iranshahr1353 | Unsorted

Telegram-канал iranshahr1353 - ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

1483

در این‌جا می‌کوشیم خط و زبان فارسی میانه را به شیوه‌ای تازه و آرام‌آرام مرور کنیم.

Subscribe to a channel

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

نمی‌دانم بر تو چه رفته که چنین شدی،
اما از من بشنو که اگر او امروز بود و روی و خوی تو را می‌دید،
هرگز نمی‌گفت حالم از تو به هم می‌خورد،
هرگز نمی‌گفت که چقدر دریده و دهن‌لقی،
هرگز آن کاپ....را به تو برنمی‌گرداند یا روی سرت خالی نمی‌کرد،
هرگز نمی‌گفت چقدر رقت‌انگیز شدی،
اگرچه سزاوار همهٔ این‌ها و بیش از این‌ها هستی.
او پدر ماست
و فرزند، خوبش هم مال پدر است، بدش هم مال پدر است.
او زندگانی‌اش را گذاشت که دیگر هیچ کس به فرزندانش یک حرف سرد نزند، پس خودش هم به تو این‌ها را نمی‌گفت.

دوستت داریم پدر مهربان ایران‌زمین

@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

دستور زبان پهلوی ساسانی (۵)
مقایسۀ برخی از ویژگی‌های فارسی باستان و فارسی میانه (۲)
چنان که گفته شد، خط سیر تحولات زبان فارسی از فارسی باستان به سوی فارسی میانه و نو، دو ویژگی اصلی داشت:
۱. حرکت از پیچیدگی به سوی سادگی
۲. حرکت از زبان ترکیبی به سوی زبان تحلیلی.
دربارۀ چگونگی تغییر جهش‌وار زبان فارسی از یک زبان ترکیبی به زبانی تحلیلی که در حد فاصل زوال دودمان هخامنشی تا برآمدن دودمان ساسانی رخ داده‌است، آگاهی‌هایمان چندان نیست، اما این گمانۀ قوی هست که تحلیلی شدن زبان فارسی، با فرایند حرکت این زبان از پیچیدگی به سوی سادگی، بی‌ارتباط نبوده‌است. به احتمال بسیار زیاد، نیروی برآمده از میل زبان فارسی به ساده شدن ساختاری، در نهایت موجب انحلال سامانۀ صرفی زبان فارسی باستان شده‌است و این زبان پس از انحلال سامانۀ صرفی، برای تعیین نقش نحوی واژه‌ها، به تحلیل روابط واژه‌ها متکی شده‌است.
در زبانِ به‌شدت ترکیبی فارسی باستان، برای نشان دادن هر کارکرد یا نقش نحوی، تغییر صرفی در صورت واژه‌ها رخ می‌داد. هر یک از هشت نقش نحوی (فاعلی، مفعولی، اضافی، ندایی، ازی، بایی، برایی، دری)، نشانه‌ای صرفی داشتند که به صورت یک افزونه، به انتهای واژه متصل می‌شد، کمابیش مانند اِعراب‌های سه‌گانه در انتهای واژه‌های عربی. هر یک از این افزونه‌ها، در سه شمار (مفرد، مثنی و جمع)، تغییراتی می‌یافتند و افزونه‌هایی متفاوت می‌شدند. این تازه بخشی از کار بود و هنوز تغییرات دیگر به لحاظ جنس‌های سه‌گانه (مذکر، مونث و خنثی) لازم بود. بدین ترتیب، یک واژه برای اینکه یک بار در یک جمله به کار رود، ممکن بود که در معرض ۷۲ صورت متفاوت صرفی (۳*۳*۸) باشد. این ۷۲ صورت صرفی، از طریق افزونه‌هایی که ماهیت نقش‌نما داشتند، بازنموده می‌شدند و به واژه افزوده و با آن، ترکیب می‌شدند.
پس زبان فارسی باستان، زبانی به‌شدت ترکیبی بوده‌است و در آن، با یک سامانۀ صرفی بسیار پیچیده مواجهیم که از پیچیده‌ترین سامانه‌های صرفی شناخته‌شده در زبان‌ها بوده‌است. از آنجا که نیروی محرکۀ تحولات زبان‌ها، اغلب پدیده‌ای است به نام اصل سادگی (اصل کم‌کوشی یا اصل اقتصاد زبانی)، تعارض این اصل با پیچیدگی بسیار شدید سامانۀ صرفی زبان فارسی باستان، یک میل و نیروی بسیار شدید را به وجود آورده‌بود که دستگاه صرفی فارسی باستان، منحل شود. با انحلال این سامانه است که زبان فارسی از ماهیت ترکیبی به ماهیت تحلیلی، تحول یافته‌است. این تحول در زبان فارسی باستان به فارسی میانه، با سرعت و گستردگی شگرفی رخ داد، به گونه‌ای که زحمت چندانی برای فارسی نو باقی نگذاشت. به همین سبب است که زبان فارسی نو، در عمر دراز خود، ثبات صرفی و ساختاری داشته‌است و در سایۀ همین ثبات، نسل‌های بسیار را به هم متصل و با هم متحد کرده‌است.
پس حرکت از ماهیت ترکیبی به سوی ماهیت تحلیلی در زبان فارسی، همبسته با حرکت از پیچیدگی به سوی سادگی بوده‌است، اما گام‌های این حرکت و جزئیات آن، چندان روشن نیست و به یاری شواهد و گمانه‌هاست که می‌توان این خط سیر را ترسیم کرد.

