مبارزه با پانکردیسم ستیز با کُرد نیست بلکه عین کُرد بودن است. هیچ ملاحظه ای بالاتر از ایران نیست. ارتباط با ما @iranban_kordbot
از قدیم در بین نیروهای جولانی، عناصر بنیادگرای خارجی حضور داشتند — که الان جولانی و ترکیه و اروپا و عربها بهشون میگن: ارتش دولتی سوریه.
برای نمونه در همین درگیریهای اخیر با دروزیها دو کُرد سنی ایرانی کشته شدهند.
اینها عضو گروه "حرکت مهاجرین اهل سنت ایران" بودند که گویا در بمباران اسرائیل کشته شدند. به متن کنار عکسشون دقت کنید.
@Minas_Tirith2024
@Garajetadayoni | گاراژ
صحنههای ناراحتکننده سوریه حاصل آرمان خودمختاری و طرز تفکر قبیلهایه —یه واقعیتی که متأسفانه توی ایران هم بارها تکرار شده. (ارومیه :آن روی دیگر رنگین کمان اقوام)!
خیلی از خانوادهها از هم میپاشن، و کسانی که دنبال چنین آرمانی هستن، باید آمادهی پرداخت این هزینهها هم باشن— و شاید در نهایت حتی به اون هدف هم نرسن و اگر برسن هم چیزی بیشتر از کردستان عراق نخواهد شد.
بههرحال، همونطور که قاسملو گفته بود، راه آزادی بدون قربانی ممکن نیست.
نفهمیدم ! الان من دارم به کردها روحیه میدم؟!
📝زبان «گَر» و قبیلهگرایی ذهنی: تأملی بر یک دشنام قومی
زنی کرد ،زبان فارسی را «زبان گَر» مینامد. او با لحنی تحقیرآمیز میگوید که بسیاری از فارسیزبانان مایلاند کردی سخن بگویند، حال آنکه خود کردها نباید به «زبان گَر» فارسی تکلم کنند؛ زیرا بهزعم او، زبان کردی حامل هویت و افتخار است.
این اهانت صرفاً یک موضعگیری فردی یا واکنش هیجانی نیست، بلکه بازتابی است از یک ذهنیت عمیقاً قبیلهای که در آن زبان، نه ابزار گفتوگو یا فهم متقابل، بلکه سنگر تمایز و برتریجویی قومیست. در فرهنگ عشایری، زبان و انسان قبیلهای «خودی» حامل شرف است و زبان و انسان شهری «بیگانه» مشکوک، ناپاک یا تهدیدآمیز تلقی میشود. آنچه این زن میگوید، تجلی عریان همین نظام معناییست.
نکته جالبتوجه، ترکیب این طرز تلقی سنتی با ظاهری امروزی است: این زن با چهرهای که محصول دست جراحان پانفارس و فیلترهای اینستاگرامیست، بر احترام فارسیزبانان به زبان کردی معترف است اما مانند انسانی مدرن و نه حتی انسانی نرمال این احترام را متقابلا برنمیگرداند ، بلکه با ذهنیتی قبیلهای به کسانی که به او احترام میگذارند ،دشنام میدهد.
او در بنیان روانیاش، همان انسان سیاهچادرنشین است با این تفاوت که دیگر مجبور به دوشیدن شیر بز و گوسفند و جمعآوری فضولات دام نیست.
باید توجه کرد که اعتماد به نفس چنین فردی نه از درونمایه تمدنی خویش، بلکه از احترام و تساهل جامعه مدرن فارسیزبان برمیخیزد؛ اگر در ایران نیز مانند ترکیه، به خاطر شنیدن موسیقی کردی لگد میخورد مجال توهین به زبان فارسی را نداشت ؛ چنانچه هیچ کردی در ترکیه جرئت ندارد زبان ترکی را به بیماری دامی تشبیه کند.
البته این سخنان نسبتی با پانکردیسم یا گرایشهای تجزیهطلبانه ندارد. آنچه از زبان این زن جاری میشود، بخشی ارگانیک و نهادینهشده از فرهنگ قبیلهای غرب کشور است. این افراد تا جایی که خود، این سخنان را درباره دیگران بگوید بار توهینآمیز بودنشان را درک نمیکنند، چرا که در جهانبینی ایشان، زبان تحقیر و خشونت، زبان طبیعی مناسبات اجتماعی است.
اما پرسش اساسی اینجاست: آیا تاکنون یک فارسیزبان، زبان کردی را به سخره گرفته، آن را به سبب لهجه عربیگون، تغییر واژگانی، یا زبری آواییاش تخطئه کرده؟ آیا هیچگاه کسی زبان کردی را «زبان شبانان و عشایر» خوانده است؟ یا آن را با بیماریهای حیوانی تشبیه کرده؟
برعکس، آنان برای کسانی که نسبتی جغرافیایی با سرزمین مادها ندارند، تبار جعلی ماد تراشیدند تا آنان را در روایت ملی بگنجانند.
طنز تلخ ماجرا اینجاست: کردها آشکارا زبان فارسی را دشنام میدهند و زشتترین واژهها را نثار فارسیزبانان میکنند، اما همین فارسیزبانان، آنان را همچنان «هممیهنان با غیرت» خود میدانند.
در منطق شهرنشینی ایرانی، احترام، عطوفت و تحمل، ارزشاند. اما در جامعه قبیلهای، همین صفات نشانه ضعف، بیغیرتی و زبونی تلقی میشوند. برای ذهن قبیلهای، تنها زبان معتبر، زبان خشونت و تحقیر است؛ زبانی که در آن، منزلت اجتماعی با حمله به دیگری تثبیت میشود.
بیگمان، این وضعیت حاصل ناکامیهای دولت مدرن در ایران است؛ دولتملتی که نتوانسته عدالت کیفری را مستقر کند، ساختارهای قبیلهای را حل نماید، یا آموزههای مدنی را نهادینه سازد. مادامی که این فرهنگ قبیلهای باقیست، زبان توهین، زبان غالب «احترام» خواهد ماند؛ و در غیاب عدالت، خشونت، زبان قدرت خواهد بود.
📎چگونه میتوان انسان قبیلهای را به شهروند مدنی تبدیل کرد ؟!
ساختارهای قبیلهای بهطور بنیادی ضد مدرناند و جایگزین وفاداری به دولت، قانون و نظم عمومی هستند .
باید نهادهای دولت مدرن را با تمرکز بر قانونمداری، پلیس و قوه قضائیه بیطرف بازسازی کرد و قدرت اجتماعی و سیاسی ساختارهای قبیلهای را با ابزارهای حقوقی، آموزشی و رسانهای در هم شکست .
همچنین با آموزش عمومی، رسانه ملی، و مشارکت در اقتصاد بازار؛ و البته: بیطرفی قاطع در برابر باجخواهیهای قومی ، هویت مدنی را جایگزین هویت قومی کرد.
جوامع مبتنی بر قبیلهگرایی احساسی در معرض بازتولید مکرر خشونت و بیثباتیاند. بنابراین دولت باید خشونت مشروع را بدون اغماض اعمال کند. تحمل در برابر هتاکی قومی یا زبانی، به فروپاشی مشروعیت سیاسی میانجامد. اگر جامعه هنوز ظرفیت گفتوگو و تکثر ندارد، باید از بالا تحمیل نظم کرد، نه با توهم لیبرالدموکراسی.
@iranban_kord
📝«بازخوانی خشونت گفتاری در جوامع قبیلهای ایران: چگونه زبان فارسی نماد «غیرمردی» میشود؟»
در جوامع قبیلهای— عشایری ایران—هویت اجتماعی بر پایه توانایی اعمال خشونت فیزیکی، وفاداری خونی، و سلطه مردانه ساخته میشود. در این الگوی فرهنگی، اقتدار مشروع نه از نهاد، قانون، یا زبان رسمی، بلکه از «زور»، «شمشیر»، و «غیرت قبیلهای» مشتق میشود.
در چنین چارچوبی:
«زبان فارسی» حامل نظم غیرقبیلهای، شهری، نهادینه، و مدرن است.
این زبان با: دیوانسالاری؛ مدرسه؛قانون؛ نظام قضایی ؛مدرنیسم و مهمتر از همه، امتناع از خشونت فیزیکی در روابط اجتماعی پیوند خورده است.
