حاملهای؟ نمیخوای باشی؟ به جِین زنگ بزن🔻
✍ گروه تعاونیِ جِینها شبکهای متشکل از زنان کنشگری بود که در اواخر دههی ۱۹۶۰ و اوایل دههی ۱۹۷۰ در شیکاگو شکل گرفت و مخفیانه به زنان امکان سقطجنین میداد. کار این گروه در آن دوره غیرقانونی بود اما آنها مطابق با موازین و روشهای درست پزشکی فعالیت میکردند. کار این گروه تا سال ۱۹۷۳ که سقط جنین با صدور حکم معروف به «رو در برابر وید» (Roe v. Wade) در آمریکا قانونی شد، ادامه یافت. در این مدت، این گروه بیش از ۱۱هزار سقطجنین ترتیب داد، از جمله برای بسیاری از زنان فقیری که از امکانات محروم بودند.
✍ جرمانگاریِ سقطجنین، همواره طبقهی مشخصی از زنان را هدف میگیرد. همان قوانین و لوایحی که سقط را با استدلال حمایت از زندگی داخل رحم، جرمانگاری میکند، در واقع زندگی زنان را نادیده میگیرد. از سوی دیگر، ممنوعیت سقطجنین به محو یا کاهش سقطجنین نمیانجامد و صرفاً دسترسی زنان به سقط امن را محدود کرده و سلامت آنان در معرض مخاطرهای جدی قرار میدهد.
✍ این مستند بهخوبی نشان میدهد که در غیاب عدالت و قدرت سیاسی، چطور اقدامات جمعینجاتبخش است. گروه جینها در فاصلهی سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ بیش از ۱۱هزار سقطجنین امن و بدون هیچگونه تلفات جانی انجام دادند. این زنان وقتی فهمیدند که فردی که عمل سقط را انجام میدهد فاقد تحصیلات پزشکی است، نهتنها عملیات را متوقف نکردند بلکه بهسادگی با طرح این پرسش که «اگر او میتواند، چرا ما نتوانیم»، پس از آموزشدیدن، انجام عمل سقط را بر عهده گرفتند.
@NashrAasoo 💭
واکسن و انتخابهای اخلاقی 🔻
🔬 این روزها به سختی میتوان زندگی عادی قبل از دوران کووید را به یاد آورد. اما با آمدن واکسن، برای اولین بار از زمان شیوع کرونا دلیلی برای خوشبینی داریم. اما واکسن کووید ما را با چالشهای اخلاقی گوناگونی نیز مواجه میکند. برخی معتقدند که توزیع واکسن بر اساس میزان ثروت و توانایی خرید کشورها غیراخلاقی است و نتیجهی عکس میدهد. برخی دیگر اما باور دارند که کاملاً منطقی است که هر کشوری سلامت شهروندان خود، به خصوص افراد آسیبپذیر، را در اولویت قرار دهد. دستهی دیگری نگراناند که مبادا واکسن خطری داشته باشد. پرسش مهم دیگر این است که با افرادی که مایل به دریافت واکسن نیستند چه طور باید رفتار کرد؟ برخی هم خواستار وضع قوانین فوری جهت حذف اطلاعات نادرست و شایعات مبتنی بر تئوریهای توطئه در مورد واکسن از فضای آنلاین شدهاند. آیا اجباری کردن واکسن اخلاقی است یا مصداق نقض آزادیهای مدنی و حقوق والدین محسوب میشود؟
🔬 جولیان شیتر:«مسئله پیچیده است. به نظرم ما دو خواسته از شرکتهای بزرگ داروسازی داریم. یکی این است که انتظار داریم با سرعت بسیار بالا امکاناتشان در زمینهی تحقیق و توسعه را برای ساخت واکسن به کار بگیرند و پاسخگوی نیاز برخاسته از بحران کنونی باشند که البته این انتظار برآورده شده است. برای این که این شرکتها بتوانند از عهدهی این انتظار ما برآیند باید از کارشان سود ببرند. اما وقتی میلیاردها نفر از مردم جهان توان مالی برای خرید آنها را ندارند چه باید کرد که واکسن بین همه توزیع شود؟ مشکل اینجاست. به نظرم، از یک سو اجتنابناپذیر است که کشورها منافع و سلامت مردم خودشان را اولویت بدهند. اما از سوی دیگر اگر کشورها تنها مردم خودشان را اولویت بدهند در نهایت میلیاردها نفر به واکسن دسترسی نخواهند داشت، وضعیتی که هم به شدت غیراخلاقی است و هم در نهایت، اگر به شمار زیادی از جمعیت دنیا واکسن نرسد، ویروس از بین نمیرود و جهش میکند...به نظرمن شرکتهای داروسازی بدون سود بعید است همهی توان خود را در کار تحقیق و تولید واکسن صرف کنند. و بدون این شرکتها نمیتوان واکسن تولید کرد. بنابراین باید کاری کنیم که شرکتهای داروسازی سود معقولی ببرند و در عینحال نوآوریهای آنها و آنچه تولید میکنند تا حد امکان به شکلی منصفانه توزیع شود.»
🔬 تام سولومون:«امیدوارم که مجبور به اجباری کردن واکسن نباشیم. خوشبختانه الان به واکسن دسترس داریم و میدانیم برای ایجاد ایمنی جمعی و کنترل این همهگیری جهانی حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد از جمعیت باید واکسینه شوند. آخرین دادهها از بریتانیا نشان میدهد که ۷ درصد کل جمعیت گفتهاند که واکسن نخواهند زد و حدود ۲۰ درصد تردیدها و نگرانیهایی دارند و بقیهی جمعیت خواستار واکسن هستند. پس میبینید که اگر این اعداد را با هم جمع بزنیم نزدیک به حدی است که احتمال میرود ایمنی جمعی ممکن نشود. پس اولین وظیفهی ما این است که به آن گروهی که تردید دارند، اطمینان دهیم که واکسن برایشان مفید خواهد بود. اما اگر نتوانیم قانعشان کنیم آن وقت است که باید دربارهی واکسیناسیون اجباری فکر کنیم. البته منظورم از اجباری بودن این نیست که مردم را به زور به کلینیکها بکشانیم و به آنها واکسن بزنیم اما واکسیناسیون اجباری سوابقی دارد و برای مردمی که واکسن نمیزنند جریمهای در نظر گرفته میشود. من فکر میکنم که در جامعه، جمع به فرد اولویت دارد. این معنای جامعه است. برای مثال، ما اجازه نداریم با سرعتی بالاتر از یک حد معین رانندگی کنیم، مردم را مجبور میکنیم کمربند ایمنی ببندند. در جامعه، ما مردم را وادار به کارهایی میکنیم که به طور فردی شاید به انجامشان تمایلی نداشته باشند. پرسش مهم این است که آیا در وضعیت فعلی این کارها موجهاند؟»
@NashrAasoo 💭
فاجعهی شاهرود: تثبیت نابرابری و اضمحلال مشروطیت 🔻
▪️ کشتار بهائیان در ۱۷ مرداد ۱۳۲۳ در شاهرود و اخراج بازماندگان، واقعهی مدهش فراموششدهای است که به نظرم برای فهم بهتر رویدادهای امروز فوقالعاده مهم است. اهمیت کشتار شاهرود از یک سو به وجوه انسانی آن برمیگردد زیرا یکی از شدیدترین جنایتهای متکی به مذهب در سدهی گذشته بوده، و از سوی دیگر ناشی از روایت دست اولی است که از آن واقعه به جا مانده است: در قالب کتاب حقایق گفتنی پیرامون حادثهی ننگین شاهرود و کشتار بهائیان به دست شیعیان. سوای خود واقعه، این روایت از ابعاد مختلف مهم است: نخست اینکه نویسندهی آن، که خواسته ناشناس بماند، یکی از اعضای «باهماد آزادگان» به راهبری احمد کسروی است.
