ketabkhaneadabi1398 | Unsorted

Telegram-канал ketabkhaneadabi1398 - کتابخانه ادبی

3632

کتابخانه ادبی 🔰🔰🔰🔰🔰 کانال کتابخانه ادبی دارای متنوع ترین کتاب های #ادبی #رمان #صوتی است. شما می توانید با جستجو کتاب مورد نیازخود را پیدا کنید

Subscribe to a channel

کتابخانه ادبی

قبول دارم که این آرمان شما نیست ولی این سرنوشت شما است، سرنوشتی که شما نمی‌توانید از آن بگریزید.
سپینا در جواب می‌گوید:
سرنوشت اختراع ضعیفان و کسانی است که تسلیم شده‌اند.

#اینیاتسیو_سیلونه [ 📓 نان و شراب ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

اگر تو عاشقی غم را رها کن
عروسی بین و ماتم را رها کن

تو دریا باش و کشتی را برانداز
تو عالم باش و عالم را رها کن

- حضرت مولانا

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

آرنولد بارها این تجربه را داشت که از مدارسی بازدید و بازرسی می‌کرد که در آنها دانش‌آموزان کوهی از اطلاعات و حساب را بلعیده بودند اما فاقد هرگونه توانایی تحلیلی و به‌کلی ناتوان از فهم نثر یا شعر پیچیده بودند. به آنان فکر کردن را نیاموخته بودند، بلکه یاد داده بودند که چگونه خود را به سرعت برای امتحان آماده کنند.

#جری_مولر [ 📓 ذهن و بازار ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

- طبقه کارگر ضایع و فاسد و بیحس و دولت‌زده و مهر خورده و محکوم به گرسنگی شده است، و حتی به خود گرسنگی نیز جنبه اداری (بوروکراتیزه) داده‌اند. یک گرسنگی رسمی هست که به آدم حق می‌دهد از سوپ دولتی استفاده کند و یک گرسنگی غیر رسمی که به آدم حق می‌دهد برود و خود را در رودخانه تیبر بیندازد.
سپینا در جواب می‌گوید:
- در این توده متلاشی تجزیه شده هنوز یاخته‌های زنده‌ای هستند. ما در وضع بسیار بدی بسر می‌بریم. مردی چون تو نباید منزوی بماند. فداکاری فردی به جایی نمی‌رسد. باید کوشید تا توده را بیدار کرد.‌

#اینیاتسیو_سیلونه [ 📓 نان و شراب ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

فقط امشب | دسترسی رایگان به کانال‌های V.I.P
#مخصوص علاقه‌مندان به آموزش‌های کاربردی و تخصصی در زمینه‌های: #درسی_ادبی_کنکور_مشاوره و ...
⏳ فرصت محدود برای استفاده رایگان
کافیه روی لینک زیر زده و گزینه( add یا افزودن )رو بزنید تا منتخبی از بهترین کانالها رو داشته باشی👇
/channel/addlist/Px2tnVCbLXI0MDlk
کانال های ویژه امشب :👇
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🚀عروض سماعی با ابیات زیبا
🆔@aruz_samai
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻
🚀 جدیدترین جزوات علوم و فنون و فارسی
🆔@ahmadi63amoozesh
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
ارتباط با ادمین⏬
🔻@Rahaii_moha

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

𝐍𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐃𝐚𝐧𝐜𝐞
𝐀𝐝𝐚𝐦 𝐇𝐮𝐫𝐬𝐭
🎼🌙🎻


چونک درآییم به غوغای شب
گرد برآریم ز دریای شب
خواب نخواهد بگریزد ز خواب
آنک بدیدست تماشای شب
بس دل پرنور و بسی جان پاک
مشتغل و بنده و مولای شب

شب تتق شاهد غیبی بود
روز کجا باشد همتای شب

- حضرت مولانا


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🎬 سکانسی خاص از کارگردانی خاص
📽 استاد ناصر تقوایی


