✨ عنقاء: جُستارهایی نقّادانه در دینپژوهی 🖋 ارتباط با مسؤول (زهیر میرکریمی) https://t.me/zoheir_mirkarimi 💡 بازتابدادن پژوهشهای حوزهی مطالعات ادیان به معنای تأیید یا رد آنها نیست.
🔍 کتابِ مستطابِ گاو: برگی نو در مطالعاتِ نسخهشناختیِ متونِ قرآنیِ آغازین
✨ تازههای نشر | معرفی کتاب
📌 معرفی کتاب «کتابِ گاو: یک مصحفِ قرآنیِ آغازین بر روی پاپیروس (پ. هامب. عرب. ۶۸)» تصحیح مَتیو تیریر و نَعیم فَنتیخِم
📜 فرستهی ۴ از ۸: تاریخگذاریِ نسخه
🔻 این نسخهی خطی از تک سورهی بقره به احتمال زیاد به دست یک مستنسخ از روی متنِ دیگر نوشته شده است، و نه در نتیجهی مکتوبساختنِ املایی که شفاهی خوانده میشده است. مقایسهی روش نسخهنویسی و برخی عناصر تزیینی با گزارشهای ثبتشده در آثار اسلامی به ما اجازه میدهند تا فرضیههایی دربارهی تاریخِ نگارشِ این نسخه ارائه کنیم.
🔻 بر طبق آنچه ابن ابی داوود سَجِستانی آورده است، شکل کلی حروف قرآنی تا پایان سدهی یکم هجری (سدهی هفتم میلادی) به شکلی ناقص باقی ماند. شیوهی بسط دادن واژههایی همچون «قٰل» و «کٰن» با الفها و رسیدن به صورت «قال» و «کان» (که اساساً برای متمایزکردن آنها از واژههای «قُل» و «کُن») از زمان فرماندار عراق، عُبَیدالله بن زیاد (درگذشت ۶۷ هجری) آغاز شد. هیئت بَصری احتمالاً حدود سالهای ۸۴ تا ۸۵ هجری به فرمان حجّاج بن یوسف و به رهبری حسن بَصری (درگذشت ۱۱۰ هجری) مسئول افزودن سربندها میان سورهها و معرفی نقطههای تمایزبخش به درون متن قرآن بوده است. نقطهها از میانههای سدهی یکم هجری (سدهی هفتم میلادی) شناخته شده بودند. این هیئت همچنین استفاده از ردیفهای جداساز بهمثابهی نشانگرِ پایانِ آیهها و استفاده از نشانگرهای دهبیتی را به قرآنهای بصری وارد کرد که از سبکهای قرآننگاریِ کوفی و مدنی سرچشمه گرفته بودند.
🔻 نسخهی خطی حاضر دارای اقتباسهایی گسترده از سبک نوشتاری کامل برای اصطلاحات کلیدی مانند «قال» و «قالوا» است و از نشانگرهای منقطع و همچنین یک سربند تزئین شده که پایان سوره را نشان می دهد، استفاده میکند. هنگامی که این ویژگیها در پرتو منابع متنی و نوشتارگانِ اسلامی در نظر گرفته میشوند، نشان میدهند که نسخهی خطی هامبورگ احتمالاً در دورهی اصطلاحاتی که در زمان خلیفه عبدالملک (حکومت ۶۵-۸۵ هجری) انجام شد استنساخ شده است؛ یعنی نیمهی دوم سدهی یکم هجری (اواخر سدهی هفتم میلادی یا در نیمهی نخست سدهی هشتم میلادی). از سوی دیگر، تاریخگذاری با روش کربن-۱۴ نشان میدهد که نسخههای خطی با سبکِ نگارش حجازی بعضاً در قدمت به سدهی هفتم میلادی بازمیگردند، حتی اگر شامل تعداد نسبتا زیادی الف شود.
🔻 در مجموع میتوان اینطور گفت که ابتدا، ویژگیهای خطشناسی متن به خطوط سدهی هفتم میلادی (سدهی یکم هجری) نزدیک است. دوم اینکه، این نسخه حاوی چندین املای قدیمی در مورد کلماتی مانند «شیء» یا «ذوا» است. سوم آنکه استفاده کمتعداد از نشانگرهای پایانی آیات، که پس از تکمیل نسخه بدون آنکه نسخهنویس جایی برای درج آنها باقی نگذاشته باشد، اضافه شده است، میتواند به تاریخی پیش از زمانِ انجام اصلاحات عبدالملک دلالت کند. با توجه به این ویژگیهای متناقض، تصمیمگیری میان تاریخگذاری نسخه به نیمه دوم سدهی هفتم میلادی یا به نیمهی نخست سدهی هشتم میلادی مشکل به نظر میرسد. در نهایت، این مطلب به میزان زیادی وابسته به این است که شخص چقدر به سنت اسلامی و اصلاحات منسوب به شخصیتهای کلیدی مانند عبیدالله بن زیاد و حجاج بن یوسف اعتبار میدهد.
🔻 با توجه به اختلافات اساسی در مقایسه با نسخههای متعارف متن قرآن، و این واقعیت که نسخه تنها شامل سورهی بقره است، ممکن است نسخهی خطی هامبورگ در نیمهی دوم سدهی هفتم میلادی، اما پیش از اصلاحات منسوب به والیانِ عبدالملک نوشته شده باشد. همچنین اینکه این نسخهی خطی به جای پوست بر روی پاپیروس نوشته است، و همچنین اندازهی کوچک و تزیینات حداقلیِ آن، نشانگر آن است که متن یک مصحف تشریفاتی نبوده است که برای استفاده عمومی طراحی شده باشد، بلکه یک نسخهی شخصی و خصوصی بوده است.
🖋 کوثر میررضی
@anqanotes
ادامه در 👇
🔍 کتابِ مستطابِ گاو: برگی نو در مطالعاتِ نسخهشناختیِ متونِ قرآنیِ آغازین
✨ تازههای نشر | معرفی کتاب
📌 معرفی کتاب «کتابِ گاو: یک مصحفِ قرآنیِ آغازین بر روی پاپیروس (پ. هامب. عرب. ۶۸)» تصحیح مَتیو تیریر و نَعیم فَنتیخِم
📜 فرستهی ۲ از ۸: پیشینهی مطالعات قرآنی بر اساس آثار نسخهشناختی
🔻 در سالهای اخیر کشف نسخههای خطی قرآنی که قدمت برخی از آنها به سدهی هفتم میلادی، یعنی چند دهه پس از دعوت محمد در غرب عربستان، برمیگردد جان تازهای به حوزهی مطالعات قرآنی بخشیده است. نخستین بار فِرانسوا دِروش بررسی و تصحیح عمیقی دربارهی یکی از مصحفهای آغازین، یعنی مصحف پاریس-پِتِرزبورگ، ارائه کرد. پس از آن، مصحف معروفِ صنعاء بود که ابتدا الیزابت پوین و گرد پوین آن را بررسی و مطالعه کردند، اما تصحیح این نسخه برای نخستین بار به دست بهنام صادقی و محسن گودرزی، و پس از آنها به دست اَسماء هلالی انجام گرفت. همچنین، الئونور کلارد نسخهی خطی دیگری را تصحیح کرده که احتمالا در سدهی هشتم میلادی استنساخ شده بود.
🔻 افزون بر این تصحیحهای پیشگامانه، میشائیل مارکس و همکارانش فهرست برخطی از نسخه های خطی قرآن را با عنوان پروژه « Corpus Coranicum» گردآوری و منتشر کردهاند که آکادمی علوم برلین-براندنبورگ میزبانِ بسترِ علمی و فنی آن است. با انجام این کار، آنها به تعداد زیادی از نسخههای خطی دیجیتالی دسترسی پیدا کردهاند و امکان کاوش گسترده در قرائتهای مختلف را فراهم کردهاند که نوشتارگانِ اسلامی و عربی آنها را ثبت و ضبط کرده بودهاند.
🔻 همچنین در یکی از تازهترین پژوهشها، مرتضی کریمینیا، قرآنپژوه ایرانی، در سال ۲۰۲۳ میلادی، تصحیحی از یک مصحف آغازین ارائه کرده است که هماکنون دربردارندهی بخشهای بسیار زیادی از قرآن عثمانی است. کریمینیا این نسخه را «مصحف مشهد رضوی» نامیده است.
🔻 نسخهی پاپیروسیِ «پ. هامب. عرب. ۶۸» در ادامهی یافتن شواهد مادی دالِّ بر مسیرِ انتقال متنِ قرآن در آغازِ اسلام روزنهی تازهای به تاریخ کتابت و جمع قرآن میگشاید. این نسخه در اوایل سدهی بیستم میلادی به همراه ۱۳۴ قطعه پاپیروس و سند کاغذی عربی دیگر در مصر کشف شد و به مجموعههای هامبورگ آورده شد، جایی که برای مدت یک سده ناشناخته باقی ماند؛ تا زمانی که نعیم فنتیخم در سال ۲۰۱۱ میلادی آن را دوباره کشف کرد. در پاییز سال ۲۰۱۷ میلادی، متیو تیریر و نعیم فنتیخم بررسی و مطالعهی این نسخه را آغاز کردند و نتایج اولیهی پژوهش خود را در اوایل سال ۲۰۱۸ میلادی در دانشگاه آزاد برلین در هفتمین کنگرهی پاپیروسشناسیِ عربی که «جامعهی بینالمللی پاپیروسشناسی عربی» آن را با عنوان «اسناد و دستنوشتههای جهان عربی-اسلامی» برگزار میکرد ارائه دادند. در خرداد همان سال، نتایج اولیهی پژوهش را در کالج دوفرانس در پاریس در همایشی با عنوان «قرآن در تاریخ فرهنگی و اندیشگیِ فُسطاط میان سدههای هفتم و دهم میلادی» که فرانسوا دِروش آن را ترتیب داده بود نیز ارائه کردند.
🔻منشاء دقیق پاپیروسهای عربی و اسناد کاغذی هامبورگ که نسخهی «پ. هامب. عرب. ۶۸» یکی از آنهاست هنوز مشخص نشده است. بررسیهای دقیق نشان میدهند که بخش بزرگی از اسناد عربی موجود در مجموعهی هامبورگ (دستکم ۲۰ سند) از شهرِ ادفو در مصر سرچشمه میگیرند؛ شهری در ۸۰۰ کیلومتریِ جنوب قاهره در ساحل رودِ نیل. این منشاء را میتوان بر اساس ذکر این شهر در اسناد، دادههای خاستگاهشناسانه، و صورتبندی و کاربرد واژگان، و بررسیهای خطشناختی تشخیص داد. با توجه به اینکه تعداد زیادی از این اسناد از اِدفو برآمدهاند، احتمال دارد که این نسخهی خطی نیز با احتمال بالایی در آن شهر کشف شده باشد. منشاء دقیق آن هر چه باشد «پ. هامب. عرب. ۶۸» احتمالاً تنها نسخهی خطیِ قرآنی است که تاکنون در محیطی روستایی کشف شده است.
🖋 کوثر میررضی
@anqanotes
ادامه در 👇
🔍 کتابِ مستطابِ گاو: برگی نو در مطالعاتِ نسخهشناختیِ متونِ قرآنیِ آغازین
✨ تازههای نشر | معرفی کتاب در ۸ فرسته
📕 تصویر جلد «کتابِ گاو: یک مصحفِ قرآنیِ آغازین بر روی پاپیروس (پ. هامب. عرب. ۶۸)» تصحیح مَتیو تیریر و نَعیم فَنتیخِم
🖋 کوثر میررضی
@anqanotes
🔍 کوثر: از اسطوره تا سوره [فرستهی دوم]
✨ متنپژوهی | زیرمتنهای متون مقدس
📌 «کوثر» در نوشتارگان یونانی و سنگنبشتههای عربستانی پیشااسلامی
🔻در فرستهی پیشین از خاستگاه اوگاریتی واژهی کوثر بهمنزلهی خدایی دونپایه در مجموعهی خدایان اوگاریتی و کنعانی نوشتم که صنعتگر خدایان بوده است. کوثر ماهر و خردمند است (کوثر-و-خسیس)، فرزندِ دریاست، و فرزندِ همریزی آبهاست. این دو عبارت اخیر —که نقش «آب» و «جریان آب» و «همریزی آبها» را پررنگ میکنند— در فهم تفسیرهایی که مسلمانان از سورهی کوثر و واژهی کوثر در همان سدههای آغازین ظهور اسلام ارائه دادهاند بسیار راهگشاست.
