موسسه فرهنگی تاریخی آتوسا به تاریخ و فرهنگ ایران میپردازیم و نشستهای علمی تخصصی در این حوزه برگزار می کنیم. ما را به دوستان خود معرفی بفرمایید.
سخنان امین نایبپور در نقد محتوایی و روشی (تئوری همهچیز) شروین وکیلی. دومین برنامه آسیبشناسی ملیگرایی رمانتیک
#شروین_وکیلی
«اسطورۀ عالیخانی»
✍️ مهدی تدینی
در طول دو دهۀ اخیر یک نام از گمنامی محض به اوج شهرت و اعتبار رسید... چه نامی؟ علینقی عالیخانی.
عالیخانی در رسانههای اصلاحطلبان به قهرمان و معمار توسعۀ ایران بدل شد. عالیخانی تبدیل شد به اسطورهای که توسعۀ صنعتی ایران همهش به دفتر کار او میرسید.
برای اینکه توضیح دهم این افسانهای که از عالیخانی ساختهند چقدر گمراهکنندهست و چه اهدافی در اصل داره، و از این مهمتر، برای اینکه نشون بدم اصلاً این اسطوره واقعیت نداره، لازمه گفتاری طولانی انجام بدم و مسئله رو مفصل شرح بدم.
اما بذارید اصل قضیه رو اینجا مختصراً بنویسم:
عالیخانی یک اسم رمزه برای بازنگری در دوران پهلوی، بدون اینکه لازم باشه همزمان در نقش و تصویر محمدرضاشاه هم بازنگری صورت بگیره. در واقع مشکل از اینجا پیش اومد که دیگه نمیشد توسعۀ ایران در دهههای چهل و پنجاه شمسی رو انکار کرد. از طرفی وقتی شاه عامل همۀ نارساییها معرفی شده بود، اگر الان از توسعۀ اون دوران صحبت میشد، یعنی باید در نقش شاه هم بازنگری صورت میگرفت.
در اینجا عالیخانی ناگهان مثل اسم رمز کشف شد! چطوری؟ اینطوری که میشد همۀ توسعه رو به عالیخانی و درایت شخصی او (و نه به هیچ کس دیگه، و نه به کلیت حاکمیت) نسبت داد. یعنی الان کس دیگهای عامل توسعۀ ایران معرفی میشد ــ لازم هم نبود از شاه نامی برده شود. تازه! یک امتیاز دیگه هم کشف کردند! گفتند اگر عالیخانی موفق نشد، تقصیر شاه بود! بنابراین، پکیجِ توجیهیِ کاملی ایجاد شد: چرا ایران توسعه پیدا کرد؟ چون عالیخانی در رأس امور بود؛ چی شد که همه چی خوب پیش نرفت؟ چون شاه نذاشت عالیخانی(ها) کار کنند.
صفر تا صد این روایت افسانهست؛ راستِ کار رسانههای اصلاحطلب تا مجبور به بازنگری تاریخی نشن؛ منتها در عین حال یه پدیدۀ موهوم و نامشخصی به اسم «تکنوکراسی» رو هم اختراع کنند تا بگن با «تکنوکراسی» میشه کشور رو جلو بود. نمایندگان این تکنوکراسی چه کسانیاند؟ اینکه دیگه سوال نداره! خودشون دیگه! نتیجهگیریِ سیاسی چی بود؟ این بود: پس آقای جمهوری اسلامی ما تکنوکراتیم! اجازه بدید همه چی رو مثل عالیخانی میسازیم! عنان امور رو بده دست ما، ببین چه گلی میکاریم!
عالیخانی پس از انقلاب مصاحبههای زیادی کرد. عالیخانیِ واقعی رو باید در مصاحبه با تاریخ شفاهی هاروارد پیدا کنید ــ که در دهۀ شصت انجام داده. اونجا هنوز فروتنی رو کامل کنار نگذاشته و دچار خودبزرگبینی نشده. در همون مصاحبۀ هاروارد میشه فهمید عالیخانی تا روز آخر سکانداریش از حمایت صددرصدی شاه برخوردار بود. اصلاً اومدن عالیخانی به دولت، موندنش در دولتهای عَلم، منصور و هویدا با فشار و اصرار شاه بود، موفقیتهاش هم همگی با حمایت مطلق شاه محقق شده بود ــ این چیزیه که خود عالیخانی به صراحت بیان میکنه.
مشکل عالیخانی این بود که وزارت دلش رو زده بود، دچار تکبر شده بود و دیگه وزرات رو برای خودش کم میدونست (از عوارض موفقیت در سنین جوانی!). به همین دلیل دولت هویدا دیگه براش تنگ بود و به دلیل اختلافاتی که با اعضای دولت هویدا داشت، خودش از دولت رفت ــ و البته شاه او رو در بهترین جای ممکن منصوب کرد: ریاست دانشگاه تهران که اون زمان یکی از سکوهای پرتاب به نخستوزیری بود.
بقیۀ ماجرا، قبل و بعدش، بماند... مسئله خیلی مفصلتر از این حرفاست. اما اگر قرار باشه در مورد عالیخانی ایرادی از شاه بگیریم، این نیست که چرا از عالیخانی حمایت نکرد یا چرا در کارش دخالت کرد، بلکه اینه که چرا اینهمه از چنین فردی حمایت کرد؟! عالیخانی در اون سن پایین و با اون سطح تجربه شایستۀ وزارت نبود! با چند سال کار در ساواک و یکی دو سال کار پارهوقت در اتاق بازرگانی و سازمان برنامه کسی شایستۀ وزارت نمیشه ــ و البته شاه احتمالاً تصورش این بود که این جوانِ بلندپرواز و جویای نام سیاستهای مطلوب خود او رو پیاده میکنه ــ و این جوان چنین هم کرد!/ مهدی تدینی
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
شبه علم و جهانهای موازی در علوم انسانی؛ بررسی مورد شروین وکیلی
* بخش هفتم
✍️ شهروز طوسی؛ عضو تیم علمی مؤسسه آتوسا
...وکیلی ادعا دارد از مدلی نظری بر پایه نظریه سیستمهای پیچیده در تمام زمینههای پژوهشی خود بهره میبرد. از آنجا که این حوزههای پژوهشی دامنه وسیعی را در علوم تجربی و انسانی و هنر و… را شامل میشود باید «نظریهٔ» او که «زُروان» میخواندش چیزی شبیه به «نظریهٔ همه چیز» یا Theory of Everything در فیزیک باشد!
دانشمندان فیزیک جدید معتقدند باید نظریهای یگانه وجود داشته باشد که همه قوانین هستی را توضیح میدهد اما بشر تا کنون موفق به کشف آن نشده است. این نظریه باید بتواند چهار نیروی بنیادین فیزیک جدید یعنی نیروی گرانش، الکترومغناطیس، نیروی هستهای قوی و ضعیف که هر کدام بیانی متفاوت از این نظریه هستند را در یک مدل منسجم ریاضی توضیح دهد و تناقض بین نظریه نسبیت عام و مکانیک کوانتوم را از میان بردارد. برای مثال استیون هاوکینگ در دورهای نظریه ریسمان را کاندیدای مناسبی برای نظریه همه چیز میدانست. بدیهیست که برای این موفقیت، پاسخهای نظریه ریسمان باید از آزمایشات چهار حوزه یاد شده سربلند بیرون بیاید.
وکیلی معتقد است نظریه او در علوم مختلف، از جمله علوم انسانی، پاسخهای درست میدهد. اگر ادعای او را بپذیریم، همچنان باید نخست این نظریه را در حوزههای گوناگون راستیآزمایی کرد. باید از آن پرسش کرد و محک زد. برای مثال میتوان پرسید این چگونه نظریهای است که قادر به دیدن سیر زوال اندیشه در ایران نیست و تاریخ آخرین هزاره ایران را، حتی در دوره قاجار، درخشان و پویا ارزیابی میکند.
طباطبایی نظریه زوال اندیشه خویش را با خوانش متون ادبی، فکری، و سیاسی دوران اشاره شده ارائه میدهد. با سنجش این متون روشن میشود که پویایی اندیشه سیاسی، اخلاق و حکمت عملی، تاریخنگاری تحلیلی، و اندیشه فلسفی ایرانی، هر کدام در نقطهای متوقف شدهاند. حتی از زمانی به بعد دیگر از شاهکارهای ادبی نظیر شاهنامه و تاریخ بیهقی و بوستان و گلستان و… خبری نیست.
در این دوران به تدریج اندیشه در ایران تعطیل شده و عارفان به متفکران قوم بدل گشتهاند. در تاریخنگاریها دیگر جز چاپلوسی و مدح حاکمان چیزی نمیبینیم و برای سبب رخدادهای تاریخی جز قضا و قدر الهی، تحلیل دیگری نمییابیم. تصور اینکه در غیاب مشروطه کشور ما چه فرقی با افغانستان امروز داشت دشوار مینماید. کار بدانجا رسیده بود که قدرت آخرین شاهان قاجار از باروی تهران فراتر نمیرفت و کشور در آستانه فروپاشی کامل قرار داشت. اما نظریه وکیلی نه تنها قادر به دیدن همه این اسناد و شواهد نیست، بلکه دوران مورد نظر را پویا و درخشان مییابد که قابل قیاس با اروپا بوده و مشروطه و ورود مدرنیته به آن آسیب زده است.
همچنین نظریه او قادر به تشخیص حضور پررنگ اندیشه و فلسفه یونان در فلسفه و حکمت عملی دوران اسلامی نیست یا به عمد آن را نادیده میگیرد.
[ادامه دارد...]
@atusa_sbu
شبه علم و جهانهای موازی در علوم انسانی؛ بررسی مورد شروین وکیلی
* بخش پنجم
✍️ شهروز طوسی؛ عضو تیم علمی مؤسسه آتوسا
...دوره مدرن مرحلهای از زندگی و دگرگشت تمدن است و انکار یا تضاد با آن نیز جز ستیز با تمدن نمیتواند باشد، مگر آنکه تعریف دلخواه خود را از مدرنیته ارائه کنیم همانگونه که وکیلی این کار را میکند. این ستیز میتواند عوامل گوناگونی داشته باشد. یکی از این عوامل چیزی است که طباطبایی با الهام از شعر حافظ از آن با عنوان توهّم «آنچه خود داشت…» یاد میکرد.
