آنقدر خاطره دارم که انگار هزار سال زیسته ام... شارل بودلر @Jouissance_me
#هنر
#نقاشی
#منریسم
در سپیدهدم تمدن رنسانس، مفهوم مهمی در حال شکلگیری بود: "زیبایی" چندان هم از تناسب متعادل بر نمیخیزد، بلکه از نوعی پیچش یا بیقراری برای رسیدن به چیزی ورای قوانین ریاضی حاکم بر دنیای مادی سرچشمه میگیرد.
از این رو بود که در پی تعادل دورهی رنسانس، آشفتگی بیقرار سبک منریسم (رفتارگرایی) آمد.
تاریخ زیبایی~امبرتو اکو
•••
چهار فصل مجموعهای از چهار نقاشی است که در سال های 1563، 1572 و 1573 توسط هنرمند ایتالیایی جوزپه آرسیمبولدو نقاشی شدهاند. خود نقاش این مجموعه را به امپراتور روم مقدس ماکسیمیلیان دوم پیشنهاد داد و امپراتور از این موضوع استقبال کرد. هر کدام از پرترهها، میوهها و سبزیجات و گیاهان مربوط به هر فصل را نشان میدهد. این مجموعه با شعری از جیووانی باتیستا فوئنتو (1580-1546) همراه شده، که معنای تمثیلی آنها را نیز توضیح میداد. از این مجموعه چهارتایی فقط زمستان و تابستان به عنوان اثر اصلی باقی مانده و دو فصل دیگر کپی هستند. موزه لوور مجموعه کامل از نسخههای پیش طراحی شده را دارد که یک قاب گلدار دارند و متفاوتتر از نسخه اصلی هستند.
علاوه بر چهار فصل آرسیمبولدو مجموعهای دیگری دارد به نام چهار عنصر که با این چهار اثر یا چهار فصل متناظر هستند. بهار با هوا، آتش با تابستان، زمین با پاییز و آب با زمستان.
سبک این نقاشیها را میتوان منریسم یا تکلفگرایی دانست.
🔘@Jouissance_me
#معرفی_کتاب
ملت میل، تعادل در مصرف دوپامین
ما همه از درد فرار میکنیم، برخی از ما قرص مصرف میکنیم، برخی روی کاناپه لم میدهیم و فیلم میبینیم. برخی رمان عاشقانه میخوانیم. تقریبا هر کاری میکنیم تا حواسمان را از خودمان پرت کنیم.
شاید دلیل اینکه اینقدر مفلوکیم، این است که سخت تلاش میکنیم مفلوک نباشیم.
ما حتی توانایی تحمل اندکی درد و ناراحتی نداریم، دائم به دنبال این هستیم که حواس خود را از لحظهی اکنون پرت کنیم؛ خود را سرگرم کنیم.
نیلستمن نویسندهی کتاب "خود را تا حد مرگ سرگرم کنیم" در عبارات مشابهی مینویسد: "آمریکاییها دیگر با هم حرف نمیزنند، همدیگر را سرگرم میکنند. آنها تبادل نظر نمیکنند، تصاویر را مبادله میکنند. آنها با گزارهها استدلال نمیکنند، با ظاهر خوب، افراد مشهور و تبلیغات بازرگانی استدلال میکنند."
ما در حال واکنش بیپایان به محرکهای اطراف هستیم و به خودمان فرصت نمیدهیم درون تجربهی زیستی قرار بگیریم، ما باید اجازه دهیم افکارمان اجازهی بروز پیدا کند.
🔘@Jouissance_me
#ویدیو
ازدواج و عشق از نگاه ژیژک
نشر لگا
🔘@Jouissance_me
Lyrics :
در خلأ شناور میشوم
بی صدا
خاکستری و تاریک در میان شب بی ستاره
که هیچ انتخابی برایم نمی گذارد
یک ذهن بی جان ، یک روح گمراه
در هزار توی پاییز
در سایه و روشنایی ، روز هایم مجسم میشوند
جرقه ای از ظرافت
به دور دست ها روانه میشوم
به سوی قلب زمستان
بی حرکت ، بی اراده
اما اغاز ما کجا بود؟
هیچ چیز نا زیبایی وجود ندارد..