🔻 واژهی کوثر را پس از متون اوگاریتی و کنعانی میتوان در متون سُریانی، یونانی، و زبانهای عربستانیِ پیشااسلامی ردیابی کرد. خوآن کول (Juan Cole) در مقالهای با عنوان «چوبهی کوثر، سپرِ هِفِیْستوس: الکوثر در سورهی ۱۰۸ قرآن بهمثابهی اختلاطی در باستان متاخر» که در گردهمآیی مجازی سالیانهی جمعیت بینالمللی مطالعات قرآنی (IQSA) در سال ۲۰۲۰ ارائه کرد نه فقط حضور این واژه در نوشتارگان یونانی و پیشااسلامی را نشان داد بلکه مدعی شد که این واژهی تکآمد (لفظِ فرید) در قرآن خاستگاهی غیر از ریشهی اوگاریتی آن نمیتواند داشته باشد. او همچنین ادعا میکند که مفسران مسلمان در نخستین سدههای ظهور اسلام از ریشههای اوگاریتی این واژه و ارتباط روایت اسطورهای آن با «آب» آگاهی داشتهاند. از همین روست که کوثر در تفاسیر اسلامی بعضاً به رود یا جریان آب یا حوضی در بهشت برگردانده شده است. خوآن کول همچنین مدعی میشود که معنای «خیر کثیر» برای واژهی کوثر که در بعضی از تفاسیر اسلامی دیده میشود در سیاق عبارات سورهی کوثر هیچ وجهی ندارد.
🔻 ترجمهی فارسیِ چکیدهی مقالهی خوآن کول را در زیر میآورم:
📖 این مقاله استدلال میکند که اصطلاح «الکوثر» در سورهی کوثر<۱۰۸> از قرآن در شخصیتی از فرهنگ سامیِ غربی یعنی شخصیتِ «کوثر و خسیس» —که خدای صنعتگر و یاور بعل در چرخههای حماسی اوگاریتی است— ریشه دارد. در پیروی از نظریههای ویلیام اَلبرایت (William Foxwell Albright) و جان بروان (John Pairman Brown)، این مقاله استدلال میکند که این نام —یعنی «کوثر»— اصطلاحی مشهور و ضربالمثلگونه شده است و به معنای چیزی مانند «کمک الهی» یا «پایمردی» است.
📖 فیلونِ بیبلوسی در سدهی یکم میلادی گفت که اهالیِ شام که در فرهنگ هلنیستی میزیستند «کوثر» را همان «هِفِیْستوس» میدانستند [هِفِیْستوس نام خدایی از خدایان یونانی است که ایزد صنعتگری است]. این نام —یعنی «کوثر»— بر روی سنگ قبری منسوب به سدهی سوم میلادی در شام/سوریه که در نزدیکی حَماة یافت شده است وجود دارد که از «کوثر پسرِ باسوس» (βασσου Χαuθαρ) نام میبرد.
📖 اختلاط و ادغامِ «کوثر» و «هِفِیْستوس» در فرهنگ خاور نزدیک به دلیل آنچه ممکن است در مورد دلالتهای ضمنی واژهی «کوثر» به ما بگوید نیز مورد توجه قرار گرفته است. به این مطلب اشاره شده است که یکی از آخرین نوافلاطونیانِ بیدین، داماسکیوسِ دمشقی (درگذشته به حدود سال ۵۵۰ میلادی) گفته است که در اندیشهی اهالی شام، اولوموس —یا همان ابدیت— است که «کوثرِ (کوسوروسِ) فاتح» را به وجود میآورد.
📖 رودی پارت استدلال کرده است که ف-ت-ح در قرآن، به معنای واقعی کلمه به معنای «گشایش» است، در واقع باید به «موفقیت» ترجمه شود. از این رو، «فاتح» کسی است که موفقیت را به ارمغان میآورد. همچنین، احمد الجلاد نشان داده است که بخشهایی از حماسهی بعل در کتیبههای عربی قدیم صفائی دیده میشود و بعل چهارمین خدای ذکر شده از نظر بسامدِ تکرار در آن سنگنبشتهها بوده است، و این امر باعث میشود که کوثر برای مردمان عربزبان به خوبی شناخته شده باشد.
📖 در نهایت، شباهتی میان حدیثی که یکی از نخستین مفسران مسلمان، مُقاتل بن سلیمان، که کوثر را به عنوان رودخانهای در بهشت نشان میدهد و عناصر چرخهی بعل را نشان میدهد که کوثر در حال ساخت پنجرهی کاخی برای بعل است که از طریق آن جریانی از آبِ باران از آسمان به زمین میریزد. در مقابل، میتوان نشان داد که روایت منسوب به ابن عباس که کوثر را خیر یا «خیر کثیر» میداند در سیاق این سوره معنا ندارد. افزون بر این، تنها همزادِ سامی برای ریشهی ک-ث-ر عربی ریشهی اوگاریتیِ آن است، که در آن زبان به معنای «خوب» یا «فراوانی» نیست، بلکه به معنای «ماهر» است. به همین دلیل است که آن را برای خدای صنعتگر به کار میبردند.
#متنپژوهی #قرآنپژوهی #زیرمتن #یونانی #سنگنبشته #کوثر #هفیستوس
#Philology #Quranic_Studies #Sub_Text #Greek #Inscription #Kothar #Kawthar #Hephaestus
🖋 زهیر میرکریمی
@anqanotes
در روزهای آینده ادامه دارد...
#خیلی_دور_خیلی_نزدیک (۹)
▪️ سلفگرایی شیعی در ایران
گفتوگو با #محمد_فضلهاشمی
🔹محمد فضلهاشمی (متولد ۱۳۴۰، تهران) در ۱۹۷۷، در شانزده سالگی، به سوئد رفت و در ۱۹۹۴ از رسالۀ دکتریاش با موضوع اندیشۀ سیاسی غزالی در دانشگاه اومئو دفاع کرد. او تا ۲۰۱۲ استاد تاریخ اندیشهها در این دانشگاه بود و در حال حاضر استاد الهیات و فلسفۀ اسلامی در دانشگاه اوپسالا است. فضلهاشمی در طی سی سال گذشته دهها کتاب و مقاله به زبانهای سوئدی و انگلیسی دربارۀ اندیشۀ دینی و سیاسی در اسلام و جوامع مسلمان منتشر کرده است. بخش مهمی از پژوهشهای اخیر او به بررسی تحولات سیاسیـمذهبی در ایران معاصر اختصاص دارد.
🔹فضلهاشمی ساکن استکهلم است و در نهمین نشست «خیلی دور، خیلی نزدیک» به پرسشهای دورنما دربارۀ مفهوم سلفگرایی و مصادیق آن، سلفگرایان شیعی در ایران، شریعت سنگلجی و میراث فکری او، و نسبت اندیشۀ سنگلجی با تحولات سیاسی ـ مذهبی ایران معاصر پاسخ خواهد داد. میزبان گفتوگو زهیر میرکریمی، دینپژوهِ ساکن ملبورن، است.
Photo Credit: Mikael Wallerstedt
#دورنما_ببینیم
#مطالعات_آکادمیک_اسلام
#رسانۀ_مستقل_اسلامپژوهی
@doornamaa
ادامه از 👆🏼
فرستهی ۲ از ۲
🔻 صورت فعلی مجهول ܐܬܕܡܝ از ریشهی ܕܡܝ در معنای «شبیه شدن» و «تظاهر کردن» است. معنای دوم برای ما مهم است.
🔻 یعنی نمودن چیزی بی آنکه واقعی یا حقیقی باشد. به عنوان مثال در پشیطتای عهد جدید (انجیل لوقا؛ ۲۰:۲۰) چنین آمده است:
«ܘܫܕܪܘ ܠܘܬܗ ܓܫܘܫܐ ܕܡܬܕܡܝܢ ܒܙܕܝܩܐ ܕܢܐܚܕܘܢܝܗܝ ܒܡܠܬܐ ܘܢܫܠܡܘܢܝܗܝ ܠܕܝܢܐ ܘܠܫܘܠܛܢܗ ܕܗܓܡܘܢܐ:
و جاسوسانی که به راستگویی تظاهر میکردند نزد او فرستادند تا او را به سخن آورده و <سپس> او را به قضاوت و سلطۀ حاکم تسلیم کنند».
🔻 کتاب ردّیهی دیونیسیوس (بهخصوص بخش سوم آن) با وجود اهمیت فراوانی که در مطالعات قرآنی دارد همچنان آنگونه که باید مورد توجه محققان قرار نگرفته است. هدف از این یادداشت کوتاه تنها اشارهای به این متن و اهمیت آن با استفاده از یک نمونهی موردی بود. امید که در آینده فرصتی فراهم باشد تا به شکلی مفصلتر به این اثر پرداخته شود.
📗 مراجع و مطالعات بیشتر
🔗 برای مروری بر ردّیههای سریانی بر اسلام بنگرید به:
Griffith, S., “Disputes with Muslims in Syriac Christian Texts: From Patriarch John (d. 648) to Bar Hebraeus (d. 1286),” in Religionsgespräche im Mittelalter, ed. Bernard Lewis and Friedrich Niewöhner (Wiesbaden: Otto Harrassowitz, 19), 1992, 251-273.
🔗 برای نقلقولهای تیموتی اول از قرآن بنگرید به:
Schilling, A., “Der Koran des Katholikos-Patriarchen: Eine synoptische Analyse der sowohl in Timotheos’ I. Dialog mit al-Mahdī als auch in Dionysios bar Ṣalīḇī’s “Disput gegen die Nation der Araber” zitierten Koranverse',” in Griechische Philosophie und Wissenschaft bei den Ostsyrern: Zum Gedenken an Mār Addai Scher (1867–1915), ed Matthias Perkams and Alexander M. Schilling (Berlin: Walter de Gruyter), 2020, 135-156.
🔗 برای نقل قولهای ابن عبری از قرآن بنگرید به:
Nau, F., “Deux textes de Bar Hébraeus sur Mahomet et le Qoran,” JA 210, 1927: 311-329
🔗 برای نخستین معرفی ردّیهی دیونیسیوس برصلیبی بر تازیان نزد محققان بنگرید به:
Mingana, A.,“An Ancient Syriac Translation of the Ḳurʾan Exhibiting New Verses and Variants,” Bulletin of the John Rylands library 9/1, 1925, 188-235.
🔗 برای تصحیح متن سریانی و ترجمهی انگلیسی ردّیهی دیونیسیوس بر تازیان بنگرید به:
Amar, J., Dionysius Bar Ṣalībī. A Response to the Arabs. CSCO, 614-615; Scri. Syri, 238-239. Leuven: Peeters, 2005.
🔗 برای درکی انتقادی از اهمیت نقل قولهای دیونیسیوس از قرآن بنگرید به:
Jacobs, B., Syriac Testimonies against the Muslims: The Qurʾānic and Extra-Qurʾānic Quotations in Dionysius bar Ṣalībī’s Disputation against the Arabs. Unpubl. doctoral diss. KU Leuven, 2021.
🔗 برای اهمیت آیه ۱۵۷ از سورهی النساء در قرآنپژوهی و سنّت تفسیری مسلمانان بنگرید به دو نوابخش از مجموعهی مستند «عیسی و اسلام»:
نوابخش ۱
نوابخش ۲
#قرآن #قرآنپژوهی #متنپژوهی #عربی #سریانی #ترجمه #ردیهنویسی
#Quran #Quranic_Studies #Philology #Arabic #Syriac #Translation #Refutation #Polemics
🖋 یادداشتهای دینپژوهان | سجاد امیری باوندپور
@anqanotes
ادامه از 👆🏼
فرستهی ۴ از ۴
🔅 بخش دوم
🔻 در فصل هفتم، تِسِیی شخصیتپردازیِ خاص و بیسابقهی اسکندرِ روایتشده در متن نِصحانا را تحلیل میکند که به مثابهی یک شاه–پیامبر زاهد و پایهگذار امپراتوری روم و به عنوان یک عامل آخرتشناسانه تصویر شده است. نویسنده استدلال میکند که شخصیت آخرالزمانیِ مسیحیِ اسکندر در اثرِ سریانیزبان ریشه در تفسیر پیشگوییهای کتابِ دانیال در بایبل عبری دارد؛ این پیشگوییها از سوی مسیحیان در شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس برای قرار دادن شاهنشاهی و امپراتوری در چارچوب نقشهی خدا برای رستگاری انسان رواج پیدا کرده است.
🔻 در فصل هشتم کتاب، نویسنده ایدئولوژی آخرالزمانیِ ارائهشده در نصحانا و ارتباط آن ایدئولوژی با احساسات موافق و مخالف امپراتوری روم در ادبیات پیشینِ موضوع را بررسی میکند. تِسِیی در این فصل بر تأکید بیسابقهی نویسندهی سریانی بر نقش آخرتشناسانهی امپراتوری روم و مفهومبندی نوآورانهی بیزانس به عنوان پادشاهی که از پیش برای تأسیس یک امپراتوری مسیحی معین شده تا مقدمات ظهور مسیح را فراهم کند، تمرکز میکند.
🔻 در فصل نهم، تِسِیی بخش نخستِ دعای اسکندر در آغاز متن سریانی را تحلیل میکند و همچنین توجه خاصی بر درونمایهی شاخهای اسکندر (قَرنَین) در نصحانا دارد. بر خلاف مسیحیان در دورانِ باستانِ متأخر، که معمولاً مخالف این نمادگراییاند، نویسندهی نصحانا این تصویر از اسکندر شاخدار را به تصویری مسیحی تبدیل میکند.
🔻 در فصل دهم، نویسنده به بخش دوم دعای اسکندر، و بهطور خاص تسلیم تاجوتخت شاهانه به مثابهی یک عمل مناسبتی که باید پیش از بازگشت مسیح انجام شود، میپردازد. تِسِیی در این فصل این درونمایه را با افسانهی معروف آخرین پادشاه رومی مربوط میکند و این بخش از متن نصحانا را با بخشهایی از دیگر متون آخرالزمانی مقایسه میکند. او استدلال میکند که نصحانا شامل نخستین نسخهی ثبتشدهی افسانهی آخرین پادشاه روم است.