▪️ شرح نویسنده از وقایع قتل سه تن از بهائیان شهر، با دشنه و چوب و تبر و با پرتاب از بلندی بسیار جانگداز است. تصویر حمله به خانههای بهائیان و غارت و آتش زدن خانههایشان از سوی کسانی که تا دیروز همشهری و بلکه همسایهشان بودند بسیار هولناک است. نویسنده ضمن پرداختن به گزارش فولادوند نقل میکند که او در مقابل انارکیهایی که در شاهرود ثروتمند شده بودند، ساکنان قدیمیتر شهر را به وصف قناعت میستاید؛ وقتی شرح ماجرای کشتار و غارت به انتها میرسد، طعن میزند که چگونه این مردمان «قانع» از خاکستر خانهی بهائیان پارههای خوراکیِ بازمانده را میربودند. نویسنده شرح میدهد که گرچه اوباش به شهربانی راه نمییابند اما مأموران شهربانی و بهویژه فرماندهی شهربانی شاهرود را باید از اصلیترین عوامل مؤثر در این فاجعه دانست. غائله پس از ویرانیِ خانههای تقریباً همهی بهائیان، قتل سه تن از ایشان و مضروب شدن شدید گروهی دیگر، سرانجام با دخالت نیروهای شوروی مستقر در منطقه ختم میشود و مقامات محلی هم که قبلاً بهائیان را توصیه به ترک شهر کرده بودند، پس از فاجعه ناچار همهی بازماندگان را سوار بر قطار باری میکنند و به تهران میفرستند.
▪️ کسروی و یارانش به دوستی با بهائیان شناخته نمیشوند و نقد کسروی در کتاب بهائیگری بر این آیین گزنده است. اما چند چیز یاران کسروی را برانگیخته که در این واقعه ساکت ننشینند: پیش از همه شدت وحشیگری است که نویسندهی پاکدین در شاهرود به چشم دیده و البته همدستی دولت. بر این باید عاملیت ملایان را نیز افزود، که به چشم کسروی و یارانش به دنبال قدرت بودند؛ امری که کسی چندان جدی نمیگرفت. در نگاه کسروی، همدستی ارکان دولت یا اهمال عامدانهی آنها نشانهی واضحی بود از اینکه حکومت، قانون را به یکسان برای شهروندان اجرا نمیکند؛ و این از نظر کسروی یعنی نقض و زوال مشروطیت ایران.
@NashrAasoo 💭
جنسیت و آموزش عالی 🔻
🗨 سعید پیوندی:«دختران به مدرسهای میرفتند که گفتماناش زنستیزانه و تبعیضآمیز بود اما معنایی که در تصور یا کنش و تجربهی اجتماعی خود به این آموزش میدانند همانی نبود که حکومت در نظر داشت. برای حکومت آموزش باید در خدمت تربیت مادران و همسرانی باسواد و همزمان وفادار و سربهزیر در برابر مردان باشد. اما آنها رباتهای بیارادهای نبودند که الگوی زنانه کتابهای درسی را بازتولید کنند. دنیای ذهنیتی آنها از محدودهای که گفتمان رسمی ترسیم میکرد فراتر میرفت. همین خلاقیت فردی و جمعیِ زنانه به نوعی انقلاب خاموش اجتماعی در ایران انجامید که نتایج آن را میتوان از جمله در رفتارهای جمعیتی، رابطه با فرهنگ، کنشگری اجتماعی و خواست برابری در بازار کار، خانواده و جامعه مشاهده کرد. حکومت در ادعای نسبت دادن پیشرفت آموزش زنان به خود حرف نادرستی نمیزد. آنها مانع آموزش دختران نشدند اما دختران با انگیزههای خودشان این راه دشوار و پر از دستانداز را هموار کردند. همزمان این همهی داستان نبود زیرا دخترانی که از این نظام آموزشی «اسلامی شده» بهرهمیبرند به عنوان سوژهی جدیدی که با دنیای علم و دانش آشنا شده علیه ایدئولوژی آن طغیان میکردند. این پدیده را حتی در میان بسیاری از زنان مسلمان باورمند به حکومت اسلامی و سطح توقعات آنها میتوان مشاهده کرد. بیهوده نبود که آیتالله جنتی میگفت بدبختیِ ما رفتن دختران به دانشگاه است.»
🗨 «نسل جوان در ایران شاید بیش از دیگر کشورها با این ساختارهای بسته و بازدارنده سروکار دارد و ناچار است که در پویاییِ ذهنیتی خود راههای خلاق برای عبور از آنها پیدا کند. دختران جوان در روند این ذهنیتسازی نهادگذارانه به سوژه تبدیل شدند. برای بسیاری از دختران درس خواندن و دانشاندوزی، موفقیت و پیشرفت تحصیلی راههای کسب قدرت و توانمند شدن در درون خانواده و مدرسه هم بود. در اینجا مفهوم کسب قدرت همانی است که فوکو میگفت. قدرت در زندگی روزمره و در رابطه با دیگران. آموزش تنها نهادی بود که در آن موانع عملی کمتری برای پیشرفت دختران وجود داشت و آنها هم هوشمندانه از این تنها راهِ کموبیش بازِ پیشرفت اجتماعی بهره جستند و موفق شدند بهرغم ناهمواریها رابطهی قدرت را تغییر دهند. آنچه شاید در ابتدا در ذهنیت گروههای کوچکی از دختران معنا داشت به تدریج به نوعی انگارهی جمعی تبدیل شد. شاید همین معنا برای پسران وجود نداشت و بخشی از موفقیت دختران هم به این «ارزش اضافی» اجتماعی علم و آموزش مربوط میشود.»
