@Nashraasoo فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیقتر به مباحث امروز تماس با ما: 📩 editor@aasoo.org 🔻🔻🔻 آدرس سایت: aasoo.org اینستاگرام: instagram.com/NashrAasoo فیسبوک: fb.com/NashrAasoo توییتر: twitter.com/NashrAasoo
«نخستین کسی که اسناد و مدارک تاریخ سینمای ایران را جمع آوری کرد، «کانون فیلم» و «فیلمخانهی ملی ایران» را پایه گذاشت، فیلم ساخت و نقدِ سینمایی را وارد مطبوعات ایران کرد فرخ غفاری بود. او مدیری فرهنگی بود که معاون رادیو و تلویزیون ملی ایران و جشن هنر شیراز شد. فرخ غفاری برخلاف اجدادش که در میدان سیاست بازی میکردند، بازیگر صحنهی سینما و فرهنگ شد و میراثی از خود در سینما و فرهنگ ایران به جا گذاشت که بخشی از تاریخ فرهنگی ایران در قرن گذشته است.»
aasoo.org/fa/articles/04974
@NashrAasoo 🔻
صدای پای صبح؛ مهوش ثابت و فریبا کمالآبادی
✍️ نگار ثابت، فرزند مهوش ثابت شاعر بهائی زندانی روز گذشته نوشت:«مادرم مهوش ثابت با جسمی سالم پا به زندان گذاشت. ۱۳ سال زندان که دو سال و نیم آن در انفرادی گذشت، او را به وضعیت وخیم امروز کشانده است. پوکی استخوان، توموری در ریه و جراحی عمل قلب باز که در چند هفته گذشته انجام شد تنها بخشی از بیماریهای او در زندان بوده است. با این شرایط در صورت انتقال دوباره مادرم به زندان، قطعا او جان خود را از دست خواهد داد.» این در حالیست که مسئولان زندان اوین از ارسال پروندهٔ پزشکی او به پزشکی قانونی ممانعت کردهاند. مقالهی «صدای پای صبح، مهوش ثابت و فریبا کمالآبادی» مروری بر زندگی و رنجهای این دو زندانی بهائی در زندان است.
@NashrAasoo 💭
«در بخش پنجم از مجموعه گفتوگوهای فهیمه خضرحیدری و حسین قاضیان دربارهی جامعه، سیاست و مباحث روز در ایران، به موضوع مادران دادخواه میپردازیم.»
aasoo.org/fa/podcast/5042
@NashrAasoo 🔻
وقتی جنسیت به سلاح سرکوب دیجیتال تبدیل میشود🔻
🔸 «گیرت بیاورم، ترتیبت را میدهم.» جملهای تهدیدآمیز که میتواند هر شنوندهای را بر جا میخکوب کند. این جمله به زنِ مخاطبش میگوید: دیر یا زود به تو تجاوز میکنم؛ تو را که نافرمانی کردهای و اکنون در دسترس نیستی، پیدا و با خشونت شدید جنسی تنبیه خواهم کرد. این تهدید تنها نمونهای از پیامهایی است که زنانِ کنشگر و روزنامهنگار ایرانیِ مهاجر بهطور مداوم یا بهتناوب دریافت میکنند. تهدید به قتل خشونتبار، تجاوز، کشتن فرزندان، تجاوز در برابر چشم فرزندان، تلاش برای دسترسی به حسابهای کاربریِ فرزندان و دیگر اعضای خانواده، و دریافت مطالب جنسیِ خشونتآمیز از جمله تجربیاتِ مشترک زنانی است که در فضای آنلاین صدای خود را بلند کردهاند. زنانی که گرچه در کشورهایی زندگی میکنند که بازوهای جمهوری اسلامی بهراحتی به آنها نمیرسد، اما همچنان با تهدید مواجهاند. یکی از زنانِ روزنامهنگار و کنشگر میگوید: «پیام میدهند که بهت تجاوز میکنیم، تکهتکهات میکنیم، میگذاریمت توی گونی و میبریمت ایران. اینها یک طرف، چیزی که واقعاً من را شوکه کرد این بود که حسابهای شبکههای اجتماعیِ بچهام را پیدا کرده بودند. بچهای که حتی زیاد در فضای مجازی فعال نیست. برایش تصاویر و فیلمهای جنسی فرستادند و تهدید کردند که هر جا باشید پیدایتان میکنیم و جلوی تو به مادرت تجاوز میکنیم و جسدش را جلویت میسوزانیم. حالا بماند که وقتی زن هستی همیشه تو را "هرزه" و "زیرخواب آخوند" خطاب میکنند. یعنی هر چیزی که به بدن تو و جنسیتِ تو برمیگردد هدف حمله است. همیشه تو را کسی معرفی میکنند که داروندارت را مدیون رابطه با یک مرد هستی. در واقع، میگویند بدنِ تو چیزی است که از آن استفاده کردی تا امتیاز بگیری.»
🔸 تحقیقات «سیتیزن لب» دربارهی سرکوب فراملی دیجیتال از سال ۲۰۱۰ آغاز شد. سرکوب دیجیتال فراملی عبارت است از استفادهی دولتها از فناوریهای دیجیتال برای نظارت، ارعاب، و ساکت کردن مخالفان تبعیدی و مقیم خارج از کشور. این نوع سرکوب بخشی از شیوههای گستردهتر سرکوب فراملی ــ استفادهی دولتها از روشهایی مثل آدمربایی و ترور فعالان در خارج از مرزهای خود ــ به شمار میرود. پژوهشهای «سیتیزن لب» نشان داد که سرکوب فراملی دیجیتالِ زنان شکل منحصربهفردی دارد و از طریق اظهارنظرهای تحقیرآمیز مرتبط با جنسیت، بدن و تمایلاتِ جنسی در پی شرمسار کردن و ارعاب زنان است. این یافتهها «سیتیزن لب» را به گسترش تحقیق دربارهی «سرکوب فراملی دیجیتال جنسیتمحور» ترغیب کرد.
🔸 وقتی این حملات با همراهی برخی گروههای اپوزیسیون یا کاربران عادی، بهویژه در فضایی زنستیز، انجام میشود، فشار برای کنارهگیری از فعالیتافزایش مییابد. با وجود این، فعالانی که با آنها گفتوگو کردم عامل اصلیِ این حملات را جمهوری اسلامی میدانند که در پی ساکت کردن آنهاست. این فعالان انتقاد میکنند که اپوزیسیون لزوماً از شیوههای مشابه در حملات دیجیتال علیه آنها پرهیز نمیکند. آنها در عین حال تأکید میکنند که به کارشان ادامه خواهند داد. سکوت عمومی دربارهی این حملات بر این پیشفرض متکی است که «فعالیت در حوزهی حقوق بشر و علیه رژیمهای سرکوبگر همین است که هست». این امر به احساس ناامنی و هراس فعالان از شکستن این سکوت دامن میزند. بعضی از این زنان و حتی سازمانهای مرتبط میترسند که دیگر فعالان در داخل و خارج از کشور به آنها برچسب «ناامن» بزنند و در نتیجه ترجیح میدهند که سکوت کنند. بعضی دیگر نگراناند که در صورت علنیکردن حملات، ارتباطات اجتماعی و دوستانِ خود را که لزوماً با فضای کنشگری آشنا نیستند، از دست بدهند. گروهی هم نگراناند که شکایت علنی از این آزارها، جمهوری اسلامی را به این نتیجه برساند که این حملات موفقیتآمیز بوده است.علاوه بر این، حمایت فعالان از یکدیگر نیز با چالشهایی مواجه است.
