📚این کانال به معرفی و نقد کتاب، و پاسداشت یاد بزرگان فرهنگ اختصاص دارد. «هر که را عقل نیست، تمییز نیست، و تمییز کردن جایی درست آید که دو باشند تا تمییز کند و حق را از باطل جدا کند» (مستملی بخاری، شرح تعرف) راه ارتباطی: @dehlizbad
📚Ranke The Meaning of History. Leonard Krieger. The University of Chicago. 1977
@ahle_tamyz
📚پیشینه تاریخی و اسنادی رژیم حقوقی دریای خزر از ۱۲۲۸ق/۱۸۱۳م تا ۱۳۱۹ش/۱۹۴۰م. ، تالیف قربانعلی کناررودی، انتشارات سازمان اسناد و کتابخانه ملی، چاپ یکم: ۱۴۰۰، ۲۱۶ صفحه
@ahle_tamyz
گزیدههایی از رسالهی «عقل و ضد عقل در روزگار ما» از کارل یاسپرس:
«عقل را همواره باید از نو به دست آورد و هرگز نمیتوان آن را به طور تام به کمال رساند.» / ص۱۲
«علم مارکسیستی که صرفاً به زعم خود علم است، از منظر روشِ انتقادی علم جدید مطلقاً توجیهناپذیر است...؛ تفکر مارکسیستی هرگز خود را نوعی باور نمیداند، گرچه بهسان همهی باورهای جزمی عمل میکند: این تفکر از هر آنچه با آن مغایر باشد چشم میپوشد و پرخاشگر و ناتوان است...؛ مارکس مخالف بحث و گفتگوست؛ او به دنبال پیروان با ایمان است. نخستین هدف او دیکتاتوری پرولتاریاست که فقط از راه خشونت برقرار میشود...؛ نظر به اینکه این کیش دارای درک "تام" از تاریخ است، میتواند برنامههای "تام" را طراحی کند و به آنها جامهی عمل بپوشاند.»/ ص ۱۷-۱۶
«نگرش علمی ما فقط زمانی اتکاپذیر است که در مورد پیشفرضهای روششناختی آن تامل کنیم. این تامل منجر به جدایی روشهای مختلف کندوکاو علمی از روشهای تفکر فلسفی میشود. این جدایی حیطهای گسترده و ضروری را برای بررسی و تفکر تأمین میکند.»/ ص۲۴
«امروزه بدون علم، حقیقت فلسفی ناممکن است.»/ ص۲۶
«خاستگاه علم، ارادهی معطوف به قدرت در امور نیست، بلکه ارادهی معطوف به حقیقت است. گرچه ارادهی معطوف به قدرت در واقع گاهی تاثیر شوقانگیز بر علم داشته است.»/ ص۲۷
«حتا انتخاب موضوعات برای پژوهش علمی را نمیتوان فقط بر مبنای علم صورت داد. مفهوم و ضرورت علم را نمیتوان بر اساس ساختار خود علم توجیه کرد. علم قائم به ذات نیست و هر کجا میکوشد چنین باشد، به ورطهای بیانتها از تکرار مکررات کشیده میشود. پژوهش علمی با عمل اولیهای روبرو میشود که پیشفرضی بدون تعلق به خود علم است.»/ ص۲۸
«عقل دارای ثبات اطمینانبخش نیست و پیوسته دستخوش تحول است. عقل به محض آن که در جایی متوقف میشود، لاجرم با نقد کردن از آن فراتر میرود و بنابراین در مقابل گرایشهایی قرار میگیرد که یک بار و برای همیشه ایدههایی ثابت را میپذیرند و انسان را از ضرورت تفکر بیشتر خلاص میکنند. عقل مستلزم اندیشهورزی دقیق و لذا در تضاد با صرفِ تغیّر است. عقل به شناخت خود و شناخت محدودیتها و در نتیجه به فروتنی میانجامد و لذا در تضاد با نخوت فکری است. عقل مستلزم گوش سپردنِ پیوسته و انتظار است و لذا با غلیانِ احساسیِ محدودکننده مغایرت دارد. بنابراین عقل میکوشد تا خود را از انقیاد جزمیت، تغییرات نسنجیده، نخوت و احساسات پرشور برهاند، اما عقل به کجا میانجامد؟ عقل ارادهی معطوف به یگانگی است. چیستی این یگانگی منشاء انگیزهی عقل و دورنمای درخشندگی فزایندهی آن است.»/ ص ۳۳- ۳۲
«تصمیم برای نیل به عقل که تصمیمی برای رسیدن به اختیار، حقیقت و تقیدناپذیریِ تصمیم وجودی است؛ مغایر با طبیعت، رخداد و ضرورت است. میتوان آن را "غیر طبیعی" و مغایر با "بیآلایشیِ طبیعت" دانست.»/ ص۴۲
«بگذارید به عشقی از گونهای دیگر، نگاه کنیم: عشق به خاستگاههای خود، به میهن خود، به ریشههای تاریخی خود، یعنی عشقی که از ریشه بر میخیزد. آدمی میداند که حتا در جزئیترین امور زندگی روزانه تحت حمایت ریشههای خود و محاطِ آن است. او میداند که این شالودهها رهنمون اوست و هر چه او به خویشتن بیشتر تقرب یابد، با قاطعیت بیشتر از این شالودهها برخوردار خواهد شد.»/ ص۴۷
«هر گاه عقل فضایی را فراهم میآورد، توهمات زایل میشود و جنون و سبعیت به تدریج از میان میرود.»/ ص۴۸
«امروزه ترجیح میدهم فلسفه را فلسفهی عقل بنامم، زیرا به نظر میرسد تاکید بر این جوهر دیرین فلسفه بسیار ضروری باشد. با محوِ عقل، خود فلسفه از میان میرود. هدف فلسفه از همان آغاز تا امروز دستیابی به عقل و احیای خود به مثابهی عقل بوده است.»/ ص۴۹
«عقل به سان نمایی از زندگی انسان ظاهر میشود، انسانی که امید داریم این گونه باشد و تلاش میکنیم تا چنین انسانی را خلق کنیم.»/ ص۴۹
«روح غیر فلسفی مانند پروتئوس که راه شناخت خود را بر دیگران بسته بود، ملوّن و بیثبات است.»/ ص۵۲
📚ابنخلدون و علوم اجتماعی: گفتار در شرایط امتناع، جواد طباطبایی، انتشارات مینوی خرد، چاپ یکم: ۱۴۰۰، ۴۸۰صفحه
@ahle_tamyz
📚فرمانده مسعود به روایت نزدیکان، دوستان و همرزمانش، ژیلا بنی یعقوب، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، سال انتشار ١٣٩٨، ۵۶۰ صفحه
@ahle_tamyz
📚از سمرقند تا سارد
نگرشی تازه به امپراتوری سلوکی
سوزان شروین_وایت، آملی کورت
ترجمه حمیدرضا پیغمبری، مریم شفیعیان
انتشارات توس، چاپ نخست تابستان ١۴۰۰، ٣٧١ صفحه
@ahle_tamyz
▪️4- آثار مربوط به تئاتر و سینما:
📚آنتونن آرتو: شاعر دیدهور صحنه تئاتر، جلال ستاری، تهران: نمایش (مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، ۱۳۶۸، ۱۰۸ص
📚فرهنگ، تئاتر و طاعون : شرح دو نگرش آنتونن آرتو؛ گردآوری و ترجمهی جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۰، ۹۶+ ۸ ص.
