دروغ می گوید
هاکان فیدان وزیر امور خارجه ترکیه: آنکارا هر گونه تلاش برای تجزیه سوریه را تهدیدی برای امنیت ملی اش دانسته و ترکیه را ناگزیر به مداخله مستقیم خواهد کرد. وی افزود: اسراییل سیاستی را دنبال می کند که به گونه ای فزاینده منطقه ما را تضعیف می کند و آن را در حالت هرج و مرج نگاه می دارد. اجازه تداوم این کار را نخواهیم داد.
پاسخ صداقت دشمنی آنکارا با اسراییل را دیروز نماینده مجلس ترکیه خطاب به پرزیدنت اردوغان داد:
خلبانانی که غزه و فلسطین را بمباران می کنند، در قونیه آموزش دیده اند. سوخت جت های اسرائیلی از اسکندرون ارسال می شود. خوراک سربازان اسراییلی از آلانیا ارسال می گردد و آب آنان از ماناوگات. شما پهپاد به اوکراین و آذربایجان می فرستید، ولی برای غزه به دعا بسنده می کنید؟!
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
نقبی بر احتمال از سر گیری نبردها
عراقچی گفته است: قتل کسی در خارج، سیاست ما نیست، چه رسد به رئیسان جمهور. وی هم چنین دیروز در گفتگو با فاکس نیوز گفت: تاسیسات هسته ای ایران در حملات آمریکا تخریب شدند. به همین دلیل برنامه هستهای ایران در حال حاضر متوقف شده است.
چنین مواضعی نشانگر آن است که دستکم بخشی از طیف هیات حاکمه جمهوری اسلامی، مانند دولت و کابینه، مخالف از سرگیری نبردها با دو گانه اسرائیل-آمریکا هستند.
البته همزمان بخش دفاعی حکومت، با چنین رویکردی، بر بازسازی و نوسازی سیستم دفاعی متمرکز شده و قاعدتا چشم انتطار دریافت کمک یا پشتیبانی از روسیه و چین است. این در حالی است که جمهوری اسلامی از دیدگاه روس ها در اولویت نخواهد بود. هم به این دلیل که از دیدگاه مسکو، تهران و تصمیماتش پیش بینی ناپذیرند و هم این که از دیدگاه کرملین، اسرائیل(اشغالگر) کشوری روس و یا اسلاو تبار است؛ و نمی توان در برابرش ایستاد. چین هم در کل، قصد ورود نظامی را به خلیج فارس و خاورمیانه ندارد.
هم چنین امروزه روز، جبهه اوکراین و افسار زدن بر گرایشات تهاجمی ولادیمیر، دراولویت نخست اروپا است. البته چنین تمرکزی خواست اصلی ترامپ از اروپا هم به شمار می رود. یعنی: سپردن مسئولیت کنترل روسیه به اروپا. چون هدف استراتژیک امریکا، مهار و کانتینمنت جمهوری خلق چین است.
به هر روی، تا کنون جمهوریاسلامی با وجود تلاش های سخت، موفق به تهیه سامانه های پدافندی جدید از چین و روسیه نشده است. بعید است که سامانه هایموجود، با فرض ورود و همکاری واشنگتن، در برابر حملات بزرگ هوایی تاب آوری فراگیری داشته باشد.
هم چنین دولت های عرب خلیج فارس هم نه تنها مخالف برپایی جنگ در منطقه اند، بلکه بر لزوم گفت وگوی مستقیم و بدون واسطه با جمهوری اسلامی به عنوان بازیگری غیر قابل چشمپوشی در ساختار ژئوپلیتیک منطقه، همراه می باشند.
به رغم پروپاگاندای گسترده در فضای رسانه ای، اسراییل هم با فرض پایداری فضا و شرایط کنونی، تمرکز چندانی بر درگیری گسترده با جمهوری اسلامی ندارد. به این دلیل که تمرکزش بر فضای پیرامونی کشورش، به ویژه مهار ترکیه در سوریه و پایان دادن به چالش غزه است، دوم این که در انتطار ایجاد شکاف در حاکمیت جمهوری اسلامی و شاید تکوین اعتراضات مردمی است.
البته در این میان از سر گیری نبردهای سه گانه ایران- اسراییل-آمریکا، و تبدیلش به جنگی تمام عیار، با منافع و مقاصد ترکیه همسو است.
برای ترکیه و متحدینش، احیای درگیری و حتی تبدیل آن به جنگی تمام عیار، معجزه خواهد بود. چون هم تمرکز بر سوریه کمتر می شود و هم فرصت کافی برای تحقق طرح و برنامه دالان زنگزور(سیونیک) مهیا خواهد شد.
البته تکوین جنگی دیگر در خاورمیانه با نیات روسیه، چین، تندروهای دو سوی میدان و کمپانی های تسلیحاتی سازگار است. همان تولیدکنندگانی که منافع اشان با شعار: حی علی السلاح پیوند خورده است.
کوتاه آنکه: به گمانم از سرگیری نبردها و تبدیلش به جنگ، برای ملت های خاورمیانه. نقطه عطفی در باز تعریف استراتژی امنیتی- سیاسی خواهد بود. این ملت ها با فرض تکوین چنین جنگی، با واقعیت های مخاطره آمیز در نظم امنیتی منطقه مواجه خواهند شد.
کمی ساده انگارانه است که تصور شود مراکز تصمیم سازی غربی، تحت تاثیر دستاوردهای زود بازده چنین جنگی قرار گرفته و نتایج وحشتناک استراتژیک و درازمدتش را نادیده انگارند. مخصوصا این که تهران رغبتی به شعله ور شدن و مشارکت در جنگی بزرگ نداشته و اندکی بیش از پیش، آماده پذیرش واقعیت های جدید است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
سه راهی استراتژیک
امروز جمهوری اسلامی در استراتژی سیاست خارجی خویش، به یک سه راهی رسیده و ناگزیر است یکی از آنها را برگزیند:
۱- تن دادن به خواسته های ایالات متحده با تضمین بقا و احیای مناسبات جامع، درازمدت و استراتژیک تهران- واشنگتن؛
۲- از سرگیری نبردها با اسراییل(اشغالگر) و تبدیل نبردها به جنگی درازمدت و فرسایشی. ولی ظرفیت ملی برای ایستادگی در برابر دوگانه اسراییل-آمریکا، با فرض بیطرفی روسیه- چین، بسیار مبهم است. به ویژه این که استمرار نبردها و تبدیل آن به جنگ، ممکن است با چاشنی و تهدید خواسته تغییر رژیم از سوی دشمن مواجه شود؛
۳- ماندن بر اهداف کهن پیشین، چونان هدف نابود سازی اسراییل(اشغالگر) از طریق استمرار تاکتیک های پیشین، مانند جان بخشیدن دوباره به محور مقاومت یا دستکم فعال سازی نسبی آن و نیز تقویت پدافند و ترمیم و نوسازی توان موشکی.
به هر روی تصور استمرار تاکتیک های همخوان با هدف نابودی اسرائیل، تنها با اعتقاد و توسل به معجزه میسور و تصور کردنی می نماید؛
به هر روی به گمانم از منظر استراتژی ملی و استراتژی نظامی، بی عملی استراتژیک جمهوری اسلامی و تعلل در تصمیم گیری بزرگ، می تواند زمینه ساز ناتوان شدن بیش از پیش قدرت ملی ایران باشد. چنین وضعیتی حتما بستر خشنودی جمهوری ترکیه، جمهوری آذربایجان، جمهوری ترکمنستان و امارت اسلامی افغانستان(طالبان) را برای بهره برداری متعاقب پهن خواهد کرد.
از این دیدگاه راه نخست اگرچه چندان مانوس و خوشایند حکومت و انقلابیون امتگرا نیست، با شرایط کنونی ایران، عقلایی ترین تصمیم به نظر می رسد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
قوم یهود
بر فرض، همه شهروندان اسرائیل، حتی آنانی که از دیدگاه هلاخای، یهودی محسوب می شوند، همگی آتئیست(خداناباور) شوند، باز هم از منظر قانون و نیز بیشتر تعاریف فرهنگی- قومی، یهودی محسوب شده و شهروند اسرائیل باقی می مانند.
این نکته بر ماهیت منحصر به فرد هویت یهودی تاکید می کند که فراتر از صرفا اعتقادات مذهبی بوده و در برگیرنده ابعاد قومی، فرهنگی و تاریخی است.