#تاریخچه
#زبان_ترکیبی
#زبان_تحلیلی
#فارسی_باستان
#فارسی_میانه
#فارسی_نو

@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

دستور زبان پهلوی ساسانی (۴)
مقایسهٔ برخی از ویژگی‌های فارسی باستان و فارسی میانه (۱)

چنان‌که پیش از این گفته شد، تفاوت‌های ساختاری فارسی باستان و فارسی میانه، بسیار و ژرف است، اما تفاوت‌های ساختاری فارسی میانه و فارسی نو، اندک و خفیف است. فارسی میانه و فارسی نو، بیش از آنکه تفاوتشان ساختاری باشد، آوایی است و به سوده و ساده شدن صورت آوایی واژه‌ها باز می‌گردد، مانند تفاوت میان «داتار» و «دادار» یا «ارتخشیر پاپکان» و «اردشیر بابکان».

موارد تفاوت ساختاری فارسی باستان و فارسی میانه، بسیار و متنوع است، اما اگر بخواهیم آن‌ها را در هم بفشاریم و الگویی کلی برایشان ایجاد کنیم، می‌توان گفت که خط سیر فارسی باستان به سوی فارسی میانه (و در نتیجه فارسی نو)، در دو پدیده است:
۱. حرکت از پیچیدگی به سوی سادگی؛
۲. حرکت از زبان ترکیبی به سوی زبان تحلیلی.

