هدف کانال معرفی مکاتب و نظریه های علوم سیاسی و روابط بین الملل و ارائه فایل، سخنرانی، بخشهایی از کتابهای تخصصی رشته علوم سیاسی، روابط بین الملل و اقتصاد سیاسی میباشد. ارتباط با ادمین و ارسال مطالب و تحلیلها: @ngolizadehmoghadam
از جمله علل و حکمتهای غيبت امام زمان (عج) ، به حکومت رسیدن تمام اصناف و گروهها ، برای اتمام حجّت تا آنکه نگویند که اگر این مهم (امر حکومتداری به ما میرسید ما هم به عدالت رفتار میکردیم :
قالَ الإِمَامُ الصّادِقُ (صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْه):
ما یكون هذا الامر حتى لا یبقى صنف من الناس إلا وقد ولوا على الناس حتى لا یقول قائل إنا لو ولینا لعدلنا ، ثم یقوم القائم بالحق والعدل.
حضرت امام صادق (علیه السّلام) فرمودند:
اين امر (فرج) محقّق نخواهد شد ، تا اينکه هيچ صنف و گروهی از مردم باقى نماند ، مگر اينکه بر مردم حکومت کنند ؛ تا آنکه - در زمان ظهور حضرت - کسی نگويد: اگر ما حاکم میشدیم ، به عدالت رفتار میکردیم!
سپس حضرت قائم (عج) بحقّ و عدالت قيام میکند.
منبع:
الغيبة للنعماني: باب 53 ، ص 274.
ﺍﺯ ﺍﻳﻦ حدیث شریف ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ که همهء نظامهای حکومتی ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻇﻬﻮﺭ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﻈﺎﻡ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺟﻮﺭ ﺍﺳﺖ. چنانچه حدیث دیگری صاحب هر پرچمی قبل از قائم را طاغوت معرفی می کند.
✅عنْ أَبِيجَعْفَرٍ (عَلَيْهِ ﺍﻟﺴﻠَﺎﻡُ) قَالَ: دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ، وَ لَنْ يَبْقَ أَهْلُ بَيْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مُلِّكُوا قَبْلَنَا، لِئَلَّا يَقُولُوا: إِذَا رَأَوْا سِيرَتَنَا إِذَا مُلِّكْنَا سِرْنَا مِثْلَ سِيرَةِ هَؤُلَاءِ، وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ: ﴿وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾.
حضرت امام محمّد باقر (عليه السلام) فرمودند:
همانا دولت ما پايان دولتها است
و هيچ خاندانى باقى نمانند که سهمی از دولت و سلطنت داشته باشند، جز اینکه پيش از (حکومت) ما به سلطنت و حکومت برسند ؛ تا اينکه چون راه و روش حکومت ما را ببينند ، نتوانند بگويند: اگر ما به سلطنت و حکومت رسيم، مانند ايشان رفتار میکردیم
و
همين است (معناى) گفتار خداى تعالى: «و پايان کارها از آن پرهيزکاران است».
#الغيبة (للطوسي): ص 473 بسنده عن کتاب الفضل بن شاذان بسنده.
/channel/ecopolitist
نظام شورایی را هنگامی میتوان درک کرد که در نظر بگیریم قدمت آن به همان اندازه نظام حزبی است، با سیستم حزبی به وجود آمده و هر بار توسط همان سیستم نابود شده است. شوراها تا به امروز یگانه بدیل در مقابل سیستم حزبی یعنی تنها بدیل برای یک حکومت دمکراسی در عصر جدید، بوده اند. شوراها ضد پارلمان نیستند بلکه عرضه کننده نوعی دیگر از نمایندگی ملت اند. شوراها تنها بر حسب ماهیت خود ضد حزب یعنی علیه آنگونه از نمایندگی ملت هستند که از يک سو بر حسب منافع طبقاتی و از سوی دیگر مبتنی بر ایدئولوژی ها و جهان بینی مختلف تعیین می شود. در حالی که از لحاظ منشاد و مبدأ سیستم حزبی پارلمان است، شوراها فقط و فقط از راه عمل یکپارچه و از طریق خواست های خودجوش و خودانگیخته ملت به وجود می آیند. هيچگونه ایدئولوژی در پس شوراها وجود ندارد و هیچ تئوری سیاسی در باب بهترین نوع حکومت نیز، پیدایش آنرا در نظر نگرفته است، چه رسد به آن که طرحشان را ریخته باشد. در هر جا که شوراها بوجود آمدند، مجموعه ی دیوانسالاری حزبی از راستِ راست تا چپِ چپ، در نهایتِ خصومت، به مقابله با آن پرداخت. دانشمندان و عالمانِ دولت شناس و تئوری های سیاسی نیز تابحال در مورد آنها سکوتی مرگ آسا و نادیده گیری کامل در پيش گرفته اند. با این حال هیچ جای سوال نیست که نظام شورایی، روحی کاملا دمکراتیک دارد ولی دمکراسی در آن به گونه ای ظاهر می شود که قبلا نه به آن شکل هرگز دیده و نه اندیشیده شده است. آنچه بیشتر مشخصه این دمکراسی است، پافشاری حیرت آوری است که هر بار ملتی امکان مییابد، به آن دست میزند و رای خود را به آن می دهد. در این جا با نوعی از خودانگیختگی واقعی روبهرو میشویم که بیواسطه از کردار برمیخیزد، نه از منافعی که خارج از این اقدام یا در تئوری قرار دارد که از خارج بر آن وارد میشود. در شرایط امروزی اصولا فقط دو امکان برای حکومت دموکراسی وجود دارد : یکی نظام حزبی که از صد سال پیش تاکنون همواره با پیروزی قرین بوده و دیگری نظام شورایی که از صد سال پیش تابحال پیوسته مغلوب واقع شده است. این دو نظام در بسیاری نکات در تضاد شدید با يکديگر قرار دارند. مثلا افرادِ برگزیده در شوراها از پایین و از طریق انتخابات مستقیم تعیین می شوند، در حالی که در سیستم حزبی، احزاب، نامزدها را از بالا به انتخاب کنندگان پیش نهاد میکنند، حال چه ایشان را در گزینش نامزدها مخیر کند و چه آنان را به قبول لیستی از نامزدها وادار کند. بسته به نوع نظام، نوع انتخاب نماینده نیز متفاوت است. تعيين نامزدهایی را که حزب برمیگزیند، بستگی به برنامه یا ایدئولوژی حزبی دارد و صلاحیت ایشان بر حسب آن سنجیده میشود، در صورتی که در مورد نامزدهای انتخاباتی در سیستم شورایی، فقط این امر مطرح است که شخص نماینده، امانت، شجاعت و قدرت قضاوتش آن اندازه ایمان آفرین باشد که بتوان نمایندگی خود را در تمام امور سیاسی به او واگذار کرد. از این رو فردِ انتخاب شده هیچ بندی بر دست و پای خود ندارد، جز این تعهد که شایستهء اعتمادی باشد که به او شده است. افتخار چنین فردی در آن است که از سوی هم پايگانِ خود مثلاً «از جانب کارگران، نه از طریق یک حکومت» یا دستگاه حزبی منسوب شده است.
هنگامی که جمعی از چنین افراد معتمدی بر روی کار آمدند، طبیعی است که در میانشان اختلاف عقاید هم پیش بیاید و ممکن است منجر به تشکیل احزاب شود. اما چنین گروهبندی میان انسانهای همفکر در سیستم شورایی بمعنای واقعی نظام حزبی نیست. اینان بیش تر به جناح های پارلمانی میمانند که احزاب در اصل از آنها پدید آمده اند. تا زمانی که انتخاب نامزدی، نه بر حسب تعلقش به جناحی خاص بلکه بر حسب میزان نیروی شخصی وی در متقاعد کردن دیگران، نحوه ی بیان و دفاع از عقایدش انجام می شود، بعبارت دیگر تا موقعی که انتخابات بر پايه ی خصوصیات شخصی انجام شود، تشکیل حزب از درون چنین جناح هایی حتمی نیست. اما این بدان معنا خواهد بود که شوراها، بجای آنکه نماینده و معرف جناح های حزبی باشند، آنها را تحت کنترل خویش قرار میدهند. در آن صورت قدرت هر جناح نه به دستگاه بروکراتیک یا موضوع برنامه اش و نه به جذابیت جهان بینی آن، بلکه بسته به آن است که چه شمار از انسانهایی با خصوصیات اعتماد آفرین به آن تعلق دارند. بعبارت دیگر موجودیت آنها بستگی به آن دارد که به نحو احسن محبوب عام باشند.
و بالاخره این که قابلیت موجود در نظام شورایی از اهميت تعیین کننده ای برخوردار است. این نظام جز تجمع و عمل یکپارچه ی شمار خاصی از انسانها در مدت زمانی معین و نه چندان کوتاه، مبتنی بر چیز دیگری است و بستگی به شرایط دیگری ندارد.