حالا فرض کنید یک یهودی زاده( از ۹ نسل پیش مادری تا کنون) مسیحی، مسلمان یا...شود؛ سهل است که به جایگاه کاردینالی پاپی و آیت الهی برسد، با این همه، وی بازهم هم یهودی محسوب می شود. به عبارت روشن تر، جنبه قومی و تبار یهودی، نقش،اصلی را ایفا می کند، نه پایبندی به مذهبی.
چنانکه بر پایه داده های سال های اخیر(2023-2024)، حدود 43-44% از شهروندان یهودی اسراییلی کاملا سکولار بودند. تنها 10تا 11% حریدی(مذهبی ارتدکس) بودند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ایران در حاشیه
اسرائیل(اشغالگر) با پشتیبانی آمریکا سه خواسته روشن برای حفظ بقایش از جمهوریاسلامی داشت، که همگی تا حدود زیادی برآورده شدند:
۱- زدایش خطر محور مقاومت، به ویژه حزب الله در فضای پیرامونیش؛
۲- زدایش و یا به حداقل رسیدن تهدید هسته ای؛
۳- زدایش و یا کمرنگ شدن خطر موشکی.
این هر سه کمابیش حاصل شده است. پس با فرض شرایط موجود، چه تهدید بالفعلی از سوی جمهوری اسلامی متوجه اسراییل است؟!
ایران نه همسایه اسراییل(اشغالگر) است که تهدیدگرش باشد؛ نه ملت-دولتی عرب است که داعیه رهبری اعراب را داشته باشد و اعراب هم امتی به رهبری ایران را خواهان نبوده اند و نه توان ملی و نظامی اش برای نابودی اسراییل مکفی است و نه متحدی استراتژیک بین قدرت های بزرگ دارد که در برابر اسراییل پشتبانش باشند.
روشن است که بدین اعتبار در حاشیه بوده و تهدیدهای جسته و گریخته اش لفظی و بیشینه آرمانی و آخرالزمانی است.
بنابراین از منظر منطق ژئوپلیتیک، اگر هم تمرکزی بر ایران باقی مانده باشد، بیشتر از جنبه استراتژی درازمدت منطقه ای و جهانی خواهد بود و نه تهدیدی جاری و نزدیک.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
جنگ ترکیبی
پیروزی یا شکست کشورها در رویارویی های قهر امیز، کاملا وابسته به جنگ ترکیبی است.
استراتژی تنوع در تاکتیک ها، همان جنگ ترکیبی است. در چنین رویکردی، ارتش ها از طیف گسترده ای از تاکتیک ها، روش ها و ابزارها در جهت دستیابی به هدف، یعنی وادار کردن دشمن به اطاعت، سود می برند.
تاکتیک ها بسیار متنوع و در واقع بی شمارند. یعنی جنگ ترکیبی در بر گیرنده استفاده از نیروهای زمینی، هوایی، دریایی، زیر سطحی، جنگروانی، جنگ نامتقارن، تاکتیک های کلاسیک، کمین، بکارگیری کماندوها، ستون پنجم و صدها و بلکه هزاران نبرد گوناگون است.
جنگ ترکیبی در واقع به منظور انطباق دادن خود با شرایط متغیر نبرد و غافلگیر کردن دشمن و بهره برداری از نقاط ضعف او است. بدین معنی که چنان چه در نبردی تاکتیک ی شکست خورد، گزینه های پر شمار و جایگزین دیگر برای ادامه مبارزه وجود دارد.(آن که متوسل به جنگ ترکیبی شده است).
با وجود تنوع تاکتیک در دهها نبرد، دشمن قادر نیست به راحتی الگوی تاکتیک ی را پیش بینی کند یا برای مقابله با آن آماده شود. این پدیده باعث پخش و پراکندگی ظرفیت های طرف مقابل می شود. در واقع ایجاد پیچیدگی در برابر دشمن، مانع از تمرکز بر یک نقطه ضعف می شود. در عین حال تنوع در تاکتیک، موجبات بهره برداری از تمام قابلیت ها، استعدادها و فنآوری شده و ارتش ها را سرزنده و داینامیک نگه می دارد.
تنوع در تاکتیک، درست نقطه مقابل استراتژی تمرکز بر یک تاکتیک خاص می باشد. در چنین رویکردی، یک نیرو یا ارتش، بر یک یا شمار معدودی از تاکتیک ها متکی است. بدین معنی که تمام انرژی صرف تولید و آموزش ها و بهبود همان تاکتیک می شود.
چنین محدودیتی موجبات آسیب پذیری در برابر ضد تاکتیک های دشمن می شود. تمرکز فرانسه بر خط ماژینو در برابر آلمان هیتلری، نمونه ای عالی در غلط بودن این استراتژی است.
در عین حال به دلیل انعطاف ناپذیری و در نظر نگرفتن تغییر شرایط میدان نبرد، یا ظهور تهدیدات جدید، تمسک به یک تاکتیک واحد بی اثر می شود.
هم چنین با وجود بهره برداری از یک تاکتیک مشخص، دشمن به راحتی می تواند تاکتیک های شما را پیش بینی کرده و برنامه ریزی دفاعی یا تهاجمی خود را بر این مبنا و خنثی سازی آن تنظیم کند.
به گمانم تفاوت رویکرد ایران و اسرائیل (اشغالگر) در جنگ ۱۲ روزه در همین جا نهفته است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ترامپ به تهران دعوت شود
کوتاهترین و حیاتی ترین برنامه جمهوری اسلامی برای نجات کشور، تن دادن به مذاکره نیست. شورای عالی امنیت ملی با هماهنگی رهبری، می بایست از رئیس جمهور ایالات متحده برای سفر فوری به تهران دعوت کنند. جدای از دهها مساله مبتلابه و مزمن، خطر فوری آن است که اردوغان، جمهوری آذربایجان و تکفیرهای حاکم بر سوریه، با ورود به زنگزور و تصرف سریع این نوار کوتاه ۴۰ کیلومتری، دومین شکست استراتژیک را به ایران وارد کنند. بعید نیست نیروهای طالب از مرزهای خاوری وظیفه عملیات ایذایی را بر عهده داشته باشند.
دیگرهم و غم و انرژی خود را صرف مذاکره، اشکال و ترتیبات آن نکنید. بیدرنگ ترامپ را به تهران دعوت کرده و با استقبال گرم از او، ابتکار عمل را در دست بگیرید.
دوستان حق با شما است، کریمی پور ساده لوح و خوش خیال است و هنوز امیدکی به اندک نیروهای دلسوز درون حکومتی دارد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ورولف ها کجایند؟!
ماه های پایانی شکست رایش سوم فرا رسیده بود. رژیم نازی با وجود بمباران های بی امان متفقین، تلفات سنگین در جبههها، کمبود مواد خوراکی و آب و سوخت، همچنان بر شعار پیروزی نهایی و ایستادگی تا آخرین قطره خون تاکید می ورزید. وزارت تبلیِغات یوزف گوبلز نقش بنیادین در این پروپاگاندا داشت. دستگاه تبلیغاتی گوبلز تا آخرین ساعات نابودی هیتلر و رایش باز هم بی وقفه چنین در بوق می دمید:
۱- در حالی که ارتش آلمان از همه جا در حال عقب نشینی بود، تبلیغات نازی بیدرنگ از توسعه سلاح های مخفی و موشک های نابودگر V-1 و V_2 و... سخن می راند. سلاح هایی که قرار بود سرنوشت جنگ را تغییر داده و پیروزی نهایی را به آلمان برگزدانند؛
۲- گوبلز و هیتلر تا آخرین ساعات عمر و خودکشی، با وجود گستردگی ناخشنودی ملت از رژیم، مدعی بودند که ملت آلمان یکپارچه و متحد پشت سر رهبر ایستاده اند و آماده جانفشانی برای حفظ رایش هزار ساله اند؛
۳- دستگاه گوبلز با تمام وجود و تا آخرین روز، متفقین و شوروی را نیروهای شیطانی و نابودگر معرفی می کردند که قصد نابودی و تجزیه ملت آلمان را دارند. تاکتیکی برای ایجاد همبستگی اجباری مردم در برابر دشمن خارجی.
ولی از همه شگفت تر این بود که در ماه های پایانی جنگ، هیتلر و گوبلز، سخن از تشکیل واحدهای زبده کماندویی و چریکی به نام ورولف می دادند که قرار بود پس از شکست آلمان، به جنگی پنهانی علیه متفقین دست زده و متفقین را تار و مار نمایند.