📚نماد و نمایش، مجموعه مقالاتی از مارتین اسلین[و دیگران]؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۷۴، ۲۴۴ص
📚آئین و اسطوره در تئاتر، مجموعه مقالاتی از آنتونن آرتو [و دیگران]؛ ترجمه جلال ستاری:تهران: توس، ۱۳۷۶. چاپ دوم: زمستان ۱۳۹۱، ۲۶۲ ص. (این کتاب جلد دوم "نماد و نمایش" محسوب میشود.)
📚پریداری و شبیهسازی: در جستجوی ریشههای تئاتر، ژاک بورگو؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: نمایش (مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، ۱۳۷۸، ۱۱۳ص
📚تقلید و تماشا (بیست جستار در تئاتر)، نوشته و ترجمه جلال ستاری، تهران: میترا، ۱۳۸۲، ۲۸۸ص
📚تئاتر و دین، گابریل مارسل؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: نمایش (انجمن نمایش)، ۱۳۸۱، ۱۰۴ص
📚جادوی تئاتر، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۹۳، ۱۵۰ص.
📚جامعهشناسی تئاتر، ژان دووینیو؛ ترجمهی جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۹۲، ۵۳۵ص.
📚تاثیر سینما در کودکان و نوجوانان، نوشته جلال ستاری، تهران: کتابفروشی دهخدا ، ۱۳۴۵، ۲۲۰ص.
📚کاتاکالی: تئاتر رقصان هند، رقص نمایشی، آلن دانیلو، کاپیلاوا تسیایان؛ ترجمه جلال ستاری، تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز هنرهای نمایشی، انتشارات نمایش ، ۱۳۷۷، ۳۳+ ۱۴ص.
📚نمایش در شرق (مجموعه مقالات)، ترجمه جلال ستاری، تهران: نمایش، ۱۳۶۷، ۹۷ص
📚پردههای بازی (مجموعه مقالات): درباره تعزیه و تئاتر، نویسنده و گزارنده جلال ستاری: تهران: نشر میترا، ۱۳۷۹. ۲۳۰ص
📚تئاتر ایرانی، آدولف تالاسو؛ ترجمهی جلال ستاری؛ [به سفارش انجمن هنرهای نمایشی ایران]، تهران: مرکز هنرهای نمایشی، انتشارات نمایش ، ۱۳۹۷، ۱۰۳ص.
( کتاب حاضر بخشی از مجلهای با عنوان la revue theatrale است که به زبان فارسی ترجمه شده است. این کتاب با عنوان "تئاتر پارسی، نمایش ایرانی" با ترجمه فائزه عبدی توسط بیدگل نیز در سال ۱۳۹۰ منتشر شده است.)
📚زمینه اجتماعی تعزیه و تئاتر در ایران، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۷، ۱۵۰ص
@ahle_tamyz
▪️2- آثار اسطوره شناسی:
📚جهان اسطورهشناسی I (آثاری از الکساندر کراپ، کارل آبراهام، مالینوفسکی، ژان کازنوو، لوی استراوس)، ۱۳۷۷، ۱۶۸ص
📚جهان اسطورهشناسی II (آثاری از ماری دلکور، فرانسوا لاپلانتین، الکساندر کراپ، ژان هربر، فریتیوف شوئون، ارنست دیز، آنت دستره)، ۱۹۶ص
📚جهان اسطوره شناسی III (آثاری از شارل کرنیی، لوک بنوا، ژرژ دورو، میرچا الیاده، میشل زرافا، رنه نلی، ژولیا کریستوا، ادگار کنشت، فرانسیس رامیرز)، ۱۳۷۹، ۲۴۰ص
📚جهان اسطورهشناسی IV (آثاری از ژرژ دومزیل، روژه کایوا، ژرژ گودورف، ماسائو یاماگوشی، جیمز دارمستتر)؛ ترجمهی جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۶، ۲۱۹ + ۱۰ص
📚جهان اسطورهشناسی V (اسطوره و حماسه در اندیشهی ژرژ دومزیل)، گردآوری و ترجمه جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۰، ۱۵۹ص
📚جهان اسطورهشناسی VI (اسطوره و رمز در اندیشهی میرچا الیاده)، گردآوری و ترجمهی جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۱، ۶۲۹ص
📚جهان اسطورهشناسی VII (اسطورهای نو: نشانههایی در آسمان، کارل گوستاو یونگ)؛ ترجمهی جلال ستاری. تهران: نشر مرکز ، ۱۳۹۸، ۲۵۷ص
📚جهان اسطورهشناسی VIII (آثاری از یونگ، پلدیل، روژه کایوا و دیگران)؛ ترجمهی جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۹۹، ۱۵۲ + ۶ ص.
