jouissance_me | Неотсортированное

Telegram-канал jouissance_me - ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

4487

آنقدر خاطره دارم که انگار هزار سال زیسته ام... شارل بودلر @Jouissance_me

Подписаться на канал

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#موسیقی

"Lacrimosa"

لاکریموزا به‌معنای اشک‌بار  یا سوگناک یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین بخش‌های رکوئیم موتزارت است.

اثری که هم از نظر موسیقایی و هم تاریخی، هاله‌ای از رمز و سوگ را با خود دارد.

خالق:
ولفگانگ آمادئوس موتزارت، آهنگساز اتریشی (۱۷۵۶–۱۷۹۱)

تاریخچه:

موتزارت در سال ۱۷۹۱، کمی پیش از مرگش، سفارش ساخت رکوئیم را دریافت کرد، اما در میانه‌ی نوشتن آن درگذشت.

بخش Lacrimosa تنها ۸ میزان نخستش واقعاً توسط خود موتزارت نوشته شده. ادامه‌اش را دستیاران او—به‌ویژه فرانتس زوسمایر (Franz Xaver Süssmayr)—بر اساس طرح‌ها و یادداشت‌های موتزارت کامل کردند.

لاکریموزا لحنی بسیار اندوهناک، ملودیک و سوزناک دارد. ملودی آهسته و نزولی‌اش با آکوردهای اشک‌آور و حس تراژیک، سوگ و رنج را عینیت می‌بخشد.

جمله‌ی آغازین آن:
Lacrimosa dies illa
Qua resurget ex favilla
Judicandus homo reus
به معنای:
«اشک‌بار است آن روز،
که گناهکار از خاک برمی‌خیزد،
تا داوری شود.»

اغلب به‌عنوان تجسم موسیقاییِ مرگ، فروپاشی، و حسرت شناخته می‌شود.

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#art
#painting


Arrangement in Grey and Black No. 1
Or Whistler's Mother
Or Portrait of Artist's Mother
۱۸۷۱
James McNeill Whistler


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#نقاشی


اندرو وایت






"زیاد خواب می‌بینم. وقتی نقاشی نمی‌کنم، بیشتر نقاشی می‌کنم. همه‌اش در ناخودآگاه من است."

اندرو وایث

اندرو وایث همان‌طور که هیچ‌کس دیگری نتوانست، سکون زندگی را به تصویر کشید — هر ضربه‌ی قلم‌موی او سرشار از سکوت، دلتنگی و خاطره بود.
نقاشی‌هایش فقط واقع‌گرایانه نبودند؛ بلکه نوعی کاوش احساسی در لایه‌های پنهان زندگی بودند.
پشت هر پنجره‌ی فرسوده، درخت خشک و پیکر فرسوده، جهانی از داستان‌های ناگفته نهفته است.
وایث استاد خویشتن‌داری و ایجاز بود.
او به ما نشان داد که آنچه ناگفته می‌ماند، گاه از هر کلامی تأثیرگذارتر است.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

«توکاتا و فوگ» در ر مینور از باخ

اگر تا به حال صدای ارگ کلیسا را شنیده‌اید که همچون رعد در فضای یک سالن طنین می‌اندازد، احتمال زیادی دارد که آن صدا از شاهکار یوهان سباستیان باخ باشد: Toccata and Fugue in D minor (BWV 565).

این قطعه یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار موسیقی کلاسیک است؛ ترکیبی درخشان از هیجان، رمزآلودگی و شکوه. بخش اول، یعنی توکاتا، با ضربات قدرتمند و پرشور آغاز می‌شود و شنونده را بی‌درنگ درگیر فضایی دراماتیک می‌کند. در ادامه، فوگ با ساختاری پیچیده و چندصدایی، نبوغ باخ را در تنظیم و بافت موسیقایی به نمایش می‌گذارد.