خارج از حلقههای امن دوستانه، بسیاری از آنها دچار سردرگمی و واهمه از عواقب حملات هستند. بعضی از فعالان میترسند که در صورت حمایتِ علنی از کسی که هدف حملات دیجیتال یا کارزارهای بدنامسازی قرار گرفته است، خودشان هم هدف قرار بگیرند یا حمایتشان به نتیجهی معکوس بینجامد و به آتش نفرت دامن بزند.
@NashrAasoo 💭
«سوریه از شر بشار اسد خلاص شد، اما هنوز آزاد نشده است»🔻
✍ دو سال پیش که در کافهای در واشنگتن دیسی با ابراهیم اصیل، پژوهشگر مسائل ژئوپلتیک و اقتصاد سیاسی خاورمیانه گفتوگو کردم، هیچیک از ما فکر نمیکرد که دو سال بعد شاهد سقوط رژیم بشار اسد، یکی از مخوفترین حکومتهای پلیسی این زمانه، باشیم. اکنون ابراهیم اصیل پس از سالها تبعید به دمشق بازگشته و با هموطنانش در شادیِ پس از آزادی شریک شده است. دوباره به سراغ او رفتم تا اینبار دربارهی به ثمر نشستن قیام مردم سوریه، وضعیت امروز و فردای سوریه، و نیازها و اولویتهای این کشور با یکدیگر گفتوگو کنیم.
✍ ابراهیم اصیل:
بسیاری از سوریها نگراناند که بعد از اسد چه دولتی بر سر کار خواهد آمد. گروههای اسلامگرایی که کنترل امور را به دست گرفتهاند در شهرهای بزرگی مثل دمشق و حلب ناشناختهاند و بسیاری از اقلیتهای مذهبی نگران آیندهی خود و حقوقشان هستند. با وجود این، در هفتههای نخست شاهد نشانههای امیدوارکننده و مثبتی بودهایم، و به نظر میرسد که دولت جدید قصد دخالت در زندگیِ خصوصی مردم و آداب و آیین آنها را ندارد. وقتی از «اسلامگرایی» حرف میزنیم، اغلب در ذهنمان تصویر گروههای اسلامگرایی نقش میبندد که زیر سایهی آنها زندگی کردیم، اما واقعیت این است که اسلامگرایی تعریف گستردهتری دارد. برای مثال، بسیاری از گروهها و باورهای سیاسی در افغانستان، ایران، مصر یا ترکیه را اسلامگرا میخوانیم، اما در واقع هر یک از این گروهها و کشورها از نظر اسلامگرایی تفاوتهایی جدی و اساسی با یکدیگر دارند. امروز در سوریه شاهد شکلگیریِ واقعیت تازهای هستیم. رویدادهای هفتههای اخیر نه تنها سوریهی نوینی را شکل میدهد، بلکه به گروههای اسلامگرای پیروز هم سوریهای را نشان میدهد که پیش از این با آن آشنا نبودند. گروههای پیروز در سوریه طالبان نیستند، «اخوان المسلمینِ» مصر نیستند، جمهوری اسلامیِ ایران نیستند، حزب «عدالت و توسعهی» ترکیه هم نیستند. ماهیت متفاوتی دارند و هنوز هم در حال پوستاندازی و تعریف خود هستند.
اپوزیسیون سوریه اشتباهات فراوانی را مرتکب شد که هنوز هم تا حد زیادی ادامه دارد. همین که قدرتمندترین گروه شبهنظامیِ اسلامگرا موفق شد که اسد را برکنار کند، نشاندهندهی خطاهای فاحش اپوزیسیون سوریه است. اپوزیسیون سکولار سوریه ضعیف و متفرق است و کماکان درگیر اختلافات درونی. واقعیت این است که آنها بازندهی نبرد طولانی علیه اسد هستند. گروههای سکولار اپوزیسیون سوریه ارتباط خود با مردم را از دست دادند و چیزهایی میگویند که هیچ ربطی به واقعیت و مشکلاتِ زندگی روزمرهی مردم ندارد؛ آنها نگرش استراتژیک ندارند. چیزی که من را امیدوار میکند، گروههای اپوزیسیون در خارج از سوریه نیست. این مردمِ داخل سوریهاند که در حال حرکت، همکاریِ مؤثر با یکدیگر و نقشآفرینیِ بیشتر در آیندهی سوریهاند. بهعنوان یک سوریِ سکولار حواسم هست که اپوزیسیون سکولار شکستخورده است و اسلامگرایان قدرت گرفتهاند اما از همیشه امیدوارترم زیرا گروههای متنوع مردم در داخل سوریه هر روز بیش از پیش شکل میگیرند و دستکم حالا میتوانند بدون ناپدید یا شکنجه و اعدام شدن اعضایشان فعالیت کنند. اسلامگرایان خواهند کوشید تا این گروهها را کنترل و محدود کنند، اما هیچکس نمیتواند مثل اسد چنان نظام پلیسی-امنیتیای بسازد که هر روز به شکنجه و قتل و حبس و ناپدید کردن مخالفان بپردازد. مردم سوریه آن دورهی هولناک را دیدند و حالا دارند به خوبی از فضای ایجادشده برای فعالیت و رویارویی با چالشها استفاده میکنند.
فریده لاشایی ــ اما وقتی نگاه میکنم
🎥 نهال تابش
🔸 نگاهی به زندگی و آثار فریده لاشایی، نقاش، مجسمهساز، نویسنده، مترجم و از پیشگامان هنر نوگرای ایران
@NashrAasoo 💭
همکاری بینالمللی نه تنها ممکن بلکه ضروری است 🔻
✍️ امروز به هر سو که بنگریم دلایلی برای بدبینی دربارهی دورنمای نظم جهانیِ پایدار و صلحآمیز مییابیم. از حملهی روسیه به اوکراین و تدارکات نظامیِ چین تا منازعاتِ پیچیده در خاورمیانه و روابط پرتنش در سطح بینالمللی، همهچیز مایهی نگرانی است. در بیرون از حوزهی «سیاست اعلی» هم میبینیم که شهروندانِ عادی در سراسر دنیا از مشکلاتِ گوناگونی نظیر تغییرات اقلیمی، تروریسم، مهاجرت انبوه، دیکتاتوریهای بیرحم، پاکسازیِ قومی و بیماریهای همهگیرِ جهانی رنج میبرند. حتی در بخشهای توسعهیافتهتر دنیا، از جمله آمریکای شمالی و اروپا، هم دلایل محکمی وجود دارد که از خود بپرسیم آیا دموکراسی واقعاً آنقدر که تصور میشد بادوام است، آیا رفاه اقتصادی هرگز نصیب بیش از «یک درصد» از جمعیت دنیا خواهد شد، و آیا واقعاً میتوان جلوی افراطگراییِ ناسیونالیستی را گرفت. بسیاری از کارشناسان و تحلیلگرانِ سیاستِ خارجی به این نتیجه رسیدهاند که احتمالاً نظم جهانیِ لیبرال در آستانهی زوال است.
