضاشاه مخالف بودند. محورِ اصلیِ اعتراضات و نبردهایشان با دولت همین دو رکن تجدد بود. در این رویاروییها، جنجالیترین و خونینترین رخداد واقعهی مسجد گوهرشاد بود که در روزهای ۱۹ تا ۲۲ تیر ماه سال ۱۳۱۴ اتفاق افتاد. در روایت رضاشاهی، آن واقعه را «بلوای مشهد» و «غائلهی گوهرشاد» میخواندند.»
✍️ بهلول بهصراحت میگوید که او و طرفدارانش در خیابانهای مشهد (و دیگر شهرها) به مردانی که با کت و شلوار و کلاه بودند حمله میکردند و آنها را به باد کتک میگرفتند. معتقد بودند که اینها همه نشان فرهنگ «نصرانی» است. در آن زمان گزارشهای متعددی از حملهی همین آمران به معروف خودسر ــ یا همان «آتشبهاختیاران» آقای خامنهای ــ به زنان «بدحجاب» سراغ میتوان کرد. طبعاً میتوان و میباید هر موردی که رضاشاه مرز عرصهی خصوصی و عمومی را خود نادیده میگرفت بررسی و نقد کرد. اما تلاش او برای کوتاه کردنِ دست خودسرانی خشن چون بهلول از عرصههای خصوصی و عمومی، بهگمانم، از حقانیت تاریخی برخوردار بود. امر به معروف و نهی از منکرِ خودسرانه تنها موردی نیست که سلوک بهلول با تجدد و دموکراسی تضاد داشت. قوهی قضائیِ مستقل، و دادگاهی که مجریِ قوانینی برخاسته از رأی مردماند رکن بیبدیل تجدد است. به دیگر سخن، قوانین یک جامعهی متجدد نمیتواند در شریعتی «آسمانی» و تغییرناپذیر ریشه داشته باشد.
✍️ نهتنها ارزیابیِ دوران رضاشاه بی شناختِ دقیقِ ماجرای گوهرشاد شدنی نیست، حتی شناخت تلاش موفق آیتالله خمینی در «براندازی» در سال ۱۳۵۷ و نیز کوششهای پیوستهی دموکراتیک امروز مردم بدون واکاوی بهلول و «جهادش» میسّر نیست. خواست روحانیت در سال ۱۳۵۷ و نیز سلوک سیاسی و خشونتطلبیِ آنها در جوهر متفاوت از خواستهای غریب بهلول در «جهاد گوهرشاد» نبود. آیتالله خمینی میدانست که حرکت مردم در سال ۱۳۵۷ نه برای ایجاد استبداد دینی که برای حکومتی دموکراتیک بود. در برگفتنِ اهداف خود «تقیه» و «خدعه» کرد و او که ادامهدهندهی راه شیخ فضلالله و بهلول بود، چندی رهبر یک جنبش دموکراتیک شد. به همین خاطر، بهگمانم، در انقلاب ۱۳۵۷ خواستهای روحانیت و طرفداران تجددستیزشان بیشتر از همه علیه رضاشاه و تجدد عرفیاش بود. مردم هم امروز انگار به تجربه و غریزه این واقعیت را میدانند و شاید شعار مکرّر «رضاشاه
روحت شاد» گوشهی چشمی به همین داناییِ تاریخی دارد.
@NashrAasoo 💭
تسخیر توئیتر فارسی به دست حسابهای ناامن🔻
✍️ نه فقط توئیتر بلکه بیشتر شبکههای اجتماعی آنلاین به «قبیلهگرایی» دامن میزنند. کاربران فقط افرادی را دنبال و تأیید میکنند که نظرات مشترکی با آنها دارند و به کاربرانی که نظری مغایر با آنها دارند، دستهجمعی میتازند. کاربرانی با هویت واقعی همواره با این حملات همراهی میکنند و به آن اعتبار میبخشند. چنین فضایی از یک سو به انزوای کاربرانی با ایدههای مستقل و متفاوت انجامیده و از سوی دیگر به قطبیسازی دامن زده است. تشدید دودستگی در شبکههای اجتماعی، از واکنش صحیح به همهگیریِ کرونا در کشورهای مختلف جلوگیری کرد، و دستیابی به اجماع بر سر مسائل مهم جهانی، از جمله تغییرات آب و هوایی، را به تأخیر انداخت. قطبیشدن احتمال خشونت را افزایش میدهد و خشونت و حملههای آنلاین نیز قطبیشدن را تشدید میکند. در چنین فضایی افراد جز با نگاه صفر و یک به دنیا نمینگرند ــ در نتیجه حتی هلیمی که با نمک خورده شود به دودستگی میانجامد.
