بگویم [کنون] آنچه گفتن سزد خــرد خـــام گفـــتارها را پــزد «فردوسی» گفتارها و یادداشتهایی در: فرهنگ و طبیعت؛ فلسفه، شعر و ادب، جامعه || مسیر ارتباط: telegarm: @man46
در یکی دیگر از
عصر دوشنبههای بخارا بررسی میشود؛
📚کتاب: بازاندیشی انتقادی جریانشناسی ادبیات معاصر ایران، اثر: هاله کیانی و غلامرضا پیروز، انتشارات طرح نو، ۱۴۰۱.
به اهتمام مجله بخارا با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران)
🖌کتاب «بازاندیشی انتقادی جریانشناسی ادبیات معاصر ایران» با هدف تبیین مبانی و ماهیت مکتبهای ادبی برآمده از غرب، و تشریحِ تلقی نظریهپردازان ادبی ایران معاصر از این مکتبها، و نقد کاربست آنها در نظریهپردازی ادبی در ایران، به رشته تحریر در آمده است.
نویسندگان در این کتاب میکوشند تا نوعی درک تقلیلگرایانه و برداشتهای بعضاً نادرست از این مکتبها در عرصهی مطالعات ادبی در ایران، حتی در تحلیلها و نوشتههای دانشگاهی، را به بحث بگذارند.
💢 میهمانان نشست: اردشیر منصوری، مراد اسماعیلی، علیرضا رعیت، علی دهباشی، و با حضور نویسندگان کتاب.
✳️زمان: دوشنبه، ۲۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۵ عصر.
✅ نشانی: خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه شفیعی، پلاک یک، مؤسسه فرهنگی ققنوس.
🔻گزارش نشست «زیست انتقادی، گفتوگو، مای جمعی»
▫️نشست «زیست انتقادی، گفتوگو، مای جمعی» در موسسه رحمان با حضور هادی خانیکی، استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، مینو مرتاضی، فعال حقوق زنان و اردشیر منصوری، دانشآموخته فلسفه علم برگزار شد. در این نشست به اهمیت گفتوگو و اثربخشی آن در کنار آنچه در حوزه زنان نیازمند تغییر است اشاره و در نهایت اهمیت نقادی گفتمان حاضر جامعه مطرح شد.
🔻گزارش این نشست را در لینک زیر بخوانید:
https://rahman.org.ir/2023/01/29/bio-criticism/
@rahmaninstitute
درنگی در یک نامه تاریخی، منتشر شده در ۲۵ دی ۱۳۵۷، به قلم مصطفی رحیمی:
«چرا با جمهوری اسلامی مخالفم»
روزگاری که این نامه به قلم آن مصطفی (رحیمی) نوشته میشد، بسیار کسان مانند این مصطفی (تاجزاده) دل گرو تأسیس بهترین حکومت روی زمین (جمهوری اسلامی) داشتند. اما چه شد که این مصطفی در نقد نظام مطلوب پس از ۴۲ سال نظرش به نظر آن مصطفی نزدیک شد؟
{فشرده دیدگاه او اینجا}
بزرگان دیگری مانند مهندس بازرگان و بعدها دکتر سروش را گمان بر آن بود که با افزودن قید «دموکراتیک» به نظام موسوم به «جمهوری اسلامی»، مشکل مفروض رفع شدنی خواهد بود. اما مصطفی رحیمی با تخصیص جمهوری با اسلام، مشکلی را میدید که آن روز از بسیاری دیدهها پنهان بود، و حتی امروز نیز برخی نیکخواهان هنوز بدان وقوف نیافتند.
مروری بر دغدغه این دو مصطفی بهانهای است برای دعوت به اندیشیدن در مدل حکومتی که در بادی نظر مستجمع جمیع مطلوبها به نظر میرسید، اما در عمل ناکارآمدیها و مشکلاتش پس از ۴۲ سال محل عبرت گرفتنها و درسآموزیها است.
@ardeshirmansouri
📌عنوان دوره: فسانهتحقیق
سیری سنجشگرانه در آثار شاعران نامدار پارسیگوی (ترم اول)
📌استاد: اردشیر منصوری
(پژوهشگر فلسفه و ادبیات)
📌تعداد جلسات: ۴ جلسه
شیوه برگزاری: حضوری
🗓زمان: سهشنبهها(یک هفته در میان)
⏰ ساعت: ۱۵:۳۰ تا ۱۷:۰۰
☎️ ۲۲۲۲۲۳۰۰
📞 ۰۹۲۱۳۰۱۹۰۱۹
@khanehashena
www.khanehashena.com
صفحه اینستاگرام خانه آشنا:
https://plink.ir/l9NsP
🌱 سمینار «اخلاق مهندسی»🌱
(حضور برای عموم علاقهمندان آزاد است)
به اهتمام انجمن اسلامی مهندسین و با حضور سخنرانان:
-علی دیزانی
-حسن حشمتی
-اردشیر منصوری
🔘چهارشنبه، 14 دی 1401- ساعت 14 تا 17
💢 تهران، بلوار میرداماد (غرب میدان مادر)، ساختمان تالار نگاه، شماره 126، طبقه چهارم، دفتر انجمن اسلامی مهندسین
@ardeshirmansouri
✅نبویان نماینده انتصابی مجلس: اگر کسی بگوید ولایت فقیه یک مقام تشریفاتی است حکمش ارتداد و زنش به او حرام و باید اعدام شود
@Sahamnewsorg
📌 سروش مولانا برگزار می کند:
درسگفتار " خرد زندگی در شعر و اندیشه ی فرزانگان پارسی گو"
مدرس: اردشیر منصوری
آغاز دوره: دی ماه 1401
این کلاس به دو صورت حضوری و آنلاین برگزار می شود.
ظرفیت شرکت به صورت حضوری 15 نفر است.
علاقمندان برای دریافت اطلاعات بیشتر می توانند از طریق تلگرام به شماره 09199020984 پیام ارسال فرمایند.
@sorooshemewlana
🖌 چه شد که به این روز افتادیم؟
(درنگی در «فرهنگِ رسمی» جامعۀ ایرانی پس از انقلاب 1357؛ برای خودآگاهی به بحران کنونی)
اردشیر منصوری - دی 1401
یادآوری: در ساختنِ وضعیتی که به سرخطهای آن اشاره خواهیم کرد، البته حاکمان نقش اصلی را داشتهاند، اما همراهی/ سکوتِ نخبگان و قشرهای مختلف مردم در نهادینهشدنِ این رویههای ناسالم و دلآزار بیتأثیر نیست. فردای بهتر برای ایران و ایرانی، بدون خودیابی و نقد و اصلاح فرهنگی بعید است.
💢نشانگان دهگانۀ تخریب فرهنگی و اجتماعی، که غفلت از آنها زمینهساز شکاف امروزین ملت-دولت، رکود و انسداد اجتماعی-سیاسی، و اعتراضهای اخیر شد؛ تحلیلی با رویکرد نقادانه از منظر اخلاق و حتی دین!
1️⃣نشاندنِ «مرگ» به جای «صلح و زندگی»
-کدام مردم و فرهنگ را در طول تاریخ سراغ داریم که به اندازۀ ایرانِ چهلواندیسال اخیر، با شعار: «مرگ بر این، مرگ بر آن» حتی یک مناسک عبادیِ سنتی را ختم کند؟ آن هم مراسمی که در طول هزارواندی سال در سنت اسلامی با «سلام» (که متضمن پیام صلح و سلامت) ختم میشد. اسلام سیاسی-انقلابی، پایانبندیِ «نمازهای جماعت» سنتی مختوم به «درود و رحمت الهی» (السلامعلیکم و رحمهالله و برکاته) را با «مرگ بر...» ختم میکند! حکومتِ انقلابی این را ساخت، اما تعجب/اعتراض ندید، بلکه غالباً همراهی دید!
2️⃣اولویت یافتنِ «سوک» بر «شادی»
-تقویم کدام جامعه-کشور را میشناسیم که بهاندازۀ تقویمِ ج. اسلامی در آن «مرگ و سوک» پیشوایان و چهرههای سیاسی اصالت یافته، با تعطیلات رسمی گره خورده، و زندگیِ عادی در آن ایام سوک تعطیل باشد، و تظاهر به سوک چنان ارزشی بیابد که ناهمراهی با آن حتی عقوبت/محرومیت در پی داشته باشد؟ (سیاه پوشیدن/نپوشیدن، شادیِ عادی را بر خود دیگران در این ایام ممنوع دانستن)!
یاد باد آن سخن مشهورِ حکیم توس: چو شادی بکاهی بکاهد روان/ خرد گردد اندر میان ناتوان (فردوسی)
3️⃣عادیشدنِ انواع «دروغ» (تحریف، بزرگ/کوچکنمایی)، به جایِ شفافیت و «راستی»
-دراینباره کافی است بهطور تصادفی یکی از شبکههای رسانۀ رسمی-دولتی ملاحظه شود؛ مستغنی از تشریح.
4️⃣«ریا» و تزویر بهجای «رواداری» و «یکرنگی»
-کدام مردم مانند ایرانیان دو چهرۀ کاملاً جدا دارند؟ کافی است مقایسه شود عکسِ شناسنامه/گذرنامۀ شهروند زنِ ایرانی با شناسنامه/گذرنامۀ زنان همۀ کشورهای جهان؛ و نیز تصویر بازتاب یافته زن/مرد ایرانی در رسانۀ دولتی با هر برداشتی غیردولتی از سبک زندگی مردم ایران؛ و انواع سانسورهای نظامیافتۀ مفتضح در وزارتی ویژۀ این کار (موسوم به فرهنگ و ارشاد).