#نظام شورایی و نظام حزبی
📗انقلاب مجارستان/مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم
✍هانا آرنت
/channel/ecopolitist
آمریکاییان برابر زاده شدهاند و هرگز نگران ایجاد برابری نبوده اند؛ آنان از میوههای یک انقلاب دموکراتیک بهره برده اند، بی آنکه انقلابی واقعی را پشت سر گذاشته باشند. همچنین آمریکا با حکومتی زاده شده است که نهادها و عرف های سیاسی اش از انگلستان سده هجدهم وارد شده بودند. از همین روی، آمریکائیان هرگز نگرانی ایجاد حکومت را نداشته اند. همین شکاف در تجربه تاریخی، آنها را نسبت به مسائل ایجاد یک اقتدار کارآمد در کشورهای رو به رشد، کور ساخته است. یک آمریکایی هرگاه که به مسئله حکومت می اندیشد، به ایجاد اقتدار و انباشتن قدرت توجه نمیکند، بل که بیشتر به تحدید اقتدار و تقسیم قدرت میپردازد. هرگاه از او خواسته شود که طرح حکومتی را بریزد، بیدرنگ ذهنش متوجه قانون اساسی مکتوب، تعیین حقوق شهروندان، تقسیم قوا، نظارتها و موازنه ها، فدرالیسم، انتخابات منظم و احزاب رقیب میشود که همه اینها بهترین تدابیر برای تحدید قدرت حکومت به شمار می آیند. آمریکاییان فردگرا چنان در بنیاد ضد حکومتند که حکومت را با محدویت های حکومت یکی می انگارند. یک آمریکایی در برخورد با مسئله طرح یک نظام سیاسی با بیشترین قدرت و اقتدار، هیچ راه حل حاضر و آماده ای در اختیار ندارد. فرمول عمومی او اینست که حکومت باید برپایهٔ انتخابات آزاد و بی غل و غش استوار باشد.
📖دمکراسی در آمریکا
✍️الکسی توکویل /ترجمه رحمت الله مقدم
/channel/ecopolitist
«مهمترین مسئله همیشه کیفیت زندگی است و اینکه قوانین در خدمت آن زندگی بهتر هستند یا مانعی سر راه آن، و الا صرف رعایت قانون دردی را دوا نمیکند. (در بسیاری از موارد رعایت سفت و سخت قانون میتواند تاثیر بسیار نامطلوبی بر عزت و کرامت انسانها داشته باشد.) نه قانون اساسی و نه قانون جزا نمیتواند ضامن زندگی انسانی و شرافتمندانه و پربار و رضایتبخشی باشد. این قوانین صرفاً معین میکنند چه کارهایی مجاز و چه کارهایی غیر مجاز هستند، و بدین ترتیب میتوانند زندگی را سهلتر یا دشوارتر کنند. این قوانین برخی کارها را محدود میکنند، برخی را مجاز میشمارند، برای برخی مجازات معین میکنند، از کنار برخی با تساهل میگذرند، و از برخی دفاع میکنند، اما هرگز نمیتوانند به زندگی محتوا یا معنایی ببخشند.»
📗قدرت بیقدرتان
✍واتسلاف هاول
/channel/ecopolitist
یورونیوز:دلیل اصلی گرفتار شدن جمهوری اسلامی در این بحران چیست؟ فسادی که در دستگاههای اداری نظام رخنه کرده به فرهنگ اجتماعی جامعه برمی گردد یا دلیل اصلی نگاه ایدئولوژیک جمهوری اسلامی یا سیاستهای جاه طلبانه منطقهای رژیم است یا شاید هم ترکیبی از تمام اینها؟ آیا در درون جمهوری اسلامی راهی برای تشکیل نهادهایی وجود داشت که حکمرانی خوب و توسعه پایدار را تضمین میکرد؟
فکر می کنم این سوال را مورخان ایران و دانشمندان علوم سیاسی که در سیاست مدرن ایران تخصص دارند بهتر میتوانند پاسخ دهند. اما احساس من این است که چیزی در فرهنگ ملی کشور وجود ندارد که به چنین نتایجی منجر شود. برعکس ایران یکی از نمونههای پیشرو در میان کشورهای در حال توسعه در «ساختن نهادهای دموکراتیک» بود که متاسفانه [در کودتای ۲۸ مرداد] سرنگون شد؛ از آن بدتر اینکه این سرنگونی با حمایت ایالات متحده آمریکا صورت گرفت. آنچه پس از آن در ایران مشاهده شد، رژیم فاسد و سرکوبگر محمدرضا پهلوی بود و بعدتر زمانی که شاه سرنگون شد، رژیمی به همان اندازه سرکوبگر یعنی جمهوری اسلامی به جای آن ظهور کرد. من خشونتآمیز شدن اعتراضات را گزینه مطلوبی نمیدانم چرا که رادیکال شدن معترضان احتمالا به خشونت بیشتر رژیم و افزایش تلفات جانی معترضان و بیشتر شدن مشکلات معیشتی مردم خواهد انجامید.
دههها سرکوب و حکومتی که نماینده واقعی مردم نبوده، زمینه را برای فساد بدتر و سرکوب شدیدتر و وحشیانهتر فراهم کرده است. این خبری بدی است اما خبر خوب این است که چون این ویژگی اجتناب ناپذیر ایران نیست، میتواند تغییر کند. البته که مدتی طول میکشد تا تغییر کند و اولین قدم هم ساختن نهادهای بهتر است که البته همانطور که توضیح دادم انجام آن آسان نیست اما در عین حال ممکن است اتفاق بیفتد و این دلیلی برای خوشبینی محتاطانه است.
یورونیوز: ایران از جمله کشورهای نفتخیزی است که هم حاکمانش روحیه غرب ستیزی دارند و هم فساد گسترده و سازماندهی شده به شکل گستردهای در آن دیده میشود. موضوعی که باعث میشود برخی ایران را شبیه نیجریه و گروهی هم آنرا مشابه ونزوئلا بدانند. جمهوری اسلامی بیشتر به کدامیک نزدیک تر است و اساسا نقش نفت را در پیش آمدن این شرایط چگونه تفسیر میکنید؟
واقعیت این است که نفت کارها را پیچیده می کند. هنگامی که به منابعی دسترسی پیدا کردید که می توانید بدون پیشرفتهای تکنولوژیکی عمده و همکاری مردم از آنها بهره برداری کنید، آنگاه رفتار درنده و فاسد آسانتر و امکان پذیرتر میشود چرا که حاکمان تصور میکنند برای حکمرانی خود نیازی به مردم ندارند و سرمایه از جای دیگری تامین میشود. به همین دلیل برخی این را به عنوان «نفرین منابع» توصیف کردهاند.
دههها سرکوب و حکومتی که نماینده واقعی مردم نبوده، زمینه را برای فساد بدتر و سرکوب شدیدتر و وحشیانهتر فراهم کرده است. این خبری بدی است اما خبر خوب این است که چون این ویژگی اجتناب ناپذیر ایران نیست، میتواند تغییر کند. البته که مدتی طول میکشد تا تغییر کند و اولین قدم هم ساختن نهادهای بهتر است
اما این کاملا درست نیست چرا که نروژ هم یک کشور نفتی است و میادین نفتی خود را تحت یک حکومت بسیار دموکراتیک توسعه داده است. ضمن اینکه این کشور از درآمدهای آن برای ثروتمند کردن نخبگان محدود یا نزدیکان رژیم استفاده نکرده است؛ برعکس این کشور این منابع را برای مردم خود استفاده کرده است. بنابراین نوع نهادهایی که یک کشور دارد بسیار مهم و اثرگذار است.
یورونیوز: جمهوری اسلامی در تلاش است تا مردم را از تبدیل شدن ایران به سوریه بترساند. می گویند اگر جمهوری اسلامی نباشد کشور درگیر بحرانهای امنیتی و حتی جنگ داخلی می شود. این نگرانی در میان برخی از اقشار جامعه نیز مشاهده می شود. اما این نگرانی چقدر جدی است؟
بار دیگر، کارشناسان سیاست و ژئوپلیتیک ایران بهتر است به این سوال پاسخ دهند. اما هر رژیم سرکوبگر بهانه میکند که اگر سرکوب کاهش یابد، جنگ داخلی و هرج و مرج رخ خواهد داد. اغلب اینها فقط همین هستند، بهانههایی که معترضان را بترسانند. اما این درست است که پس از سقوط یک رژیم سرکوبگر طولانی مدت، گاهی اوقات سالها بی ثباتی وجود دارد.
بخش آخر ... 👇👇👇
💾💾گفتگوی اختصاصی سعید جعفری خبرنگار یورونیوز با نویسنده کتاب «چرا ملتها شکست میخورند»؛ آینده ایران بدون جمهوری اسلامی چگونه است؟
@ecopolitist
با وجود گذشت حدود ۲ ماه از زمان آغاز اعتراضات سراسری در ایران همچنان حکومت نتوانسته صدای معترضان را خاموش کند و یکی از بیسابقهترین و مستمرترین جنبشهای اعتراضی از انقلاب ۵۷ به بعد در خیابانها و دانشگاههای شهرهای مختلف ایران در جریان است. این روند پیچیدگیها و ابعاد مختلفی داشته و چشماندازهای متفاوتی را در خصوص آینده ایران و حکومتش به تصویر کشیده است.
هرچند اعتراضات در ابتدا با شعار «زن، زندگی، آزادی» و در اعتراض به حجاب اجباری و عدم رعایت حقوق زنان شکل گرفت اما به نظر میرسد بحرانهای اقتصادی، فسادهای گسترده نهادهای مختلف و انسداد سیاسی باعث تشدید شعله اعتراضات در ایران شده است.
دارون عجماوغلو، نویسنده و پژوهشگری که ایرانیان او را با کتاب پرفروش «چرا ملتها شکست میخورند» میشناسند یکی از پژوهشگرانی است که در تحقیقی گسترده، دهها نمونه از حکومتهای کشورهای مختلف در سرتاسر جهان را به همراه جیمز رابینسون بررسی کرده تا دریابد چگونه برخی از کشورها در طول تاریخ توانستهاند مسیر توسعه را بپیمایند و در مقابل چه موانعی باعث شده شمار بیشتری از حکومتها جز فقر و فساد ارمغان دیگری برای مردمان خود نداشته باشند.
