📍پلهپله تا ریاست سازمان📍
مدیر شدن من از سرپرستی ادارهی محیط زیست شهرستان ری شروع شد و همینطور به تدریج بالا آمدم. میدانید که خانمها باید آهسته و بهتدریج مراحل را طی کنند و پیش نمیآید که آسانسوری بالا بروند. بعد از سه سال که در مقام کارشناس پیگیر موضوع پسماند و فاضلاب بیمارستانها بودم، به ادارهی محیط زیست شهرستان ری با انبوهی از مشکلات محیطزیستی رفتم: مرکز دفن زبالهی کهریزک، بهشتزهرا، تصفیهخانهی جنوب تهران، شهرک صنعتی شمسآباد و... . شاید باور نکنید اگر بگویم که ادارهی ری تازهتأسیس بود؛ من بودم و یک سرباز که وقتی به بازدید میرفتیم رانندهی من هم بود. هم رئیس اداره بودم و هم کارشناس اداره. اما وقتی سال ۱۳۸۳ آنجا را ترک کردم هفت کارشناس به مجموعه اضافه شده بود. مشکلات شهرری خیلی زیاد بود. مثلاً در رابطه با بهشتزهرا گزارشی آمده بود که آب غسالخانه برای آبیاری سبزیجات و صیفیجات میرود. پیگیری کردم اما مدیرعامل بهشت زهرا حاضر نبود وقتی برای بازدید به من بدهد و مرا نمیپذیرفت. وارد فاز پیگیری و شکایت شدم و ماجرا به فرمانداری شهرری کشید و با همراهی فرمانداری، بهشتزهرا ملزم شد در طی یک برنامهی دو ساله سیستم تصفیهی فاضلاب احداث کند. بهجز بهشتزهرا واحدهای بزرگی مثل پالایشگاه تهران و آلودگی نفتی جنوب تهران و واحد صنعتی سیمان تهران را آنجا داشتیم که مسائل زیادی داشتند. سه سال آنجا با این مشکلات سروکله زدم، تا اینکه به من پیشنهاد شد به شهر تهران بیایم. میخواهم بگویم که مرحله به مرحله جلو میرفتم. زمان آقای احمدینژاد هم من را از محیط زیست تهران برکنار کردند که به استان البرز که تازه استان شده بود رفتم و معاون فنی شدم که مهمترین معاونت ادارهی کل استان بود.
📝از متن گفتوگوی صدرا محقق با شینا انصاری، رییس سازمان حفاظت از محیط زیست. اندیشه پویا ۹۲
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝مقالهای به قلم هوشنگ شهابی دربارهی جنبههای دندیگونهی هویدا. ترجمهی ابراهیم اسکافی. اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝روایتی از تاریخچهی مدرسهی دولتی ایران و آلمان به قلم حمید شوکت. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝گفتوگو با داریوش بایندر دربارهی امیرعباس هویدا. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝 «نوشونوشت» با محمدنوید بازرگان. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝میزگردی دربارهی قطبیشدن جامعهی ایران با حضور امیر مازیار، حسین شیخرضایی و بابک عباسی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝هویدا در آیینهی مطبوعاتِ زمان خود، گزارشی است که علی ملیحی در اندیشه پویا ۹۲ نوشته است.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝گفتوگوی صدرا محقق با شینا انصاری، رییس سازمان حفاظت از محیطزیست. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍اندیشه پویا ۹۲ را پیشخرید کنید
اندیشه پویا ۹۲، در اولین ماه از پاییزِ ۰۳، با گفتوگوها و نوشتارهایی خواندنی همین روزها منتشر میشود. از همین حالا میتوانید نسخه خودتان از اندیشه پویا ۹۲ را پیشخرید کنید تا بهمحض انتشار، با ارسال پستی رایگان برای شما ارسال کنیم. برای پیشخرید اندیشه پویا کافی است مبلغ ۱۵۰هزارتومان به شماره کارت ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/براتاله صمدیراد)واریز و تصویر فیش واریزی را برای ما بفرستید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍باید صدا به جامعه برگردد📍
فرض بگیریم که دولت دکتر پزشکیان یکسال فرصت دارد تا قیمت بنزین را اصلاح کند. شصت درصد جامعه هم اصلاً رأی ندادهاند. چه باید کرد؟ اول باید فهمید که چرا لشکر بیقراران در وضعیت بیقراریاند. آنها به دو معنی بیقرارند. یکی اینکه ناآرام و مضطرب هستند، و دیگر اینکه پیمان و قراردادی را که با آنها داشتیم یکطرفه شکستهایم. ما یک قرارداد اجتماعی جدید لازم داریم. باید برگردیم و ببینیم حق کدام قراری را که با مردم داشتیم، ادا نکردیم و آن قرارها را دوباره با مردم برقرار کنیم و حقشان را ادا کنیم. اگر تشخیص آقای پزشکیان این است که «جامعه ما را نمیخواهد»، ترجمهاش به زبان سیاستگذاری این است که حکومت قرارداد اجتماعیاش را نقض کرده و جامعه بیقرار شده است. این آرام و ثبات و قرار از دست رفته باید به هر دو معنا احیا شود. یعنی باید درمورد سیاستهایی که زندگی مردم را عمیق و وسیع تحتتأثیر قرار میدهد، خود مردم بتوانند تصمیم بگیرند. نمیشود همزمان هم رفاه مردم را به خطر بیندازیم و هم در سبک زندگی و شیوهی زیست آنها دخالت و مزاحمت کنیم. نمیشود همزمان ادامهی تحصیل و معیشت و اشتغال بخشی از جامعه را به خطر بیندازیم و هم نگذاریم حرف بزنند و اعتراض کنند. شغل داشتن حق قانونی شهروندان است، فارغ از گرایشهای فکریای که دارند. چرا بخشی از مردم را در موقعیتی قرار دادهایم که نتوانند شغل داشته باشند؟ قرارهایی طبق قانون اساسی با مردم گذاشته بودیم و یکییکی نقضشان کردیم، حالا باید به این قرارها برگردیم. در قدم بعد، چنانکه توضیح دادم، تازه سختیِ کار سیاستگذار شروع میشود و باید شرایط امکان و حدود تحقق این قولوقرارها را بسنجد. هدف و آرمان این است که به برنامه برگردیم، اما چطور؟ اول عدالت منزلتی را به جامعه برگردانیم یا اول صدای بیصدایان را برگردانیم؟ شاید اگر اول صدا را به جامعه برگردانید، جامعه با صدای درشت و بلند حرفش را بزند و این ممکن است معنایش تجدید و تشدید بیقراریها باشد، در صورتی که اگر عدالت منزلتی را اول به جامعه برگردانید، بعد از آن جامعه خودش بلندی و کوتاهی صدای خود را هم مطابق قرار و مدار جدید تنظیم کند.