🗨 «وقتی گفته میشود که برای مثال دختران ۵۴ درصد از دانشجویان دانشگاههای دولتی را تشکیل میدهند این پرسش پیش میآید که آیا این میانگین برای همگان یکسان است یا دیگر شکلهای نابرابری بر اساس محل جغرافیایی سکونت، موقعیت اجتماعی خانواده، رابطه با فرهنگ، روابط درون خانواده، زبان مادری، و مذهب بر میزان دسترسی به آموزش عالی تأثیر میگذارد. شاخص احتمال دسترسی به آموزش عالی بر اساس دادههای سرشماری سال ١٣٩۵ نشان میدهد که دختران استان سیستان و بلوچستان، کردستان، آذربایجان غربی یا هرمزگان گاه تا حدود دو برابر کمتر از دختران تهران، اصفهان یا یزد، گیلان و سمنان به دانشگاه راه مییابند. به سخن دیگر، در مناطق کمتر توسعهیافتهی ایران، و بهویژه استانهای مرزی و مناطقی که زبان مادری آنها فارسی نیست، شکاف جنسیتی به گونهای چشمگیر بیشتر است. تحقیقات میدانی در ایران نشان میدهد که نابرابری در دسترسی به آموزش به موقعیت خانوادگی، محیط و سرمایهی فرهنگی، امکانات آموزشی و رابطهی فردی با آموزش، یادگیری و علم بستگی دارد.»
@NashrAasoo 💭
پنجاه سالگی حق رأی زنان در سوئیس: مروری بر یک پیروزی دیرهنگام 🔻
🙋🏻♀️ «مهد آزادی و برابری در اروپا، سوئیس، دخترانش را بیش از همهی سلطنتهایی که محاصرهش کردهاند سرکوب میکند و بیبهره میگذارد. بالغترین ملت اروپا با نیمهی مؤنث خود همچون نابالغترین فرزندش رفتار میکند.» یولی فون مِی فون رود، فمینیست اهلِ برن و دبیرکل انجمن بینالمللی زنان، این جملات را در سال ۱۸۷۲ بر زبان آورد. اما صد سال دیگر، دقیقاً تا فوریهی سال ۱۹۷۱ طول کشید تا زنان سوئیسی حق رأی پیدا کنند، به عنوان زنان آخرین کشور اروپایی و بسیار دیرتر از زنان در خیلی از کشورهای خاورمیانه و آسیا. در میان کشورهای مشابه و همسایهی سوئیس، حق رأی دادن برای زنان در آلمان در سال ۱۹۱۸، در اتریش در ۱۹۲۰، در فرانسه در ۱۹۴۵ و در سوئد و دانمارک به ترتیب در ۱۹۱۹ و ۱۹۱۵ قانونی شد.
🙋🏻♀️ در دههی ۱۹۳۰ و نیمهی اول دههی ۱۹۴۰ بحران جهانی اقتصاد و جنگ دوم جهانی بر سر همهی مطالبات سیاسی داخل سوئیس سایه انداخت. در دوران شیوع فاشیسم در اروپا، قدرتمندان سوئیس از جنبشهای زنان میخواستند دست از اختلافافکنی بردارند و «از دموکراسی محافظت کنند.» پاسخ فعالان حق رأی زنان این بود: «شرط محافظت از دموکراسی، برخورداری از حقوق دموکراتیک است که زنان از آن محروماند.» همزمان با اوج درگیریها در جنگ دوم، گروهی از زنان «کمیتهی اقدام برای مقابله با رأی زنان» را تشکیل دادند و در نامهای نوشتند: «ما مشارکت زنان در سیاست و احزاب را خطری برای یکپارچگی زنان و خانوادههایمان میدانیم. مشارکت زنان در سیاست در مقطع حساس عبور از شرایط جنگی و رسیدن به صلح تبعات منفی دارد.»
🙋🏻♀️ سوئیس ــ هرچند بسیار دیر حق انتخاب کردن و انتخاب شدن زنان را به رسمیت شناخت ــ تنها کشور دنیاست که در آن حق رأی زنان از طریق رأی مستقیمِ مردان جامعه اعمال شده است. در میان دموکراسیهای جهان، سوئیس نزدیکترین نظام سیاسی به «دموکراسی مستقیم» است. در بسیاری از مواردی که در کشورهای غربی پارلمانهای فدرال و ایالتی یا شوراهای شهر تصمیم میگیرند، در سوئیس رفراندوم برگزار میشود. الیزابت یوریس، مورخ سوئیسی، معتقد است همین «دموکراسی مستقیم» یکی از دلایلی بود که زنان سوئیسی را دههها بیشتر از خواهرانشان در بقیهی اروپا پشت در حوزههای رأیگیری نگه داشت. در بسیاری از کشورهای مشروطه یا جمهوریها تغییر قوانینی چون اعطای حق رأی به زنان در سطح پارلمان و از طریق نخبگان جامعه اتفاق افتاد، در شرایطی که شاید اکثریت جامعه با آن موافق نبودند. در سوئیس اما این اکثریت بود که باید در مورد آن تصمیم میگرفت، آن هم اکثریت مردان. الیزابت یوریس با دفاع از نظام «دموکراسی مستقیم» میگوید «اما این سیستم فقط وقتی درست عمل میکند که به حقوق اساسی احترام گذاشته شود، موضوعی که در سوئیس تضمین نشده است.» به گفتهی او همین امروز میتوان با جمع کردن امضای کافی رفراندومی برای محدود کردن حقوق اساسی (مثلاً همین حق رأی زنان) برگزار کرد.
@NashrAasoo 💭
«یا اسلام یا حرکت»؛ روایت مصادرهی اموال و تبعید بهائیانِ روستای ایول
🎥 سپهر عاطفی
🔸روستای ایول در استان مازندران بیش از ۱۰۰ سال محل سکونت بهائیانی بود که غالباً کشاورز بودند و مؤسس اولین مدرسهی ابتدایی و نخستین حمام دوش در آن روستا. پس از انقلاب دهها هکتار از زمینهای آنها مصادره و خانههایشان به آتش کشیده و ویران شد. نتیجهی سالها پیگیرد قانونی بهائیان رانده شدهی روستا از مراجع گوناگون قضائی و حکومتی سرانجام در پاییز امسال از سوی دادگاه تجدیدنظر استان مازندران مشخص شد: به حکم مراجع تقلید اموال آنها هیچ گونه مشروعیتی ندارد و اراضیشان در اختیار ستاد اجرایی فرمان امام قرار میگیرد تا مراکز فرهنگی جهت تبلیغ مهدویت احداث کنند.
