safavidstudies | Неотсортированное

Telegram-канал safavidstudies - مطالعات صفویه

-

🔰 کانال مطالعات تاریخ صفویه کتب و مقالات معرف آراء نویسندگان آن‌هاست و نقل هریک از مطالب تنها با ذکر مأخذ و نام کانال مجاز است.

Подписаться на канал

مطالعات صفویه

بررسی تطبیقی رنسانس در ایران و اروپا / دکتر علی‌رضا کریمی

نویسنده در آغاز مقاله صفویه را «دولت ملی و دورۀ رنسانس ایرانی» تلقی می‌کند که البته نظری کلیشه‌ای و نامنطبق بر واقعیات متعدد تاریخی است. اما ضمن ذکر تقارن آن با رنسانس اروپا، با مقایسه و بررسی تطبیقی آن‌دو نشان می‌دهد که رنسانس اروپا مترقی و پویا بود ولی «آنچه چندی بعد در ایران رخ داد و ما آن را صرفاً رنسانس سیاسی-ملی نام نهاده‌ایم، نه‌تنها موجب رشد علمی-اقتصادی ایران نشد، بلکه نتیجه‌ای منفی و تأسف‌بار داشت.» این مقاله در موضوع اوضاع ایران مقارن رنسانس اروپا همانند دیگر آثار دکتر کریمی در این موضوع و حوزه، ارزنده و درخور مطالعه است.

• همچنین بخوانید: سیاست در نظر ایرانیان عصر صفوی

🔰 @SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

انگارۀ ایران در دوران صفویه؛ برتری دودمانی و تفاخر شهری / نوشتۀ رودی متی، ترجمۀ مهرداد رحیمی‌مقدم

سوای چند استثنا، تمام تواریخ درباری و غیردرباری که برای این پژوهش مطالعه شده‌اند، در کاربرد اصطلاح ایران به‌مثابۀ سرزمین با یکدیگر شباهت‌هایی دارند. در این منابع، کاربرد اصطلاح ایران چندان مرسوم نیست و به‌ندرت لفظ ایران را به کار می‌برند. در تمامی این آثار، انگارۀ ایران به‌عنوان مفهومی جامع و بنیادین، بسیار کم‌رنگ است و فقط به‌طور ضمنی حضور دارد و هرگز به‌گونه‌ای واضح و آشکار و عمیق مطرح نمی‌شود. «هویت ایران تا دو قرن دیگر کماکان ریشه در فرهنگ داشت و مختصات آن به‌لحاظ سیاسی یا سرزمینی به‌طور دقیق مشخص نبود. نگرانی‌ها و دغدغه‌های جدی دربارۀ اهمیت مبحث سرزمین به‌عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از «ایرانیت» فقط در اوایل قرن نوزدهم و متعاقب شکست‌های تحقیرکننده در برابر روس‌ها سر برآورد. تنها یک قرن بعد و در پرتو انقلاب مشروطه، انگارۀ ایران به‌عنوان اجتماعی با مرزهای مشخص و متشکل از شهروندانی (و نه رعیت‌ها) که به‌واسطۀ حقوق مدنی و مسئولیت‌های مشترکشان با همدیگر پیوند داشتند، شکل گرفت.»

🔰 @SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

مدخل «سلسلۀ صفویه» در دانشنامۀ آنلاین ایرانیکا به‌قلم رودولف (رودی) متی*

از مقدمه: «دورۀ صفویه، سلسله‌ای که در اوایل سدۀ شانزدهم میلادی قدرت گرفت، اغلب سرآغاز تاریخ ایران مدرن تلقی شده است. گفته می‌شود دولتی که صفویان پدید آوردند نشانگر پیدایش دولت-ملت (دولت ملی) ایرانی است. اینکه بگوییم ایران عصر صفوی یک دولت-ملت مدرن است، گزاره‌ای نابه‌هنگام و نظری نابه‌جا و زمان‌پریش خواهد بود. درک این نکته حائز اهمیت است که جامعۀ صفوی از لحاظ بسیاری جهات، تداوم الگوها و کاربست‌های ادوار مغولی و تیموری اعم از سکه‌زنی تا نهادهای اداری بوده است. در واقع، صفویان قانونیت و حکومت خود را به‌طور آگاهانه بر سنت آن‌ها بنا نهادند.»

*. Matthee, Rudi (Rudolph). 2008. “SAFAVID DYNASTY”, in: Encyclopaedia Iranica Online. Originally Published: July 28.

• نیز بنگرید: علی انوشهر | داگلاس استروسند

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

نقش زبان ترکی آذربایجانی (قزلباشی) در ایران دورۀ صفوی / دکتر ویلم فلور و دکتر حسن جوادی*

«زبان‌ها و گویش‌های ترکی، فراتر از آنچه به‌طور معمول تصور می‌شود، نقش بسیار مهمی در ایران دورۀ صفوی ایفا می‌کرد. به‌حدی که زبان ترکی آذربایجانی (قزلباشی) در ایران صفوی به‌طور گسترده تکلم و نوشته می‌شد. این زبان نه‌فقط زبان رسمی دربار سلطنتی و سپاه صفوی بود، بلکه در شعر نیز به کار می‌رفت، حتی توسط شاعرانی که معمولاً به فارسی می‌سرودند. بیشتر شاهان صفوی که خود به ترکی شعر می‌سرودند، کاربرد ادبی آن را ترویج دادند. همچنین، از زبان ترکی در مکاتبات رسمی دربار برای امور داخلی و خارجی استفاده می‌شد.»

*. صرف‌نظر از چند نقل و نامه، محتوای این مقاله تقریباً همان است که در مقدمۀ ایشان بر فرهنگ لغت نصیری و بالأخص در ذیل «زبان ترکی در روزگار صفوی» آمده است. رک:
t.me/SafavidStudies/185

متن انگلیسی مقالۀ فوق:
t.me/SafavidStudies/340

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

حجاب ماییم، باید که از میانه برخیزیم. نقدی بر کتابِ «بازیگری در باغ هویت ایرانی؛ سرنمونی حافظِ» فرهنگ رجایی / امیر شفقت

«بازیگری در باغِ هویتِ ایرانی؛ سرنمونیِ حافظ» تازه‌ترین نگاشتۀ آقای دکتر فرهنگ رجایی استاد دانشگاه کارلتون کانادا دربارۀ حافظ است که دغدغۀ اصلی نگارندۀ آن «بازیگریِ ایرانیان و قواعد بازی آن» در طول تاریخ است و اینکه چرا ایرانیان با داشتن تمدنی بزرگ و ورود به عصر تمدن­‌سازِ صفوی، از بازیگری و نقش­‌آفرینی در عرصۀ جهانی باز ماندند و به‌جایِ آن با هوراکشی، نظاره­‌گری، مصرف­‌کنندگی و برهم­‌زنندگی در حاشیۀ تاریخ ماندند و اینک آیا می‌توان با الگو قرار دادن بنیان اندیشه و نظام فکری حافظ، ایران و ایرانی را برای ورود به دنیای مدرن و خلق جهانی نو آماده کرد و اینکه می­‌توان این نظام را به‌عنوان سرنمونی موفق برای بازیگری و نقش‌آفرینی ایران‌شهریان عرضه کرد؟ در این مقاله به برخی از دیدگاه­‌های مؤلف این کتاب دربارۀ حافظ و سرنمونی وی و پاسخ به پرسش­‌های مطرح­‌شده و نیز برخی دلایل نقش­‌ناآفرینی ایرانیان پرداخته شده است.»

🔰 @SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

● شعار شاه‌اسماعیل در میدان جنگ: «جاوید باد ایران!» (۱)
• خطای رشید یاسمی در ترجمۀ سخن براون؛ سهو یا عمد؟

مجموعۀ تاریخ ادبیِ (ادبیاتِ) ایران، یکی از آثار ادوارد گرانویل براون، مستشرق فقید بریتانیایی است. مجلد چهارم این کتاب (شامل بازۀ زمانی ۱۵۰۰ تا ۱۹۲۴ میلادی) نخستین بار توسط مرحوم غلام‌رضا رشید یاسمی به فارسی ترجمه شد. من در این مختصر به بیان خطای آن مترجم فقید در ترجمۀ بخشی از صفحات آغازین کتاب براون می‌پردازم.

دیدگاه «حاکمیت ملی صفوی»، در آغاز توسط کسانی چون رابرت واتسون و چارلز گری و لرد استانلی مطرح شد. تالیان غربی و مقلدین ایرانی آن‌ها نیز به این نظر دامن زدند. در میان مستشرقان متقدم، می‌توان از ادوارد براون نام برد. او در بیان این دیدگاه به‌تصریح خودش متأثر از واتسون بوده است و دلایل او را با تأکید نوشته و تأیید کرده است. البته براون مصادیق بیشتری برای این ادعا نیافت و حتا برعکس، در تحقیقات خود به مواردی دال بر نقض آن رسید که سنخیتی با ادعای اولش ندارد. مثلاً «انحطاط شعر و ادبیات فارسی در عصر صفوی» برجسته‌ترین موردی است که براون با تصدیق مرحوم علامه محمد قزوینی بیان کرد.[۱]

برخی با استناد یا ارجاع به ترجمۀ رشید یاسمی از مجلد چهارم کتاب براون، نوشته‌اند یا گفته‌اند که شعار جنگی شاه‌اسماعیل و لشکر صفویه «جاوید باد ایران» بوده است. در حالی که این شعار دلکَش و دل‌رُبا، هیچ‌گونه سندیتی ندارد و در واقع، چیزی بیش از خبط مترجم نبوده است.

براون در ذیل عنوان «کاربرد گستردۀ زبان ترکی در دورۀ صفویه» برای نشان دادن رواج ترکی در آن عهد، به شعار صفویان در جنگ‌هایشان اشاره می‌کند و آن را عیناً از یک نسخۀ خطی کتاب «جهان‌گشای خاقان» به خط و زبان اصلی آن نقل می‌کند:

«صدای قربان اولدیغم و صدقه اولدیغم پیروم مرشدم که شیوه و شعار فرقۀ ناجیۀ قزلباش است در میمنه و میسرۀ کارزار انداختند.»[۲]

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
۱- دراین‌باره نک: براون، ادوارد. ۱۳۶۴. تاریخ ادبی ایران. ج. ۴: از صفویه تا پایان قاجاریه. ترجمۀ رشید یاسمی. تهران: بنیاد کتاب. ص ۱۸-۱۹؛ قس. با: همان، ۳۵-۳۸. همچنین برای نقد و بررسی دیدگاه‌های براون و تالیان او در نظر حاکمیت ملی صفوی رک: سالاری شادی، علی. ۱۳۹۳. «نقد و بررسی نظریه‌های موجود دربارۀ تشکیل حاکمیت صفوی.» فصلنامۀ تاریخ ایران بعد از اسلام ۵(۹): ۷۱-۱۰۶، به‌خصوص ۷۵-۷۶.
2- Browne, Edward G. 1959. A Literary History of Persia. V. 4. Cambridge: At The University Press. p. 15.

