https://t.me/+7icPsq5KYp84NmQ0 راه ارتباط: @Naderiii_za
🍃
چرا نویسندگان روس رمانهای بلند مینویسند؟
حامد محمدحسینی
@ba_dastan_nevisan
🍃
چگونه میتوان "نور" را نقاشی کرد؟
شاید پاسخ در درکی است که نقاش از نور دارد. نه فقط در درک و مهارت در بهکارگیری رنگ توسط او بلکه درک عمیق از تاریکی ممکن است به چنین آفرینشی منجر شود.
هنگامی رنگ روشن معنا پیدا میکند که در تاریکی قرار بگیرد، همین تضاد نور را میآفریند.
🎨 این نقاشی اثر خیره کننده "مسیح در برابر کاهن اعظم (Christ Before the High Priest ) اثر نقاش مادی گریت فن هونتهورست (Gerrit van Honthorst) است.
نقاشی لحظهای از محاکمهٔ مسیح در برابر سنهدرین (یک هیئت قضایی یهودی) را به تصویر میکشد.
این اثر در حدود سال ۱۶۱۷ به حدود سال با تکنیک رنگ روغن روی بوم خلق شده است.
نقاشی در حال حاضر در گالری ملی لندن نگهداری میشود.
نورپردازی دراماتیک با استفاده از یک شمع در مرکز چهرههای مسیح و مردی که روبهروی او نشسته و احتمالاً کاهن اعظم کایافا را روشن میکند.
@ba_dastan_nevisan
شرایط ارسال اثر
۱. قالب اثر
اثــر باید داستان کوتاه باشد.(رمان، شعر، یا سایر قالب ها پذیرفته نیست.)
هر شرکت کننده فقط یک اثــر مستقل ارسال کند.
۲. محدودیت ها:
اثــر نباید قبلاً در کتابی (فردی یا گروهی) منتشر شده باشد.
اثــر قبلاً در جشنوارهای حائز رتبه برتر نشده باشد.
آثار منتشر شده در نشریات، ویژه نامهها و جشنوارههاب بدون رتبه برتر قابل ارسال هستند.
۳.فرمت فایل:
اثــر ارسالی در قالب word (با پسوند doc یا docx) ارسال گردد.
از فونتهای استاندارد فارسی (Tahoma, mitra, naznin, zar , …) و در صفحات سفید ساده ارسال گردد.
اثــر باید به آدرس پست الکترونیکی انجمن (dariche۹۳.ir@gmail.com ) ارسال گردد.
صفحه اول باید به طور مجزا شامل این اطلاعات باشد:
۱- نام اثر.
۲- نام و نام خانوادگی نویسنده.
۳- شهر محل سکونت یا اقامت دایم.
۴- شماره ی تماس همراه.
5- آدرس ایمیل.
وب سایت جشنواره: www.dariche93.ir
پست الکترونیکی جشنواره:
dariche93.ir@gmail.com
جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره
۱۰۲۴ ۵۴۱ ۰۹۳۸ تماس حاصل فرمایید.
@daricheh93
http://Dariche93.ir
با دریغ دکتر حسن کامشاد (۴ تیر ۱۳۰۴ – ۱ خرداد ۱۴۰۴) مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی، در آستانۀ صدسالگی چشم از جهان فروبست.
کامشاد علاوه بر تألیف کتابهایی مانند پایهگذاران نثر جدید فارسی و مترجمان خائنان آثار بسیاری را به زبان فارسی ترجمه کرده است که از میان آنها میتوان به این کتابها اشاره کرد:
تاریخ چیست؟ (ادوارد هالِت کار)
تاریخ بیخردی (باربارا تاکمن)
دنیای سوفی (یوستین گردر)
درک یک پایان (جولیان بارنز)
کامشاد که در دانشگاه کمبریج به تدریس زبان فارسی پرداخته و در دانشگاه کالیفرنیا استاد مدعو بوده است، شرح حال و خاطرات خود را در کتاب دوجلدی حدیث نفس به رشتۀ نگارش درآورده است.