5️⃣نقضِ «حریم خصوصی» و عادیشدنِ «تفتیش عقیده» و «فضولیِ حاکمیتی» در سبک زندگی مردم
-کدام ملتی چون ما، هنوز در انواع فرمهای مختلف ثبتنامِ تحصیلی/ استخدامی، مجبور است در بخش مشخصاتِ هویتی، دین و مذهبش را اظهار کند و در مصاحبهها به پرسش از: مرجع تقلید، تعداد تکههای کفن میّت، آداب نماز و روخوانیِ متنِ مقدس پاسخ گوید؟ و در صدر همه عادیشدنِ «حجابِ اجباری» و مزاحمتِ نهادیۀ «گشتِارشاد» تا سر حد تحقیر و ستاندنِ جان، علیه آنان که پوشششان مطابق میل حاکمیت نیست!
6️⃣ تبلیغ رسمی خاکساری/جاننثاریِ رعیتوار در برابر والی، به جای عزتِ شهروندی و مطالبهگری
- بهیاد آوریم شعارهای دهۀ شصت را در برابر بنیانگذارِ راحل (خدایا تا انقلاب مهدی او را نگه دار و از عمر ما بکاه و به عمر او افزا)؛ و در دهههای بعد: اجباری شدنِ شعار: «اللهاکبر، جانم فدای رهبر» برای دانشآموزان مدارس هر صبحگاه پیش از روانه شدن به کلاس درس!
7️⃣«خودبرترپنداری» و «گزافگویی»، بهجای «فروتنی»، خودانتقادی و خوداصلاحی
-مثال: اینگونه در همۀ اظهارها به دلیل برخورداری از «اسلام-شیعه-دوازدهامامی-ولایی) خود را حق مطلق و بهترین اعلام کردن، و دیگران را فروتر دانستن، با وجود قرارداشتن در ردیف فاسدترین کشورها با شاخصهای جهانیِ corruption! عملاً غفلت از آموزۀ قرآنی: «أتأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم».
8️⃣اولویت «دشمنتراشی» بهجای «دوستیورزی» و حسن تعامل با جهان
-بدون شرح
9️⃣اولویت کین و انتقام بهجای عفو و مودت
- بدون شرح
🔟انواع تبعیض (مذهبی/ جنسیتی/...) بهجای عدالت و برابری
- بدون شرح
راستی، آیا عادتشدگیِ این نقاط ضعف فرهنگی و عدمِ حیرت شهروندان (حتی اکثریت نخبگان سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-هنری، از استادان دانشگاهها تا مبلغانِ منصف دینی) دربرابر این نشانههای عدمِ سلامت، و جدی نگرفتن نقد ناقدان «خیرخواه-دگراندیش» در این سالها، زمینهساز وضعیتِ نابسامانی کنونی نیست؟
آیا جا افتادنِ شعار «زن-زندگی-آزادی» نشان از آن دارد که ملت ایران به یک آگاهی تاریخی برای عبور از غفلتها رسیده است؟
ایدون باد
@ardeshirmansouri
📚 پیشنهاد کتاب
اردشیر منصوری - آذر 1401
هشت کتابی که در پاسخگویی به پرسشهای* این روزهای شهروندان ایرانی سودمنداند.
#کتاب #جنبش_سیاسی
#نافرمانی_مدنی #خشونت
📌فهرست پیشنهادی
1- از بحران تا فروپاشی، حسین بشیریه، انتشارات نگاه معاصر، چاپ اول: 1394/ 120 صفحه.
2- شبکههای خشم و امید، کاستلز، ترجمۀ مجتبی قلیپور، نشر مرکز، چ. اول: 1393/ متن اصلی 206 صفحه، با ضمائم 308ص.
3- قدرت بیقدرتان، واتسلاف هاول، احسان کیانیخواه، نشر نو، چ. اول: 1397/ 164 ص.
4- انقلاب یا اصلاح (گفتگو با هربرت مارکوزه و کارل پوپر)، ترجمه هوشنگ وزیری، خوارزمی، چ. اول: 1351/ 77ص.
5- نافرمانی مدنی، هنری دیوید ثورو، ترجمه غلامعلی کشانی، نشر قطره، چ. اول: 1393/ 126 ص.
6- مبانی مبارزۀ خشونتپرهیز، مایکل نیگلر، فرهاد میثمی، (ترجمه در زندان و نشر الکترونیک): 1401/ 142 ص.
7- آیشمن در اورشلیم، هانا آرنت، زهرا شمس، نشر برج، چ. اول: 1399/ 374 ص.
8- آموزش دانش سیاسی، حسین بشیریه، نگاه معاصر، چ. اول: 1382/ 467 ص.
——————————
🖌 *پرسشهای مهمی که در پاسخ به آنها این کتابها معرفی شدند:
- برای تحول در اوضاع اجتماعی، سیاسی و نظام حکمرانی کدام شیوه بهتر است؛ «انقلاب»، «اصلاح» یا روشی دیگر؟
- خیزش اخیر ایرانیان بهواقع چه نام دارد؛ انقلاب، جنبش، شورش، یا چیز دیگر؟
- از تجربۀ دیگر کشورها در جنبش تحولخواهی، از جمله جنبشهای بهار عربی یا جنبشهای مشابه در آمریکا و اروپا چه درسهایی میتوان آموخت؟
- پیشبینی درست چیست؛ خیزش کنونی مردم ایران به چه فرجامی میرسد؛ سرکوب میشود و آب دوباره به همان آسیاب برخواهد گشت، یا تغییراتی مطلوب به دست خواهد آمد؟
- نیروهای سرکوب چگونه به خدمت دستگاه سرکوب در میآیند؛ این مقدار خشونت از طرف نیروی سرکوب چگونه قابل توضیح و تبیین است؟ چگونه ممکن است این اندازه شرّ پیشپا افتاده شود؟ وجدان انسانی در بحبوحۀ اِعمال خشونت کجا میرود؟
- رفتار درست برای نیروهای امنیتی و برخورد حاکمیتی چگونه تعیین میشود؟ نیروهایی که از طرف حاکمیت مأمور میشوند تا خیزش مردم را به شدیدترین شیوه سرکوب کنند، چه باید بکنند؛ آیا به اقتضای آن که مأموراند و معذور باید از فرمان تبعیت کنند، یا باید وجدان شخصی را مبنا قرار دهند؟ پیروی از وجدانِ فردی آیا به نسبیتگرایی بیسامان نمیانجامد؟ مرز بین وجدانگرایی یک مأمور و خودداری از فرمان ناعادلانه، با تمرّد از فرمان بهجای حاکمیتی چگونه تعیین میشود؟
- برای شهروندان چه کاری صحیح است؛ خشونتپرهیزی یا استفاده از اصلِ مشروعیت دفاع بازدارنده؟ کار درست برای شهروندان چگونه مشخص میشود؟ در برابر سرکوب چه باید کرد؛ آیا در مقام دفاع هم باید از خشونت پرهیز کرد؟ آیا «نافرمانی مدنی» به شیوهای که در جوامع دموکراتیک توصیه شده و در مواردی به نتیجه نیز منجر شده است، برای جوامع بستهای مانند ایران نیز منجر به نتیجۀ مطلوب میشود؟ مرز بین دفاع مشروع و خشونتِ ناصواب کجاست؟
- انواع حکومت کداماند؟ اگر قرار باشد جامعۀ ایرانی مدام در حال تغییر از گونهای دیکتاتوری به گونۀ دیگر آن نباشد و به سوی جامعه و حاکمیت دموکراتیک حرکت کند، آیا میتوان تعریف و شاخصهای مورد توافقی دربارۀ عناصر دموکراسی داشت؟
📍یادآوری: آیا این کتابها را باید به ترتیب خواند؟ پاسخ کوتاه «نه لزوماً» است. اما در تهیۀ این فهرست نوعی منطق ترتیب رعایت شده است. یعنی میتوان توصیه کرد شهروندان علاقهمند و نه لزوماً متخصص در علوم انسانی و دانش سیاسی به ترتیبی که در فهرست آمد به مطالعۀ متون بپردازند.
@ardeshirmansouri
🔺ادامه🔺
جستجوی گشایش در کار فروبستۀ ایران امروز/2
اردشیر منصوری- آذر 1401
بخش دوم: استراتژی متکثر
🔹 یک- حکومتها لزوماً در یکی از دو نقطۀ قطبی: الف)«دموکراتیکِ تمامعیار» یا ب)«دیکتاتوریِ مطلق» قرار ندارند. کشورهای گوناگون عملاً در نقطهای بین طیف 0-100 از نظر مقدار دموکراتیک بودن قرار میگیرند. مؤسسۀ «خانۀ دموکراسی» (freedom house) که از سال 2010 کار خود را آغاز کرده و کشورهای جهان را بر اساس شاخصِ دمکراتیک-دیکتاتوری یا DD Index (Democracy-Dictatorship) میسنجد، در میان انواع مختلف کشورهای دمکراتیک یا دیکتاتوری، نوع حکومت ایران را «دیکتاتوریِ مدنی» (Civilian Dictatorship) تشخیص داده، و به وضعیت آزادی در ایران در سال 2021 نمرۀ 17 از 100 داده است. کشورهایی هستند که وضعی بدتر از ایران دارند؛ بدینسان که «دیکتاتوری تکحزبی»، یا «دیکتاتوری نظامی» در آنها حاکم است، با نمرۀ کمتر از ایران. برای مثال وضعیت سومالی و کرهشمالی بدتر از ایران است. یادآوری این نکته فقط بدین دلیل است که در تشخیص موقعیت خود واقعبین باشیم و از دو پرتگاه خوشبینیِ گزاف و بدبینیِ مفرط بپرهیزیم که هر دو منشأ تشخیص نادرست و تصمیم خطا خواهند بود. اگر گفته میشود که وضعیت ایران «دیکتاتوریِ مطلق» نیست، نباید به معنای چشمپوشی بر وضعیتِاسفبار تلقی شود، بلکه از آن روست که به تحولخواهان نویدی دهد تا همان توان نسبیِ «جامعۀ مدنی» ایران را مغفول نگذارند و از نیروی آن برای تحول سود جویند.