فارسی باستان، زبانی بسیار ترکیبی است و به سبب ترکیبی بودن، بسیار پیچیده است، اما فارسی میانه و فرزند شایسته و برازنده‌اش یعنی فارسی نو، پیچش‌های ترکیبی زبان را با راهکارهای هوشمندانهٔ تحلیلی، حل و فصل کرده‌اند، به گونه‌ای که هم‌اکنون، فارسی نو، از تحلیلی‌ترین زبان‌های بشری است، در حالی که سوی مقابلش، یعنی فارسی باستان، از پیچیده‌ترین و ترکیبی‌ترین زبان‌های شناخته‌شدهٔ بشری بوده‌است.
در این باره بیشتر بحث خواهد شد، اما یک نمونهٔ دم‌دستی را مرور می‌کنیم که بتواند برگ برندهٔ تحلیلی بودن فارسی میانه و فارسی نو را اندکی آشکار کند. به این جمله‌ها توجه کنید:
۱. کتاب، روی میز است.
۲. کتاب، نوشته‌شد.
۳. کتاب خریدم.
۴. متن کتاب را خواندم.
«کتاب» در این چهار جمله، چهار کارکرد نحوی متفاوت یا به تعبیر دیگر، چهار نقش دستوری دارد، اما ساختار صوری واژهٔ «کتاب» به پیروی از تغییر کارکرد نحوی‌اش، تغییر نکرده‌است. پس تفاوت کارکرد نحوی «کتاب» را در این چهار جمله چگونه درمی‌یابیم؟ با تحلیل جایگاه «کتاب» یا به تعبیر دیگر، تحلیل رابطهٔ واژهٔ «کتاب» با دیگر واژه‌های جمله.
اما کار در زبان فارسی باستان و دیگر زبان‌هایی که خاصیت ترکیبی دارند، بدین سادگی نیست و هر تغییری در کارکرد نحوی واژه، موجب تغییراتی در ساختار صرفی واژه می‌شود و بدین گونه هر یک واژه، دارای ترکیبات صرفی فراوان می‌شود. اگر زبان عربی را که کمابیش با آن آشنایید، در نظر بگیریم، واژهٔ «کتاب» در چهار جملهٔ یادشده، سه بار در هجای آخر خود، دچار تغییر می‌شود تا تغییر کارکرد نحوی‌اش را نشان دهد، در حالی که زبان تحلیلی به چنین تغییرات ساختاری برای نشان دادن تغییر کارکرد نحوی نیاز ندارد و تحلیل روابط واژه‌ها برای دریافت نقش نحوی واژه، کافی است.
اکنون تصور کنید که یک واژه در زبان فارسی باستان، برای آنکه نقش‌های گوناگون نحوی و جنسیت‌های سه‌گانه و شمارهای سه‌گانه و دیگر ویژگی‌های ممکن را منعکس کند، چه تعداد ترکیب را باید بر ساختار خویش تحمل نماید و کاربر زبان باید در معرض یادگیری و انتخاب چه تعداد از احتمالات صوری باشد.
نیاکان ما در گذر از فارسی باستان به فارسی میانه و سپس فارسی نو، ترکیبات ساختاری فراوانی را که پیش روی هر واژه است، به امکانات تحلیلی تبدیل کرده‌اند و در سایهٔ همین راهکار هوشمندانه است که ما می‌توانیم واژهٔ «کتاب» را به‌راحتی روی زنجیرهٔ زبان حرکت دهیم و نقش‌های نحوی آن را تغییر دهیم بی آنکه لازم باشد ترکیب صوری‌اش را تغییر دهیم.

#تاریخچه
#زبان_ترکیبی
#زبان_تحلیلی
#فارسی_باستان
#فارسی_میانه
#فارسی_نو

@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

دستور زبان پهلوی ساسانی (۲)
تاریخچهٔ مختصر زبان پهلوی ساسانی (۲)

