مکتبی که بشر را به نهفته ترین رازهای خلقت و ملکوتی ترین فضائل ومکارم اخلاقی آشنامی سازد و نهال عشق ومحبت را در قلوب دلدادگانش چنان بارور می سازد که به همگان عشق ورزند وسراسر عشق شوند. چشم(💎)سوم پیج اینستا گرام https://instagram.com/parvazrooh110
به من کمک کن تا تو را
در معبد تمام فکرها و تمام فعالیتها ببینم.
وقتی تو را در درون یافتم،
در بیرون هم، در تمام افراد و تمام شرایط،
خواهم یافت.
پاراماهانسا یوگاناندا
@haghightx
زندگی شبیه به یک سلف سرویس است!
میگویند "امت فاکس" نویسنده و فیلسوف معاصر ایرلندی در اولین سفر خود به آمریکا برای صرف غذا به رستورانی رفت. او در گوشهای به انتظار پیشخدمت نشست، اما کسی به او توجه نمیکرد. از همه بدتر افرادی که بعد از او وارد شده بودند همگی مشغول خوردن بودند. پس از چند دقیقه با ناراحتی از مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود پرسید: من ۲۰ دقیقه است که اینجا نشستهام، چرا پیشخدمت به من توجه نمیکند؟ درحالی که همه مشغول خوردن هستند و من درانتظار نشستهام؟ مرد پاسخ داد: اینجا "سلف سرویس"است؛ به انتهای رستوران بروید و هرچه میخواهید در سینی بگذارید، پول آن را بپردازید و غذایتان را میل کنید. "امت فاکس" بعدها دراین خصوص نوشت: "احساس حماقت میکردم؛ وقتی غذا را روی میز گذاشتم ناگهان به ذهنم رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخداد، فرصت، موقعیت، شادی و غم در برابر ما قرار دارد. درحالی که اغلب ما بیحرکت روی صندلی خود چسبیدهایم و آنچنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شدهایم که او چرا سهم بیشتری دارد! ولی به ذهنمان نمیرسد از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است و برداریم…
@haghightx
نشانه های عرفان صحیح :
اگر به سراغ عرفان میروید به خودتان نگاه کنید و هر روز خودتان را محکّ بزنید.
_ اگر آرامش شما بیشتر شده، درست قدم بر میدارید وگرنه بایستید و به عقب برگردید.
_اگر عبادت شما غنی تر شده راهتان درست است،
_اگر بیشتر توانائی خدمت به دیگران را پیدا کردهاید، تردید نکنید که راهتان صحیح است،
_ اگر مهر و محبت شما زیاد شده، واقعا عرفان را فهمیدهاید و در مسیر عرفان حرکت میکنید.
_ اگر از تنهایی لذت میبرید بدانید که در مسیر صحیح هستید،
-اگر ارتباطات و تعاملات شما با دیگران بهبود یافته و با هرکس میدانید، چگونه رفتار کنید طوری که بعد از هر ارتباط، دچار رنجش و احساسات منفی نمیشوید و ذهن و فکر شما مشغول نمیشود،
-اگر خوش رو و خوش اخلاق شدهاید و بیشتر به جای غم و اندوه، شاد و با نشاط هستید،
_اگر حس کردید که کمکم دارید نسبت به جهان و جهانیان و موضوعات پیرامون آنها فلسفه واحد و منسجمی پیدا میکنید، بدانید که دارید به خودشناسی و دیگر شناسی میرسید و در مسیر صحیح عرفان قرار دارید.
از مقدمه کتاب #رهروان_تنها
@haghightx
هر کسی چهار دشمن طبیعی دارد: ترس، وضوح ذهنی، قدرت و کهولت.
بر ترس، وضوح ذهنی و قدرت می توان غلبه کرد، ولی بر کهولت نمی توان پیروز شد. اثر آن می تواند به تاخیر افتد، اما هرگز نمی تواند مغلوب شود.
از کتاب "چرخ زمان"
نویسنده: کارلوس کاستاندا
@haghightx
مراتب مراقبه از دیدگاه دیگری:
اول: مراقبه فقهی
منظور از مراقبه فقهی، رعایت احکام شرعی و حلال و حرام و انجام آنچه در شرع وارد شده و دوری از آنچه در شرع از آن منع گردیده است.
