@Nashraasoo فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیقتر به مباحث امروز تماس با ما: 📩 editor@aasoo.org 🔻🔻🔻 آدرس سایت: aasoo.org اینستاگرام: instagram.com/NashrAasoo فیسبوک: fb.com/NashrAasoo توییتر: twitter.com/NashrAasoo
«چه کسی از مصرف بیرویّه و اتمام منابع طبیعی آسیب میبیند؟ شاید بگوییم که این سیاست به آدمهایی که ۳۰۰ سال دیگر و بعد از آن به دنیا میآیند صدمه میزند. با وجود این، سیاستهای اقتصادی صرفاً بر سطح زندگی تأثیر نمیگذارد؛ این سیاستها بر این مسئله هم تأثیر میگذارد که چه کسانی وجود خواهند داشت.»
aasoo.org/fa/articles/5012
@NashrAasoo 🔻
«با کمی تردید»: ۶ ــ انقلاب سیاسی یا اجتماعی؟🔺
🎙 گفتوگوی فهیمه خضرحیدری و حسین قاضیان
🎧 «با کمی تردید»: ۱ــ پنجاهوهفتیها
🎧 «با کمی تردید»: ۲_ انقلاب زنان
🎧«با کمی تردید»: ۳ــ دوگانهی داخلنشین و خارجنشین
🎧 «با کمی تردید»: ۴ــ شهر موازی
🎧«با کمی تردید»: ۵ــ مادران دادخواه
🔸 پادکستهای آسو را در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
اگر از آزادی بیان دفاع نکنیم کارمان به زندگی در استبداد ختم میشود
مارگارت اتوود
«مخالفان سانسور اغلب مجبور میشوند از آثاری دفاع کنند که در شرایط عادی آنها را به طرز کوبندهای نقد میکردند. اما این دفاع ضروری است چرا که در غیر این صورت صدای همه ما را خفه خواهند کرد.»
@NashrAasoo 💭
«شهرهای بمبارانشده، کودکان جانباخته، زندانهای مخوف و صف طولانی آوارگان. جهان بیش از یک دهه سوریه را با این تصاویر مشاهده کرد: تصاویری که در کنار عکسها و گزارشهای خبری، در رمانها، داستانهای کوتاه و شعرهای نویسندگان سوری هم برای مردم جهان منتشر میشد. سرکوب خشونتآمیز اعتراضات و آزار و اذیت مخالفان، بسیاری از نویسندگان سوری را مجبور به ترک کشور کرد. این نوشتار نگاهی است به ادبیات سوریه پیش از جنگ داخلی این کشور و در سالهای پس از آن که به سقوط رژیم اسد انجامید.»
aasoo.org/fa/articles/5082
@NashrAasoo 🔻
فهیمه اکبر، صدای گمنام موسیقی گیلان
تصویر فریده لاشایی از آواز او این است که «فهیمه خانم میخواند و تمام رشت دم میگرفت، زیرا که عصر عصر خوشصدایان بود. دستهجمعی با ریتمی تند، ریتم والس، فریاد بر میآوردند: گیلان جان، آی گیلان، تاج سر خوشگلان.»
@NashrAasoo 💭
بشنوید: یک کتاب: «توهمات دموکراتیک: رسانهها چطور دموکراسی را بیمعنا میکنند و از دست ما چه کاری برمیآید؟»
📚 «تا حدود یک دههی قبل، بسیاری از نظریهپردازان گمان میکردند که گسترش رسانهها به تقویت دموکراسی میانجامد، اما در سالهای اخیر بسیاری از رسانهها با ترویج نگرشهای افراطی به مانعی در برابر ژرفاندیشی و گفتوگو تبدیل شده و دموکراسی را تضعیف کردهاند. رسانهی دموکراتیک چه ویژگیهایی دارد و چگونه میتوان چنین رسانههایی را ایجاد کرد؟
در این قسمت از پادکست «یک کتاب» در گفتگو با عرفان ثابتی، پژوهشگر علوم اجتماعی، به معرفی و بررسی کتاب «توهمات دموکراتیک: رسانهها چطور دموکراسی را بیمعنا میکنند و از دست ما چه کاری برمیآید؟» به قلم ناتالی فنتون میپردازیم.»
▪️پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
آواز و آوازههای بند زنان اوین 🔻
✍️ «بند زنان سیاسی اوین»، محصور در میان تپههای کوهپایهی البرز در شمال تهران، حدود چهل سال است که به این نام شهرت دارد. چند بار از این تپه به آن تپه نقل مکان کرده است اما مقامهای مسئول پسوند «سیاسی» را به آن اضافه نکردهاند چون ادعا میکنند که «ما زندانی سیاسی نداریم»!
✍️ در زمستان ۱۳۸۶، ۳۳ نفر از فعالان جنبش زنان هفت روز در بند ۲۰۹ زندان اوین زندانی بودند. ژیلا بنییعقوب در خاطراتش از این دوران مینویسد: «برای افزایش روحیه به طور دستهجمعی سرود میخواندیم. از سرودهای خیلی قدیمی انقلابی تا سرودهای تازهی جنبش زنان، از جمله سرود کمپین یک میلیون امضا: "ای زن تو ای همراهم/ آزادگی رؤیایم...". آوازهای آنها نه تنها زندانبانان و بازجویان را برآشفته کرده بود، بلکه موجب شاکی شدن گروهی از مردان گروه القاعده شده بود که در راهروی دیگر بند ۲۰۹ زندانی بودند و از این ۳۳ زن به مسئولان زندان شکایت میبردند که: آواز حرام این زنان باعث گناه آن مردان میشود!» ... پس باید صدای زنان را خاموش کرد تا مردان گناه نکنند!