✍️ حتی اگر این رویدادها را نادیده بگیریم باز هم باید گفت که بدبینی نسبت به تواناییِ انسان برای رقم زدن آیندهای بهتر روی کرهی زمین امری تصادفی نیست. نظریهپردازانِ روابط بینالملل، که نظریهها و توصیههایشان معمولاً ــ از طرق گوناگونی مثل سخنان تحلیلگران رسانهها و اقدامات رهبران دنیا ــ به گفتمان عمومی راه مییابد عمدتاً بر این تمرکز کردهاند که چرا نمیتوانیم به یکدیگر اعتماد کنیم، چطور نفع شخصی بر نظام کشورها حاکم است، و چرا محاسباتِ نادرستِ رهبران معمولاً آنها را به مخاطرهجویی میکشاند، روندی که اغلب تشدید میشود و ما را در آستانهی جنگ قرار میدهد. یکی از بنیادیترین مفروضات در روابط بینالملل، هم در فضای دانشگاهی و هم در حوزهی سیاستگذاری، این است که نظام بینالملل ذاتاً آکنده از هرج و مرج و خشونت است زیرا اولویتها، اقدامات و رفتار انسانها مبتنی بر به حداکثر رساندن نفع شخصیِ مادی است. به قول هانس مورگنتا، «همهی کشورها یا دارند برای جنگ آماده میشوند، یا دارند پس از جنگ کمر راست میکنند، یا درگیر جنگ هستند.»
✍️ این بدبینیِ شایع مبتنی بر عقیدهی کاملاً نادرستی دربارهی انگیزههای بشری است. در واقع، گونهی انسان ذاتاً به دنبال نفع شخصی و به حداکثر رساندن قدرتِ خود «نیست». انبوهی از یافتههای جدید در حوزههای گوناگون ــ از جمله عصبپژوهی، انسانشناسی، زیستشناسی تکاملی، روانشناسی و بومشناسی ــ به روشنی نشان میدهد که ما قادر، ناگزیر و مستعدیم که همدلی نشان دهیم، همکاری کنیم و جامعهمحور باشیم. به قول جرمی ریفکین،
در علوم شناختی و زیستشناختی دیدگاه کاملاً جدیدی دربارهی طبیعتِ انسان پدید آمده که به جر و بحث در محافل روشنفکری، جامعهی تجّار و دولت انجامیده است. اکتشافاتِ اخیر در عصبپژوهی و رشد کودک، ما را به تجدیدنظر در این عقیدهی قدیمی واداشته است که بنا به آن انسانها ذاتاً پرخاشگر، مالپرست، فایدهباور و خودخواهاند. پی بردن به این واقعیت که همدلی یکی از قابلیتهای بنیادینِ ما انسانها است پیامدهای مهم و گستردهای برای جامعه دارد.
«ظهر روز دهم آبان بود و من دوباره به همان دفتر کذایی رسیده بودم و گرفتار همان روال کذایی همیشگی شده بودم: گذشتن از باجهی کنترل پاسپورت که به معنای عبور رسمی از «مرز هوایی امام خمینی» است. تند کردن بیاختیار قدمها به این امید که زودتر به پله برقی برسی و برای بستگانت که به پیشواز آمدهاند، دست تکان بدهی. صدای مردانهای که از پشت سر نامت را میگوید تا پاسپورتت را بگیرد و امر کند: چمدانتان را تحویل بگیرید و با خودتان بیاورید به این دفتر. با انگشت اشاره دفتری را نشان میدهد که مشرف به صف باجههای پاسپورت است.»
aasoo.org/fa/articles/5020
@NashrAasoo 🔻
آیا پشتِ کاسهیِ تبلیغِ اخلاقْ نیمکاسهای فراتر از امورِ اخلاقی پنهان نیست حتی اگر خودِ مبلغان از آن بیخبر باشند؟ آیا امورِ اخلاقی به تبلیغ نیازمندند؟ راستی چرا اغلبِ اخلاقمداران میخواهند بر شمارِ یاران و همراهانِ خود بیفزایند و حتی همهی همّ و غمِ خود را بر این پایه میگذارند؟ پرسشِ مهمتر اینکه، آیا آنها توانستهاند با این تبلیغاتِ گستردهی خود جامعه را اخلاقیتر سازند؟ ــ آیا تبلیغ و ادعایِ اخلاقْ خودْ عملی ضدِ اخلاقی نیست؟
aasoo.org/fa/articles/5003
@NashrAasoo 🔻
«در جهان امروز، جایی که آتش جنگهای خانمانسوز همچنان شعلهور است، موضوع دفاع از حیوانات، و یا حتی برابری زیستی آنان، شاید قدری تجملی، غیرواقعبینانه و خارج از اولویت به نظر برسد. با این حال، و به باور کانِتی «معیار انسانیتِ انسان به رابطهی او با دنیای حیوانات بستگی دارد.» به عبارت دیگر، دستی که برای آزار رساندن به حیوان بلند میشود با آسودگی بیشتری بر انسانها نیز ستم روا میدارد. کانتی با الهام از آموزههای بودایی نشان داد که توجه و مراقبت از حیوانات، توجه و مراقبت از احساس و حیاتی است که به یکسان در وجود ما و حیوانات جریان دارد. در این کلّیتِ بههمپیوسته، نادیدهگرفتن یک موجود بیپناه، دست تعدی بر سایر «بیقدرتان» را بازتر میگذارد.»
aasoo.org/fa/articles/5004
@NashrAasoo 🔻
زنی در تقاطع دو ناسیونالیسم: نگاهی به زندگی و آثار زابل یسایان🔻
🔸 در پی اعلام مشروطیت و شروع دورهی موسوم به «تنظیمات» در زمان سلطان عبدالحمید دوم و همزمان با گشایش فضای سیاسی و اجتماعی، زابل نیز در سال ۱۹۰۸ مثل بسیاری از نویسندگان و هنرمندان ارمنی از اروپا به استانبول بازگشت و به یکی از پیشگامان جنبش فمینیستی در سرزمینهای عثمانی تبدیل شد. آثار زابل در این دوره از فعالیت حرفهای به وضوح حاکی از تفکر فمینیستی است. او در این دوره به نقد صریح ساختار مردانهی جامعهی ارمنی و همچنین جامعهی عثمانی میپردازد و در تحلیلهای خود با سلطهی مردانه مخالفت میکند. او به نابرابریهای جنسیتی و تقابل میان آزادیِ فردی و انتظارات سنتی از زنان میپردازد و با صراحت از نقشهای ثابت و از پیش تعیینشده برای زنان انتقاد میکند و میکوشد تا به فهم هویتِ مستقل زنانه کمک کند.