مراقبت فقهی این است که واجب را انجام داده از حرام بپرهیزیم از مکروهات اجتناب کرده و به مستحبات اهتمام داشته باشیم، منبع و منشأ مراقبه فقهی رساله توضیح المسائل میباشد.
دوم: مراقبه اخلاقی
در مراقبه اخلاقی، دائم در حال مراقبه هستیم که غیبت نکنیم، دروغ نگوییم، زخم زبان نزنیم، آبروی دیگران را نریزیم. مراقبه اخلاقی با دور کردن رذایل و کسب فضائل صورت میگیرد، یعنی از انسان مطیع فقهی به انسان فاضل اخلاقی ارتقاء یابیم که درنتیجه آن، دلهایمان نورانیت یافته و عقلها شکوفا میشود. منبع و منشأ مراقبه اخلاقی کتب معتبر اخلاق از علمای اخلاق میباشد.
سوم: مراقبه عرفانی
در روایت داریم که: «قلب مومن عرش خدای رحمن است» و در روایت دیگری «قلب، حرم امن الهی است و در آن غیر خدا را راه ندهید» و این میسر نیست، مگر با مراقبه کامل نفس که رهرو در کل لحظات عمر جانب مراقبه را رها نکند.
پسازآن به جایی میرسیم که قلبمان از غیر خدا، جدا میشود و جز او را در دل راه نمیدهیم. در این جا قلب عرش الرحمن است؛ یعنی محل حاکمیت مطلقه حق و تنها خدا بر دل ما حکومت میکند و دل آیینه نمایش حاکمیت و مالکیت مطلقه حق میشود که این همان حرم حق است که حرامیان را به آن راه نیست. این یعنی اغیار را به دل راه ندادن و این نقش ریاضت، تزکیه و توجه به نفس است که ما را از مراقبتهای اولیه فقهی به مراقبتهای بالاتر یعنی اخلاقی پس از آن به عرفانی عبور و صعود میدهد.
کتاب #رهروان_تنها صفحه ۵۱۰
@haghightx
بزرگترین دشمن ما این حقیقت است که هرگز آنچه بر سرمان می آید را باور نمی کنیم.
سرانجام زمانی ما می فهمیم چه اتفاقی افتاده است که دیگر برای بازگشت خیلی دیر شده است.
همیشه ذهن ما اغفالمان می کند، چون ذهن اولین گیرنده پیام است، ولی به جای اینکه آن را باور کند و فورا واکنش نشان دهد، آن را به بازی می گیرد.
دون خوان
دومین حلقه قدرت
@haghightx
مراقبه و حضور قلب:
ما همواره درگیر بعد زمان هستیم -از گذشته تا آینده- و در این چرخه، ما همیشه لحظه حضور را از دست دادهایم. ما به آینده میرویم برای تصاحب، برای اطمینان پیدا کردن و مطئمن بودن از روزهای نیامده، روزهایی که در آینده هستند و همچنین ما پر از گرد و غبار گذشتهایم، رفتارها و اتفاقات گذشته را همواره با خود حمل میکنیم، در این توشه، رنجش، خشم و دیگر احساست غلیان میکنند و در اکثر طول روز ما را آزار میدهند و ما را از لحظه حضور دور میکنند.
گذشته و آینده به سادگی رابطه ما را با خداوند قطع میکند و حضور را از ما میگیرند. چراکه آینده تنها آشفتگی، ترس و اضطراب تولید میکند و گذشته نیز بار سنگینی را بر قلبمان مینهد که با آن تمام نور درون را تاریکی فرا میگیرد.
مراقبه، کلید حضور در لحظه حال است، لحظه حاضر و مراقبه سفری است از آنجا به اینجا، سفری از گذشته و آینده به اینجا و اکنون خدا اینجاست؛ خدا در اکنون است با مراقبه و شناخت خود، این بازگشت به خود آغاز میشود.
