قطار مرگ 🔻
▪️ سه سال پس از مستند-مقالهی «ملت مرده»، رادو جوده، فیلمساز رومانیایی، دوباره با «خروج قطارها» به سراغ این ژانر میرود. فیلمی که او کارگردانیِ مشترکاش را با آدریان چیوفلانکا، تاریخدان رومانیایی، بر عهده داشته در بخش جنبیِ «فوروم» در هفتادمین دورهی جشنوارهی برلین به نمایش درآمده است. رویکرد فوق مینیمالیستیِ آفرینندگان این اثر ــ نمایش پیدرپی تصاویر قربانیان در اسناد و مدارک رسمی ــ این امکان را فراهم میآورد که چنانکه باید و شاید یادِ یهودیانی را گرامی بداریم که در ۲۹ ژوئن ۱۹۴۱ و روزهای پس از آن در شهر لاشی در رومانی به قتل رسیدند.
▪️ «خروج قطارها» هم از نظر حالوهوا و هم از نظر رویکرد، دنبالهی «ملت مرده» است. «ملت مرده» مبتنی بر نمایش پیدرپی عکسهای یک عکاس در یکی از شهرهای کوچک رومانی بود. جوده این عکسها را با صدای راویای ترکیب کرده بود که بخشهایی از خاطرات یک پزشک یهودی به نام امیل دوریان را میخواند؛ روایتهای دوریان از یهودستیزیِ فزاینده در دههی ۱۹۳۰ و اوایل دههی ۱۹۴۰ با تصاویر رومانیاییهای غیریهودیِ شاد و سرخوش تضاد چشمگیری داشت. «خروج قطارها» نیز مبتنی بر نمایش تصاویر گذرنامهها و دیگر مدارک رسمیِ قربانیان یهودی است؛ هنگام نمایش تصویر هر یک از قربانیان، داستان مرگ آنها را، عمدتاً از زبان زنان بازماندهی خانواده، میشنویم.
▪️ با مشاهدهی تصاویر رسمیِ قربانیان، که چهرهی بسیاری از آنها (همچون تصاویر اکثر افراد در مدارک رسمی) بیش از حد جدی است، به چیزی جز اسم و علت مرگ آنها پی نمیبریم، اما تماشاگران میتوانند به آسانی جاهای خالی را پر کنند و به لطف همدلی دریابند که این قربانیان هم زندگیای پربار و خویشاوندانی مهربان داشتهاند، پزشک و کارمند، ابزار و یراقفروش و کارگران روزمزدی بودهاند که هر روز از خواب برمیخاستند تا با دشواریهای کسب و کارشان دست و پنجه نرم کنند. تا روزی که، همراه با هزاران نفر دیگر، آنها را بازداشت کردند و به کلانتری بردند. در آنجا بعضی از آنها را آنقدر کتک زدند که جان باختند، بعضی دیگر را به ضرب گلوله به قتل رساندند، و بقیه را بر واگنهای شلوغ قطارهایی سوار کردند که زیرِ آفتاب سوزان تابستان رومانی لنگلنگان حرکت میکرد. آدمهای بیگناه را، صرفاً به علت دینشان، با مشت و لگد، گلوله و خفگی به قتل رساندند.
@NashrAasoo 💬
🎧 نسخهی #شنیداری مقالهی بیاعتنا مباش
🔸 «آشوویتس از آسمان نازل نشد.» آشوویتس آهستهآهسته پیش رفت، پاورچینپاورچین جلو رفت، نزدیک و نزدیکتر شد تا سرانجام این اتفاقات در اینجا رخ داد.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
@NashrAasoo 💭
چگونه غرب اینقدر «عجیب و غریب» شد 🔻
📚 کتاب عظیم جوزف هنریک، عجیبترین مردم جهان، خیلی زود به اثری در یک ژانر خاص تبدیل شده است: چیزی که شاید بتوان آن را «تکاملگرایی اجتماعیِ معاصر» نامید که به دست فردی دانشگاهی برای مخاطبی عام و عمدتاً غیردانشگاهی نوشته شده است. شناختهشدهترین اثر در این ژانر کتابِ جَرِد دایموند با عنوان تفنگها، میکروبها، و فولاد است. این کتابها بر این اساس استوارند که همهی تنوعات اجتماعیِ انسانی را میتوان بر اساس معیار واحدی از پیشرفت سنجید: استعارهای که هنریک، همانند دایموند، برای این موضوع به کار میبرد، استعارهی دوندگانی است که همگی در گذشتهای دور روی خط شروع جای میگیرند و سپس با سرعتهای متفاوت به جلو حرکت میکنند. نویسندگان این کتابها میخواهند به این پرسش پاسخ دهند که «چرا غرب پیروز شد؟»
📚 هر چند تفکر تکامل اجتماعی در درک عامه از تفاوتهای میان-اجتماعی (cross-societal) نهادینه شده است اما مردمشناسی در همان آغاز این رشته آن را رد کرد و تا به امروز نیز برای آن اعتباری قائل نیست. در سال ١٨٩۶، فرانز بوآز استدلال کرد که این ادعا که جوامع مختلف در مسیری یکسان در طول زمان حرکت میکنند با شواهد تاریخی در تناقض است. جوامع به تدریج در جهات مختلفی حرکت میکنند، چون ارزشهای فرهنگیِ مختلفی دارند. در نتیجه، سنجش جوامع بر اساس معیار یکسان پیشرفت به نحوی که گویی هدف و آرمانی جهانی برای همگی انسانها وجود داشته است، تحلیلی علمی نخواهد بود بلکه قضاوتی است هنجاری و قومگرا.