📚جهان اسطورهشناسی IX (اسطوره در جهان عرب و اسلام)، ترجمه و تالیف جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۴، ۱۳۸ص
📚جهان اسطورهشناسی X (اسطورهی ایرانی)، جلال ستاری، تهران: نشرمرکز ، ۱۳۸۵، ۱۶۸ص
📚جهان اسطورهشناسی XI (آیین و اسطوره)، ترجمه و تالیف جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۹، ۱۵۳ ص؛ ویراست ۲: ۱۳۹۵، ۲۰۹ص
📚دگردیسیهای روان و نمادهایش: کندوکاو در پیشنشانههای موردی از بیماری اسکیزوفرنی، ک. گ. یونگ؛ برگردان جلال ستاری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه ، ۱۳۹۹، ۷۳۲ص.
📚جهاننگری، کارل گوستاو یونگ؛ ترجمه جلال سستاری، توس، ۱۳۷۲، ۲۳۲ص.
📚اسطوره در جهان امروز، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۷۶، ۲۲۸ص.
📚اسطوره فرهنگ، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۵، ۲۰۶ + ۵ص.
📚اسطوره و رمز: مجموعه مقالات، ترجمه جلال ستاری، تهران: سروش، ۱۳۷۴، ۱۶۷ص.
📚اسطوره و نماد در ادبیات و هنر: گفتوگو با جلال ستاری، ابوالقاسم اسماعیلپورمطلق و فروغ اولاد، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۷، ۲۸۱ص.
📚اسطورههای عشق، دنی دو روژمون؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: نشانه، ۱۳۷۴، ۳۰۱ص.
📚پژوهشی در عشقنامه هلوئیز و آبلار، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۶، ۱۸۴ص.
📚چهار سیمای اسطورهای: تارزان، دراکولا، فرانگشتاین، فاوست، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۶، ۱۰۱ص
📚چشماندازهای اسطوره، میرچا الیاده؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۸۶، ۲۱۹ص.
📚رساله در تاریخ ادیان، میرچا الیاده؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: سروش، ۱۳۷۲.
📚دانش اساطیر، روژه باستید؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۷۰، ۱۳۲ص.
📚شعله شمع، گاستون باشلار؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۷۷، ۱۱۲ص.
📚روانکاوی آتش، گاستون باشلار؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۶۴، ۲۵۵ص.
📚رمزپردازی آتش، ژان - پیربایار؛ جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۶، ۲۹۶ص.
📚رمزاندیشی و هنر قدسی، جلال ستاری، تهران : نشر مرکز، ۱۳۷۶، ۱۲۷ص.
📚رمز و مثل در روانکاوی: نوشتههایی از ارنست جونز، مارت روبر..، ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۶۶، ۵۲۸ص
📚رمزپردازی (مجموعه مقالات تحقیقی)، تیتوس بورکهارت؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: سروش، ۱۳۷۱، ۷۶ص.
📚مدخلی بر رمزشناسی عرفانی، جلال ستاری، تهران : نشر مرکز ، ۱۳۸۶، ۱۸۷ص.
📚رمزهای زنده جان، مونیک دوبوکور؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۷۳، ۱۳۷ص
📚زبان رمزی قصههای پریوار، م. لوفلر - دلاشو؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۶۶، ۲۶۱ص
📚زبان رمزی افسانهها، م. لوفلر - دلاشو؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۶۴، ۱۵۴ص.
📚سایهی ایزوت و شکر خند شیرین، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۳، ۳۴۵ص
@ahle_tamyz
تا پیش از دهه هشتاد خورشیدی تعداد کتابهای مربوط به فلسفه تاریخ در زبان فارسی به تعداد انگشتان دو دست نمیرسید، و بسیاری از همانها نیز آثار معتبر و دانشافزایی نبودند. در دو دهه اخیر اما کتابهای بسیاری در این باب ترجمه و تالیف شده است؛ طوری که امروز خواننده فارسیزبان گزینههای متعددی برای مطالعه پیش رو دارد.
یکی از پیشگامان ترجمه آثار معتبر فلسفه تاریخ، زندهیاد دکتر احمد گلمحمدی بود؛ و نکته مهم این که هر دوی آثاری که ایشان در مورد فلسفه تاریخ ترجمه کردهاند آثاری منطقی و مصون از "چرندیات پستمدرن" هستند؛ حتی کتاب مککالا را میتوان پاسخی در خور در دفاع از علم تاریخ برابر پستمدرنیسم دانست.
امروز اگر قرار باشد فهرستی از چند کتاب مهم فلسفه تاریخ برای دانشجویان تهیه کرد؛ بیتردید این دو اثر هم باید جزو فهرست باشند:
📚درآمدی بر فلسفه تاریخ، مایکل استنفورد؛ ترجمه احمد گلمحمدی، تهران: نشر نی ، چ1: ۱۳۸۲، چ1 از ویراست جدید: ۱۳۹۶، ۴۶۴ص
📚بنیادهای علم تاریخ: چیستی و اعتبار شناخت تاریخی، مککالا؛ ترجمه احمد گلمحمدی، تهران: نشر نی ، چاپ یکم: ۱۳۸۷، ۳۴۴ص
@ahle_tamyz
مدارهای دوپامین، عامل انسان بودن ما هستند و به ما در میان سایر گونه ها، مقامی ممتاز و قدرتی برتر داده اند. ما می توانیم فکر کنیم و نقشه بکشیم. از قدرت تخیل برخورداریم. می توانیم در مورد مفاهیم انتزاعی مانند حقیقت و عدالت و زیبایی بیندیشیم. ما به کمک مدارهای دوپامینی همه مرزهای فضا و زمان را پشت سر می گذاریم و به لطف استعداد غلبه بر محیط می توانیم در شرایط سخت و ناسازگار - حتی در فضای خارج - زمین زندگی کنیم. اما همین مدارها می توانند ما را وارد مسیرهای تاریک و خطرناکی مانند اعتیاد و خیانت به همسر کنند و به بدبختی بکشانند. اگر بخواهیم همچنان در میان موجودات روی زمین در موضع سروری باقی بمانیم باید قبول کنیم که مصیبت نیز بخشی از این موهبت است. وقتی دیگران دارند از معاشرت دوستان و اعضای خانواده لذت می برند، حس عدم رضایت برخاسته از ترشح دوپامین ما را به کار کردن وادار می کند.