در این سرمشق فکری که از پایههای ملیگرایی (ناسیونالیسم) است، فرد گمان میکند که همه چیزهای خوبی که برای زندگی و پیشرفت نیاز دارد در گذشته تاریخی خود داشته است و نیازی به تمنّای چیزهای نو از «بیگانه» ندارد. او گذشته کشور خود را درخشان، و وضع نامطلوب فعلی را ناشی از «توطئه بیگانه» و استعمار میداند. بیگانه را از این رو در گیومه آوردهام، چرا که مفهوم بیگانه/اجنبی (شما بخوانید دشمن)، که ساخته این دستگاه ایدئولوژیک است ستون اصلی ملیگرایی را بر میسازد. در مکتب ملیگرایی، دیگران غیر از ما، به دو گروه بیگانگان بیخطر و بیگانگان توطئهگر تقسیم میشوند. عامل پیدایش این گرایش فکری شکلی ویژه و نادر از «کسنفوبیا» یا «بیگانههراسی» است.
در این مکتب به همه چیز از دریچه نظریه توطئه نگریسته میشود و فرد قادر نیست تا جایگاه واقعی خویشتن نسبت به جهان پیرامون را درک کند. برای مثال برای او قابل پذیرش نیست که مردمان جایی دیگر در تمدن جلوتر از ما بودهاند و به همین خاطر مدرنیته از سرزمین ایشان ظهور کرده است. بلکه پیشرفتشان ناشی از استعمار دیگران بوده، و مدرنیته ساخته دست آنها برای تداوم این چیرگی و استثمار است. بدین ترتیب همه چیز برای ستیز با مدرنیته فراهم میآید.
شروین وکیلی ادعا دارد که نظریه او زیرمجموعه «جریان ایرانشهری» است. با این مدعا او خود را در کنار سید جواد طباطبایی و ادامهدهنده راه او معرفی میکند. البته با ذکر این نکته که «انتقاداتی» به نظریه او دارد. نخست باید پرسید که «جریان ایرانشهری» چیست. چرا که طباطبایی موسس یا مبلغ هیچ جریانی نبود و کار او تنها پروژهای فکری در تاریخ اندیشه بود. پروژه طباطبایی هیچگونه نسبتی با احزاب، گروهها، جریانها و ایدئولوژیهای سیاسی گوناگون ندارد.
نظریه طباطبایی «زوال اندیشه و انحطاط ایران» نام دارد و معلوم نیست گفتار وکیلی که به کلی منکر زوال اندیشه و انحطاط تاریخی ایران است، چگونه و در کجا با طباطبایی پیوند مییابد.
[ادامه دارد...]
@atusa_sbu
شبه علم و جهانهای موازی در علوم انسانی؛ بررسی مورد شروین وکیلی
* بخش سوم
✍️ شهروز طوسی؛ عضو تیم علمی مؤسسه آتوسا
...تمدنی که ما امروز میشناسیم، در میانرودان و هلال حاصلخیز زاده شده و نوباوگی و کودکی خود را در آنجا گذرانده است. از دوره مدرن میتوان به عنوان دوره جوانی و بلوغ تمدن تعبیر کرد. تمدن در جاهای گوناگون به دلایل تاریخی افول میکند و از جایی دیگر سر بر میآورد. به همین دلایل خاص رشد تمدن از جایی در تاریخ، در خاور نزدیک متوقف شد و زایایی خود را از دست داد، و در این غیاب، تمدن در غرب به مسیر تکاملی خود ادامه داد. دقیقا به همین خاطر است که مدرنیته از غرب سر برآورد. چه بسا که اگر ما دچار انحطاط نمیشدیم، مدرنیته از ایران میآغازید.
این مبحث ذیل نظریه «شرایط امتناع» قرار میگیرد که سید جواد طباطبایی با اقتباس از «شرایط امکان» گاستن باشلار در آثار خود شرح داده است. حتی این اتفاق ممکن بود در شرق دور و در چین بیفتد. در آنصورت ما امروز به جای غربستیزی با شرقستیزی و دشمنی با چین روبهرو بودیم چرا که مدرنیته نه برساخت غرب، بلکه گامی در مسیر زندگی تمدن بشر است.
سوءتفاهم در معانی و شناخت پدیدهها نتایج وخیمی را به دنبال دارد. نقطه آغازین همه ایدئولوژیهای سیاسی مانند فاشیسم، کمونیسم، و اسلامگرایی، اشکال در درک درست مفاهیم پایه و اختلال در ارتباط ذهن با واقعیت است. ایدئولوژیها معمولا در مرحله نخست جهان را نفی نمیکنند بلکه جهانی موازی با تعاریف و قواعد خاص خود میسازند. فاشیسم و کمونیسم دو ایدئولوژی عصر مدرناند که به نابودی مدرنیته کمر بستهاند.
وکیلی این دو پدیده قرن بیستم را تنها بدین اعتبار که در دوره مدرن پدید آمدهاند و با بهرهگیری از ابزار مدرن به قدرت رسیدهاند دنباله مدرنیته میانگارد. حتی از این هم فراتر میرود و با همین استدلال ظهور گروههای بنیادگرای اسلامی همچون داعش را از عواقب مدرنیته برمیشمارد. به همین ترتیب او انقلاب پنجاه و هفت را انقلابی مدرن میداند. از همین جا به خوبی میتوان دید که او تا چه اندازه در درک مفاهیم پایه دچار خطاست. چرا که انقلابی را که قطار مدرنیته را در ایران متوقف و از ریل خارج کرده، مدرن میخواند. برای این منظور او طبق معمول تاریخچه و تعریف ویژه خود را از مدرنیته ارائه میدهد. در اینجا نیز لازم است تا به اصل مفهوم مدرن رجوع کنیم.
«مدرن» واژهای لاتین و به معنای نو و جدید است. به کار بردن این واژه در معنای خاص خود که امروز میشناسیم اشاره به دورهای دارد که در آن بشر اندیشیدن به سبک قدیم را رها کرده و به شیوهای جدید میاندیشد. این تغییر سرمشق نظری در هسته مرکزی خود شامل دگرگونی درک انسان از زمان، و جایگاهش نسبت به جهان، خدا و... میشود. در واقع مدرنیته، انسان نگونبختی را که ناگزیر از تبعیت بی قید و شرط از کلیسا بود و امکان اندیشیدن و طرح پرسش از چیستی و چرایی جایگاه فرودست خود در جهان را نداشت، به انسان خداگونه امروزی بدل کرده است.
یکی از ویژگیهای اصلی مدرنیته پرسشگری و عدم قطعیت آن است. همه مفاهیم مدرن سیالاند. در واقع در این سرمشق، هیچ قانون و برنامهریزی از پیش تعیینشدهای وجود ندارد و همه چیز بنا بر آگاهی و شرایط روز تعیین میشود. این ویژگی همان چیزی است که ایدئولوژیها، چه ایدئولوژی چپ، چه اسلامگرایی و چه ناسیونالیستی تاب آن را ندارند. زیرا ایدئولوژیها از مجموعه گزارههای از پیش تعیین شده تشکیل شدهاند. بنابراین همه ایدئولوژیها در ذات ضد مدرناند.
[ادامه دارد...]
@atusa_sbu
سخنان بهرام روشنضمیر در نقد شروین وکیلی. از رهبران (خودخوانده) جریان «ایرانگرایی».
Читать полностью…کنسرت نمایش سیصد و ایده ایران
✍امین داودی/ پژوهشگر تاریخ ایران و عضو تیم علمی موسسه آتوسا
🔸 نمایش «سیصد» اثر سهراب پورناظری، فراتر از یک اثر هنری صرف، به مثابه رویدادی فرهنگی-اجتماعی با ابعاد گسترده قابل تحلیل است. استقبال بینظیر در ایران و جوامع ایرانی خارج از کشور، ضرورت بررسی دقیقتر محتوای اثر و پیامهای چندلایه نهفته در آن را آشکار میسازد. اما راز این استقبال چیست؟ پورناظری چه هدفی را دنبال میکند؟ و چگونه «ایران» به مثابه یک مفهوم، در این اثر روایت میشود؟
🔸این اثر با الهام عمیق از شاهنامه فردوسی، روایتی سمبولیک از تاریخ ایران ارائه میدهد که در آن مغولان، نه به عنوان یک قوم خاص، بلکه به عنوان تجسم نیروهای مخرب و ضدایرانی (که میتوان آنها را به مثابه نماد ارتجاع سیاسی و فرهنگی در نظر گرفت) به تصویر کشیده میشوند. این نیروها به دنبال نابودی هویت و میراث فرهنگی ایران هستند. روایت، به شکلی هنرمندانه از طریق نمادها و تصاویر قدرتمند، به تعارض میان هویت ملی و نیروهای مخرب میپردازد. ساختار دراماتیک اثر، این کشمکش را در لایههای مختلفی از جمله سطح شخصی و ملی به نمایش میگذارد.
🔸در این روایت مغولان، به شکل نمادین، دشمنانِ آشتیناپذیر شاهنامه و نغمههای آسمانی هستند و نبردی سهمگینی بین «عشق و خون»، «ایران و ارتجاع» در میگیرد. یکی از صحنههای تأثیرگذار، لحظه قتل نمادین «دختر ایران» است. این واقعه، آسیبپذیری و لطمه خوردن هویت و شرافت ملی را به شکلی تلخ و نمادین به نمایش میگذارد. در ادامه، واکنش مادر دختر، که با برداشتن روسری از سر و پرتاب آن به زمین، نماد شورش علیه وضع موجود و درعین حال فریادی بر علیه ظلم و ستم و حجاب اجباری است و مقاومت و پایداری در برابر این تهدیدها را در مقابل مغولان به تصویر میکشد. این صحنه، بسیار تأثیرگذارتر از یک نمایش صرف است و احساسات ملی را در مواجهه با تجاوز به هویت و سرزمین به شکلی عمیق و دراماتیک منتقل میکند. واژه «بیزاری»، که بارها در اثر تکرار میشود، احساسات ملی را در برابر تجاوز به هویت و سرزمین به شکلی دقیق و تأثیرگذار بازتاب میدهد. مادر فریاد برمیآورد که با این جنایت هولناک، هیولایی به نام «بیزاری» در وجودش سر برآورده است. بیزاری از ارتجاع، بیزاری از ایرانستیزی و بیزاری از ظلم و ستمی که بر ایرانیان جاری است.