اما در منطق قبیلهای، این عناصر نه نشانهی "پیشرفت"، بلکه نشانهی ضعف، استحاله، و بیریشگی تلقی میشوند. در ذهنیت قبیلهای، کسی که خشونت را کنار گذاشته، اهل استدلال و قانون شده، و به جای شمشیر از قلم استفاده میکند، مرد نیست؛ و این فقدان مردانگی به شکل توهینهای جنسی بروز میکند: یعنی «کونی» تلقی میشود—یعنی کسی که بهجای کنش خشن، پذیرندهی سلطه است.
این همان چیزی است که در نظریهی بوردیو به آن خشونت نمادین (violence symbolique) گفته میشود: گروهی از مردم که ساختار قدرت سنتیشان را در حال اضمحلال میبینند، با تولید زبان تحقیر علیه نظم مدرن، سعی میکنند هژمونی گذشتهی خود را نمادینسازی کنند. این تحقیر زبانی درواقع تلاشیست برای بازسازی سلسلهمراتب مردانه و قبیلهای از دسترفته.
در نتیجه، وقتی در این جوامع گفته میشود «فارسیزبان کونی است»، این گزاره نه بیانگر واقعیت زیستی یا اخلاقی فارسیزبانان، بلکه بازتاب یک بحران معرفتشناختی قبیله در برابر دولت و مدرنیته است. این خشونت زبانی، شکلی از دفاع روانی و مقاومت نمادین است در برابر نظمی که دیگر برای آنها قابل درک یا تسلط نیست.
〽️ مفهوم وارونگی ارزشها در جامعهی قبیلهای
در ساختارهای قبیلهای (tribal structures)، مردانگی نه صرفاً یک ویژگی جنسیتی، بلکه معیاری برای سنجش هویت و منزلت اجتماعی است. این مردانگی اغلب با توان اعمال خشونت، غیرت مبتنی بر خون و قوم، و نفی "ظرافتهای مدرن" گره خورده است.
از این منظر، زبان فارسی—که با گفتمان حقوقی، نهاد، کتابت، زیباییشناسی زبانی، و دولتسازی مدرن پیوند دارد—در منطق قبیلهای، معادل فرودستی نمادین یا فقدان «خشونت مشروع» تلقی میشود. بههمین دلیل است که در برخی ذهنیتهای قبیلهای، «فارسیزبان» بهمثابه نماد فردی بیدفاع، زنواره، شهرنشینِ منفعل، و بیقبیله بازنمایی میشود.
در این جهانبینی، هر آنکه «اهل شمشیر» نیست، خودبهخود «اهل ضعف» است—و در فرهنگهایی که تحقیر جنسیتی بخشی از نظم نمادین است، این "ضعف" با مفاهیم جنسی پیوند میخورد.
درواقع، این تحقیر زبانشناختی، نه حملهای صرف به فارسی زبانان، بلکه بازتاب اضطراب هویتی و فرهنگیِ یک ساختار قبیلهای در برابر نظم دولت-ملت مدرن است. همانگونه که پییر بوردیو از «خشونت نمادین» سخن میگوید، در اینجا نیز تحقیر فارسیزبانان ابزاریست برای بازسازی منزلت قبیلهای ازدسترفته، و دفاع از نظم پیشامدرن در برابر مدرنیتهی نرم، نهادینه، و غیرخشونتورز.
@iranban_kord
جولانی اگه میخواد روز خوش ببینه باید یه پولی به من بده درباره سوریه ننویسم .
هر بار چیزی نوشتم به ۲۴ ساعت نکشیده سوریه شتک شده 😂
📝خشونت، قبیله، و سلسلهمراتب احترام: تحلیل جامعهشناختی رابطه کردها با ترکها، عربها و فارسیزبانان
حمله افسران پلیس به خانواده کرد صرفاً به دلیل پخش موسیقی کردی، بازتابی روشن از استمرار منطق خشونت قومی و نزاعهای ریشهدار در خاورمیانه است. این رویداد، ورای جنبههای سیاسی یا حقوق بشری آن، بار دیگر ساختار روانشناختی و فرهنگی جوامع قبیلهای را بهمیان میکشد: جایی که خشونت نه صرفاً امری انحرافی، بلکه جزئی نهادینه از نظم اجتماعی، منزلت و بازدارندگی متقابل است.
در چارچوب نظریات متفکرانی چون فیلیپ کارل سالزمان (Philip Carl Salzman)، رابرت دی. کاپلان (Robert D. Kaplan) و آزار گت (Azar Gat)، میتوان تبیینی مردمنگارانه و ژئوپلیتیکی از این الگوهای خشونت و روابط بینقومی ارائه کرد که فراتر از داوریهای اخلاقی و در جهت فهم دینامیک واقعی جوامع قبیلهای باشد.
〽️قبیله و خشونت: خشونت بهمثابه زبان مشروعیت
در تحلیل سالزمان از قبایل خاورمیانه، جامعه قبیلهای مبتنی بر سه اصل است:
۱. خویشاوندی بهمثابه بنیان سازمان اجتماعی،
۲. قدرت غیرمتمرکز و رقابتی،
۳. خشونت بهمثابه زبان اقتدار و احترام.
در چنین جوامعی، هیچ نهاد مرکزی ضامن عدالت یا نظم نیست؛ بنابراین هر قبیله، هر مرد، و هر خانوادهای خود مسئول دفاع از حیثیت و حقوق خود است. در این ساختار، اگر کسی خشونت نکند یا پاسخ خشونت را با خشونت ندهد، ضعیف شمرده میشود و بیاحترامی به او مشروعیت مییابد.
رابرت دی. کاپلان نیز در آثار خود، بهویژه در «انتقام جغرافیا» (The Revenge of Geography)، نشان میدهد که در جوامعی چون کردستان، جغرافیای کوهستانی و انزوای جغرافیایی سبب شده که دولت مرکزی هرگز اقتدار کامل نداشته باشد و بنابراین، منطق قبیلهای مبتنی بر زور، انتقام و روابط موازنهای استمرار یابد.
آزار گت در اثر برجسته خود «جنگ در تمدن انسانی» (War in Human Civilization)، خشونت را نه امری استثنایی، بلکه قاعدهای طبیعی در سازمان اجتماعی پیشامدرن میداند؛ خشونت در نظر او، بخشی از سازوکارهای زیستشناختی-فرهنگی برای بقا، بازدارندگی و حفظ منزلت است.
〽️چرا کردها به ترکها و عربها بیشتر از فارسیزبانان احترام میگذارند؟
از منظر این چارچوب نظری، مشاهدهی روابط بینقومی میان کردها و گروههای دیگر، بهویژه ترکها، عربها و فارسی زبانان، واجد معنای خاصی است.
کردهای ایرانی، بهرغم اشتراک فرهنگی و زبانی با جامعهی ایرانی، اغلب در فضای مجازی و حتی واقعی، نوعی زبان خشن و تحقیرآمیز نسبت به فارسیزبانان اتخاذ میکنند. در حالیکه همین رفتار را نسبت به ترکها و عربهای عراق مشاهده نمیکنیم، یا اگر هست، در سطحی بسیار محدودتر.
این تفاوت ریشه در واقعیتی جامعهشناختی دارد:
> در جامعه قبیلهای، تنها ابراز خشونت ، قدرت و بازدارندگی تولید احترام میکند؛ نه مهر، عطوفت یا مدارا.
ترکها و عربها، با تجربهی تاریخی مستمر خشونت با کردها، نوعی روانشناسی بازدارنده در ذهن کردها شکل دادهاند. کردها میدانند که عرب یا ترک، در برابر کوچکترین اهانت، به شدیدترین پاسخ ممکن متوسل میشود و اعراب و ترکها با یادآوری انچه در طول تاریخ با کردها کردهاند میتوانند آنها را تحقیر کرده و شرمنده سازند و غرور آنها را خرد کنند ؛ بنابراین از منظر منطق قبیلهای، خشونت متقابل، تولید احترام و موازنه میکند.
