mostafamalekian | Неотсортированное

Telegram-канал mostafamalekian - مصطفی ملکیان

65033

🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری: 👤 @admynchannel 🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) : 👤t.me/mostafamalekiian 🔸صفحه اینستگرام: instagram.com/mostafamalekian_official/ 🔹کانال ناقد: @naghedchannel

Подписаться на канал

مصطفی ملکیان

🍃🍃🍃معرفی کانال های مفید

سخنرانی های تد
@TEDPersianSubtitle
ناکوک
@nakkookk
عقل آبی. صدیق قطبی
@sedigh_63
اخبار فلسفه
@philosophynews
کتابهای در دست ترجمه
@preparing
ترجمان
@tarjomaanweb
پژوهش هنر
@artsearching
اگزیستانسیالیسم
@existentialistt
کافه هنر
@Cafehonarr
آشنایی با ادیان
@adyan95
نقد حال ما
@naghdehalema
بانک مقالات فلسفی
@philosophic_papers
مطالعات دائویی
@Daoismir
دین آنلاین
@DinOnline
رو به درون :
@towardinside
مینوی خرد :
@minouyekherad
فلسفه بازی
@pforch
اخلاق فناوری
@ethics_technology
نقدنامه
@naghd_name
مرکب خرد
@markabekherad
شعر گرام
@Sheargraam

🔹کانالهای روانشناسی:

مرکز مشاوره دانشگاه تهران:
@UTcounseling
فایل های تصویری روانشناسی
@psychoIran
فایل های روانشناسی
@mentall_health
فیلم های روانشناسی
@filmravan

درمانکده اضطراب ایران :
@anxietyiran
بهداشت روان:
@MignaChannel
بنیاد روان درمانی
@bonyadravandarmani
میگینا
@MignaChannel

🔻تهیه شده در کانال :
مصطفی ملکیان
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🍃🍃تفرد انسان از منظر ژان ژاک روسو

🔹ژان ژاک روسو فیلسوف فرانسوی می‌گفت آموزش و پروش باید به هر انسانی یاد بدهد که چگونه به تفرّد خودش جامۀ عمل بپوشاند؛ آزادسازی فرد از مانند دیگران بودن، رهایی‌بخشی فرد از هم‌رنگی با جماعت یعنی یاد بدهیم به فرد که برود سراغ کار خاصی که هستی به دوشش گذاشته است. این مطلب یک سری مقدماتی نیاز دارد که عرض می‌کنم.

🔹از قدیم‌الایام هم فیلسوفان و هم عارفان بر یک نکته‌ای تأکید می‌کردند: که هیچ دو چیزی عین هم نیستند، نمی‌توانید دو برگ یا دو گل پیدا کنید که عین هم باشند. فیلسوفان با یک سلسله قواعد فلسفی می‌گفتند و عرفا هم با راه دیگری می‌گفتند که لا تکرار فی‌التجلی یعنی خدا دوبار یک جلوه نمی‌کند و چون هر موجودی را یکی از جلوه‌های خدا می‌دانستند می‌گفتند خدا هیچ لباسی را دوبار نمی‌پوشد. در قالب هر پدیده‌ای جلوه کرد فقط یک‌بار جلوه می‌کند و هر چقدر دو پدیده شبیه باشند باز فرق می‌کنند.

🔹در این جا به این موضوعات و قواعد کلی که در فلسفه و عرفان گفته می‌شود کاری نداریم. در عالم انسانی این سخن به طریق اولی مصداق دارد یعنی هیچ دو انسانی یکسان نیستند هر انسانی یک ویژگی‌هایی دارد که از لحاظ آن ویژگی‌ها بی‌همتاست در طول تاریخ هستی، و نه فقط تاریخ فرهنگ بشری یا تاریخ حیات بشری. هر کدام از ما نمونه نداریم و یک بار در هستی ظهور می‌کنیم. به این می‌گویند وجه بی‌همتای انسان. به این معنا همه بی‌همتا و بی‌تا و بی‌نظیریم.

🌷🌷 مصطفی ملکیان، تعلیم و تربیت اخلاقی

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

⚪️اندیشه پیشرفت در مقابل اندیشه پس رفت

✔️مصطفی ملکیان

🔹جهان نگرى مدرنیسم یک جهان نگرى قائل به پیشرفت است. در حالى که در ادیان و مذاهب جهانى نه تنها چیزى به نام پیشرفت وجود ندارد بلکه به جاى آن، ایده «پس رفت» به چشم مى خورد. در جهان نگرى سنتى و دینى، انسان در فطرت خود موجودى آرمانى است. در تقریباً تمامى ادیان و مذاهب جهان، براى دیدن و شناختن انسان آرمانى، هر چه بیشتر باید به عقب و به منشأ و سرچشمه بازگشت. به این اعتبار، انسان نخستین آرمانى تر از انسان بعد و بعدتر است. در ادیان و مذاهب جهان اندیشه پیشرفت دیده نمى شود و دقیقاً اندیشه ضدپیشرفت دیده مى شود. البته این ایده ادیان، در مقام توصیف است نه در مقام توصیه. بدین معنا که نمى گویند پیشرفت نکنید بلکه مى گویند بشر تاکنون پیشرفت نکرده است. متقابلاً در اندیشه پیشرفت گفته مى شود ما همیشه رو به آینده اى حرکت مى کنیم که فعلاً و عجالتاً در قیاس آن آینده در وضعیت بدترى هستیم اما در قیاس با گذشته، وضعیت مطلوب ترى داریم.

🔹 به عبارت دیگر اندیشه پیشرفت حکم مى کند که وضعیت جهان رو به کمال است. در حالى که در تفکر سنتى و دینى، انسانهاى نخستین انسانهاى آرمانى بوده اند و هر چه از تاریخ بشر مى گذرد ما از آن وجه آرمانى خود دور مى شویم. چنین دیدگاهى البته با جهان نگرى مدرن سازگارى ندارد. به اعتبار چنین دیدگاهى است که در جهان نگرى مدرن چیزى به نام «جهنم» کمتر دیده مى شود. انسان مدرن در آینده خویش بهشت مى بیند نه جهنم.
بگذریم از اینکه مدرنیته در معناى آرمانى خود نه به بهشت قائل است و نه به جهنم چرا که به زعم طرفداران مدرنیسم، جهنم اساساً با اندیشه پیشرفت ناسازگار است. سازگار نیست که گفته شود ما به جلو مى رویم ولى مى رویم که به جهنم برسیم.

⚡️سخنرانی مدرنیته را چگونه می فهمم،روزنامه ایران، 2 و 3 اردیبهشت 1385
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔹از نظر کى يرکگور( فيلسوف و الهيدان دانمارکى) زندگى انسان ها را مى توان به سه مرحله تقسيم کرد،مرحله لذت،مرحله اخلاقى زيستن و مرحله عشق.
🔹در مرحله اول،يک اصل برکل زندگى حکومت مى کند و آن اصل،اصل لذت است.در اين مرحله من با خودم،انسان هاى ديگر و طبيعت چنان کنش و واکنش دارم که بيشترين لذت را ببرم.
🔹اين که انسان هايى که در مرحله لذت هستند، به دنبال چه لذت يا لذت هايى مى روند به عوامل چهارگانه ژنتيک، تعليم و تربيت دوران کودکى،سنخ روانى و سن بستگى دارد.