🔸فردوسی، با هنرنمایی نوید محمدزاده، به عنوان تجسم حافظه تاریخی ملت ایران ظاهر میشود. او نه تنها به معضلات زیستمحیطی و اجتماعی اشاره میکند، بلکه هشدار او مبنی بر عدم امکان نابودی ایران، پیامی امیدبخش از پایداری و دوام هویت ایرانی را به مخاطب منتقل میکند. عبارت «مغول تا خلوت خانههایمان نیز راه یافته است»، نفوذ عمیق نیروهای مخرب به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران را به صورت نمادین نشان میدهد. این سرآغازی میشود برای مبارزه دلاورانه ایرانیان برای رهایی از چنگال مغولان و سپس «دارا» به دعوت ملت ایران به میدان میآید و به همراه دختران و پسران ایرانزمین، بر ارتجاع پیروز میشود. پیروزی دارا و همراهانش بر ارتجاع، نمادی از مقاومت و پیروزی نهایی «ایده ایران» بر نیروهای ضدایرانی است، اما این پیروزی نه به صورت یک روایت ساده و صرفاً خوشبینانه، بلکه به طور طنینانداز و با تأکید بر مقاومت و مبارزه به تصویر کشیده میشود.
🔸پورناظری اذعان داشته است که از سال ۱۳۹۴، تحت تأثیر اندیشههای جواد طباطبایی قرار گرفته و با مطالعه آثار او، به درکی نوین از «مفهوم ایران» دست یافته است. این تأثیر شگرف، به زندگی هنری او سمت و سویی تازه بخشیده است.
🔸پورناظری، با بهرهگیری از عناصر تاریخی، به بازنمایی و بازخوانی مفهوم ایران با توجه به دغدغههای اجتماعی-سیاسی دوران معاصر میپردازد. او به جای بازگویی صرف تاریخ، از آن به عنوان ابزاری برای طرح مسائل امروز استفاده میکند.
🔸انتخاب مغولان به عنوان نماد ارتجاع، به دلیل تصویر تاریخی آنها به عنوان نیروهای ویرانگر و مخرب، انتخابی نمادین و هوشمندانه است. این انتخاب، به مخاطب کمک میکند تا مضامین مهم اثر را بهتر درک کند. استعاره از مغول به عنوان ارتجاع، پیامی روشن و نمادین درباره مخالفان هویت ملی و «نیروهای ضد توسعه ایران» ارائه میدهد.
🔸در نهایت، کنسرت نمایش «سیصد»، اثری پیچیده و چندلایه است که به شکلی خلاقانه «مفهوم ایران» را روایت میکند. پورناظری، با استفاده ماهرانه از زبان هنر و با تأثیرپذیری از اندیشههای تاریخی، به طرح موضوعات حساس اجتماعی و سیاسی میپردازد.
این اثر، مفهوم ایران را به عنوان یک هویت پویا و مقاوم در برابر نیروهای خارجی و داخلی، به صورت تأثیرگذار به تصویر میکشد./روزنامه آسیا
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
✅ مفهوم انحطاط در اندیشه فردوسی
دکتر امید غیاثی (عضو شورای علمی موسسه آتوسا)
🔸۲۵ اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی بر شما خجسته باد.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
احمد کسروی و ایران
#نسخه_صوتی
🔸احمد کسروی یکی از مهمترین مورخان و اندیشمندان تاریخ ایران است، اما به دلیل نگاههای ایدئولوژیک، آنچنان که باید به او پرداخته نشده است.
🔸متاسفانه، مفاهیم بعضاً غلطی نیز حول محور نام کسروی شکل گرفته است. در سلسله نشستهای «ایران کجاست»، نشستی با عنوان «مفهوم ملت و وطن در اندیشه احمد کسروی» با حضور ارزشمند اردلان کوزهگر، دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه تربیت مدرس، برگزار کردیم. در این گفتوگو، به بررسی دیدگاههای کسروی در مورد ملت و وطن میپردازیم.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
به یادِ بیرنگ؛ مشروطهخواهِ مهجورِ تبریزی
✍ آرسام محمودی
🔸علی حریری که بعدها نام خانوادگی بیرنگ را برای خود برگزید، از رجال ایرانپرست، آزادیخواه و مشروطهطلب تبریز در اواخر دوران قاجار بود. تاریخ دقیق فوت او نامعلوم است، اما چون روزنامه ناهید که توسط ابراهیم ناهید، دوست صمیمیاش منتشر میشد، آگهی درگذشت او را در شماره مورخ ۵ اردیبهشت ۱۳۲۱ چاپ کرده است، بنابراین، تاریخ درگذشت علی حریری (بیرنگ) باید بین روزهای یکم تا پنجم اردیبهشت ۱۳۲۱ باشد.
🔸کربلایی علی حریری از صنف بازاریان تبریز بود و با شروع تحولات مشروطه به صف مشروطهخواهان ملحق شد. عضو حزب دموکرات تبریز بود و در دوران محاصره تبریز به دست محمدعلیسلطان قجر، در کنار چندتن دیگر از مشروطهخواهان تبریزی، اسلحه به دست گرفت و «فوج نجات تبریز» را تشکیل داد. گروهی که وظیفه شکستن محاصره تبریز و تهیه آذوقه را برعهده داشت. در جریان جنگ جهانی اول و ماجرای قحطی حاصل از جنگ، کمکهای حزب دموکرات تبریز به مردم، باعث محبوبیت این حزب و اعضایش شد و قدرت در تبریز عملا در اختیار حزب دموکرات تبریز و سه تن از سران این حزب، محمد خیابانی، اسماعیل نوبری و علی حریری بود.
🔸در سالهای ابتدایی قرن بیستم، ایده اتحاد اسلام توسط عثمانی تبلیغ میشد و در برخی از شهرهای ایران، دفاتری نیز توسط ترکان عثمانی به نام اتحاد اسلام تأسیس شده بود. علی حریری و سایر اعضای حزب دموکرات تبریز، این حرکت را ایدهای استعماری از سوی عثمانی اعلام و با آن به مخالفت پرداخته و برای برچیدنشان کوشیدند. در جریان جنگ جهانی اول، ترکان عثمانی دست به اشغال تبریز و آذربایجان زدند که با مخالفت سخت حزب دموکرات تبریز و اعضایش همراه شد. مواضع حزب دموکرات و مخالفتش با ایده اتحاد اسلام و مقاومتش در برابر اشغال آذربایجان به دست ترکان عثمانی، باعث شد چندتن از سران حزب دموکرات تبریز از جمله محمد خیابانی و اسماعیل نوبری توسط ترکان، دستگیر، تبعید و زندانی شوند. در این میان علی حریری تلاشهای فراوانی برای بسیج عشایر آذربایجان بر علیه قوای اشغالگر عثمانی انجام داد.
🔸حریری همچنین در کنار همشهریان تبریزی خود، صادق رضازاده شفق، محمد نخجوانی و حیدرزاده، از نزدیکترین دوستان عارف قزوینی بود. رفاقتی که موجب شد عارف به آذربایجان توجهی ویژه نشان دهد. نامههای رد و بدل شده میان علی حریری با عارف قزوینی و سایر دوستانش، نشاندهنده علاقه بیحد و اندازه حریری به میهنش ایران و زادگاهش تبریز است. علی حریری در یکی از نامههایش به ابراهیم ناهید چنین نوشته است: «آذربایجانی همیشه اشخاص باشرف و ایرانینژاد و خدمتکار را از جان و دل دوست داشته و خدمات ایشان را تقدیر و همچنین بیشرفان اجنبیپرست و خائنین را دشمن وطن خود دانسته و هر وقت توانست سزایشان را به کنارشان خواهد گذاشت.»
🔸اشعار و تصانیفی هم که عارف برای آذربایجان سرود، حاصل همین رفاقت مشروطهخواهان تبریزی با او و بر اثر تلقینات و درخواستهای آنان است. همچنین عارف در سفر چندماههای که به تبریز داشت، در منزل علی حریری (بیرنگ) در محله ششگلان تبریز ساکن شد و از آنجایی که منزل ابوالحسنخان اقبال آذر نیز در همین محله بود، در زمان اقامت عارف در تبریز، شبهای بسیاری، مجالس خوانندگی با حضور عارف و اقبال آذر در منزل علی حریری برگزار میشد. در نهایت هم به پیشنهاد حریری و یاران تبریزیاش، عارف دو کنسرت در تبریز برگزار کرد که قبلاً در یادداشتی جداگانه، ماجرای آن و حواشیاش شرح داده شده است.
🔸پس از فوت علی حریری (بیرنگ)، دکتر صادق شفق، یار، همشهری و همسنگر دیرینه او در دوران مشروطه در تبریز، مطلبی پر سوز و گداز و پراحساس برای او نوشت که در شماره مورخ ۸ اردیبهشت ۱۳۲۱ نشریه ناهید منتشر شد که برای مطالعه آن میتوان به آرشیو روزنامه ناهید یا کتاب «اخبار عارف قزوینی در مطبوعات» نوشته مهدی نورمحمدی مراجعه کرد./آسیانیوز
https://B2n.ir/tg1263
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
نیوشا عسکریان و دغدغه زبان فارسی
🔸در اولین قسمت از مجموعه برنامههای «جوانههای ایران»، میزبان نیوشا عسکریان، فعال پر دغدغه حوزه زبان و ادبیات فارسی بودیم.
🔸در این گفتوگو، به بررسی دغدغهها، اهداف و حتی جنبههای شخصی زندگی او پرداختیم. ویدئوی کامل این مصاحبه جذاب را در کانال یوتیوب روزنامه آسیا تماشا کنید.
لینک ویدیو گفتگو:
https://www.youtube.com/watch?v=5uLOHEMrVZU
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
گفتوگوی آسیا با محمد آلبوعلی، پژوهشگر تاریخ خوزستان؛
عربهای خوزستان؛ از مرزبانی ایران تا همگرایی ملی
🔸️ایران به عنوان کشوری با تنوع قومی و فرهنگی، همواره محل تعاملات و تحولات گوناگونی بوده است. یکی از این گروههای قومی، عربهای خوزستان هستند که تاریخچهای غنی و پیچیده دارند. برای بررسی جایگاه این قوم در تاریخ ایران، روابطشان با دولت مرکزی در ادوار مختلف، در سلسله نشستهای «ایران کجاست» در مؤسسه علمی و تاریخی آتوسا و آسیانیوز ایران گفتوگویی با آقای محمد البوعلی، پژوهشگر تاریخ خوزستان و دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه شهید بهشتی، انجام شد.