نشان به آننشان که هنوز آلمان و جهان ورولف هارا ندیده اند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
سرانجام جنگ
-جنگ ۳۰ ساله ویرانگر اروپا، سرانجام پس از سال ها گفتگو و مذاکره طی ۱۶۴۸ در روستای وستفالیا به پایان رسید؛
- جنگ جهانی اول نیز با پیمان صلح ورسای خاتمه یافت؛
- هم چنین جنگ کره پس از سه سال با آتش بس خاتمه یافت؛
- جنگ ۲۰ ساله در ویتنام نیز با توافقنامه صلح پاریس پایان یافت؛
- جنگ خونین بوسنی(۱۹۹۲-۱۹۹۵) نیز تحت فشار بین المللی و گفتگو، سرانجام با توافقنامه دیتون پایان یافت؛
- جنگ ۸ سال ایران- عراق نیز با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت ملل متحد، منجر به آتش بس و مذاکرات بعدی شد.
در مجموع در تاریخ معاصر، کمتر نبرد و جنگی بوده که بدون گفتگو، مذاکره و میانجیگری حل و فصل شده باشد. چرا سرنوشت و ته نوشت جنگها اغلب چنین بوده است؟:
۱- جنگ ها بار سنگین و ویرانگر بر دوش طرفین، به ویژه طرف ناتوانتر و تنهاتر می گذارند. از خسارات انسانی، ویرانی اقتصادی تا فرسایش توان نظامی. هیچ ارتشی نمی تواند با وجود اقتصاد ورشکسته و زخمهای پرشمار داخلی، تا ابد بجنگدد. چند مورد را می توانید نام ببرید؟!؛
۲- خیلی از جنگ ها به دلیل عدم پیروزی قاطع و نهایی و به بن بست رسیدن نظامی و نرسیدن طرفین به اهدافشان، سرانجام با خستگی طرفین به پایان می رسند؛
۳- حتی در شدیدترین نبردها هم اغلب کانال های ارتباطی پنهان و آشکار بین طرفین وجود دارند که وظیفه تمایل به مذاکره و نرمش را بین طرفین رد و بدل می کنند. هم چنین فشارهای بین المللی از طریق سازمانهای بینالمللی و قدرت های بزرگ و طرح کردن نیاز به ثبات ملی، منطقه ای و جهانی، مانع تداوم جنگ می شوند؛
۴- با گذشت زمان و افزایش هزینه های جنگ، هدف های اولیه دستخوش تغییر خواهند شد. بدین وسیله طرفین با خرد کردن اهداف نخستین و کمتر کردن و واقعبینانه کردن اهداف، سرانجام تن به مذاکره و صلح می دهند. بدین ترتیب راه برای سازش و توافق پهن می شود.
کوتاه آن که منازعه، تنش و نبرد ها بین مثلث ایران-اسراییل و امریکا، به خاطر خستگی از هزینه ها و واقع بینی نسبت به محدودیت های قدرت نظامی، با وجود چیرگی عقلانیت با ورود نیروهای تازه نفس و بازنشستگی اجباری یا سقوط مدیران لجوج، سر انجام، دیر یا زود(احتمالادومی) با گفتگو و مذاکره حل وفصل خواهد شد. هر چند بعید نیست در این میان کشور ضعیف تر تبدیل به سرزمین سوخته یا نیم سوخته شود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
با کی می جنگیم؟
به سه دقیقه حرف های سپهبد افشردی (باقری) فرمانده پیشین ستاد کل نیروهای مسلح خوب گوش دادم. به گمانم او منطقی ترین سپاهی، در جمهوری اسلامی بود. با این همه در ارتباط با استمرار نبرد و شاید جنگ احتمالی آتی جمهوریاسلامی و اسراییل (اشغالگر) پرسشی دارم:
آیا توان ملی و ایضا توان نظامی جمهوری اسلامی، برای ایستادگی و پیروزی در برابر جبهه متحد اسرائیل، ایالاتمتحده و ۲۲ پشتیبان شناخته اشان بس است؟ جدا از امدادهای ناشناخته(غیبی) و بر اساس محاسبات اتاق های جنگ، ارزیابی حقیقی از توان این دو صف در ادامه کارزار چیست؟
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
پایان راه
پایان سردرگمی جاری و ساری همگانی، به دور از هیاهو های پرشمار، بالاخره هماهنگی، همراهی و سازگار شدن تهران- واشنگتن خواهد بود . تحت هر شرایط و چشم اندازی.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
استالین و میهن گرایی؟!!!
با آغاز عملیات بارباروسای رایش سوم، ارتش سرخ به سختی آسیب دید و تقریبا چیز دندانگیری از آن نماند. به ویژه این که تصفیه های گسترده، اعدام ها، اخراج ها و به زندان انداختن فرماندهان با تجربه ارتش روسیه تزاری باعث کاهش بنیه ارتش شده بود. تکیه بر ایدئولوزی مارکسیسم - لننیسم و انترناسیونالیسم و برادری پرولتاریای جهانی، کمترین اثری در بسیج حداکثری مردم نداشت. شهروندان شوروی، مانند گوشت لخم در برابر آلمان ها تسلیم شده و یا عقب نشینی می کردند. شوروی این قبله گاه سوسیالیست های طراز مارکس و استالین رو به نابودی و تسلیم بود. تا این که استالین به رغم میل باطنی اش و با وجود دشمنی ماهوی، در پناهگاه جنگی، ناچار تن به پیشنهاد مشاوران نظامی داد. دیکتاتور بدین نتیجه رسید که به دلایل استراتژیک حیاتی، باید از شعار امتگرایی ایدئولوژیک دست برداشته و برای ایجاد همبستگی مردمی در برابر آلمان و جلب آنان با دستیازی به احساساتشان، ایستادگی در برابر آلمان ها ، جنگ کبیر میهنی اعلام نماید. استالین ادنی باور قلبی به میهن، وطن، موطن، زاد و بوم نداشت؛ سهل است که از دیدگاه مارکسیسم، وطن و میهن گرایی، برترین ابزار بورژوازی برای سرکوب پرولتاریا به شمار می رفت. پس چرا شعار اصلی شوروی از امتگرایی، به جنگ کبیر میهنی تغییر یافت؟!
۱- نیاز به بسیج همگانی در برابر آلمان هیتلری در زمانی که دیگر امتگرایی استالینی پاسخگو نبود؛
۲- زنده کردن دوباره روحیه میهن پرستی و استفاده ابزاری از آن. بدین ترتیب کمونیست های دو آتشه امتگرا با کنار گذاشتن و یا کمرنگسازی امتگرایی و پروپاگاندا و تمرکز بر جنگ کبیر میهنی به زنده کردن اسطوره ها و قهرمانانی مانند الکساندر نوسکی، دیمتری دونسکوی و حتی ایوان مخوف و پتر کبیر دادند. کوتاه آن که جنگ برای مادر میهن، موقتا جای جنگ در راه عقیده را گرفت؛
۳- ماشین تبلیغاتی استالین به تندی و یک شبه تغییر رویکرد داد و به جای شعارهای انترناسیونالیستی فرا میهنی، بر مضامین وطن پرستانه و حتی قهرمانان افسانه ای میهنی تکیه داد.رادیو، پوسترها، ترانه ها، نمایشنامه ها و...همه و همه در جهت تهییج احساسات ملی به کار گرفته شدند. حتی مسیح و کلیسا هم میهنگرا جلوه داده شدند.
کوتاه آن که نبرد استالینگراد، نمونه روشن جنگ بقای سیستم سوسیالیستی بود. برای طرف شوروی شکست در آن به منزله نابودی حتمی محسوب می شد. در چنین فضایی، تنها تکیه بر جنگ میهنی می توانست و توانست، نیروی محرکه توانمند برای رژیم باشد و شد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چه سپاه غول پیکری می سازند
دیری به درازا نخواهد کشید که دود اخراج بی رویه، درهم و برهم، کمتر سازمان یافته، فوری و بی در و پیکر مهاجران افغانستانی برای جمهوری اسلامی کور کننده شود. چرا؟!
آیا ناممکن است دشمنان این مرز و بوم، با بکارگیری و سازمان دهی تنها درصدی از آنان، لشگر و بلکه سپاهی بزرگ تشکیل دهند. سپاهی که تکتک نیروهایش با ایران، جغرافیا و فرهنگ مردمانش و ضعف ها و قوت مردمان و فرهنگشان آشنا هستند. از کجا معلوم، روزی روزگاری طالب ها هوس خراسان بزرگ نکنند؟!