مرحوم علامه حسنزاده آملی در صد و ده اشاره مینویسد:
«اگر اهتمام داشته باشیم و حضور شبانهروزی خود را با مراقبتمان حفظ کنیم و وساوس خواطر را که بیخود در ما میدان میگیرد و ما را به خود مشغول میدارند را از خود دور کنیم، امیدی میرود که به چیزی دستپیدا کنیم.»۱
مرحوم علامه طباطبایی مینویسد:
«مراقبه یعنی توجه باطنی انسان به خدا و روی نگرداندن از آن در همه احوال. مراقبه این است که انسان در اوقات بیداری از اول صبح تا هنگام خواب از یاد خدا غافل نباشد و تمام گفتار و کردارش برای خداوند متعال و جلب رضای او باشد او را همه¬جا حاضر و بر کارهای خود ناظر بداند و خویشتن را در محضر او بیابد در روایت آمده است: «اعْبُد اللهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ» خدا را آنگونه عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند.
رهروان_تنها صفحه ۵۳۹
@haghightx
مبحث سکوت
سکوت عارفانه :
سکوت عرفانی، مهمترین رکن سیروسلوک است. خود خاموشی ضمیر یک تجربه عرفانی است که در آن امر واحد مشهود میگردد. چون شما در خاموشی ضمیر و سکوت باطنی هیچ مفهومی ندارید و این حالت، حالت شهود خداوند است؛ بنابراین تجربه سکوت ذهنی، اتفاق شگفتانگیزی است که همان تجربه شهود خداوند است، چون خداوند شبیه هیچ چیز نیست و اگر ففط توجه به عدم کنید یعنی به خدا اندیشیدهاید.
عرفا مضامین بلندی درباره سکوت ضمیر و به هیچ نیندیشیدن دارند. غایت سلوک عرفانی فنا است و فنا حالت شخصی است که ضمیر او خاموش شده است و در آن حالت هیچ چیز نمیفهمد، فنا اوج بودن است و ذهن در این حالت در اوج آگاهی است.
غایت عرفان، یکی شدن با هستی مطلق و درک حضور است؛ درک ماهیت فنا با فهم خاموشی ضمیر که خاموش کردن همه خواستهها و فراموش کردن تمام دانستهها هست ممکن میشود.
به دیگر سخن در حالت خاموشی ضمیر یا سکوت محض است که ذهن از کثرات که به صورت مفاهیم تصاویر و احساسات رخ مینماید تهی میشود و در موقعیت آگاهی مغز قرار میگیرد. این حالت همان ادراک وحدت و یگانگی هستی است که عارف آفاقی در آفاق آن را به شکل محسوس در مییابد و عارف انفسی در آیینه نفس خویش نظارهگر آن هست. ذهن در حالت خاموشی ضمیر پاک و صاف ساده و بینقش است از همین رو کمال تشبه را با موضوع شناسایی که اقلیم توحید و وحدت است دارد.
مایستر اکهارت فیلسوف آلمانی در این رابطه مینویسد:
«همه امور و صور آنها را که کسب کردهای فراموش کنی و هرچه بیشتر بتوانی از مخلوقات و صورت آنها رهایییابی به این امر نزدیکتر شده، آمادگی بیشتری برای دریافت آن پیدا کردهای اگر میتوانستی یک لحظه از همه این امور غافل شوی در آن صورت میتوانستی به غفلت و فراموشی بدن خویش برسی در این حالت دیگر نه حافظه کار میکند نه فاهمه نه حواس و نه سایر قوایی که مدیر بدنند. به این طریق انسان باید از حواسش بگریزد قوایش را به درون ببرد و در پی غفلت از همه اشیا باشد.
کتاب #رهروان_تنها ص ۷۵۵
@haghightx
"ارتباط"،
درک متقابل است.
وقتی تو از منظر او بتوانی ببینی،
و او از منظر تو،
بالاترین سطح ارتباط شکل گرفته است.
ارتباط،
امری یکطرفه نیست،
بده و بستان " انرژی" است،
رفت و آمد " آگاهی" است.
@haghightx
قهوه ات را بنوش
و سکوت را پیشه کن
و مردم را جدی نگیر
زندگی را سخت نگیر
و در احساسات خود زیاده روی نکن
و کسی را به زورِ خودت راضی نگه ندار.
محمود درویش
@haghightx
با مردمان
به نفاق میباید زیست،
تا در میان ایشان با خوشی باشی
همین که راستی آغاز کردی،
به کوه و بیابان برون میباید رفت
که میان خَلْق راه نیست..