زبان فارسی میانه با نام‌هایی گوناگون خوانده می‌شود که هر نام، نمایانگر نوعی ویژه از نگاه به این زبان است. نام‌هایی چون فارسی میانه، پارسی، پارسیگ، پهلوی، پهلوانی و پهلوی ساسانی، از شمار نام‌هایی است که برای این زبان به کار رفته‌است.
زبان فارسی میانه، از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی میانهٔ غربی و شاخهٔ جنوبی این خانواده است. برادر این زبان، یعنی پارتی (پارتیگ یا پهلوی اشکانی)، شاخهٔ شمالی زبان‌های ایرانی میانهٔ غربی است.
زبان فارسی میانه، فرزند زبان فارسی باستان (فارسی هخامنشی یا فرس)  و پدر زبان فارسی نو است. تفاوت‌های ساختاری فارسی میانه و فارسی نو، بسیار اندک است و تفاوت این دو دوره از زبان فارسی، بیش‌تر جنبهٔ آوایی دارد و عبارت است از سوده و ساده شدن صورت واژه‌های فارسی میانه. اما تفاوت ساختاری زبان فارسی باستان و فارسی میانه، بسیار عمیق است. آگاهی‌ها و اسناد ما از زبان فارسی در دوره‌ای که با زوال دودمان هخامنشی آغاز می‌شود و به برآمدن دودمان ساسانی در سال ۲۲۴ میلادی می‌انجامد، اندک است و همین موجب می‌شود که تبیین چگونگی تحول از زبان فارسی باستان به فارسی میانه، دشوار و همراه با حدس و گمان باشد با این حال می‌توان گفت که دگرگون شدن فارسی باستان به فارسی میانه از همان واپسین کتیبه‌های هخامنشی آغاز شده‌بود. به تعبیر دیگر در واپسین سال‌های فرمان‌روایی هخامنشیان، احتمالاً زبان گفتاری فارسی، گونه‌ای مقدماتی از فارسی میانه بوده‌است، اما زبان نوشتاری در بیانیه‌های رسمی هنوز بر فارسی باستان، پایداری می‌ورزیده‌است،

#تاریخچه
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

آخرین بحث در حوزهٔ خط فارسی میانه، مربوط به شیوه نگارش اعداد ترتیبی بود که در عین حال، بحث زبانی هم به شمار می‌رود.
از این پس بحث از خط فارسی میانه را تمام‌شده می‌انگاریم و به سراغ مباحث دستور زبان فارسی میانه می‌رویم.

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

بنویسید روی تربت او
که گناهی نداشت، کودک بود
بمبی افتاد بین خوابش و او
توی دستش فقط عروسک بود

خواب می‌دید مادرش مرده
چشم وا کرد و مادرش را دید
بغلش کرد و باز خوابیدند
رویشان را فرشته رفت کشید

رویشان را دوباره وا نکنید
طاقت دیدنم تمام شده
بگذارید پیش هم باشند
می‌روم، وقت انتقام شده

آن شب تو، که مثل امشب من
در هوا خاک بود و پارهٔ تن
پدر داغدار غزه بگو
چه کشیدی؟ بگو، بگو با من

@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📕📗📘

🔗 مجموعه‌ای از کانال‌های علمی، فلسفی، سیاسی و هنری.

☑️ با انتخاب کلیدهای زیر به جمع ما بپیوندید.