سخنرانى اخلاقى زيستن- استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇👇

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

💫معرفی کتاب سرشت شر نوشته کوئن

✔️مصطفی ملکیان

🔹کتاب "سرشت شر"، نوشته ی کوئن، در غرب و در ایران، اخیرا منتشر شده است. این کتاب، بسیار مهم تلقی می شود. ادعا بر این است که کوئن در این کتاب، سخنانی را درباره ی شر مطرح کرده است که قبلاً نه فیلسوفان و نه روانشناسان اجتماعی، بر آن تفطن پیدا نکرده بودند.
ترجمه ی این کتاب، توسط خانم بهاره رهادوست صورت گرفته است که ترجمه ی خوبی است.

1⃣ تعریف شر

کوئن می گوید که معادله ی شر برابر است با درد و رنج، یا معادله ای است که اصلاً غلط است و یا اینکه به راحتی قابل اثبات نیست. تا قبل از این کتاب، در هر کتابی در فلسفه ی دین یا روانشناسی اجتماعی یا اخلاق، چهار نوع شر برشمرده می شد:

➖1) شر مابعدالطبیعی(شر وجودشناختی)
شر مابعدالطبیعی، شری است که همه ی موجودات آن را دارند، الا خدا. هر موجودی غیر از خدا، ممکن الوجود است. هر ممکن الوجودی محدود و متناهی است و هر حد و تناهی ای شر است. بنابراین، فقط موجودی که حد و تناهی نداشته باشد شر نیست و تنها یک موجود نامتناهی وجود دارد و آن خداست. پس هر موجودی به جز خدا، شر است. این شر، شامل جمادات و نباتات و حیوانات و انسان ها می شود.

➖2) شر طبیعی
زلزله و آتشفشان و سیل و قحطی و ... شرهای طبیعی هستند. این شرها، علی الظاهر شر هایی هستند که انسان در آن ها دخالتی ندارد. عبارت علی الظاهر بدین خاطر است که برخی، انسان را در این شرها را، دخیل می دانند.

➖3) شر اخلاقی
هر عملی که دین و مذهب آن را گناه بداند یا از منظر اخلاق، نادرست باشد، شر است.

➖4) شر عاطفی
شر عاطفی یعنی درد. وقتی دندان انسانی درد می کند، درد این دندان را شرِّ عاطفی می دانند. برخی می گفتند که شر عاطفی را به رنج ها هم باید تسری داد. مثلا وقتی به یاد کسی می آوریم که در موقعیتی دروغی گفته است که نباید دروغ می گفته است، او دچار رنج می شود.

🔹همچنین گفته می شد که چون سه تا شر اول، منتهی به آخرین شر، یعنی درد و رنج می شوند، شر محسوب می شوند. برای مثال اگر زلزله منتهی به درد و رنج نشود که دیگر شر محسوب نمی شود. و یا اگر دروغ گفتن موجب درد و رنج دیگران نمی شد که شریَّت نداشت. اگر به شخصی آدرسی غلط بدهیم، او به درد و رنج می افتد، وگرنه این آدرس غلط دادن، شر اخلاقی محسوب نمی شد.
لذا در نهایت می گفتند که شر بالمآل همان درد و رنج است. شرهای مابعدالطبیعی و طبیعی و اخلاقی، درد و رنج های با واسطه هستند و شر عاطفی، درد و رنج بدون واسطه است.

🔹کوئن در این کتاب می گوید که این معادله، یا غلط است و یا به این سادگی قابل اثبات نیست. او می گوید که درد و رنج، دو مفهوم factual هستند، اما شر یک مفهوم ارزشی است. درد و رنج کشیدن، یک واقعیت هستند، اما بد دانستن این درد کشیدن و رنج کشیدن، یک ارزش داوری است.
من در یکی از درس گفتارهایم گفته بودم که این معادله، یک عیب و ایرادی دارد و اکنون می بینم که کوئن، بسیار عالی نشان داده است که این معادله ایراد دارد.

2⃣منظرهای مختلف پرداختن به شر
مساله ی دیگر، این است که از پنج منظر،
می توان به شر پرداخت. از آنجا که کوئن، یک فیلسوف تحلیلی نیست، نتوانسته است در این کتاب، مشخصا این دسته بندی را انجام دهد. این پنج منظر عبارتند از:

➖1) مساله الهیاتی شر
منظر الهیاتی می گوید که نمی توان وجود شر را انکار کرد. از طرفی خدایی که عالم مطلق و قادر مطلق و خیر مطلق است، چگونه اجازه داده است که شر در عالم وجود داشته باشد؟ فرض کنید که مطلع می شوید در همسایگی یکی از آشنایانتان، انسانی از گرسنگی مرده است. راجع به این آشنایتان، سه تا احتمال وجود دارد:
اول اینکه او خبر نداشته است که همسایه اش در شرف مرگ از گرسنگی است تا او را نجات دهد.

دوم اینکه خبر داشته است، اما او هم چیزی نداشته است که به همسایه اش بدهد تا از گرسنگی نمیرد یا اینکه فلج بوده و نتوانسته است چیزی برای همسایه اش ببرد تا از گرسنگی نمیرد. به هر حال، قدرت این کار را نداشته است.

سوم اینکه او هم خبر داشته است که همسایه اش گرسنه است و هم توانایی کمک به او را داشته است، اما چون خیرخواه همسایه اش نبوده است، به او کمکی نکرده است.
اما راجع به خدا، نمی تواند این سه تا احتمال را داد، چرا که خداوند عالم مطلق، قادر مطلق و خیرخواه مطلق است و در این سه ویژگی، هیچ محدودیتی ندارد. پس چرا خدا اجازه داده است که انسانی از گرسنگی بمیرد؟

➖2) مساله انسان شناختی
این منظر می گوید که چه عیبی و نقصی در ساختار یا کارکرد انسان ها وجود دارد که شر از او پدید می آید؟
علم انسان کم است یا قدرت او کم است یا چون بی نهایت طلب است و یا به خاطر خودناشناسی یا دیگری ناشناسی است که از او شر پدید می آید؟
@mostafamalekian
👇👇👇ادامه

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

📚معرفی کتاب«سرشت شر» نوشته دارل کوئن ترجمه بهار رها دوست ،نشر هنوز
🖋مصطفی ملکیان

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

به مناسبت روز دانشجو🎓
سخنرانی مصطفی ملکیان تحت عنوان جنبش فکری دانشجویی
ایراد شده در دانشگاه تبریز به تاریخ ۱۷ آذر1381✔️
✨ → http://goo.gl/RAJXxz

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔶مشق ترجمه
🔸مقابلهٔ جمله‌به‌‌جملهٔ ترجمه‌های استاد ملکیان با متن انگلیسی

🔹فایل شمارهٔ ۴: دائوی فرزانگی

🔺کاری از: روح‌الله سلیمانی‌پور (کانال: @soleimanipur)

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

⭕️اهمیت ترجمه
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

(ادامه)👇👇👇

🔻فيلسوفان همه‌وقت همين كار را مي‌كنند؛ هر فيلسوفي كه سعي در اثبات وجود خدا مي‌كند از اول، قبل از اثبات يك ويژگي را براي خدا فرض گرفته است؛ كسي كه از راه برهان حركت مي‌خواهد اثبات وجود خدا را كند، اول فرض گرفته است كه خدا محرك بلاتحرك است بعد مي‌گويد حالا من اثبات مي‌كنم كه محرك بلاتحرك وجود دارد.