• دیدم هر تکهام از روی کوهی فریاد میزند:
«نه موسی نه ابراهیم؛ من... فقط...»
• مجموعۀ داستانِ کوتاهِ من موسی نیستم، اثر زهرا نادری
@authors_editor
🍃
#مستندی درباره #کرت_وُنهگات
#نویسنده برجستهٔ آمریکایی و اثر مشهور او #سلاخخانه_شماره_پنج
@ba_dastan_nevisan
https://B2n.ir/ju7310
🎯 خوانندهها از چه چیزهایی در کتابها متنفرند؟
🔴 ران چارلز، روزنامهنگار واشنگتنپست، چندی پیش در یک باشگاه کتابخوانی آنلاین، از خورههای کتاب پرسید: «در کتابها از چه چیزهایی متنفرید؟» ناگهان سیلی از جوابها جاری شد که در عین تفاوتهای زیادشان، شباهتهایی هم داشتند. چارلز تصمیم گرفت جوابها را دستهبندی کند و گزارشی دربارۀ آنها بنویسد. طبق جمعبندی او، احتمالاً منفورترین چیز در رمانها برای تعدادی زیادی از خوانندگان «صحنههای رؤیا» باشد.
🔴 یکی از خوانندهها برای چارلز نوشته بود: گاهی رؤیاها خوب از آب درمیآیند. مثلاً در سرود کریسمس دیکنز. ولی معمولاً صحنههای رؤیا خستهکنندهاند و نشانۀ نوشتن از سر تنبلی.
🔴 مسئلۀ بعدی: درازنویسی. جین ماری که کتابخوانی حرفهای است، گلایه کرده بود: نویسندههای پرفروش با کتابهای کوتاه شروع میکنند، اما بعد از چندتا جایزه، فکر میکنند کلماتشان از زر ناب است و هر چقدر بنویسند، نباید حذف شود. در نتیجه از کتابهای دویست صفحهای، میرسند به ماراتنهای تمامنشدنی هفتصد صفحهای.
🔴 درازنویسی فقط در تعداد صفحات هم نیست. نقلقولهای طولانی، توصیفات طولانی، توضیحات طولانی و پینوشتهای طولانی هم به همان اندازه منفورند.
🔴 غلط تایپی و ایرادهای دستورزبانی جایگاه بعدی را از آن خود کرده بودند. چندین نفر برای چارلز نوشته بودند اگر کتابی برای ناشرش آنقدر مهم نبوده که در فرایند آمادهسازی برای چاپ، غلط تایپی در آن باقی مانده، چرا ما باید آن کتاب را جدی بگیریم؟ شاید اصلا چنین کتابی ارزش خواندن نداشته باشد. یک غلط تایپی شاید قابلتحمل باشد، اما بیش از یک غلط، هرگز!
🔴 کلیشهها هم خواهان چندانی ندارند. برای نمونه خوانندگان به این موارد اشاره کردند: «حوصلۀ این را ندارم که شخصیتی بگوید: روز خیلی سختی داشتم.» «اشک در چشمانش حلقه زد؟ نه ممنون».
🔴 ایتالیک کردن جملات یا پاراگرافهایی از متن و حذفکردن یا استفادۀ اندک از گیومه و علائم سجاوندی هم جز چیزهایی است که خوانندگان زیادی از آن گلایه داشتند. در این زمینه بعضی نویسندگان، مانند کورمک مککارتی، کارنامۀ غیرقابلدفاعی دارند. چون حتی ممکن است یک فصل کامل از کتاب را ایتالیک کنند، یا همۀ گیومهها را از متن حذف کنند.
📌 آنچه خواندید گزارشی است از مطلب رون چارلز در واشنگتن پست، با عنوان «خوانندهها از چه چیزی در کتابها بیشتر از همه متنفرند؟ از رویاها تا ایتالیک» که در فوریه ۲۰۲۳ منتشر شده است.