#شمس
@haghightx
شاگرد واقعی نباید مادام العمر وابسته
به استادش باقی بماند.
حذف وابستگی به استاد از مراحل پایانی
و ضروری سلوک است.
شاگرد راستین باید روی پای خودش بایستد
و ثمر دهد.
آخرین درس،
رهایی از تمام وابستگی هاست.
@haghightx
هر صبح یک روز جدید در انتظار ماست. انسان ها می گویند که اگر خوش شانس باشی بهتر است. اما من ترجیح می دهم که هوشیار باشم چرا که وقتی شانس به سراغم بیاید از دستش نخواهم داد...
👤 ارنست همینگوی
@haghightx
هیچکس تا کنون نتوانسته،
به تمامیت نفس خویش معرفت یابد.
هر چقدر سعی و تلاش کنیم،
نمی توانیم آن را به تمامی بشناسیم.
زیرا همواره با یک لایتناهی طرف هستیم.
@haghightx
علم و عشق و نزاع بین آن دو :
_...عشق به عاشق میگوید: باید از همهچیز چشم بپوشی تا به وصال معشوق برسی، علم به عالِم میگوید چشمپوشی بدینصورت کار عاقل نیست.
_عشق به عاشق میگوید: عاشق نباید خود را ببیند، علم به عالم میگوید: پیروزی شخص با اتکاء به نفس است.
عشق به عاشق میگوید: عاشق را با مصلحت بینی چه کار؟
_ علم به عالم میگوید: تدبیر در سرنوشت مؤثر است.
_عشق به عاشق میگوید: در کیش جان فروشان فضل و شرف چه باشد؟ علم به عالم میگوید: فضل و شرف موجب رفعت مقام است.
_عشق به عاشق میگوید: افتادگی آموز اگر قابل فیضی، علم به عالم میگوید: کوچک شوی به مقام علم اهانت میشود.
_عشق به عاشق میگوید: ببر ز خلق و چون عنقا قیاس کار بگیر، علم به عالم میگوید: گوشهگیری علت روانی دارد.
_عشق به عاشق میگوید: هرکه زنده به عشق نباشد مرده است، علم به عالم میگوید: آنکه علم ندارد حیات ندارد.
_عشق به عاشق میگوید: از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر، علم به عالم میگوید: از علم بهتر چیزی نیست.
_علم به عالم میگوید: عالم از عذاب خدای متعال باید بترسد، عشق به عاشق میگوید: رحمت بر آن که عذاب شمارد عذاب دوست را
کتاب #رهروان_تنها صفحه ۹۵
@haghightx
احساسِ وجود
آیا احساسِ وجود , همان وجود است؟
بله. زیرا ما وجود را توسط احساساتمان درک و حس می کنیم. مثلا جهان را با حواسِ پنجگانه خویش درک می کنیم و سپس می گوییم وجود دارد ....
چیزی اگر احساس نشود, وجود ندارد. اکنون بیشمار وجود در اطراف ما هستند بدون آنکه آنها را احساس کنیم و لذا از نظر ما وجود ندارند.
چیزی که باور شود, حس میشود و لذا وجود پیدا می کند. هر وجودی در وجودی دیگر است. مثلا جهان وجود دارد زیرا در ذهنِ ما وجود دارد و ما نیز وجود داریم چرا که ما در ذهنِ جهان هستیم !
چیزی که باور شود , احساس میشود و تبدیل به واقعیت میشود و مشاهده آن واقعیت, باورِ ما را محکمتر می کند و این سبب واقعی تر شدنِ احساس می گردد و لذا این گردش , چنان وجودهای مستحکمی می سازند که در ابعاد دیگر بصورت ذرات و ماده احساس میشود.
جهان, در تاریخِ ماست و ما در تاریخِ جهان !
زیرا تاریخ همان ذهن است , زمان است , زندگیست , حیات است .... و ذهن نیز چیزی جز تاریخ نیست.
@haghightx
گاهی از خود بپرسید؛
که اگر خود را ملاقات میکردید،
آیا از خودتان خوشتان میآمد ؟!
صادقانه به این سوال جواب دهید،
و خواهید فهمید که نیاز به چه تغییراتی دارید.