ای ایران | ۱۳۶۸
■ امتناع از ابتذال



@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

می ماند....
شعر از استاد : بریمانی پرجیوایی
دکلمه : غلامرضا مفیدی

Читать полностью…

کتابخانه ادبی


یادت می‌آید در مدرسه، آپولوژیِ¹ افلاطون را می‌خواندیم؟ یادت هست سقراط چه می‌گفت؟ «و کسی خواهد گفت: ای سقراط، آیا شرمسار نیستی از سلوکی که در زندگی‌ات پیشه کردی و محتملاً تو را به مرگی نابه‌هنگام رهنمون خواهد شد؟ به چنین کسی منصفانه پاسخ می‌دهم: تو به خطا رفته‌ای. مردی که به کاری می‌آید نباید بخت زیستن یا مردن را به چیزی بشمرد. تنها باید در این بیندیشد که به راه راست می‌رود یا ناراست.»


#جان_اشتاین‌بک [ 📓 ماه پنهان است ]

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

¹ـــ‌ Apology؛ رساله‌ای از افلاطون که گزارشی است از دفاعیات سقراط. (مترجم)


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

صبح عشرتگاه هستی از شفق آبستن است. 🌤🌱

- بیدل دهلوی

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

درامی که از اینجا شروع شد . 👆👆🎹🎻

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

- ما به دو نسل متمایز از هم تعلق داریم. نسل من در دوران جنگ پخته شده است و نسل شما طی این پنج سال اخیر، و این خود اختلاف فاحشی است. معهذا در نفس امر، ما هر دو به نوع انسان تعلق داریم و یا به لهجه جنوبی هر دو آدمیم و از نژاد واحد، وجه متمایز نسلی که ما به آن تعلق داریم این است که از همان اول اصولی را که مربیان و استادانش به او می‌آموزند جدی می‌گیرد. این اصول همانهایی هستند که به عنوان مبانی و اساس اجتماع موجود اعلام شده‌اند. لیکن انسان وقتی آنها را جدی می‌گیرد و با خود اجتماع می‌سنجد متوجه می‌شود که سازمان و طرز عمل اجتماع اساسا با این اصول مغایرت کلی دارد و از آنها بی‌خبر است. بدین نحو است که انسان انقلابی می‌شود. این اصول که در نظر اجتماع چیزی جز مجاز نیستند برعکس، برای ما که آنها را با خون و جوانی خود پرورده‌ایم بسیار جدی و واقعی و مقدسند و شیرازه حیات باطنی ما را تشکیل می‌دهند. ما وقتی می‌بینیم که اجتماع از این اصول بیشرمانه سواستفاده می‌کند و آن را به منزله نقاب و اسبابی برای کوبیدن و گیج کردن ملت به کار می‌برد خشمگین می‌شویم. چنین است که انسان انقلابی می‌شود.

#اینیاتسیو_سیلونه [ 📓 نان و شراب ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

روی آوردن به نقاشی

پس از این تصادف، بستر بیماری جایی بود که فریدا درست در نقطه‌ای که می‌توانست پایان زندگی‌اش باشد، سرنوشت خود را به دست گرفت و برای اولین بار شروع به کشیدن نقاشی کرد؛ او با عاریه‌گرفتن لوازم این کار از پدرش توانست امیال، آرزوها و رنج‌هایش را از جسم ساکن و سراسر آتل و گچ‌گرفته‌اش روانهٔ بوم نقاشی کند. او از آسیب‌های جسمی‌اش جان سالم به در برد و در نهایت قادر به راه‌رفتن شد. با این وجود، درد پای فریدا هرگز به‌طور کامل او را ترک نکرد. فریدا پس از این توجه خود را از حرفهٔ پزشکی به نقاشی معطوف کرد.



@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

در این دنیا همه چیز دست خود آدم است؛ حتی عشق... حتی جنون... حتی ترس...
آدمیزاد می‌تواند حتی اگر بخواهد، کوه‌ها را جابه‌جا کند! می‌تواند آب‌ها را بخشکاند! می‌تواند چرخ و فلک را به هم بریزد. بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت روح او نمی‌رسد، به شرطی که، "اراده " داشته باشد.

#سیمین_دانشور [ 📓 سووشون ]


🎬 صحنه‌ایی از فیلم "فریدا" به کارگردانی جولی تایمور محصول سال 2002 که اراده او را برای از سرگیری نقاشی و زندگی پس از تصادف معروف و وحشتناک اتوبوس که منجر به صدمه دیدنش شد را نشان میدهد.