ادامه خبر
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
آتوسا در ۱۴۰۳ و مقدمه ورود به ۱۴۰۴
ویدیو را مشاهده بفرمایید
در سال گذشته، موسسه علمی و تاریخی آتوسا با همکاری روزنامه آسیا، ۱۷ نشست علمی و تخصصی با عنوان «ایران کجاست؟» و با محوریت «ایده ایران» برگزار کرد. برای سال ۱۴۰۴، برنامههای متنوع و گستردهای در حوزه تاریخ ایران و اندیشه سیاسی در دست تهیه داریم و تلاش خود را برای معرفی فرهنگ و تمدن ایران دوچندان خواهیم کرد. برای آشنایی بیشتر، تیزر معرفی برنامهها را مشاهده بفرمایید.
برای دسترسی به لینک ۱۷ نشست اینجا کلیک کنید
اعضای تیم علمی موسسه آتوسا:
* مریم روشنبین
* اردلان کوزهگر
* امید غیاثی
* رضا اردو
* محسن نورمحمد
* رامین البرزی
* شهروز طوسی
* امین داودی
سال ۱۴۰۴ را به همه همراهان « موسسه آتوسا» تبریک میگوییم. به امید پیروزی ملت ایران.
🆔 @atusa_sbu
🔴 برشی از کتابِ
«ایران؛ برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها»
✍ به قلم سیروس غنی
هنگام حملۀ روس و انگلیس [در شهریور ماه ۱۳۲۰ خورشیدی] حکومتی مرکزی و قدرتمند، آزاد از دستکاری قدرتهای خارجی، آزاد از هرگونه گردنکشی عشیرهای و نفوذ ناروای مذهبی، بر ایران فرمان میراند، حکومتی که ایران نظیرش را در ۱۴۰ سال گذشتۀ تاریخ خود به چشم ندیده بود.
ساختار مالی کشور استوار بود و گامهای نخست صنعتی شدن برداشته شده بود. سیر قهقراییِ ظاهراً عجین در رگ و پی زندگی ایران، در ظرف پانزده سال از میان رفته بود و نهادهایی به وجود آمده بود که پنجاه سال فقط حرفش زده شده بود اما قدمی به سوی آن برداشته نشده بود.
وجود مراکز متعدد قدرت، ویژگی دوران پیش از پهلوی بود. رضاشاه سرکردگان و گروههای قدیمی را از بین برد، نهادهای نوین به وجود آورد و شالودۀ فعالیتهای فزایندۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دولت را ریخت. مکتب و مسلکی جدید خاصه شکل تازهای ملیگرایی پیافکند و در واقع دولت ملی امروزی ایران را بنیان نهاد.
رضاشاه، فیلسوفشاهِ افلاطونی نبود، و مسلماً نقایص بسیار داشت، ولی بیگمان پدرِ ایرانِ نوین و معمار تاریخِ قرنِ بیستمِ کشور ما بود.
🔴 بُنمایه:
«ایران؛ برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها»، سیروس غنی، ترجمۀ حسن کامشاد، انتشارات نیلوفر، ص ۴۲۷ و ۴۲۸
🆔 @atusa_sbu
موقعیت پیچیده استراتژیک ایران در خاورمیانه!
کشور ایران در ویرانسرای خاورمیانه با کشورهایی چون افغانستان، عراق، ترکمنستان و پاکستان هم مرز است و همراه با بسیاری از کشورهای عربی دیگر در این منطقه قرار گرفته است اما به لحاظ فکری و فرهنگی و تاریخی شباهت زیادی به این کشورها ندارد.
🔸اما جالب است که خیلیها گفتهاند کتاب "نظریه انحطاط" بر اساس دیدگاه هگلی نوشته شده است و طنز قضیه هم همینجاست. کجایش هگلی است؟ این اتفاقا کلاوزویتسی است.
🔸کلاوزویتس در جایی توضیح میدهد که فرض کنید ما دشمنی داریم و در موقعیت و وضعیت استراتژیکی گیر کردهایم که موقعیت ما نیست در این صورت باید سعی کنیم از آن بیرون بیاییم و برای بیرون آمدن از آن موقعیت باید آرایش نظامی متفاوتی داشته باشیم و این اصطلاحات را آنجا به کار میبرد.
🔸به هرحال با وجود اشارههای گذرایی که من در کتاب نظریه انحطاط به برخی دیدگاههای کلاوزویتس کردهام اما آن نقل قولها به راحتی دیده نمیشوند. حال چون شما به لحاظ روش شناسی از من سوال کردید این که من در تالیف آثارم از چه روشهایی استفاده کردهام؟ پاسخ کلی این است که روش من استراتژیک است.
🔸مسئله به این پرسشها باز میگردد که مثلا مهرهها را در کدام قسمت باید بچینم؟ چه درکی از این شرایط داریم؟ موضوع جنگ اصلا چیست؟ این گونه پرسشها در برخی از کتابهایم مانند "نظریه انحطاط" زیاد مطرح شده است و در برخی کتابهای دیگر که در آینده نزدیک چاپ خواهد شد تا اندازهای زوایای دیگری از این پرسشها مطرح خواهند شد البته نه به صورت دقیق و کاملش! اصولا نوع تلقی که من از ایران دارم با بقیه پژوهشگران متفاوت است یکی از دیدگاههای من این است که ما ایرانیان گرچه به لحاظ جغرافیایی در منطقه خاورمیانه قرار گرفتهایم ولی در واقعیت امر به این منطقه تعلق نداریم.
🔸به عبارت دیگر کشور ایران از نظر جغرافیایی در ویرانسرای خاورمیانه با کشورهایی چون افغانستان، عراق، ترکمنستان و پاکستان هم مرز است و همراه با بسیاری از کشورهای عربی دیگر در این منطقه قرار گرفته است اما به لحاظ فکری و فرهنگی و تاریخی شباهت زیادی به این کشورها ندارد.
زمانی بود که ما در این منطقه تعیین کننده بودیم و تمامی این کشورها اگرچه به زبانهای مختلف صحبت میکردند اما همگی از فرهنگ ما متاثر بودند.
🔸در واقع کشور ایران تمدنی را در این منطقه به وجود آورده بود و این تمدن استراتژی لازم را داشت. الان به نظر من ایران آن استراتژی را از دست داده است و ما اکنون در این موقعیتی که به سر میبریم هستیم و البته به لحاظ جغرافیایی دیگر کاری نمیتوانیم بکنیم اما پرسش اصلی اینجاست که چگونه میشود هم در این منطقه باشیم و هم به اینجا تعلق نداشته باشیم و در ضمن زمان تعیین کننده تحولات آینده نیز باشیم؟
🔸این همان جنبه استراتژیک قضیه است که در موردش صحبت کردم و شاید بعدها بتوان آن را بیشتر توضیح داد در این زمینه بود که اشاره کردم یکی از اندیشمندانی که بر دیدگاههای من تاثیر بسیار گذاشته است شخصی جز کلاوزویتس نیست.
جواد طباطبایی، گفتگو با علی عظیمی نژادان
🆔 @atusa_sbu
سخنان بهرام روشنضمیر در نقد محتوایی و شناختی شروین وکیلی درباره ایران. دومین برنامه آسیبشناسی، ملیگرایی رمانتیک: نقد شروین وکیلی.
#شروین_وکیلی
شبه علم و جهانهای موازی در علوم انسانی؛ بررسی مورد شروین وکیلی
* بخش هشتم و پایانی
✍️ شهروز طوسی؛ عضو تیم علمی مؤسسه آتوسا
... «دستگاه نظریِ» وکیلی تحلیل عجیبی از یونان باستان ارائه میکند. او سطح تمدنی، سیاست، اندیشه، هنر و… در یونان را نازل و ابتدایی ارزیابی میکند. به باور وکیلی فلسفه در یونان درونزاد نبوده و آن بخشهایی از اندیشه در یونان نیز که قابل توجه هستند از ایران به آنجا راه یافتهاند و بسیاری از متون کلاسیک یونانی از جمله آثار سقراط و افلاطون و ارسطو، تا امروز، به سهو یا به عمد اشتباه ترجمه شدهاند.
در واقع او معتقد است که فهم همگان از درونمایه واقعی فلسفه یونان به مدت دو و نیم هزاره دچار کژفهمی بوده است و تصویر خیالی از معجزه یونانی، ساخته و پرداخته غرب برای توجیه برتری امروز خویش است.
اما این برونداد نظریهٔ او نیز زمانی که به محک اسناد میخورد سربلند بیرون نمیآید. تصویر امروز از یونان بر مبنای مواد تاریخی و باستانشناسی استوار شده است و نه تصاویر برساخته غرب در دوره جدید. خلاف گفته او، میزان حجم متون یونانی و لاتین از کل حجم متون تولید شده در کل «حوزه تمدن ایرانیِ» مورد اشارهاش به اندازه قابل توجهی بیشتر است.
با بررسی محتوای متون، اوضاع برای راستیآزمایی دیدگاه او از این هم بدتر میشود. همچنین او نمیتواند توضیح دهد که اگر مبانی فلسفه از ایران به یونان رفته، پس چرا در خود ایران خبری از آثاری با محتوا و سطح کیفی مشابه یافت نشده است. اگر گاهان زرتشت سرآغاز فلسفه است، چرا پس از او سیر اندیشه فلسفی در ایران امتداد نیافته است.
از این خطاها و تناقضات در نظریه و نتایج کار وکیلی فراوان میتوان یافت. با توجه به حجم چشمگیر آثار او پرداختن به هر یک از آنها زمان زیادی میبرد. اما نگارنده برای نتیجهگیری مؤثر پیشنهادی دارد. میتوان در جلسهای مشترک با افراد متخصص در حوزههای مورد بحث و با حضور خود ایشان، به داوری درباره نظریه و آثارشان نشست. این نشست میتواند فقط به صورت پرسش و پاسخ باشد. چند پرسش از مجموعه متن کتابها مطرح شود و ایشان به پاسخ به پرسشها و نقدها بپردازند. شاید تا امروز نشستهای بسیاری در مورد آثار دکتر شروین وکیلی برگزار شده باشد، اما عموما منتقدان حاضر از افرادی بودهاند که در موضوع مورد بحث جلسه تخصص نداشته و کارشناسانی هر چند خبره، اما از رشتههایی دیگر بودهاند.