📅 درخواست عضویت در تبادل

🔄 @Tab_2024_ir

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

@dr_majd_omid
# کوتاهدرس ۱۷۸
استاد زبانشناسی مرحوم محمدرضا باطنی نظری دارد که در ادامه همین مطلب آن را میگذارم و در آن عنوان میکند که زبان فارسی عقیم است( یعنی قادر به واژه‌سازی جدید نیست) و لذا نمیتواند زبان علمی باشد! وی برای این ادعای شگفت خود، یک دلیل می‌آورد و آن اینکه چون افعال بسیط در زبان فارسی کمند و جای آن را گروههای فعلی گرفته‌اند پس نمیتوان از آن افعال مشتق ساخت و زبان عقیم میماند.
برای خوانندگان محترمی که ممکن است آشنایی کمتری با این مبحث داشته باشند توضیحات زیر را مینویسم و سپس به ادامه ادعای باطنی باز خواهیم گشت :
افعال بسیط افعالی هستند  مانند دیدن رفتن خواندن، و گروههای فعلی مانند مشاهده کردن و مطالعه کردن. تعداد افعال بسیط در زبان فارسی کم است حدود ۲۵۰ فعل و بسیاری از آنها هم جای خود را به گروههای فعلی داده اند مانند پسودن که امروزه منسوخ شده و بجای آن از لمس کردن استفاده میکنیم یا نُمودن که نشان دادن، شده.
حال باطنی معتقد است که از این گروهها نمیشود لغت جدید ساخت ولی از فعلهای بسیط میشود لغت جدید ساخت . مثلا از فعل بسیط نمودن میتوانیم مشتقاتی چون نمایش و نمودار و نماینده بسازیم ولی از " نشان دادن " چیزی نمیشود ساخت پس زبان فارسی عقیم است!
ایشان راه حل نهایی را هم حذف گروههای فعلی و ساخت فعلهای بسیط میدانند یعنی مثلا بجای تلفن کردن بگوییم تلفنیدن!
جای شگفتی است که این عقاید طرفدارانی دارد و گویندگانش با القاب استاد پیشکسوت ستایش میشوند!
اولا از گروههای فعلی هم میشود لغت جدید مشتق کرد مثلا از نشان دادن، نشانه و نشانگر و بی‌نشان و ... را داریم یا از تلفن لغاتی چون تلفنچی و تلفنخانه و تلفنبانک و تلفن همراه و ... را داریم.
دوم بفرض اینکه از تلفن کردن نشود لغت جدید ساخت( که میشود) استفاده از تلفنیدن چه کمکی به این امر خواهد کرد؟
سوم: به همین راحتی میشود حکم به عقیم بودن یک زبان داد؟  آخر این چه سخنی است؟ زبان فارسی آنقدر زایا و شکوفا بوده و هست که هر زبان دیگری را در گذر تاریخ در خود حل کرده و هر روز هم شاخ و برگش بیشتر میشود. چطور ممکن است فکر کنیم وجود  گروههای فعلی در زبان یعنی عقیم شدن آن؟! اصلا خود همین گروه فعلی یک دلیل بر توانایی و پویایی زبان فارسی است که در کنار افعال بسیط و مرکب، خودنمایی میکند و بار حجم زیادی از افعال زبان را بر دوش میکشد.

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

سعدی شیرازی و اندرزنامه‌های پارسی

امروز، یکم اردیبهشت‌ماه، روز بزرگداشت استاد سخن، سعدی شیرازی است. سعدی را از سه پیامبر شعر پارسی دانسته‌اند. او نه‌تنها استاد بی‌نظیر عاشقانه‌هاست، بلکه چهرۀ برجستۀ ادبیات اندرزی نیز هست.