📝 از متن گفتوگو با محمدمهدی مجاهدی. منتشر شده در اندیشهی پویا ۹۱
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍انقلاب بیماریِ جامعه است📍
اگر قرار باشد واژهی "انقلاب" همان معنایی را بدهد که در آزمون تاریخی به دست آورده است، دیگر چیزی به نام "نظام حکمرانی انقلابی" معنا نخواهد داشت. انقلاب، نابودی اشکال نهادینهی شدهی قدرت است: تمامی اشکال جدیدی که به واسطهی این روند فروپاشی شکل گرفته باشند، پایان آن روند به شمار میروند، و نه تداوم آن. بنابراین نظمی که انقلاب را به پایان خود میرساند بنابهماهیت نمیتواند "انقلابی" باشد. تمام نظامهای قدرتی که از درون تحولات انقلابی سربرمیآورند، به معنای دقیق کلمه ضدانقلابند. بنابراین "حکمرانی انقلابی"، خیلی ساده، مساوی حکومت استبدادی پساانقلابی است.
میتوان از شعر یا هنر "انقلابی" صحبت کرد، به معنای شعر یا هنری که احساسات سازگار با انقلاب را بیدار سازد و به نابودی نهادهای قدرت مستقر کمک کند. با اینحال وقتی پیشوایان از شعر یا هنر انقلابی سخن میگویند، منظور متفاوتی در ذهن دارند. درست برعکس، آنها شعر و هنری را مطالبه میکنند که در خدمت تثبیت فرمانرواییشان باشد. درنتیجهی این ابهام، صفت "انقلابی" آنقدر کلی میشود که میتوان پشت هر واژهای قرارش داد؛ به عنوان وسیلهای برای کنار زدن معمول آن واژه، و درعینحال، با این ادعا که معنای واژه حفظ و حتا "عمیقتر" شده است.
ایدئولوگهای شورشهای دانشجویی در دههی شصت از "علم انقلابی" صحبت میکردند. و "علم انقلابی"، علمی بود که بتوان در آن هر ادعایی را بینیاز به اثبات مطرح کرد. هرگاه فردی مدعی خلق یک "صندلی انقلابی" شد، میتوان اطمینان داشت که این صندلی هرچه باشد وسیلهای نیست که بتوان روی آن نشست.
انقلاب، یک بیماری جامعه است، فلج شدن سیستم تنظیمگری جامعه است. بازیابی یا بازسازی سازوکارهای تنظیمگری، نقطهی پایان یک انقلاب است و سازوکارهای جدید تنها به موجب منشأ خود میتوانند «انقلابی» باشند، نه به موجب عملکردشان، که پوستینی وارونه بر تن این واژه خواهد بود.
📝 از متن مقالهای دربارهی «ماهیت انقلاب» به قلم لشک کولاکوفسکی. ترجمهی رضا خجسته رحیمی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۱.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍
همیشه میگویم که یکبار لامذهبها مرا اخراج کردند و یکبار بامذهبها مرا اخراج کردند. آقای خاتمی و دوستانش به روزنامهی کیهان آمدند و اول خرداد ۱۳۶۰ رفتم حقوقم را از بانک بگیرم، که گفتند حساب حقوق شما مسدود شده. رفتم روزنامه، نگهبانی یک نامهی اخراج دستم داد و گفت حق نداری بروی طبقهی بالا. یکشبه انگار کودتا شده بود. گفتم راپیدها و وسایلم روی میزم است و باید بروم بالا وسایلم را بردارم. بالاخره قبول کرد، و خودش هم راه افتاد همراهم تا بروم داخل تحریریه و پشت میزم. انگار متهم میبرد. وارد تحریریه که شدم دیدم شمسالواعظین و رضا تهرانی سرشان را انداختند پایین و بقیه هم با ترسولرز به من نگاه میکنند. خیلی صحنهی عجیبی بود. صندلیام را چپه و واژگون گذاشته بودند پشت میز. کشوی میزم را باز کردم دیدم یکسری فحش ناموس نوشتهاند و گذاشتهاند داخل کشو. آنها را نشان دادم به نگهبان و گفتم فقط اینها را ببین، و بعد پارهشان کردم. وسایلم را جمع کردم و رفتم به طرف شورای سردبیری تا ازشان خداحافظی کنم. خداحافظی کردم و گفتم آقای تهرانی، آقای اسماعیلی، آقای شمسالواعظین، این نامهی اخراج، سند افتخار من است و آفتاب پشت ابر نمیماند؛ اینجا، کار دست عواملِ حزب توده است. گفتم من امروز احساس آزادی و آزادگی میکنم و خوشحالم که مزدور شوروی نبودم. از روزنامه زدم بیرون و بعد از چند ماه کودتای حزب توده لو رفت. این را هم بگویم که من را که اخراج کردند، دو هفته بعد همسرم را هم از روزنامه اخراج کردند. آن زمان در سعادتآباد به بچههای روزنامهی خانه میدادند و من و زنم هم ثبتنام کرده بودیم. وقتی هر دو اخراج شدیم، نه تنها آن فرصت را از دست دادیم که حتا برای اجارهنشینی هم به مشکل برخوردیم. صاحبخانهی ما سرماه گفت باید بلند شوید چون شما سیاسی هستید و اخراج شدهاید و من میترسم...گذشت و من سال ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ هردوبار به آقای خاتمی رأی دادم. کینهای از کسی ندارم. یکبار شمسالواعظین در فیسبوک درخواست دوستی برایم فرستاد و گفتم باعث افتخار است دوستی با شما و این هم پذیرشِ درخواست دوستی، و به شوخی اضافه کردم که خاطرات گذشته را با همهی خوبیها و بدیهایش فراموش نمیکنم، فقط برایم سؤال است که زن من چه گناهی کرده بود که اخراجش کردید، چون قبل از من کارمند آنجا بود و سیاسی هم نبود.