❓❓سوال:اگر كسي از بررسي ممكنات به واجب الوجود رسيد چطور؟ در اينجا كه از قبل ويژگي‌اي را فرض نگرفته بود.

🔹جواب: من در اينجا دو مطلب را عرض مي‌كنم:

1️⃣ نكتة اول اينست كه امكان ندارد انسان بتواند هيچ استدلالي را انجام دهد مگر اينكه اول بايد نتيجه‌اي را كه بعداً به صورت نتيجه ظاهر مي‌شود را به صورت مطلوب داشته باشد، يعني استدلال امكان ندارد مگر اينكه من اول بدانم چه چيزي را مي‌خواهم اثبات كنم (كه البته قبل از استدلال به آن چيز مي‌گوييم ”مطلوب“ و بعد از استدلال به آن چيز مي‌گوييم ”نتيجه“). اگر من بدانم كه مطلوبم «الف ب است» است، آن‌وقت به تعبير منطقيون قديم، وقتي به خزانة ذهنم رجوع مي‌كنم، مي‌دانم از ميان اين همه معلومات ـ كه الحمد لله زياد هم هست! ـ كدام معلومات را بايد دستچين كنم تا من را به «الف ب است» برساند، و الا اگر ندانيد كه مطلوبتان چه چيزي است، حالا كه به خُزانة ذهنتان رجوع كرديد، از ميان اين ميلياردها فِقْره معلومات كه در خزانة ذهن شما محفوظ است ـ و حَفَظَها الله عن الآفات! ـ كدام را بيرون مي‌كشيد؟ اينكه آدم مي‌تواند دو تا سه تا را بيرون بكشد براي اينست كه از اول مي‌داند كه چه چيزي را مي‌خواهد اثبات كند. بنابر اين ايشان مي‌خواهند بگويند شخص با استدلال رسيده است به اينكه واجب الوجود هست، و من مي‌گويم شخصي كه مي‌خواهد با استدلال و با نظر در ممكنات برسد به اينكه واجب الوجود هست، اين «واجب الوجود هست» از اول بايد در ذهنش به عنوان يك مطلوب باشد تا بتواند يك استدلالي را فراهم بياورد كه نتيجة آن استدلال اين باشد كه «واجب الوجود هست».

2️⃣اما نكتة دومي كه مي‌خواستم بگويم اينست كه حالا فرض مي‌كنيم شخص رسيد به اينكه واجب الوجود هست ـ حالا يا با بيان بنده يا با بيان آن سرورمان ـ حالا اين آقايي كه مي‌گويد واجب الوجود هست (و به قول سرورمان با نظر به ممكنات به اين رسيده است) از كجا مي‌گويد ”خدا“ هست؟ چگونه از «واجب الوجود هست» مي‌تواند برسد به اثبات اينكه «خدا هست»؟ مگر اينكه فرض بگيرد كه خدا واجب الوجود است، آن‌وقت بگويد: واجب الوجود هست، واجب الوجود خداست، پس خدا هست. و الا واجب الوجود چه ربطي به خدا دارد؟ پس معلوم مي‌شود يك ويژگي از خدا را فرض گرفته بود، و آن هم وجوبِ وجودِ خداست. اين امر در همة حركت‌هاي فيلسوفانة ديگر هم هست.

🔻من بارها در عرايضم گفته‌ام كه وقتي فيلسوفان اثبات مي‌كنند كه محرك بلاتحرك هست، نبايد مسلمين شادي كنند كه اثبات وجود الله شد، نبايد يهوديان شادي كنند كه اثبات وجود يَهوِه شد، يا مسيحيان نبايد بگويند اثبات وجود پدر آسماني ما شد، چون لقائلٍ اَن يقول كه ما فهميديم كه در عالم محرك بلاتحرك هست، اما اين كجا الله است؟ كجا يهوه است؟ كجا اهورامزداست؟ كجا پدر آسماني ماست؟ و امثال ذلك. وقتي بايد شادي كرد كه يك پيش‌فرض داشته باشيم، و آن پيش‌فرض اينست كه از اول فرض گرفته باشيم كه مثلاً الله ما مسلمين يك خصلت دارد، و آن تحريك بلاتحرك است، و الا اثبات وجود الله نشده است، فقط اثبات وجود محرك بلاتحرك شده است.

🍀🍀مصطفی ملکیان،فیدئیزم،جلسه 7

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✔️بیماران ، باید مورد شفقت قرار بگیرند نه ترحم

▪️به مناسبت روز جهانی #ایدز

🔹در چند سال اخیر کتابی تحت عنوان Illness not Evilness (بیماری، نه شرارت) در غرب بسیار مورد توجه قرار گرفت. در واقع باید دقت کرد تا بیماری ، به شرارت ترجمه نشود. انسان، به هم نوع خود شفقت می ورزد و به مادون خود ترحم می کند. بیماران ، باید مورد شفقت قرار بگیرند نه ترحم و در مرحله ای بالاتر مورد عشق ورزی قرار بگیرند.
وقتی زبان بدن یک فرد در مواجهه با یک بیمار ترحم آمیز باشد، رنج بیمار مضاعف خواهد شد. رنج بیماری که سر جای خود هست و علاوه بر آن رنج ناشی از رفتار ترحم آمیز(نگاه از بالا) نیز ظاهر می شود.

🔰استاد ملکیان،5 خرداد 96
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

✅آیا شاگردان استاد ملکیان با ایشان رابطه مرید و مرادی دارند ؟

استاد ملکیان:
📌من خودم از صمیم قلب خواستار این هستم که افکارم نقد شود.
📌اگر کسی آمد و حرف من را گفت که هیچ اشکالی در آن نیست مشکل من نیست مشکل اوست؛ خودش است که روحیه تعبد دارد، روحیه ای که من سالیان سال است به آن نه می گویم.

❓دوستانی را دیده ام که گفته اند در محافلی که مخصوصا در منزلتان برگزار می شود، با اینکه خود شما نمی خواهید، رابطهٔ مراد و مریدی حکم فرماست. مخصوصا این سنت شفاهی و اخلاق متواضع شما و عوامل دیگری دست به دست هم داده اند که شاگردهای شما رویکرد انتقادی کمتری به شما داشته باشند: آیا شما این آفت را دیده اید؟

🔅پاسخ:
🔹 من اولا خیلی شاگرد ندارم، بدون شکست نفسی صادقانه می گویم.
ثانیا می شود سخنان کسی شفاهی باشد ولی ناقدانی قوی هم داشته باشد و بالعکس هم می شود که کسی همهٔ مطالبش مکتوب و رسانه ای باشد، ولی اجازهٔ دید انتقادی به کسی ندهد. ارتباط معناداری بین این دو وجود ندارد.