نکته جالب آن‌که هنوز درباره‌ی اصالت این قطعه تردیدهایی وجود دارد؛ برخی پژوهشگران معتقدند شاید نسخه‌ی اصلی برای ویولن نوشته شده باشد، نه برای ارگ. با این حال، اجرای ارگ آن چنان در ذهن‌ها مانده که دیگر جداکردنی نیست.

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#ادبیات

#لولیتا
#ناباکوف


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#art
#painting


Paul Klee
Warning of the Ships, 1917


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#نقاشی

خودنگاره‌ی سه‌گانه
Triple self-portrait
Norman Rockwell
1960


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#سینما

Only lovers left alive 2013


#سینما

تنها عاشقان

در این دنیای آشفته‌ی بی‌هنر، در این دنیای لذتجویی در لحظه، باید آدام و ایوی باشند که از ثمره‌ی سال‌ها هنر و فرهنگ و انسانیت پاسداری کنند و مانع نابودی آن توسط آدم‌ها شوند.
چنین کار سترگی عمری جاودانه می‌خواهد و یاری مطلوب.

عاشقانی در میانه‌ی زامبی‌های زمانه، خون‌آشام‌هایی فرهیخته.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#معرفی_کتاب

من دینامیتم
سو پریدو
امین مدی


چه چیزی برای آفریدن می‌ماند اگر خدایان وجود داشتند؟

نیچه

نیچه در مورد کتاب چنین گفت زرتشت به دوستش پیتر گاست نوشت: " در کتاب کلی تجربه و رنج شخصی حضور دارد که فقط برای خودم فهم‌پذیر است؛ چنین به نظرم می‌آمد که از برخی صفحه‌ها خون می‌چکد."

هنگامی که کتاب تمام شد خودزندگی‌نامه‌ای‌بودن آن شگفت‌زده‌اش کرد.


چنین گفت زرتشت اولین حضور پیامبر پارسی در آثار منتشرشده‌ی نیچه نبود. کتاب قبلی‌اش دانش شاد با پاراگراف گزین‌گویانه‌ی بلندی با عنوان آغاز تراژدی پایان یافته بود.
آخرین قطعه‌ی دانش شاد چنین آغاز می‌شود: "زرتشت در سی سالگی زادگاهش و دریاچه‌ی اورمی را ترک کرد و به کوهستان رفت."
"این جام دیگربار تهی‌شدن خواهد و زرتشت دیگربار انسان‌شدن.
چنین آغاز شد فروشُد زرتشت."
اینجا دانش شاد در سال ۱۸۸۲ پایان می‌یابد.
کتاب نهایی که امروز در دسترس ماست حاوی بازنگری‌های سال ۱۸۸۷ نیچه است.
هنگامی که نیچه در سال ۱۸۸۳ اولین بخش از چنین گفت زرتشت را نوشت، کتاب درست از همان جایی آغاز می‌شود که دانش شاد نسخه‌ی سال ۱۸۸۲ پایان می‌یافت.

نیچه زمانی که این کتاب را می‌نوشت هنوز باور داشت که اولین مریدش را در لو یافته است.

بخش دوم کتاب آکنده از اشارات به لو و ری می‌باشد، مملو از فوران‌های ناگهانی و خشمناکی که در قلب روایت کتاب شاید معنایی نداشته باشند.
نیچه که در دانش شاد درک مهربانانه‌ای از زنان داشت، در کتاب زرتشت به سبب تجربه‌اش با لو سالومه با زبانی تند به زنان می‌تازد.


"راستی کلیت کتاب زرتشت، انفجار نیروهایی است که طی دهه‌ها انباشته شده‌اند. پدید‌آورنده‌ی این انفجارها به راحتی می‌تواند خود را منفجر کند.
من اغلب خواسته‌ام چنین کنم."
نیچه


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ



همزاد چشم‌های توام در بازتاب آشوب

•••

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#نقاشی

ادگار دگا


نه ژست‌های باشکوه، نه لباس‌های سلطنتی؛
فقط لحظه‌های آرام زندگی روزمره، با وقاری لطیف ثبت شده‌اند.