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

آیا صفویان در پی پیشبرد و شکوفایی هویت ملی بودند؟ / دکتر داگلاس استروسند

«امپراتوری‌های باروت» عنوانی است که بعضی از محققان برای سه حاکمیت اسلامی عثمانی و گورکانی و صفوی برساخته‌اند. داگلاس استروسَند در کتابی با همین موضوع، ضمن توصیف تاریخچۀ این سه دولت از منشأ و ظهور تا افول و سقوط، به بررسی تطبیقی آن‌ها از نظرگاه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و... پرداخته است. نقل ذیل مأخوذ از کتاب مذکور است.

«صفویان، از آغاز، هویت مذهبی جدیدی را بر [اکثریت] مردم قلمرو خود تحمیل کردند. آن‌ها در پی بسط یک هویت ملی یا زبانی نبودند، هرچند سیاست آن‌ها تأثیراتی داشت. صفویه ابداً هم‌تراز وسعت و قدرت و ثروت امپراتوری‌های عثمانی و گورکانی نبود. تاریخچۀ آن الگوی متفاوتی داشت. رشد آن، به‌صورت یکنواخت و پیوسته در طی چند دهه، نبود؛ بلکه پس از تأسیس، در سال‌های آغازین به حداکثر وسعت رسید و آن مرزبندی را برای مدت‌زمان کوتاهی حفظ کرد. حاکمیت صفویه هرچند با دگرگونی حیات مذهبی قلمرو خود همراه بود، اما تأثیر معنادار آن بر ترکیب قومی و ساختار اجتماعی، کمتر بود. برخی مورخان، این پرسش را مطرح کرده‌اند که آیا صفویه اصلاً شایستۀ عنوان «امپراتوری» هست یا نیست؟ هرچند عثمانیان و گورکانیان صفویه را رقیب همتای خود می‌شناختند. حکومت سیاسی صفویه به‌صورت کنفدراسیونی از قبایل ترک آغاز شد که در رأس آن نه یک رئیس قبیله، بلکه یک شیخ صوفی یعنی اسماعیل صفوی قرار داشت. ایدئولوژی صفویه [از زمان جنید]، آمیزه‌ای از غلو، تصورات و ادراک ترکی‌مغولی از سلطنت و تصوف عامیانۀ ترکی بود که به قبایل نیرو می‌داد و آن‌ها را تشجیع می‌کرد. صفویه نه احیای شاهنشاهی‌های باستانی هخامنشیان* و ساسانیان بود و نه سرآغاز دولت ملی مدرن ایران. اگرچه صفویان بیشتر مناطق فارسی‌زبان را یکپارچه کردند، اما هیچ‌گاه چندان خود را وارثِ مشروع و خلفِ صدقِ باستان نمی‌دانستند؛ آن‌ها کم‌و‌بیش ایرانی‌تر از اسلاف تیموری و ترکمان خود نبودند. هرچند اتحاد دو نیمۀ شرقی و غربی فلات ایران و تحمیل اسلام شیعۀ اثنی‌عشری بر این منطقه توسط صفویه، پیش‌درآمدی مشخص از ایران مدرن ایجاد کرد؛ ولی نفس حاکمیت صفویه نه ملی بود و نه کاملاً ایرانی.»[۱]

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
1- Streusand, Douglas E. 2011. Islamic Gunpowder Empires: Ottomans, Safavids and Mughals. Boulder: Westview Press. pp. 4, 135 & 137.
*. ذکر نام هخامنشیان، برای تأکید بر ساسانیان و کلاً دوران باستان است.

• همچنین بخوانید: نگاهی به دو تلقی از تشکیل حاکمیت صفوی

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

یعقوب‌پادشاه پسر حسن‌پادشاه بود نه برادر او

کم‌دقتی و سهل‌انگاری در شناخت و توصیف نسبت‌های خویشاوندی شخصیت‌های تاریخی، به ارزش پژوهش لطمه می‌زند و از اعتبار تحقیق می‌کاهد. مثل سهو مشهود در نقل ذیل که والد و ولد را اَخَوان پنداشته است:

«بعد از اوزون‌حسن برادرش یعقوب‌بیگ بر تخت نشست.»[۱]

این در حالی است که یعقوب‌پادشاه نَه برادر، بل‌که پسرِ حسن‌پادشاه از بطنِ سلجوق‌شاه بود. در سطور بعد، اشارۀ صحیح نویسنده به نسبت یعقوب با خدیجه، خواهر حسن‌پادشاه و مادر شیخ‌حیدر صفوی، ناقض خبط اوست:

«مادرش شاهزاده‌خانم خدیجه‌بیگم، که عمۀ سلطان یعقوب آق‌قویونلو بود.»[۲]

فرضاً اگر یعقوب‌پادشاه برادر حسن‌پادشاه می‌بود، مسلماً نسبت او با حیدر «دایی و خواهرزاده» می‌شد نه «پسردایی و پسرعمه». واضحاً نویسنده و ویراستار هیچ در نسبت این دو دقت نکرده‌اند. ورنه اقلاً یکی رفع خطای قبل می‌کرد.

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
۱- فرهمند، ماندانا. ۱۳۹۲. وضعیت سیاسی-اجتماعی زنان در عصر صفویه. ایلام: جوهر حیات. ص ۲۲.
۲- همان، ۲۸

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

Audio file, 17.7 MB

• فایل صوتی سخنرانی دکتر مقصودعلی صادقی گندمانی در نخستین همایش تاریخ، پژوهش و نقد متون (۵ اسفند ۱۳۹۵) با موضوع «نقد و بررسی کتاب تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، اثر عباسقلی غفاری فرد».

اثر موردبحث کتابی توصیفی-تعلیمی است که به‌عنوان منبع درسی برای دانشجویان مقطع کارشناسی تاریخ فراهم شده است. با آنکه بیش از ده بار تجدید چاپ شده است (چاپ یازدهم: تهران، سمت، ۱۳۹۸)، ولی گویا نویسنده به اصلاح منسجم و مؤثر اشتباهات و ابهامات ویرایشی-نگارشی و ساختاری-محتوایی آن رغبتی نداشته است. صادقی در این سخنرانی شماری از نقایص مشهود در طبع نخست کتاب را تذکر داده است (سمت، ۱۳۸۱). گفتنی است که کریم نجفی برزگر نیز کتابی با همین عنوان و منوال دارد (چاپ اول: تهران، دانشگاه پیام نور، ۱۳۹۴).

🔰@SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

بررسی ادعای منوچهر امیری مبنی بر کشف اصطلاح تاریخی یِشیل‌باش در منابع ونیزی (۶)

برخلاف تصور و ادعای منوچهر امیری، پیش از وی هرکس دست‌کم با منابع ایتالیایی سروکار داشته به این اصطلاح برخورده است. از جمله چارلز گری که امیری بدون ارائۀ دلیل دقیق و موجهی او را بی‌خبر از چیستی آن لفظ دانسته است. محققان و مورخان دیگری نیز در آثار خود به لفظ موردبحث اشاره کرده‌اند. برای نمونه مورخ فقید دکتر فاروق سومر، پیش از امیری هنگام بررسی منابع متعدد تاریخی برای نگاشتن کتاب نقش ترکان آناتولی در تشکیل و توسعۀ دولت صفوی، لفظ یشیل‌باش را در مکتوبات گوناگونی دیده است. سومر در کتاب خود اشاره کرده و تذکر داده که این اصطلاح، در منابع ایتالیایی (همان سفرنامه‌های ترجمه‌شده به انگلیسی توسط چارلز گری) و تواریخ عثمانی به چشم می‌خورد و البته، هیچ ادعایی هم ندارد که آن را کشف کرده یا برای اولین بار مطرح کرده است.[۳۷] فلذا سخن از کشف اصطلاح یشیل‌باش در منابع ونیزی اساساً ادعایی غلط و باطل است.

اما مترجم محترم در مقدمۀ چاپ دوم ترجمۀ سفرنامه‌ها به فارسی، سرخوشانه خود را کاشف این اصطلاح تاریخی لقب داده و با بیان جملاتی انشاگونه بدان بالیده؛ زیرا به‌زعم خودش با یافتن آن، توانسته بر گوشه‌ای تاریک از تاریخ ایران پرتو افکنَد و «فروتنانه»، از اینکه توفیق بزرگ چنین کشفی نصیب یک ایرانی شده تا پس از قرن‌های درازی بتواند پردۀ این راز را کنار زند و با حل معما ثمرۀ کار خود را در معرض ایران‌شناسان و مورخان نهد، خوش‌دل و خشنود است.[۳۸] در این نوشتار به بررسی و نقد و رد ادعای ایشان پرداختم. این بود راز ناگشوده؟! به هر روی، زحمات ایشان در ترجمۀ شماری از سفرنامه‌های ونیزی از برگردان انگلیسی آن‌ها به فارسی، با وجود کاستی‌ها و نواقصی که دارد، درخور تقدیر و قابل استفاده است.

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
37- Sümer, Faruk. 1976. Safevî Devletinin kuruluşu ve gelişmesinde Anadolu Türklerinin rolü (Şah İsmail ile halefleri ve Anadolu Türkleri). Ankara: Günen Matbaasi. s. III, 31.
۳۸- امیری ۱۳۸۱، ۱۱ و ۱۲

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

بررسی ادعای منوچهر امیری مبنی بر کشف اصطلاح تاریخی یِشیل‌باش در منابع ونیزی (۴)

امیری فقط در دو جا از فصل هفدهمِ سفرنامۀ آنجوللو Caftan را کلاه ترجمه کرده است. یکی مربوط به توصیف کلاهی که صفویان بر سر می‌گذاشته‌اند[۲۵] و دیگری، در سخن از اسارت پسران شیبانی‌خان و آزادی آن‌ها مشروط بر اطاعت و پوشیدن کلاه سرخ.[۲۶] این درحالی است که چند سطر پایین‌تر، پسران شیبانی‌خان نافرمانی خود را با پوشیدن کلاه سبز نشان دادند؛ اما امیری همان را قبا ترجمه کرده است.[۲۷] از پنج مورد کلمۀ Caftan در این فصل، او تنها این دو مورد را کلاه ترجمه کرده است.

