مکتبی که بشر را به نهفته ترین رازهای خلقت و ملکوتی ترین فضائل ومکارم اخلاقی آشنامی سازد و نهال عشق ومحبت را در قلوب دلدادگانش چنان بارور می سازد که به همگان عشق ورزند وسراسر عشق شوند. چشم(💎)سوم پیج اینستا گرام https://instagram.com/parvazrooh110
مبحث یقظه ( بیداری از خواب غفلت)
داستان های عرفانی :
داستان شمس و مولانا:
روزی شمس به مجلس مولانا که در آن مولانا در حال موعظه بود، وارد شد. شمس از مولانا که در کنارش چند کتاب وجود داشت، پرسید: «اینها چیست؟»
مولانا جواب داد: «این قال است تو نمیفهمی.»
شمس میگوید: «تو را با اینها چه کار! و کتابها را داخل حوضی که در آن نزدیکی بود میاندازد.»
مولانا از این کار برآشفته میشود و مریدانش قصد تأدیب شمس را داشته که شمس دست در آب فرو کرده و کتابها را از آب خارج میکند، بدون اینکه کتابها ذرهای خیس شده باشند.
مولانا با تعجب میپرسد: «این چه سرّی است؟»
شمس جواب میدهد: «این حال است تو نمیفهمی.»
با دیدن این عمل، شورشی در مولانا پدید میآید و حالش دگرگون میشود، درس و بحث را کنار گذاشته و به شوریدگی روی میآورد و تولدی دوباره مییابد.
از کتاب #رهروان_تنها ص ۴۴۹
@haghightx
مبحث عشق
توصیف دیگری از عشق:
عشق یعنی کیفیتی ناب که تو از دیگری هیچ نمیخواهی، جایی که تو صرفاً بهخاطر وجود دیگری خوشحالی و حضور و هستی دیگری به تو شادی میدهد، نه اینکه کاری برایت انجام دهد، یا از لحاظ مالی و فیزیکی حامیات باشد. یا وسیلهای برای شادی و لذت تو باشد، تنها حضورش کافی است.
وقتی در حضور کسی احساس لذت و شادی کنی، عشق وجود دارد. تو نمیخواهی از او بهره برداری کنی، لحظهای که شروع به استفاده کردن از او میکنی، عشق ناپدید میشود.
آنگاه این دیگر عشق نیست، فقط سیاستبازی است، حقهبازی است، سوءاستفاده و بهرهبرداری است.
در ظاهر از عشق حرف میزنی و پشت نمای عشق از او بهره کشی میکنی. شهوتت را به نمایی از عشق میپوشانی.
اگر از طریق یک نفر عشق را شناخته باشی، عشق را برای همیشه شناخته ای. آنگاه نیازی به له له زدن برای دیگری نیست. لازم نیست معشوقت را عوض کنی. همان یکی کافی است. بیشتر از کافی است و با آن یکی قلب خوشنود است و تو میتوانی کل هستی را مسرور کنی.
از کتاب #رهروان_تنها صفحه ۱۴۹
@haghightx
شکرگزاری میتواند
امید به زندگی را
تا ۱۰ سال افزایش دهد!
محققان دانشگاه هاروارد و دوک یافتهاند که شکرگزاری سیستم ایمنی را تقویت میکند، هورمونهای استرس را کاهش میدهد، به شما کمک میکند به حال عمیق آرامش و ترمیم برسید و باعث افزایش سلامت روان و افزایش رضایت از زندگی میشود، شکرگزاری منظم طولانی مدت میتواند تا ۱۰ سال به طول عمر شما اضافه کند.
@haghightx
سلام
صبح بخیر
تو با چراغ دل خویش آمدی بر بام
ستارهها به سلام تو آمدند : سلام
سلام بر تو که چشم تو گاهوارهٔ روز
سلام برتو که دست تو آشیانه مهر
سلام بر تو که روی تو روشنایی ماست
#هوشنگ_ابتهاج
@haghightx
مراقبه و فکر:
فکر و حافظه برای زندگی روزمره لازم و ضروری است. فکر وسیلهای است که ما برای برقراری ارتباط با دیگران و امور مربوط به شغل و زندگی خود در اختیار داریم و از آن کمک میگیریم. درنتیجه، فکر در جایگاه خود بسیار لازم و ضروری است؛ اما مشکل زمانی آغاز میشود که فکر به قلمرو شخصیتی، روانی و هویتی وارد میشود و به گذشته و آینده فضولی میکند و باعث تشکیل کانونی بنام «خود» و «من» در درون آدمی میگردد که نتیجه آن، پیدایش یک هستی خیالی و اعتباری و فکری میباشد.
