چرا آیینِ اعتمادبهنفس به زنان کمک نمیکند؟🔻
🔹 چهکسی ممکن است با اعتمادبهنفس «مخالف» باشد؟ آیا واقعاً کسی هست که بخواهد خود را در موضعی قرار دهد که مخالف این باشد که زنان جوان احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند، مادران از موهبت عزتنفس برخوردار باشند، یا زنان سالخوردهتر در محل کار احساس اعتمادبهنفس کنند؟ البته که نیست. با وجود این، دقیقاً به این علت که اعتمادبهنفس به چنین خیر اجتماعیِ بیچونوچرا و مهمی تبدیل شده نیازمند پرسشگری و ارزیابی جدی است. کدام ایدهها، گفتارها، تصاویر و اعمال فرهنگ اعتمادبهنفس را برمیسازد؟ چرا این فرهنگ در این زمان خاص ظهور کرده و در حوزههای بسیار زیادی از زندگی تکثیر شده است؟ و اساساً دلمشغولیِ فرهنگیِ معاصر به اعتمادبهنفس چه کاری انجام میدهد ــ هم در سطح فردی برای آنان که نیازمند اعتمادبهنفس بیشترند و هم در مقیاس وسیعتر اجتماعی و سیاسی؟ اینها پرسشهایی است که در کتابمان فرهنگ اعتمادبهنفس (۲۰۲۲) به آنمیپردازیم.
🔹 قدرت و نفوذ گفتار فمینیستی در چند دههی اخیر یکی از عوامل اهمیتیافتن اعتمادبهنفس زنانه در عصر حاضر است. در واقع، اعتمادبهنفس را میتوان بخشی از پروژهی سیاسی درحالتوسعهای تلقی کرد که برای ایجاد جامعهای عادلانهتر طراحی شده است. بدون فمینیسم نابرابریهایی که اقدامات مربوط به اعتمادبهنفس در پی حل آنها هستند حتی قابلتشخیص هم نبودند و تلاشی برای بهبود و ارتقای اعتمادبهنفس زنان صورت نمیگرفت. اما نسخههای فمینیسمی که در فرهنگ اعتمادبهنفس به کار میروند بهطرز نگرانکنندهای فردگرایانهاند، از مشکلات مربوط به نابرابریهای ساختاری و بیعدالتیهای اجتماعیِ وسیعتر روی برگرداندهاند و بهجای آن به روایتهایی روی آوردهاند که «تغییر روانشناختی» را بهجای دگرگونی اجتماعی در کانون توجه قرار میدهند.
🔹 عبارتهایی از جمله «گاه شما بدترین دشمن خودتان هستید» یا «عدم اعتمادبهنفس شما عامل عقبافتادنتان است» موانع را طوری نشان میدهد که گویی آنها صرفاً تصوراتی در فکر و ذهن زناناند و نه نتیجهی فرهنگ نظاممندی که زنان را فرودست قرار میدهد و سپس مدام آنان را مقصر ضعفها و آسیبپذیریِ خودشان جلوه میدهد. درنتیجه، فرهنگ اعتمادبهنفس نهادها و ساختارهای زندگی معاصر را تبرئه میکند. با تقلیل علت بیعدالتی اجتماعی به کمبود اعتمادبهنفسْ فرهنگ اعتمادبهنفس از زنان میخواهد که شدیداً روی خود کار کنند، از تغییردادن نحوهی نگاهکردن، ارتباطبرقرارکردن، نفسکشیدنو طرز جایگرفتنشان در مکان تا ثبتنام در برنامههای پایانناپذیر روانشناختی با تمرینهای ارزیابی، مثبتنگری، خودیاری، و خودگردانیِ دائمی.
@NashrAasoo 💭
دولتهای رفاه چه خصوصیاتی دارند و آیا فقط در نظامهای دموکراتیک میتوانند کارساز باشند؟🔻
«اگر در جامعهای سازوکاری وجود داشته باشد، قرارداد اجتماعیای در آن برقرار باشد که همهی شهروندان، صرفنظر از اینکه در چه خانهای و چه خانوادهای متولد شدهاند، از حق داشتن استاندارد رفاهی مطلوبی برخوردار باشند، آنگاه میتوان گفت که در آن جامعه کرامت انسانی معنا و مفهوم پیدا کرده است.»
🎧 گفتوگوی تورج اتابکی با پروفسور علی حاجیقاسمی، استاد جامعهشناسی و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه سودرتون استکهلم درباره ویژگیهای دولتهای رفاه را بشنوید.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
«چه نسبتی بین توسعهی پایدار، دولتهای رفاه و دموکراسی وجود دارد؟ آیا فقط دولتهای دموکراتیک میتوانند سیاستهای رفاهی پایداری اجرا کنند، یا دولتهای اقتدارگرا هم چنین قابلیتی دارند؟ چه ارتباطی بین دولتهای رفاه و موضوعاتی مانند منابع ملی، تبعیض علیه زنان، سالمندی و مهاجرت برقرار است؟ تورج اتابکی در گفتوگو با پروفسور علی حاجیقاسمی، استاد جامعهشناسی و سیاستگذاری اجتماعی دانشگاه سودرتون استکهلم به این سوالات پرداخته است.»
aasoo.org/fa/articles/4448
@NashrAasoo🔻
«ادبیات داستانیِ امروز ایران را نمیتوان بدون توجه به تصویر جنگ در آن شناخت. بسیاری از نویسندگانی که جنگ را تجربه کردهاند میگویند که تأثیر آنچه مشاهده کردهاند چنان عمیق و مهیب است که نمیتوانند دربارهی چیز دیگری بنویسند. نویسندگان جوانتری نیز که دوران کودکیشان در جنگ گذشته از این تجربه جدا نشدهاند و ردّپای جنگ را میتوان در نوشتههای آنها دید. در این گزارش مروری داریم بر ادبیات داستانی که جنگ جایی از گوشهی آنها سر بلند کرده است.»
