kafeh_sher | Неотсортированное

Telegram-канал kafeh_sher - 💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

6224

🌿گفتی مرا به خنده خوش باد روزگارت کس بی‌تو خوش نباشد رو قصه دگر کن ... کانالی از جنس دل های بی ریا🌹 ⚜️ @Kafeh_sher

Подписаться на канал

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

حکیم نظامی گنجوی شاعر معروف ۸۰۰ سال قبل  درباره ی چینی‌ها و روس‌ها این شعرها را سروده است.

ز چینی به جز چینِ ابرو مخواه
ندارند پیمان مردم نگاه
سخن راست گفتند پیشینیان
که عهد و وفا نیست در چینیان

كه فرياد شاها ز بيداد روس
كه از مهد ابخاز بستند عروس
ز روسی نجويد كسی مردمی
كه جز گوهری نيستش
زآدمی

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

شاعر بدرالدین جاجرمی🍃
گر به دولت برسی مست نگردی، مردی

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

آرامش یعنی در میان صدها مشکل عین خیالت هم نباشدلبخند بزنی چون میدانی خدایی داری که هوایت را دارد

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

رفتار دولت با بازنشستگان

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

کتابخانه ای در انگلستان بنا شد زیرا ساختمان قبلی قدیمی بود.
اما برای انتقال میلیون ها کتاب بودجه کافی در دسترس نبود.
تنها حلال مشکلات کارمند جوان کتابخانه بود.
او آگهی منتشر کرد:
همه می توانند به رایگان کتابها را امانت بگیرند و برای بازگرداندن به نشانی جدید تحویل دهند.

برای موفقیت کافیست کمی متفاوت بیندیشید ..

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

این برای توئه
شاید امروز به دیدن این ویدیو نیاز داشته باشی
.

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

زيباترين مشاجره تاریخ👌

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

اونجا که وحشی بافقی میگه:

ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﺩﻝ ، 
ﺩﻝ ﺧﻨﺪه ﺯﻧﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﺯﻧﻢ ﺑﺮ ﻏﻢ ، 
ﻏﻢ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ 
ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﻋﻘﻞ ،
ﺍﻭ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ﻭﯾﺮﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ 
ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺗﻮ ، 
ﺗﻮ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﯽ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﻢ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭼﻮ ﺩﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ 
ﻣﻦ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ، 
ﺍﻭ ﺧﻨﺪه ﮐﻨﺪ ﺑﺮ ﻣﻦ 
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ، ﺩﻝ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ



(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

سوی حق چون بشتابی تو چو خورشید بتابی
چو چنان سود بیابی چه کنی سود و زیان را



(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

به "گورستان گذر کن" تا
چه خوردند و چه پوشیدند و بردند..
"دو روزی زندگی کردند" و آخر
به هر حالی که بودند جان سپردند..

طمع بسیار کردند "مال دنیا"
ز روزی بیشتر هرگز نخوردند..
همانانی که بودند نور چشمی
تنش را در لحد محکم فشردند..
اگر "شاه و گدا ، نادار و دارا"
"اجل آمد نفس بگرفت مُردند"



(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

🍎🍎🍎

💎برترین کانال‌های تلگرام:

🔹هماهنگی جهت تبادل:
@mrsmafd

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

#هدیه_به_مادر

✍چهار برادر، خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و دکتر، قاضی و
آدمهای موفقی شدند. چند سال بعد، آنها بعد از شامی که با هم داشتند حرف
زدند. اونا درمورد هدایایی که تونستن به مادر پیرشون که دور از اونها در شهر
دیگه ای زندگی می کرد، صحبت کردن.
اولی گفت: من خونه بزرگی برای مادرم ساختم... دومی گفت: من تماشاخانه
)سالن تئاتر( یکصد هزار دلاری در خانه ساختم. سومی گفت: من ماشین
مرسدسی با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره. چهارمی گفت: گوش
کنید، همتون می دونید که مادر چقدر خوندن کتاب مقدس را دوست داشت
و میدونین که دیگه هیچ وقت نمی تونه بخونه، چون چشماش خوب نمی بینه.
من، راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که میتونه تمام کتاب
مقدس رو حفظ بخونه. این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده
سال اینو یاد گرفت. من ناچاراً تعهد کردم به مدت بیست سال و هر سال
صد هزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و
طوطی از حفظ براش می خونه. برادرای دیگه تحت تاثیر قرار گرفتن..