🔹دو- مرور جریانهای تاریخی مشابه؛ از انقلابهای کلاسیک دنیا: 1789 فرانسه، انقلاب باشکوه انگلیس (که درواقع اصلاح بود و نه انقلاب)، و 1917 روسیه گرفته، تا فروپاشی شوروی و تحولات متأخر سالهای2010-2011 اروپا، آمریکا و جنبشهای موسوم به بهار عربی، بصیرتافزا هستند و باید از درسآموختههای آنها استفاده کرد، اما باید توجه داشت که لزوماً احوال جوامع و حکومتها یکسان نیست و همواره میتوان بر اساس تفاوت موقعیتها، پیشبینیهای متفاوت داشت. (تعدادی منبع برای مطالعه در این باره در پست بعدی معرفی خواهد شد).
سه- در میان انواع تجاربِ جنبشهای انقلابی سه فرجام قابل مشاهده است: 1-فروپاشی نظام مستقر در اثر پیروزی جنبش انقلابی 2-بقای رژیم مستقر و سرکوبیِ جنبش انقلابی 3- انعطاف رژیم مستقر در برابر خواست مردم، تندادن به تغییر و خودداری از تحمیل هزینۀ گزاف به مردم و حکومت. خوب است حاکمانِ بابصیرت و نیز مردمِ دوراندیش بهراحتی گزینۀ (3) را ندیده نگیرند. اما صد البته اگر انتخاب از گزینۀ (3) به (2) و (1) میل کند، یا نشان از غلبۀ تأسفبار دستگاه سرکوب دارد، یا فروپاشیِ پرهزینۀ نظام مستقر که این هم در جای خود عاری از تأسف نیست.
3- مسلماً، به تعبیرِ شاملو «بودن بِه از نبود شدن» است، یعنی کسی تا ناچار نشود تن به شکنجه و مرگِ فجیع و خونریزی و خشونتِ حداکثری نمیدهد. اما اگر امر دایر شود به انتخاب بین: الف) ذلت و زوال تدریجی، یا ب) خطرپذیری و تلاش برای رهایی، حتی با امید کم به پیروزی، ممکن است آن کس که بر هراس غریزی غلبه میکند گزینۀ (ب) را برگزیند. کاش حاکمان بر این دقیقه وقوف داشتند، و پیش از آن که سیل عظیم از تجمیع قطرههای معترض راه بیفتد، و به تعبیر واتسلاف هاول «قدرتِ» انبوهِ «بیقدرتان» به حرکت در آید، روزنههایی برای تنفس و مذاکره و اصلاح باز بگذارند.
با این مقدمات، تصمیمِ عملگرایانه و نیز اخلاقی این است که تحولخواهان با استراتژی چندگانه وارد عمل شوند و تنها به یک گزینه (مثلاً فقط انقلابگرایی و نفی کاملِ گزینۀ اصلاح، یا اصلاحگرایی و نفی کامل گزینۀ انقلاب) اکتفا نکنند. استراتژی چندگانه هم قدرت چانهزنی با حاکمیت (در صورتِ نرمشدن احتمالی و تندادن به اصلاح)، و هم قدرت ائتلاف با جریانهای مختلفِ معترض و بسیجکنندگی حداکثری (در صورتِ ناگزیرشدنِ وضعیت انقلابی) را بالا میبرد. براستی اگر، حتی با احتمال کم، عقلانیتی در گرایشی از حاکمیت بیدار شود که یا تن به اصلاحات ساختاری بدهد، یا با خشونت و خونریزی کمتر قدرت به معترضان تفویض گردد و از دو طرف خونِ کمتری ریخته شود، چرا این کار صورت نگیرد؟
🔹همواره طیفی از راههای:
- مذاکرۀ سنجیده و مطالبهگرانه با حکومت
- نافرمانی مدنی
- مبارزۀ خشونتپرهیز، و در شرایط خاص و ناگزیر «خشونت کم و مشروع» با در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی، مورد استفادۀ تحولخواهان سیاسی جهان بوده است.
دعای بیداردلان
«اَللّهُمَّ إِنّى أَعوذُبِكَ مِنْ... أَنْ نَعْضِدَ ظالِماً أَوْ نَخْذُلَ مَلْهوفاً»
«بارخدایا! به تو پناه میبریم از آنکه به ستمپیشهای، یاوری کنیم یا ستمزدهای را به حال خود واگذاریم.»
(صحیفه سجادیه، دعای ۸، ترجمه موسوی گرمارودی، ص۸۶_۸۷، نشر هرمس)
«اللّهُمَّ إنّي أعتَذِرُ إلَيكَ مِن مَظلومٍ ظُلِمَ بِحَضرَتِي فلَم أنصُرْهُ»
«بارخدایا! من از درگاه تو پوزش میخواهم: اگر در حضور من بر ستمدیدهای ستم رفته است و من به یاری او نشتافتهام.»
(همان، دعای ۳۸، ص۲۷۱)
.
آشوب زمانه و التجا به شعر رندانه
(مؤسسه فرهنگی خانه آشنا بهمناسبت بیستم مهر، روز بزرگداشت
حافظ، بر گزار میکند)
🎙️ سخنران: اردشیر منصوری
🔘زمان: سهشنبه ۱۹ مهر، ساعت ۱۶ تا ۱۸
(این جلسه حضوری و در محل موسسه برگزار میشود.)
☑️حضور برای عموم آزاد است.
🔲نشانی: بلوار میرداماد، مصدق جنوبی، خیابان تابان، پلاک ۱۱
☎️ ۲۲۲۲۲۳۰۰
📞 ۰۹۲۱۳۰۱۹۰۱۹
@khanehashena
www.khanehashena.com
صفحه اینستاگرام خانه آشنا:
https://plink.ir/l9NsP
@ardeshirmansouri
#تفکر_نقادانه و #مسائل_روز (3)
📝فحش، فقه، اخلاق؛ خطای «استاندارد دوگانه»
اردشیر منصوری - مهر 1401
(بخش اول)
مقدمه: «استانداردِ دوگانه» نام نوعی رویۀ ناروا است که منطقاً و اخلاقاً محل سؤال است، و در متون تفکر نقادانه آن را ذیلِ خطا/ مغالطه قرار میدهند. استاندارد دوگانه آن است که انسان برای یک رفتار معیّن، در دو موقعیت متفاوت که یکی به سود او است و دیگری به سود او نیست، دو حکم جدا صادر کند. به زبان ساده آنجا که در داوری و صدور حکم انصاف در نظر گرفته نشود، بلکه نفع شخصی مبنا باشد و یکپارچگی و انسجام مخدوش شود.
برای مثال اگر بپذیریم که هم از منظرِ «اخلاقِ عرفی»، یعنی اصولِ تبلوریافته در منشور حقوق بشر ملل متحد (که ایران هنوز امضاکنندۀ آن و بدان متعهد است)، و هم از منظر برخی «آموزههای قرآنی» که کرامت را از آنِ «بنیآدم» میداند و نه صنفی خاص از انسانها، در این صورت اگر کسی حکمی صادر کند که بر اساسِ آن کرامتِ دستهای از انسانها بر دستهای دیگر رجحان یابد، این مصداقی از استاندارد دوگانه است و متفکرِ نقاد باید به بازشناسی آن حساس باشد.
🔹 مشکلِ مواجهۀ دوگانه با فحش در میدان سیاست ایران امروز
1- در ماجرای خیزشهای خیابانیِ اخیر، در این جامعۀ ادارهشده با فقه، از سویی فحشِ رکیک جنسی-جنسیتی و توهین و تعرض علیه شهروندانِ اجتماعکننده، بهوسیلۀ اعضای «سازمانِ انتظامی کشور» (از جمله نیروهای ملبس به لباسِ یگانِویژه و نیز لباسشخصیهای برخوردکننده) شنیده میشود. از سوی دیگر:
2- یکی از توجیهها برای رفتار خشن نیروهایِ حاکمیت در برخورد با معترضان (از جمله در دانشگاه صنعتی شریف، در فاجعۀ دهم مهر) این است که در شعارِ معترضان، فحش علیه رأس نظام وجود داشته است.
این مواجهۀ دوگانه مصداقی از استاندارد دوگانه است.
در ترازوی اخلاق، و در چشم عمومِ شهروندان، این سطح از کاربست الفاظ و نشانگانِ رکیک (بهویژه ضدّزن)، امری غیرعادی، ناپسند و ضداخلاقی است. شاهدِ قباحتِ عمومیِ این درجه از فحّاشی، ازجمله سانسورها یا صدای سوتهای رسانههای رسمی (از سیمای ج.ا. گرفته تا بیبیسی و امثالهم) است.
▫️ یک یادآوری مهم: فحش و نشانگانِ زبانِبدنیِ تجاوز، از سوی نوجوانانِ معترض در خیزش اخیر، حتی از جانبِ دختران، هم دیده میشود! آن البته هم در جای خود محلِ تحلیل است و پرداختن به آن مجالی دیگر میطلبد. این پدیده نشاندهندۀ بنبستِ نهاد تعلیمتربیت کشور، و ناکامیِ سیاستگذارانِ این حوزه و ناکارآمدی سندهایی مانند «سندِ تحول آموزشوپرورش» است که در جای خود باید به آن پرداخت. فارغ از تحلیلِ جامعهشناختی-روانشناختیِ «فحش» همچون واکنشِ فردِ گرفتار در موقعیتِ دهشت و استیصال، و سبکی از ابراز خشمِ شخصِ درمانده، جامعهای که این اندازه هتاکی در آن فوَران میکند، جامعهای بهنجار و سالم نیست.