@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

𝐀𝐮𝐭𝐮𝐦𝐧 𝐋𝐞𝐚𝐯𝐞𝐬
𝐔𝐧𝐢𝐬 𝐀𝐛𝐝𝐮𝐥𝐥𝐚𝐞𝐯
🎼🌙🍂

Note that autumn is more a season of the soul than of nature.
- Friedrich Nietzsche



به یاد داشته باشید که پاییز بیشتر فصل روح است تا طبیعت.

- فردریش نیچه


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

چه شادی عنان‌گسیخته‌ای به انسان دست می‌دهد اگر دیگران درکش کنند بی‌آنکه خود گامی در این راه برداشته باشد.

#فرانتس_کافکا | شرح یک نبرد


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🍁🍂
𝓖𝓸𝓸𝓭 𝓕𝓮𝓮𝓵𝓲𝓷𝓰
@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🎙علیرضا_قربانی

00:00 بی‌گناه
03:53 در آن چشم‌ها
08:25 خیال خوش
12:12 چشم‌هایش
18:34 هم‌گناه
22:36 پریشانی
27:05 چهارراه استانبول
30:35 مرا ببخش
35:07 شروع ناگهان
39:39 عاشقانه نیست
44:11 روزهای بی‌قرار
49:17 هنوز عشق تو
55:53 لیلا
59:39 درخت گردو
1:05:29 پل


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

سپینا می‌گوید:
- خیلی وقت است یکدیگر را ندیده‌ایم. فکر نمی‌کردم که کارت به اینجا برسد.
- لابد فکر می‌کردی که عاقبتم نوکری دولت خواهد بود.
- مگر راه چاره دیگری نیست؟
- برای ما هرگز راه چاره دیگری نبوده است. یا باید نوکری کرد و یا باید مرد. هرکس بخواهد بیغرضانه رفتار کند و به هیچ نظامی بجز آنچه در نهاد خود برای خود قائل است گردن ننهد در اجتماع مطرود شناخته خواهد شد و دولت همچون دشمنی به شکار او خواهد پرداخت. آن گروه دانشجویی را که داشتیم به یاد می‌آوری؟ آن عده از گروه که کارشان به زندان نکشیده یا از گرسنگی نمرده‌اند به روز بدتری افتاده‌اند یعنی نوکر دولت شده‌اند. من پس از آنکه ده ماه در زندان ماندم فقط به جرم اینکه در میدان "پیاتزا ونزیا" فریاد زده بودم "زنده باد آزادی!" چند وقتی زمستان‌ها در نوانخانه‌ها و تابستان‌ها یا در زیر پل‌های رود "تیبر" یا زیر طاقی‌های طاق نصرت یا روی پله‌های کلیساها می‌خوابیدم و کتم را بالش زیر سرم می‌کردم.
دم به دم پلیسی چند به دورم حلقه می‌زدند و از من می‌پرسیدند: "کیستی و چکاره‌ای؟ و از چه امرار معاش می‌کنی؟" و وقتی من به جای اوراق هویت که نداشتم گواهی‌نامه تحصیلی و دیپلم موسیقیم را نشان می‌دادم چنان شلیک خنده را سر می‌دادند که بیا و ببین. حتی سعی کردم که بروم و در ده موطن خود در ولایت سالرن مستقر شوم ولی هیچ‌کاری برای من پیدا نشد. از آن زمان که اسپانیایی‌ها از ولایت رفته‌اند هیچوقت وضع دهات ما به این بدی نبوده است.
سپینا می‌گوید:
- باید از انزوا بیرون آمد، باید با طبقه کارگر متحد شد، باید به یک کار وسیع تبلیغاتی توام با یک سلسله اقدامات متهورانه دست زد.

#اینیاتسیو_سیلونه [ 📓 نان و شراب ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🌓🍂
𝓖𝓸𝓸𝓭 𝓕𝓮𝓮𝓵𝓲𝓷𝓰
@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

ما ناصر تقوایی را کُشتیم، سانسور فقط کار آخر را کرد.