✍️ زنان زندان اوین از دههها قبل در زندان آواز میخواندهاند. سیمین هژبر پس از هر بار شلاق روزانه، به لهجهی لری برای همبندیانش آواز میخواند، شهرزاد (بازیگر فیلمفارسی) بهرغم بیاعتناییِ بعضی از همبندیهای سیاسیاش آواز میخواند، مریم پس از آزادی از زندان خوانده بود: «قفس را بسوزان/ رها کن پرندگان را...». صدیقه وسمقی، اسلامپژوه، در کنار مهوش شهریاری، شهروند بهائی، در حیاط اوین، زیر آسمانی که زندان را به جهان وصل میکند، سر داده بود: «تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی». در میانهی جنبش «زن، زندگی، آزادی» وقتی نیلوفر حامدی، الهه محمدی و نسیم سلطانبیگی دلشان تنگ میشود، از پشت تلفن زندان با خوانندهی محبوبشان میخوانند «با بوسه میخم کن / بیخ این دیوار / که سفرناکم...». در فیلمهایی که اخیراً پخش شد سپیده قلیان و همبندیانش پایکوبان میخوانند: «غوغا میشویم، میخروشیم /دست در دست هم فریاد میزنیم آزادی، آ...زا...دی»،
به گفتهی محبوبه رضایی، فعال سیاسی پادشاهیخواه در بند زنان سیاسی اوین، «شبی که حکم اعدام پخشان عزیزی صادر گردید، پخشان کِل میکشید و ما با رقص فریاد میزدیم: سر برود، جان برود، آزادی از بین نرود.» آوازها و پایکوبیهای مقاومت.
@NashrAasoo 💭
دیوید لینچ و «رؤیای آمریکایی» 🔻
✍️ لینچ فیلمسازی بود که دروازههایی به ساحتهای دیگری از زندگی را یافت، و با چنان لذتی به جستوجو و کاوش در آنها پرداخت که گویی نواحی تحریکپذیر و شهوتزای بدنِ انساناند. او یک سورئالیستِ آمریکاییِ بزرگ بود اما چنان بینش و نگرش متمایزی داشت که به چیز دیگری تبدیل شد: یک افسانهسرای بزرگ، دگراندیش بزرگی که مخالف سبک روایی بود و خط داستانیِ آثارش چندشاخه میشد و سِیری غیرمنطقی و پیچ و گرههایی عجیبوغریب داشت. لینچ بیهمتا بود زیرا سنت تجربهگرایی در فیلمهایی مثل «سایههای نیمروز»، اثر مایا دِرِن و الکساندر هَمید، را با فیلمهای تجاریِ جریان اصلی پیوند داد و این سنت را با فیلم نوآرهای عامهپسند، سریالهای آبکی، کمدیهای اغراقآمیز و پرزرقوبرق، فیلمهای مهیج شهوانی و فیلمهای ترسناک فراطبیعی به هم آمیخت.
✍️ دیوید لینچ به چه هنرمندی بیشتر از بقیه شباهت داشت؟ شاید لوئیس بونوئلِ آوانگارد در دههی ۱۹۲۰، داگلاس سیرک در هالیوود دههی ۱۹۴۰ و آلخاندرو خودوروفسکیِ هنجارشکن در دههی ۱۹۷۰. یا شاید ادوارد هاپر (که نقاشیاش با عنوان «اداره در شب» حال و هوایی لینچی دارد) یا اندرو وایت و تابلوی رمزآمیزش با عنوان «دنیای کریستینا» که ایالتی در غرب میانهی آمریکا را ترسیم میکند. اما صفت «لینچی» را میتوان به معنای متعارف یا حتی محافظهکار هم به کار برد. لینچ شوخی نمیکرد وقتی که با افتخار از دریافت «نشان عقاب» (بالاترین درجهی پیشآهنگی) در دوران کودکی یاد میکرد.
✍️ «بزرگراه گمشده» (۱۹۹۷) یکی از خیالپردازیهای لینچ دربارهی «همزاد شرور» است. در این فیلم، یک مزاحمِ ناشناس نوارهایی ویدیویی حاوی تصاویری از بیرون خانهی یک نوازندهی مشوش ساکسیفون (با بازی بیل پولمَن) و همسرش (پاتریشیا آرکِت) را جلوی درِ خانهی آنها قرار میدهد و مایهی دلواپسیشان میشود ــ ایدهای که بعدها میشائل هانِکه نیز آن را در فیلم «پنهان» به کار برد. اما به نظر من، «جادهی مالهالند» شاهکار لینچ در مورد شهوتانگیزی و سرخوردگی است، ترجیعبند درخشانی دربارهی اینکه چرا سرخوردگی یکی از پسماندهای سمّیِ کارخانهی رؤیاسازیِ هالیوود است. رابطهی میان دختر سادهدل حیران (نائومی واتس) و زنِ پریشانخاطرِ مرموز (لورا هرینگ) یکی از بهترین نمونههای دوستیهای پرتنش در سینمای مدرن آمریکا است.
@NashrAasoo 💭
دموکراسی و حقیقت🔺
«تحقیر تخصص، نپذیرفتن حقیقت، بها دادن به احساسات مردم «عادی» و وعدهی راه حلهای آسان و سریع تازگی ندارد: این همان منطق «حقیقت پوپولیستی» در جهان غرب در ۳۰۰ سال گذشته بوده است، از تامس پِین گرفته تا دونالد ترامپ، و از اوا پرون گرفته تا ویکتور اوربان. دموکراسی همیشه باید بین دو گزینهی بدِ اقتدارگرایی تکنوکراتیک و عوامفریبی دست به انتخاب بزند.»