✍️ حکومتهای مستبد در فضای آنلاین به دو روش به قطبیشدن جامعه دامن میزنند. ۱) از طریق ایجاد ارتش سایبری برای به راه انداختن کارزارهای نفرتپراکنی که طیف وسیعی از کاربران عادی هم در آن مشارکت میکنند؛ و ۲) از طریق انتشار اطلاعات نادرست که به سرخوردگی، بیاعتمادی و انفعال اجتماعی میانجامد. حکومتها از اطلاعات گمراهکننده و روایتهای جعلی برای پنهان کردن اطلاعات واقعی و همچنین از بین بردن همبستگیِ اجتماعی استفاده میکنند. این امر به آنها اجازه میدهد تا انحصار اطلاعات را حفظ کنند، جامعه و کنشگران را به اشتباه بیندازند و از تواناییِ جامعه برای مسئول نگه داشتن حکومت بکاهند. نفرتپراکنی محیطی آکنده از تعصب و نارواداری ایجاد میکند، به ترویج اعمال خشونتآمیز میانجامد، کاربران را از آزادیعقیده و بیان محروم میسازد، به کلیشهسازی از گروههای اجتماعی دامن میزند و به بقای حکومتهای غیردموکراتیکی مثل جمهوری اسلامی ایران کمک میکند.
✍️ حکومت در ابتدا تلاش کرد که توئیتر را از کنشگران و فعالان سیاسی یا شهروندان مستقل و مصمم خالی کند، به دوقطبیها دامن بزند، اطلاعات شخصیِ کاربران را به شیوههای مختلف جمعآوری کند، و سپس در پی غیرسیاسی کردن توئیتر فارسی برآمد. در این مرحله، نسل جدیدی از حسابهای ناامن پدید آمدند که تعداد زیادی دنبالکننده و عکسهایی واقعی اما احتمالاً ربودهشده از مردم عادی داشتند. این حسابها دربارهی هر چیزی که به واکنش شدیدی میانجامید محتوا تولید میکردند. در کسوت زنی که از شوهرش کتک میخورد، در قالب مرد جوانی که با دوستدخترش قطع ارتباط کرده و تصاویر چتهای خصوصیشان را منتشر میکند، در قامت کاربری که بدنِ دیگران را به سخره میگیرد، مردی که به سقط جنین همسرش معترض است یا کسی که جزئیات رابطهی جنسیاش را با دیگران در میان میگذارد. گاهی انتشار مطالب جنجالی توسط حسابهای ناامن به کمرنگ شدن مسائل مهم روز میانجامد. همهچیز طبق الگوریتم توئیتر پیش میرود که در درجهی اول به میزان «واکنش»ها اهمیت میدهد. در پی انتشار مطالب زیادی دربارهی مسائل جنسی و شخصی، توئیتر فارسی، که زمانی فضایی سیاسی داشت، به شبکهای برای «دیتینگ» و «گاسیپ» تبدیل شده است. منظورم نه ارزشگذاریِ مطالب سیاسی یا جنسی بلکه تلاش ارتش سایبری برای تحتالشعاع قرار دادن مطالب سیاسی و اجتماعی با مطالب جنسی است. ارتش سایبری میکوشد تا از طریق این جنجالآفرینیها مانع از اتحاد و همبستگیِ مخالفان شود تا دیگر توئیتر بستری برای فعالیتهای اعتراضی و مدنی نباشد.
@NashrAasoo 💭
«تصمیمهای سال جدید» را رها کنیم؟
✍️ «تصمیمهای سال جدید» در بیشتر موارد محکوم به شکست است و عمرشان بسیار کوتاه. دهها تحقیق دانشگاهی و روانکاوی و غیره در طی سالها یکی بعد از دیگری مهر تأییدی بر این واقعیت است. مثلاً تحقیق دانشگاه اسکرنتن نشان داد که تنها ۱۹ درصد افراد گروه تحقیق توانستند تصمیم سال جدید را برای مدت دو سال ادامه دهند و ۷۷ درصد همان هفتهی اول بی خیال ادامهی تصمیم و هدف سال جدید شدند.
@NashrAasoo 🔺
بنا بر جدیدترین گزارش مرکز آمار ایران، تعداد افراد بازمانده از تحصیل با رشدی ۲۶ درصدی از بیش از ۷۷۷ هزار نفر در سال تحصیلیِ ۱۳۹۴-۱۳۹۵ به مرز ۹۳۰ هزار نفر در سال تحصیلیِ ۱۴۰۱-۱۴۰۲ رسیده است. بیش از ۵۵۶ هزار نفر از بازماندگان از تحصیل در مقطع متوسطهی دوم، یعنی در ردهی سنی ۱۵ تا ۱۷سال قرار دارند. بیش از ۱۹۷ هزار نفر نیز در مقطع متوسطهی اول، یعنی بین ۱۲ تا ۱۴ سال دارند، و بیش از ۱۷۵ هزار نفر نیز در ردهی سنی ۶ تا ۱۱ سال مدرسه را ترک کردهاند.