این اقتصاددان و استاد دانشگاه آم آی تی آمریکا در گفتگوی اختصاصی با یورونیوز فارسی، جمهوری اسلامی را یک نمونه از حکومتهایی معرفی میکند که «با سرکوب گسترده و استخراج منابع به نفع نخبگان وفادار رژیم» میتوان آنرا یک «دولت درمانده» خواند. آقای عجماوغلو که مخالف خشن شدن اعتراضات مردم است میگوید که متقاعد شده که ایران میتواند آیندهای مطلوبتر با حکومتی بهتر داشته باشد، هرچند به باور سالهای سختی در انتظار مردم ایران خواهد بود.
مشروح مصاحبه را در زیر بخوانید:
یورونیوز: شما در کتاب مشهور خود با بررسی دهها مدل مختلف در کشورهای گوناگون به تفصیل توضیح دادید که چرا ملتها شکست میخورند. در آن کتاب به مولفههای گوناگونی از رانت تا فساد در ساختار حاکمیتی اشاره کردید. مواردی که به نظر میرسد در ایران هم قابل مشاهده است. آیا جمهوری اسلامی را میتوان یکی از این موارد نامید؟
دارون عجماوغلو: در ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که من متخصص تاریخ ایران و یا سیاست معاصر جمهوری اسلامی ایران نیستم اما به نظر من رژیم کنونی در ایران در طول دهههای اخیر به صورتی کاملا سرکوبگر عمل کرده و تلاش داشته منابعش را از جمعیت خود استخراج کند. جیمز رابینسون و من در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» رژیمهای استخراجی را، رژیمهایی تعریف کردیم که منابع را از جمعیت خود استخراج میکنند تا نخبگان کوچک وفادار به حاکمیت را غنی کنند. این استخراج میتواند از نفت یا سایر منابع طبیعی یا استخراج کلی ارزش اقتصادی باشد.
طبق این تعریف، حکومت کنونی ایران یک رژیم استخراجی آشکار است. همچنین به نظر من و بر اساس گزارشها و تحقیقاتی که درباره ایران خواندهام، میتوان گفت که حکومت از قدرت خود برای ثروتمند کردن یاران وفادارش استفاده کرده است. تاریخ مملو از رژیم های دیگر از این دست است و بیشتر آنها در نهایت به دولتهای درمانده تبدیل میشوند. نهادها دست از کار میکشند و نخبگان حکومتی روز به روز درنده و بی تفاوتتر نسبت به مصیبت مردم می شوند. این نیز مرحلهای است در آن اغلب خشونت و سرکوب به شکل شدیدتری ظاهر می شود. بنابراین بله، من میترسم که ایران هم در حال حرکت به این سمت باشد.
ادامه... 👇👇👇
از اخبار و روایات معتبر چنین استفاده میشود که برای فقیه در دو امر ولایت وجود دارد و آن دو، فتوا و قضاوت هستند. و اما ولایت فقیه در سایر موارد، روایتی تام السند و تام الدلاله وجود ندارد که مارا به سوی آن راهنمایی کند. و شیخ_انصاری در کتابِ مکاسب در مبحث ادله ای که عده ای برای اثبات ولایت مطلقه فقیه به آنان استناد میکنند، روایاتی ذکر کرده است که یا سند آن ها ناقص است، یا دلالت آن بر ولایت مطلقه فقیه قطعی و کامل نیست. و روایت صحیح مارا به آن راهنمایی میکند که شارع (امام معصوم)، فقیه را قاضی قرار داده است، به گونه ای که در مرافعات و اختلافات، حکمش نفوذ کند، و به وسیله آن خصومت ها پایان پذیرد و برای فقیه ولایت در نصب قیم و حکم به ثبوت هلال و مانند آن نیست. ولایت مطلقه در زمان غیبت، برای فقیه ثابت نیست، چون مختص پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) است. بلکه اثبات دو امر از روایات استفاده میشود: نفوذ حکم قضائی فقیه و حجیة فتوایش، و تصرف فقیه در مال قصر یا غیر آن [مثل مجنون]، از شئون ولایت [مطلقه] اش نیست، بلکه از شئون ولایتش در امور حسبیه است، و برای فقیه ولایت در آنچه ذکر شد هست و نه به معنی مدعی [یعنی همانطور که گفته شد، برای فقیه فقط ولایت در امور حسبیه است، نه ولایت در آنچه برخی ادعا کرده اند، مبنی بر اطلاق ولایت فقیه].
📔الاجتهاد و التقلید، ج 1.
✍آیت الله خویی
/channel/ecopolitist
از وصيتهاى حضرت علی عليه السّلام است به لشکر خود پيش از روبرو شدن با لشگر شام در جنگ صفين؛ « با آنها شروع به جنگ ننمائيد تا اينكه ايشان جنگ را آغاز نمايند ، زيرا سپاس خدای را كه شما داراى حجت و دليل هستيد ، و شروع نكردن شما به جنگِ با آنها تا اينكه آنان شروع به جنگ با شما نمايند حجت و دليل ديگرى است براى شما بر علیه آنها ، پس اگر آنان شروع به جنگ نموده و شما را به جنگ واداشتند ، و بخواست خداوند روی به هزیمت و فرار نهادند، گريخته را نكشيد ، و درمانده را زخمى نكنيد، و زخم خورده را از پا در نیآوريد ، و زنان را بواسطه آزار و اذیت بر علیه خود تهییج نکنید هر چند به شما و سرداران و بزرگانتان ناسزا گويند ، زيرا نيرو و نفْس و خِرَد ايشان ضعيف و سست است ، چرا که ما در زمان حضرت رسول صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مأمور شديم كه در جنگها به زنان آسیبی نرسانیم و حال آنكه مشرك بودند ، پس در صورت اظهار إسلام حتما بايستى از تعرض به آنها خوددارى نمود. در زمان جاهليت اگر مردى زنى را به سنگ يا چماق ميزد برای او و نسل او عار بود.
بحارالأنوار ۳۳ / ۴۵۸ ، حدیث ۶۷۴ ، عن نهج البلاغة نامه ۱۴.
و چنین گوید محمدجواد بن احمد عُفِیَ عَنْهُما نیک نظر بنمای که زدن زن هر چند در سپاه دشمن ، در زمان جاهلیت ننگ و عار ابدی بدنبال داشته ، و تامل بنما در سفارش أميرالمؤمنين سلام الله علیه به لشکریانش نسبت به عدم تعرض به زنان و لو در لشکر معاویه بودند.
حال چه شده است که بنام اسلام زنان را میزنند و میکُشند و حبس مینمایند؟؟!!!
#ظلم
#حکومت_داری
#محمدجواد محقق یزدی
/channel/ecopolitist
دیکتاتورهایی که دوام میآورند،
بر دو ابزار قدرت تکیه دارند:
وحشت و کیش شخصیت
دیکتاتور بر نیروهای قضایی، نظامی، امنیتی، پلیس، بازجویان و شکنجهگران متکی میباشد. چهرهی دیکتاتورها بر روی بیلبورد ساختمانها، ادارات، مدارس
و پادگانهای ارتش به چشم میخورد.
تصاویر، شعارها و سخنان دیکتاتور،
زینتبخش تمام ادارات و مدارس،
با هدف کیش شخصیت است.
در دیکتاتوریها، وفاداری به شخص دیکتاتور، مهمترین مسئله است.
هدف دیکتاتوری، تخریب عقل سلیم و
تقویت تقدس فرمان بُرداری است. همه دیکتاتورها در محاصرهی افراد چاپلوس و دروغگویان و شیادان سیاسی بی اصول هستند که در طول سالها، آنها را ترفیع دادهاند.
در نظام دیکتاتوری، پاداش وفاداری
بیش از پاداش توانایی است.
دیکتاتورها دستاوردها را به حساب خودشان مینویسند، اما برای شکستها دیگران را سرزنش میکنند؛آنها در سطح ملی بگیر و ببند وسیع با عناوینی نظیر جاسوس،خائن و فتنهگر راه میاندازند.
دیکتاتورها، دشمن فراوان میبینند و دادگاهای نمایشی راه میاندازند تا دگراندیشان را در تلویزیون حکومتی،
مجبور به اعتراف کنند.
دیکتاتورها ژست علامه دهر به خود
میگیرند و در مورد حکمت، فلسفه، مسائل پزشکی، روشهای آبیاری، تولید فولاد، کار ساختمانی و ... ، رهنمود میدهند.
هیچ چیزی مثل تهدید جنگ کانون توجه دیکتاتور را، متمرکز نمیکند و به منظور آمادگی برای جنگ، به دنبال اقتصاد خودکفا هستند. دیکتاتورها، خواهان ابراز چاکری و اطاعت مدام از سوی همان مردمی هستند که بر آنها، ظالمانه، حکومت میکنند.
در نهایت با از بین رفتن ترس کل زیربنای دیکتاتوری فرو میریزد.