📚 آثار معاصر در تکاملگرایی اجتماعی (social evolutionism) قصد دارند تا مجدداً این پارادایم را به عنوان علم احیاء کنند. از نظر آنها اینکه شرایط واحدهای جغرافیایی در طول زمان تا این حد متفاوت بوده ــ که شاهد آن استعمار اروپایی و «رشد اقتصادی» ثابت در اروپا است ــ نشان میدهد که جوامع انسانی در حال رقابت در مسابقهای یکسان بودهاند: نتایج تاریخی متفاوت صرفنظر از کثرتگرایی فرهنگی که بوآز و شاگردانش اثبات کردند، در واقع همان نتایج تکامل اجتماعی هستند. این نگاه همچنین این آثار را با حساسیتهای معاصر که مخالف برتر نشان دادن غرب هستند سرشاخ میکند. به هر حال، اینکه غرب را پیشگام بشریت بخوانیم بیآنکه اشارهای تلویحی به برتری آن بکنیم، کاری است دشوار. و این دقیقاً هدفِ شعاری است که در پسِ استفاده از لغت WEIRD به عنوان واژهای اختصاری نهفته است. این واژه مخفف «غربی» (western)، «تحصیلکرده» (educated)، «صنعتی» (industrial)، «ثروتمند» (rich) و «دموکراتیک» (democratic) است.
@NashrAasoo 💬
«بخش عمدهای از دانش ما از نحوهی زیست انسانها در هزاران سال قبل مبتنی بر شواهد و مدارکی است که از شیوهی زیست جوامع و قبایل «ابتدایی» در همین دو قرن گذشته به دست آمده است.»
aasoo.org/fa/articles/3215
@NashrAasoo 🔻
تعلیم و تربیت در دنیای سیال، مصرفگرا و آکنده از اطلاعات چه دشواریهایی دارد؟ ویژگیهای یک نظام آموزشیِ کارآمد چیست؟ چگونه میتوان با پرورش «شخصیت» به «تقدیر» شکل داد؟ و هدف غاییِ آموزش چه باید باشد؟ دومین پادکست «یک کتاب» را به مناسبت «روز جهانی آموزش» (۲۴ ژانویه) به کتابِ «دربارهی تعلیم و تربیت، گفتگوی زیگمونت باومن و ریکاردو ماتزئو»، اختصاص دادهایم. در هر قسمت از پادکستِ «یک کتاب» در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به معرفی و بررسی یک کتاب خواهیم پرداخت.
aasoo.org/fa/podcast/3216
@NashrAasoo 🔺
«این کتاب شهادتی ارزشمند بر جنایتی است شرمآور که مقامات دولتی انکارش کردند، تاریخنویسان حکومتی تلاش کردند تا از صفحهی تاریخ محو شود و بسیاری دیگر به کاستن از ذات قرون وسطایی آن پرداختند.»
aasoo.org/fa/books/3213
@NashrAasoo 🔻
«در دو دههی اخیر رسانهها دستکم در ماه آذر دربارهی قتل روشنفکران ایرانی به دست حکومت ایران گزارش میدهند، با این حال بخش زیادی از این گزارشها به چندوچون و جزئیات ترورها اختصاص دارد. زنده نگاه داشتن یاد این کشتهشدگان بخشی از روند دادخواهی و مبارزه برای اجرای عدالت است. پادکست «قتلهای زنجیرهای» اما نه در قتل، که در زندگی مقتولان سیاسی ایران کندوکاو میکند و به دنبال پاسخ این سؤالات است که آنها چه کردند و چه میراثی از خود بهجای گذاشتند؟»
aasoo.org/fa/podcast/3211
@NashrAasoo 🔻
«تاریخنگار و رُماننویس دو پیشهی جداگانه دارند، یکی باید از واقعبودگیِ وقایع اطمینان حاصل کند، و دیگری هیچ بند و بستی بر پا ندارد، و آسمانِ پروازش به وسعت بالهای تخیل بلند است. ولی این بدان معنا نیست که اثر نویسنده و واقعیت هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، زیرا اثر ادبی واقعیتهای نامرئی و ناگفتهای را بازمینماید، که چه بسا تاریخنگار یا قرینه و شاهدی مادی و ملموس برای آن نیابد یا از دید او بگریزد و غافل بگذارد.»
aasoo.org/fa/articles/3210
@NashrAasoo 🔻
📚 بشنوید: پادکست یک کتاب: «ما، احیای امید اجتماعی»
🔸«#یک_کتاب» پادکستِ بررسی کتاب آسوست که در هر قسمت از آن در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر و جامعهشناس، یک کتاب را معرفی و بررسی خواهیم کرد.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
@NashrAasoo 🎧
قربانی کردن انسانها و الگوی تجارت دیجیتال 🔻
🔗 شیوهی برنامهنویسیِ رایانهای بسترهای گوناگونِ تعامل در شبکههای اجتماعی که اکنون مشارکت عمومی در آنها انجام میشود، ما را تشویق میکند که دلیلی برای نفرت از یکدیگر بیابیم. الگوریتمهایی که در توئیتر و فیسبوک رفتارهای خاصی را تشویق میکنند و پاداش میدهند، عمیقترین امیال و غریزههای انسانی ما را به بازی میگیرند تا نمایشهای پرهیجانی از خشونت و قربانیِ نمادین را به وجود آورند. اغلب اوقات خشونت و نمایش ظاهراً شبیه یک بازی یا کار تفریحی به نظر میرسد. بنابراین، اگر کسی آن را بیش از حد جدی بگیرد در معرض این خطر قرار دارد که برچسب هوچیگری یا ارتجاعی بودن بخورد. اما دقیقاً همین جنبهی بازیگونهی این بسترهاست که ما را به ادامهی بازی تشویق میکند. ادامهی بازی و ادامهی پرداخت، زیرا نهایتاً، موضوع اصلی در اینجا کسب سود است
🔗 در آیینهای قربانی جوامع باستانی، طبقهی روحانیون لحظاتی را طراحی میکردند که امیل دورکهایم، جامعهشناس، آنها را لحظات «هیجان جمعی» میخواند. این کار از نظر او شیوهای از کنترل اجتماعی است. روحانیون انگیزههای خشونتآمیزی را تحت کنترل میآوردند که اگر به حال خود رها میشد، میتوانست انسجام اجتماعی را از بین ببرد. آنها این انگیزهها را به مجرای تجربهی مشترکی هدایت میکردند که اجتماع را یکپارچه میساخت. امروزه، همارز همین روحانیون مهندسانی هستند که ما را به درون جعبهی اسکینر [جعبهای که روانشناسان در آن با استفاده از پاداشدهی، رفتار حیوانات آزمایشگاهی را شکل میدهند.م.] مجازی میکشانند و با استفاده از پاداشهای کمارزش ما را به تکرار آیینهای خشونتآمیز باستانی تشویق میکنند.