aasoo.org/fa/articles/4692
@NashrAasoo 🔻
«طبق معمول سرِ حرف از اوضاع ناگوار سیاسی و اقتصادیِ ایران باز میشود و گفتوگو دربارهی چگونگیِ خروج از وضعیت بهشدت بحرانیِ موجود، گل میکند. این امر نشان میدهد که چقدر همه با این پرسش درگیرند که این وضع تا چه زمانی ادامه خواهد یافت...»
aasoo.org/fa/notes/4685
@NashrAasoo 🔻
غذایای ایرانی نوروز ۱۴۰۳ ــ «بنای عظیم خاطره»
شمارهی نوروزی غذایای ایرانی در جستوجوی یادها و آیینها و سفرهها، از یزدِ کهن تا جنوبِ گرمِ ایران و از آنجا تا خانهی ایرانیانِ مهاجر در سراسر دنیا سفر کرده است.
🔸 پادکستهای ما را در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
دنیا چگونه غرب را ساخت 🔻
✍️ مفهوم تمدن غربی نیز مثل راهآهن و تلگراف یکی از ابداعات قرن نوزدهم است. در آن زمان عدهای این نظریه را مطرح کردند که سرآغاز شکوهمند تمدن غربی را باید در یونان و رمِ باستان جست. بنا به این روایت، اروپاییهای سفیدپوست از دوران یونان و رمِ باستان در مسیرِ هموارِ روشننگری و پیشرفتِ تدریجی گام برداشتند، مسیری که نه بر حسب تصادف بلکه ضرورتاً به پیدایش امپراتوری عظیمِ بریتانیا انجامید.با وجود این، جوزفین کوئین، استاد تاریخ باستان، در روایت جذابی که از اوضاع فرهنگی و نظامیِ منطقهی مدیترانه از دو هزار سال قبل از میلاد مسیح تا قرون وسطی ارائه میدهد، تصویر متفاوتی را ترسیم میکند. او با «اندیشهی تمدنمحور»، نه تنها در تاریخنگاری بلکه همچنین در ژئوپولیتیکِ مدرن، مخالف است. برای مثال، همه میدانند که ساموئل هانتینگتون در کتاب برخورد تمدنها (۱۹۹۶) پیشبینی کرد که جنگهای آینده نه بین کشورها بلکه بین «تمدنها»ی همگن و یکپارچهای نظیر تمدنهای «غربی»، «اسلامی»، «آفریقایی» و «چینی» رخ خواهد داد.بدون تأثیرپذیری از فرهنگهای اسلامی، آفریقایی، هندی و چینی، «تمدن غربی» به وجود نمیآمد.
✍️ مگر هرگز کسی گفته است که فرهنگهای باستانی در انزوای مطلق به سر میبردند و هیچ تماسی با یکدیگر نداشتند؟ اینجاست که با این پرسشِ اساسی روبهرو میشویم که حتی اگر هیچ «تمدنی» همگن نباشد، آیا نمیتوان از وجود «فرهنگها»ی متمایز سخن گفت؟ گاهی به نظر میرسد که پاسخ کوئین به این پرسش منفی است. او با اظهار نارضایتی میگوید، «حتی تفاسیر و تعابیر لیبرالِ "چندفرهنگیگرایی" نیز وجود، و در واقع ارزشِ "فرهنگها"ی جداگانه را بدیهی میشمارند.» اما روایتِ خودِ او از «تبادل فرهنگیِ» مستمر میان اهالی منطقهی مدیترانه تنها در صورتی معنا دارد که وجود فرهنگهای مختلف را بدیهی بدانیم؛ در غیر این صورت، چیزی جز آش شلهقلمکار وجود ندارد.