📘 آداب دیکتاتوری
✍️فرانک دیکوتر
/channel/ecopolitist
ارجحیت پلیس بر دستگاه ارتش، یکی از مشخص ترین علائم حکومت مطلقه بوده است، نه فقط خاص دیکتاتوری توتالیتر. رویه کلی در این شکل از حکومتها همواره بدین شکل بوده است که ارتش در آن نقش چندان مهمی بازی نکند و نتواند از لحاظ قدرت و حیثیت با کادرهای پلیس به رقابت برخیزد. مسأله فقط بر سر این است که وضع قدرت پلیس در دیکتاتوری توتالیتر با هدف دیکتاتوری که همانا سرکوب ملت است، چندان تطبيق نميکند بل که بیشتر به کار خواست ایدئولوژی مربوطه میخورد که میخواهد برای حکومت بر دنیا، اعتباری دست و پا کند. هر کس که به دنیا به نظر ساحت بالقوه خود نظر افکند، در فکر آن نیز خواهد بود تا اراضی تازه مُسَخَّر شده را با کشور خود برابر گرداند و بر آن بجای ارتش، با کمک پلیس و به شیوه پلیسی حکومت کند. در عین حال نباید از نشانه دیگر حکومتهای مطلقه غافل شد و آن، انعطاف پذیری فوق العاده این رژیمهاست که در هر لحظه، تغییر کانون قدرت را برای حکومت ممکن میسازد و هنگامی که از خصلت یکپارچگی دستگاه قدرت توتالیتر صحبت می شود، نباید از نظر دور داشت که چنین خصلتی تنها برای انسجام انعطاف ناپذیر آن ایدئولوژی صادق است و یک اپورتونیسم فوق العاده در مسائل سیاسی روز و امکان فوق العاده تری در ازدیاد پستها و نهادها از آن ناشی می شود. بدین ترتيب، رژیم قابلیت آن را دارد که هدف خود را به شیوه های مختلفی دنبال کند و بجایِ تابعِ پلیس قرار دادنِ ارتش، مستقیماً واحدهای ارتش را تبدیل به پلیس کنند و به این ترتیب ادغام ارتش و پلیس در یکدیگر، اینگونه استتار میشود که افسران عالیرتبه ارتش، هم ارتش و هم پلیس را در اختيار داشته باشند. در این صورت تا زمانی که ابتکار عمل در اختيار حزب و ایدئولوژی باشد، چنین تطوری به این معنی نیست که شیوه پلیسی برتری خود را از دست داده است.
📗انقلاب مجارستان/مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم
✍هانا آرنت
/channel/ecopolitist
🗂 ملاحظاتی در باب نظام سیاسی
🔹حکومت خوب یا بد تأثیر عمیق بر کیفیت زندگی مردمان دارد. قانون عادلانه راهی را باز می کند تا به وسیله آن، توانگری و امید به زندگانی در جامعه به وجود آید. برعکس، قانون ظالمانه فقر و مرگ می گستراند. این نکته مهم است که هر انسانی و جامعه ای فقط یک بار عمر می کند. هرگز این حق را نداریم که این زندگی تکرارناپذیر را با خطا و خطرهای جبران نشدنی پر کنیم.
🔹شکل و نهادهای حکومت چندان هم مقدر و از پیش تعیین شده نیستند و ما همواره، به تناسب زمان و مکان و شرایط، امکان بازسازی و ترمیم آن ها را داریم. تغییر و ترمیم نهادها و قوانین سیاسی هیچ تعارضی با اصول مذهب و کلام و فقه سیاسی جوامع ندارد. بنابراین، هر فرد و جامعه ای مسؤولیت دینی/اخلاقی در باب چگونگی حکومت در زمانه خود دارد، به گونه ای که دین او(اسلام) متهم به ناتوانی در اداره جامعه اش نشود.
🔹در اندیشه اسلامی، اصل بر این است که حکومت ابزار تحقق مقاصد دین است و این مقاصد را فقیهان شیعه و سنی در پنج چیز خلاصه کرده اند: حفظ جان، مال، نسل، عقل، و دین. بنابراین، معیار تجربی روشنی در دستان انسان مسلمان قرار دارد که بدان وسیله خوب و بد بودن نظام سیاسی را داوری می کند. هر حکومتی که این پنج گانه را حفظ می کند و توسعه می دهد به همان مقدار مشروع است و حکومتی که، به هر دلیل، این مقاصد را تهدید می کند نیز به همان درجه نامشروع و بد خواهد بود. تشخیص این تهدید و نگهبانی از مقاصد خمسه نیاز به علم تخصصی ندارد و هر انسان سلیمی قادر به تجربه کردن و مشاهده آن است.
✍داود فیرحی
📕فقه و سیاست در ایران معاصر
/channel/ecopolitist
💠💠دولت چیست؟
@ecopolitist
🖌اندور هیوود
اصطلاح دولت را برای طیفی گیجکننده مرکب از چیزهای مختلف به کار بردهاند: مجموعهای از نهادها، واحدی سرزمینی، اندیشههای فلسفی، ابزار اعمال فشار یا سرکوبی، و مانند آنها. این آشفتگی، تا حدی از آن جاست که دولت را از سه دیدگاه بسیار متفاوت بررسی کرده اند: از چشم اندازی ایدهآلیستی، از چشم اندازی کارکرد گرایانه، و از منظر سازمانی. رویکرد ایدهآلیستی به دولت در نوشتههای هگل به روشنی دیده می شود. هگل سه لحظه از زندگی اجتماعی را مشخص کرد: خانواده، جامعه مدنی و دولت. او گفت درون خانواده، «از خود گذشتگی خاصی» در کار است که انسان را بر میانگیزد منافع خاص خود را به نفع فرزندان یا بستگان سالخورده به کناری گذارد. در مقابل جامعه مدنی عرصه «خود گرایی همگانی» است که در آن هر فردی منافع خاص خود را در برابر منافع دیگران قرار می دهد. هگل دولت را اجتماعی اخلاقی می دانست که همدلی متقابل - «از خودگذشتگی همگانی» بنیان آن است. اما عیب ایدئالیسم این است که تقدس انتقاد ناپذیر برای دولت قائل است، و با تعریف دولت با واژگان اخلاقی، نمیتواند به روشنی بین نهاد هایی که بخشی از دولت اند و نهادهای بیرون از دولت، تفاوت بگذارد.
رویکرد کارکرد گرایانه به دولت، به نقش یا هدف نهادهای دولت توجه میکنند. این رویکردها حفظ نظم اجتماعی را وظیفه اصلی و تغییرناپذیر دولت میدانند، و دولت را چنین تعریف میکنند: مجموعه ای از نهادهایی که نظم و ثبات اجتماعی را حفظ می کنند. چنین رویکردی را، برای مثال، مارکسیست های مدرن - که دولت را ساز و کار اصلاح تضادهای طبقاتی با هدف تضمین بقای درازمدت نظام سرمایه داری میدانند - پذیرفتهاند. اما ضعف دیدگاه کارکردگرا درباره دولتی این است که تمام نهادهای حافظ نظم اعم از خانواده، رسانههای جمعی، اتحادیههای کارگری و کلیسا را به خود دولت پیوند میزند. به همین دلیل رویکرد سازمانی به عنوان رویکردی جامع مقبولیت بیشتری یافت.
رویکرد سازمان دولت را دستگاه حکومت کردن در گسترده ترین معنای آن می داند: یعنی به منزله مجموعهای از نهادهایی که «عمومی» شناخته می شوند، چرا که مسئول سازماندهی جمعی زندگی اجتماعی اند و به هزینه عموم مردم تاسیس شده اند. برتری این تعریف آن است که بین دولت و جامعه مدنی به روشنی تفاوت می گذارد. دولت از نهادهای گوناگون حکومت تشکیل می شود: دستگاه اداری، ارتش، پلیس، دادگاهها، سیستم تامین اجتماعی و مانند آنها؛ می توان آن را با کل «هیأت سیاسی» (body politic) یکسان دانست. چنین نگرشی این امکان را فراهم میسازد که خواستگاه دولت مدرن را اروپای سده پانزدهم و شانزدهم بدانیم که از نظام فرمانروایی متمرکزی برخوردار بود که موفق شد همه نهادها و گروه های دیگر اعم از روحانی و غیر روحانی را تابع خود کند. در واقع، مفهوم مدرن حکمرانی دولت در پیمان وستفالیا در سال ۱۶۴۸ مدون شد. افزون بر این، رویکرد سازمانی این امکان را فراهم میکند که درباره «پیش راندن» یا «عقب راندن» دولت، در معنای گستراندن یا محدود کردن مسئولیت های آن، و افزودن یا کاستن از سازمان و تشکیلات نهادی آن، سخن بگوییم...
نهضت اسلامی همان نهضت حضرت محمدبن عبدالله(ص) و مؤمنین و مستضعفین علیه طاغوتیان زمان خودشان مانند ابوسفیان، کسری و قیصر و اَعوان و انصارشان است. این نهضت به پایان نمیرسد، مگر اینکه همۀ مردم روی زمین کلمۀ (لا اله الا الله، محمد رسولالله) را سر بدهند که به دست مهدی این امت(ع) در تمام نقاط جهان گسترش مییابد. مسلمان تردید نمیکند که نهضت امام حسین(ع) ادامۀ نهضت پیامبر(ص) است، همانطور که در حدیث مشهور میفرمایند: «حسین از من است».
نهضت امام حسین(ع) همان نهضت حزب خدا و یارانش علیه طاغوت و حزب اوست؛ همچنین خروج امام حسین(ع) همان خروج پیامبر خدا(ص) اما در شخصیت پسرش حسین(ع) است که آقای جوانان بهشت میباشد.
خروج امام حسین(ع) با هدف به دست آوردن پیروزی نظامی در میدان جنگ نبود، زیرا فقط هفتاد و چند نفر با او بودند. حسین(ع) با سفارش و عهدی از جانب جدش رسول خدا(ص) خروج کرد و بهخوبی آگاه بود که کشته خواهد شد و یارانش و حتی فرزند شیرخوارش نیز به قتل میرسند و همچنین زنانش که بین آنها زینب دختر فاطمه دختر رسول خدا(ص) حضور داشت نیز به اسارت خواهند رفت.
قیام حسین(ع) با هدف احیای نهضت اسلامی محمدی صورت گرفت و حقیقتی اصلاحگرایانه داشت؛ اما بنی امیّه خواهان تبدیل این هدف به یک شورش نظامی بودند تا به این وسیله یک امپراتوری عربی به اسم اسلام برقرار نمایند. نهضت حسین(ع) آمد تا به مردم در هر مکان و زمان، اعلام دارد که اسلام هدفِ برپایی امپراتوری عربی را در سر ندارد.
هدف اسلام این است که همۀ مردم روی زمین (لا اله الا الله) بگویند.
هدف اسلام، برپاداشتن عدل الهی در زمین است.