🔸مشتاقانه منتظریم تا در غرفۀ ترجمان و در کنار شما کتابها را ورق بزنیم و مثل سالهای قبل گفتوگوهایی احتمالاً انتقادی و پُرچالش داشته باشیم. سالن شبستان، نبش راهروی ۲۵، انتشارات ترجمان علوم انسانی. ۱۷ تا ۲۷ اردیبهشت، ساعت ۱۰ تا ۲۰.
@tarjomaanweb
🍃
توصیهای از #ماریو_بارگاس_یوسا برای نویسندگان جوان.
سخت کار کنید، از کاری که میکنید لذت ببرید.
@ba_dasran_nevisan
ماریو بارگاس یوسا از میان ما رفت؛ نویسندهای که ادبیات را نه سرگرمی که ابزار تحلیلِ جهان و مداخله در آن میدید. صدای او از آن صداهایی بود که از درون زبان به سیاست و قدرت و واقعیتهای اجتماعی پژواک میداد و تلاش میکرد تا از طریق داستان، پیچیدگی نظمها و بینظمیها را روایت کند.
یوسا در آثارش مرز میان داستان و زندگی را محو کرد. نشان داد که چگونه میتوان از دل یک روایت ساده، سازوکارهای نظامهای سیاسی و شکستهای اخلاقی و تناقضهای فردی را به فهم و بیان درآورد. ادبیات برای او صرفاً ساختن جهانهای خیالی نبود؛ تمرینی بود برای خوانش واقعیت با نگاهی ژرفتر.
با مرگ یوسا بخشی از سنت نویسندگانی که مسئولیت اجتماعی را با جسارت تخیل درهم میآمیزند، خاموشتر میشود. اما متون او باقی میمانند: سندهایی از قرنی پرآشوب، و نشانههایی از اینکه چگونه میتوان هم نوشت، هم اندیشید، و هم ایستاد.
@nashrenow
🌨🌨❄️
و گویا پرونده سال داستانی ۱۴۰۳ برای من با انتشار داستان «این سوی پنجره، آن سوی دیوار» بسته شد. با داستانهایی که هنوز در من زندهاند تا راهی به بیرون بیابند.
داستان در شماره آخر اسفند #مجله #داستان_همشهری به شمارهٔ ۱۴۴ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شمارهٔ ۱۴۴ در صص ۱۰۵ تا ۱۰۹ چاپ شده است.
#زهرا_نادری
#انتشار
#داستان_کوتاه
@ba_dastan_navisan
🍃🍃🍃🍃🍃
مونالیزْ
ترانه و آهنگ: آرمین دیلم
تنظیم: سردار سرمست
نوازندگان: گلنوش حمیدی، سردار سرمست
میکس و مستر: کاوه عابدین
ضبط در استودیو صبا
@ba_dastan_nevisan
🌨🌨❄️
و گویا پرونده سال داستانی ۱۴۰۳ برای من با انتشار داستان «این سوی پنجره، آن سوی دیوار» بسته شد. با داستانهایی که هنوز در من زندهاند تا راهی به بیرون بیابند.
داستان در شماره آخر اسفند #مجله #داستان_همشهری به شمارهٔ ۱۴۴ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شمارهٔ ۱۴۴ در صص ۱۰۵ تا ۱۰۹ چاپ شده است.
#زهرا_نادری
#انتشار
#داستان_کوتاه
@ba_dastan_navisan
❄️
واکنش #دوریس_لسینگ به بردن جایزه نوبل و ecognition، ادبیات، نشانگر رابطه پیچیده او با شهرتتشکیلات ادبی بود. پاسخ اولیه لسینگ – «اوه، خدای من» حاکی از نوعی ناباوری نه هیجان بود این نشان میدهد که او جایزه را نه به عنوان تأییدی بر وقف مادامالعمر خود به نوشتن بلکه به عنوان تحمیلی بر شیوه زندگی ترجیحیاش، که بیشتر بر هنر خود متمرکز بود تا بر تحسین عمومی، میدید؛ او پیامدهای این جایزه را در دنیای ادبی درک میکرد بااینحال بیتفاوت و تقریباً بیاعتنا به نظر میرسید که این امر اولویت او را برای اصالت و فردیت بر تمجیدهای اجتماعی برجسته میکند. این نگرش را میتوان از طریق انتقاد دیرینهاش به سطحینگری که در صحنهٔ ادبی مشاهده میکرد؛ جاییکه جوایز اغلب بر شایستگی واقعی ادبی و عمق تجربه انسانی سایه میاندازند درک کرد.