aasoo.org/fa/articles/4412
@NashrAasoo🔻
«هدفمان، حتی بهطور غیرمستقیم، نباید خوشبختی باشد، بلکه باید بکوشیم تا جایی که میتوانیم خوب زندگی کنیم. این بدان معنا نیست که باید تلاش کنیم تا ناخرسند باشیم یا نسبت به خوشبختی بیتفاوت بمانیم، اما زندگی چیزی بیش از احساس خوشبختی است. خوب زندگی کردن یعنی زندگی در دنیای واقعی، تعامل با افرادی که دوستشان داریم و انجام فعالیتهایی ارزشمند، حتی اگر باعث درد و رنج شود.»
aasoo.org/fa/articles/4441
@NashrAasoo🔻
ژینوس محمودی؛ اولین زنِ هواشناس ایران🔻
🗯 ژینوس محمودی در سال ۱۳۴۲ سرپرستی و مدیریت فنی طرح باروری ابرها و باران مصنوعی را بر عهده میگیرد و همزمان عضو کمیسیونهای مختلفی میشود که از جمله میتوان به اینها اشاره کرد: کمیسیون مطالعات و تحقیقات در آلودگی هوا در دانشگاه تهران، کمیتهی تحقیقات مالچپاشی و تثبیت شنهای روان، کمیتهی هیدرولوژی ایران و کمیتهی ملی اقیانوسشناسی. پس از پژوهشهای بسیار او پیشنهاد میکند که در خلیجفارس و دریای عمان یک شبکه در سطح زمین برای اندازهگیریهای دریایی و یک ماهوارهی مصنوعی برای پیشبینی دریایی دستگاههای اندازهگیری در سطوح بالای جو ایجاد شود تا هم صیادان جنوب بتوانند از پیش در جریان تغییرات آبوهوایی باشند و هم کشتیهای تجاری ضمن کنترل فعالیت ناوبری از امنیت بیشتر برخوردار شوند. نتیجهی این تلاش او ایجاد اولین واحد هواشناسی از سوی سازمان بنادر و کشتیرانی و شیلات است که منطقهی خلیجفارس را تحتپوشش قرار میدهد. برای همین هم از خانم محمودی بهعنوان بنیانگذار هواشناسی دریایی در ایران یاد میشود.
🗯 ژینوس محمودی، همزمان با فعالیتهای اداری و دولتی، پیگیر حقوق زنان نیز بود. او عضو انجمن «رونتا» (زنان تحصیلکرده در امور صلح) و رئیس انجمن «صلح دیهیم» بود و همچنین ریاست هیئتمدیرهی «جمعیت زنان وزارت راه و هواشناسی» را بر عهده داشت. در این دوران او مدیر تحقیقات و بررسیهای علمی هواشناسی کل کشور است. وقتی ادارهی کل هواشناسی به سازمان تبدیل شد، او همچنان معاون پژوهشی و آموزشی سازمان هواشناسی کشور بود. در این زمان سه ادارهی تحقیقات علمی آمار، اقلیمشناسی و آموزش هواشناسی زیرنظرش کار میکرد.هواشناسی بخشی از زیرمجموعهی وزارت جنگ بود و ژینوس محمودی در آخرین رتبههای اداری خود بهعنوان معاون وزارت جنگ و سرپرست هواشناسی با درجهی سرلشکری کار میکرد.
🗯 هیچ سند و مدرکی از بازداشت و دادگاه ژینوس محمودی وجود ندارد و تنها سند رسمیای که در دادستانی کل انقلاب اسلامی وجود دارد در تاریخ ۷ دی۱۳۶۰ منتشر شده و طبق آن ژینوس محمودی و هفت نفر دیگر از اعضای محفل بهائی توسط دادگاه انقلاب اسلامی تهران محاکمه شده و به جرم «جاسوسی» به اعدام محکوم شدهاند. خانوادهی او چندین روز بعد از اعدام بهشکل غیررسمی از سوی مسئولان اوین مطلع میشوند که اولین زن هواشناس ایران در «کفرآباد» بهشتزهرا در قبری گمنام دفن شده است. ژینوس محمودی امیدوار بود هواشناسی ایران روزبهروز پیشرفت کند و به قدرت کشورهایی نظیر شوروی و آمریکای آن روز برسد. خودش میگوید: «آرزو دارم که روزی هواشناسی ایران را به جایی برسانیم که اثر مستقیم با زندگی مردم داشته باشد و در بهبود وضع اقتصادی و کشاورزی ما مؤثر باشد.»
@NashrAasoo 💭
انتخاب مجدد اردوغان در جامعهی دوقطبیِ ترکیه🔻
🔹 در انتخابات اخیر ترکیه رجب طیب اردوغان با کسب ۵۲ درصد از آرا با اختلاف اندکی، کمال قلیچداراوغلو را شکست داد و بار دیگر بهعنوان رئیسجمهور ترکیه برگزیده شد. به این ترتیب، او از سال ۲۰۰۳ تاکنون زمامدار بلامنازع ترکیه بوده است. انتخابات اخیر از بسیاری جهات تجربهای تازه در عرصهی سیاست ترکیه به شمار میرفت. مخالفان آقای اردوغان امیدوار بودند که به سلطهی بیستسالهی او و حزب «عدالت و توسعه» پایان دهند و جریانی نو ایجاد کنند. ائتلافِ شکلگرفته بر بستر این هدف مشترک نیز اقدامی تازه به شمار میرفت. شش حزب مخالف تحت عنوان «میز شش» برای شکست اردوغان ائتلاف کردند. با وجود این، غیبت حزب «دموکراتیک خلقها» (HDP) در این ائتلاف بهعلت اتهامات دولت مبنی بر وابستگی این حزب به حزب ممنوعهی «کارگران کردستان» (PKK) چشمگیر بود. سرانجام، رهبران ائتلاف «میز شش» و ائتلاف «نان و آزادی» ــ متشکل از احزاب چپ و کرد ــ کمال قلیچداراوغلو، رئیس حزب «جمهوری خلق»، را بهعنوان نامزد مشترک برای رویارویی با آقای اردوغان معرفی کردند. البته بهعلت تضادهای ایدئولوژیک، خصومتمیان اعضای ائتلاف و فقدان نهادهای اجتماعی، انتخاب نامزدی واحد و توافق بر سر برنامهی سیاسیِ مشترک به درازا کشید. اپوزیسیون گمان میکرد که قلیچداراوغلو میتواند با بهرهبرداری از بحران اقتصادیِ کنونی و همچنین واکنش ضعیف دولت به زلزلههای ویرانگر اخیرِ جنوب بهعنوان رقیبی قدرتمند در برابر اردوغان حاضر شود. اما در نهایت او نتوانست اردوغان را شکست دهد.