با برآمدن نوآمدگان غزنوی و سلجوقی و سرانجام، مغولان در خراسان، شعلۀ فرهنگ ایرانی که فرمان‌روایی‌های ایرانی خراسان، روشنش داشته بودند، خاموش نشد، بلکه خانه‌ای تازه جست. این شعله به دور از درازدستی‌های نوآمدگان، به جنوب ایران خرامید و به‌یک‌باره آثار شاعران پارس و کرمان لبریز شد از نمودها و نمادهای ایرانی. یادگارهایی که «آثار ملوک عجم» خوانده می‌شوند، بر اساس نگاره‌های جهانگردان اروپایی حتی تا روزگار صفویان نیز تا حد زیادی در جنوب ایران سرپا و زنده بودند و با آیندگان و روندگان سخن می‌گفتند. بنابراین ایران باستان برای مردمان جنوب، نه خاطره‌ای دورست بلکه واقعیتی زنده و جزئی از زندگانی روزمره بود. به سختی می‌توان باور کرد که سعدی، خواجو و حافظ در خانۀ اصلی پادشاهان پارس و در میان آثار زندۀ آن پادشاهان زیست کنند و از آثار آنان و از پیران مغان و بلبلان زندخوان و از گلبانگ پهلوی، بسیار و به نیکی یاد کنند و همه را در خیالات خود بافته باشند و هیچ کدام را درنیافته باشند، بلکه به عکس به نظر می‌رسد که آنان با وارثان و حاملان فرهنگ ایرانی و حتی بی‌واسطه یا به‌واسطه با آثار مکتوب ایرانی آشنا بوده‌اند. یکی از شواهد این آشنایی، یادکردهای سعدی از اندرزهای پادشاهان ایرانی است. «اندرز» نام مجموعه «آثار مکتوب»ی است که پادشاهان و دانایان ایرانی از خود به جای می‌نهادند. با نگاه به سنّت عمومی شاهان ایرانی در ایراد خطبۀ جلوس و وصیت و عهد پیش از درگذشت، می‌توان احتمال داد که همۀ آنان دارای اندرزنامه بودند. معروف‌ترین اندرزنامۀ پارسی، از خسرو یکم ساسانی، انوشیروان است. از این اندرزنامه، یک متن چکیدۀ پهلوی برجا مانده و فردوسی بزرگ نیز صورتی مفصل از آن را در شاهنامه نقل می‌کند. خاقانی نیز در قصیدۀ ایوان مداین به نحوی شاعرانه به اندرزهای خسرو انوشیروان اشاره می‌کند و می‌توان دریافت که آنچه «اندرز خسرو قَبادان» نامیده می‌شود، متنی بس مشهور در میان ایرانیان و البته اعراب بوده‌است. سعدی نیز در حکایتی از بوستان، اندرزهای خسرو انوشیروان را نقل می‌کند. هرچند که محتوای این اندرزها عیناً در «اندرز خسرو قبادان» پهلوی نیست، اما تنوع و تفاوت نقل‌های این اندرزنامه در متن مختصر پهلوی، شاهنامۀ فردوسی، بوستان سعدی و دیگر متون، گویای آن است که «اندرز خسرو قبادان» در اصل، متنی مفصل‌تر بوده‌است که هر کس به فراخور حال و نیاز خود، بهری از آن را نقل کرده‌است و حتی بهری نیز به آن افزوده‌است:
شنیدم که در وقت نزع روان
به هُرمَز چنین گفت نوشیروان
که خاطر نگهدارِ درویش باش
نه در بند آسایش خویش باش
نیاساید اندر دیار تو کس
چو آسایش خویش جویی و بس
نیاید به نزدیک دانا پسند
شُبان خفته و گرگ در گوسفند
برو پاس درویش محتاج دار
که شاه از رعیت بود تاجدار
رعیت چو بیخند و سلطان درخت
درخت ای پسر، باشد از بیخ سخت
مکن تا توانی دل خلق ریش
وگر می‌کُنی، می‌کَنی بیخ خویش
اگر جاده‌ای بایدت مستقیم
ره پارسایان امید است و بیم
طبیعت شود مرد را بخردی
به امید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی
در اقلیم و ملکش پنه یافتی
که بخشایش آرد بر امیدوار
به امید بخشایش کردگار ...
(بوستان سعدی، باب اول در عدل و تدبیر و رای)