@NashrAasoo 💭
«مارک کینگول، فیلسوف کانادایی، در گفتوگویی با دیوید ماسکراپ، به بررسی تغییرات عمیق عصر اینترنت و چالشهای آن پرداخته است. او معتقد است که اینترنت، با دموکراتیزهکردن اطلاعات و حذف واسطهها، امیدهایی برای بهبود دموکراسی ایجاد کرد، اما در عمل به قطبیشدن، آشوب و افزایش بیاعتمادی دامن زده است.»
aasoo.org/fa/articles/5025
@NashrAasoo 🔻
وطن جا مانده یا تن؟ مروری بر کتاب «تبعید یا زندان»، اثر صدیقه وسمقی
منصوره شجاعی
من و محمد وارد شعبه شدیم. سلام کردیم و نشستیم. من یک پایم را روی پای دیگرم انداخته بودم. مقیسه با پرخاش گفت پایت را بینداز و با لحنی تند گفت: شما متهماید به تبلیغ علیه نظام، عضویت در کمیتهی غیرقانونیِ رسیدگی به امور آسیبدیدگان ۸۸ و عضویت در شورای هماهنگیِ راه سبز امید. از خودت دفاع کن. گفتم: این مثلاً تفهیم اتهام بود؟ گفت حرف نباشد.
«قرنهاست که انفعال و خانهنشینی بهعنوان فضیلتی آرمانی به زنان تحمیل شده است. زمانی که همسر ژیزل پلیکو نتوانست او را که زنی دارای استقلال رأی، شاغل و موفق بود مهار کند، خشونت شکل افراطیتری پیدا کرد. دارو و مواد مخدر او را به سکوت و بیحرکتی مطلق کشاند و بدن تسلیم و در خوابش را به میدان نبردی برای اقتدارگرایی بدل کرد. خانهای که باید مأمنی امن و پناهگاهی آرام میبود به قفسی دوزخی تبدیل شد.»
aasoo.org/fa/articles/5053
@NashrAasoo 🔻
🔸 پادکست یک کتاب در این قسمت به کتاب «چرا زندگی پشت میلههای زندان در گوشه و کنار دنیا متفاوت است؟» نوشتهی دیوید اسکاربک، استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه براون پرداخته. نسخهی کامل این پادکست را در اپهای پادگیر بشنوید.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
«آیا جهان، تنها کابوسی از خشونت، جنایت، جنگ، تروریسم، نسلکشی و ویرانگری است؟ آیا ما در همان دوران دهشتزایی که هومر در هشت سده پیش از میلاد توصیف میکند درجا زدهایم؟»
aasoo.org/fa/articles/5028
@NashrAasoo 🔻
«شواهد نشان میدهد که سالخوردگی جمعیت ایران به پدیدهای فراگیر تبدیل خواهد شد اما نشانی از برنامهریزی و سیاستگذاری رفاهی برای این جمعیت بزرگ دیده نمیشود. در شرایط فعلی حکومت ایران بیشترِ انرژی خود را صرف افزایش باروری و زاد و ولد میکند تا نسبت سالمندان در جمعیت کمتر شود اما به عقیدهی پژوهشگران، این کافی نیست و حکومت باید از هم اکنون برای این جمعیت بزرگ برنامهریزی کند.»
aasoo.org/fa/articles/5011
@NashrAasoo 🔻
ناظر جرم، شریک جرم است🔻
«در دههی ۱۹۶۰، بازماندگان هولوکاست شروع به انتشار روایتهای خود برای مخاطبی کردند که عمدتاً بیاعتنا بود. ژان امری با طنزی تلخ نوشت: «انتظار کمک داشتن و کمک را قطعی پنداشتن یکی از تجربههای بنیادین بشر است...» آرتور مورس، روزنامهنگار آمریکایی، در تحقیق خود وقتی شش میلیون جان باختند: گاهشمارِ بیاعتناییِ آمریکایی بر شریک جرم بودن ناظران صحه گذاشت: «باید بفهمیم که هولوکاست چطور در گذشته اتفاق افتاد ــ نه تنها با توجه به قاتلان و مقتولان بلکه با توجه به ناظران.» در پرتو خاطرهی هولوکاست، تماشاچیان به شریک جرم تبدیل شدند زیرا در انجام وظیفه به شکلی مهلک قصور کرده بودند.»
@NashrAasoo 💭
«انقلاب به چه معناست؟ آیا فردای بهتر در گرو انقلاب سیاسی است یا انقلاب اجتماعی؟ برای تغییر سرنوشت یک ملت به تغییرات بنیادی در ساختار ارزشها نیاز است یا تغییرات ناگهانی در ساختار قدرت؟ در قسمت ششم از پادکست «با کمی تردید» به این مباحث میپردازیم.»
aasoo.org/fa/podcast/5079
@NashrAasoo 🔻
روایت رنج و مقاومت: ادبیات سوریه چگونه جهان را مخاطب قرار داد؟🔻
✍ به قدرت رسیدن حزب بعث در سال ۱۹۶۳ با کودتایی که حکومت آن را انقلاب ۸ آذار میخواند، تأثیر عمیقی بر زندگی فرهنگی سوریه گذاشت. نویسندگان، منتقدان و ناشران به شبکههای فرهنگی دولت وابسته شدند و از آن به بعد نهادهایی مانند وزارت فرهنگ و اتحادیهی نویسندگان عرب بخش عمدهای از محتوای تولیدات ادبی را تعیین میکردند. در نتیجه، نویسندگان اغلب به شکلهای ظریفتری از انتقاد متوسل میشدند و اعتراضات خود را در داستانهای نمادین یا استعاری بیان میکردند. با روی کار آمدن رژیم اسد در سال ۱۹۷۰، از شهروندان انتظار میرفت که روایت رسمی ۸ آذار را بپذیرند و برای دههها خودکامگیِ شکستناپذیر خاندان اسد، ادبیات سوریه را شکل داد. هنرمندان سوری اما محدودیتها را با خلاقیتهای زیباییشناختی شکستند و با تکیه بر استعاره و رمز، فضاهایی ایجاد کردند که در آن تا حدی تنوع و رقابت وجود داشت. آنها موفق به ایجاد فضای نسبتاً مقاومی در برابر سرکوب شدند.