🔅 چیزی که تِسِیی در این کتاب بیشتر بر آن تمرکز میکند، توجه به جنبههای کمترشناختهشدهی بحثهای سیاسی در سدهی ششم میلادی در جغرافیای خاورنزدیک است. او نشان میدهد که برخلاف برداشتهای کنونی، نویسندهی متن نصحانا نه تنها حامی امپراتوری بیزانس نبوده، بلکه منتقد او و سیاستهایش نیز بوده است. در واقع نویسندهی نِصحانا با ترسیم شخصیتی افسانهای و داستانی از اسکندر به مثابهی قهرمانی آرمانی، سعی در ساخت یک الگو برای مقایسه با امپراتور ژوستینییَن و انتقاد از سیاستهای او دارد. از این لحاظ، این کتاب رویکرد جدیدی به برخی از جنبههای سیاسی در امپراتوری بیزانس را مطرح میکند که پیش از این پژوهش به حاشیه رفتهبودند. تِسِیی برخلاف مطالعات پیشینش به بحث نفوذ متن نصحانا در داستان ذوالقرنین در قرآن و اهمیت این متن برای ظهور متن قرآنی نمیپردازد، بلکه بیشتر بر متن سریانی و پِیآمدهای تاریخی آن در میانهی سدهی ششم میلادی تمرکز میکند.
📗 برای ارجاع به این کتاب میتوانید از عبارت زیر استفاده کنید:
Tesei, Tommaso. The Syriac Legend of Alexander’s Gate: Apocalypticism at the Crossroads of Byzantium and Iran. Oxford: Oxford University Press, 2023.
🔗 پانویسها:
[1] Nöldeke, Theodor. “Beiträge zur Geschichte des Alexanderromans,” Denkschriften derKaiserlichen Akademie der Wissenschaften in Wien, philosophisch-historische Klasse, 38, 1890.
[2] van Bladel, Kevin. The Alexander Legend in the Qur’ān 18:83-102”, G. S. Reynolds, ed., The Qur’ān in Its Historical Context, Routledge, New York, 2007, 175-203.
[3] Tesei, Tommaso. “The prophecy of Du-l-Qarnayn (Q 18:83-102) and the Origins of the Quranic Corpus”, Miscellanea Arabica 2013–2014: 273-90.
[4] Imitatio Alexandri
#قرآن #قرآنپژوهی #زیرمتن #سریانی #نصحانا #اسکندر #افسانهی_سریانی_سد_اسکندر #ذوالقرنین
#Quran #Quranic_Studies #Subtext #Hypotext #Syriac #Neshana #Alexander #The_Syriac__Legend_Of_Alexanders_Gate #Dhu_alQarnayn
🖋 کوثر میررضی
@anqanotes
ادامه از 👆🏼
فرستهی ۲ از ۴
🔻 در اینجا اشاره به پژوهشی دیگر به زبان فارسی برای بررسی نوشتارگان در این موضوع پژوهشی سودمند است. احسان روحی در کتاب «ذوالقرنین: گیلگمش، کوروش، اسکندر در کتیبههای سومری و بابلی، تواریخ یونانی و میراث ادیان» این نظر که متن سریانی میتواند زیرمتنی برای متن قرآنی باشد را به چالش کشیده است. او بر اساسِ ادعای منابع اسلامی مبنی بر مکّیبودن سورهی کهف و نزول/صدور آن پیش از سال ۶۲۹ میلادی، این احتمال که روایت قرآن از منبع سریانی وام گرفته شده باشد را رد میکند. روحی همچنین تطبیق شخصیت ذوالقرنین با اسکندر یا هر پادشاه دیگری را نیز دور از واقعیت میداند. اما پژوهشهای فُنبِلَدِل و تِسِیی، بهویژه پژوهش او در این کتاب، شواهد و بررسیهایی ارائه میکنند که احتمال وامگیری قرآن از روایت سریانی اسکندر را تأیید میکنند. این پژوهشها همچنین نشان میدهند که نیازی نیست تا ذوالقرنین با شخصیتی تاریخی —چه اسکندرِ تاریخی و چه کوروش تاریخی— تطبیق داشته باشد، زیرا هم شخصیت اسکندر در افسانهی اسکندر به سُریانی و هم شخصیتِ ذوالقرنین در قرآنِ عربی آمیزهای از افسانه، اسطوره، و درونمایهها و بنمایههای روایی و داستانیاند و صرفاً از بعضی ویژگیهای اسکندر تاریخی الگوبرداری کردهاند اما اساساً برای منظورهای دیگری ساخته شدهاند.
🔻 چیزی که تمام این آثار، چه مقالههای کوین فُنبِلَدِل و تُماسُ تِسِیی و چه کتاب احسان روحی، بر آن مبتنی بوده است، فرضِ نگارشِ متنِ سریانیِ نِصحانا در زمان امپراتوری هراکلیوس (۶۱۰–۶۴۱ میلادی) و بهطور دقیقتر در حدود سال ۶۲۹ میلادی، مقارن با سال ۸ هجری قمری، است. در این آثار شخصیتِ اسکندرِ افسانهایِ توصیفشده در متنِ نِصحانا با شخصیت هراکلیوس منطبق دانسته شده است. اما تِسِیی در کتاب حاضر فرضِ نگارشِ متن در حدود سال ۶۲۹ میلادی را به چالش کشیده است و تألیف آن را به صد سال عقبتر برمیگرداند. کارِ نوآورانهی تِسِیی در این کتاب آن است که هم بر اساس شواهد بیرونی و هم بر پایهی بافتِ متن نشان میدهد این متن در دورهی امپراتور ژوستینییَن یکم (۵۲۷–۵۶۵ میلادی) تألیف شده است. این زمان مصادف با یک سده پیش از ظهور اسلام است که هم نزدیکی نگارش متن سریانی و سورهی کهف را رد میکند و هم تقدمِ زمانیِ متنِ نِصحانا بر متن قرآن را نشان میدهد [وَ يَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِکْراً]. بنابراین یکی از اهداف اصلی نویسنده در این کتاب تصحیح تاریخگذاریهای پیشین برای متن و بافتشناسی جدید برای آن است.
🔻 نویسنده دربارهی اهمیت متن و تاریخگذاری آن مینویسد: "تعیین دقیق پسزمینهی تاریخی این اثر سریانی و مشخص کردن دورهی دقیق و شرایطی که متن در آن تألیف شده، یک وظیفه مهم است. متن نصحانا یک منبع اصلی برای روایتهای مسیحی و اسلامی بعدی با موضوع آخرالزمان است. این متن شامل نسخههای قدیمیتر درونمایههای ادبی است که پایهای برای روایت آخرالزمانی دورهی میانه شد؛ قابلتوجهترین آنها درونمایهی دروازه است. درونمایهی دروازه به ساختن سد به دست اسکندر در مقابل یأجوج و مأجوج اشاره دارد. متن نصحانا همچنین به عنوان شاهدی ابتدایی بر نفوذ ایدئولوژی سیاسی است که هم بیزانسیها و هم سیاستهای آغازین امپراتوری اسلامی را هدایت میکند. همزمان، متن نصحانا اثر مهمی بر منابع ادبیای داشت که برای فهم ما از برآمدن اسلام حیاتی است. در حقیقت نصحانا بهطور مستقیم و غیر مستقیم تأثیر بر متون دیگر سریانی داشت که اطلاعات بسیار ارزشمندی در مورد واکنشهای مسیحی به گسترش اسلامِ آغازین فراهم میکند. افزون بر این مطلب، داستان اسکندر، آنگونه که در متون سریانی روایت شده است، الهام بخش داستان قرآنی ذوالقرنین در سورهی کهف بود و برخی از پژوهشگران استدلال کردهاند که نصحانا منبع متن قرآنی است."
@anqanotes
ادامه در 👇🏼
✨ معرفی کتاب تازه منتشر شدهی «افسانهی سُریانیِ دروازهی اسکندر: آخرالزمان گرایی در برخورد بیزانس و ایران» نوشتهی تُماسُ تِسُیی در اکتبر ۲۰۲۳ میلادی
🔻 این کتاب پژوهشی تازه دربارهی متنی روایی به زبان سُریانی دربارهی اسکندری افسانهای/اسطورهای است که، با تاریخگذاری تازهای برای این متن بر پایهی شواهد برونمتنی و درونمتنی، میتواند زیرمتن روایت ذوالقرنین در سورهی کهف در قرآن محسوب شود.
🔻 تُماسُ تِسِیی با انتشار این کتاب تحول مهمی در شناختِ رویکردهای سیاسی امپراتوری بیزانس و نگرشهای بیرونی نسبت به این سیاستگذاریها ایجاد کرده است. او با تاریخگذاری جدید متن زوایای جدیدی از ارتباط میان امپراتوری بیزانس و شاهنشاهی ساسانی را روشن میکند. نویسندهی کتاب تاریخِ نگارشِ متن شناختهشده و مهم سُریانیزبانِ نِصحانا را به یک سده عقبتر از آنچه تاکنون تصور میشده است میبرد و آن را در نیمه نخستِ سدهی ششم میلادی، یعنی در زمانی که امپراتور ژوستینییَن حکمرانی میکرده است، قرار میدهد. در نتیجه، بسیاری از مسائلی که پیش از آن در موردِ این متن مسلم و قطعی تلقی میشده است تغییر میکنند؛ مسائلی مانند جغرافیای سدِ اسکندر، مابهازای بیرونی شخصیت اسکندر، قوم یأجوج و مأجوج، و سفرهای اسکندر به دو لبهی شرقی و غربیِ زمین.
🔻 تاریخگذاری و بافتشناسی جدید متن در مطالعات قرآنی و شناخت زیرمتنهای سُریانیِ قرآن نیز بسیار تأثیرگذار است. این تاریخگذاری ارتباط میان سه متن نصحانا، میمرا از یعقوب سروجی و سورهی کهف را تغییر میدهد. این کتاب در چهار فرستهای که در ادامه میآیند به اجمال معرفی شده است.
🖋 کوثر میررضی
@anqanotes
ادامه از 👆🏼
🔍 از افسانهی اسکندرِ سُریانی تا روایتِ عربیِ قرآنی: نِصحانا بهمثابهی زیرمتنِ سریانیِ روایتِ سورهی کهف از ذوالقرنین
✨ معرفی منابع
📌 معرفی مقالهی «پیشگوییِ ذوالقَرنین (قرآن، کهف<۱۸>: ۸۳–۱۰۲) و خاستگاههای مجموعهمتون قرآنی» نوشتهی تُماسُ تِسِیی
بخش ۲ از ۲
🔻 در همین راستا و با نتیجهای مشابه، نویسندهی مقالهی حاضر، تُماسُ تِسِیی، در ضمن اینکه با کلیّت مقالهی فُنبِلَدِل همدل است، معتقد است نتایج فُنبِلَدِل باید با استدلالهای بیشتر تقویت شوند. برای همین منظور، او در ابتدا ارتباطِ میان دو متن را با شواهد بیشتری بررسی میکند. همچنین ماهیت پیوندِ زبانی متن سریانی و روایت عربیِ قرآنی را، از لحاظ مستقیم یا غیرمستقیمبودن، مورد توجه قرار میدهد. او در تحلیل خود در مورد ارتباط میان دو متن، به متن میمرایی منسوب به یعقوب سروجی میرسد که این متن نیز با متن نِصحانا مرتبط است.
🔻 نویسنده برای اثبات مدعای خود مبنی بر اینکه متنِ سریانی افسانهی اسکندر زیرمتنِ قرآن در روایت ذوالقرنین است، در ابتدا ساختار روایی متن نِصحانا را بررسی میکند و آن را به سه بخش اصلی تقسیم میکند. نویسنده ادعا میکند که عناصر روایی موجود در این سه بخش همانهایی است که در متون پیشینِ تلمودی، بابلی، و حماسهی گیلگَمِش موجود است؛ اما روایتگریِ این عناصر با این ترتیب یک نوآوری بوده است که نویسندهی متن نِصحانا ارائه کرده است. نوع ساختار روایی و عناصر موجود در متن نِصحانا، به خصوص آنهایی که در قسمت اول و دوم است، در متن قرآنی و متن میمرای منسوب به یعقوب سروجی نیز وجود دارد. نکتهی مهم دیگر آن است که در بخش دومِ متن، به سفر اسکندر به دریایی بدبو و گندیده اشاره میکند که اسکندر از گذر کردن از آن باز میماند. اما در این داستان، یعنی در متن سریانی، اشاره نمیشود که هدف اسکندر برای گذر از این دریا رسیدن به جاودانگی بوده است (رسیدنی به جاودانگی بُنمایهای است که در ادبیات تلمودی رایج بوده است). نکتهی مهم در اینجا آن است که نِصحانا این بخش را حذف کرده است و دقیقاً همین مطالب نیز در قرآن و متنهای میمرای منسوب به یعقوب سروجی حذف شدهاند.