طی دهها اخیر سال می شد به مرور و با ساماندهی و سازمان دهی، این مشکل را از تهدید به فرصت تبدیل کرد؛ همانگونه که قطر و امارات و عمان کردند؛ که روشن است نمی توانستید و نمی توانید و نخواهید توانست؛ پس دستکم کاروان را درست کارواندار باشید و زخم ها را مزمن و اتباع را کینه توز نکنید. آنان هزاران سال است برادر و قوم و خویش ما بوده اند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
فقط یزید و شمر؟!
پندارناپذیر است بدون همکاری، طراحی و روان سازی فرماندهانی مانند هاینریش هیملر، راینهارد هایدریش و آدولف آیشمن، فجایعی مانند هولوکاست اجرایی شود.
گشتاپو، اس اس و ورماخت، تنها نام چند نهاد نبودند، بلکه در برگیرنده هزاران افسر و سرباز بودند که فعالانه در دستگیری، شکنجه، اعدام، کشتار و... مشارکت داشتند.
از این فراتر، هیتلر چگونه ممکن بود، بدون همکاری پزشکان و دانشمندان و... به ایدئولوزی نازی مشروعیت علمی ببخشد؟!
رژیم استالین کار پاکسازی بزرگ در شوروی را مدیون همکاری گسترده NKVD(پلیس مخفی) و دهها هزار تن کمیسرش، حزبی ها و هوادران و میلیشیای حزبی تبلیغات چی ها و معلمان فریفته شده بود.
در کشتار میلیونی معاصر قوم توتسی، این میلیشیای اینترهاموه و ایمپوزاموگمبه بودند که در قالبی سازمان یافته و بیشتر با داس و چاقو، همسایگان و حتی آشنایان خود را کشتند(۱۹۹۴).
ایا کشتار جمعی در کامبوج، تنها در دست پل پوت بود؟ مگر نه این که خمرهای سرخ که خود فریفته شده بودند، با شست و شوی مغزی جوانان روستایی و با یاری همه جانبه آنان، دست به کشتار میلیونی زدند؟
بله یزید و ابنزیاد و شمر و عمر سعد رهبر و فرماندهان اصلی بودند، ولی چه کسانی فرامین آنان را در کوفه و کربلا اجرایی کردند؟
به گمانم بایسته است، نه تنها نقش رهبران، بلکه مسئولیت پیروان در دستور کار قرار گیرد. مداقه و پذیرش این مسئولیت جمعی، درس بزرگ، تلخ، ولی تاریخی است. کوتاه آن که چه بسا مأموم ها که امام را به دوزخ می کشانند.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ژئواستراتژی چیست؟
بین نظامیان جمهوری اسلامی در تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دو سردار بودند که به مفهوم و اهمیت و کارایی های ژئواستراتژی در استراتژی، اندک اندک آگاه شده بودند، ولی به هر روی، دستشان از تاثیر گذاری در نظم و نسق دادن بر استراتژی ملی ایران، بر خلاف جایگاه های والایشان در قرارگاه خاتم و ستادکل نیروهای مسلح، کوتاه بود؛ و یا به هر روی که مرا بدان ها راه نیست، توانایی ایجاد تغییرات کلان در اهداف و شیوه جمهوری اسلامی بر بنیادهای ژئواستراتژی نداشتند: سرداران غلامعلی رشید و محمد حسین افشردی(باقری).
طی این یادداشت کوتاه بر آنم که وجیزه گونه، ژئواستراتژی و اهمیتش را در تصمیم سازی معرفی کنم.
ژئواستراتژی به معنای کشف روابطی است که بین استراتژی(نظامی، ملی و بزرگ) و جغرافیا وجود دارد. در واقع بر آن است که اعتبار فضا را(فضاهای اقتصادی، سیاسی، و نظامی) را برای عملکرد روابط بین المللی در ارتباط با رعایتامنیت و منافع ملی نشان داده و برایش طرح و برنامه ارائه دهد. بنیادهای رویکرد ژئواستراتژی، همان عناصر پایدارتر جغرافیایی هستند(مانند کشور جمعیت، جامعه، ظرفیت های اقتصاد، سیاست). در واقع ژئوپولیتیک و ژئواستراتژی، به منزله کتابی دو جلدی هستند که به ترتیب باید فهمیده شوند.
درک کردن درست، غیر احساسی و به موقع جایگاه ژئواستراتژیک کشور، این امکان را به تصمیم سازان می دهد تا سیاست خارجی و در کل استراتژی ملی را در جهت منافع ملی تنظیم کنند. کوتاه آن که ژئواستراتژی ابزاری حساس(برخی آن را حیاتی دانسته اند) برای درک پیچیدگی های سیاست بین الملل و طراحی آینده بسیاری از ملت ها است ؛ زیرا نشان می دهد که جغرافیا چگونه می تواند در سرنوشت ملت - کشورها نقش آفرینی کند.
طی چند گزاره کوتاه برآنم که کاربردها و اهمیت ژئواستراتژی را از نگاه خویش معرفی کنم:
۱- ژئواستراتژی به دولت ها کمک می کند تا سیاست خارجی خود را به سود بقا و توسعه تنظیم کنند؛
۲- هم چنین در برنامه ریزی های دفاعی، متحدین، دوستان و دشمنان را در استراتژی بزرگ نشان می دهد؛
۳- ژئواستراتژی همچنین به کشورها کمک می کند تا در رقابت های بین المللی، با درک مزیت های نسبی و تنگناهای ملی، برای افزایش نفوذ و قدرت خود برنامه ریزی کنند؛
۴- تحلیل و تفسیر مبتنی بر ژئواستراتژی، برای درک تحولات احتمالی رد خور ندارد، مگر آن که مفسر در جمعبندی و یا به دست آوردن مواد لازم تفسیری، دچار اشتباه شود. در واقع پیش بینی بر این بنیاد، برای رویارویی با چالش ها و فرصت های آتی، برای ستادهای بزرگ حیاتی است؛
۵- اهمیت ژئواستراتژی به دلیل تاثیرگذاری جغرافیا در روابط بین الملل بالاست. از آنجا که رقابت برای بقا، گسترش حوزه نفوذ و امنیت،بین کشورهای بزرگ، بی وقفه در جریان است، درک درست از ژئواستراتژی برای تصمیم سازان گریزناپذیر است؛
۶- با ترسیم دقیق جغرافیای ملی، نهادهای طراح و عملیاتی، به رهبر، نهاد و یا شخض اول مملکت در توجیه اندازه قدرت ملی، اندازه قدرت نظامی، قابلیت ها و تنگناهای امنیت ملی، یاری می رسانتد. ناممکن است رهبر و تصمیم سازان با درک درست مبتنی بر ژئواستراتژی، تصمیمات نادرستی اتخاد کنند. مگر این که تابع رهنمودهای ایدئولوژیک بوده و یا از ژئواستراتژی جهانی و ترتیبات آن بی خبر باشند؛
۷- اندیشه و چشم اندازهای ژئواستراتژی، در شکل دهی به نظم جهانی نقش کلیدی دارد. به سخن دیگر، در مقیاس جهانی، تنها یک دولت (امروزه روز) است که دارای برنامه ریزی آفندی ژئواستراتژیک است. بقیه کشورها در موقعیت پدافندی نسبت به آن قرار می گیرند. این موقعیت یا مبتنی بر. همراهی، همکاری و اتحاد است و یا مبتنی بر منازعه و مناقشه و یا کنار آمدن؛
۸- شگفت آن که اغلب در چشم انداز ژئواستراتژی، تنها یک منطقه محوری وجود دارد و بقیه مناطق شاخه ای و فرعی هستند. مثلا امروز دریای چین جنوبی، صحنه اصلی رویارویی است و اروپای خاوری(مانند اوکراین)، خاورمیانه، خلیج فارس، آسیای مرکزی، مدیترانه و...مناطق فرعی محسوب می شوند.
با پوزش از همکاران و خوانندگان به این دلیل که نتوانستم در این کوتاه نوشت حق مطلب را بیان کنم، می خواهم نتیجه گیری کنم که، شوربختانه جمهوری اسلامی از آغاز تاسیس تا کنون، از درک ژئواستراتژی ایران و طراحی و برنامه ریزی بر بنیادهای آن بر نیامده است. سهل است که حتی بدیهیات و مسلمات این شیوه نگرش استراتژیک کشورداری را به طاق نسیان سپرده است. تا بعد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
فرمان بهشت
بر پایه شواهد تاریخی، خاندان شاهنشاهی ژاپن از سده ی ۶ میلادی تا کنون بی وقفه در قدرت بوده اند. حتی برخی بر آنند که دیرینگی این رژیم تا کنون ۲۶۸۵ سال است.