👈 سؤال کلیدی این نوشتار: ریشههای این اباحهگری و استاندارد دوگانه را کجا میتوان یافت؟ چگونه میتوان گشودهشدنِ دهانِ یک جوانِ به اصطلاح انقلابی-حزباللهی-هیأتی، به فحشِ رکیک جنسیتی، را فهم و تبیین کرد؟ آیا اینها امری حاشیهای و خطایی موردی و شخصی است، یا ممکن است مبنایی در سامانۀ فکری و آموزههای رسمی و فرهنگی داشته باشد؟
شوربختانه خواهیم دید که این امورِ خلافِ هنجار و اخلاق، و این استاندارد دوگانه، در آموزههای فقهی ریشه دارند. از آنجا که بنیادهای نظام حقوقیِ کشور به نوعی بر آراء فقهی مبتنی است، جا دارد سیاستگذاران، حقوقدانان، جامعهشناسان و بهویژه متخصصان علوم دینی، این «احکامِ فقهی فحش» را بهمثابۀ موضوعی برای ورود به بنبستهای فرهنگی و نظام حکمرانیِ ایرانِ امروز، و نقطۀ عزیمت یک بازنگری اساسی در فقه سنتی، و نسبتِ نظامِ حقوقی و اجتماعیِ کشور قرار دهند. به نظر نمیرسد جامعۀ ایران بدون این مداقههای اخلاقی-اجتماعی، در گذر از این پیچ تاریخی برای عبور از جامعۀ سنتی به جامعۀ مدرن، به سلامت به مقصد برسد.
و اما ردّ پای فحش در فقه ... در بخش دوم 🔻🔻
@ardeshirmansouri
💢 تفکر نقادانه و مسائل امروز کشور(2)
«فضایلِ رذیلتآمیز، تلهای بر سر راه افراد و حکومتها»
گاه آنچه در جای خود فضیلت و ممدوح است، میتواند در موقعیتی خاص آسیبزا باشد!
اردشیر منصوری - مهر 1401
#سوگیری_تعهد_سازگاری
درآمد: پژوهشهای متخصصانِ علوم شناختی، از روانشناسی گرفته تا منطق و تفکر نقادانه (critical thinking)، در سالهای اخیر متضمن روشنگری و هشدار دربارۀ «سوگیریهای شناختی» (cognitive bias) است. همۀ انسانها هنگامِ فکرکردن درمعرضِ سوگیریهایی هستند. این سوگیریها بعضاً در خدمت بقا/سودمندی انسان، در مغز/ذهن او نهادینه شدهاند، اما متأسفانه عموماً مشکلزا هستند. رهایی از این سوگیریها، در گرو شناخت آنها و تقویتِ مهارتهای کشف و پرهیز از آنها در موقعیتهای اندیشیدن، تحلیل، مذاکره، تصمیم و عمل است.
سوگیریِ یک: «تعهد و سازگاری» و «مسئلۀ حجاب»!
«تعهد» در جای خود فضیلت است و «اعتماد» و «استواری» میآفریند. اعتماد و استواری قاعدتاً توانافزا هستند. همچنین «سازگاری» در جای خود امری بایسته است؛ سازگاری یعنی هماهنگی بین اجزاء شبکۀ باورِ فرد یا یک نظام حاکمیتی، و نیز بین باور و رفتار. ترکیبِ «تعهد-سازگاری» گرچه فینفسه و همهجا رذیلت نیست، اما در موقعیتهای خاص میتواند سوگیری مشکلزایی را پدید آورد که «Commitment and Consistency Bias» نامیده میشود.
👈 دو پژوهشگر دانشگاه استنفورد (ج. فریدمن و ا. فریزر) به سال 1966 گزارش تحقیقی جالب را منتشر کردند. در این تحقیق مردم دو محله، یکی به عنوان «گروهِ آزمون» و دیگری به عنوان «گروه کنترل» انتخاب شدند. محققان از گروهِ کنترل خواستند «رضایت دهند تابلوی تبلیغاتی بزرگی که بر روی آن نوشته: "با احتیاط برانید"، در فضای سبزِ محل زندگیشان نصب شود»؛ یادآوری: ممکن است نصب تابلو منظر عمومی را زشت کند. محققان با آن دیگر گروه، (گروه آزمودنی) متفاوت رفتار کردند. ابتدا از آنها خواستند «یک طومار معمولی را در حمایت از رانندگی محتاطانه امضا کنند»؛ پس از مدتی از آنها خواستند «برچسب کوچکی با مضمونِ "با احتیاط برانید" بر پنجرۀ خانه یا شیشۀ اتومبیل نصب کنند». پس از مدتی تقاضای اصلی (نصب تابلوی تبلیغاتی در فضای سبز) مطرح شد. پاسخها جالب بود؛ درحالی که در گروه کنترل فقط 17درصد شهروندان با نصب تابلو موافق بودند، در گروه آزمودنی 76درصد مردم با آن تقاضا موافقت کردند.
👈تبیین: پس از یک تعهد کوچک و کمهزینه، شخص بهمرور برای آنکه دچارِ «رفتار دوگانه» نشود و سازگاری بین مواضع خود را حفظ کند، با درخواستهای فزاینده همدلی میکند. مبنای بسیاری از شگردهای جذب مشتری در کسبوکارها همین است. فروشگاههای زنجیرهای ابتدا شمارۀ تماسی میگیرند تا فقط خبر تخفیفهای فصلی را اعلام کنند. پس از آن بهتدریج سیلی از آگهی و تبلیغات روانه میشود و مشتری نیز برای آنکه رفتار ناسازگار با همکاری قبلی نشان ندهد خود را به سیل تبلیغاتِ ناخواسته میسپارد.
👈 مصادیقی برای این سوگیری در زندگی فردی و اجتماعی:
-انتخاب یک رشتۀتحصیلی درحالی که اندکی پس از انتخاب، فرد درمییابد آن رشته، با استعداد، علاقه و مصلحتِ او متناسب نیست، اما برای آنکه شکستخورده تلقی نشود، جرأت تغییررشته ندارد. همچنین فهمیدن خطا در زمانی پس از شروع رابطۀ نامزدی، یا سرمایهگذاری در کسبوکار.
👈 از منظر تفکرِنقادانه، شخصِ آگاه کسی است که با مشاهدۀ خطابودنِ تعهدی که داده، آمادۀ تجدیدنظر شود و ناسازگاری بینِ «رفتار آگاهانۀ جدید» و «رفتار خطای پیشین» او را از اصلاح روند معیوب نهراساند. باری، تعهد به حقیقت و مصلحت، ایجاب میکند انسان از تعهد به انتخاب نادرست پیشین دست بکشد.
▫️ سوگیریِ «تعهد-سازگاری» و مسئلۀ حجاب:
- حکومت گمان میکرد وضعِ قانون دربارۀ پوشش زنان و جرمانگاریِ بیحجاب، تکلیفی شرعی و موجبِ برساختن جامعهای بهتر است. آنگاه که برخی پژوهشهای دینی و نیز برخی نظرسنجیهای معتبر نشان دادند درکِ حاکمیت از حجاب، نه شرعاً بلاخدشه است و نه مقبولیت اجتماعی دارد، و هزینههای تداوم روندِ جاری بیش از فواید آن است (یعنی معلوم شد حجاب شبهمسئله است و نه مسئلۀ واقعی)، باید آمادۀ بازنگری میشد، اما افتادن به دامِ «سوگیریِ تعهد-سازگاری» مانع از تجدیدنظر شد. درحالی که تجدیدنظر در روندهای معیوبِ پیشین شرط عقلانیت است.
#تفکر_نقادانه
@ardeshirmansouri
📝 تکثر، تحمل، تعامل؛ شرط تعالی و گذر از بحران
(برای التهابهای اخیر در فضای سیاسی ایران، 1401)
یکم) بیان مسئله؛ با هزار افسوس، انباشت ناکارآمدی و زوالِ مشروعیت حکومتِ مستقر، ناشی از سوءتدبیر و اجتناب از روشهای علمی و معقولِ ادارۀ جامعه و عمیق شدنِ شکافِ ملت-دولت است و کشور را به لبۀ پرتگاهی کشانیده است که شاهد آنایم. اما علتالعلل این وضعیتِ نامطلوب چیست؟ برای گذر از بحران باید بر کدام نکتۀ ناب اما مغفول تمرکز کرد؟
دوم) خودحقپنداری، وحدتانگاری و غفلت از کثرتگرایی (پلورالیزم)؛ این است امالمشکلات ما. غفلت از کثرت در عرصههای گوناگون فرهنگ ما، از خانواده و سیاست تا مباحث تخصصیترِ معرفتی مشهود است.«میل به یکپارچگی» در میان تصمیمگیران و زمامداران ایران، و عدمِتحمل هر صدای مخالف و انتقادی، و عزم به یکسانسازیِ باورها و حتی سبک زندگی را میتوان از خطاهای بنیادینی دانست که عاملِ وضعیت انسدادی و سپس اعتراضهای انفجاری و خیزشهای اخیر در ایرانِ شده است. یکسانخواهی عدمِتحمل میآورد، عدمِتحمل به غلیان عواطفِ منفی میگراید و مواجهۀ عاقلانه را به تعلیق میاندازد و خشونت و نفی در پی دارد، بدینسان زنجیرۀ نزاعها تشکیل میشود!
سوم) میل به تکصدایی و تحمیلِ الگوی واحد در جهاننگری و تصمیمگیری، گویی فقط بلای دامنگیر حاکمان نیست؛ با ناخرسندیِ فراوان، در میان طیف گستردهای از منتقدان و مخالفانِ وضعیت سیاسی موجود هم مصیبتی قابل مشاهده است. گویی جامعۀ ایران دچار بلای بزرگِ «نارواداری» است. منصۀ ظهور این شکاف و نارواداری و امتناع گفتگو فراوان است: بین نسل جوان و نسلهای پیشین، بین نیروهای تغییرخواه فمینست و آنها که عیار زنانهنگریشان پایین است، بین چپهای عدالتخواه و راستهای آزادیخواه، حتی در میانِ طیفهای نواندیشی و روشنفکری دینی و غیردینی.