یکی از عملکردهای «من» یا «فکر»، اشتغال دائم به چیزی یا موضوعی است. ما اکثراً میخواهیم ذهنمان را بهطور دائم مشغول نگه داریم و به چیزی بیاندیشیم تا خود را آنگونه که هستیم، نبینیم و از طریق ذهن و فکر و اندیشه احساس هویت و هستی نماییم.
ما از ذهن خالی خود میترسیم، ما از تنهایی ذاتی و درونی خودمان وحشت داریم و با اندیشیدن به این و آن، برای هویت فکری خودمان سور و سات تهیه میکنیم تا بیفکر و بیهویت نمانیم و هستی فکری و روانی خودمان را استمرار بخشیم.
اگر ما حرکات فکری و فعل و انفعالات ذهنی را با مراقبه زیرنظر و دقت قرار دهیم میبینیم که فکر از روی عادت و بهطور مکانیکی دیگر نمیتواند عمل کند، عادت مندی ذهن تا وقتی ادامه دارد که خود ما در غیبت هستیم و نسبت به حرکات ذهن بیگانهایم. نفسِ حضور انسان در جریانات فکری موجب تسلط او بر فکر میشود.
فکر تا زمانی بر ما قدرت حاکمه دارد که ما آن را به خودش رها کردهایم. اگر ما با مراقبه، فکرها را دنبال کنیم و به آنها توجه کنیم و وجود خود را در جریانات فکری خویش حاضر سازیم، غلغلهای فکری یک مدتی وجود دارد ولی یک وقتی میرسد که غل غلها خود به خود متوقف شدهاند بیآن که حتی متوجه توقف آنها شده باشیم.
مراقبه این امکان را فراهم میکند که به این فعل و انفعالات فکری پوچ آگاه شویم و زمینه توقف و وانهادن این جریان فکری و ذهنی فراهم شود.
اصولا باید خانه دل را به کلی خالی از هر نوع فکر و خیال دنیوی و غیر دنیوی کرد تا مستعد دریافت حقیقت، پاکی و زیبایی و نور احدیّت گردد. آنچه فعلاً خانه را پر نگه داشته است امور پست و حقیرانهای است که فکر آنها را آفریده است.
تا زمانی که ذهن و فکر ما به این امور دنیایی مشغول شده است و در آنها فرو شده است، جایی برای نور الله و پاکی در آن نیست.(1)
خانه را من روفتم از نیک و بد
خانهام پر گشت از نور احد
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه ۵۱۳
@haghightx
بنا به فهم دونخوان سکوت درونی محل پیدایی گام عظیم تکامل است: گامی در جهت معرفت خاموش یا سطح آگاهی انسان که دانستن خودبخود و آنی است.
دانستن در این سطح، ثمر تفکر مغزی یا استقرای منطقی و استنتاج و یا کلیاتی که بر مبنای شباهتها و تفاوتهاباشد، نیست.
هیچ اصل پیشبینی در سطح معرفت خاموش وجود ندارد، هیچ چیزی که بتواند پیکر دانش را بسازد، زیرا هر چیزی در حال بیواسطه است. قطعات پیچیدۀ اطلاعات بدون هیچگونه مقدماتِ شناختی میتواند دریافت شود.
حرکات جادویی
@haghightx
هاله در هر ماده زنده و بی جان و انرژی یافت می شود. این یک میدان انرژی است که هر جسم دارای جرم را احاطه می کند. هاله معمولا در موجودات زنده پیچیده تر و قوی تر است ، و در اجسام بی جان ساده تر و ضعیف تر است. هاله سپر معنوی و عرفانی ما است. همچنین خلق و خوی ما را پیش بینی می کند و تغییرات عاطفی ما را منعکس می کند . اگر هاله ما قوی و تمیز و عاری از رسوبات آسترال باشد ، میتواند در پدیده های عرفانی به ما کمک زیادی کند. هاله شما را از انرژی / افکار بد و جذب انرژی از افراد دیگر یا موجودات محافظت می کند. در صورت ممارست و تقویت ، هاله میتواند بر دنیای جسمی و مادی تأثیر بگذارد.