این حجم از محتوای تولید شده نیاز دارد تا به گفتوگو و پرسش جدی گذاشته شود. وگرنه سخن گفتن بدون پاسخگویی تا امروز در کشور ما رواج زیادی داشته است و دارد. همگی ما به خوبی این دست افراد را میشناسیم که همه امکانات و تریبونهای رسمی یا غیر رسمی کشور را در اختیار دارند اما به کسی پاسخگو نیستند و گفتارشان تنها در یک جهت جریان مییابد. بد نیست اگر ما ادعا داریم که با ایشان متفاوتیم در عمل هم ادعای خود را اثبات کنیم. در اینصورت مخاطبان میتوانند در فضایی علمی و منطقی و به دور از هیاهو به داوری بنشینند.
پایان
@atusa_sbu
شبه علم و جهانهای موازی در علوم انسانی؛ بررسی مورد شروین وکیلی
* بخش ششم
✍️ شهروز طوسی؛ عضو تیم علمی مؤسسه آتوسا
...طباطبایی همچون بسیاری از مورخان دوران اسلامی نظیر جاحظ بصری، عقیده داشت که ایرانیان از دوره باستان آیینی ویژه برای کشورداری داشتند که در دوره اسلامی نیز تداوم پیدا کرده است. تداومی توأم با زوال که از نظریه شاهی آرمانی، به مرور به وسیلهای برای توجیه سلطنت مطلقه میل کرد. تا اینکه در دوران جدید و پس از شکست ایران در جنگهای ایران و روس ما آگاه شدیم که این سنت دیگر نمیتواند پاسخگوی ادامه حیات ما باشد. بنابراین پروژه نوسازی ایران در دربار قاجار و در دارالسلطنه تبریز توسط میرزا عیسی قائم مقام اول و پسر او میرزا ابوالقاسم فراهانی کلید خورد.
این پروژه که امروز ما آن را با نام مشروطه میشناسیم، تلاش ویژه نخبگان ایرانی برای نوآیین کردن دولت و ملت کهن ایرانی بود. تلاشی که با پیروزی مشروطه و تداوم آن به ثمر نشست. مشروطه جنبش خروج از قرون وسطی و مدرنیزاسیون ایران بود. وکیلی دقیقا به همین خاطر آن را نیز سوغات فرنگ دانسته و مشروطه و نهادهای برخاسته از آن را اصیل نمیداند. به زعم او بسیاری از بحرانها و مشکلات امروز از مشروطه برآمده چرا که با سنت تاریخی ما بیگانه است.
در اینجا نیز به تقابل جدی دیدگاه او با طباطبایی بر میخوریم. زیرا طباطبایی زبان گویای مشروطه است و آن را نقطه عطفی برابر مسیر انحطاط ایران میداند. مشروطه حرکتی آگاهانه از سوی نخبگان ایرانی بود که از اندیشه ایرانشهری که به زوال گرفتار بود عبور کرد و با وامگیری ابزار و امکانات مدرن به نوسازی دولت-ملت ایران پرداخت در عین اینکه از عناصر بنیادین آن نیز بهره میبرد.
این تلفیق آگاهانه و تحسینبرانگیزِ قدیم و جدید را میتوان در مذاکرات مجلس اول مشاهده کرد. جایی که نمایندگان با آگاهی کامل نسبت به ملت تاریخی ایران، به تأسیس مناسبات و نهادهای جدید، و همچنین تبدیل سنت و فقه به حقوق جدید میپردازند. در این جنبش علمای شیعه نیز نقشی اساسی بازی میکنند. چون بدون موافقت ایشان، امکان پیروزی مشروطه و تأسیس حقوق جدید وجود نداشت. ایشان نه تنها با مشروطه همراه شدند بلکه توجیهاتی شرعی برای آن دست و پا کردند چرا که به خوبی بر ضرورت برپایی آن آگاه بودند.
همچنین طباطبایی باور داشت که اندیشه در ایران دارای سه نصّ بوده است. نخست اندیشه ایرانشهری، دوم فلسفه یونانی، و سوم تفکر اسلامی، که وکیلی حضور اندیشه یونان باستان در ایران را نادیده میانگارد.
اگر طبق مجموعه آثار طباطبایی به تاریخ ایران در دستکم هزاره اخیر بنگریم، در طی سیر قهقرایی آن هیچ حرکتی رو به جلو را به غیر از مشروطه نمییابیم. بخش مهمی از پروژه فکری طباطبایی توضیح همین است. بنابراین دیدگاه وکیلی نه صرفا «انتقاداتی» چند به طباطبایی، بلکه دقیقا در نقطه مقابلش قرار دارد و ناقض آن است.
کنار هم گذاشتن طباطبایی و وکیلی در یک گروه با عنوان «جریان ایرانشهری» آشکارا خطایی بزرگ است. خطایی که شاید حتی خود او در خیال آن به سر میبرد که او را واداشته تا چندی پس از مرگ طباطبایی یادداشتی با عنوان «ستاندنِ دادِ طباطبایی» بنویسد. اینکه چرا او در زمان حیات طباطبایی هیچ انتقادی را به اندیشه و آراء وی وارد نکرده، و یا به طور مشخص درباره آن سخنی نگفته، جای پرسش دارد.
[ادامه دارد...]
@atusa_sbu
شبه علم و جهانهای موازی در علوم انسانی؛ بررسی مورد شروین وکیلی
* بخش چهارم
✍️ شهروز طوسی؛ عضو تیم علمی مؤسسه آتوسا
...وکیلی تصویر خاص برساختهای از سنت ایرانی که در ذهن خود دارد و آن را «ایرانشهری» مینامد، به کلی جدا از مدرنیته و بدیل آن میپندارد. غافل از آنکه بسیاری از شاهان ایران باستان، به گونهای، مدرن بودهاند. آنها از هر ایده و روش نو که در امر کشورداری و توسعه اجتماعی و اقتصادی و هنری و…، نزد هر کسی که بود، به گرمی استقبال میکردند.
شاید عبارت «یوناندوست» بر روی سکههای اشکانیان غلط انداز باشد. زیرا که نه تنها ایشان، بلکه شاهان هخامنشی و ساسانی نیز به یونان و دستاوردهای آن علاقه و توجه ویژه داشتند. آنان از کودکی زبان یونانی میآموختند و به متون یونانی مسلط بودند.
خسرو انوشیروان پزشکان و فیلسوفان یونانی را در جندیشاپور جای داد تا به تدریس و توسعه دانش خود در ایران بپردازند. بسیاری از سنتهای سیاسی در این دوره برگرفته از سنت یونانی هستند. عبارت «چهر از یزدان»، که ساسانیان به عنوان عبارتی مشروعیتزا به کار میبردند، ترجمه لقب شاهان سلوکی(εκ γενος θεον) است. به نقل از دیوگنس، داریوش هخامنشی از هراکلیتوس، فیلسوف یونانی، دعوت کرد تا برای شرح کتاب خود به دربار هخامنشی بیاید. جنگهای ایران و یونان، نه از جنس تضاد هستیشناسانه یا آنتاگونیستی، بلکه از جنس رقابت پایدار بود. شاهد آنکه فتح چندباره آتن هیچ خللی در حیات اجتماعی و فرهنگی آن ایجاد نکرد. توضیح این ارتباط تنگاتنگ از حوصله این متن خارج است و رسالهها و دفترهای بسیاری میطلبد.
این توجه ویژه شاهان ایرانی به مردمان دیگر فقط شامل یونان نمیشد. آنچه به عنوان هنر هخامنشی در بناهای ایشان میشناسیم، ترکیبی از هنر اقوام تابعه شاهنشاهی است. بسیاری از نقوش برجسته اساطیری در تخت جمشید، همان اساطیر میانرودانی هستند و به سختی میتوان نقشی که کاملا بنمایه ایرانی و بومی دارد در آن یافت.
همچنین بسیاری از سنتها و آیین کشورداری، دیوانسالاری، معماری، هنر، خط، گاهشماری، و حتی سنتهای فرهنگی دوره هخامنشی از ایلام، اورارتو و میانرودان وامگیری شده است. این نشان میدهد که ایشان هیچگونه تعصب قومی نداشتند و از بهینهترین و بهروزترین شیوههای اقوام دیگر بهره میبردند. بنابراین خلاف تصور وکیلی، اگر در یک یارکشی خیالی قرار بود دو تیم «ایرانشهری» و مدرنیته داشته باشیم، شاهان ایران باستان در تیم مدرنیته قرار میگرفتند.
اگر کلیشه «غرب» و «شرق» را بپذیریم، ایران زیرمجموعه غرب محسوب میشود و نه شرق. هگل پیدایش رایش یا شاهنشاهی هخامنشی را نقطه زایش تاریخ میداند. او میگوید: روح در مسیر رشد خود از شرق به غرب سفر کرده و در آنجا به بلوغ رسیده است. روح در آغاز ایستا و منفعل بود تا اینکه به ایران رسید و در آنجا برای نخستین بار عینیت پیدا کرد. به تعبیر هگل روح در ایران حرکت دیالکتیکی خود را آغاز کرد. به همین خاطر روح در سفر خود زمانی که از ایران گذر میکند احساس غریبگی ندارد.
شاید در نگاه اول سخن هگل رمانتیک و نژادپرستانه به نظر برسد. اما با خوانش دقیقتر میتوان گفت که این سخن، پرابلماتیک بوده و به معنای واقعی کلمه «مسئله» است. مسئلهای که متغیر مرکزی آن آزادی و فردیت انسان است. هگل آنقدر ناآگاه نبود که نداند هزارهها پیش از تشکیل شاهنشاهی هخامنشی، امپراطوریهای قدرتمند دیگری در جهان وجود داشتهاند. اما بحث او ناظر بر فهم خاصی از تاریخ است. نقطه عطفی که جهان پیش و پس از آن تفاوتهای چشمگیری با هم دارند. بنابراین میتوان، به انضمام و تسامح، مدرنیته و غرب را همان دنباله ایران هخامنشی دانست.