اما در برابر فارسیزبانان، که در گفتمان رسمی و سیاستگذاری تمایل به مدارا، تساهل، و تسامح دارند و اغلب از خشونت مستقیم پرهیز میکنند، چنین بازدارندگی روانشناختی شکل نگرفته است. بهعبارت دیگر، کردها در ایران، از عدم پاسخ متقابل بهره میبرند و آن را نه به عنوان فضیلت، بلکه به مثابه ضعف تفسیر میکنند — برداشتی که کاملاً منطبق بر منطق فرهنگی جوامع قبیلهای است.
〽️طنز تراژیک احترام برآمده از خشونت
اینجاست که جامعهای مانند کردها، که خود قربانی ساختاری از خشونت دولتی و قومی بوده است، احترام را نه از طریق عدالت یا قانون، بلکه از مسیر خشونت متقابل تعریف میکند. در این چارچوب، عربهایی که آنها را بمباران شیمایی و ترکهایی که آنها را کشتار و به زنان انان تجاوز کردهاند واجد احترام هستند ولی فارسی زبانان نه .
در شبکههای مجازی ،اعراب اصطلاحاتی چون قردستان (به معنای سرزمین میمونها )یا حُلمستان(سرزمینی که در خواب و خیال وجود دارد) را درباره کردستان به کار میبرند، اما کردها توان و جرئت توهین به آنان را ندارند حال آنکه رکیکترین دشنامها را به فارسیزبانان اطلاق میکنند .
بنابراین میبینیم که کردها در برابر آنان از ادب زبانی بیشتری استفاده میکنند — چرا که آگاهند پاسخ عربها و ترک ها ، قبیلهوار و بیامان و با خشونت خواهد بود حال آنکه فارسی زبانان صفاتی مانند اصیل و نجیب و با اصالت به انان اطلاق میکنند.
@iranban_kord
دونالد ترامپ در کنفرانس خبری سال ۲۰۱۹ درباره جنگ سوریه : کردها فرشته نیستند،داعش در برابر پکک از ترس با احترام رفتار میکند زیرا آنها خشنتر و جانیتر رفتار میکنند، خیلیچیزها باید گفته شود ولی به دلایلی گفته نمیشود ما کاری میکنیم که کردها فرشته جلوه داده شوند ما به آنها پولهای هنگفت دادیم ،آنها برای ما جنگیدند ولی ما به آنها پول دادیم تا بجنگند .
در کتاب خاطرات بولتون ،ترامپ درباره جنگ با داعش در سوریه میگوید :از كردها خوشم نمی آید؛ همیشه در حال فرار هستند ، از عراقی ها فرار کردند، از تركها فرار کردند، تنها وقتی كه نمی گریزند آن زمانی است كه دور تا دورشان را با F-18 بمباران می كنيم.
@iranban_kord
📎باراک تا اقلیم: سیاست، قبیله و فدرالیسم ناکام در خاورمیانه
جایگاه تام باراک بهعنوان چهرهای آگاه به مسائل ژئوپولیتیک و نیز مطلع از دیدگاههای نهادهای حاکمه در ایالات متحده، واکنشهای خشمآلود و توهینآمیز برخی از کردهای ایرانی به اظهارات او—که امکان تحقق فدرالیسم و خودمختاری برای کردهای سوریه را منتفی دانسته بود—نشاندهندهی عمق نگرش قبیلهمحور و هویتگرایانه موجود در بخشی از فضای فکری کردهاست.
اینکه برخی کردها مخالفت تام باراک با خودمختاری کردهای سوریه را ناشی از ارمنیتبار بودن او میدانند، خود مصداقی از تفکر تبارمحور و برخوردی غیرمدرن با سیاست است. چنین رویکردی نشان میدهد که هنوز نگرشهای مبتنی بر همخونی و وابستگیهای قومی بر عقلانیت مدرن سیاسی در بسیاری از سطوح گفتمان کردی غلبه دارد.
تام باراک، بهعنوان نمایندهای نزدیک به نهادهای تصمیمساز آمریکایی، بیانگر بازتابی از مواضع رسمی یا نیمهرسمی واشنگتن است. در نتیجه، واکنشهای هیجانی و مبتنی بر تئوریهای توطئه، نه تنها موجب تحلیلرفتگی درک سیاسی میشود، بلکه مانع از شکلگیری راهبردی واقعبینانه نزد کردهاست.
در نگاهی تاریخی، کردها بارها بهمثابه ابزار فشار (pressure instruments) در رقابتهای ژئوپولیتیکی مورد استفاده قرار گرفته و سپس کنار نهاده شدهاند. در چنین شرایطی، رجوع به حقوق بینالملل—که بر اصل حاکمیت دولتها (state sovereignty) و تمامیت ارضی (territorial integrity) تأکید دارد—ضروری است. همچنین، باید به الزامات اقتصادی کشورها توجه داشت، چرا که در ترازوی منافع، گروههایی چون کردها که فاقد قدرت دولتسازی واقعی و منافع ژئواقتصادیاند، برای بازیگران بزرگ جهانی اولویتی ندارند.
از سوی دیگر، دولت مرکزی سوریه، به واسطهی میانجیگریهای ترکیه، عربستان سعودی، و قطر، در مسیر خروج از تحریمها، بازسازی اقتصادی، و بخشودگی بدهیها، نقش فعالی ایفا کرده است؛ و همین امر سبب گردیده تا حمایت از یکپارچگی سوریه، بهویژه از منظر بازیگران منطقهای، بهعنوان یک ضرورت استراتژیک مطرح شود. ترامپ نیز پیشتر اذعان کرده بود که رجب طیب اردوغان درک دقیقی از چگونگی مدیریت بحران سوریه دارد تمام این همکاریها و بازگشت سوریه جولانی به آغوش جامعه جهانی در حالی است که طی روزهای اخیر، درگیریهای مسلحانه میان نیروهای دروزیِ حامی دولت بشار اسد و «ارتش تازه سوریه» ادامه داشته است؛ درگیریهایی که به کشتهشدن شماری از دروزیهایی انجامیده که تحت حمایت غیررسمی یا ضمنی اسرائیل قرار داشتهاند، بیآنکه واکنشی جدی از جانب قدرتهای موسوم به «جهان آزاد» مشاهده شود.
این وضعیت بار دیگر ماهیت واقعگرایانه و در عین حال بیرحمانهی عرصه سیاست بینالملل و توازن قوا را یادآور میشود—عرصهای که در آن جایی برای احساسگرایی سیاسی و توهمات آرمانگرایانه باقی نمیماند. کسانی که از درک این منطق بنیادین ناتوان بمانند، دیر یا زود، در مواجهه با پیامدهای ناگزیر آن، دچار سرگشتگی و شکست راهبردی خواهند شد.
در همین چارچوب، ترکیه و کشورهای عربی مانع از آن خواهند شد که یک کشور عربی دستخوش تجزیه شود؛ این امر نه صرفاً برخاسته از منافع ملی آنان، بلکه مبتنی بر توازن قوای منطقهای و ملاحظات امنیت جمعی است.
در نهایت، اقلیم کردستان عراق را میتوان آینهی تمامنمای ناکامی پروژهی دولت-ملتسازی کردها دانست؛ جایی که هنوز ساختارهای قبیلهای و عشیرهای بر مناسبات حکمرانی غلبه دارد، نه دولتی بهمعنای دقیق کلمه شکل گرفته و نه ملتی مدرن. گستردگی فساد سیستماتیک و غارت منابع عمومی در این منطقه، تجربهای تلخ و آموزنده برای سیاستگذاران آمریکایی بوده است.