اما کسانی که در پی زندگی سعادتمندانه اند ناگزیرند وظیفه دیگری را نیز به انجام رسانند: رسیدن به هارمونی. آنها باید خود را از فریب تحریک دوپامینی مداوم و سلطه «تلاش برای کسب بیشتر» رها کنند. اگر بتوانیم فعالیت سیستم های دوپامین و «اینجا و اکنون» را به نحو مناسبی ترکیب کنیم رسیدن به هارمونی امکان پذیر خواهد بود. فقط تکیه بر دوپامین نمی تواند ضامن رسیدن به آینده ای دلخواه باشد. اگر ادراک حسی و تفکر انتزاعی در کنار هم قرار گیرند توانایی های بالقوه مغز انسان آشکار می شود و زمانی که مغز با حداکثر قوای خود کار کند می تواند علاوه بر سعادت و رضایت و ثروت و دانش، ترکیبی غنی از تجربه حسی و ادراک عمیق ببار آورد و اینها در مجموع راه رسیدن به حالت متعادل تری از هستی انسانی را فراهم می کنند.
📚دوپامین، مولکولی با خواص شگفت انگیز؛ تالیف: دانیل ز لیبرمن – مایکل ای. لانگ؛ مترجم: دکتر محمداسماعیل فلزی، نشر مازیار، چاپ یکم: 1397, 224ص
@ahle_tamyz
📚دوپامین، مولکولی با خواص شگفت انگیز: چگونه یک ماده خاص مغز می تواند فرایندهای عشق، جنسی و خلاقیت را ایجاد کند و مسیر سرنوشت نوع بشر را تعیین نماید؛ تالیف: دانیل ز لیبرمن – مایکل ای. لانگ؛ مترجم: دکتر محمداسماعیل فلزی، نشر مازیار، چاپ یکم: 1397, 224ص
دوپامین نوعی پیامرسان عصبی است که نقش مهمی در حرکت، حافظه، پاداش، لذت، رفتار، شناخت، توجه، خواب، تغییرات خلقی و یادگیری در انسان بر عهده دارد.
این مولکول برای مغز آدمی وسیله چندمنظوره مهمی است که از راههای بسیار ما را وادار میکند از قلمرو لذت صرف بگذریم و به جستجوی انبوه فرصتها و امکانهایی برویم که به مدد تخیل در ذهن ما جان میگیرند.
دانیل. ز. لیبرمن روانپزشک و استاد دانشگاه جورج واشینگتن در این کتاب با تکیه بر آمار و تحقیقهای علمی درباره تأثیر این ماده بر جنبههای گوناگون زندگی انسان از جمله عشق، ورزش، اعتیاد، سیاست، خلاقیت، مهاجرت و پیشرفت بحث میکند.
@ahle_tamyz
«منظور از ایران مآب چیست؟ از لحاظ زبان شناختی ایران مآبی iranisme یعنی ارجاع به ایران، گزینش ایران به مثابه معیار، رجوع به ایران به لحاظ فرهنگی یا جغرافیایی. این نخستین استنباط از اصطلاح ایران مآبی است...؛ هانری کوربن اصصلاح ایران مآبی را از اندیشمندی روس به نام خامیاکوف khomiakov گرفته است. از نظر خامیاکوف، اساسا تاریخ بشری همواره شاهد درگیری و رقابت دو بینش و دو اصل بنیادی یا تمدنی بوده است: یکی اصل آزادی که از طریق آفرینش و خلقت خود را مطرح می کند، و دیگری اصل جبر و ضرورت که با زایش و تکثیر خود را بیان می کند. این دو اصل و جهان بینی در تحول تاریخی با یکدیگر کشمکش داشته اند. خامیاکوف و کوربن منشاء نخستین نگرش را به حوزه وسیع فرهنگ ایران زمین(ایران مآبی) و ریشه دومین بینش (کوش مابی kouchisme) را به سرزمین کوش، یعنی حبشه و مصر باستان منتسب می کنند. ایران مآبی بیشتر بر عوامل آزادگی، خلاقیت و معنویت تکیه دارد، در حالی که کوش مآبی بیشتر بر اصول استدلال، منطق و جبر توجه دارد. شاید بتوان گفت جهان بینی ایران مآبان بار معنوی، قدسی و متافیزیکی غنی تری دارد و جهان بینی کوش مآبان از کارکرد مادی، دنیوی و عقلانی قوی تری برخوردار است...؛ هانری کوربن تقسیم بندی خامیاکوف را به کار می گیرد و آن را تکمیل می کند تا دو جریان بنیادی در نحوه اندیشیدن یا تفسیر جهان را مشخص و تفکیک کند:
الف- اندیشورزان و حکمایی که به الهام، کشف و شهود، تخیل خلاق، آزادی و معنویت ارج می نهند.
ب- متفکران و فلاسفه ای که اساسا به منطق استدلالی، جدل، عقلانیت، ضرورت و واقعیت تکیه دارند.
از نظر هانری کوربن اغلب پیش سقراطیان، افلاطون و نوافلاطونیان مانند فلوطین، پروکلس و پرفیریوس از خانواده ایران مآبان اند. کربن فیثاغورث، زرتشت، هرمس، سهروردی و اشراقیون را هم تبار می داند.»
نیچه، عرفان و جهان ایرانی، حامد فولادوند، تهران: شما، 1397، ص 145- 143
پ.ن. همین جا می توان بر یکی از لغزش های اساسی کوربن و برخی پیروانش مانند نصر تاکید کرد. زیرا برای خامیاکوف انتساب فرم خاصی از تفکر به نام ایران، تنها سمبلیک است. و وی تاکید می کند هیچ یک از این دو فرم تفکر را به صورت ناب نمی توان جایی یافت. اما کوربن بر آن بود که اساسا برای فکر ایرانی با تمام تکثرهایش و دگرگونی هایش می توان ماهیتی قدسی و عرفانی قائل شد!