🔸 در مقالاتی که از آن پس به قلم یسایان منتشر شد او به صراحت خطراتِ بالقوه را پیشبینی میکند و هشدار میدهد که مادامی که سیاستمداران با بازیهای سیاسیِ خود جنگافروزی میکنند مردم عادی قربانی خواهند شد. او همچنین تأکید میکند که بیتفاوتیِ مسلمانان در قبال رنج، خونریزی و ویرانیِ تحمیلشده به زندگیِ ارمنیها در آیندهای نه چندان دور نتایج هولناکی به بار خواهد آورد. به نظر او، یکی از پیامدهای این امر نابودیِ هویت فردیِ ارمنیها بهعنوان شهروند، دوست و همسایهی مسلمانان است، و در عوض ارمنیها در نوعی هویتِ ملی ذوب خواهند شد که نتیجهای جز افزایش حس انتقام در میان ملتها نخواهد داشت.
🔸 زابل تا سال ۱۹۲۰ بین اردوگاههای پناهندگان ارمنی و یتیمخانههای کودکانِ بازمانده از نسلکشی در لبنان، سوریه، ایران و عراق در رفتوآمد بود. سرانجام او در سال ۱۹۲۰ به باکو رفت و پس از دیدار از ارمنستان تصمیم گرفت که در آنجا اقامت کند. کمی بعد به عضویت «اتحادیهی نویسندگان ارمنستان» درآمد و در دانشگاه دولتیِ ایروان به تدریس ادبیات فرانسوی و ارمنی مشغول شد اما این آرامش چندان نپایید و پس از مدت کوتاهی زابل به انتقاد از بورژوازی ارمنی پرداخت و ملیگراییِ ارمنیها را به شدت زیر سؤال برد. این انتقادها سبب شد که بسیاری از مردان روشنفکر ارمنی او را به خیانت به ملت متهم کنند و از حضورش در محافل روشنفکری ارمنی جلوگیری کنند. در همین دوره زابل به انتقاد از سیاستهای شوروی و استالین روی آورد و همین امر او را مغضوب رژیم استالین کرد. هزاران کیلومتر دورتر از استانبول، نام زابل دوباره در فهرستِ سیاه قرار گرفت. در سال ۱۹۳۷ حکومت استالین او را به اتهام خیانت به شوروی دستگیر و به سیبری تبعید کرد. دربارهی این دوره از زندگیِ زابل اطلاعاتِ دقیقی در دست نیست. تنها بنا به روایتی به نقل از فرزندانش او در سال ۱۹۴۲ یا ۱۹۴۳ در یکی از اردوگاههای کار اجباری در سیبری از دنیا رفت.
@NashrAasoo 💭
زنپوشی: نقد محدودیتها یا تکرار کلیشهها؟🔻
🔸 زنپوشی در تعزیه نیز که یکی از گونههای تاریخی نمایش در ایران است، به ضرورت مذهبی و اجتماعی وجود داشت. دستههای نمایشی را فقط مردان میگردانیدند و زنان جایی در تغزیه نداشتند. بازیگران مرد با تغییر صدا و حرکات اغراقآمیز، زنانگی را به تصویر میکشیدند و نقشهای زنان را جوانان تازهسال و نازکصدا بازی میکردند. البته در آنها دختربچههای کمتر از ۹ سال نیز حضور داشتند. زنپوشی در تعزیه، زنانگی را به عناصر غلوشدهای مانند گریه، غم و حرکات اغراقآمیز محدود میکرد که به ترویج کلیشههای جنسیتی منجر میشد. همچنین با کنار گذاشتن زنان از هنرهای نمایشی، نمودی از نقش منفعل آنها در عرصه عمومی و نمایشی بود.
🔸 پس از انقلاب اسلامی در ایران، حضور زنان در آثار نمایشی با محدودیتهای تازهای روبهرو شد. این محدودیت تنها در حجاب اجباری نبود، بلکه ابعاد مختلفی از نمایشگری زنان را شامل میشد. حرکات، آرایش و حتی شخصیتزنان سانسور شد و در این میان، زنپوشی در برخی از آثار وسیلهای شد برای روی صحنه آوردن وجوهی از شخصیت زن که با تلقی انقلاب اسلامی از بدن و شخصیت زن، سازگاری نداشت. فیلم سینمایی «آدم برفی» ساخته داود میرباقری در سال ۱۳۷۷، که مدتها توقیف و محل بحث و جدل بود، یک نمونهی مشهور زنپوشی در سینمای پس از انقلاب است. در کمدیهای تلویزیونی دههی ۱۳۸۰ نیز زنپوشی به رفتارهای غیرواقعی و کمیک، مانند توجه بیش از حد به آرایش یا تقلید صدای زنان تقلیل یافته است. کلیشههایی که به مخاطب القا میکنند که زنانگی یک نمایش اغراقشده است و زنان را در چارچوبهای سنتی نگه میدارند و نقشهای جدید و متفاوت برای آنها تعریف نمیکنند.
🔸 در کنار کمدیهای سینماییِ این روزها که همچنان در آنها زنپوشان مشغول بازنمایی کلیشههای جنسیتی هستند، اینستاگرام به عنوان یک شبکهی اجتماعی فراگیر در ایران، محملی است برای انواع نمایشهای کمدی که در قالب ویدئوهای کوتاه بینندگان زیادی دارند. این بستر هرچند فرصتی برای حضور نمایشگران زن ایجاد کرده، بازار زنپوشان را هم گرم کرده است. وحیدرضا صادقپور یکی از کمدینهای معروف شناختهشده در اینستاگرام است. او با ساخت ویدیوهای طنز، نقدهای اجتماعی و بازنمایی نقشهای متنوع، بهویژه زنانه، توانسته محبوبیت زیادی کسب کند. صادقپور در بسیاری از ویدیوهای خود، نقشهایی مانند مادر، مادربزرگ یا دختران جوان را با پوشش و رفتارهای اغراقشدهی زنانه اجرا میکند. روابط خانوادگی، مانند دعواهای بین مادرشوهر و عروس، آداب و رسوم سنتی مانند بازنمایی اغراقشدهی مراسممختلف مانند شب یلدا، زندگی روزمرهی زنان مثل خرید، تعامل با فرزندان یا مکالمههای زنانه در محیطهای عمومی موضوعات کارهای او هستند. بسیاری از طنزپردازان امروزی هرچند برخی از رفتارهای غیرمنطقی و کلیشهای را به شکل غیرمستقیم نقد میکنند اما وجه غالب این محتواها، تقلیل رفتارهای زنان به ویژگیهای اغراقآمیز و سطحی مانند ظاهرگرایی، احساساتی بودن یا وابستگیست. این محتواها به جای بازنمایی چندبعدی از زنان، بیشتر به رفتارهای طنزآمیز محدود میشوند که نتیجهشان تثبیت کلیشههاست. از همین روست که مخاطب هم به این محتواها توجه مثبت نشان میدهد چون به جای اینکه کلیشههای ذهن او را به چالش بکشد، آنها را تأیید میکند.
@NashrAasoo 💭
غرب چه چیزی را دربارهی دموکراسی فراموش کرد 🔻
🔸 در سال ۲۰۲۴، مردم در کشورهایی که تقریباً نیمی از جمعیتِ دنیا را تشکیل میدهند به پای صندوقهای رأی خواهند رفت. اما حتی در جاهایی که انتخابات صرفاً نوعی صحنهآرایی برای حکومتی خودکامه نیست، رأیدهندگان نگراناند که اطلاعاتِ گمراهکنندهی جعلی، دستکاری در روند انتخابات یا تقلبِ تمامعیار صدای ضعیفِ آنها را خاموش کند. حتی وقتی که نامزدهای خودکامه در انتخاباتی آزاد و منصفانه شکست میخورند بیش از همیشه این نگرانی وجود دارد که خود و حامیانشان نتیجهی انتخابات را نپذیرند ــ مثال بارزش قدرتمندترین دموکراسی دنیا، آمریکا، است.