🔗 خاموش شدن گفتگوهای آزاد ممکن است در کوتاهمدت نوعی ضرر سیاسی به نظر آید اما آنچه خطری به مراتب بیشتر دارد، تسلط منطق قربانیسازیِ سودجویانه بر تمام حیطههای زندگی بشر است، منطقی که تحت تسلط خدایان خالق بسترهای تعامل دیجیتال و روحانیون آنهاست. اما آیین قربانی همیشه حالت چرخه دارد و هرگز پیشرونده نیست. آیین قربانی یک راهحل موقت برای بحرانی واقعی ارائه میدهد که در آن قربانیان به نحوی نمادین جایگزین مشکلاتی بزرگ و چندجانبه میشوند. تنبیه و طرد قربانی آرامشی به همراه دارد که در نتیجهی شانهخالیکردن از مسئولیت و کاهش گذرای فشار روانی به دست میآید. اما خدایان بسترهای تعامل دیجیتال و روحانیون آنها همچنان نفرتی که ما را به سوی این راهحل خشونتآمیز سوق داده بیشتر شعلهور خواهند ساخت. آنها نیاز دارند که ما به این بازی ادامه دهیم.
@NashrAasoo 💬
دستفروشهای مترو، مسافران بیمقصد 🔻
🚈 «ایستگاه صادقیه؛ مسافرین محترم ایستگاه پایانی میباشد. لطفاً پس از توقف کامل قطار را ترک نمایید.»
اینجا ایستگاه پایانی است؛ اما برای دستفروشها هیچ ایستگاهی ایستگاه پایانی نیست. آنها در همهمهی مسافرانِ عجول و سرگشته همیشه متمایزند؛ با چرخدستیها و ساکهای سنگین میبینی که یا ایستادهاند منتظر قطار بعدی و یا زیر آن تکّه از ایستگاه مترو که سقف ندارد، نفسی تازه میکنند و آماده میشوند برای سفر بعدیشان. این گزارش در یک روز آلودهی زمستانی گرفته شد. از حدود ۳۰ نفر درخواست مصاحبه کردیم؛ ۵-۶ نفر اطمینان نداشتند و پاسخ رد دادند؛ ۳ نفر با ترس و احتیاط پاسخهای کوتاه دادند و بقیه، با خوشرویی و البته امید به آنکه شاید این مصاحبه تأثیر مثبتی بر کارشان داشته باشد با ما همکاری کردند.
🚈 «نون خرمایی ۷، شیرمال ۴ ... بیا که آخرشه.»
این را خانمی چادری مثل وِردی تکرار میکند و از کنار ریل عبور میکند. از شرایط کار ناراضی است. میگوید هرچقدر درمیآورد خرج کرایه خانهاش میشود. جنسهایش زیر چادرش پنهان است شاید برای همین کمتر گرفتار مأمورها شده. پسر جوانی به گفتوگو میپیوندد. پسر ساندویچ میفروشد و معتقد است همکار خانماش فروش بیشتری دارد. پسربچهای به جمع اضافه میشود. او هم ساندویچ میفروشد. خانهشان گلشهر کرج است و صبح به صبح با پدرش ساندویچهایی را که مادرش آماده کرده میآورند توی مترو و تا ظهر میفروشند. حالا هم که مدرسهها به دلیل کرونا تعطیل است، با خیال راحتتری دستفروشی میکند. خانم چادری میگوید سود روزانهاش صد تومان است اما پسر جوان اعتراض میکند که: «همیشه هم این طور نیس. یه وقتایی مشتری میاد میگه پول نداره بعداً میریزه به حساب، ولی میره و دیگه هیچ خبری از پول نمیشه. اونقدر این بلا سرم اومده که طرف بیاد بگه بچهش از گشنگی داره میمیره هم بهش جنس نمیدم.» ولی همکار خانماش میگوید: «برای منم زیاد پیش اومده ولی من دلم میسوزه. پاش بیفته بازم نسیه میدم.»
🚈 مترو جای عجیب و متناقضی است. قطارها که قرار بوده محل گذر افراد باشند، تبدیل شده به فروشگاهِ پرهیاهویی که در آن همه جور آدم از شیر مرغ تا جان آدمیزاد دادوستد میکند. ویزیتُور، لباسزیر میفروشد؛ کارشناس جهانگردی، دستکش؛ آهنگر، دستمال کاغذی؛ لیسانسهی زبان، بدلیجات؛ دانشجوی مدیریت، گیاهان خشک دارویی. دَمدَمای رفتن یکی از دخترهای جوانِ بدلفروش از ما میخواهد تا قصهی آنها را بنویسیم: «نسل آینده باید قصهی ما رو بدونن. باید بدونن چی به ما گذشته.» و در جواب، دوست همکارش میگوید: «باور کن اگه همین جوری پیش بره اونا حسرت همین زندگی نصفهنیمهی ما رو میخورن.»