#Neo_folk
#Doom_metal
🔘@Jouissance_me
#هنر
#نقاشی_ایرانی
مجلس وعظ
تابلو سنگ
تاريخ اثر ۱۳۴۵
🔘@Jouissance_me
"من در اشتیاق خود نسبت به تو هیچ حد و مرزی نشناختهام."
میل/اشتیاق همهجا هست، امّا در وضعیت عاشقانه به چیزی کاملاً خاص مبدل میشود: تمنّا.
رولان بارت تمنایِ عشق را چنین توصیف میکند.
🔘@Jouissance_me
#ویدیو
#آلبرکامو
«امروزه خوشبختی، مشغلهای منحصربهفرد و خاص است. مصداقش این که ما برای پرداختن به آن تلاش میکنیم خود را [از چشم دیگران] پنهان کنیم.»
آلبر کامو
🔘@Jouissance_me
#سینما
#علی_حاتمی
کار من متاسفانه الگو ندارد یعنی الگویی و ساختمانی نیست که با آن سنجیده شود.
همهی حرفهایی را که دربارهی سینمای من میزنند را میدانم، که اینها عکسهای تخت خوشپرداختی است، که من عاشق صحنهآرایی هستم و میزانسن بلد نیستم و پرداخت سینمایی ندارم و از همین قبیل...
من نمیتوانم قصهی ایرانی را با الگو و پرداخت فرنگی بگویم. یعنی من هم فیلمهای موزیکال یا دربارهی موسیقی در سینمای اروپا و جهان دیدهام و خیلی هم زیاد دیدهام و بادقت هم دیدهام.
اما دارم سعی میکنم و این همهی تلاش من است و همهی کوشش این سالهای اخیر که به زبانی، به سبکی، به پرداختی برسم از یک نوع روش بیان و قصهپردازی ایرانی که سبک خودش را داشته باشد و پرداخت خودش را.
همانطور که قصهی حسین کرد شبستری را با رابینهود مقایسه نمیکنید و "هزار و یکشب" شبیه "دن.کیشوت" نیست
من میکوشم به سبکی و نوعی از یک روش قصهگویی و یافتن پرداختی مناسب و در خور آن روش برسم. جور خاصی پرداخت که از ریتم درونیتری پیروی کند.
جالب اینجاست که مردم دچار هیچ سوءتفاهمی نیستند و مخاطبین خاص من دچار سوءتفاهم شده.اند.
تماشاگر عام راحت با سینمای من ارتباط برقرار میکند و علائم و نشانههای این سینما را درک میکند و لذت هم میبرد.
من دارم به یک سبک ایرانی قصهگویی و پرداخت سینمایی میرسم، یعنی امیدوارم برسم.
بگذار همه را خلاص کنم، من میخواهم به آن ظرافت سبکی، به آن ظرافت پرداخت و بافت و فرم برسم که در قالی ایرانی هست.
من قالی میبافم.
فیلم/۱۲۰
🔘@Jouissance_me
•
خون در عروقِ تاک، به یادت شراب شد
طالب آملی
••
🔘@Jouissance_me
#هنر
#معرفی_عکاس
کاوه گلستان در 17 تیرماه سال 1329 در آبادان متولد شد. او فرزند ابراهیم گلستان داستاننویس و کارگردان سینما است. کاوه که پیش از انقلاب با ثبت مجموعه عکسهایی از زنان تن فروش «شهر نو»، «کارگران» و «مجنون» هنر خود را در عکاسی نشان داده بود، با شروع انقلاب به ثبت لحظههای مستند این رویداد پرداخت. عکسهای کاوه به دلیل نگاه متفاوت او به حوزه مستند اجتماعی به سرعت در مطبوعات داخلی و خارجی منتشر شدند و مورد توجه قرار گرفتند و جایزههایی را برایش به همراه داشتند.