یکی از پانویس‌های امیری در واپسین فصل سفرنامۀ سوداگر گمنام ونیزی، تردید درست اما بلایقین او را در ترجمۀ Caftan نشان می‌دهد. امیری در پاورقیِ توصیف سوداگر از کلاه صفویان که آن را نیز قبا ترجمه کرده، می‌نویسد از اینکه بازرگان از «بستن دستار بر روی قبا» سخن گفته، دچار حیرت شده است؛ زیرا صدق این توصیف ممکن نیست مگر اینکه چارلز گری Caftan را همان کلاه دانسته باشد که در آن صورت، احتمالاً در سراسر متن اصلیِ سفرنامه‌ها کلاه آمده است نه قبا.[۲۸] اما این نیز صرفاً تشکیک امیری است که با تردید بیان کرده و به‌رغم صحتش بدان اطمینان نداشته است. از سوی دیگر، همین تشکیکْ ناقضِ ادعای او مبنی بر کشف لفظ یشیل‌باش است. پیداست که امیری سعی نداشته در این شک تدقیق و تعمق کند تا شاید از طرح ادعای خود دست بکشد.

بدین‌سان ادعای امیری مبنی بر کشف اصطلاح یشیل‌باش رنگ می‌بازد و تأکید سهل‌انگارانۀ او بر ناآگاهی چارلز گری از ماهیت و اهمیت و مأخذ یشیل‌باش، مقبول نیست.

مترجم محترم در ادامه گفته که کوشیده تا با جستجو در منابع مختلف فارسی اصطلاح یشیل‌باش را بیابد و می‌گوید که از سر خوشبختی، سرانجام معادل فارسی آن را نه در یک منبع تاریخی بلکه در یک کتاب مذهبی به‌نام «مجمع المعارف و مخزن العوارف» یافته است. او می‌نویسد که در این کتاب، عبارت «صاحبانِ کلاهِ سبز» آمده است، بی‌آنکه مؤلف کتاب از معادل ترکی آن (یشیل‌باش) یاد کرده باشد. سپس بدون هیچ‌گونه توضیح و دلیل مشخصی مؤکداً نوشته که مراد از آن بی‌تردید همان یشیل‌باش‌ها است.[۲۹] پیداست که او «الطيالسة الخضر» که صفت گروهی از پیروان شخصیت آخرالزمانی دجال است را معادل یشیل‌باش پنداشته است؛ اما هر گردی که گردو نیست. این چگونه کتابی است که معادل فارسی یشیل‌باش را آورده و دکتر امیری از مؤلف آن طلب داشته که چرا از اصل ترکی آن یاد نکرده؟!

محتوای کتاب مذکور مشتمل بر مواعظ و موضوعاتی مذهبی همچون وحشت قبر و عالم برزخ، حوادث مربوط به ظهور و آخرالزمان و قیامت، اوضاع بهشت و جهنم و... است که از احادیث و روایات مختلف گردآوری شده است. مؤلف، اثر خود را در دوازده بخش تقسیم کرده و هرکدام را یک عین (در عربی به‌معنای چشمه) نامیده که هریک شامل چند یا چندین جدول است. در جدول اول از عین چهارم (امیری جدول سوم از عین سوم نوشته است) به شرح وقایع پیشاظهور امام عصر حضرت صاحب‌الزمان (عج) پرداخته است. در فقه‌الحدیث امامیه، خروج دجال را یکی از علائم ظهور دانسته‌اند. در کتاب مذهبی مذکور، مؤلف با نقل حدیثی در توصیف دجال نوشته که اکثر لشکرش «اولاد زنا و صاحبان کلاهان سبز خواهند بود.»[۳۰]

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
۲۵- همان، ۳۴۴
۲۶- همان، ۳۴۷
۲۷- همانجا. در پانویس نوشته که مراد از خفتان در آن قسمت از متن اصلی انگلیسی، تاج قزل‌باشی است. این پانویس افزودۀ شخص امیری است ولی آن را با نشانۀ اختصاریِ «افزودۀ مترجم» یعنی «م.» مشخص نکرده است (قس: Grey 1873, 118).
۲۸- همان، ۴۵۷
۲۹- همان، ۱۲ و ۳۳۸
۳۰- محمدشفیع ابن محمدصالح. ۱۲۶۳. مجمع المعارف و مخزن العوارف. به‌کتابت حسین‌علی ابن محمدعلی. نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی. شمارۀ ثبت: ۲۱۰۷۰۲. اهدایی محمدعلی کریم‌زاده. شمارۀ اختصاصی ۳۱۸. جفت‌صفحۀ ۲۴؛ نیز بنگرید به نسخۀ دیگری از این کتاب: همان مؤلف. ۱۲۷۰. همان عنوان. عبدالصمد ابن محمدباقر انصاری. نسخۀ خطی کتابخانۀ مدرسۀ مجتهدی تهران. شمارۀ ثبت: IRN-011-0023 / 2. ص ۳۳. لازم به ذکر است که امیری به تصحیح متأخری از این کتاب در ضمیمۀ حلیة المتقین علامه محمدباقر مجلسی استناد کرده و ارجاع داده است (رک: امیری ۱۳۸۱، ۳۳۸ و ۴۸۱: مؤلف مذکور. بی‌تا. عنوان مذکور (در دنبالۀ حلية المتقين مجلسی). تهران: کتاب‌فروشی محمدحسن علمی. ص ۴۱).

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

● بررسی ادعای منوچهر امیری مبنی بر کشف اصطلاح تاریخی یِشیل‌باش در منابع ونیزی (۲)

بعلاوه، هر سه ونیزی به منظور و معنای لفظ یشیل‌باش نیز اشاره کرده‌اند و نوشته‌اند که شیبانیان سبزکلاهند. از کلاه سرخ صفویان نیز سخن گفته‌اند، بی‌آنکه به لفظ «قزل‌باش» اشاره کنند؛ از شاه‌اسماعیل و پیروان او با نام‌های صوفی و صوفیان (نه صفوی و صفویان) یاد کرده‌اند.

ایتالیایی جزو زبان‌های بازمانده از لاتین است که در آن بسیاری از کلمات دارای دو جنسِ مذکر و مونث و دو شکلِ مفرد و جمع اند. در این زبان، به‌طور کلی و با صرف‌نظر از استثنائات آن، در حالت مفرد، مذکر به o و مؤنث به a و در حالت جمع، مذکر همواره به i و مونث به i و e ختم می‌شوند. واژۀ berretto در ایتالیایی معادل سرپوش یا کلاه در فارسی و Cap یا Hat در انگلیسی است. بیشتر رنگ‌ها نیز دو یا چند حالت دارند. ما در اینجا با سبز و سرخ سروکار داریم. سبز بی‌جنس است و دو حالت مفرد و جمع دارد (Verde و Verdi). سرخ اما رنگی چهارحالته و دارای جنس است: مفرد مذکر (rosso)؛ مفرد مؤنث (rossa)؛ جمع مذکر (rossi) و جمع مؤنث (rosse). طبق این دستور زبانی، ترکیبات ذیل در متون مذکور به چشم می‌خورد:

عبارات berrette verdi / berrette verde / berretta verde به‌معنای سبزکلاهان یا کلاه‌های سبز، در هر سه متن، برای اشاره به شیبانیان؛ و دو عبارت berretta rossa / berrette rosse به‌معنای سرخ‌کلاهان یا کلاه‌های سرخ و سرخ‌کلاه یا کلاهِ سرخ، که فقط در دو سفرنامۀ آنجوللو و سوداگر گمنام برای اشاره به صفویان آمده است.[۸] در ضمیمۀ سفرنامۀ زنو اشاره‌ای به کلاه صفویان نشده است.

دکتر منوچهر امیری در مقدمه‌ای که بر چاپ دوم کتاب ترجمه‌ایِ «سفرنامه‌های ونیزیان در ایران» نوشته است، مدعی شده که حین ترجمۀ سفرنامه‌ها از برگردان انگلیسی و تحقیق دربارۀ آن‌ها، به اصطلاحی برخورده که در گذشته برای شیبانیان به کار می‌رفته است؛ یعنی همان یشیل‌باش در مقابل قزل‌باش.[۹] تا اینجا هیچ مسئله‌ای نیست. ولی در ادامه ادعای عجیبی مطرح کرده است. او نوشته که تا پیش از وی احدی از مورخین و محققین متوجه این نکتۀ بسیار مهم یعنی لفظ یشیل‌باش نشده بودند.[۱۰] در حالی که یک نگاه عمیق با بررسی دقیق نشان می‌دهد این ادعا سخنی ناصواب است. گفتنی است که دکتر امیری در چاپ اول ترجمه، این ادعا را مطرح نکرده بلکه فقط در پانویس برخی صفحات، نکاتی درمورد اصطلاح مذکور آورده است که در چاپ دوم نیز هستند و در ادامه آن‌ها را بررسی کرده‌ام.[۱۱]

دکتر امیری نوشته که حتی‌ٰ مترجمان سفرنامه‌های ونیزیان از ایتالیایی به انگلیسی نیز، متوجه این اصطلاح تاریخی مهم نشده بودند.[۱۲] البته می‌بایست «مترجم» بنویسد نه «مترجمان»؛ زیرا لفظ موردبحث فقط در متونی آمده که چارلز گری ترجمه کرده است. این ادعا که گری متوجه این موضوع نشده هم به‌دلایلی که در ذیل نوشته‌ام، قابل‌قبول نیست.

گری در حاشیۀ ترجمه‌اش تلفظ اصلی یشیل‌باش (Yeshilbash) را معادل تلفظ‌های محرَف آن در متون ایتالیایی دانسته و پیوسته تصریح کرده که منظور از آن، شیبانی‌خان است.[۱۳]

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
8- Red: Ibidem, 1120, 1124, 1125, 1137, 1139, 1144, 1154, 1155, 1158, 1160, 1161; Green: Ibidem, 1122, 1125, 1228, 1448.
۹- امیری ۱۳۸۱، ۱۱
۱۰- همان، ۱۲
۱۱- امیری، منوچهر، مترجم. ۱۳۴۹. سفرنامه‌های ونیزیان در ایران. برگردان فارسی ترجمۀ انگلیسی چارلز گری. ۱۸۷۳. تهران: خوارزمی. ص ۳۱۸، ۳۶۴، ۴۱۴. یشیل‌باش را در چاپ اول به‌صورت «یاشِل‌باش» و در طبع دوم «یاشیل‌باش» نوشته است. در مقدمۀ چاپ دوم، یشیل‌باش و قزل‌باش را به‌ترتیب «سبزکلاهان» و «سرخ‌کلاهان» معنا کرده است (امیری ۱۳۸۱، ۱۱). این دو واژۀ مرکب ترکی، مفردند؛ لذا معناکردن آن‌ها به‌صورت جمعْ غلط است؛ مگر در صورتی که نشانۀ جمعِ ترکی (مانند پسوند «لَر») داشته باشند. در معنای لغتِ «باش»، اگرچه «کلاه» نیز تعبیر درستی است، اما از نظر لغویْ «باش» در ترکی به‌معنای «سر» است و کلماتی چون پاپاق و قلپاق و بورک به‌معنای کلاه استند؛ مثلاً فقیه ایرانی فضل‌الله ابن روزبهان خنجی در مدحی خطاب به سلیم‌شاه یکم عثمانی سروده است: قزل‌بورک است همچون مارِ افعی / سرش را تا نکوبی نیست نفعی. البته دکتر امیری در متن ترجمه شکل درست دو عبارت را نیز آورده است.
۱۲- امیری ۱۳۸۱، ۱۲
13- Grey 1873, 55, 56, 110, 115, 158, 201, 207

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

شیبانیانِ عثمانی؟!