🔻 تمام این شواهد نویسنده را به سمت این موضوع سوق میدهد که این سه متن به یکدیگر مربوطند: نِصحانا، میمرای یعقوب، و روایت قرآن در سورهی کهف. در بخشی از مقاله، نویسنده انواع و اقسام حالتهایی که این متون میتوانستند منبع یکدیگر باشند را رسم میکند. نویسنده هر یک از احتمالها را بررسی کرده است و در نهایت نتیجه میگیرد که نویسندهی نِصحانا به دلیل ترکیب عناصر روایی متنهای پیشین و ارائهی یک روایت جدید، کاری نوآورانه انجام داده است و به همین دلیل این نوع روایت منبع پیشینی ندارد. در نتیجه متن قرآن و میمرا که از همین مسیر روایی استفاده کردند، نمیتوانستند منبعی به جز نِصحانا داشته باشند. نویسنده همچنین با توجه به انتشار گستردهای که متن نِصحانا در فضای ادبی خاورمیانه داشته، این امکان که متنِ روایت ذوالقرنین در قرآن منبعی غیر از نِصحانا داشته باشد را غیرممکن میداند.
📗 برای دسترسی به متن مقاله میتوانید به اینجا در صفحهی آکادمیای نویسنده رجوع کنید. همچنین، برای ارجاع به مقاله میتوانید از عبارت زیر استفاده کنید:
Tesei, Tommaso. "The Prophecy of Ḏū-l-Qarnayn (Q 18:83-102) and the Origins of the Qurʾānic Corpus". Miscellanea Arabica 2013–2014: 273-90.
#قرآن #قرآنپژوهی #زیرمتن #سریانی #نصحانا #اسکندر #افسانهی_سریانی_سد_اسکندر #ذوالقرنین
#Quran #Quranic_Studies #Subtext #Hypotext #Syriac #Neshana #Alexander #The_Syriac__Legend_Of_Alexanders_Gate #Dhu_alQarnayn
🖋 کوثر میررضی
@anqanotes
مصحف مشهد رضوی: کاملترین دستنویس قرآنی به خط حجازی از سدۀ نخست هجری
«مصحف مشهد رضوی» / مصحف المشهد الرضوي/ یا Codex Mashhad عنوانی است که من به مجموع دو نسخۀ قرآنی با خط حجازی کهن به شمارههای 18 و 4116 در کتابخانۀ آستان قدس رضوی (مشهد) دادهام. این اثر با 252 برگ، کاملترین مجموعه اوراق از یک قرآن کامل از سدۀ نخست هجری در سراسر جهان به شمار میآید که بیش از 95% متن قرآن در آن باقی مانده است. با توجه به ویژگیهای متنی این مصحف، ویژگیهای رسم، غرائب املائی، اختلاف قرائات، چینش یا ترتیب بندی سورهها، و نهایتاً بر پایۀ آزمایشهای متعدد کربن 14، روشن شده است که بخش اصلی این نسخه در دورانی بسیار زودهنگام، و در سدۀ نخست هجری کتابت شده است. مجموع ویژگیهای این مصحف، در کمتر نسخهای از قرآنهای کهن به خط حجازی یافت میشود. از این رو، «مصحف مشهد رضوی» یکی از مهمترین اسناد عینی در شناخت ما از تحولات تاریخ متن قرآن کریم در سدۀ نخست هجری است.
ویدئوی کوتاه حاضر را برای نمایش در مراسم رونمایی از چاپ فاکسیمیلۀ مصحف مشهد رضوی (25 آبان 1402) آماده کرده بودم که به دلایل فنی پخش کامل آن میسر نشد.
https://www.youtube.com/watch?v=YkKrZNN9QrM
🔍 از قُثَم تا مُحَمَّد...
✨ تاریخ اسلام | زندگی محمد | بازخوانی متون اسلامی
🖋 یادداشتهای دینپژوهان | مجید سلیمانی
🔻 بسیاری از پژوهشگران غربی بر این توافق دارند که نام کوچک پیامبر «محمّد» نبوده، بلکه محمّد به واقع صفت یا لقب متأخر او بوده است. چطور ممکن است؟ آن هم در باب آن که
نام او خوانند در قرآن صریح / قصهاش گویند از ماضی فصیح...
🔻 دلایل چندی در این خصوص آمده، از جمله این که این نام پیش و حتی تا یک قرن پس از اسلام شواهد بسیار کمی دارد. کریستییَن روبَن البته بر روی سنگنوشتهای متعلّق به یهودیان حِمیر، به سال ۵۲۳ میلادی، صد سال پیش از اسلام، نام «محمّد» (یا محمود) را خوانده که آنجا هم صفت ربّ است. جان نواس در تحقیقی که در آن تمام نامهای قطعی «علمای» چهار قرن نخست اسلامی را جستجو کردهاند، شواهد بسیار معدودی از نام محمّد در قرن اول یافته، یک یا دو نمونه. در قرن دوم امّا شش درصد نامها محمد است. حتی احمد هم چنین است. مونتگمری وات جایی از تعجب خود میگوید که نتوانسته نام احمد را، به عنوان نام کوچک، تا سال ۱۲۵ هجری، جایی بیابد. باز جان نواس میگوید که من نتوانستم سخن مونتگمری وات را، بر اساس پژوهشهای خود، رد کنم. مقصود این که سخن بیوجه نیست و نباید بر اساس عادتهای ذهنی قضاوت کرد.
🔻 امّا اگر «محمّد» صفت بوده، نام کوچک احتمالی پیامبر چه میتوانسته باشد؟ عموم قراین در این خصوص به سوی نام «قُثَم» میروند. قُثَم، بر وزن عُمَر، که به معنی مُعطی و بخشنده است. از بین قراین ما اینجا به انساب الاشراف بلاذری از قرن سوم بسنده کنیم که خود، در قیاس با منابع تاریخی اسلام، منبع کهنی محسوب میشود.
🔻 میبینید که در میان کُنیههای عبدالله بن عبدالمطّلب، پدر پیامبر، اباقُثَم را پیش از کنیههای دیگر ذکر میکند. اگر فرض کنیم که پیامبر برادر بزرگتری نداشته، به قاعده، نه ضرورتاً، این کنیه میباید نسبتی با نام فرزندش داشته باشد.
🔻 دیگر این که گویا قُثَم در این خاندان نام محبوب و رایجی بوده است. میگوید نام عموی پیامبر، یعنی فرزند دیگر عبدالمطلب هم قثم بوده که پیش از پیامبر فوت کرده و از این رو عبدالمطلب نام او را بر نوه نوآمده نهاده است، که بسیار رسم رایجی است. بعد البته میافزاید که به خواست آمنه، «که نام محمّد را به خواب دیده بود»، آن را به محمّد تغییر داد. باز نام فرزند عباس عموی پیامبر هم قثم بوده که ذکرش در این کتاب بسیار آمده.
🔻 در کنار اینها، احادیثی هم میبینیم، به صورتهای مختلف، که پیامبر نامها یا به واقع القاب خود را بر میشمرد، همچون امین و احمد و مصطفی و در عموم آنها «قثم» هم آمده است.
مجملش گفتیم و از نقدها دیگر نگفتیم...
#محمد #زندگینامه #اسلامپژوهی #تاریخ_اسلام
#Muhammad #Biogrphy #Islamic_Studies #History_of_Islam
🔗 برای دسترسی به این یادداشت و یادداشتهای دیگر از مجید سلیمانی بنگرید به صفحهی او در اینستاگرام.
🖋 یادداشتهای دینپژوهان | مجید سلیمانی
@anqanotes
🔍 و محمد «تازیان را بر خلاف شیوهی ایشان رهبری کرد»: یک تصحیح متنی از رویدادنامهی سُریانی سال ۸۱۹ میلادی
✨ تاریخ اسلام | زندگی محمد | نسخههای خطی
🖋 یادداشتهای دینپژوهان | سجاد امیری باوندپور
🔻 چندی پیش یکی از دوستان فاضل و اندیشمند که در حال تحریر مقالهای مبسوط در باب بازتاب مناسک صدر اسلام در متون غیر اسلامی است، از سر لطف پیشنویس آن مقاله را برای مطالعهی پیش از چاپ برای من ارسال کردند. نکتهای در خلال مطالعهی این پیشنویس به نظرم آمد که نیاز به اصلاح دارد و با توجه به اهمیت آن و این احتمال که این روایت مورد نظر در آینده نیز محل ارجاع محققان دیگری فرار گیرد مایلم تا در اینجا نیز آن را مطرح سازم.
🔻 بخش از استدلال مقالهی مذکور بر اساس روایتی از چاپ استاندارد و معیار از یک رویدادنامهی مختصر سریانی، موسوم به «رویدادنامهی سال ۸۱۹ میلادی» بود (The Chronicle of 819). این متن کوتاه شامل تاریخچهای از عهد خلقت تا سال ۸۱۹ میلادی است که حوادث ایام در آن به شکلی بسیار موجز و سال به سال ترتیب شده که همچنین شامل اطلاعاتی از سالهای پایانی سلسلهی ساسانی و برآمدن اسلام است.
🔻 نویسنده متن احتمالاً یکی از راهبان صومعهی قَرطْمین در بینالنهرینِ شمالی بوده که اثر خود را در سال ۸۱۹ میلادی تکمیل کرده است. یگانه نسخهی خطی موجود از این متن، بنابر انجامهی آن میان سالهای ۸۴۶ تا ۸۷۳ میلادی (یعنی بسیار نزدیک به زمان نگارش متن اصلی) رونویسی شده است. أغناطيوس أفرام برصوم در سال ۱۹۱۱ میلادی این نسخه را در طورعَبدین شناسایی کرد و رونوشتی از آن تهیه کرد. این نسخهی خطی در جریان حوادث جنگ جهانی اول و پیش از سال ۱۹۱۵ میلادی مفقود شد. با این حال برصوم در سال ۱۹۲۰ میلادی بر اساس رونوشتی که خود از این متن تهیه کرده بود متن سریانی را به همراه ترجمهای به زبان لاتین (توسط شابو) منتشر ساخت که تا این زمان چاپ استاندارد از این اثر مهم محسوب میشود.
🔻 در سال ۲۰۲۰ میلادی، اسکندر بشیری، کشیش ارتدکس سریانی در شیکاگو و دکترای تاریخ کلیسا از مؤسسه پاپی شرقی در رُم، خبر از کشف مجدد این نسخهی خطی گمشده در مجموعه نسخ خطی سریانی انستیتو شرقی شیکاگو داد (به شمارهی فهرستنویسی OIM Syr. A12003 – A12006). او با بررسی نسخهی خطی با ابزارهای پیشرفته دریافت که این نسخهی کهن در بسیار از قسمتها دچار فرسودگی و پریدگی رنگ جوهر است و خوانش برصوم با چشم غیر مسلح در بسیاری از موارد نیاز به اصلاح دارد. بشیری در حال حاضر مشغول ویرایش مجدد متن سریانی و ترجمهی انگلیسی از آن است که این متن هنوز منتشر نشده است. آنچه در اینجا مدّ نظر ما است یک غلط خوانشی از برصوم ذیل وقایع سال ۹۳۲ یونانی (برابر با سال ۶۲۰/۶۲۱ میلادی برابر با ۱ هجری قمری) است که میتواند باعث گمراهی محققانی شود که به آن مراجعه و استناد میکنند.
🔻 بنابر متن سریانی منتشر شده از سوی برصوم (صفحهی ۱۱) چنین میخوانیم:
ܘܒܫܢܬ ܬܫܥܡܐܐ ܘܬܠܬܝܢ ܘܬܪܬܝܢ ܐܡܠܟ ܡܘܚܡܛ ܡܠܟܐ ܩܕܡܝܐ ܡܢ ܛܝܝܐ ܘܥܒܕ ܕܒܚܐ ܩܕܡܝܐ ܘܐܘܟܠ ܐܢܘܢ ܠܛܝܝܐ ܕܠܐ ܒܥܝܕܗܘܢ ܘܡܢ ܗܪܟܐ ܡܫܪܐ ܡܢܝܢܐ ܕܝܠܗܘܢ ܕܫܢܝܐ
و به سال ۹۳۲ [به گاهشماریِ یونانی/سریانی، برابر با سال ۱ هجری قمری]، موحَمَط [=محمّد]، اولینِ شاهِ از تازیان به سلطنت رسید و نخستین قربانی را انجام داد و بر خلاف شیوهی ایشان، آنها را به تازیان خوراند و از این نقطه شمارشِ سنوات آنها آغاز میشود.
🔻 به سبب مفقود بودن نسخهی خطی همین خوانش را در آثار محققانی همچون رابِرت هُیلند و اَندرو پالمر نیز میتوان دید. اما خوانش برصوم از این بند دچار ابهام است. از این خوانش چنین استنباط میشود که خوردنِ قربانی بر خلاف رسوم تازیان بوده است و این میتواند منجر به سوء برداشتی در خصوص مناسک قربانی در عربستان پیش از اسلام شود (در اینجا مجالی برای پرداختن این موضوع گسترده نیست). اسکن دیجیتال نسخۀ خطیِ تازه یافت شده نشان میدهد که فعل ܐܘܟܠ (خوراند) باید به شکل صحیحِ ܐܘܒܠ (رهبری کرد) خوانده شود و این به سبب شباهت دو حرف ܟـ (k) و ܒ (b) در رسمالخط سریانی است که با توجه به فساد نسخه با چشم غیر مسلح برای برصوم قابل تشخیص نبوده است. این اصلاح تغییر معنایی قابل توجهی در متن ایجاد خواهد کرد.
