@Nashraasoo فرهنگ، اجتماع و نگاهی عمیقتر به مباحث امروز تماس با ما: 📩 editor@aasoo.org 🔻🔻🔻 آدرس سایت: aasoo.org اینستاگرام: instagram.com/NashrAasoo فیسبوک: fb.com/NashrAasoo توییتر: twitter.com/NashrAasoo
آریا فانی در پژوهش اخیر خود، مطالعه در دو سوی مرز: افغانستانیها، ایرانیان، و ناسیونالیسم ادبی، با مرور این پیشینه نشان میدهد که برآمدن دولت-ملتِ مدرن در ایران و افغانستان، هرچند از یک سو به گسستهایی انجامید اما همزمان فرصتهای نوین برای ارتباط میان دو کشور فراهم کرد. او در این کتاب روند نهادینهشدن ادب فارسی در دو کشور را به بحث میگذارد، دادوستد فکری میان روشنفکران ایرانی و افغانستانی را بررسی میکند، به نقش انجمنهای ادبی در پیشبرد پروژهی ناسیونالیسم میپردازد، و خوانشی از سفرنامههای متأخر میان ایرانیان و افغانستانیها به دست میدهد.
aasoo.org/fa/books/4972
@NashrAasoo 🔻
«شبکههای گستردهای که درختها را با یکدیگر مرتبط میسازد به ما یادآوری میکند که همگی بههمپیوستهایم. زندگیها و داستانهایمان، غمها و شادیهایمان بههمپیوستهاند. بیاعتنایی صرفاً بحران را وخیمتر خواهد کرد. به محض اینکه به اتفاقاتِ اینجا، آنجا یا هر جای دیگری بیتفاوت شویم، بیحسی و کرختی حاکم خواهد شد.»
aasoo.org/fa/articles/4951
@NashrAasoo 🔻
«اگر زن متأهلی در کشوری مسلمان در معرض خشونت خانگی قرار بگیرد و بخواهد از همسرش شکایت کند یا از او طلاق بگیرد، با دردسرهای زیادی مواجه میشود. حکومتها در این کشورها هنوز خشونت خانگی را «جرمانگاری» نکردهاند و زنان در مواجهه با خشونت از حمایت قانونی برخوردار نیستند. از طرف دیگر، احکامِ شریعت هم بسیاری از حقوق زنان را به رسمیت نمیشناسد و اطاعت از مردان را وظیفهی زنان قلمداد میکند.
اما برای جلوگیری از «خشونت خانگی»، که متداولترین آسیبی است که زنان در همهی کشورهای جهان با آن مواجهند، چه میتوان کرد؟»
aasoo.org/fa/articles/4762
@NashrAasoo 🔻
«دیشب چه خوابی دیدی پاراجانف؟» حاصل سالها گفتوگوی اینترنتیِ فراز فشارکی، فیلمساز ساکن برلین، با خانوادهاش در ایران است. گفتوگوها از اولین روزهایی که او در سال ۲۰۱۲ برای تحصیل در مدرسهی فیلم و تلویزیون برلین وارد آلمان شد، آغاز میشود و تا ۱۰ سال بعد ادامه مییابد.
aasoo.org/fa/articles/4964
@NashrAasoo 🔻
قوانینی که زنها را به سوی مرگ میفرستند 🔻
«برابر نبودن ارزش جان زنان و مردان در قوانین جزایی جمهوری اسلامی ایران و معافیتهای قانونی برای مردانی که زنی را به قتل میرسانند، هزینهی کشتن زنان را پایین آورده است.»
@NashrAasoo 🔻
«خانهی سرسبز و دلگشای هاینریش بل، کنج دنجی است که هم گلشیری، پارسیپور، معروفی، حسینزاده و دیگران را در خود جای داده است هم سولژنیتسین و دورفمن را. خانهای ییلاقی، که هنوز هم که هنوز است، سالانه ــ به عنوان بخشی از یک برنامهی اقامت خلاق ــ میزبان نویسندگان و هنرمندانی از سراسر جهان است.»
aasoo.org/fa/articles/4968
@NashrAasoo 🔻
«کتاب فتادگان در گردباد، سرگذشت و سرنوشت قربانیان ایرانی در سرکوبهای فراگیر استالینی در شوروی است. قربانیانی که در پاسخ به عشق، آرزو و تلاششان برای رسیدن به آیندهای بهتر برای انسان در آرمانِ سوسیالیسم، اعدام، تیرباران، تبعید و شکنجه و زندانی شدن نصیبشان شد.»
aasoo.org/fa/books/4977
@NashrAasoo 🔻
بازتاب خاطره؛ مروری بر زندگی و آثار بهجت صدر
نهال تابش
🔸 نگاهی به زندگی و آثار بهجت صدر، نقاش نوگرای معاصر که از پیشکسوتان هنرهای تجسمی در ایران بود.
@NashrAasoo 🎥
«تاریخِ ادیان این واقعیت را نشان میدهد که در هر ظهورِ دینی یک گام بهسویِ کاسته شدنِ وزنهیِ سنگینِ دین در تولیدِ خشم و خشونتِ اجتماعی برداشته شده است یعنی با توسعهیِ جامعه، دین هرباره عقبتر نشسته و نرمخوتر و مهربانتر شده است. این رویداد ما را امیدوار میکند که بگوییم و بسا پیشبینی کنیم که در آینده دین بهتدریج و بیش از پیش کارکردی زیباییشناختی و خاصه کیفیتی موسیقیایی خواهد یافت و زینرو، برخلافِ آن پیشینهیِ پر پیچ و شکنجاش، بیش از هر کارِ دیگر، به گرم کردنِ دلها و معنابخشیدن به زندگیِ تودهیِ هنوز فردیت نیافته بسنده خواهد کرد.»
aasoo.org/fa/articles/4959
@NashrAasoo 🔻
آزاد یا در آتش؛ زنان کُرد در جدال میان فمینیسم و ناسیونالیسم🔻
✍ کتاب «زنان کُرد، در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم» دربارهی وضعیت «زن کُرد» در قرن بیستم است و با بررسی وضعیت زنان کُرد در ترکیه، ایران، عراق، سوریه و شوروی تلاش میکند تا تصویری روشنتر از زنان کُرد ارائه دهد. شهرزاد مجاب پس از روایت راه طولانیِ کُردها در ترکیه و تعاملات زنان کُرد و ترک با هم، از شکلگیریِ گفتوگو میان فمینیستهای ترک و کُرد خبر میدهد و همبستگی زنان ترک و کُرد را نتیجهی بازداشتهای همزمانِ آنها در جریان مقاومت در برابر خشونت دولتی علیه زنان میداند.او در عین حال معتقد است که «گرچه فمینیستهای ترک پیشتر چالشی جدی، هرچند محدود، با ملیتِ خود به راه انداختهاند اما فمینیستهای کُرد هنوز آنطور که باید و شاید با ناسیونالیسمِ خود به مقابله برنخواستهاند.» این مواجهه و کشمکش بین ناسیونالیسم و وضعیت و خواستههای زنان، یکی از مضامین اصلی است که در بخشهای مختلف کتاب به آن پرداخته شده است.