📝از متن گفتوگو با جواد علیزاده طراح و کارتونیست. اندیشه پویا ۹۱.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍بیماری زیبای انقلاب
وقتی سازوکارهای دموکراتیک، هرچند ضعیف و بدکارکرد، توسط بیماری انقلابی نابود شوند، نمیتوان احتمال آن را داد که با سازوکارهای دموکراتیک مؤثرتری جایگزین شوند (مگر اینکه به عنوان «نهادهای دموکراتیک انقلابی» توصیف شوند). در نظامهای حکومتی استبدادی، نتایج تغییرات انقلابی میتواند متفاوت باشد و به شرایط بینالمللی و قدرت جنبشهای اجتماعیای بستگی دارد که فقط در آرزوی تصرف قدرت نباشند، بلکه شیفتهی ساختنِ نهادهای دموکراتیکِ نمایندگی هم باشند.
پس از هر انقلابی، بلافاصله افرادی ظهور پیدا میکنند که ضرورتِ انقلابی دیگر، این بار انقلاب نهایی و فیصلهبخش، را فریاد میزنند. ذات امور جز این نیست. هر انقلابی نیازمند انرژیهای اجتماعیای است که بسیجشان تنها از عهدهی انتظارات گزاف و گسترده برمیآید، و در هر انقلابی امیدها بهضرورت در مقایسه با دستاوردها بسی افزونتر است؛ بنابراین هر انقلابی بهناگزیر انبوهی از ناکامیها خواهد ساخت. اما طبیعتِ انقلابهایی که ایدئولوژیهای آخرالزمانی نقش مهمی در آنها ایفا کردهاند، انقلابهایی که میتوان رؤیاهای «روز رستاخیز» نامیدشان، چنان است که به ناکامیها بیشمار منتهی میشوند: این انقلابها تا زمانی زنده میمانند، که رؤیای موعودگرایانه را کنار نگذارند، و تنها کافیست که واقعیتهای جاری را متفاوت ارزیابی کرد: این هنوز آن انقلابِ «واقعی» نبوده است؛ انقلابی دیگر باید، که بیشک انقلاب موعود خواهد بود. شبیه به فرقههای هزارهگرا که لحظهی ظهور را در روز مشخصی محاسبه میکنند و وقتی که آن روز بیوقوعِ هیچ واقعهی شگرفی سر میرسد، به این نتیجهگیریِ تلخ میآویزند که در محاسباتشان اشتباه کردهاند، اما از اصلی که انتظارِشان استوار بر آن بوده است، دست برنمیدارند.
📝از متن مقالهای دربارهی «ماهیت انقلاب» به قلم لشک کولاکوفسکی. ترجمهی رضا خجسته رحیمی. اندیشه پویا ۹۱.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍ناصرالدین شاهِ عکاس
پیشینهی عکاسی در ایران به پیش از دوران ناصرالدین شاه و به دوران سلطنت پدرش محمدشاه قاجار بازمیگردد که از راه آشنایی با روزنامههای اروپایی و گفتوگو با کسانی که به اروپا سفر کرده بودند، از اختراع عکاسی در فرانسه آگاه شد. محمدشاه به صدراعظم خود حاجی میرزا آقاسی دستور داد با دولتهای دو کشور روس و انگلیس تماس بگیرد و از این دولتها درخواست خریداری وسایل عکاسی و به خدمت گرفتن عکاس کند. بنابر پژوهشهایی که دکتر شهریار عدل در آرشیوهای روسی انجام داده، پس از درخواست دربار ایران، روسها زودتر از انگلیسیها دستبهکار شدند و تصمیم گرفتند در برآوردن درخواست محمدشاه، اسباب عکاسی را به دربار ایران هدیه بدهند. روسها یک دیپلمات جوان به نام نیکلای پاولوف را که عکاس هم نبود، آموزش عکاسی دادند و با چند ارابه شامل وسایل و لوازم عکاسی راهی تهران کردند. این واقعه (رویداد) در سال ۱۸۴۲ میلادی یعنی ششهفت سال پیش از آغاز سلطنت ناصرالدینشاه رخ داده است. دیپلمات جوان روس، در کاخ نگارستان به حضور پدر ناصرالدینشاه رسید و عکسهایی از ساختمان کاخ نگارستان و همچنین از منظرههایی در تهران گرفت. اروپایی دیگری که در دوران محمدشاه به ایران آمده و در اوایل دوران ناصرالدینشاه نیز در ایران بوده، ژول ریشار فرانسویست. ریشار بعدها مدعی شد که نخستین عکسبرداری در ایران به دست او انجام شده که با توجه به اسناد یافتهشده از سفر پاولوف روسی به ایران، ادعای نادرستیست. او نفر دوم هم نیست زیرا بنابر پژوهشهای دکتر شهریار عدل، به جز پاولوف روس، شاهزادهی ایرانی و عموی ناصرالدینشاه به نام ملکقاسم میرزا ساکن شیشوان مراغه نیز در همان زمان با عکاسی آشنا بوده و با مجلات اروپایی در همین خصوص مکاتبه داشته است. ناصرالدینشاه هم اوقات زیادی را در کتابخانهی سلطنتی میگذراند و اهل نقاشی و طراحی هم بود. اما به باور من، چون مهارت چندانی در طراحی نداشت؛ به سوی عکاسی و به ویژه عکاسی پرتره یا چهره گرایش پیدا کرد. تاجایی که در مذاکرات صلح میان ایران و انگلیس در ماجرای هرات، به فرخخان امینالدوله سفیر خود در فرانسه دستور داد که یک عکاس هم همراه خود به ایران بیاورد که همان فرانسیس کارلهیان معروف بود. کسی که به احتمال فراوان معلم عکاسی شاه و معلم نسل نخست عکاسان ایرانی در دارالفنون بوده است.