✍️ فرهنگ هرگز به صورتی بدیع در خلأ به وجود نمیآید بلکه با تأثیرپذیری از عوامل پیرامونی شکل میگیرد. کوئین در قطعهی جذابی دربارهی شباهتهای آثار هومر با سرودههای حماسیِ پیش از آن میگوید که «بیتردید در نخستین آثار ادبیاتِ یونانی میتوان نشانههایی از تماس با دنیای بزرگترِ شعر به دیگر زبانها یافت.» در عین حال، او مینویسد: «همچون داستان خروج بنیاسرائیل از مصر در کتاب مقدسِ عبری، ایلیاد نیز داستان سفری جمعی در گذشتهی دور است که گروهی از مردم را در قالب یک جامعه گرد هم آورد، داستانی که به زبانِ مشترکِ آنها تعریف میشود.» بنابراین، به لحاظ نظری اشتباه نیست که «فرهنگ» را «گروهی از مردم» بدانیم که «در قالب یک جامعه گرد هم آمدهاند» و «زبانِ مشترکی» دارند. شاید چکیدهی استدلالِ کوئین این نیست که فرهنگها وجود ندارند بلکه صرفاً این است که فرهنگها را باید ابداع کرد؛ یعنی فرهنگها برساختهی اجتماعاند. بیتردید چنین است: در غیر این صورت، چطور ممکن بود که فرهنگها پدید آیند؟
@NashrAasoo 💭
سانسور، اعتراف اجباری و فیلترینگ در کوبا 🔻
🔸 انقلاب کوبا که روز ۲۶ ژوئیه را به نیتش روز ملی نامیدهاند مهمترین انقلاب ضدامپریالیستیِ قرن بیستم در آمریکای لاتین است. انقلابی که در سال ۱۹۵۳ در پی شورش مخالفانِ سیاستهای همدلانهی حکومت باتیستا با رویکرد استعماریِ ایالات متحده آغاز شد و چند سال بعد به برقراریِ حکومت کمونیستیِ فیدل کاسترو انجامید. اما فیدل و همرزمانش پس از تکیه دادن به تخت حکمرانی، راویِ همان حکایت تکراریِ تاریخ شدند: «مبارزه برای مردم پیش از دستیابی به قدرت» و «مبارزه علیه مردم برای ریشه دواندن و باقی ماندن در قدرت»
🔸 کاسترو میخواست هرگونه تأثیرگذاریِ فرهنگیِ آمریکا بر کوبا را ناممکن سازد و برای دستیابی به این هدف تا جایی پیش رفت که حتی با برخی از عناصر فرهنگیِ ازـقبلـبومیشدهدر کوبا، مثل موسیقی جاز، هم مخالفت کرد. کاسترو موسیقی جاز را هنرِ منحط آمریکایی قلمداد میکرد و در پی محدودیت شدیدِ آن برآمد. و این در حالی بود که کوبا و دیگر کشورهای آمریکای لاتین پیشینهای مهم در موسیقی جاز داشتند.
🔶 سازمان «دیدهبان حقوق بشر» در گزارش سال ۲۰۱۶ خود به گوشههایی از سانسور و سرکوب آزادی بیان اشاره کرده است ــ برای مثال، دستگیری و حبس بدونمحاکمهی ال سکتو، هنرمند دیوارنویسِ کوبایی، به علت نوشتن نام فیدل و برادرش رائول روی بدن دو خوک، ممنوعیت مالکیت خصوصیِ رسانههای جمعی، جلوگیری از فعالیت خبرنگاران مستقل، عدم امکان فعالیت آزاد کنشگران و نهادهای حقوق بشری و ممانعت از دسترسیِ آزاد و ارزان به اینترنت که یکی از بارزترین مصادیق سانسور در دنیای مدرن به شمار میرود.
@NashrAasoo 💭
«پوتین: زندگی و زمانهاش»؛ نگاه به دنیا از چشم پوتین🔻
🔹پوتینِ فیلیپ شورت، کودکی ریزجثه است، طوری که بعدها در کاگب اسمش را میگذارند «شبپره.» با این حال، بچهی شرّی است؛ از دیوار راست بالا میرود؛ دنبال دعوا میگردد و بزنبهادر محله است، و درست درس نمیخواند. در نوجوانی، کمکم درسش بهتر میشود و سعی میکند که با بقیه متفاوت باشد؛ وقتی تمام همسنوسالهایش دنبال یادگیریِ زبان انگلیسی میروند او آلمانی میخواند؛ ساعتش را به دست راستش میبندد (هنوز هم همین کار را میکند)؛ به هنر رزمیِ سامبو رو میآورد؛ اندامش را تقویت میکند و از ولگردی در کویوبرزن دست میکشد. پوتینِ جوان اما آدم دلچسبی نیست. زمخت و سرد است. اجتماعی نیست و در جلساتِ جمعی طوری محو میشود که انگار در کاغذ دیواریِ پشتسرش فرو میرود. خودخواه و بیعاطفه است. جوری که وقتی زنش در سانحهی رانندگی بهسختی آسیب میبیند، از جایش جم نمیخورد و به کار اداریاش ادامه میدهد. و وقتی سگ محبوبش زیر ماشین میرود و تلف میشود، واکنش خاصی بروز نمیدهد.
🔹 پوتین: زندگی و زمانهاش کتاب پربرگی است که بههنگام و، از طرفی، نابههنگام به بازار آمد. کتاب وقتی در ویترین کتابفروشیها نشست که تازه چند ماه از تهاجم روسیه به اوکراین میگذشت و نگاهها، بیش از هر وقت دیگری، به ولادیمیر پوتین دوخته شده بود. اما همین نقطهی قوت میتوانست پاشنهی آشیلِ آن نیز باشد: سیر بعدی حوادث، خیلی زود، کتاب را «ازمدافتاده» و «تاریخگذشته» میکرد. برای مثال، اگر دنبال توضیحات نویسنده در مورد جنگ با اوکراین باشید باید تا صفحهی ۸۵۱ (از ترجمهی فارسی) صبوری بهخرج دهید، و تازه از حدود ۸۸۰ صفحهی کتاب، فقط ۲۰ صفحه، به جنگ روسیه با اوکراین اختصاص مییابد! طبیعی است؛ از هشت سالی که نویسنده صرف نوشتن کتاب کرده، تنها حدود چهار ماه از آن، مقارن با جنگ اوکراین بوده است. با وجود این، کتاب فیلیپ شورت ــ بیآنکه چنین مقصودی داشته باشد ــ بیانگر رویدادهای دومینوواری است که در نهایت به جنگ با اوکراین میانجامد. و از این حیث، کتاب شورت به فهم ریشههای ناپیدای حوادث اخیر مدد میرساند.