اصولا دستیازی به شورش و انقلاب سیاسی میان جوامع خاور دور، پدیده ای نادر است. ثبات سلسله ای یا پابرجایی درازمدت سیستم های حکمرانی میان این ملل، به ویژه چین و ژاپن، متاثر از چرخه فرمان بهشت بوده است.
بر این پایه، حاکمان مشروعیتشان را از بهشت دریافت می کنند. تا هنگامی که حاکم به دادگری حکم می راند و به رفاه مردمش دل بسته، بهشت پشتیبان او بوده و کشور در صلح و صفا به سر خواهد برد. ولی چنان چه حاکم به ستمکاری روی آورد و یا به دلیل بیعرضگی صلاحیت حکمرانی نداشته و از مسؤلیت های خود غافل شود، بهشت، نظم کیهانی و یا کائنات، حق فرماندهی و رهبری را از او می گیرند. چگونه؟!
نشانه های سلب فرمان بهشت، در قالب چندین پدیده خود را نشان داده و موجبات سرنگونی را مهیا می سازند:
نخست آن که بلایای طبیعی مانند خشکسالی، قحطی و یا شیوع بیماری ها خود را می نمایانند. دوم آن که حاکم در توفان جنگ های متعدد گرفتار شده و ناگزیر به درگیر شدن در نبردها و جنگ های پیاپی است.
هم چنین، تکوین، گسترش و فراگیر شدن خشکسالی و جنگ، رساننده این پیام به مردم است که مشروعیت حکومت از میان رفته و هنگام تغییر و دگرگونی حکومت فرا رسیده است.
در چنین شرایطی شورش ها و انقلاب ها به عنوان ابزاری برای اجرای اراده بهشت و برگرداندن و تغییر حکومت به نظم کیهانی، خود به خود شکل گرفته و مسیر برای جایگزینی حاکم ستمکار توسط غلیان،انفجار و انقلاب رعایا فراهم می شود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
جنگی در کار نخواهد بود؟!
کسانی گفته اند حمله ائتلاف اسرائیل-آمریکا به ایران، پس از پایان ماه صفر دوباره از سر گرفته می شود. دلیل تاخیر نیز احترام به باورهای مذهبی دانسته شده است.
صدق چنین تفسیرها و برآوردهایی خیلی هم روشن نیست؛ زیرا متغیرهای متعدد دیگر را نادیده می گیرد. مثل این که ممکن است اعتراضات آبی و برقی در برخی کلانشهرها شکل گرفته و گسترش یابد. در آن صورت سخت دور از انتظار است، ائتلاف دو گانه در نقش متجاوز و حمله گر ظاهر شود. بر عکس در چنین صورتی چه بسا جمهوری اسلامی پیشگام شده و تحت عنوان انتقام، حملاتی به اسراییل(اشغالگر) صورت دهد. یعنی به نبرد با خارجی و دشمن روی آورد.
به هر روی دستیازی جبری طرفین به احیای نبردها، ساده و روشن نیست. با فرض پایدار ماندن شرایط کنونی، نبرد و به ویژه جنگی در کار نخواهد بود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چرا و چگونه
امروزه دو واژه پر کاربرد در ادبیات سیاسی، استراتژی و تاکتیک هستند.
استراتژی می خواهد پاسخ های درخوری را برای این پرسش ها فراهم آورد: چه چیزی؟ به کجا می خواهیم برسیم؟ چرا و به چه دلایلی؟
این در حالی است که بیدرنگ و درپی آن تاکتیک از استراتژی می پرسد. چگونه؟ از چه راهی؟ با کدامین ابزار؟ در کدام شرایط؟
همین و بس
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
دروزی ها؛ باورها، جغرافیا و جایگاه
دروزی ها گروهی قومی- مذهبی شیعی هستند که خود را موحدون(یکتاپرستان) می شمارند. ریشه مذهب دروز دستکم به ۱۰۰۰ سال پیش و دوره خلافت فاطمیان مصر باز می گردد. این مذهب به عنوان انشعابی از اسماعیلیه (شاخه ای شیعی) در سده ۱۱ میلادی شکل گرفت. باور به الوهیت الحاکم بامرالله، ششمین خلیفه فاطمی در شکل گیری این مذهب نقش کلیدی داشته است.
دروزی ها به سه اصل متفاوت از سایر مذاهب اسلامی باورمندند: یکتایی خدا، تناسخ و ابدیت روح. از سده ۱۱ بدین سو هم هیچ عضو جدیدی را نمی پذیرند. یعنی دروزی کسی است که دروزی زاده شود.
بیشترین جمعیت دروزی در منطقه شام (لوانت) و در نواحی کوهستانی می زیند. پراکنش جغرافیایی آنان بدین گونه است:
۱- بیش از ۵۳٪ آنان در سوریه و در استان سویدا، درعا و قنیطره و نیز پیرامون دمشق، به ویژه جرمانا و اشرف صحنایا و کوهستان حارم، زندگی می کنند. هم چنین منطقه بیش از ۹۰٪ باشندگان جبل الدروز در جنوب سوریه در ۱۲۰ روستا می زیند؛
۲-دروزی ها بخش بزرگی از جامعه لبنان را در بر گرفته اند بیشتر باشندگان کوهستان شوف لبنان دروزند؛
۳- هم چنین دروزی ها در بلندی های جولان، زیر سیطره اسراییل(اشغالگر) ساکن هستند؛
۴- هم چنین جامعه ای کوچک از دروزی ها باشنده اردن می باشند؛
۵- افزون بر خاورمیانه، بزرگترین جامعه دروزی ساکن ونزوئلا هستند. علاوه بر این در کالیفرنیای جنوبی (امریکا)، کانادا، استرالیا، برزیل و آلمان مستقرند.
کوتاه آن که دروزی ها، اقلیتی مذهبی با تاریخ و هویت فرهنگی قوی محسوب شده و با وجود پراکنش گسترده، دارای همبستگی اجتماعی و مذهبی بالایی می باشند.
اسراییل تنها دولتی در خاورمیانه است که توانسته با پیوندهای احتماعی-سیاسی و فرهنگی دروزی ها را در ساختار حکومتی جذب کند. این نفوذ در سه جنبه بارز است:
الف- خدمات نظامی. برخلاف دیگر اقلبت های عرب زبان، مردان دروزی در ارتش اسراییل خدمت می کنند و به درجات بالای نظامی نیز دست یافته اند. دروزی ها در اسراییل اقلیتی وفادار و دارای نفوذ به شمار می روند؛
ب-دروزی ها در مقایسه با دیگر مسلمانان سنی و حتی مسیحیان، کمتر بر هویت عربی خود تاکید داشته و خویش را اسرائیلی می دانند. این مزیتی برتر برای اسراییل محسوب می شود؛
پ- دروزی ها بخش قابل توجهی از کنست را تشکیل می دهند. افزون بر این در قالب وزیر و معاونت وزارت خانه ها و مدیران ارشد، صاحب نفوذند.
هم چنین استان سویدای دروزی نشین در جنوب سوریه برای اسراییل از دیدگاه نزدیکی به اردن و بلندی های جولان، به عنوان منطقه ای حائل دارای اهمیت نظامی است. به هر روی اسراییل به طور سنتی، در پی ضعیف نگاه داشتن دمشق(دولت مرکزی سوریه) بوده تا از شکل کیری قدرتی قوی در مرزهای شمالی خود جلوگیری کند. بنابراین با استفاده از جامعه دروزی در نقش ابزاری، همواره سود برده است. به ویژه این که دروزی ها به دلیل درونگرا بودن و سری بودن باورهایشان، از جریان اصلی اسلام کم کم منفک شده و برای بقا، با تکیه بر رویکرد تقیه و محافظه کاری، به قدرت مسلط منطقه پیوسته و به درجات بالایی نیز رسیده اند.
از جمله شیخ موفق طریق، رهبر روحانی دروز پس از پدرش شیخ امین طریف، جایگاه بسیار مهمی در رهبری جامعه دروز طرفدار اسراییل ایفا می کند.
حمد عمار دروز، عضو حزب "اسراییل خانه ما" افزون بر پارلمانتاریست بودن به معاونت وزیر نیز دست یافته است.
جادی میرح روزنامه نگار، نخستین زن دروز ایت که وارد کتست شد و مجری اخبار با زبان عبری است.