چهارم) بصیرت و عبرت؛ پذیرشِ تنوع و تکثر و آموختنِ تعامل بین صداهای مختلف، موجب همافزاییِ دانش و مهارت و تجربۀ نیروهای خلاق یک جامعه میشود. در مقابل، میل به یکسانسازی، جامعه را به سوی افول میبرد. از نکاتِ جالب در یافتههای دانشِ زیستشناسی، کشفِ این دقیقه است که سلامتِ فرزندان و نسلِ جدید، در میان جانوران، از جمله انسان، با نزدیکیِ زیاد در خویشاوندی والدین نسبت عکس دارد. هر چه دو والد از نظر خانوادگی به هم نزدیکتر و بهاصطلاح همخون باشند، احتمال نقصان و نارسایی و بیماری در فرزند بیشتر است؛ و هر چه دو والد از نظر تبار از هم دور باشند، احتمال برخورداریشان از فرزند سالم و توانمند بیشتر خواهد بود. به نظر میرسد وضعیت جامعه نیز مشابه است. جامعهای که از افکار و اندیشههای متنوع برخوردار است، البته اگر گفتگو و تعاملِ سازنده در میان این طیف متنوع برقرار باشد؛ آن جامعه پویاتر و پرتوانتر است. هزار حیف که غلبۀ تعصبات گوناگون، اعم از تعصبات قومی-نژادی یا مذهبی یا صنفی گاه مانعِ همزیستی سلیقههای مختلف میشود؛ و نتیجه گاه به صورت فرار نخبگان، و گاه حذف متقابل نیروهای یک جامعه بروز میکند.
کاش دستکم منتقدان وضعیتِ انسدادی کنونی خود به درد آنچه به تغییر آن قد علَم کردهاند گرفتار نیایند. کاش دو «د»/(D) کارساز و شگفتیآفرین همواره در یاد نسلِ عزیزِ معترضِ تغییرخواه باشد: «Diversity» (دیگرگونگی/ تنوع) و «Dialogue» (دیالوگ/ گفتگو/تعامل).
پیروزی بدون «ائتلاف» نیروها ممکن نیست. «تکثرگرایی» و ِ«رواداری» بسترِ ائتلافهای سنجیده است. بین «تنافرِ کلی» و «اتحاد و یکسانی» راه میانهای وجود دارد که «تکثرگرایی» (پلورالیزم) است.
آموختن تکثرگرایی اجتماعی، سیاسی و حتی معرفتی، و ترویج «پلورالیزم» و مهارتهای «گفتگو در عینِ اختلافنظر» فریضۀ جامعۀ نخبگانی ما و رمز پیروزی است.
اردشیر منصوری – 9 مهر 1401
@ardeshirmansouri
🎧 فایل صوتی نشست «زیست انتقادی، گفتوگو، مای جمعی»
🎙هادی خانیکی، مینو مرتاضی، اردشیر منصوری
🗓 دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱
@rahmaninstitute
📣زیست انتقادی، گفتوگو، مای جمعی
(نگاهی به اعتراضات کنونی)
🎙️ سخنرانان:
هادی خانیکی
مینو مرتاضی
اردشیر منصوری
🗓 دوشنبه ۳بهمن ۱۴۰۱
⏰ ساعت: ۱۸
📍نشست به صورت حضوری در دفتر موسسه رحمان به نشانی: میدان توحید، خیابان نصرت غربی، پلاک ۵۶، طبقه اول برگزار میشود.
🌐 پخش زنده از صفحه آپارات موسسه رحمان در لینک زیر:
https://www.aparat.com/rahman.institute
@rahmaninstitute
بازنشر و دعوت به بازخوانی یک نامه:
«چرا با جمهوری اسلامی مخالفم»
به قلم روشنفکر فقید مصطفی رحیمی
در فایل پیوست👇👇
این نامه پیش از این در همین صفحه، و پیش از آن در دیگر صفحات مجازی منتشر شده بود، اما با گذشت ۴۴ سال از تاریخ تحریر آن، همچنان خواندنی و آموختنیاست.
نکته همین است که نویسنده (رحیمی) در بحبوحهی انقلاب (دی ۵۷) و پیش از استقرار نظام جمهوری اسلامی، با بصیرتی شگفتآور و بینظیر/کمنظیر، نسبت به مشکلات نظامی موسوم به «جمهوری اسلامی» تذکر داده بود، اما سالها طول کشید تا گوهر پیامش دریافت شود. 👇👇
🌱خوانش نقادانهی تجارب پیشینیان، برای پرهیز از تکرار اشتباهها ضروریاست🌱👇
غزلی در حسرت و آرزو 🥀
تقدیم به «ضعیفالحجابهای» بیگناه نازنینی که جان و جوانیشان بهای آگاهی دیرهنگامی شد تا دریافته شود که دشمن نبودهاند، که دشمنی در کار نیست اگر غبارِ قدرت حجابِ بصیرت نباشد.
اردشیر منصوری
فرسود پای جان به مسیر سرابها
در راهِ پر ملالِ سؤال و جوابها
بسیار دیدهایم و شنیدیم و خواندهایم
فرمانِ نهی و امر و حساب و کتابها
زاین واعظانِ غیرمتعظ ندیدهایم
جز وعده و وعیدِ ثواب و عِقابها
خود مستِ قدرتاند و به تعزیر مبتهج
شرمنده خَمر و مَیسِر از این مستطابها
یَضرِبنَ بالخُمُر به لب و چشم در جُیوب
غَضّ بَصَر نخوانده، شدیدالعقابها
چل سال رفت تا که به فهم آورد کسی
دشمن نیاند جمله «ضعیفالحجاب»ها
جانها ستانده شد که مبادا که زلفکی
آتش زند به خرمن عالیجنابها
مؤمن به شرم نام خدا بر لب آورد
از بس به نام اوست هم ایدون عذابها
دیگر بس است و کاش خرد کارگر شود
پایان دهد به سلسلۀ انقلابها
آیا بود که قدرت بیقدرتان شود
پیروز بر قطار فشنگ و خشابها؟
تحریر شده به تاریخ پانزده دیماه 1401
@ardeshirmansouri
💢آرزوهایی که گویا قریب به محالاند
الف) کاش عقلانیتی در نظام (رژیم سیاسی مستقر) به جای مشی سکوت و انکار و تهدید برای مطالبی از نوع دو فرستۀ پیشین با نام «جهنم کجاست»، دستور رسیدگی سریع دهد به این برخوردها با معترضان. ای کاش به یاد آید که در جنبشهای موسوم به «بهار عربی« از جمله در مصر 2011 نیز گروههای اوباش مدافع حسنی مبارک، دیکتاتور وقت مصر، موسوم به «بَلطَجیه» چنین رفتاری میکردند با معترضان، و سرنوشت مبارک و حکومتش شد آن چنان که شد! کاش پیش از آن که بیش از این هزینههای گزاف بر ملت-دولت ایران تحمیل شود، عقلانیتی در نظام به عذر تقصیر بیندیشد و کار را نکشاند به آنجا که مردم به «آخر الدوا» (الکَی) بیندیشند.
ب) کاش عقلانیتی در نظام با درنگ در گفتار چنین شخصی ملبس به لباس روحانیت که در فرستۀ بالا آمد، راز نفرت برخی معترضان از لباس را دریابد؛ و از میدان دادن به نگرش خودداری کند. کاش وقتی مضمون این گفتار مرور میشود؛ اگر نه خیل کثیری از شهروندان ایرانی غیرمسلمان-شیعه؛ دستکم آن عده از عالمانِ دینی مخالف «ولایتفقیه» مانند آیتالله خویی، آیتالله گلپایگانی، آیت الله نجفی مرعشی، علامه طباطبایی و شاگردان اینان و بسیاری دیگر از علمای دینی و مؤمنان به اسلام که به هر دلیل قائل به «ولایت فقیه» نیستند، در خاطرشان زنده شود و ببینند دلالتهای این اطهار نظر نه فقط خلاف عقلانیت مدرن و حقوق بشر مصطلح دنیای جدید، که حتی خلاف مصالح نظام مستقر است.
حیفا و حسرتا که ادامۀ آنچه این یکی تئوریزه میکند و آن دیگران به عمل در میآورند، جز خسارت جبرانناپذیر به مردم و حاکمیت و حتی دیانت در این سرزمین نیست.
@ardeshirmansouri
✅جهنم کجاست؟!
با دیدن تصاویر وحشتناک در گوهردشت کرج به خودم میگفتم جهنم راستی کجاست؟
ماشینی بایستد، چند پسر جوان، با لباسهایی شخصی، با تمام ابزار لازم، از بیسیم تا شوکر تا اسلحه، به یک خانم هجوم ببرند، او را گرفته و به داخل ماشین بیندازند، هر عابری که سؤال کند چرا او را میگیرید کلت را به طرف او نشانه رفته و تهدید به کشتنش بکنند.
همهشان به سمت رهگذران اسلحه در دست گرفته و آنها را تهدید کنند.
بدون هیچ ترسی سوار ماشین شده، گازش را گرفته، دختر را به هر کجا که میخواهند ببرند.
شاید یکی از عذابهای جهنم آن باشد که وقتی میخواهی بروی نزد خدا و بگویی اقلا تو به داد من برس، شیطان را میبینی که خنده ای بر لب دارد و میگوید اینجا خدا منم!!
حالا دختر را بردهاند، در هر کجای دنیا به ویژه در قرنهای گذشته،در غرب وحشی ممکن بود چند راهزن مسلح آمده فردی را دزدیده و ببرند، اما آنها اسلحههای سازمانی داشتند؟!
و اگر نزد کلانتر میرفتی، شک نداشتی که میگفت، همه تلاشم را میکنم این راهزنها را بگیرم و به سزای اعمالشان برسانم.
اما در جهنم، میروی نزد مأموران امنیتی.
به تو میخندد، میگوید خدا منم؟!
@Sahamnewsorg
در وبسایت مدرسهٔ تردید👇
📍لینک ثبتنام:
https://tardidschool.com/product/philosophy-basic-diploma
📚 معرفی و بررسی کتاب:
در جستوجوی آن
(روزنوشتهای صعود به اورست)
به همت مجلۀ بخارا
▪️با حضور:
-داوود محمدیفر
-عباس محمدی
-اردشیر منصوری
-علی دهباشی (مدیر بخارا)
-ایمان آذیش (نویسنده)
🔘 بلوار کشاورز، وصال شیرازی، کوچۀ اسلامی ندوشن، کافه مانا
🔸شنبه، سومدی 1401، ساعت 5 عصر
(حضور برای عموم علاقهمندان به کوه و کتاب آزاد است)
پ.ن: زنده نگاهداشت «جامعۀمدنی» و «گفتگو در عرصۀ عمومی» با اندیشۀ تحولخواهی هماهنگ است و نه مغایر آن.