و مرد دستفروشی کولهی سنگیناش را روی دوشاش میگذارد، جلوی درِ قطار میایستد و میگوید: «خلاصه خانوم! اینجا هیچکی سر جای خودِش نیس. هیچکی!» این را میگوید، قطار را ترک میکند و درِ قطار بسته میشود.
@NashrAasoo 💬
#دفترهای_آسو هر دو ماه یکبار منتشر میشود و در آن با بسط و عمق بیشتری به موضوعات میپردازیم. این دفترها را میتوانید به صورت رایگان از وبسایت یا تلگرام آسو دانلود کنید.
aasoo.org/fa/daftarha
@NashrAasoo 📚
«برای آنکه آزادی واقعی باشد، باید این امید را در دل زنده نگاه داشت که میتوان در جهان نفوذ کرد و تأثیر گذاشت. به عبارتی، آزادی نه تنها توانایی آغاز کردن سلسلهی جدیدی از رویدادها بلکه این امید است که شاید کسی بتواند چنین کند.»
aasoo.org/fa/articles/3202
@NashrAasoo 🔻
«میراث دوگانهی گرایش دموکراتیک انقلاب فرانسه، که شخصیت پر دوشن تجلی آن بود، نشان میدهد که جنبشی که در سال ۱۷۸۹ آغاز شد امروز برای ما هم منشأ الهام است و هم زنگ خطر. در این ۲۰۰ سالی که از زمان تسخیر باستیل میگذرد هیچ کس نتوانسته است به شیوایی انقلابیون فرانسه آرزوی انسان برای رسیدن به آزادی و عدالت را صورتبندی کند و هیچ کس هم نتوانسته است به خوبی آنان خطرات تعقیب یکسویهی این اهداف را نشان دهد.»
aasoo.org/fa/articles/3204
@NashrAasoo 🔻
«تماشای این مستند تجربهای دشوار اما ضروری است زیرا جامعهی رومانی معمولاً نقش خود در هولوکاست را انکار میکند. همین امر این فیلم را به نوعی گرامیداشتِ فراموشنشدنیِ جانباختگان این واقعه تبدیل میکند.»
aasoo.org/fa/articles/3219
@NashrAasoo 🔻
جان آدمی، مفت!
✍️ الهام زارعنژاد
🔸 اجرا و چیدمانِ #جانآدمیمفت را جمعه سومِ بهمن ماه، در خیابان، مقابلِ تالار وحدت، که در آن دوسالانهی ملی مجسمهسازیِ تهران برپاست، اجرا کردم. این سومین سالیست که همزمان با یک جشنواره به آنجا میروم و حتی اگر بادِ موافق هم نوزد من اثرم را در خیابان به دنیا میآورم، در همین تهرانِ خودمان که شهردار همهجایش نوشته است شهری برای همه!
توضیحات بیشتر:
aasoo.org/fa/multimedia/videos/3222
@NashrAasoo 🔺
«تخصص جوزف هنریک در زیستشناسیِ تکاملی انسانی است، که در آن کرسی استادی دانشگاه هاروارد را دارد. اما آنچه در کتابش دیده نمیشود تخصص مرتبط تاریخی است. در پایان نباید این حرف را ناگفته گذاشت که کتاب از داستانهای غلطانداز و دلچسبی که غرب دوست دارد برای خود تعریف کند فاصله نمیگیرد.»
aasoo.org/fa/books/3207
@NashrAasoo 🔻
سایهی سنگین تطورگرایی بر نظام دانش 🔻
🔸 میتوان گفت تطورگرایی در تمام قرن نوزدهم و نیمهی اول قرن بیستم بر علوم انسانی حاکم بود. این ایده که تاریخ تمدن چیزی جز سیر نظاممند و تکاملیِ جامعه در جهت ترقی و تعالی بشر نبوده است، ریشه در عصر روشنگری داشت و با موفقیتهایی که اروپای غربی در گذر از قرون «تاریک» گذشته به دست آورد و ایمانی که به دقت، خطاناپذیری و قابلاتکا بودن خِرد و علم نوین پیدا کرده بود تقویت میشد. در واقع، اندیشمندانی که قائل به تطورگرایی بودند در نظریههای خود الگویی متافیزیکی، خطی و جهانشمول را پیشفرض میگرفتند که بر اساس آن تمام تغییرات تاریخی، پیوسته، نظاممند و در جهت تکامل و پیشرفت تمدن بشری بوده است؛ در نتیجه هر پدیدهی اجتماعی باید در بستر این کلِ پیوسته و میانِ زنجیرهای از رویدادها مورد ارزیابی قرار میگرفت.