🔹گفته اند فلانی در خانه و دفتر کارش با دوستانش حشر و نشر زیادی دارد. این درست است، ولی جالب اینجاست که اگر با کسی معاشرت نداشتم می گفتند این ها روشنفکران برج عاج نشین اند که هیچ کس هیچ جا نمیبیندشان.
من نمیدانم ما باید چه کار کنیم ؟ شاید باید درمان را نیمه باز بگذاریم که از نقدها مصون باشیم و آفت نبینیم، گرچه فکر می کنم ان زمان از هردو نقد افت ببینیم!

🔹من به سخنان دیگران کاری ندارم و روش خودم را در پیش خواهم گرفت؛ اما نمی فهمم که در دفتر و خانهٔ یک روشنفکر از نظر آقایان باید بسته باشد یا باز؟ اگر استادی غیر از ساعات تدریسش در دفترش نشسته باشد و در اتاقش هم باز باشد بگوید هر دانشجویی بیاید و سؤالات و اشکالاتش را بپرسد، می گویند دانه پاشیده و دام گسترده تا مرید بپرورد، اگر هم بنویسد مثلاً من فقط روزهای سه شنبه ساعت یک تا دو پاسخگو هستم، می گویند تو استادی، وظیفه ات این است که جواب دانشجوها را بدهی، حقوقت به خاطر همین است.

🔹بدا به حال کسی که بخواهد به اشتهای مردم غذا بخورد؛ یا از پرخوری می ترکد یا از گرسنگی می میرد.

🔹من خودم از صمیم قلب خواستار این هستم که افکارم نقد شود؛ چون هیچ وقت از این نقد ضرر نکرده ام.خوب است که من نقد شده ام؛ و با همین نقدها توانسته ام پنج مرحله را پشت سربگذارم. من از نقد سود کرده ام؛ اما برای اینکه نقد شوم راهش این نیست که در خانه ام و دفترم را به روی بقیه ببندم.
🔹اینکه شما در برابر من چه واکنشی نشان می دهید مشکل من نیست، مشکل خودتان است، اگر کسی امد و حرف من را گفت که هیچ اشکالی در آن نیست مشکل من نیست مشکل اوست .
خودش است که روحیه تعبد دارد، روحیه ای که من سالیان سال است به آن نه می گویم.این نیست که کسانی که در مقابل شما کنش و واکنش دارند واکنششان نتیجه کنش شما باشد .

🌂گفتگوی استاد ملکیان با مجله برای فردا ،مصاحبه کننده: داستانپور
،@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔈دانلود فایل صوتی سخنرانی استاد ملکیان
🔅رونمایی از ترجمه کتاب: «آری! صدا را باید بالا برد: مقالاتی از آلبرکامو و ...»👇👇
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔴ارتباط شور زندگی و معنای زندگی
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🍃🍃سخن گفتن درباره‌ی مرگ بایکوت شده است

🔹این را خدمتتان عرض کنم یک چیزی که خیلی خیلی مهم است و بنده خیلی بر آن تأکید دارم این است که در سال ۱۹۴۳ یک روان‌شناس دارای مشرب اگزیستانسیالیسم به نام بِکِر (ارنست بکر نه آن بکر فیلسوف اخلاق) کتابی تحت عنوان انکار مرگ منتشر کرد که اندیشه‌ی اصلی این کتاب این است که آنچه که مرگ را این‌قدر برای ما ترس‎انگیز کرده به این جهت است که در دوران مدرن سخن گفتن درباره‌ی مرگ بایکوت و تحریم شده است. می‌‌گویند که بچه‌‌ها در مراسم مرگ نروند، خبر مرگ خویشان را به بچه‌‌ها ندهید، لباس سیاه به کودکان نپوشانید یا خودتان در حضور آن‌ها لباس سیاه نپوشید یا اگر فهمیدند مرده از کسان اوست به او بگویند که رفته سفر و برمی‌‌گردد؛ یعنی از اول از دوران مهد کودک و کودکی، ما آدم‌ها را از مرگ دور نگه می‌‌داریم، هرچه بیشتر دور نگه می‌‌داریم ترس از مرگ افزایش پیدا می‌کند.

🔹بکر استدلال می‌کرد که در دوران سنت (قبل از رنسانس) انسان‌‌ها این‌گونه نبودند، بچه‌‌ها را از روز اول با مرگ آشنا می‌‌کردند، این باعث می‌‌شد که کسی از مرگ نترسد. بکر می‌‌گفت همین کار را که درباره‌ی مرگ می‌کنیم اگر همین کار را درباره‌ی زنان با زایمان می‌کردیم بیش از نیمی از زنان در درد زایمان می‌‌مردند، ولی چون ما این کار را نمی‌‌کنیم زنان با اینکه می‌دانند درد زایمان دردناک است ولی یک پدیده‌‌‌‌ای است که با آن آشنا هستند وگرنه اگر دخترها را به دیدن خاله یا مادر زایمان کرده‌‌شان نمی‌‌بردیم و... کم‌‌کم این دختر وقتی به سن بلوغ و ازدواج و بارداری می‌رسید چنان از درد زایمان وحشت داشت که از خود این وحشت می‌‌مرد، اما خوشبختانه ما این کار را با زنان نمی‌کنیم به همین سبب زنان پذیرفته‌‌اند که این واقعیت زندگی انسانی زنان است. بکر می‌‌گفت اگر همین کار را در باب مرگ می‌‌کردیم ترس از مرگ در ما کاهش می‌‌یافت.

🔹 بنابراین در کتاب انکار مرگ یک سلسله پیشنهادهایی کرد که عمده‌ی پیشنهادش این بود که می‌گفت ما باید آگاهی از مرگ را در میان انسان‌‌ها شایع کنیم. هرچه آگاهی از مرگ بیشتر می‌‌شود ترس از مرگ کمتر می‌‌شود. از وقتی که ایشان این کتاب را نوشت یک نهضتی در آمریکا و سپس در سراسر جهان راه افتاد که به آن جنبش مرگ‌آگاهی می‌‌گویند. اعضایی که به این جنبش می‌‌پیوندند همیشه سعی می‌‌کنند که مرگ را پیش چشم انسان‌‌ها بیاورند، نه برای اینکه وحشت از مرگ را در دلشان بیندازند، بلکه برای اینکه وحشت از مرگ را از دلشان ببرند و بگویند که ما انسان‌‌ها همین‌طور که نفس کشیدنمان یک امر طبیعی است همین‌طور که بازدممان هم یک امر طبیعی است همین‌طور هم نفس نکشیدن و بازدم نداشتن هم یک امر طبیعی است. بعد از کتاب بِکِر که آن جنبش را به راه انداخت، روان‌شناسان مرگ گفتند بررسی کنیم که آیا واقعاً این سخن قابل تأیید تجربی است یا نه؟ و الآن همه‌ی روان‌شناسان مرگ گفته‌‌اند که تمام تحقیقات میدانی و آماری نشان داده که سخن بِکِر هم درست است.