@ahle_tamyz
فردریش نیچه همچون آرتور شوپنهاور معتقد بود زیاد خواندن و بی تمییز خواندن نه تنها سودمند نیست، بلکه ذهن را خرفت میکند؛ و در واقع در فرآیند پرورش ذهن آنچه مهم است کیفیت آثار مورد مطالعه و کیفیت خواندن آنهاست و نه کمیت کتابها. وی در کتاب "این است انسان" (Ecce Homo) در مورد عادت مطالعاتی خودش چنین می گوید:
«تقریبا همیشه به کتابهایی پناه میبرم که تعداد آنها اندک اما کتابهایی اثباتشده از دیدگاه من است. شاید شیوهی من خواندن کتابهای زیاد و گوناگون نیست، زیرا اتاق مطالعه مرا بیمار میکند!» (ص۴۰)
در ادامه در مورد این «بیماری» چنین توضیح میدهد:
«دانشمندی که در اصل تنها کتابها را زیر و رو میکند(زبانشناسی که به طور متوسط با حدود دویست کتاب چنین میکند!) ابتدا توانایی اندیشیدن خود را از دست میدهد و اگر به این زیر و رو کردن نپردازد، نمیتواند بیندیشد. او آن هنگام که میاندیشد به انگیزهای(اندیشهای در متنِ خوانده شده) پاسخ میدهد و صرفاً کار او واکنش است. دانشمند تمام نیروی خود را صرف تایید یا رد، نقد اندیشههای دیگران میکند و خود دیگر نمیاندیشد...؛ این دانشمند(این فرد منحط) را خود به چشمان خویش دیدهام، آنان سرشتهایی پر استعداد، غنی و آزاد هستند که در سنین سی سالگی تا حد رسوایی کتاب خواندهاند و چون کبریتهایی هستند که باید آنها را به چیزی کشید تا شعلهور شوند و چیزی بروز دهند.» (ص۵۰)
* فردریش نیچه، این است انسان، ترجمه سعید فیروزآبادی، نشر جامی، چ۳: 1387
@ahle_tamyz
📚رساله در تاریخ ادیان، میرچا الیاده، ترجمه جلال ستاری، انتشارات سروش، ۴٣۴ صفحه.
▪️میرچا الیاده در این اثر مهم صور و اشکال عالم قداست و دیانت و اسطوره ها و رمزها را بررسی کرده است و ساختار و ریخت شناسی قداست را واکاویده است. الیاده به آیینها و نمادهای آسمانی پرداخته و اینکه چرا در ادیان مختلف عالم ماوراء همیشه بالای سر آدمی است. آنگاه به خورشید و کیش های خورشیدپرستی رسیده و نیز ماه و مذهب اسرار ماه را به ما شناسانده است. رمزپردازی های آب و سنگ های مقدس و زمین و زایندگی و آنگاه رستنیها و آیینهای احیا و نوشدگی را واکاویده است. برزیگری و کیشهای باروری از دل طبیعت سربرآوردهاند و معبدها و کاخهایی که مرکز عالم اند فضاهای قدسی شده اند. آنگاه زمان قدسی شده و اسطورۀ بازگشت جاودانه مجال جلوه یافته است. ساختار رمز و ساختار رمزی ادیان و کارویژۀ اساطیر و شکل ساختار آنها از جمله مباحث کتاب است.
@ahle_tamyz
لئوپولد فون رانکه (Leopold von Ranke) زاده ی ۱۷۹۵ – درگذشته ی 1886 مورخ برجسته ی آلمانی و از پدران آکادمیک سازی رشته تاریخ بود. بسیاری از اصول معیار روش شناسی و تدریس تاریخ کماکان مدیون کوشش های اوست. تا جایی که هنری اشبی ترنر سخن معروف رانکه که «تاریخ را همان طور که واقعا رخ داده» باید تببین کرد، را اعلامیه ی استقلال رشته ی تاریخ از فلسفه و الهیات و ادبیات می داند. رانکه مخالف رهیافت نظری و کل نگر هگل و هگلی ها نسبت به تاریخ بود و رهیافت فنی و جزءنگر را ترجیح می داد. اما این وجه از جزءنگری و عینیت گرایی سفت و سخت او در همان زمان خودش، حتی در میان منتقدان جدی هگل همچون مارکس و نیچه مورد نقد قرار گرفت. تاثیر وی بر تحول و توسعه دانش تاریخ به حدی بود که امروزه هر کوششی که برای شناخت تاریخ رشته تاریخ به عمل آید، بی تردید فصل مهمی از آن لازم است که به رانکه اختصاص یابد.
@ahle_tamyz
«اشتیاق به رهایی از "خود" تا سر حد خودفراموشیِ تام، به جهان ایدئولوژیهای مبهم میانجامد که خود را حقیقت راستین جلوه میدهند، به امور نامعقول و پوچی میانجامد که مدعی ژرفایی دارند و به بی بند و باری زیباییشناختی، هرج و مرج شاعرانه، و ساختارهای شدیداً روشنفکرانهای میانجامد که معنایی ندارند، و به نوعی جدل(این تجلی جریان تلوّنمزاج) میانجامد که موجب میشود از هر تصمیمی دست کشید، هر امری را نقض کرد، و به توجیه هر نکتهای پرداخت. به دیگر سخن، این اشتیاق به یوم سبتِ ساحرهها برای گفتگوی استعاری، جزمها، و اصول مطلق و نیز رویارویی بی پایان گامها و تفسیرهای متغیر از زندگی منجر میشود که تفسیر راهی برای رسیدن به آن منبع نیست بلکه به غایتِ بیانتها و نافرجامِ تفسیرگریِ تفسیرها منجر میشود.»/ ص54
«هیچ فلسفهای بدون گسست آگاهانه از جادو و همهی قالبهای جادویی به فلسفهی راستین بدل نمیشود، هر چند این جادو والا باشد، در لفافهی علم قرار گیرد، یا از حیث شعری گیرا باشد.»/ ص۵۶
«عقل با این آگاهی میزید که در پشت دروازهها ایستاده است. به نظر میرسد که فقط در قلمرو روشن آزادی قدرتی شکل میگیرد که شاید بتواند انسانهای راسخ را قادر سازد تا از میان این دروازهها گام بردارند.»/ ص۶۲
«عقل فقط با اتکا به خود عقل میتواند پابرجا بایستد.»/ ص۶۳
عقل و ضد عقل در روزگار ما، کارل یاسپرس، ترجمه ضیاء تاجالدین، نشر چشمه، چ۱: ۱۳۹۷
@ahle_tamyz
📚عقل و ضد عقل در روزگار ما، کارل یاسپرس، ترجمه ضیاء تاجالدین، نشر چشمه، چ۱: ۱۳۹۷، ۱۰۳ص
این کتاب شامل دو رساله مختصر از کارل یاسپرس، فیلسوف معاصر است.