🔸 تطورگرایی همراستا با گسترش تمایلات استعمارطلبانه در غرب رشد کرد و چون میتوانست با تأیید برتریِ تمدن غربی توجیهی برای ماجراجوییهای نظامی دولتمردان فراهم آورد و مسئولیت سنگین اخلاقی صدور این تمدن و کمک به جوامع عقبافتاده را به ایشان محول کند، بیشازپیش مورد استقبال قرار گرفت. از این منظر، گزاف نخواهد بود اگر ادعا کنیم که تطورگرایی در دستکم دو قرن گذشته موتور محرک مطالعات شرقشناسانه و شاخههای علمی مولود آن یعنی مردمشناسی، انسانشناسی و باستانشناسی بوده است. فارغ از انگیزههای نظامی و استعماریای که اروپاییان را به شناخت مردمی ترغیب میکرد که قرار بود سرپرستی آنها را بر عهده گیرند، بخشی از علاقهی دانشمندان غربی به مطالعهی مردم غیراروپایی و «بدوی» ناشی از این بود که به نظر ایشان این جوامع بهمثابهی دریچههایی رو به گذشته بودند. شرقشناسان و مردمشناسان غربی دستهدسته بار سفر میبستند و سوار بر ماشین زمان خود را در سرزمینهایی مییافتند که هنوز از نفوذ مظاهر تمدن غربی برکنار مانده بود.
🔸 نفس اینکه اجتماعات انسانیِ مختلف تجارب متفاوتی داشتهاند و مسیر فرهنگیِ متفاوتی را طی کردهاند لزوماً نمیتواند به این معنی باشد که نسبت به دیگر جوامع از تمدن کمتر بهره بردهاند. رویکردهای نوین پیشگفته با پیرایشِ فعالیتهای علمی از تصلب، جزماندیشی و خودبرترپنداری رایج، افقهایی وسیعی پیش روی چشمان جامعهی علمی میگشاید. این رویکردها همچنین میتواند به جوامع مدرن کمک کند تا با فاصله گرفتن از این توهم برتری با روی گشادهتری با سایر فرهنگها به مراوده بپردازند.
@NashrAasoo 💬
📚 بشنوید: پادکست یک کتاب: «دربارهی تعلیم و تربیت، گفتگوی زیگمونت باومن و ریکاردو ماتزئو»
🔸 دومین پادکست «#یک_کتاب» را به مناسبت «روز جهانی آموزش» (۲۴ ژانویه) به کتابِ «دربارهی تعلیم و تربیت، گفتگوی زیگمونت باومن و ریکاردو ماتزئو»، اختصاص دادهایم. در هر قسمت از پادکستِ «یک کتاب» در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به معرفی و بررسی یک کتاب خواهیم پرداخت.
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
@NashrAasoo 🎧
آنکه گفت آری، آنکه گفت نه! ــ نگاهی به کتاب «صداهای آن کشتار» به کوششِ ناصرمهاجر 🔻
✍️ کلمه، وقتی در بیان فاجعهای تا سی سال تکرار میشود، چنان به عادت ذهن و زبان راوی و خواننده میآمیزد که گاه به تدریج از معنا تهی میشود و وحشت و وقاحت فاجعه را عادی میکند. اما با مطالعهی نسخهی انگلیسی کتاب صداهای آن کشتار که به اعدامهای جمعیِ سال ۱۳۶۷ میپردازیم، چنان حیرتزده میشویم که گویی برای اولین بار واقعهای عجیب را از زبان شاهدانی غریب میشنویم: اعدام زندانیانی که پیش از محاکمه در دادگاههای چند دقیقهای، به علت صدور احکام قطعی در زندان به سر میبردند و حتی دوران محکومیت بعضی از آنها سپری شده بود و در آستانهی آزادی بودند.
✍️ این حکایت که سی سال در خفا و عیان، سینه به سینه نقل شده بود، حالا با کلماتِ غریبه، وارد ذهن دردآشنایمان میشود و به ما میگوید که روایت مبارزات دشوار روشنفکران یک سرزمین به زبانی جهانی تأثیر شگرفی بر ذهن خوانندهی بومی و غیربومی بر جا میگذارد. شاید ناصر مهاجر هم بدین منظور روایتهای شاهدان آن واقعه را به زبان انگلیسی و توسط یک ناشر بریتانیایی منتشر کرده است. رویدادهای بیان شده در این کتاب، که توجه گروهی از اندیشمندان متعهد را جلب کرده است، اشاره به واقعهای دارد که شعلههای ویرانگرش تا امروز خاموش نشده است.
✍️ آنجلا دیویس، کنشگر سیاسی و فیلسوف آمریکایی، در پیشگفتار کتاب از رویکرد خود نسبت به وقایع ایران پس از انقلاب اسلامی صادقانه انتقاد میکند و مینویسد: «زمانی مبارزات ترقیخواهانه و رادیکال مخالفان سیاسی در ایران، در انتخاب مسیر مبارزهی من به عنوان یک فعال سیاسی در آمریکا تأثیر فراوانی داشت. بخشی از شاخصترین خاطرات سیاسی من مربوط به فعالیتهایی است که در همبستگی با اعتراضات ضد شاه در دههی ۱۹۶۰ انجام دادهام. وقتی بنواونه زورگ، دانشجوی آلمانی، در جریان تظاهرات علیه سفر شاه به آلمان در ژوئن سال ۱۹۶۷ کشته شد، من همراه با «سازمان دانشجویان سوسیالیست آلمان» بودم و هنوز خاطرهی ترس و وحشتی که از فعالیتهای ساواک در اروپا و ایران داشتیم از یادم نرفته است. همبستگی با جنبشهای مترقی داخل ایران در آن برهه از زمان سرفصلی مهم در کارنامهی فعالیتهای ضدامپریالیستی به شمار میرفت. اگر ما تهاجم نظامی آمریکا به ویتنام را از طریق اعلام همبستگی با مردم ویتنام به چالش کشیدیم، به همان میزان نیز با اعلام پشتیبانی از ملت ایران، حمایت آمریکا از شاه را به چالش کشیدیم. با چنین پیشینهای، آیا به عنوان متحدان جنبش ترقیخواه ایران نباید به دلیل تعلل خود در نادیده گرفتن رفتار سران جمهوری اسلامی در سرکوب جنبشهای پس از انقلاب اسلامی از خود انتقاد کنیم؟»