🔹«در فاصلهی سالهای ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸ پوتین هنوز رئیسجمهور نشده بود اما همسر و فرزندانش مرتباً به سفرهای اروپایی میرفتند. پوتین «با حقوق ماهیانهی اندکش» از کجا خرج این سفرها را در میآورد؟ شورت مینویسد: «این رازی است که هیچکس از آن خبر ندارد.» اما چند سطر پایینتر اضافه میکند: «میتوان با قطعیت گفت او منابع مالیِ دیگری هم داشته است.» اما کدام منابع؟ شورت انکار نمیکند که ممکن است پوتین، که در آن دوره در کرملین منصب بالایی داشت، «هدایایی» از مراجعانِ خود دریافت کرده باشد. شورت در توجیهِ دریافت چنین هدایایی مینویسد: «در اینجا توازیِ آشکاری با نظام لابیگری آمریکایی بهچشم میخورد. فساد اداری در همهی کشورهای جهان وجود دارد، اما درجه و شدت آن متفاوت است. در غرب، بدهبستانهای نامشروع را عملی درخور سرزنش میدانند، اما در روسیه، که اساسا کشوری پاتریمونیال (دارای نظام پدر-موروثی) است، این جور بدهبستانها جزء جدانشدنیِ سیستم بهشمار میرود، طوری که بدون آن سیستم نمیتواند کار کند.» بهعبارت دیگر، بدهبستانهای مالی، رشوه و کارچاقکنی در بافتار روسیه چنان جا افتاده است که بدون آن کار پیش نمیرود و گریزی از آن نیست.
@NashrAasoo 💭
از دینی که آموزههایش مخالف حقوق انسانی است نباید پیروی کرد
صدیقه وسمقی در گفتگو با ایقان شهیدی
«به نظرم، دینی که آموزههایش نامعقول و مخالف حقوق انسانی است نباید مورد پیروی قرار گیرد. چالش بزرگ قرائت سنتی اسلام نیز در دنیای امروز همین است. آنانی که از دین سنتیِ مدافع و توجیهکنندهی تبعیضات پیروی میکنند، با چالش بزرگی روبهرو هستند. نمیتوانند هم مسلمان باشند و هم با دستاوردها و آمال امروز انسان خود را هماهنگ کنند. زن مسلمان خواستار برابری است. از سویی اسلام سنتی تبعیضات علیه زن را برآمده از احکام اسلام معرفی میکند. زن مسلمانی که به قرائت سنتی وفادار باشد، نمیتواند این تعارض و چالش را حل کند. بازنگری در مبانی قرائت دین به ما کمک میکند که این تعارضات را به خوبی حل کنیم. تبعیض علیه اقلیتهای دینی از جمله بهائیان نیز با تجدیدنظر در مبانی قرائت دین به گونهای حل میشود که با اخلاق و حقوق انسانی شایستهی انسان امروز سازگار باشد. من تبعیضات را نه زاییدهی اسلام بلکه زاییدهی اختلاط نامیمون سنت و دین میدانم، زاییدهی گره زدن حقوق و قوانین به دین...»
@NashrAasoo 🔺
مجتهدی برای دریافت مدرک فوقلیسانس با راهنماییِ ژان وال رسالهای دربارهی «تحلیل استعلایی در فلسفهی نظری کانت» مینویسد. او میگوید، «البته ژان وال اصرار داشت دربارهی رنویو کار کنم، اما من یکبار صریح به او گفتم چطور به ایران برگردم بگویم تخصصم رنویو است، در حالی که در ایران کسی او را نمیشناسد؟ به همین دلیل همان کانت را کار کردم.»
aasoo.org/fa/articles/4671
@NashrAasoo 🔻
«اصلانی بارها تأکید کرد که موسیقی و هنر را وسیلهای برای ابراز منویات و احساساتِ درونیِ خود میداند و از همین رو برای شعر/ترانه اهمیتی فراتر از موسیقی قائل بود؛ او میخواست در قالب شعر/ترانه دلمشغولیهای خود را بیان کند. در هر حال، او همان سینگر-سانگرایتر یا خواننده-ترانهسرایی است که در موسیقی پاپیولار ایران، بهویژه در نسل خودش و نسلِ پیش از آن، کمتر دیده شده است.»