دگا خدایان یا قهرمانان را نقاشی نمی‌کرد، او ما را نقاشی می‌کرد. زنانی در کافه‌ها و کارگرانی در حرکت. آدم‌های عادی، جاودانه شده با پاستل‌های نرم و نورهای سایه‌دار.

این است زیبایی امپرسیونیسم: یافتن شکوه در برابر چشمان ما.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#معرفی_کتاب

تجربه‌ی مدرنیته
مارشال برمن


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#معرفی_کتاب

من دینامیتم
سو پریدو
امین مدی

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#کتاب_مقدس

مسیح بر صلیب


Diego Velazquez 1632


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

"امروز مادر را به خاک سپردیم
حالا دیگر به طور کامل بی‌دفاع شده.ام
هیچکس مرا در دنیا چنان دوست نخواهد داشت."

آندری تارکوفسکی

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#نقاشی


یکی از معروفترین تابلوهای  ویسلر و شاید یکی از پرطرفدارترین تابلوهایی که تاکنون کشیده شده پرتره‌ی مادر اوست.
ویسلر بر وفق دیدگاه خود این تابلو را در سال ۱۸۷۲ با عنوان "آرایش سیاه و خاکستری" به نمایش گذاشت.
ویسلر از هر آنچه برانگیزنده‌ی احساسات شاعرانه و ادیبانه بود روی بر می‌تافت.
البته هماهنگی شکل‌ها و رنگ‌ها که منظور مراد او بودهیچگونه تضادی با حالت و احساس مضمون تابلو ندارد.
تعادل دقیق فرمهای ساده است که کیفیت آرامش‌بخش این تابلو را ایجاد می‌کند و رنگ‌مایه‌های ملایم سیاه و خاکستری آن از مو و لباس مادر گرفته تا دیوار و کفپوش و پرده، تعالی‌بخش آن حالت تنهایی رضاداده‌‌ای‌ست که چنین جذابیت سترگی را در این تابلو به وجود آورده است.

ویسلر هنگامی که پرتره‌ی مادر خود را آرایش سیاه و خاکستری نامید، این اعتقاد خود را به رخ کشاند که برای نقاش، موضوع صرفا بهانه و فرصتی است که بتواند از رهگذر آن تعادل رنگ و طرح را مطالعه کند.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#نقاشی

اندرو وایت



"ملال، روشی‌ست که هستی از طریق آن خود را به ما می‌نمایاند."

فرناندو پسوا


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

---

رویا

اگر می‌توانستم چشمانم را ببندم
و بگذارم رویاها دستم را بگیرند،
برمی‌خاستم و در آسمانی نو پرواز می‌کردم،
و اندوهم را فراموش می‌کردم.

اگر می‌توانستم در خیال سفر کنم،
قصرها و شب‌هایی می‌ساختم،
جایی که عشق و امید رشد می‌کنند،
و درد را از یاد می‌برند.

اما در این جهان، مردمانی را می‌بینی
که چهره‌هایشان از ستم، فقر و رنج تیره شده است،
از واقعیتی تلخ که هر آنچه می‌سازند را ویران می‌کند.

در جهانی که دیوارهای استبداد سر برمی‌آورند،
و هزاران رویا را در هم می‌کوبند،
و تاریکی و خودخواهی در دل‌ها حکم می‌رانند.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#ادبیات
#لولیتا
#ناباکوف


هیچ وقت از بابت نوشتن لولیتا افسوس خورده‌اید؟
به عکس وقتی یادم می‌آید که در سال ۱۹۵۰ و دوباره در سال ۱۹۵۲ به لحظه‌ای رسیدم که می‌خواستم دفترچه خاطرات سیاه و کوچک هامبرت‌ هامبرت را بسوزانم پشت‌ام می‌لرزد نه، من هیچ‌وقت به خاطر لولیتا پشیمان نخواهم بود.

او مثل قطعه‌ای از یک پازل زیبا است. قطعه‌ای مکمل و در عین حال یک جور راه حل انگار که یکی بازتاب دیگری آینه باشد بسته به اینکه چه طور بخواهید نگاه کنید.