[ادامه دارد...]
@atusa_sbu
شبه علم و جهانهای موازی در علوم انسانی؛ بررسی مورد شروین وکیلی
* بخش دوم
✍️ شهروز طوسی؛ عضو تیم علمی مؤسسه آتوسا
...به نظر میرسد که شروین وکیلی در برخی از تعاریف و مفاهیم پایه دچار اشکال است. برای مثال رویکردی که او برای شناخت تمدن دارد و روی آن پا میفشارد به رویکرد ساموئل هانتینگتون و نظریه برخورد تمدنهایش نزدیک است. او در تعریفی ویژه میگوید:«یک تمدن مجموعه شهرهایی است که به وسیله راههایی با یکدیگر در ارتباطند و تجارت میکنند.»
همچنین او شش حوزه تمدنی مستقل از هم در طول تاریخ را برمیشمارد که کهنترین و دیرپاترین آنها را حوزه تمدنی ایران میداند و معتقد است که دیگر تمدنها، جز چین، توسط تمدن اروپایی منقرض شدهاند و ستیز اروپا با تمدنهای بازمانده از جمله ایران همچنان ادامه دارد. در اینجا باید توجه کرد که نظریه هانتینگتون تنها تعریف موجود درباره تمدن را ارائه نمیدهد. او یک متفکر سیاسی بود و در زمینه شناخت تمدن تخصصی نداشت و نظریه او بیشتر به ایدئولوژیهای سیاسی شباهت دارد تا یک نظریه علمی.
شخص دیگری که وکیلی به او ارجاع میدهد اسوالد اشپنگلر است که در دسته فلسفه تاریخ با سبک رمانتیک و غیرعلمی قرار میگیرد. اشپنگلر چهار تمدن غربی، مصری، چینی و هندی را مستقل از هم میدانست. این تکنیک فراوان در کارهای وکیلی دیده میشود. او معمولا به کسانی ارجاع میدهد که در رشته مورد بحث تخصص جدی ندارند و یا روششناسی و گفتارشان از فرضیههای نامستند و مشکوکی تشکیل شده که حتی در میان خود جامعه تخصصی آن موضوع بحثبرانگیز و بیاعتبارند.
تعریف وکیلی برای مجزا کردن تمدنهای ایرانی، مصری و اروپایی دارای چند ایراد است. نخست آن که این سه تمدن هم توسط راهها با یکدیگر مرتبط بودند و تجارت کالا و تبادل فناوری و اندیشه میکردند و مشخص نیست که معیار تفکیک این سه قلمرو تمدنی چیست. همچنین وکیلی توضیحی درباره اینکه چرا باید کل مجموعه تمدنی در جنوب غرب آسیا را «تمدن ایرانی» بنامیم ارائه نمیدهد. با این رویکرد، یک فرد عراقی میتواند آن را «تمدن عراقی»، یک سوریهای آن را «تمدن آشوری»، و دیگری «تمدن هندی» بنامد. افزون بر اینکه خاستگاه این تمدن در میانرودان و عراق امروزی است.
تعریف دیگری نیز از تمدن وجود دارد که خلاف رویکرد تفکیکگرایانه هانتینگتون و اشپنگلر، تمدن را شکلی ویژه از زندگی بشر میداند. طبق این تعریف، ما «تمدنها» نداریم، بلکه صورتی ویژه و منحصربهفرد از ساماندهی زندگی اجتماعی بشر را تمدن مینامیم که در جاهای مختلف ظهور پیدا کرده و به پیروی از جغرافیای هر منطقه ویژگیهای ظاهری منحصر به فردی یافته است. (رجوع شود به فرنان برودل، نوربرت الیاس، جرد دایموند و...)
پیدایش هنجارها و آداب ویژه اجتماعی، امکان انباشت ارزش افزوده، قوانین پیچیده، نهاد سیاسی، تجارت، نهاد دین سلسلهمراتبی، جامعه طبقاتی، تخصصی شدن نقشهای اجتماعی، خط و نویسایی، درک زمان خطی و پیرو آن، پیشرفت و تولید علم و فناوری و… همگی از پدیدههایی هستند که به دنبال گسترش یکجانشینی ظهور میکنند که ما آن را با نام تمدن میشناسیم.
اینکه یک اجتماع متمدن همه این پدیدهها را از صفر کشف کرده باشد یا به کلی از گروهی دیگر وام گرفته باشد نقشی در این تعریف تمدن ندارد. هر اجتماعی یا در نقطهای از سیر تطوری تمدن قرار دارد، و یا چون قبایل گردآورنده-شکارچی با آن بیگانه است. حتی تاریخ آغاز یکجانشینی نمیتواند سنجه سطح تمدنی باشد چرا که برخی از مناطق متمدن پیشرو عمر تمدنی کمتری نسبت به دیگران دارند و برعکس.
اما وکیلی نخست تعاریف دلخواه خود را از مفاهیم ارائه میدهد، و بعد نظریه خود را بر پایه آنها استوار میسازد. بسیاری از واژگان در دستگاه نظری او بازتعریف شدهاند. برای مثال او بین ملیگرایی و ناسیونالیسم فرق میگذارد. در صورتی که این دو، برابر و ترجمه دقیق یکدیگرند. با این تعریف او از تمدن نظریه برخورد تمدنهای هانتینگتون، نظریه استعمار، تهاجم فرهنگی، توطئه غرب و...، همگی درست به نظر میرسند.
این رویکرد هسته مرکزی گفتمان ملیگرایی رمانتیک ایرانی را تشکیل میدهد که نام جدید آن «ایرانگرایی»(در گیومه) است. رویکردی که به تمدن نه همچون پدیدهای یکپارچه و به هم پیوسته، بلکه به شکل نقاطی منفصل و در تضاد و تعارض با هم مینگرد.
به دنبال این رویکرد خوانشی که از مدرنیته ارائه میشود دستخوش کژفهمی بیشتری میشود. چون مدرنیته از غرب ظهور کرده وکیلی آن را برساختی از تمدن غرب در نظر میگیرد که سودای چیرگی و حذف سایر تمدنها را در سر میپروراند. «مگر نه اینکه تمدن اروپایی، سه تمدن مصر، آمریکای مرکزی، و آمریکای جنوبی را با تهاجم خود نابود کرده است؟»
خطای دوم دقیقا در این فرض غلط نهفته است. مدرنیته نه پیکربندی تاریخ غرب، بلکه پدیده و مرحلهای از عمر تاریخ تمدن بشر است.
[ادامه دارد...]
@atusa_sbu
شبه علم و جهانهای موازی در علوم انسانی؛ بررسی مورد شروین وکیلی
* بخش نخست
✍️ شهروز طوسی؛ عضو تیم علمی موسسه آتوسا
در دو دهه اخیر با اقبال گسترده ایرانیان به دانستن درباره تاریخ و فرهنگ گذشته خویش، رشتهها و حوزههای بسیاری به منظور پاسخگویی به این نیاز گسترش یافتهاند. اما پیش از آنکه مراکز علمی توان سیراب کردن این عطش روزافزون را داشته باشند، به موازات دانشگاهها و موسسات پژوهشی، افراد علاقهمند مستقل به پژوهشهای شخصی و وبلاگنویسی روی آوردند و خلاء موجود را به سهم خویش پر کردند. دهه هشتاد، دهه رونق وبلاگنویسی در ایران بود. موجی که با وجود داشتن نواقص و آسیبها، سهم بزرگی را در گرایش هرچه بیشتر مردم به شناخت تاریخ ایران بازی کرد. در دهه پس از آن، دانشگاه به این تقاضا واکنش نشان داده و رشتهها و ظرفیتهای بسیاری را به این موضوع اختصاص داد. بدین ترتیب نسلی جوان از پژوهشگران مستعد ظهور کردند که با بهرهگیری از تفکر انتقادی و نظریات و روشهای نوین علمی به بازنگری و بازنویسی تاریخ ایران پرداختند.
انبوه کتابها، مقالات، و رویکردهای نوین به پرسشهای کلیدی تاریخ ایران نتیجه این موج دوم بود که با نگاه انتقادی به اصلاح مطالعات پیشین انجامید. اما تنی چند از افرادی که طی همه این سالها مخاطبان فراوانی یافته بودند، همچنان در بیرون از دانشگاه به فعالیت خویش ادامه داده و تا جای ممکن از قرار گرفتن در بوته نقد علمی تخصصی پرهیز کردند. رویکرد برخی از ایشان در برابر نقد آکادمی، نقد به خود آکادمی و توسل به نظریه استعمار بود. البته هدف این نوشتار تقدسبخشی به دانشگاه و انکار تلاشهای دیگران در بیرون نیست، چه اینکه تنی چند از برجستهترین پژوهشگران معاصر ما همچون سید جواد طباطبایی در خارج از دانشگاه فعالیت میکردند.
یکی از این افراد شروین وکیلی دارای مدرک کارشناسی ارشد زیستشناسی جانوری از دانشگاه تهران، و دکتری جامعهشناسی از دانشگاه علامه طباطبایی است. او دارای بیش از صد و سی جلد کتاب تالیفی در موضوعات گوناگون، به علاوه چند مقاله در مجلات علمی پژوهشی داخلی است. بنا بر اطلاعات تارنمای شخصیاش دوازده تا از این کتابها در موضوع تاریخ اندیشه، هفت جلد در تاریخ، و ده کتاب در زمینه اسطورهشناسی نگارش شدهاند.
جدای از عدم فعالیت ایشان در فضای علمی پژوهشی و آکادمیک و ترجیح فضای عمومی بر آن، محتوای کتابهای او دارای ایرادها و خطاهای گوناگون است که در جامعه علاقهمند تاریخ گژفهمیهای فراوانی را سبب شدهاند. پیش از پرداختن به این خطاها، خوب است اندکی درباره این رویکرد ستیز با دانشگاه بپردازیم.
یکی از اصلیترین نقدهای شروین وکیلی به منابع شناختهشده آکادمیک تاریخ ایران آن است که اکثر این منابع یا توسط پژوهشگران غربی نوشته شده و یا صرفا ترجمه و یا بازنویسی همین منابعاند. آنها اغلب بیطرف نبوده و پیرو جریان استعمار نو و برقراری سلطه مدرنیتهاند. در نتیجه ایشان در راستای منافع خویش تصویری تحریفشده از تاریخ ما و تاریخ جهان را روایت کردهاند. بنابراین ضروری است تا همگی را مورد نقد جدی قرار داده و خود به بازنویسی تاریخ ایران، و همچنین شناخت تاریخ غرب و در شکل کلیتر تاریخ تمدن بپردازیم.