@NashrAasoo 💬
بشنوید: قتلهای زنجیرهای - محمدجعفر پوینده
✍️ «محمدجعفر پوینده، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران، در پاییز سال ۱۳۷۷ به دست وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی کشته شد. نازنین پوینده، دختر محمدجعفر؛ اکبر معصومبیگی، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران؛ نفیسه موسوی، پژوهشگر ادبیات تطبیقی و فرناز سیفی، روزنامهنگار و از پایهگذاران کمپین یکمیلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیضآمیز در ایران، در گفتوگو با امید رضایی به این سؤالات پاسخ میدهند که پوینده که بود، چطور میزیست، چه عقایدی داشت و جانش را در چه راهی گذاشت؟»
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
@NashrAasoo 🎧
مادام گیوتین و مستیهایش: انقلاب فرانسه به روایت دیکنز 🔻
📜 «بهترین روزگار بود و بدترین روزگار بود، زمانهی فرزانگی بود، زمانهی دیوانگی بود، عصر ایمان بود، عصر گمان بود، فصل نور بود، فصل ظلمت بود، بهار امید بود، زمستان یأس بود، همه چیز را پیش چشم خود گسترده داشتیم، هیچ چیز پیش روی خود نداشتیم، ما همه یکراست راهی بهشت بودیم، ما همه یکراست مسیر معکوس را میپیمودیم، باری، دورانی چنان همسان با دوران ما که برخی مقامات اصرار میورزیدند که مردم باید در مقایسه، این دوره را، خوب یا بد، در صدر همهی ادوار بنشانند.» چارلز دیکنز داستان دو شهر را با چنین آغاز شگرفی شروع میکند، و با این کرشمهی شورانگیز، خواننده را به قدمنهادن در دنیای داستان فرامیخواند. دیکنز را نخستین رُماننویس انگلیسیِ شهر خواندهاند، و قهرمان اصلی داستان دو شهر را نه شخصیتها که مکان وقوع داستان، لندن و پاریس، دانستهاند: یکی جزیرهی ثبات و دیگری سپندی بر آتش آشوب.
📜 دیکنز انقلاب فرانسه را تنها از راه روایت توماس کارلایل کشف کرد و با الهام از تاریخ انقلاب فرانسهی او رمان خود را نوشت. کارلایل، تاریخنگار نامبردار اسکاتلندی با مطالعهی بسیار دربارهی انقلاب اثری ماندگار پدیدآورد. اما به داوری چسترتون، «تصویری که دیکنز از انقلاب به دست میدهد به مراتب بهتر و درستتر از تصویری است که کارلایل ارائه میدهد. انقلابی که دیکنز تصویر میکند از انقلابی که کارلایل وصف میکند به حقیقت نزدیکتر است.» انقلاب فرانسه دنیایی به مراتب سادهتر از آن بود که کارلایل بتواند درک کند و بفهمد، چون کارلایل طبیعتاً آدم دقیق و نکتهبینی بود و ابداً ساده نبود، اما دیکنز چون ساده بود توانست آن را چنانکه بود ببیند و درک کند، و لذا خشم ساده و بیپیرایهای را که علیه بیداد طغیان کرده و نیز حس انتقامجوی و خشونتی را که از پی آن آمده بود، به خوبی دریافت.» او خشونت و قدرت مطلقه را دو شهوت شریرانهی طبیعت انسانی میشمرد، ولی کارلایل آن را پیچیدهتر میدانست و میکوشید شقاوت و قساوت نهفته در خشونت را به عوامل ناشناخته و رازآمیزی پیوند دهد و مقتضای قانون قدرت بنماید. از این رو، کارلایل «مفهوم عدالت و انتقام را هرگز درنیافت.»
📜 دیکنز در مقام استادِ تخیل و تصویر در بازنمایی انقلاب فرانسه چیزهایی را به خواننده نشان میدهد که حتی شاهد عینی نیز لزوماً قادر به دید و دریافت همهی آنها نیست. او به واقعیتی پنهان در زمانی برای همیشه سپریشده جان و جسمیت میبخشد، و خود مایهای غنی برای پروردگی و پختگی خودآگاهی تاریخی خواننده، و نیز بلوغ و بالندگی ذوق زیباشناختی سیاسی وی میگردد.
@NashrAasoo 💬
امیدوار بودن به چه معناست؟ آیا میتوان در شرایط سخت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی امیدوار بود؟ وجه تمایز امیدواری با خوشبینی چیست؟ امید چه نسبتی با آمال و آرزوهای شخصی هر انسان دارد و در عمل چطور میتواند ما را به روزهای بهتر رهنمون شود؟ در اولین قسمت از پادکستِ «یک کتاب»، به بررسی کتاب ما، احیای امید اجتماعی از رونالد ارونسون پرداختهایم. «یک کتاب» پادکستِ بررسی کتاب آسوست که در هر قسمت از آن در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر و جامعهشناس، یک کتاب را معرفی و بررسی خواهیم کرد.
aasoo.org/fa/podcast/3209
@NashrAasoo 🔺
«فارغ از اینکه در هر نبرد خاص در جنگهای مکرر آزادی بیان چه کسی پیروز شود، هر دو طرف این تضاد قدرت، کلیت سیستمی را تقویت میکنند که این ماجرا در چارچوب آن جریان دارد. و بنابراین میتوان الگویی را مشاهده کرد که بزرگتر و مهمتر از جزئیات بحثهای سیاسی پرهیجان و تازه است. آنچه به فرهنگ کنونی شکل داده است نه استدلالها و ایدههای گروههای خاص سیاسی بلکه ساختار بسترهای دیجیتال است.»