@NashrAasoo
«اقتصاددانان نمیدانند که مؤلفههای اصلی فرمول رشد مداوم اقتصادی چیست. اما کارهای زیادی هست که میتوان انجام داد تا از شر بدترین انواع اتلاف منابع در اقتصاد کشورهای فقیر رها شویم و درد و رنج را در میان مردم آن کشورها کم کنیم.»
aasoo.org/fa/articles/3312
@NashrAasoo 🔻
«پدیدههایی که با الهام از ادبیات و تمدن غرب واردِ ایران میشدند لزوماً در خدمتِ پیشرفت و مدرنشدنِ ایران قرار نمیگرفتند و گاه در یک حرکتِ ناسازوارانه (پارادوکسیکال)، اتفاقاً به محملی برای تقویت ارزشهای سنتی و مردمحورِ جامعهی ما بدل میشدند.»
aasoo.org/fa/articles/3309
@NashrAasoo 🔻
«کارگران مهاجر درصد بزرگی از جمعیت این منطقه را تشکیل میدهند ــ برای مثال، این رقم در امارات متحدهی عربی و قطر حدود ۹۰ درصد، در کویت حدود ۶۶ درصد و در عربستان سعودی حدود ۳۳ درصد از جمعیت است.»
aasoo.org/fa/articles/3308
@NashrAasoo 🔻
تاریخچهی اعدام در ترکیه
🎥 در ترکیه نزدیک به ۲۰ سال است که مجازات اعدام لغو شده، اما هنوز هم گاه به گاه برخی از سیاستمداران و بخشی از افکار عمومیِ ترکیه خواستار بازگشت آن میشوند. در این گزارش، مهدی شبانی در گفتگو با رمضان دمیر یکی از مشهورترین وکلای سیاسی ترکیه، که وکیل صلاحالدین دمیرتاش و عبدالله اوجالان هم بوده، تاریخچهی طولانی اعدام در ترکیه را شرح داده است.
@NashrAasoo 🔺
در این نوشتار حسین رئیسی، وکیل حقوق بشر و استاد دپارتمان حقوق و پژوهشهای حقوقی در دانشگاه کارلتون در کانادا، با نگاهی اجمالی به قوانین و مقررات گوناگون به این پرسش پاسخ میدهد که آیا دخل و تصرف، و آتش زدن یا مصادرهی اموال شهروندان غیر مسلمان محملی قانونی دارد یا خیر؟
aasoo.org/fa/notes/3306
@NashrAasoo 🔻
دین و آزادی بیان چه رابطهای دارند؟ چرا «توهین به مقدسات» اینقدر حساسیتبرانگیز است؟ آیا آزادی بیان به «بیان محترمانه» محدود میشود؟ با «کفرگویی» چه باید کرد؟ سومین پادکست «یک کتاب» را به «ایمان به نفرت» (Putting Faith in Hate) نوشتهی ریچارد مون اختصاص دادهایم. در هر قسمت از پادکستِ «یک کتاب» در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به معرفی و بررسی یک کتاب خواهیم پرداخت.
aasoo.org/fa/podcast/3304
@NashrAasoo 🔻
«آنچه اجتماعات را به هم پیوند میدهد نه شغل و کار بلکه، در درجهی اول، پیوندهای مراقبت و سرپرستی است. آیندهی کار باید متضمن در نظر گرفتن مسئولیت جمعی و مشترک ما نسبت به فرزندانمان، سالمندان، بیماران و دیگر اعضای آسیبپذیر اما بسیار مهم جامعهی ما باشد.»
aasoo.org/fa/articles/3235
@NashrAasoo 🔻
«مکلوهان رسانه و فناوری را معمولاً معادل هم در نظر میگیرد. او در ابتدای کتاب خود با عنوان فهم رسانهها، رسانه را چنین تعریف میکند: «هر امتدادی از خودمان.» هر فناوری جدیدی که ابداع میشود یا هر ایدهی جدیدی که مطرح میشود در نهایت امتداد ماست: امتداد جسم فیزیکی یا امتداد آگاهی ما.»
aasoo.org/fa/articles/3303
@NashrAasoo 🔻
پلهای عابر پیاده، تونلهای وحشت برای زنان 🔻
📷 از حدود شصت سال قبل که اولین پل عابر پیاده در ایران ساخته شد تا امروز، بسیاری از عابرین به دلایل مختلف از این پلها استفاده نمیکنند. از جمله، مسافت طولانی پل و وقت زیادی که عبور از آنها میگیرد، پلههای زیاد (در پلهای غیرمکانیزه) و راحتتر بودن عبور از خیابان (در محدودههایی که نردهای وجود ندارد.) اما یک دلیل عمدهی دیگر این است که بسیاری از زنان در هنگام عبور از این پلها تجربههای زشتی داشتهاند و هراسی که به آنها دست داده، باعث شده که ترجیح دهند از خیابانهای شلوغ بگذرند و جانشان را در معرض تهدید ماشینها و موتورها قرار دهند تا اینکه دوباره بخواهند از پل پیادهرو عبور کنند.
📷 بسیاری از زنان هنگام عبور از پل عابر پیاده با آزاری مواجه شدهاند که ممکن است برای مدتها امنیت روانیشان را پریشان کرده باشد. به عنوان مثال با آزار کلامی (از سوت زدن و صداهای نامفهوم تا حرفهای رکیک جنسی) روبرو شدهاند، یا تنهی محکمی خوردهاند و یا حتی با مردانی مواجه شدهاند که دچار اختلال نمایشگری جنسی بودهاند و یا به آنها دستدرازی کردهاند. در سالهای اخیر که شهرداریها از این پلها برای نصب تابلوهای بزرگ تبلیغاتی استفاده میکنند تا از صاحبان تابلوها کرایه بگیرند، بسیاری از این پلها به معابری سرپوشیده و خارج از دید تبدیل شدهاند که جایگاه امنی برای متعرضان و آزارگران است. در این «تونلهای وحشت» وقایعی حتی شدیدتر مثل تجاوز و قتل هم دور از ذهن به نظر نمیرسد.
📷 پلهای عابر پیاده قرار بود صرفاً وسیلهای برای عبور امن و سالم از خیابانهای شلوغ باشد، اما اغلب تبدیل به تونلهای وحشتی شدهاند که هنگام عبور از آنها باید مراقب کوچکترین حرکتهای کسی باشیم که از روبهرو میآید، یا سرعت قدمهای کسی که پشت سرمان است، و یا پیچی که در انتهای پل به پلهها ختم میشود، تا برسیم به روشنایی و نوری که از آخر پلهها میآید و دلهره را پایان میدهد.