دو روز پیش مقاله‌ای در موضوع پیکرنگاریِ انسان در نقاشی‌های دورۀ صفوی می‌خواندم که نویسنده‌اش استادیار هنر است. دیدم بعضاً از نظر تاریخی نظرات سطحی و غلطی دارد. از جمله تصور وجود نظامیانی به‌نام «یِشیل‌باش» در قلمرو خداوندگاران روم. او نوشته که عثمانی‌ها «گروهی با عنوان یشیل‌باش (سبزسر، سبزکلاهان) با قدرت نظامی فوق‌العاده در اختیار داشتند» که قزل‌باشان صفوی (سرخ‌سران یا سرخ‌کلاهان) «می‌توانستند رقیب و قرینۀ آنان باشند.»[۱]

ادعایی بی‌اساس و البته عجیب. گویا نویسنده، اصطلاح یشیل‌باش که در منابع تاریخی برای اشاره به شیبانیان آمده را، با ینی‌چریان اشتباه گرفته و آن را نام گروهی از نظامیان عثمانی پنداشته است.

این خلط عجیب را که دیدم، هم‌زمان به یاد جملۀ ناویراستۀ جهانبخش ثواقب در چاپ نخست کتاب «تاریخ‌نگاری عصر صفویه» افتادم که «دو همسایۀ غربی [نسبت به قلمرو صفویه] یعنی عثمانی و ازبکان»[۲] نوشته بود!

البته عجیب‌تر از عثمانی پنداشتن یشیل‌باشان شیبانی، ادعای منوچهر امیری در مقدمۀ کتاب سفرنامه‌های ونیزیان در ایران است که خود را کاشف اصطلاح یشیل‌باش دانسته است! دراین‌باره نیز خواهم نوشت.

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
۱- نک: محبی، حمیدرضا. ۱۳۹۰. «پیکرۀ انسان در دورۀ اول نقاشی صفوی، تبریز در ستایش جوانی.» فصلنامۀ هنر ۳۱(۸۳). ص ۳۰.
۲- نک: ثواقب، جهانبخش. ۱۳۸۰. تاریخ‌نگاری عصر صفویه و شناخت منابع و مآخذ. شیراز: نوید شیراز. ص ۳.

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

نقد و بررسی احوال و مناسبات دو شیخ صفوی (خواجه‌علی و شیخ‌ابراهیم) / دکتر علی سالاری شادی

« ... منابع صفوی و غیرصفوی ازجمله منابع تیموری مطلب درخوری در احوال آن‌دو ندارند. اما محققان معاصر به‌دلایلی تلاش ورزیده‌اند که برای آن‌ها اقدامات و فعالیت‌هایی تعریف نمایند. حال این نوشته درصدد است تا چرایی این موضوع و همچنین نوع و ماهیت اقدامات و فعالیت‌های این شیوخ را به بحث گذارد که آیا علی‌ٰرغم ادعاهای محققان معاصر، آن‌ها صاحب داعیه و یا رهبری و سرپرستی نهضت و طریقتی را بر عهده داشته‌اند؟ آیا شواهد و قراینی دال بر ادعاها وجود دارد؟ و همچنین عمدۀ فعالیت و اقدامات آن‌ها حول چه محوری بوده است؟ با این وصف، در راستای پاسخ به این سؤالات، نوشتۀ پیش رو به‌ناچار دو رویکرد نقدگونه خواهد داشت: اول بازیابی و بازسازی جایگاه و موقعیت واقعی این دو عضو خاندان صفوی؛ دوم اینکه این جانمایی و بازسازی، ناخودآگاه با پاره‌ای از مطالب محققان معاصر که برای آن‌ها وظایف و تعاریف خاصی را مطرح کرده‌اند، متفاوت و حتی‌ٰ در مواردی متضاد خواهد بود.»

🔰 @SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

تصحیح یک خطا در ترجمۀ کتاب تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کمبریج

در ترجمۀ فارسی کتاب «تاریخ اسلام، پژوهش دانشگاه کمبریج» (فصلِ پنجمِ بخشِ سوم: ایران دوران صفویه، نوشتۀ راجر سِیوُری) آمده است: «این اتحاد با درآمدن دختر اوزون‌حسن به همسری جنید استحکام یافت.»[۱]

این سخن غلط است. حسن‌پادشاه خواهر خود که خدیجه نام داشت را به‌عقد جنید درآورد نه دختر خود را. در واقع، کسی که با دختر حسن‌پادشاه ازدواج کرد پسر جنید یعنی حیدر بود.

نگاهی به چاپ اصلی کتاب مذکور که به‌زبان انگلیسی نوشته شده است نشان می‌دهد که خطا از مترجم بوده است نه مؤلف:
"Junayd's marriage to Uzun Hasan's sister."[2]

• پیش‌تر نیز به خطای مترجمان تاریخ تمدن ویل دورانت در معادل‌یابی و ترجمۀ واژۀ "Courtesan" اشاره شد (نک).
•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
۱- آرام، احمد، مترجم. ۱۳۸۱. تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کمبریج. ۱۹۷۷. تهران: امیرکبیر. ص ۵۲۴.
2- Savory, R. 1977. Safavid Persia. In P. Holt, A. Lambton, & B. Lewis (Eds.), The Cambridge History of Islam, V. 1A: The Central Islamic Lands from Pre-Islamic Times to the First World War (pp. 394-429). Cambridge: Cambridge University Press. p. 396.

🔰@SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

کوچ ناگزیر ارمنیان و افسانۀ اروپایی شاه‌عباس اول / ادموند هرزیگ، ترجمۀ شکوه‌السادات اعرابی هاشمی

بحث مقاله دربارۀ کوچ اجباری ارامنه توسط شاه‌عباس است که در گریز از عثمانیان‌ سیاست زمین سوخته را پیاده کرد و اهالی مناطق مسیر آن‌ها را به درون قلمرو خود کوچاند. با تخریب خانه و کاشانۀ ارامنه بسیاری از آن‌ها در هنگام مهاجرت جان باختند و فقط شمار کمی زنده ماندند. به‌حدی که آن را می‌توان نوعی شبه‌نسل‌کشی ارمنیان دانست. برخی این اقدام را حاصل دوراندیشی شاه‌عباس در راستای اهداف مشخص‌ و به‌سود ارامنه دانسته‌اند. چنین تصوری با تعمیم گزارشات سیاحان اروپایی از وضعیت ارامنۀ جلفای اصفهان، بدون در نظر گرفتن اوضاع ارمنیان دیگر مناطق و با دست‌کم گرفتن منابع اولیۀ واقعه بیان شده است. «منابع اولیه این نظر که اولین کوچ بزرگ، به‌دقت و با اهداف درازمدت استراتژیک و اقتصادی طراحی شده بوده را تأیید نمی‎کنند. برعکس، آن را اقدامی اضطراری، در وضعی ناگزیر و نومیدانه می‌شمارند که در چنان فصلی و با چنان روشی اجرا شد که به واردآمدن حداکثر فشار بر جمعیت غيرنظامی منجر گردید و سبب یک تغییر دایمی در موازنۀ قومی منطقه شد.»

🔰 @SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

The Idea of Iran in the Safavid Period: Dynastic Pre-eminence and Urban Pride / Dr. Rudi Matthee

Iran as a territorial concept is not well articulated in the Persian-language sources of the Safavid period. Sixteenth- century court chronicles rarely employ the term Iran. Throughout the period, the idea of Iran was expressed rather in a preoccupation with the ruling dynasty, loyalty centring on the shah and his entourage, not on the land.

Matthee, Rudi. 2021. “The Idea of Iran in the Safavid Period: Dynastic Pre-eminence and Urban Pride.” In The Idea of Iran, V. 10: Safavid Persia in the Age of Empires, pp. 81-103. London: Bloomsbury.

• رودی متی در این تحقیق، کاربرد و مفهوم نام ایران در منابع دست‌اول صفوی را به‌تفصیل تحلیل کرده است. مقالۀ حاضر در بررسی و نقد دیدگاهی است که ارجاعات منابع صفوی به ایران را به‌عنوان یک سرزمین مشخص در یک هویت ملی نوپا تلقی می‌کند.

• این مقاله توسط مهرداد رحیمی‌مقدم به‌زبان فارسی ترجمه و در فصلنامۀ فرهنگ‌بان به چاپ رسیده است (نک).

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

زبان ترکی در دربار صفویه در اصفهان / پروفسور تورخان گنجه‌ای

این مقالۀ مختصر یکی از بررسی‌های ممتاز و مستند پیرامون عصر طلایی زبان ترکی در ایران است که توسط ترک‌شناس فقید مرحوم دکتر تورخان گنجه‌ای تألیف شده است. نخستین بار به‌زبان انگلیسی در ژورنال آکادمیک مطالعات ترکی در پاریس چاپ شد (Turcica, 1991, Vol. 21-23, pp. 311-318.). ترجمۀ فارسی آن نیز توسط شخص مؤلف صورت گرفت و ابتدا توسط نشریۀ فارسی فصل کتاب لندن در سال ۱۹۹۳ و بعد، در مجلۀ ترکی-فارسی تریبون به‌سال ۱۹۹۹ منتشر شد که فایل فوق نیز مأخوذ از همین مجلۀ اخیر است. لازم به ذکر است که دکتر نصرالله صالحی نیز جداگانه و احتمالاً بدون اطلاع از ترجمۀ فارسی شخص مؤلف، برگردان ترکی آن (Azerbaycan Türk Kültür Dergisi, 2003, Yıl 51, Sayı 347.) را به فارسی ترجمه کرده است که در سال ۱۳۸۸ در فصلنامۀ پیام بهارستان چاپ شد (نک). ایضاً، محمدعلی حسینی در کتاب «صائب تبریزی، شاعر وسیع‌مشرب» (دنیای نو، ۱۳۸۸) و رضا همراز در کتابچۀ «پروفسور تورخان گنجه‌ای تبریزی» (قالان‌یورد، ۱۳۹۹)، هریک ترجمۀ فارسی این مقاله را آورده‌اند.