این نقد از این فراتر رفته و دامن دانشگاه و سایر نهادها را هم میگیرد. وکیلی معتقد است بسیاری از نهادهای مدرن در ایران، نظیر دانشگاه، حقوق جدید، نهاد سیاست مدرن، پادشاهی مشروطه، و… توسط غربیها و یا شیفتگان آنان در ایران بنیاد گذاشته شدهاند که به کلی با سنتهای ما بیگانهاند و بسیاری از مشکلات امروز ما حاصل ورود مدرنیته و دور شدن از «اصل خویش» است. به باور او، مدرنیته پدیدهای برساخته تمدن غرب است که هدف چیرگی بر سایر تمدنها را دنبال میکند. بنابراین رویکرد وکیلی را در حالت کلی میتوان ملیگرایی رمانتیک، غربستیزی، و در نتیجه آن مدرنستیزی دانست. هر چند که خود او اصرار دارد که صرفا منتقد مدرنیته و غرب است، اما نوشتار و گفتار او چیز دیگری میگوید.
بخشی از نقد او به مدرنیته، به اثرات مخرب محیط زیستی، نابرابریهای اجتماعی، استعمار و… اشاره میکند که از این نظر میتوان آن را ذیل گفتمان چپ گروهبندی کرد. گفتمانی که نه آنچنان علمی، بلکه بیشتر ایدئولوژیک است.
[ادامه دارد...]
@atusa_sbu
سخنرانی دکتر میلاد عظیمی پیرامون شاهنامه فردوسی، به همت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران برگزار شد.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
به مناسبت ۲۵ اردیبهشتماه، روز بزرگداشت فردوسی؛ طاهرزاده بهزاد از فرماندهی مشروطهخواهان تا طراحی آرامگاه فردوسی
✍آرسام محمودی
🔸روزنامه آسیا-کریم طاهرزاده بهزاد در سال ۱۲۶۷ (به نوشته ایرج افشار ۱۲۶۵) در تبریز به دنیا آمد. در جوانی به جرگه مشروطهخواهان تبریز پیوست. به مرکز غیبی تبریز راه یافت و به عضویت فرقه اجتماعیون عامیون تبریز درآمد و به همراه سیزده نفر دیگر، اولین فداییان محله چرنداب تبریز را تشکیل داد و فرماندهی آنان را بر عهده گرفت. با سقوط همه محلات تبریز بدست قوای قاجار و شنیدن خبر مقاومت محله امیرخیز به فرماندهی ستارخان، کریم طاهرزاده به قوای ستارخان پیوست.
🔸خود او در این باره مینویسد: «اول شب خودم را به منزل رسانده اسلحه خود را برداشته خودم را به ستارخان معرفی کردم. حیرتم چند برابر شد وقتی که ستارخان را خندان و آسوده و بدون دغدغه و ترس حتی با لباس معمولی و بدون اسلحه دیدم. تأثیر حضور او به ضعیفترین دلها نیروی شگرفی میبخشید. من جریان را با زبان ساده به او حکایت کردم. گفتم من برای کمک به شما نیامدهام چون از دستم چیزی بر نمیآید. من آمدهام عهد خود را ادا بکنم. چون چند ساعت قبل آن رشادت شما را که دیدم، عهد کردم که خودم را قربان شما کنم. ستارخان متأثر شد گفت: اوغلوم وقتینده سن هاممی دان چوخ منه کمک ايلیه جاقسان. [یعنی] پسرم در وقت خودش تو بیش از همه به من کمک خواهی کرد.»
🔸با تشکیل حزب دموکرات، در تبریز تصمیم بر این شد که شعبه تبریز این حزب دارای شاخه نظامی شود. به همین جهت تشکیلاتی به نام گارد ملی در تبریز تأسیس شد که فرماندهیاش به رضا تربیت، از رجال مشروطهخواه و اهل معارف تبریز سپرده شد. فداییان در تبریز متمایل به حزب اجتماعیون عامیون یا سوسیال دموکرات بودند و گارد ملی که نیروهایش را افراد تحصیلکرده تشکیل میدادند، سازمان نظامی حزب دموکرات محسوب می شد. کریم طاهرزاده بهزاد نیز به تشکیلات گارد ملی پیوست. در جریان محاصره تبریز، قسمتهایی از سنگرهای شام غازان و ساری داغ به نیروهای گارد ملی سپرده شد.
🔸 فرماندهی سنگرهای گارد ملی در شام غازان و ساری داغ بر عهده پسر حاج علی قناد و کریم طاهرزاده بود. نبردهای شام غازان میان نیروهای مشروطهخواه و هواداران سلطنت قاجار بسیار خونین بود و تعدادی از مشروطهخواهان از جمله پسرعموی کریم طاهرزاده در این نبرد کشته شدند
پس از اشغال تبریز به دست روسها و تهدید مشروطهخواهان از سوی آنان، گروهی از مشروطهخواهان مجبور به ترک ایران شدند. کریم طاهرزاده هم به اصرار برادر خود حسین طاهرزاده و محمدعلی تربیت که آن زمان در استانبول بودند، تبریز را ترک کرد و از مسیر زمینی به تفلیس و سپس با کشتی وارد استانبول شد. کریم طاهرزاده و سایر مشروطهخواهان در استانبول از اعدام سران مشروطهخواه در تبریز از جمله ثقهالاسلام به دست روسها باخبر شدند.
🔸با شروع جنگ جهانی اول گروهی از رهبران مشروطه به برلین مهاجرت کردند. کریم طاهرزاده نیز که ابتدا در استانبول به مطالعه در معماری مشغول شده بود، برای تکمیل تحصیلات خود به برلین رفت. او در برلین با حسین کاظمزاده ایرانشهر از رجال مشروطهخواه و از اهل معارف تبریزی همخانه بود. کریم طاهرزاده مانند سایر مشروطهخواهان آذربایجانی توجهی ویژه به تاریخ ایران باستان نشان میداد و در نوشتههای خود در جراید، همواره بر تاریخ ایران پیش از اسلام تأکید میکرد. پس از انقراض سلسله نکبتبار قاجار و آغاز پادشاهی رضاشاه، کریم طاهرزاده به ایران بازگشت و با دانشی که در معماری در اروپا کسب کرده بود، منشأ خدمات فراوانی در سازندگی ایران شد.
نکته قابل توجه در معماری کریم طاهرزاده بهزاد، توجه او به معماری ایران باستان، خصوصاً معماری هخامنشی است. از جمله آثار کریم طاهرزاده بهزاد در معماری، بنای آرامگاه فردوسی در توس است که احداث آن در سال ۱۳۰۷ آغاز شد و در سال ۱۳۱۳ همزمان با جشن هزاره فردوسی به پایان رسید. هرچند بنای اولیه به علت ناآشنایی سازندگان با وضعیت آبهای زیرزمینی و مطالعات ژئوتکنیکی، دچار نشست شد و دوباره به دست هوشنگ سیحون بازسازی شد، اما هوشنگ سیحون همان طراحی شادروان کریم طاهرزاده بهزاد را با اندکی تغییر در اندازه و تزیینات اجرا کرد.
ادامه یادداشت در لینک زیر:
https://B2n.ir/pg3110
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
احمد کسروی و ایران
#ویدئو_کامل
🔸احمد کسروی یکی از مهمترین مورخان و اندیشمندان تاریخ ایران است، اما به دلیل نگاههای ایدئولوژیک، آنچنان که باید به او پرداخته نشده است.
🔸متاسفانه، مفاهیم بعضاً غلطی نیز حول محور نام کسروی شکل گرفته است. در سلسله نشستهای «ایران کجاست»، نشستی با عنوان «مفهوم ملت و وطن در اندیشه احمد کسروی» با حضور ارزشمند اردلان کوزهگر، دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه تربیت مدرس، برگزار کردیم. در این گفتوگو، به بررسی دیدگاههای کسروی در مورد ملت و وطن میپردازیم.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
احمد کسروی و ایران
#تیزر_معرفی
🔸احمد کسروی یکی از مهمترین مورخان و اندیشمندان تاریخ ایران است، اما به دلیل نگاههای ایدئولوژیک، آنچنان که باید به او پرداخته نشده است.
🔸متاسفانه، مفاهیم بعضاً غلطی نیز حول محور نام کسروی شکل گرفته است. در سلسله نشستهای «ایران کجاست»، نشستی با عنوان «مفهوم ملت و وطن در اندیشه احمد کسروی» با حضور ارزشمند اردلان کوزهگر، دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه تربیت مدرس، برگزار کردیم. در این گفتوگو، به بررسی دیدگاههای کسروی در مورد ملت و وطن میپردازیم.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
موسسه علمی و تاریخی آتوسا و آسیانیوز ایران برگزار میکند:
سلسله نشستهای ایران کجاست
«ایده ایران»
«ملت و وطن از نگاه احمد کسروی»
گفتوگو با اردلان کوزهگر: دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه تربیت مدرس
به زودی از شبکه اینترنتی روزنامه آسیا و شبکههای اجتماعی آتوسا
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
آتوسا را به دوستان خود معرفی بفرمایید
🆔 @atusa_sbu
راز جاودانگی ملت بزرگ ایران در گذر اعصار...!
پارهای از سخنرانی تاریخی و جانبخش دکتر عزتالله همایونفر، ادیب و سیاستمدار ایرانی، در دانشگاه مازندران، دهه پنجاه خورشیدی...
دکتر همایونفر، از ملت ریشهدار ایران و از کیان ملی سخن میگوید؛ از راز پایداری این ملت سترگ در برابر تندبادهای روزگار...
تماشای این ویدیو را از دست ندهید و با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
درود و عرض ادب
موسسه علمی و تاریخی آتوسا در شش ماه گذشته، هفده نشست علمی و تخصصی با عنوان «ایران کجاست؟» و در چارچوب «ایده ایران» برگزار کرده است. از حمایت اساتید، دانشجویان، پژوهشگران و علاقهمندان تاریخ و اندیشه سیاسی سپاسگزاریم.