او با اظهار اینکه «مردم ظرف یکی دو ماه تمام علاقه خود را از دست خواهند داد»، آگاهی خود را از الگوهای چرخهای توجه رسانهای و فرهنگ سلبریتیساز- نشان میدهد. اظهار او درک عمیقی از ناپایداری جوایز و هیاهوی رسانهای را منعکس میکند و دیدگاه او را مبنی بر اینکه ارزش ادبی در محتوای نوشته است و نه در تأیید خارجی تقویت میکند؛ این دیدگاه بر تعهد او به هنر خود تأکید میکند؛ او احساس میکرد که وقت و انرژیاش بهتر است صرف نوشتن شود تا صرف فعالیتهای تبلیغاتی که اغلب با جوایز مرتبط هستند.
علی فیلسوفی فیض
#جوایز_ادبی
@ba_dastan_nevisan
#صادق_هدایت
(۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ۱۹ فروردین ۱۳۳۰)
@derangsara #درنگسرا
محققان دانشگاه کلمبیا اومدن یک نقاشی رو به تعدادی از آزموندهندهها نشون دادن و ازشون پرسیدن:
«فرض کنین شما یه مشاور هنری هستین و ما یک نمایشگاه هنری داریم که فردا برگزار میشه و یک نمایشگاه هنری دیگه داریم که سال دیگه برگزار میشه. این نقاشی رو برای کدوم نمایشگاه انتخاب میکنین؟»
و به همین شکل دربارهی ۲۱ نقاشی مختلف از اونها سوال پرسیدن. بعد سوال دیگهای از اونها پرسیدن:
«فرض کنین یه نمایشگاه داریم که در همین منطقه برگزار میشه. و نمایشگاه دیگهای که در یه استان دیگه برگزار میشه. این نقاشی رو برای کدوم نمایشگاه انتخاب میکنین؟»
اما اونها با پرسیدن این سوالهای عجیب به دنبال چی بودن؟ این در واقع یک تحقیق عصبزیباییشناختی (نورواستتیکس) بوده و میخواستن رابطهی بین «نقاشیهای انتزاعی و فیگوراتیو» (بازنمایانه) رو با «زمان و مکان» در ذهن ما بسنجن.
جالبه که بیشتر پاسخدهندهها، نقاشیهای فیگوراتیو رو برای نمایشگاه فردا، و نقاشیهای انتزاعی رو برای نمایشگاه سال آینده انتخاب کردن.
همچنین نقاشیهای فیگوراتیو رو برای نمایشگاهی که در همین منطقهاس، و نقاشیهای انتزاعی رو برای نمایشگاهی که در یه استان دیگهاس انتخاب کردن.
این نشون میده که نقاشیای که عناصر عینی نداره و فاصلهی ذهنی بیشتری از ما داره، برای ما واقعا از نظر زمانی و مکانی هم دورتر و بعیدتر بهنظر میرسه.
The Response to Abstract and Figurative Art Based on Construal Level Theory
@zibaishenasi
🍃
اگر انسان بتواند در برابر دوستداشتهنشدن دوام بیاورد، تقریباً هیچچیز در جهان نمیتواند او را بههم بریزد.
#سقراط
با سپاس از فریاد ناصری
@ba_dastan_nevisan
🍃
«چیزی را که در حدِّ فهمِ چوپان سر کوه باشد من نمیگویم و نمینویسم.»
🖇 بخشی کوتاه از گفتوگوی سیاوش صوفینژاد با #محمدرضا_اصلانی
@ba_dastan_nevisan
.