🔰 @SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

The Role of Azerbaijani Turkish in Safavid Iran / Dr. Willem Floor and Dr. Hasan Javadi

"Turkic languages and dialects played a much more important role in Safavid Iran than is generally thought, while Azerbaijani Turkish in particular was widely spoken and written in Safavid Iran. It was not only the language of the court and the army, but it was also used in poetry, even by renowned poets who usually wrote in Persian. The Safavid shahs, many of whom wrote poetry in Turkish themselves, promoted its literary use. Also, Turkish was used in the court's official correspondence, for both internal and external affairs."

🔰 @SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

شعار شاه‌اسماعیل در میدان جنگ: «جاوید باد ایران!» (۲)
• خطای رشید یاسمی در ترجمۀ سخن براون؛ سهو یا عمد؟

سخن براون درمورد این شعار در طبع اصلی انگلیسی کتابش چنین است:

"whose war-cry, as we learn from the rare history of Shah Isma'il I, was not "Long live Persia!" or the like, but, in the Turkish language, "O my spiritual guide and master whose sacrifice I am!”[3]

ترجمۀ درست: «شعار جنگی آن‌ها [صفویان]، همچنان‌که از کتاب کمیاب تاریخ شاه‌اسماعیل اول [جهان‌گشای خاقان] درمی‌یابیم، «زنده باد ایران!» و همانند آن نبوده است. بلکه به زبان ترکی [می‌گفتند]: من قربان و بلاگردان پیر و مرشدم بشوم.»

حال بنگرید به ترجمۀ نادرست رشید یاسمی: «بر طبق تاریخ کمیاب شاه‌اسمعیل شعار جنگی لشکر صفویه به‌فارسی عبارت «جاوید باد ایران» بوده و جملۀ ترکی که در میدان جنگ استعمال می‌شده از این عبارت مفهوم می‌گردد.»[۴]

واقعاً کجای سخن ادوارد براون مبهم و پیچیده است که رشید یاسمی آن را عوض کرده و این‌گونه گنگ و غلط ترجمه کرده است؟ به‌سختی می‌توانم بپذیرم که رشید یاسمی این خطا را سهواً مرتکب شده باشد. بماند که پانویس‌های براون را نیز در ترجمه نیاورده است.

دکتر ویلم فلور و دکتر حسن جوادی نیز در یک مقالۀ مشترک پیرامون زبان ترکی در عصر صفویه، با استناد به متن انگلیسی کتاب موردبحث (چاپ دانشگاه کمبریج)، به گفتۀ براون اشاره کرده‌اند؛ بی‌آنکه مانند ترجمۀ عجیب و غلط رشید یاسمی شعار مذکور را به صفویان منسوب کنند: «در سراسر دورۀ صفویه، ترکی به‌عنوان زبان گفتاری دو جایگاه ثابت در ایران داشت. اولاً در تمام مدت دولت صفویه زبان رسمی دربار سلطنتی بود و ثانیاً، به‌عنوان زبان محاورۀ قبایل ترک قزلباش و افراد ارتش رواج داشت. ادوارد براون بیان می‌کند که شعار جنگی سپاه صفوی «زنده باد ایران» یا امثال آن نبوده است.»[۵]

واضحاً انتساب مضحک این شعار دل‌چَسب به صفویان، فقط متأثر از ترجمۀ غلط فارسی است که مرحوم رشید یاسمی مرتکب آن شده است و عده‌ای نیز تفاسیر عجیب و دل‌نَوازی از آن کرده‌اند.

کسی که دانش‌آموختۀ تاریخ و اهل تحقیق است، باید در انتساب این شعار به شاه‌اسماعیل شک کند و منبع اصلی آن را بجوید تا صحت‌وسقم آن را بیابد! ولی اینکه برخی محققان ما «مقلدانه» خبط رشید یاسمی را تکرار و رونویسی و بازگویی کرده‌اند، بسیار تأسف‌آور است.

ثابتیان با بدیهی دانستن انتساب شعار نوشت: «شعار جنگی قزلباشان چنان‌که ادوارد براون نیز در تاریخ ادبیات در عهد صفوی ذکر کرده «جاوید باد ایران» بوده است.»[۶] دکتر ابراهیم کیانی‌مهر در گفتگو با مقصودعلی صادقی می‌گفت که «عبارت معروف شاه‌اسماعیل با عنوان جاوید باد ایران شعار جنگی صفویان بود.» شگفت‌تر اینکه دکتر صادقی گندمانی پاسخ و واکنشی به آن نداد یا اقلاً رد نکرد. البته من از دیگر گفته‌های جناب کیانی‌مهر حدس می‌زنم این ادعا را از یک مقالۀ سطحی و سبک گرفته است. سارا سرحدی و استادش عباس سرافرازی مقاله‌ای نوشته‌اند با عنوان ثقیل «صفویه و احیاء سنت‌های ملی و باستانی»! که در محتوای قلیل آن، شعار پرخروش فوق‌الذکر را نیز فریاد زده‌اند.[۷]

نظرات و تصورات کلیشه‌ای از این قبیل زیاد بوده است و تازگی ندارد. در آینده به موارد بیشتری خواهم پرداخت.

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
3- Ibid.
۴- رشید یاسمی، غلام‌رضا، مترجم. ۱۳۶۴. تاریخ ادبی ایران (مجلد چهارم: از صفویه تا پایان قاجاریه). نوشتۀ ادوارد براون. ۱۹۵۹. تهران: بنیاد کتاب. ص ۲۷.
۵- Floor, Willem., & Javadi, Hasan. 2013. "The Role of Azerbaijani Turkish in Safavid Iran." Iranian Studies 46(4). p. 569.
۶- ثابتیان، ذ. ۱۳۴۳. اسناد و نامه‌های تاریخی و اجتماعی دورۀ صفویه. تهران: ابن‌سینا. ص ۵۶.
۷- سرافرازی، عباس، و سارا سرحدی. ۱۳۹۲. «صفویه و احیاء سنت‌های ملی و باستانی.» پژوهش در تاریخ ۴(۴). ص ۱۲۷.

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

آیا شعار شاه‌اسماعیل و صفویان «جاوید باد ایران» بود؟!

یکی از تصورات عجیب و غلطی که در میان معدودی از کتب و مقالات مرتبط با صفویه دیده‌ام، انتساب شعاری جنگی به شاه‌اسماعیل اول و صفویان است: «جاوید باد ایران.»! هرکس اندکی در منابع عهد صفوی و به‌خصوص صدر آن غور کافی کرده باشد، می‌داند که چنین شعاری کذب محض است. محل استناد این ادعا سخنی از ادوارد براون در مجلد چهارم کتاب تاریخ ادبیات ایران است. اما نباید براون را مقصر آن دانست. نیم‌نگاهی به متن اصلی کتاب مذکور که به‌زبان انگلیسی است (تصویر فوق)، ادعای مزبور را باطل می‌کند. آنچه سبب طرح این ادعا شده، ترجمۀ غلط رشید یاسمی از سخن براون است:

"whose war-cry, as we learn from the rare history of Shah Isma'il I, was not "Long live Persia!" or the like, but, in the Turkish language, "O my spiritual guide and master whose sacrifice I am!”

source: Browne, Edward G. 1959. A Literary History of Persia. V. 4. Cambridge: At The University Press. p. 15.

دراین‌باره نوشتار ذیل را مطالعه نمایید:
t.me/SafavidStudies/329

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

نگاهی کوتاه به روابط عثمانی-صفوی تا پیش از جنگ چالدران / نوشتۀ دکتر بلال دده‌یف، ترجمۀ آنادردی عنصری

این مقاله پیرامون تأسیس حاکمیت صفویه و تأثیر ظهور آن بر اوضاع داخلی قلمرو عثمانی و روابط دولتین با یکدیگر پیش از رویارویی نظامی بحث می‌کند. این موارد شامل وقایع مربوط به سلطنت بایزید دوم و روابط وی با شاه‌اسماعیل است که با قیام و قدرت‌گیری سلیم اول وارد یک مرحلۀ جدید و جدی می‌شود. تمهیدات پیشگیرانۀ سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامیِ سلیم‌شاه عثمانی برای رفع تهدیدات صفویان قسمت دوم مقاله را شامل می‌شود که با نگاهی گذرا به اوضاعِ پس از نبرد چالدران پایان می‌یابد.

🔰@SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

بازتاب جنگ چالدران در تاریخ‌نگاری صفوی / دکتر علی سالاری شادی

«تا جایی که به تاریخ‌نگاری صفوی مربوط می‌شود، جنگ چالدران به‌مراتب فراتر از یک رویارویی نظامی میان صفویان و عثمانیان است. شکست قوای صفوی در این نبرد به مدعیات ارضی شاه‌اسماعیل اول و قزلباشان بر مناطق شرقی آناتولی پایان بخشید. این رویداد برجستۀ تاریخ اوایل عهد صفوی از سوی اغلب وقایع‌نامه‌نویسان صفوی به‌شیوه‌ای ناقص و عجولانه گزارش شده است. شکست قاطع قزلباشان و رهبر معنوی آنان در برابر عثمانیان، بدون شک، دلیل اصلی اکراه آنان از پرداختن به جزئیات مرتبط با این رویداد است. مقالۀ حاضر می‌کوشد، با برجسته‌ساختن تصورات و کلیشه‌هایی که از سوی آنان برای توضیح این رویداد مهم اوایل عهد صفوی مورد استفاده قرار گرفته است، روایات وقایع‌نامه‌نویسان صفوی راجع به این نبرد را در معرض یک تفسیر منسجم قرار دهد.»

🔰@SafavidStudies

Читать полностью…

مطالعات صفویه

آیا حکومت صفویه تالیِ شاهنشاهی ساسانی و احیاگر مرزهای تاریخی ایران پس از نهصد سال بود؟!

بخشی از گفتگوی دکتر مقصودعلی صادقی گندمانی با ابراهیم کیانی‌مهر در موضوع «نقش صفویان در شکل‌گیری‌ و احیای هویت جدید ایرانی»* (۳ مرداد ۱۴۰۱).

*. تذکر: عنوان مبهم این نشست اساساً ایراد دارد. دو واژۀ «احیا» و «جدید» در این عنوان نمی‌توانند معنای هماهنگی داشته باشند و ناقض یکدیگرند. اگر هویت جدیدی شکل گرفته، در این صورت احیا معنایی نخواهد داشت. اگر هویتی احیا شده، واضحاً جدید نبوده. بهتر آن بود که از عبارتی نظیر «تجدید هویت» استفاده می‌شد. البته جناب صادقی نیز در آغاز همین نشست با تأکید بر اینکه هویت، مفهومی پیوسته و در تداوم است که پا در گذشته‌های دور دارد، در خلأ شکل نمی‌گیرد و فقط در هر برهه گاه دچار تحولات چشمگیری می‌شود (مانند رسمیت و تغلیب مذهب تشیع در صفویه)، عنوان «هویت جدید» را غیردقیق دانست.