📝از متن گفتوگوی علی ملیحی با محمدرضا طهماسبپور دربارهی آلبومهای لورفته از آرشیو کاخ گلستان. اندیشه پویا ۹۱.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍دندیِ جهانوطن📍
هویدا جهانوطنی فرانسهدوست بود که زمانی در ایران نخستوزیر شد که امریکا سلطهی غالب را داشت و جهانوطنگرایی در خاورمیانه رو به افول بود. این روندها در حاشیه بودن هویدا در جامعهی ایرانی را که شمار روزافزونی از مردمانش در پی «اصالت» بودند، تشدید میکرد. شاه فرانسهدوستیِ جهانوطنِ هویدا را درک میکرد و هرازگاهی با او به زبان فرانسوی صحبت میکرد، اما حتا درون مرزهای باریک حلقهی بستهی حاکم نیز جهانوطنگرایی دشمنان خودش را داشت: امیر اسدالله علم نزدیکترین معتمد شاه و فرزند خانوادهی فئودالی قدیمی که پیش از اصلاحات تمرکزگرایانهی رضاشاه، قرنها بر بخشهایی از شرق حکومت میکردند، جهانوطنگرایی هویدا را تخطئه میکرد؛ در خاطرات روزانهی تیر ۱۳۵۵، در حالیکه هویدا را به خاطر زیرساختهای نامناسب سرزنش میکرد، نتیجه میگرفت که یک جهانوطن نمیتواند وطن را توسعه دهد. احسان نراقی، روشنفکر کلیدیِ همراه با حکومت که از بومیگرایی در ایران دورهی پهلوی دوم دفاع میکرد، میگوید: هویدا مردم ایران را ابداً نمیشناخت و من همیشه او را بچهبیروتی خطاب میکردم.
آنگونه که رنه دومان، همکلاسی قدیمی و دوست مادامالعمر هویدا بهخاطر میآورد، هویدا در نوجوانی با افادهی خاصی لباس میپوشید و حتا در پوشیدن یونیفرم مدرسه نیز اطوار خاصی داشت. زمانی که نخستوزیر بود، کتوشلوارهایش را خیاط ایتالیایی شاه میدوخت، اگرچه بهشدت مراقب بود که جسارت به شاه تلقی نشود. سلیقهی ظاهراً متناقضِ تمایز و سادگی که مشخصهی سلیقهی لباس پوشیدنِ دندی است، در انتخاب پیراهنهای سادهی سفید هویدا تبلور مییافت ــالبته او هر نوع پیراهن سفید قدیمیای را نمیپوشید. هر بار که نخستوزیر به اروپا سفر میکرد، با خود دوجین پیراهن سفید لینن میآورد. این رفتار یادآور عادات برومل است که پیراهن و سفیدی مطلق آن را به نوعی مُد نجیبانه تبدیل کرده بود.
هویدا همواره با عصا، گل سینه و پیپش به یاد آورده میشد و توفیق، هفتهنامهی طنز ایران، او را صدراعظم عصایی مینامید. دستکم دو مورد از این لوازم جنبههای دندیگونه داشتند. برای مثال، برومل در عصاهای پیادهروی، زیبایی و ارزش میدید و کلکسیونی از عصا داشت. گفته میشود که هویدا ۱۵۰ عصای پیادهروی داشت، اتفاق نظری در این زمینه وجود ندارد که پس از آسیبدیدگی در یک سانحهی رانندگی در سال ۱۳۴۴، آیا واقعاً او برای حفظ تعادلش نیاز به عصا داشت یا اینکه استفاده از عصا صرفاً یک ژست ظاهری برایِ او بود. ارتباط میان دندییسم و گل سینه نیز شهره است: گلی که بیش از همه برای تزئین یقهی پالتوی مردانه استفاده میشود گل میخک است، هویدا نیز از همان استفاده میکرد، تا اینکه با همسر آیندهاش، لیلا امامی، آشنا شد که پرورشِ گل ارکیده را وارد ایران کرد و از آن پس، همسرش هر روز به او یک گل ارکیده میداد که اغلب بر اساس کراواتش انتخاب میشد.
📝از متن مقالهای به قلم هوشنگ شهابی دربارهی جنبههای دندیگونهی هویدا. ترجمهی ابراهیم اسکافی. اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍در تیررس تبلیغات «عموزادگان» آریایی📍
هنرستان عالی صنعتی ایران و آلمان با تدریس در رشتههای گوناگون درودگری، رنگرزی، صحافی، فلزکاری، چرمسازی، گیاهشناسی، داروسازی، مکانیک و چند رشتهی دیگر، در کنار ریاضیات، اقتصاد و زبان فارسی، آلمانی، عربی، لاتین، و انگلیسی یا فرانسه که شاگردان در گزینش آن آزاد بودند آغاز به کار کرد. دانشآموزان بیبضاعت شهریهای نمیپرداختند. آنچه در این میان قابل توجه بود، تلاشی بود که کابینهی سید ضیا بهرغم مخالفت بریتانیا - لورن و کِرزون - با بازگشایی و گسترش دامنهی فعالیت آن مدرسه انجام داده بود. سید ضیایی که به دوستی و همکاری با بریتانیا شهره بود. این روند با سقوط کابینه صدروزهی سیدضیاء همچنان ادامه یافت و آن مدرسه که مدرسهی حرفهای ایران و آلمان نام گرفته بود به یک رکن اصلی تعلیمات فنی و حرفهای ایران در روزگار زمامداری رضا شاه بدل شد. ویپرت فون بلوشر، وزیرمختار آلمان در خاطراتش آن مدرسه را در کنار بانک ملی که توسط مدیری آلمانی اداره میشد، وزنهی معتبری در سیاست آلمان نامیده است. مدرسهای که لورن آن را تهدیدی برای منافع بریتانیا در ایران میدانست و شولنبورگ بازگشاییاش را «پیروزی» آن کشور در رویارویی با رقبای خود میشمرد.