🔹 یکی از دلایل عمدهی پیروزی اردوغان در انتخابات اخیر ترکیه را میتوان به نگرش و رفتار اپوزیسیون ترکیه با جامعهنسبت داد. احزاب اپوزیسیون تا پیش از انتخابات، بهعلت رقابت شدید میانحزبی بهجای نزدیکشدن به یکدیگر و تشکیل اپوزیسیونی قدرتمند، به احزاب حاکم نزدیک شده بودند. اعضای پراکندهی اپوزیسیون هیچ برنامهی جامعی برای جذب رأیدهندگان نداشتند. افزون بر این، اپوزیسیون از حمایت طبقاتی که میتوانستند تسلط حزب حاکم را ضعیف کنند بیبهره بود. مجموعهی این نقاط ضعف در احزاب اپوزیسیون منجر به تسلط احزاب راستگرایی شد که حتی برخی از آنها هم به خواستههای رأیدهندگان پاسخ نداده بودند.
🔹 ترکیهدر دوران زمامداری اردوغان، جامعهای کاملاً دوقطبی شده است. این دوپارگی نهتنها در عرصهی سیاست و احزاب بلکه در میان مردم کوچه و خیابان نیز بهوضوح مشهود است. بسیاری از افراد که از امکان گفتوگو ناامید شدهاند در پی خروج از کشورند. افزون بر این، این انتخابات به تشدید راستگراییِ ناسیونالیستی و اسلامگرایانه انجامید. راستگرایی در تمام ابعاد جامعه نفوذ کرده و حتی در میان اپوزیسیون نیز عناصر راستگرا دستِ بالا را دارند. راستِ ناسیونالیست و اسلامگرا، افراطیتر شدهاند و چپ هم به سمت راستِ میانه چرخیده است. به بیانی دیگر، راستگرایی برندهی اصلی این انتخابات بود.
@NashrAasoo 💭
🎬 سینمای اجتماعی ترکیه
🎥 مهدی شبانی
🔸سینمای اجتماعی ترکیه از کجا شروع شد، در چه بستر فرهنگی و تاریخی شکل گرفته است و چه رابطهای با جامعهی ترکیه دارد؟
@NashrAasoo 🔺
«مسعودی گفت مگر تو نمیدانی سه مرتبه مجلهی جوانان تعطیل شده؟ گفتم میدانم، اما من برنامهی دیگری دارم. گفت چه برنامهای؟ گفتم شما سه مرتبه مجلهای منتشر کردهاید که بزرگان در آن برای جوانان مینوشتند، من میخواهم مجلهای منتشر کنم که در آن جوانان خودشان حرف بزنند. آنها بگویند چه ایرادی به دیگران دارند، نه اینکه دیگران به آنها ایراد بگیرند...»
aasoo.org/fa/notes/4437
@NashrAasoo 🔻
«معمولاً کتابخوانها کتاب را میبلعند، اما این بار ۱۹۸۴ است که ظاهراً ما را فرو بلعیده است. این است که در ژوئیهی ۲۰۲۰ یکی از کاربران فارسیزبان توییتر نوشت: ...لعنتی! داریم وسط کتابهای جورج اورول زندگی میکنیم...»
aasoo.org/fa/articles/4436
@NashrAasoo🔻
خطرات بیتفاوتی🔻
🔸 بیتردید، بیتفاوتی وسوسهانگیز ــ و حتی بیش از آن، اغواگر ــ است. بسیار آسانتر است که از قربانیان روی بگردانیم. بسیار آسانتر است که از چنین وقفههای غیرمنتظرهای در کار و رؤیاها و امیدهای خود بپرهیزیم. شریک شدن در یأس و درد و رنجِ دیگران دشوار و آزارنده است. اما آدمِ بیتفاوت برای همسایههایش هیچ اهمیتی قائل نیست. و، بنابراین، زندگیِ آنها برایش بیمعناست. او به درد و رنجِ پنهان و حتی آشکارِ دیگران بها نمیدهد. بیتفاوتی، «دیگری» را به پدیدهای انتزاعی تقلیل میدهد.
🔸 به عبارتی میتوان گفت که بیتفاوتی به آن درد و رنج همان چیزی است که انسان را از انسانیت تهی میکند. بیتفاوتی از خشم و نفرت خطرناکتر است. خشم گاهی میتواند خلّاق باشد. هنرمندِ خشمگین میتواند شعر فوقالعادهای بسراید یا سمفونیِ بسیار خوبی بیافریند. کسی که از مشاهدهی ظلم و بیعدالتی خشمگین است، میتواند به خاطر بشریت کارِ خارقالعادهای انجام دهد. اما بیتفاوتی هرگز خلّاق نیست. حتی نفرت هم گاهی میتواند به واکنشی بینجامد. شما با نفرت مبارزه میکنید. آن را محکوم میکنید. آن را برطرف میکنید.
🔸 در جامعهای که من در آن میزیستم، مردم سه دسته بودند: قاتلان، قربانیان و ناظران... ما ]یهودیان[ احساس میکردیم که به حالِ خود رها شدهو ازیادرفتهایم. همهی ما چنین احساسی داشتیم. و غمانگیز آنکه تنها مایهی تسلیِ خاطرمان این بود که فکر میکردیم که کسی از وجود آشویتس و تربلینکا آگاه نیست؛ فکر میکردیم که رهبران دنیای آزاد نمیدانند که پشتِ آن دروازههای سیاه و سیمخاردارها چه میگذرد؛ فکر میکردیم که آنها خبر ندارند که نیروهای هیتلر و همدستانشان بهعنوان بخشی از جنگ علیه متفقین، جنگی علیه یهودیان به راه انداختهاند. فکر میکردیم که اگر رهبران دنیای آزاد از این امر خبر داشتند، حتماً خود را به آب و آتش میزدند و مداخله میکردند، خشمگین و قاطع ابراز مخالفت میکردند، خطوط راهآهن منتهی به بیرکنائو را بمباران میکردند، فقط خطوط راهآهن را، فقط یک بار. اما بعدها فهمیدیم، دریافتیم و پی بردیم که وزارت دفاع آمریکا خبر داشت، وزارت امور خارجهی آمریکا خبر داشت.
