ارتباط بامدیر درتلگرام t.me/HOS_SE_IN فال حافظ👇 http://dl.payamneshan.com/Fal.html سرای شعر (شوریده دلان) گلچینی ازبرترین ونابترین اشعارکهن ومعاصربا زیباترین اهنگهای خاطره انگیز و موزیک ویدیوهای جذاب
عشق یعنی کودِتایِ چِشمٰانِ تودرقلب من
🫂🫶♥️
@eshgho_labkhand401
/channel/eshgho_labkhand401
فوق العاده عالیه😍
با خیالت مینشینم نیمه شب در خلوتم
تا ببینم روی ماهت، تشنهی یک فرصتم
داغ دلتنگی نشسته بر دلم از دوری ات
لحظهها را میشمارم، میخکوب ساعتم
کاش بودی رو به رویم ای رفیقِ راه دور
تا که میگفتم برایت مو به مو از غربتم
روز رفتن دفتر شعری سپردی یادگار
شاعری کردن به یادت، گشته اکنون عادتم
در تمام خاطراتم ردپایی از تو هست
با مرور خنده هایت، این چنین بی طاقتم
چون سرابی در کویر از دور، سوسو میزنی
تا بنوشم از نگاهت، تشنه و پر حسرتم
ای که همچون نقش رستم بر دل من حک شدی
درد هر تیشه کشیدن، شد تمام لذتم
جز تو در رویای خود دعوت نکردم دلبری
من هم آیا لحظه ای در خوابهایت دعوتم؟
#حمیدرضا-قبادی-زاد
@onlyshear
مراقبِ کسی باش که دوستش داری؛
قلب همیشه درهایش باز نخواهد ماند.
- جلیل خلیل جبران
@onlyshear
▫️
سوخت دل، اما غبارِ کینه از کس بر نداشت
حیرتی دارم از این آتش که خاکستر نداشت...
#آذر_بیگدلی
.
حریصی، ظالمی، بی منطقی، دنبال آزاری
تو هم فهمیدهای من عاشقم، فهمیدهای آری
به غیر از سال ها دلتنگی و تشویش و بی خوابی
مگر چیزی میان ماست؟ حاشا کن که حق داری
تو مشهوری به زیبایی و مغروری به یکتایی
شبیه من ولی هستند انسان های بسیاری
شبیه من که دلتنگم شبیه من که ناچارم
هنوز از عشق می گویم، از این بد تر چه اقراری
بگو، عیبی ندارد، شکوه کن از عشق، طوری نیست
اگر مانند من هرشب تو هم تا صبح بیداری...
سیدتقی سیدی
@onlyshear
جانِ من بسته به بوس لب جان پرور توست
بر لبم نِه لب و رحم آر که جانم به لب است!
وصال شیرازی
لمس نفس هایت
ضربان قلبــم را
به شماره مےاندازد
تـــــــو آرام آرام نفس بکش
من لحظه به لحظه
دیوانه ات مےشوم.❤️
درود بر شما عزیزان در کانال ادبی سرای شعر پایدار باشید😍
@onlyshear
مهرت نشسته است عزیزم به جان من
روشن شده ست با گل رویت جهان من
جان می دهم به شوق وصال تو هرنفس
دیگر مکن به آتش هجر امتحان من
#اسماعیل_پورجهـــــانی
(جهـــــانی)
زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت
که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت
منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق ...
گذشتهام از فلک هم به نردبان سکوت
نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم
که عهد عهد غم است و زمان زمان سکوت
معینی کرمانشاهی
.
دلتنڪَیِ شب
از جایی آغاز میشود
ڪه باور میڪنی
هیچ ڪس را نداری
برای همراهیِ بیخوابیهایت...!!
#علی_سلطانی
اینجا همان دمی است که زود دیر میشود
گاهی به رغم تشنگی عشق، عاقبت
با حسرتی فقط، عطشت سیر میشود
گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود
بی رحم چون کمان کمانگیر میشود
گاهی همان گلی که به دل پروراندیش
خارش به سینه ات چه نفس گیر میشود
گاهی که آرزوست بغل سازیش به مهر
تنها سراب اوست که تصویر میشود
گاهی نیایشت که فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت، به دلت تیر میشود
گاهی صدای بارش باران که دلرباست
با چتر تک سواره چه دلگیر میشود
گاهی که ضرب و جمع به راهی نمی رسد
من کم شوم ز یار، چه تفسیر میشود
گاهی مسیر عشق، ز پیکار عقل و دل
از تیزی و خطر، چو شمشیر میشود
گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
باید نشست و دید، چه تقدیر میشود..