البته که لولیتا بر همه آثار دیگر من سایه انداخت، دست کم روی آن دسته از آثاری که به زبان انگلیسی نوشته‌ام زندگی واقعی سباستین ،نایت بند سینیستر، داستانهای کوتاهم کتابم از مجموعه‌هایی که گردآوری کرده‌ام.
اما نمی توانم گناه را به گردن لولیتا بیندازم نوعی جذابیت نهفته در وجود آن دختربچه پر رمز و راز وجود دارد.


چیزی که یکی از منتقدان توجه افراطی در عبارت‌پردازی، ریتم، وزن بار کلمات نامیده حتی در انتخاب نامهایی که برای داستانهایتان برگزیده‌اید دیده میشود به خصوص در مورد هامبرت و لولیتا.
این اسامی از کجا به ذهنتان رسید؟

برای دختر کوچک و زیبای داستانم دنبال اسمی مصغر همراه با نوعی نوای آهنگین بودم. یکی از زلال‌ترین و درخشان‌ترین حروف "حرف لام" است.
پسوند «ایتا» کلی لطافت از جنس آمریکای لاتینی دارد؛ چیزی که به آن هم احتیاج داشتم البته نباید جوری میشد که آمریکاییها مثل شما آن را تلفظ میکنید "لاولیتا" با یک ل سنگین و صدای کشیده‌ی اُو.
نه صدای سیلاب اول باید مثل لولیپاپ تلفظ بشود "ل"‌ای که نرم باشد و جریان داشته باشد و "لی" خیلی تند و تیز نباشد. البته اسپانیاییها و ایتالیایی ها به قدر کافی آن را با شیطنت و یک جور نوازش بیان میکنند.

موضوع دیگری که باید در نظر گرفته می‌شد زمزمه خوشامدگونه منبع این نام بود.

نامی که این کلمه از آن می‌جوشید: آن رزها و اشکها در دولورس. سرنوشت اندوه‌وار دختر کوچک و زیبای داستان من باید با شیرینی و سادگی همراه می‌شد.
دولورس در اختیار این شخصیت نوعی حس تصغیر بچه گانه ساده‌تر و آشناتر می‌گذاشت.

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

دوستش ندارم دیگر، مسلم است، اما
شاید که دوستش دارم.
چه کوتاهست عشق،
چه درازست فراموشی.

چون که در چنین شبهایی
او در آغوشم بود،
دلم به از دست دادنش راضی نیست.

گرچه این پسین رنجی‌ست
که به من می‌دهد او،
و این پسین شعری
که می‌نویسم از برای او.

نرودا، بیژن الهی

🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#نقاشی


خودنگارهٔ سه‌گانه؛ گفت‌وگوی نورمن راکول با سنت و نوگرایی

عنوان اصلی: Triple Self-Portrait
نقاش: نورمن راکول
سال خلق: ۱۹۶۰
محل نگهداری: مجموعهٔ خانوادگی راکول

نورمن راکول، هنرمند آمریکایی نامدار، نقاشی «خودنگارهٔ سه‌گانه» را در سال ۱۹۶۰ برای جلد مجلهٔ Saturday Evening Post خلق کرد؛ مجله‌ای پرطرفدار که سال‌ها با آن همکاری داشت. این اثر نه‌تنها تصویری از خود هنرمند ارائه می‌دهد، بلکه نوعی تأمل بصری بر جایگاه هنرمند در سنت نقاشی غرب است. راکول در این اثر، با چیره‌دستی و آگاهی کامل از ظرفیت‌های هنری خود، روایتی چندلایه و کنایه‌آمیز از بازنمایی خویشتن ارائه می‌دهد.

