فنون و دانشهای ادبی: بیان بدیع عروض و قافیه تاریخ ادبیات سبکشناسی و... ( برای دبیران، دانشجویان و دانشآموزان عزیز ) ID: @daneshhayeadabi https://t.me/joinchat/AAAAAD8C8AAWs2pOc8idjw
🔹فریدون رهنما آنتیتز نیما
(به مناسبت زادروزش)
#دکترسیناجهاندیده
شعر شاملو ادامهی منطقی شعر نیما نیست. شاملو ابتدا شاگرد نیما است حتی بر منظومه افسانهی نیما مقدمه مینویسد. در سال ۱۳۲۶ آهنگهای فراموش شده را چاپ میکند اما به زودی پشیمان میشود این پشیمانی ابتدا به خاطر آشنایی با شعر نیما است. او در همین سالها شاگرد منقاد نیماست و به خاطر نیما میجنگد اگر چه شاملو همیشه از نیما حمایت کرده است اما با انتشار قطعنامه در سال ۱۳۳۰ بود که علی رغم علاقه به شعر نیما راه دیگرگونه انتخاب کرد. با چاپ قطع نامه است که رابطهی نیما و شاملو مسئلهدار میشود.اما عامل اصلی چه کسی بود؟ فریدون رهنما. فریدون راهنما برای قطعنامه شاملو مقدمه مینویسد. از این تاریخ به بعد است که سیاست شعر شاملو دگرگون میشود. فریدون رهنما در سوربن درس خوانده است و تحولات شعر مدرن به خوبی میداند. شاعری است که به دو زبان فرانسه و فارسی شعر میگوید با کسانی چون پل الوار ارتباط مستقیم دارد حتی پل الوار بر مجموعه شعر او مقدمه نوشته است. از این جهت شاملو سیاست زیباییشناختی فرویدون رهنما را درستتر از سیاست زیبایی شناختی نیمایوشیج در مییابد. بنابراین فریدون رهنما در ابتدای دههی سی بهمثابهی آنتیتز نیما ظاهر میشود. جالب است این آنتیتز مقدمات فرمالیسم دههی چهل یعنی موج نو و شعر حجم را نیز فراهم میکند. تعبیر موج نو از سینمای فرانسه گرفته شده است. فریدون رهنما هم یک فیلمساز آوانگارد در ایران بود.
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
#تشبیه
#فارسی۲
تمام اضافههای تشبیهی فارسی یازدهم
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
نکات بسیار مهم برای امتحان نهایی #درس_فارسی_پایه_یازدهم👆👆
همین الان گوش کنید.
به همه کانال ها و گروه ها ارسال کنید تا تمام دوستان پایه یازدهم تان که امتحان نهایی فارسی دارند استفاده کنند.
🔸 آقای علی شجاع، دبیر ادبیات مدارس تیزهوشان و نمونه و مراکز معتبر کنکور
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
پست موقت⤴️
جهت آمادگی دانشآموزان پایه یازدهم
در آزمون پایانی🌹
نکات بسیار مهم برای امتحان نهایی #درس_فارسی_پایه_یازدهم👆👆
همین الان گوش کنید.
به همه کانال ها و گروه ها ارسال کنید تا تمام دوستان پایه یازدهم تان که امتحان نهایی فارسی دارند استفاده کنند.
🔸آقای علی شجاع، دبیر ادبیات مدارس تیزهوشان و نمونه و مراکز معتبر کنکور
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
نکات بسیار مهم برای امتحان نهایی درس فارسی پایه دوازدهم
همین الان گوش کنید.
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
🔹شعر احمدرضا احمدی و وسوسهی یک جادوی ناتمام
#زادروزاحمدرضااحمدی
#دکترسیناجهاندیده
همه احمدرضا احمدی را دوست دارند؛ زیرا در شعر او چیزی پنهان است که گفته نشده است. این راز را تنها احمدرضا احمدی کشف کرده است، این که در گفتن راز پر گویی کنی اما هرگز آن راز را افشا نکنی. به همین دلیل در شعرهایش معصومیتی پنهان است که سبب میشود تا مخاطبانی بیمخاطب داشته باشد یعنی مخاطبانی با نخواندن شعر احمدی از شاعریش دفاع میکنند. اولین بار براهنی بود که این حس گنگ را در نقد کوبنده و هوشمندانهاش بر شعر احمدرضا احمد با عنوان «مناجات بک جنین» آشکار کرد. نقد براهنی یا یک تصویر استعارهی پیچیده شروع میشود:
«نمیدانم این جنینهای توی الکل را دیدهاید یانه؟ توی شیشهی بزرگ، داخل الکلی که بر آن سکوت مطلق حکم میراند، این جنینها گاهی شبیه مجسمههای چاق بودا هستند و پیشانیهای بلند مخلوط شده با سر دارند، باصورتهای پف کردهی ارغوانی که الکل هالهای از لبخند ژوکوند بر آنها نشانده است. ... جنینها طوری در پشت ویترین قرار گرفتهاند که اگر به آنها دست بزنی-- مثل عروسکی که داخل شکمش ساعتی کار گذاشته باشند- ناگهان به صدا در خواهند آمد و سرود ناقصی را زمزمه خواهند کرد: تیک تاک، تیک تاک انتظار، سکوت ، پرسه -- تیک تاک، تیک تاک انتظار، هیاهو، خستگی- تیک تاک، تیک تاک، درخت، پرنده آسمان تیک تاک، تیک تاک..... و بعد صدا به سکوت میگراید و تو در بهت فرو میروی که یعنی چه؟ ولی کنجکاوی تو، مجبورت میکند که دوباره به جنین دست بزنی و دوباره ساعت داخل شکم شروع به کار میکند و میفهمی که پس از هر تیک تاک می کوشد با جمله ای یا کلمه ای با تو رابطه بر قرار کند»(طلا در مس، جلد دوم، صص ۱۲۵۵-- ۱۲۵۷).