@haghightx
نسیم صبح پنداری زکوی یار میآید
بجانها مژده میآرد که آن دلدار میآید
بصد اکرام میباید باستقبال او رفتن
که بوی دوست میآرد زکوی یار میآید
#سیف_فرغانی
@haghightx
سلوک در متن زندگی :
زندگی روزمره و سلوک، هر دو از یک مقوله است و بین این دو مرز و جدایی نیست. به گمان بعضی، مهاجر الی الله بودن، یعنی خود را از امورات و کارهای روزانه فارغ کردن و بر سر سجاده نشستن و یا درخلوت و یا غاری رفتن و به عبادت خدا پرداختن.
اینان میپندارند که خدا فقط بر سر سجاده حضور دارد و بعد از بستن سجاده دیگر باید با خدا هم خداحافظی کرد و تا نوبت بعدی هر یک به کار خود بپردازد. این طرز فکر از آن جا ناشی میشود که رابطه اصولی و صعودی با زندگی و امورات روزمره زندگی برقرار نکردهاند.
اگر انسان رابطه صحیح، اصولی و رشددهنده با عالم برقرار کرد و در خط نوری و صعودی پروردگار افتاد، در هرلحظهای و در هرکاری که انجام میدهد و در هرآنچه که اتفاق میافتد، خودش کاملاً و به عینه و به شهود درک میکند که دارد رشد میکند و پردهای از پردههای نفس کنار زده میشود و یک قدم به خدا نزدیکتر میشود. این چنین کسی حتی در شدیدترین مصائب و سختیها و یا حتی مرگ عزیزی نیز به شهود و با چشم حقیقت بین، کاملاً حس میکند که دارد رشد میکند و اصلاح و تعالیش در آنچه اتفاق میافتد هست.
در همین امورات روزمره زندگی، نفس در هر دم، به شکلی و طریقی به ظهور میرسد و فرصت شناخت آن و سپس مبارزه و اصلاح آن فراهم میشود. آقایی که در بیرون از منزل در محل کار مشغول به کار میباشد، خانمی که در منزل سرگرم امور همسر و فرزند داری و کار منزل میباشد، دانشجویی که در دانشگاه به امر تحصیل اشتغال دارد، کشاورزی که در مزرعه مشغول امر کشاورزی است، کاسب و تاجری که در مغازه به امر دادوستد مشغول است؛ همه اینها بهترین فرصت و زمینه است برای تعامل و معاشرت و شناخت نفس و اصلاح و عبور از مرتبه نازله نفس و صعود به مرتبه عالیه آن.
استاد صمدی آملی در این رابطه میگوید:
«در همه¬جا راهِ رشد را گنجاندهاند. به عقل رسیدن خیلی مشکل است؛ اما نگویید که نمیتوانیم. در هر شغلی هستی باش اما عاقل باش. راهِ انسان شدن این نیست که ما حتما به حوزه و دانشگاه برویم و درس بخوانیم. منِ کمترین به شما میگویم که اگر فردی به حوزه هم بیاید به همین زودیها نمیتواند راهِ آدم شدن را پیدا کند. دلخوش نکنید. این فقط یک حجابی است برای ما که فکر میکنیم برای آدم شدن حتما باید به فلان مرکز رجوع کنیم. کل نظام عالَم محل آدم شدن توست. زمین کشاورزی محل آدم شدن کشاورز، حوزه علمیه محل آدم شدن طلبه، کارگاه مکانیکی محل آدم شدن مکانیک و باغ، محل آدم شدن باغبان است.
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه 393
@haghightx
امن باشید و قابل اعتماد
که اگر روزی تمام جهان برای آدمی سیاه شد
و امیدی اگر نبود
تنها قسمتِ روشن جهانش شما باشید
و روزنه ی نور و امیدی شوید
در بی نهایت تاریکی ...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@haghightx
هر گاه به آفرینش چیزی مشغول باشی، طعم زندگی در زیر دندان توست و این به شور و هیجان و یکپارچگی تو بستگی دارد.
زندگی یک مشکل فلسفی نیست، زندگی یک راز است. آنگاه همه چیز می تواند دری به سوی ناشناخته ها باشد، حتی شستشوی کف زمین، که اگر آن را با ابتکار، عاشقانه و با تمامی وجود انجام دهی، چیزی از طعم زندگی را خواهی چشید.
👤 اشو
@haghightx
بر سرنوشت خود زاری کردن با اقتدار جور در نمی آید. رفتار یک جنگجو یعنی در عین حال کنترل خود و رها کردن کامل خود.