نهضت امام حسین(ع) آمد تا برائت خداوند سبحان و رسولش(ص) از حاکمان ظالمی که بر این امت مسلط شده و جانشینان خدا در زمینش که همان اوصیای محمد(ص)، امامان دوازدهگانه(ع) هستند را از حکومت دور کرده بودند، اعلام دارد.
آنچه در روز دهم محرم سال شصت ویک هجری در کربلا حاصل شد، تأکید میکند که امت اسلامی بعد از وفات پیامبر(ص) به عصر جاهلیّت برگشتند.
مهمترین و بارزترین نمونۀ این بازگشت، کشتن امام حسین(ع) و بالا بردن سر مبارکش بر نیزه و اسیر کردن وصی چهارم از اوصیای پیامبر(ص) علیبن الحسین(ع) و کشانیدن ایشان به شام، آن هم با دستهای زنجیر شده میباشد. آنچه این امت بر سر اوصیای پیامبر(ص) آوردند کامل کنندۀ اعمالی بود که بنیاسرائیل بر سر پیامبر خود آورده بود؛ البته اگر ننگینتر و بدتر از آن نباشد!
ماحصل واقعۀ کربلا، لعنت بر آن نسلی از امت اسلامی بود که راضی به قتل حسین(ع) شدند و در همان زمان، ایشان(ع) رحمتی برای نسلهایی از این امت بود که بعد از شهادت امام حسین(ع) به وجود آمد؛ به این صورت که فکر انقلاب اسلامی در جانهای بسیاری ریشه دوانید؛ فکری که خداوند سبحانو متعال خطوط آن را ترسیم نمود و محمد(ص) و پس از او، آل محمد(ع) آن را اجرا نمودند.
امروزه ما این حقیقت را درک میکنیم؛ زیرا این واقعه در عمل رخ داد و هنگامیکه روز عاشورا فرا میرسد نوحه و عزاداری و گریه از هر گوشۀ زمین که مؤمنی وجود دارد، برمیخیزد.
امام حسین(ع) هرآنچه را که داشت در راه خدا قربانی کرد تا از واضحترین علامتهای سیر بهسوی خدا و خارج شدن از سرگردانیای که بر این امت واقع شد، باشد؛ تا پایه و اساس محکمی برای هر مسلمانی که شمشیر خود را برای مواجهه با طاغوتهایی که بر این امت مسلط شدهاند تا آن را به دوران جاهلیّت بازگردانند، باشد.
نهضت حسین(ع) نهضت محمدی اسلامی اصیل است که هدف آن اصلاح فرزندان این امت و آمادهسازی نسلی است که توانایی حمل رسالت الهی را دارند. نسلی ربّانی که خداوند را عبادت میکنند و هیچ دستوری را جز دستور قرآن قبول ندارند و حاکمی را جز معصومین(ع) که از طرف خداوند تعیین شده و یا کسانی که نایب آنها هستند نمیپذیرند.
اگر کشته شدن امام حسین(ع) واقعهای بسیار عظیم است، هدفش نیز به همان اندازه عظیم است که همان برپایی دولت بزرگ (لا اله الا الله) بر روی زمین، دولت عدل الهی به رهبری ابنالحسن(ع) امام مهدی منتظر میباشد.
📘سرگردانی یا راه به سوی خدا
✍️سید احمدالحسن
/channel/ecopolitist
هر آنگاه که انسانی مجبور شد به پاس حفظ حقوق دیگران از مقررات سخت عدالت اطاعت ورزد، احساسات و قدرتهایی در نهادش پرورش مییابد که هدف همه آنها خوبی و مصلحت دیگران است. اما محدود شدن اعمال وی، نه به این دلیل که مخل مصالح دیگران است، بلکه به این دلیل که آن اعمال باب میل دیگران نیست، هیچگونه قدرت یا غریزه گرانبها در نهاد وی پرورش نمیدهد جز نوعی قوه منفی که ممکن است خود را به شکل مقاومت دفاعی در مقابل محدودیت نمودار سازد.
اگر وی به این گونه محدودیت تسلیم شد سرتا پای طبیعتش تیره و ناهنجار می گردد. از این رو برای اینکه فرصت ایفای نقش عادلانه به موجوداتی که مختلف خلق شده اند داده شود این موضوع ضرورت کامل دارد که اشخاص مختلف بتوانند روشهای مختلف در زندگی برگزینند و هر قرنی که این نوع تعبیر آزادی را در مفهوم وسیعتری رعایت کرده در نظر آیندگان مهمتر و برجستهتر شده است.
حتی روشهای دیکتاتوری مادام که شخصیت فردی را از بین نبرده است بدترین نتایج خود را علنی نمی سازد. اما در مقابل، هر آن روشی که هدفش خُرد کردن شخصیت فردی باشد دیکتاتوری است، حالا اسم و عنوان آن هرچه میخواهد باشد - خواه مدعی اجرای اراده خدا باشد و خواه مجری دستورها و اوامر بشر - آن دیگر چندان مهم نیست.
📙رسالۀ دربارۀ آزادی
✍️جان استوارت میل
/channel/ecopolitist
نظام دیکتاتوری سعی میکند مردم را از نظر فرهنگی اجتماعی یکدست و همسان کند و قدرتش را در نهایت از تعداد و توان سربازان ارتش و نیروهای پلیس و قوه قضاییه نشات می گیرد. نظام همیشه و در هر قدم مردم را لمس میکند اما همیشه با دستانی پوشیده در دستکش ايدئولوژيک.
برای همین است که زندگی در این نظام چنین آکنده از دروغ دورویی ریا است؛ حکومت بوروکراتیک حکومت مردمی خوانده میشود؛ کارگران به نام طبقه کارگر به بردگی کشیده میشوند؛ محروم کردن افراد از اطلاعات اطلاع رسانی خوانده میشود؛ استفاده از قدرت برای ملعبه سازی، نظارت عمومی بر قدرت خوانده می شود و سواستفاده دلبخواهی از قدرت رعایت قانون؛ سرکوب فرهنگ رشد و توسعه فرهنگ خوانده میشود؛ توسعه نفوذ به نام دفاع از ستمدیدگان خوانده میشود؛ فقدان آزادی بیان در لباس عالی ترین شکل آزادی ارایه میشود و اشغال نظامی هم میشود کمک برادرانه.
چون رژیم در بند دروغ های خودش است، باید همه چیز را جعل کند و وارونه جلوه دهد.باید آمارها را جعل کند. باید منکر این شود که یک دستگاه امنیتی فراگیر، غیرپاسخگو، و خودسر دارد. باید وانمود کند به حقوق بشر احترام میگذارد، باید وانمود کند کسی را مورد پیگرد و آزار قرار نمیدهد .باید وانمود کند از هیچ چیز و هیچ کس نمیترسد.
مردم نیازی ندارند همه این مغلطه ها را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست کم در سکوت از کنارشان بگذرند یا صدایشان درنیاید. ولی به همین دلیل باید در بطن یک دروغ زندگی کنند. لزومی ندارد این دروغ را بپذیرند . کافی است بپذیرند که با این دروغ و در بطن آن زندگی کنند، اطاعتشان را از نظام نشان میدهند، نظام را می سازند، و اصلا شبیه خود نظام می شوند!
مردم ( دگراندیشان ) را به خاطر ( کار در مقیاس کوچک ) سرزنش میکنند و آنرا کاملا بی معنی میدانند. در نتیجه تلخ بدبین و منفعل و درنهایت دلمرده میشوند_ ینی کارشان دقیقا به همان جایی میکشد که نظام میخواهد ...
📗قدرت بی قدرتان
✍️واتسلاف هاول
/channel/ecopolitist
کاربرد سیاسی فقه مذهبی و بهره گیری از آن در جدالهای سیاسیِ خیالی علیه مخالفین یا درآوردنِ آن به خدمتِ تحکیم بنای سست مشروعیت سیاسی قدرت. تاریخ قدرت سیاسی، شاهد زنجیره ای از دگرگونی ها در مواضع فقیهان و ارباب مذاهب است. بزرگترین زیانکار، خودِ فقیه بوده است؛ کسی که هیچگاه از نعمت آزادی و استقلال بهره ای نبرده، افزون بر گرایش های درونی در مذاهب فقهی در هر دو سطح اصول و فروع دین، فقیه در استوارسازیِ جایِ پایِ خود در جامعه، جز از راه میانجی های سیاسی و پشتیبانی خارجی، ترفندی برای جلب حمایت و کسب مشروعیت نداشته است. و آن چیزی است که( بتعبیر وجیه قانصو)؛ «سراپای فقه را به بحرانِ سرنوشت و جدالی حیاتی گرفتار نموه و به سقوطش در دام رقابت ها بر سرِ مشروعیتِ دینی انجامیده، و او را به جست-و-جویِ پایگاه قدرت و کانون های نفوذ و تأثیر واداشته، و به سبب فاصله گیری و دوری گزینی اش از عموم مردم، هم پیمانی او با سلطان طبیعی مینمود. در نتیجه، مکتب فقهی به جزئی از تکوینِ خودِ قدرت بدل شده و عنصری از بن پاره های تداوم و مشروعیت آن گرديد.»
📗الخطاب الفقهی بین النهوض و السقوط
✍العربی إدناصر
/channel/ecopolitist
ایدئولوژی که تفسیر ساختار قدرت از واقعیت است، همیشه در نهایت تحتالشعاع منافع ساختار قرار میگیرد. بنابراین، در دل ایدئولوژی گرایشی طبیعی برای جدا کردن خودش از واقعیت و خلق جهانی از ظواهر و تبدیل شدن به یک آیین وجود دارد.