براهنی با این استعارهها دربارهی شعر احمدرضا احمدی پیشگویانه رازی را برملا کرده بود. او از کنجکاوی و وسوسهی مخاطب در مقابل شعر احمدی زمانی پرده برداشت که هنوز دهها مجموعه شعر احمدرضا احمد چاپ نشده بود و هنوز هم این کنجکاوی وسواسی مخاطبان شعر احمدی فروکش نکرده است. آیا شعر احمدی از رازی خبر دارد که مخاطب نمیداند؟ براهنی به این نکته نیز به استعاره اشاره کرده است:
"این جنین حرف می زند، ولی بریده بریده میگوید، ناقص میگوید، تکه تکه حرف میزند و نمیتواند به طور کامل رابطه برقرار کند و هر وقت ساعت داخل شکمش ساکت میشود، شنونده راحت میشود و اگر دوباره سر وقت او برود از سر کنجکاوی است و برای این است که گمان می کند، ممکن است، این گنگ خواب دیده، ناگهان با معجزهای مسیحایی زبان باز کند و رابطهی ناقص خود را تکمیل کند، پل ناقص را تمام کند و در جرگهی حواریون واقعی حقیقت در آید»( همان: ۱۲۵۸).
شعر احمد رضا احمدی این گونه یک «جادوی ناتمام» است. مخاطب در انتظار راز در پشت شعر او متوقف میشود نه میتواند از راز دل بکند چون شعر بهگونهای وانمود میکند که حامل راز بزرگی است و نه شعر احمدی زبان آن را دارد که حقیقت را بگوید تا خواننده انتظار کشنده را تحمل نکند. این وضعیت چگونه در شعر احمدی رخ داد؟ در ایران قواعد سمبولیسم ناب غربی ناقص اجرا شد. سمبولیسم در زبان، حقیقت نابی را جستجو میکرد که هرگز گفته نشده باشد. وقتی این «میراث مبهم مقدس» به ایران آمد راز و رمزش تغییر کرد چرا که ایران دورهی پهلوی تبدیل به زندانی سراسری شده بود بنابراین سمبولیسم ایرانی با زیباییشناسی زندان برساخته شد. شعر موج نو میخواست از این قاعدهی سیاسی بگریزد چنانکه شعر حجم به نوعی پدیدارشناسی فرمالیستی دست یافت اما شعر احمد رضا احمد بهترین حالت را در فرمی یافت که ادای راز داشته باشد اما هرگز از حقیقت چیزی نگوید به همین دلیل زبان پیامبرانه سمبولیسم اجتماعی را رها کرد و معصومیت زبانی را به شکلی درآورد که با ارجاع به زبان روزمره میخواهد بهمثابهی کودک - پیامبر حرف زند. بی دلیل نیست که براهنی برای فهم عمیق احمدی هر چه تلاش کرده چیز جز استعارههای کودکی به ذهنش نرسیده است. چنانکه گفته است: «شعر احمدی به سنگی می ماند که بچهای معصوم و ناقلا، با بیهدفی به طرف شیش ی پنجره ای پرتاب کرده است ( همان: ۱۲۵۹) شعر احمدی مثل سوت صمیمانه ی پسری هفت هشت ساله از زیر پنجره خانهی دختری پنج شش ساله است( همان : ۱۲۶۰).
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
بیست و چهار رباعی خیام/ به انتخاب:
#استادسیدعلیمیرافضلی
مجلۀ هفتگی کرگدن، شمارۀ ۱۱۱، شنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۸، ص ۲۸ - ۳۱
*البته این انتخاب برای قبل از چاپ کتاب است. در کتاب تعدادشان به بیست رباعی تقلیل یافته است.
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
«نیما، خیام و قالبِ رباعی» (بهمناسبت ِ ۲۸ اردیبهشت، روز خیام)*
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
کسانی که با نوشتههای منثورِ نیما سروکار نداشتهاند شاید گمانکنند نیما بهجهتِ عصیانگریِ خیام و نیز تجربههایی که خود در قالبِ رباعی داشته، از ستایشگرانِ بیچونوچرای شعر و شخصیتِ خیام بوده؛ حالآنکه او در اغلبِ اشاراتش رباعیاتِ خیام را بهدیدهٔ انتقاد نگریستهاست.