■ مرگ ناصر تقوایی فقط خاموشی یک فیلم‌ساز نیست؛ خاموشی یک جنس نایاب از انسان ایرانی است که دیگر در این اقلیم تکثیر نمی‌شود. او از نسلی بود که می‌خواست سینما را نه برای مردم، که از مردم بسازد. نسلی که هنوز به واژه‌هایی مثل حقیقت، شرافت و زیبایی باور داشت و خیال نمی‌کرد باید برای بقا، از هر کدامشان اندکی کم کند تا در تراز حکومت جا شود.
■ در جهانی که هنرمند برای زنده ماندن باید با سانسور دست بدهد، تقوایی تصمیم گرفت دستش را پس بکشد — حتی اگر این پس‌کشیدن، او را به حاشیه و سکوت تبعید کند. او از آن جنس خالقانی بود که وقتی نمی‌توانست آزاد باشد، ترجیح می‌داد هیچ نباشد. و این «هیچ بودن» در برابر نظام سانسور، عین شرافت بود.
■ ناصر تقوایی در سال‌های آخر نه فیلم ساخت، نه سخن گفت، نه اعتراضی کرد؛ اما سکوت او فریاد بود. سکوتی که فریاد می‌زد: «من با شما یکی نیستم.» فریاد مردی که نخواست با دست خودش از حقیقت نسخه‌ای دست‌کاری‌شده بسازد تا شاید بودجه‌ای بگیرد یا جایی برود. او همان‌قدر که فیلم‌ساز بود، فیلسوف اخلاق در عصر بی‌اخلاقی بود.
■ او باور داشت اگر دروغ حتی در یکی از قاب‌هایت نفوذ کند، تمام فیلمت دروغ می‌شود. و به همین دلیل، حاضر شد فیلم نسازد تا دروغ نگوید. همین یک تصمیم، کافی است تا او را در ردیف بزرگ‌ترین‌ها بگذاریم.
■ اگر امروز کسی بخواهد بفهمد ناصر تقوایی چه بود، باید به جمله‌ای از خودش گوش کند: «سینما برای من تمرین دیدن است.» و ما حالا، پس از رفتنش، تازه می‌فهمیم چقدر «نمی‌دیدیم». ما فقط تصویر می‌خواستیم، او بینش می‌داد.
■ در ایران امروز، فیلم‌سازی نه روایت زندگی، که نوعی بقا در تنگنای ترس و پروپاگانداست. نسلی که بعد از تقوایی آمد، اغلب یا در تماشاگرِ رسمی حکومت گم شد یا در بازار سرگرمی. کسی جرأت نکرد مثل او بگوید «نه». سینمای رسمی پر شد از فیلم‌سازان مجاز، منتقدان مجیزگو و اسطوره‌های سفارشی. در چنین فضایی، تقوایی فقط یک نام نبود؛ یک امکان ازدست‌رفته بود.
■ وقتی تقوایی درگذشت، در حقیقت بخش بزرگی از حافظه‌ی اخلاقی سینمای ایران هم دفن شد. حافظه‌ی نسلی که هنر را وسیله‌ی صیانت از انسان می‌دانست نه ابزار خدمت به قدرت. او در روزگاری زیست که هر هنرمندی باید میان نان و نام یکی را انتخاب می‌کرد، و او نام را برگزید — حتی اگر نانی در کار نباشد.
■ او فیلمی چون «ناخدا خورشید» را ساخت، نه فقط به‌عنوان اقتباسی از همینگوی، بلکه به‌عنوان ترجمانی از سرنوشت انسان ایرانی در طوفان قدرت و فقر. ناخدا خورشید او، استعاره‌ای از خودش بود: مردی تنها در برابر موج‌هایی که قصد داشتند او را ببلعند، اما تا آخر ایستاد، با قایقی چوبی و دلی آهنی.
■ مرگ تقوایی پایان یک دوران است؛ دورانی که در آن، هنرمند هنوز شرم می‌کرد اگر به درِ قدرت بکوبد. دورانی که «خانه‌نشینی» می‌توانست نوعی اعتراض باشد، نه نشانه‌ی شکست. در تقوایی، نوعی وقار انسانی بود که در نسل بعد دیگر نماند. او نه تبعید شد، نه زندانی، نه ممنوع‌الخروج؛ اما به شکلی ظریف، حذف شد. حکومتی که نمی‌تواند صدایت را خاموش کند، کاری می‌کند تا خودت سکوت را انتخاب کنی.
■ اکنون ما مانده‌ایم با سکوت او، و با پرسشی که هر نسل باید از خود بپرسد: چرا هر بار که کسی از ما قد می‌کشد، او را به بهانه‌ای کوتاه می‌کنیم؟ چرا همیشه آن‌که نمی‌سازد محترم‌تر است از آن‌که با وجدانش می‌سازد؟
■ ناصر تقوایی تنها فیلم‌سازی نبود که از سانسور برید؛ او انسانی بود که نشان داد می‌شود نبود، اما نفروخت. در این سرزمین، شاید همین کافی باشد برای اسطوره شدن.
■ نه به معنای بت شدن، بلکه به معنای ماندن در حافظه‌ی جمعی به‌عنوان نشانه‌ای از آنچه می‌توانستیم باشیم و نشدیم. او آخرین بازمانده از نسلی بود که هنوز انسان بود؛ نسلی که باور داشت آزادی، اگر قرار باشد از بالا داده شود، دیگر آزادی نیست.
■ در روزگاری که نام‌ها سریع می‌میرند و حافظه‌ی عمومی زود فراموش می‌کند، تقوایی نماد چیزی است که مرگ نمی‌تواند از ما بگیرد: کرامتِ امتناع. او رفت، اما امتناعش ماند. و شاید روزی همین امتناع، بذر دوباره‌ی آفرینش در خاک خشک این فرهنگ شود.