@ardeshirmansouri
اینک باید به تناسبِ طیف متنوعِ نیروهای تحولخواه، گفتگو برای تعیین شرایطِ گذار صورت پذیرد. در این طیف، از اصولگرایانِ چشمگشوده به ضعفهای حاکمیت، تا اصلاحطلبان (که براستی باید اثربخشی مشی اصلاح حداقلی گذشته را غیرمتناسب با شکاف امروزینِ مردم-حاکمیت تلقی کنند و به کمتر از «اصلاح ساختاری» تن ندهند)، تا نیروهایِ تغییرخواه خارج از کشور و حتی آنان که راهحل مسئلۀ ایران را جز در تغییر رادیکال و انقلابی نمیبینند، میگنجند.
@ardeshirmansouri
در جستجوی گشایشی در کار فروبستۀ ایران امروز/1
اردشیر منصوری- آذر 1401
بخش نخست: مروری بر دوگانۀ دیرآشنا: انقلاب/ اصلاح
🔸 بر اساس نقطۀ اشتراک تعریفهای بهجا مانده از ارسطو تا هانتینگتون، معنای دو روشِ عبور از وضع نامطلوب:
- «انقلاب=revolution»: تغییر بنیادین (رادیکال)ِ یک رژیم سیاسی، در کوتاهمدت، با بسیج عمومی، لاجرم توأم با خشونت و خونریزی.
- «اصلاح=reform»: تغییراتی در شیوۀ مدیریت کشور و حکمرانی، در میانمدت یا بلندمدت، نه لزوماً با بسیج عمومی، بدون توسل به خشونت و خونریزی.
اما گویی هیچ یک از این دو، مرهم زخم ایران امروز نیستند. چرا؟ زیرا حکومتِ بسته و خودمدار و غیردموکراتیک تن به «اصلاح» نمیدهد؛ «انقلاب» هم که میگویند «پرهزینۀ بیثمر» است؛ بهویژه در شرایطِ رویکاربودن رژیمی که طی چند دهه، مهمترین اهتمامش تقویت قوای سرکوب و ممانعت از براندازی است. منتقدان «انقلاب» آن را چونان جراحیِ پردرد و توأم با خونریزی میدانند که به گواهی تاریخ (از جمله به گواهی رخداد 1357) عضو معیوب و درمانناپذیر-با-دارود را قطع میکنی، اما دوباره غدد بدخیم بازتولید میشوند و بدن را به گونهای دیگر از پا در میآورند. از نظر منتقدانِ انقلاب، آزموده را آزمودن خطا است. در تغییر به روش انقلابی هزینه میکنی، عضو از دست میدهی، اما از بازگشت سلامت خبری نیست. پس چاره چیست؟ آیا در صبر پیشهکردن و امید واهی بستن به تأثیر دارو در بلندمدت (یعنی همان «اصلاحات»)؟ منتقدانِ کارآمدبودنِ اصلاحات هم آزمودنِ آزموده را خطا میدانند با این یادآوری که: مگر از خرداد 1376 که دولتِ منادی اصلاحات یا نزدیک به اصلاحات، بهطور متناوب دو دورۀ 8 ساله روی کار بود، آیا حاکمیتِ کلان، و بهقول تاجزاده حزب پادگانی و دولت موازی رخصت دادند اصلاحات کار کند؟ آیا کاری بود برای به زانو در آوردن «اصلاحات» که حاکمیت فراقانونی نکرده باشد؟ پس دیگر چه جای دمزدن از اصلاحات؟ آیا تکرار اصلاحات نقشی جز بقا و تحکیم جریان تمامتخواهی دارد؟
🔸خب، در چنین شرایطی، ملتی که از شدت فقر و فساد و تبعیض و تحقیر، کارد به استخوانش رسیده، و در مقابلِ چشمانش زوالِ انواع سرمایههای سرزمینی و زوالِ امید به آینده را نظاره میکند؛ نه مجال اصلاح دارد و نه توانِ انقلاب، کدام ترابِ را باید به فرقِ سر بریزد؟
- آیا راه سومی متصور است؟ آیا «اصلاح ساختاری» آن راه سوم است؟
🔸برای عبور از این بنبست بود که طی یک ساله گذشته مفهوم میانهای تکرار شد: «اصلاح ساختاری»، که کسانی مانند مصطفی تاجزاده منادی آن بودند. «اصلاح ساختاری» یعنی تغییر در ساختار حاکمیت (تغییر قانون اساسی، محدود شدن دورۀ رهبری و قدرت رهبر، نفی نظارت استصوابی، احیای حقوق اساسی مردم و دموکراتیک کردن حکمرانی با اصلاح موارد مرتبط با ولایت فقیه و مانند آن)، تغییراتی بنیادین و البته خشونتزدوده و کمهزینه. گویی گفتمان «اصلاح ساختاری» میخواهد در میانۀ دو گزینۀ معیوب قرار گیرد؛ نه «انقلاب» باشد (آن پرهزینۀ در شرایط کنونی بعیدالوصول)؛ و نه «اصلاحات» به معنایی غیرمؤثر که فقط بهدرد ترمیم روبناهای حکومت، و لاپوشانیِ ذاتِ یک حاکمیت تمامیتخواه بخورد. در یک کلام؛ نه از منظر هزینه به فزونیِ «انقلاب» باشد، و نه از منظر اثربخشی به بیخاصیتی اصلاحاتِ فرعی و سطحی.
- اما پرسش: آیا حاکمیتِ امروز ایران تن به این بهاصطلاح «اصلاح ساختاری» میدهد؟ پاسخ تاجزاده، به عنوان منادی «اصلاح ساختاری» در گفتگوهای یک سال گذشتهاش (قبل از بازداشت غیرقانونیش و نیز پیش از جنبش آغازشده از شهریور 1401، در پی مرگ مهسا امینی) این بود که: اگر گمان میکنید حکومت صُلبتر از آن است که تن به اصلاحِ ساختاری بدهد، بدانید که برای سرکوب آمادهتر از آن است که بتوان به براندازیش بدون هزینۀ گزاف امید بست. تاجزاده خطر جنگ داخلی، تجزیه و کشتار وسیع (به اصطلاح سوریهای شدن ایران) را هشدار میداد و میکوشید در گفتگوی صریح با حکومت و مردم، اهمیت «اصلاح ساختاری» را گوشزد کند. در مقابل، نقدِ منتقدان تاجزاده نیز به او این است که اولاً هیچ نشانهای برای پذیرش «اصلاح ساختاری» در حاکمیت دیده نمیشود؛ ثانیاً نباید با بزرگنمایی نیرویِ سرکوبِ حاکمیت، مردم را از اراده برای تغییر بنیادین مأیوس کرد. منتقدان تاجزاده، بازداشت تاجزاده و حبس بدون محاکمۀ عادلانۀ او را بهترین شاهد میگیرند برای «امتناع تغییر ساختاری» بدون گذر از حاکمیت فعلی.
- اگر نخواهیم چشم بر حقیقتی که ممکن است در این دو گفتمانِ «اصلاح ساختاری» و «منتقدان آن» باشد، ببندیم، گویی باید به «انسداد و بنبست» تن دهیم. زیرا گویی «اصلاحات» "مطلوبِ ناممکن" است، و «انقلاب» حتی اگر "ناگزیر" اما به دلیل پرهزینه و ناتمام بودنِ ذاتیش نامطلوب. پس آیا خلاصی از این وضعیت متصور است؟
@ardeshirmansouri
🔻ادامه در بخش دوم 🔻
صدیق قطبی عزیز
معنویتر از آن است که بتوانم/بتوانیم همپای او، بهویژه در این روزگار تحیر، به تعمیق ایمان و نیایش اهتمام کنم، اما نمیتوان از برخی انتخابهای دل بیدارش لذت نبرد.
یکی از گزیدههای این روزهای او 👇👇
🔻ادامه🔻
فحش، فقه، اخلاق؛ «استاندارد دوگانه» (بخش دوم)
اردشیر منصوری
#تفکر_نقادانه #مسائل_روز
«فحش» در آراء فقیهان تراز اول
آشنایان با جوّ غالبِ حوزههای علمیۀ ایران آگاهاند که چه اندازه آراء فقهی دو فقیه سرشناس؛ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) و محمدکاظم یزدی (صاحب عروه) در حوزۀ علمیه شیعه رسوخ و نفوذ دارد. این نفوذ بهقدری است که برخی آگاهان، فقیهان و مجتهدانِ کنونیِ شیعی-ایرانی را، به تعبیری مقلدان یا تابعانِ آن عالمانِ نسل قبل میدانند.
سخنی از بنیانگذارِ فقید نظام اسلامی (امام خمینی): «اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و غفلت از آن را جایز نمیدانم» [صحیفه، ج 21]. حال ببینیم در آثار فقهی دو فقیهِ مشهور، یعنی «جواهرالکلام» و «عروه الوثقی»، چه مایه «تبعیض» (سختگیری/و سهلگیری) دربارۀ «فحش» وجود دارد! دوگانهای که هم از منظرِ اخلاقِ عقلانیِ مدرن، و هم مبانیِ قرآنی غیرقابل توجیه است و بنیاد برخی سوءرفتارهای حاکمیتی کنونی است.