عکسهای بیشتر:
@NashrAasoo 💭
«مستند «جینها» نه داستانی تاریخی بلکه تاریخ روزانهی زنان در زمانهای است که هنوز مالکیت زنان بر بدنشان به رسمیت شناخته نمیشود. برای زنان در کشورهایی مثل ایران که نابرابریو ستم همهجانبه را تجربه کردهاند، تماشای این مستند و اندیشیدن به موضوع سقطجنین، یادآور حس اختیار و ارادهای است که در مبارزه برای عدالت و آزادی به آن نیاز دارند.»
aasoo.org/fa/articles/4195
@NashrAasoo🔻
آیا توزیع واکسن بر اساس میزان ثروت و توانایی خرید کشورها غیراخلاقی است؟ با افرادی که مایل به دریافت واکسن نیستند چه طور باید رفتار کرد؟ آیا اجباری کردن واکسن اخلاقی است یا مصداق نقض آزادیهای مدنی و حقوق والدین محسوب میشود؟
aasoo.org/fa/articles/3316
@NashrAasoo 🔻
«جزئیات ماجرای بهائیان ایول، که آمیزهای است از آزار و مشروعیتبخشی به آزار، یادآور ماجرایی قدیمیتر است که به نظرم گمشدن آن در تاریخنویسی معاصر ایران معنا و تبعاتی مهم داشته و دارد. در نوشتهی حاضر قصدم بازگشت به همین واقعه و پیجویی معنای آن است.»
aasoo.org/fa/notes/3311
@NashrAasoo 🔻
«موفقیت زنان ایرانی بهرغم محدودیتها و گفتمان و ساختارهای تبعیضآمیز، آسان و ارزان به دست نیامده است. پژوهشهای دانشگاهی کمتر به رنجهای بزرگ زندگی در جامعهای اشاره میکند که نهادهای رسمیاش نابرابریِ جنسیتی را نوعی ارزش دینی میدانند و به آن مشروعیت میبخشند.»
aasoo.org/fa/articles/3315
@NashrAasoo 🔻
در سال ۱۹۳۱ «اتحادیهی زنان مخالف حق رأی سیاسی زنان» در نامهای به شورای ملی نوشت: «نظریهی برابری سیاسی زن و مرد یک فکر وارداتی است. امروز هم در رأس جنبش حق رأی زنان یک زن خارجیتبار حضور دارد. ما بر این باوریم که در مسئلهای به این مهمی تنها زنانی که اصالتاً اهل سوئیس هستند میتوانند موضوع را درست بفهمند.»
aasoo.org/fa/articles/3313
@NashrAasoo 🔻
چگونه میتوان فقر را از بین برد؟ 🔻
📈 بهرغم نگرانیهای فعلی دربارهی شیوع گستردهی نابرابری در کشورهای ثروتمند جهان، چند دههی گذشته برای فقرای جهان دهههای بدی نبوده است. در فاصلهی سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۶ میلادی، میانگین درآمد ۵۰ درصد پایین جامعه تقریباً دو برابر شده، و این بخش ۱۲ درصد از رشد تولید ناخالص داخلی کل دنیا را به خود اختصاص داده است. آستانهای که بانک جهانی برای «فقر شدید» تعریف کرده ۱/۹ دلار در روز است و در سه دههی اخیر تعداد کسانی که با درآمد کمتر از ۱/۹ دلار در روز گذران زندگی میکنند بیش از پنجاه درصد کاهش یافته و از حدود دو میلیارد نفر در حوالی سال ۱۹۹۰ میلادی به حدود ۷۰۰ میلیون نفر رسیده است. تاکنون در تاریخ بشر چنین تعداد زیادی از مردم با این سرعت از فقر رها نشده بودند.
📈 کیفیت زندگی معنایی فراتر از مصرف صرف دارد. هرچند زندگی بهتر تا حدی به توانایی مصرف بیشتر ربط دارد اما اکثر انسانها، حتی فقیرترین انسانها، به چیزی بیش از مصرف صرف در زندگی اهمیت میدهند. انسانها میخواهند احساس کنند که ارزشمند و محترماند، میخواهند والدینشان را سالم نگه دارند، فرزندانشان آموزش ببینند، صدایشان به عنوان انسان شنیده شود و بتوانند رؤیاهای خود را در زندگی دنبال کنند. ممکن است که افزایش تولید ناخالص داخلی به فقرا کمک کند که به بسیاری از این خواستهها دست یابند اما این تنها یک روش انجام این کار است و لزوماً بهترین روش نیست. جالب آنکه در بسیاری موارد کیفیت زندگی در کشورهایی با سطح درآمد و تولید ناخالص داخلیِ مشابه متفاوت است: برای مثال، سرانهی تولید ناخالص داخلی سری لانکا کموبیش برابر با گواتمالا است اما میزان مرگومیر مادران، کودکان و نوزادان در اولی بسیار کمتر از دومی است.
📈 بهترین سیاستی که یک کشور درحالتوسعه مثل هند میتواند برگزیند، تلاش برای بالا بردن سطح زندگی با تکیه بر منابعی است که اکنون در اختیار دارد، یعنی سرمایهگذاری در آموزش و بهداشت و درمان، بهبود عملکرد دادگاهها و بانکها، و ایجاد جادههای بهتر و بهبود وضعیت شهرها. بر اساس همین منطق، سیاستگذاران کشورهای ثروتمند و توسعهیافته نیز باید مستقیماً در ارتقای سطح زندگی در کشورهای فقیر سرمایهگذاری کنند. و چون هیچ معجون جادوییای برای توسعه وجود ندارد، بهترین راه ایجاد تغییر اساسی در وضعیت میلیونها نفر در کشورهای فقیر، تلاش بیهوده برای افزایش سرعت رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص داخلی نیست. در عوض، راهحل عبارت است از تمرکز مستقیم روی چیزی که هدف غایی رشد اقتصادی است، یعنی افزایش رفاه فقرا.
@NashrAasoo 💭
قصهنویسیِ مدرن و زبانِ عامیانه 🔻
✍️ «...تا کی الفاظِ بیمعنی میسازید، مردم چقدر باید زجر بکشند تا بفهمند چه نوع جفنگ خواستهاید بگویید؟ "شهبازِ بلندپروازطبع" کدام است؟ «دوشیزهکلام» چه معنی دارد؟ چرا مطلب را طوری ادا نمیکنید که هم شما از گفتار خود چیزی بفهمید و هم بر علمِ شنونده نکتهای بیفزاید؟ هر کودنی که در لغت اندکی تتبع داشته باشد میتواند کلام را چنان مُغلق و مبهم بگوید که هیچ ذهنی بر فهم آن قادر نباشد ولیکن حُسنِ انشا در صفای تخیلات و سهولتِ فهم مطالب است نه در ازدیاد تعسّرِ عبارات.» اینها و بسیار بیش از اینها، نقدهای بیپرواییست که میرزا ملکم خان در عصرِ ناصری، به نثر و کلام دشوارفهم میراثدارانِ عصر صفوی، مطرح کرده است. در واقع پیش از انقلابِ مشروطه، و از همان دورهی حکمرانیِ ناصرالدینشاه قاجار، جنبوجوشی گسترده بین اهالیِ فرهنگ و اندیشهگرانِ ایرانی با هدفِ تحول در سازههای روایی؛ سادهکردنِ نثرنویسی؛ و رهایی از میراثِ ادبیِ صفویان (ثقیلنویسی، نثرِ منشیانه؛ منقبتنویسی؛ و ترکیبهای نامتجانس در ساختِ صنایع لفظی و صوری)؛ آغاز شده بود.