نیما نخستینبار سالِ ۱۳۰۷ آنگاه که تاحدّ زیادی از روحیّاتِ رمانتیکِ سالهای گذشته فاصلهگرفتهبود و حسرتِ زندگیِ مردمِ عادی را میخورد، مینویسد اگر دوباره زندگیام را ازسرمیگرفتم، ترجیحمیدادم حرفهای میآموختم و شغلی میداشتم؛ و درادامه برای نمونه به انوری و خیامِ منجّم و آلفرد دوموسه و ابنِ سینای طبیب اشارهمیکند. او سال بعد (۱۳۰۸) در سفرنامهاش خود را در بیقیدی نسبتبه مناسکِ مذهبی، بالاتر از خیام معرفیمیکند.
نخستین موضعگیریِ نیما علیهِ شعرِ خیام در نامهاش به خانلری، زمانی که خود سخت به سوسیالیسمِ علمی باورمند بوده، منعکسشدهاست. در این نامهٔ مهم، نیما پساز یادآوریِ تعهّدِ شاعر و نویسنده نسبتبه جامعه و اهمیّتِ «وضعیّات» و «احتیاجاتِ زمان»، از ادبیّاتِ «مفید» سخنمیگوید؛ ادبیّاتی که «غیرِ آزاد» (یعنی مقیّد به زمانه و روزگارِ خویش) و متّکیبه دانشِ عصرِ خویش است. نیما درادامه میافزاید «ما در عهدِ توسعه و تکامل هستیم، نه پارازیت* و خوشگذران بودن مثلِ خیام». او دو سالِ بعد (۱۳۱۲) که همچنان بر همان سیرتوسان میاندیشید، هنگامِ اشارهبه اندیشهٔ ذهنیّتگرای گذشتهگرایان (که به اعتقادِاو «به جریانِ مادیِ زندگی» بیتوجّه اند و به تطوّرِ تاریخ اهمیّتی نمیدهند) میافزاید، بهسببِ اینکه پایانِ کارِ دنیا فنا و نابودی است، نباید همچون «یک شاعرِ معروفِ نیشابوری در قرنِ پنجمِ هجری» جهان را «به خواب و مستی» بگذرانیم. آشکار است که در پسِ این نامِ خیام را برزباننیاوردن و او را «شاعرِ...» خواندن، نوعی اکراه و خوارداشت نهفته است.
نیما جدااز اینگونه انتقادهای محتوایی، بعدها یکبار به محدودیتِ تلفیقات و تعابیرِ شعریِ خیام نیز اشارهدارد. او مینویسد، «فکر» تازه بهناگزیر تلفیقاتِ تازه نیز میآفریند؛ «و شعرایی که فکری ندارند تلفیقاتِ تازه نیز ندارند». او با استثناء خواندنِ نظامی و حافظ میافزاید، «خیام هم مجبور شدهاست نسبتبهخود کنایاتی یافته کوزه و کوزهگر بسازد؛ ولی این خیلی ساده است».
تأثیرپذیریِ شعرِ نیما از فرمِ رباعی:
نیما بیشاز هزار رباعی سروده. او خود تصریحکرده لحظاتِ شخصیتر و دغدغههای درونیاش را در این قالب میسروده:
«اگر رباعیات نبودند، من شاید به مهلکهای ورود میکردم. [...] در رباعیات بهطورِ مُجمل بیانِ احوالِ خود را کردهام، حقیقتِ مسلکِ خود را که طریقت است بهاشاراتی گفتهام».
نکتهای که در بررسیِ سرچشمههای خلّاقیّتِ نیما از نگاهِ محققان پنهان مانده، تأثیرپذیریِ اشعارِ کوتاه و ساختمندِ واپسین سالهای شاعریِ اوست از فرمِ رباعی. رباعی بهسببِ ایجاز دارای وحدتِ اندیشگی_ عاطفی و انسجامِ ساختاری است. شمسِ قیس در المعجم مینویسد «بهحکمِ آنکه بنای آن بر دو بیت بیش نیست، باید ترکیبِ اجزاء آن درست و قوافی متمکّن و [...] باشد». نیما خود در یک رباعی به انسجامِ این قالب اشاره کرده:
یک دست بر این بسته و یک دست بر آن
آویخته پای و باز یک دست در آن
آقای رباعی است که میجوشد زود
میخسبد و خلق مانده بر وی نگران
مُحال است شاعرِ هوشمندی همچون نیما، خودآگاه یا ناخودآگاه در اشعارِ کوتاهِ پساز سالهای ۱۳۲۰ متأثّر از قالبِ رباعی نبودهباشد. آری، میراثِ گذشته همواره میتواند در دستانِ شاعری نوجو و تجربهگر، بازآفریدهشود.