در جوامعی که رقابتی عمومی برای کسب قدرت وجود دارد و در نتیجهٔ آن قدرت تحت نظارت عمومی است، طبیعتاً نحوهٔ مشروعیت بخشیدن ایدئولوژیک قدرت به خودش هم تحت نظارت عمومی قرار میگیرد. بنابراین، در چنین شرایطی همیشه عوامل تصحیحکنندهٔ معینی وجود دارند که بهنحو مؤثری نمیگذارند ایدئولوژی به کلی دست از واقعیت بشوید. اما در نظامهای توتالیتر خبری از این عوامل تصحیحکننده نیست، و در نتیجه چیزی نیست که بتواند جلودار هرچه دورتر شدن ایدئولوژی از واقعیت و تبدیل شدن تدریجیاش به آن چیزی شود که در نظامهای پساتوتالیتر میبینیم: جهانی از ظواهر، آیین صرف، زبانی صوری و تشریفاتی که هیچ ربط معنایی به واقعیت ندارد و بدل به مجموعهای از علائم آیینی شده است که شبهواقعیت را به جای واقعیت مینشاند.
📗قدرت بیقدرتان
✍واتسلاف هاول
/channel/ecopolitist
مهمترین مسئله سیاسی کشورهای در حال توسعه بعد از جنگ جهانی دوم که باعث حاکم شدن تباهی سیاسی بجای رشد سیاسی شده است، واپسماندن تحول نهادهای سیاسی از دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی است؛ در این کشورها وارد شدن سریع گروههای اجتماعی در عرصه سیاسی با تحولِ کندِ نهادهای سیاسی همراه بوده است. آلکسی دوتوکویل یادآور شده است که «در میان قوانينی که بر جوامع انسانی حاکمند، یک قانون است که از همه قوانین دیگر دقیقتر و روشنتر است. برای آن که انسانها متمدن شوند و همچنان متمدن باقی بمانند، باید هنر به هم پیوستن انسانها نیز به همان اندازه افزایش سطح برابری آنها رشد و بهبود یابد». نااستواری سیاسی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین از ناکامی در برآوردن این شرط مایه میگیرد: برابری در اشتراک سیاسی، بسیار سریعتر از «هنر بهم پیوستن» رشد میکند. دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی - شهری شدن، بالا رفتن سطح سواد و آموزش، صنعتی شدن، توسعه وسائل ارتباط جمعی - دامنه آگاهی سیاسی را گسترش می دهند، درخواستهای سیاسی را چند برابر می سازند و پهنه اشتراک سیاسی را وسعت میبخشند. این دگرگونی ها سرآبه های سنتی اقتدار سیاسی و نهادهای سیاسی سنتی را خشک میکنند و مسائل مربوط به ايجاد پایه های جدیدی برای تجمع سیاسی و آفرینش نهادهای جدید مشروع و کارآمد را بس پیچیده میسازند. نرخهای رشد تحرک اجتماعی و گسترش اشتراک سیاسی بس بالا هستند، اما نرخهای رشد سازماندهی سیاسی و نهادی شدن امور بس پایین اند در نتيجه، نااستواری و نابسامانی سیاسی پدیدار میآیند.
📓سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی
✍ساموئل هانتینگتون
/channel/ecopolitist
یورونیوز: فرض کنید جمهوری اسلامی فروپاشید. می دانیم که کشور با ابربحرانهای اقتصادی مانند تورم، کاهش قدرت خرید مردم، فقر گسترده، افزایش شدید نقدینگی و... مواجه است، ضمن اینکه چالشهای اجتماعی مانند محیط زیست، پیری جمعیت و کمبود آب و مسائلی از این دست هم باید در نظر گرفته شوند. حکومت جدید میتواند این چالشها را به سرعت و پیش از اینکه صبر و حوصله مردم لبریز شود، حل و فصل کند؟
این سوال بسیار مهمی است بله، بحرانهای پیش روی ایران شدید است در نتیجه من فکر نمیکنم که انتظار اینکه حکومت جدید بتواند به طور معجزه آسایی این مشکلات را ظرف یک یا دو سال حل کند، واقع بینانه باشد.
بحران های پیش روی ایران شدید است در نتیجه من فکر نمیکنم که انتظار اینکه حکومت جدید بتواند به طور معجزه آسایی این مشکلات را ظرف یک یا دو سال حل کند، واقع بینانه نباشد. بنابراین متاسفانه باید پذیرفت که مردم ایران باید سالهای سختی را تحمل کنند. اما این بدان معنا نیست که این کشور نمیتواند آیندهای مطلوبتر با حکومتهای بهتر و نهادهای قویتر و فراگیرتر بسازد. در واقع من متقاعد شدهام که ایران میتواند این کار را انجام دهد.
بنابراین متاسفانه باید پذیرفت که مردم ایران باید سالهای سختی را تحمل کنند. اما این بدان معنا نیست که این کشور نمیتواند آیندهای مطلوبتر با حکومتهای بهتر و نهادهای قویتر و فراگیرتر بسازد. در واقع من متقاعد شدهام که ایران میتواند این کار را انجام دهد. یورونیوز: برخی از گروه های مخالف اصرار دارند که کشورهای اروپایی باید روابط خود را با تهران قطع کرده و سفرای ایران را اخراج کنند. آیا چنین اقداماتی می تواند به نفع جنبش اعتراضی باشد؟ برخی با اشاره به تجربه آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید استدلال میکنند که فشارهای جهانی میتواند منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی شود اما ما میدانیم که مدل جمهوری اسلامی متفاوت است و آنها همین حالا هم تحت شدیدترین تحریمهای جهانی هستند و اساسا وابستگی اقتصادی به غرب ندارند و برعکس تجارت خود را با شرق گسترش میدهند. تحلیل شما در این خصوص چیست؟ کدام ایده به سود معترضان است؟
این یک سوال دشوار دیگر است. اما استدلالی که شما به آن در خصوص جمهوری اسلامی و آفریقای جنوبی اشاره کردید صحیح است. ایران میتواند نفت خود را در بازارهای جهانی بفروشد، بنابراین به اندازه آفریقای جنوبی به همکاری اروپا وابسته نیست. در واقع اقتصاد جمهوری اسلامی چندان با اقتصاد اروپا یکپارچه نیست. با توجه به این موضوع، اتخاذ مواضع سخت گیرانهتری از سوی کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی، هزینهها و منافعی را به همراه دارد. اما در مجموع من فکر می کنم مهم است که مردم اروپا و همینطور جامعه مدنی به صورت کلی به حمایت خود از جوانان شجاع ایرانی و سایر معترضان ادامه دهند.
/channel/ecopolitist
یورونیوز: بررسی جنبشهای مدنی در دهههای اخیر در ایران نشان میدهد که جامعه از روشهای مختلف مسالمتآمیز و مدنی برای تغییر و اصلاح ساختار جمهوری اسلامی استفاده کرده است. از جنبش سبز در سال ۸۸ تا پیروزی میانهروها در انتخابات سال ۹۲. اما در نهایت جمهوری اسلامی در برابر همه تغییرات مقاومت کرده است. آیا راهی جز انقلاب برای تغییر در جمهوری اسلامی وجود دارد؟
بله، برداشت من هم از روندهایی که در ایران رخ داده به همین صورت است. ضمن اینکه این رویه در تاریخ نیز مشاهده شده است. اگر بخواهیم به صورت دقیقتر این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم میتوان به تاریخ قرن ۱۹ میلادی نگاه کنیم؛ موارد زیادی وجود دارد که در آن جنبشهای اعتراضی باعث تغییر رژیم شدهاند. البته به یاد داشته باشید که هیچ یک از اینها آسان نبوده است و در برخی موارد تهدید به خشونت و یا اعمال خشونت واقعی صورت گرفته است. اما در عین حال، تغییر در بسیاری از موارد هم بدون انقلابهای خونین یا جنگهای داخلی رخ داده است. با این حال، وقتی به رژیمهای واقعاً سرکوبگر و استخراجکننده نگاه میکنید، که به عنوان مثال میتوان به دو نمونه در منطقه خاورمیانه یعنی لیبی در دوران معمر قذافی یا سوریه در زمان بشار اسد اشاره کرد، متوجه میشویم که این حاکمان به هرگونه جنبشهای اعتراضی با سرکوب گسترده پاسخ دادهاند.
حکومت کنونی ایران یک رژیم استخراجی آشکار است. حکومتی که از قدرت خود برای ثروتمند کردن یاران وفادارش استفاده میکند. تاریخ مملو از حکومتهایی از این دست است که در نهایت به «دولتهای درمانده» تبدیل شدهاند.
در ایران هم همینطور بوده است و حاکمان جمهوری اسلامی با روشی مشابه به شکلی خشن تلاش کردهاند جنبشهای اعتراضی را سرکوب کنند. در واقع، ارزیابی من این است که جنبشهای اعتراضی ایران بسیار مسالمتآمیز رفتار کرده و در مقایسه با نمونههای لیبی و سوریه بیشتر نماینده جامعه مدنی کشور بودهاند اما با این حال رژیم جمهوری اسلامی ذرهای به معترضان امتیاز نداده است. یورونیوز: به سرکوب خشونتآمیز اعتراضات توسط حکومت اشاره کردید، در حدود دو ماه تظاهرات در ایران، اعتراضات به خشن ترین شکل ممکن توسط نیروهای امنیتی سرکوب شده است. این رویه باعث شده تا برخی استدلال کنند که شاید بهتر است مردم هم وارد فاز اعتراضات خشونت آمیز شوند و به عنوان مثال نیروهای امنیتی را مورد هدف قرار دهند. آیا چنین رویهای شانس موفقیت معترضان را افزایش می دهد؟
اظهار نظر در مورد چنین چیزهایی برای کسی که در دفتر خود در آمریکا نشسته، است دشوار است. اما چیزی که میتوانم به آن اشاره کنم این است که من اینرا گزینه مطلوبی نمیدانم. اگر رژیم ایران همچنان به شکل بیرحمانه معترضان را سرکوب کند، نتیجه چندانی از اعتراضات به دست نمیآید و تنها جان بیگناهان بیشتری از دست خواهد رفت. در مقابل اگر معترضان، رادیکال شوند و شروع به استفاده از تاکتیکهای خشونتآمیز کنند، این روند احتمالا به خشونت بیشتر رژیم و افزایش تلفات جانی و بیشتر شدن مشکلات معیشتی مردم خواهد انجامید.