✍ با آغاز خیزش مردم سوریه، سمر یزبک، رماننویس سوری، به سراسر سوریه سفر کرد. او از نزدیک شاهد آغاز قیام مردم بود و در انواع گوناگونی از فعالیتهای عمومی و جنبشهای اجتماعیِ نوپا مشارکتِ فعال داشت. در این دوره، او دفتر خاطراتی شامل تأملات و مشاهداتِ شخصیِ خود نوشت. شهادتهایی که او جمعآوری کرد در کتاب زنی در آتش متقابل: خاطرات انقلاب سوریه منتشر شد. نظرات صریح یزبک بهسرعت خشم رژیم را برانگیخت. با این حال، او به لطف همدلی و مهارت روزنامهنگاری، شهادتهایی شفاهی از مردم عادی سوریه را گردآوری کرد که مملو از امید، نشاط و شرح جنایتهای وحشتناک است و تصویری منحصربهفرد از قیام سوریه ارائه میدهد. این کتاب گواهی متواضعانه و مؤثر بر قدرت و تعهد سوریهای گمنامِ بیشماری است که برای آزادی خود متحد شدند. یادداشتهای روزانه و الهامبخشِ او جهانیان را دعوت کرد تا به مصیبتهای سوریه نگاهی دوباره بیندازند. با این کتاب، یزبک به یک «نویسندهی شاهد» تبدیل شد، نویسندهای که برای نشان دادن چهرهی انسانی رنج، دربارهی جنایتها مینویسد.
✍ دیمه ونوس، رماننویس سوری، ترس از دیکتاتوری و ترس از ترس را به موضوع اصلی رمان هراسیدگان تبدیل کرد. کتاب او زندگیِ زن جوانی را در دمشق در طول جنگ داخلی سوریه توصیف میکند، زنی که دستنوشتهای از عاشق سابق خود را که به آلمان فرار کرده است دریافت میکند. او در مصاحبهای گفته است: «انقلاب دیوار ترس را شکست، هرچند آن را کاملاً ویران نکرد. ترس از همه چیز بود ــ رژیم، قدرت، ارتش و حتی مردم. مردم از یکدیگر میترسیدند و به هم بدگمان بودند. انقلابنه تنها علیه رژیم، بلکه علیه هر چیزی بود که ترس ایجاد کند. من با ترس بزرگ شدم و نسلِ من نسلی ترسو بود. نسلِ من خاطراتی از قتل عام حمص دارد که در آن حدود ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر کشته یا مفقود شدند. بعضی هنوز مفقود ماندهاند و خانوادههایشان همچنان به دنبال آنها هستند.»
@NashrAasoo 💭
چرا مردسالاری در حال کشتن مردان است؟🔺
«میان میزان برابری جنسیتی در یک کشور و بهزیستی مردان رابطهی مستقیمی وجود دارد؛ بهزیستیای که بر مبنای شاخصهایی همچون رفاه، سلامت روانی، خلاقیت و خودکشی سنجیده میشود. احتمال طلاق، افسردگی و مرگ ناشی از خشونت در میان مردان (و زنان) ساکن کشورهای اروپاییای که از نظر برابری جنسیتی وضعیت بهتری دارند، کمتر است.»
@NashrAasoo 💭
اگر سکوت نمیکردیم شاید رومینا هنوز زنده بود
🔸 «بسیاری از مردانی که مرتکب زنکشی به بهانهی ناموس میشوند، نه تنها از تأیید جامعهی اطراف خود قدرت میگیرند، بلکه در بسیاری مواقع تحت فشار جامعه و از ترس آنکه بیغیرت خطاب شوند و آبرویشان به باد رود، دست به چنین خشونتهایی میزنند. دگرگون کردن این مفاهیم از یک سو و ساختن فضایی امن و حمایتگر برای زنان و دخترانی که در معرض چنین خشونتها و فشارهایی هستند، شاید راهکاری موقت برای این زخم کهنه باشد.»
@NashrAasoo 💭
کتاب «توهمات دموکراتیک: رسانهها چطور دموکراسی را بیمعنا میکنند و از دست ما چه کاری برمیآید؟» به قلم ناتالی فنتون موضوع این قسمت از پادکست یک کتاب است.
aasoo.org/fa/podcast/5054
@NashrAasoo 🔻
«در هفتههای اخیر دو فیلم از زندانیانِ بند زنان سیاسی اوین در شبکههای اجتماعی پخش شده که رقص و پایکوبیِ آنها را نشان میدهد. در پی انتشار این دو فیلم موجی از واکنشهای متفاوت به راه افتاد. واکنش بعضی ملامتآمیز، ناصحانه یا پدرسالارانه/مردسالارانه بوده است و بعضی دیگر از حق انتخاب نوع زندگی و مبارزه در زندان سخن گفتهاند و بر اهمیت شادی و رقص و آواز بهعنوان یکی از راههای مقاومت در برابر نظام تأکید کردهاند. در این مقاله میکوشم با گذر و نظری به بند زنان سیاسی زندان اوین در چهل سال گذشته، به حقوق زندانی، حق انتخاب، قراردادهای اجتماعی در زندان، کلیشههای رایج، سلوک زندانی سیاسی، نگاه پدرسالار و باورهای عامیانه بپردازم.»
aasoo.org/fa/articles/5057
@NashrAasoo 🔻
«تعبیر و تفسیر دیوید لینچ از «رؤیای آمریکایی» معصومیتی بیآلایش داشت و از این نظر او در میان کارگردانانِ سینما بیهمتا بود. برای تکتک فیلمهایش میشد عنوان «رؤیای آمریکایی» را برگزید. لینچ فهمیده بود که آمریکاییها نه تنها رؤیای امنیت و رفاه و زندگیِ آرام در خانهای بزرگ در حومهی شهر را در سر دارند بلکه در حسرت تعقیب و گریز، کارهای پرمخاطره، ماجراجویی، سکس و مرگ هم به سر میبرند. به عقیدهی او، تصادم همین دو میل متضاد است که به ایجاد موانع و پرتگاههای متعددی در بزرگراه گمشدهی خوشبختی میانجامد.»