aasoo.org/fa/articles/4700
@NashrAasoo 🔻
«در این «قرن پُرحادثه» روحانیت تجددستیز سه بار به جنگ پهلوی و تجددش رفت. بار نخست در مشهد و مسجد گوهرشاد به رهبری بهلول بود. بار دوّم در پانزده خرداد ۱۳۴۲ به رهبری آیتالله خمینی. بار سوّم، در ۱۳۵۷ «براندازی» مطلوب بهلول و آیتالله خمینی تحقق پیدا کرد.»
aasoo.org/fa/articles/4694
@NashrAasoo 🔻
«بسیار شنیدهام از کنشگران زندانکشیدهای که میگویند سرکوب حکومت و فشار در زندان آنقدر به عمق روانشان نفوذ نکرد و ارادهشان را به چالش نکشید، که حملات بیامانِ آنلاین از سوی کاربران شبکههای اجتماعی.»
aasoo.org/fa/notes/4688
@NashrAasoo 🔻
۹ میلیون بیسواد و ۹۳۰ هزار بازمانده از تحصیل در ایران 🔻
✍️ در یک شب سرد زمستانی حوالی ساعت ده شب در واگن مترو تجریش به سمت کهریزک، پسرک ده سالهای جعبهای مقوایی پر از آدامس و فال در دست گرفته است. یک کلاه بافتنیِ سیاه را طوری بر سرش کشیده که به سختی میتوان صورتش را دید. مترو خلوت است و پسرک بعد از چندبار تلاش برای ترغیب مسافران به خرید، روی صندلیِ روبهروی من مینشیند. چشم در چشم میشویم، چشمانش را به سختی باز نگه میدارد.
- مدرسه میری؟
- نه. پدرم مریضه و من و مادرم کار میکنیم. اما خواهرم به مدرسه میره و قراره هر چی یاد گرفت به منم یاد بده.
- کلاس چندمه؟
- دوم. منم تا دوم ابتدایی درس خوندم اما بعدش دیگه نتونستم مدرسه برم. الانم بلدم بخونم.
پاکت یکی از فالهایش را باز میکند و میکوشد فالی را که به خط نستعلیق نوشته شده بخواند. کمی مِن مِن میکند و میگوید: من بلدم بخونم ولی این خطش خوب نیست.
✍️ این تصویر تکراری را میتوان هر روز در نقاط مختلف تهران دید ــ کودکانی که بهجای حضور در کلاس درس و مدرسه، در چهارراهها و میدانها و مترو دستفروشی میکنند، گل میفروشند، شیشهی ماشینها را پاک میکنند یا لای سطلهای بزرگِ زباله به دنبال اشیای پلاستیکی و کاغذی میگردند. اکثر این کودکان به علت مشکلات اقتصادیِ خانوادهها یا والدینِ آسیبدیده و بیمار از مدرسه دور ماندهاند.
در یکصد سال گذشته هدف نظام آموزشی بر اجباری و رایگانبودن سودآموزی متمرکز بوده و قوانین و برنامهها نیز بر همین اساس تنظیم شده است. اما گزارشهای رسمی نشان میدهد که همچنان تعداد بیسوادان و بازماندگان از تحصیل در ایران بسیار زیاد است.
✍️ به باور کارشناسان آموزشی، برخلاف نظر سیاستمداران و قانونگذاران، ممانعت والدین سهم ناچیزی در بازماندگی از تحصیل دارد. سهم عمده را باید در «عدم دسترسی به امکانات آموزش و فقر» جست و برای آن چارهاندیشی کرد. در چند دههی گذشته همواره بحث بر سر این بوده که چگونه میتوان کودکانِ بازمانده از تحصیل را به کلاس درس و مدرسه بازگرداند، در حالی که باید علت اصلیِ این مشکل رفع شود. دولت باید موظف باشد که آموزش رایگان و دسترسی به امکانات آموزشی را برای همگان فراهم کند. هرچند اصل سیام قانون اساسی بر رایگان بودن آموزش و تأمین وسایل و امکانات آموزشی برای همهی افراد لازمالتعلیم تأکید میکند اما این مادهی قانونی جدی گرفته نشده است و همچنان بسیاری از مناطق کشور از امکانات ضروری برای آموزش کودکان محروماند.
@NashrAasoo 💭
عجب شجاعتی! گفتم که این جوانها را دستکم نگیرید! 🔻
✍️ نوعی دورهمیِ صمیمانه است. چند تن از دوستانِ همدل در خانهی مرضیه گرد هم آمدهاند. گیتا حقوقدان و وکیل پایهی یک دادگستری، پروانه کنشگر محیط زیست، جهانگیر مترجم کتابهای تاریخی، سوفی شاعر و فعال حوزهی زنان، و کاوه، جوانترین فرد جمع، مهندس فناوری اطلاعات و کارمند یک شرکت خصوصی. همه از دیدار یکدیگر خوشحالاند و سرگرم خوش و بش. میزبان دکترای جامعهشناسی دارد و استاد دانشگاه است. او حاضر نیست که در ترافیک سنگینِ عصر تهران از خانه خارج شود اما در خانهی خود با جان و دل از مهمانان پذیرایی میکند. مرضیه زندگیِ مجردیِ مدرنی دارد: آپارتمانی کوچک بدون خرت و پرتِ اضافی با کتابخانهای بزرگ که بیشتر دیوارهای سالن را پوشانده است.