🔸 دموکراسیهای لیبرالِ قدیمیتر با شعارهای بلندپروازانه متولد شدند و قدرت جهانیِ چشمگیرشان به اعتمادبهنفس مفرط انجامید. اما مردمی که به زحمت میکوشند تا دموکراسیهای جدیدی را به وجود آورند یا حفظ کنند چنین اعتمادبهنفسی ندارند. در ۲۵۰ سال گذشته، تعداد اندکی از کشورهای اروپای غربی و انگلیسیزبان دربارهی محاسن دموکراسیِ لیبرال برای بقیهی دنیا سخنسرایی کردهاند. اکنون باید دموکراسیهای ناموفق جدید دربارهی معایب دموکراسیِ لیبرال با ما سخن بگویند. اهالیِ این کشورها اغلب درک روشنی از مزایای مهم دموکراسی دارند، اما در عین حال از موانعی که میتواند ایجاد شود و حتی نهادهای خوشساخت را هم تضعیف کند به خوبی آگاهاند. این موانع عبارتاند از نابرابریهای مادی، کشمکش میان سنت و ترقیخواهیِ شدید، و شکاف میان نخبگانِ حاکم و بقیهی مردم.
🔸 شهروندانِ دموکراسیهای جدیدتر اغلب به روشنی میبینند که عدم توازن قدرت و ترس از دست دادن فرصتها در جامعهای فوقالعاده رقابتی و بیبهره از نظارتِ مناسب چگونه میتواند به کاهش احترام به نهادهایی بینجامد که قرار است به قدرتِ مردم جهت دهند و از آن حفاظت کنند. برای درک این امر فقط کافی است که به تنزل شأن و منزلتِ انتخابات، رسانهها و احزاب سنتی، نظامهای قضائی و مجالس نمایندگی توجه کنیم. اما شهروندانِ دموکراسیهای جدیدتر هنوز خواهان دستیابی به منافعی هستند که فقط دموکراسی میتواند آنها را تأمین کند، و این شهروندان اغلب دیدگاه روشنتری دربارهی ماهیت این منافع دارند. تلوتلو خوردن در وضعیتی متزلزل میان استبداد و دموکراسی به آنها فهمانده است که بهترین راه برای حل مشکلات عبارت است از توزیع فراگیرتر و مساویتر قدرت سیاسی، و نه افزایش تمرکز آن در دست رهبرانی که ممکن است به بهروزیِ شخصی و آیندهی مشترکِ ما بها دهند یا ندهند. از سر گذراندن تجربهی هولناک جنگهای داخلیِ اخیر و مشاهدهی صلح و آرامش نسبی در برخی از دموکراسیها سبب شده است که شهروندانِ دموکراسیهای جدیدتر دریابند که در مقایسه با اندکسالاری، همکاری میان تودههای مردم میتواند به موفقیتهای ماندگارتری بینجامد، کیفیتِ زندگیِ همه را بهبود بخشد و احساس امنیتِ بسیار عمیقتری را برای تکتک افراد به ارمغان بیاورد.
@NashrAasoo 💭
زنان عرب، از آزادیهای مشروط تا خندیدن به سنتهای مردسالارانه🔻
🔸 مادرِ پدرم هم با ما زندگی میکرد و در واقع او ما را بزرگ کرد. ما مادربزرگمان را «یومّا» صدا میکردیم که به عربی یعنی مادر. یومّا فارسی بلد نبود و عربی حرف میزد و مادر من هم اجازه نمیداد ما عربی حرف بزنیم. بهخاطر اینکه میگفت لهجه پیدا میکنید، در مدرسه مسخره میشوید و افت تحصیلی پیدا میکنید. تمام عمر یومّا عربی حرف زد و ما فارسی جواب دادیم. این واقعاً قلب من را به درد میآورد وقتی فکر میکنم که چطور ما مجبور شدیم یک رابطهی عاطفی را بهخاطر پیشرفت خودمان ناقص کنیم. البته مادرم در دورههایی از این تصمیمش در مورد زبان عربی پشیمان شد. آن هم وقتی بود که با دوستانِ عربی آشنا شد که از ابتدا با بچههایشان به زبان مادریشان حرف زده بودند و از چهار-پنج سالگی هم شروع به فارسی حرف زدن با بچه کرده بودند که برای مدرسه آماده باشد. حالا بچههایشان هردو زبان فارسی و عربی را بسیار خوب بلد بودند و در عین حال خیلی هم موفق بودند، رتبههای اول کنکور را آورده بودند و در رشتههای خوب دانشگاهی قبول شده بودند. این امکانی بود که میتوانست برای ما هم وجود داشته باشد اما مادرم از هراس آیندهی فرزندانش و برای محافظت از آنها انتخاب دیگری کرد. من نظام تبعیضآمیز حاکم را در این مسئله مقصر میدانم و فکر میکنم اگر مادرم در نظام اجتماعی-آموزشیِ عادلانهتری زندگی میکرد احتمالاً انتخاب دیگری میداشت.
🔸 من فارسی را بدون لهجه حرف میزدم و ظاهرم اصلاً منطبق با تصور عموم از دختری عرب نبود، اما اسم و فامیلی من از اسامی معروف عربی است و هرسال در همان ابتدای سال ماجرا داشتیم. من مدرسه تیزهوشان میرفتم و آنجا ۹۹ درصد دانشآموزان شرکتنفتی بودند، در کلاس ما هم فقط من و یک نفر دیگر عرب بودیم. هربار، همین که اسمم را میگفتم همه یک طوری میپرسیدند که تو عرب هستی؟ انگار که یک ویروسی داشته باشم. میپرسیدند که مادرت هم عرب هست؟ حرف بزن ببینیم لهجه نداری؟ و بعد وقتی میدیدند که لهجهی عربی ندارم با یک حالت تحقیرآمیزی میگفتند پس تو عربِ تهرانی هستی. حتی وقتی میخواستند به ویژگیهای مثبتم اشاره کنند هم میگفتند که مثلاً: بله ثنا شاعر است و ازقضا عرب هم است.اینها باعث شده بود که اگرچه در محیطهای خصوصی، از مهمانیها، گعدههای زنانه، عروسیها، و نمودهای فرهنگی زندگی عربهای لذت میبردم اما در محیطهای عمومی بهشدت از نشان دادن این بخش از هویتم پرهیز داشتم و مثلاً نمیخواستم که مادربزرگم را هیچجا نشان دهم. چون او عبا میپوشید، شیله (روسری عربی) سرش میکرد، عربی حرف میزد و مشخص بود که عرب است.