aasoo.org/fa/articles/5055
@NashrAasoo 🔻
عصر اینترنت و ناخرسندیهای آن🔻
✍ در روزهای ابتداییِ ورود اینترنت، که من با توجه به سنم آن را به یاد دارم، لحظهای بود که حقیقتاً فقط خوشبین نبودیم بلکه نسبت به قابلیتهای دموکراتیک این رسانهی کاملاً غیرمتمرکز سخت امیدوار بودیم ــ تقریباً به شکلی آرمانگرایانه. بسته به این که چه اندازه نسبت به تجربههای انسانی بدبین باشید شاید جای تعجب نداشته باشد که اوضاع آنطور که فکر میکردیم پیش نرفت.بخشی از انتظارمان برآورده شد: دسترسی به محتوای رسانه و ابزار ایجاد آن واقعاً خوب است. اما کنار رفتن موانع و باز شدن مسیر منجر به قطبیشدن و «بالا رفتن هیجانات» شده است ــ خصوصیاتی که از ویژگیهای اوضاع پرهرجومرج است. شاید بعد از این که بخشی از آن انتظار ابتدایی برآورده شد وارد دورهی هرجومرج و آشوب شدهایم. آینده ممکن است آشوب بیشتر به ارمغان بیاورد یا نوعی بازآرایی و تغییر بنیادین.
✍ یک دلیلِ این که اکنون مردم به سمت قبیلهگرایی گرایش دارند این است که در آرزوی نوعی از حس تعلقاند که در آن دوران وجود داشت. اما در همان حال گرایشی قدرتمند به جهانوطنی و کنشگریِ عقلانی در جهانی فراملیتی وجود دارد. اگر به اندازهی کافی نگاه انتقادی داشته باشیم میتوانیم در تنش بین این دو گرایش، به زندگی خود ادامه دهیم. اما در تعامل با برخی رسانهها و شبکهها این احساس در شما به وجود میآید که نیرویی شما را به دنبال خود میکشد در حالی که پیش از روشن کردن صفحهی نمایشگرتان چنین چیزی در خود احساس نمیکردید. در اینجا انتخابهایی در برابرمان وجود دارند ــ مانند خاموش کردن کامپیوتر یا رفتن به فضای باز ــ اما شکی نیست که وضعیت دشواری است.
✍ ما در جامعهای زندگی میکنیم که از هر گونه رفتار اعتیادآور استقبال میکند. منظورم فقط مواد مخدر نیست هرچند شامل این مواد هم میشود. اما چیزی که جالبتر و فهمش کمی سختتر است هجوم دوپامینی است که با شیوهی خاصی از تفکر یا صحبت کردن همراه است. کاری که باید کرد همان کاری است که همیشه در چنین شرایطی باید انجام داد، یعنی بررسی این که کدام امیال در اینجا نقش دارند. فکر نمیکنم با فلسفه یا گفتگوی بانزاکت بتوانیم به طور کامل طبیعت غریزی خود را کنار بگذاریم. کاری که میتوانیم انجام دهیم احتمالاً این است که مهارش کنیم و به آن جهت بدهیم. همانطور که گفتید میتوانیم نوعی بیاعتمادی سودمند داشته باشیم. به نظرم این طور باید فکر کرد که شاید بیاعتمادی فینفسه رضایتبخش باشد و حتی ممکن است باعث پیوند به گروهی کوچک شود اما مسئلهی اصلی و مهمتری هم وجود دارد؟ برای طولانیمدت چه ایده یا هدفی میتوان داشت؟ این کار بسیار دشوار است زیرا با طبیعت ما سروکار دارد، طبیعتی که همیشه عقلانی نیست. ما این توانایی را داریم که فکر کنیم، و همانطور که گفتم هم میتوانیم عمل کنیم و هم دربارهی اعمالمان بیندیشیم اما در واقع چقدر احساسی که نسبت به اعمال و کنشهایمان داریم در کنترل ماست؟ این پرسشی است که گاهی باید در برابر رواندرمانگر به آن پاسخ داد.
@NashrAasoo 💭
رجوع به تاریخ برای شکستن طلسم وحشت
الهه رضوی
✍ کتاب شکستن طلسم وحشت نوشتهی آریل دورفمن دربارهی روند بازداشت و محاکمهی آگوستو پینوشه، دیکتاتور سابق شیلی، است و کسی آن را روایت میکند که در سالهای حکومت پینوشه در تبعید بوده است. آریل دورفمن روایت خود را با لحظهای شروع میکند که خبر دستگیری او را شنیده است. از همان اول قلاب کتاب به آدم گیر میکند و همذاتپنداری شروع میشود: دیکتاتوری قرار است محاکمه شود. انگار این معجزه و پیشگویی تاریخ برای ماست. برای مایی که دفعات زیادی خیالش را در سر پروراندیم یا آنقدر دور بود که اصلاً به آن فکر نکردیم. اما معترضانی بودند که بعد از ساقط کردن هواپیمای ۷۵۲ اوکراین در خیابانهای ایران به زبانش آوردند: «استعفا کافی نیست، محاکمه لازم است.»