مدرسهی حرفهای ایران و آلمان در گذار زمان نقش و اعتباری بس فراتر از نهادی فنی و حرفهای یافت و به جایگاه برآمدن کسانی بدل شد که نام و نشانی ماندگار در تاریخ، سیاست و فرهنگ ایران از خود بر جای نهادند. مدرسهای که نامورانی چون عبدالعظیم قریب، نظام وفا، سعید نفیسی، نیما یوشیج، بزرگ علوی و تقی ارانی در شمار مدرسان آن بودند. احمد متین دفتری و جعفر شریف امامی، نخست وزیران دوران پادشاهی محمدرضا شاه در آن مدرسه درس خواندند. عبدالله و نصرالله انتظام نیز از شاگردان آن بودند. شاگردانی که یکی در مقام سفیر ایران در آلمان غربی، وزیر امور خارجه و ریاست هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت نفت، و دیگری در مقام وزیر خارجه، نمایندهی دائم ایران در سازمان ملل متحد و رئیس مجمع عمومی آن سازمان، نام و نشانی ماندگار در تاریخ دیپلماسی ایران از خود بر جای نهادند. حبیب نفیسی، مدیرکل وزارت پیشه و هنر و کفیل وزارت کار، وزیرمختار ایران در امریکا و بنیانگذار پلی تکنیک تهران و خلیل ملکی، شخصیت پرآوازهی تاریخ معاصر نیز از شاگردان آن مدرسه بودند. نواب صفوی نیز پیش از آنکه به نجف برود چندی در آن مدرسه که در گذرگاه تاریخ و سیاست، نامش با نام و اعتبار آلمان در ایران عجین شده بود، درس خواند. دریغ آنکه نمیدانیم نیما، علوی و ارانی در آن مدرسه چه کردند؛ متین دفتری، شریف امامی یا عبدالله و نصرالله انتظام چه آموختند و ملکی و نواب با کدام اندوختهی سیاسی آن را ترک گفتند و در فرصتی دیگر به رویارویی با نظم حاکم زمانهی خود برخاستند.
📝از متن روایتی دربارهی تاریخچهی مدرسهی دولتی ایران و آلمان به قلم حمید شوکت. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍پاشنه آشیل هویدا📍
برخی معتقدند که هویدا در دوران نخستوزیریاش تغییر شخصیت پیدا کرد. داریوش همایون معتقد است هویدا در ابتدای نخستوزیری، شخصیتی نوآور داشت اما قدرت او را «متحجر» کرد. یا علینقی عالیخانی یادآوری میکند که هویدا پیش از ورود به دولت یک شخصیت ایدئالیست داشت که میگفت اگر من به جای نخستوزیرها بودم از مردم فاصله نمیگرفتم و به میان آنها میرفتم، اما بعدتر برای حفظ مقام خودش، برای اینکه سرکار بماند، یک عملگرایی غیرعادی داشت و در اواخر دوران صدارتش شبیه شاه شده بود، به طوری که وزرای کابینهاش را آدم حساب نمیکرد. شما نیز در کتابتان اینگونه ابراز عقیده کردهاید که هویدا نخستوزیری را ضمیمهی دربار شاه کرد، انگیزهی هویدا از این اطاعت و تسلیم محض چه بود؟
داریوش همایون و علینقی علیخانی هر دو هویدا را از پیش از دوران نخستوزیری او میشناختند و جو سیاسی آن دورهها را بهتر از من که در مأموریت خارج از کشور بودم، درک میکردند. اما باید گفت که تغییر روحیات با گذشت زمان در انسانها امری غیرعادی نیست و هویدا هم استثنایی بر این اصل نبود. اما تصویری که عالیخانی از هویدا ارائه میدهد، به نظر من، خالی از غرضورزی نیست. اینکه عالیخانی گفته است که هویدا عوض شد و به وعدهی مردمی بودن وفادار نماند، قدری سادهاندیشی است. صدارتِ هویدا بازدهی ترور منصور بود و تغییر ساختار حکومتی، به دنبال حادثهی کاخ مرمر اتفاق افتاد و این در حالی بود که دو سازمان چریکی نیز در سالهای پنجاه حکومت را به چالش کشیده بودند. با این همه هویدا از مردم دوری نمیکرد و در بین شهروندان غیرسیاسی وجههای داشت. سفیر بریتانیا، تونی پارسونز در خاطراتش به صحنهای اشاره میکند که من در کتابم به دلیل دیگری نقل کردهام. در ماههای آخر پیش از پیروزیِ انقلاب، وقتی که هویدا از وزارت دربار هم معزول شده بود، پیکان هویدا در ترافیک تهران متوقف میشود؛ در حالی که سفیر بریتانیا کنار او نشسته بود. جمعیت دور پیکان را میگیرند و پارسونز با شگفتی میبیند که هویدا با آنها مشغول خوشوبش است؛ بدون اینکه کوچکترین ژست خصمانهای ظاهر شود. اینکه عالیخانی گفته است که هویدا در اواخر صدارتش مثل شاه شده بود و وزرا را داخل آدم نمیدانست نیز از سر بیانصافیست. تکبر و خود بزرگبینی در وجود او نبود. هویدا با همه به ویژه زیردستان خردهپا، رفتاری انسانی داشت. خود من شاهد رفتارش با فراشهای نخستوزیری بودم که فراموش نمیکرد از آنها احوالپرسی کند و گاهی از فرزندانشان هم اسم میبرد. با این تفصیل چگونه میتوان تصور کرد که به وزیرانش در کابینه بیاعتنا باشد؟ البته در ردههای بالای حکومت، ضدیتهایی وجود داشت که ناگزیر گاهبهگاه نمایان میشد. مناسبات افرادی چون اسدالله علم، جمشید آموزگار و اردشیر زاهدی با هویدا دوستانه نبود. زاهدی از پست وزارت خارجه مجبور به کنارهگیری شده بود و آموزگار هم، به حق یا ناحق تصور میکرد که جریان رشیدی مطلق توطئهای بود که هویدا و هوشنگ انصاری برای متزلزل کردن دولت او طراحی کرده بودند. اما من نیز میپذیرم که تلاش برای حفظ مقام، پاشنه آشیل هویدا بود که از این بابت هفتهنامهی فکاهی توفیق دست از سرش بر نمیداشت. ولی وقتی که شاه در سال ۱۳۵۰ دستور بستن توفیق را داد، هویدا ناراضی بود و سعی کرد شاه را منصرف کند.