🔸 گعدههای زنانه، مراسمقبل از عروسی بودند که شبیه یک فستیوال برای رقص و شادی بود. از حدود ۱۰ شب قبل از عروسی، هر شب زنهای فامیل در خانهی صاحب عروسی جمع میشدند، ماکسیهای رنگی میپوشیدند و با همنواییِ ترانههای سنتی و قدیمی عربی و دستزدنهای ریتمیک مخصوص عربها، جشن میگرفتند. یک بخش ویژهی این مراسم اجرای نمایشهای شبیه نمایش روحوضی بود که اغلب دربارهی موضوعات قبل از ازدواج بودند. مثلاً یکیاز آنها که یادم مانده است، دربارهی دختری بود که قبل از ازدواج باردار شده بود و حالا با بالشی که زیر لباسش گذاشته بود به صورت طنز دربارهی این اتفاق حرف میزد. ما یک عروسی عربی هم در مشهد رفتیم که آنجا مشابه همین نمایش اجرا شد و انگار یکی از موضوعات مشترک در این نمایشهای روحوضی بود. این نمایشها کلاً طنز بودند و در واقع زنها با اجرای آن، سنتهای مردسالارانهی آن جامعه را در درون خودشان به سخره میگرفتند.
@NashrAasoo 💭
تخیل امکان تغییر، ایدهپردازی برای لحظهی انفجار🔺
«در شرایطی که اعتراضات خیابانی فروکش کردهاست و هرگونه تلاش برای سازماندهیِ تشکیلات مدنی و سیاسیِ مستقل سرکوب میشود، آیا میتوان به تغییرات ساختاری و اساسی امیدوار بود؟ چنین تغییراتی چگونه و از چه طریقی تحقق خواهد یافت؟ این پرسشها را با یک جامعهشناس ساکن ایران، که نامش برای حفظ امنیت محفوظ مانده است، در میان گذاشتهایم. او دربارهی تغییر مفهوم انقلاب و «انقلاب زندگی روزمره» صحبت میکند و شرح میدهد که چطور حلقههای دوستیِ شکلگرفته در جامعه میتوانند در لحظاتی مثل «دقیقهی ژینا» به یکدیگر بپیوندند، به خیابان بیایند و در کنار گروههای متشکلتری همچون جنبشهای اجتماعی و گروههای مقاومت زیرزمینی، در قالب نوعی شبکهی سیال همبسته شوند و به سوی ایجاد تغییر گام بردارند.»
@NashrAasoo 💭
روانپزشکی در خدمت قدرت: زنان، دیوانهانگاری و سرکوب
✍️ نهال تابش
🔸 اولین تیمارستانها نه مکانهایی برای درمان، بلکه مکانهایی برای حبس کسانی بودند که به دلیل انحراف از هنجار اجتماعی، جامعه خواهان طردشان بود.
@NashrAasoo 💭
«با کمی تردید»: ۵ــ مادران دادخواه🔺
🎙 گفتوگوی فهیمه خضرحیدری و حسین قاضیان
🎧 «با کمی تردید»: ۱ــ پنجاهوهفتیها
🎧 «با کمی تردید»: ۲_ انقلاب زنان
🎧«با کمی تردید»: ۳ــ دوگانهی داخلنشین و خارجنشین
🎧 «با کمی تردید»: ۴ــ شهر موازی
🔸 پادکستهای آسو را در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
«سوریه از شر بشار اسد خلاص شد، اما هنوز آزاد نشده است»🔺
ابراهیم اصیل در گفتوگو با فرناز سیفی
«جمهوری اسلامی ایران به دنبال مهندسی اجتماعی و دستکاری به منظور ایجاد تغییرات جمعیتی در سوریه بود. رژیم ایران برای سوق دادن مردم به تشیع و تغییر بافت جمعیتیِ محلهها و شهرهای سوری به شدت کوشید و پول بسیاری خرج کرد. زوّار ایرانی که به شکل منظم برای زیارت به سوریه میآمدند، اجازه داشتند که به راحتی در قلب دمشق اظهارنظر و نماز جماعت بر پا کنند، در حالی که مردم محلی اجازه نداشتند که نماز جماعت بخوانند یا آیینهای مذهبیِ خود را بهجا بیاورند. این وضعیت که هر روز در گوشه و کنار سوریه به چشم میخورد، فرقهگرایی را در سوریه تشدید و تقویت کرد. بسیاری از سوریها در شهر و دیار و محلهی خود از بدیهیترین حقوق مذهبی بیبهره بودند، اما هر روز میدیدند که شیعیان و زوّار ایرانی آزادانه در اماکن عمومی به امور مذهبیِ خود میپردازند و از میزانی از آزادی برخوردارند که بسیاری از سوریها هرگز به خواب هم ندیدهاند.»
@NashrAasoo 💭
«در دو سال اخیر مؤسسهی «سیتیزن لب» به پژوهش دربارهی سرکوب فراملیِ دیجیتال فعالان و روزنامهنگارانِ زن پرداخت و چندی قبل نتایج آن را در قالب گزارشی منتشر کرد. این پژوهش بر چین، روسیه، ایران، ترکیه، آذربایجان و برخی کشورهای آفریقایی متمرکز بود. مریم میرزا، پژوهشگر ویژهی ایران در این تحقیق، یافتههای این پژوهش و تجربهی خود را با خوانندگان «آسو» در میان گذاشته است، با ذکر این هشدار که اگر در معرض خشونت آنلاینِ دولتی یا غیررسمی هستید، مطالعهی این متن ممکن است برای شما آزاردهنده باشد.»
aasoo.org/fa/articles/5026
@NashrAasoo 🔻
«هیچ حسی با شور و شعف ناشی از خلاص شدن از شر یک دیکتاتورِ وحشی قابلمقایسه نیست ــ جنایتکاری که آشکارا از سوریه، مردم سوریه و از تک تک ما متنفر بود. این اصلاً به این معنی نیست که اوضاع الان و بعد از سقوط اسد خوب است، اما حالا سرانجام فرصت داریم که تلاش کنیم تا سوریهی بهتری را بسازیم. تا زمانی که بشار اسد در قدرت بود، سوریه هر روز یک قدم دیگر در قعر سیاهی فرو میرفت.»
aasoo.org/fa/articles/5029
@NashrAasoo 🔻
چه بر سر زنان سوریه خواهد آمد؟
مونا طحاوی
انقلاب واقعی، نبرد واقعی، بین مردسالاری و زنان و دختران است. تا زمانی که خشم از ستمگرانِ کاخهای ریاستجمهوری به سوی ستمگرانِ خیابانها و خانههایمان معطوف نشود ــ تا زمانی که دیکتاتورِ حاضر در ذهن و اتاق خواب و خیابانهایمان را سرنگون نکنیم ــ انقلابمان هنوز حتی آغاز نشده است.
تجدید عزم دادخواهی: گزارش سفر پاییز ۱۴۰۳ 🔻
✍️ هفتهها به دنبال راهی برای سفر به ایران گشته بودم. سه بار بلیط گرفته بودم که با لغو پروازها و تحریم هواپیمایی ایران منتفی شدند. سرانجام پس از ساعتها پرواز به ایران رسیده بودم. به سرزمین محبوبم که بیش از هر زمانی که به یاد دارم، دور و منزوی و تار و تکیده شده است. برای رسیدن به تهران، که تا پیش از این با هما کمتر از پنج ساعت طول میکشید، بیش از شانزده ساعت در راه بودم و در طی پنج ساعت توقف در فرودگاه وسیع و پیشرفته و پر از امکانات و زرق و برق دوبی هم از شدت حسرت چند بار بغض کرده بودم.