@NashrAasoo 💭
عزیزم، بچههایمان را فروختم🔻
🗯 من جاسوسیِ همسایگانم را نمیکنم (اگر میکردم، دستگیر میشدم). اما ساعتها وقت صرف میکنم تا مشابه کاملاً قانونی آن را انجام دهم: تعقیبکردن مادرانی مثل خودم بهصورت آنلاین. مدیسُن فیشر صحنههایی ویدئویی از همهچیزِ رویدادهای بزرگ زندگیاش (تولد دوقلوهایش) تا رویدادهای عادی (آمادهکردن غذا) را به میلیونها دنبالکننده در یوتیوب و اینستاگرام نشان میدهد. او یکی از هزاران مادر فعال در رسانههای اجتماعی است ــ به آنان «مامفلوئنسر» یا مادر پرمخاطب میگویند ــ که زندگیشان را برای جذب ما مصرفکنندگان به نمایش میگذارند.
🗯 اقتصاد مامفلوئنسرها بسیار شبیه اقتصاد متعارف است: نابرابری در آن بهنحو فراگیری وجود دارد. یک درصدِ بالا درآمدهای ششرقمی کسب میکنند و برای تنها یک مطلب بیش از ۱۲۵هزار دلار مطالبه میکنند. بقیه تفننی کار میکنند و با تبلیغات برای پوشکِ بچه چندصد دلار درمیآورند. اما امکان دستیابی به یک منبع درآمد سرشار برای اشخاص موفق وجود دارد: نشریهی فوربز در سال ۲۰۱۹ تخمین زد که «درآمد اقتصاد مربوط به مادران امروزی» (برنامههای کامپیوتری، محصولات و خدمات مربوط به مادرانی که از نسل Y هستند) به ۴۶ میلیارد دلار رسیده است.
🗯 کودکان هر روز بیشتر در برابر برندها قرار میگیرند، اما مسئله فقط این نیست. اگر لباسی توسط کارگر هشتسالهای در یک بیگاریخانه در بنگلادش دوخته شود، ما بهحق خشمگین میشویم، اما اگر همین لباس توسط کودک هشتسالهی آمریکایی که آسیبپذیر است و مزدی به او داده نمیشود برای ما رونمایی و عرضه شود در آن بهدقت درنگ نمیکنیم و خشمگین نمیشویم. بچههای اینفلوئنسر از مدرسه محروم نمیشوند، در فقر شدید زندگی نمیکنند و دستوپایشان را بهعلت خرابشدن دستگاهی در کارگاهشان از دست نمیدهند. اما این به این معنی نیست که در معرض عموم قراردادنِ آنها آسیبهای ذهنی و روانی به بار نمیآورد. نمایشدادن دورهی کودکیمان به مخاطبان بزرگسالِ غریبه در سراسر دنیا میتواند ما را آشفته و بههمریخته کند.
@NashrAasoo 💭
«بحثهای کنونی دربارهی مولفههای تاریخ همچنان حول محور درکِ ثابت و بدون تغییری از گذشته میچرخد، گویی گذشتهصرفاً مبتنی بر واقعیتهایی عینی است که از دلِ آرشیوها بیرون آمدهاند. بنابراین، شاید زمانِ آن فرا رسیده است که به تکهپارهها و محذوفات، به بنبستهای تاریخی و فرصتهای ازدسترفته توجه کنیم، به تاریخی که ثبت نشده است، و به تاریخی که رخ نداد.»
aasoo.org/fa/articles/4413
@NashrAasoo🔻
«با آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» شعر و ترانهی اعتراضی در ادبیات و موسیقی ایرانیانِ داخل و خارج بیش از پیش حضوری انکارناپذیر پیدا کرده است. سید مهدی موسوی، شاعر، ترانهسرا، و معلم که نامش با «غزل پستمدرن» گره خورده، بی شک از شاعرانیست که آثارش در این سالها صدای اعتراض نسل جدید و هنرمندان بسیاری بوده. به همین دلیل شبنم طلوعی در این پادکست دربارهی زندگی، نگاه و مسیر پرفراز و نشیبش تا تبعید، با او به گفتگو نشسته است.»
aasoo.org/fa/podcast/4431
@NashrAasoo 🔻
«پیامهای اعتمادبهنفس نهفقط بهنحو نامتناسبی زنان را مورد خطاب قرار میدهد، بلکه درعینحال اغلب بهعنوان چهارچوبی تبیینی برای توضیح نابرابری و بیعدالتیِ جنسی به کار میرود. «تشخیص» ضمنیای که به هرگونه بیعدالتی یا مشکلی داده میشود که زنان و دختران با آن مواجه شوند اغلب یکی است: او فاقد اعتمادبهنفس است. و راهحل ارائهشده عبارت است از تأکید بر اعتمادبهنفس زنان.»
aasoo.org/fa/articles/4451
@NashrAasoo🔻
دولتهای رفاه چه خصوصیاتی دارند و آیا فقط در نظامهای دموکراتیک میتوانند کارساز باشند؟🔻
🔸 وقتی از دولت رفاه صحبت میکنیم مرادمان دولتهای رفاه دموکراتیک است، دولتهایی که برخاسته از رأی مردم و تحت نظارت جامعه هستند. ما در جامعه دو نهاد قدرتمند داریم: نهادهای اقتصادی که متکیاند به سرمایه و مالکیتی که بر سرمایه هست و کارکردشان هم عمدتاً تأمین منافع صاحبان سرمایه است؛ و جامعه، یعنی گروههای مختلف اجتماعی که فاقد سرمایهی گسترده یا آن سرمایهای هستند که عمدهی فعالیتهای تولیدی و اقتصادی در جامعه با چرخش آن سرمایهها صورت میگیرد؛ در واقع، گروههای اجتماعی مختلفی که نیروی کارشان را در اختیار صاحبان سرمایه میگذارند. ما اگر بخواهیم به توسعهی متوازن در جامعه برسیم، لازمهاش این است که این گروههای مختلف اجتماعی هم در حدی مطلوب از نعم مادی و امکاناتی برخوردار باشند که در بستر فعالیتهای اقتصادی و توسعهی صنعتی در «اقتصاد بازار» حاصل میشوند.