📝از متن گفتوگو با داریوش بایندر دربارهی امیرعباس هویدا. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍کتاب خوانیهای مهندس بازرگان در ماشین📍
پدرتان هم نویسنده بود، هیچوقت کتابهای پدرتان را در نوجوانی و جوانی خواندید؟
راستش نه. برای سن من جذاب نبود و من هم انگیزهای برای خواندنشان نداشتم. درواقع من آن جهان را خیلی جدی میدیدم و نمیخواستم سمتش بروم و برایم کشش و جذابیتی نداشت. چند سال بعد از انقلاب بود که علاقهمند شدم و کتابهای پدرم را خواندم. وقتی انقلاب شد من حدوداً پانزده ساله بودم و برای مدت کوتاهی من هم تبدیل به آدمی سیاسی شدم. یکباره دگردیسی پیدا کردم و جوگیر شدم که آن هم کاراکتر واقعیام نبود. آن دوره شروع کردم به خواندن کتابهای بابا و مثلاً «راه طی شده» را خواندم.
تا قبل از این کتابهای شریعتی را هم نخوانده بودید؟
نه. ولی در همین دورهی بعد از انقلاب کارهای شریعتی را هم بهسرعت خواندم. به خصوص آن موقع نوار زیاد بود و نوارها را گوش میکردیم. مسحور «پدر، مادر ما متهمیم» شدم و آن طنین شکوهمند صوت شریعتی. او تسلط به ادبیات هم داشت و سخنوری بود که فکر نمیکنم نظیر آن هنوز هم آمده باشد.
مسحور شریعتی شدید در حالی که مهندس بازرگان با شریعتی زاویهی فکری داشت.
بله زاویه داشت. وقتی خیلی از نوشتههای شریعتی تعریف میکردم، بابا میگفت اینجایش اشتباه است و من خیلی جا میخوردم. مثلاً شریعتی گفته بود «آنان که رفتند کاری حسینی کردند و آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدیاند» و پدرم میگفت حرف غلطی است و معنا ندارد مردم دنیا را با همهی تنوع و تمایزشان به سه دسته تقسیم کنیم که یا اینجا هستند یا آنجا. اینها را هیچ نمیپسندید. به نظرم از احساسی بودن و شورانگیز بودن شریعتی گریزان بود. آدمی بود که میخواست همهچیز را به توازن و تعادل برساند و از روحیهی هیجانی پرهیز داشت. از مجموع اینها احساس میکردم در عین اینکه شریعتی را دوست دارد، این شورانگیزیِ بیش از اندازه واحساسی و عاطفی بودنش یا قضاوتهای قاطعش را نمیپسندد.
هیچوقت پیش آمد که از کتابخانهی مهندس بازرگان کتابی بردارید و بخوانید؟
راستش، ما کتابخانهی بزرگی نداشتیم، چون پدرم وقتی کتابی را میخواند بلافاصله آن را به کسی میبخشید. فقط کتابخانهی کوچکی داشت و کتابهایی را که در حال مطالعه داشت آنجا میگذاشت. کتاب زیاد میخواند. پدرم از لحظاتش واقعا درست استفاده میکرد و مثلاً در فاصلهی خانه تا مجلس یا رفتن به نهضت آزادی برای جلسه، بین راه مطالعه میکرد. یکبار حجم زیادی کتاب گوشهی اتاقش بود و وقتی گفتم این کتابها چیه؟ گفت اینها کتابهایی است که اخیراً در ماشین خواندهام. یعنی در فواصل کوتاه وقتی راننده او را به جایی می برد کتاب میخواند.
📝 از متن «نوشونوشت» با محمدنوید بازرگان. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍از رادیکالیسم تا تراژیکاندیشی📍
امیر مازیار: تفکر انتقادی که مبنای گفتوگو باید باشد و لازمهاش محاسبهگری و اتکا به عقلانیت است، در فضای فکری جامعهی ما ضعیف و کمرمق شده است. مراجعی وجود ندارند که تفکر انتقادی را ترویج کنند و جامعه به آنها رجوع کند. در انتخابات اخیر چه کسی که مخالف شرکت بود و چه کسی که موافق شرکت، هر دو فکر میکردند حرفشان تنها حرف درست است، و این یعنی ما راه گفتوگو را اصلا بلد نیستیم.