#سعدی_شیرازی
#اندرز
#انذرزنامه
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚ماراَسپند (مارَسپند) روز
ماراَسپند روز، نام بیست‌ونهمین روز در ماه‌های ایرانی است. این روز به ایزد ماراَسپند تعلق دارد که تجلی سخن پاک هُرمَزد است.
ماراَسپند در زبان اوستایی، مَنثرَه سپَنتَه Manthra Spanta به معنی کلام مقدس است. صورت پهلوی ساسانی آن، ماراَسپند Māraspand و صورت فارسی نو، ماراَسپند و ماراَسفند است. مَنثرَه در زبان اوستایی، کلام مقدس است و سپَنتَه، صفت آن و به معنی پاک است. زرتشت، سروده‌های خویش را مَنثرَه نامیده‌است. ماراَسپند، تجلی کلام مقدس هُرمَزد است. ماراَسپند، خاصیت شفابخشی دارد و همۀ اوراد و ادعیۀ شفابخش را شامل می‌شود. همچنین ماراَسپند، ایزدی است که دل‌های خسته را آرام می‌بخشد. او نگاهبان آب‌هاست و به سبب پیوند با سخن پاک هرمزد، خرد و چشم و گوش را پاس می‌دارد. ماراَسپند، دین را در جهان پدید آورد و روایی داد. در ماراَسپند روز، جامۀ نو بریدن و خریدن و پوشیدن و با دوستان نشستن، نیک است و فرزندی که در این روز زاید، تیزویر (تیزهوش) می‌شود.
#ماراسپند
#مارسپند
#ماراسپند_روز
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚آسمان روز
آسمان روز، نام روز بیست‌وهفتم در ماه‌های ایرانی است. این روز به ایزد آسمان تعلق دارد که نگاهبان آسمان (سپهر) و در بند کنندۀ دیوان است.
آسمان در زبان اوستایی و فارسی باستان اَسمن asman، در پهلوی ساسانی آسمان āsmān و در فارسی نو نیز آسمان āsmān است که در هنگام گفتار ممکن است āsemān هم گفته‌شود. اَسمَن در فارسی باستان و زبان اوستایی، به معنی سنگ است و ظاهراً صلابت دیداری آسمان یا اینکه چون آسمان، نخستین آفرینش گیتیک (مادی) بود، موجب شده که این نام را بر آن بنهند. تفسیر آسمان به آس+ مان (مانند آسیا)، درست نیست.
آسمان، نخستین آفرینش هُرمَزد در پهنۀ گیتی بود. اهریمن در نخستین مواجهه با هُرمزد، سه هزار سال به مدهوشی افتاد. پس آن گاه، هرمزد، مینوی هستی را پیکر گیتیک داد و از قطرۀ آبی زلال چون اشک، آسمان را آفرید و از گوهر آسمان، آب را آفرید و از گوهر آب، زمین را آفرید و شادی را به میانجی آسمان در زمین آفرید. آسمان نه تنها از ایزدان کهن ایرانی، بلکه از ایزدان کهن همۀ تبارهای هندواروپایی است و باشد که در نخست، خدای یکتای همۀ هندواروپاییان، آسمان گرم و روشن آفتابی بوده‌است.

#آسمان
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚اَشتاد روز
اشتاد روز، نام روز بیست و ششم در ماه‌های ایرانی است. این روز به ایزد اشتاد تعلق دارد که ایزد راستی و درستی و راهنمای روان‌های مردمان است.
اَشتاد در زبان اوستایی اَرشتات arštāt ، در زبان پهلوی ساسانی اَشتاد aštād، در سُغدی اَستاذ astāz و در خوارزمی اشتاذ aštāz است. او ایزد راستی و درستی است. روز بیست‌وششم هر ماه ایرانی به او تعلق دارد. اشتاد روز، روزی بود که خداوند، زمین را آفرید. به همین سبب، ایزد اشتاد، با ایزد زامیاد که از ایزدان مدبّر زمین است، همکاری دارد و اشتاد روز به مناسبت این آفرینش، روزی نیکو و فرخنده است. اشتاد همچنین با ایزدان داوری روز پسین و نگاهبانان پل چینود، مانند ایزد رَشن، همکار است. به سبب همین همکاری، اشتاد را راهنمای روان‌های مردمان در مینو و گیتی دانسته‌اند. نیز اشتاد با ایزد اَمُرداد در گیاه‌فزایی همکار است. اشتاد روز از فرخنده‌ترین روزهای ایرانی است و سفر کردن و جامۀ نو پوشیدن و حاجت خواستن و صدقه دادن در این روز، شگون دارد.
#اشتاد
#اشتاد_روز
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

🏛📚30 کانال برتر تاریخی و فرهنگی و ادبی!