نیما در شعرهای کوتاهش آنقدر متأثّر از قالبِ رباعی بوده، که حتی یکی از قطعاتِ آزادش را با خطابِ «ابجد!» آغازکردهاست. و میدانیم که او در برخی از رباعیاتش نیز چنینکردهاست. او بهسببِ ممارستهای فراوانش در این قالب، حتی وزنِ رباعی را در یکی از مثنویهایش («عمو رجب») بهکارگرفتهاست. و این درحالی است که در تاریخِ شعرِ فارسی وزنهای اصلیِ رباعی کمتر در قالبِ مثنوی تجربه شدهاست. قابلِتوجه آنکه، اغلبِ شاعرانِ امروز که توفیقی در کوتاهسرایی دارند (ازجمله: شفیعیِ کدکنی، سیدحسنِ حسینی و امینپور) در سرودنِ رباعی و گاه دوبیتی دستی توانا دارند. بدینترتیب نیما از احیاگرانِ قالبِ رباعی در سدهٔ اخیر نیز بوده. او خود جایی اشارهکرده: «[رباعیهایم] چه نفوذی در مردم دارد! حالا رباعی و شعرِ قدیم گفتن رایج شدهاست!».
نکتهٔ آخر آنکه شاملو تصریح کرده یکی از منسجمترین اشعارش («نازْلی») را متأثّر از فرمِ دوبیتی سروده. او در ادامه یادآور شده، این شیوه را از نیما آموختهاست.
* برگرفته از اثرِ نویسنده: در تمام طول شب.
#برنامه_آزمونهای_نهایی
دروس پایههای یازدهم و دوازدهم
در خرداد ۱۴۰۴
C᭄❁࿇༅══════┅─
@bankesoaladabiat
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
جشن هزارهٔ فردوسی
«جشن هزارهٔ فردوسی» نوشتهٔ زندهیاد دکتر علیرضا شاپور شهبازی است که در دانشنامهٔ ایرانیکا منتشر شده بود. مقاله را در روزگاری که دانشجوی دکتری بودم، ترجمه کردم که در مجلهٔ پاژ (شمارهٔ ۴، زمستان ۱۳۸۷، ص ۲۶۱-۲۶۹) منتشر شد.
به مناسبت روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی این مقاله را در اختیار علاقهمندان قرار میدهم.
روز بزرگداشت فردوسی گرامی باد.
#دکترسلمانساکت
۲۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۴
#آثار_مقاله
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
یکی از مسائل بنیادی در فرمالیسمِ روسی مسألۀ «ادببت» است. ادبیت (به روسی: literaturnost) همان عاملی است که «مادۀ» ادبی را تبدیل به یک «اثر ادبی» میکند.
محتوی چیزی جز انگیزش فرمها نمیتواند باشد و ادبیّت هنگامی آغاز میشود که «هنرسازه»ها- که هم بیشمارند و هم تقریباً مشترکِ در تمام آثارِ ادبی- از حالت مألوف و آشنا و تکراری و غیرفعّالِ خود به در آیند و به گونهای خود را بر خواننده آشکار کنند که خواننده تصور کند که این نخستین بار است که با این هنر سازهها روبهرو شده است. به این بیت حافظ بنگرید:
چو آفتابِ می از مشرقِ پیاله برآید
ز باغِ عارضِ ساقی هزار لاله برآید
ما با هنرسازههایی از نوع تشبیه «آفتابِ می» و «مشرقِ پیاله» و «باغِ عارض» از قبل آشنایی داریم، یعنی در ادبیات فارسی و عربیِ قبل از روزگارِ حافظ اینگونه تشبیهات به تکرار دیده میشود. آنچه باعثِ انگیزش این تشبیهات، در این شعر، شده است آن عملِ ذهنیِ شاعر است که با این «نظامِ نو» فُرمی به وجود آورده است که در آن فُرم، آن «هنرسازهها» از نو فعّال شدهاند.
هرچه هست و نیست مسألهٔ انگیزشِ «هنر سازه»ها است. وزن و قافیه و ردیف و تشبیه و استعاره و جناس و تمام ابزارهای موجود در آثار ادبی، بر اثرِ «تکرار» ناتوان و غیر فعّال میشوند، کارِ نویسنده و شاعر این است که هنر سازهها را فعّال کند.
در درون همین نظریهٔ «ادبیّت» و فعّال کردن هنر سازهها است که تکاملِ آثارِ ادبی، در بستر بیکرانهٔ تاریخ ادبیات ملل مختلف، شکل میگیرد و تمام «موتیف»های ناتوان و همهٔ هنرسازههای بیرمق و از کارافتاده، فعّال میشوند و با چهرهای دیگر خود را آشکار میکنند. آشکار شدن این عناصر با چهرۀ دیگر حاصل خلاقیت نویسنده و شاعر است.