من کسی نیستم که انتخابم برخورد خشونتآمیز متقابل با رژیم باشم. غریزه من همیشه تظاهرات مسالمت آمیز است با این امید که رژیمهایی که به سرکوب خشونتآمیز معترضان مشغول هستند، پس از مدتی تمام مشروعیت خود را از دست میدهد و عناصر درون رژیم به فکر مصاحبه بیفتند. البته در شرایط فعلی ممکن است این ایده در مورد ایران تنها یک تفکر امیدوارانه باشد.
ادامه... 👇👇👇
همه تجربیات ما از مناسبات توتالیتر، حاکی از آن است که برای حکومت مطلقه به طور کلی، هنگامی که کاملاً سوار بر کار است، تجربه واقعیت های عملی به مراتب خطرناکتر از کشش طبیعی انسان به آزادی است. در اینجا نظام با عصیانی مواجه است که بیشتر از این که برای آزادی باشد، بخاطر وقوف بر حقیقت امور است. درست در لحظه ای روایت نظام از واقعیات، «تخیل توتالیتر»، زیر فشار واقعیت ها در هم میشکند و تجربه برخورد با واقعیت، بوسیله «حقیقت تاریخی» استدلال های حزبی جایگزین نمیشود. اگر قرار باشد تأثیر واقعیتی که در آن به سر میبریم، بر ما از حدود تجربهی زنده ی لحظه ی حالمان فراتر رود و باقی بماند، احتیاج به زبان، صحبت، ابراز عقیده و برقراری رابطه با دیگران دارد تا بتواند به مثابه واقعیت پایدار بماند. موقعیت این حکومت ها(مطلقه) بستگی به آن دارد که تا چه اندازه بتواند راه های ارتباط عادی خصوصی و عمومی بین انسانها را در حکومت های مبتنی بر قانون اساسی که دارای آزادی ابراز سخن و عقاید هستند قطع و نابود کند. این امر که آحاد انسانها را تا چه حد میتواند از ارتباط تهی ساخت، جز در موارد استثنایی نظیر انفرادی یا شکنجه، مشکل میتوان تشخیص داد. به هر حال دست زدن به چنین کوششی نیاز به زمان دارد و کاملا روشن است که هنوز راه درازی برای آماده سازی انسان ها در کشورهای اقماری به منظور تحمیل یک حکومت مطلقه در پیش است. تا زمانی که جو ارعاب و وحشت اعمال شده از بیرون با تمکین ایدئولوژیک شخص در درون تکمیل نشود، صلاحیت ملت دایر بر تمایز واقعیت از دروغ، سالم و پابرجا میماند. این امر، یعنی تمکین شخصی در دادگاه های نمایشی که در آن افراد، خود را، به طرز زنندهای متهم میکنند، به صورت وحشتناکی نمایان است. تا زمانی که امر بدین منوال باشد، ملت سرکوب را بصورت عاملی بیرونی ميبينند و نتیجه ی آن عصيانی با شعار آزادی است.
📗انقلاب مجارستان/مقاومت مردمی علیه توتالیتاریسم
✍هانا آرنت
/channel/ecopolitist
شتاب جريان زورمند انقلاب به گفته روبسپیر دائما از یکسو با جنایات استبداد و از سوی دیگر با پیشرفت آزادی فزونی میگیرد. هر یک از این دو ناگزیر سبب برانگیختگی دیگری میگردد و بدینسان حرکت و ضد حرکت که قادر نیستند توازن بیابند یا یکدیگر را در ضبط بگیرند و باز ایستانند، به شیوهای مرموز با هم جمع میشوند و جریانی از "خشونت متزاید" می آفرینند و با سرعتی افزاینده هر دو یک جهت را در پیش میگیرند. جنایات استبداد بر شتاب پیشرفت آزادی می افزاید و پیشرفت آزادی جنایات استبداد را افزون میکند. واکنشی دائمی که خشونت متزاید آن فقط در ظرف چند سال کار چند قرن را انجام میدهد.این است همان سیل شکوهمند گدازه آتشفشان انقلاب که به هیچ چیز رحم نمیکند و هیچ کس قادر به متوقف ساختن آن نیست.
#انقلاب
#هانا_آرنت
/channel/ecopolitist
#نقدی بر حاکمان
#نقد حکومت پهلوی از نظر بنیانگذار انقلاب:
🔹واقعاً مىخواهى محاکمه کنى عائله خودت و خواهرهاى خودت را؟! تو، خودت را بنشین محاکمه کن، اجازه بده خودت را محاکمه کنند، ببینیم خودت چقدر خوردى، تو راس دزدها و سارقها هستى، تمام خیانتها را تو کردى خواهرهایت هم دنبال تو هستند، آنها هم مثل تو. برادر و خواهر و عمو و عموزاده و هر چه دارد، دیگر هر چى هست. مىگویند 60 هزار نفر همین عائله و بسط آنهائى که با او هستند هست، مىگویند 60 هزار نفرند، شاید هم بیشتر باشد. همه منافع مملکت ما توى این حلقومها دارد فرو مىرود، آنوقت مىگویند اقتصاد ما اقتصاد کذاست. (فکر اقتصاد را کردهاید؟) ما فکر این را کردیم که وقتى این منها بشود، این خوراک حلقومها منها بشود، منافع مملکت ما به قدر خودش بیشتر هست. ما غنى هستیم، دزدىها زیاد است، خوراک زیاد است حلقومهاى گشاد است...
📙صحیفه نور
🖌 روح الله خمینی ج3ص113
/channel/ecopolitist
در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوت های صنفی از بین رفته باشند، مردم آمادگی بسیار دارند که تنها برحسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردیت گرایی بسیار محدود، فقط در اندیشه خود باشند و هیچ گونه دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند. رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایشهای فردپرستانه ای مقابله نمی کند، بلکه به آنها بال و پر هم می دهد و بدین سان حکومت شوندگان را از هرگونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه کل اجتماع، محروم می سازد...
از آنجا که در چنین جامعه هایی هیچ چیز پایدار نیست، هر کسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پایین تر هراسان است و سراسیمه می کوشد تا وضع شخصی خویش را بهبود بخشد...
در یک حکومت خودکامه، عشق به سود، اشتیاق به کسب و کارهای پولساز، آرزوی پول دراوردن به هر قیمت و دلبستگی به آسایش مادی و زندگی آسوده، به گونه سوداهای حاکم در می آیند. و اگر کوششی در جهت نظارت بر رشد این سوداها انجام نگیرد، سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه... تاثیر می گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می کشانند. این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد.
رژیم خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می دهد، توجه مردم را از امور اجتماعی برمی گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می سازد. رژیم خودکامه تنها می تواند جوّی از پنهانکاری را بپروراند که در آن، معاملات تقلب آمیز رواج دارند و چپاولگران می توانند سودهای هنگفتی برند. در حکومت های دیگر نیز چنین تمایلاتی وجود دارند، اما در یک حکومت خودکامه است که این گرایش ها لجام گسیخته می شوند.
تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تاثیر زیان بار آنها جلوگیری نماید. و باز تنها آزادی است که می تواند اعضای یک اجتماع را از انزوا در آورد، انزوایی که در آن یک فرد سرگرم امور شخصی خویش است و به دیگران کاری ندارد.
📙انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن
✍الکسی دو توکویل، ترجمه محسن ثلاثی
/channel/ecopolitist
هنگامی که جامعهای به دروغ گوییِ سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن تبدیل به اصل کلّی شود و به دروغ گفتن در موارد استثنایی و جزئی اکتفا نکند، "صداقت" به خودی خود تبدیل به یک عمل سیاسی می شود و گوینده حقیقت ، حتی اگر به دنبال کسب قدرت یا هیچ منفعتی دیگر هم نباشد یک کنشگر سیاسی محسوب می شود ! در چنین شرایطی شما نمی توانید از سیاست کناره بگیرید و راه خود را بروید ، شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید :
یا به تشکیلات دروغ می پیوندید
یا یک مخالف سیاسی محسوب می شوید.
📗حقیقت و سیاست
✍هانا آرنت
/channel/ecopolitist
بر اساس دیدگاه سازمانی، می توان پنج ویژگی اصلی دولت را چنين بر شمرد:
🔹 دولت حکمران است؛ قدرت مطلق و نامحدود ای به کار می برد و از این لحاظ برتر از همه انجمن ها و گروه های جامعه است. تامس هابز این اندیشه درباره دولت را با به تصویر کشیدن آن مانند «لویاتان» غول بزرگ پیکر دریایی، توصیف کرد.
🔹نهادهای دولتی در مقابل نهادهای «خصوصی» جامعه مدنی، آشکارا «عمومی» اند. مجموعه های عمومی عهده دار تصمیمگیریها و اجرای آنها به صورت جمعی هستند، در حالی که مجموعههای خصوصی، مانند خانواده ها، مشاغل خصوصی، و اتحادیههای کارگری برای تامین منافع فردی اند.
🔹دولت از مشروعیت برخوردار است. به طور معمول این موضوع مورد پذیرش است (اگرچه نه لزوماً) که تصمیم های دولت بر افراد جامعه الزام آورند، زیرا ادعا میشود که این تصمیم ها به سود عموم مردم یا خیر مشترک اند، گمان می رود که دولت منافع پایدار جامعه را باز می نمایاند.