#حمید_آصفی


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

صدایم کن :
شعر از استاد : بریمانی پرجیوایی
دکلمه : غلامرضا مفیدی

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

‍ ‌‌سقراط پیش از سرکشیدن جام شوکران:
🥀🍷

"تا جان در بدن دارم از جستجوی دانش و آگاه ساختن شما به آنچه باید بدانید، دست بر نخواهم داشت... پس، آتنی ها، بدانید که خواه سخن آنوتوس را بپذیرید خواه مرا تبرئه کنید، در هیچ حال، رفتاری جز این نخواهم کرد، ولو بارها کشته شوم!"

#آلن_دوباتن [ 📓 تسلی بخشی های فلسفه ]


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

آنگاه تو کجا بودی؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

🎙 صدای ماندگار سعید مظفری 🥀🕊


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🎹🎻💕

کائوری : می‌تونم در قلب کسی زنده بمونم؟
آریما : آره که می‌تونی.
کائوری : می‌تونم در قلب تو زنده باشم؟
آریما: در نزده اومدی تو.


📽 Your Lie in April
@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

انیمه Your Lie in April | قسمت 22
قسمت آخر

آریما : بهار داره می‌رسه ، بهاری بدون تو.... 🥀🎻

کائوری : من فقط یه رهگذر بودم که دیر یا زود می‌رفت. 🪽💔

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

👁‍🗨 مروری بر زندگی و آثار استاد #ناصر_تقوایی


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

در سپتامبر ۱۹۲۵، نقطهٔ عطف زندگی فریدا کالو به شکل حادثه‌ای دردناک بر او فرود آمد.
فریدا دانشجوی هجده‌سالهٔ رشتهٔ پزشکی در تصادف شدید اتوبوس از ناحیهٔ شانه، سینه، کمر، لگن و پا دچار شکستگی‌های متعدد شد. خودش دربارهٔ لحظهٔ سانحه می‌گوید «دستهٔ صندلی چون شمشیری که به گاو می‌زنند در من فرورفت.» در این میان، به دنبال جراحتی که بر اثر فرورفتن میله‌ای آهنی بر رحم او ایجاد شد، فریدا تا پایان عمر از داشتن فرزند محروم ماند.


@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…

کتابخانه ادبی

🎞 مستند «ناصر تقوایی به روایت خودش»
📽 کارگردان: عارف محمدی


🆔 :
@rahi_be_rahaei
@ketabkhaneadabi1398

Читать полностью…
Subscribe to a channel