#آنتونی_رابینز
@haghightx
بالاترین تعلیم در جهان سکوت است. چیزی بالاتر از این وجود ندارد. سکوت واقعیت نهایی است. همه چیز در این دنیا از طریق سکوت وجود دارد.
سکوت واقعی در واقع به معنای رفتن به اعماق درون خود به جایی است که در آن هیچ اتفاقی نمی افتد.
@haghightx
یک سالک،
با مراقبه ای مدام، جذب انرژی می کند،
و با سکوت همه جانبه آن را حفظ می نماید.
چه نیک می داند برای ورود به لایه های آگاهی برتر به آن نیازمند است.
برای همین است که؛
اهل قضاوت نیست،
اهل تضاد نیست.
او اهل "مشاهده" است.
@haghightx
وقتی از دیگران انتظار احترام و محبت داری، بدان که همه ی این ها را ابتدا بدهکار خودت هستی! کسی که خودش را دوست ندارد، محال است توسط دیگران دوست داشته شود.
اگر روزی در حالی که خودت را دوست داری، دنیا برایت خار فرستاد، خوشحال باش! چون این بدان معنی ست که به زودی سبدی پر از گل به تو هدیه خواهد کرد
#الیف_شافاک
@haghightx
از استادان بیاموز و همواره آنان را محترم بدار.
اما به یاد داشته باش که آخرالامر تو باید
فرد شوی، خودِ خودت باشی، نه کس دیگر.
وقتی تعالیم را خوب گرفتی و مشاهده را به نیکی آموختی، تمامی استادان پیشین را پشت سر بگذار.
از تقلیدشان به در آی.
مگذار هیچکدامشان جلوی چشمانت را بگیرند.
چه آنها خود حجاب می شوند و تو را از تعالی باز می دارند.
تو در موقفی باید به فرد بودن خودت سلام کنی و آن را به نیکی بپذیری.
تمام سلوک رسیدن به این تفرّد متعال است.
@haghightx
وقتی روح، تیره و ناسالم است،
جسم ارزشی ندارد.
ارزش جسم به صفای باطن است.
اگر کسی همه ی آداب سلوک را رعایت کند،
بی آنکه صدق باطن داشته باشد،
عمر بیهوده گذرانده است.
@haghightx
رودخانه، "رود" و "خانه" است !
رود نماد حرکت است و خانه نماد سکون !
و این ضدّین،
چه زیبا به وحدت رسیده اند،
و چه محسور کننده یکدیگر
را پذیرفته اند !
سالکان، اهلِ جاری شدن و گذرند.
رودخانه، استادشان است.
جاری شدن، جوهره ی حیات شان است،
و ثبوت شان در رفتن شان متجلّی است.
رودخانه استاد من است،
و به من می آموزد که در سکونی،
مراقبه گون، جاری باشم.
@haghightx
میتونیم با سه جمله زندگی خودمون رو ارتقا بدیم:
- تجربه از دیروز
- استفاده از امروز
- امید به فردا
و یا با سه جمله زندگیمون رو تباه کنیم:
- حسرت دیروز
- اتلاف امروز
- ترس از فردا
انتخاب باشماست !
@haghightx
عشق معشوق را رهاتر و رهاتر خواهد كرد. عشق بال میبخشد و آسمان پهناور را به روی معشوق میگشايد. عشق نمیتواند زندان بسازد. امّا اين خاصيت عشق، زمانی متجلی میشود كه دوست داشتن، توام با آگاهی باشد.
همه سعی میكنند فرد محبوب خود را به تصاحب درآورند، امّا اين ديگر عشق نيست.
در حقيقت، وقتی شخصی را به تصاحب در میآوريد، نفرت میورزيد، نابود میكنيد، میكُشيد و يك قاتل میشويد!
عشق بايد رهايی ببخشد.
#اشو
در هوای اشراق
@haghightx
مبحث فنا
فنا به معناى نابودى و نیستى است. نقطه مقابل بقا و ماندن است؛ مثلاً خداوند از مقوله بود و بقا است و سایر موجودات از مقوله نبود و فنا هستند.
🌱حدیث ما و من مگو با او
یا تو در میان باشی یا او
فنا در اصطلاح؛ به معناى خود را ندیدن و نیافتن است. البته نه به معناى ازخودبیگانگی، بلکه آدمى به دلیل حضور در ساحت قدسى پروردگار، خود را هیچ میبیند و از هر چه غیر خدا است، دل تهى مىکند.