🔸 در کشورهایی دولتهای رفاه فراگیر و نیرومندتر هستند که جنبش سندیکایی در آنها سابقهی طولانی دارد و گسترده است یا جامعهی مدنی قویای دارند و نهادهای مردمی و مردمبنیاد در آنها گسترده هستند و فعالیتهای زیادی دارند. حتی بهنوعی کلیسا نیز از دیرباز وارد عرصهی مشارکت در ارائهی خدمات رفاهی شده است.
🔸 برای حصول پیشرفت و توسعه در یک جامعه (پیشرفت اقتصادی و صنعتی) وجود یک دولت رفاه سخاوتمند که برنامهاش توانمندسازی شهروندان از بدو تولد تا مرگ باشد الزامی است. کافی است مشاهده کنیم که چه کشورهایی بیش از همه به توسعه و پیشرفتهای پایدار (تأکید میکنم، پایدار) رسیدهاند. ویژگی مشترک این کشورها برخورداری از دولتهای رفاه سخاوتمندی است که وظیفهی توانمندسازی شهروندان را از کودکی تا سالمندی بر عهده دارند. بازتولید نیروی انسانی، پرورش و تعلیموتربیت شهروندانی سالم، تحصیلکرده، راضی و امیدوار به آینده، شرط اصلی و تعیینکنندهای برای تحقق توسعهی پایدار در هر جامعه است. با این نگاه و رویکرد، دیرزمانی است که در جوامع پیشرفته دیگر به دولتهای رفاه بهعنوان دستگاههایی با برنامههای پرهزینه و مخل رشد اقتصادی نگاه نمیشود، بلکه با تأکید بر نقش توانمندسازانهی آنها برای نیروی کار، چه نسل شاغل چه نسلهای آتی، دولتهای رفاه بزرگترین پشتوانهو حتی شرط تعیینکنندهای برای حصول توسعهی پایدار قلمداد میشوند.
@NashrAasoo 💭
جنگی که دیگر مقدس نیست؛ تصویر جنگ در ادبیات داستانی ایران🔻
✍ از میان کسانی که پیش از انقلاب و جنگ آثاری منتشر کرده بودند و به نام نویسنده شناخته میشدند کمتر کسی دربارهی جنگ نوشت یا امکان انتشار آثارش را پیدا کرد. همین موضوع باعث شد که شکلگیری ادبیات واقعگرای جنگ تا سالها به تعویق بیفتد. جوانانی که انقلاب کرده بودند و به فاصلهی کوتاهی سلاح در دست گرفته و در جبهه حاضر شده بودند به خانه برگشتند. از میان آنها کسانی که سرِ سوزن ذوقی داشتند دستبهقلم شدند و دربارهی این اتفاق بزرگ نوشتند. اما هنوز شورِ انقلابی در سرها بود. این بود که کمکم جریانی در ادبیات داستانی جا باز کرد و جان گرفت که به نام «ادبیات دفاع مقدس» یا «مقاومت» شناخته شد. این جریان توانست بهعنوان تنها مدعی داستان جنگ، که حکومت نیز تمامقد از آن حمایت میکند و جایزه و تریبون در اختیارش میگذارد، تا مدتها بیرقیب بماند و خود را برندهی خوشاقبال میدان بداند.
✍ مجید قیصری را نیز به نام نویسندهی جنگ میشناسیم. در بسیاری از داستانهای قیصری جنگ حضوری پررنگ دارد. قیصری عقیده دارد که تقریباً تمام آثار داستانی که به جنگ پرداختهاند ادبیات ضدجنگ محسوب میشوند، چون حتی اگر در داستانی دیواری خراب شود، این خرابی در مقابل «ساختن» قرار میگیرد و جنگ را نکوهش میکند. هیچیک از داستانها و رمانهایی که او نوشته از روایت ویرانگری جنگ یا تلاش انسان برای دستیابی به لحظهای آرامش در دلِ التهاب جنگ خالی نیست، از داستان کوتاه «آب» در مجموعهداستان نگهبان تاریکی گرفته تا داستانهای «یادم نمیآید» و «ساحل تهران» در مجموعهداستان ساحل تهران که در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است.
✍ جریان دفاع مقدس در این سالها با تمام قدرت سعی کرده غیر از آنچه میپسندد هر صدایی را در ادبیات داستانی خاموش کند. تبلیغ برای آثار «ارزشی» و تقبیح آثاری که مخالفِ خود پنداشتهبر مسیر داستاننویسیِ این سالها اثرگذار بوده است. البته در این مسیر حتی از برخورد با نویسندگانی که از جریان مطلوبِ حکومت فاصله گرفتهاند نیز کوتاهی نشده است. لغو مجوز یا جلوگیری از تجدیدچاپ آثاری که به جنگ پرداختهاند به داستاننویسانی که به نام نویسندگان جنگ شناخته میشوند محدود نمیشود. نویسندگان جوانتری هم که در آثارشان تصویری از جنگ ترسیم کردهاند از این ممنوعیتها در امان نماندهاند.
@NashrAasoo 💭
چرا نباید سعی کنیم که خوشبخت باشیم؟🔻
🔹 کسی هم هست که نخواهد شاد باشد؟ با در نظر گرفتن همهی جوانب، شاید فکر کنید که خوشبختی مهمتر از هر مسئلهای، و دلیل هر کاری است که انجام میدهیم. این ایده به دوران باستان برمیگردد. به گفتهی ارسطو، فیلسوف نامیِ یونانی، هر آنچه را که در زندگی دنبال میکنیم ــ «نیکنامی، لذت، خردمندی و فضیلت» ــ «به خاطر خوشبختی» برمیگزینیم، زیرا خوشبختی «هدفِ عمل است». حول این هدفِ همهجانبه، صنعتی چند میلیارد دلاری به وجود آوردهایم: خودیاری.
