ناسیونالیسم ایرانی و هویتطلبی قومی به روایت اصغر شیرازی 🔻
📚 نویسنده «اختلاف دربارهی مفهوم ملت و ملتگرایی» در میان پژوهشگران مختلف علوم اجتماعی و همینطور کنشگران را از چالشهای بحث ناسیونالیسم یا ملتگرایی میداند. از قول کارلتون هایس نقل میکند که انواع ناسیونالیسم در جهان را به دو دسته میتوان تقسیم کرد: «در یک طرف آنها که دارای گرایش حقوق بشری و دموکراتیک هستند و در طرف دیگر، آنهایی که به یکپارچهسازی گروههای قومی و ملی مختلف متمایلاند. هریک از این دو گونه بر گونههای کوچکتر نیز شامل است: گونههای انساندوستانه، لیبرال و ژاکوبینی به گروه اول تعلق دارند، و گونههای ارتجاعی و بلشویستی به گروه دوم.»
📚 یکی از نکات جالب «مقدمه» شیرازی بر جلد اول کتابش آنجاست که در آن معانی مختلف واژهی ملی را در زبان فارسی معاصر از هم جدا میکند. یک معنی «ملی» لیبرال دموکراتیک است. به این معنی حکومت یا دولت ملی، همان «حکومت دموکراتیک لیبرال» است. معنی دیگر واژهی ملی «ضد استعماری» است. این معنا خصوصاً پس از جریان ملی شدن صنعت نفت در میان فارسیزبانها شایع شده است. معنای دیگر واژهی ملی «خودی» است، مثلاً هنگام کاربرد آن در عبارت «بانک ملی» در برابر بانکهای وابسته به خارج. و البته چنانکه اشاره شد ملی در معنای غیردولتی هم در زبان فارسی رایج است. شکاف دیرین و ژرف میان حکومت و مردم در ایران باعث شده که ملی و دولتی به دو معنای متعارض در ذهن بسیاری از مردم حک شود. در این معنا هرچه دولتی است ملی نیست و برعکس. شیرازی ایران را با سایر کشورها مقایسه نمیکند، ولی به نظر میرسد مثلاً این کاربرد ملی به معنای ضد دولتی در ایران به سبب سابقهی تاریخی بیشتر از بسیاری کشورها که در آنها شکاف دولت و ملت کم است (مثلاً ترکیه امروزین)، رایج است.
📚 فصل پنجم به «ایرانگرایی حکومتی آمرانه رضاشاهی» میپردازد. در بخش «یکسانسازی زبانی» نویسنده توضیح میدهد که سیاست یکسانسازی زبانی حکومت رضا شاه در سه سو حرکت میکرد که عبارت بودند از: «1. ممنوع کردن استفاده از زبانهای غیرفارسی در آموزش، ادارات و مطبوعات؛ ۲. پاکسازی زبان فارسی؛ ۳. تبدیل نامهای غیرفارسی شهرها و آبادیها به فارسی» شیرازی میگوید آنچه رضاشاه در این زمینه انجام داد اجرای نظرات «روشنفکران آراییپرست»ی همچون حسن پیرنیا و محمود افشار بود. رویهی نوظهور منحصر کردن آموزش مدارس به زبان فارسی که در سال ۱۳۱۱ از سوی حکومت رضاشاه رسماً اجرایی شد، در مغایرت با سنتی دیرینه در ایران انجام میگرفت که در آن «گرچه زبان اصلی تدریس فارسی و عربی بود، ولی کسی مزاحم تدریس و نوشتن به زبانهای دیگر نمیشد.» محمود افشار از نظریهپردازان این سیاست معتقد به نوعی وحدت نژادی در ایران بود و اختلاف زبانها در ایران را «امری عارضی میشمرد که بایستی با از بین بردن زبانهای غیرفارسی رفع شود.»
@NashrAasoo 💭
آیندهی لیبرالیسم 🔻
🔸 مثل چنگک نپتون، لیبرالیسم جدید سه شاخه خواهد داشت. اولی دفاع از ارزشها و نهادهای لیبرال سنتی، از قبیل آزادی بیان و قوهی قضائیهی مستقل، در برابر تهدید پوپولیستها و خودکامگان است. دومی عبارت است از پرداختن به معایب اصلیِ لیبرالیسم در ۳۰ سال گذشته ــ لیبرالیسم اقتصادیِ تکبُعدی، در بدترین حالت نوعی بنیادگراییِ بازاریِ جزماندیشانه که به اندازهی اصول متعصبانهی ماتریالیسم دیالکتیک و عصمت پاپ، بیارتباط با واقعیت انسان بود. این معایب میلیونها رأیدهنده را به آغوش پوپولیستها رانده است. بنابراین، باید هم با پوپولیسم و هم با علل آن با جدیت مقابله کرد. سومین شاخه عبارت است از مواجهه، به شیوههای لیبرال، با چالشهای نفسگیر جهانی، از جمله تغییرات اقلیمی، بیماریهای عالمگیر و خیزش چین. در نتیجه، لیبرالیسم جدیدِ ما باید گذشتهنگر و آیندهنگر، دروننگر و بروننگر باشد.
🔸 هیچچیز بیمعنیتر از آن نیست که «لیبرالیسم» را به نظریهی جان راولز یا رویّهی بانک گُلدمَن سَکس تقلیل دهیم. تاریخ چهارصد سالهی لیبرالیسم بیاندازه غنی و سرشار از جستوجویی بیپایان برای یافتن بهترین راه همزیستیِ مناسب مردم در جامعهی آزاد است. لیبرالیسم گنجینهای نظری و خزانهای عملی است. برعکس، همین که «پسالیبرالیسم» حتی نمیتواند نام مستقل مناسبی برای خود بیابد به اندازهی کافی گویاست؛ اسم مستعار آن حاکی از تقلیدی بودناش است. بهترین آثار در میان کتابهای جدیدی که از معایب لیبرالیسم انتقاد میکنند در نهایت نمیگویند که باید از لیبرالیسم دست برداشت بلکه میگویند به لیبرالیسم بهتری نیاز داریم.