مقام فنا، از مقامهای نهایی سیروسلوک است. این مقام مقامی است که در آن عارف با دستیابی به حقالیقین درمییابد که در سراسر عالم جز حق نیست. او افعال و صفات و ذات خویش را هیچ مییابد و همه آنها را در افعال و صفات و ذات حقتعالی فانی مییابد.
🌱ظن برده بودم به خود که من من بودم
من جمله تو بودم و نمیدانستم
(مولوی)
عارف پس از سالها رنج و تهذیب و مراقبه به مقام فنا دستیافته است، بنابراین، زوال و تغییر چیزى که با هزاران سختی و زحمت و در پرتو معرفت و رشد و تعالی روح طى شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمىگیرد و ثابت و ماندنى است.
در مقام فنا، انسان خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات خود و جهان اطراف را در قبال حضرت حق هیچ میپندارد و فقط به خدا نظر دارد.
اولیاى الهی هر چه مشاهده مىکنند حق است؛ خواه با واسطه یا بى واسطه. این واسطه گاه، همان اسماء و صفات الهی است که براى ارباب سلوک و معرفت، حتى این حجابهاى نورى هم برطرف مىگردد:
«خدایا کمال انقطاع به درگاهت را به من ببخش و دیده دلهای ما را به تابش نظر خود روشن نما تا دیدههای دل پردههای نور را بدرد و به سرچشمه عظمت و بزرگواری برسد.» آرى این نهایت درجه فنا است که بعدازآن، انسان محو کلى مىشود و اضمحلال تام رخ مىدهد. اینجا است که با گوش حق مىشنود، با چشم حق مىبیند و به زبان حق نطق مىکند.(۱)
ازآنجاکه بین انسان و خدا، جز گناه و خودبینى چیزى حایل نیست، تعلّق به غیر خدا حجاب محسوب مىشود و این حجابهاى ظلمانى و سپس روحانی مانع از رسیدن به موطن حق مىشود. حال اگر هیچ گناه و حجاب و تعلقى نباشد و اصل توجه انسان به هستىِ خود، رخت بربندد، آنگاه شهود حق بهطور محدود، ممکن گشته و پس از آن، مقام فنا حاصل مىشود.
عارف در این مقام موجودات دیگر را نمینگرد و صدای آنها را هم نمیشنود و فقط مستقیماً صدا را از خود ذات اقدس خداوند میشنود و برای غیر خدا سهمی قائل نیست. نه اینکه کثرتی را ببیند و آنگاه بگوید اینها، آیینهدار جلال و جمال او هستند. در این مرحله هم همه اشیاء در جای خود محفوظ است و چیزی نابود نمیشود؛ اما عارف سالک به جایی رسیده است که جز خدا نمیبیند نه اینکه همه را میبیند ولی آیینه و آیت خدا میداند، بلکه غیر از خدا، هیچکس را نمیبیند.
از کتاب #رهروان_تنها صفحه ۲۱۱
@haghightx
🔶️
حلّاج را پرسیدند که :
"بر چه مذهبی؟"
گفت:"بر مذهب خدا" .
#فخرالدین_عراقی
@agahi141
نفی خواطر
عوامل موثر در نفی خواطر
مراقبت از ادراکات حسی :
پنجره یا پنج راه حواس مدخلی هستند که جهان بیرون از طریق آنها وارد ذهن میشوند. به اندازه ضرورت و رفع نیازهای ضروری و غریزی استفاده از حواس ناگریز است ولی استفاده بیشتر از این گذرگاها باعث دل مشغولی و محبوس شدن انسان در اوهام و خیالات دنیوی میگردد.
رهرو باید از هر امرى که موجب تشویش خیال و تفرّق خاطر است، زائد بر قدر ضرورت، اجتناب نماید و در مواقع نماز، خلوت، مراقبه و ذکر چند دقیقه قبل از شروع به عبادت، دست از امور روزمره کشیده و قلب خود را از خواطر خالی نماید و سپس در توجه به پروردگار متمرکز گشته و بعد از آن توجهش را به پروردگار تثبیت نموده و آنگاه وارد نماز یا ذکر گردد. باید براى عبادت خود مکانى مناسب و آرام و خالى از امورى که نفس را به خود مشغول مىنماید فراهم کند و ساعت خاصّى را براى عبادت و فکر خود معیّن کند، بلکه بهترین ساعات خود را براى ارتباط و انس با حضرتحق قراردهد.