پس از ایام تعطیل، مادر یادداشت تشکری فرستاد. اون نوشت: میلتون عزیز،
خونه ای که برام ساختی خیلی بزرگه. من فقط تو یک اتاق زندگی می کنم
ولی مجبورم تمام خونه رو تمیز کنم. به هر حال ممنونم.
🔹مایک عزیز، تو به من تماشاخانه ای گرونقیمت با صدای دالبی دادی. اون،
میتونه پنجاه نفرو جا بده ولی من همه دوستامو از دست دادم، من شنواییم
رو از دست دادم و تقریباً ناشنوام. هیچ وقت از اون استفاده نمی کنم ولی از
این کارت ممنونم.
🔹ماروین عزیز، من خیلی پیرم که به سفر برم. من تو خونه می مونم، مغازه
بقالی ام رو دارم پس هیچ وقت از مرسدس استفاده نمی کنم. این ماشین
خیلی تند تکون می خوره. اما فکرت خوب بود ممنونم.
🔹ملوین عزیز ترینم، تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت بعنوان هدیه ات
منو خوشحال کردی. جوجه، خیلی خوشمزه بود!! ممنونم
.


(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

🧿 حسین دهلوی میگه:

بی‌تاب شدن؛ دم نزدن؛... عادتم این است
با خونِ جگر ساخته‌ام؛ قسمتم این است

جان‌ می‌دهم از گریه اگر نام تو آید
عمری‌
ست که رسم دلِ کم‌طاقتم این است!

بعد از تو به تصویر تو خو کرده نگاهم
بیچاره‌ام آن‌قدر که هم‌صحبتم این است!

جون در یتیمی که رها در دلِ دریاست
تنها شده‌ام؛ گوشه‌ای از غربتم این است

می‌میرم از این غم که در آغوش تو ای دوست
یک‌بار نشد گریه کنم؛ حسرتم این است


(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

وقتی زمان ارتقا يافتنت فرا میرسد بیشتر از همیشه آزمایش میشوی✨️

(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

حتما بخونید واقعا قشنگ بود

روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعدازساعتى ميروند.عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم . .مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايىد عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن ..چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند .اى مرد انچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت .همانند توکه درواقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان ...

بیایید ديگران را قضاوت نكنيم
🌹

(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

در ملل عقب مانده
آنان که با مشت های گره کرده
انقلاب می کنند، روزی با مشت های
از هم گسیخته گدایی خواهند کرد.

#وینستون_چرچیل

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

مکر یهودی

در نیویورک تظاهرات ضد اسراییلی صورت گرفت که در آن تعداد زیادی جوانان فلسطینی در یکی از خیابان‌های بلند آن جمع شدند.
در آن خیابان تنها یک سوپرمارکت وجود داشت که مالک آن یهودی بود..
تعدادی از جوانان وارد سوپر مارکت شدند و در خواست پرچم‌های فلسطینی کردند!
مالک آن با احترام و ادب گفت: من یهودی هستم و فقط پرچم اسراییل دارم..
یکی از جوانان فلسطینی عصبانی شد و خواست به‌آن یهودی حمله کند.
مالک گفت :چرا عصبانیت ؟؟ پرچم اسراییل بخرید و آنرا در زیر پا له کنید و سپس  آن را به آتش بکشید..
جوانان از این ایده خوشحال شدند و ۲۰۰ پرچم اسراییل خریدند.
مالک یهودی هم هر پرچم را پنج برابر قیمت به آنها فروخت.
 
که در نتیجه آن...

نه اسراییل آتش گرفت!
نه فلسطین به‌جای خود بازگشت!
تنها آن فروشنده زرنگ یهودی سود بسیاربرد...