@iranban_kord
📝تام باراک:ما آموختهایم که فدرالیسم جواب نمیدهد
📎فدرالیسم شکستخورده: اقلیم کردستان بهمثابه نمونهای هشدارآمیز
تام باراک: نمیتوان در دل یک کشور مستقل ساختاری جداگانه یا غیرملّی داشت سفیر آمریکا در ترکیه و سفیر فوقالعاده در سوریه در ۲۰ تیرماه طی اظهاراتی نسخه حکمرانی فدرال برای سوریه را رد کرد و آن را مغایر سیاست آمریکا دانست. این اظهارات همزمان با خلع سلاح خوخخواسته پ. ک. ک و اعلام شکست فدرالیسم قومی و هرنوع خودمختاری قومی– فرهنگی از سوی اوجالان، مطرح شده است. تام باراک در این زمینه گفت:«وقتی وزیر روبیو درباره خودمختاری و حاکمیت صحبت میکند، منظورش این است که عراق یک کشور واحد است، سوریه هم یک کشور واحد. کردها یک جامعه منحصربهفرد، ارزشمند و پایدار در درون این کشورها هستند. من فکر نمیکنم که منظور او ایجاد یک کردستان مستقل باشد. ما آموختهایم که فدرالیسم جواب نمیدهد. شما نمیتوانید در دل یک کشور مستقل، یک ساختار جداگانه یا غیرملّی داشته باشید. ما همه باید از بخشی از خواستههای خود بگذریم تا به نتیجه نهایی برسیم: یک ملت، یک مردم، یک ارتش و یک سوریه.»
➖باید پرسید آمریکاییها از روی کدام سرمشق فهمیدند فدرالیسم جواب نمیدهد؟
تحولات دو دههی گذشته در اقلیم کردستان عراق نشان دادهاند که فدرالیسم، بهویژه در قالب قومی و بدون پشتوانهی نهادی و هویتی منسجم، نه تنها به انسجام ملی و توسعه منتهی نمیشود، بلکه بسترساز فروپاشی تدریجی نظام حکمرانی، فساد سیستماتیک، و زوال انسجام اجتماعی و تبدیل این اقلیمها به حیات خلوت بیگانگان میگردد. اقلیم کردستان، که بهعنوان یکی از نخستین پروژههای فدرالیستی قومی در خاورمیانه پس از سقوط رژیم بعثی در عراق معرفی شد، امروز در میانهی بحرانهای چندوجهی از جمله فروپاشی خدمات عمومی، تنشهای قبیلهای، حملاتزمینی و هوایی ارتش ترکیه و احداث دهها پایگاه ارتش این کشور در خاک اقلیم و ناکارآمدی نهادهای رسمی گرفتار آمده است.
در این ساختار نیمهخودمختار، تقسیم قدرت میان دو حزب عشیرهمحور اصلی ـ یعنی حزب دموکرات کردستان (KDP) و اتحادیه میهنی کردستان (PUK) ـ به جای آنکه به تعدد دیدگاهها و مشارکت دموکراتیک بینجامد، به نوعی رقابت فرسایشی درونقومی بدل شده که پیامد آن، فلجشدگی سیاستگذاری کلان، زوال برنامهریزی زیرساختی، و استقرار یک نظم پاتریمونیالیستی ـ رانتی (patrimonial-rentier order) بوده است.
اقلیم نه بر پایهی دولتسازی، بلکه بر مبنای وفاداریهای قبیلهای و مناسبات خویشاوندسالارانه اداره میشود. مناسبات قدرت نه از دل نهادهای عقلانی ـ قانونی، بلکه از مسیر شبکههای غیررسمی شکل گرفته و بازتولید میشود. این امر، در اصطلاح جامعهشناسی سیاسی، شکلگیری یک «دولت خویشاوندی» یا kinship state را به نمایش میگذارد؛ جایی که خطوط فاصل میان دولت و طایفه، میان خدمت عمومی و معاملهگری شخصی، بهکلی فروریختهاند.
بحران انرژی در اقلیم، تنها نمودی از این فروپاشی نهادی است: خاموشی ۲۰ ساعته ، وابستگی به واردات انرژی از ایران، و ناتوانی نیروگاههای داخلی در پاسخگویی به تقاضا، نشانگر انجماد سرمایهگذاری و فقر برنامهریزی فناورانه در یک منطقهای است که سالانه میلیاردها دلار از محل صادرات نفت و بودجه تخصیصیافته از بغداد درآمد دارد. بحران انرژی، نه بهسبب کمبود منابع، بلکه در نتیجه مستقیم الگوی حکمرانی رانتی ـ قبیلهای شکل گرفته است.
بدینترتیب، اقلیم کردستان را باید نمونهی شکست خوردهای از تلفیق فدرالیسم با ساختارهای سنتی قدرت دانست؛ مدلی که بهجای استقرار عقلانیت نهادی، زمینهساز بازتولید شبکههای پدرسالارانه، فساد فراگیر، و ناکارآمدی ساختاری شده است. در این شرایط، اظهارات اخیر مقامات آمریکایی ـ مبنی بر اینکه «فدرالیسم جواب نمیدهد» ـ بیش از آنکه ناظر به آینده باشد، بازتابی است از درسی تلخ از گذشته.
در نهایت، میتوان گفت:
اقلیم کردستان، برای آمریکا به یک تجربه عبرتآموز بدل شده است؛ الگویی که نشان داد کردها، دستکم در قالب موجود، فاقد قابلیت دولت ـ ملتسازی (nation-state capacity) پایدار هستند، و فدرالیسم قومی، در عمل، به فروپاشی حکمرانی و واگرایی نهادی میانجامد.
@iranban_kord
ویدئویی که برخی پیجهای طرفدار طالبانیها از درگیری شب گذشته پیشمرگههای کرد با مردم اقلیم و مقایسه آن با زندگی خانواده بارزانی منتشر کردهاند .
@iranban_kord
جای آن است که سخنان هممیهن تبریزی را درباره ممنوعیت ورود اتباع بشنویم.
آیا تبریز، بهعنوان دومین کلانشهر ایران، با آسمانخراش ها و بهعنوان یکی از پرجمعیتترین، توسعهیافتهترین و صنعتیترین مراکز کشور، لنگ حضور اتباع افغان بوده است؟ در حالی که در شهرهایی چون یزد، اصفهان، تهران و خراسان، به بهانهی تأمین نیاز بازار کار، فرصتهای شغلی کارگران ایرانی به مهاجران افغان واگذار شده است؟
در سرتاسر جهان، مشاغل سخت عمدتاً بر دوش کارگران مهاجر استوار است، کارگران ایرانی در معادن به خاطر دستمزدی ناچیز جان میدهند — البته جان هر کارگر، چه ایرانی و چه خارجی، عزیز است و ایمنی محیط کار حق بنیادین همهی آنان است اما با این وجود، ایرانیان در مشاغل دشوار با مزدهای اندک به کار گمارده میشوند و نه افغانها ، گواهی تلخ بر نابرابری و بیعدالتی ساختاری در بازار کار کشور.
@iranban_kord
📎 تام باراک، سفیر آمریکا در ترکیه و فرستاده ویژه این ایالات متحده در امور سوریه:ما بدهکار ساختن کشور و یا ادارهای خودمختار برای کردها نیستیم .
تام باراک اعلام کرد که واشینگتن قصد ندارد برای همیشه حضور نظامی خود را در سوریه حفظ کند و همبستگی با قسد به معنای تأسیس یک کردستان آزاد در سوریه نیست، و همچنین به معنای تأسیس یک کشور جداگانه یا یک کشور مستقل علوی یا دروزی نیست. همه در چارچوب سوریه خواهند بود که قانون اساسی و پارلمان خود را خواهد داشت.»او همچنین اشاره کرد که آغاز روند کنار گذاشتن سلاح از سوی حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) «تحولی بسیار مهم برای ترکیه بهشمار میرود».باراک توضیح داد که ایالات متحده در گذشته با «قسد» برای مبارزه با گروه تروریستی داعش متحد شد و افزود: «به همین دلیل، این احساس رایج وجود دارد که ما شریک آنها بودیم و به آنها بدهکاریم، اما پرسش مهمتر این است: ما دقیقا چه دِینی به آنها داریم؟ ما بدهکار ایجاد یک اداره مستقل درون یک کشور نیستیم.»
آیا ایرانشهریها که از بازتاب پاورقی های جروزالمپست(چه نام سختیام داره!) برای تلقین تجزیه ایران نمیگذرند این سخنان را بازتاب میدهند؟
@iranban_kord
کردهای ترکیه: «بژی شریعت!»