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

بررسی ادعای منوچهر امیری مبنی بر کشف اصطلاح تاریخی یِشیل‌باش در منابع ونیزی (۵)

گزارۀ مدنظر امیری، ترجمه‌ای است از عبارت عربیِ «اصحاب الطيالسة الخضر». طیالسه جمع طیلسان است و از نظر لغوی لزوماً به‌معنای کلاه و دستار نیست و آن را ردا و قبا و در کل لباس نیز معنا کرده‌اند. عده‌ای طیلسان سبز را نماد و کنایه از گروهی خاص از منافقین و بدکاران متظاهر به دین و حتی‌ٰ‌ پیروان برخی ادیان غیراسلامی دانسته‌اند.[۳۱]

صرف‌نظر از معنای عبارت مذکور در حدیث و صحت‌وسقم انتساب آن، بدیهی است که محتوای این کتاب مذهبی و عبارت «صاحبان کلاه سبز» هیچ ربطی به تاریخ صدر صفویه و لفظ یشیل‌باش ندارد. گروهی در یک برهۀ تاریخی با لفظی ترکی نامیده شده‌اند و دیگری، توصیف بخشی از لشکر یک شخصیت آخرالزمانی است که سده‌ها پیش از لفظ یشیل‌باش در احادیث و روایات شیعی آمده است. واضحاً ادعای مترجم محترم در یکسان پنداشتن این دو عبارت خطایی آشکار است، ولی وقتی باوجود آگاهی و تصریح به محتوای کتاب مذکور، صاحبان کلاه سبز را با تأکید و تأیید، بدون کمترین تردید همان یشیل‌باش می‌داند، معلوم می‌شود که صرفاً در پی دستاویزی برای جلای ادعای خود بوده است، آن هم در حالی که برای یافتن لفظ یشیل‌باش در خارج از منابع ونیزی، لازم نبود این‌همه به راه دور برود و در آخرالزمان متوسل لشکر دجال شود.

صرف‌نظر از گزارش‌های ایتالیایی، بارزترین مراجعی که اصطلاح یشیل‌باش در آن‌ها مشهود است، منابع عثمانی است. از میان آن‌ها می‌توان به منشآت السلاطین فریدون‌بیگ منشی (م ۹۹۱ هـ.ق. / ۱۵۸۳ م.)[۳۲]، تواریخ آل‌عثمان اثر لطفی‌پاشا (م ۹۷۱ هـ.ق. / ۱۵۶۴ م.)[۳۳] و تاج التواریخ تألیف خواجه سعدالدین افندی (م ۱۰۰۸ هـ.ق. / ۱۵۹۹ م.)[۳۴] اشاره کرد. از مورخان متأخر نیز می‌توان از خیرالله افندی (م ۱۲۸۳ هـ.ق. / ۱۸۶۶ م.)[۳۵] نام برد.

به‌طور واضح، یشیل‌باش لفظی گمنام نبوده که ذکر آن منحصر به منابع ایتالیایی باشد؛ بلکه دست‌کم از اصطلاحات رایج در عثمانی برای اشاره به ازبکان و شیبانیان بوده که در منابع تاریخی متقدم و متأخر ذکر شده است. در عثمانی برخی گروه‌های مذهبی و جوامع انسانی را بر اساس رنگ پوششِ سر و کلاه آن‌ها نام‌گذاری می‌کردند. مثلاً علاوه بر قزل‌باش و یشیل‌باش، خودشان را آق‌باش (سفیدسر) و گرجی‌ها را قَراباش (سیاه‌سر) می‌گفتند.[۳۶]

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
۳۱- در شمار زیادی از متون حدیث و تفسیر اهل تشیع در موضوعات ظهور و رجعت و قیامت، به این عبارت اشاره شده که برای اطلاع بیشتر می‌توانید به همان‌ها رجوع کنید.
۳۲- فریدون‌بیگ. ۱۲۷۴. منشآت السلاطین. ج. ۱. استانبول: مطبعۀ عامرة. ص ۴۷۴.
۳۳- لطفی‌پاشا. ۱۳۴۱. تواریخ آل عثمان. مصحح و محشیسی: آثار عتیقه موزه‌سی کتابخانه‌سی حافظ کتبی عالی. استانبول: مطبعۀ عامره. ص ۲۳۶.
۳۴- خواجه سعدالدین افندی. ۱۲۸۰. تاج التواریخ. ج. ۲. استانبول: مطبعۀ عامره. ص ۲۲۶.
۳۵- خیرالله افندی. ۱۲۷۳-۱۲۹۲. دولت علیه و سلطنت سنیۀ عثمانیه تاریخی. استانبول: مطبعۀ عامره. ج. ۹: ص ۱۴۴؛ ج. ۱۰: ص ۷؛ ج. ۱۳: ص ۵.
36- Savaş, Saim. 2002. XVI. Asırda Anadolu’da Alevilik. Ankara: Vadi Yayinlari. p. 23.
توجه داشته باشید که املای این نام‌گذاری‌ها تلفظ رایج و راحت آن‌ها در زبان فارسی است و هریک در زبان‌ها و لهجات مختلف اندکی متفاوت تلفظ می‌شوند.

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

بررسی ادعای منوچهر امیری مبنی بر کشف اصطلاح تاریخی یِشیل‌باش در منابع ونیزی (۳)

گری در ترجمۀ عباراتِ ایتالیاییِ مربوط به کلاه شیبانیان و صفویان که ذکر کردم، عبارت Caftan را معادل Berretto قرار داده است.[۱۴] می‌دانیم که Caftan در انگلیسی معادل ردا یا قبا در فارسی است نه کلاه و سرپوش؛ ولی با دقت در متن ترجمه و قیاس آن با متن اصلی می‌توان دریافت که گری آن را معادل کلاه گرفته است. در یک پانویس اشاره کرده که آن را می‌توان Head به‌معنای «سر» نیز ترجمه کرد. این نشان می‌دهد که دست‌کم از معنای لغت ترکیِ «باش» آگاه بوده است.[۱۵] آیا گری که یک مترجم مسلط بر زبان ایتالیایی بوده، از معنای Berretto بی‌خبر بوده و آن را اشتباهاً «خفتان» ترجمه کرده؟ چرا در متنْ آن را Cap یا حتی‌ٰ‌ Head ننوشته؟ ساده‌ترین تبیین آن است که او طبق سلیقۀ خود خفتان را مترادف کلاه دانسته است.

آنجوللو در آغاز فصل هفدهم سفرنامۀ خود به توصیف سرپوش صفویان پرداخته است. نوشته که آن‌ها کلاهی دوازده‌تَرک و سرخ‌رنگ بر سر می‌نهند که در قسمتی که روی سر قرار می‌گیرد پهن است و به‌سمتِ نوکش در بالا باریک می‌شود.[۱۶] بازرگان گمنام نیز توصیفی مشابه آنجوللو دارد. او می‌گوید که صفویان کلاه سرخ‌رنگی دارند که بر روی سر گشاد و به‌سمت بالا دارای دوازده ترک است. وی می‌افزاید که عمامه‌ای نیز روی آن می‌بندند.[۱۷]

به‌جز عمامه، صفویان کلاه سرخشان را گاهی با کلاهخود بر سر می‌نهادند. در همین دو سفرنامه به این نکته اشاره شده است. کلاهخود را Elmetti (جمعِ Elmetto) نوشته‌اند و همراه آن معادل ایتالیایی کلاه و سرپوش را نیز آورده‌اند.[۱۸] چارلز گری آن را "Helmets or Head-Pieces" ترجمه کرده که کاملاً درست است.[۱۹]

همین چهار مورد نشان می‌دهد که منظور گری از Caftan همان Cap است که در ترجمۀ معادل ایتالیاییِ کلاه آورده است. با در نظر گرفتن توصیف کلاه صفویان توسط آنجوللو و سوداگر در ترجمۀ انگلیسی، اگر Caftan را همانند امیری قبا و ردا فرض کنیم، می‌دانیم که بلندجامۀ بالاپوشی همچون قبا را نمی‌توان بر سر نهاد یا عمامه‌ای روی آن بست! از سوی دیگر اشاره به تعبیر درست Red-Heads یا سرخ‌سر برای صفویان در حاشیۀ Red-Caftan، و همچنین ترجمۀ درست معادل ایتالیایی کلاهخود، به‌وضوح بیان می‌دارد که منظور گری از Caftan همان کلاه است نه ردا یا قبا. چراییِ این انتخاب را باید در سلیقۀ شخصی گری دانست.

امیری از آنجا که به متن ایتالیایی دسترسی نداشته، گمان برده که خفتان را ونیزیان نوشته بوده‌اند و گری نیز عین همان را ترجمه کرده است. سپس با بیان اینکه خفتان به‌معنای ردا یا قبا است، آن را اشتباهی از سوی ونیزیان دانسته که کلاه را با ردا خلط کرده بودند و افزوده که منشأ این سهو مشخص نیست.[۲۰] ازاین‌رو کلمات نادرستی نظیر جُبّه، رِدا، قَبا، پوشان و خِفتان را در ترجمۀ Caftan آورده است.[۲۱] برخی همچون عباس‌قلی غفاری‌فرد نیز همین خطای امیری را در تصور اینکه خفتان خطای ونیزیان است، رونویسی و تکرار کرده‌اند.[۲۲]

امیری اگرچه به تصریح گری مبنی بر ذکر تلفظ دقیق یشیل‌باش در حاشیۀ تلفظ‌های مضبوط در سفرنامه‌ها و منظور آن‌ها اشاره کرده، اما او را به‌دلیل عدم ذکر معنا و مأخذ یشیل‌باش، ناآگاه و بی‌خبر از ماهیت و اهمیت این لفظ دانسته است.[۲۳] اولاً در هیچ‌کجای سفرنامه‌ها اصطلاح یشیل‌باش به‌صورت اصلی آن در زبان ترکی نیامده، لذا اینکه گری تلفظ دقیق را در پانویس ذکر کرده و بعلاوه منظور آن را شیبانی‌خان دانسته، خود ناقض ادعای امیری است. معنا و مأخذ نیز برخلاف تصور امیری کاملاً واضح است. در سطور فوق گفتم و اشاره کردم که در همین متون ایتالیایی که جزو مآخذ تاریخ صفویه به شمار می‌روند، به سبزکلاهیِ شیبانیان تصریح شده است. بماند که حتی‌ٰ‌ تصریح گری به واژۀ سرخ‌سر برای Red-Caftan نیز در تغییر نظر امیری مؤثر نبوده است و Caftan را مأخوذ از خفتان فارسی دانسته است.[۲۴]