🔻 بنابراین متن و ترجمه این بند چنین خواهد بود:
ܘܒܫܢܬ ܬܫܥܡܐܐ ܘܬܠܬܝܢ ܘܬܪܬܝܢ ܐܡܠܟ ܡܘܚܡܛ ܡܠܟܐ ܩܕܡܝܐ ܡܢ ܛܝܝܐ ܘܥܒܕ ܕܒܚܐ ܩܕܡܝܐ ܘܐܘܒܠ ܐܢܘܢ ܠܛܝܝܐ ܕܠܐ ܒܥܝܕܗܘܢ ܘܡܢ ܗܪܟܐ ܡܫܪܐ ܡܢܝܢܐ ܕܝܠܗܘܢ ܕܫܢܝܐ
و به سال ۹۳۲ [به گاهشماریِ یونانی/سریانی، برابر با سال ۱ هجری قمری]،، موحَمَط [=محمّد]، اولین شاه از تازیان به سلطنت رسید و نخستین قربانی را انجام داد و تازیان را بر خلاف شیوهی ایشان رهبری کرد و از این نقطه شمارش سنوات آنها آغاز میشود.
ادامه در 👇🏼
مصحف مشهد رضوی:
کاملترین دستنویس قرآنی به خط حجازی از سدۀ نخست هجری
مصحف مشهد رضوی / مصحف المشهد الرضوي / یا Codex Mashhad عنوانی است برای مجموع دو نسخۀ قرآنی با خط حجازی کهن به شمارههای 18 و 4116 در کتابخانۀ آستان قدس رضوی (مشهد). این اثر با 252 برگ، کاملترین مجموعه اوراق از یک قرآن کامل از سدۀ نخست هجری در سراسر جهان به شمار میآید که بیش از 95% متن قرآن را در بر دارد. با توجه به ویژگیهای متنی این مصحف، ویژگیهای رسم، غرائب املائی، اختلاف قرائات، چینش یا ترتیب بندی سورهها، و نهایتاً بر پایۀ آزمایشهای متعدد کربن 14، روشن شده است که بخش اصلی این نسخه در سدۀ نخست هجری کتابت شده است.
مجموع ویژگیهای این مصحف، در کمتر نسخهای از قرآنهای کهن به خط حجازی یافت میشود. از این رو، «مصحف مشهد رضوی» یکی از مهمترین اسناد عینی در شناخت ما از تحولات تاریخ متن قرآن کریم در سدۀ نخست هجری است.
مراسم رونمایی و معرفی:
مشهد، کتابخانۀ آستان قدس رضوی، تالار قدس
پنجشنبه 25 آبان 1402/ ساعت 9-11
t.me/kariminiaa
🔍 کتابِ مستطابِ گاو: برگی نو در مطالعاتِ نسخهشناختیِ متونِ قرآنیِ آغازین
✨ تازههای نشر | معرفی کتاب
📌 معرفی کتاب «کتابِ گاو: یک مصحفِ قرآنیِ آغازین بر روی پاپیروس (پ. هامب. عرب. ۶۸)» تصحیح مَتیو تیریر و نَعیم فَنتیخِم
📜 فرستهی ۳ از ۸: اهمیت جغرافیایی، ویژگیهای ظاهری، و رسمالخطِ نسخه
🔻 منابع اسلامی در مورد تاریخ جمع آوری قرآن و تدوین آن به شکل یک متن، و همچنین انتشار آن در سراسر سرزمین عربستان مطالبی نقل کردهاند. بر اساس مشهورترین روایت، مصحفِ عثمان به کوفه، بصره، و دمشق فرستاده شده اما به فُسطاط فرستاده نشد (شهری که عمرو بن العاص پس از فتح مصر در نزدیکی قاهرهی قدیم ساخت و مرکز فرماندهی مسلمانان در مصر شد و هماکنون بخشی از شهر قاهره است). فقط یعقوبیِ مورخ است که ادعا میکند مصحف عثمان به دو استان دیگر در سرزمینهای فتحشده نیز فرستاده شده بودند: مصر و جزیره (جزیره به سرزمینهایی از عراقِ عرب اشاره میکند که میان دو آبِ رودخانههای دجله و فرات واقع میشدند و از همین رو جزیره خوانده میشدند). بنابراین، تاریخ قرآن در مصر نسبت به مناطق دیگر بسیار کمتر شناخته شده است. اطلاعات اندکی که در این زمینه وجود دارد مربوط به این فرض است که مصحف عبدالله بن عمرو بن العاص (میان سالهای ۶۳ تا ۷۷ هجری) احتمالا به فُسطاط در مصر راه یافته است. به علاوه، روایت دیگری از ابن یونُس الصَّدَفی المِصری (درگذشت ۳۴۷ هجری) وجود دارد که ادعا میکند مصحفی را بررسی کرده که متعلق به حاکم مصر، عُقبة بن عامر الجُهَنی (درگذشت ۵۸ هجری) بوده است.
🔻 سنت اسلامی از زمان فرمانروایی عبدالعزیز بن مروان نگاه دقیقتری به موضوع تاریخ قرآن در درهی رود نیل در مصر دارد. در آن زمان حاکم عراق، حجّاج بن یوسف (درگذشت ۹۵ هجری) ظاهرا یک مصحف جدید به فُسطاط میفرستد. با این حال، اطلاعات بسیار اندکی دربارهی تاریخ انتشار قرآن در مصر در میان منابع اسلامی و نوشتارگان دیگر وجود دارد. از همین رو، نسخهی «پ. هامب. عرب. ۶۸» و اطلاعات بهدستآمده از آن سنگ بنایی در مطالعات نسخهشناسی قرآن در مصر خواهد بود.
🔻 نسخهی خطی «پ. هامب. عرب. ۶۸» کراسهای (Quire) است شامل هفت برگ از پاپیروس تیره که بخشی از متن قرآن در تاریخ نامعلومی بر روی آن استنساخ شده است. هفت دوبرگی (Bifolio) که در مجموع بیست و هشت صفحه میشوند، از نسخهی اولیه بر جای مانده است. نسخهی خطی شامل سورهی بقره از قرآنِ کنونی است که به غیر از آیههای ۱ تا ۲۱ باقی سوره را در خود دارد. با توجه به فقدان ۲۱ آیهی آغازینِ سوره، باید گفت این کراسه دستکم یک برگ بیش از تعداد برگههای برجای ماندهی کنونی داشته است که میتوانسته ۲۱ آیهی ابتدایی مفقودشده را در خود جای بدهد.
🔻 وجود حواشیِ خالی در قسمت بالا، پایین، و بیرونیِ متنِ نگاشته شده بر روی کاغذ پاپیروسی در این نسخه فرضِ نگارش نسخه پس از زمان عبدالملک را تقویت میکند؛ چراکه، بنابر نظر دِروش، نسخههایی که با آن خطی نوشته میشدهاند که امروزه با نام «خط حجازی» شناخته میشوند معمولاً فاقد حاشیه بودهاند و حواشی در نسخهها پس از اصلاحاتِ حجاج بن یوسف در زمان خلیفه عبدالملک بن مروان ایجاد شد. با این حال نتایج دِروش ممکن است در مورد نسخههای خطی ثبتشده بر روی پاپیروس، به دلیل قابلیّتِ شکنندگی بالای آنها و عدم امکان حفظِ حواشی، صدق نکند.
🔻 این سوره به دستِ کاتبی باتجربه و با استفاده از قلمی نسبتاً خوب کتابت شده است. خط نسخه منظم و روان است و تضادی بین ضربِقلمهای قوی و ضعیف نشان میدهد. الفها بهطور کلی انحناء دارند و با زاویه ۱۵ تا ۲۵ درجه از حالت عمودی به سمت راست متمایل میشوند. بسیاری از ویژگیهای این خط، بهویژه ظاهر باریک و متمایلبهراستِ بسیاری از حروف، از ویژگیهای «سبک حجازیِ سوم» است.
🖋 کوثر میررضی
@anqanotes
ادامه در 👇
🔍 کتابِ مستطابِ گاو: برگی نو در مطالعاتِ نسخهشناختیِ متونِ قرآنیِ آغازین
✨ تازههای نشر | معرفی کتاب
📌 معرفی کتاب «کتابِ گاو: یک مصحفِ قرآنیِ آغازین بر روی پاپیروس (پ. هامب. عرب. ۶۸)» تصحیح مَتیو تیریر و نَعیم فَنتیخِم
📜 فرستهی ۱ از ۸: شاهدی دیگر بر فرآیند پیچیدهی تدوین قرآن
🔻 اثر «کتاب گاو: مصحفِ قرآنیِ آغازین بر روی پاپیروس (پ. هامب. عرب. ۶۸)» با تصحیحِ مَتیو تیریر و نَعیم فَنتیخِم در اکتبر سال ۲۰۲۳ میلادی از سوی انتشارات بریل، در مجموعهی اَسناد قرآنی که فرانسوا دِروش، میشائیل مارکس، اَنگِلیکا نُیوِرت، و کریستییَن ژولییَن روبَن سرویراستاران آناند، منتشر شده است.
🔻 همانطور که از عنوان کتاب برمیآید، این اثر یک نسخه از معدود نسخههای خطی قرآن است که بر روی پاپیروس نگارش شده و تنها شامل یک سوره از قرآنِ کنونی است: سورهی بقرة. معمولاً نسخههای خطی قرآن، به منظور ایجادِ ماندگاری زیاد، بر روی قطعههای پوست نوشته میشدند که در آن زمان محصولی گرانقیمت بوده است؛ و بر اساس همین نیاز به ماندگاری زیاد، بسیاری از پژوهشگران نگاشتهشدنِ متن قرآن بر روی پاپیروس را انکار میکردند، زیرا تصور میشده است که پاپیروس ماندگاری زیادی نداشته است.
🔻 کمیاببودن قرآنهای آغازین بر روی پاپیروس سبب استثناییبودن جایگاه این نسخه نسبت به دیگر نسخههای قرآنیِ متقدم است. همچنین، این مطلب که نسخهی حاضر شامل یک تکسوره از قرآن است اهمیت آن را دوچندان کرده است.
🔻 این کتاب در میان منابع متنی متقدم نیز نشانههایی دارد. در سدهی هشتم میلادی (برابر با سدهی دوم هجری)، یوحنّای دمشقی (John of Damascus)، متکلمِ مسیحی، به «کتاب گاو» در میان متونِ مذهبی مسلمانان اشاره کرده است. پاپیروس «پ. هامب. عرب ۶۸» نهفقط نشاندهندهی نخستین نسخهی خطی شناخته شده از بخشی از متنِ قرآنِ کنونی بر روی پاپیروس است، بلکه شاهدی تاریخی و عینی بر انتشار و گسترش مستقل سورهی گاو (السورة البقرة) در اواخر، سدهی هفتم یا اوایل سدهی هشتم در مصر است: جایی که این نسخه یافت شده است.
🔻 کتابی که این فرستهها به معرفی آن میپردازند نسخهای کامل از نسخهی خطی یافت شده بر روی پاپیروس را ارائه میکند و افزون بر آن دربردارندهی پژوهشی فلسفی و تاریخی دربارهی این نسخهی ارزشمند است. امروز و فردا، در هر روز چهار فرسته در معرفی این کتاب منتشر خواهند شد. در روز پایانی نسخهی الکترونیکی کتاب در عنقاء بازنشر خواهد شد.
🔅 فرستهی ۱ از ۸: شاهدی دیگر بر فرآیند پیچیدهی تدوین قرآن
🔅 فرستهی ۲ از ۸: پیشینهی مطالعات قرآنی بر اساس آثار نسخهشناختی
🔅 فرستهی ۳ از ۸: اهمیت جغرافیایی، ویژگیهای ظاهری، و رسمالخطِ نسخه
🔅 فرستهی ۴ از ۸: تاریخگذاریِ نسخه
🔅 فرستهی ۵ از ۸: تفاوتها و حذفهای کتابِ گاو در مقایسه با مصحف قرآن عثمانی
🔅فرستهی ۶ از ۸: تحلیلی از ماهیّتِ کتابِ گاو
🔅فرستهی ۷ از ۸: پِیآمدهای کشف نسخه و تفاوتهای آن با مصحف قرآن عثمانی
🔅فرستهی ۸ از ۸: ترجمهی مقدمهی کتاب به قلم فِرانسوا دِروش
📗 برای ارجاع به این کتاب میتوانید از عبارت زیر استفاده کنید:
Tillier, Mathieu, and Naïm Vanthieghem. The Book of the Cow: An Early Quranic Codex on Papyrus (P. Hamb. Arab. 68). Leiden: Brill, 2023.