ایوب قرار، عضو پیشین کنست از لیکود و وزیر ارتباطات بود. هم چنین مجلی وهبی که به عنوان عضو کنست، مدتی به عنوان رئیس جمهور اسراییل نیز خدمت کرد. فاتین مولا نیز عضو کنست از لیکود و معاون وزیر در دفتر نخست وزیر خدمت کرده است.
مهمتر این که دروزی ها در ارتش و نهادهای امنیتی(IDF) به فرماندهی در رده بالا دست یافته اند:
یوسف میشلپ دروز فرمانده تیپ منطقه اتزیون، فرمانده لشگر ادوم، هماهنگ کننده دولت در منطقه کوگات و فرماندهی جبهه داخلی بود. سلمان زرقه سرهنگ ارتش و استاد دانشگاه اورشلیم و پزشک ارتش بوده است.
هم چنین دهها دروز در سطوح مختلف ارتش اسراییل، از جمله یگان های رزمی و اطلاعاتی خدمت کرده و به جایگاه ژنرالی نیز دست یافته اند.
افزون بر این دروزی ها مانند رضا منصور شاعر، مورخ و سفیر اسراییل در اکوادر، برزیل و پاناما و نیز نعیم عرایضم آکادمیسین و سفیر پیشین اسراییل در نروژ بوده اند.
کوتاه آن که حضور پررنگ دروزی های شیعی- اسماعیلی، در سطوح بالای دولتی، نظامی و دیپلماتیک در اسراییل، تا حدودی نشان دهنده ادغام و مشارکت بالای این جامعه و در ساختارهای دولت اسراییل بوده است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
در سوریه چه خبر است؟
آن چه در این روزها در سوریه می گذرد، نه شگفت است و نه خیلی پیچیده. پیش نبردهایی است بین ترکیه و اسراییل(اشغالگر) بر سر ابرقدرتی آتی خاورمیانه. این تم طی ۸ یادداشت پیشین ترهای کانال تشریح شده است. در اینجا چکیده آن یادآوری می شود.
اسراییل سال هاست پی برده که تنها رقیبش برای دستیابی به قدرت برتر و بلامنازع در خاورمیانه، ایران و عربستان و مصر نیست؛ ترکیه است. جایگاهی مانند هند و استرالیا و مکزیک و جمهوری آفریقای جنوبی در شبه قاره، اقیانوسیه، حوزه کارائیب و جنوب آفریقا. بنابراین با فروکش کردن جایگاه جمهوری اسلامی در شامات و قرار گرفتن تهران در موقعیت پدافندی، تلاش اسراییل بر ایجاد حائل از طریق ایجاد کشور دروزی بخشی از این طرح استراتژیک است. اسراییل با ارائه امتیازات کوچکی مانند دست کشیدن از کوهستان جولان و یا پیوستن به پیمان ابراهیم راضی نخواهد شد. تا افسار دمشق در دست آنکارا است، دخالتش در سوریه استمرار خواهد داشت.
تا بعد
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
گزاره غلط ماشالله شمس الواعظین
ماشالله شمس الواعظین گفته است اگر ما همچنان در سوریه با اسراییل می جنگدیدم، تهران آماج حملاتش نمی شد. این گزاره ای کم مایه نیست، که کاملا غلط است. وی به دلیل نداشتن تخصص در استراتژی تنها در همین جمله کوتاه، دچار چندین اشتباه شده است:
۱- مگر جمهوری اسلامی به میل خویش سوریه را رها کرد؟! خب تکفیرهای سازماندهی شده تحت رهبری ترکیه، شام را پس گرفتند و جمهوری اسلامی ناگزیر به رها کردنش شد؛
۲- دوم آن که به قول رهبری، آسمان و زمین به روی کمک های متعاقب ایران برای مقاومت یا بازپسگیری سوریه بسته شد و خطر درگیری مستقیم با ترکیه نیز کم نبود. آیا باید در آنجا می ایستاد و جلوی ارتش ترکیه می جنگید؟ پس چرا روسیه به عنوان قدرتی جهانی سوریه را رها کرد؟
۳- سوم این که خب چرا اسرائیل(اشغالگر) ریاض، قاهره، امان و ابوظبی و دوحه را بمباران نکرد و نمی کند؟ گیرم که ریاض و امان و قاهره حسابشان را از فلسطین جدا کرده اند، دوحه چی؟! مگر نه این که این پایتخت هنوز سکونتگاه رهبران و شهدای حماس است؟( دکتر محمد علی عسگری. کانال تلگرامی نکته های تاریخی)
۴- چرا ۲۱ کشور عرب در سوریه عربی نجنگیدند؟ و چرا تهران باید در آنجا تنها در برابر ترکیه و اسراییل(اشغالگر)می ایستاد؟
۵- مگر همین هفته پیش، امام جمعه فلان شهر به صراحت نگفت، رهبری، نه تنها فرماندهی جنگ ۱۲ روزه را بر عهده داشت، که رهبری عملیات طوفان الاقصی را ایشان در دست داشتند. چه استدلالی در برابر خطر جمهوری اسلامی برای خطر بقای اسراییل(اشغالگر)در برابر نتانیاهوی فاشیست دارید؟
بهتر است جناب شمس الواعظین در اندیشه یافتن راهی برای چگونگی برونرفت کشور، از چاه های ویل جنگ و تنش و منازعه باشد. شاید ایشان میز کناریشان را در کیهان سال ۱۳۶۰، تحت مدیریت سید محمد خاتمی و آن همه گوشزدها و انتقادات را برای جلوگیری از تند روی و افراطی گری به خاطر نیاورند.
ولی روشن است که مسئولیت و صلاحدید امروز همه اتباع ایران، کمک به خاموش کردن حلقه های آتش ویرانگر پیرامونی کشور است.
یدالله کریمی پور؛ خبرنگار و عضو هیات تحریریه کیهان، طی سال های ۱۳۶۰-۱۳۶۱.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
حمایت خارجی؛ مغلطه و سفسطه بزرگ
پشتیبانی خارجی از انقلاب ها و اعتراضات، صرف نظر از ایدئولوژی یا اهداف انقلاب ها، تنها پدیده ای رایج و موثر در سیاست بین الملل نبوده، سهل است که این گونه حمایت ها پدیداری عادی، فراگیر و همیشگی بوده است؛ تقریبا بی استثنا.
حتما در دل به یدالله کریمی پور به خاطر چنین گزاره ای می خندید و ورا ساده لوح می دانید، که البته چنین هم هست. حال که اقتضائات چنین است، پس اجازه دهید دوباره تکرار کنم که هیچ انقلاب منجر به تغییر رژیم در تاریخ معاصر محقق نشده، مگر آن که پشتیبانی خارجی را هم به همراه داشته است. پنهان و آشکار. خواهید گفت: هاتو برهانکم!!
۱- چه کشوری ولادیمیر لنین را در ۱۹۱۷ با حفاظت ۱۰۰٪ لجستیک ی به روسیه وارد کرد و آشکارا از انقلاب بلشویک ها علیه روسیه تزاری پشتیبانی نمود؟!. همه خواهید گفت: آلمان ها؛
۲- چه کشوری سر تا پا از مائوتسه تونگ و حزب کمونیست و انقلاب کمونیستی چین در برابر کومینتانگ و ژاپن پشتیبانی کرد و مایه پیروزی او شد؟. همه خواهید گفت: اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی؛
۳- چه کشورهایی از هوشی مین و ویت مین در جنگاستقلال علیه فرانسه و آمریکا پشتیبانی کرده و با کمک های مالی، تسلیحاتی، آموزش نظامی و اعزام مستشاران، اسباب پیروزی ویتنامی ها را مهیا کردند؟. همه خواهید گفت: شوروی و چین؛
۴- چه کشوری از فیدل کاسترو و چه گوارا با پشتیبانی مالی، نظامی، سیاسی و اعتباری، اسباب پیروزی انقلاب کوبا را مهیا کردند؟. همگی خواهید گفت: شوروی؛
۵- چه کشورهایی در ۴۵ ساله جنگ سرد به گونه ای گسترده از جنبش های آزادی بخش در آنگولا، موزامبیک، گینه بیسائو، زیمبابوه و... حمایت کردند و از راه پشتیبانی نظامی، تسلیحاتی و مالی، اسباب پیروزی آنها و گسترش نفوذ خود در آفریقا را مهیا کردند؟. همه با هم خواهید گفت: شوروی و چین؛
۶-چه دولت هایی از گروه های شورشی مانندUNITA و MPLS در آنگولا علیه هژمونی شوروی-کوبا حمایت همه جانبه کردند؟. خواهید گفت: آمریکا و برخی اعضای ناتو؛
۷- کدام دولت ها با پشتیبانی همه جانبه از مجاهدین افغانستانی علیه شوروی، زمینه شکست شوروی را فراهم اوردند؟. بی گمان همگی خواهید گفت: ایالات متحده، ایران، پاکستان، امارات، قطر و قس علیهذا؛
۸- حامیان خارجی انقلاب های رنگین آغاز های سده ی ۲۱، مانند انقلاب رز گرجستان، انقلاب نارنجی اوکراین، انقلاب لاله قرقیزستان و متعاقبش فروپاشی رژیم های دیکتاتوری و نیمه دیکتاتوری این کشورها کدام دولت ها بودند؟. مگر نه این که همگی نام دولت ها و بنیادهای غیر دولتی غربی، چونان بنیاد سوروس و USAID را به زبان خواهید آورد؛
۹- کدام دولت با سازماندهی و حمایت آشکار و فراگیر، زمینه فروپاشی بشار اسد و رژیم بعث را فراهم ساخت و سوریه را دربست در اختیار ترکیه قرار داد و شام را به دولتی ترکیه ای تبدیل کرد؟!؛
۱۰- پیش از این، چه دولت هایی با حمایت قاطعانه مانع فروپاشی اسد شدند؟! چرا همگی فریاد نمی زنید: ایران و روسیه.