aasoo.org/fa/articles/3058
@NashrAasoo 🔻
دَمدَمای رفتن یکی از دخترهای جوانِ بدلفروش از ما میخواهد تا قصهی آنها را بنویسیم: «نسل آینده باید قصهی ما رو بدونن. باید بدونن چی به ما گذشته.» و در جواب، دوست همکارش میگوید: «باور کن اگه همین جوری پیش بره اونا حسرت همین زندگی نصفهنیمهی ما رو میخورن.»
aasoo.org/fa/notes/3203
@NashrAasoo 🔻
چگونه در جهانی غیرانسانی میتوان انسانیت را ارج نهاد 🔻
🔸 موسیقیدان و شاعر اتریشی، لِئو اشتراوس (۱۹۴۴-۱۸۹۷)، تِرِزیناشتات (Theresienstadt) را «انگار که شهر» یا «شهرگونهجایی» نامیده است. نازیها آن را ساختند تا ایستگاهی موقتی برای زندانیان یهودی در مسیر آنها به دیگر اردوگاههای کار اجباری شود. اما در عین حال از آن استفادهی تبلیغاتی میکردند: زندانیان یا ساکنان آنجا یهودیان مسن بودند، به اضافهی کافه، دانشگاه، کتابخانه، حتی سالن اپرا. ترزیناشتات خانهای برای یهودیان بود، که نازیها به آنها «اهدا کرده بودند»، روشی از سوی نازیها تا بتوانند عموم جهانیان را در مورد نسلکشی و کشتار یهودیان بفریبند. ترزیناشتات نوعی توهم بود: کبکبه و دبدبهی شهری بافرهنگ، علتِ وجودی raison d’êtr آن را که بیرحمی و کشتار بود پنهان میکرد. همانطور که اشتراوس در شعرش «انگار که» Als-ob میگوید:
قهوهخانهای آنجاست
درست مثل کافهای اروپایی
با ساز و نوای موسیقی
آنجا احساس میکنی که انگار ...
جایی که آدمها تقدیری ناگوار را تاب میآورند
انگار که آنقدرها هم ناگوار نیست
که حرفهایشان دربارهی آیندهای بهتر است
انگار که فردایی هم در کار است.
بیشتر از ۳۰ هزار نفر در ترزیناشتات مردند و ۸۸ هزار نفر به دیگر اردوگاههای مرگ تبعید شدند.
🔸 در سال ۱۹۴۲، امیل اوتیتس، فیلسوف چک-آلمانیِ ۵۹ ساله، را در ترزیناشتات منزل دادند. در اینجا، در این انگار که شهر/شهرگونهجا بود که او فلسفهی بدیع و اصیل خود را صورتبندی کرد ــ در واقع، سرشت فریبندهی ترزیناشتات نوعی اساس و بنیاد برای اندیشهی او فراهم کرد. اوتیتس وقت خود را در ترزیناشتات صرف «آزمونی» کرد که به کندوکاو در این مسئله اختصاص داشت: چگونه آدمی میتواند انسانیت خود را در شرایطی چنین غیرانسانی حفظ کند؟ اوتیتس توانِ عمل کردن، خود را بیرون کشیدن از زنجیرهی علّی رویدادها و آفرینش رشتهی جدیدی از رویدادها را ذاتِ انسانیت تلقی میکند. به این معنا، اردوگاه کار اجباری جهانی غیرانسانی است، و در آن آدمی از امکان آغاز کردن زنجیرهای جدید از اعمال و پیشبینی نتایج آن به صورتی منطقی و مستدل محروم است. در چنین شرایطی، چگونه میتوان تماماً انسان بود؟ جوابی که او ارائه میدهد تخیل، داستان و واقعیت را به هم پیوند میدهد.
@NashrAasoo 💬
زنده باد انقلاب! 🔻
📜 کسانی که به دیدن پایتخت فرانسه، پاریس، میروند اغلب از خود میپرسند اگر انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه رخداد مهمی بود پس چرا اثری از باستیل، قلعهای متعلق به دوران قرون وسطی که هجوم به آن در ۱۵ ژوئیهی ۱۷۸۹ شگرفترین لحظهی انقلاب بود، بر جای نمانده است؟ «فاتحان باستیل» که مصمم بودند هر آنچه را در نظرشان نماد استبداد بود، نابود کنند بلافاصله شروع به ویران کردن آن کردند. حتی ستون میانهی میدان باستیل ارتباطی با ۱۷۸۹ ندارد: بنای یادبود کسانی است که با یک نسل فاصله در قیامی دیگر، «انقلاب ژوئیه»ی ۱۸۳۰، جان باختند.
📜 میراث انقلاب فرانسه را نه در بناهای یادبود بلکه در آرمانهای آزادی، برابری، و عدالت میتوان یافت، آرمانهایی که هنوز هم الهامبخش دموکراتهای مدرن است. فرانسویهای ۱۷۸۹، که بلندپروازتر از انقلابیهای آمریکایی سال ۱۷۷۶ بودند، تنها برای استقلال ملی خود مبارزه نمیکردند: آنان میخواستند اصولی بنیاد نهند که مبنای آزادی انسانها در هر نقطهی جهان باشد. اعلامیهی استقلال ایالات متحدهی آمریکا به شکلی گذرا به حقوق «آزادی، برابری و جستجوی سعادت» اشاره میکرد بدون این که معنای آنها را توضیح دهد یا بگوید نحوهی تحقق آنها چگونه است. «اعلامیهی حقوق بشر و شهروند» فرانسه شرحی از حقوقی که آزادی و برابری را شکل میدهند به دست میداد و همچنین طرحی از حکومتِ مبتنی بر مشارکت همگان ارائه میکرد که میتوانست موجب توانمندی شهروندان در دفاع از حقوقشان شود.