🔸 اگر استدلالهای مربوط به عدالت تاریخی و بیننسلی را جدی بگیریم، باید سبک زندگیِ خود را به شدت تغییر دهیم: کشورهای ثروتمند دنیا، که در مصرف سرمایهی بومشناختیِ زمین سهم بیشتری داشتهاند، باید هزینهی بیشتری بپردازند؛ افزون بر این، نسلهای فعلی باید به خاطر نسلهایی که در دنیایی رنجور از تأثیرات گرمایش جهانی به دنیا خواهند آمد، فداکاری کنند.
آیا سیاست دموکراتیک لیبرال امکان چنین فداکاریهای داوطلبانهای را فراهم میکند؟ نتایج نظرسنجیِ گروه تحقیقاتیام نشان داد که در سال ۲۰۲۰، ۵۳ درصد از جوانان اروپایی عقیده داشتند که حکومتهای اقتدارگرا برای مقابله با بحران اقلیمی از دموکراسیها مجهزترند. وظیفهی ما این است که به آنها نشان دهیم که اشتباه میکنند. گرمایش زمین مهاجرت از کشورهای فقیر به کشورهای ثروتمند را به شدت افزایش خواهد داد. واکنش به ورود تنها چند میلیون مهاجر از آفریقا و خاورمیانه به اروپا دموکراسیهای لیبرال ریشهدار را به لرزه درآورده است. در آمریکا هم یکی از ویژگیهای اصلی ترامپیسم این بوده که مشکلات اجتماعیِ گوناگون را به گردن مهاجران لاتینتبار بیندازند.
@NashrAasoo 💭
🎧 بشنوید: برای خداوندگار ترانههای صلح، به مناسبت هشتاد سالگی جون بائز
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
@NashrAasoo 💭
خاطرات یک زندانی از اردوگاههای کار اجباریِ استالین 🔻
📚 اردوگاههای کار اجباری در شوروی را گولاگ (Gulag) مینامیم، و آن را وامدار عنوان کتاب الکساندر سولژنیتسین (Alexander Solzhenitsyn) هستیم که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. اگر کتاب مارگولین پس از نگارش منتشر میشد، اکنون اصطلاحات «زک» و «سرزمین زک» (land of the zek) رایج بود. این اولین مجموعهی کامل از نوشتههای مارگولین دربارهی اردوگاههای کار اجباری، با ترجمهی انگلیسی، زمانی منتشر میشود که اطلاعات زیادی دربارهی آنها داریم. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ اسناد در دسترس قرار گرفت و مورخان تلاش کردند تا تجارب زندانیان را با تجارب نگهبانان، مدیران اردوگاهها، کمیتهی اجرایی حزب کمونیست (پولیتبورو) و استالین تطبیق دهند.
📚 در همان سال اولی که مارگولین در اردوگاه کار اجباری زندانی بود، اتحاد جماهیر شوروی و آلمان نازی متحد شدند. کار اجباری او منابع مالی و اقتصادی ورماخت (Wehrmacht) را تأمین میکرد. ممکن است که این مسئله از دید ما عجیب و متناقض به نظر برسد اما برای مارگولین، این پایان زندگیاش بود: «هر دو طرف بازتابِ غیرانسانی هر آنچه عزیز و مقدس میپنداشتیم، بودند.» برای او «اتحاد روسیه با آلمان نازی» به هیچ وجه تعجبآور نبود. یک یهودیِ گرفتار در حبس شوروی، مجبور به تحمل تبلیغات طرفدار نازیها بود: «چند روزنامهی شوروی که به اردوگاه میرسید، مملو از تبلیغات طرفدار آلمان بودند.» مطبوعات شوروی سخنان سران نازیها را تجدید چاپ میکردند. مارگولین به یاد میآورد: «توأم با موفقیتهای هیتلر، یهودستیزی در اردوگاه افزایش یافت.» هر چند او یک یهودی لهستانی بود، و به خوبی از یهودستیزی لهستانی آگاهی داشت اما پیش از آنکه در اردوگاه اتحاد جماهیر شوروی باشد، فردی او را جهود خطاب نکرده بود.
📚 بیمعناییِ مطلق یکی از عناصرِ رنج بود. مارگولین در شرایط سخت و ظالمانه کار کرد، به دلیل فعالیتهایی که نمیتوانست آنها را جرم تلقی کند مجازات شد، توسط دولتی که شهروندش نبود محکوم شد، و به رژیمی که از آن نفرت داشت خدمت کرد. پس از جنگ، مارگولین به مطالعهی آثار ژان پل سارتر پرداخت و به این ایدهی سارتر خندید که بیگانگی (alienation) همان چیزی است که مردم بورژوای فرانسه تجربه کردهاند. او نقد سارتر از بیمعنایی مطلق در وجود را انگیزهای برای جستوجوی آن در سیاست، در نظامی مانند کمونیسم تلقی میکرد. این، به مثابهی پیشبینی سیاسی سارتر، صحیح بود. مارگولین در واقع چیزی بسیار شبیه به بیگانگی مطلق را تجربه کرد و با مهارتی در مورد آن نگاشت که باید منجر به تنبه کسانی شود که دربارهی آنچه نمیدانستند، نگاشتند.
@NashrAasoo 💬
کانت: فیلسوف انقلاب و انقلاب فلسفی 🔻
✍️ انقلابها در هر قلمروی که رخ دهند، پارادایمهای نوینی را جایگزین پارادایمهای سنتی نموده، پرسشهایی را پیش میکشند که دستگاه مفاهیم و ساختار عقلانیت مانده از میراث قدیم، در پاسخ بدانها درمیماند. فلسفهی دکارت، منظومهی فکر مَدْرَسی (اسکولاستیک) را از اعتبار انداخت، ایمانوئل کانت، سنت دوهزارسالهی متافیزیک غربی را منسوخ اعلام کرد، هگل زمزمهی «احتضار خدا» را میشنود، نیچه «در مقام متفکر کمال و پایان متافیزیک»، پتک تبارشناختیاش را بر سر ارزشها و نظامهای اخلاقی کوبید، و هایدگر، برای فائق آمدن بر فراموشی هستی، به ویرانسازی متافیزیک برخاست.