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
14- Green Caftan: Ibid, 1873, 55, 56, 110, 118, 124; Red Caftan: Ibid, 105, 115, 117, 152, 157, 171, 191, 194, 200, 205, 206
15- Ibid, 152
16- Ibid, 115; Ramusio 1999, 1124
17- Ibidem, 1161; Grey, 206
18- Ramusio 1999, 1124, 1161
19- Grey 1873, 115, 207
۲۰- امیری ۱۳۸۱، ۳۳۸، ۳۹۱
۲۱- نک: همان، ۲۷۱، ۳۳۰، ۳۳۸، ۳۴۴، ۳۴۷، ۳۴۸، ۳۵۶، ۳۹۱، ۳۹۷، ۴۱۲، ۴۳۷، ۴۴۲، ۴۴۸، ۴۵۴، ۴۵۷
۲۲- نک: غفاری‌فرد، عباس‌قلی. ۱۳۷۶. روابط صفویه و ازبکان (۹۱۳ - ۱۰۳۱ هـ.ق.). تهران: وزارت امور خارجه. ص ۵۷.
۲۳- امیری ۱۳۸۱، ۳۳۸
۲۴- همان، ۳۹۰، ۳۹۱

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

بررسی ادعای منوچهر امیری مبنی بر کشف اصطلاح تاریخی یِشیل‌باش در منابع ونیزی (۱)

تأسیس حکومت صفویه در تبریز (۹۰۷ هـ.ق. / ۱۵۰۱ م.) با اعلام رسمیت مذهب تشیع امامیه و تغلیب آن بر متصرفات از سوی صفویان، علاوه بر مقاومت‌های داخلی، به‌مرور دو دشمن مذهبی در شرق و غرب برای صفویان فراهم کرد که با واکنش خود، علاوه بر ممانعت از توسعۀ قلمرو صفویه، به جنگ آن نیز آمدند و البته شاه و لشکر صفوی این سختی‌ها را در راه ترویج تشیع که بدان باور قلبی و اعتقاد راسخ داشتند به جان خریدند. اولی شیبانیان که به‌رهبری محمدشاه‌بخت‌خان، شش سال پس از تأسیس صفویه، با تسلط بر قلمرو سلطان متوفای تیموری یعنی حسین بایقرا، در هنگام اختلافِ اخلاف وی، هم‌مرز صفویان شدند و سه سال بعد در مرو جنگی میان شیبانی‌خان و صفویان درگرفت (۹۱۶ هـ.ق. / ۱۵۱۰ م.) و منتج به شکستی شد که شیبانیان آن را در نبرد غُجدُوان (۹۱۸ هـ.ق. / ۱۵۱۲ م.) جبران کردند. دومی حکومت عثمانی که کاسۀ صبرشان در مقابل اقدامات صفویه سرانجام لبریز شد و پس از قیام سلیم‌شاه یکم با برکناری پدرش سلطان بایزید دوم که به جنگ علیه صفویان اقدام نکرده بود، سیزده سال پس از تأسیس صفویه، در چالدران به نبرد با سپاهیان صفوی پرداختند که بیشینۀشان مواطنان خودشان بودند (۹۲۰ هـ.ق. / ۱۵۱۴ م.).[۱]

پیروان صفویه اغلب با نام قزل‌باش (سرخ‌سر) شناخته شده‌اند که در اشاره به سرپوش آن‌ها است؛ درازکلاهیْ دوازده‌تَرک از جنس پارچۀ سرخ‌فام، گردِ سَر پهن و گشاد و از آن موضع به‌بالا تا نوکْ تنگ و باریک، که اغلب به گِردش عمامه می‌بستند. البته لفظ قزل‌باش به‌مرور زمان معانی دیگری در کنار معنای لغوی به خود گرفت.

بحث اصلی این نوشتار، یک لغتِ مرکبِ ترکیِ دیگر است. در برخی منابع تاریخی، از شیبانیان با عنوان یِشیل‌باش (سبزسر) یاد شده است. علی‌الظاهر عمامۀ سبز منظور است. اما چگونه این لفظ بارمعنای سیاسی یافت؟ عمامۀ سبز، سنتی سابقه‌دار در ماوراءالنهر بود یا ابداع شیبانیان در تقابل با صفویان؟ شیبانی‌ها سبزدستار بودند؟ یا سبزسر نام عموم ازبکان بود؟ به هر روی، ریشۀ این تسمیه درخور بررسی است و نوشتار جداگانه‌ای می‌طلبد. در ادامه ضمن نگاهی به این لفظ در متون ایتالیایی، به نقد و رد ادعای مترجم فقید دکتر منوچهر امیری می‌پردازم که خود را کاشف اصطلاح یشیل‌باش دانسته است.

در اصلِ ایتالیاییِ یادداشت‌های ترجمه‌شده به انگلیسی با عنوان «سفرهای ونیزیان در ایران: روایت سیاحت ایتالیاییان در ایرانِ سده‌های پانزدهم و شانزدهم میلادی»، و برگردان فارسیِ ترجمۀ انگلیسی آن‌ها با نامِ «سفرنامه‌های ونیزیان در ایران»، در ضمیمۀ سفرنامۀ کاترینو زنو (Caterino Zeno) و مکتوبات جووان ماریا آنجوللو (Giovan Maria Angiolello) و نوشته‌جات یک بازرگان گمنام ونیزی، این اصطلاح برای اشاره به شاه شیبانی و لشکرش، به‌صورت‌های مشهود در ذیل آمده که واضحاً مشابه و هریک تلفظی از یشیل‌باش است[۲]:

Leasilbas[3], Lasilbas[4], Iesilbas[5], Casilbas[6], Ieselbas[7].

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
۱- همین فواصل زمانی میان تأسیس صفویه تا همسایگی شیبانیان و جنگ مرو، نبرد چالدران و در پی آن انتقال خلافت اسلامی از قاهره به استانبول، ناقض تصور غلطی است که می‌پندارد صفویان برای تمایز از قدرت‌های سنی‌مذهب همسایه (حکومت شیبانی و خلافت عثمانی) و یا در کل برای عدم استهلاک در دنیای سنت تشیع را مطرح کردند. شاه‌اسماعیل باور قلبی به تشیع داشت و خود را مأمور به امر الهی و دارای رسالت آسمانی برای ترویج آن می‌دانست. بروز مقاومت‌های داخلی و تشدید رقیبان خارجی در واکنش به تغییر مذهب، که مسیر ابقای حاکمیت را سخت‌تر کرد، آشکارا ناقض تصور وجود هرگونه مصلحت‌اندیشی سیاسی در ذهن نوجوانی است که از کودکی تحت تربیت سران قزل‌باش بود.
۲- در ترجمۀ فارسی نک: امیری، منوچهر، مترجم. ۱۳۸۱. سفرنامه‌های ونیزیان در ایران. برگردان فارسی ترجمۀ انگلیسیِ چارلز گری. ۱۸۷۳. تهران: خوارزمی. ص ۲۷۲، ۳۳۸، ۳۹۸، ۴۴۹، ۴۵۸.
3- Ramusio, Giovan Battista. 1999. Delle Navigationi et Viaggi. Giulio Einaudi editore 1978-88, collana I Millenni, a cura di Marica Milanesi. 6 Vol. edizione elettronica: E-text. p. 1448.
4- Ibidem, 1448-1449
5- Ibidem, 1122, 1124, 1125. also in English translation: Jesilbas (Grey, Charles, trans & ed. 1873. Travels of Venetians in Persia: A Narrative of Italian Travels in Persia in the 15th and 16th Centuries. London: The Hakluyt Society. p. 110, 115, 117).
6- Ramusio 1999, 1140
7- Ibidem, 1158, 1161, in English Translation: Jeselbas (Grey 1873, 207).

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

نگاهی به دو تلقی از تشکیل حاکمیت صفوی / دکتر علی اَنوشَهر

تأسیس دولت صفوی [در ۱۵۰۱ م. / ۹۰۷ هـ.ق.] توسط شاه‌اسماعیل اول (۱۴۸۷-۱۵۲۴ م. / ۸۹۲-۹۳۰ هـ.ق.) اساساً، در سدۀ بیستمِ میلادی به‌عنوان لحظه‌ای سرنوشت‌ساز در موجودیت ایران تلقی شد. برخی محققان، تشکیل دولت صفوی را لحظۀ باززاییِ هویتِ سیاسیِ ایرانی می‌دانند که از زمان فروپاشیِ شاهنشاهیِ ساسانی تحت سلطۀ «عرب» یا «ترک-مغول» قرار گرفته بود. حامیان این موضع، اغلب به‌دستاویزِ استدلال‌های قومی‌نژادیِ سدۀ بیستم میلادی، سعی در تأکید بر عنصرِ «آریایی» داشته‌اند؛ چه در خودِ سلسلۀ صفویه (مثلاً، تأکید بر پوست روشن و رنگ چشم و موی شاه‌اسماعیل یا خاستگاه کردی نیای این خاندان در قرون وسطا، با توجه به اینکه کردی در زبان‌شناسی مدرن زبانی «ایرانی» نامیده می‌شود) و چه در اشاره به حضورِ [اقلیتِ] پیروان صفویه از مناطق ایرانی (مانند تالِش در سواحل خزر) در مقابلِ [اکثریتِ] آن‌ها، که از مناطق ترکی یا آناتولی آمده بودند. بدیهی است که چنین تصوراتی از ناسیونالیسمِ قومی کاملاً نابه‌هنگام و بی‌ربط به دورۀّ موردِبحث است.[۱]

نظرگاه دیگر، در دنبالۀ دیدگاه قبلی بحث نمی‌کند، بلکه سعی دارد با نگاهی نو نظر دهد. این گروه استدلال می‌کنند دولتی که با غلبۀ صفویه تشکیل و با تحمیل تشیع دوازده‌امامی همگون شد، اساساً ایران را از بقیۀ جهانِ اسلام متمایز کرد و بدین‌سان زمینه‌ساز دولتِ ملیِ مدرنِ ایران در آینده شد. اگرچه این استدلال ممکن است در نگاه اول شایسته به نظر برسد، اما در یک بررسی دقیق‌تر، استدلالی ازهم‌گسیخته است؛ زیرا دوره‌ای حیاتی و بسیار مهم یعنی امپریالیسم اروپاییِ سدۀ نوزدهم و اوایل سدۀ بیستم را در یک جهشْ به‌کلی جا گذاشته است. هیچ‌گونه تبارشناسی‌ِ ایران مدرن نمی‌تواند از اهمیت نیمه‌استعمار روسی و بریتانیایی در ایران و علاقۀ سودورانۀ آن‌ها به ابقای تمامیت ارضی ایران قاجاری (و دولت ملی جدید افغانستان) به‌عنوان منطقۀ حائل میان قلمرو بریتانیا و روسیه چشم بپوشد و آن را نادیده بگیرد.