و حالا آن مرد جوان و درشتهیکل و ریشو که پشت میزش ایستاده بود، دستهایش را روی سطح میز تاب میداد و با لودگی از مأمور و معذور بودن خود میگفت، برای من شده بود نمایندهی تمامقد آن دمودستگاه قُلدر و بیکفایت و سبکمغز که تمام راهِ سفر حرص من را درآورده بود و زیرلبی به آن ناسزا گفته بودم، شده بود نمایندهی همان جماعتی که رجزخوانیهای بیسر و تهشان در باب اقتدار، آن فرودگاه را به آن وضعی انداخته بود که میدیدم: مفلوک و متروک.
✍️ پشت سر مأموران به دیوار روی تابلویی با خط خوش نوشته بود: از دادن خدمات به بانوانی که حجاب اسلامی را رعایت نکنند، معذوریم.
گفتم: این تابلو را عوض کنید. شما چه خدماتی میدهید که از دادنش معذور باشید یا نباشید؟ هر چه میگفتم آنها با لودگی جا خالی میدادند.
دست آخر پاسپورت و وسایل الکترونیکی من را ضبط کردند که شامل دو گوشی با سیمکارت و یکی بدون سیمکارت و یک دوربین آکبند بود. ضبط این وسایل الکترونیک فاقد هرگونه دلیل امنیتی بود چرا که در حافظهشان رد هیچ تماسی نبود، به هیچیک از اکانتهای من وصل نبودند و فهرست شمارههایم در آنها موجود نبود، بهجز چند شماره از بستگان و دوستانی که ارتباطم با آنان بدیهیست. آنها هم میدانند. با وجود این هر بار این «دستورِ» عبث را اجرا میکنند. و من هر بار از قُلدری بی سر و ته آنها کلافه میشوم.
✍️ دوست عزیزی میگفت جمهوری اسلامی چنان موذیانه موجودیتش را با لایههای گوناگون زیست اجتماعی درهم تنیده که بار هر شکست رژیم بر شانهی مردم میافتد. میگفت رمز ماندگاریشان در حفظ همین فرمول است. بیاختیار یاد شبکهی وسیع و مستحکم تونلهای نظامی حماس در غزه افتادم که زیر مدرسه و درمانگاه و خانهی مردم بنا شده بود، آنچنان تنیده در زیست روزمرهی جامعه که هر حمله به آن تونلها مسبب تخریب خانه و کاشانهی مردم عادی شد و کشتار بیمهابای آنان. دوستم میگفت همیشه شکست خوردهاند، و همیشه ما بار شکست آنان را کشیدهایم و بعد آنها رفتهاند سراغ طرح دیگری که آن هم به شکست انجامیده و میانجامد.
@NashrAasoo 💭
اخلاق علیه اخلاق: آیا تبلیغِ اخلاقْ خودْ عملی ضدِ اخلاقی نیست؟ 🔻
✍️ قرآن از زبانِ خدا میگوید از آنچه برآیند و بسا فرآیندِ تفکر و آگاهیِ تو نیست پیروی نکن و حتی تأکید میکند که گوش و چشم و قلب همه موردِ پرسش واقع خواهند شد یعنی مسئولِ نهاییِ سرنوشتِ هر کس جز خود، خرد و سنجشهایش نیست و عقلْ میزانِ نهاییِ تشخیصِ خیر از شر است. در اینجا ما با ایدهای بس درخشان مواجهیم اما پرسش این است که آیا این منطقی و بسا منصفانه است که خداوند انسان را اکیداً و حتی با زبانی تهدیدآمیز به استفاده از امکانهای عقلی و شهودیاش فراخواند و چون او قوای فاهمهاش را به کار آورد و به نتایجی برسد که خلافِ احکام و آیاتِ اویند، به او بگوید: نه! نه! ای پسرِ خرد قرار بود که با این قوهی شعورِ خود فقط همان کلامی را تأیید و تأکید کنی که من در این کتابِ مقدسِ خود گفتهام و نه بیشتر! ــ و حالیا از آنجا که چون من نمیاندیشی و به کلام درنمیآیی، تو را به فهرستِ نفرینشدگان و خاصه در خیلِ دوزخیان درمیآورم!
✍️ آنچه در عمل زیسته و به تجربه دریافتهایم این است که مبلغانِ دینی و اخلاقی نه تنها نتوانستهاند انسانها را اخلاقیتر کنند که آنها را نخست هرچه بیشتر به نهانکاری یعنی به بدترینِ رذیلتها واداشته و سپس در مرورِ زمان و با گسترشِ آگاهی و کاهشِ ترسْ نسبت به ارزشهایِ اخلاقی بدگمان ساختهاند. این مبلغان از یکسو، با به کارگرفتنِ بدونِ پشتوانهیِ عقلانی و استدلالیِ واژگانِ قدرتمند و تأثیرگذار در زیستِ اخلاقیِ جامعه و از سویِ دیگر، با بهرهگیریِ ابزاری از واژهها برای یارگیری و نفوذِ اجتماعی و سیاسیِ خود باعثِ بیاعتمادیِ عمومی به ارزشهایِ اخلاقی شدهاند. آری، دینداران و اخلاقگرایان قدرتِ اقناعِ عقلانیِ همنوعانِ خود را ندارند و زینرو، ارزشهایِ حیاتی و اجتماعی را به کلماتی میانتهی و تبلیغاتی تبدیل میکنند و نتیجه روشن است: بیاعتمادی و بیاعتمادی!
✍️ نیتِ خوب یا نیتِ خیر بدونِ بهرمندی از قدرتِ قضاوتِ عقلانی همیشه به شر میانجامد؛ شری که از آن سادگیِ مقدس، از آن سادگیِ اندیشهگریز، برون میتراود و بیش از همه، به دستِ آدمهای خیلی خوبْ جنایاتی را میآفریند که به دلیلِ شدت و شیوعِ آنها نه مشمولِ بخشش میشوند و نه در مدارِ قوانینِ مکافات و مجازات میگنجند. به همین سبب و بنابر همین تجربه است که یکی از بانیانِ زیستِ دینی و اخلاقیِ نوین در جامعهیِ ایرانی با قاطعیت و صراحت به این خطر که دین عامل و علتِ نفاق و ضَغینه (کینه) و بَغضاء (دشمنی) در جامعه شود، اِنذار داده و از ضرورتِ تقدمِ قوای فاهمه و عقلانیتِ ارتباطی بر دین و اخلاق میآگاهاند: دین باید مطابقِ علم و عقل باشد؛ دین که مطابقِ عقلِ کلی نباشد جهل است.
@NashrAasoo 💭
چگونه پرچینهای میان انسان و حیوان در آثار الیاس کانِتی فرو میریزند؟ 🔻
📚پس از یک عمر که عاقبت سگ کوچکی را برای اولین بار نوازش کردم تازه دریافتم که این همه سال چه عالمی را از دست دادهام. پیش از آن، از سگها میترسیدم؛ حتی آنهایی که دستآموز و خانگی بودند. از اینکه حیوانی به من نزدیک شود هراس داشتم تا چه رسد به آنکه بخواهم دست نوازشی بر سر و گوشش بکشم. راست است که «هیچ چیزی برای آدمی نگرانکنندهتر از تماس با امر ناشناخته نیست.» یکی دو سال بعد، در جایی از نویسندهای خواندم که میگوید «تو هیچ دوستی در میان حیوانات نداری، آخر این هم شد زندگی؟» او گفته بود که «دنیای بدون حیوانات، دنیایی تهی از انسانیت است.» نویسندهی این عبارات، الیاس کانِتی بود.