مذهب در میان کردها همچنان جایگاه بسیار قدرتمندی دارد . نیمی از جامعه ترکیه، علیرغم تجربه طولانی لائیسیته و چندین کودتای نظامی که بهمنظور حفاظت از ارزشهای کمال آتاتورک صورت گرفت، همچنان از رجب طیب اردوغان، خلیفهگونه، حمایت میکنند. بنابراین اهمیت مذهب در میان جوامع سنتیتر و حاشیهایتر کرد ترکیه، به مراتب قویتر و نفوذپذیرتر است.
@iranban_kord
یک روز پس از آنکه پکک مراسم نمادین خلع سلاح برگزار کرد، توپخانه ارتش ترکیه مواضع آنها در اقلیم کردستان را هدف قرار داد. این رویداد نشاندهنده واقعیت تلخ فدرالیسم قومی است: اقلیمهایی بیدفاع و فاقد حاکمیت مؤثر که بهجای استقلال، به عمق استراتژیک دولتهای مداخلهگر بدل میشوند. فرجام رؤیای کردستان بزرگ، حیاط خلوت شدن برای آنکاراست و به همین دلیل حلقه کرد ایرانی وابسته به اربیل از تغییر در ترکیه میگوید!
@iranban_kord
📝اعلام تسلیم و خلع سلاح پکک ، شجاعت اخلاقی عبدالله اوجالان در بازنگری باورها و یا تنگنای استراتژیک
دگرگونی ایدئولوژیک نزد چهرهای چون عبدالله اوجالان، که هویت و مشروعیت سیاسیاش را بر پایهی مارکسیسم-لنینیسم، ملتسازی انقلابی، و ایدئولوژی «رهایی ملی» (national liberation) استوار کرده بود، بهراستی نیازمند سطحی از "دگرگونی هستیشناختی" است که در حوزه روانشناسی «گسست هویتی» (identity discontinuity) محسوب میشود.
با این حال، پرسش بنیادین آن است که چرا عبدالله اوجالان بهسوی این دگرگونی تن داد، در حالی که بسیاری از رهبران احزاب کرد ایرانی و چپهای مارکسیست ایرانی همچنان به مواضع خود در دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ وفادار ماندهاند؟ آیا اوجالان دارای سطحی از شجاعت اخلاقی در بازنگری باورها بود که دیگر چپگرایان از آن محروماند؟ یا باید این تغییر را بهمثابه واکنش ناگزیر به شکست ساختاری پروژهی ملتسازی درک کرد، نه کنشی از سر فضیلت اخلاقی؟
رفتار او نوعی «بازنگری هویتی» را نشان میدهد که میتواند محصول شکستهای عینی، فرسودگی و سرخوردگی تاریخی، و درونیسازی ناتوانی سیاسی و ژئوپلیتیکی دارد.
با این حال، تغییر موضع اوجالان را نباید بهسادگی نوعی "شجاعت اخلاقی" دانست، بلکه میتوان آن را واکنشی تاکتیکی به شکست ساختاری پروژه ملتسازی دانست که پکک در پی برآورده کردن آن بود.زمانی که یک ایدئولوژی ملیگرا دیگر قادر به ترجمهی مفاهیم خود به سطحی از نهادسازی مؤثر نیست، رهبران آن ناچار به بازتعریف اهداف، نشانهها، و زبان خود میشوند. این همان چیزی است که در بیانیههای اخیر اوجالان قابل مشاهده است.
〽️ نقد ادعای «پیروزی تاریخی» پکک و تأویل نادرست از «به رسمیتشناسی کردها»
در پیام اوجالان نوعی «بازنویسی واقعیت تاریخی» (historical revisionism) مشهود است. وی از آنچه "دستاورد به رسمیت شناخته شدن کردها" مینامد، به مثابه تحقق هدف نهایی جنبش پکک یاد میکند. این امر از نظر مفهومی، دچار خلطی بنیادین است میان:
_هدف نخستین و بنیادین پکک: تشکیل یک دولت–ملت کردی مستقل در چارچوب الگوی کلاسیک مارکسیستی؛
_واقعیت فعلی: شکل محدودی از همزیستی فرهنگی در چارچوب دولت-ملت ترکیه، بدون تحقق هیچگونه ساختار دولتسازی کردی یا حتی فدرالیسم قومی.
چرخش ایدئولوژیک پکک و فاصلهگیری از اهداف اصلی، بیش از آنکه ناشی از تحقق تدریجی اهداف بوده باشد، نتیجهی فشارهای امنیتی، بنبست ژئوپلیتیکی، و فروپاشی پایگاه اجتماعی است.
برخلاف ادعای اوجالان، آنچه امروز در مورد نسبیترین به رسمیتشناسی فرهنگی و زبانی کردها در ترکیه مشاهده میشود، حاصل عملکرد پکک نیست، بلکه بیش از هر چیز متأثر از راهبردهای ریالپولیتیکی (Realpolitik) دولت اردوغان است.
اردوغان بهجای امتیازدهی به ساختارهای قومی یا فدرالی، با سرمایهگذاری روی حافظهی خلافت عثمانی و نقش تاریخی کردها بهمثابه «ملت وفادار» (loyal millet)، پروژهای از ادغام نرم قومی را بهپیش برد.
تجربهی تاریخی کردها در امپراتوری عثمانی ـ بهویژه در قالب امارات نیمهمستقل مانند بدرخانها ـ پایهی فکری چنین راهبردی است. اردوغان با احیای سنت «همزیستی عمودی» (vertical incorporation) عثمانی، نوعی مشارکت محدود را پیشنهاد کرد که در عین حال هرگونه ادعای ملتسازی کردی را حذف میکرد.
در نتیجه، پیشرفتهایی مانند آموزش زبان کردی، فعالیت رسانهای، یا حضور نمایندگان کردی در نهادهای دولتی، نه حاصل مبارزات نظامی پکک بلکه نتیجهی موازنهسازی دقیق اردوغان در میان سکولاریسم کمالیستی و همگرایی اسلامی با کردها است و همین یکی از پایهای از بین رفتن مشروعیت پکک در میان کردها شد .
اردوغان در امتداد این سنت، با برقراری پروژه «گفتگوی ملی» (2013–2015) و اعطای آزادیهای محدود فرهنگی، نه از سر «امتیاز به پکک»، بلکه برعکس ، بهمنظور تضعیف پکک و جذب کردها درون گفتمان اسلامی حکومت خود عمل کرد.
〽️شکست گفتمان چپگرا در میان کردهای ترکیه
با افول تجربههای آرمانگرایانه، اکنون بخش قابل توجهی از جامعهی کرد ترکیه ـ بهویژه در کلانشهرهایی مانند دیاربکر، وان، ماردین ـ خواهان ثبات سیاسی، مشارکت در سازوکار دموکراتیک، و توسعهی اقتصادی هستند.
ارنست گلنر این وضعیت را مرحلهی گذار از «آرمانگرایی قومی» به «عقلانیت مدنی مدرن» مینامد. بهعبارتی، خواستههای کردها از ادعای ملتسازی به مطالبات شهروندی درون چارچوب دولت مدرن انتقال یافته است.
بخش گستردهای از جامعه کرد ترکیه، بهویژه پس از دههها خونریزی، اکنون خواهان ثبات، مشارکت سیاسی، و توسعه اقتصادی است. خستگی اجتماعی از پروژه چریکی، و ناکامی در تحقق وعدههای تاریخی، باعث شد که بخش قابل توجهی از کردها دیگر حاضر به سرمایهگذاری روانی و سیاسی روی پکک نباشند.
@iranban_kord
باید با آموزش تاریخ مشترک بدون تاریخسازی و جعل تبارهایی چون ماد و کاردوخ برای کردها و ایجاد حافظه جمعی ملی، قومیت را در چارچوب یک ملت سیاسی (political nation) بازتعریف کرد.
ارنست گلنر، شاید مهمترین نظریهپرداز «ملتسازی در دوران مدرن»، معتقد بود که مدرنیته اقتضا میکند فرهنگهای قبیلهای نابود شوند—نه از طریق خشونت فیزیکی، بلکه از طریق ساختارهای مدرن: آموزش رسمی، بوروکراسی، بازار.
〽️ آنچه باید متوقف شود:
امتیازدهی فرهنگی، زبانی و سیاسی به قومگرایی؛
رمانتیزهکردن قبیله و عشیره؛
تفسیر توهینهای قومی به عنوان «تنوع فرهنگی»؛
تحمل در برابر ایدئولوژیهایی که بر انکار ملت ایران یا تضعیف زبان فارسی بنا شدهاند.