@NashrAasoo 💭
بیداری زیبای خفته 🔻
✍️ ماجرا زمانی آشکار شد که دومینیک پلیکو در سال ۲۰۲۰ به اتهام چشمچرانی در فروشگاهی دستگیر شد. بررسی تلفن همراهش پلیس را به بیش از ۲۰,۰۰۰ تصویر و ویدئو از ده سال تجاوز او و همدستانش به خانم پلیکوی بیهوش منتهی شد. او در دسامبر ۲۰۲۴ به حداکثر مجازات یعنی ۲۰ سال زندان محکوم شد. دادگاه ۵۰ مرد دیگر را نیز در این پرونده شریک جرم و گناهکار شناخت. باورنکردنی است که برای هولناکترین جنایات دومینیک پلیکو که در حریم خانهاش به طور مستمر رخ دادند زنگ خطری به صدا درنیامد. قداست خانه و حق حریم خصوصی به جای خود، اما آیا نباید پرسید چرا هیچ مداخلهای از هیچ جانبی صورت نگرفت و چرا جنایات پلیکو تنها زمانی آشکار شدند که از مرزهای خصوصی خانه گذشتند و به حوزهی عمومی کشیده شدند؟ آیا نباید الگوهای گستردهتر سکوت اجتماعی، که خشونت درون خانه را امری «خصوصی» تلقی کرده و آن را پنهان و نامرئی میسازند، مورد بازنگری جدی قرار داد؟
✍️ این الگوها، با ریشههایی عمیق در فرهنگ، دین، قانون، هنر، معماری، و معیارهای زیبایی، به انزوای زنان و بیعملی و انفعال جامعه دامن زدهاند. درست است که «تصور کردن امری غیر قابل تصور کاری دشوار است»، اما آیا هنوز زمان آن نرسیده که غیر قابل تصورها را تصور کنیم و پرسشهای نپرسیده و نادیدهگرفتهشده را به میان آوریم؟ آیا نباید آنچه را که اغلب بدیهی فرض شده است مورد بررسی دقیقتری قرار دهیم؟
قدر مسلم، اعمال دومینیک پلیکو افراطی، غیرعادی، و بیمار است. اما همین افراط و نامتعارف بودنشان، ما را وادار میکند تا به هنجارها، ارزشها و انتظاراتی که هویت فرد و جمع را شکل میدهند توجه کنیم ــ الگوهایی که آنقدر آنها را دیدهایم که دیگر نمیبینیمشان. میخواهم بگویم، ساختارهای ذهنی و فرهنگی، فردی و جمعی وقوع این جنایت زنجیرهای را ممکن ساختند.
✍️ حکم اخیر طالبان مبنی بر ممنوعیت نصب پنجرهای که مشرف به فضای زنان باشد نشان دیگری از این وسواس بیمارگونه برای خصوصیسازی مطلق محیط زندگی و فضای زنان و تبدیل آن به زندانی است که در آن زنان نه دیده میشوند، نه شنیده میشوند، نه فرصتی برای ابراز وجود دارند. در این فضای اختناق، زنان از ابتداییترین حقوق انسانی خود ــ دیدن و دیده شدن، شنیدن و شنیده شدن؛ رفتن و بازگشتن بدون اذن و اجازه و بدون عواقب نامطلوب ــ محروم میشوند. هویت و خواستههایشان نادیده گرفته میشود تا به موجودی منفعل و بی حرکت تبدیل شوند و آنچه بر آنها میگذرد در اندرونی محبوس بماند.
@NashrAasoo 💭
غرب چه چیزی را دربارهی دموکراسی فراموش کرد
اریکا بنر
📚 دموکراسیها همیشه خود را الگوی پیشرفتِ بشر معرفی کردهاند. در سال ۴۳۱ قبل از میلاد، پریکلِس، دولتمرد آتنی، اعلام کرد که دموکراسیِ آتن «سرمشقی برای کل یونان» است ــ در دو قرن گذشته، آزادیخواهانِ سراسر جهان موفقیت یا ناکامیِ کشورشان را در مقایسه با الگوهای غربی (آمریکایی، بریتانیایی، فرانسوی و سوئدی) سنجیدهاند. اما اکنون این کار دشوارتر شده است زیرا این دموکراسیهای سابقاً خودستا درگیر نبرد با مشکلاتِ جدید و قدیمی هستند. امروز میلیونها نفر در گوشه و کنار دنیا در آرزوی رهایی از چنگ خودکامگان به سر میبرند. اما وقتی تقریباً هر روز میشنوند که کشورهای مهد لیبرالیسم با تورم، اعتصابات، شیوع جرائم، خشونت ناشی از اسلحه و بیاعتناییِ رأیدهندگان به حقیقت دست و پنجه نرم میکنند، بسیاری از آنان شک میکنند که دموکراسی بهترین آلترناتیو است.
aasoo.org/fa/articles/4930
@NashrAasoo 💭
چشمانداز جهان: جنگ یا صلح؟🔻
✍ اکنون میدانیم برخی از قابلیتهای انسانی، ما را به سمت انواع مختلفی از خشونت سوق میدهند، در حالی که برخی دیگر، و به تعبیر آبراهام لینکلن «فرشتگانِ بهترِ سرشت ما»، ما را به همکاری و صلح ترغیب میکنند. حتی تاریخنگاری مانند ریچارد اووِری، که معتقد است خشونت، ریشههای عمیقی در گذشتهی انسان دارد و به بقای بیولوژیک انسان کمک کرده است، وجود غریزهی جنگ یا ژن خشونت را نمیپذیرد. او در کتاب اخیر خود چرا جنگ؟ (۲۰۲۴) مینویسد: «همانطور که هر پدر و مادری میداند، پرخاشگری دوران کودکی، به اندازهی کافی واقعی است؛ اما اینکه این امر را به تمایل بعدی برای رفتن به جنگ تفسیر کنیم یا نه، همچنان حدس و گمان باقی میماند، نه یک واقعیت.»همانطور که اووِری در جمعبندیِ پایانیِ کتاب خود مینگارد: «تلاش برای ارائه یک توضیح تکعاملی برای جنگ بیهوده است.» روی دیگر این سخن آن است که: بر خلاف دیدگاههای تنگنظرانهی مبتنی بر جبرباوریِ زیستی و تقلیلگراییِ ژنتیک ، انتخاب میان جنگ و صلح در جوامع انسانی، توضیحی چندعاملی دارد. از جمله، عوامل فرهنگی، اقتصادی و فناوری میتواند در شکلگیری و گسترهی جنگها دخیل باشند. مثلاً، چنانکه هراری در نکسوس مینویسد، پس از پایان جنگ جهانی دوم، چرخش اقتصادِ مبتنی بر منابع مالی به سمت اقتصاد دانشبنیان، سودآوری جنگها را کاهش داد؛ استفاده از بمبهستهای، نوعی خودکشی جمعی تلقی شد، و فرهنگ نظامیگری افول کرد. در نتیجهی تمامی این موارد، بودجههای نظامی بهطرز چشمگیری کاهش یافت و بهسمت سرمایهگذاری در زمینههای رفاهی، آموزشوپرورش و مراقبتهای بهداشتی سوق یافت.