@ahle_tamyz
📚احمدشاه مسعود روایتِ صدیقه مسعود، شکیبا هاشمی و ماری فرانسواز کولومبانی، ترجمهی افسر افشاری، نشر مرکز، چاپ نخست ١٣٩٣، ٢٧٢ صفحه
@ahle_tamyz
📚افغانستان و پنج سال سلطه طالبان، وحید مژده، نشر نی، چاپ نخست ١٣٨٢، ٢١۰ صفحه
@ahle_tamyz
▪️5- آثار دیگر:
📚بازپسین گفتو گو: مصاحبه با سارتر، ترجمهی جلال ستاری، تهران: نشرمرکز ، ۱۳۸۶، ۸۴ص.
📚نامه سرگشاده به سرآمدان جهان سوم، احمد بابا میسکه؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: طوس، ۱۳۶۳، ۱۹۹ص
📚در روزبازار زمانه (یادداشتهای سیر و سفر)، جلال ستاری، تهران: نشر میترا ، ۱۳۷۷، ۲۲۹ + ۵ص.
@ahle_tamyz
▪️3- آثار مربوط به مبانی فرهنگ و هنر
📚دربارهی فرهنگ، جلال ستاری، تهران: وزارت فرهنگ، ۱۳۵۴، ۶۶ص.
📚در قلمرو فرهنگ، جلال ستاری، تهران: ویس، ۱۳۶۶، ۲۸۰ص
📚زمینهی فرهنگ مردم، جلال ستاری، تهران: نشر ویراستار، ۱۳۷۰، ۶۵۵ص
📚فرهنگ و مردم، جلال ستاری، تهران: شورای عالی فرهنگ و هنر ، ۲۵۳۷، ۱۴۱ص. (ویراست دوم: تهران: نشر آگاه، ۱۳۹۹، ۲۴۴ص. )
📚هویت جمعی: در شناسایی مصادیق فرهنگ، گردآوری و ترجمهی جلال ستاری، تهران: مرکز ، ۱۳۸۹، ۲۴۸ + ۸ص.
📚هویت ملی و هویت فرهنگی: بیست مقاله در قلمرو تاریخ فرهنگ، نوشته و ترجمه جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۰، ۴۷۸ + ۴۶ص.
📚تراژدی و انسان، آندره بونار؛ برگردان جلال ستاری، تهران: میترا، ۱۳۷۷، ۱۲۲ص
📚حکمت شرق و رواندرمانی غرب، هانس یاکوبس؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: سروش، ۱۳۷۶، ۲۵۸ص
📚عشق، رنه آلندی؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: توس ، ۱۳۷۳، ۲۳۰ص.
📚معرفتشناسی، گاستون باشلار؛ گزینهنوشتهها بهکوشش دومینیک لوکور؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی: مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها ، ۱۳۸۳، ۲۹۵ص.
📚معنویت در هنر، مجموعه مقالاتی از واسیلی کاندینسکی[و دیگران]؛ ترجمه هوشنگ وزیری [جلال ستاری و دیگران]، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۱، ۱۷۱ص
📚هنر مقدس (اصول و روشها)، تیتوس بورکهارت؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: سروش، ۱۳۶۹، ۲۱۲ص.
📚یوگا (مجموعه مقالات)، کارل گوستاو یونگ ؛ مترجم جلال ستاری، تهران: نشر میترا ، ۱۳۷۹، ۱۰۲ص.
📚نزاع بر سر قدرت فرهنگ در غرب: طرح مساله، جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۶۱، ۱۱۵ص
@ahle_tamyz
◼️فهرست کامل آثار دکتر جلال ستاری
🖊تهیه و تنظیم کانال اهل تمیز بر پایه ی داده های کتابخانه ملی ایران
▪️1- آثار مربوط به فرهنگ ایران
📚اسطوره تهران، جلال ستاری، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۵، ۲۵۰ص.
📚 تهران در قاب شعر (دنباله اسطوره تهران)، جلال ستاری، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۹۰، ۸۶ص.
📚اسطوره عشق و عاشقی در چند عشقنامه فارسی، جلال ستاری، تهران: میترا ، ۱۳۸۸، ۱۹۶ص.
📚بازتاب اسطوره در بوف کور (ادیپ یا مادینه جان؟)، جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۷۷، ۱۲۶ص.
📚پژوهش در ناگزیری مرگ گیلگمش، یانیک بلان؛ ترجمه جلال ستاری، تهران: نشرمرکز ، ۱۳۸۰، ۱۷۷+ ۵ص.
📚پژوهش در کیش و اسرار میترا، آمده گاسکه؛ برگردان جلال ستاری، تهران: میترا ، ۱۳۹۰، ۱۷۴ص.
📚پژوهشی در اسطوره گیل و گمش و افسانه اسکندر، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۴، ۱۹۴ص.
📚پژوهشی در حکایات سندباد بحری، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۲، ۱۸۱+ ۲ ص
📚پژوهشی در دو داستان هزار و یک شب، جلال ستاری، تهران: نشرمرکز، ۱۳۸۸، ۱۲۶ص.
📚جهان هزار و یک شب، آندره شدل [ و دیگران ]؛ ترجمهی جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۸، ۱۴۸ص.
📚افسون شهرزاد: پژوهشی در هزار افسان، جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۶۸، ۴۴۴ ص.
📚مقدمه بر هزار و یکشب، آندره میکل؛ ترجمهی جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۷، ۷۸ + ۸ص.
(کتاب حاضر شامل دو بخش است: بخش یگم مقدمه آندره میکل است بر کتاب "Les mile et une nuite " نوشته جمالالدین بنشیخ و آندره میکل، بخش دوم مصاحبه علیرضا حسنزاده با جلال ستاری است.)
📚هزار و یکشب و افسانه شهرزاد: کوشش برای دریافت یک قطعه از لحاظ روانشناسی، جلال ستاری، تهران : بامداد ، ۱۳۴۸، ۳۲۵ص.
📚گفت و گوی شهرزاد و شهریار، جلال ستاری، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی و مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها، ۱۳۸۲، ۱۲۷ص
📚پژوهشی در قصه اصحاب کهف : داستان هفت خفتگان، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۶، ۱۲۷ص.