... از باب تمثیل میتوان گفت هر «واژه» سکهای است که دو روی دارد. ما همیشه در گفتگوی روزمرّه فقط با آن روی سکّه سروکار داریم که معنایی و یا پیامی را به ما منتقل میکند امّا روی دیگر سکّه که وجه جمالشناسیک اوست، غالباً، از ما نهفته است. تنها شاعر است که میتواند با خلاقیتِ خویش کاری کند که آن روی دیگر سکّه را نیز ببینیم و مسحور آن روی دیگر سکّه شویم و غالبا این عمل، در شعر، چنان اتفاق میافتد که ما از فرطِ اعجاب نسبت به وجهِ جمالشناسیکِ کلمه، « پیام» آن را یا روی دیگر آن را که وظیفهٔ پیامرسانی دارد فراموش میکنیم. حتی، گاهی، در اوج شاهکارهای شعری، به تعبیرِ الیوت، قبل از اینکه شعر «فهمیده» شود، با ما «رابطه برقرار» میکند.
شعرِ ناب چنین است. قبل از آنکه به معنیِ آن برسیم مسحورِ زیبایی و وجهِ جمالشناسیک که آن میشویم.
گاهی هست که ما ساعتها مسحورِ یک بیت سعدی یا حافظ یا مولوی و فردوسی میشویم و آن را با خود زمزمه میکنیم و هرگز به معنی آن کاری نداریم. همان حالت رستاخیز کلمهها است که ما را مجذوب خود میکند و چنان است که آن روی دیگر سکّه را هرگز به یاد نمیآوریم، روی پیامرسانی و جانب معنایی جمله را.
....آثار ادبی هستند که فقط فرم دارند، بی هیچ گونه محتوایی، اما عکس این قضیه امکان پذیر نیست. نمونۀ کامل یک اثر ادبی آن است که هم فرم دارد و هم محتویٰ. این فرم است که میتواند آن را موضوعِ تحقیق قرار دهد، ولی محتویٰ هرگز.
#استاددکترمحمدرضاشفیعیکدکنی، رستاخیز کلمات: درس گفتارهایی دربارۀ نظریۀ ادبی صورتگران روس، تهران: سخن ۱۳۹۱، صص ۶۴_۵۹
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
شاهنامه؛
شاهکارِ خیال شاعرانه
▪️آنها که از شعر توقع استعاره و تشبیه دارند، یعنی حوزهٔ تصویر را محدود در این دو گونهٔ رایج تصویر میدانند، اغلب در باب شاهنامه اشتباه میکنند و میگویند شاهنامه نظمی است استادانه، ولی آثار نظامی شعر است. اگر به علت اصلی این عقیدهٔ ایشان بنگریم خواهیم دید که این داوری ایشان برخاسته از نظرگاه محدود آنان در زمینهٔ تصویرهای شعری است، ولی مگر جوهر شعری، تأثیر و به گفتهٔ ارسطو تخییل نیست، در این صورت، در حماسه، چه چیز از اغراقِ شاعرانه خیالانگیزتر تواند بود، آیا تصویری ازینگونه که در این ابیات میخوانیم:
سپاهی که خورشید شد ناپدید
چو گَرد سیاه از میان بردمید
نه دریا پدید و نه هامون نه کوه
زمین آمد از پای اسبان ستوه
و زمینهٔ تخییلی آن تا مرزِ حیرت گسترده است، میتواند از رهگذر تصویرهای استعاری و یا تشبیهی ترسیم شود؟ آنچه را فردوسی در یک مصراع از رهگذر اسناد مجازی –به معنی مصطلح ما در این کتاب– ارائه میدهد آیا میتوان با هزار تشبیه و استعاره عرضه داشت:
به مرگ سیاوش سیه پوشد آب
کند زار نفرین بر افراسیاب
و یا:
که زیبد کزین غم بنالد پلنگ
ز دریا خروشان برآید نهنگ
و گر مرغ با ماهیان اندر آب
بخوانند نفرین به افراسیاب
شاهنامه از نظر تنوّع حوزهٔ تصویر، در میان دفاترِ شعر فارسی، یکی از شاهکارهای خیال شاعرانهٔ سرایندگان زبان پارسی است و صوَر خیالِ فردوسی محدود در شکلهای رایج تصویر _که استعاره و تشبیه است_ نیست.
در شاهنامه وسیعترین صورتِ خیال، اغراقِ شاعرانه است. اغراق شاعرانه در شاهنامه دارای خصایصی است که با دیگر نمونههای مشابه آن در شعر این روزگار و اعصارِ بعد نیز قابل قیاس نیست. در اغراقهای او قبل از هر چیز مسألهٔ تخییل را به قویترین وجهی میتوان مشاهده کرد و از این روی جنبهٔ هنری آن امری است محسوس. برخلاف بسیاری از اغراقهای معاصران او و یا گویندگان دورههای بعد، که فقط نوعی ادّعاست و این خصوصیت در اغراق شرط اصلی است وگرنه اغراق غیر هنری، کار هر دروغگویی است و اغلب شاعران، مرز میان گونههای مختلف اغراق را درنیافتهاند و هرگونه ادّعای دروغین را از مقولهٔ اغراق شمردهاند و از همینجاست که بسیاری از ناقدان، اغراق را از میان صور خیال شاعرانه، نپسندیدهاند ولی بعضی دیگر آن را بهترین نوع تصاویر شعری دانستهاند.