🌷🌷مصطفی ملکیان،مرگ پایان بخش یا ارزش بخش؛موسسه سروش مولانا
@souroshmolana
🔻
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔴تأثیر ادیان شرقی بر عرفان اسلامی

🔹من شکی ندارم، در جای دیگری هم گفته ام، بلخ در واقع ام البلاد آئین بودا است، خود بودا اهل بلخ بود، در بلخ زایده شده بود و در بلخ زندگی کرده بود، در روزگار باستان یعنی قبل از اینکه اسلام وارد مناطق شرق جهان بشود و به ایران و بعد از آن به افغانستان و جاهای دیگر برسد، واقعاً مهین شهر و ام البلاد آئین بودا بلخ بود. و آنهایی که ما امروز از آنها تعبیر می کنیم به افغانیان در واقع، عموماً بودایی بودند، خب مسلماً بعدها افغانیان مسلمان شدند و در این شکی نداریم. من هم نمیخواهم بگویم لزوماً با زور شمشیر مسلمان شدند، اصلا و ابدا چنین ادعایی نمیخواهم بکنم، اما مسئله بر سر این است که وقتی آدم حتی طوعاً، حتی رغبتاً دین خودش را عوض می کند باز هم بازمانده ها و رسوبات فرهنگی و فکری که قرن ها، بلکه هزاره هایی در گوشت و پوست و خون نیاکانش وجود داشته، این ها یک شبه با یک کلمه شهادتین گفتن متفاوت نمی شود. بنابراین وقتی که شما خراسان بزرگ قدیم را که شامل بلخ هم میشود نگاه می کنید می بینید مسلمانی بزرگان این خراسان بزرگ یک مسلمانی متفاوتی است با بقیه .تقریباً بزرگ ترین رجال عرفان عملی ما از خراسان بزرگ برخواسته اند، شما از ابو سعید ابوالخیر بگیرید تا عطار نیشابوری و همین مولانایی که الان محل بحث خود ما است، اینها یک تلقی دیگری دارند.

🔹 حالا این تلقی دیگر را (هر تعبیری که من بکنم ممکن است شما ایراد و اشکال کنید ) چه بسا بشود گفت اسلام عرفانی (البته این تعبیر هم غلط است)، یعنی اسلامی که به دو نکته بیشتر از هر چیزی توجه دارد: یکی به خود سازی و سیر و سلوک اخلاقی، و یکی هم توجه به عمل تا نظر، توجه بیشتر به آن چیزی که به عمل مربوط می شود و آثار و نتایجش در عمل ما ظاهر می شود تا آن که فقط به عالم نظر مربوط میشود و نظریه پردازی ها و انتزاعیات. من واقعاً اعتقادم براین است که این وجود داشته در آن فرهنگ، و از این لحاظ هم آن چیزی که در این خراسان بزرگ پدید آمده است به نظر من متفاوت است با آن چیزی که مثلاً ما در اندلس میبینیم، یا در خود شبه جزیرهای عربستان میبینیم. خیلی متفاوت است از این لحاظ فکر می کنم که خود مولانا هم مسلماً تحت تأثیر محیط و جوی که در آن زمان داشته است بوده، اگر چه مسلماً یک مسلمان ارتدکس هم است؛ نفاق و ریایی هم ندارد، مسلمان بوده در مسلمانی اش و در خلوص نیست اش در مسلمانی شکی ندارم، ولی بالاخره این آب و رنگ (آب و رنگ شرق، ادیان شرقی) در آثار مولانا به نظر من وجود دارد.

🔹شما همین بحث فناء فی الله را وقتی نگاه می کنید - من نمی گویم شما بروید این جا و آنجا یک گوشه ای یک حدیثی پیدا کنید که لغت فناء در آن وجود داشته باشد- فناء فی الله اساساً یک اندیشه ی شرقی است. همان نیروانای آئین بودا است. و الی ماشاء الله مسایل دیگر، از جمله همین تبعیت بسیار غلاظ و شدادی که از پیر باید داشت. این یک امر بودائیانه است.

▪️مصاحبه در آواز نیزار ، مجله سراج
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔻کى يرکگور معتقد بود کسانى که درمرحله اصالت لذت هستند،کامياب نخواهند شد و حداقل دچار سه مشکل روانشناختى مى شوند:

🔹يک. لذات مختلف در بسيارى از موارد رفتارهاى متعارض را ايجاب مى کند و انسان را در مقام عمل به سرگشتگى دچار مى کند.
🔹دو.وقتى در مقام عمل لذتى را انتخاب مى کنيم،چون مى دانيم ،اين لذت به قيمت از دست دادن چندين لذت ديگر بدست آمده است ، اين لذت به کاممان تلخ مى شود.
🔹سه.لذت هرچه ارضا مى شود ، اشتها کمتر مى شود و هرچه اشتها کمتر مى شود،لذت بعدى کمتر خواهد شد.هميشه دورنماى لذت از خودش بهتر است.

سخنرانى اخلاقى زيستن - استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇👇

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

مخاطب گرامی

🔻آگاهی از خواندن ، شنیدن ، دیدن و اندیشیدن حاصل می شود و هرکس که ادعا می کند صفحه اش اندیشیدن را به شما می آموزد بی شک از اندیشه ، فرسنگها فاصله دارد.

🔻کانالی که در ادامه به شما معرفی می شود یک کانال معمولی است که توسط جمعی از نویسندگان ، روزنامه نگاران و هنرمندان تاسیس شده است. کار ما تولید محتوا در حوزه اندیشه ( ادبیات ، فلسفه ، هنر و علوم اجتماعی ) است در این کانال از عکسنوشته و دلنوشته اثرى نیست و چنانچه حوصله خواندن متون بیش از سه خط را نداريد از عضویت در آن لذت نخواهید برد.

اینجا میتوانید خوب گوش کنید، خوب ببینید و خوب بخوانید، ادامه راه با شماست...

🔻لینک عضویت
👇
https://telegram.me/joinchat/Bev08jvSuFlZGzq0QAKCbQ

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

ادامه👇👇👇

➖3) مساله اخلاقی شر
اینکه انسان در برابر شر موجود در عالم، چه وظیفه ی اخلاقی ای دارد؟ آیا رضا به قضا دهیم؟ یا با شر مبارزه کنیم؟ یا از شر بگریزیم(دیدگاهمان را عوض کنیم)؟

➖4) مساله جامعه شناختی شر
نهادها و موسسات اجتماعی در کاهش و افزایش شر، چه نقشی دارند؟ نهادهای خانواده، اقتصاد، سیاست، علم و هنر، تعلیم و تربیت، حقوق و دین و مذهب، چگونه بر شر تاثیر می گذارند؟ این بحث، روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی است.

➖5) چگونه می توان انسان ها را در برابر اثرات شر، واکسینه کرد؟
وقتی پدر یک خانواده فوت می کند، میزان ضربه پذیری اعضای خانواده از فوت پدر، متفاوت است. اگر نمی توان شر را از بین برد، چه کار می توان کرد که میزان تاثر پذیری افراد از شر کم شود؟

🔹کوئن در این کتاب، به هر پنج منظر توجه کرده است، اما این کار را به تفکیک انجام نداده است و به صورت مخلوط به این مباحث پرداخته است و نشان می دهد که همه ی این پنج عامل را، باید به صورت همزمان مورد استفاده قرار داد.