🔹 خوشبختی نوعی حالت، احساس و وضعیتی ذهنی است. میتوانید در حالی که زندگیتان مبتنی بر فریب و نیرنگ است، خوشحال باشید. به منابع خوشبختی در استدلال میل فکر کنید: وقتی میبینیم که خواستههایمان برآورده میشوند، یا وقتی چیزهایی که به آنها اهمیت میدهیم به ثمر مینشینند، خوشحال میشویم. در واقع، زمانی خوشحالیم که عقیده داشته باشیم خواستههایمان برآورده شده و آنچه برایمان مهم است خوب پیش میرود. برای وضعیت ذهنی ما فرقی نمیکند که این عقاید درستاند یا نادرست. اما برای اصلِ زندگیمان مهم است.
🔹 پس باید برای چه چیزهایی تلاش کنیم؟ نه برای خوشبختی یا زندگیِ ایدئال، بلکه برای یافتن معنایی در دنیا تا از زنده بودن خود خوشحال باشیم، و وقتی زندگی سخت شد، با آن به خوبی کنار بیاییم. کمالْ دستنیافتنی است، اما زندگیمیتواند به میزان رضایتبخشی خوب باشد. و زندگیِ خودمان هم به تنهایی کافی نیست: ایجاد زندگیای خوب برای خودمان و رفتار با دیگران به شیوهای شایسته. همانطور که میل نشان داد، اولین گام در مسیر خودیاری، قدمی است که فراتر از خود برمیداریم.
@NashrAasoo 💭
«ژینوس محمودی، دوسه سال پیش از انقلاب میتوانست بازنشسته شود، اما بهدلیل تجریبات زیادی که در زمینهی هواشناسی داشت، دولت با تقاضای بانشستگیاش موافقت نکرد. بعد از انقلاب بهدلیل بهائیبودن از کار برکنار و حقوقش قطع شد. حساب بانکیاش مسدود و موجودی حسابش نیز به نام بیتالمال ضبط شد.»
aasoo.org/fa/articles/4410
@NashrAasoo🔻
«در کشوری بهشدت دوپاره مانند ترکیه، تنها راهِ همزیستی میان اسلامگرایان و سکولارها عبارت است از تعهد به کثرتگرایی، گفتوگو و تمایل به یافتن زمینههای مشترک و احترام به تنوع موجود در جامعه. تشویق به ایجاد دولتی فراگیر و مشارکتی، حمایت از حقوق و آزادیهای فردی و ترویج گفتوگو میان فرهنگها و ادیان گوناگون، اقداماتی ضروری در جهت ایجاد محیطی متناسب با همزیستیِ مسالمتآمیزِ صاحبان نگرشهای متفاوت است. اما اکنون در فضای پرتنش ترکیه دورنمای روشنی از این امر دیده نمیشود.»
aasoo.org/fa/articles/4439
@NashrAasoo🔻
ر. اعتمادی، روزنامهنگاری که بلد بود تیراژ بسازد 🔻
📚 بیتردید از موفقترین روزنامهنگاران ایران بود، هرچند ما کارش را نمیپسندیدیم. مجلهنویسهای قبل از انقلاب ایران را از نظر سطح کار بر دو دسته میتوان تقسیم کرد؛ آنانکه مجلات روشنفکری منتشر میکردند، مثل محمود عنایت که نگین را در میآورد و احمد شاملو که کتاب هفته و خوشه و امثال آن را منتشر میکرد، و آنها که مجلات پرتیراژ داشتند مانند مجید دوامی (زن روز) و ارونقی کرمانی (اطلاعات هفتگی). در این میان عباس پهلوان هم بود که بینابین حرکت میکرد و راه میانه را میرفت. ر. اعتمادی از دستهی دوم بود که مجلهاش، جوانان، بهقول خودش ۴۰۰ هزار نسخه در هفته میفروخت. امروزه با وجود چند برابر شدن جمعیت و بالا رفتن سطح سواد، تیراژ کل مطبوعات چاپی ایران اعم از روزنامه و هفتهنامه و ماهنامه و گاهنامه به چهارصد هزار نسخه در هفته نمیرسد. ساختن تیراژهای وسیع کار هر روزنامهنگاری نیست. به غیر از فضای مناسب، ذوق عامهپسندی میطلبد، و فوتوفنها و آگاهیهای لازم دارد که من ندارم و بلد نیستم، ر. اعتمادی بلد بود.
📚 ر. اعتمادی از زمانی که در دورهی روزنامهنگاری روزنامهی اطلاعات شرکت کرد، شاگرد مجید دوامی بود، و او را از همان زمان امتحان شفاهی در کنار افرادی چون عباس مسعودی، نورالدین نوری و احمد شهیدی دیده بود و در تحریریهی اطلاعات هم در کنار او و زیر دست او کار کرده بود. بنابراین راه او را میرفت و گاهی با او رقابت میکرد. خودش میگفت که مجلهی مجید دوامی، زن روز، ۳۵۰ هزار تیراژ بیشتر نداشت و مجلهی او، جوانان، ۴۰۰ هزار. اما من خیال میکنم در این حرف صادق نبود.
📚 خودش میگفت از کودکی عاشق کتاب بوده است اما در لار کتابهای زیادی پیدا نمیشد. «به کتاب خیلی علاقه داشتم. کتاب نبود. میرفتم در خانهی فامیلها را میزدم که کتاب امانت بگیرم. کتابهای موجود هم بیشتر مذهبی بود. رمان اصلاً وجود نداشت. حداکثر داستان حسین کرد و این جور چیزها بود. ولی برای من فرقی نمیکرد. میخواستم کتاب بخوانم. کتابهای مذهبی میخواندم اما عطشم فرو نمینشست.»
گویا از همان دورهی دبستان استعداد نوشتن هم داشت، گرچه خود نمیدانست. همان بار اولی که در کلاس پنجم دبستان انشا نوشت، معلم انشایش را گرفت و بعد از حدود یک ماه، کتابی آورد که این جایزه شماست و گفت از تهران فرستادهاند. کتاب دربارهی انشاءنویسی بود به قلم سلیم نیساری. وقتی پایش به تهران رسید، از همان لحظهی اول از پدرش خواست او را به سینما ببرد. چون یکی از هم سنوسالهایش برایش از سینما گفته بود و او پرسیده بود سینما چیست؟ دوستش که در پاسخ درمانده بود، گفته بود «سینما جایی است که باران میبارد ولی شما خیس نمیشوید»! و این حیرت او را برانگیخته بود که چطور ممکن است باران بیاید ولی خیس نشویم! اما بعد از کشف سینما، به دنبال عطش کتابخوانی خود رفت.