حسن کامشاد، رفیق گرمابه و گلستان شاهرخ مسکوب، اینجا بریدهای از حدیث نفس، خودزندگینامهی خود را میخواند که از قول مسکوب میگوید: «ایرانی بودن گرفتاریها و بدبختیهای فراوانی دارد... زبان فارسی همه را جبران میکند.».
امروز زبان فارسی یکی از استادان و مترجمان خود را از دست داد.
یادش گرامی و نامش جاودان.
@irCDS
• داستان کوتاه من موسی نیستم
نویسنده: زهرا نادری
• گوینده: زینب مقیمی
تولید: علیاصغر تکلو
• موسیقی:
🎵 Hossein Alizadeh, Rak Kereshme Safir
🎵 Hossein Alizadeh, Avaze Shooshtari
🎵 Hossein Alizadeh, Torkaman
• @authors_editor
• @ba_dastan_nevisan
• @an_e_dastan
• امیدوارم که از آنچه امکانم بود، بیشترین بهره را -در تولید این اثر- برده باشم. آزموناش را به گوش شما میسپارم.
🍃
#مستندی درباره #کرت_ونهگات
#نویسنده برجستهٔ آمریکایی و اثر مشهور او #سلاخخانه_شماره_پنج
@ba_dastan_nevisan
https://b2n.ir/ju7310
🍃
#مستندی درباره #کرت_وُنهگات
#نویسنده برجستهٔ آمریکایی و اثر مشهور او #سلاخخانه_شماره_پنج
@ba_dastan_nevisan
https://B2n.ir/ju7310
🍃
#ماریو_بارگاس_یوسا، نویسنده نامدار پرویی و یکی از چهرههای برجسته #ادبیات_آمریکای_لاتین در حالی درگذشت که در بیش از نیم قرن فعالیت ادبی، آثاری مهم درباره قدرت، فساد و سیاست خلق کرد و در سال ۲۰۱۰ به جایزه نوبل ادبیات رسید.
ماریو بارگاس یوسا، رماننویس پرویی یکی از چهرههای محوری بود که انفجار جهانی در ادبیات آمریکای لاتین را شعلهور ساخت.
مرگ او در بیانیهای که به امضای فرزندانش، آلوارو، گونزالو و مورگانا بارگاس یوسا رسیده است، به صورت رسمی اعلام شد. آنها نوشتهاند: « بارگاس یوسا در آرامش در لیما، در میان اعضای خانوادهاش، درگذشت. رفتن او بستگان، دوستان و خوانندگانش را در سراسر جهان اندوهگین خواهد کرد، اما امیدواریم همانطور که ما احساس میکنیم، آنها نیز با این واقعیت تسلی یابند که او زندگیای طولانی، پرماجرا و پربار داشت، و بدنهای از آثار را از خود بر جای گذاشت که فراتر از دوران زندگی او خواهد رفت.»
در طول دوران حرفهای که بیش از ۵۰ سال به طول انجامید، بارگاس یوسا قدرت و فساد را در مجموعهای از رمانها مانند «قهرمان عصر ما»، «گفتوگو در کاتدرال» و «سور بُز» بررسی کرد.
ماریو بارگاس یوسا که زندگیای پرفراز و نشیب و به رنگارنگی داستانهایش داشت، همچنین تلاش نافرجامی برای ریاستجمهوری پرو داشت، با گابریل گارسیا مارکز دشمنی طولانیمدتی داشت، و در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل شد.
یوسا که در سال ۱۹۳۶ در آریکوئیپا به دنیا آمد، از سن ۱۵ سالگی به عنوان خبرنگار جنایی شروع به کار کرد. چهار سال بعد، او با خولیا اورکیدی، فرار و ازدواج کرد؛ حرکتی که پدرش آن را «یک اقدام مردانه» خواند.
سفر او به پاریس در سال ۱۹۵۸ آغاز ۱۶ سال زندگی در خارج از کشور بود؛ اقامت در مادرید، بارسلونا، لندن و پایتخت فرانسه. اما در حالی که بهعنوان روزنامهنگار، مجری رادیو و معلم کار میکرد، در آثار داستانیاش به سرزمین مادریاش بازگشت.