#استاددکترمحمدرضاشفیعیکدکنی
صور خیال در شعر فارسی، چاپ ششم، آگه، تهران: ۱۳۷۵، صص ۴۴۸–۴۴۷
#فردوسی
۲۵ اردیبهشتماه جلالی، روز بزرگداشت فرزانهی توس، فرزند ِ ایران، فردوسی بزرگ و نیز روز پاسداشت زبان فارسی، گرامی باد!
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
خیامانههای نجیب گلپایگانی
#استادسیدعلیمیرافضلی
آرتور کریستنسن، خاورشناس دانمارکی، بر آن است که رباعیات منسوب به خیام را باید از خیام جدا کرد و آن را زادۀ روح ایرانی دانست (دمی با خیام، ۲۴۳). واقعیت این است که نام خیام را در ایران و جهان، رباعیات جمعی از شاعران بنام و گمنام فارسی در سدههای ششم تا هشتم و گاه حتی بعد از آن، پُر آوازه کرده است. این رباعیات، در عین حال مکتبی را در رباعی فارسی پدید آورده که از آن به عنوان مکتب خیام میتوان یاد کرد. اگرچه سهم خیام در ایجاد این مکتب، انکار ناپذیر است، ولی گسترش آن به همت گروه عظیمی از شاعران قدیم صورت گرفته است. یکی از این شاعران گمنام، نجیبالدین گلپایگانی است که با وجود آنکه رباعیات اندکی از خود به یادگار گذاشته (۳۶ رباعی)، ولی مورد توجه مجموعهسازان بوده است. سه فقره از رباعیات نجیب، مستقیم وارد مجموعه رباعیات منسوب به خیام شده است. یکی از آنها (رباعی چهارم این یادداشت)، علاوه بر خیام (طربخانه، ۲۹)، به خواجه عبدالله انصاری هم منسوب است (رباعیات، ۱۷).
نجیب، از شاعران قرن ششم هجری است و دو دهۀ آغازین قرن هفتم را نیز درک کرده است. زادگاه او گلپایگان که در گذشته در منابع عربی و حتی فارسی جرباذقان نامیده میشد، در مرکز ایران قرار گرفته است. او شاعری قصیدهسرای است و در مدح شماری از بزرگان زمان شعر گفته است. این قصاید بلند بالا هیچکدام به اندازۀ همان دو سه رباعی او نتوانسته ماندگار باشد. دیوان او، دو نوبت چاپ شده و متنی که به همت دکتر محمود مدبری تصحیح و انتشار یافته است، سامان علمی دارد (کرمان، دانشگاه شهید باهنر، ۱۳۸۹). چند رباعی خیامانۀ او را میخوانیم.
می خور که بسی زیر گلت باید خفت
بی مونس و بی حریف و بی باده و جفت
زنهار مگو به کس تو این راز نهفت
کآن لاله که پژمُرد، نخواهد بشکفت!
..
بنگر تو بدین آب روان و لب کشت
با سبزی و خرّمی به مانند بهشت
با ساقی خوبرو، شرابی چو گلاب
لشکر به چنین جای فرو باید هشت.
..
ساقی! اثر صبح اجل نزدیک است
پیش آر چراغ می که شب تاریک است
کو پیر صراحی که در او ره داند
آن دیده که او را نظری باریک است.
..
گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
بنگر که کهای و از کجا آمدهای
میبین که چه میکنی، کجا خواهی رفت.
..
هر صبح که روی لاله شبنم گیرد
بالای بنفشه در چمن خم گیرد
انصاف مرا ز غنچه خوش میناید
کو دامن درد خود فراهم گیرد.
..
اکنون که جهان ز سبزه شد زنگاری
هشیار مباد آنکه کند هشیاری
زنهار کجایی ای می گلناری
بشتاب اگرچه گل به سر بر داری!
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
آفات سادهسرایی افراطی (۱)
#دکترمحمدرضاروزبه
کشف نقطه یا نقاط تعادل و توازن بین سادگی و پیچیدگی هنری، خودش یک هنر شگرف است. بزرگترین و برجستهترین شاعران در طول تاریخ، آنهایی بودهاند که این رمز و راز را دریافتهاند. هم سادگی افراطی باعث میل به ابهام میشود و هم ابهام افراطی به سادهگرایی و سادهپسندی دامن میزند. هم صراحت غیر هنری به رازوارگی منجر میشود و هم اغلاق و پیچیدگی، میل به سادگی و صراحت را به وجود میآورد.
گرایش به شعر و نثر ساده صمیمی و مردمگرا از عصر مشروطیت به بعد، هم ضرورت اجتماعی و اقتضای زمان بود و هم واکنشی در برابر بیان فاخر، فاضلانه و گاه دشوار و دیریاب ادب کهن. ایرج میرزا با اتخاذ زبان گفتار، تابوی زبان اشرافی شعر کهن را شکست. سادگی زبان فروغ فرخزاد، هم به اقتضای سبک، صدا و منطق زنانه بود و هم شاید خواسته یا ناخواسته، واکنشی در برابر بیان آرکاییک و مردمدارانهی نیما، اخوان و شاملو. گرایش به "شعر گفتار" در اواخر دهه ۶۰ هم به همین انگیزه بود.