📎در برابر رمانتیزهسازی عقبماندگی قبیلهای: خشونت فیزیکی یا عریانسازی حقیقت فرهنگی؟
ما، بهمثابه ایرانیانی با ریشههای شهری، مدنی و متکی بر سنت دیوانسالاری، ادبیات، و عرف عقلانی، توان اعمال خشونتهای عریان و قبیلهوار – نظیر آنچه در ترکیه نوین با کردها کردند و اعمال شنیع و جنایتکارانهای چون خوراندن مدفوع، تجاوز سازمانیافته به زنان و دختران کرد ، بستن ریسمان به آلت مردان ،سوزاندن مردان و زنان کرد در خانهها و جنگلها – را به کردها چشاندند را نداریم، پس نمیتوانیم مانند ترکها و اعراب ، روان انسان قبیلهای را به تسلیم واداشته و غرور ایلیاتیاش را در هم شکنیم.
چنین شکنجههای وحشیانهای در ایران پیشامدرن و تحت حکومتهای ایلیاتی ترکِ قاجار و صفویه بر مردم ایران اعمال میشد و برخلاف ترکیه که مدرنیسم خود واجد ایجاد ساختاری برای تجاوز و شکنجه و کشتار سیستماتیک شد ،مدرنیسم و دولت مدرن در ایران پایانی بر خفت و خواری ۱۴۰۰ ساله ایرانیان شهرنشین تحت حکومتهای ایلیاتی بود .
اما این به معنای انفعال و سکوت در برابر ساختار فرهنگی واپسگرای این جوامع نیست.
در نبود خشونت نهادینه، راه مشروع و اخلاقی، بیپردهگویی است: باید با صداقت علمی و صراحت فرهنگی به این واقعیت اشاره کرد که فرهنگهای قبیلهمحور ـ دچار زنستیزی ساختاری، فاقد سنتهای اشرافیت مدنی، بریده از نهاد بازار و مبادله، و عموماً بیتجربه از عرف شهرنشینی و دیالوگ قانونیاند.
نباید این کاستیها را در زرورق واژگانی چون «اصالت قومی»، «هویت بومی» یا «فرهنگ مستقل» پنهان کرد. آنچه در بسیاری از موارد «هویت قومی» خوانده میشود، در واقع بازتولید فرهنگی الگوهای سلطهجویانهی پیشامدرن و بدویت است: جایی که مردسالاری، خشونت کلامی، تحقیرهای جنسیتی، بیاعتمادی ساختاری به بیگانه، و منطق خون و طایفه، نبود نهاد بازار و در نتیجه نبود اعتماد و مبادلات تجاری ، هنوز سنگبنای زندگی اجتماعیاند.
همزیستی مدنی، بدون نقد جدی این ذهنیت، ممکن نیست. و همانگونه که ارنست گلنر هشدار میداد، اگر مدرنیته نتواند فرهنگهای قبیلهای را به چالش بکشد، دیر یا زود زیر سلطهی اسطورههای قومی و شبهاصالتهای خشن از درون فروخواهد پاشید.
@iranban_kord
فحاشی زن کرد به زبان فارسی :فارسی زبانی گَر است.
این زن کرد میگوید بیشتر فارسی زبانان خود دوست دارند به زبان کردی حرف بزنند پس چرا خود کردها به این زبان گَر فارسی حرف میزنند ،کردی حرف زدن افتخار است .
➖در زبانهای های کردی gar، بهمعنای بیماریهای پوستی دام و احشام ، و جذام در میان انسانهاست .
@iranban_kord
〽️مرد پانکرد : در منطقه ما مردم فکر میکنند هر کسی فارسی حرف میزند ...ونی است .
این نگاه (البته نه با این میزان هتاکی و به صورت محدودتر)صرفاً محدود به پانکردها نیست، بلکه پدیدهای رایج در میان برخی تیرهها و اقوامیست که خاستگاهشان در زیستبومهای قبیلهای، عشایری، و غیرشهری ایران بوده است. چراکه زبان فارسی نهفقط ابزار ارتباط، بلکه ناقل یک نظم نمادین شهری، متمدن، قانونمند و زیباییشناختی است. زبانی که بهجای فریاد، گفتوگو؛ بهجای طایفه، نهاد ؛ و بهجای چماق، کتاب و قانون را بهکار میگیرد.
اما در منطق فرهنگی قبیلهای، منزلت مردانه با قدرت اعمال خشونت، توان بدنی، صداهای بلند، و وفاداری به قبیله یا خون تعریف میشود. بنابراین، زبانی که از خشونت تهی است، در گوش آنان «زنوار»، «مفعول»، و «بیریشه» تلقی میشود—و این داوری نمادین، خود را در تحقیر جنسی و جنسیتی نسبت به فارسیزبانان نشان میدهد: مثلاً با القابی که نشانگر پذیرندگی، ضعف، و انفعال است.
@iranban_kord
➖ جوامع قبیلهای، منطق ویژه خود را دارند: منطق مبتنی بر زور، بازدارندگی و خشونت متقابل. در این جوامع، قدرت اخلاقی بیپشتوانه، هرگز احترام نمیآورد. این الگوی رفتاری، در رابطهی کردها با دیگر گروههای قومی نیز صادق است: آنجا که قدرت و خشونت مستقر است، احترام شکل میگیرد؛ آنجا که مدارا، عطوفت، یا تساهل وجود دارد، جای خود را به بیاحترامی و جسارت میدهد.
این وضعیت البته ناشی از کاستیهای دولت مدرن، فقدان عدالت کیفری، و غلبهی ساختارهای قبیلهای است. اما تا زمانی که این نظم فرهنگی برجا بماند، خشونت همچنان زبان اصلی احترام خواهد بود — و قربانیان آن، نه لزوماً ضعیفترینها، بلکه بردبارترینها خواهند بود.
@iranban_kord
📎حمله پلیس ترکیه به خانواده کرد به دلیل گوشدادن به موسیقی کردی !
گروهی از افسران پلیس، ظاهراً خارج از زمان اداری ، یک خانواده را هنگام گوش دادن به موسیقی کردی در ماشین، بازداشت نموده و مورد ضرب و شتم قرار دادند .
در میان بازداشتشدگان، یک زن هفتماهه باردار بود که گفته میشود پس از لگد خوردن در ناحیه شکم توسط افسران، دچار جدا شدن جفت گردیده و به زایمان اضطراری نیاز پیدا کرده است و مادر و نوزاد هماکنون در بخش مراقبتهای ویژه بستری هستند .
برای سه مرد از خانواده درخواست قرار بازداشت موقت شده و سایر اعضا (از جمله دختر ۱۴ ساله، زن باردار و مادر بزرگ) آزاد شدهاند .
یکی از بستگان گفت: «تنها جرممان این بود که موسیقی کردی گوش میدادیم. اگر ترک بودیم یا موسیقی ترکی میگوشدادیم، چنین اتفاقی نمیافتاد.» .
پلیس استانبول اعلام کرده که این اقدام برای مقابله با «صدای بلند و رفتار پرخاشگرانه» بوده و افراد، افسران را مورد توهین قرار داده و دست به مقاومت زدهاند.
کردهای ایرانی پس از اعلام خلع سلاح پکک و اعتراف اردوغان به سرکوب کردها و ممنوعیت زبان کردی در ترکیه ، این اعتراف را پیروزی تلقی کردند !
@iranban_kord
نسل پدر و مادرهای مارو سازمانیها خوشبخت کردن نسل مارو هم پدر سازمانیها میخوان خوشبختتر کنن
#توماچ
خشم پانکردهای ایران نسبت به تام باراک و توهین به او پس از آنکه فدرالیسم و خودمختاری برای کردهای سوریه را ناممکن دانست .