📒کتاب سفر به دیگر سو
@haghightx
سلام
صبح بخیر❤️
نیایش صبحگاهی
پروردگارا
یاری ام کن تا دانشی که می اندوزم
با رنج و شکنجهٔ
دیگر موجودات همراه نباشد
آگاهم کن تا بدانم دانش حقیقی
از عشق و مهرورزی برمیخیزد ...
یاری ام کن تا پایه های هر آنچه کسب میکنم
بر عشق و شفقت استوار باشد
آمین
@haghightx
«دل، نه در سینه، بلکه در بُعدی دیگر تپش دارد... و هر بار که خاموشی ذهن را تجربه میکنی، صدای آن را میشنوی.»
در سنت صوفیانه گفته میشود که قلب واقعی انسان "قلبِ روح" است، نه آنکه در جسم میتپد. این قلب، در عرف صوفیانه "قلبِ لطیف" نام دارد و در میان سینهی باطنی انسان و در مرکز هستی او جای دارد؛ همانجایی که در زبان متافیزیکی، با چاکرای قلب (Anahata) یکی میشود.
زمانی که انسان در سکوتِ ذهن فرو میرود، و لایههای صدا، فکر، اضطراب و خواستن فرو میریزند، فرکانس قلبِ روح آشکار میشود. این همان لحظهایست که صوفیان آن را لحظهی وصال مینامند: لحظهای که تپش دل، صدای خدا میشود.
در سیر متافیزیکی، این نوع گوشدادن به قلب، راهیست برای دریافت راهنماییهای روح، اطلاعات از میدان آکاشا، و حتی ارتباط با موجودات نوری و استادان راه. به بیان دیگر، قلبِ خاموش، دریچهای به جهانهای ناپیداست.
اگر قلبت را شنیدی، پاسخ آسمان را دریافتی.
@haghightx
محبت تنها چیزیست
که با بخشیدن زیادتر میشود
و همیشه لازم نیست
چیزهای با ارزش ببخشی
تا محبت کرده باشی
گاهی لبخند تو
بهترین محبت است
صبح بخیر
@haghightx
🔶️
قدیما یه شاگرد کفاشی بود هر روز میرفت لب رودخونه چرم میشست برای کفش درست کردن
اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره، یه روز شاگرد داشت میشُست که چرم رو آب برد،با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو،الان بفهمه قطعا زنده م نمیذاره، با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره،شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟
اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره،الان که آب برده دیگه فایده ای نداره.
زندگیم همینه
تمام تلاشتون رو بکنید چرم رو آب نبره، وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص نخورید
@agahi141
نه تحسینشان ، نه قضاوت شان
هیچکدام نباید جهانِ درونت را بلرزاند.
تو اصالتی !
نه انعکاسِ نگاه دیگران.
یادت نره
@haghightx
بودا میگفت هیچچیزی بدون غذا زنده نمیماند. این حقیقت نهتنها دربارۀ حیات جسمانی موجودات زنده، که درمورد حالات روانی نیز صادق است. گل عشق برای زندهماندن به آبیاری، توجه، و پرورش نیاز دارد. و اگر رنجهايمان دوام میآورند و زنده میمانند به این دلیل است که خوراک آنها را تأمین میکنیم.
ما با رنج، پشیمانی، و غمهايمان همان کاری را میکنیم که حیوانات نشخوارکننده با غذاهايشان میکنند! جويدن، بلعیدن، بالاآوردن و سپس دوباره خوردن آنها!
اگر هنگام کارکردن، غذاخوردن، قدمزدن، يا گفتوگو با کسی، با خیالات گذشته و آينده و نگرانیهای زمان حال، خوراک رنجهايمان را تأمین کنیم، خود را قربانی آن خیالات میکنیم و نابود میشويم.
نیلوفر و مرداب
#تیچ_نات_هان
@haghightx
منازل و مراحل سلوک :
به یاد یار و دیار چنان بگریم زار
که از جهان ره رسم سفربراندازم
(حافظ)
عدهای، منازل سلوک را بینهایت دانستهاند و بعضی هم برای آن عدد مشخص کردهاند.
بهطورکلی ترسیم منازل سلوک، چنانچه خواهد آمد، تحت تأثیر عوامل بیرونی و درونی، ترسیم یافته و حتی تا جایی که یک نویسنده در دو کتاب از دو اسلوب متفاوت تبعیت کرده به عنوان مثال خواجه عبدالله انصاری در کتاب صد میدان که در ابتدا نوشته و منازل السائرین که بعداً نوشته، اسلوب متفاوتی را دنبال نموده است.