🔹دولت وسیله سلطه است. اعمال فشار از اقتدار دولت پشتیبانی می کنند؛ دولت باید اطمینان یابد که از قوانینش اطاعت می شود و تخلف کنندگان از آنها به مجازات می رسند. بنابراین، انحصار «خشونت مشروع» (legitimate violence)،جلوه عملی حاکمیت دولت است.
🔹دولت انجمنی سرزمینی است. از این لحاظ، صلاحیت دولت از لحاظ جغرافیایی تعریف میشود، و همه آنهایی را در بر میگیرد که درون مرزهای آن زندگی می کنند، خواه شهروند باشند یا نباشند. در صحنه بین المللی، دولت را (دستکم به لحاظ نظری) واحدی خودمختار میدانند.
دولت نهاد از جامعه مدنی جداست، بلکه با شاخه ها و بخش های گوناگونش با آن تفاوت درونی دارد. بدین ترتیب، سازمان دولت، در معنای محدود، حکومت یا قوه اجرایی، مجلس یا پارلمان، قوه قضائیه، سازمان اداری، ارتش، پلیس، نهادهای محلی و منطقهای و مانند آنها را در بر می گیرد. اما بین «دولت» و «حکومت» دو اصطلاحی که به جای هم به کار برده می شود، تفاوت مهمی وجود دارد. این تفاوت فقط از لحاظ توجه علمی به مسئله نیست، بلکه تا خود کانون اندیشه حکومت محدود و حکومت بر پایه قانون اساسی را دربرمیگیرد. خلاصه، قدرت حکومت را فقط وقتی می توان کنترل کرد که آن را از دست اندازی به اقتدار مطلق و نامحدود دولت بازداشت.
تفاوت های اصلی حکومت و دولت عبارتند از:
🔸 دولت گسترده تر از حکومت است. دولت انجمنی فراگیر است که همه نهادهای عرصه عمومی و همه اعضای جامعه را ( به منزله شهروند) در بر می گیرد. اما حکومت بخشی از دولت است.
🔸دولت واحدی پایدار، حتی همیشگی است. اما حکومت موقتی است: حکومت ها می آیند و می روند، و نظامهای حکومت را میتوان اصلاح کرد و یا تغییر داد.
🔸حکومت وسیلهای است که با آن اقتدار دولت عملی میشود. در اجرای سیاست دولت، حکومت «مغز» دولت است، و وجود دولت را تداوم میبخشد.
🔸دولت اقتدار غیرشخصی به کار میبرد. کارکنان مجموعه های دولت به روشی بوروکراتیک استخدام و تربیت میشوند و ( به طور معمول) از آنها انتظار میرود از لحاظ سیاسی بیطرف باشند، و مجموعههای دولت را به ایستادگی در برابر دلبستگی های ایدئولوژیک حکومت وقت قادر سازند.
🔸دولت دست کم به لحاظ نظری، منافع پایدار جامعه، یعنی خیر مشترک یا اراده عمومی را مطرح می کند. از سوی دیگر، حکومت احساسات جانبدارانه آنهایی را نمایندگی میکند که در رخدادی در زمان معینی به قدرت رسیده اند.
📘کتاب سیاست
#دولت
#رویکردهای نظری به دولت
/channel/ecopolitist
مردم نباید وقتی که بیدار هستند بیکار بمانند ، کارشان مفید باشد یا نه اهمیتی ندارد اما باید کار کنند چرا که انبوه مردم در بیکاری خطرناک خواهند شد پس برنامهریزی کنید تا کوچکترین فرصتی برای اندیشیدن نداشته باشند.
فراموش نکنید که در ظاهر همیشه با فقر مخالف باشید اما در پنهان بر ضد خوب شدن وضعیت مردم مبارزه کنید چون این وضعیت آنها باعث احساس امنیت و آرامش دائمی شما میشود.
من بر این باورم که تمام کارهای بیهوده و بیفایدۀ جهان به این خاطر ادامه دارند که از عصیان مردم میترسند پس شما هم هیچگاه اجازه ندهید که در روز حتی یک ساعت را آزاد و راحت باشند.
📚 خودآموز دیکتاتورها
✍ آندره د گیلوم
/channel/ecopolitist
همهی اصولی که جامعهی مدرن بر اساس آنها قوام گرفته است به ما میگویند این مسئله به خود زنان مربوط است، و آنان هستند که باید با تکیه بر تجارب و استعدادهای خود تصمیم بگیرند که چه بکنند و چه نکنند.
برای اینکه دریابیم یک فرد و یا گروهی از افراد چه کاری از عهدهشان ساخته است، راهی جز آزمایش وجود ندارد؛ و هیچکس به جز خود آنها نمیتواند دریابد که چه کاری آنها را سعادتمند میکند و چه کاری را باید فروبگذارند.
به یقین میتوان گفت که اگر انجام کاری واقعاً با طبیعت زنان در تعارض باشد فقط کافی است که طبیعتشان بتواند آزادانه عمل کند، در این صورت هرگز به آن کار روی نخواهند آورد. نگرانی انسان از اینکه مبادا طبیعت نتواند کار خود را انجام دهد، و سعی انسان در بر عهده گرفتن نقش طبیعت، یکسره بیهوده است.
اگر زنان بنا به طبیعت خود از انجام کاری ناتواناند، خودبهخود به انجام آن روی نخواهند آورد و صدور امر و نهی در این مورد بکلی نامربوط است. چنانچه زنان بتوانند کاری را انجام دهند، اما توان رقابت با مردان را نداشته باشند، در این عرصه خودبهخود حذف خواهند شد، زیرا هیچکس حاضر نیست بیهوده به آنها پاداش و حقوق حمایتی پرداخت کند؛ اما باید از پرداخت پاداش و حقوق حمایتی به مردان نیز پرهیز شود. اگر زنان در برخی کارها استعداد بیشتری دارند و در برخی کمتر، نیازی به تمهیدات قانونی و اجتماعی نیست تا آنها را وادارد که به کارهای نوع اول بیشتر روی آورند و از کارهای نوع دوم بپرهیزند.
زنان در عرصهی کار بیش از هر چیز به رقابت آزاد احتیاج دارند؛ رقابت قویترین محرک آنها در انجام وظیفه است. بنابراین، میتوان بهیقین گفت که زنان عمدتاً در کارهایی به خدمت گرفته خواهند شد که با طبیعتشان سازگارتر است؛ و با محول کردن آن کارها به زنان، از استعدادهای هر دو جنس بهتر استفاده میشود و در مجموع بهترین نتیجه حاصل میآید.
📗 انقیاد زنان
✍️جان استوارت میل
/channel/ecopolitist
🔰🔰 دلایل استحاله و انحراف انقلابها
از لحاظ روانشناسی اجتماعی نقش خودشیفتگی رهبران و پیدایش کیش شخصیت پس از انقلاب عامل دیگری برای انحراف از مسیر آزادی است. به گفتۀ اریک هافر «رهبران خودکامه و خودشیفته میخواهند پیروان خود را به حیوانات دستآموز تبدیل کنند». هیتلر نیز گفته بود «خوشا به حال رهبرانی که پیروانشان فکر نمیکنند».
در جامعۀ تودهای یعنی در شرایطی که پیوندهای اجتماعی قدیم و سنتی ازهمگسیختهاند و هنوز علقههای اجتماعی تازهای شکل نگرفته است، تودهها گلهوار از پیشوایان فرمانبرداری میکنند و جذب آنها میشوند. به گفتۀ اریش فروم در جامعۀ تودهای جهان امنیت قدیم فرومیریزد و تودهها با گریز از آزادیهای نوپدید به دامان امن ایدئولوژی فراگیر و پیشوای تودهها درمیآویزند.
یکی دیگر از عوامل کجروی انقلابها گرایش آنها به پدیدآوردن مردمفریبان است. پس از دوقطبیشدن جامعه در رژیم قدیم و پیدایش ائتلاف بزرگ انقلابی در مقابل آن، با وقوع دعواهای خانگی، در درون آن ائتلاف بزرگ شکاف میافتد و مبارزۀ قدرت پدید میآید.
نخست میانهروهای سازمانیافته و احزاب مخالف قدیم به قدرت میرسند اما نمیتوانند از عهدۀ دشواریهای عصر انقلاب برآیند و اغلب بیچارگی و سادهلوحی آنها به مردمفریبان و انقلابیونی که وعدههای بزرگ به تودهها میدهند، میدان میدهد و آنها نیز از فرصت بهرهبردای میکنند و قدرت را یکجا قبضه مینمایند.
بهطور کلی در نتیجۀ پیدایش عوامل بالا و برخی عوامل دیگر دغدغۀ اصلی انقلابها که مسئلۀ آزادی سیاسی مردم است جای خود را به دغدغههای گوناگونی چون مبارزه با فقر و برقراری عدالت و ستیز با جهانخواران و تربیت دینی و اخلاقی مردم و جز آن میدهد.
#حسین_بشیریه
📗«از اینجا تا ناکجا: دیباچهای بر آسیبشناسی سیاسی».
/channel/ecopolitist
صوت نشست "بررسی مفهوم بازدارندگی در نظام بین الملل"
با حضور اساتید و کارشناسان :
دکتر علی اکبر دارینی
دکتر پیمان عارف
دکتر مریم زادخوست
دکتر ابوالفضل بازرگان
دکتر هیراد مخیری
دکتر بیتا سعادت
جناب آقای بیژن احمدی
دکتر یوسف عزیزی
دکتر حسین نیکوفر
جناب آقای مهدی خراطیان
و....
مدیریت نشست :
عارف دهقاندار
/channel/ecopolitist