📚پژوهشی در قصهی سلیمان و بلقیس، جلال ستاری، تهران: مرکز، ۱۳۸۱، ۱۵۳ص
📚پژوهشی در قصه یونس و ماهی، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۹، ۱۳۶ص
📚پژوهشی در قصه یوسف، جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۷۲، ۱۸۱ص
📚پژوهشی در قصه شیخ صنعان و دختر ترسا، جلال ستاری، تهران : نشر مرکز ، ۱۳۷۸، ۲۰۶ص
📚پیوند عشق میان شرق و غرب، جلال ستاری، تهران: وزارت فرهنگ و هنر ، ۱۳۵۴، ۳۶۱ص. (ويراست۲: اصفهان: نشر فردا: هفت هنر، ۱۳۷۹، ۵۸۳ص)
📚جانهای آشنا (پژوهشی در فرهنگهای شرق و غرب)، جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۷۰، ۶۷۵ص
📚اسطورگی و فرهیختگی (مجموعه مقالات)، ترجمه و تالیف جلال ستاری، تهران: ثالث ، ۱۳۸۸، ۱۰۰ص.
📚پیوندهای ایرانی و اسلامی اسطوره پارزیفال، جلال ستاری، تهران: ثالث، ۱۳۸۶، ۱۶۸ص.
📚حالات عشق مجنون، جلال ستاری، تهران: توس، ۱۳۶۶، ۵۳۳ص.
📚شرق در ادبیات فرانسه قرون هفدهم و هجدهم، پیر مارتینو؛ ترجمه و تلخیص جلال ستاری، تهران: مرکز، ۱۳۸۱، ۱۶۸ + ۵ص
📚سیمای زن در فرهنگ ایران، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۷۳، ۲۹۳ ص.
📚عشق نوازیهای مولانا، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۸۶، ۱۲۴ص.
📚عشق صوفیانه، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۴، ۴۲۱ص.
📚فرهنگ دولتمدار [در باب خواجه نظامالملک و سیاستنامه]، جلال ستاری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه ، ۱۴۰۰، ۱۲۹ص.
📚کاروان فرهنگ در فرنگ، جلال ستاری، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۸۷، ۱۵۱ص.
📚در بیدولتی فرهنگ، نگاهی به برخی فعالیتهای فرهنگی و هنری در باز پسین سالهای نظام پیشین، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز ، ۱۳۷۹، ۳۱۲ص.
📚سازمان پرورش افکار و هنرستان هنرپیشگی، جلال ستاری، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۵، ۱۲۷ص
@ahle_tamyz
ذهن و کارکردهای آن چون آگاهی، شناخت، اراده، اداراک، هویت، حافظه همواره از پرسش های بنیادی فلسفه و علم بوده است. در گذشته تأملات قیاسی بر پژوهشهای استقرایی در این زمینه غالب بود. اما در چند دهه اخیر پیشرفتهای علوم عصبشناسی، ژنتیک و روانشناسی درهای نوینی برای فهم این مساله گشوده است؛ و دانشمندان و فلاسفه تحلیلی کوشیدهاند تبیینی علمی و عمیقتر از ذهن و آگاهی و شناخت به دست دهند.
این دو کتاب نسبتاً سادهفهم و مختصر، به قلم دو تن از برجستهترین فلاسفه تحلیلی متاخر نگاشته شدهاند، و از بهترین انتخابها برای آشنایی با مسائل مذکور میباشند:
📚از محرک حسی تا دانش، و.و. کواین، ترجمه مجید داوودی، انتشارات حکمت، چاپ یکم: ۱۳۹۱، چاپ دوم: ۱۳۹۶، ۱۴۲ص
📚درآمدی کوتاه به ذهن، جان سرل، ترجمه محمد یوسفی، نشر نی، چاپ پنجم: ۱۳۹۸، ۳۳۲ص
@ahle_tamyz
اگر از یک فیلسوف بپرسید (جوهر انسانیت چیست؟) تعجبی ندارد اگر بگوید (اراده آزاد) جوهر انسانیت است؛ یعنی توانایی حرکت در محدودهای فراتر از غرایز و فراسوی واکنشهای خودکار در برابر محیط، توانایی سبک و سنگین کردن گزینهها، در نظر گرفتن مفاهیم بالاتری چون ارزش ها و اصول و سپس انتخاب آگاهانه برای ارتقاء مزایای زندگی اعم از عشق، پول یا اعتلای روح. همه این ها وابسته به دوپامین است.
اگر از یک فرد دانشگاهی همین سوال را بپرسید، ممکن است بگوید جوهر وجود (درک جهان) است. چنین فردی میتواند فراتر از اطلاعات حواس مادی حرکت کند و به درک و دریافت معینی برسد. چنین شخصی به تحقیق و داوری میپردازد و پیشبینیهایی انجام میدهد. او میتواند مسایل را درک کند و همه اینها نیز از برکت دوپامین است.
فرد لذتگرا(hedonist) معتقد است که مهمترین معنی وجود او (جستجو و درک لذت) است، خواه این لذت صرف باده باشد، یا رفتن در پی شهوت یا دل سپردن به نغمه و ترانه و آهنگ. هدف فرد لذتگرا آن است که در پیگیری خود برای کسب فزونی تا میتواند پاداشهای بیشتری به دست آورد و این نیز خاصیت دوپامین است.
اگر این سوال را از هنرمند بپرسید، میگوید جوهر انسانیت (توانایی آفرینش) است. او با تکیه بر قدرت خداگونهاش جلوههایی از حقیقت و زیبایی را که قبلا وجود نداشتهاند، در مرتبه هستی پدیدار میکند. او چشمه جوشان آفرینندگی است و این نیز ریشه در دوپامین دارد.
سرانجام فرد روحانی و معنویتگرا ممکن است بگوید اساس انسانیت (توانایی استعلا و فراروی) است، یعنی فراتر رفتن از واقعیتهای مادی. مهمترین بخش وجود از دید او روح نامیرای انسانهاست که فراتر از حدود زمان و مکان وجود دارد. روحی که نمیتوان آن را دید، شنید، بویید، چشید یا لمس کرد و فقط در عالم خیال میتوان با آن روبرو شد! این نیز برخاسته از دوپامین است.