#قرآن #قرآنپژوهی #نسخهخطی #مصحف #سوره_بقره #مصر #پاپیروس #تاریخ_کتابت_قرآن
#Quran #Quranic_Studies #Manuscript #Codex #The_Book_of_Cow #Egypt #Papyrus
#The_History_of_Canonization_of_the_Quran
🖋 کوثر میررضی
@anqanotes
ادامه در 👇
#خیلی_دور_خیلی_نزدیک (۹)
🔹الهیات دانشگاهی و عبور از ملاحظات فرهنگی و سیاسی
فضلهاشمی در این ویدئو دربارۀ تأسیس رشتۀ «الهیات دانشگاهی» در دانشگاه اوپسالا توضیح میدهد که رشتهای متفاوت با الهیات دروندینی و مبتنی بر اصول علمی است و پژوهشهای آن سه مرحلۀ توصیف، توضیح و نقد را دربردارد. او بهعنوان نمونهای از این نوع پژوهشها به مقالۀ خودش در باب اکوتئولوژی اسلامی اشاره میکند که در آن دیدگاههای حسین نصر دربارۀ محیط زیست از نگاه اسلام را از منظری واقعگرایانه به چالش کشیده است. فضلهاشمی در پاسخ به پرسش زهیر میرکریمی دربارۀ رعایت یا عدم رعایت «ملاحظات فرهنگی و سیاسی» (Political Correctness) در رشتۀ الهیات دانشگاهی، تأکید میکند که در این رشته رویکرد نقادانه اولویت دارد و چنین ملاحظاتی کنار گذاشته میشوند.
✔️ ویدئوی کامل گفتوگو در آپارات | یوتوب
#محمد_فضلهاشمی
#الهیات_دانشگاهی
#دانشگاه_اوپسالا
#مطالعات_آکادمیک_اسلام
#دورنما_ببینیم
@doornamaa
🔍 کوثر: از اسطوره تا سوره [فرستهی یکم]
✨ متنپژوهی | زیرمتنهای متون مقدس
📌 «کوثر» در نوشتارگان کهن و اسطورههای اوگاریتی
🔻 کوثر [Kothar / Kawthar] یا به تعبیر دیگر کوثر-و-خَسیس [Kôṯaru-wa-Ḫasisu / kṯr w ḫss] (که این نام اخیر نامخدایی است که احتمالاً از ترکیب نام دو خدا ایجاد شده است و معنایش «ماهر و خردمند» است) در مجموعهی خدایانِ اوگاریتی در غربِ شام (سواحل سوریهی کنونی با مدیترانه) خدای صنعتگر و صنعتگرِ خدایان بوده است. کوثر خدای جادو و فنون است: او به بَعل پیشنهاد ساختن پنجرهای در کاخ آسمانیاش را میدهد و برای خدایی دیگر کمان میسازد تا در جنگ بر خدای دریا پیروز شود.
🔻 زبان اوگاریتی امروزه یکی از زبانهای شاخهی شمالغربیِ زبانهای سامیِ شناخته میشود که در اواخرِ هزارهی دوم پیش از میلاد عیسی در غرب سوریهی امروزی به آن گویش میشده است و با خط میخی نوشته میشده است. در صد سال گذشته بیش از ۱۵۰۰ متن و لوحنبشته از متون اوگاریتی به خط میخی کشف شدهاند. زبان اوگاریتی همچون اکثر زبانهای سامی بر پایهی حروف ابجد بنا شده است و ریشههای سهحرفی برای افعال در آن بسیار معمول است. «ک-ث-ر» یکی از آنهاست که به معنای مهارت و فنآوری و صنعتگری است (و نه «خیر و برکت»).
🔻 کشف این متون تأثیر قابلتوجهی بر مطالعات متون مقدس یهودی داشت، زیرا ارتباط فرهنگی و زیرمتنهای اوگاریتی بایبل عبری را آشکار ساخت و خاستگاههای کنعانی آن متون را بیش از پیش نشان داد. به طریقی مشابه، ریشهیابی «کوثر» که از واژههای تکآمد قرآنی است در متون و روایتهای اوگاریتی میتواند معنای این واژه و دلالتهای عبارتهای موجود در سورهی همنامش در قرآن را دقیقتر کند.
🔻 در متن موسوم به «چرخهی بَعل، Ba'al Cycle»، بَعل که خدای قدرتمند و برتر است از کوثر که خدای خدمتگذار و صنعتگر است میخواهد که قصری برایش در آسمان و میان ابرها بسازد. کوثر پیشنهاد میدهد که بَعل پنچرهای نیز در میانهی ابرها برای قصرش بسازد تا صدایش به زمینیان برسد. بَعل در ابتدا نمیپذیرد، اما پس از مدتی به پیشنهادِ کوثر متمایل میشود.
📖 ترجمهای فارسی از بخشی از گفتوگوی میان بَعل و کوثر را در زیر میآورم که هر خط از عبارت اوگاریتی در یک سطر آمده است:
بَعل به خانه[اش] وارد شد؛
و بَعلِ دلاور به سخن آمد:
"من نصب خواهم کرد، ای کوثر، فرزندِ دریا،
ای کوثر، فرزندِ همریزیِ آبها،
بگذار روزنهای در خانه گشوده شود،
پنجرهای در میانهی قصر،
بگذار شکافی در میان ابرها گشوده شود."
کوثر-و-خَسیس خندید؛
صدای خود را بلند کرد و فریاد زد:
"من به درستی به تو، ای بَعلِ دلاور، گفتم:
[که] ای بَعل، تو به پیشنهادِ من باز خواهی گشت."
روزنهای در خانه باز شد،
پنجرهای در میانهی قصر،
بَعل شکافی در میانِ ابرها باز کرد،
بَعل صدای مقدساش را به گوش رساند؛
بَعل دوباره حرفهایی که از لبهایش برمیآمدند را تکرار کرد؛
صدای مقدساش دنیا را فراگرفت،
با صدایش دنیا لرزید،
کوههای کهن [از ترس] لرزیدند،
تپههای زمین متزلزل شدند.
[مقایسه کنید با قرآن، الرّعد<۱۳>:۳۱: وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ...]
📗 برای دسترسی به متون اوگاریتی دربارهی کوثر بنگرید به:
M. Dietrich, O. Loretz, J. Sanmartín (Eds.). Die keilalphabetischen Texte aus Ugarit. Third enlarged edition. Münster: Ugarit-Verlag, 2013.
📗 برای دسترسی به ترجمهی انگلیسی متون اوگاریتی و گفتوگوی بَعل و کوثر بنگرید به:
M. Smith, W. Pitard. The Ugaritic Baal Cycle. Volume II. Introduction with Text, Translations and Commentary of KTU 1.3-1.4. Leiden: Brill, 2009, p. 84.
#متنپژوهی #قرآنپژوهی #زیرمتن #اوگاریتی #خطمیخی #کوثر
#Philology #Quranic_Studies #Sub_Text #Ugaritic #Cuneiform #Kothar #Kawthar
🖋 زهیر میرکریمی
@anqanotes
در روزهای آینده ادامه دارد...
▪️خیلی دور، خیلی نزدیک
گفتوگو با پژوهشگران ایرانیِ خارج از مرزها
به میزبانیِ زهیر میرکریمی (ملبورن)
🔹 نشست نهم
سلفگرایی شیعی در ایران
با حضور محمد فضلهاشمی
🔻پنجشنبه ۱۴ دی / ۴ ژانویه
ساعت ۲۱ تهران / ۱۸:۳۰ اروپای مرکزی/ ۴:۳۰ آدینۀ ملبورن
✔️ در صفحۀ اینستاگرام دورنما:
https://www.instagram.com/doornamaaa/
#خیلی_دور_خیلی_نزدیک
#محمد_فضلهاشمی
#سلفگرایی_شیعی
#اصلاحات_شیعی
#دورنما_ببینیم
#با_دورنما_بمانیم
@doornamaa
🔍 وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ؛ ܘܠܐ ܩܛܠܘܗܝ ܘܠܐ ܨܠܒܘܗܝ ܐܠܐ ܡܬܕܡܝܘ ܐܬܕܡܝ ܠܗܘܢ
✨ متنپژوهی
📌 ترجمههای سریانی قرآن، و نگاهی بر ترجمهی سریانی آیهی ۱۵۷ سورهی النساء در ردّیهی دیونیسیوس برصلیبی بر تازیان
🖋 یادداشتهای دینپژوهان: سجاد امیری باوندپور
فرستهی ۱ از ۲
🔻 از آنجاییکه مسیحیان سریانیزبان (هر سه کلیسای شرق، یعقوبی، و ملکایی) پس از ظهور تازیانِ مسلمان همواره بخشی از زیردستانِ خلافتِ اسلامی بودند، ردّیهنویسی بر مسلمانان هیچگاه در ادبیات غنیِ سریانی تبدیل به سبکی محبوب و رایج نشد؛ به گونهای که تا سدهی چهاردهم میلادی کمتر از هشت نویسندهی سریانی دست به چنین کاری بردند.
🔻 در میان ردّیههای سریانی بر اسلام، نقل قولهای مستقیم از متن قرآن نادر است و تنها در آثار سه نویسندهی سریانی شاهد چنین نقلقولهایی هستیم:
۱. تیموتی اول، جاثلیق کلیسای شرق (۷۲۷ تا ۸۲۳ میلادی)؛
۲. دیونیسیوس برصلیبی (وفات ۱۱۷۱ میلادی)؛ و
۳. گریگوری ابوالفرج ابنعبری (۱۲۲۶ تا ۱۲۸۶ میلادی).
🔻 در این میان، ردّیهی دیونیسیوس برصلیبی، اسقف یعقوبی کلیسای شهر آمِد میان سالهای ۱۱۶۶ تا ۱۱۷۱ میلادی، طولانیترین و جامعترین اثر سریانی در نوع خود است. این ردّیه در ۳۰ فصل و سه بخش اصلی تحریر شده است. در بخش اول گزارشی از ظهور محمد، گسترش اسلام، و فرقههای مسلمانان ارائه شده است و در کنار آن برخی اعتراضاتی که مسلمانان در برابر مسیحیان مطرح ساخته بودند به همراه پاسخهای مقتضی ارائه شده است. در بخش دوم پاسخهای مفصلتری در برابر اعتراضهای مسلمانان علیه مسیحیت بیان میشود. اما بخش سوم شامل نقل قولهایی مستقیم از قرآن است که به زبان سریانی ترجمه شده است.
🔻 مشخص نیست که مترجم این آیات از عربی به سریانی شخص دیونیسیوس بوده است یا او خود از ترجمههای از پیش موجود بهره برده است؟ مینگانا، بر اساس برخی انحرافات موجود در ترجمهی برخی آیات نسبت به اصل عربی، این فرضیه را مطرح ساخت که دیونیسیوس از یک ترجمهی سریانی عتیق استفاده کرده است که این ترجمه پیش از ارائهی نسخهی استاندارد قرآن در زمان عبدالملک، یعنی بسیار نزدیک به زمان ظهور اسلام، انجام شده است.
🔻 نظر مینگانا امروزه از سوی محققان رد شده است و حتی نظر رایج بر این است که در سدههای میانی هیچگاه ترجمهای کامل از قرآن به زبان سریانی وجود نداشته است. با این حال همچنان میتوان این نکته را مد نظر داشت که دیونیسیوس این ترجمهها را از ردّیههای سریانی قدیمیتری نقل کرده است که امروزه باقی نماندهاند.
🔻 در فصلهای ۲۵ تا ۳۰ از کتاب دیونیسیوس ترجمههای سریانی از برخی آیات قرآن نقل شده است که ما در اینجا تنها به یک نمونه از فصل ۲۹ کتاب (یعنی آیات ۱۵۷ تا ۱۵۹ سورهی النساء) میپردازیم، چراکه این بخش از سورهی النساء در خصوص تصلیب عیسیمسیح همواره برای محققان و مفسران قرآنی پرسشبرانگیز بوده است. ترجمهی سریانیِ موجود در کتاب دیونیسیوس میتواند به ما درک جالبی از چگونگی فهم متن عربی از سوی ناظران مسیحی سریانیزبان از این بخش ارائه کند.
📖 متن قرآنی سورهی النساء:
وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُوا فِيهِ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلَّا اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ يَقِينًا ﴿۱۵۷﴾ بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﴿۱۵۸﴾ وَإِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا ﴿۱۵۹﴾
📖 متن سریانی:
ܘܒܣܘܪܗ ܢܫܐ ܐܡܪܝܢ ܝܘܕܝܐ ܕܩܛܠܢܢ ܠܡܫܝܚܐ ܥܝܣܐ ܒܪ ܡܪܝܡ ܫܠܚܝܗ ܕܐܠܗܐ. ܘܠܐ ܩܛܠܘܗܝ ܘܠܐ ܨܠܒܘܗܝ ܐܠܐ ܡܬܕܡܝܘ ܐܬܕܡܝ ܠܗܘܢ ܗܟܢܐ ܘܐܝܠܝܢ ܕܐܬܚܪܝܘ ܒܫܪܒܗ ܐܝܬܝܗܘܢ ܒܦܘܠܓܐ. ܒܪܡ ܐܣܩܗ ܐܠܗܐ ܠܘܬܗ. ܘܐܠܗܐ ܐܝܬܘ ܪܡܐ ܘ ܚܟܝܡܐ. ܘܠܝܬ ܡܢ ܐܚܝܕܝ ܟܬܒܐ ܕܠܐܡܗܝܡܢ ܒܡܫܝܚܐ ܩܕܡ ܕܢܡܘܬ ܘܒܝܘܡܐ ܕܩܝܡܬܐ ܗܘܐ ܥܠܝܗܘܢ ܣܗܕܐ (بر اساس خوانش نگارنده از نسخهیخطی سریانی شمارهی ۹/۶۸ در مجموعهی کلیسای کاتولیک سریانی حلب، برگهی ۷۱).