در سال ۱۹۶۳، نخستین رمانش را با عنوان «زمان قهرمان» در اسپانیا منتشر شد. اما این داستان درباره یک قتل در آکادمی نظامی لئونسیو پرادو (جایی که بارگاس یوسا به عنوان نوجوان دو سال را گذرانده بود) در پرو آنچنان شوکآور تلقی شد که گفته میشود ۱۰۰۰ نسخه از آن در میدان رژه این اکادمی سوزانده شد.
بارگاس یوسا در کنار نویسندگانی چون خولیو کورتاسار، کارلوس فوئنتس و گابریل گارسیا مارکز در مرکز جنبش شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین قرار گرفت. کتاب او در سال ۱۹۷۱ با عنوان «گارسیا مارکز: داستان خدایکشی»، ادبیات دنیای جدید را با دنیای قدیم به گفتوگو کشاند، اما دوستیاش با مارکز ادامه نیافت و وقتی مارکز در سال ۱۹۷۶ در بیرون یک سالن سینما در مکزیکوسیتی به او سلام کرد، با یک مشت به صورتش پاسخ او را داد.
سه سال پس از مرگ مارکز در سال ۲۰۱۴، یوسا در رویدادی در مادرید گفت از شنیدن خبر مرگ دوست سابقش ناراحت شده، اما از توضیح درباره دلایل دشمنی خودداری کرد.
او گفت: «ما داریم به سمت قلمرو خطرناکی میرویم. وقت آن است که این گفتوگو تمام شود.»
نمایشنامهها، داستانهای کوتاه و رمانهایی مانند «گفتوگو در کاتدرال»، «عمه خولیا»، «قصهگو» و «جنگ آخرالزمان» شهرت ادبی او را تثبیت کردند. اما همزمان با رشد جایگاهش، بارگاس یوسا بیشازپیش وارد سیاست شد.
ماریو بارگاس یوسا، رماننویس پرویی یکی از چهرههای محوری بود که انفجار جهانی در ادبیات آمریکای لاتین را شعلهور ساخت.
ماریو بارگاس یوسا، نویسنده نامدار پرویی و یکی از چهرههای برجسته ادبیات آمریکای لاتین در حالی درگذشت که در بیش از نیم قرن فعالیت ادبی، آثاری مهم درباره قدرت، فساد و سیاست خلق کرد و در سال ۲۰۱۰ به جایزه نوبل ادبیات رسید.
به گزارش ایسنا، ماریو بارگاس یوسا، رماننویس پرویی یکی از چهرههای محوری بود که انفجار جهانی در ادبیات آمریکای لاتین را شعلهور ساخت.
مرگ او در بیانیهای که به امضای فرزندانش، آلوارو، گونزالو و مورگانا بارگاس یوسا رسیده است، به صورت رسمی اعلام شد. آنها نوشتهاند: « بارگاس یوسا در آرامش در لیما، در میان اعضای خانوادهاش، درگذشت. رفتن او بستگان، دوستان و خوانندگانش را در سراسر جهان اندوهگین خواهد کرد، اما امیدواریم همانطور که ما احساس میکنیم، آنها نیز با این واقعیت تسلی یابند که او زندگیای طولانی، پرماجرا و پربار داشت، و بدنهای از آثار را از خود بر جای گذاشت که فراتر از دوران زندگی او خواهد رفت.»
در سال ۲۰۲۳، او اعلام کرد که جدیدترین رمانش با عنوان «سکوت خود را به تو تقدیم میکنم»، آخرین اثرش خواهد بود و اظهار کرد: «گرچه خوشبین هستم، اما فکر نمیکنم آنقدر زنده بمانم که بتوانم روی رمان جدیدی کار کنم، بهویژه چون نوشتن یک رمان برایم سه یا چهار سال طول میکشد. اما هرگز از کار دست نمیکشم و امیدوارم که قدرت ادامه دادن تا پایان را داشته باشم.»