📚دوپامین، مولکولی با خواص شگفت انگیز؛ تالیف: دانیل ز لیبرمن – مایکل ای. لانگ؛ مترجم: دکتر محمداسماعیل فلزی، نشر مازیار، چاپ یکم: 1397, 224ص
@ahle_tamyz
▪️جلال ستاری (١٣١۰_١۴۰۰) نویسنده، مترجم و اسطورهپژوه نامی درگذشت.
روانش به مینو همه روشن به راستی
@ahle_tamyz
آلکسی خامیاکوف(Алексей Хомяковь) یکی از تاثیرگذارترین چهره های فکری سده نوزهم روسیه است که با وجود نسبتش با ایران، در ایران شناخته شده نیست. خامیاکوف از پدران اسلاوگرایی در روسیه است، همچنین نخستین کسی بود که در روسیه تحت تاثیر هگل کوشید تفسیری فلسفی از تاریخ بشری ارائه کند. اثر گسترده وی با عنوان «یادداشت های تاریخ جهان» کوششی است برای فهم جوهره تاریخ بشری. خامیاکوف معتقد بود برای شناخت هر تمدن، بررسی مبانی کلی معنوی آن اولویت دارد. وی تمام تاریخ بشر را جدالی برای تعادل میان دو اصل ایرانیت«иранство» و کوشیت «кушитство» می بیند. البته ایران در منظومه فکری خامیاکوف اشاره به ایران تاریخی ندارد، بلکه نشانه ای است برای «اصل مطلق آزادی» و کوش نیز که در عهد عتیق به مصر و حبشه اشاره دارد، نشانه ای است برای «اصل مطلق جبر». وی ایران را همچون سمبل تفکر عرفانی و کوش را همچون سمبل تفکر عقلانی و قدرت در نظر می گیرد، و برای مثال جدال روم و مسیحیت را در پرتو آن تفسیر می کند.
در ادامه فایل مجموعه آثار هشت جلدی خامیاکوف به زبان اصلی ارائه می شود.
@ahle_tamyz
✅ دو اندرز مهم آرتور شوپنهاور، فیلسوف بزرگ آلمانی، در مورد کتاب و کتاب خوانی (در کتاب جهان و تأملات فیلسوف، با ترجمهی رضا ولییاری):
◾️۱- هرز خوانی نکنید!
«به زعم ما هنرِ نخواندن اهمیت زیادی دارد!
یعنی نباید صرفاً به این دلیل که در حال حاضر فلان کتاب توجه اکثریتِ عامه را به خود جلب کرده به مطالعهی آن پرداخت، تألیفاتی چون جزوههای سیاسی و مذهبی و رُمانها و شعر و امثال آن که به یکباره سر و صدایی به راه میاندازند و شاید در اولین سال انتشار به چاپ چندم هم برسند. به خاطر داشته باشید: «آن که برای ابلهان مینویسد همواره مخاطبِ بسیار مییابد.» تنها مدتی محدود و معین را به مطالعه اختصاص بدهید، آن هم مطالعهی اذهانِ بزرگ... عوام فقط دوست دارند آنچه را که چاپِ زیبایی دارد بخوانند و دَری وَری هایِ لوس و احمقانهی کلّهپوکهایِ بابِ روز را مطبوعتر و خوشتر از افکارِ اذهانِ بزرگ مییابند.»
◾️۲- هدفمند مطالعه کنید.
«خرید کتاب چیز خوبی می بود اگر میشد زمان مطالعهی آن را هم خریداری کرد؛ اما مردم اغلب خرید کتاب را با تحصیل محتوایش اشتباه میگیرند. این که شخصی بخواهد هرچه را می خواند حفظ کند، مثل این است که سعی کند هر آنچه را که می خورد در معده نگه دارد. جسم شخص از آنچه وی خورده تغذیه کرده و ذهن وی از آنچه که خوانده تغذیه شده و بدل به آن چیزی شده که اینک هست. همانطور که بدن به آنچه برایش مطبوع است علاقه دارد، ذهن نیز تنها آنچه را که برایش جالب باشد حفظ می کند - به دیگر سخن، آنچه را که با نظام فکری وی سازگار باشد و مناسب برای نیل به اهدافش. هر کسی اهدافی دارد، اما کمتر کسی هدفی برای نظام فکری خود دارد. به این خاطر که مردم در هیچ چیز علاقه ای بی تعلق و عینی نمی یابند و از آنچه خوانده اند چیزی نمی آموزند: هیچ چیز آن را به خاطر نمی سپارند.»
@ahle_tamyz
📚 «در روزگار ما، هنگامی که فشار تاریخ سر راه هر گونه گریز و رهایی را گرفته، انسان چگونه می تواند هراسها و فجایع بی شمار ناشی از تاریخ را-از تبعیدهای دسته جمعی و قتل عام ها گرفته تا بمباران های اتمی- تحمل کند؟ به ویژه اگر قادر نباشد که فراتر از آنها، مروایی، نشانه ای و معنایی برتر از خود تاریخ ببیند؟
....در گذشته مردم مصائبی را که برشمردیم...یا پادافرهی میدانستند از جانب خدا و یا علائمی میانگاشتند از افول دوره ای از زمان و الی آخر؛ این گونه مصائب را میشد تحمل کرد برای این که دارای معنی و حکمتی فراتر از تاریخ بودند....؛ در حد ما نیست داوری کنیم که این گونه چارهگریها و دستاویزها کودکانه بودهاند یا نه؛ از نظر ما فقط یک نکته حائز اهمیت است و آن این که به یمن چنین برداشتی، میلیونها انسان می توانستند فشارهای طاقتفرسای تاریخ را تحمل کنند، بی آن که دچار یاس شوند، بی آن که دست به خودکشی بزنند، بی آن که دچار سترونی روحی و مصیبتهای دیگری گردند که تاریخگراییِ مبتنی بر اعتباری انگاشتن صرف همه ی امور و نهایتا هیچ انگاری، همواره با خود به همراه میآورد.»
▪️میرچا الیاده، اسطوره بازگشت جاودانه، ترجمه بهمن سرکاراتی، چ۱، ص ۷-۱۵۶
@ahle_tamyz