🔹«دشنام دادن به مسلمان حرام است، مگر آنکه طرف به سبب بدعتگذارى یا تظاهر به کارهاى خلاف شرع مستحق آن باشد»! (جواهرالکلام، محمدحسن نجفی) [ یک دانشنامۀ حوزوی (ویکی فقه)]
🔹 «سبّ کفار و مخالفان جایز است، لیکن قذف آنان جایز نیست» (جواهرالکلام، و همچنین مکاسبِ شیخ مرتضی انصاری) [همان]
🔹 سبّ پیامبر (ص) یا یکى از اهل بیت آن حضرت در صورتى که از روى عداوت و دشمنى باشد، موجب کفر و نجاستِ سبّ کننده مىشود...؛ لیکن اگر از روى عداوت نباشد، در اینکه چنین اثرى بر آن مترتّب مىشود یا نه اختلاف است... (هم جواهر و هم عروه)
🔹«کشتنِ سبّ کنندۀ پیامبر (ص) یا یکى از امامان معصوم (ع) یا حضرت فاطمه (س) واجب است؛ کشتن او براى شنوندۀ سبّ در صورت توانایى و ایمن بودن از ضرر، جایز، بلکه واجب است، و بنابر مشهور، نیازى به اذن حاکم شرع نیست» (جواهر)
▫️ در این احکام/ فتاوی سه نکتۀ مهم درخور تأمل است:
👈اولاً، همین که معلوم شد شخص «کافر» است، «فحش» به او جایز میشود! (شاید به همین دلیل است که رسانۀ دولتی همۀ مخالفان و معترضان را «کافر/منافق» قلمداد میکند، تا آتشتهیۀ هرگونه رفتار خشن علیه آنان مهیا شود).
👈ثانیاً، پیشوایان دینی از کرامتی تبعیضآمیز برخورداراند؛ درحالی که مجازاتِ سبّ کنندۀ پیشوایان قتل است، چنین حرمتی برای دیگر انسانها در نظر گرفته نشده است.
👈ثالثاً، اجرای مجازاتِ فحشدهنده به پیشوایان، موکول به هر شخصِ شنونده شده، و ضرورتِ برخوردِ رویههای قانونی (شامل: تفهیمِ اتهام، فرصتِ دفاع برای متهم، ورودِ خبرگان و ضابطان متخصص قضایی) نفی شده است. این نگاه که مستلزمِ مباح بودنِ خون انسان و مشروعیتدادن به «آتش به اختیاری» در تشخیصِ خودسرانۀ گناهکار و مجازات اوست آشکارا موجب ناهنجاری اجتماعی و سمّی خطرناک برای نظم عمومی است. شاید به سبب همین نکتۀ دوم و سوم است که وقتی بسیجیِ غیرتمند در دانشگاه شریف، فحش علیه مولا و رهبر خویش را از دهان معترضان میشنود، خود را مجاز مییابد هرگونه خشونتی را علیه شعاردهنده اِعمال کند، و دیگر موضوعِ ارجاع به مراجع ذیصلاح انتظامی و قضایی منتفی میشود.
👈سؤال کلیدی: آیا میتوان برای این مقدار برخورد خشن با دشنامگوی، بهویژه اگر مورد ستمی واقع داشته باشد، مثلاً از سوی گشتِارشاد مورد آزار انکارناپذیر قرار گرفته، یا دوست/خویشاوند/ همجنس/ همنوعش مورد هتاکی قرار گرفته باشد، تأییدی در متون دینی (قرآن و نهجالبلاغه) یافت؟ نگاهی به برخی آیات/ روایات خالی از لطف نیست:
🔸«لَّا يُحِبُّ ٱللَّهُ ٱلْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ ٱلْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ» (نسا- 148) بهطور جالب توجهی این آیه، دشنام (جهر بالسوء) را از سوی انسانِ مورد ظلم قرار گرفته، تخفیف داده است.
🔸«وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ ٱللَّه» (انعام-108). نهی سبّ (ناسزا) حتی نسبت به «دعوتکنندۀ به غیرِ الله»!
🔸«إِنِّي أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِينَ» (خطبۀ 206 نهج البلاغه)؛ این اعلام کراهت امام علی از سبّ (فحش) علیه مخالفان، شامل مخالفان حربی است و نه مخالف آرام. این خطبه در بحبوحۀ جنگِ صفین و هنگام مشاهدۀ فحش یارانش علیه سپاه معاویه تقریر شده است.
▫️در حیرتم چگونه فقهای تراز اول با وجود این آیات و روایات، آن فتاوی/احکامِ شدید و غلیظ را علیه فحشدهندۀ به مقدسات، در عینِ جواز فحش به مخالفان، صادر میکنند! تقریباً درست معکوس تعلیماتِ پایۀ دینی.
موضوع آنگاه حساسیت مضاعف مییابد که چنین فقهی مبنای تقنین و رفتارِ حاکمیتی قرار میگیرد؛ آن هم در دنیای کنونی که مباحث «حقوق بشری» درکی متفاوت از کرامت انسان و اجتناب از تبعیض را اقتضا میکند و غفلت از این دقیقه، حکومت/جامعه را با بحران اساسی مواجه خواهد کرد.
@ardeshirmansouri
📝 برای فاجعۀ 10 مهر دانشگاه شریف
#دانشگاه شریف #10_مهر_1401
اردشیر منصوری
ابعاد فاجعۀ دهم مهر دانشگاه شریف، پوشیده نیست. پیجویان میتوانند برای دریافت تصویری بالنسبه واقعنما از ماجرا، به منابع غیرهمسو مراجعه کنند:
الف) بسیج دانشجویی شریف، ب) انجمن اسلامی دانشجویان شریف، ج) روزنامۀ شریف
میتوان 10 مهر 1401 شریف را با 18 تیر 1378 کوی دانشگاه، و احیاناً حتی 16 آذر 1332 دانشگاه تهران مقایسه کرد. با این تفاوت که در 16 آذر، آن سه آذر اهورایی با شلیکِ کور مأموران شاه کشته شدند، اما در گزارشهای شاهدان و آگاهان آن واقعه (از جمله شهید مصطفی چمران) نیامده که سربازان شاه با نثار فحشهای بسیار رکیک دانشجویان پسر و دختر، استادان، و حتی نیروهای انتظامات دانشگاه را مورد ضرب و شتم و ارعاب و بازداشت و انتقال به محل نامعلوم قرار داده باشند.
رخداد 16 آذر 1332به تصویب قانونی انجامید که طی آن ورود هرگونۀ نیروی نظامی به حریم دانشگاه ممنوع شد؛ مصوبهای که طی سالها از آن حراست میشد؛ حتی در وقایع منجر به انقلاب 1357 که دانشجویان دانشگاه تهران در محوطۀ دانشگاه علیه شاه شعار میدانند و در یک مورد (پاییز آن سال) حتی مجسمۀ شاه در دانشگاه پایین کشیده شد، نگذاشتند نیروی نظامی وارد دانشگاه شود.
در رخداد 10 مهر 1401، علاوه بر هتک حرمت به حریم «انسان»، حرمتِ «نهاد علم» و محیط دانشگاه، نیز شکسته شد. جامعهای که نهادِ علم در آن این گونه مورد تاختوتاز نیروهای سرکوب، و فاقد ثبات و امنیت است، باید برای دههها فاتحۀ هر برنامۀ توسعه را برایش خواند. دریغا نخواهند بود آمران و عاملان این فاجعه در دههها بعد که ببینند تاریخ با اشاره به این رخداد دربارۀ آنها چگونه داوری خواهد کرد.
جا دارد در کنار دانشگاهیان، عقلای قوم در لایههای حاکمیتی با حساسیتی مضاعف به موضوع ورود کنند. با هزار تأسف نشانههایی از حساسیت لازم دیده نمیشود؛ نه از جانب وزارت علوم که صاحبِ اصلی عزاست، نه دستگاه عدلیه که به جای تعقیب عاملان جنایت، مجنیعلیه را حبس کرده و قرار وثیقه برای «آزادی موقتش» صادر میکند! این بیتِ خواجۀ شیرازی همروزگار با امیرمبارزالدین، چه مرور میشود این روزها در خاطر: «عجیب واقعهای و غریب حادثهای/ انا اصطبرت قتیلاً و قاتلی شاکی». و آن دیگر قوه، که مجلساش مینامند؛ گویی باید عادت کنیم به بیتوقع برای استیفای حق ملت از آن! اسفا جامعهای این چنین بیدادرس! براستی وقتی کسانی از داخل اینسان به هدمِ «کرامتِ انسان» و «سرمایۀ علمی کشور» کمر بستهاند، چه جای آن که «دشمنان خارجیاش»، از «منافق»اش گرفته تا «خانوادههای ساواکی»اش برای ضربه به آن هزینه کنند؟
🔹 نقش «فحش» در وقایع اخیر
پس از این بثالشکوی، یک نکتۀ مهم نقش «فحش» است در تبیین ماجرا! چه پررنگ است نقش فحشهای به غایت رکیک در دو طرف نزاع! عزیزانی از حامیانِ حاکمیت برای تبیین/توجیهِ فاجعۀ دانشگاه شریف بدین نکته اشاره دارند که «فحش معترضان علیه "مقدسات نظام" بستر را برای ورود نیروهای سرکوبگر فراهم آورد». این نکته بسی جای درنگ دارد. گیریم که آغازکنندۀ فحش دانشجویان معترض (شهروند غیرمسلح) بوده باشند، به فرض که بر اساس تحلیل زعمای قوم، تحت القای شبکههای معاند و فضای مجازی ناسزاهایی خلاف ادب بر زبان عدهای جوانِ معترض جاری شده باشد؛ آیا توسلِ نیروی مسلح حاکمیت که مأمور برقراری نظم است به فحشهایی به مراتب قبیحتر، توأم با دلخراشترین ضرب و شتم، و در مواردی حتی رفتارِ تعرضآمیز یا تهدید به تعرض علیه دختران و پسران دانشجو، درخور یک حاکمیت دینی است؟
سلمنا، فحاشی از هر کس نکوهیده است. اما در میان دو سوی یک نزاع؛ از کدامیک نکوهیدهتر است: الف) آنکه در جایگاه اقتدار و اختیاراتِ بیشتر نشسته است، یا آنکه دست بسته است و تحقیر دیده و تظلمش در مقابل اسیدپاشیها و گشتِارشادشدگیها به جایی نرسیده؟
صد البته هیچ ظلمی توجیه نمیکند که خردمندِ مختار، بهویژه اگر متصف به وصف «نخبۀ علمی» باشد، برای نیل به مطالبات به ابزار نامطبوع دست یازد؛ اما اگر کاردها به استخوان رسد، مجال تنگ شود و شدت عُسرت عنان اختیار از کفِ خرد در آورد، نه آیا عسرتزده حکم مست دارد و ارباب معرفت دانند که «شرع مستان را نیارد حد زدن»؟
چه خالی است جای وزیران دست راست که آیت «والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس» را به یاد ملک آورند، وقتی میبینند نومیدی دهان به سقط گفتن میگشاید؛ همانا عقلا دانند که «اذا یئس الانسان طال لسانه» [حکایت نخست از باب اول گلستان].