📜 انقلابیون فرانسه، بسیار آشکارتر از آمریکاییها، اذعان داشتند که اصول اعلامی آزادی و برابری آنها پرسشهایی بنیادین دربارهی مسائلی چون جایگاه زنان و توجیه بردهداری مطرح خواهد کرد. در فرانسه، بر خلاف آمریکا، بحث بر سر این مسائل داغتر و جسورانهتر بود. انقلابیون در ابتدای کار پذیرفتند که «طبیعت» برای زنان حق سیاسی قائل نیست و بنا بر «ضرورت مبرم» باید بردهداری را در مستمعرههای فرانسه حفظ کرد ــ در سال ۱۷۸۹ تعداد بردگان فرانسه در این مستعمرهها ۸۰۰ هزار نفر بود که بسیار بیشتر از تعداد بردگان در ۱۳ ایالت آمریکا، ۶۷۰ هزار نفر، بود.
@NashrAasoo 💬
پروپاگاندا و دیگر بستگان: کنکاشی بر تعامل ما با شرکای ناخواندهی فکر و رفتارمان 🔻
📺 آتش جهنم هیتلر در کورههای آدمسوزی بهوضوح قابللمس بود اما لمس حرارت جهنمهای بهشتنمای امروز مستلزم تیزبینی و تشخیص لایههای نهان و پیچیدهتر واقعیت است. واقعیت این است که انسان امروز قطعاً هوشمندتر و مجربتر است اما خبر بد این که دستاندرکاران جریانهای تبلیغاتی نیز از همین گونه انسانها هستند! آنها بهواسطهی حرفهی خود با همهی ابعاد رشد هوش و آگاهی جمعی نیز آشنا هستند و به نظر میرسد که به لطف چنین شناختی، توانستند همواره حداقل یک گام جلوتر از هوش جمعی قدم بردارند و همچنان هدایت اذهان را در دست داشته باشند.
📺 گوبلز معتقد بود: «بیشتر مردم گرامافونی هستند که افکار عمومی را بازپخش میکنند. افکار عمومی را هم نهادهای افکار عمومی مثل مطبوعات، رادیو، مدرسه، دانشگاه و آموزش همگانی شکل میدهند.» رسانه و مدرسه در کنار بسیاری عوامل دیگر در شکلدهی عادات فکری ما مؤثرند. رسانهها اغلب تمایل دارند که مسائل پیچیده را به دوقطبیهای ساده تقلیل دهند و بهجای پرداختن به بطن امور، بیشتر مایلاند به فرع بپردازند زیرا گویا داستانهای پرماجرا، کشمکش و جنجال، بیشتر خریدار دارد. در مسئلهی پیچیدهای همچون گرمایش زمین، دعوای گرتا و ترامپ بازتاب گستردهتری دارد تا بررسی جامع عوامل مؤثر بر گرمایش، راهحلها، و تلاشهای بلندمدت. یا در نمونههایی عامهپسندتر، پرداختن به آنچه یک مقام مسئول در زندگی شخصیاش انجام میدهد، بهمراتب اهمیت بیشتری پیدا میکند تا آنچه در حیطهی مسئولیتش انجام میدهد. حتی در بحثهای کارشناسی نیز گفتگو همواره در سطح قیلوقال باقی میماند. همیشه کارشناسانی را میبینیم که با صدای بلند در حال دفاع از دیدگاه خود و رد دیگریاند، همیشه مباحث در مضیقهی زماناند، هیچگاه بحث به نتیجهی مشخصی نمیرسد؛ گویی در عالم واقع، هرگز دو کارشناسِ غیر همنظر به اجماع نمیرسند. استمرار این نمایش ضمیر ما را به این نتیجه میرساند که در این آشفتهبازار، برونرفت از معضلات ناممکن است زیرا حتی در میان نخبگان هرکس به فکر نواختن ساز خود است. پس رفتهرفته از بهبود دل میبُریم و به حالتی از انفعال گرفتار میشویم.
📺 خوشمان بیاید یا نه، احاطهی دائمی، قدرتمند، نامحسوس و زیرکانهی نیروهای تبلیغات، واقعیتی انکارناپذیر در زندگیِ ماست و بخش چشمگیری از افکار و رفتار ما توسط این نیروها شکل داده میشود. ناآشنایی با سازوکار این نیروها و عدم تجهیز به ابزار ضروری خودآگاهی، سبب خواهد شد که ناخواسته به ابزار تحقق اهداف دیگران تبدیل شویم. شاید روزی عاملان پروپاگاندا به این نتیجه برسند که اساس را بر محور صداقت بگذارند تا اصولاً تلاش برای مختلسازی آگاهی مردم لازم نباشد. اما تا آن روز بهتر است که بکوشیم از آنچه دیگران برای ما اراده کردهاند فارغ گردیم و مسئولیت آگاهیِ خود را بر عهده گیریم؛ در مواجهه با این نیروها، اندیشه و خردمان را با احساسات و هیجانات انسانی و طبیعیمان همراه کنیم و در تقویت بنیانهای فکری خود نیز از مزایای هر دو الگوی فکریِ جزءنگر و کلنگر در کنار هم بهره گیریم. و بدین ترتیب با انتخابهای آگاهانه، فارغ از تأثیر پروپاگاندا، تصمیم خواهیم گرفت که با جریانی همراه شویم یا نه.
@NashrAasoo 💬