✍️ دو انقلاب فرانسه و آمریکا رابطهای بیمانند با فلسفه دارند، زیرا شورشها و خیزشهای اجتماعی و سیاسی پیشین، همواره برای پشتوانهی مشروعیت و هدایت خویش به مراجع مذهبی، اقتدار سنت و عرف و نظامات قضائی و میراث آیینی جامعه چشم امید میدوختند، اما انقلاب فرانسه و انقلاب آمریکا یکسره از ایدههای تازهای الهام گرفتند که، اغلب، به دست فیلسوفان رنسانس به این سو پیدا و پرورده شدند، و ساختن جهان و انسانی نوین را وعده میدادند. تحولات سیاسی و اجتماعی قرون اخیر با فکر فلسفی مدرن زد و بندی نزدیک داشته است، و به طور بیسابقهای در تأثیر و تأثر مدام از همدیگر بودهاند. «آزادی، برابری و برادری» شعار اصلی انقلاب فرانسه، از دل جنبش روشننگری و اندیشهی سرآمدان آن برآمد و تودهگیر گردید. اسپینوزا، جوان نزار، نازکجان، و مطرود یهودی، فیلسوف یکلاقبا، کمرو و مردمگریز قرن هفدهم است که یکتنه سر به شورشی فلسفی برداشت، آنچنانکه سایهی تأثیر ترسآور و آشوبندهاش به سرعت آسمان اروپای غربی را پوشاند. پذیرش اندیشههای بدعتآمیز و آزادیخواهانهی اسپینوزا و و رشد اسپینوزاگرایی، کابوسی برای قدرتهای سیاسی و مذهبی گردید.
✍️ دیدگاه ایمانوئل کانت دربارهی انقلاب فارغ از ابهام نیست، و ظاهر دوپهلوی آن هر خوانندهای را، در آغاز، به تحیر و تعجب میاندازد. کانت از یک سو، انگیزههای انقلابیون را تحسین میکند و شیفتگی و برانگیختگی خود را از دیدن همدلی ناظران انقلاب با بازیگران صحنهی آن پنهان نمیدارد و آن را نشانهی زنده بودن گرایش اخلاقی در نژاد انسانی میگیرد، و از سوی دیگر، نفس عمل انقلابی و پدیدهی انقلاب را مذموم و محکوم میشناسد، و شهروند را فاقد هرگونه حق مشروعی برای فتنهانگیزی و آشوبگری، و شورش و براندازیِ حتی نظام خودکامه و سرکوبگر میداند، و باور دارد که مردم باید حتی «تحملناپذیرترین سوء استفاده از مرجع عالی اقتدار» را تاب بیاورند. کانت چیزی با عنوان حق انقلاب علیه حکومت را به رسمیت نمیشناسد. این ایستار از فیلسوفی که مبانی فلسفهی اخلاق مدرن، پس از ارسطو، بیش از هر کس دیگری وامدار اوست، و به ارزشهایی چون عدالت باوری راسخ دارد، بیگمان، متناقضنماست، و نیازمند تبیین روشنی است که بتواند تحسین انگیزهی انقلابی را با تقبیح عمل انقلابی، به طرزی منسجم و قانعکننده آشتی دهد.
@NashrAasoo 💬
پروژههای بومگردی؛ راهی به سوی «توسعه»، یا «اعیانیسازی» روستاها؟ 🔻
🌌 تماشای طلوع و غروب آفتاب، خیره شدن به آسمان شب، گذراندن اوقاتی در دل طبیعت، به دشت و کوه زدن و رهایی موقت از بوق و دود و دغدغه، کنار رودخانهای نشستن و گوش سپردن به نوای آب، همگی از بیتکلفترین فراغتهای انسان بوده است. بومگردی (اکوتوریسم) در پی حفاظت از مناظر طبیعی بکر و زیباییهای منحصربهفرد آن در مقابل رویکردهای انسانمحور و سوداگرانهی گردشگری ایجاد شد، و بهرغم فقدان اجماع در ارائهی تعریف واحدی از آن، اکوتوریسم به عنوان پاسخی به ناکارآمدیهای توریسم ــ از جمله بیتوجهی به عناصر اجتماعی و بومشناختیِ مقصد ــ در مواجهه با طبیعت ایجاد شد.1 بهرغم چنین ادعایی، فرصتهایی برای مصادرهی مفاهیمِ ترویجشده در بومگردیْ پیش آمد که قاعدهی گشت و گذار در طبیعت را به مرور عوض کرد.
🏞 در ایران نیز، پروژههای بومگردی با مفاهیمی همچون «توسعهی روستایی» به صورت آشکار یا پنهان گره خورده است. نمونهی اخیر آن، مجموعهی بومگردی «ماجرا» با مساحتی معادل ۱۰۳۰۰ متر مربع در جزیرهی هرمز است که به عنوان بخشی از اقدامات «توسعهگرایانه» توسط کارفرمای «نیمهدولتی» (احسان رسولاف) در سال ۲۰۲۰ ساخته شده و طراح آن گروه معماری زاو است. این پروژه چند جایزهی معماری ملی و بینالمللی، از جمله «جایزهی معمار سال ۲۰۲۰» و جایزهی تیدا (Taipei International Design (Award 2020 را به دست آورده است. میتوان ادعا کرد که چنین طرحهایی بستر مساعدی برای «اعیانیسازیِ» (gentrification) روستاها مهیا میکند. امروز مفهوم «اعیانیسازی» را بیشتر در مراکز کلانشهریای که به نوعی جاذب سرمایه هستند به کار میبرند.