من تا کنون در تاریخ معاصر، هیچ انقلاب ناب و بدون پشتیبانی خارجی نشناخته ام؛ و چنین انگاره ای را در جهان بهم پیوسته و بلکه بهم وابسته، به کلی نادرست می پندارم. حمایت ها و پشتیبانی ها در جهان به شدت و به سرعت رو به دگرگونی، گریزناپذیر است.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
نبردی تازه در راهست؟!!
البته که سرانجام بیشتر نبردها و حتی جنگ ها به صلح مذاکره ای می انجامد؛ و البته که خواه و ناخواه جمهوری اسلامی هم از این قاعده جدا نیست. با این همه قرائن و شواهد نشانگر آن است که محتمل است دور دوم نبردهای هوا-پایه بین مثلث ایران-اسراییل- امریکا، تا شهریور آغاز شود. نیوزویک چند دلیل در این باره بر شمرده است:
۱- اسرائیل(اشغالگر) و ایران به تندی، پرشتاب و با حجم سنگین در حال تجدید قوا برآمده اند؛
۲- اسرائیل در باره نابودی سیستم هسته ای جمهوریاسلامی مطمئن نیست؛ به ویژه این که تهران تا کنون زیر بار غنی سازی صفر نرفته و هنزمان بازرسی کارشناسان آژانس را تعلیق کرده است. در عین حال، ابهام کجایی ۴۰۰ کیلوگرم مواد غنی شده همچنان باقی است؛
۳- بر خلاف بسیاری تفسیرها، همسویی اسرائیل-آمریکا نه تنها کمرنگ نشده، که به فاز هم افزایی رسیده است؛
۴- حوثی ها در باب المندب نیز عرصه را بر آمد و شد کشتی رانی تنگتر کرده و به رغم بمباران های متعدد، موشک هایشان کژدارو مریز به سوی اسرائیل(اشغالگر) همچنان شلیک می شود؛
۵- تهران همچنان پافشاری می کند که مذاکرات آتی تنها محدود به مسائل هسته ای است و لاغیر. این در حالی است که پشت این نبردها، اهداف استراتژیک دیگری نهفته است.
به هر روی درست گفته اند که نبرد ۱۲ روزه به بازی شطرنج نیمه تمامی می ماند که طرفین در آنتراکت به سر می برند. چنان چه دور دومی در کار باشد، به اغلب احتمال، برنده-بازنده آن به روشنی تعیین خواهد شد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
آینده رویارویی
در حالی که شبح ادامه دوباره نبرد ۱۲ روزه، همچنان بر ایران، اسرائیل و منطقه سایه افکنده است، امکان رخداد سناریوهای دیگر هم کم نیست:
۱- با وجود انواع تتش های جاری، محتمل ترین سناریو بازگشت ایران-امریکا به میز مذاکره است؛
۲- چنین به نظر می رسد که تهران-تل آوبو-واشنگتن، آگاهانه از تشدید تنش تا مرز ورود به یک درگیری تمام عیار و پیامدهای فاجعه بارش خودداری می کنند. تا اینجای کار چنین به نظر می رسد: خواست عینی طرفین تشدید محدود و کنترل شده رویارویی ها است؛
۳- سناریوی کمتر محتمل، ولی اغواکننده برای اسرائیل، تغییرات داخلی در ایران و یا در بدنه حاکمیتی جمهوری اسلامی است. ولی حکومت سیاست های امتیتی خود را همچنان تشدید کرده و در پی ثبات داخلی است؛
۴- چنان چه جمهوری اسلامی بقای خود را در خطر ببیند، ممکن است دست به واکنش های سخت تری بزند. در چنین صورتی احتمال تکوین جنگ تمام عیار منطقه کاملا منتفی نیست. این سناریو کمترین شانس را به خود اختصاص می دهد.
به هر روی، حتی با فرض تشدید محدود و کنترل شده رویارویی، تداوم بی ثباتی داخلی و منطقه ای، نوسان بهای نفت، افزایش مسابقه تسلیحاتی منطقه ای و تغییرات کوچک مقیاس و تداوم بازآرایی های ژئوپولیتیک، طی دو ماه آتی پر رنگتر است. به گمانم شانس تحقق سناریوها از پایین به بالا، بیشتر می نماید.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
در تصمبم گیری های کلان ملی نقش سخنرانی و اعلاممواضع ایدئولژیک رهبران و دستگاه تبلیغاتی، نسبت به قدرت ملی( ازجمله قدرت نظامی و اقتصادی) و رویکردهای ژئوپلیتیک، پشیزی ارزش ندارد. زیرا اینان بنیان های واقعی در نتیجه گیری نهایی خواهند بود. در واقع طی تصمیمگیریهای استراتژیک، به ویژه در سیاست خارجی و جنگ ها، این قدرت ملی است که ظرفیتها و محدودیتهای عینی یک کشور را مشخص میکنند. در حالی که سخنرانیها، شعارها و مواضع، بیشتر ابزارهایی برای بیان، توجیه و تأثیرگذاری بر عوام هستند.
یک سیاست خارجی موفق، ترکیبی از این عوامل است:
واقعگرایی در شناخت توان ملی و محدودیتها.
درک عمیق از موقعیت ژئوپلیتیک و فرصتها و تهدیدات ناشی از آن.
استفاده هوشمندانه از سخنرانیها و شعارها برای حمایت داخلی و خارجی، بدون اینکه از واقعیتها دور شوند.
در نهایت، تصمیمسازیهای استراتژیک حکومتی در سیاست خارجی و جنگ، نتیجه یک ارزیابی جامع و پویا از تمام این عوامل است. نادیده گرفتن هر یک از این ابعاد میتواند منجر به اتخاذ سیاستهای ناموفق و پرهزینه شود.
بر این اساس، برای من روشن و بلکه بدیهی است که جمهوریاسلامی به رغم همه مواضع دیرینه انقلابی و ایدئولوژیک، در نهایت تن به مذاکره با غرب و آمریکا خواهد داد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
چه خواهد شد
امروزه روز در برابر جمهوری اسلامی سه سوگیری متفاوت در هدف گزینی استراتژیک سیاست خارجی وجود دارد:
۱- استمرار یافتن اهداف و استراتژی دیرپایش؛ مبتنی بر نابودی اسرائیل(اشغالگر) و تداوم دشمنی یا ناهمسویی منازعه گونه با غرب و ایالات متحده.
آیا با وجود اضمحلال نسبی حزب الله و محور مقاومت و توان ملی کنونی، قادر به دستیابی به اهدافش خواهد بود؟
۲- آغاز دوباره نبرد هواپایه با اسرائیل و فراگیر شدن آن. با احتمال زیاد ورود مجدد آمریکا به این نبرد واحتمال هدف لبنانی شدن ایران؛
۳-،همسویی با ایالات متحده و دستیابی به توافقی جامع و بلکه استراتژیک با واشنگتن.