✍ در سالهای آغازین دههی ۲۰۲۰ اما جنگ دوباره در بخشهایی از جهان شعلهور شد. اقدامات تروریستی تداوم یافت. بودجههای نظامی، بهویژه در کشورهای اروپایی، از نو فزونی گرفت و فرهنگِ نظامیگری، دستکم در چند کشور، بار دیگر سر برآورد. معلوم نیست که جنگهای تازه، انحرافی موقتی از روند صلح و همکاری بشر است یا نوعی واپسروی به گذشته. آیا با قاطعیت میتوان گفت که صلح، وضعیت طبیعی جهان است و جنگ، تنها تلاطمی موقتی در سطح تاریخ است؟ پاسخ ژان پل سارتر به این پرسش، پس از پایان جنگ جهانی دوم، منفی بود. او در مقالهای با عنوان «پایان جنگ» نوشت که «اکنون میدانیم که در اشتباه بودهایم. پایان جنگ، صرفاً پایان این جنگ است.»
✍ تاریخ، «نشان قابیل» را به دوش میکشد و جنگ، هماره بخش جداییناپذیری از داستان درازآهنگ بشر بوده است و بعید است که سایهی بلند آن به این آسانی از سر بشر کوتاه شود. با این حال، گونهی انعطافپذیری مثل هومو ساپینس میتواند راههای جایگزین برای مواجهه با اختلافات بینالمللی بهوجود آورد. انسانها مجموعهای قوی از مهارتهای «مدیریت منازعه» را در اختیار دارند و در جوامع مختلف، بسیاری از افراد، مهارتهای متنوعی را برای پرهیز از خشونت و پیشگیری از آن به دست آوردهاند. تاریخ پرنوسان بشری نشان میدهد که جنگ و صلح، در عوامل ثابتی مانند ژن یا غریزه، ریشه ندارند. آنها تابعی از عوامل متغیر و مختلفی مثل شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگیاند. در نهایت، جنگ و صلح، در «آزادی» انسانها برای تصمیمگیری و بهدستگرفتن سرنوشت خویش آبشخور دارند. در نتیجه، صلح پایدار همانند جنگ پایدار، «امکانپذیر» است. صلح همچون جنگ، یک «انتخاب» است و همان «گونه»ای که جنگ را انتخاب میکند، «میتواند» صلح را برگزیند.
@NashrAasoo 💭
ایران به سرعت پیر میشود🔻
🔸 اگر شروع سالمندی را ۶۰ یا ۶۵ سال در نظر بگیریم حدود یکسوم تا یکچهارم جمعیت ایران در سال ۱۴۳۵ سالمند خواهند بود. بررسیها نشان میدهد که روند افزایش جمعیت سالمندان تا سال ۱۴۱۵ با شیبی آرام افزایش مییابد اما بعد از آن با ورود متولدین دههی شصت خورشیدی سرعت بیشتری خواهد گرفت. مرکز پژوهشهای مجلس ایران در گزارشی تأکید دارد که سالخوردگیِ جمعیت در کشورهای توسعهیافته به تدریج و طی بیش از یک قرن رخ داده است و از این رو، نظام اقتصادی این کشورها زمان کافی برای برنامهریزی و مواجهه با این تغییر ساختار سنی را داشته است اما «در ایران همین وضعیت طی پانزده سال رخ میدهد.»
🔸 بر اساس پژوهشهای انجام شده «سالمندان دغدغههای زیادی در زمینهی امنیت مالی دارند و نگران فرورفتن به دامن فقر در دوران پیری، نگران دسترسی به خدمات مراقبت از سلامت و مراقبتهای پزشکی، مسکن مناسب، تبعیض سنی، تنهایی و احساس بیهوده بودن هستند.»اکثر سالمندان ایرانی تحت پوشش بیمه و خدمات حمایتی نیستند. وضعیت صندوقهای بازنشستگی هم بحرانی است و قادر نیستند حتی حقوق بازنشستگی اعضای خود را بپردازند و بخش عمدهای از منابع این صندوقها به دلیل بحران مالی، از سوی دولت تأمین میشود. پژوهشها نشان میدهد که سالمندان زیادی در معرض فقر درآمدی قرار دارند و وضعیت مالکیت مسکن آنها نیز در حال بدتر شدن است و سالمندان بیشتری ناچار در خانههای اجارهای زندگی میکنند. پیری معمولاً با رشد سریع بیماریها همراه است که به معنی افزایش هزینههاست. در حالی که عمدهی جمعیت سالمندان، توان مالی کافی برای پرداخت هزینهها ندارند. پولی هم که این گروه بابت بازنشستگی میگیرند به اندازهای نیست که کفاف هزینههای آنها را بدهد زیرا امکانات مراقبتی و پزشکی سالمندان در ایران «بسیار اندک و اغلب نیز گران است.»