🏜 بنا به ادعای گروه معماری زاو، قیمت پایین زمین (بهطور نسبی) از جمله نقاط قوت این پروژه بوده است. آنها مدعیاند که ساخت ۲۰۰ گنبد (اتاق) در جزیرهی هرمز در این پروژه، معادل خرید ۲۰۰ متر مربع زمین در مرکز تهران است؛ هزینهای معادل با ۴۵۰ هزار دلار. پرسشی که در مواجهه با منطق نهفته در این گزاره مطرح میشود این است که آیا میتوان تمرکز بر ارزش مبادلهای زمین در هرمز را نقطهی قوت این پروژهی بومگردی تلقی کرد؟ چنین منطقی چه تبعاتی دارد؟ میدانیم که با ارج نهادن بر «ارزش مبادلهای» زمین ــ که به واسطهی پروژههای «توسعهگرایانه» تقویت میشود ــ «ارزش مصرفی» آن رو به فراموشی میرود؛ به این معنا که افزایش هزینههای زندگی از جمله تأمین مسکن برای بومیان ــ که پس از اعیانیسازی محلات رخ میدهد ــ نه مورد توجه سرمایهگذاران و مجریان پروژه است و نه دغدغهی بومگردان. اولویت چنین پروژههایی اغلب بازده اقتصادی است. آیا همین امر به اعیانیسازی در جزیرهی هرمز، افزایش قیمت زمین در میانمدت، ایجاد انگیزه جهت ساختوسازهای سوداگرانه در این جزیره، تهدید منابع طبیعی و تحدید پتانسیلهای زیستی برای نسلهای بعد نمیانجامد؟ آیا چنین خصیصهای وجه مشترک اکثر پروژههای بومگردی نیست؟
@NashrAasoo 💬
خودهای پارسیمدار 🔻
📚 مانا کیا، دانشیار دپارتمان مطالعات خاورمیانه، آسیای جنوبی و آفریقا در دانشگاه کلمبیا است. آثار پژوهشی او تاریخ فرهنگی، اجتماعی و اندیشه در آسیای مرکزی، غربی و جنوبی در دوران مدرن را در بر میگیرد. کیا میگوید اصلیترین پرسشی که او را به نوشتن «خودهای پارسیمدار» سوق داده این بود که اگر بتوانیم از فراسوی چارچوبهای ناسیونالیستی و تقلیلگرایانهی کنونی به گذشته بنگریم، چه تاریخها، جهانهای معنایی، پیوندها و تقسیمبندیهایی را در برابر خود مییابیم؟ او به خوبی آگاه است که چنین پرسشی ممکن است ما را در خطر رمانتیزه کردن نوعی جهانشهرگرایی پیشامدرن قرار دهد؛ یعنی تصور پهنهای یکپارچه که مرزهای ناسیونالیسم مدرن آن را از هم جدا نکرده بود. با این حال به اعتقاد او درک وجوه اشتراک میان بخشهای بزرگی از آسیا، حتی برای رسیدن به فهمی حقیقتاً تاریخی از وجوه تمایز میان آنها ضروری است.
📚 نویسنده در مقدمه مینویسد تأکید بر گذشتهی پیشا-اسلامی در شکلدهی به هویت مدرن ایرانی، سبب شد ایرانیان از همسایههای شرقی و غربی خود، هندیان پارسیمدار و ساکنان آسیای مرکزی، و اعراب شیعه جدا در نظر گرفته شوند. این در حالی است که خودهای پارسیمدار نشان میدهد تا اواسط قرن نوزدهم، دریافتهای متکثر و گسترده از مفاهیمی همچون «مکان» و «خاستگاه»، گسترهای از امکانها برای پیوندهای جمعی را میان گروههای به ظاهر متمایز ایجاد کرده بود؛ امکانهایی که دریافت امروزی ما از هویتهای ملی را به چالش میکشند. برای نمونه پارسیان، پیش از عصر ناسیونالیسم، برآمده از سرزمینها، ادیان، مشاغل و موقعیتهای اجتماعی متفاوتی بودند. نویسنده تأکید میکند که از منظری تاریخی این تمایزها را نمیتوان همچون دستهبندیهایی ساده فهمید، بلکه باید آنها را ــ با وامگیری از ژاک دریدا ــ به شکلی «معضلوار» (aporetic) بررسی کرد. او در توضیح این اصطلاح میگوید این تمایزها بر خلاف منطق دوگانهانگار کنونی ما سخت، قاطع و جمعناپذیر نبودند؛ از یک سو رابطهای متقابلاً نفوذپذیر و درهمتنیده میان آنها برقرار بود، و از سویی دیگر در عین پیوستگی از یکدیگر مجزا بودند.
📚 در متون یادنامهای، «وطن» در قالب مجموعهای از مفاهیم چندگانه و متغیر تصویر میشد که تنها در مواردی ریشه در جغرافیا داشتند. ایران و هندوستان به عنوان واحدهای معین به ندرت تجسم انگارهی وطن بودند. وطن عمدتاً شهرها، روستاها یا بخشهای کوچکی از یک قلمرو را در بر میگرفت که تاریخ، آداب، شخصیت جغرافیایی و سازوکار ادارهی خاص خود را داشتند و امپراتوریها حاصل کنار هم قرار گرفتن شماری از آنها بودند. به علاوه وطن وجهی اخلاقی نیز داشت. فقدان حکمرانی عادلانه و اخلاقی، چه در نتیجهی بر افتادن حکمران قبلی چه در نتیجهی فساد تدریجی او، میتوانست سوگواری برای وطن را به دنبال داشته باشد؛ سوگواریای که برآمده از تصوری مشترک از جامعهی ایدئال در جهان فارسیمدار بر پایهی تاریخ و اسطوره بود. حضور دوستان و بستگان و آسایش اجتماعیِ حاصل از آن نیز وجه دیگری از وطن بود و فقدان آنها نوعی حس حضور در غربت را به فرد میداد. رابطهی فرد با وطناش، متأثر از رویدادهای خاص تاریخی میتوانست متفاوت باشد، با این حال چنین ادراکهای مشترکی از وطن تا قرن هجدهم به حیات خود ادامه دادند. از این رو کیا معتقد است چندپارگی سیاسی امپراتوریهای پارسیمدار، فرایندی مجزا از انحلال فرهنگی آنها در مقیاسی فرامنطقهای بود.
@NashrAasoo 💬
🗨 تنها عشق میتواند ما را نجات دهد
سخنرانی سوتلانا الکسیویچ به مناسبت دریافت جایزهی «جامعهی باز»
🔸 سوتلانا الکسیویچ، روزنامهنگار و نویسندهی اهل بلاروس است که در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد. او در آثارش از طریق مصاحبه و بازنمایاندن تجربهی زیستهی مردم مختلف، زندگی تحت حکومت شوروی و دوران پس از آن را به تصویر میکشد. از آثار او که به فارسی ترجمه شده است میتوان به جنگ چهرهی زنانه ندارد، زمزمههای چرنوبیل، آخرین شاهدان و زمان دوستدوم اشاره کرد. او در ژوئن ۲۰۲۰ برندهی جایزهی «جامعهی بازِ» دانشگاه اروپای مرکزی شد.