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

شکسپیر به قشنگ ترین نحو میگه:
دنیا هم که مال تو باشد، تا زمانی که درون قلب یک زن جایی نداشته باشی،
تا درون آوازهای عاشقانه زنی زندگی نکنی و سهمی از دلشوره‌هایش نداشته باشی،
فقیرترین مرد دنیایی...

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

تو، نه دوری تا انتظارت کشم
و نه نزدیکی تا ديدارت كنم

نه از آنِِ منی تا قلبم آرام گیرد
و نه محروم از توام تا فراموشت کنم

تو در میانه‌ی همه چیزی...
🍃💚

#محمود_درویش 

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

ﻋﺸﻖ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ

ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻭﻣﺤﺒﺖ ﭘﺸﺖ
ﺳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ .
ﺁﺩﻡ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻣﺜﻞ ﺍﻭ ﺣﺘﻤﺎ ﺑﻪ بهشت می رفت...
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺍﺳﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺎﺗﺸﺮﯾﻔﺎﺕ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﺸﺪ.
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﺳﺮﯾﻌﯽ ﺑﻪ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﻓﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ
ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ.
ﺩﺭ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﺩﻋﻮﺕﻧﺎﻣﻪ ﯾﺎ ﮐﺎﺭﺕ
ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ، ﻫﺮﮐﺲ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺮﺳﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭﺍﺭﺩ
ﺷﻮﺩ .ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺎﻧﺪ .
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺑﻠﯿﺲ ﺑﺎﺧﺸﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﻓﺖ ﻭ ﯾﻘﻪ ﭘﻄﺮﺱ ﻗﺪﯾﺲ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﭘﻄﺮﺱ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺍﺯ ﭼﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﺍﺑﻠﯿﺲ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ ﻗﺮﻣﺰ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ :ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﯾﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺯﺩﻩ. ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ...ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ .. ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻭ
ﺩﻟﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺣﺎﻻ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﻭﺯﺥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ ﻭﮔﻮ
ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .. ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻨﺪ .ﺩﻭﺯﺥ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎﻧﯿﺴﺖ !!! ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﺲﺑﮕﯿﺮﯾﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺍﻭﯼ ﻗﺼﻪ ﺍﺵ ﺭﺍﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ
ﻧﮕﺮﯾﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ )): ﺑﺎ ﭼﻨﺎﻥ ﻋﺸﻘﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ
ﺑﻨﺎ به ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﻓﺘﺎﺩﯼ ... ﺧﻮﺩ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ
ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪ...

(( ﭘﺎﺋﻮﻟﻮ ﮐﻮﺋﻠﯿﻮ))

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

بر اساس واقعیت...💔

توی مطب دکتر بودم که مردی
زنش رو که افسردگی شدید داشت آورده بود:
مرده غر میزد و اخم کرده بود زنه نگاهش کرد و گفت تو این چندسال از خودم زدم تا تو و بچه هات حالتون خوب باشه خودم نخوردم دادم شماها یبار نشد برم آرایشگاه گفتم یوقت بهت فشار میاد دستت خالیه يبار نشد دوتایی بریم رستوران غذا بخوریم یبار نشد بگی پول داری یبار نشد خودت بهم پول بدی همش با منت و کلی حرف . همیشه فداکاری کردم ولی توچی رفتی سراغ یه داف شنگول
۴۰ ساله ام ولی صورتم پر از چروک شده
شوهره برگشت گفت میخاستی فداکاری
نکنی و گفت من میرم کارت تموم شد اسنپ بگیر برو ..... زن اشکاش پاک کرد و رو کرد به من و گفت میبینی زنی که خرج نداره ارج
نداره ته قناعت تو میشه خیانت .

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

بوسه ات شیرین تر از شهد و نبات

نورعلیشاه اصفهانی



(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

🌹زندگی کوتاه!


(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

سربازی را گفتند چرا به جنگ بيرون نروی؟
گفت: به خدا سوگند که من
يک تن از دشمنان را نشناسم،
و ايشان نيز مرا نشناسند
پس دشمنی ميان ما چون صورت بندد؟

#عبید_زاكانی


(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

این متن رو باید با طلا نوشت و سرلوحه زندگی قرار داد

ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ آدم ها
ﺍین قدﺭ ﻋﺠﻠـﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ .
ﺭﻭﺯﮔـﺎﺭ ، ﺫﺍﺕ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩم ها  ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ .

ﻭ ﺗﻮ می رﻧﺠﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ
ﻭ ﻗﻀﺎﻭت هاﯼ ﻋﺠﻮﻻﻧـﻪ ﯼ ﺯﻭﺩ ﻫﻨﮕﺎﻣﺖ .

ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﺩم ها ﻧﮕﺎﻩ می کنی .
ﻭمی بینی
ﺁن هاﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ،
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭگ ترﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ .

ﻭﺁن ها  ﮐﻪ ﺩﻭست شاﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺖ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ؛ زمینت ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ

ﺁن قدرﻣﺤﮑﻢ
ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧـُﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍن هاﯾـﺖ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ .

ﺁﺩم ها  ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻦ .
ﺭﻭﺯﮔـﺎﺭ ﺑﻬﺘـﺮﯾﻦ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺳت...


‌‎‌‌‌‎

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

در یکی از روستاهای کوهستانی "دیاربکر" ترکیه، آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟

دانش آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟

معلم: شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟
دانش آموزان: ما تابحال توت فرنگی ندیده‌ ایم.

معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر "بورسا" فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟

آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد.

معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوته‌های توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت.

بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفته‌اید، به پدر و مادرتان یاد بدهید.

وقتی که توت فرنگیها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه می‌آورید.

برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت.

وقتی میوه‌ ها رسیدند، بچه‌ها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه ‌آوردند.

معلم میپرسد که مزه‌شان چطور بود؟ بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم.

معلم میخندد و میگوید همه شما نمره کامل را میگیرید، میتوانید بخورید.

بچه‌ ها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند.

بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند.

معلم بودن یعنی این...

فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست.

معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد.

پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم.

بیایم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم.

کاری کنیم بعد از مرگمان ما را بخاطر بیارند...


(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

اونجا که مولانا میگه:

نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم
که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم

به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم
که من تو را نگذارم، به لطف بردارم


(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

اینجا سرزمینی است که برای آزادی جنگیدیم ولی حالا برای نان می‌جنگیم.
نکته‌ی عدالت این است که همه وقتی برابر می‌شوند که مُرده‌اند.

✍🏻ویکتور هوگو
📚 بینوایان


(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

یک نسیم خنک در روزهای گرم
بوی نان تازه، شنیدن آهنگی که خاطره‌ای را زنده می‌کند،
دلخوشی یعنی یک فنجان چای در سکوت شب
،

(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…

💒 *ك ا ف ه* ش ع ر*

ناصر خسرو تا چهل سالگی شرب مدام میکرد...
در چهل سالگی بود که خواب حج میبینه و مرد دین میشه و به سفر حج میره .
پنج بار به سفر حج میره که جمعا 15سال از عمرش رو در سفر حج گذروند.
پس از 5 سفر ، دیگه به حج نرفت !

اهل شهر به ناصر خسرو گفتن چرا دیگه به حج نمیری ؟
گفت ؛ در سفر آخرم در راه رفتن به حج در میانه راه یکی از هم قطاران غذایی نداشت رویش نمیشد تا از کسی غذایی طلب کند، دیدم به یکباره از شدت ضعف در حال موت است؛  خرمایی داشتم به او دادم و حالش بهبودی یافت . . .  در آن لحظه به ناگاه گمان کردم که کعبه را طواف مینمایم 

که گفته می شود شیخ بهایی نیز در رابطه با این داستان شعر زیر را سروده است:

" همه روز روزه بودن همه شب نماز کردن
همه سال حج نمودن سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه سر و پابرهنه رفتن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن
به خدا که هیچکس را ثمر آنقدر ندارد
که به روی نا امیدی در بسته باز کردن
"


(シ)
<) )☞🌈
@kafeh_sher
_//

Читать полностью…
Подписаться на канал