سه تصویر از یک هنرمند

وجه تمایز اصلی این اثر در آن است که راکول خود را سه‌بار به تصویر می‌کشد: نخست، از پشت سر، در حال نشستن مقابل بوم نقاشی، با قلم‌مویی در دست؛ دوم، تصویری که در آینه دیده می‌شود؛ و سوم، پرتره‌ای که روی بوم در حال شکل‌گیری است. تصویر در آینه، حالتی کمیک دارد و هنرمند را با عینک‌هایی بازتابنده نشان می‌دهد؛ گویی از دیدن تصویر خود متعجب شده است. این بازی با بازنمایی، هنرمند را نه‌فقط در مقام تصویرساز، بلکه همچون موضوع تأمل فلسفی معرفی می‌کند.

اشارات نمادین و گفت‌وگو با سنت

در فضای نقاشی، جزئیات متعددی دیده می‌شود که هرکدام نشانه‌ای از ارجاع به تاریخ هنر یا فرهنگ آمریکایی‌اند. قاب آینه با نقش عقاب آمریکایی تزیین شده که به نوعی بر هویت ملی هنرمند تأکید دارد. بر روی صندلی کنارش، کتابی پر از یادداشت و لیوانی که احتمالاً حاوی کوکاکولاست قرار دارد؛ نمادی از جایگاه راکول به عنوان راوی زندگی روزمره و فرهنگ عامهٔ آمریکا.

از دیگر نشانه‌های مهم، کلاه‌خودی است که از بوم آویزان است و یادآور آثار کلاسیکی همچون «مریخ» اثر ولاسکز یا «مرد با کلاه‌خود طلایی» از حلقهٔ رامبرانت. راکول با این ارجاع، خود را در تداوم سنت نقاشان بزرگ می‌بیند و هم‌زمان به جایگاه هنرمند در تاریخ هنر اشاره می‌کند.

ارجاع به بزرگان هنر غرب

در گوشهٔ بالای سمت راست بوم، تصاویری از چهار خودنگاره دیده می‌شود: آلبریشت دورر، رامبرانت، ون‌گوگ و تصویری کوبیستی که احتمالاً به پیکاسو اشاره دارد. این چهار تصویر به ترتیب زمانی چیده شده‌اند و نشان از روند تاریخی تحول در هنر غرب دارند. جالب آن‌که ون‌گوگ، با بلوز آبی‌رنگی مشابه لباس راکول، پس از پیکاسو قرار گرفته؛ گویی راکول می‌خواهد بگوید که پس از تجربهٔ آوانگاردهای قرن بیستم، زمان بازگشت به واقع‌گرایی و هنر بازنمایی‌گرا فرا رسیده است.



«خودنگارهٔ سه‌گانه» اثری است غنی از نظر مفهومی و بصری؛ اثری که نه‌تنها خودنگاره‌ای از یک هنرمند است، بلکه بیانیه‌ای دربارهٔ جایگاه هنرمند در جامعه، نسبت او با سنت و هنر مدرن، و نقش او در روایت هویت ملی است. نورمن راکول در این تابلو با نگاهی طنزآمیز اما هوشمندانه، پرسشی اساسی را پیش روی مخاطب می‌گذارد: در دوران تغییرات سریع فرهنگی و هنری، هنرمند باید پیرو سنت باشد یا پیشگام نوگرایی؟


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#سینما_سکانس


Only lovers left alive
2013


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#هنر
#نقاشی


اگر خدا می‌بودم، آن هم خدایی خیرخواه، از زناشویی انسان‌ها بیش از هر چیزی ناشکیبا می‌شدم.

نیچه


The Unequal Marriage
Vasili Pukirev
1862


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#معرفی_کتاب

▫️من دینامیتم
▫️▫️سو پریدو
▫️▫️▫️امین پدی



🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#minimal

#ادبیات
#داستایفسکی

داستایفسکی بر مرزی ایستاده بود که یک سویش داستان‌پردازان حرفه‌ای ایستاده بودند و سوی دیگرش مدرنیست‌های اصیل.
از منظر روایت سینمایی با استخراج یک پیرنگ خطی مشخص، می‌توان از درون‌گرایی مدرنیستی شخصیت‌هایش برای نوشتن یک فیلمنامه‌ی مدرن استفاده کرد.