@NashrAasoo 💭
«فرانتس فانون شصت سال است که درگذشته است، ولی همچنان در جنبش سیاهان آمریکا از او نقلقول میکنند. و در آسیبشناسی نسلهای دوم و سوم مهاجران شمال آفریقا در فرانسه. و در توصیف خزان زودهنگام بهار عربی. و حتی در توجیه حجاب اجباری در جمهوری اسلامی ایران. باورش دشوار است که فانون سیوشش سال بیشتر عمر نکرد اما اندیشههایش چنین نافذ بوده است. مگر چه گفته و چه کرده بود؟ در سالگرد انقلاب، برای نگاهی دوباره به میراث فکری او، خصوصاً در ایران، گفتگویی کردهایم با اَدَم شَتز، نویسندهی آمریکایی و یکی از دبیران نشریهی وزین London Review of Books، که دارد کتابی دربارهی فانون مینویسد.»
aasoo.org/fa/articles/3229
@NashrAasoo 🔻
#دفترهای_آسو، شمارهی چهاردم با عنوان «جنگ و ضدجنگ در زمانهی ما» منتشر شد.
📚 «درست قبل از جنگ جهانی اول، بسیاری از روی سادگی فکر میکردند که اروپا «متمدنتر» از آن است که وارد جنگ شود. قبل از جنگ جهانی دوم، مردم امیدوار بودند که ستیزهجوییهای آلمان نازی بتواند مهار شود. در بسیاری از موارد جنگ، ما عادت داریم بیش از اندازه در مورد طول جنگ، مقیاس و نتیجهی آن خوشبینانه فکر کنیم. حال زمان آن است که انفعال و خودخوشنودی را کنار بگذاریم و در مورد جنگ، صلح و خودمان واقعبینانهتر فکر کنیم.»
aasoo.org/fa/daftarha/3230
@NashrAasoo 🔻
«تصور کنید که مردم اتحاد جماهیر شوروی اصلاً نمیدانستند کمونیسم چیست. ما اغلب برای ایدئولوژیای که بر زندگیمان حاکم است، نامی نداریم. اگر در گفتگو به آن اشاره کنید، دیگران با بیاعتنایی شانه بالا میاندازند. حتی اگر مخاطبان شما این اصطلاح را قبلاً شنیده باشند، به سختی میتوانند آن را تعریف کنند. نئولیبرالیسم: میدانید چیست؟»
aasoo.org/fa/articles/3228
@NashrAasoo 🔻
«در حالی که جهان سخت درگیر مبارزه با بیماری کووید ۱۹ است، خطر گرمایش زمین نیز همچنان هستیِ جهان را تهدید میکند. اما پیشرفتهای چشمگیری هم برای مقابله با آن به دست آمده است. این پیشرفتها چیست، و جهان برای جلوگیری از گرمایش بیش از حد چه امکاناتی دارد؟»
aasoo.org/fa/articles/3220
@NashrAasoo 🔻
بازیگر و خوانندهی ایرانی-آلمانی، یاسمین طباطبایی، در گفتگو با شبنم طلوعی، از تجربیات کودکی در ایران تا امروز و زندگی حرفهایاش در آلمان میگوید.
aasoo.org/fa/podcast/3225
@NashrAasoo 🔻
چهرهی آشنای نظریههای توطئه دربارهی واکسن 🔻
🦠 جنبش ضدواکسن بیانگر دغدغههایی یکصد ساله دربارهی ایمنی، کارآمدی و کنترل حکومتی و همچنین بازتاب باورها و اعتراضهای دینی و فلسفی مبنی بر «غیرطبیعی» بودن واکسن است. دو مضمون مشترک در این روایتها این است که واکسنها به دریافتکنندهی آن آسیب میزنند ــ منجر به پیامدهایی میشوند که از حالت پیشرفت آزادانهی بیماری بدتر است ــ و مواد تشکیلدهندهی واکسنها مشکوک است. برای مثال، روایتهایی دربارهی این که واکسنها عامل شیوع اوتیسم هستند ادعا میکنند که تزریق واکسن امامآر سیستم عصبی را از پا در میآورد و نسبت به سمی بودن تیومرسال، مادهی نگهدارندهی موجود در واکسنها، هشدار میدهند. روایتهای کنونی دربارهی کووید19 نیز دربرگیرندهی نگرانیهای مشابهی دربارهی آسیب دیدن یا تغییر یافتن دیانای و زمزمههایی دربارهی میکروچیپ است.
🦠 با وجود آن که توطئههای واقعی و ساختگی هر دو به دنبال کشف اطلاعات «مخفی» یا «سری» هستند اما تفاوت آنها در گستردگی دامنهی موضوعاتی است که برای «اثبات» توطئه نیاز دارند. نظریهی توطئه اغلب شتابزده و بیمحابا بین حوزههایی که پیشتر پیوندی با یکدیگر نداشتند ارتباط برقرار میکنند اما کشف توطئهای واقعی مستلزم آشکار ساختن پیوندهایی پیشتر ناشناخته در داخل حوزهای واحد است.
این گستردگی دامنهی نظریههای توطئه میتواند ماهیت ادواری و انطباقپذیر آنها را نیز توضیح دهد: به محض این که روایتی توانست الگویی از ایجاد پیوندهای گسترده برقرار سازد، ایجاد پیوندهایی بیشتر یا جدید با حوزههایی ناهمگون به شکل قابلملاحظهای آسانتر میشود.
🦠 پرسش جدیتر این است که اصلاً چرا این روایتهای مرتبط با بیماریها انتشار پیدا میکنند. یکی از استدلالها که در کتاب نظریههای توطئهی کووید۱۹ مطرح شده این است که «نظریههای توطئه اغلب در میان کسانی منتشر میشود که از قدرت اجتماعی بیبهرهاند ــ یا دستکم چنین احساسی دارند.» در زمانهی نابرابری در داراییها و سیاستبازی، اکثریت مردم آمریکا به صورت بالقوه در این گروه جای میگیرند. پاسخ دیگر که جنبهای عمومیتر دارد این است که فاصلهی زمانی بین آغاز یک همهگیری و لحظهای که علم بتواند توضیح روشنی برای آن بیان کند، برای عموم مردم که به دنبال پاسخی فوریاند خلئی اطلاعاتی به وجود میآورد. این خلأ باعث میشود تا افراد به روایتهای آشنای همهگیریهای پیشین مراجعه کنند و همچنین فرصتی در اختیار گروههای ضدواکسن و مروج نظریههای توطئه قرار میدهد که فعالانه به دنبال ترویج روایتهای خودشان هستند.