📚در صدد برآمدم کتابهای بیشتری از او بخوانم. روزی که به کتابفروشی رفتم، فروشندهی ناآشنا با کانتی، از من خواست که ملیت نویسنده را بگویم تا قفسهی مربوطه را نشانم دهد. لحظهای گیج شدم. بهراستی کانِتی اهل کجا بود؟ تبار کانِتی به یهودیانی میرسید که در قرن پانزدهم از اسپانیا اخراج شده بودند. پدربزرگ و پدرش در ادرنهی ترکیه (عثمانی) زیسته بودند. خودش در بلغارستان به دنیا آمد. در اتریش و سوئیس درس خواند؛ به آلمانی مینوشت و در انگلستان اقامت گزید. معمولاً رسم بر این است که وطن نویسندگانِ برندهی جایزهی نوبل بر روی صندلی آنان در تالار برندگان نوبل حک میشود، به عنوان مثال: «ارنست همینگوی، آمریکا»؛ «گونتر گراس، آلمان». اما بر روی صندلی کانتی، به هنگام دریافت نوبل، تنها نام شهر زادگاهش «روسه» (Rousse) حک شده بود.
✍️ ددر آثار کانتی، گاه حیوانات، حتی موجوداتی برتر از انسانها و دارای اقتدار بر آنها تلقی میشوند. برای مثال، این قطعه از او که انیمالیسم جرج اورول در مزرعهی حیوانات را تداعی میکند، با هم بخوانیم:
تصور اینکه حیوانات هرگز بر علیه ما شورش نخواهند کرد برای من رنجآور است؛ حیوانات صبور، گاوها، گوسفندان، تمام دامهایی که در دست ما گرفتارند و نمیتوانند از دست ما بگریزند. تصور میکنم چگونه شورش در یک کشتارگاه آغاز میشود و از آنجا به سراسر شهر سرازیر میشود؛ چگونه مردان، زنان، کودکان، سالمندان بیرحمانه له میشوند؛ چگونه حیوانات خیابانها و وسایل نقلیه را زیر پا میگذارند، درها و دروازهها را میشکنند، با خشم خود تا بالاترین طبقات ساختمانها هجوم میآورند ... من حتی از یک گاو وحشی که این قهرمانان، گاوبازها را به شدت فراری میدهد و یک میدان خونین کامل را هم فتح میکند، آسودهخاطر میشدم. اما برپایی شورش از سوی قربانیان ضعیفتر و ملایمتر، از گوسفندان و گاوها، برای من ترجیح دارد. دوست ندارم باور کنم که این هیچگاه نمیتواند اتفاق بیفتد؛ که ما هیچگاه از دست آنها، بخصوص از دست همه آنها، از ترس به خود نخواهیم لرزید.
زنی در تقاطع دو ناسیونالیسم: نگاهی به زندگی و آثار زابل یسایان🔺
✍️ سوما نگهدارینیا
«سالها میگذرد، مسائل سیاسی فراموش میشود، نفرت از یاد میرود، فصل جدیدی میآید و با امید و آرزوهای جدید دوران تازهای را رقم میزند، تمام غمها و آنچه دیدیم از یاد میرود اما یک چیز باید باقی بماند: رنجی که این ملت متحمل شدند، این نباید فراموش شود.»
@NashrAasoo 💭
«در این جستار من رد پای زنی را دنبال میکنم که در سال ۱۸۷۸ در استانبول به دنیا آمد، به پاریس رفت و در دانشگاه سوربن ادبیات و فلسفه خواند اما در اوج شکوفاییِ حرفهای خود را در میانهی نسلکشی و پاکسازیِ قومی یافت. از آن پس تمام زندگیاش را صرف نوشتن از فاجعه کرد، فاجعهای که شاهد آن بود و بهعلت بازگو کردنش از وطن تبعید شد و بیشتر سالهای عمر را در آوارگی گذراند اما هرگز دست از بیان حقیقت نکشید. سرانجام به دستور استالین دستگیر و به سیبری تبعید شد و از آن پس کسی از سرنوشتِ او اطلاعی ندارد. من از زابل یسایان سخن میگویم.»
aasoo.org/fa/articles/4973
@NashrAasoo 🔻
«زنپوش که در انگلیسی درگ کوئین (drag queen) خوانده میشود، مردی است که لباس زنانه میپوشد و به نحوی اغراقآمیز و معمولاً برای سرگرمی رفتارهای زنانه از خود نشان میدهد. بهرام بیضایی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر در کتاب نمایش در ایران، زنپوش را جوانی تعریف میکند که در تقلید ــ یک نوع هنر نمایشی ــ با لباس زنانه و تغییر صدا بهجای زنان ظاهر میشد. در تاریخ هنرهای نمایشی در ایران، آنچه در قالب زنپوشی میبینیم اغلب برآمده از محدودیتهای مذهبی و اجتماعی و ممنوعیتحضور زنان بر صحنه بوده است. »
aasoo.org/fa/articles/5002
@NashrAasoo 🔻
«امروز میلیونها نفر در گوشه و کنار دنیا در آرزوی رهایی از چنگ خودکامگان به سر میبرند. اما وقتی تقریباً هر روز میشنوند که کشورهای مهد لیبرالیسم با تورم، اعتصابات، شیوع جرائم، خشونت ناشی از اسلحه و بیاعتناییِ رأیدهندگان به حقیقت دست و پنجه نرم میکنند، بسیاری از آنان شک میکنند که دموکراسی بهترین آلترناتیو است.»
aasoo.org/fa/articles/4930
@NashrAasoo 🔻
«ثنا نصّاری، نویسنده، شاعر، مترجم و منتقد ادبیات و هنر است. او تا کنون یک رمان به نام «در من فیلی خفته است»، یک مجموعه شعر به نام«فراغی» و چهار ترجمهی رمان از انگلیسی به فارسی منتشر کرده است. مجموعه داستان او به نام «این دو گل» که دربارهی جنگ ایران و عراق است، به زبان انگلیسی در لندن منتشر شده و از سال ۲۰۲۱ نیز به عنوان منتقد هنری و ادبی با مجلهی Writers Mosaic همکاری میکند. با او دربارهی تجربههای زیستهاش در بسترهای متفاوت فرهنگی و اجتماعی که در آنها رشد کرده، گفتوگو کردهایم.»
aasoo.org/fa/articles/5010
@NashrAasoo 🔻
«با کمی تردید»: ۳ــ دوگانهی داخلنشین و خارجنشین 🔻
🎙 گفتوگوی فهیمه خضرحیدری و حسین قاضیان
🎧 «با کمی تردید»: ۱ــ پنجاهوهفتیها
🎧 «با کمی تردید»: ۲_ انقلاب زنان
🔸 پادکستهای آسو را در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