@iranban_kord
📝فدرالیسم در بحران،۲۰ ساعت بیبرقی، یک آینده تاریک
اقلیم کردستان دارای ساختاری سیاسی نیمهخودمختار است که با چالشهای جدی در زمینه مدیریت منابع، شفافیت، پاسخگویی و فساد اداری مواجه است. با وجود اختصاص بودجههای کلان حکومت مرکزی عراق برای اقلیم و فروش نفت توسط حکام ، تقسیم قدرت میان احزاب عشیرهای اصلی مانند حزب دموکرات کردستان (KDP) بارزانیها و اتحادیه میهنی کردستان (PUK)طالبانیها منجر به رقابتهای فرسایشی و ناکارآمدی در اتخاذ سیاستهای کلان زیرساختی شده است. این رقابتهای عشیرهای و ناتوانی در ایجاد یک مدیریت یکپارچه و هماهنگ، به توزیع ناکارآمد منابع مالی و انسانی منجر میشود.
برخلاف انچه بلاگرهای ایرانی و کرد ایرانی میکوشند برای جذب سرمایه ایرانیان اربیل را همتراز دبی نشان دهند ،شبکه برقرسانی در کردستان عراق، بر خلاف استانهای دیگر عراق، به شدت آسیبدیده و فرسوده است.
البته مشکل کمبود برق در عراق یک مشکل کشوری است اما وضع اقلیم از مناطق حوزه حکومت مرکزی وخیمتر است .
بخشی از برق این منطقه با واردات از ایران تأمین میشود که بهعلت مسائل سیاسی، تحریمها، و بدهیهای معوقه، اغلب با قطعیهای مکرر مواجه است. همچنین نیروگاههای برق داخلی به دلیل کمبود سرمایهگذاری در تکنولوژیهای نوین، نوسازی تجهیزات، و توسعه ظرفیت تولید، توان پاسخگویی به تقاضای رو به رشد جمعیت را ندارند.
همچنین ساختار عشیرهای (Tribalism) که در جامعه کردستان عراق عمیقاً ریشه دارد، یکی از عوامل تعیینکننده شکلگیری مناسبات قدرت و توزیع منابع در اقلیم محسوب میشود:
قدرت در اقلیم کردستان نه تنها از مسیر نهادهای رسمی، بلکه به شدت از طریق شبکههای خانوادگی و عشیرهای توزیع میشود. این وضعیت، بر اساس تحقیقات جامعهشناسی سیاسی (Ernest Gellner, Nations and Nationalism, 1983)، منجر به ظهور نوعی «حکومت مبتنی بر وفاداریهای قبیلهای» (tribal patronage system) میشود که در آن منابع مالی و پروژهها بهطور غیررسمی میان اعضای این شبکهها تقسیم میشود.
همچنین ساختار عشیرهای به گسترش فساد و رفاقتسالاری دامن میزند و توزیع منابع را نه بر اساس شایستگی و نیاز، بلکه بر اساس روابط خویشاوندی و سیاسی سازماندهی میکند. این امر موجب ناکارآمدی شدید در اجرای پروژههای عمومی و کاهش کیفیت خدماتی مانند برق میگردد.
پاشنه آشیل اقلیم کردستان اقلیم نه صرفاً ناشی از ضعف مدیریتی، بلکه حاصل پیوندی خطرناک میان ساختار رانتی ـ سوسیالیستی، ناکارآمدی بوروکراتیک، و ایدئولوژیگرایی سیاسی است. در حالی که مردم اقلیم با قطعی برق روزانه تا ۲۰ ساعت، بحران آب، بیکاری، و تعویق ماهها دستمزد مواجهاند، اولویتهای مالی و ایدئولوژیک نخبگان حاکم، در مسیری معکوس از منافع عمومی سامان یافتهاند.
اقتصاد اقلیم، که ساختاری شبهسوسیالیستی دارد، با دهها هزار کارمند دولتیِ بدون عملکرد واقعی، صرفاً به ابزاری برای خرید وفاداری سیاسی بدل شده است. این جمعیت کارمندی متورم نهتنها بودجه عمومی را میبلعد، بلکه مانعی اساسی بر سر راه هرگونه اصلاح ساختاری و گذار به اقتصاد تولیدمحور محسوب میشود.
در بُعد ایدئولوژیک، منابع عمومی اقلیم در خدمت پروژهای پانکردیستی قرار گرفته که در تلاش برای صدور هویت سیاسی ـ فرهنگی خاصی به دیگر مناطق کردنشین منطقه است. اختصاص بودجه برای «کردیاتی» ـ فرآیند کردسازی نرم در میان تیرههای لر، بختیاری، و حتی گسترش افکار واگرا در میان کردهای خراسان ـ بخشی از این سیاست هژمونطلبانه است. پشتیبانی مالی از دهها شبکه تلویزیونی ۲۴ ساعته آن هم در حالی که خود مردم اقلیم روزی چهار ساعت برق دارند ، تأمین هزینههای احزاب کردی ایرانیِ اپوزیسیون ایران، و پمپاژ یک ایدئولوژی قوممحور فرامرزی، همگی برآمده از همین منطقاند.
نتیجه، وضعیتی است که در آن مردم اقلیم زیر بار بحران معیشتی و خدماتی خرد میشوند، در حالی که طبقه حاکم، درگیر رویاهای هویتی و بازیهای ژئوپولیتیکی است.
ین فضا، تجلی آشکار یک فروپاشی تدریجی است: فروریختن فاصله میان شبهدولت عشیرهای و شبه ملت عشیرهای ، و ازهمگسیختگی انسجام اجتماعی در پی سلطه ایدئولوژی بر واقعیت.
__در نهایت، ترکیب دو عامل فدرالیسم و ساختار عشیرهای در اقلیم کردستان، یک نظام حکمرانی «غیرمتمرکز ـ غیررسمی» را شکل داده که در آن:
تصمیمگیریها به شکل پراکنده و مبتنی بر توافقهای قدرتهای محلی صورت میگیرد.
@iranban_kord
▪️کشته شدن یک مرد کرد اهل اقلیم کردی عراق در اعتراض به خاموشی ۲۰ ساعته برق در این اقلیم
تظاهرات گسترده مردم اقلیم کردستان در اعتراض به قطعی برق حدود ۲۰ ساعت در شبانهروز بیانگر نارضایتی عمیق از ناکارآمدی سیستم برقرسانی و مدیریت منابع مالی و انرژی در اقلیم کردی عراق است، متأسفانه با کشته شدن مردی میانسال به دست نیروهای پیشمرگه کرد همراه گردید. پیشمرگهها که خود ماههاست دستمزد دریافت نکردهاند اکنون آماج نقد مردمی شدهاند.
@iranban_kord
چند سال پیش چند تا پسر ایرانی توی تولد یه شوخی خرکی کردن و همون موقع هم پخش شد الان اینترنشنال فیلم همون شوخی خرکی رو به اسم رفتار فاشیستی با افغانها پخش کرده و قشر روشنفکر عموما خانم طبقه متوسطی میگن اینجا آشویتس نیست ایرانه!
طنز روزگار اینجاست که من نمیدونم الان دارم از ایرانی رفع اتهام میکنم یا برعکس آشویتس رو به متن زندگی عموم ایرانیان میبرم!
ولی به هر حال اون فیلم به عنوان «شوخی خرکی تولدی» پخش شد نه « آشویتس»! :))
۱۰ سال پیش امینه اردوغان پس از کنفرانس خلع سلاح پکک در آغوش همسرش گریه کرد ،هر چند آن مذاکرات به بنبست رسید و پس از شکست روند صلح موسوم به Çözüm Süreci در سال ۲۰۱۵، دولت رجب طیب اردوغان نهتنها به مذاکرات بازنگشت، بلکه وارد مرحلهای تمامعیار از جنگ نظامی و امنیتی با پ.ک.ک شد.
سلسلهای از درگیریها که با تخریب کامل محلهها، آوارگی صدها هزار نفر، و کشته شدن صدها شبهنظامی و نظامی به پایان رسید. برخی ناظران این دوره را با جنگهای داخلی شهری مقایسه کردهاند.
این دوره اوج فعالیت جریان پانترکیسم در ایران و به طبع ایرانشهریها و سوار شدن کردها بر موج ملیگرایی نوین برای مشروعیت بخشیدن به جریان پانکردیسم بود که با برآمدن داعش تکمیل شد .