@NashrAasoo 💬
اصغر شیرازی در مقدمهی کتاب «ایرانیت، ملیت، قومیت» قصدش را اینگونه توضیح میدهد: «آنچه موضوع این کتاب را تشکیل میدهد، تاریخ پیدایش مفهوم ایران و مدلول سرزمینی، قومی و سیاسی آن، به عنوان پیشزمینهی شناخت گونههایی از ناسیونالیسم ایرانی و بررسی شاخصهای اصلی گرایشهای ایرانگرا، ملتگرا و قومگرایانه در ایران جدید تا آغاز جنگ جهانی دوم و سقوط دولت رضا شاه است.»
aasoo.org/fa/books/3302
@NashrAasoo 🔻
«نویسندگان تفاسیر گوناگونی از معایب لیبرالیسم ارائه کردهاند؛ با وجود این، مسئلهی اصلی تغییر دادن لیبرالیسم است. خودانتقادی یکی از نقاط قوت لیبرالیسم است. همین واقعیت که کتابهای فراوانی دربارهی مرگ لیبرالیسم منتشر شده، گواه صدق آن است که لیبرالیسم هنوز زنده است. اما اکنون باید تجویز را جایگزین تحلیل کرد.»
aasoo.org/fa/articles/3297
@NashrAasoo 🔻
«بعد از یکیدو بار تمرین به این نتیجه میرسیم که نه! نمیشود. اصلاً صدای ما ده بیست نفر در صحن بزرگ مقابل دانشگاه تهران با یک بلندگوی کوچک دستی به کسی نمیرسد. ایدهی ضبط استودیوییِ سرود و پخش همزمان آن از طریق آمپلی فایر در روز تظاهرات به فکر کسی میرسد ــ البته روز تظاهرات آمپلی فایری در کار نبود چون محل برگزاری تظاهرات از فاصلههای دور در محاصره پلیس قرار گرفته بود. ما هم آمپلی فایر را در اتوبوس گذاشتیم و با همان ورقههای مشق شب دوان دوان به میدان رفتیم!»
aasoo.org/fa/podcast/3301
@NashrAasoo 🔻
«...این شرححالِ ادبی و فلسفی نه تنها نوعی سند تاریخی بیبدیل بلکه قضاوت اخلاقی ژرفی است. دهها میلیون نفر گولاگ را تجربه کردند؛ اما تنها تعداد کمی قادر به نگارش کتابهای معتبری درینباره شدند. این کتاب شاید بهترین نمونه باشد.»
aasoo.org/fa/articles/3236
@NashrAasoo 🔻
گفتگو با پریسا ثابت، آهنگساز و برندهی جایزهی انجمن هنر آنتاریو
🎥 مأمن رضایی
🎼 پریسا ثابت، آهنگساز ایرانیِ ساکن کاناداست که اخیراً به همراه نیکا خانجانی، برندهی جایزهی «سه زن» مسنا موزیکا (Mécénat Musica Prix 3 Femmes) در کانادا شدهاند. موضوعِ قطعهی اپرای آنها، که پاییز آینده در شهرهای تورنتو، مونتریال و کینگزمن اجرا خواهد شد، رابطهی یک دختر با مادریست که مبتلا به بیماری آلزایمر شده است. در این ویدئو پریسا ثابت در مورد این قطعه و فرایند یادگیری موسیقی از دوران کودکیاش در ایران توضیح میدهد.
@NashrAasoo 💭
«در آثار فیلسوف بزرگ قرن هجدهم آلمان، انگیزههای انقلابیون فرانسه ستایش میشود، بدون آنکه بر عمل انقلابی و کنش براندازی مهر تأیید بزند. کانت به صراحت مردم را، حتی تحت ظلم حکومت خودکامه، فاقد حق انقلاب میدانست، و در عین حال، آزادی و عدالت را از اصول اولیهی نظام اخلاقی و سیاسی وامینمود. چارهی رفع چنین تعارضهایی چیست؟»
aasoo.org/fa/articles/3238
@NashrAasoo 🔻
«آیا بومگردی واقعاً با ادعای توجه به عناصر اجتماعی و بومشناختی مقصد، و آشتیِ انسان با طبیعت همخوانی دارد؟ چگونه بومگردی به مفاهیمی مانند «توسعهی پایدار» پیوند خورده است و چه شکلی از «توسعه» در روستا و مناطق بکر را ترویج میکند؟»
aasoo.org/fa/articles/3234
@NashrAasoo 🔻
«زبان فارسی به عنوان یکی از مهمترین زبانهای سرزمینهای اسلامی، همواره توسط مسلمانان و همچنین غیرمسلمانان به کار گرفته شده است. به ویژه در فاصلهی قرنهای ۱۴ تا ۱۹ میلادی، فارسی در نواحی جنوبی و غربی آسیا نقش زبان قدرت، فرهنگ و آموزش را ایفا میکرد. در این دوران جابهجاییهای پرشمار و مداوم افراد، متون، کردارها، و ایدهها، میان ساکنان این مناطق پیوند برقرار میکرد. این سیالیت نوعی فرهنگ مشترک پارسیمدار (Persianate) ایجاد کرده بود که از ایدئولوژیهای امپراتوریهای بزرگ گرفته تا داد و ستد روزمرهی بازرگانان را شامل میشد.»