مراحل و منازلی که انسان باید طی نماید تا به خدا برسد را هر کس به زبانی تعریف نموده که اختلاف در نحوه تعریف کردن است ولی در اصلِ معنی اختلافی نیست.
به عنوان مثال از اینجا تا مکه را گروهی با متر و گروهی با کیلومتر و دستهای دیگر با فرسخ و مایل بیان مینمایند ولی همه یک هدف و مسافت را منظور دارند.
خواجه عبد الله انصاری در کتاب صدمیدان به صد میدان بیان نموده و در کتاب ارزشمند و سراسر عرفانی منازل السائرین، به صد منزل و هر منزل را به سه درجه مجموعا به سیصد منزل رتبهبندی نموده است.
خواجه در صدمیدان مینویسد: «و آن هزار مقام را در یک طرفةالعین از شش چیز چاره نیست: تعظیم امر، و بیم مرگ، و لزوم عذر و خدمت به سنت و زیستن به رفاقت و برخلق به شفقت.» (
پاورقی ۱)
عطّار در منطق الطّیر به هفت منزل که عبارتست از:
طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحید، حیرت و فنا، ترسیم نموده است.
نظامی در هفت پیکر به هفت خان، از ورود به بیابان اول تا رسیدن به غار دیو سفید بیان نموده است.
ملا صدرا در اسفار قائل به چهار سفر شده:
1- سفر من الخلق الی الحق
2- سفر فی الحق بالحق
3- سفر من الحق الی الخلق بالحق
4- سفرفی الحق بالحق
که بهطور خلاصه این اسفار را چنین مینامند: الی الحق، فی الحق، من الحق، فی الخلق.
عدهای نیز به هفت مرتبه نفس، از نفس اماره تا نفس مطمئنه تقسیم بندی نمودهاند.
گروهی نیز معتقدند که از این جا تا به خدا دو قدم بیشتر نیست:
«یک قدم بر خود بنه گام دیگر کوی دوست»
برخی دیگر این سیر معنوی را به تخلی، تزکی، تحلی و تجلی تقسیم بندی نمودهاند.
مرحوم کریم محمود حقیقی در ترسیم منازل سلوک این شیوه را پسندیده و لحاظ نموده است.
بدین شرح که:
در منزل تخلّی، رهرو به خالی نمودن، شستشو و تطهیر دل از اغیار میپردازد.
در منزل تزکّی، رهرو صفات ضمیمه و خوی ناپسند را از خود دور میکند.
در منزل تحلّی، خود را به صفات خوب و پسندیده آرایش و متحلی میکند.
و در منزل تجلّی، خداوند در دل رهرو ظهور و تجلی میکند و سفر به اتمام میرسد.
در رساله سیروسلوک منسوب بحرالعلوم، تعداد منازل سلوک، به بیست و پنج منزل تقسیم شده است.
بحرالعلوم در رساله منسوب به وی منازل راه را بر اساس درجات هستی مجازی که همان فیض الهی است به شرح زیر ترسیم نموده است:
عوالم چهارگانهای که سالک الی الله باید طی کند:
بدان که عوالم بین انسان و خدا را که باید سالک عبور کند به چهار عالم تعبیر فرمودهاند:
1⃣- عالم طبع: که آن را نفس و عالم حس، عالم شهادت، عالم ماده، عالم ملک و عالم ناسوت نیز گویند.
2⃣- عالم مثال: که آن را عالم برزخ، عالم خیال، عالم قلب و عالم ملکوت نیز گویند در فارسی از آن به عال دل تعبیر میکنند.
3⃣- عالم عقل: که آن را عالم روح و عالم تجرد از ماده و صورت و عالم جبروت نیز گویند و در فارسی از آن به عالم جان تعبیر میکنند..
4⃣- عالم ربوبی: که آن را عالم لاهوت نیز گویند و در فارسی از آن به جانِ جان یا عالم جانان تعبیر میکنند.
و چون انسان بخواهد یا به موت ارادی، که موت نفس اماره است یا به موت قهری، که موت طبیعی است از عالم ناسوت و طبع عبور کند، از قیامت صغری عبور کرده است چون کشمکش با نفس اماره یا گیرودار در میدان جهاد، عبارت از تحقق قیامت صغری و عبور از آن عبور از قیامت صغری خواهد بود. و در این حال انسان خود را در عالم مثال میبیند و برای تجاوز از آن نیز باید مجاهده کند. این مجاهده را قیام و تحقق قیامت وسطی گویند که در عالم مثال و ملکوت صورت میگیرد و عبور از عالم مثال را به عالم عقل و جبروت عبور از قیامت وسطی گویند. و چون انسان در عالم عقل و جبروت وارد شد، برای طی مراحل این عالم نیز باید مجاهده کند بنابراین قیامت کبرای انفسیه قائم و متحقق میشود.