✍️ جمالزاده که پدرِ داستانِ کوتاه و مدرنِ ایران خوانده میشود با روحیهای وطنپرستانه و عشقی عمیق به فرهنگِ ایرانزمین، بسیار کوشید طرزهای بیانی، و آرایههای لفظیِ زبانِ قصه را به زبانِ محاوره و عامهفهم (زبان عامیانه) نزدیک کند و از زبان و نثرِ مطول و پرطمطراقِ دورهی قاجار فاصله بگیرد. خودِ او در مقدمهی کتابِ «یکی بود یکی نبود» انگیزهاش را این گونه بیان میکند: «هدفِ من نوشتنِ قصهای با سبکِ ادبی است که از نظرِ زبان، شاملِ کلمات و اصطلاحاتِ روزمرهی عوام و مردمِ کوچه و بازار باشد» جمالزاده از افکار و ایدههای ناسیونالیستهای ایرانی، مشهور به حلقهی برلین (حسن تقیزاده، حسین کاظمزادهی ایرانشهر، رشید یاسمی، محمدعلی تربیت، علامه قزوینی و...) تأثیر گرفته بود. وی در همراهی با نگرشِ نوینِ ناسیونالیستیِ آن دوره ــ که به نوعی از نگرهی بومیگراییِ مجلهی «کاوه» و «ایرانشهر» هم تأثیر میگرفت ــ با اعتقادِ راسخ به «اصالتِ» زبانِ فارسی، مصمم بود که با اتکا به قانونِ نامیرایِ «فرآیندِ تغییرِ مداومِ زبان»؛ فارسی را از واژهها و آرایههای عربی و فرنگی، پالوده سازد و سادهنویسی را در ادبیاتِ داستانیِ ایران بگسترد.
✍️ در ادامهی این جنبشِ فرهنگی، برخی از نویسندههای نوگرا، کاری را که جمالزاده آغاز کرده بود پی گرفتند؛ که از میانشان، آثارِ صادق هدایت، بزرگِ علوی، نیما یوشیج، صادقِ چوبک، مسعودِ فرزاد، محمدِ حجازی، و مجتبی مینوی برجستهاند. در آن دوره، جذابیتِ ایدهی ناسیونالیستی مدرنِ اصالتطلب در کنار ایدهی سیاسی و روبهگسترشِ «مردمباوری»؛ که نیازهای اجتماعی متفاوتی را ضروری کرده بود ــ بهویژه همراهی و بسیجِ تودهی مردم («توده» به عنوان یک «کلیت») ــ دو عنصر تعیینکننده به شمار میآمدند که بسیاری از فرهیختگان، شاعران، نویسندگان، و فیلمنامهنویسانِ را به سوی زبانِ روزمره تودهی عوام، هدایت میکرد. در نتیجه آنها را هرچه بیشتر به سمتِ طرزهای بیانی و کلیدواژهای زبانیِ قشرهای ضعیفِ جامعه ــ که تصور میرفت نیروی اصلی تغییرات مثبت اجتماعیاند ــ سوق میداد. این روند تا جایی پیش رفت که در مقطعی از تاریخ معاصر، بهویژه از سالهای آغازینِ دههی ۴۰ خورشیدی به این سو، فرهنگ شفاهیِ کوچهبازاری ــ حتی لحن و زبانِ حاشیهنشینهای شهری ــ به تدریج توانست در ساختار زبانیِ درحالِقوامِ قصهنویسیِ مدرن؛ جای وسیعی را به خود اختصاص دهد و حقِ اهلیت به دست آرَد.
@NashrAasoo 💭
بردهداری مدرن در دولتشهرهای خلیج فارس 🔻
🗣 شش دولتشهر عرب خلیج فارس، که هر یک پیشتر نوعی دهکدهی ماهیگیریِ بکر و بیجنبوجوش بودند، اکنون به سرزمین عجایبی پرزرقوبرق و فوق مدرن تبدیل شدهاند. در همهی این دولتشهرها میتوان نواحی وسیعی سرشار از معماری فرامدرن، آسمانخراشهای نورانی، بازارچههای طراز اول جهانی، بزرگراههای پرسروصدا، فرودگاهها و بندرهای غولآسا، شلوغ و کارآمد، جاذبههای گردشگریِ مجلل، مناطق حفاظتشده، تفریحگاههای کودکان، موزهها، هتلهای ساحلی زیبا و ویلاهای شیک اهالی بسیار ثروتمند را دید. این شش دولتشهر ــ دوبی و ابوظبی در امارات متحدهی عربی، منامه در بحرین، دمّام در عربستان سعودی، دوحه در قطر، و کویت سیتی در کویت ــ در دههی ۱۹۷۰ پای در مسیری نهادند که آنها را به کلانشهرهایی پرزرقوبرق تبدیل کرد.
🗣 کارگران مهاجر درصد بزرگی از جمعیت این منطقه را تشکیل میدهند ــ برای مثال، این رقم در امارات متحدهی عربی و قطر حدود ۹۰ درصد، در کویت حدود ۶۶ درصد و در عربستان سعودی حدود ۳۳ درصد از جمعیت است. این کارگران در نظامهای حقوقیِ این دولتشهرها حقوق اندکی دارند و اکثریت چشمگیرِ آنها در وضعیت بسیار خطرناکی در بناهای بزرگِ در دست احداث کار میکنند. شرایط پرمخاطرهی محل کار، از جمله ساعتهای طولانیِ کار بیوقفه، گرمای طاقتفرسای نزدیک به ۵۰ درجهی سانتیگراد، بیاعتنایی کارفرما به اصول اولیهی ایمنی و فقدان نظارت کافی، کارگران را در معرض خطر مرگ یا آسیب شدید جسمانی قرار میدهد. بنا به گزارش سازمانهای معتبر، هر روز یکی دو کارگر در این محلها جانشان را از دست میدهند و، در قطر، که خود را برای میزبانیِ جام جهانی فوتبال در سال ۲۰۲۲ آماده میکند، تا زمان شروع این رقابتها بیش از چهار هزار کارگر مهاجر بر اثر حوادث کاری در پروژههای فیفا از دنیا خواهند رفت. این میزان مرگومیر با هیچ پروژهی ساختمانیِ دیگری در دنیا قابل مقایسه نیست.