aasoo.org/fa/books/3226
@NashrAasoo 🔻
بازخوانی فرانتس فانون و ردپای او در ایران 🔻
📚 ادم شتز:«فانون درک عمیقی از روانشناسی انسان ستمدیده دارد. و برای اینکه انسان احساس ستم کند لازم نیست حتماً زیر یوغ استعمار باشد. حتی میتواند تحت استعمار نباشد ولی احساس استعمارشدگی داشته باشد. فانون آثار پایدار استعمار را پیشبینی کرده بود، نه فقط بر حیات اقتصادی مردمان تحت استعمار، بلکه بر تجربه و درکشان از «خود»، حتی بر رابطهشان با تن خودشان. فانون پیشبینی کرده بود که این رد استعمار تا دیرزمانی پس از پایان رسمی استعمار خواهد ماند. نمونهی دم دستی آن الجزایر است. کشوری که مهمترین مشغلهی ذهنی فانون بود، به ویژه در سالهای آخر عمرش که خود را الجزایری میدانست ــ با آنکه در مارتینیک در دریای کارائیب به دنیا آمده بود. در الجزایر، فروپاشی مستعمره آنچنان خشن بود، و با چنان قساوت و رنجی همراه بود، که زخم آن بر حافظهی جمعی الجزایریها مانده و نسل به نسل منتقل شده. فانون همان زمان تشخیص داده بود که جنگ الجزایر احتمالاً چنین آسیبهایی در بر خواهد داشت، دستکم سی سال پیش از آنکه روانپزشکان فرانسوی بپذیرند آنچه امروز به آن اختلال تنشزای پس از رویداد (یا همان پیتیاسدی) میگوییم در الجزایر وجود دارد. بنابراین فانون از این جهت هم همچنان موضوعیت دارد.»
📚 «برداشتم این است که حس سرخوردگی و نومیدی در بخش بزرگی از جامعهی ایران بسیار شدید است ــ به خاطر آنچه به سرشان آمده: سرکوب، پارانویا، کینهتوزی، خودکامگی و میانمایگی آشکار حاکمان ایران. و من این حس نومیدی را درک میکنم. میفهمم چرا این نومیدی میتواند باعث شود آدمهای معقول به مداخلهی بشردوستانهی کسی مثل ترامپ دل ببندند. کاملاً میفهمم. غمانگیز است. اما به چشم من بیش از هرچیز نشان نومیدی است. اگر بایدن همان وعدههای ترامپ را میداد، طرفدار او میشدند...من تمام این چهار سال ریاست جمهوری دونالد ترامپ احساس سرخوردگی و خستگی و وحشت داشتم. اما بالاخره با رأی مردم ــ هرچند با فاصلهی کم و به سختی ــ از کار برکنارش کردیم. ایرانیها چنین گزینهای ندارند. چند دهه است گرفتار حکومتی عملاً یکنفره هستند، نه امید چندانی دارند نه چشمانداز روشنی.»
📚 «اگر این یک قرن اخیر را نگاه کنیم، به نظر میرسد ایران باید با انقلاب مشروطه به سوی نوعی مدرنیتهی سیاسی میرفت و جلوی دخالت استعماری را میگرفت. یا پس از آن با تجربهی مجالس متعدد که به نخستوزیری مصدق و ملی شدن نفت انجامید. اما خب همانطور که میدانید با سرنگونی مصدق ــ که ظاهراً بجز آمریکاییها و انگلیسیها بخشی از روحانیون هم در آن نقش داشتند ــ تاریخ ایران به مسیری کاملاً متفاوت افتاد، خشنتر و متشنجتر. و این نیز بسیار غمانگیز است، چون به سختی میتوان جامعهای در خاورمیانه تصور کرد که به اندازهی ایران آمادهی یک نوع وضع عادی دموکراتیک باشد. هرچند این روزها وضع عادی دموکراتیک هم متاع چندان فراوانی نیست.»
@NashrAasoo 💬
#دفترهای_آسو، شمارهی چهاردم با عنوان «جنگ و ضدجنگ در زمانهی ما» منتشر شد. دانلود کنید:
@NashrAasoo 📚
ایدئولوژی نولیبرالیسم: ریشهی همه مشکلات ما 🔻
💰 نئولیبرالیسم مانند کمونیسم خدایی شکست خورده است. اما مردهی متحرک این نظریه هنوز پرسه میزند و یک دلیل آن بینام-و-نشان بودناش است. یا بلکه، بینام ونشانیِ چندلایهی آن. این بینام-و-نشانی هم نشانهی بیماری و هم علت قدرت نئولیبرالیسم است. این ایدئولوژی در بحرانهای گوناگونی نقش اساسی داشته است: سقوط اقتصادی سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۸، انتقال سرمایه و قدرت به خارج از کشورها که اسناد پاناما تنها جزئی از آن است، فروپاشی تدریجی نظامهای سلامت و آموزش و پرورش، افزایش دوبارهی تعداد کودکانی که در فقر زندگی میکنند، همهگیر شدن احساس تنهایی، فروپاشی زیستبومها و قدرت گرفتن دونالد ترامپ. واکنش ما نسبت به این بحرانها به گونهای است که گویا از هم جدا هستند، و ظاهراً آگاه نیستیم که همین فلسفهی منسجم بر شدت و شتاب همهی این بحرانها افزوده است؛ فلسفهای که نامی دارد (یا داشت). چه قدرتی بالاتر از بینام-و-نشان عمل کردن وجود دارد؟
💰 شاید عجیب به نظر برسد که نظریهای که وعدهی آزادی و افزایش توان انتخاب را میدهد، با این شعار ترویج داده شده باشد که «هیچ جایگزینی وجود ندارد». اما همانطور که هایک دربارهی دیدار از شیلیِ دوران پینوشه (یکی از نخستین کشورهایی که در آن «برنامه» به طور کامل اجرا شد) گفت: «ترجیح شخصی من بیشتر دیکتاتوریهای لیبرال است تا دولت دموکراتیکی که از لیبرالیسم فاصله دارد.» آزادیای که نئولیبرالیسم ارائه میدهد، که وقتی به طور کلی دربارهی آن سخن گفته میشود بسیار جذاب به نظر میرسد، عملاً آزادی برای شکارچیها از آب درآمد، نه آنهایی که شکار میشوند. خلاص شدن از اتحادیههای صنفی و چانهزنیهای جمعی به معنای آزادی برای کاهش دستمزدهاست. خلاص شدن از ساماندهی اقتصادی به معنای آزادی برای مسموم کردن رودخانهها، به خطر انداختن سلامت کارگران، کسب سودهای غیرمنصفانه و طراحی ابزارهای اقتصادی غیربومی است. خلاص شدن از مالیات به معنی آزادی از توزیع ثروتی است که مردم را از فقر نجات میدهد.