🔸 پژوهشهای انجام شده در مورد مردان و زنان سالمندِ بالای ۶۰ سال در سال ۱۳۹۵ نشان میدهد که ۵/۵ درصد مردان و ۲۴ درصد زنان سالمند تنها زندگی میکردند. تنهازیستی در مردان و زنان سالمند بالای ۶۵ سال به ترتیب ۷ و ۳۱ درصد بوده است. بیشترین تنهازیستی مردان سالمند مربوط به استانهای سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و گیلان و کمترین آن هم مربوط به استانهای کهگیلویه و بویر احمد، ایلام و چهارمحال و بختیاری بوده است. بیشترین تنهازیستی زنانِ سالمند هم در استانهای سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و کمترین آن در استانهای کهگیلویه و بویر احمد، خوزستان و بوشهر دیده میشود. پژوهشگران مرکز پژوهشهای مجلس معتقدند تغییر در سبک زندگی جوانان، افزایش میزان تجردِ قطعی و افزایش طلاق، سبب بروز پدیدهی سالمندان تنها و بدون همسر شده است.
@NashrAasoo 💭
فرخ غفاری؛ پیشگام سینمای «ملی و بومی» ایران🔻
✍ فرخ غفاری در اسفند سال ۱۳۰۰ در محلهی اختیاریهی تهران به دنیا آمد. پدرش علیحسن غفاری ملقب به معاونالدوله در دورهی رضا شاه رئیس تشریفات بود و پس از آن معاون و کفیل وزارت خارجه شد. خانوادهی غفاری از رجال معروف دورهی قاجار بودند و پدربزرگش والی تهران، فارس، خراسان و کرمان بود. خودش میگوید: «من در سنین کودکی، مدرسهی ابتدایی علمیه را ــ که در آن زمان مدرسهی خوبی و در ناحیهی ولیآباد واقع بود ــ تمام کردم. تا کلاس ششم درس خواندم و پس از آن، پدرم وزیرمختار بلژیک شد و من بیست روز قبل از امتحانات کلاس ششم ابتدایی ایران را ترک کردم.» پدرش دوست داشت پسرش مثل خود او و پدربزرگش دیپلمات شود؛ اما فرخِ جوان، کار سیاسی و اداری را دوست نداشت و فکر و ذکرش سینما بود.
✍ فرخ غفاری به همراه ابراهیم گلستان و فریدون رهنما سهم مهمی در بنای سینمای روشنفکری و غیرمتعارف ایران در ابتدای دههی چهل دارد. او با ساختن فیلمهای «جنوب شهر» و «شب قوزی» در کنار ابراهیم گلستان با فیلم «خشت و آینه» و فریدون رهنما با فیلم «سیاوش در تخت جمشید» ایستاده است. او برخلاف رهنما و گلستان که اعتقادی به کار با تهیهکنندگانِ فیلمفارسی نداشتند و برای تهیهی فیلمهایشان به آنها رجوع نکردند، امیدوار بود که بتواند این تهیهکنندهها را مجاب کند تا در زمینهی فیلمهای جدیتر و متفاوت با جریان غالب سینمای تجاری فارسی سرمایهگذاری کنند.در فاصلهی سالهای پس از ۱۳۳۲ تا سال ۱۳۴۵، صرفاً چهار فیلم جدی داستانی در سینمای روشنفکری ایران ساخته شد که نیمی از آنها سهم غفاری است. نیمهی دیگر سهم ابراهیم گلستان و فریدون رهنماست.
غفاری میگوید: «]من و گلستان[ توانستیم سینمای ایران را از حالت بند تنبونی (به معنای بدش را میگویم چون بند تنبون میتواند بامزه باشد) خارج بکنیم. اینکه یک عده میتوانند کارهای بهتری بکنند، جایزهی بینالمللی هم بگیرند و ایرانی هم میتواند خودش را در یک پایهی بالاتری ببیند.» برخی منتقدان معتقدند که ساخت و نمایش فیلمهایی چون قیصرِ مسعود کیمیایی، گاوِ داریوش مهرجویی، آرامش در حضور دیگرانِ ناصر تقوایی و حسن کچلِ علی حاتمی در واقع نتیجهی کار فیلمهایی مثل جنوب شهر و شب قوزی غفاری و خشت و آینهی گلستان بود.
✍ یک هفته بعد از استعفای رضا قطبی از مدیریت تلویزیون ملی ایران؛ غفاری نیز از سمت دولتی کنارهگیری کرد و در اواخر آبان ۱۳۵۷ به پیشنهاد پزشک معالجش، برای درمان تیروئید با یک چمدان وسایل شخصی راهی پاریس شد. اما چند ماه بعد وقتی انقلاب شد همه چیز از دست رفت. غفاری وسایل شرکت ایراننما را به خانهاش در اختیاریه منتقل کرده بود و اتاقی داشت به اسم فیلمخانه. نسخه فیلمهای خودش هم آنجا بود «بعد از انقلاب اسلامی ریختند و هشتهزار جلد کتاب را بردند، تابلوها را بردند، اینها را هم بردند. تمام نگاتیوها و کپیهای فیلمها را بردند.» چهار هزار کتاب به کتابخانهی دانشگاه تهران داده شد و بقیه را به گفتهی غفاری «تکه تکه» کردند.عباس کیارستمی کارگردان صاحبنام در ماههای آخر زندگی غفاری به دیدن او رفته و غفاری نظرش را در بارهی اینکه اگر به ایران برگردد مشکلی پیش میآید، میپرسد. کیارستمی میگوید فکر نمیکنم مشکلی باشد اما وقتی به ایران میآید از فرد متنفذی در بارهی بازگشت غفاری و مصائب و مشکلات احتمالی میپرسد. پاسخ همان بود که کیارستمی داده بود: «اصولاً او نباید مشکلی داشته باشد؛ اما در اوضاع کنونی جواب چنین سؤالی کمی ظریف و حساس است.» مدتی بعد از این ملاقات، غفاری بعد از چند عمل جراحی سخت در آذرماه ۱۳۸۵ در ۸۵ سالگی در گذشت و در گورستان مونپارناس به خاک سپرده شد.
@NashrAasoo 💭