✍️ پروانه در حالی که ظرف هندوانههای قاچشده را روی میز میگذارد وارد بحث میشود :«از آزادیِ تشکیل احزاب و تشکلهای مدنی محرومایم و در کل جامعهی مدنیِ نیرومندی نداریم، جنبش زیستمحیطی نداریم، از جنبش زنان خبری نیست و جنبش دانشجویی هم کار قابلتوجهی انجام نمیدهد. خب، حالا باید چه کار کنیم؟ دست روی دست بگذاریم؟ باز خوب است که معلمان و کارگران و بازنشستگان برای مطالبات صنفیِ خود متشکل شدهاند و برای خواستههایشان تجمعات اعتراضی برگزار میکنند.» گیتا که مدتی ساکت بود به حرف میآید :«اونا هم چون از نسلِ ما هستند حرکتی میکنند، و الّا به این جوانها هیچ امیدی نیست.»
✍️ دو روز پس از قتل ژینا-مهسا امینی، فراخوانی در شبکههای اجتماعی منتشر میشود و تعدادی از فعالانِ زن مردم را به تظاهرات در خیابان بلوار کشاورز (تقاطع خیابان حجاب) در ساعت شش بعدازظهر ۲۸ شهریور ۱۴۰۱ دعوت میکنند. سوفی فراخوان را از طریق واتساپ به دوستانش میفرستد. مرضیه و پروانه و سوفی با هم قرار میگذارند که ساعت پنج عصر، یعنی یک ساعت قبل از آغاز تجمع، در تقاطع خیابان حجاب و بلوار کشاورز حاضر باشند. آنها در میان جمعیت یکدیگر را سخت در آغوش میکشند. خوشحالاند اما نگرانی و ترس بیش از خوشحالی خودش را به رخ میکشد.
با بغضی در گلو هر یک زیر لب چیزی میگویند:
-عجب جمعیتی قبل از ما آمده، اصلاً فکرش را هم نمیکردم.
-همه هم جواناند، دخترها بدون حجاب، دست در دستِ هم.
- عجب شجاعتی! گفتم که این جوانها را دستکم نگیرید.
@NashrAasoo 💭
«بنای عظیم خاطره» شمارهی ویژهی پادکست محبوب «غذایای ایرانی» برای نوروز ۱۴۰۳ است. فهیمه خضر حیدری در این قسمت از «غذایای ایرانی» از یادها و خاطرههایی میگوید که با طعم و بو و مزهها از بشقاب غذای ما سر برمیآورند. غذاها و رنگ و عطرشان، مخصوصاً که عید نوروز و فصلِ دیدار و خاطره ساختنهاست، ما را به دشتِ پرستارهی یادها میبرند و شمارهی نوروزی غذایای ایرانی در جستوجوی یادها و آیینها و سفرهها، از یزدِ کهن تا جنوبِ گرمِ ایران و از آنجا تا خانهی ایرانیانِ مهاجر در سراسر دنیا سفر کرده است.
aasoo.org/fa/podcast/4689
@NashrAasoo 🔻
«در اندیشهی تمدنمحور جایی برای فرهنگهای تحت سلطهی زنانِ جنگجو و موفق نبود. اما در دهههای اخیر، در روسیه و اوکراین قبرهای بیش از یکصد زن را یافتهاند که در آنها تبر، شمشیر و در بعضی موارد زره دیده میشود.»
aasoo.org/fa/books/4680
@NashrAasoo 🔻
«فیدل کاسترو بهرغم علاقه به ادبیات ــ که بیشباهت به شیفتگیِ بیمارگونهی استالین به هنر و ادبیات نیست ــ نتوانست حتی در مقابل روشنفکرانی که روزگاری از مهمترین عوامل مقبولیت جنبش اعتراضیاش بودند، خویشتندار بماند و به انتقادات گوش کند و در مسیر اصلاح گام بردارد. مقابلهی کاسترو با هنرمندان نشان میدهد که او یکی از همان رهبرانِ خودکامهای بود که در برابر کسانی میایستند که پیشتر در دستیابی به اهدافشان به آنها یاری رساندهاند.»
aasoo.org/fa/articles/4683
@NashrAasoo 🔻
«فیلیپ شورت، خبرنگار سابق بیبیسی، اکونومیست و تایمز، و نویسندهی کهنهکارِ کتابهایی دربارهی مائو و پلپوت، این بار به سراغ پوتین رفته است. آنچه میخوانید مروری است بر کتاب اخیر او با عنوان پوتین: زندگی و زمانهاش، جامعترین زندگینامهی پوتین به زبان انگلیسی که بهتازگی بهفارسی ترجمه و منتشر شده است.»