📖 ترجمهی فارسی متن سریانی: و در سورهی زَنان یهودیان میگویند که مسیح عیسا پسر مریم، رسول خدا را <ما> کُشتیم. و <آنها> او را نکشتند و مصلوب نکردند بلکه اینگونه بر آنها تظاهر شد. و کسانی که در داستان او اختلاف کردند در تردیدند. اما خداوند او را نزد خود بالا برد و خداوند توانا و حکیم است. و هیچ یک از اهل کتب نیست که قبل از مرگ به مسیح ایمان نیاورد و در روز قیامت <مسیح> بر آنان گواه خواهد بود (ترجمه از نگارنده).
ادامه در 👇🏼
@anqanotes
🍃 گبریل رینولدز استاد دانشگاه نتردام در مطالعات ادیان است و نوشتارها و گفتارهای متعددی در مطالعات تطبیقی در قرآن و متون بایبلی منتشر کرده است. او در کانال یوتیوب خود با عنوان Exploring the Qur'an and the Bible با پژوهشگران مختلف در زمینهی موضوعات مربوط به متن، تفسیر، و تاریخ قرآن و تورات و انجیل مصاحبه میکند.
این مصاحبه دربارهی سنگسار و حجاب از منظر قرآنی و نیز رویکرد تفسیری حمیدالدین فراهی و شاگردانش به این احکام است. 👇
ادامه از 👆🏼
فرستهی ۳ از ۴
📖 ساختار و محتوای کتاب
کتاب در ده فصل، که در دو بخش سامان یافتهاند، تنظیم شده است: بخش یکم، شامل فصلهای ۱ تا ۶، بر اصلاح پژوهشهای پیشین دربارهی تاریخگذاری متن نصحانا متمرکز است و همچنین میکوشد بافت تاریخیای که متن سریانی در آن تألیف شده است را با دقت ترسیم کند. بخش دوم، شامل فصلهای ۷ تا ۱۰، زمینهها و درونمایههای موجود در متن نصحانا را در پرتو بافت تاریخیِ آن تحلیل میکند.
🔅 بخش یکم
🔻 فصل یکم روایت نسخه خطی نصحانا را توصیف میکند. او در این فصل داستان اسکندر را همانطور که در متن سریانی روایت شده است ارائه میکند، و همچنین منابع احتمالی نویسندهی آن برای تألیف داستان را شرح میدهد. چیزی که تِسِیی در این فصل بسیار بر آن تأکید میکند جغرافیای مربوط به دروازهی اسکندر و تعیین محل آن است: امری که برای تشریح بافت سیاسی متن بسیار اهمیت دارد.
🔻 فصل دوم به مسئلهی تاریخگذاری متن و پژوهشهای پیشین در مورد این موضوع میپردازد. توجه خاص تِسِیی در این فصل بر این است که آیا این متن تألیفی مربوط به سدهی هفتم است یا به زمان دیگری تعلق دارد.
🔻 تِسِیی در فصل سوم بر اساس تحلیل واژهشناختی نشان میدهد که آن قسمت از متن که شامل پیشگوییِ رویدادهای آینده، رویدادهای مربوط به سال ۶۲۶ تا ۶۲۹ میلادی، است بعداً به متن اضافه شده است؛ این بخش که چند دهه پس از نگارش اولیهی متن واردِ آن شده است، با هدف تطبیقدادن شخصیتِ هراکلیوس با امپراتوریِ افسانهایِ توصیفشده در نصحانا شکل گرفتهاست. این امر به منظور بالابردن شخصیت هراکلیوس تا مقام یک قهرمان افسانهای انجام شدهاست.
🔻 تِسِیی در فصل چهارم از کتاب، از درونمایهی دروازهی آخرالزمانیِ ساختهشده به دست اسکندر برای نشاندادن دو مسئلهی اصلی تعارضبرانگیز میان بیزانسیها و ساسانیان در زمان ژوستینییَن و خسرو انوشیروان استفاده میکند. تعارض دو امپراتوری بر سر در دست گرفتنِ کوهی واقع در منطقهی قفقاز و همچنین جنگ برای تصاحب پادشاهی لازیکا / لازِستان بود. تعارضهای میان دو امپراتوری، نقش چارچوب سیاسی برای شاخوبرگ نویسنده به داستان دروازهی اسکندر را ایفا میکند.
🔻 در فصل پنجم، نویسندهی کتاب بخشی از متنِ نِصحانا را بررسی میکند که در مورد جنگ میان اسکندر و حریف ایرانیاش، توبَرلَغ/توبَرلَق (Tubarlaq)، است. تِسِیی بر خلاف نویسندگان قبلی که درونمایهی متن را با باور به جنگ مقدس در سدهی هفتم میلادی مرتبط کردند، آن را با روندهای ادبی موجود در متون مسیحی پیشین تطبیق میدهد. او نشان میدهد توافقهای صلح میان اسکندر و شاه ایرانی، توبَرلَغ/توبَرلَق، که در نصحانا توصیف شده، واقعیت پیمان صلح میان امپراتوری بیزانس و شاهنشاهی ساسانی در سدهی ششم —و نه سدهی هفتم— را منعکس میکند. در واقع نویسندهی اصلیِ نصحانا با صورتبندی نسخهای آرمانی از قرارداد صلح، قراردادِ صلح منعقد شده میان ژوستینییَن و خسرو انوشیروان را نقد میکند. تِسِیی نقد نویسندهی متن از ژوستینییَن را با نارضایتیهای گسترده از سیاستهای امپراتوری بیزانس در سدهی ششم میلادی مرتبط میکند.
🔻 در فصل ششم، تِسِیی ارتباطِ شخصیتِ افسانهایِ اسکندر در متن نصحانا را با پدیدهی مشهور «تقلید اسکندر» [۴] در ادبیاتِ رومی بررسی میکند. پدیدهی «تقلیدِ اسکندر» از سوی تاریخنگارانِ رومی و مبلّغان و مروّجانِ سیاستهای امپراتوری روم استفاده میشد تا لشگرکشیهای فرماندهان و امپراتورهای رومی به مرزهای غربی ایران را به شُکوهِ پیشینِ جنگِ اسکندرِ مقدونیِ تاریخی بر ضد پادشاهی هخامنشی مربوط کنند. نویسنده در این فصل دلالتهای ضمنی تصویر اسکندر به عنوان یک شخصیت جهانی در میانهی سدهی ششم را برجسته میکند. از طریق این شخصیتپردازی خاص دربارهی اسکندر، نویسندهی سریانیزبان نه تنها احساسات ضد ساسانی خود را شرح میدهد، بلکه از امپراتور ژوستینییَن برای ناتوانیاش در تکرار شُکوهِ دستاوردهای اسکندرِ تاریخی بر ضد ایرانیها و دستاوردهای اندکش در تعارض با ساسانیان انتقاد میکند.
@anqanotes
ادامه در 👇🏼
🔍 آخرالزمانگرایی در باستان متأخر: سفر افسانهایِ اسکندر در روایتهای سُریانی و عربی
✨ تازههای نشر | معرفی کتاب
📌 معرفی کتاب «افسانهی سُریانیِ دروازهی اسکندر: آخرالزمانگرایی در برخورد بیزانس و ایران» نوشتهی تُماسُ تِسِیی در اکتبر ۲۰۲۳ میلادی
فرستهی ۱ از ۴
🔻 کتاب «افسانهی سُریانیِ دروازهی اسکندر: آخرالزمانگرایی در برخورد میان بیزانس و ایران» با عنوان انگلیسیِ The Syriac Legend of Alexander's Gate: Apocalypticism at the Crossroads of Byzantium and Iran، نوشتهی تُماسُ تِسِیی، بهتازگی در اکتبر سال ۲۰۲۳ میلادی از سوی نشر دانشگاه آکسفورد منتشر شده است. نویسنده در این کتاب به موضوع مهم و البته مناقشهبرانگیزِ داستان اسکندر به زبانِ سُریانی بر اساس متن سُریانیزبانِ نِصحانا پرداخته است. این موضوع در سالهای اخیر مورد توجه برخی پژوهشگران، از جمله قرآنپژوهان، قرار گرفته است. اهمیت این موضوع در قرآنپژوهی در آنجاست که داستان اسکندر، آنگونه که در این متنِ سُریانی روایت شده است، شباهت بسیاری با داستان ذوالقَرنین دارد که در آیههای ۸۳ تا ۱۰۵ از سورهی کهف در قرآن آمده است.
🔻 سابقهی شناسایی متن نِصحانا به زمانی بازمیگردد که پژوهشگر نامدار سدهی نوزدهم و بیستم، اِرنِست الفرد تامپسِن والیس باج (Ernest Alfred Thompson Wallice Budge) در سال ۱۸۸۹ میلادی برخی از متون سریانی با موضوع داستان اسکندر را منتشر کرد و آن را «تاریخ اسکندر کبیر» نامید. این اثر شامل چاپهای انتقادی و ترجمهی چهار متن سریانی بود که محتوای آنها داستانهایی دربارهی اسکندر کبیر بودند. نخستین متن از این متونِ چهارگانه، که طولانیتر از دیگر متون نیز بود، نسخهی سُریانیِ داستان اسکندر بود. سه متنِ دیگر شامل دو متن ناشناختهی منثور بودند، یکی متوسط و دیگری کوتاه؛ و متن سوم موعظهای موزون متعلق به یعقوب سروجی (درگذشته به ۵۲۱ میلادی) بود. تُماسُ تِسِیی در پژوهش حاضر بر نخستین متن از آن دو متن ناشناخته —که طولانیتر از آن دیگری است— تمرکز کرده است که باج آن را «افسانهی مسیحی دربارهی اسکندر» نامیده بود اما عنوان اصلی آن، یعنی «Neṣḥānā d-leh d-Aleksandrōs»، در معنای «پیروزیِ اسکندر» یا «ظفریافتنِ اسکندر» است. پژوهشگران در مجامع دانشگاهی اروپایی و امریکایی این متن را با نام «افسانهی اسکندر به سُریانی» میشناسند. اما عنوان متن همان «نِصحانا» است که در این کتاب نیز با این نام خوانده میشود.
🔻 نخستین بار تِئودور نُلدِکِه، در سال ۱۸۹۰ میلادی، شباهت قرآن با «افسانهی اسکندر به سریانی» —و احتمال وامگیری نویسندهی متنِ قرآن از متنِ سُریانی— را مطرح کرد. پس از نُلدِکِه موضوع برای مدتی مسکوت ماند، تا اینکه کوین فُنبِلَدِل در مقالهی «افسانهی اسکندر در قرآن» ارتباط این دو داستان را با جزئیات بیشتری مطرح کرد و نشان داد که متن مزبور منبع قرآن در داستان ذوالقرنین بودهاست [۲]. پس از مقالهی فُنبِلَدِل، تُماسُ تِسِیی در مقالهی «پیشگوییِ ذوالقَرنین (قرآن، کهف<۱۸>: ۸۳–۱۰۲) و خاستگاههای مجموعهمتون قرآنی» موضوع را دنبال کرد و بر اساس شواهد و قرائن بیشتری فرضیهی فُنبلَدِل را تأیید کرد [۳] —این مقاله پیش از این در عنقاء معرفی شدهاست. تِسِیی در آن مقاله بر اساس نوع خاص روایت نِصحانا که در نوع خود بیهمتاست و در هیچ متن دیگری تکرار نشده، استدلال میکند که به دلیل شباهت زیاد روایت قرآن با نصحانا، این متنِ سُریانی منبع احتمالیِ روایتِ قرآن است.
@anqanotes
ادامه در 👇🏼
🔍 پای معنی گیر، صورت سرکش است...
✨ نقّادی ویرایشی
📌 شواهد مادی و تفاوت رسم قرآن میان مصحف عثمانی و مصحف صنعاء
🖋 یادداشتهای دینپژوهان | مجید سلیمانی
🔻 مولانا در مثنوی حکایت آن کاتب وحی را میآورد که:
چون نَبی از وحی فرمودی سبق / او همان را وانبشتی بر ورق
منتهی در این میان، گاه خود پیشنهادی میداد که به ظاهر توسط پیامبر پذیرفته میشد:
پرتو آن وحی بر وی تافتی / او درون خویش حکمت یافتی
عین آن حکمت بفرمودی رسول / زین قدر گمراه شد آن بوالفضول...
حکایت عبدالله بن سعد بن ابی سرح است.
🔻 در منابع قدیم از جمله تفسیر طبری آمده است که به مثال پیامبر املا میکرد «عزيز حكيم» و او مینوشت «غفور رحيم» و گاه میپرسید که چنین بنویسم؟ و پاسخ میشنید «نعم، سواء»، آری یکسان است... این نمونهها که چند گونه هم ذکر شده بیشتر در خصوص پایان آیات است و بیشتر مرتبط با سجع کلام. حال اگر آن کاتب «هم ز نسّاخی برآمد هم ز دین»، داستان دیگری از مومنان هم آمده که هشام بن حکیم و عمر اختلاف خوانشی را نزد رسول بردند و پیامبر فرمود که هر دو درست است «فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ». هر كدام را كه آسانتر است، بخوانید.