@NashrAasoo 💬
جورج اورول؛ شرایط تبآلودی که کتاب ۱۹۸۴ در آن نوشته شد🔻
📚 مطابق شرح مبسوط رابرت مککرام در گاردین، شرایطی که ۱۹۸۴ در آن نوشته شد روایتی تلخ و حزنآلود را شکل میدهد و شرح این روایت کمکمان میکند تا دریابیم که چرا ویرانشهر اورول اینقدر مهآلود و تیرهوتار است. خود اورول یک بار گفت: «اگر تا این حد مریض نبودم، فضای ۱۹۸۴ اینقدر غمانگیز نبود.» چنانکه مککرام مینویسد، ۱۹۸۴ در زمانی به روی کاغذ آمد که نویسندهی انگلیسی با بیماری سلِ پیشرفته دستوپنجه نرم میکرد و تکوتنها در نقطهای دورافتاده و غمآلود از اسکاتلند گرفتار دیوهای وهمآلود خیالش بود. به باور برخی از منتقدان، ایدهی ۱۹۸۴ ــ یا به سخن دیگر، آخرین مرد اروپا نخستین بار در هنگام جنگهای داخلی اسپانیا در ذهن اورول شکل گرفت.
📚 خود اورول میگفت آنچه تا اندازهای او را به نگارش ۱۹۸۴ برانگیخته، نشست سران متفقین در کنفرانس تهران (۱۹۴۴) بوده است. ایزاک دویچر، یکی از همکاران آبزرور، حکایت میکرد که اورول «باور داشت که استالین، روزولت و چرچیل در تهران نقشه کشیدهاند که دنیا را تقسیم کنند». بر این مبنا، آنچه را که اورول در بخش دوم کتاب تحتعنوان تقسیم جهان در میان سه ابرقدرت اوراسیا، اوشنیا و ایستاسیا شرح میدهد، میتوان برگرفته از کنفرانس تهران دانست. در واقع، جیمز برنهام، جامعهشناس آمریکایی، بود که ابتدا ایدهی تقسیم جهان میان سه ابرقدرت را در ذهن اورول برانگیخت. اورول در آن روزها بهعنوان مرورنویس نقدی بر کتاب انقلاب مدیریتی برنهام نوشت و دو نکتهی مهم را از این کتاب اقتباس کرد: «جهانی که سه ابرقدرت بر آن حکم میرانند» و این ایده که «زمامداران آینده نه دموکراتها و سیاستمداران مردمفریب بلکه مدیران و بوروکراتها خواهند بود».
📚 در اواسط دسامبر ۱۹۴۸ طبق قرار قبلیْ نسخهی ماشینشدهی آخرین رمان اورول به لندن رسید. واربورگ درجا ارزش کتاب را دریافت و گفت: «این یکی از هراسانگیزترین کتابهایی است که تابهحال خواندهام!» و در دفتر یادداشت انتشاراتش نوشت: «اگر نتوانیم ۱۵ تا ۲۰هزار نسخه بفروشیم، باید تیرباران شویم!» آن موقع اورول جزیرهی جورا را ترک گفته و در درمانگاه مسلولین در کاستولدز بستری شده بود. حالِ او روزبهروز بدتر میشد. اما در لندن آستر تصمیم گرفت که شرحی مختصر در معرفی ۱۹۸۴ منتشر کند. اورول که با سل دستوپنجه نرم میکرد در نامهای طنزآمیز به آستر نوشت: «معرفینامهی خوبی است، اما هیچ بعید نیست که ناچار شوید آن را به آگهی ترحیم تغییر دهید!»
سرانجام کتاب ۱۹۸۴ در ۸ ژوئن ۱۹۴۹ منتشر شد و عموماً آن را شاهکار دانستند. حتی چرچیل، که قهرمان ۱۹۸۴ همنامش بود، به پزشکش گفت که کتاب را دو بار خوانده است. اما حال اورول دائم بدتر میشد. در ۲۱ دسامبر همان سال یکی از دوستانش نوشت: «آنقدر گوشت بدنش آب شده که پرستارها جایی برای تزریق پیدا نمیکنند.»
@NashrAasoo 💭
به یاد احمدرضا احمدی
🎥 کاری از ناهید کاظمی
aasoo.org/fa/multimedia/videos/4435
@NashrAasoo🔺
«بیتفاوتی همیشه یار و یاورِ دشمن است، زیرا به متجاوز کمک میکند ــ نه به قربانیِ او، که وقتی احساس میکند که ازیادرفته دردش مضاعف میشود. اگر به وضع اسفناکِ زندانیان سیاسی، کودکانِ گرسنه و پناهجویانِ بیخانمان واکنش نشان ندهیم و با روشن کردن بارقهی امید در دلشان آنها را از احساس انزوا نرهانیم، انسانیتشان را انکار کردهایم. و با انکارِ انسانیتِ آنها، به انسانیتِ خودمان خیانت کردهایم.بنابراین، بیتفاوتی نه تنها نوعی گناه بلکه نوعی مجازات است. و این یکی از مهمترین درسهای تجربیات گستردهی این قرن دربارهی خیر و شر است.»
aasoo.org/fa/articles/4430
@NashrAasoo🔻
«اینستاگرام، یوتیوب و تیکتاک از عصر برندسازیِ شخصی خبر میدهند، آنجا که موفقیت را با تعداد دنبالکنندهها و «لایکها» میسنجند، جایی که در معرض دید قرارگرفتنْ حریم خصوصی را از بین میبرد و شهرت به اسکناس تبدیل میشود. در زندگیِ یک اینفلوئنسر (شخصی با قدرت تأثیرگذاری بر خریدارانِ بالقوه) همهچیز فروختنی است، از جمله بچهها.»
aasoo.org/fa/articles/4433
@NashrAasoo🔻
چرا باید تاریخی را که هرگز رخ نداده است مطالعه کنیم؟🔻
📖 هم در زندگیِ روزمره و هم وقتی میکوشیم از گذشته سر در بیاوریم، وسوسه میشویم که به سناریوهای جایگزین بیندیشیم. وقتی به گذشته فکر میکنیم بهسرعت پای حدس و گمان وسط میآید: چه میشد اگر آن اتفاق رخ نمیداد، یا به شکل متفاوتی رخ میداد؟ تاریخدانان معمولاً به چنین گمانهزنیهایی روی خوش نشان نمیدهند. گمانهزنی نیروی محرکهی قصه و داستان است.