💰 کلماتی که معمولاً برای نئولیبرالیسم استفاده میشود، معمولاً بیش از آنکه آشکارگر باشد پنهانکننده است. «بازار» نظامی طبیعی به نظر میرسد که ممکن است با ما به طور برابر رفتار کند، مانند گرانش یا فشار اتمسفر. اما بازار آکنده از روابط قدرت است. آنچه «بازار میخواهد» معمولاً همان چیزی است که شرکتها و رؤسای آنها میخواهند. «سرمایهگذاری»، همانطور که سویر اشاره میکند، دو معنای کاملاً متفاوت دارد. یکی فراهم کردن امکانات مالی برای فعالیتهای مفید اجتماعی و سازنده و دیگری خرید داراییهای کنونی برای سود گرفتن از آنها به نام اجاره، سود، سود سهام و سود سرمایه. استفاده از یک کلمهی واحد برای فعالیتهای مختلف، «منابع ثروت را استتار میکند» و سبب میشود که کسب ثروت را با ایجاد ثروت اشتباه بگیریم.
@NashrAasoo 💬
برای مقابله با گرمایش زمین چه امکانهای تازهای داریم؟ 🔻
🌎 «از دورهی پیشاصنعتی تا امروز کرهی زمین یک درجه گرمتر شده، و همین یک درجه افزایش، تأثیرات چشمگیری داشته. مثلاً سطح دریاها ۲۲ سانتی متر بالا رفته، که شاید به نظر زیاد نمیرسد، اما باعث سیل در مناطق ساحلی در اطراف جهان شده است. یا حوادثی مانند آتشسوزی جنگلها در استرالیا و کالیفرنیا. در سال ۲۰۲۰ سیلهای عظیمی در مناطقی از آفریقا، هند، چین، کره و ژاپن به راه افتاد، و از سویی دیگر شاهد خشکسالیهایی شدید در آمریکای جنوبی، شمال آرژانتین، پاراگوئه و مناطق غربی برزیل بودیم. تخمین زده میشود که تنها در برزیل خسارت در زمینهی کشاورزی در حدود سه میلیارد دلار بوده است. من فکر میکنم اینها شواهد بارز اثرات تغییر اقلیم هستند. تخمین زده میشود که از سال ۲۰۱۹ تا امروز، افزایش دما باعث از دست رفتن حدود صد میلیارد ساعت کار بالقوه شده است. این ها نشان میدهد که تغییری بزرگ در مقایسه با ده سال پیش رخ داده است.»
🌎 « از جمله راههایی که پیش رو داریم، جنگلکاری گسترده در جهان است. به یاد داشته باشید، ما تا به امروز نیمی از درختان کرهی زمین را قطع کردهایم. میتوانیم در مناطق وسیعی از جهان پوشش گیاهی طبیعی بکاریم. در این صورت پوشش گیاهی جدید، گاز کربن را به خود میکشد و از جو خارج میکند. یا میتوانیم کربن را از محل تولید آن، یعنی کارخانهها و نیروگاهها بگیریم و بعد آن را در زیرزمین ذخیره کنیم. روش دیگری نیز وجود دارد، فناوری جدیدی که قادر است دیاکسید کربن را از جو زمین بمکد و خارج کند. و میشود این دی اکسید کربن خارج شده از جو را به درون سنگهایی چون گرانیت تزریق کرد که برای همیشه در سنگ محبوس بماند.»
🌎 «تغییرات آب وهوا به طرق مختلف میتواند خطری اساسی برای کسب و کارهای بزرگ جهان باشد. مثلاً طوفان، سیل، خشکسالی یا مهاجرتهای گسترده ممکن است تأمین مواد اولیه یا جریان تولید را مختل کند یا هزینههای انتقال جنس را بالا ببرد و به شرکتها ضرر بزند. یک خطر دیگر این است که در طرحی سرمایهگذاری کنند اما با منسوخ شدن سوختهای فسیلی طرح آنها هم منسوخ شود یا از سوددهی بیفتد و سرمایهگذاریاشان به هدر برود. در هر صورت، صاحبان کسب و کارهای بزرگ بیشتر و بیشتر متوجه شدهاند که باید به نوعی منافع خود را محافظت کنند و در برابر تغییرات آب و هوا مقاوم باشند، و از سویی دیگر باید مطمئن شوند که سوددهی کسب و کارشان بهروز و پایا خواهد بود، و با منسوخ شدن سوختهای فسیلی ضرر نخواهد داد. به همین دلیل است که میبینیم کسب و کارهایی بزرگ دارند بیشتر و بیشتر در جهت کاهش تولید گازهای گلخانهای و حفظ محیط زیست حرکت میکنند. و اما بحث، فقط بحث خطر نیست، بحث فرصتهای تازه هم هست. افکار عمومی جهان در حال حرکت به این سمت است و بنابراین بازار جهان نیز به همین سمت حرکت میکند. هر کسب و کاری که میخواهد در آینده درآمد خوبی داشته باشد، بهتر است در این راه پیش برود.»
@NashrAasoo 💬
🎧 بشنوید: یاسمین طباطبایی و عبور از درهای بسته
🔸 بازیگر و خوانندهی ایرانی-آلمانی، یاسمین طباطبایی، در گفتگو با شبنم طلوعی، از تجربیات کودکی در ایران تا امروز و زندگی حرفهایاش در آلمان میگوید.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Spotify] - [Apple] - [Castbox] - [Google]
@NashrAasoo 💭
«کار من به عنوان فولکلورشناسْ مطالعهی روایتها دربارهی بیماریها است: شایعات، افسانهها و لطیفههایی که به شکلی غیررسمی در دوران همهگیری و دنیاگیری انتشار پیدا میکنند. این روایتها در همهگیریهای مختلف تکرار میشوند و در طول زمان برخی از خصوصیات آنها ثابت باقی میمانند هر چند برخی جزئیات تغییر میکنند تا با بیماری یا شرایط جدید هماهنگی پیدا کنند.»
aasoo.org/fa/articles/3218
@NashrAasoo 🔻