3⃣نظریه ابتذال شر ( ابداع هانا آرنت)

🔹نظریه ی ابتذال شر، ابداع هانا آرنت است. ابتذال در اینجا به معنی پیش پا افتادگی است. او می گوید که در قدیم، شر به طور مشخص دارای نام بود. دروغ گفتن و دزدی و خیانت شر نامیده می شدند. هانا آرنت می گوید که امروزه، شر بدون نام شده است. انسان ها به دلیل زندگی های بسیار مرتبط با یکدیگر، در حال ایجاد شر هستند. برای مثال وقتی دو نفر با تلفن با یکدیگر صحبت می کنند، از طریق امواج موجود، در حال ضربه زدن به سلامت یکدیگر هستند. به این مبحث، پیش پا افتادگیِ(triviality) شر گفته می شود.

🔹زمانی بود که انسان ها می گفتند" چهار دیواری، اختیاری". صد سال پیش برتراند راسل، گفت که دوران "چهاردیواری، اختیاری" تمام شده است. امروزه شرایط خانه ها، به گونه ای شده است که دیگر نمی توان گفت که من در منزل خودم هر کاری را که بخواهم انجام می دهم، چرا که همسایگان، متاثر از بسیاری از رفتارهای ما در منزلمان هستند. هر چقدر که زندگی اجتماعی شبکه ای تر شود، این آسیب رساندن های نادانسته و ناخواسته، بیشتر می شوند.
🔹فرض کنید که در جمعی نشسته اید و راجع به احتمال وقوع زلزله در شهر با دوستتان صحبت می کنید. شخصی دیگر نیز در جمع هست که ناراحتی قلبی دارد و با شنیدن این خبر سکته می کند. در این حالت شما علت سکته او شده اید، فقط این کار عامدانه نبوده است.
کوئن در کتاب سرشت شر، به بسط نظریه ی ابتذال نیز می پردازد و می گوید که روابط انسان ها، ظریف تر از آن است که خیلی ها تصور می کنند و اینکه دروغ نگوییم و دزدی نکنیم و ... برای شر نرساندن به دیگران کافی نیست.

🍂سخنرانی در معرفی کتاب سرشت شر،آذرماه ۹۶
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔈فایل صوتی معرفی کتاب«سرشت شر» نوشته دارل کوئن ترجمه بهار رها دوست ،نشر هنوز
🖋مصطفی ملکیان

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔊پادکست
عنوان: انواعِ (من) در آدمی..

🔸استاد ملکیان

🔹اجرا:سعید الیف

@rahi_be_rahaei
🔻
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔶مشق ترجمه
🔸مقابلهٔ جمله‌به‌‌جملهٔ ترجمه‌های استاد ملکیان با متن انگلیسی

🔹فایل شمارهٔ ۴: دائوی فرزانگی

🔺کاری از: روح‌الله سلیمانی‌پور (کانال: @soleimanipur)

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🍃🍃۳ نکته برای کمتر کردن درد و رنج‌های زندگی

🔻«ما در خیلی موارد با چیزهای دگرگونی‌ناپذیر مبارزه می‌کنیم و تنها حاصل‌اش به درد و رنج افتادن بیشتر و بیشتر است. از جمله واقعیّاتی که باید بپذیریم این‌هاست:

1️⃣ تفاوت‌های خود را با دیگران بپذیریم؛

🔻اگر این واقعیّت را نپذیریم، دائم به لحاظ نظری خود را در حال مقایسه می‌بینیم و به لحاظ عملی دائم در حال مسابقۀ با دیگران هستیم. تفاوت میان آدمیان را هضم کنیم و آسوده گردیم تا این مقایسه و مسابقه، ما را به درد و رنج نیافکند.

2️⃣من نمی‌توانم چنان زندگی کنم که همه از طرز زندگی من خشنود باشند؛

🔻حلقۀ اقبال ناممکن را نمی‌توانیم بجنبانیم. از این طریق هم‌رنگی با جماعت، زندگی ما را نابود می‌کند. هر فرمی از زندگی که داشته باشیم، عدّه‌ای را راضی و عدّه‌ای را ناراضی می‌کند. البتّه این به‌معنای به افراط کشیده شدن نیست؛ یعنی این‌که تنهای تنها سفر کنیم و نوعی بی‌اعتنایی محض به ارزش‌داوری ها داشته باشیم؛ همانند ملامتی‌گری‌ها که تأکید را بر نوعی مخالف‌خوانی با جمع می‌گذارند، که خود این تأکید بر خلاف ارزش‌داوری‌ها یعنی نوعی در بند ارزش‌داوری‌های دیگران بودن. انسان‌هایی که هم‌رنگی با جماعت دارند، تفرّد خود را فراموش می‌کنند و در نتیجه به ارزش‌داوری‌های دیگران اهمیّت بسیار می‌دهند. ارزش‌داوری‌ها، مراتبی دارد و تا جایی یک انسان می‌تواند به این ارزش‌داوری ها اعتنا نکند که زندگی جانی‌اش به خطر نیافتد (البته در این بی‌اعتنایی باید دید فرد چه ارزش‌هایی را قصد دارد که حفظ کند، گاهی عدّه‌ای جان خود را برای حفظ ارزشی از دست می‌دهند و گاهی پاسداری از جان اهمیّت بیشتری دارد). پس با بی‌اعتنایی به ارزش‌داوری دیگران، تفرّد خود را پاس می‌داریم.

3️⃣در عین حال که زندگی من همه را راضی نمی‌کند، زندگی همه هم مرا راضی نمی‌کند؛

🔻پس باید بگذاریم دیگران زندگی خودشان را بکنند و راه‌خود را در پیش بگیرند. این یعنی مدارا. مدارا یعنی پذیرش تفرّد دیگران. هر کس به راه خود برود، زیرا شکل‌های دیگری از زندگی هم وجود دارد. مدارا با تحمّل کردن متفاوت است، مدارا به عنوان یک واقعیّت اجتماعی، تفرّد دیگران را به رسمیت می‌شناسد. رسمیّتی که همراه با پذیرش عاطفی است، یعنی زندگی انسان‌ها، گل‌های متفاوتی دارد. این‌گونه اکوسیستم محیط اجتماعی با حفظ تنوّع برجا می‌ماند. بقای زندگی اجتماعی به داشتن دنیای خود هر انسانی است. قانون قرار است تنها جلوی تصادم این دنیاهای متفاوت و رنگ به رنگ را بگیرد و نه این که به دنبال هم‌رنگی و یکرنگی این دنیاها باشد. خودشیفتگی، پیش‌داوری، تعصّب و جزم و جمود، مدارا را به حداقل می‌رساند و هر که بی‌مداراست به خرافه‌پرستی می‌افتد.

🍀🍀مصطفی ملکیان،روانشناسی اخلاق

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🍃3 مرحله از زندگی که انسانها میتوانند طی کنند

انسانها سه مرحله را در زندگی میتوانند طی کنند :

1️⃣شادی جاهلانه که در بی خبری محض است
به قول یکی از معلمانم خوش به حال آنکه کره خر آمد الاغ رفت .

2️⃣ دومین مرحله اندوه عالمانه است این مرحله مرحله ای است که هر چه آگاهی فرد بیشتر شود رنجش هم بیشتر می شود.
این مرحله ای است که در آثار مولانا نیز هست .