وقوع جنگ تحمیلی و حضور گلستان برای ثبت وقایع سالهای جنگ، بار دیگر نام او را بر سر زبانها انداخت و جایگاه ویژهای را برای او در فتوژورنالیسم و عکاسی مستند اجتماعی رقم زد. خود کاوه دربارهی تجربهاش از جنگِ حکومتِ بعثی عراق علیه ایران گفته است: «گاهی اوقات احساس میکردم لاشخورم؛ چون با هلیکوپتر به هر جا که کشتوکشتار بود میرفتیم؛ عکس میگرفتیم و جنازه جمع میکردیم. در طول جنگ دستمالی داشتم که همیشه همراهم بود. این دستمال را بارها شستهام؛ به آن گلاب زدهام، اما کماکان بوی مرگ میدهد. احساس میکنم دیگر هیچ چیز مرا نمیترساند. هیچ چیز حیرتزدهام نمیاندازیم نهایت آن را دیدهام...»
کاوه چند روز قبل از سقوط صدام در 13 فروردین 1382 جان خود را در منطقه کفری کردستان عراق تسلیم مرگ کرد. کاوه ای که اعتقاد داشت عکاس جنگ باید خطر کند اما سالم بماند تا عکس هایش را منتشر کند، این منطق را رعایت نکرد تا برای همیشه روز 13 فروردین روزی دلخراش برای عکاسی ایران و جهان باشد. خود کاوه درباره عکسهایش گفته است:
«من میخواهم صحنههایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشهدار کند و به خطر بیندازد. میتوانی نگاه نکنی، میتوانی خاموش کنی، میتوانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتلها، اما نمیتوانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ کس نمیتواند.»
برخی از عکس های مجموعه های قبل و بعد از انقلاب او نگاهی می اندازیم
🔘@Jouissance_me
•
"آه اگر باد زمزمهام را ورق زند."
قاسم هاشمینژاد
🔘@Jouissance_me
هیچ رابطهای قادر به از بینبردن تنهایی نیست. هر یک از ما در هستی تنهاییم.
ولی میتوانیم در تنهایی یکدیگر شریک شویم همانطور که عشق درد تنهایی را جبران میکند.
بوبر میگوید: "یک رابطهی خوب و صمیمی، بر دیوارههای سر به فلککشیدهی تنهایی آدم رخنه میکند، بر قانون بیچون و چرای آن فائق میشود و بر فراز مغاک وحشتانگیز عالم از وجود خود به وجود دیگری پل میزند."
اروین یالوم
Two Human Beings (The Lonely Ones), 1896 by Edvard Munch.
🔘@Jouissance_me
#سینما
#معرفی_فیلم
A touch of sin
نشانی عصیان را از من بپرس
منتقدان به فیلم لمس گناه، لقب "بیل را بکش" چینی دادهاند.
وزارت فرهنگ چین حاضر به نمایش فیلم نبود و فیلم در لیست فیلمهای توقیفشده بود، اما کن ۲۰۱۳ جایزهی بهترین فیلمنامه را به آن داد.
قهرمانان فیلم با کسی شوخی ندارند، فقط میخواهند زندگی عادلانهای داشته باشند، زندگی به آن شکلی که حق آنان است.
اما سرنوشت و جامعه سد محکمی در مقابل آنانند.
انتقام و عصیان تنها راهیست که برای آنان میماند.
درامی خشن و در عین حال متاثرکننده که بدبینی بر سراسر آن مستولی است.
🔘@Jouissance_me
#هنر
#نقاشی
#ونگوگ
سلف پرترههای ونگوگ احساس رنحوری و مصیبت را از زاویهی دید خود نقاش نشان میدهند: گویی ونگوگ به خودش چنان نگریستهاست که دیگران به او نگریستهاند: فردی رنجور، رنگپریده و اسیر هیولاهای درون.