🗣 هیچیک از این کارگران مهاجر اهل خلیج فارس نیستند، و هیچ راهی برای کسب تابعیت یا حتی اقامت دائم در این دولتشهرها ندارند. تبعیض اجتماعی و حقوقی علیه آنها علنی و گسترده است. آنها اغلب فریفتهی تبلیغات گمراهکننده و فریبنده در کشورشان میشوند و برای دستیابی به شغل و تأمین هزینهی سفر، مسکن و خوراک در خلیج فارس مبلغ هنگفتی میپردازند یا این مبلغ را از کارگزاران کارفرما قرض میگیرند. اما پس از ورود به این دولتشهرها به دستمزد واقعیِ خود پی میبرند و میفهمند که تأدیهی بدهی یا جبران هزینه تقریباً ناممکن است. این امر کارفرماها را ترغیب میکند که پرداخت دستمزدها را به تعویق بیندازند یا به کلی از این کار صرفنظر کنند، و در نتیجه کارگران را به باقی ماندن در این شغل، گاهی برای همیشه، وادار سازند. در عین حال، کارگران مهاجر از حقوقی برابر با شهروندان خلیج فارس برای تحصیل فرزندان خود، تغییر دادن کارفرمای خود، و تحصیل، تفریح یا استفاده از دیگر امکانات رفاهی برخوردار نیستند. این نظام آشکارا مبتنی بر نژاد است. تقریباً همهی کارگران مهاجری که توصیف کردهام پوستی برنزه یا تیرهتر دارند. بنابراین، رنگ پوست یکی از نشانههای جایگاه اجتماعیِ پایینتر است و شهروندان و مقامات محلی را به تبعیض علیه آنان دعوت میکند.
@NashrAasoo 💭
اجازهی شوهر
▪️«سمیرا زرگری، سرمربی تیم ملی اسکی زنان، از همراهیِ تیم اعزامی به مسابقات جهانی به دلیل ممنوعالخروج شدن از سوی همسرش باز ماند.»
✍️ مانا نیستانی
NashrAasoo 🔺
دربارهی مصادرهی اموال شهروندان غیر مسلمان در ایران 🔻
🗨 بر اساس مشاهدات و تجربهی شخصی، میتوانم تأیید کنم که در فرهنگ عامه اموال مصادرهای، مشتری معمولی ندارد و ارزش معاملاتی آنها کمتر از ارزش عادلهی بازار است زیرا مردم چندان رغبتی به معامله بر سرِ املاک یا سایر اموال مصادرهای از خود نشان نمیدهند. معمولاً شناسنامه یا تاریخچه و وضعیت ثبتیِ اموال مصادرهای در زمان معامله مورد توجه قرار میگیرد. نباید از یاد برد که فقدان حاکمیت قانون و عدالت در خصوص مصادرهی اموال پس از انقلاب ۱۳۵۷ زیانهای جبرانناپذیری بر پیکر اقتصادی جامعهی ایران وارد ساخته و نه تنها سبب توزیع عادلانهی ثروت در جامعه نشده بلکه به رواج اقتصاد رانتی انجامیده است. یکی از ویژگیهای مهم سلامت اقتصادی عبارت است از استقرار حکومت قانون در مناسبات اقتصادی و تضمین حق مالکیت. در این نوشتار با نگاهی اجمالی به قوانین و مقررات گوناگون به این پرسش پاسخ میدهم که آیا دخل و تصرف، و آتش زدن یا مصادرهی اموال شهروندان بهائی محملی قانونی داشته است یا خیر؟
🗨 هرچند قوانینِ ناظر به مصادره یا حقوق مصادره در ایران عمدتاً اموالی را مشمول حکم مصادره میداند که از طریق ارتکاب جرایم یا از طریق فعالیتهای غیر اقتصادی نظیر قمار به دست آمده باشد اما اموال بسیاری از شهروندان غیر مسلمان بدون رعایت تشریفات قانونی و جستوجو دربارهی منشأ مالکیت آنها به تیغ مصادره سپرده میشود. شهروندان بهائی ساکن روستای ایوِل در استان مازندران تنها یک نمونه از هزاران شهروندی هستند که بیآنکه مرتکب جرمی شده باشند یا دربارهی آنها تحقیقات قانونی و شرعی انجام شده باشد، اموال آنها به وسیلهی برخی از اهالی محل تخریب یا به آتش کشیده شده و یا به تصرف عدوانی در آمده است. مدتها پس از شکایت برخی از صاحبان اموال تخریب شده، دادگاه اصل ۴۹ استان مازندران بدون نام بردن از صاحبان این اموال، بیآنکه اتهامی روشن متوجه آنها شده باشد، صرفاً به علت بهائی بودن مالکان و به منظور ممانعت از بازگشت آنها به روستا، حکم به مصادرهی اموال آنها میدهد. در این حکم هیچ مدرکی دربارهی شرایط زندگی صاحبان این اموال یا شواهد و قرائنی دال بر ارتکاب اعمال مجرمانهای وجود ندارد که مستحق مجازات مصادرهی اموال باشد. این حکم مصادره سالها بعد از تخریب و آتش زدن و تصرفات غیر قانونی صادر شده است. این شیوهی برخورد حاکی از عدم رعایت ضوابط قانونی در مورد شهروندان است.
🗨 مصادرهی اموال استثنائی بر اصل حق مالکیت است. اصل بر احترام به حق مالکیت همهی شهروندان است، مگر اینکه اموال و دارایی آنها از طرق مجرمانه یا غیر مشروع به دست آمده باشد و این عدم مشروعیت در مرجع قضائی صالح با انجام تشریفات دادرسی عادلانه از نظر حقوقی ثابت شود. اما در عمل چنین نیست و رویههای قضائی در سالهای بعد از انقلاب متکی به سلایق شخصی و منویات سیاسی حاکمیت بوده است. حتی با اتکاء به اصل حاکمیت قانون در ساختار جمهوری اسلامی میتوان مانع از صدور احکام مصادره، از جمله دربارهی روستای ایول مازندران و آن شهروندی شد که خانهاش به دو نیم تقسیم شده بود. اما بیتردید رویههای نادرست دادگاههای اختصاصی و بیاعتنایی به رعایت تشریفات و اصول عدالت آیینی به نقض حقوق شهروندان غیر مسلمان انجامیده است.
@NashrAasoo 💭
📚 بشنوید: یک کتاب: دین و آزادی بیان
🔸 سومین پادکست «#یک_کتاب» را به «ایمان به نفرت» (Putting Faith in Hate) نوشتهی ریچارد مون اختصاص دادهایم. در هر قسمت از پادکستِ «یک کتاب» در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به معرفی و بررسی یک کتاب خواهیم پرداخت.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
کار در ساعتهای دلخواه؟ 🔻
▪️ مدتها پیش از آنکه همهگیری سال ۲۰۲۰ کار از راه دور را ضروری کند، کارمندانی که در سراسر آمریکای انگلیسیزبان کار میکردند خواستار انعطافپذیری بیشتر در مورد محل کار و ساعات کاری خود شدند. نظرسنجی گالوپ در سال ۲۰۱۷ در ایالات متحده نشان داد که ۵۱ درصد از شاغلان خواهان عوض کردن شغل خود با شغلی هستند که به آنها امکان دهد قدری کنترل بر ساعات کاری خود داشته باشند، و ۳۵ درصد با شغلی که محل کارش قابلتغییر باشد. هر چند خواست انعطافپذیری در آغاز مربوط به زنانی بود که در صدد بودند کار دستمزدی را با مراقبت از کودک که بدون دستمزد است در هم بیامیزند، از آن زمان تا کنون به یکی از اقلام اساسی در فهرست مزایای مطلوب برای همهی شاغلان تبدیل شده است.