3️⃣مرحله سوم هم شادمانی عارفانه است
که برخی می گویند این مرحله وجود دارد.
🔹که انسان اگر از یک مرحله ای بالاتر رفت می رسد به رضایت عمیق
مانند خود مولانا که میگفت مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
برای چه مولانا می گوید با اینکه در گذشته عالم بوده اما مرده بوده و الآن زنده شده ؟
🔹پس در حقیقت هر چه فتیله آگاهیت پایین است شاد هستی وقتی این فتیله را بالا می کشی در یک فاصله ای ناشادی و از یک فاصله ای به بعد هرچه بالاتر بکشی شادتر می شی.
🌂گفتگوی شفاهی ، 3 آذر 95
/channel/arshiv_arshiv/29
🔻
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🍃🍃پیش فرض های اثبات نشده حاجت اخلاق به دین

🔹اگر كسي ادعايي كرد كه عقول ما آدميان، نيروهاي ادراكي ما آدميان براي شناخت خود ما آدميان و براي شناخت ساير بني‌نوع ما و براي شناخت طبيعت كفايت مي‌كند ولي خدا را نمي‌توانيم با توسل به عقولمان بشناسيم و بنابراين نمي‌توانيم بگوييم ارتباطاتتمان با خدا چگونه بايد باشد و چگونه نبايد باشد، در اين ارتباطاتتمان با خدا چه چيزهايي بد است و چه چيزهايي خوب، چه چيزهايي درست است و چه چيزهايي نادرست. آن‌وقت كسي بگويد اخلاق به اين حيث نياز به دين دارد، براي اينكه دين چگونه بايد باشد و چگونه نبايد باشدِ ارتباطات تو با خدا و اينكه در اين ارتباطات تو با خدا چه چيزهايي بد است و چه چيزهايي خوب، چه چيزهايي درست است و چه چيزهايي نادرست است رامي‌گويد، چون ما يكي از طرفين ارتباط، كه خدا باشد، را نمي‌شناسيم.

🔹اگر كسي اين ادعا را كند، ادعاي نامعقولي نكرده است، ولي سخنش دو پيش‌فرض دارد كه بايد آنها را اثبات كند. پيش فرض اولي كه بايد اثبات كند اينست كه اصلاً خدايي وجود دارد كه حالا با او داراي تعامل باشيم. اگر اصل وجود خدا اثبات شد، آن‌وقت طبعاً ديگر اخلاق اينجا بايد يك چيزي بگويد، بالأخره خدا موجودي از موجودات چهان است و من هم به‌عنوان انسان مي‌خواهم با او ارتباطاتي داشته باشم و اخلاق بايد بگويد اين ارتباطات چگونه بايد باشد وچگونه نبايد باشد و درست و نادرست آن را مشخص كند.

🔹پيش‌فرض دومي كه بايد اثبات شود اينست كه علاوه بر اينكه خدايي وجود دارد، ما با نيروهاي ادراكي خودمان شناخت كافي و وافي از خدا نداريم. اگر اين دو پيش‌فرض اثبات شود، آن‌وقت مي‌شود گفت كه لااقل در ارتباط انسان با خدا ما محتاج دين هستيم، از دين بايد بپرسيم كه چه مناسباتي اگر با خدا داشته باشيم خوب است و چه مناسباتي بد

🔻دو نكتة ريز را هم در اينجا خدمت دوستان عرض كنم:

1️⃣نكتة اول اينست كه ما الآن خيلي شناخت از خدا داريم، بالأخره خدا را داراي اوصافي مي‌دانيم، خدا را عادل مي‌دانيم، عالم مي‌دانيم، خيرخواه خود، سريع الرضا، قابل التوب مي‌دانيم و اوصاف نسبتاً زيادي از خدا سراغ داريم، اما اينها نبايد ما را بفريبد كه چقدر اطلاعات زيادي داريم و ديگر به بيشتر از اين نيازي نداريم، زيرا ممكن است قائل بگويد كه مي‌دانم كه شما مدعي شناخت‌هايي از خدا هستيد ولي اين شناخت‌ها از طريق عقول شما آدميان و با اتكاي به نيروهاي ادراكيتان حاصل نيامده است، بلكه اين شناخت‌ها را خداي متعال از طريق وحي و الهامي كه به پيامبران خودش كرده است در اختيار شما آدميان گذاشته است. بنابراين صرف آگاهي‌هايي كه از خدا داريم يا مدعي هستيم كه داريم كفايت نمي‌كند براي اينكه بگوييم اين مطلب دوم كه مي‌خواستيم اثبات كنيم كه ما شناخت كافي و وافي از خدا نداريم، قابل اثبات نيست و بلكه خلافش قابل اثبات است چراكه ما اينهمه شناخت از او داريم، چون ممكن است طرف مقابل قائل شود كه كل اين شناخت‌ها يا اكثريت قريب به اتفاقشان را ما از طريق دين و مذهب به دست آورده‌ايم و چون با دين و مذهب بار آمده و بزرگ شده‌ايم فكر مي‌كنيم اين همه اطلاعات دربارة خدا داريم.

2️⃣نكتة دوم اينست كه در عين حال براي پيش‌فرض اول كه اصلاً خدا وجود دارد، نمي‌توانيم بدون فرض ويژگي‌اي از ويژگي‌هاي خدا وجود خدا را اثبات كنيم، و بنابراين نفس اثبات هستي مقداري متوقف بر چيستي است چون در پيش‌فرض اول مي‌گفتيم هستي خدا بايد اثبات شود، و براي اثبات هستي خدا نمي‌شود به چيستي خدا يكسره بي‌توجهي كرد؛ اثبات هستي هر چيزي يك مقداري بر چيستي آن چيز توقف دارد، يعني اثبات وجود هيچ xي نمي‌توان كرد الا اينكه لااقل يك ويژگي براي آن x فرض بگيريم و الا اثبات وجود x امكان ندارد. اگر شما به من گفتيد اثبات كن كه x وجود دارد، بعد من گفتم كه تو از x چه ويژگي‌اي مي‌داني يا فرض دانستنش را مي‌كني؟ و شما گفتيد مطلقاً هيچ ويژگي‌اي خبر ندارم، آن‌وقت من اول چيزي را كه در دسترس من است، مثلاً اين ليوان را بر مي‌دارم و مي‌گويم اين همان xي است كه مي‌خواستي وجودش را اثبات كني و وجودش را با نشان دادنش به شما اثبات مي‌كنم، و شما هم نمي‌توانيد بگوييد اين ليوان آن xي كه من مي‌خواستم وجودش را اثبات كني نيست، زيرا وقتي من مي‌پرسم چرا اين ليوان آن x نيست، شما ناچار هستيد كه در جواب من خصوصيتي از خصوصيات x را معرفي كنيد و مثلاً بگوييد چون x مجرد است و اينكه تو به ما نشان مي‌دهي مجرد نيست
يعني پس لااقل يك ويژگي x را فرض كرده بوديد، و الا به هيچ دليلي نمي‌توانستيد بگوييد اين ليوان آن xي كه ما مي‌خواستيم وجودش را اثبات كني نيست.