استقبال شما انگیزه ما را برای تداوم و گسترش سلسله نشستهای «ایران کجاست؟» و «ایده ایران» در سال 1404 دوچندان کرده است.
لیست هفده نشست برگزار شده به شرح زیر است. برای مشاهده جزئیات هر برنامه، روی لینک مربوطه کلیک کنید:
۱. مفهوم ایران: تداوم در گسست، گفتگو با دکتر امید غیاثی
۲. حزب کمونیست ایران و برساختِ ایران کثیرالمله، گفتگو با محسن نورمحمد
۳. ایران و فدرالیسم: گفتگو با دکتر محمد جلالی
۴. ایده ایران در دوره ایلخانان مغول: گفتگو با دکتر ابوالفضل رضوی
۵.ضرورت پرداختن به مفهوم ایران کجاست: گفتگو با مهندس سید محمد بهشتی
۶: نظریه هویت و ناسیونالیسم به روایت آنتونی دیاسمیت: گفتگو با رامین البرزی
۷.ایرانراه: روایتی از ایده ایران: گفتگو با علی هادوی
۸. ایرانشهر، ایدئولوژی و تخیل: گفتگو با دکتر نوید کلهرودی
۹. عربهای خوزستان و رابطه با دولت مرکزی: گفتگو با محمد آلبوعلی
۱۰. تنوع قومی و مذهبی در ایران و مسئله قومگرایی: گفتگو با استاد احسان هوشمند
۱۱. تکوین ایده ایران در دوره شاهنشاهی اشکانیان: گفتگو با دکتر رضا اردو
۱۲. پاسداری از میراث فرهنگی و ایده ایران: گفتگو با دکتر مصطفی ده پهلوان
۱۳. ایده ایران در دوره صفویه، گفتگو با دکتر صادقی گندمانی
۱۴. ابراهیم پورداوود: از مشروطهخواهی تا ترجمه اوستا، گفتگو با دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور
۱۵. سنجش مفهوم ایران در اندیشه سید جواد طباطبایی: مناظره دکتر امید غیاثی و دکتر اسماعیل مطلوبکاری
۱۶. ناسیونالیسم چیست؟ گفتگو با فرهاد سلیماننژاد
۱۷. اسکندر مقدونی زیر سایه کورش بزرگ: گفتگو با عادل اللهیاری
موسسه علمی و تاریخی آتوسا را به دوستان خود معرفی کنید و با اشتراکگذاری این پست، دسترسی به هفده نشست «ایران کجاست؟» را برای علاقهمندان فراهم آورید.
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
چرا در برابر قتل کسروی سکوت شد؟
در بیستم اسفند ۱۳۲۴، هنگامی که احمد کسروی و منشی جوانش، حدادپور، که برای رسیدگی به پروندهای که علیه او به اتهام پخش کتب ضاله و توهین به مقدسات باز شده بود، در اتاق بازپرسی دادسرای تهران حضور داشتند، جمعی از فداییان اسلام با کارت و تپانچه وارد اتاق شده و آن دو را در سرایی قرار بود پناهگاه مردمان و سقفِ داد باشد، سلاخی کردند. برادران امامی از اعضای فداییان به عنوان ضاربان اصلی دستگیر شدند، ولی اندکی بعد تخت فشار با سلام و صلوات آزاد شدند و آب از آب تکان نخورد. ولی چرا در دستگاه قضایی مستقل و سرافرازی که زمانی خود کسروی از نمادهای استقلال و گردنفرازیاش بود چنین جنایت آشکاری رخ داد، و چرا در ایران آزاد آن سالها کمتر کسی به چنین شقاوتی خرده گرفت؟
نخست باید جو زمانه را نگریست. اولویت آن سالها دفع فتنهٔ تجزیهطلبان و کمونیستهای مورد حمایت شوروی بود. هنوز نیروهای شوروی در بخشهایی از ایران استقرار داشتند و با پشتیبانی ایشان در آذربایجان و مهاباد شماری از مزدوران سرِ جدایی از ایران را داشتند. در چنین فضایی تدبیر دولت روی آوردن به مذهب به عنوان دشمن طبیعی کمونیسم و تحبیب مراجع بود. برخی از روحانیانی چون آیتالله قمی که در زمان رضاشاه ناچار به عزیمت در عراق شده بودند، اکنون با عزت و احترام به کشور بازگشته بودند. استفاده از نفوذ ایشان در زمینهٔ دفع فتنهٔ تجزیهطلبان، بهویژه در آذربایجان، کاری عملگرایانه و اخلاقی مینمود. در این میان کسروی با همهٔ توجهی که به بحران آذربایجان داشت، ولی در مسیری خلاف جهت سیر مینمود. او خرافات و جهل مذهبی را اولویت نبرد خود میدید و علاج مشکلات ایرانیان را گرویدن به «پاکدینی». طبیعی بود که ناخواسته سدی در برابر سیاستهای دولتهای آن زمان ایران میبود و برخورد با حذف فیزیکیاش هم میتوانست هزینههایی برای دولتها پدید آورد که با اولویت ملی آن سالها در تضاد بود.
از دیگرسو کسروی بهرغم همهٔ ویژگیهای مثبت، خوی ناسازگاری با همهٔ چهرههای سرشناس و رجال داشت. عملاً تنها رجلی که با او احساس نزدیکی میکرد تیمورتاش بود که در آن زمان چند کفن پوسانده بود. سعید نفیسی، که جزء انگشتشمار کسانی بود که پس از قتل کسروی این عمل شوم را نکوهیده بود، خود خاطرهٔ تلخی از آشنایی با کسروی داشت. کسروی گهگاه به خانهٔ نفیسی میرفت و کتابی از او به امانت میگرفت. روزی کتابی را از او خواسته بوده و نفیسی گفته که کتاب بیرون از خانه است. پس از آن کسروی دیگر به خانهٔ نفیسی نرفته بود تا اینکه نفیسی او را در جایی میبیند و میپرسد که چرا دیگر به خانهاش سر نمیزند و کسروی بیرودربایستی میگوید که هدف من از مراجعه به منزل شما بهره از کتابها بوده و وقتی کتابی نیست برای چه باید به شما سر بزنم!؟ نمونهٔ درشتیها و ستیزههای کسروی از حوصلهٔ این نوشته بیرون است، کوتاه آنکه سرشناسان آن زمان ایران هر یک بهگونهای از کسروی رنجشی به دل داشتند و عجیب نبود که عمدتاً در برابر کشته شدنش خاموش نشستند.
/channel/yaddashtha_ye_parakande
«محاکمه پرویز ثابتی»
🔸حتماً شنیدهاید که سه زندانی پیش از انقلاب در آمریکا از پرویز ثابتی، عضو بلندپایۀ ساواک، شکایت کردهاند. دربارۀ این شکایت بد نیست نظر ما را هم بشنوید. البته ما وکیل و وصی خودمان هم نیستیم، چه رسد به دیگران! حرفی که میزنم ابراز نظری شخصی است، از زبان کسی یا کسانی که دیریست در گرداب روزگار غرق شدهاند.
🔸اولاً هیچکس نباید به دلیل عقایدش، چه سیاسی و چه غیرسیاسی، سرکوب شود؛ و ثانیاً هر گونه شکنجه علیهِ حتی نابکارترین مجرمان محکوم است. کارنامۀ ثابتی و کل ساواک ایران را ــ چه از جهت سوگیریهای کلان و چه از لحاظ عملکردهای خُرد ــ میتوان و باید نقد کرد و بیپروا به اشتباهات آن اشاره کرد تا تصویر دقیقی از میزان آسیبهایی که احتمالاً از سوی این نهاد وارد شده مشخص شود. در همین چارچوب، پرسشی مطرح میکنم و داوری را به عقل سلیم و غیرایدئولوژیک مخاطب میسپارم.
🔸در دموکراتیکترین کشورها با کسانی که سازمانهای مسلح تروریستی تشکیل میدهند، چه برخوردی میشود؟ در آلمان غربیِ دموکراتیک که آزادی بیان حداکثری داشت و در ایتالیای دموکراتیک در دهۀ ۱۹۷۰ با گروههای چریکی (راف و بریگادهای سرخ) چه برخوردی میشد؟ اینکه برخورد خشونتآمیز با زندانی محکوم است، ارتباطی به این پرسش اساسی ندارد که یک جامعۀ لیبرالـدموکرات با سازمانهای تروریستی چه برخوردی باید کند؟ میتوانیم آن را معیاری برای داوری دربارۀ چریکها و مجاهدان تروریست ایرانی در نظر بگیریم (نمیگویم رفتارِ حکومتِ برآمده از خود این انقلابیون معیار باشد، بلکه رفتار یک حکومت لیبرالـدموکرات را معیار گیریم).
🔸با چریکهایی که علیه حکومت اقدام مسلحانه میکردند، چه برخوردی باید میشد؟ چرا این گروهها جوری وانمود میکنند که انگار بیگناه بودهاند؟ باید محکم گفت اِعمال خشونت علیه زندانی محکوم است، اما این بحث دیگری است و نفس مجرم بودن این گروهها را منتفی نمیکند. اگر هم طبق معمول میگویید «چریکبازی در آن زمانه مد بوده»، پاسخش این است که «جو زمانه» طبعاً شامل حال حکومت هم باید بشود، پس این استدلال اساساً پوچ است. این چه بساط مظلومنمایی دروغینی است که پس از نیمقرن تمامی ندارد؟ تا کی باید شاهد این مظلومنمایی تروریستهایی باشیم که در هر کشوری مجرم بودند.
🔸روی سخنم با این چپـچریکهای پیر و غربنشین است. شما را خوب شناختهایم! شمایی که پنجاه سال پس از جوانی همچنان لجوج و متعصب حاضرید به بهای زندگی چند نسل ایرانی تا لب گور از آرمانهای شکستخوردهتان دفاع کنید! شما که پس از نیم قرن تجربه اینقدر سختسرید، در جوانی چه بودید؟ حاضرید در لحظۀ مرگ آخرین دشنه را هم به پهلوی ایرانیان بزنید، چون معتقدید این خنجر را بزنید و بمیرید، بهتر از این است که این واپسین تیغ را نزنید! شما هم در دادگاه تاریخ محکومید!/منبع: تاریخاندیشی
مهدی تدینی
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشه سیاسی و دانش تاریخی در ایران
@atusa_sbu