به اغلب احتمال، جمهوری اسلامی تن به سناریوی سوم خواهد داد.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
پیامدهای تکوین حزب ایلان ماسک
دیشب گام نخست تکوین حزب "آمریکا پارتی" (America Party) توسط ایلان ماسک زده شد. چنین حرکتی پیامدهای کلانی بر چشمانداز سیاسی آمریکا خواهد داشت:
۱- ۱۶۳ سال است که ایالات متحده دارای نظام دوحزبی قدرتمندی است. تاسیس حزب توانمند دیگر این تعادل را به چالش خواهد کشید؛
۲- حزب ماسک میتواند بخشهایی از آرای شهروندان ناخشنود هر دوحزب را جذب کند. ماسک ممکن است در پی جذب "۸۰ درصد میانی" مردم باشد که احساس میکنند هیچ
یک از احزاب موجود صدایشان نیست؛
۳- یکی از نگرانی های اصلی دو حزب، تمرکز ماسک بر اثر "اسپویلر" (Spoiler Effect) است. یعنی به جای تلاش برای برنده شدن در انتخابات، تنها آرای یکی از دو حزب اصلی را کاهش دهد و به طور غیرمستقیم به پیروزی حزب رقیب کمک کند. رخدادی که در ۱۹۹۲ نیز افتاد؛
۴- با توجه به شکاف میان ماسک و ترامپ، حزب آمریکا ممکن است باعث ریزش پایگاه رأیدهندگان جمهوریخواه شود؛ به ویژه آنهایی که دارای گرایشات لیبرتارین یا "تککرونولوژی" (tech-bro) هستند. چنین رخدادی میتواند منجر به تضعیف حزب جمهوریخواه پس از پایان دوره ریاست ترامپ شود؛
۵- ماسک با دارایی هنگفتش و حزب جدید، میتواند چالشهای جدی برای نامزدهای جمهوریخواه در انتخابات مقدماتی ایجاد کند، به ویژه برای کسانی که از سیاستهای مالی مورد انتقاد او پشتیبانی کردهاند.
۶- گرچه گرایش حزب ماسک بیشتر به سمت راست طیف سیاسی است، ولی میتواند رأیدهندگان مستقل و حتی برخی از دموکراتهای ناخشنود میانهرو را جذب کند؛
۷- ظهور حزبی جدید، محاسبات و پیش بینی ها را برای هر دو حزب اصلی پیچیدهتر میکند و ممکن است نیاز به تشکیل ائتلافهای جدید یا تغییر استراتژیهای انتخاباتی داشته باشند؛
۸- ماسک با ابزار توانمند پلتفرم X و نیز هوش مصنوعی، می تواند با میلیونها نفر ارتباط برقرار کرده و در شکل دهی به افکار عمومی نقش آفرینی کند؛
۹- البته ایجاد حزبی نو در ایالات متحده با چالشهای زیادی روبرو است. قوانین دسترسی به برگههای رأی در ایالتها، بسیار پیچیده و متفاوت است و مستلزم جمعآوری امضاهای زیاد و پیگیریهای قانونی گسترده می باشد. هم چنین با این که ماسک میتواند مقادیر زیادی پول به یک سوپر پک (Super PAC) کمک کند، ولی کمکهای مستقیم به یک حزب سیاسی ملی یا نامزدها، تحت سقفهای FEC (کمیسیون انتخابات فدرال) قرار دارند؛
۱۰- البته پیدایش حزب توانمند دیگر افزون بر این، به افزایش مشارکت رأیدهندگان منجر خواهد شد. چنین رخدادی گونه ای زلزله در ساحت سیاسی آمریکا خواهد بود؛
۱۱- تاسیس حزب توسط یکی از ثروتمندترین افراد جهان بار دیگر پرسش هایی را در مورد نقش پول و نفوذ میلیاردرها در سیاست آمریکا باز خواهد کرد.
به اغلب احتمال، استراتژی آغازین حزب آمریکای ایلان ماسک، تمرکز برای دستیابی به چند کرسی در مجالس سنا و نمایندگان خواهد بود تا با حواشی کمتری روبرو شود.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
بزرگترین مشکل ایران
هفته ای در پی تیتر نویسی و ردیف پردازی مشکلات کنونی ایران از دیدگاه کارگزاران رسمی حکومت بودم. تا امروز ۱۳۴ مساله و مشکل را توانسته ام از قول آنان یادداشت کنم: برباد رفتن محیط زیست، فرونشست ها، تورم افسارگسیخته، بی ارزش شدن پول ملی، نابسامانی مدیریت اتباع، انواع ناترازی ها و قس علیهذا.
این در حالی است که از منظر ژرف اندیش ژئوپلیتیک انسانگرا، همه مشکلات زنده کنونی ایران، پَرکاه های مشکل دیگری است که به پندارم میتوان آن را لب الباب خواند:
کمتر پاسخگو بودن حکومت و دولت های جمهوری اسلامی در برابر مردمانش
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
ترامپ در تهران
فقط فرض شود در اقدامی به کلی سری و با خواست رهبری، داانلد ترامپ به تهران دعوت شده و با استقبال گرمی هم مواجه شده و با ایشان دیدار داشته باشد. چه پیامدهایی در بر خواهد داشت؟!
۱- جهان در شوک فرو خواهد رفت؛ زیرا چنین کاری، به ویژه از سوی جمهوری اسلامی، به کلی نامحتمل پنداشته می شود؛
۲- با چنین اقدامی ابتکار عمل استراتژیک در دست ایران قرار خواهد گرفت؛
۳- انزوای بین المللی ایران به کلی در هم خواهد شکست؛
۴- بعید نیست سبب تفرقه بین آمریکا و برخی متحدانش شود؛
۵- بازگشایی سفارتین، حذف تحریم ها را در پی خواهد داشت؛
۶- پیام چنین دعوت و سفری آن است که حکومت توانایی تعامل در سطح عالی با قدرت های جهانی را دارد؛
۷- چین و روسیه در موقعیت آچمز قرار خواهند گرفت؛
۸- اروپا ابتدا سر در گم و غافلگیر خواهد شد، ولی خیلی زود از این سفر استقبال خواهد کرد؛
۹-،شبح جنگ و بلکه جنگها از ایران دور خواهد شد؛
ببخشید همیشه خواب های پس از ناهارم مشوش و هپروتی است. ولی نمی دانم چه شده که می پندارم احتمال تحقق آین خواب خیلی هم کم نیست.
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k
وقت پرواز هواپیماها رسید
ژئوپلیتیک این خبر را سرسری نمی گیرد:
سازمان هواپیمایی اعلام کرد که فرودگاه های کشور از شنبه ۱۴ تیر(تاسوعا) پروازهای خود را از سر خواهند گرفت. در ضمن پروازهای بین المللی هم برقرار خواهد بود. همین امروز آکسیوس تیتر زد: ویتکاف قصد دارد هفته آینده در نروژ با عراقچی دیدار داشته باشد. ترامپ هم در آیووا گفته است: ایران دیگر در باره آمریکا بد صحبت نمی کند و به شدت خواستار دیدار است.
به گمانم دستکم برای مدتی مدید، نبرد هوا-پایه ایران- اسرائیل(اشغالگر) تعطیل شد. چرا؟!
۱- جمهوری اسلامی در پی سرد کردن آتش بر آمده است. تا جایی که آبرویش به کل زدوده نشود؛
۲- ارزیابی پنتاگون آن است که بمباران B-2 ها، برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را دو سال عقب انداخته است؛
۳- دوباره تهدید ها و تحریم ها، جای نبرد ۱۲ روزه را گرفته است. تمرکز بر فعال سازی مکانیسم ماشه، برقراری تحریم های جدید و...
۴- حزب الله و حماس با شتابی تند و شگفت به خلع سلاح(حزب الله) و توافق نزدیک و نزدیکتر می شوند؛
۵- تکوین جنگی همه جانبه با لشگر کشی تفنگداران نه تنها در دستور کار نیست، که تصورش نزدیک به محال است؛
۶- اروپای تازه به ترامپ پیوسته(نشست ناتو)، به هیچ روی خواهان تکوین جنگ بزرگ دیگری در خاورمیانه نیست؛
۷- تصور غرب برآن است که سیستم جمهوری اسلامی در فرایند خودنابودی تند فرو رفته است،
۸- اروپا با خواسته های ترامپ در ناتو همه جوره کنار امد، تنها بدین خاطر که جبهه اوکراین در کانون توچه باشد؛
۹- دولت های عرب، به ویژه کشورهای جنوب خلیج فارس و بالاخص عربستان، در جهت بقا و پایدار ماندن جمهوری اسلامی جلو افتاده و با ترامپ رایزنی گسترده ای در جهت پایان نبرد داشته اند.
با این اوصاف، شما چه نتیجه منطقی و غیر احساسی می توانید بگیرید؟
#یدالله_کریمی_پور
@karimipour_k