aasoo.org/fa/articles/4665
@NashrAasoo 🔻
فلسفه در فرانسهی پس از جنگ از منظر یک دانشجوی ایرانی؛ به یاد کریم مجتهدی 🔻
✍️ کریم مجتهدی (۱۰ شهریور ۱۳۰۹ ــ ۲۵ دی ۱۴۰۲)، استاد بازنشستهی گروه فلسفهی دانشگاه تهران که مدتی قبل درگذشت، معلم چند نسل از دانشآموختگانِ فلسفه در ایران بود. نگارندهی این مقاله نیز در دورهی کارشناسیِ ارشد فلسفهی علم در دانشگاه صنعتی شریف دو ترم دانشجوی او بود. این مقاله برای نکوداشت یاد کریم مجتهدی نگاشته شده است. منبع اصلیِ در اینجا مصاحبهی مفصلی است با او با عنوان «درد فلسفه، درس فلسفه است»، که در کتاب درد فلسفه، درس فلسفه: جشننامهی استاد کریم مجتهدی، به کوشش محمد رئیسزاده، بابک عباسی و منصور هاشمی (تهران: انتشارات کویر، ۱۳۸۴) منتشر شده است. کریم مجتهدی در این مصاحبه که در ایام اوج فعالیت فکری و پختگیِ او انجام شده، به نکات جالب توجهی در مورد نگاه خود به فلسفه و همچنین وضعیت فلسفه در فرانسه در دهههای آغازین پس از جنگ جهانی دوم اشاره کرده است.
✍️ سالهای نوجوانیِ مجتهدی «مصادف با اواخر جنگ جهانی دوم» است. او بعد از دریافت دیپلم در سوئیس برای تحصیل فلسفه به سوربن میرود: «اولین برخوردم با دانشگاه سوربن، بینظمیِ آنجا بود.»...آن ایام دوران اوج محبوبیت فلسفه در فرانسه بود و «از هر شش نفری که در فرانسه دیپلم میگرفت، یک نفرشان میخواست فلسفه بخواند.» در آن زمان، اگزیستانسیالیسم فرانسوی، مارکسیسم و چپگرایی رونق داشت. بنا به روایت مجتهدی، دانشجویان مارکسیست در کلاس استادی به اسم بیرو که گرایش هایدگری داشت، «معترض بودند و میگفتند هیدگر فاشیست است و نمیخواستند او درس بدهد.» استاد البته اعتنا نمیکرد. کلاسهای درس زیباییشناسیِ رئیس وقت گروه فلسفهی سوربن، فردی به اسم سوریو، در رادیو فرهنگ پاریس پخش میشد.
✍️ مجتهدی در این مصاحبه میگوید «از معلمان واقعیِ من در فلسفهی غرب، در درجهی اول ژان وال نویسندهی کتاب بحث در مابعدالطبیعه، مترجم: یحیی مهدوی بود.» او خودش را ساخته و پرداختهی ژان وال میداند. با ژان وال رابطهی شخصی هم داشت و به خانهاش میرفت. ژان وال «کلاسهای عمومی داشت که میدیدید فلان کارگردان مشهور فرانسوی آمده و سر کلاس او نشسته»، یا فلان هنرپیشهی شناختهشدهی تئاتر آمده و به درس او گوش میدهد. ژان وال هم به سبب کتابهایش محبوب بود، هم به سبب شیوهی تدریسش. مجتهدی میگوید در کتابهای فارسیِ خود دربارهی فلسفهی هگل با عناوین منطق از نظرگاه هگل و پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل از جزوات پلیکپی درسهای ژان وال بهره جسته است و همچنان جزئی از منابعش هستند.
@NashrAasoo 💭
اندر احوال حسن کامشاد؛ عمری در خدمت فلسفه و تاریخ 🔺
🔸 پنجاه سال پیش، وقتی خبرنگار دانشگاهی بودم، نامش را اول بار در دانشگاه تهران شنیدم. کسی به من گفت کتاب تاریخ چیست، اثر اِی. اچ. کار، به ترجمهی حسن کامشاد منتشر شده و کتاب خوبی است. رفتم کتاب را خریدم و هنوز آن را دارم. اما این من تنها نبودم که نام حسن کامشاد را اول بار در ارتباط با ترجمهی آن کتاب شنیدم. مورخ برجستهای مثل عباس امانت هم نامِ او را روی همین کتاب دیده بود و بعدها به خودِ او گفت «من شما را از کتاب تاریخ چیست میشناسم. باور میکنید که این اثر مرا ترغیب کرد بروم تاریخ بخوانم؟»
@NashrAasoo 🔺