دچار باید بود
دچار معشوقه اے وفادار
معشوقه اے
مجنون تر از مجنون
و لیلا تر از لیلا
ڪه هم دل را که هم دلتنگے را
که هم آغوش را
عاشقانه مے فهمد .....
#فرزانه_طالبی_پور
دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو
نخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز من
نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو
من آن دیوانه بندم که دیوان را همیبندم
زبان مرغ میدانم سلیمانم به جان تو
سخن با عشق میگویم که او شیر و من آهویم
چه آهویم که شیران را نگهبانم به جان تو
اگر بیتو بر افلاکم چو ابر تیره غمناکم
وگر بیتو به گلزارم به زندانم به جان تو
_مولانا
زندگی مجموعهای از رنج و حسرتهای ماست
آه از این دنیا که لبریز از شکایتهای ماست
کاش جای شرم، گاهی دل به دریا میزدیم
این که تنهاییم، تاوان خجالتهای ماست
از خدا میخواستم جام شراب عشق را
این خمار غصه تاثیر عبادتهای ماست!
از دویدنهای ما این چرخ، چرخیدن گرفت
آه، بازار زمین گرم از مصیبتهای ماست!
بیقراریهای من، حاضرجوابیهای دوست
شعرهای خواجه سرشار از حکایتهای ماست!
#حسین_دهلوی
چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
خیام
موزیک ویدیویی بسیار زیبا از لیلا فروهر تقدیم شما
عالیه حتما ببینید
@onlyshear
لبخندِ تو آمیزهای از شرم و سکوت است
انگار لبت غنچهی باغ ملکوت است
من دست به سوی تو برآوردهام ای ماه!
این مست درختیست که در حال قنوت است
این خاک به بارانِ نگاه تو بهاریست
ای عشق! بدون تو جهانم برهوت است
بر مستی ما خرده مگیرید رفیقان
این سکر تماشای جلال و جبروت است
«پرسیدیام از عشق و جوابی نشنیدی»
پژواک صدای تو سکوت است، سکوت است
@onlyshear
احسان_انصاری
من بلد نیستم از عشق پشیمان بشوم
پای تو مانده ام آنقدر که ویران بشوم
منم و شهر حسودان ، منم و این همه بغض
بغلم کن که در آغوش تو پنهان بشوم
ابرم و بر تن تنهایی خود می بارم
دوست دارم که بر اندام تو باران بشوم
باش و بی رحم تر از ارتش نازی ها باش
تا در اشغال تو یک عمر لهستان بشوم
من دیوانه به امید تو عاشق شده ام
تو بلد باش مرا تا کمی آسان بشوم
من خودم را بلدم، غیر جنون راهی نیست!
کمکم کن که در آغوش تو درمان بشوم
عهد بستم که کنار تو به پایان برسم
من بلد نیستم از عشق پشیمان بشوم
#علی_صفری
#یادآوری...
بہ هرجا ناتوان دیدے توان باش
بہ سود مردم خامُش زبان باش
ستمڪش را اگر دیدے بر آشوب
ستمگر را چو مُشتے بر دهان باش
تو عمرے در هواے خویش بودی
زمانے هم بہ فڪر دیگران باش
#سعدے
بامن بمان و حرف دلت رادوتا نکن
در شهر من علیه دلم کودتا نکن
حالا که از بهشت تو جا مانده ام، مرا
در پای ایستگاه جهنم رها نکن
بگزار پا به شعر من ای حس ناگریز
فکر ردیف و قافیه های مرا نکن
حق من این نبود دور از تو بشکنم
حقم اگر فراق تو باشد ادا نکن
کردی دعای صبر...دعایت مرا شکست
در حق هیچ آیینه ای این دعا نکن
با ابرهای معجزه بر روح من ببار
جغرافیای قلب مرا بر ملا نکن...
لاادری
.