🔻 این حکایات را که دست کم علما و عرفای بزرگ با آن مشکلی نداشتهاند اشارهوار آوردیم که بگوییم این حکایات شاید انعکاسی و سایهای از آن تغییرات «ویرایشی» است که در متن دیده میشود گرچه چند و چونی و تقدّم و تاخّر آن محل بحث است.
🔻 نکته اینجاست که اگر پیشتر این نکات شاهدی جز برخی گزارشها در اخبار و روایات نداشت، اینک میتوان شواهدی از این نوع «دگرسانی»ها را در نسخ قرآنی هم جستجو کرد و نمونهی خوب آن، همان لایهی زیرین مصحف صنعاء است.
🔻 تصویر و توضیح یکی از آنها را آوردهام که مثال جالبی است. آیه بیست و هشتم سورهی نور که در کتابت نخست مصحف صنعاء، به جای «و اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ»، به صورت «و اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» آمده است. همان معناست امّا چنان که میبینیم، ختم آیه به «تعملون» به واقع هماهنگتر هم بوده است با «تذکرون» و «تکتمون» در دو آیه پیشین و پسین. هر دو عبارت، نمونههای مکرّر دارد در قرآن: سواء، فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ...
🔻 مثال دیگر آیه بیست و هفتم سورهی توبه است که در مصحف صنعاء به «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ (حَکيمٌ؟)» ختم میشود به جای «غفورٌ رحیم» در مصحفِ رایج و رسمی [عثمانی]. پیشتر آوردیم که تفسیر طبری، در حکایت آن کاتب، همین مثال «غفور رحیم» را آورده بود.
🔗 برای دسترسی به این یادداشت و یادداشتهای دیگر از مجید سلیمانی بنگرید به صفحهی او در اینستاگرام.
#قرآن #قرآنپژوهی #نقادی_ویرایشی #اختلاف_رسم_قرآنی #مصحف_صنعاء
#Quran #Quranic_Studies #Redaction_Criticism #Sanaa_Manuscript #Sanaa_Palimpsest
🖋 یادداشتهای دینپژوهان | مجید سلیمانی
@anqanotes
🔍 از افسانهی اسکندرِ سُریانی تا روایتِ عربیِ قرآنی: نِصحانا بهمثابهی زیرمتنِ سریانیِ روایتِ سورهی کهف از ذوالقرنین
✨ معرفی منابع
📌 معرفی مقالهی «پیشگوییِ ذوالقَرنین (قرآن، کهف<۱۸>: ۸۳–۱۰۲) و خاستگاههای مجموعهمتون قرآنی» نوشتهی تُماسُ تِسِیی
بخش ۱ از ۲
🔻 تُماسُ تِسِیی، نویسندهی مقالهی «پیشگوییِ ذوالقَرنین (قرآن، کهف<۱۸>: ۸۳–۱۰۲) و خاستگاههای مجموعهمتون قرآنی»، قرآنپژوه ایتالیایی و استاد دانشگاه دوک-کانشِن است. تِسِیی مدرک دکتری خود را بهطور مشترک از گروه شرقشناسیِ دانشگاه رُم و گروه مطالعات عربیِ مؤسسهی ملی زبانها و تمدنهای شرقی در پاریس دریافت کرد. او در سال ۲۰۱۳م به طرح پژوهشیِ «سمینار قرآن» که زیر نظر گابرییِل سعید رِینولدز پیوست که در دانشگاه نُتِردِیم انجام میشد. حاصل این همکاری برگزاری پنج کنفرانس در حوزهی مطالعات قرآنی بود که در نهایت منجر به چاپ کتاب سمینار قرآن (The Qur’an Seminar Commentary / Le Qur’an Seminar) شد. او به همراه گابرییِل سعید رِینولدز، مهدی عَزائِز، و حمزه ظفر یکی از ویراستارانِ کتاب «سمینار قرآن» بود که در سال ۲۰۱۶م از سوی انتشارات دیگروتر در برلین چاپ شد. «سمینار قرآن» کار بیسابقهای از همکاری در زمینه مطالعات قرآنی است که شامل بینشِ ۲۷ پژوهشگر دربارهی ۵۰ بخش گوناگون از متن قرآن است. تِسِیی همچنین در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹م با پژوهانهی «پاتریشیا کرون» در مؤسسهی مطالعات پیشرفته (Institute for Advanced Study) در پرینستون مشغول به پژوهش بود، و پیش از آن نیز به مدت پنج سال با پژوهانهی «لئونادر پولونسکی» پژوهشگرِ مؤسسهی فُن لیر در اورشلیم بود. علایق پژوهشی تِسِیی بیشتر بر ظهور جنبش اسلامی و باورهای دینی در بافت تاریخی خاورمیانه در دوران باستان متأخر متمرکز است. او در پژوهشهای اخیرش به بررسی پرسشهای مربوط به ایدئولوژی و همچنین مسائل مربوط به امپراتوری در جوامع بیزانسی، ساسانی و اسلام آغازین میپردازد.
🔻 تُماسُ تِسِیی مقارن با حضورش در دانشگاه نُتِردِیم مقالهی «پیشگوییِ ذوالقَرنین (قرآن، کهف<۱۸>: ۸۳–۱۰۲) و خاستگاههای مجموعهمتون قرآنی» را به سال ۲۰۱۳–۲۰۱۴م در مجموعهی «میسِلینیا عربیکا» منتشر کرد. تِسِیی در این مقاله سعی کرده است تا ارتباط داستان ذوالقرنین را، به گونهای که در سورهی کهف بیان شده، با متنی سُریانیزبان به نام «نِصحانا» به معنای «پیروزی»، «غلبه»، یا «ظفر» بررسی کند. مقاله با رویکرد تاریخی–انتقادی و ادبی–انتقادی، در پسزمینهی کلی مطالعهی قرآن به مثابهی متنی از دوران باستان متأخر و بررسی آن در همان بافت ادبی–فرهنگی نوشته شده است.
🔻 پرسشِ اصلی این مقاله آن است که آیا متن سریانیِ «نِصحانا / ܢܨܚܢܐ» میتواند منبعی برای داستانِ ذوالقَرنین در قرآن باشد؟ بر اساس برخی از تفاسیر مشهور، شخصیت ذوالقرنین معادل یکی از شخصیتهای خاص در ادبیاتِ خاورمیانه، یعنی اسکندر کبیر، است. اسکندر کسی است که مابهازای بسیاری از داستانهای سریانی مربوط به رویدادهای آخرالزمان است. قدیمترینِ متن از این متونِ آخرالزمانی همین متن سُریانیِ نِصحانا است که حدود سال ۶۲۹ میلادی (برابر با سال ۸ هجری) نگاشته شده است و موضوع مقالهی تِسِیی است.
🔻 این متن در سالهای آغازین نگارشش شهرت زیادی بهدست آورد و منبعی برای نویسندگانی شد که متونی به سبک موعظههای موزون (میمرا) مینوشتند. همچنین منبعی شد برای دو متن سریانی مهم دیگر که در نیمهی دوم سدهی هفتم میلادی نوشته شدند: «خطبه در پایان جهان» و «آخرالزمان».
🔻 اهمیت متن نِصحانا در مطالعات قرآنی از آنجاست که شباهتهای بسیاری، هم از لحاظ ساختار روایت و هم از لحاظ عناصر روایی، با داستان ذوالقرنین در آیات ۸۳ تا ۱۰۲ سورهی کهف دارد. یکی از نخستین قرآنپژوهانی که به این شباهت توجه کرد، تئودور نولدکه بود که در سال ۱۸۹۰ م متن نِصحانا را منبعی برای بعضی از روایتهای قرآن دانست. پس از کارهای نولدکه، ارتباط میان این دو متن برای مدتها مغفول ماند تا آنکه در سالهای اخیر کِوین فُنبِلَدِل در پرتوی پژوهشهای تازه دربارهی تاریخ و پسزمینهی متن نِصحانا ارتباط میان آن متن و سورهی کهف را از نو بررسی کرد. فُنبِلَدِل در مقالهی خود عناصر متعددی را که میان دو داستان مشترکاند برجسته میکند: سفر به دو لبهی زمین، ساختن سد به دستِ قهرمان داستان در برابرِ یأجوج و مأجوج (گُگ و مَگُگ)، پیشگویی دربارهی وقایع مربوط به پایان دنیا، و مواردی دیگر. همچنین، نکتهی مهم در هر دو داستان که فُنبِلَدِل به آن توجه کردهاست، دنبالهرویکردن از یک خط روایی یکسان در هر دو متن است. فُنبِلَدِل از تمام این شواهد متنی، زبانی و روایی نتیجه گرفته است که نِصحانا میتواند منبع و زیرمتنی برای قرآن برای داستان ذوالقرنین در سورهی کهف باشد.
ادامه در 👇🏼
@anqanotes
🎞 بریدهای از نوابخش ۷ از مجموعهی مستند «عیسی و اسلام» که به اختصار به زندگی و نام «محمّد» میپردازد و با یادداشت «از قُثَم تا محمّد» مرتبط است.
@anqanotes
ادامه از 👆🏼
🔻 اشارهی نویسنده به رهبری محمد بر خلاف شیوهی تازیان احتمالاً بیانگر گردآوری قبائل تازی در عربستانِ میانی تحتِ رهبری واحد است.
📗 برای مطالب بیشتر در این باره، بنگرید به منابع زیر:
🔅Hoyalnd, R. G., Seeing Islam as Others Saw It; A Survey and Evaluation of Christian, Jewish and Zoroastrian Writings on Early Islam, Gorgias Press, 2019, pp: 328-329 & 367.
🔅Palmer, A., The Seventh Century in the West Syrian Chronicles, Translated Texts for Historians 15-Liverpool University Press, 1993, pp: 75-76.
🔅Crone, P., Cook, M., Hagarism: The Making of the Islamic World, Cambridge University Press, 1980, pp: 12-13.
🔅Wheeler, B., Animal Sacrifice and the Origins of Islam, Cambridge University Press, 2022.
🔅Wheeler, B., “Gift of the Body in Islam: The Prophet Muhammad's Camel Sacrifice and Distribution of Hair and Nails at his Farewell Pilgrimage”, Numen, Vol. 57, No. 3/4, 2010, pp. 341-388.
🔅Barsoum, I, A., & Chabot, J. B., Chronicon anonymi auctoris ad annum Christi 1234 pertinens [textus], vol. 1, 2 vol. Louvain: L. Durbecq, 1920, pp: 3–22.
🔅Bcheiry, I., “West-Syriac Synodal Decrees of Callinicos 818 The Syriac Fragment of Oim Syr. A12001", Hugoye: Journal of Syriac Studies 26.1, 2023, pp: 3-45.
🔅Bcheiry, I., “Lost and Found: A Rediscovery of a Syriac Chronicle from the Ninth Century”, a digital post, September 25, 2020.
🔅 Hoyland, R, G., “Hoyland RG. The earliest Christian writings on Muhammad: an appraisal”, In Motzki (ed.), The Biography of Muhammad: The Issue of the Sources, Brill, 2000, p: 292.
#محمد #تازیان #اسلام #اسلامپژوهی #تاریخ_اسلام #رویدادنامهی_۸۱۹ #سریانی #نسخهخطی
#Muhammad #Arabs #Islam #Islamic_Studies #Chronicle_of_819 #Syriac #Manuscript
🖋 سجاد امیری باوندپور
@anqanotes
📖 ترجمه ی فارسی فصل چهاردهم از مجموعه ی قرآن مورخان (Le Coran des historiens)
💢عنوان فصل: «قرآن و محیط شرعی آن»
◾️نویسنده: دیوید استفن پاورز
◾️مترجم: محمد خدابنده لو
▪️ناشر: دو فصلنامه ی دین و دنیای معاصر
🔻نکته: مقاله مقدمه ای تحلیلی توسط مترجم را در بر دارد که نخست مجموعه ی قرآن مورخان و مدخل چهاردهم آن را (به عنوان تنها مدخل مرتبط با فقه و حقوق قرآن در این مجموعه) معرفی کرده است و سپس دو نمونه از کاربست های روش تاریخی در اجتهاد فقهی سنتی آورده شده است: (الف) احراز سیره ی عقلای معاصر با معصوم، (ب) استفاده در تاریخ فقه نویسی؛
@mohammad_khodabandelu
#پادکست
#خیلی_دور_خیلی_نزدیک (۸)
🔅 ادبیات سریانی و زیرمتنهای قرآن
گفتوگوی زهیر میرکریمی با سجاد امیری باوندپور
🔹این گفتوگو پنجشنبه ۴ آبان ۱۴۰۲ بهصورت زنده از صفحۀ اینستاگرام دورنما پخش شده است.
✔️ این پادکست را در حساب کاربری #رادیو_دورنما در اپلیکیشنهای معتبر پادکستخوان نظیر کستباکس و شنوتو هم میتوانید بشنوید.
#سجاد_امیری_باوندپور
#دورنما_بشنویم
#با_دورنما_بمانیم
@doornamaa