📖 استنتاجهای حاصل از پژوهش تاریخی صرفاً ثمرهی دانشِ ما نیست بلکه از بستر و زمینهای هم که در آن به سر میبریم، متأثر میشود. چون و چرا کردن در این استنتاجها از طریق «چهمیشد اگرها» با گمانهزنیِ عنانگسیخته فرق دارد. یکی از جالبترین ادعاهای دولورمز و سنگاراولو این است که گمانهزنیها و تاریخنگاریهای آلترناتیو اغلب در مستعمرات سابق، در هند و استرالیا، در کشورهای آمریکای لاتین، و در جوامع بهحاشیهراندهشده جاافتادهاست. به نظر دولورمز و سنگاراولو، این پروژهها «میکوشند با تغییر دادن مقیاس و سنجهی تحلیل و احیای دیگر دیدگاهها، روایت دیگری از تاریخ جهان بیافرینند.»
📖 امروز عدهی زیادی از طریق مطالعهی تاریخِ جایگزین چون و چرا میکنند؛ بدیهی است که انگیزهو نیروی محرکهی آنها اولویت دادن به اشخاص بزرگ و رویدادهای مهم نیست. آنها به ما یادآوری میکنند که بایگانیها و روششناسیهایی که «شواهد و مدارکِ» متعارفِ تاریخی به آنها وابستهاند، به ندرت خودشان بیطرفاند. چه کسی زنده ماند؟ آثار و سوابق چه کسی باقی ماند؟ چه داستانهایی تعریف میشود و به چه منظوری؟ پاسخ این پرسشها همواره بسته به میزان دسترسی به قدرت فرق میکند.
@NashrAasoo 💭
پایان داستان خوب است
🎙مهدی موسوی در گفتگو با شبنم طلوعی
🔸 پادکستهای ما را در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
آیا میتوان پیشبینی کردنِ آینده را آموخت؟ 🔻
✍️ ما انتظار داریم که دانشگاهیان و متخصصان علوم سیاسی به ما کمک کنند که از اوضاع دنیا سر در بیاوریم. برای مثال، اگر بخواهیم بفهمیم که در آینده در اوکراین چه اتفاقاتی رخ خواهد داد، ممکن است به سراغ یک کارشناس سیاست خارجی یا کسی برویم که دربارهی نیروهای نظامیِ روسیه تحقیق کرده است. در مورد چشمانداز تورم در سال آینده، ممکن است نظرِ یک اقتصاددان را جویا شویم. اما از قضا شواهد و مدارک نشان میدهد که دانشگاهیان و تحلیلگران در این زمینه کارنامهی چندان درخشانی ندارند.
✍️ در میانهی دههی ۱۹۸۰، فیلیپ تِتلاک، متخصص علوم سیاسی، تصمیم گرفت که صحتِ پیشبینیهای متخصصان را بسنجد. او صدها استاد دانشگاه و کارشناس باسابقهی علوم سیاسی را دعوت کرد تا در «مسابقات پیشبینی» شرکت کنند. از این افراد میخواستند به پرسشهایی نظیر این بیندیشند که چه کسی در انتخابات آیندهی ریاستجمهوریِ آمریکا پیروز خواهد شد، یا اتحاد جماهیر شوروی تا چه زمانی دوام خواهد آورد. آنها باید احتمال وقوع هر پیشامدی را تخمین میزدند. برای مثال، یک نفر ممکن بود که بگوید ۳۰ درصد احتمال دارد که اتحاد جماهیر شوروی قبل از سال ۱۹۹۰ دچار فروپاشی شود. به مرور زمان، این پیشبینیها را با واقعیت سنجیدند تا به میزان صحتشان پی برند. معلوم شد که متخصصان در پیشبینیِ اتفاقات چندان مهارتی ندارند. حاصل کارِ بسیاری از آنها درست مثل کسی بود که صرفاً بهطور تصادفی گمانهزنی کند. شامپانزهای را در نظر بگیرید که به سوی یک هدف دارت پرتاب میکند؛ تنها اندکی از متخصصان عملکردی بهتر از این شامپانزه داشتند، آن هم فقط کمی بهتر.
✍️ از همه مهمتر اینکه تتلاک فقط متخصصان را به مسابقاتِ پیشبینی دعوت نکرد. او با انتشار آگهی در روزنامهها افراد کنجکاوِ علاقهمند به پیشبینیِ آینده را هم به این رقابتها دعوت کرد. در سال اول، ۳۲۰۰ نفر در این مسابقات شرکت کردند. مدتی پس از آغاز این رقابتها، تتلاک از الگوریتمی استفاده کرد که به پیشبینیهای دقیقترین پیشبینیکنندگان اهمیت و ارزشِ بیشتری میداد. او همچنین پیشبینیها را «به منتها درجه رساند»، و احتمالات مطرحشده را به صد درصد یا صفر درصد نزدیکتر کرد. به لطف این الگوریتم، معلوم شد که پیشبینیهای آدمهای عادیای که پس از مشاهدهی آگهیها در این مسابقات شرکت کرده بودند «بهتر» از تحلیلگران اطلاعاتیای بود که به اطلاعات محرمانه دسترسی داشتند. علاوه بر این، پیشبینیهای اشخاص عادی «بسیار بهتر» از پیشبینیهای دانشگاهیان و صاحبنظران سیاسی بود. بهترین پیشبینیکنندگان، که ملقب به «اَبَرپیشبینیکننده» بودند، بقیهی شرکتکنندگان در این مسابقات را شکست میدادند.
@NashrAasoo 💬