سعید عقیقی


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#معرفی_کتاب

▫️تجربه‌ی مدرنیته
▫️▫️مارشال برمن


پیش از آنکه بتوانیم عمق تراژدی تهفته در پایان داستان را دریابیم، باید آن طنز اساسی را که از آغاز در بطن این داستان جاری است درک کنیم: فاوست در جریان کارکردن با شیطان و به یاری شیطان، به انسانی حقیقتاً بهتر بدل می‌شود.
فاوست در آغاز قوای تازه‌ی خود را همچون قوای جنسی حس می‌کند؛ زندگی عشقی همان عرصه‌ای‌ست که او در آن برای نخستین بار زیستن و عمل‌کردن را می‌آموزد.
پس از مدتی همنشینی با مفیستو، فاوست مردی بانشاط و جذاب می‌شود.
نقش و منزلت اجتماعی فاوست اساساً تغییر می‌کند" بهره‌مند از پول او اکنون می‌تواند زندگی آکادمیک را رها سازد و چون ماده‌ای سیال از میان جهان گذر کند، چون بیگانه‌ای پرسه‌زن و خوش‌سیما.

مهمترین هدیه‌ی شیطان، عمیق‌ترین، پایدارترین و غیرتصنعی‌ترین آنهاست: او فاوست را تشویق می‌کند "به خود اعتماد ورزد."


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#معرفی_کتاب

من دینامیتم
سو پریدو
امین مدی


لو پیش از آنکه حتی نیچه را ملاقات کند تصمیم گرفته بود در عشقی سه نفره با او و ری دوست صمیمی نیچه زندگی کند.

نیچه این همزیستی تثلیثی را جدی گرفت و با شیطنت نامش را "تثلیث نامقدس" نامید.

طرح همزیستی از نیروی پیش‌برنده‌ی کامپرستانه بهره می‌برد اما قرار نبود هیچگاه به امری جسمانی بدل شود.

لو می‌گوید اولین چیز نیچه که تحت تاثیرش قرارداد نیروی چشمانش بود، چشمانی که گویی بیش از برون به درون می‌نگریستند.
رو به درون، گویی رو به دوردست

"گویی چشمانش محافظان و نگهبانان گنجینه‌هایش بودند، رازهایی خاموش که باید از نگاه نامحرم دور می‌ماندند."

نیچه در ابتدای دیدار گفت: "از کدامین ستارگان با هم به اینجا فرو افتاده‌ایم؟"
لو پاسخی بی‌روح داد که: "از زوریخ."

لو با آن همه ادعای جان‌سپاری هیچیک از کتاب‌های نیچه را نخوانده بود، اما مهم نبود: شورمندی و هوش و جدیتش تاثیری عمیق بر نیچه گذاشت.
لو بتدریج شیفته‌ی نیچه شد و معتقد بود او همچون ایزدی بود که از برهوت بیرون زده و از بلندایی فرود آمده و کت و شلواری پوشیده تا در میان انسان‌ها پذیرفته شود.


نیچه می‌گفت در لو دگر-من‌اش را یافته است: پاره‌ی دیگر مغزی مشترک، اما لو تمایلی به ذوب‌شدن در نیچه نداشت.


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

Ajeet Kaur
Kiss the Earth (La Luna) 


"همۀ ما مسافران، گم‌شدگانی هستيم كه تا قيامت روی اين كشتی می‌چرخيم.
از كسانی رميده‌ايم كه مثل خود ما هستند."

آخرین انار دنیا~بختیار علی


🔘@Jouissance_me

Читать полностью…

ʆƠƲƖƧƧƛƝƇЄ

#سینما
#معرفی_فیلم

Psycho 1960


"میل زخمی واقعیت است.
هنر سینما در برانگیختن این میل برای بازی با آنهاست.
اما همزمان میل را در فاصله‌ی امنی نگه می‌دارد تا آن را رام کند و همچون امری ملموس سازد."

تحلیل روانشناختی و ساختاری فیلم روانی اثر آلفرد هیچکاک توسط اسلاوی ژیژک



🔘@Jouissance_me

Читать полностью…
Подписаться на канал