@ba_dastan_nevisan
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری در گفتوگو با ایبنا:
موجودیت نویسنده از حال و روز مردمش خالی نیست
زهرا نادری، نویسنده و مدرس داستاننویسی گفت: ماهیت و موجودیت نویسنده از حال و روز خود و مردمش خالی نیست، اگرچه بیش از هرچیز با انسان سروکار داشته باشد، اما روایتگر میراثی است که با خود دارد و دورهای که در آن زیسته.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -بیتا ناصر: زهرا نادری، نویسندهای که در سال ۱۴۰۰ با مجموعه داستان «ملمداس» برای اولینبار خود و آثارش را به مخاطبان معرفی کرد، پس از سه سال و در دومینگام مجموعه داستان «من موسی نیستم» را با نشر لوگوس به انتشار رساند. او در این کتاب که به سر و سامان رسیدنش بیش از سه سال زمان برده، بیشتر روایتگر جامعه و مردم است؛ روایتگر گرفتاریها و رنجهایی که هرکدام از ما به نوعی و در سطحی با آن مواجه بودهایم.
ادامه خبر
پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
@ba_dastan_nevisan
🍃🍃🍃🍃🍃
بهارانهٔ امسال ما خبر انتشار اولین موزیک دوست نازنینمان آرمین دیلم است، هرکدام از این ترانهها که بیرون خواهند آمد، خاطرهای ماندگارند که در دفتر خاطرات ما ثبت شدهاند.
امیدوارم این صدا و این حضور ماندگار شود.
@ba_dastan_nevisan
❄️🔥
#جشن_سوری از جمله جشنهای آتش است. منظور از جشنهای آتش جشنهایی است که روشن کردن آتش برای سور و شادی انجام میشده است. مهمترین این جشنها عبارتند از جشن سوری، جشن سده در دهم بهمن، آذرگان در نهم آذر و شهریورگان در چهارم شهریور است.
قدیمیترین منبعی که در آن به جشن سوری اشاره شده است کتابِ «تاریخ بخارا» است. در این کتاب به صورت تلویحی آمده است که این جشن در سالهای میانی سدۀ چهارم هجری قمری، در زمان منصور ابن نوح سامانی در شهر بخارا، برگزار میشده است:
«چون امیر رشید از ستور بیفتاد و بمرد در شب غلامان به سرا اندر آمدند و به غارت مشغول شدند و سرای را آتش زدند تا همه بسوخت.... و چون امیر سدید منصور بن نوح به مُلک بنشست اندر ماه شوال، سال به سیصد و پنجاه به جوی مولیان، فرمود تا آن سرایها را دیگر بار عمارت کردند... هنوز سال تمام نشده بود که چون شبِ سوری چنانکه عادت قدیم است آتشی عظیم افروختند پارۀ آتش بجست و سقف سرای درگرفت و دیگرباره جملۀ سرای بسوخت.»
چند نکته در این نقل قابل توجّه است یکی اینکه جشن سوری را عادت قدیم دانسته یعنی مرسوم بوده است. دیگر اینکه گفته هنوز سال تمام نشده بود یعنی جشن سوری در روزهای پایانی سال برگزار میشده است و نهایتاً اینکه نامی از چهارشنبه نبرده است؛ زیرا در تقویم ایرانیان باستان هفته وجود نداشته است و سال عبارت بوده از دوازده ماه سی روزه که جمعاً سیصد و شصت روز میشده است و هر روز ِماه به نام یکی از اَمشاسپندان یا ایزدان بوده است و پنج روزه باقیمانده را پنجه مینامیدهاند و برای این پنج روز، پنج نام از گاثاها که سرودههای زرتشت بود انتخاب کرده بودند. در یکی از همین شبهای پنجه که برخی معتقدند اولین شب پنجه و برخی نیز بر این باورند آخرین شب بوده است، ایرانیان جشن سوری را با آتشافروزی برگزار میکردند.
به اعتقاد زرتشیان فروهر مردگان در پنج روز پایانی سال و پنج روز ابتدایی سال جدید به مدت ده روز از جایگاه اصلیشان از آسمان به شهر و دیار و خانۀ خود بازمیگردند و در میان بازماندگان زندگی میکنند. به همین خاطر خانهها را پاکیزه میکردند و لباس نو میپوشیدند. یکی دیگر از سنّتهای واجب این روزها نیز برافروختن آتش بر سر بامها و کوی و برزن بوده است.