لذا قیامت کبری در عالم جبروت و عقل خواهد بود و عبور از عالم جبروت و عقل را به عالم لاهوت عبور از قیامت کبرای انفسیه گویند.(پاورقی ۲)
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه ۲۴۴
@haghightx
ما به دنیا می آییم و بدن می گیریم
تا با آن عمل کردن را بیاموزیم.
سپس بدن را از دست می دهیم،
و آنچه که برایمان می ماند توانایی
" انجام" است.
@haghightx
آرامش یک مقصد نیست، یک انتخابه
در دنیایی پر از صدا و آشوب
تنها کسی به آرامش میرسد که تصمیم میگیرد آن را درون خود بسازد.
نه در بیرون، نه در دیگران بلکه در درون خویش.
روزتون قشنگ
@haghightx
هیچ پناهی نیست جز ربّ
ساکن در قلب خودت.
و این تویی منهای هیچکس،
در گذر از صراط خویش.
@haghightx
مدت زمان سفر در سلوک
اشکال طریقت حل نشود به سؤال
نه نیز به درباختن حشمت و مال
تا جان نکنی خون نخوری پنجاه سال
از قال ترا ره ننمایند به حال
کسانی که وارد سیروسلوک میشوند، اولین پرسش آنان این است که ما تا چند سال دیگر به فلان حال یا قدرت روحی یا شهود و مکاشفه و یا مقصد میرسیم که در پاسخ گفته میشود که: صفا و پاکی جوهر نفس؛ تربیت دوران نوزادی، کودکی و نوجوانی؛ شرایط محیطی و خانوادگی، وراثت، سن، جنس، جامعه، میزان طلب، همت قوی و بلند،، تبحر استاد و غیره از عواملی است که در سرعت سیر رهرو تأثیر دارد.
این سفر با یقظه آغاز و حد یقف ندارد. از چهار سفر که ملاصدرا در اسفار گفته، سفر اول یعنی «سفر من الخلق الی الله» با پایان این سفر گفته میشود که سفر راهرو پایان یافته و به فنا رسیده، ولی این سیر کماکان تا بینهایت ادامه دارد. در مثل، آب هنگامی که بیابان، کویر جنکل، کوه و دشت را به شوق و عشق رسیدن به دریا، پشت سر گذاشت و به مقصد رسید، از دوری و فراق نجات یافته و به موطن اصلی خود رسیده و در وصال دریا محو و ناپیدا میشود ولی سیر دیگری در دریا و سپس با دریا در دریا دارد که انتهاناپذیر است.
عجله نکردن در سلوک، شرط مهم در رسیدن به حقایق معنوی و ملکوتی است. بزرگان ما سالیان زیادی در مسیر بودهاند و همه سختیها را با جان و دل خریدند و کام برنیاوردند
مرحوم علامه حسنزاده آملی دراین رابطه مینویسد:
«کسانی که دیرتر (حقایق توحیدی را) میگیرند پختهتر میشوند و بهتر و برتر میگیرند. برخی را میشناسیم زود راه برایش باز شده است ولکن اثر حرفهای او ساحلی است نه لُجّهای، اما برای جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی پس از بیست و دو سال راه باز شده است... بدان که نیل به درجات سامیه معارف و مقامات عالیه کشف و شهود برای صاحب عزم و همت و اهل صبر و استقامت است، نه برای کسی که به مناسبتی حالی موقت بدو روی میآورد و زود میگذرد.» ۱
و نیز در نکته 253 کتاب هزار و یک کلمه حضرت علامه حسنزاده آملی آمده است:
«اگر به راستی تشنه شدی آب برایت میفرستند، صابر باش که اگر دیر شود، مسلما دروغ نخواهد شد، مجرب است. علاوه کسانی که دیر میگیرند، بهتر و پختهتر میگیرند و وجه آن با تدبر معلوم میگردد.»
منبع : کتاب #رهروان_تنها
صفحه ۲۹۳
@haghightx
با عمل است که انسان می آموزد مثل یک جنگجو عمل کند، نه با حرف.
دون خوان
@haghightx
اگر همه جا تاریک بود
دوباره بنگر
شاید نور خودت باشی
@haghightx