@iranban_kord
اگه شانس ماست که کردهای پکک به جای اینکه از کوه بیان پایین و به آغوش تمدن برگردن به پژاک و بقیه احزاب کردی ایران میپیوندن تا سربزنگاه بریزن تو مملکت و ترکیه هم دنبالشون بیاد ¯\_(¬‿¬)_/¯
Читать полностью…〽️افول نظامی و ایدئولوژیک پکک: شکست یک پروژه دولتملتساز چپگرایانه
از دهه ۱۹۸۰، پکک با الگوگیری از سنتهای چریکی مارکسیستی (بهویژه مدل چگوارایی) و ائتلاف با قدرتهای منطقهای نظیر سوریه حافظ اسد، وارد جنگی مسلحانه شد. اما در دهههای بعد با فروپاشی مشروعیت:
از منظر اجتماعی، بهسبب خشونتورزی و قربانیسازی جامعهی کرد؛
از منظر ایدئولوژیک، بهسبب سقوط اردوگاه سوسیالیسم و افول روایتهای انقلابی؛
و از منظر ژئوپلیتیکی، بهسبب صعود پروژههای محافظهکار اسلامی مانند AKP، که توانست با واقعگرایی ژئوپلیتیکی مناطق کرد را درون ساختارهای قدرت جذب کند؛
سازمان پکک بهمرور از یک بازیگر تاریخی-انقلابی به یک بازیگر حاشیهای و گفتمانی تقلیل یافت.
〽️خستگی اجتماعی کردهای ترکیه و گرایش به عقلانیت توسعهگرا
بسیاری از کردهای ترکیه، بهویژه در شهرهای شرقی مانند دیاربکر و وان، در دهههای اخیر به جای آرمانهای انقلابی چپگرایانه، خواهان ثبات، توسعه اقتصادی، فرصتهای شغلی، و مشارکت در ساختار ملی هستند. این خود نشاندهنده تغییر گفتمان از «قومگرایی سوسیالیستی» به «مطالبات شهروندی در چارچوب مدرن» است.
پکک در مواجهه با این تحول، دچار بحران بازنمایی (representation crisis) شد؛ بدین معنا که دیگر نمیتوانست خود را نماینده انحصاری کردها معرفی کند.
〽️ادعای عبدالله اوجالان مبنی بر تحقق اهداف پکک و تلقی تغییر استراتژی این سازمان به مثابه «پیروزی»
به تعبیر ریموند آرون زمانی که انقلابگرایان آرمانگرا ناگزیر به پذیرش واقعیت سیاسی میشوند، گاه ناچارند با زبان پیروزی، شکست را بیان کنند تا پرستیژ رهبری حفظ شود.
در چنین زمینهای، عبارت «گذار داوطلبانه از مبارزه مسلحانه به سیاست دموکراتیک» را نمیتوان «پیروزی» نامید، بلکه باید آن را نوعی تسلیم ناگزیر ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکی تلقی کرد که پکک را از یک سازمان انقلابی-ملتساز به نهادی نیمهسیاسی و گفتمانی کاهش داده است.
واقعیت تاریخی نشان میدهد که:
پروژه دولت-ملت کردی در ترکیه به شکست انجامیده است؛
به رسمیتشناسی نسبی کردها مدیون تحولات دولت مرکزی ترکیه به رهبری اردوغان است، نه پکک؛
گذار از مبارزه مسلحانه، نه انتخابی استراتژیک، بلکه نوعی عقبنشینی اجباری است در برابر تغییرات اجتماعی و سیاسی.
ادعای کنونی عبدالله اوجالان که "هدف اصلی ما (به رسمیت شناخته شدن کردها) محقق شده است"، تلاشی برای بازنویسی گذشته به نفع روایت امروز است. در واقع، او با ابهامافکنی مفهومی (semantic obfuscation)، شکست استراتژیک پروژه دولتسازی را بهصورت موفقیت بازنمایی میکند.
📎دوگانهی کمالیسم/نوعثمانیگرایی و حذف ملتسازی کردی
در مسیر سرکوب یا جذب هویت کردی، دو جناح اصلی در سیاست ترکیه، یعنی کمالیسم سکولار و نوعثمانیگرایی اسلامی، نقش مکمل ایفا کردهاند:
کمالیسم، با حذف فرهنگی و انکار وجودی کردها، پروژهی پاکسازی نمادین (symbolic erasure) را پیش برد؛
نوعثمانیگرایی، با همگرایی دینی، پروژهی جذب فرهنگی در امت اسلامی را سامان داد.
در این میان، نهتنها هیچ جایگاهی برای ملت کردی تعریف نشد، بلکه خود مفهوم ملت کردی به سطحی از ابژهی طنز و بیمعنایی سیاسی تقلیل یافت. اردوغان که در آغاز بهعنوان نماد آشتی ملی ظاهر شده بود، در نهایت، سبد رأی کردها را به اردوگاه کمالیستها تحویل داد و ساختار قومی را باز به سازوکار دولت–ملت تکملیتی بازگرداند.
تسلیم پکک یک شکست تمام عیار برای کردهاست که قدرتمندترین حزب مسلح کرد را تشکیل دادند و به جنگ قدرتمندین دولت_ملت منطقه رفتند و پایان این جدال یک هیچ بزرگ و ۴۰ هزار کشته برای کردها بود .
📎همدلی رسانههای اقلیم کردی عراق و وابستگان پانکرد ایرانی با دولت ترکیه
بخش قابل توجهی از رسانههای کردی وابسته به اقلیم کردستان عراق و حلقههای پانکرد ایرانی، در اقدامی هماهنگ، میکوشند این شکست تاریخی را بهمثابه دستاورد سیاسی جلوه دهند. آنان با تحریف واقعیت، اردوغان را "باهوش"، "عملگرا" و "حامی کردها" معرفی میکنند، گویی ترکیه بهناگاه به یک جمهوری فدرال قومی بدل شده است.
این رویکرد، بیش از آنکه تحلیلی سیاسی باشد، بازتاب نوعی پیوند ژئوپلیتیکی-رسانهای میان اقلیم کردستان و دولت اردوغان است. در این میان، بسیاری از پانکردهای ایرانی، با بیاعتنایی کامل به تاریخ یاری ایرانیان به کردها، رژیمی را تحسین میکنند که سهمی بیبدیل در سرکوب کردها داشته است که البته اتفاق مبارکیست و بار دیگر ثابت شد بر خلاف توهمات ایرانشهریها ،همتباران پانکرد ایشان ترکها را به ایرانیان ترجیح میدهند و در این میان باید به پانکردهای غیر سنی تبریک ویژه گفت .
@iranban_kord
〽️مراسم نمادین نابودی سلاحهای جنگجویان پ.ک.ک
این مراسم که در ۱۰ تا ۱۲ ژوئیه در سلیمانیه، عراق برگزار شد، بخشی از فرایندی نمادین و گام اولیهای در مسیر خلع سلاح رسمی محسوب میشود.این اقدام صرفاً یک اعلامیه تبلیغاتی نبوده، بلکه یک عمل عینی و ساختاریافته است که زیر نظارت سازمانهای مدنی و ناظران محلی به اجرا درآمده است.
بر اساس اظهارات مقامات ترکیهای و مسئولان پ.ک.ک، روند کامل خلع سلاح، شامل تحویل نهایی تسلیحات و تعیین بازه زمانی نهایی، احتمالاً چند ماه دیگر ادامه خواهد داشت.
حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) از سال ۱۹۸۴ وارد فاز مبارزه مسلحانه شد و تا سال ۲۰۲۵، حدود ۴۱ سال درگیر این مبارزه بوده است؛ به گفته منابع مختلف، در این مسیر نزدیک به ۴۰ هزار تن از کردها جان خود را از دست دادهاند.
پ.ک.ک در آغاز فعالیتهایش خواهان تأسیس کشوری مستقل برای کردها بود، در سالهای اخیر به سمت مطالبه خودمختاری منطقهای و حقوق فرهنگی و سیاسی گرایش یافته است. اما اکنون این خواستهها نیز به طور رسمی کنار گذاشته شده است؛ تحولی که میتوان آن را در چارچوب فشارهای سیاسی، نظامی و تغییرات استراتژیک در منطقه فهمید.
@iranban_kord