(ادامه)👇👇👇

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔴سخنرانی استاد ملکیان درکنگره بین المللی اخلاق در علوم و فناوری(شرکت برای عموم آزاد)
🔅با عنوان «دین و اخلاق جهانی»
🕝سه شنبه ، 14 آذر ماه 96 ، ساعت 9 صبح
▪️تهران،کتابخانه ملی، سالن قلم
@mostafamale

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔈دانلود فایل صوتی سخنرانی استاد ملکیان
🔅رونمایی از ترجمه کتاب: «آری! صدا را باید بالا برد: مقالاتی از آلبرکامو و ...»
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🖌چرا بسیاری مواقع نمی توانیم دیگران را دوست داشته باشیم؟

🔹اینکه ما نمی‌توانیم آدم‌ها را دوست بداریم به دلیل این است که به «آشکاری حقیقت» قائل هستیم و می‌گوییم که حقیقت بسیار آشکار است و آن حقیقتِ آشکار هم پیش ماست و هرکس که به این حقیقتِ آشکاری که پیش ماست، معتقد نیست این مقابل حکم عقل است! خب، آدم با افراد دیگر‌ نمی‌تواند دوستی کند، رابطه داشته باشد؛ اما اگر کسی بگوید آشکارگی حقیقت یک چیز غلطی است و حقیقت آنقدر آشکار نیست و این معنایش این است که هم من در تاریکی‌ها درحال قدم‌زدن هستم و هم رفیقم که مخالف من است در تاریکی قدم می‌زند. اینکه مولانا می‌گوید:
ما که کورانه عصاها می‌زنیم
لاجرم قندیل‌ها را بشکنیم
(مثنوی معنوی، دفتر دوم)
یعنی، همه‌ی ما داریم قنديل می‌شکنیم. نگویید که ما قنديل نمی‌شکنیم و هر قندیلی را که در عالم است، بقیه شکسته‌اند؛ نه آقا، همه‌ی ما در تاریکی عصا می‌زنیم.

🔹من بارها و بارها گفته‌ام که علت اینکه عده‌ای قدرت تحمل و دوست‌داشتن مردم را ندارند، نه بدان علت است که بدذات‌اند؛ بلکه چون یک ایده‌ی غلطی دارند، آن ایده‌ی غلط این است که: حق، واضح است و هرکسی را که مخالف با این باشد، نمی‌توان دوست داشت. برای همین همیشه طلبکارانه، همیشه از موضع بالا، همیشه با خشونت و همیشه با بگیر و ببند و زدن و بردن، رفتار می‌کند.

🔹ولی اگر گفتند که آقا، عالم تفسیرهای عدیده برمی‌دارد. عالم همچون نسخه‌ای است که به تعبیر امیرالمؤمنین «حمّال ذووجوه» است، یک تفسیر را ما داریم، یک تفسیر را بودایی‌ها دارند، یک تفسیر را وهابی‌ها دارند، یک تفسیر را سنی‌ها دارند و... اگر چنین گفتید، می‌توان با همه یک زندگی با مدارا و با شفقت و با عشق و محبت داشت. باور کنید اگر شما معتقد باشید که حق پیش شماست، نمی‌توانید اکثر انسان‌ها را دوست داشته باشید و این توان را از خودتان می‌گیرید. اما اگر بگویید که همه‌ی ما آدم‌هایی هستیم که در تاریکی قدم می‌زنیم، گاهی به حق می‌رسیم، گاهی به حق نمی‌رسیم، بعضی جاها درست می‌رویم و بعضی جاها درست نمی‌رویم و به کسی تنه می‌زنیم، آن وقت همه می‌توانیم به همدیگر محبت و شفقت داشته باشیم. من واقعاً و جداً اعتقادم بر این است که اکثر خشونت‌های موجود به خاطر یک تز غلط است و آن این است که حق، واضحِ واضح است و همانی است که ما داریم، پس هرکسی که با این مخالفت کرد، محارب حکم عقل است و نمی‌توان با او آشتی کرد. چون با یک چیز واضح مخالفت می‌کند.

💫استاد مصطفی ملکیان، درسگفتار «معرفت‌شناسی باور دینی»، جلسه هفتم، سال ۸۵-۱۳۸۴.
@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🍃🍃التزام به دین از نظر عقلانیت عملی

🔹التزام به دین از نظر عقلانیّت عملی است نه نظری، و به نظرم عقلانیّت عملی هنوز هم جناح معنوی ها را به مراتب قابل دفاع تر می کند از مادیون جهان. از همین نظر در روان شناسی خصوصا نهضت سوم و چهارم بیشتر طرف داران روان شناسی انسان گرا و فرا شخصی این ها متدین اند، الهی اند، معنوی اند. چون دینداری را برای بهداشت روانی بهتر می دانند. یعنی سلامت روانی ما در وقت التزام به امور دینی و معنوی به مراتب بیشتر از حالتِ عدم التزام است. به عنوان مثال دیگر، اگر کسی قائل باشد اعمال خوب و بد لزوما دارای سرانجام نیست، زندگیش متفاوت است با کسی که قائل است من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره.

🔹کسی که معتقد است اگر یک ذره، یک اپسیلون، کار نیک کرد، حتما دیده می شود و باز هم اگر یک ذره کار بد کرد، بالاخره این دیده می شود؛ این فرد از لحاظ روانی سالمتر است تا وقتی معتقد باشد که هم خوبیها گم شدنی اند، هم بدی ها. وقتی معتقد باشد بدیها گم شدنی اند، هیچ چیزی جلودارش نیست و وقتی معتقد است خوبیها گم شدی اند هیچ چیزی تشویقش به خوبی ها نمی کند.

🔹من یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره، یک گزاره متافیریکی قابل اثبات نیست. کما این که گزاره ی مقابل آن هم قابل اثبات نیست. اما اگر شما دید اول را داشته باشید با غیر معتقدش خیلی فرق می کند.

🔹باز هم به عنوان مثال در قرآن آمده وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، اگر آدم واقعا اعتقاد داشته باشد تنهاست، از لحاظ روانی خیلی بهداشتش تامین می شود . خیلی از معاصی و گناهانی که انجام می دهیم به این خاطر است که فکر می کنیم اعوان و انصاری داریم.

🔹امام فخر در تفسیر مفاتیح الغیبش می گوید: من معتقدم اگر در یک آتش سوزی ای، کل قرآن بسوزد و فقط این آیه بماند، وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى کَمَا خَلَقْنَاکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ، به نظر من این آیه برای انسان سازی کافی است. و راست هم می گوید.

🔹کسی که معتقد باشد من تنهایم و چون تنهایم، مسئولیت همه چیز بر دوشم است، فردا نمی توانم بر دوش مرئوس، مادرم، پدرم و هم جناحی ام بیندازم این فرد بهداشت روانی بالاتری دارد از کسی که به این آموزه معتقد نیست.

🌺🌺مصطفی ملکیان - درس گفتار معنای زندگی

@mostafamalekian

Читать полностью…

مصطفی ملکیان

🔴سخنرانی استاد ملکیان
🔅رونمایی از ترجمه کتاب: «آری! صدا را باید بالا برد: مقالاتی از آلبرکامو و ...»
🕝جمعه،10 آذرماه 96،ساعت14:30
▪️تهران،خیابان جمهوری شرقی، پلاک92،شرکت سهامی انتشار
@mostafamalekian

Читать полностью…
Подписаться на канал