حسین شیخرضایی: من با رادیکالیسم، در ماهیت امر، مشکلی ندارم. رادیکالیسم را اینطور میفهمم که فرد به دنبال هدف رادیکال، یعنی تغییر ساختاری و بنیادی، باشد. رادیکالیسم به این معنی همیشه موتور محرک است. متفکران و روشنفکران چپ همیشه درصدی رادیکال هستند و مرزها را جلو میبرند و بعد از مدتی عموم مردم پشتسر آنها حرکت میکنند. رادیکالیسم سیاسی حتا میتواند مثبت باشد. چیزی که بهنظرم منفی و متفاوت از رادیکالیسم است، افراطگرایی است. آن چیزی که من در جامعه احساسش میکنم روحیهی افراطگرایی است. افراطگرایی، نتیجهی نگاهی رمانتیک به امر سیاسی است. به این معنا که انگار مرز بین درست و نادرست، مرز بین پلید و تمیز، و مرز بین سمت درست تاریخ و سمت غلط تاریخ، بسیار روشن است.
بابک عباسی: رادیکالیسم حاصل غفلت از تراژیکاندیشی است. در عالم اندیشه و فلسفه ممکن است رادیکالیسم جالب و پربار باشد، اما در مقام عمل و در عرصهی سیاسی، رادیکالیسم قابل دفاع نیست، چون خرابی به بار میآورد، چون پیوند میخورد با مفهوم خودی و غیرخودی، چون بهجای آنکه ارزشهایی را مشخص کند و به آنها پایبند باشد، صرفاً مصادیقی را مشخص و نفی میکند. و چون استوار بر سادهسازی و نگاه غیرپیچیده به واقعیت پیچیده است.
📝از متن میزگردی دربارهی قطبیشدن جامعهی ایران با حضور امیر مازیار، حسین شیخرضایی و بابک عباسی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍هویدا، هیتلر و صادق هدایت📍
صادق هدایت دوست و رفیق صمیمی خیلی کم داشت. چهار پنج تا بیشتر نبودند. یکی از این چهارـپنج تا امیرعباس هویدا بود. داستان آشنایی و دوستی آنها شنیدنی است. آدولف هیتلر آنها را با هم دوست کرد. سال 1321 بود. امیرعباسخان تازه از فرنگ آمده بود. نفرتی که از خرابیهای جنگ در وجودش پیدا شده بود به سختی آزارش میداد. حتا برخلاف خیلیها که پیروزیهای برقآسای هیتلر چشمشان را کور کرده بود، او مرگ نازیسم را میدید. یک روز تصمیم گرفت حرفهای خودش را تو روزنامه بنویسد و چهرهی سیاه نازیسم را برای مردم نقاشی کند. وقتی اولین مقالهاش در روزنامه ایران منتشر شد، مثل توپ صدا کرد. خلاصهی مفهومش این بود: «هیتلر با همهی ساز و تنبورش یک حباب صابونی بیشتر نیست، خیلی زود پفش میخوابد.» هنوز مرکب این مقاله خشک نشده بود که آلمانوفیلهای آن روز تهران شروع به سمپاشی علیه هویدا کردند. یک روز عصر هویدا در دفتر روزنامه نشسته بود و مقاله مینوشت که در باز شد و مرد لاغراندامی به درون آمد. عینک درشتی به چشم داشت. سبیل چهارگوش پرپشتی بالای لبش دیده میشد. وقتی وارد شد نگاهی به اطراف انداخت و با خونسردی پرسید: «هویدا کیه؟» هویدا خیال کرد این آدم با آن سبیلهای چهارگوش یکی از طرفداران سینهچاک هیتلر است. چون با ناراحتی جواب داد: «من... من هستم!» خندهای لبهای مرد را از هم باز کرد. با لحن دوستانهای گفت: «من هم صادق هدایت هستم. از مقالات شما خوشم آمده. آخر ما با هم همفکر هستیم.» بعد بیآن که منتظر جوابی از طرف هویدا شود، ادامه داد: «موافق هستید فردا ناهار را با هم بخوریم؟» دوستی هدایت و هویدا از همینجا جوش خورد. (مجلهی سپید و سیاه سال ۱۳۴۳)
📝هویدا در آیینهی مطبوعاتِ زمان خود، گزارشی است که علی ملیحی در اندیشه پویا ۹۲ نوشته است.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍من وکیل مدافع محیط زیست هستم📍
تا قبل از تشکیل این دولت و انتخابم به ریاست سازمان، در سه سال اخیر یک گوشهی شهرداری تهران نشسته بودم و هیچکاری هم به من ارجاع نمیدادند. آقای زاکانی سطح من را از مدیرکلی محیط زیست در شهرداری به کارشناس متخصص برگردانده بودند و من فکر می کردم که این یک بنبست است. دلم فقط خوش بود که گاهی یادداشتی برای روزنامهها بنویسم. حتا به این فکر افتاده بودم که خودم را بازنشسته کنم؛ بهخصوص بعد از سال ۱۴۰۰ که درگیری بیماری سرطان شدم. خانواده به من میگفت بازنشسته شو و بچسب به سلامتی و کارهای خودت. به این فکر بودم که دورهی کاری من به پایان خط رسیده و بهتر است که دغدغهام را در مقام کنشگری محیطزیست ادامه بدهم. در شهرداری تهران مشاوری بودم که حتا به سیستم اتوماسیون دسترسی نداشتم که بتوانم حکم کارگزینیام را ببینم. باید به همکاران دیگرم میگفتم یک پرینت از حکمم بگیرند. نمیدانستم چرا دسترسیام به اتوماسیون هم قطع شده. انگار یک تبعیدی بودم. وقتی دولت تغییر کرد نهایت چیزی که به ذهنم خطور میکرد این بود که چه خوب میشود اگر بتوانم به سازمان محیط زیست که خانهی اصلیام است برگردم و معاون محیطزیست انسانی سازمان محیط زیست بشوم، چون این همه سال در بخشهای مربوط به این حوزه بهصورت تخصصی کار کرده بودم.