اختلاط داشتن زیاده از حد و بیهوده و غیرلازم ثمره و نتیجه آن پریشانی حواس و است
🌱در هر خبری دو صد پریشانی است
در بیخبریست که صدها خبر است
مرحوم نراقی دراین رابطه در معراج السعاده مینویسد:
«پس علاج در دفع وساوس شیطانیه و خواطر نفسانی نیست مگر قطع علایق ظاهریه و باطنیه و ترک جاه و مال و اهل و عیال و فرار از یار و رفیق و دوست و شفیق و در کنج تنهایی نشستن و در بر روی آشنا و بیگانه بستن و همه هموم را یکی کردن؛ و تازه همین هم کفایت نمیکند و باید سالک خود را مشغول سازد، بعد از قطع علائق و گوشه نشینی به اوراد و اذکار و مناجات با پروردگار و نماز و دعا و عبادت و تلاوت قرآن با حضور قلب، زیرا که ذکر ظاهری را بیحضور قلب در دل اثری نیست.»
کسانی که وقت خودشان را پای تلوزیون میگذرانند و هر چیز بیاهمیت را از طریق حواس خود وارد ذهن و قلب و جان خود میکنند، نتیجه آن تشتت و پراکندگی خیال و محبوس شدن در عالم خیال و مثال میباشد.
در احوالات ابوعلی سینا هست که ایشان گفتهاند: «در زندگی هرگز کتاب رمّان نخواندهام.»
مرحوم استاد کریم محمود حقیقی در این زمینه میفرماید:
«ای عزیز! چاره جز این نیست که با تمرین، خواطر را از خاطر برانیم و برای این کار کمتر ببینیم و کمتر بگوییم و کمتر بشنویم و کمتر معاشرت کنیم، چون نوع خواطر درباره دیدهها و شنیدهها و گفتهها و معاشرت هاست.
تو آنگاه که ذهنت از هر خاطره خالی است متّصل به خدایی؛ اکنون اگر توجهی به او کنی، یاد همچون آبشاری بر قلبت جاری میشود و آن گاه است که این فرمایش رسول الله را دریابی «الصلاة معراج المومن».
آن جا که شمیم عطرآگین قرب وزید، از آن طرف جذبه و کشش است ودیگر، هیچ چیز از خواطر مزاحمت نتواند کرد.»
ایشان در جای دیگر مینویسد:
«گرفتاری مردم زمانه از پریشانی است و این پریشانی مربوط به پریشانی دل است و پریشانی دل مربوط به پریشانی دلبرها، دلبری زن، دلبری شوهر، دلبری فرزند، دلبری خانه، دلبری اتومبیل، دلبری پست و مقام و دلبری پول. نگویی که در میان دلبران اسم خدا را نیاوردی. این چه دلبری است که اگر در بیست و چهار ساعت هفده دقیقه آن سهم این دلبر شد، دلبران دیگر نگذارند تا تو با این محبوب ازلی سر وسرّی داشته باشی.»
درکتاب در محضر استاد آمده است:
«یکی از درسهای بزرگی که از سالها حضور در محضر استاد علامه حسنزاده آملی گرفتیم سکوت و کم گویی ایشان بود، با آمدن حضرت استاد به محل درس هالهای از سکوت بر مجلس حکمفرما میشد و تا آغاز رسمی درس، این چند دقیقه، مجلس، مجلس سکوت بود.»
از کتاب #رهروان_تنها صفحه ۷۳۵
@haghightx
هیچ یک از شرایطی که در زندگی با آن روبرو میشوید تصادفی نیست.
هر موقعیت با هدفِ سوق دادنِ شما به سطح بالاتری از آگاهی ایجاد میشود
و کارِ شما فقط این است که حقیقت را دریابید و سهمی را که هر رویداد میتواند در زندگیتان داشته باشد، کشف کنید.
· دبی فورد
@haghightx