🔘@Jouissance_me
أیهذا الضّیاءُ الذي یتحّدُر مِن جرُحِنا،
قُلْ لخیطِ الدّم:
هل عرفتَ بمن نَهتدي؟
هل عرفتَ لمن نَنْتمي؟
-----------------------
ای روشنی تراویده از زخمهامان،
باریکهی خون را بگوی:
آیا خبر شدی، به که ره جویيم؟
آیا خبر شدی، به که بگراییم؟
.
آدونیس
صالح بوعذار
#Modern_Classical
#Dark_Ambient
🔘@Jouissance_me
#هنر
#نقاشی
#ونگوک
Drinkers
«نوشندگان» یک نقاشی رنگ روغن روی بوم است که توسط ونسان ون گوگ در آخرین سال زندگیاش، یعنی سال ۱۸۹۰، خلق شده است. ونسان در طول اقامتش در آسایشگاه، تعدادی از آثار هنرمندانی که تحسینشان میکرد را کپی کرد. این کار او را از نیاز به خلق ترکیببندیهای اصلی آزاد میکرد و به او اجازه میداد تا بر تفسیر تمرکز کند. برای این تابلو او یک حکاکی چوبی از «نوشندگان» اثر اونوره دومیه را کپی کرد که هجویهای بر چهار دورهی زندگی انسان بود. این اثر پیامی غمانگیز دربارهی وحشتهای اعتیاد به الکل منتقل میکند. پالت رنگی مایل به سبز ممکن است اشارهای به نوشیدنی الکلی بدنام ابسنت باشد که ون گوگ و بسیاری از نقاشان دیگر عاشق نوشیدنش بودند.
🔘@Jouissance_me
#ادبیات
#معرفی_کتاب
۱۹۸۴
جورج اورول
شاید یکی از مهمترین و پرارجاعترین رمانهای سیاسی تاریخ ادبیات رمان ۱۹۸۴ باشد.
هرگاه سخن از سرکوب و نظارت باشد یاد برادر بزرگ و تلهاسکرین میافتیم.
پیامی که اورول تا قرنها به بشریت مخابره کرده است، یک هشدار ابدی: اگر به حکومتی اجازه داده شود قادر مطلق شود، چنین وضعی پیش خواهد آمد که در رمان ۱۹۸۴ خواندهایم.
اورول چند سال پیش از نوشتن رمان از ایدههای خود چنین میگوید: " باور من یا درواقع ترس من این است که تمامیتخواهی و ستایش رهبران در کل جهان رو به فزونی است.
طبقهی روشنفکر دیکتاتوری را تا جایی که حس کنند کاملاً طرف "ما"ست میپذیرند."
شخصیت اصلی رمان وینستن است که کارش بازنویسی تاریخ است، تاریخ باید با چرخشهای سیاسی حزب همسان شود، اسامی آنها که کشته شدهاند باید از اسناد و مدارک پاک شود.
وینستن در خفا خود بتدریج سر به شورش علیه حزب بر میدارد.
اورول که به خفقان حکومت توتالیتاریسم آگاه است، امیدی در این عصیان فردی نمیبیند و شخصیت اصلی داستان عاجز از مقابله با سیستم شکنجه میشود و زمین میخورد.
مخاطب ۱۹۸۴ در وهلهی نخست روشنفکران بودهاند و سپس مردم.
هر جا که قدرت مطلقه درصدد کنترل و مهار مردم باشد ۱۹۸۴ همچنان حرفی برای گفتن دارد و هشداری برای مردم جهان است.
🔘@Jouissance_me
•
"ببین چطور آرزوهای ما آب میروند تا در حصار تنگِ کنونیمان جا شوند."
در وادی درد/آلفونس دوده
••
#Soundtrack
#Neo_classical
🔘@Jouissance_me
#هنر
#نقاشی_ایرانی
پیرزن گلفروش
بهمن محصص
🔘@Jouissance_me