@ardeshirmansouri
💢 بهرهای از تفکر نقادانه برای فهم و حل مسائل امروز کشور (1)
اردشیر منصوری - مهر 1401
مسائل مطرح در ایرانِ امروز را میتوان به دو دست تقسیم کرد:
الف) مسائل واقعی؛ ب) شبهمسئلهها
الف) مسئلۀ واقعی؛ آن «نیاز اساسی» است که هنوز «پاسخ مناسب» نیافته است و بقا و بهروزی جامعه در گرو پاسخ به آن است. برخی از مهمترین مسائل کلان و واقعی جامعۀ ایران عبارتند از: بحران محیطزیست و در رأس آن مسئلۀ خشکسالی، بحران آموزشی (تبعیض آموزشی، ناکارآمدی برنامههای آموزشی)، بحرانهای اقتصادی (شامل اشتغال/بیکاری)، بحرانهای سیاسی (شامل ناکارآمدی نظام سیاستگذاری و تصمیمگیری و فقدان فرهنگ دموکراسی، معضل استبداد و تحدید آزادی در عرصۀ داخلی، و تعامل سنجیدۀ بینالمللی)، شیوع آسیبهای اجتماعی (اعتیاد و خودفروشی، بزهکاری، ...)، بحران جمعیت (به گمان نگارنده، به خلاف نظر ترویج شده از حاکمیت، زیادی جمعیت و نه کاهش آن) و مانند اینها.
ب) شبهمسئله؛ آن است که بهواقع نیاز نیست، یا نیاز اساسی نیست، و فرد/حاکمیت آن را نیاز/ نیاز اساسی پنداشته است و منابعی را برای حلّ آنها هدر میدهد، درحالی که برای رفع مشکل باید آن را از فهرست موضوعات اساسی حذف کرد و بصیرت در گرو «منحل کردن»ِ مسئله است و نه صرف منابع برای «حلّ» آن. شبهمسئلههای فراوانی میتوان در ایرانِ امروز یافت که حکومت منابع زیادی را به گزاف و نابهجا صرف آنها میکند و در اغلب موارد نه تنها نیازی بر طرف نمیشود، بلکه از قضا سرکنگبین صفرا میافزاید و دخالت حکومت در آنها مسائل مصیبتبار هم پدید میآورد. این شبهمسئلهها عموماً به مقولۀ سبکزندگی و عرصۀ خصوصی و مدنی شهروندان برمیگردد. نمونهای از این شبهمسئلهها عبارتند از: مقولۀ پوشش و حجاب، تولید و مصرف هنری (مانند موسیقی، سینما، تئاتر، ادبیات،...) شیوههای معنویتورزی و سبک دینداری (مراسم مذهبی و پرداختن به مکانها و زمانهای نمادین دینی) و مانند اینها؛ و در عرصۀ بینالمللی هزینهکرد منابع برای تکثیر نمادهای مذهبی-ایدئولوژیک در نقاط مختلف جهان.
اما چگونه میتوان این شبهمسئلهها را بازشناخت و به نحو عقلانی از آنها عبور کرد؟ البته تشخیص و تمییز بین مسئلۀ واقعی و شبهمسئله کار آسانی نیست و منوط به اشتراک مساعی نخبگان جامعه از طیفهای مختلف است؛ اما آنچه رسالت این سلسله یادداشت است، آشنایی با الگو یا ابزارهایی برای اندیشیدن است؛ ابزارهایی که نخبگان جامعه با توسل به آنها امکانات بهتری برای ورود به موضوع خواهند داشت. یکی از این جعبهابزارهای مهم فکری «تفکر نقادانه» نام دارد. در مجموعۀ تفکرنقادانه، ابزارهاییی قرار دارند با نام: «سوگیری». در یادداشتهای پیشِرو با تعدادی از اینها آشنا میشویم.
#مسئله #شبه_مسئله
#تفکر_نقادانه
#critical_thinking
ادامه دارد ... 🔻🔻
@ardeshirmansouri
🔘 دریغا پیامی که ناشنیده خواهد ماند
(برای رخدادهای ایران-شهریور 1401؛ خطاب به گوشهای عزیزی که با هزار تأسف بسی دوراند)
▫️یک؛ #مهسا_امینی.🥀 شرممان باد اگر با زبان و قلم و قدم میتوانستیم جامعهای معقول بسازیم که تو در آن اکنون در کار زندگی و شکوفایی باشی، اما یا تنبلی کردیم، یا در نقد قدرت لکنت گرفتیم و عافیت طلبیدیم، یا نفهمیدیم و طرفداری کردیم، تا خشونتِ نظامیافته چنان نهادینه شود که جانت را بستاند و اینک هزاران فریاد و اعتراض نمیتواند یک سلولت را به زندگی باز گرداند تا شنوای این پیام شرم ما باشی.
▫️دو؛ جوانانِ عزیزِ سازمانیافته در دستجات و گردانهای ویژه. نازنینانی که در کلاسهای خاص به شما آموختند نقشِتان تنها سلامدادن به فرمانده است، به جای آن که پرسشگری و حقطلبی معقول و خشونتزدوده از مراجع فرمان، و کنشِ داوطلبانه برای احقاقِ حق را بهشما بیاموزند؛ آتشبهاختیاریتان آموختند و نام مقدس الله و حیدر و حسین را به اسم رمزی بدل کردند که هرگاه شنیدید، باید مشتی شوید برای درهمکوبیدنِ دهان، نه گوشی که به ندای «یاللمسلمین» حساس است. به تو نیاموختند غیرت الله را نسبت به «مظلومی که جز خدا پناهی ندارد»، و آن کلام حیدر را که میگفت «در نقد من با ترس و لرز سخن نگویید»! بسیجی نازنین، در اولین کلاس بعدی ایدئولوژی که برایت میگذارند از مدرس محترمت بپرس این که در نهج البلاغه آمده «فلا تكلموني بما تكلم به الجبابرة » یعنی چه؟
دریغا که بین این پیام با گوش عزیزت فاصلههاست!
▫️سه؛ عزیزانِ فرمانده. ای که ایجاد امنیت را وظیفه و افتخار میدانید، درودتان باد. هیچ چیز پاسخگوی ایثار شما نیست، اما بد نیست شما نیز گاهی در درستی تشخیص «دشمن» از «دوستِ معترض» درنگ کنید. نکند خدایناکرده آن که برای تعقیب و ضرب و شتمِ او فرمان صادر میکنید، به زبان شما «عیال الله»، و به زبانِ ما طیفی از «شهروندان»ِ معترض، از مردم عادی تا روزنامهنگار و معلم و استادان دانشگاه و حتی اسلامشناسانی باشند که سالها اعتراض و نقد مشفقانهشان شینده نشده، و تجمیع احساسِ تحقیر و مطالبات بیپاسخ آنها را به خیابان آورده. به نام نامیِ علی که نامش زینتبخش دانشگاه محل تحصیل شماست، یا از او اسم رمز میسازید برای اجرایی شدن فرمان، لطفاً «خطبۀ 216 نهجالبلاغه» را مروری بفرمایید و تردیدی عقلایی روا بدارید در تفاوتِ مشیتان با مشی مولا در مواجهه با اعتراض مردم، حتی اگر به دلیل نهادینهشدن تضییعِ حق، صدای تظلمشان گاه به پرخاش بگراید. بعید بدانید اعتراضی اینسان فراگیر را بتوان به «توطئۀ دشمن» تقلیل داد.
▫️چهار؛ عزیزانِ تولید خبر و گزارش صدا-سیما! خود واقفید که در «عصرِ اطلاعات»، تأثیر «خبر» بسی بنیادیتر از گلوله است. عزیزانِ روزنامهنگار! تمام وجدان و اخلاق حرفهای خود را فرا بخوانید و پردازش خبر را مرور کنید: «مهسا امینی وقتی برای شرکت در کلاس آموزشی به سالن مراجعه میکند، دچار حملهی قلبی...» [نخستین بازتاب خبر رسمی تلویزیون ج.ا.]. ای عزیز خبرنویس و قرائتکنندۀ خبر! لطفاً دختر خود را جای مهسا و خانوادۀ او، و هزاران مهسای تحقیرشده در «وَنهای گشت ارشاد» و هنوز جاننباخته بگذارید و یک بار دیگر این بازنمایی از رخداد را مرور، و همزمان به کلیدواژۀ «شرافت» فکر کنید! میدانید بسیاری از امت حزبالله و عزیزانِ آتشبه اختیار فیلترشکن ندارند تا از منابع دیگر تصویر درستی از ماجرا داشته باشند و شما برایشان تنها منبع بازنمایی وقایع جامعه هستید. آنگاه اگر دستِ فرمانبرنده از ذهنی که شما ذهنیتش را ساختهاید، جانی را بستاند که در پی خونخواهی دختر من و تو، مهسای جانباخته در بحبوحۀ رفتار خشن یک دستگاهِ مسئلهدار (گشت ارشاد) است، و شما این چنین با قلب واژگان و با تحریف آن را بازنمایی کردید و ناخواسته توجیهگر خشونتِ ناعادلانه شدید، آیا خود را در برابر وجدان، و اگر به خدایِ عادل عقیده دارید، در محضر عدل او سربلند مییابید؟ گاه تجدیدنظر در شغل و حرفه اگرچه آسان نیست، اما شرط زندگی شرافتمندانه است.
دریغا فاصلۀ پر نشدنی میان پیام و مخاطب
اردشیر منصوری - شهریور 1401
@ardeshirmansouri