▪️ با این همه، حتی آن کارمندانی که از منافع انعطافپذیری بهره میبرند ــ و هنوز فقط اقلیت ممتازی از آن بهره میبرند ــ دریافتهاند که این لزوماً به معنای آن نیست که زندگی کاریِ آنها آسانتر یا بهتر شده است. انعطافپذیری چه بسا خط و مرز کشیدن برای کار دستمزدی و جدا کردن ساعات کار از ساعات دیگر روز را دشوار کند. همچنین انعطافپذیری در کار مشکلات اضطراری مراقبت از فرزندان یا سالمندان را حل نکرده، و تقسیم جنسیتی کار در خانهداری را تغییری نداده است.
▪️ سیاستهای کار انعطافپذیر عصر مدرن در لحظهی ناگهانیِ بحران ظهور نکرده بلکه از شعلهور شدن آهستهی اقدامات موج دوم فمینیسم حاصل شده است. در دههی ۱۹۷۰، اگرچه تعداد زنانی که به نیروی کار دستمزدی وارد شدند روز به روز بیشتر شد اما آنها همچنان سهم بیش از حدی از خانهداری و بچهداری را بر عهده داشتند. در گروههای مبارزه برای افزایش سطح آگاهی که در ایالات متحده و اروپا تشکیل شد، زنان هر روز بیش از پیش متوجه شدند که آنچه احساس میشود «صرفاً» شخصی است، در واقع، سیاسی است. نسل جدیدی از فعالان برای ایجاد تغییراتی در ساختار و شرایط کار دستمزدی به تکاپو افتادند. طرح و ایدهی اصلی این بود که کار و شغل را با نیازهای شاغلانی که مسئولیت مراقبت از اعضای خانواده را دارند متناسبتر سازند و این امکان را برای زنان با هر نوع پیشینه و سابقهای فراهم کنند که در امور اقتصادی با شرایط مساوی با مردان مشارکت ورزند. در این میان، مردان تشویق شدند که در نگهداری خانه و خانواده بیشتر سهیم شوند. اقدامات فمینیستی برای آنچه اکنون «انعطافپذیری» مینامیم بخشی از نگرشی است معطوف به بازسازی جوامع محلی و تأمین نیازهای کارکنان به منزلهی انسان تمام و کمال. این نگرش بیش از همه در گواهی دستِ اول زنانی بارز و هویداست که انرژی خود را وقف بازنگری در کار دستمزدی در زمانی کردند که هفتهای ۴۰ ساعت کار از ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر الگویی تقریباً کلی و جهانی برای موفقیت در کار حرفهای و تخصصی بود.
@NashrAasoo 💭
رسانه به مثابه امتداد انسان 🔻
📻 تلسکوپ امتداد توانایی بینایی است. تلویزیون امتداد چشمها و گوشهای ماست، از طریق آن میتوانیم ببینیم در آن سوی جهان چه خبر است. در ابتدا انسانها فاقد فناوری بودند، حواس و ذهنی داشتند که میتوانستند به کمک آن ایدههای خود را پرورش دهند. اما به محض این که فردی خلاق ایدهی چکش به ذهنش رسید و فهمید که استفاده از آن برای شکستن سنگها بسیار کارآمدتر از کوبیدن آنها به پیشانیاش است، درست در همان لحظه زندگی بشر متحول شد. ناگهان بشر به ابزاری دست یافت که کارها را بسیار بهتر از جسم فیزیکیای که با آن زاده شده بود انجام میداد. اما نکتهای که مکلوهان بر آن تأکید داشت این بود که درست است که انسانها ابزار میسازند اما این ابزارها هم انسان را میسازند.
📻 خواندن متن چاپیِ روزنامه بر افراد تأثیر دارد اما تماشای تلویزیون چه تأثیری دارد؟ در نظر داشته باشید که از نظر مکلوهان تنها رسانههای اطلاعاتی نیستند که رسانه محسوب میشوند بلکه جادهها، هواپیما، لباس، و هر امتدادی از ما رسانه محسوب میشود که پیامی دارد و بر ادراک ما تأثیر میگذارد. اما منظور از پیام صرفاً محتوای خاص، برای مثال، یک پادکست یا تصویری خاص بر روی یک لباس نیست. همانطور که در زبان نوشتاری، پیامی که ارسال میشود از موضوع خاصی که در آن لحظه دربارهی آن صحبت میشود، فراتر میرود دربارهی تلویزیون، پادکست، هواپیما و جاده نیز همین امر صادق است. مکلوهان در ابتدای درک رسانهها جملهی معروف خود را مطرح میکند: «رسانه همان پیام است.» هنگامی که رسانهای وجود دارد، یعنی هر امتدادی از ما، پیامی که منتقل میشود بسیار بزرگتر از محتوای خاصی است که در آن لحظه دریافت میکنیم. مکلوهان بیشتر به تجریه و تأثیری که استفاده از یک رسانه بر جای میگذارد توجه دارد تا معنای خاص محتوای آن.
📻 مکلوهان بر این نکته تأکید دارد که بین وضعیت کنونی ما و وضعیت روستاییانی که در سنت ارتباطی شفاهی زندگی میکردند، شباهتهای بسیاری وجود دارد. اگر میخواستید با فردی در روستا صحبت کنید میتوانستید او را در ده ثانیه بیابید. تلفن نیز همین وضعیت را دارد. حریم شخصی در روستا معنای چندانی ندارد. وضعیتی که روز به روز بیشتر در مورد ما صدق پیدا میکند. زندگی فرد در روستا دائماً در معرض دید قرار دارد و همه از احوال او با خبرند، ما نیز داوطلبانه اطلاعات خودمان را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنیم. این شباهت بین زندگی کنونی و زندگی روستاییان برای مکلوهان امر عجیبی نبود و او آن را پیشبینی کرده بود. او باور داشت که رسانههای الکترونیکی نظام عصبی ما را بسط خواهند داد و در اثر آن ارتباطات به چنان سطحی خواهد رسید که عاقبت «دهکدهای جهانی» شکل خواهد گرفت.
@NashrAasoo 💭
«پلهای عابر پیاده قرار بود صرفاً وسیلهای برای عبور امن و سالم از خیابانهای شلوغ باشد، اما اغلب تبدیل به تونلهای وحشتی شدهاند که هنگام عبور از آنها باید مراقب کوچکترین حرکتهای کسی باشیم که از روبهرو میآید، یا سرعت قدمهای کسی که پشت سرمان است، و یا پیچی که در انتهای پل به پلهها ختم میشود، تا برسیم به روشنایی و نوری که از آخر پلهها میآید و دلهره را پایان میدهد.»
aasoo.org/fa/notes/3299
@NashrAasoo 🔻