به‌طور خلاصه، هردو استدلال به‌نفع تلقی قدرت‌گیری شاه‌اسماعیل به‌عنوان لحظۀ پیدایش دولت ملی مدرن ایران، در چارچوب محدود و نابه‌هنگامِ زمان‌پریشانه و غیرتاریخیِ ناسیونالیسم عمل می‌کنند. در حقیقت، اهمیتِ تاریخیِ واقعیِ صفویان، صرفاً در نقشی که آن‌ها در غایت‌شناسی دولت ملی مدرن ایفا کردند نیست، بلکه در آنچه این سلسله در زمینۀ خاص خود بر آن دلالت می‌کرد نهفته است.

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
[تذکر: مشخصات آثاری که به‌زبان فارسی تألیف یا ترجمه شده‌اند ولی در کتاب‌شناسیِ متن اصلی این مقاله به انگلیسی آمده‌اند را به فارسی برگردان کرده‌ام.]

1- Babinger, Franz, ‘Schejch Bedr ed-din, der Sohn des Richters von Simaw: Ein Beitrag zur Geschichte des Sektenwesens im altosmanischen Reich’, Der Islam 11 (1921), pp. 1–106.
هینتس، والتر. ۱۳۶۱. تشکیل دولت ملی در ایران، حکومت آق‌قویونلو و ظهور دولت صفوی. ترجمۀ کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی؛ سرور، غلام. ۱۳۷۴. تاریخ شاه‌اسماعیل صفوی. ترجمۀ محمدباقر آرام و عباس‌قلی غفاری فرد. تهران: مرکز نشر دانشگاهی؛ مجیرشیبانی، نظام‌الدین. ۱۳۴۶. تشکیل شاهنشاهی صفویه، احیای وحدت ملی. تهران: دانشگاه تهران. به‌خصوص ص ۲۴۵-۲۴۹؛ پارسادوست، منوچهر. ۱۳۸۱. شاه‌اسماعیل اول، پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی. تهران: شرکت سهامی انتشار.
۲- مینورسکی، ولادیمیر. ۱۳۳۴. سازمان اداری حکومت صفوی، تحقیقات و حواشی و تعلیقات مینورسکی بر تذکرةالملوک. ترجمۀ مسعود رجب‌نیا. تهران: انجمن کتاب؛ سیوری، راجر. ۱۳۶۳. ایران عصر صفوی. ترجمۀ احمد صبا (کامبیز عزیزی). تهران: کتاب تهران.

مأخذ: مقالۀ «پیکرۀ سیاسی و ظهور صفویان.» رک:
Anooshahr, Ali. 2021. “The body politic and the rise of the Safavids.” In The Idea of Iran, V. 10: Safavid Persia in the Age of Empires, pp. 13-28. London: Bloomsbury. p. 13.

🔰 @SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

● تأثیر ظهور صفویه بر جایگاه زبان پارسی و فرهنگ ایرانی در آسیای مرکزی / برتولد اشپولر*

«رود جیحون مرز میان ایران و آسیای مرکزی شد. ناحیۀ جنوبی این رود نه‌تنها مرز سیاسی بود بلکه یک مرز مذهبی نیز به شمار می‌رفت. ماوراءالنهر و قسمت عمدۀ ماندگاه‌های شرقی ایران - تقریباً آنچه اکنون افغانستان و تاجیکستان است - سنی ماند و ایران شیعه شد. با وجود آنکه سد کاملی در برابر انتشار فرهنگ ایرانی به داخل آسیای مرکزی در قرن‌های آینده وجود نداشت، همین اختلاف مذهب مانع این انتشار بود. فرهنگ ایرانی که به‌وسیلۀ نیروهای بومی در هندوستان همچون در ماوراءالنهر قالب‌ریزی شده بود، به‌طور کلی به‌صورت مستقل و بدون ارتباط مستقیم با فرهنگ فلات ایران گسترش یافت. دیگر به‌سادگی امکان آن نبود که آثار ادبی و کمتر از آن آثار کلامی را از ایران بگیرند و بر گردۀ آن آثار محلی را به وجود آورند. با وجود این نمونه‌های قدیمی ایرانی در این ناحیه نفوذ و تأثیر داشت ولی مبادلۀ زنده و همراه با توسعۀ پیوسته به هر صورت منقطع شده بود. به‌دلایلی باید گفت که همین امر به‌صورت عمده مسئول انحطاط مشهود به زبان فارسی در ماوراءالنهر بوده و سبب شده است که از آن پس زبان ترکی به‌عنوان زبان اهل‌سنت زبان ویژۀ قسمت باختری آسیای مرکزی جز کوهستان‌های تاجیکستان شود. این تغییر زبان و سست شدن ارتباط با فرهنگ ایرانی، مایۀ پایین آمدن تدریجی سطح فرهنگ این ناحیه شد و آن را از تراز عالی که در قرون وسطا با توسعۀ فرهنگی فراهم آمده بود فرود آورد.»[۱]

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
۱- آرام، احمد، مترجم. ۱۳۸۱. تاریخ اسلام پژوهش دانشگاه کمبریج. ۱۹۷۷. تهران: امیرکبیر. ص ۶۱۱ و ۶۱۲.
*. در چاپ و ترجمۀ فارسی این اثر، نام نویسندگان در آغاز کتاب آمده ولی قید نشده که چه‌کسی هریک از فصول و مباحث را نوشته است. ازاین‌رو مأخذ ترجمه را از اصل کتاب که به‌زبان انگلیسی است نقل می‌کنم:
Spuler, B. 1977. Central Asia from the sixteenth century to the Russian conquests. In P. Holt, A. Lambton, & B. Lewis (Eds.), The Cambridge History of Islam. V. 1A: The Central Islamic Lands from Pre-Islamic Times to the First World War (pp. 468-494). Cambridge: Cambridge University Press. p. 468.

🔰@SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…

مطالعات صفویه

تعبیر «انقلاب» برای ظهور صفویه

محمدعارف ابن حاج محمدشریف ارزنةالرومی یا ارض‌رومی، معروف به اسپناقچی پاشازاده یا محمدعارفِ مترجم (م ۱۳۱۰ هـ.ق. / ۱۸۹۳ م.)، منشی و مترجم ترکیِ دربار ناصرالدین‌شاه در دارالترجمۀ رسمی دولت قاجاریه بود که از عثمانی به ایران آمده بود.

بسیاری از متونی که در عهد قاجار از ترکی عثمانی به فارسی ترجمه شد به‌‌اهتمام محمدحسن‌خان اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات و رئیس دارالترجمۀ ناصری بود که تلاش‌های زیادی در این راه انجام می‌داد و منشیان و مترجمان را به تألیف و ترجمه ترغیب می‌کرد.[۱] یکی از کارکنان پرکار و پرتألیف اعتمادالسلطنه، اسپناقچی پاشازاده بود. او در طول مدتی که در ایران به سر برد، آثار متعددی را ترجمه یا تألیف کرد. هشتمین اثر او «انقلاب [في] الإسلام بین الخواص والعوام» نام دارد که نوشتن آن را به‌پیشنهادِ اعتمادالسلطنه در ۱۳۰۷ هـ.ق. / ۱۸۹۰ م. آغاز کرد و آن را به‌نام شاه قاجار که به مطالعۀ کتب تاریخ علاقۀ وافر داشت نگاشت و به وی تقدیم نمود. محتوای کتاب مذکور سقوط دولت بایندریه (آق‌قویونلو)، ظهور صفویه، تاریخ زندگانی و نبردهای شاه‌اسماعیل یکم صفوی و سلیم‌شاه یکم عثمانی و به‌طور کلی شامل مهم‌ترین وقایع تاریخی در فاصلۀ سال‌های ۹۰۵ هـ.ق. تا ۹۳۰ هـ.ق. است. پاشازاده در این اثر از منابع مختلف فارسی و ترکی بهره برده و ضمن نقل و ترجمۀ آن‌ها، نظر و دیدگاه خود را نیز افزوده است که بعضاً نادرست و قابل نقد و بررسی است. در کل ارزش برجسته و اهمیت اصلی این کتاب، ترجمۀ متون دست‌اول ترکی به زبان فارسی است که مطالعۀ آن‌ها را برای محققان تسهیل کرده است.[۲]

عبارت «إنقلاب في الإسلام» یا «إنقلاب الإسلام» در عنوان کتاب، با موضوع و محتوای آن مرتبط است. واضحاً منظور مؤلف از به‌کارگیری کلمۀ «انقلاب»، فقط بارمعنای منفی آن است. مقصود پاشازاده از انقلاب در اسلام، ظهور صفویه و بروز دشمنی مذهبی کینه‌توزانه با عثمانی است که به تحولی منفی در جهان اسلام انجامید و نه یک دگرگونی مثبت؛ زیرا به‌باور او باعث ریخته‌شدن خون مسلمانان و کشتار سنی و شیعه در قلمرو هردو حکومت شد. همچنان‌که در نیمۀ دوم عنوان، یعنی عبارت «بين الخواص والعوام» از شکلِ جمعِ زوج‌اصطلاحِ «خاصه و عامه» استفاده کرده که به‌طور رایج در منابع اسلامی به اختلافات دو مذهب اصلی اسلام اشاره دارد (الخواص: شیعیان؛ العوام: سنیان).[۳]

واژۀ انقلاب در زبان عربی مترادف مصطلح خود در فارسی نیست.[۴] به مفهوم مدرنی که ما از انقلاب (Revolution) در زبان فارسی می‌شناسیم، در زبان عربی «الثورة» گفته می‌شود. این مفهوم در ترکی عثمانی معادل خود را داشت و به آن «اختلال» می‌گفتند که در ترکی استانبولی جای خود را به دِوْریم (Devrim) داده است.[۵]

•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشت‌ها:
۱- دهقانی، رضا. ۱۳۹۰. «ضرورت‌ها و راهکارهای ترجمۀ متون تاریخی عثمانی به فارسی.» پژوهش‌نامۀ انتقادی متون و برنامه‌های علوم انسانی ۱۱(۲۳). ص ۸ و ۹.
۲- برای آگاهی بیشتر دربارۀ مؤلف نک: اسپناقچی پاشازاده، محمدعارف. ۱۳۷۹. إنقلاب الإسلام بين الخواص والعوام. به‌کوشش رسول جعفریان. قم: دلیل ما. ص ۹-۱۴.
۳- همان، ۱۳
۴- همان
۵- کسرایی، محمدسالار. ۱۳۸۹. «انقلاب: تحولات مفهومی یک واژه» دانشنامۀ علوم اجتماعی ۱(۳). ص ۱۲۴؛ ریاحی، محمدامین. ۱۳۶۹. زبان فارسی در قلمرو عثمانی. تهران: پاژنگ. ص ۲۶۰.

🔰@SafavidStudies | مطالعات صفویه

Читать полностью…
Подписаться на канал