ذائقهی جمعی، مدرنیسم حاکم بر "حجم سبز" و " صدای پای آب" سپهری را جذب و هضم کرد اما مفاهیم و ایماژهای انتزاعی "ما هیچ ما نگاه" را پس زد.
تز آوانگاردیسم یدالله رویایی و نگرش شهودی او:
سنگ طواسین:
دست میشویم از این ایمان
کوچه میگیرم از این دیوار
سنگ میافکنم از چاه
در چاه.
آشنا بیگانه
سبحه میپژمرد از انگشت
دانه، دیوانه!
دریا/ هم بسته بود هم باز بود/ در بود یا بود (هفتاد سنگ قبر)
آنتیتز جریان سادهنویسی در شعر یک دو دههی اخیر را موجب شد که در عین حال، واکنشی هم بود در برابر فلسفهزدگی یا فیلسوفانهنمایی رگههایی از شعر مدرن و پست مدرن دههی ۷۰.
ذهنیت جمعی قشر متوسط در برابر طوفانِ بازیهای زبانی و عصیان ایماژهای سرسامآور دهههای ۷۰ و ۸۰، به نرما و نازکای شعر نوگرای معتدل ( نظیر مشیری و مصدق و شفیعی کدکنی و قیصر) اقبال نشان داد. حس نوستالژیک نسبت به شوکت و شکوه میراث ادبی قدیم، شاعران بازگشتی را به احیای سبکهای قدیم کشاند و حس نوستالژیک نسبت به شعر روان، سلیس و شیوای گذشته (در واکنش به شعرهای شدیدا مبهم و معناگریز)، ذوق و قریحهی جمعی را به سوی قالبهای کلاسیک به ویژه غزل نوسنتی و معتدل کشانده است.( از سایه بگیرید تا منزوی). هذیانوارگی آثار برخی سرایندگان مدرن و پست مدرن، باعث رمندگی مخاطبان میانهحال میشود و حس نوستالژیک آنها نسبت به شعر سالم و سلیس گذشته و اکنون را برمیانگیزد.
اقبال وسیع مخاطبان به سرودههای رسا و شیوای فاضل نظری مبیّن این حقیقت است که ذهن و ذوق جمعی، هنوز آمادگی پذیرش نظام جدید معناشناختی و بلاغت مدرن جریانهایی چون فراغزل، غزل فرم و غزل پستمدرن و... را ندارد و با حسی نوستالژیک، همچنان دلدادهی طنین دلانگیز آواها و ایماهای شعر ملایم و معتدل است و سازگار با نظام ذهنی، زبانی و بلاغی آن.
اما این پایان ماجرا نیست؛ در گریز از فرم و زیباییشناسیِ شعرهای مبهمِ انتزاعی، ممکن است گاه حتی شاعران خلاق نیز مقهور میل جمعی مخاطبان سادهپسند، سقوطی آزاد را تجربه کنند و به ورطهی نثروارگی و بیفرمی بغلتند:
سعی کن با همه چیز کنار بیایی/ فرار نکن/ زمین به شکل احمقانهای گرد است (رسول یونان)
حالا که آمدهای/ تازه میفهمم/ احساس آن دهقان پیر و/ مزه دعای باران را ( محمدرضا عبدالملکیان)
"هدیه ام از تولد/ گریه بود/ خندیدن را تو به من آموختی/ سنگ بوده ام/ تو کوهم کردی/ برف بوده ام/ تو آبم کردی/ آب می شدم/ تو خانه دریا را نشانم دادی/ میدانستم گریه چیست/ خندیدن را/ تو به من هدیه کردی (شمس لنگرودی)
ادامه دارد...
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
ویس توضیحات بسیار مهم امتحان نهایی درس فارسی پایه یازدهم
استراتژی و بارم بندی دقیق هر فصل و مباحث و دروس مهم امتحان نهایی #درس_فارسی_پایه_یازدهم
در این ویس، دروس مهم و مباحث احتمالی امتحان نهایی درس فارسی و اینکه از چه مواردی امکان طرح سوال می باشد و همچنین تمام توضیحات کامل امتحان نهایی فارسی گفته شده است.
🔸آقای علی شجاع، دبیر ادبیات مدارس تیزهوشان و نمونه و مراکز معتبر کنکور
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
فنون و دانشهای ادبی (دهم)
🌺#آزمون
🌺#خردادماه
🌺#1404
🌺#سعید_جعفری
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
ویس توضیحات بسیار مهم امتحان نهایی درس فارسی پایه یازدهم
استراتژی و بارم بندی دقیق هر فصل و مباحث و دروس مهم امتحان نهایی #درس_فارسی_پایه_یازدهم
در این ویس، دروس مهم و مباحث احتمالی امتحان نهایی درس فارسی و اینکه از چه مواردی امکان طرح سوال می باشد و همچنین تمام توضیحات کامل امتحان نهایی فارسی گفته شده است.