✍ شاید جذابترین بخش کتاب، فصلی است که به تجربهی زنان کُرد در ایران طی دورهی استقرار جمهوری کردستان پرداخته است. در ۲۲ ژانویهی ۱۹۴۶، پس از پایان جنگ جهانی دوم، کردها به رهبریِ حزب دموکراتیک کردستان و با حمایت نیروهای شوروی که همچنان بخشهایی از شمال ایران را در اشغال داشتند، جمهوری کردستان، با مرکزیت مهاباد، را تأسیس کردند. در قانون اساسی جمهوری کردستان آمده بود که «زنان در تمامی امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید از حقوقی برابر با مردان برخوردار باشند.» اما به نوشتهی مجاب، در آنجا نیز سیاست جنسیتیِ حزب از نگرش ناسیونالیستیِ رهبریِ مردانهی آن و شیوهی تلاش این رهبران و زنان برای تغییر وضع موجود در محدودهی بافت اجتماعی، فرهنگی و سیاسیِ آن زمان متأثر بود. در ۱۵ مارس همان سال، حزب زنان به دعوت «بانوی رهبر کردستان»، همسر قاضی محمد، اعلام موجودیت کرد، حزبی که مجاب آن را نه ثمرهی جنبشی فمینیستی بلکه مخلوق یک سازمان سیاسی و کاملاً تحت سلطهی مردان میداند. گرچه حزب زنان اقداماتی برای سوادآموزی زنان انجام داد و حضور زنان در مطبوعات، تظاهرات و گردهماییها را تسهیل کرد اما مجاب زنان کنشگر کُرد در آن دوره را فاقد «هرگونه آگاهی فمنیستی» میداند و میگوید که آنها نتوانستند روابط مردسالارانه را به طور جدی به چالش بکشند. به نظر او، هرچند در جمهوری کردستان زنان برای حیات آموزشی و فرهنگی و سیاسی آماده میشدند اما جنبش فمینیستی همچنان از جنبش ناسیونالیستی عقب افتاده بود. او اضافه میکند: «نیم قرن پس از تشکیل حزب زنان، جنبش زنان در کردستان همچنان از جنبش ناسیونالیستی عقب مانده است... با این حال، سادهانگارانه است که فرض کنیم ناسیونالیسم یگانه مانع بر سر راه آزادی زنان است.»
✍ شهرزاد مجاب همزمان با واکاویِ ریشههای قتلهای ناموسی در میان کُردها، توضیح میدهد که فرهنگ کُردی نیز مانند دیگر فرهنگها یکپارچه نیست. هرچند مردسالاری یکی از مؤلفههای این فرهنگ است، اما «مبارزه برای برابری جنسیتی» هم مؤلفهی دیگری است که کمتر شناختهشده است. تأسیس نخستین سازمان کردی در سال ۱۹۱۹، محکومیت قتلهای ناموسی از سوی شاعران و سینماگران کُرد در اواسط قرن بیستم و تلاشفمینیستهای کرد برای توقف زنکشی، بهویژه در کردستان عراق، نشانههایی از همین فرهنگ است. شهرزاد مجاب نادیده گرفتن و انکار وجود فرهنگ «مبارزه برای برابری جنسیتی» در کردستان و دیگر جوامع غیرغربی را موضعی سیاسی میداند. او با مثالهای بسیار تأکید میکند که فرهنگِ خشونتِ مردسالارانه جهانشمول است و تقسیم فرهنگها به دو نوع خشونتآمیز و خشونتپرهیز، افسانهای مردسالارانهاست که وقتی به صورت شکافی بین شرق و غرب جلوه داده میشود، به افسانهای نژادپرستانه نیز تبدیل میشود.
@NashrAasoo 💭
آیا حذف یا اصلاح الکترال کالج ممکن است؟
📚 آنچه شنیدید بخشی از پادکست یک کتاب بود که در این قسمت به بررسی کتاب «آیا چنین انتخاباتی دموکراتیک است؟» میپردازد.
▪️ پادکستها و نسخهی شنیداری مقالات ما را در وبسایت آسو و همچنین در شبکههای اجتماعی و اپهای پادخوان با شناسهی NashrAasoo بشنوید.
aasoo.org/fa/podcast/4962
@NashrAasoo💭
«جهانیسازی اجتنابناپذیر است. همه نمیتوانند مثل کرهی شمالی درهایشان را کاملاً به روی بقیهی دنیا ببندند. و کرهی شمالی هم دیر یا زود ناچار به باز کردن درها خواهد شد. بنابراین، جهانیسازی پیش میرود و جهان در برابر همهی پیامدهای منفیای که برشمردیم تسلیم خواهد شد.»
aasoo.org/fa/articles/4929
@NashrAasoo🔻
با کمی تردید: ۲_ انقلاب زنان 🔻
🎙 گفتوگوی فهیمه خضرحیدری و حسین قاضیان
🔸 پادکستهای آسو را در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
خاورمیانه چگونه با گذار سریع از سوختهای فسیلی کنار خواهد آمد؟ 🔻
✍️ فناوریهای مربوط به انرژی خورشیدی، بادی و آبی بهطور مداوم در حال پیشرفت است. راهحلهای سختافزاری و نرمافزاری برای ذخیرهسازی، مدیریت و توزیع انرژیهای ناپایدارِ تولیدشده توسط خورشید، باد و آب بهطور چشمگیری در حال افزایش است. انتظار میرود که ظرفیت جهانی ذخیرهی انرژی که در سال ۲۰۲۲ برابر با ۲۷ گیگاوات بود، تا پایان سال ۲۰۲۴ به ۱۵۹ گیگاوات افزایش یابد و پیشبینی میشود که تا سال ۲۰۳۰ چهار برابر شده و به ۶۵۰ گیگاوات برسد و تا سال ۲۰۳۳ به ۹۲۶ گیگاوات افزایش یابد. چنین پیشبینیهایی ممکن است بیش از حد محافظهکارانه باشند. اکثر پیشبینیهای نهادهای دولتی و بینالمللی، رشد ظرفیت ذخیرهسازی انرژی را بهطور خطی ترسیم میکنند. اما رشد این بخش بهصورت نمایی بوده و نشانهای از کند شدن این روند نیز به چشم نمیخورد.
✍️ پیشرفتهای تکنولوژیک و شیوههای نوین اقتصادی با سرعتی مشابهِ سرعت توسعهی ریزتراشهها طی چند دههی گذشته، به دنبال کوچکتر، ارزانتر و کارآمدتر کردن ذخیرهسازیِ انرژی، هم برای دستگاههای سیار و هم برای دستگاههای ثابت، هستند. در ۳۰ سال گذشته، تراکم ذخیرهسازی انرژی ــ یعنی میزان قدرتی که میتواند در هر کیلوگرم ماده متمرکز شود ــ پنج برابر شده است، در حالی که هزینهی باتری از ۹۰۰۰ دلار به ۵۰ دلار به ازای هر وات-ساعت کاهش یافته است.
✍️ در چند سال اخیر، استفاده از باتریهای الکتریکی در طیف وسیعی از صنایع تولیدکنندهی کربن بهطور فزایندهای رواج یافته است. صدها شرکت در سراسر جهان در حال توسعه یا فروش کامیونها، وسایل حملونقل دریایی، تجهیزات معدن، هواپیماها و حتی وسایل و تجهیزات دفاعی هستند که با باتری الکتریکی کار میکند. ممکن است که تولید موشکها و جتهای جنگندهی برقی هنوز دور از ذهن باشد، اما هواپیماهای ۹۰ نفرهای که با باتری کار میکنند و قادرند مسافت ۷۲۰ کیلومتری بین بوستون و واشنگتن را طی کنند و کشتیهای باریِ الکتریکی که به ایستگاههای شارژ انرژیِ بادی در دریای شمال متصل میشوند، شاید کمتر از یک دههی دیگر در دسترس باشند.
@NashrAasoo 💭
جنگ بر سر آرشیو در عربستان: تاریخ ملی یا تاریخ سعودی؟ 🔻
📚 رزی بشیر تاریخنگار متخصص خاورمیانهی مدرن و جریانهای روشنفکریِ سیاسی و اجتماعیِ جهان عرب است و در دانشگاه هاروارد تدریس میکند. او برای تحقیق و تدوین کتاب «جنگهای آرشیوی: سیاست تاریخ در عربستان سعودی» بارها به عربستان سعودی سفر کرده و مدتی طولانی را در این کشور به سر برده است. بشیر با بسیاری از سیاستمداران و پژوهشگران و کارشناسان داخلی عربستان، متولیان و کارمندان آرشیوهای دولتی و خصوصی کشور، و همچنین مردم عادیِ عضو گروههایی که تاریخشان از اسناد و چهرهی شهرها زدوده میشود، گفتوگو کرده است و ردّ پای سیاست در تاریخسازی و روایتِ تاریخ را از لابهلای اسناد و مدارک و شاهدان عینی بیرون کشیده است. تمرکز او در این کتاب بر اقدامات دولتی در آخرین دههی قرن بیستم و اولین دههی قرن بیستویکم است. یعنی همان دو دههای که حاکمیت عربستان، چهرهی بسیاری از شهرهای مهم از جمله مکه را تغییر داد و با ویران کردن بقایای گذشته و پروژههای عظیم ساختوساز و همچنین احداث نهادهای آرشیو و مستندسازی بیشتر، به شکلی متمرکز به دنبال ثبت و ارائهی تاریخ کشور رفت.
📚 بشیر برای نگارش این کتاب از بسیاری از آرشیوهای رسمی کشور، موزهها، کتابخانههای ملی و خصوصی، مجموعههای خصوصی، آرشیوهای شخصی و گاه پنهان گروههای سرکوبشده، و میراث باقیمانده در خانوادههای سعودی دیدار کرده و با مجموعهداران، آرشیویستها، مسئولان موزهها، کتابدارها، مردمی که روایت زندگیشان حذف شده، و کسانی که بناهای تاریخیشان بر اثر توسعهی مکه و مدینه به اسم مدرنسازیِ شهر تخریب و نابود شده، گفتوگو کرده است. از منظر تحقیق میدانی، اثر او کمنظیر است. بشیر میگوید که در سفرهای خود به عربستان متوجه شد که موقعیتش بهعنوان پژوهشگری «خارجی» در یک دانشگاه معروف و معتبر آمریکایی، درهای بسته به روی بسیاری از محققان داخل عربستان را به روی او باز کرد. این موقعیت به او اجازه داد که در برخی مراکز آرشیو کشور، شیوهی کار، ثبت و فهرست کردن اسناد و مدارک را از نزدیک مشاهده کند.
📚 جنگهای آرشیوی نمونهی کمیاب و مهمی از پژوهشی دقیق دربارهی چگونگیِ ثبت روایتهای رسمی و تاریخسازی در خاورمیانه و مسئلهی «میراث فرهنگی» است، روندی پیچیده که خود بشیر هم صادقانه میگوید پاسخ دادن به تمام پرسشهای مربوط به آن، دستکم با اطلاعات و اسناد و شواهد فعلی، ممکن نیست. کتاب بشیر نمونهی موفقی است از ترکیب تاریخنگاری و مردمشناسی. این اثر پژوهشی برای فهم بهترِ آنچه او «صنعت تولید میراث تاریخی» در منطقه مینامد ضروری است. او به درستی تأکید میکند که این صنعت در عربستان خشونتبار بوده است، اما نه عربستان تنها حکومتِ تمامیتخواه منطقه است و نه فقط آنها بودند که در یک قرن اخیر به دنبال تولید روایتی یکدست و باب میلِ خود از تاریخ و مردم کشورشان رفتند و در این راستا دست به اقداماتِ خشونتبار هم زدند.
@NashrAasoo 💭
سرزمین ناشناخته 🔻
✍️ ما نه تنها احساس میکنیم که کوچک و بیاهمیتایم، بلکه احساس میکنیم که امنیت و ثبات نداریم. همچون مسافرانِ یک قطار شلوغِ سریعالسیر که به دنبال دستگیرهای میگردند تا محکم به آن بچسبند، ما هم به دنبال دستاویزی میگردیم تا احساس خوشایند اما واهیِ ثبات و تداوم بر ما مستولی شود. و گاهی، بیاختیار، به دامن عوامفریبی و پروپاگاندا چنگ میزنیم، صرفاً به این علت که ثبات و امنیتی ظاهری را به ما وعده میدهد. اما قطار شتابان به حرکت ادامه میدهد و سر و صدا گوشخراش میشود؛ حالا دیگر اطرافیانمان را همسفرِ خود نمیدانیم بلکه آنها را رقیب، عامل نفوذی و مایهی خطر محسوب میکنیم.
✍️ اکنون بشر با بحرانهای گوناگون زیستمحیطی، سیاسی، اجتماعی و زبانشناختی مواجه است. کلمات بیش از پیش مناقشهانگیز شدهاند. امروز واژهها را مثل سلاح به کار میبرند، در اینترنت بر سرِ یکدیگر فریاد میکشند و ناسزا میگویند بیآنکه به پیامدهای زیانبارِ این کار اهمیت دهند. شبکههای اجتماعیِ مجازی چنان در تاروپود زندگیِ ما درهمتنیدهاند که به سختی میتوان باور کرد که پدیدهای نوظهورند. احتمالاً دیگر نمیتوانیم زندگی را بدون تلفن همراه در نظر مجسّم کنیم. اما باید به یاد داشته باشیم، و به یکدیگر یادآوری کنیم، که اینترنت تنها چند دههی قبل، در دههی ۱۹۹۰، در دسترس عامهی مردم قرار گرفت. کافی است که این مدت را با تاریخ طولانیِ بشر مقایسه کنیم تا قدرتِ اینترنت و آسیبی که به سلامت روانیِ ما رسانده است، و همچنین تهدید فزایندهی آیندهی دموکراسیها توسط آن را بهتر دریابیم. ادعا نمیکنم که شبکههای اجتماعی صرفاً بد یا مخرّباند: شبکههای اجتماعی امکان اظهارنظر را برای کسانی فراهم کردهاند که قبلاً از این فرصت محروم بودند. شبکههای اجتماعی به معترضان و فعالان اجازه دادهاند که اطلاعات را با دیگران در میان بگذارند و نظراتِ متعارف را به چالش بکشند. شبکههای اجتماعی گروههای مختلف مردم را با یکدیگر مرتبط کردهاند. اما سرعتِ تغییر در فناوریهای دیجیتال بسیار بیشتر از سرعت فرایندهای ادراکیِ ما، و بسیار بسیار بیشتر از سرعت نظامهای حقوقی، فرهنگی و سیاسیِ ما است. در نتیجه، شکاف فزایندهای میان ما و تغییرات فناوری پدید آمده است.
✍️ هویت نه همچون چیزی مُفرد یا ایستا بلکه همچون چیزی سیّالتر، همچون نوعی احساس تعلق خاطر چندگانه ــ یا مثل دایرههای متحدالمرکز درون یک درخت. من میتوانم به یک محل یا میراث اجدادیام یا حتی به قومیت یا ملیتِ خاصی دلبستگیِ عمیقی داشته باشم، اما در عین حال از این واقعیت آگاه باشم که عضوی از نوع بشر و شهروند عالَمِ انسانی هستم. من میتوانم همزمان اهل «اینجا» و آنجا و همهجا باشم. هر کسی میتواند لایههای متعددی از هویت داشته باشد. عوامفریبانِ پوپولیست میخواهند همهچیز را به دوقطبیِ «ما» و «آنها» تقسیم کنند ــ اما دقیقاً به همین علت باید در عصر اضطرابِ وجودی از تنوع و کثرتگرایی دفاع کرد. به این ترتیب، به تدریج میتوان دید که ما در سرزمینِ ناشناختهی اطرافمان ــ دنیای هولناکِ آکنده از بیثباتیهای جدید و تهدیدهای نامعلوم ــ تنها نیستیم. همین احساس تنها نبودن سبب میشود که محیط صمیمانهتر به نظر برسد: ما در این مسیر با یکدیگر همسفریم، و برای بقای خود باید انسانیتِ یکدیگر را به رسمیت بشناسیم.
@NashrAasoo 💭
خشونت خانگی؛ چرا دولتهای مسلمان کاری نمیکنند؟🔻
🔸 دولت مسئولیت حفظ امنیت و سلامت شهروندان را بر عهده دارد، پس موظف است از انواع خشونت جلوگیری کند. اما خودداری از تلقی خشونت خانگی بهعنوان خشونت (چون در حوزهی خصوصی رخ میدهد)، بهانهای به دولتها میدهد که از انجام این مسئولیت شانه خالی کنند، و برای مرتکبین نیز مصونیت بههمراه میآورد. از آنجا که برخی از ساختارهای اجتماعی و قانونی (بهخصوص در کشورهای مسلمان) قدرت مرد بر زن را هنجاری تلقی میکند و تنبیه زنان را برای حفظ نظم در خانواده و جامعه لازم میدانند، گام ضروری علیه خشونت خانگی، برابردانستن حقوق زنان و مردان است.
🔸 در حال حاضر حقوق زنان به اصلیترین نگرانی کشورهای مسلمان در زمینهی آنچه امپریالیسم فرهنگی میخوانندتبدیل شده است. وقتی حقوق زنان بهعنوان جزئی از روند هجوم فرهنگی از «جایی دیگر» مطرح شود، درنتیجه آسیبهایی را که زنان متحمل میشوند بهعنوان جنبهای از آن فرهنگ خاص توجیه و حتی از آن دفاع و تجلیل میکند. در همهی کشورها مسئولیت حفظ حقوق افراد در نهایت بر عهدهی دولت است که باید مجری قانون باشد. درنتیجه، مبارزه بر سر احقاق حقوق زنان از بسیاری جهات مناقشه بر سر صلاحیت و اقتدار قانونی برای رسیدگی به حقوقی مشخص است؛ خواه معیارهای حقوق بینالمللی برای هدایت سیاستهای دولت غالب باشد، خواه سایر قواعد حقوقی (قانونی، مذهبی، عرفی). پس یکی از روشهای کاربست رویکرد تطبیقی در مواجهه با خشونت خانگی در جوامع مسلمان، برجستهکردن تفاوتها و اختلافات در رابطه بین دین و دولت است.
🔸 مسئله خشونت خانگی در همهی جوامع یکسان نیست، اما در نهایت، دولت مسئول محدودسازی و مجازات خشونت است، از جمله خشونتی که در خانواده رخ می دهد. بنابراین اگر دولت در انجام این مسئولیت به هر شکلی کوتاهی کند باعث تقویت روابط خانوادگی مردسالارانه و ایجاد شرایطِ مصونیت از مجازات خشونت خانگی میشود. این به نوبهی خود میتواند به این گمان دامن بزند که ارتقاء حقوق زنان، نهاد خانواده و به تبع آن نظم اجتماعی را تخریب و تهدید میکند. تلقی حقوق زنان بهعنوان تهدیدکنندهی نظم اجتماعی، مسلماً منحصر به جوامع مسلمان نیست؛ اما در جوامع مسلمان، چنین برداشتهایی را میتوان از تفاسیر مسلط شریعت به دست آورد. در نتیجه، مشروعیتبخشیدن به این تفاسیر و ترویج آنها به اولویت اسلامگرایان محافظهکار تبدیل شده است. به این ترتیب حجار به دنبال توضیح و نشاندادن اهمیت نقش دولتها در مبارزات بر سر مذهب و حقوق زنان است. اگرچه شریعت در جوامع اسلامی به روشهای مختلف اجرا، تفسیر و استفاده میشود، اما در بسیاری از زمینهها توجیهی قوی برای دولتها درجهت انکار یا محدودکردن حقوق زنان فراهم میکند. تا جایی که این امر زنان را در برابر خشونت خانگی و خانوادگی آسیبپذیر میکند. آسیبپذیری زنان، نشاندهندهی ناکامی دولتها در اقدام مسئولانه برای ارائهی حقوق و حمایتهایی است که زنان بهعنوان انسان و شهروند باید از آنها برخوردار باشند.
🔸 این مقاله یکی از سلسله مقالاتِ پروندهی «زنان و تغییر قانون» است که پیشتر در وبسایت دانشکده منتشر شده است.
@NashrAasoo 💭
«دیشب چه خوابی دیدی پاراجانف؟»🔻
✍ فراز فشارکی:«۱۲ سال پیش که شروع به ضبط گفتوگوهای اسکایپی با پدر و مادرم کردم، اصلاً فکر نمیکردم که قرار است بر اساس آن فیلمی بسازم. اگر به این فکر میکردم، هیچوقت این گفتوگوها را ضبط نمیکردم. آنها را فقط به این دلیل ضبط کردم که به نظرم داشت اتفاق مهمی رخ میداد ــ اتفاقی که به علت مهاجرت در زندگیِ بسیاری از ما رخ داده است … اگر نویسنده بودم آن لحظات را مینوشتم اما حتی فرصتِ نوشتن هم نداشتم. این بود که برای ثبت کردن گفتوگوها باید کار دیگری میکردم. تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که نرمافزاری را دانلود کنم تا همهی صحبتها به طور خودکار ضبط شود. از جایی به بعد یادمان رفت که چنین نرمافزاری هست و دارد ما را نگاه میکند. بیشتر هدفم این بود که این لحظات را برای خودم در جایی نگه دارم. شاید چون در گفتوگوهای اسکایپی اتفاقات خیلی نابی میافتاد. شاید دلم میخواست که آنها را ثبت کنم و یک روز به بعضی از آن لحظات برگردم و آنها را در فیلمهای داستانی بازآفرینی کنم. بعدها وقتی دوباره آن گفتوگوها را دیدم با خودم گفتم چرا آنها را بازآفرینی کنم؟ چرا وقتی خودشان هستند کپیشان کنم؟»
✍ «چیزی که از تماشای آن ۸۰ ساعت گفتوگو و تدوین آن فیلم اولیه فهمیدم این است که چقدر ایدئولوژیِ مردسالار روی من تأثیر گذاشته است. من در مقایسه با پدر و مادرم به نسل جوانتری تعلق دارم و خود را پیشرو میدانم. اما وقتی خودم را از بیرون، یعنی از فاصله، دیدم تازه فهمیدم که همان سم ترسناک مردسالارانهی خیلی قوی در من هم اثر کرده است. مثلاً همین که میخواستم پدرم را به قهرمان فیلم تبدیل کنم؛ همین که همیشه پدرم محور داستانی بود که از خانوادهام تعریف میکردم و مادرم در روایتها غایب بود. حالا بگذریم از جزئیاتِ مسموم روابط روزانهام که چقدر تحت تأثیر آن کلیشهها بوده بیآنکه خودم بدانم. این فقط یک مثال است. البته نمیدانم که آیا چیزی عوض شده یا نه ولی حداقل چشمم به روی بعضی چیزها باز شده است.»
✍ «تدوین فیلم ۵ سال طول کشید. نمیدانم که چند نسخه و به قول تو چند فیلم داشتم. بر اساس اینکه حال و روزم چه جوری است، بر اساس حال و هوای سیاسی، و بر اساس ارتباطم با پدر و مادرم فیلم عوض میشد … اتفاق عجیبی که داشت رخ میداد این بود که مثل نوعی خدا پشت میز تدوین مینشستم و میتوانستم آن ارتباط را به هر شکلی که میخواهم دستکاری کنم. یک روز میتوانستم تصویری از خودم بسازم که آرمانیترین تصویر از پسر مهربان و طناز یک خانواده باشد. و روز بعد میتوانستم تصویر نفرتانگیزی از خودم ارائه کنم که تماشایش سخت باشد. نوعی تدوین میتوانست پدرم را به بینظیرترین پدر دنیا تبدیل کند و هفتهی بعد با تدوینی دیگر میتوانستم از او تصویری بسازم که آدمها بگویند چطور شما در یک خانه با هم زندگی میکردید؟ و این خیلی ترسناک بود چون قبلاً فکر میکردم که مادهی خامی دارم که هیچ دستی در آن برده نشده و واقعیتر از آن ممکن نیست ولی حالا میدیدم که پشت میز تدوین میتوانم هزاران دروغ از این مادهی خام در بیاورم. یاد حرف کیارستمی افتادم که همیشه در کارگاهش میگفت «دوربین دروغ نمیگوید». حرف جالبی است اما نمیفهمم که چطور میشود در تدوین از دوربینِ راستگو چنان دروغهایی سرِ هم کرد و به مخاطب تحویل داد. اصلاً دروغ و راست یعنی چه؟ بسیاری از صحنههایی که در این فیلم میبینیم اتفاق نیفتاده است. اینها را من طوری تدوین کردهام که انگار اتفاق افتاده است. ولی آیا اینها کمتر از صحنههایی که واقعاً اتفاق افتاده واقعی است؟ به نظرم نه! یعنی دقیقاً صحنهای که به این صورت تدوین کردهام میتوانست به این صورت اتفاق بیفتد ولی نیفتاده است. حتی پدر و مادرم هم نمیتوانند بگویند کدام یک از صحنههای فیلم یک به یک اتفاق افتاده و کدام از طریق تدوین ساخته شده است. میدانی منظورم چیست؟ من تمام مدت با این مسئله درگیر بودم که واقعی چیست و غیرواقعی چیست. من نمیدانم که واقعیتِ خانوادهی ما چیست اما چیزی که دارم تدوین میکنم میتوانست نوعی واقعیتِ خانوادهی ما باشد.»
@NashrAasoo 💭
درسگفتارهای عباس امانت دربارهی تاریخ ایران ــ درس هشتم، دنیا و آخرت
🔸 در این سلسله درسگفتارها، عباس امانت، استاد بازنشستهی تاریخ در دانشگاه ییل، درباره ساختارهایی در تاریخ ایران صحبت میکند که به باور او از قرنها پیش تا امروز پایدار مانده و زندگی ایرانیان را شکل داده است.
🔸 پیشگفتار
🔸 درس اول: بوم و بر
🔸 درس دوم، ایران و انیران
🔸 درس سوم، درگاه و دیوان
🔸 درس چهارم، دین و دولت
🔸 درس پنجم، بازار و میدان
🔸 درس ششم، بیرون و اندرون
🔸 درس هفتم، رزم و بزم
🔸 پادکست درسگفتارها در اپهای پادگیر با شناسهی NashrAasoo در دسترس هستند.
[Castbox] [Google] [Spotify] [Apple]
@NashrAasoo 🎧
مهمانان خانهی هاینریش بل: از سولژنیتسین تا هوشنگ گلشیری 🔻
🔸 هاینریش تئودور بُل در خانوادهای از طبقهی متوسط روبهپایین بزرگ شد. او بعدها نوشت: این جنگ نبود که باعث شد به نویسندگی رو آورم؛ بلکه این فلاکت اجتماعی و روزمرهی دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بود که سرنوشت مرا رقم زد. در سال ۱۹۶۹، بُل به اتفاق نویسندگان همصدایش «کانون نویسندگان آلمان» را به راه انداخت. در سال ۱۹۷۱ به ریاست انجمن بینالمللی قلم انتخاب شد و تا پایان ۱۹۷۳ در این سِمت باقی ماند. در همین دوره بود که تعهد عمیقش را به انجمن «نویسندگان در بند» نشان داد. این انجمن از نویسندگانی حمایت میکرد که آثارشان سانسور میشد و در کشورشان در معرض آزار و اذیت قرار میگرفتند. خانهی ییلاقی بل در دهکدهی لانگنبروخ، در دامنهی رشتهکوه آیفل، در نزدیکی شهر دورِن و در پنجاه کیلومتری کلن قرار دارد. خانهای متعلق به سدهی هفده که در ۱۹۶۰ به بُل به ارث رسید. اغلب در همین خانه بود که او با دوستان، همکاران و سیاستمداران وقت دیدار و گفتوگو میکرد. باغ و مزارع پیرامون این خانه بارها در آثار هاینریش بل وصف شده است. این خانه پس از مرگ هاینریش بل نیز مأمن نویسندگان تحت ستم بوده است. در سال ۱۹۸۹ بازماندگان و دوستان بُل، و اعضای «بنیاد هاینریش بل»، نهادی بهنام «خانهی هاینریش بل» بنا نهادند تا از طریق آن بتوانند آرمانهای این نویسندهی متعهد را به واقعیت در آورند. این هدف در اساسنامهی «خانهی هاینریش بل» چنین آمده است: «پناهگاه موقتی برای هنرمندانی که به دلیل فشارهای سیاسی، ناگزیر کشورشان را ترک گفتهاند؛ اینان باید بتوانند در آرامش به کار خلاقهی خود ادامه دهند.»
🔸 خانهی زیبای هاینریش بُل مأمن برخی از نویسندگان و هنرمندان ایرانی نیز بوده است: هوشنگ گلشیری، شهرنوش پارسیپور، مریم حسینزاده و عباس معروفی از جملهی این افرادند. در اواخر تیرماه ۱۳۷۵ بود که هوشنگ گلشیری، دعوتنامهای برای بورسیهی نهماههی خانهی هاینریش بل دریافت کرد. گلشیری به اینجا آمده بود تا رمان جننامه را کامل کند. رمانی که در ایران نمیتوانست تمامش کند. به خلوتی و «تنهایی مطلق» نیاز داشت که خانهی هاینریش بل برایش مهیا میساخت. هنوز از گرد راه نرسیده، برای دستگرمی هم که شده، داستان کوتاه بانویی و آنه و من را نوشت و سپس در اواخر همان ماه آتش زرتشت را. بانویی و آنه و من، در واقع، گزارشی بود داستانگونه از اولین روزهای ورودشان به خانهی هاینریش بل و دیدار سرزدهی زنی آلمانی، نقاش و دورهگرد به نام آنه. آتش زرتشت هم وصفی بود از جزییات خانهی هاینریش بُل. سه طرف اتاق، شیشه بود و طرف دیگر طرح باری چوبی. آن طرفتر، اتاق تلویزیون و تلفنسکهای، کاناپهای و قفسهی کتابی که بیشترش آثار هاینریش بل بود. حالا یک هفته از آمدنشان به خانهی بُل میگذشت. نقاشی ایرانی، به نام مشصفر، و همسرش نیز آنجا بودند. به اضافهی یک زن نویسندهی روس و یک زوج آلبانیایی. روی هم، هفت نفر آدمبزرگ، به علاوهی دو دختربچه، که شبها دور میزی در اتاق پذیرایی در یکی از واحدهای بنیاد هاینریش بل مینشستند؛ «با دو فلاسک چای و پنجشش لیوان و یک ظرف قند و یک زیرسیگاری.» که در آن شبهای نوروز ۷۶ با هم تلویزیون میدیدند، بهانگلیسی با هم گپ میزدند و از اخبار اینور و آنور دنیا میگفتند. و شومینهای که از سر شب، هوشنگ با کلاه بِرهاش و فرزانه با آن موهای کوتاهش در آن، هیزم میگذاشتند تا «آتش زرتشت»شان را در سرمای سخت آلمان روشن و شعلهور نگه دارند.
🔸 معروفی بخش عمدهای از فریدون سه پسر داشت را در همین خانه نوشت. خود معروفی در این باره میگوید: «تمام آن دو سال که رمان فریدون سه پسر داشت را مینوشتم همه چشم همه گوش بودم. فضا به شدت هیجانی و ملتهب بود، تلویزیونهای آلمان و سوییس و اتریش مدام فیلم یا گزارشی پخش میکرد: نویسندهای که به شلاق و زندان محکوم شده حالا در خانهی هاینریش بل دارد مینویسد.»
@NashrAasoo 💭
سرانجام زندگی عاشقانِ نوری که از مسکو به شرق میتابید🔻
🔸 این کتاب با تعقیب زندگی اینان و فعالیتهایشان در احزاب سیاسی از پیش از انقلاب شوروی و انقلاب مشروطه تا شرکتشان در این انقلاب و کار در سازمانهای حزبی و بعد سرنوشت تلخشان، دادنامهای است در دفاع از حیثیت این «قربانیان»، آنهم در نظامی که در آغاز با امید به ساختن آیندهای کامروا برای انسان چشم جهانی را عاشقانه به خود خیره کرد و بعد از مدت کوتاهی به سیستمی از ایجاد وحشت تبدیل شد. جایی در کتاب فتادگان در گردباد در توضیح بیشتر از این سیستمِ «ایجاد وحشت» در نظام شوراها آمده است که نمیتوان آن را فقط در سرکوبهای استالینی خلاصه کرد. زیرا دیدگاه مورخان مختلف در این باره متفاوت است و«بسیاری نقطهی شروع سرکوبها را درست پس از اکتبر ۱۹۱۷ میدانند که قربانیان دیگر فقط به کارمندان حکومت تزاری، ژاندارمها، مأموران پلیس، ملاکان، کشیشان، کارخانهداران و کلاً به هرکسی که پیوندی با نظام تزاری پیشین داشت محدود نماند، بلکه مخالفان سیاسی فعال بلشویکها یا کسانی را که صرفاً سرِ همراهی با سیاست کمونیسم را نداشتند نیز در برگرفت. پس از پایان انقلاب، سرکوبهای سیاسی در روسیه شوروی و از سال ۱۹۲۲ به بعد در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیز ادامه یافت».
🔸 تورج اتابکی و لانا راوندی فدایی در کار پژوهشیشان دربارهی زندگی و سرانجام این قربانیان، به پروندهی شمار زیادی از رهبران حزب کمونیست ایران و دیگر انقلابیهای ایرانی رسیدند که در سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۱ در میدانی در حاشیهی مسکو به نام کمونارکا تیرباران شده بودند. نویسندگان با کسب اجازه از شهرداری مسکو و کلیسای ارتدوکس که سرپرستی باغ کمونارکا را عهدهدار هستند، لوح یادبودی برای قربانیان ایرانیِ خفته در این باغ در این میدان نصب کردند. لوح یادبودی که بر آن نوشته شده: «نامشان بر دل این خاک جاودانه نشسته است. به یاد هزاران ایرانیِ تیرباران شده در جنایات دولتی سالهای ۱۹۳۰شوروی.»
🔸 وقتی این کتاب را میخواندم به سالهای دههی چهل خودمان فکر میکردم، به وقتی که هنوز حرفی از این پاکسازیها به این صورت نبود، اما کتابهایی منتشر میشد که سعی داشت بر حقایقی که در سرزمین پشتِ پردهی آهنین میگذشت پرتوی بیفکند. وقتی بازگشت از شوروی اثر آندره ژید نوشته شد گفتند کار دولتهای نظام سرمایهداری است که در دیدگاه مبارزان سوسیالیستی تردید ایجاد کند. وقتی کتاب خدای از دست رفته به کوشش تعدادی از نویسندگان و روشنفکران که سالهایی را در راه تحقق آرمانهای سوسیالیستی تلاش کرده و به بنبست رسیده بودند، درآمد، همان حرف را زدند. خاطرات تروتسکی که درآمد، باز هم همان حرف و نظر تکرار شد. یادداشتهای مجمعالجزایر گولاک از سولژنیتسین را میخواندیم و خیلی زود فراموش میکردیم. نسل ما در طول سالهایی خوش داشت به کتابهایی مثل جنگ شکر در کوبای ژان پل سارتر و شعرهای ناظم حکمت فکر کند و به رنجهایی که مردم شوروی در جنگ جهانی دوم علیه فاشیسم جهانی برده بودند و رشادتهایی که از خود نشان داده بودند و به جهانی (به نقل از اوکتاویو پاز شاعر مکزیکی) که بیشتر تجلی رؤیاهای ما از سوسیالیسم بود. حالا برگ برگ مستند این کتاب برابر ماست. میتوان با خودفریبی باز چشم بست و نادیده گرفت. میتوان به نفی کلیت سوسیالیسم برخاست که هنوز هم از امیدهای تودههای تحت ستم در آینده است و میتوان از این حقایق آموخت و درس گرفت.
@NashrAasoo 💭
زنان و آغاز دورانی تازه
🔸 آنچه شنیدید بخشی از پادکست «با کمی تردید» با موضوع انقلاب زنانه بود. این مجموعه پادکست گفتگوی فهیمه خضرحیدری و حسین قاضیان دربارهی جامعه، سیاست و مباحث روز در ایران است.
🔸این پادکست را در اپهای پادگیر به نشانی NashrAasoo بشنوید.
@NashrAasoo 💭
دین و فلسفه ــ همکار، همدست یا دشمن؟ 🔻
✍️ تاریخِ فلسفه چیست؟ تاریخِ سکولارسازیِ مسائل و مفاهیمی است که اگرچه دینبنیاد به نگر میآیند اما متعلقِ دین نیستند. مقصود از این سکولاریسم نه آن باسمهیِ جداییِ دین از حکومت، که آن فرایندِ تاریخی و اجتماعی است که تاریخیبودن و خاصه تاریخیبودنِ ارزشهایِ اخلاقی را جایگزینِ زیرساختِ الاهی یا متافیزیکیِ آنها میکند و در نتیجه زیستِ دینی و مذهبی نیز به سبکی در میانِ سبکهایِ زندگی بدل میشود و دیگر آن تعیینکنندهیِ قاهر و غاییِ روشِ زندگیِ فردی و اجتماعیِ انسانها نیست.
✍️ این شیوهیِ دینیِ زندگی میتواند با سبکهایِ دیگر همزیستی داشته باشد اما پیشنیازِ آن دست کشیدن از زبانِ دراز و دستِ مهاجم و حقبهجانبی است که در کلِ تاریخ از آن بهره میگرفته است. در این وضعیتِ سکولار، اهالیِ دین نه تنها با دیندارانِ متفاوت با خود که با سبکهایِ غیرِ دینیِ حیاتِ فردی و اجتماعیِ دیگر نیز باید به یک همزیستیِ برابر روی آورند. بنابراین، سکولاریسم را نباید چونان چیزی علیه دین، بل بیش از همه، باید همچون رهیافتی در نظر گرفت که در راستایِ پایان دادن به جزماندیشی و انحصارطلبیِ دینی عمل میکند ــ و فلسفه از همان آغاز چون نیرویِ محرکه و به زبانِ استعاریِ دینکاران چون دجال در کارِ این فرایندِ سکولاریزاسیون یا سکولارسازی بوده است.
✍️ نهادِ دین در جامعه به شدت شکننده عمل میکند: از یکسو، توده را گرد هم میآورد و اجتماعی همبسته را بنیان میگذارد و از سویِ دیگر، با هویتسازیِ جمعی میتواند آتش بیارِ معرکهیِ جنگ و خشونت بشود؛ شرایطی که گاهی چون جنگهایِ مذهبی آشکارند اما بیشترینه در جدلها و نزاعهایِ دائمی و نهانداشته و انکارشدهیِ مناسباتِ قدرتِ دروندینی پدیدار میشوند. چنان که در میانِ فرقهها و بسا صلحاندیشترین گروههایِ دینی مشاهده میشود. تجربههایِ تاریخی گواهی میدهند که نهادِ دین برخلافِ ادعا ناتوان از برساختنِ یک صلح پایدار است زیرا بدونِ هویتسازیِ جمعی و برانگیختن حسِ برگزیدگی در پیرواناش نمیتواند خود را مستقر ساخته و به پیش براند؛ به ویژه این که، دین همیشه خود را به مرجعی بالاتر از زندگی ارجاع میدهد و این به معنایِ ادعایِ دسترسیِ مستقیم به حقیقتِ مطلقْ دستکم در هزارهای است که یک دین مدعیِ برکشیدن یا زایاندنِ آن است. دین زمانی میتواند دیگر نمود و نمادِ هویت نباشد که بر پایهیِ گروههایِ مؤمن و مطیع برساخته نشود، اما از آنجایی که حیاتِ دینی بدونِ وجودِ تودهیِ پرستندگان و بندگان بیمعناست، دین ناگزیر است که بر بوقِ هویت بدمد یعنی بر پایهیِ سیاستِ هویت عمل کند؛ سیاستی که سرچشمهیِ همهیِ خشونتهایِ عالم است.
@NashrAasoo 💭
آیا عمداً صداهای مخالف را نمیشنویم؟🔻
✍️ «مسلط شدن شبکههای خبری بر زندگی روزانهی ما، و فراگیر شدن شبکههای اجتماعی و وابستگی روزافزون ما به آنها، به گرفتار شدن بسیاری از ما در «حبابهای شناختی» و «اتاقهای پژواک» منجر شده است. این حبابها و اتاقها چه ویژگیها و چه تفاوتهایی دارند؟ چه تأثیراث زیانباری بر ما میگذارند؟ و چگونه میشود از آنها بیرون آمد؟ در «حبابهای شناختی»، صداهای دیگر شنیده نمیشوند؛ در «اتاقهای پژواک»، این صداها عملاً تضعیف میشوند. راهِ در هم شکستنِ یک «اتاق پژواک» این نیست که «واقعیتها» را رک و راست جلوی صورت اعضای آن بگیریم. بلکه باید از ریشه و اساس به «اتاق پژواک» حمله کرده و آن اعتمادِ نابودشده را بازسازی کنیم.»
@NashrAasoo 💭
«شهرزاد مجاب در کتاب «زنان کُرد، در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم» توضیح میدهد که به جای جستوجوی یک «زن کُرد»، باید زنان کُرد را در شبکهای از تضادهایی دید که خاستگاهش نه در سرشت و قومیتِ آنها بلکه برخاسته از تاریخ ساختاری اجتماعی است که در آن زندگی میکنند.»
aasoo.org/fa/books/4950
@NashrAasoo 🔻
جهان، جهانیسازی و محیط زیست🔻
✍ در دوگانهی امید و هراس، جهان به کدام سمت میرود؟ شکل دیگر چنین پرسشی این است که حق با کدام گروه است: خوشبینانی که میگویند انسان کمابیش همچنان به پیش میرود و تداوم توسعهی اقتصادی و پیشرفت علمی در جهان باعث خواهد شد که اکثر مشکلات موجود برطرف شوند، یا برعکس بدبینانی که میگویند با روندهای موجود آیندهی تیره و تاری در انتظار ماست و باید کار بزرگی بکنیم، واقعاً بزرگ، وگرنه خودمان و جهان را به نابودی خواهیم کشاند. کدام یک درست میگویند؟ بعید است که پاسخی قطعی وجود داشته باشد.
✍ آیا میتوان گفت دنیا ناگزیر نابرابرتر، آلودهتر و ناپایدارتر خواهد شد؟ اکنون در مقطعی از تاریخ هستیم که تحقق سبک زندگیِ شهروند متوسط غربی برای بسیاری از شهروندان جهان محتملتر مینماید. همهی دولتها این سطح از رفاه را وعده میدهند و ملتها نیز تصور میکنند که مشکلاتْ ناشی از ناکارآمدی یا فساد دولتها است و اگر این یکی برود و آن یکی بیاید سرانجام آن رؤیا تحقق خواهد یافت. اما میدانیم که منابع زمین آنقدر نیست که چنان سبکی از زندگی را برای هشت میلیارد نفر تأمین کند. همین الان هم میزان مصرف منابع زمین دو برابر ظرفیت اکولوژیک کرهی زمین است. آیا توسعهی علم میتواند تحقق چنان رؤیایی را محتمل کند؟ توسعهی علم شاید بتواند این عدم توازن بین مصرف منابع و ظرفیت اکولوژیک زمین را جبران کند. البته تحقق این امر بسیار دشوار است و شاید دهها سال به طول بینجامد. اما چنان وضعیتی شاید حداکثر بتواند پایداریِ محیطیِ زمین را تضمین کند و نابرابری جهانی همچنان تداوم خواهد داشت.
✍ جهانیسازی تصویری ترسناک از آیندهی دنیا را پیش روی ما میگذارد. جالب است که جهانیسازی برآیند دانش مدرن و محصول نهاییِ انقلاب صنعتی و دویست سال تکاپوی بشر در مسیر رشد و توسعه است. اما بعضی میتوانند بدبینانه بگویند که این مسیر به خوبی طی نشده است و به سمت آرمانشهر (اتوپیا) هم نیست. دستکم اینکه به سمت سبزآرمانشهر (اکوتوپیا) نیست. و راهی که به سمت اکوتوپیا نرود توتالیتاریسم محیطی، تحمیل ارادهی انسان بر چشمانداز زمین، را تشدید خواهد کرد.
@NashrAasoo 💭
شمایلهای مقاومت زنان علیه حجاب اجباری پس از انقلاب
✍️ نزهت بادی
«در تحلیل شمایل مقاومت زنان، با کنشها، فیگورها، ژستها و حالاتی مواجه میشویم که نشان میدهد چطور زنان از بدنی که همواره توسط حجاب سرکوب شده است، برای نمایش عصیان خود علیه همان حجاب بهره میبرند و تنِ دربندِ خود را بازپس میگیرند و از بند پوشش تحمیلی آزاد میکنند. این آزادسازی دیگر نه نوعی کنش فردی، بلکه حرکتی جمعی به حساب میآید که بدنهای متمرد و معترض زنان در برابر انقیاد و انفعال ناشی از حجاب را نمایندگی میکنند.»
aasoo.org/fa/articles/4056
@NashrAasoo🔻
دومین قسمت از مجموعه گفتوگوهای فهیمه خضرحیدری و حسین قاضیان دربارهی جامعه، سیاست و مباحث روز در ایران
aasoo.org/fa/podcast/4948
@NashrAasoo 🔻
«بسیاری پیشبینی کردهاند که حذف تدریجیِ مصرف سوختهای فسیلی به منظور کاهش اثرات تغییرات اقلیمی، اهمیت اقتصادی و استراتژیک خاورمیانه را کاهش خواهد داد. آنچه غیرمنتظره است، سرعت این روند است. پیشرفتهای جدید فناوری بهسرعت در حال حذف موانع تولید انرژیهای تجدیدپذیر بهعنوان جایگزینی قابلاعتماد و ارزان برای نفت، گاز و زغالسنگ است.»
aasoo.org/fa/articles/4970
@NashrAasoo 🔻
رزی بشیر در این کتاب با ارائهی مستنداتِ مفصلی نشان میدهد که علاقهی آلسعود به گسترش آرشیوهای کشور و تغییر چهرهی شهرها، بهویژه در مکه و ریاض، ثمرهی روند نسبتاً منسجمی در خاندان آل سعود است که به دنبال جا انداختن روایتِ تازهای از تاریخ کشورند، روایتی که رزی بشیر آن را با احتیاط «سکولار» معرفی میکند.
aasoo.org/fa/books/4971
@NashrAasoo 🔻