در اینکه چرا این جشن به چهارشنبه آخر سال منتقل شده است چند عقیده وجود دارد:
بعد از حملۀ اعراب تقویم کنونی رایج شد و ماه به چهار هفته تقسیم شد. عربها چهارشنبه را نحس میدانستند. این عقیده میان ایرانیان نیز رایج شد. منوچهری دامغانی گوید: «چهارشنبه که روز بلاست باده بخور» بر همین اساس برخی معتقدند که به خاطر نحوست چهارشنبه، جشن سوری را به چهارشنبه آخرسال انتقال دادند تا با افروختن آتش و برپایی جشن و سرور از نحوست آن در امان بمانند.
برخی نیز معتقدند که این آیین آتش افروزی در نخستین دورههای اسلامی بهانهای برای یک قیام سیاسی گشته و در این روز سنتی و ملّی، ایرانیان برای رهائی از یوغ بیگانگان قیام کردهاند. در بیشتر روستاهای ایران میپندارند که این قیام را مختار به خوانخواهی امام حسین(ع)که مورد احترام ایرانیان بوده است؛ برابر با آخرین چهارشنبه سال انجام داده است و چون مختار دستور داده بود که برای اعلان قیام بر پشت بامها آتش بیفروزند و گروه زیادی از سپاهیان او از ایرانیان بودند، از آن سال به بعد جشن سوری را در سهشنبه شبِ آخر سال برگزار کردند.
شاید مختار برای گمراه کردن دشمن قیام خود را در شب سوری آغاز کرده است. یعنی در حالی که دشمن گمان میکرده است این آتشافروزی بنا به سنّت ایرانیان است؛ مختار آن را نشانه و رمز اعلام قیام قرار داده بوده است.
واژۀ سوری به معنای سرخ و سرخرنگ است و گلِ سوری یعنی گلِ سرخرنگ. این جشن را به این دلیل سوری نامیدهاند که عنصرِ اصلی آن برافروختنِ آتشِ سرخ رنگ است. استاد پورداود سنّت پریدن از روی آتش و خواندن ترانۀ «سرخی تو از آنِ من وزردی من از آن تو» را محصول روزگارانی میداند که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را فروغ ایزدی نمیدانستهاند؛ زیرا خواندن این ترانه و پریدن از روی آتش در نظر زرتشتیان زشت و ناسزا و اهانت به آتش این فروغ ایزدی است.
✍️احمد رضا نادری
منابع:
▪️تاریخ بخارا، ابوبکر محمد ابن جعفر النرشخی، ترجمۀ ابونصر احمد ابن محمّد ابن نصر القبادی، تلخیص محمد بن زفر بن عمر، تصحیح و تحشیه مدرّس رضوی، تهران مطبعۀ دولتی 1362، ص: 37
▪️گاهشماری و جشنهای ایران ِ باستان، هاشم رضی،انتشارات بهجت، 1380/ ص: 230 تا 235
▪️جهان فروری، دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران. ص: ۴۳
@ba_dastan_nevisan
❄️
🎨 #نقاشی broken eggs
🖌 اثر #ژان_باتیست_سیمئون _گرُوز (Jean-Baptiste Siméon Chardin نقاش فرانسوی قرن هجدهم)
@ba_dastan_nevisan
❄️
#دوریس_لسینگ
واکنش به بردن جایزه نوبل
@ba_dastan_nevisan
🌨❄️
درباره ضرورت حفظ حریم آزادی و تنهایی زنان
«خلاصه مقصودم فضایی است برای تجرّد و رهایی.»
#سیمون_دوبوار
ترجمه #بنفشه_فریسآبادی
@ba_dastan_nevisan
دوم بهمن، سالگرد درگذشت ابوالحسن نجفی (۱۳۰۶-۱۳۹۴)
عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
@theapll