🔸آقای علی شجاع، دبیر ادبیات مدارس تیزهوشان و نمونه و مراکز معتبر کنکور
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
ویس بسیار مهم مورد نحوه نوشتن صحیح امتحان نهایی درس فارسی پایه دوازدهم و نکات مهمی که دانش آموزان باید سرجلسه امتحان رعایت کنند.
و مواردی که باعث از دست رفتن نمره هر قلمرو می شود و
موارد مهمی که تا کنون از آن ها در امتحان نهایی طرح سوال نشده یا کم تر مورد توجه قرار گرفته است و مباحث احتمالی امتحان نهایی در این ویس گفته شده است.
🔸آقای علی شجاع، دبیر ادبیات مدارس تیزهوشان و نمونه و مراکز معتبر کنکور
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
قهرمان در اقلیم رباعی
#دکترسلمانساکت
۲۸ اردیبهشتماه مقارن است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد محمّد قهرمان، شاعر و مصحح متون سبک هندی.
او از حدود سال ۱۳۲۶ با مهدی اخوان ثالث آشنا شد و همراه با او در انجمنهای ادبی خراسان، از جمله انجمن ادبی فرّخ حضور یافت. در سال ۱۳۴۰ به اصرار و پایمردی دکتر علیاکبر فیّاض به دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه مشهد رفت و در کتابخانهٔ دانشکده مشغول به کار شد. او از سال ۱۳۳۹ یا اوایل سال ۱۳۴۰ با گروهی از دوستان شاعرش انجمن ادبی قهرمان را پایهگذاری کرد و خود «سرسلسلهٔ آنان و شمع جمع» ایشان شد. اهمیّت این انجمن تا بدانجا بود که استاد دکتر شفیعی کدکنی از آن به «دانشکدهٔ ادبیات واقعی خراسان» یاد میکرد.
کارنامهٔ ادبی و پژوهشی قهرمان از سه جنبه اهمیّت دارد: شاعری بویژه غزلسرایی، سرودن اشعار محلی و تصحیح متون سبک هندی.
قهرمان از اواخر دههٔ ۳۰ رباعیاتی نیز میسرود، امّا در سالهای پایانی زندگی به سرایش این قالب بیش از گذشته میپرداخت تا آنجا که رباعیات زیادی از دههٔ پایان عمرش از او باقی مانده است. نمونهای از آنها عبارتند از:
از دامنِ دشت و کوهسار آمدهای
با نغمهٔ نرمِ جویبار آمدهای
گروا نکنی ز غنچهٔ دل، گرهی
ای باد بهاری، به چه کار آمدهای؟
۱۳۸۵/۱۲/۲۳
ای روی تو از ماه فزون در پرتو
مه را به تماشای رُخت کردم نو
گر برگردم ماهِ دگر، معذورم
دارم آنجا دلی به عشقِ تو گرو
۱۳۸۹/۷/۲۲
مجموعه رباعیات استاد زندهیاد، محمّد قهرمان گردآوری شده و در دست انتشار است.
۲۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
* طفیلی و وابسته
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
💢 آموزه ۱
▪️مجـاز
🔹تمامی مجازهای مهم فارسی۳
✍️مسعود ولدآبادی
ـــــــــــــــــــــــ 🔥#بفرست بـرای دوستـات 🕊
🔻 کانال آموزشی گنج ادب
مقالهٔ «جشن هزارهٔ فردوسی»، علیرضا شاپور شهبازی، ترجمهٔ سلمان ساکت، نشریهٔ پاژ، شمارهٔ ۴، زمستان ۱۳۸۷، ص ۲۶۱- ۲۶۹.
#آثار_مقاله
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
چو آفتاب ِ می از مشرق ِ پیاله برآید
ز باغ ِ عارض ِ ساقی هزار لاله برآید
نسیم در سَرِ گُل بشکند کلالهی سنبل
چو از میان ِ چمن بوی آن کُلاله برآید
حکایتِ شبِ هجران نه آن حکایتِ حالیست
که شمهای ز بیانش به صد رساله برآید
ز گِرد خوانِ نگونِ فلک طمع نتوان داشت
که بی ملالت ِ صد غصه یک نواله برآید
به سعیِ خود نتوان بُرد پی به گوهرِ مقصود
خیال باشد کاین کار بیحواله برآید
گرت چو نوحِ نبی صبر هست در غمِ طوفان
بلا بگردد و کامِ هزارساله برآید
نسیم ِ زلفِ تو چون بگذرد به تربتِ حافظ
ز خاکِ کالبدش صد هزار لاله برآید
#حافظنامه، بخش دوم، بهاءالدین خرمشاهی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳، ص، ۷۹۸
🪷🪷
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
#پاسخنامه_آزمون_پایانی
#علوموفنون_یازدهم
خرداد۱۴۰۴ _ نوبت دوم
✍مریم بهوندی
C᭄❁࿇༅══════┅─
@bankesoaladabiat
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
میگویی چرا غمگینی ؟
من آینهٔ توأم
ای وطن !
#استادشمسلنگرودی 🖤
C᭄❁࿇༅══════┅─
@daneshhayeadabi
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═