حالا هم عزمم را جزم کردهام که وکیل مدافع محیط زیست باشم. محیط زیست در دولتهای مختلف همیشه در اقلیت بوده. همیشه چنین بوده که اول تصمیمشان را برای توسعه میگیرند و بعد ما باید حرف دیگری بزنیم که در تقابل با تصمیمگیرندگان قرار میگیرد. اما به نظرم قدم اول، اجماعسازی بر سرِ بهرسمیت شناختن چالشهای محیط زیستی است.
📝از متن گفتوگوی صدرا محقق با شینا انصاری، رییس سازمان حفاظت از محیطزیست. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۲.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍اندیشه پویا ۹۲ را پیشخرید کنید
اندیشه پویا ۹۲، در اولین ماه از پاییزِ ۰۳، با گفتوگوها و نوشتارهایی خواندنی همین روزها منتشر میشود. از همین حالا میتوانید نسخه خودتان از اندیشه پویا ۹۲ را پیشخرید کنید تا بهمحض انتشار، با ارسال پستی رایگان برای شما ارسال کنیم. برای پیشخرید اندیشه پویا کافی است مبلغ ۱۵۰هزارتومان به شماره کارت ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/براتاله صمدیراد)واریز و تصویر فیش واریزی را برای ما بفرستید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍اندیشه پویا ۹۲ را پیشخرید کنید
اندیشه پویا ۹۲، در اولین ماه از پاییزِ ۰۳، با گفتوگوها و نوشتارهایی خواندنی همین روزها منتشر میشود. از همین حالا میتوانید نسخه خودتان از اندیشه پویا ۹۲ را پیشخرید کنید تا بهمحض انتشار، با ارسال پستی رایگان برای شما ارسال کنیم. برای پیشخرید اندیشه پویا کافی است مبلغ ۱۵۰هزارتومان به شماره کارت ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/براتاله صمدیراد)واریز و تصویر فیش واریزی را برای ما بفرستید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝 گفتوگو با محمدمهدی مجاهدی. منتشر شده در اندیشهی پویا ۹۱
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝 مقالهای دربارهی «ماهیت انقلاب» به قلم لشک کولاکوفسکی. ترجمهی رضا خجسته رحیمی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۱.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝گفتوگو با جواد علیزاده طراح و کارتونیست. اندیشه پویا ۹۱.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝مقالهای دربارهی «ماهیت انقلاب» به قلم لشک کولاکوفسکی. ترجمهی رضا خجسته رحیمی. اندیشه پویا ۹۱.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📝گفتوگوی علی ملیحی با محمدرضا طهماسبپور دربارهی آلبومهای لورفته از آرشیو کاخ گلستان. اندیشه پویا ۹۱.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍عباس یک ملک عمومی شده بود
علی بختیاری: نقاشیهای دوران دانشگاهش چطور بود؟
مثقالی: عباس نقاش خوبی نبود.
بختیاری: پس به نوعی از همان زمان به ادبیات علاقه داشت. به سینما چطور؟
مثقالی: اصلاً. علاقهاش به سینما به اندازهی ما بود و خیلی فیلمها را میرفتیم و با هم میدیدیم. هیچ علاقهی بیشتری نداشت. علاقهی عباس به سینما بعدتر حین کار و شغلش در تبلی فیلم شکل گرفت که آنجا برای درآمد، سناریوی تبلیغاتی مینوشت، و در ادامه فیلم تبلیغاتی هم میساخت. در حین همین کارهای تبلیغاتی بود که عباس این علاقه را در خودش کشف کرد و تبدیل به فیلمساز شد.
بختیاری: پس ریشهی کاری که کیارستمی با شعر شاعران ایرانی در سالهای آخر عمر کرد به این تمرین و اشتیاق و وسواسش در همان دوران نوجوانی و جوانی برمیگردد.
مثقالی: و البته عباس، حافظهای باور نکردنی داشت. او تمام این کلمات قصار را از حفظ بود. وقتی که کتابی را میخواند، آن جملات خاص در حافظهاش میماند و بعداً در آن دفتر مینوشت.
بختیاری: یعنی این جملهها را در حین خواندن، بیرون نمیکشید؟
مثقالی: اصلاً. حافظهی غریبی داشت.
بختیاری: رابطهی دوستی شما هم قبل و بعد از جایزهها تغییر کرد؟
مثقالی: رابطهی ما هم طبیعتاً فرق کرد، چون عباس تبدیل به یک ملک عمومی شد. دیگر عباس نبود، حضرت عباس شد و هر کس، یک تکهی او را میخواست. من و عباس، تمام جمعهها با هم به کوه میرفتیم. یک دختر بازیگر در گروه ما بود که همه او را میشناختند اما هیچکس عباس را نمیشناخت. مدتی که گذشت، کمکم همه عباس را میشناختند. بنابراین، بهطور طبیعی، تکهای از او را میخواستند. برای همین آن تنهایی با او را کمتر داشتیم. من آدم کم حرفی هستم و به خانهاش که میرفتم، ممکن بود در چند ساعت، یک ربع هم حرف نزنم. بیشتر عباس حرف میزد و کارهایش را با علاقه نشان میداد. آخرین باری هم که او را دیدم در خانهی خودش بود؛ از بیمارستان آمده بود خانه و کنار پنجره، تختی مانند بیمارستان برایش درست کرده بودند. دورش شلوغ بود و داشت کار میکرد. گفت میخواهم یک فیلمم را نشانت دهم. بامزه بود که همیشه وقتی فیلمش را میگذاشت پخش شود، به فیلم نگاه نمیکرد؛ فقط من را تماشا میکرد تا عکسالعملهایم را ببیند.
📝 از متن گفتوگوی صمیمانهی علی بختیاری و محمودرضا بهمنپور با فرشید مثقالی و هادی هزاوهای دربارهی عباس کیارستمی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۱.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا ۹۱، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya