به خشنودی اهورامزدا این درگاه پیوند دارد به تاریخ و دین ایران کهن. امیدوارم مطالب درگاه مورد بهره ی شما دوستان و پسند هم کیشان گرامی قرار گیرد "ایدون باد" دیدگاه و رای خود را به آیدی زیر بفرستید.👇 @Shahramzadmehr @Bozorgmehr2017
✅ در شهر قدیمی شاپور ٢۴ كيلو متری شمال غربی کازرون ضمن کاوش های آن جا دو ستون مربوط به یک آتشکده ی کوچک ضمن ویرانه ها پیدا شد که روی آن ١۶ سطر پهلوی اشکانی و سامانی از بهرام اول (۲۷۲ تا ۲۷۵م) نوشته شده مفاد ترجمه ی آن بدین شرح است :
در فروردین ماه از سال ۴۸ از تاریخ آتش اردشیر وسال ۳۰ از آتش شاپور شاه موبدان سال ٢۴ این ست پیکر مزدا پرست خداوندگار شاه شاهان ایران و غیر ایران از نژاد پاک خدایان پسر مزدا پرست خداوندگار اردشیر شاهنشاه ایران از نژاد خدایان نوه ی پاپک.
این آثار توسط «آپاسای» منشی از شهر حران که شهر و خانواده ی او می باشد برای پادشاه خود مزداپرست شاپور خدایگان شاه شاهان ایران و غیر ایران از نژاد خدایان ساخته است. و قتی که شاهنشاه این پیکر را دید به آپاسای منشی خلعت بخشید از طلا و نقره و یک باغ و یک معبد.
تاریخ نویسان پس از اسلام بیشتر درباره ی آتشکده های زمان ساسانی و آب هایی که در زمان آن ها دایر بوده است مطالبی نوشته اند که اطلاعات گران بهایی از لا بلای آن ها استفاده می شود بنا براین اهم آن ها را با گفته هایچند تن از باستان شناسان و محققین سده های کنونی نقل می نمايد.
تاريخ قم مولفه ی سال ۳۷۸ ه از کتاب البدان ابن فقیه همدانی چنین نقل می کند.
چنین گوید همدانی در کتاب که در دیهی از دیه های (رستان فراهان) نام آن فردحان، آتشکده ی کهنه و دیرینه بوده است.
و در این آتشکده آتش آذر جشنف بوده است، و این آتش از آتش هایی بوده که مجوس در وصف و حتی آن غلو کرده اند، مثل آتش آذر خره، و آن آتش جمشید است و نخستین آتش هاست.
دیگر آتش ماجشنف که آن آتش کیخسره است و مجوس در این هر سه آتش غلو کرده اند.
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۲۶
@khashatra
ادامه دارد....
✅ ۳ - آتشکده ی آذر برزین مهر.
[ آتش مهر تابنده] یا آتش نگهبان و حامی برزیگران و کشاورزان در ریوند شمال مشرقی نیشاپور [ ابر شهر ] واقع بوده است.
پروفسور جکس جای این آتشکده را در قریه ی مهر بین خرامان و راه میاندشت و سبزوار می داند. در اشعار اغلب از شعرا از این
آتشکده نام برده شده است.
علاوه بر سه آتشکده ی بزرگ و مهم مشروحه ی بالا آتشکده های دیگر نیز وجود داشته که در درجه ی دوم اهمیت قرار گرفته و هر کدام به نوبه ی خود مورد اکرام و احترام و تقدیس بوده از قبیل آتشکده شهر طوس و شهر نیشاپور و ارجان و آتش گرگرا در ارمنستان و گویشه بین فارس و اصفهان و آتشكده ی فردجان قم و آتشکده های فیروزآباد و سایر نواحی فارس، قلعه ی آتشگاه در ترشیز تا قرن هشتم باقی بود.
کوه آتشگاه خرابه ای بين أصفهان و نجف آباد، در ۱۵ کیلومتری باکو آتشگاهی به نام آتشخدا.
در شش کیلومتری رشت دهی است به نام آتشگاه، در قصر شیرین سر راه کرمانشاه به خانقين آتشكده ی جرء، آتشکده ی قلعه دختر فراشبند در فارس.
نیاسر نزدیک کاشان، تخت کیکاوس در ۱۲ کیلومتری مغرب تخت رستم در خاک شهریار. کوه خواجه در سیستان . در هرسین . هندیجان خوزستان ، شوش ، آتشكده ، شهرها در سده های نخست اسلامی در هر شهرستانی که زرتشتی ها بودند برپا و در حال اشتعال بوده است.
۱۲۴
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز دین ایزد از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
پنج شنبه ۲۲ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۱۲ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ باد = دئِنا ، وژدان ، نگرش درونی.
@khashatra
✅ یاقوت در معجمالبدان و ابن خرداد به در المسالک والممالک گزن را محل تولد اشوزرتشت نیز نوشته اند و استرابن در کتاب جغرافیای خود گزن را گرکا پایتخت آذربایجان دانسته.
یاقوت در قرن هفتم هجری آن جا را دیده و می نویسد ؛ گنبدی بر بالای آن بود و بر فراز آن گنبد هلالی نقره قرار گرفته.
به طور کلی یکی از وجوه نام گذاری خطه ی آذربایجان بدین نام این ست که آن جا نگاه دارنده و خازن آتش بوده زیرا آذربایجان از دو کلمه ی آذر و بایگان (نگهدارنده و خازن) ترکیب یافته.
« دژ شیز که آتشکده در آن قرار داشته اکنون ویرانه اش هم بر جا نیست درازای دژ ۳۰۰ متر و پهنای آن در حدود ۳۱۰ متر بوده است به اندازه ی صفه ی تخت جمشید.
دژ حصار ضخیمی داشته که ارتفاع آن را ۳۵ پا و قطرش را ۱۹ پا حدس زده اند و دو دروازه داشته است.
درمیان دژ دریاچه ای ست که آب آن از ته دریا می جوشد، رنگ آن آبی آسمان گون، شیرین و گوار است.
درازای دریاچه ۱۲۰ متر و پهنایش ۸۰ متر است عمق وسط آن در حدود ۱۰۰ متر و عمق اطرفش حدود ۶۰ متر است.»
در حال اکثر از خاورشناسان همان ویرانه های تخت سلیمان کنونی در آذر بایجان ۱۰۰ مایلی جنوب شرقی دریاچه ی ارومیه را در خاک افشار، جای آتشکده آذرگشنسب دانسته اند.
شاهان ساسانی هنگام رسیدن به تخت شاهی با پای پیاده به زیارت این آتشکده می رفته اند و هدایای زیادی پیشکش می کرده اند و از همین لحاظ دارای خراین و نفائس زیادی بوده است.
وجود اشیاء گران بها و جواهرات و دُر و زیور و ثروت زیاد این آتشکده سبب شد که آن جا را گنجک (گنج) بنامند.
تئوفانس Theophanes مورخ رومی (۷۵۰-۸۱۷م) درباره ی ثروت این آتشکده نوشته است که همانند گنجینه ی کرزوس پادشاه لیدی بوده است.
و نوشته اند که بهرام پنجم (۴۳۰ - ۴۲۸ م) پیش از جنگ با خاقان بدین آتشکده رفت و نیایش نمود.
پس از شکست خاقان همه ی یاقوت و جواهری را که در اکلیل خاقان بود با شمشیری که به زر و گوهر ترصیع گردیده به آتشکده اهدا کرد.
و نیز خسرو پرویز نذر کرده بود که اگر بر بهرام چوبین ظفر یابد حليه هاتی زرین و هدیه های نقد نیاز آذرگشنسب نماید.
پس از موفقیت به نذر خویش وفا کرد. مورخین دیگر متذکر شده اند که شاهان ساسانی از تیسپون با پای پیاده به زیارت این آتشکده می رفته اند.
ابن خردادبه آتش آتشکده را سر چشمه ی کلیه ی آتش های مقدس در ایران می داند و موضوع پای پیاده را هم متذکر شده است.
این آتشکده ی ثروتمند در سال ۶۲۴ م اواخر سلطنت خسرو پرویز به دست هرقل (هراکلیوس) امپراتور روم غارت گردید و ثروت بی حساب آن به يغما رفت و محققین و دانشمندان برآنند که یک نسخه از اوستا در همین مضبوط بوده و نسخه ی دیگری در دژ نپشت تخت جمشید که به دست یونانی ها در زمان اسکندر مقدونی به تاراج رفت.
۱۲۲
@khashatra
✅ گفته های آقای علی سامی در مورد آتش.
دانشمند گرامی آقای علی سامی در کتاب خویش تمدن ساسانی در مورد آتش و آتشکده ها، دانشمندانه سخن رانده و مطالب پراکنده در كتب مختلفه را در یک جا جمع نموده اند.
ما با اظهار سپاس گزاری از نویسنده ی دانشمند ، موضوع مذکور را از صفحات ۳۱۳-۲۹۲ کتاب نامبرده اقتباسو در این جا نقل می نمائیم.
دانشمند محترم چنین می نویسد :
« در هر خانواده آتشگاهی بوده است و کدخدای خانه (مانبذ) موظف بوده که شب و روز در روشن نگاهداشتن آن همت گمارد، تا پیوسته مشتعل و فروزان باشد و خاموش نشود.
خاموشی آتش را با نیستی و بدبختی و هلاکت خانواده توام می دانستند.
مسافر هنگام بازگشت از مسافرت پیش از دیدن زن و فرزند به زیارت آتش می رفت.
« احترام آتش تا این اندازه بوده است که حکم فرمایان و پادشاهان محلی فارس (فراتاداران) در زمان سلوکی ها و پارت ها ، رئیس آتشکده هم بوده و خود را حافظ آتش می دانسته اند و از همین لحاظ است که روی سکه های خود منظره ی آتش و مشعل و یا آتشدان را نقش کرده و در برخی از آن ها نوشته هایی دارد و می نمایاند که شاهان وقت، نگاهبان و حامی آتش نیر بوده اند.»
روی سکه بغدات این عبارت به خط آرامی نوشته شده و بغدات پرت دار الهیه بغ کرت یعنی بغداد آتش دار پسر خدایگان بغ کرت و نیز روی مسکوکات شاهان ساسانی در یک سو آتشدانی است که بر فراز آن آتش مقدس فروزان است.
۱۲۰
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز دی به دین از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
چهار شنبه ۲۱ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۱۱ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ باد = وای ، وایو ، باد.
✅ روز آرامش و نیایش همگانی زرتشتیان.
@khashatra
✅ آتشکده ی یزد گرد.
یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی به قول صاحب ایران نامه «شاه بی کشور و بی سپاه با آن چه بار و بنه داشت با آتش مقوس و کنیزان و چاکران و زنان و فرزندان که کاروان بزرگ از بیچارگان بود و هیچ گونه اهمیت نظامی نداشت به سوی سیستان و از آن جا به آخرین پناهگاه یعنی خراسان شتافت.
چون به آن جا رسید آتشکده بنا کرد و آتش مقدسی که همراه داشت و چون جان عزیز با خود نگه می داشت در آن آتشکده بگذاشت.»
به گفته ی کریستنسن در وضع ملت و دربار ایران در دوره شاهنشاهی ساسانیان «اصحاب دین به آتشگاه بیش از هر چیز وابسته بودند و خدمت در آتشکده عمده ی اشتغال ایشان بود.
آتش ها درجات داشته است ؛
۱ - آتش خانه یا دادگاه.
۲ - آتش آدران.
۳ - آتش بهرام یا ورهرام ،
آتش خانه را مانبذ یعنی بزرگ خانه نگهداری می کرد.
برای خدمت آدران دومغ ضرورت داشت و آتش بهرام را هیئتی به ریاست یک موبد در کار بود.
لکن بزرگ ترین و بالا ترین همه ی این آتش ها سه مظاهر بزرگ آتش علوی را می دانسته اند که به طبقات سه گانه ی مملکتی اختصاص داشت :
۱ - آذر فرنبغ ، متعلق به طبقه ی اصحاب دين ، در کاریان فارس.
۲ - آذر گشنسب ، آتش طبقه ی جنگیان یا آتش شاهی در گنجک [ شیز] آذربایجان.
۳ - آذر برزین مهر ، مختص برزیگران در ریوند کوه خراسان.
به جای آتشدان هایی که در گذشته زیر آسمان و در معرض هوا بود معابد و ساختمان های بزرگ و گران بها برای این آتش ها ساختند و نهایت وجوب را داشت که خورشید بر آتش تابد.
به همین سبب آن را در داخل آتشکده در محوطه ای که بالمره تاریک و از نور خارج محروم بود قرار می دادند.
۱۱۸
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز باد ایزد از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
سه شنبه ۲۰ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۱۰ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ باد = وای ، وایو ، باد.
@khashatra
✅ اما مردم مراغه و اطراف این جا را غزنه می نامند.
باز یاقوت در مورد غزنه می نویسد : «شهر غزنه شش فرسخ با مراغه فاصله دارد و آتشکده ی مغان ساخته شده ی کیخسرو در این شهر است.»
قزوینی (۶۶۱ ه) همین قول یاقوت را نقل و علاوه می کند اشوزرتشت پیامبر ایرانیان از شیز به شهر آذربایجان آمده و در کوه سیلان معتکف گردیده است.
ابن خردادبه (۲۰۱ ه ) و همدانی (۲۹۸ ه ) و صاحب هفت اقلیم همین قول را تکرار می نمایند.
مسعودی ( متوفى ۳۴۶ ه ) در مروج الذهب می نویسد : « چهارمین آتشکده در شهر شیرواران واقع ست و پیکر هایی در آن نصب بود.
انوشیروان آن را بشکست. برخی گویند انوشیروان در محراب آن آتش مقدس فروزان دید و آنرا به البرکه نزدیک شیراز منتقل ساخت.
کیخسرو پادشاه کیان معبدی به نام کوسوچه ساخت.
۱۱۶
@khashatra
#چهار_روز_نبر
در کیش زرتشت چهار روز در هر ماه است.
به عبارت دیگر، زرتشتیان ۴۸ روز در سال نبر یا (پرهیز از خوردن گوشت و کشتار حیوانات سودمند) را میگیرند اما نه پشت سرهم.
زرتشتیان برای زیاده روی نکردن در خوردن گوشت جانوران، روزهای #دوم و #دوازدهم و #چهاردهم و #بیست_و_یکم هر ماه زرتشتی از خوردن گوشت پرهیز می کنند.
این چهار روز متعلق به چهار امشاسپندِ و ایزدان #وهمن #ماه #گوش و #رام میباشد.
در نزد زرتشتیان برای هر سی روز ماه اسم خاصی وجود دارد.
یکی از این روزها «وهومن» است که بعدها به نام بهمن تغییر ریخت داده و به چم منش نیک است.
روز «ماه»، روز «گئوش» یا گوش و روز «رام» نیز به همراه روز «وهومن» روزهایی هستند که گوشت خوردن درآن نکوهیده شده و به آن نبر(Nabor) می گویند.
"نبُر" فعلی دستوری ست و جزو سنت زرتشتیان میباشد.
به چمار نبریدن و منظور از آن نکشتنِ حیوانات و سر آن ها را نبریدن بوده است.
در قدیم، برخی از زرتشتیان در کلِ ماه بهمن نیز لب به گوشت نمی زدند.
نیک است بدانید که نمادِ بهمن، سپیدی و پاکی است از همین رو موبدان زرتشتی سپید می پوشند چرا که؛
منش نیک به چم سپیدی ست.
هم چنین برای اطلاعاتِ عمومی می گویم که وهومن نزدِ مزدیسنان بزرگی زیادی دارد.
چرا که با وهومن است که یک مزدیسن هوخت/Hovakht و هورشت/Hovarasht را می فهمد و رعایت می کند.
به چم این که با اندیشه ی نیک به کردار نیک و گفتار نیک نیز می رسد و منطقی می شود.
زرتشتیان باید در سه بخش #مینویِ #شنوایی، #اندیشه و #احساس همیشه روزه داشته باشند.
به آن چم که با این سه حس،
از نیکی و "امر نیک" دور نشوند.
و “اندیشه و احساس و شنوایی” باید همیشه سرشار از نیکی باشد.
@khashatra
#امروز
نَبُر
به روز، پیروز و فرخ روز رام ایزد از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
دو شنبه ۱۹ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۹ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ رام = آرام ، آرامش.
✔️ نَبُر : پرهیز از کشتن حیوانات سودمند ،
و پرهیز از خوردن خوراک های گوشت دار.
@khashatra
✅ سیاوش چو آمد به آتش فراز،
همی گفت با داور پاک راز.
مرا ده از این کوه آتش گذر،
رها کن تنم را ز بند پدر.
چو زین گونه بسیار زاری نمود،
سیه را برانگیخت برسان دود.
خروشی برآمد ز دشت و ز شهر،
غم آمد جهان را از این کار بهر.
سیاوش سیه را بدان سان بتاخت.
تو گفتی که اسبش به اتش بساخت.
زهر سو زبانه همی بر کشید،
کسی خود و اسب سیاوش ندید.
یکی دشت با دیدگان پر زخون،
که تا او کی آید ز آتش برون.
ز آتش برون آمد آزاد مرد،
لبان پر زخنده به رخ هم چو ورد.
چو او را بدیدند برخاست غو،
که آمد ز آتش برون شاه تو.
اگر آب بودی مگر تر شدی،
همی بر تنش جامه بی بر شدی.
چنان آمد اسب و قبای سوار،
که گفتی سمن داشت اندر کنار.
چو بخشایش پاک یزدان بود،
دم آتش و باد یکسان بود.
چو از کوه آتش بهامون گذشت،
خروشیدن آمد ز شهر و ز دشت.
سواران لشکر برانگیختند،
همه دشت پیشش درم ریختند.
یکی شادمانی بُد اندر جهان،
میان کهان و میان مهان.
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۱۴
@khashatra
ادامه دارد....
✅ ابر کوه.
از جنوب به طرف ابرکوه (ابرقو) در طرف دست راست خرابه هایی ست
معروف به دخمه می گویند. در طرف
دست چپ خرابه هایی ست معروف به دخمه ی گبرها.
وصل به این خرابه ها ساختمانی ست شبیه به ساختمان آتشگاه اصفهان که ذکرش گذشت.
به نظر می رسد خرابه ی مذکور آتشکده بوده.
آثار ابرکوه چنان که از مندرجات نوشته ی پیشینیان بر می آید تاریخی است.
ابن حوقل (سده ی دهم میلادی) می نویسد :
« در نزدیکی ابر کوه تپه ی خاکستری ست و می گویند آن خاکستر آتشی است که به فرمان نمرود، ابراهیم را آن انداختند.
اما این شهرت حقیقت ندارد زیرا که نمرود پادشاه کنعان بود و در بابل می زیست.»
ابن حوقل از قرار معلوم گفتار خود را از نوشته های استخری نقل نموده باشد.
یاقوت (۶۱۷ ه) نیز گفتاری همانند آن از استخری آورده است.
ابرکوه تپه ی بزرگ خاکستر می باشد که مردم آن جا میگویند خاکستر آتشی است که ابراهیم را به فرمان نمرود در آن انداخته اند.
اما در کتاب اوستا که کتاب دینی مجوس است خوانده ام که سودابه زن کیکاوس چون نتوانست سیاوش پسر شوهر خویش را بر خود رام کند و از او لذت شهوانی حاصل نماید، به دروغ او تهمت زنا بست.
سیاوش برای این که خود را از این تهمت بری کند و بی گناهی خود را ثابت نماید کوهی از هیزم در ابرکوه بیاراست و آتش زد و در برابر دیدگان پدر و سودابه و بزرگان ایران از وسط آتش سوزان گذر نمود.
بی آن که آسیبی به او رسد سالم از سوی دیگر بیرون آمد.
خاکستر آن کوه آتش اینک در ابر کوه موجود و نمایان است.
اما در این روزگار آن را کوه ابراهیم نامند.
لیکن ابراهیم زمین پارس را به چشم خود ندیده و به ایران نیامده و در بابل می زیست.»
امین رازی صاحب هفت اقليم ( مولفه ی ۱۰۰۴ ه ق ) گوید :
«گویند کیکاوس پسر خود سیاوش را در ابرقو از آتش گذرانید و تل بزرگی که الحال است ، همان تل خاکستر سیاوش است.»
۱۱۲
@khashatra
#ورهرام_ایزد
ورهرام، ایزد پیروزی و سرافرازی ست. در ادب مزدیسنا و آریایی کهن، بهرام ایزد در پیکرههای بسیار زیبا، نیرومند، تیزرو، برنا، شاداب، شاهین تیز پرواز، مرد رایومند و …. دادگری و درستی و خوشی و یک رنگی مىدارد و اهریمن زدایی مىکند، به نیکان و ستایندگان نیرو مىدهد و بر دشمنان خشم مرگ مىآورد و در کار آشتی هم کوشاست. آشتی که از راه درست اشوزرتشت سپنتمان آن را ستود و همواره در آرزوی برپاییاش بود و از برای پیروزی خود و پیش بردن آواژگان بهرام ایزد را ستایش کرد.
بیستمین روز از هر ماه در گاه شماری ایرانی «وَرَهرام» نامیده میشود، در اوستا ورترغن آمده و در پهلوی ورهران و درپارسی بهرام آمده، ورهرام به چم پیروزی و کامیابی قابل ستایش است. فروزهی پیروزی است. ورهرام ایزد به چم (:معنی) پیروزی قابل ستایش است و به سبب جایگاه پر اهمیتش «شاه ورهرام ایزد» نامیده میشود.
در باور ایرانیان پیروزی همواره با ارزش و قابل ستایش بوده است به همین دلیل در اوستا سرودهای زیبایی در ستایش پیروزی آمده است.
ایرانیان باستان پیش از آغاز هر کار گروه، در نیایشگاه ویژهای گردهم میآمدند و سرودهای ستایش پیروزی را با هم میخواندند و با روانی نیرومند و ارادهای استوار، برای پیروزی، پای به میدان مبارزهی زندگی میگذاشتند.
این مکانها به تدریج به نیایشگاه ورهرام ایزد شناخته شد.
اکنون زرتشتیان دستکم ماهی یک بار، در روز ورهرام، در نیایشگاه شاه ورهرام ایزد گردهم میآیند و اهورا مزدا را نیایش میکنند و از او میخواهند که پیروزی را در زندگی، بهرهی آنان گرداند و نیز همهی کسانی را که به پیروی از پیام اشو زرتشت در«تازه گردانیدن ِ زندگانی»، «پیش بردن جهان هستی» و «گسترش آیین راستی» میکوشند، پیروز و سر افراز گرداند.
در بهرامیشت آمدهاست که بهرام آفریده ی اهورا نیرومند و فرهمند است و نیروی بینایی شگفتانگیزی دارد.
او یورش همه ی دشمنان را، چه جادوان و پریان، و چه کَویها و کَرَپانهای «ستمگر» را در هم میشکند، جهان را تازگی و آشتی میبخشد و به خوبی آرمانها را بر آورده میکند.
بهرام همچنین توانایی فرزندآوری و بازوان نیرومند و تندرستی و دلیری میبخشد.
آذر بهرام همان سومین آتشکدهی بررگ ایران هست آذر برزین مهر در ریوند خوراسان، در آتش بهرام نیایش، بند شش آن، کوه نام برده شده است.
نیایشگاههای شاه ورهرام ایزد در خرمشاه یزد، زینآباد یزد، شریفآباد اردکان، امیریهی تهران، تهران پارس، کرج، کرمان و اهواز وجود دارد.
از آیینهای این روز پختن آش، سیروگ و پخش شیرینی و نخود مشکلگشا است.
گل قاسدک نماد ورهرام ایزد است.
@khashatra
✅ صاحب مجمل التواريخ والقصص همين قول را تکرار می کند و می نویسد بهمن پور اسفندیار سه آتش یک روز اندر اصفهان نصب کرد یکی به وقت آفتاب برآمدن و دیگر به قطب رسیدن و سه دیگر به وقت غروب و آن را بناها بر آورد و هیربدان را بدان گماشت، اول را نام شهر اردشیر، اندر جانب قلعه مارفان، دوم را نام وزوار (ذروان) اردشیر اندر دیه دراک از روستا برخوار، سِیم را نام مهر اردشیر، اندر دیهی اردستان.»
مفضل بن سيد المفرخی صاحب رساله محاسن اصفهان مؤلفه ی (۳۲۲ ه) قدمت آتشگاه را به زمان ساسانیان می رساند و آن را به پیروز پسر یزد گرد نسبت می دهد و ساختمان آن را از آذر شاپور کلانتر قریه ی مورستان از بلوک مارابن می داند.
خلاصه ی قدمت این آتشگاه اصفهان خواه به زمان هخامنشیان برسد یا زمان ساسانیان همین قدر ثابت است که بسیار قدیم است و تا هزار سال پیش، ابن رستاح آتش آن را فروزان دیده است.
به گفته ی صاحب تاریخ تبرستان ابن اسفند یار در حدود سال ۴۸۶ ه ق ملاحده الموت قلعه ی آتشکوه یا آتشگاه اصفهان را به تصرف در آورده، آن را پایگاه خود قرار داده بودند.
سنجر برادر سلطان محمد آن را تسخیر و چند هزار اسمعیلیان را که در آن جا اقامت داشتند بکشت.
ابن اسفندیار در جلد دوم صفحه ی ۳۳ تاریخ تبرستان چنین آورده است : « چون سلطنت بر سلطان محمد ملکشاه مستقیم شد و سنجر برادر او بود از یک مادر و پدر،
او را به خراسان فرستاد و جهاد ملاحده بر دست گرفت و اول قلعه ی آتشکوه بر در شهر اصفهان مستخلص کرد و اند هزار ملحد را بکشت و هر جا که ملحدی بود و قلعه داشت مسخر کرد».
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۱۱
@khashatra
ادامه دارد....
✅ ابواسحق ابراهيم محمد بن فارسی اصطخری معروف به کرخی در کتاب مسالک الممالک که حدود ٣۴۰ تالیف کرده می نویسد که هیچ ناحيتي و روستایی نیست که نه در او آتشگاهی هست. آن چه بزرگ تر است و معروف تر از آن یاد کنیم. کاریان آتشگاهی است نزدیک برکه جور و آن را بارین خوانند و به زبان پهلوی بر آن نبشته اند کی سی هزار دینار هزینه شده است.
آتشگاهی بر در ساپور هست تبرخشين خوانند هم در سابور آن جا را کی باب ساسان گویند آتشگاهی هست گنبد کلوشن خوانند.
به کازرون آتشگاهی هست آن را چفته خوانند و دیگر هست کلازن خوانند و به شیراز آتشکده ای هست مسوبان خوانند.
شاهان ساسانی هر کدام به تخت سلطنت نشستند آتشی می افروختند و آتشکده ای بر پا می داشتند که مبداء تاریخ قرار می گرفته.
در کتیبه ی پهلوی شاپور کازرون که در زیر آيد به اين موضوع اشاره شده است.
گذشته از آتش های پادشاهان، آتش های خانه ها و خانواده ها هم بوده که به نام آذران، آذر بهرام، ذکر شده.
آتش ده های کوچک را آذران و جاهای بزرگ تر را آذر بهرام می گفتند.
آتشگاه ها بیشتر در جاهای بلند و روی تپه و دامنه ی کوه ها ساخته می شده.
۱۲۵
@khashatra
#دین_ایزد
«دین» واژهای پارسی و به چم (:معنی) وجدان، بینش و نگرش درونی است که از سوی اهورامزدا در نهاد هر انسان جای داده شده تا در زندگی با نیروی آن بتواند راه درست و راست را یافته و در آن گام بردارد.
دین، نام روز بیست و چهارم از هر ماه در گاه شمار زرتشتی است و نگهبانی روز بیست وچهارم ماه به ایزد دین سپرده شده است. دین نام ایزدی از ایزدان آیین زرتشتی، نگهبان خامه هست. در این روز فرزند به درس و آموزگار سپرند.
پورریحان بیرونی در فهرست نامهای روزهای ایرانی نام این روز را «دین» و در سغدی هم «دین» و در خوارزمی نیز «دین» یاد کرده است. دین که از واژهی دئنا گرفته شده به چم سروش كه همان وجدان آمده است.
نگرشی درونی که از سوی اهورامزدا در نهاد هر آدمی مىباشد، تا در زندگی با نیروی آن بتواند راه راست و درست را یافته و در آن گام بردارد.
در سانسکریت و گات ها و دیگر بخشهای اوستا بارها واژهِ ی «دئنا» آمده كه هشت بار مىشود.
دین در گات ها به چمهای گوناگون کیش، و آیین و سروش و … معنا شده است.
فردوسی پیرامون این ایزد میسراید :
همه مردمی باید آیین تو،
همه رادی و راستی دین تو.
مسعود سعد پیرامون آن میسراید :
دینروز ای روی تو آکفت دین،
مَی خور و شادی کن و خرم نشین.
گل سد برگ نماد دین ایزد است.
@khashatra
✅ ۲ - آتشکده ی آذر فرنبغ :
یا آذر فروبا یعنی آتشکده ی شکوه ایزد، آتش روحانیان و موبدان و پیشوایان دین بوده است.
در تفسیر پهلوی بند پنجم آتش بهرام نیایش آمده است که نام این آذر فرنبغ است و این آتشی است که نگهبانی پیشه ی پیشوایی (آتربانی) با اوست، و از پادری این آتش است که دستوران و موبدان دانایی و بزرگی و فر ، دریافت کنند و این آتشی است که با دهاک پیکار کرد.
محل این آتشکده را باستان شناسان و محققين منجمله ويليام جكسن پروفسور کریستنس در کاریان فارس بین بندر سیراف و دارا بگرد که خرابه ای نیز از آن مشهور است نوشته اند که آتشکده ی نامبرده تا قرن دهم م (چهارم و پنجم هجری) دایر و به واسطه ی استحکاماتی که داشته بدست تازیان نیفتاد و از آن جا آتش به جاهای دیگر می برده اند، تنها پروفسور هرتسفلد باورمند است که محل این آتشکده در دریاچه ی کنارنگ ( جلگه ی نیشاپور ) واقع بوده است.
آذرفرنبغ را آذر خورا، خره ، خورنه نیز نامیده اند. در کتاب های حدود العالم، احسن التقاسيم مقدسی، مالک الممالک اصطخری، صورة الأرض ابن حوقل، مروج الذهب مسعودى، البلدان ابن الفقيه، معجم البلدان یاقوت حموی، شاهنامه یفردوسی ، کارنامه اردشیر پاپكان، آثار الباقية ابوریحان بیرونی از این آتشکده نام برده شده است.
در ادبیات فارسی گاهی آذر خرداد ذکر شده است.
فردوسی می فرماید : چوآذرگشسب و چو خورداد و مهر فروزان چو بهرام و ناهید و چهر.
و گاهی آتشکده ی فارس مانند فرموده ی حافظ :
سینه گو شعله ی آتشکده ی فارس بکش،
دیده گو آب رخ دجله ی بغداد بیر.
مسعودی در مروج الذهب این آتشکده را آذر جوی خوانده، یعنی نهر آتش و یاقوت در معجم میونویسد ؛ که از اطراف و اکناف از جاهای دور به زیارت آن می شتافتند. و آتش آن را برای آتشکده های دیگر می بردند.
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۲۳
@khashatra
ادامه دارد....
✅ « در بند هشن فرگرد ۱۷ سه اتشکده این گونه توصیف شده اند :
✳️ آذرفرنبغ که جمشید آن را در پرستش گاهی در کوه فرهمند خوارزم فرو نهاد.
در زمان کی گشتاسب که دین زرتشتی پدید آمد از خوارزم به کوه روشن کابلستان در سر زمین کابل برده شد.
✳️ آذرگشنسب که تا روزگار پادشاهی كيخسرو مستقل بود و او بر بالای کوه اسنونت (سهند) آن را در پرستشگاهی که زمان کی کشت اسب همانگاه که زرتشت
نهاد.
✳️ سوم : آذر برزین مهر که زمان کی گشتاسب همان گاه که اشو زرتشت دین خود را آورد آن آتش در کوه ریوند در خراسان نزدیک نیشاپور برپا گردید.
« ❇️ ۱- آتشکده آذرگشنسب : آتش شاهی و آتش مقدس جنگیان و رزمیان بوده است.
محل این آتشکده در گزن (جزن) که عرب ها آن را شیز نامیده اند در آذربایجان است.
مسعودی که در اوایل سده ی چهارم هجری به حدود گرگان و دریای خزر سفر کرده نوشته که اشکانیان زمستان را در عراق «تیسپون» و تابستان را در شیراز و شهرهای آذربایجان به سر می بردند.
در این شهر در زمان اشکانیان آتشکده ای به نام آذرخشن یعنی آتش نیک موجود بوده و پادشاهان ایران هنگام تاجگذاری پیاده به زیارت آن آتشکده می رفته اند و هدایای گران بها و زیادی پیشکش آن می نمودند.
این آتشکده چون در زادگاه اشوزرتشت بر پا گردیده بود از این لحاظ بین سایر آتشکده ها مقام و اهمیت بیشتری پیدا کرد.
آذرخش همان آذرگشنسب است و شاهان ساسانی در تابستان از تیسپون بدان جا می آمدند. نام دیگر این شهر شیز است.
یاقوت آن را معرب از چیس دانسته در دینکرد شیچ نوشته شده.
راولینسن که در سال ۱۸۳۸م آن جا را دیده جای آتشکده ی آذرگشنسب شهر شیز (گنجک) دانسته.
گنزک همان گنجک است به معنی گنجینه و خانه گنج پایگاه شهریاران آذربایجان و از دوره شاهنشاهی اشکانیان شهر مذهبی بوده است. جزنق ، کزنا ، جنزه هم گفته اند.»
۱۲۱
@khashatra
#دی_به_دین
این روز كه هم چون، دی به آذر و دیبه مهر به معنای دادار یا آفریدگار ست یكی دیگر از تعطیلیهای هر ماه بهشمار میآمده است.
در ایران باستان استراحت کاری بوده و روز نیایش همگانی است.
بیستوسومین روز در گاه شماری دینی زرتشتی دیبه دین نامیده شده است.
دی به چم آفریننده و آفریدگار است. در گاهشماری ایران باستان به جز روز یکم هر ماه که اورمزد روز نامیده میشود سه روز دیگر به نام اهورامزدا ست که به صورت دی آمده و چون در ماه سه دی وجود دارد برای مشخص شدن، نام روز بعد را به آن می افزایند تا از هم مجزا گردد "دیبه آذر، دی به مهر، دی به دین”. دی در ادبیات اوستا به چم اهورامزدا می باشد که به شوند سپندینگی این نام بارها در ماه بازگویی شده است. در اوستا نام همکاران را اورمزد اواگاه, سه دی ویسپه شام نامیدهاند.
دی یکی از نامهای اهورامزداست و در اوستا به صورت دَثوش یا دَدوش یا دَذوه صفت و به چم (: معنی) آفریننده آمده است.
روز هشتم، پانزدهم و بیست و سوم ماه دی برای آن که نام این روزها با نام ماه یکی شده، جشن ماهانه گرفته میشود.
گل شنبلید نماد دی به دین است.
@khashatra
✅ «شاهان ساسانی در اوقاتی که مملکت اضطرابی داشت به زیارت آتش شاهی آذر گشنسب می رفتند و با کمال جود و جوانمردی زر و مال و زمین و بنده بر آن وقف و حبس می کردند.
ابن خردادبه مدعی است که آیین در ایران آن بوده است که هر شاهنشاهی هنگام جلوس خود از مداین پیاده به زیارت آذر جشنس بشير مي رفته.
به هر حال این آتش رمز وحدت شاهنشاهی و یگانگی دینی بوده است و نشان این که شاهنشاهی ساسانی مؤید به اتحاد با حفظه و پیشروان دین ست و نقطه ی مقابل شاهنشاهی اشکانی که در آن هر یک از ملوک الطوايف يا كذک خدایان یعنی شهر پانان برای خویش در آتشگاه ساختند.»
«با این که زرتشتیان سه آتش بزرگ را به وجهی خاص تعظیم می کنند و بیش از دیگر آتشکده ها اموال و املاک بر این هر سه وقف کرده اند. بسیاری از آتشکدهای آذر بهرام نیز از اکرام و اعتبار زیادی برخوردار بوده اند.
على الخصوص آن ها که بنای شان یکی از بزرگان و یا اشوزرتشت نسبت داده شده مانند آتشكده ی شهر توس و آتشکده ی شهر نبشا بود و بیت نار شهر ارجان فارس و آتشکده ی کرکویه در سیستان و آتشكده ی كويه بين فارس و اصفهان.»
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۱۹
@khashatra
ادامه دارد....
#باد_ایزد
«باد»، نام بیست ودومین روز ماه در گاه شمار زرتشتی ست. باد، به چم هوا ست. در فرهنگ زرتشتی هوا از چهار آخشیج ستودنی و سپندینه مانند آب و آتش و خاک است.
در فرهنگ ایران پاک نگهداشتن چهار آخشیج خویش کاری هر انسان است.
در اوستا ایزد وَیو (باد) همراه و همکار ایزدان آب و آتش و خاک است.
ایزد وَیو (ایزد «باد» یا «هوا») همواره با ایزد رام آمده است.
در اوستای سیروزه آمده : «…یاری باد به همه رزم و کارزار برساد. هر که را باد پشتیبان است پیروزی همیشه با اوست.
ایزد وَیو یا ایزد باد همواره با ایزد رام آمده است. ” وای یا وایو ”باد” چهرهای دوگانه دارد، خوب و بد زیرا باد از هر دو جهان نیک و بد میگذرد. او نیکوکار است و در عینحال میتواند با نیروی ویران گر خود همه چیز و همه کس را نابود سازد.
در ادبیات پهلوی دارای دو نیمهی بد و خوب است که در اوستا نیمهی نیک او که دشمن دیوان است ستوده شده. ایزد وایو در یشت پانزدهم اوستا به عنوان ایزدی مهم مورد ستایش قرار گرفته و این ستایش تا دوران اشکانی و ساسانی ادامه داشتهاست. در فرهنگ ایران قدیم ایزد یا الهه ی باد است.
این خداوندگار نه تنها برای تمام موجودات زنده روح حیات بوده بلکه روح دنیا و گیتی نیز محسوب می شده است. وایو هم چنین هوایی است که در آن تمام موجودات زنده در هنگام مرگ نابود می شوند.
ایزد باد در اوستا چنین گزارش شده : جوینده، نیکكردار، چیرهشونده، پسرونده، پیشرونده، پایندهفر، سختترین، قویترین، شكستدهنده، موجریزنده، زبانهكشنده و ….
سرودهی مسعود سعد سلمان، بر پایهی نسک (:کتاب) بندهش ؛
چون بادروز، روز نشاط آمد ای نگار،
شادی فزای هین و بده باده و بیار.
باده است شادی دل پیوسته باده خور،
بیباده هر چه بینی باد هوا شمار.
اندرزنامه ی آذرباد مهراسپندان (موبد موبدان در روزگار شاپور دوم)
در بخش (نیایش خواندن سرود و ادعیه) از بر کن و به کار نو مَپیوند.
اندرزنامه ی آذرباد مهر اسپندان در سرودهی استاد ملکالشعرای بهار :
وگر با شدت کار، با داوران،
در این روز رو، تا شوی کامران.
سزد روز (باد) ار درنگی شوی،
نپیوندی امروز کار از نوی.
گل باد رنگ بویه نماد باد ایزد است.
@khashatra
✅ اسمعی نویسنده ی دربار هارون الرشيد (متوفى ۲۱۶ ه ) در مورد شیز می نویسد :
«خسرو به شهر شیز رفت که در آن جا آتشکده ی بسیار بزرگی است تا به حال موجود است.
خسرو در آن آتشکده یک ماه به بندگی پرداخت و فرمان داد سپاهش در آنجا استراحت کنند.
در شهر شیز آتشکده ای بود به نام آذر آخشن به نزدیکی دره ی پایکولی و رود شیروان.
پادشاهان ایران هنگام جلوس به تخت سلطنت به آن آتشکده رفته و نیایش اهورامزدا به جا می آوردند.
به گفته ی هیربد دادا باهی دوردی :
«می گویند آذر آخشن را همراهان پیامبر تقدیس نموده اند.»
به قول جاكسن و رولينس تخت سلیمان معروف همان شهر شیز محل آذر گشنسب می باشد.
به قول جاکسن سمت شمال دریاچه ی رضاییه نزدیک دیزه خلیل تپه ی خاکستری ست که مردم اطراف آن را گورتپه یا تپه ی آتش پرستان می نامند.
📚 بُن مایه :
پرستشگاه زرتشتیان.
🖋 نویسنده و گردآورنده :
رشید شهمردان.
هشتمین نشریه ی سازمان جوانان ززتشتی بمبئی سال ۱۳۳۶ یزدگردی.
✍ رونوشت : بردیا بزرگمهر.
۱۱۷
@khashatra
ادامه دارد....
✅ آتشکده ی آذرگشنسب در شیز.
ياقوت (۶۱۷ ه) می نویسد : «شیز شهری از آذربایجان و نام آن چیس بوده و عرب ها شیز گویند.
مسفر بن مهلهل ( ۳۳۰ ه ) گوید ؛ شیز ما بين مراغه، زنجان، زور و دیناور واقع و دارای معادن نقره ، سرب، زيبق ، طلا و غیره و دریاچه ای ست بسیار ژرف.
هفت نهر از این دریاچه جاری ست.
در شیز آتشکده ای ست بسیار معروف و گرامی و آتشکده های مغان از مشرق و مغرب از این آتش روشن می شود.
بر روی گنبد آن هلال سیمین نصب است و آن را طلسم کرده اند.
بسیاری از فرمان روایان کوشیدند آن را بردارند ولی توفیق نیافتند.
مطلب شگفتی در مورد آتشکده این ست که طى ۷۰۰ سال آتش آن روشن است، نه خاکستر از آن تولید شده و نه هیچ گاه خاموش گشته.
شیز بنا کرده ی هرمز بن خسرو شیار بن بهرام است و در اطراف آتشکده عمارات و بناهای با شکوه موجود است.
هرگاه دشمن به دیوارهای شهر منجنیق ببندد سنگ های آن به دریاچه می افتند و اگر ممنجنیق را یک ذرع عقب بکشد سنگ ها بیرون حصار می افتد. تا این جا قول مسعر می باشد والله اعلم بالصواب.
اما من از دیگران شنیده ام که آتش آذرخش در آتشکده ی آن تخت نشین شده است، مغان آن را عزیز می دارند.
پادشاهان ایران هنگام جلوس بر تخت شاهی پیاده به زیارت آن می رفتند.
۱۱۵
@khashatra
#رام_ایزد
واژهی رام به معنای آرام، خوشحال، فرمان بردار آمدهاست و هنوز هم این واژه به همین صورت یا به صورت رامش در معنی صلح و شادی و سازش به کار میرود.
ایزد رام در آیین مزدیسنی، پاسدار و موکّل روز بیست و یکم هر ماه خورشیدی است و در اوستا با صفت «بخشنده ی چراگاه و اغذیهی خوب» از وی یاد شدهاست.
رام یا ایزد رام، که در اوستا به صورت رامه یا رامن آمده و در زبان پهلوی به صورت رامشن یا همان رام خوانده شدهاست.
در آیین زرتشت یکی از ایزدان یا فروزهی درخور نیایش است. این ایزد که آن را وای وه نیز گفتهاند، بر روز بیست و یکم هر ماه که آن را رام روز مینامند، موکّل است. چهارمین روز نَبُر یا پرهیز از خوردن گوشت است.
در کنار بهمن (وهمن یا وهومانا از امشاسپندان) سه دستیار او قرار میگیرند که نخستین آن ها ماه، دومین گؤشورون و سومین رام است که قرینه ی وای محسوب میشود و در زندگی پس از مرگ نقش خاصی را ایفا مینماید.
در واقع در زندگی پس از مرگ، رام به ارواح نیکوکار و عادل مدد میرساند تا مشکلات و موانع را پشت سر بگذارند.
رام یکی از جنبههای زمان نیز به شمار میرود او نخستین پزشک مینوی است که چاره و درمان دردها به دست او سپرده شده است.
فردوسی میسراید :
ترا روز رام از جهان رام باد،
همان باد را با تو آرام باد.
گل خیری زرد نماد رام ایزد است.
@khashatra
📣 ۳۴ کانال طلایی برای عاشقان تاریخ و فرهنگ و ادبیات!
📚دنبال محتوای خاص و مفید هستید؟
👇کلیک کنید: این لیست مخصوص شماست!
📌 /channel/addlist/VWuWQfzwpCFkOTU8
🔍 یه نمونه کانال عالی هم این پایین هست، همین حالا ببینش!👇
✅ داستان یا قوت در مورد سیاوش دلیل رابطه ی قدیم این شهر با زرتشتیان و وجود خرابه های آتشکده در آن حوالی می باشد. فردوسی در مورد سیاوش چنین گوید :
به دستور فرمود تا ساربان،
هیون آرد از دشت سد کاروان.
هیونان به هیزم کشیدن شدند،
همه شهر ایران به دیدن شدند.
بعد کاروان اشتر سرخ موی،
همی هیزم آورد پر خاش جوی.
نهادند هیزم دو کوه بلند،
شمارش گذر کرد بر چون و چند.
به دور از دو فرسنگ هر کس بدید،
چنین جست باید بلا را کلید.
پس آن گاه فرمود پرمایه شاه،
که بر چوب زیزند نفت سیاه.
بیاید دو سد مرد آتش فروز،
دمیدند گفتی شب آمد به روز.
نخستین دمیدن سیه شد ز دود،
زبانه بر آمد پس دود زود.
زمین گشت روشن تر از آسمان،
جهانی خروشان و آتش دمان.
سراسر همه دشت بریان شدند،
بدان چهر خندانش گریان بدند.
سیاوش بیامد پیش پدر،
یکی خود زرین نهاده به سر.
هشیوار با جام های سپید،
لبی پر ز خنده دلی پر امید.
یکی بارگی بر نشسته سیاه،
همی گرد نعلش بر آمد به ماه.
پراکند کافور بر خویشتن،
چنان چون بود ساز و رسم کفن.
تو گفتی به مینو همی جست راه،
نه بر کوه آتش همی رفت شاه.
بدان گه که شد پیش کاوس باز،
پیاده شد از اسب و بردش نماز.
رخ شاه کاوس پر شرم شد،
سخن گفتنش با پسر نرم شد.
سیاوش بدو گفت انده مدار،
کزین سان بود گردش روزگار.
سری پرز شرم و تباهی مراست،
اگر بی گناهم رهایی مراست.
ور ایدون که زین کار هستم گناه،
جهان آفرینم ندارد نگاه.
به نیروی یزدان نیکی دهش،
از این کوه آتش نیابم تپش.
۱۱۳
@khashatra
#ورهرام_یشت
با آوای روان شاد ؛
موبد مهربان فیروزگری
@khashatra
#امروز
به روز، پیروز و فرخ روز ورهرام ایزد از خورداد ماه به سال ۳۷۶۳ مزدیسنی
برابر با :
یک شنبه ۱۸ خورداد ماه سال ۱۴۰۴ خورشیدی
۸ ژوئن سال ۲۰۲۵ (ترسایی)
✔️ ورهرام = پیروزی ، سرافرازی.
✔️ دیدار در شاه ورهرام ایزد.
@khashatra
✅ صاحب برهان قاطع نیز قول مسعودی را در زیر واژه ی مارش چنین بیان می کند :
« بر وزن آتش نام یکی از بت خانه های قدیم است که در سه فرسنگی اصفهان بر سر کوهی ساخته بودند و آن از جمله هفت بت خانه است که به نام سبعه سیاره کرده بودند و گشتاسب بت های آن بت خانه را بر طرف کرده آتشکده ساخت.
ابن رستاح (حدود ۳۳۹ ه ) می نویسد :
« مارابن به نزدیکی شهر جی واقع است و آن میدان بازی پادشاهان پیشین بود. می گویند کیکاوس آن جا می زیست و آن را آباد و خرم ساخت.
به فرمان او قلعه ی باشکوه و استواری بر قله ی کوه بنا گردید و چندان بلند بود که تمام زاینده رود چشم انداز آن بود و دور نمای شهر بالای آن پدیدار.
اما چون بهمن بن اسپندیار به پادشاهی رسید آن را ویران ساخت و آتش را بر قله ی آن جای داد که تا امروز فروزان است و در پابین آن قله ی دیگر بساخت.
حمزه ی اصفهانی (متوفی ۳۵۰ ه ) رابطه ی آتشگاه را به اردشیر دراز دست نسبت می دهد.
در مورد بهمن یا اردشیر دراز دست چنین می نویسد :
« در یک روز سه آتشکده را در اصفهان تقدیس کرد.
نخستین در شرق و دومی در غرب و سومی در وسط بود.
اولی به نزدیکی قلعه ماربن ( ماربن مارس) واقع بود و نامش آتش شهر اردشیر.
شهر در این جا به معنى بلوک و اردشیر نام بهمن است.
دومی آتش زروان اردشیر نام داشت که در بخش دراک یا برکه واقع بود و سومی را نام آتش اردشیر که در بخش اردستان قرار داشت.»
۱۱۰
@khashatra