او رفت اما عطری از گیسوی او باقیست
ته استکانی از می مینوی او باقیست
دامن به دست باد داد و گفت بادا باد
شعری به یاد دیده ی آهوی او باقیست
هر چند خالی جام مینای من از او شد
رویای وصل چهره ی دلجوی او باقیست
بر روی احساس لطیف کوچهی باران
گرمای آغوش و شمیم بوی او باقیست
او نیست اما من پرم از خاطرات او
دیوانه ای در کوچه های کوی او باقیست
او رفت و دل ماند و نگاه خیره بر کوچه
احساس لبریز از رخ جادوی او باقیست
#مجتبی_رجبی_راوندی
نامه ات را هنوز میخوانم...
گفته بودی بهار میآیی...
مینویسم قطار اما تو...
با کدامین قطار میآیی؟...
#علیرضا_آذر
به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم
به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم
چو مردم از تن و جان وارهاندم از زندان
به عشق زنده شوم جاودان به جان مانم
به مرگ زنده شدن هم حکایتیست عجیب
اگر غلط نکنم خود به جاودان مانم
در آشیانهٔ طوبا نماندم از سر ناز
نه خاکیم که به زندان خاکدان مانم
ز جویبار محبت چشیدم آب حیات
که چون همیشه بهار ایمن از خزان مانم
غبار چشمهٔ حیوان حجاب ذوالقرن است
به خضر گو تو اگر پیر، من جوان مانم
چه سالها که خزیدم به کنج تنهایی
که گنج باشم و بی نام و بی نشان مانم
دریچههای شبستان به مهر و مه بستم
بدان امید که از چشم بد نهان مانم
به خشت و گل نه فرود آمدی سرم، گفتی
که در سراچهٔ امکان به لامکان مانم
به امن خلوت من تاخت شهرت و نگذاشت
که از رفیق زیانکار در امان مانم
به شمع صبحدم شهریار و قرآنش
کزین ترانه به مرغان صبحخوان مانم
استاد شهریار
نامت چه شاعرانه
در قلب من تکرار میشود
و در هر دَم و بازدم احساس
آرام تر از خیال
و شاعرانه تر از هر غزل
مهمانِ لحظه های منی
#امیر_محمدی
.
سرم بر شانهی ؏شـق اسٺ
و قلبم بسٺرِ غم نیسٺ
همین حسی ڪه دارم هم
برای ؏ـاشقی ڪم نیسٺ
ٺویی آرامش جانم
به وقٺ بیقراریها
سٺون خانهی قلبم
نباشی قرص و محڪم نیسٺ...!!
#مریم_حاج_علیان
درتمام شعرهایم...
میخواهم در آغوش بکشم تورا...
دیگر واژه ها هم...
برای دوست داشتن...
تو کم آوردند...
#مژگان_بوربور
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار
بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
سعدی
پرسیدم
بهار چیست....؟
ڪَـفت : امیدوارے دانهاے
در دل خاڪ سرمازده..!
"شوق ؏شـقی "
در جان خستهےِ آدمیزادے ..!!
#معصومهصابر
در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس
یاد میدار آنکه: هستی هر نفس با دیگری
ای که بییاد تو هرگز بر نیاوردم نفس
میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان
نی غلط گفتم، نباشد شمع را خود پیش و پس
غافلست آنکو به شمشیر از تو میپیچد عنان
قندرا لذت مگر نیکو نمیداند مگس؟
کویت از اشکم چو دریا گشت و میترسم از آنک
بر سر ایند این رقیبان سبکبارت چو خس
یار گندم گون بما گر میل کردی نیم جو
هر دو عالم پیش چشم ما نمودی یک عدس
خاطرم وقتی هوس کردی که: بیند چیزها
تا ترا دیدم، نکردم جز به دیدارت هوس
دیگران را از عسس گر شب خیالی در سرست
من چنانم کز خیالم باز نشناسد عسس
اوحدی، راهش به پای لاشهٔ لنگ تو نیست
بعد ازین بنشین که گردی بر نخیزد زین فرس
#اوحدی
ای در دل من
میل و تمنّا ,همه تو !
واندر سر من
مایهٔ سودا ,همه تو !
هر چند
به روزگار ,در می نگرم
امروز ,همه تویی ,و فردا
همه تو !
#مولانا