🎓👌اگه دنبال یادگیری مفید و محتواهای خاص هستی، حتماً یه نگاه بنداز!👇
📌 /channel/addlist/l-AZraNi7IZhZTlk

⤵️ این پایین دو کانال نمونه رو بدون جوین هم می‌تونی ببینی!👀

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚دَی به دین روز
دَی به دین روز، نام روز بیست و سوم در ماه‌های ایرانی است. این روز، واپسین روز از چهار روز ویژۀ خداوند است که نخستینشان هُرمَزد روز (روز یکم ماه) و سه تای دیگر، دَی روز است.
دَی، تجلی صفت آفریدگاری هُرمزد و از ایزدان روشنایی در تبارهای هندوایرانی است که ردّ پای حضورش در بسیاری از تبارهای هندواروپایی نیز دیده می‌شود. او احتمالاً صفتی برای هُرمَزدِ خدای است که کم‌ترین فاصله را با ذات او دارد و شاید نیز خود هرمزد باشد، زیرا نامش در اوستا به جای هرمزد به کار می‌رود. در گاه‌شماری ایرانی، چهار روز را ویژۀ خداوند ساخته‌اند که یکم ماه به نام هرمزد است و سه روز هشتم، پانزدهم‌ و‌ بیست‌وسوم به نام دَی است. به این روزها باید ماه دهم را نیز افزود که آن هم به نام دی است و باشد که مهم‌ترین ماه آریاییان بوده‌است. روز بیست‌و‌سوم هر ماه به سبب آمدن پیش از دین روز (روز بیست‌وچهارم)، دَی به دین روز نام دارد. دَی روز به شادی.
همچنین دیده شود: دی به مهر روز و دی به آذر روز

#دی
#دی_روز
#دیگان
#دی_به_دین_روز
#دی_به_مهر_روز
#دی_به_آذر_روز
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚رام روز
رام روز، نام روز بیست و یکم در ماه‌های ایرانی است. این روز به رام که ایزد شادی است، تعلق دارد.
رام، به معنی آرامش، سکون و شادی، در زبان اوستایی رامَن rāman ، در فارسی باستان رامنَه rāmna، در سنسکریت rāma و در پهلوی ساسانی rām است. رام، ایزدی پرکار با نقش‌های گوناگون است. او آرامش و شادی را به ارمغان می‌آورد و صاحب چراگاه‌های فراخ است. رام، همکار بهمن و ایزدان ماه و گوش در نگاهبانی از گاوان پنجگانه (جانوران سودمند) است. رام نیز چون بیش‌تر ایزدان هندوایرانی، ایزد آب و گیاه است. نیز نام رام در اوستا بیش‌تر پس از نام ایزد مهر (میترا) می‌آید و یادآور پیروزی فریدون بر ضحاک است. ابوریحان بیرونی بر آن است که رام به تن مردمان جان بخشید و در رام‌روز، فریدون بر ضحاک پیروز شد و ضحاک، دیو دروغ و پتیارۀ تاریکی و اژدهای خشکسالی بود. بلعمی بر آن است که فریدون در مهر روز از مهرماه بر ضحاک پیروز شد و آن روز، مهرگان بود. از آنجا که رام ‌روز، شش روز پس از مهر روز است و بر آیین تکرار جشن در روز ششم و با صفت بزرگ، می‌توان چنین انگاشت که رام روز، ارج مهرگان بزرگ داشته‌است.
#رام
#رام‌روز
#مهرگان
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

دستور زبان پهلوی ساسانی (۶)
مقایسۀ برخی از ویژگی‌های فارسی باستان و فارسی میانه (۳)
حرکت زبان فارسی از ماهیت ترکیبی فارسی باستان به سوی ماهیت تحلیلی فارسی میانه و نو، با حرکت از پیچیدگی به سادگی یا همان اصل سادگی (اصل کم‌کوشی یا اصل اقتصاد زبانی)، همبسته بوده‌است، هرچند که جزئیات این حرکت، به‌درستی دانسته نیست. یکی از این جزئیات و شاید مهم‌ترینشان، بی‌اعتنایی زبان فارسی به پایان واژه‌هاست، اعم از آنکه آن پایان، یک صامت باشد، یک مصوت باشد، یک هجا باشد، یا واژه‌ای باشد که در ساختاری بزرگ‌تر مشارکت کرده‌است. به تعبیر دیگر، زبان فارسی در راستای ساده شدن، به پایان واژه‌ها بی‌اعتنا شده‌است و پایان واژه‌ها در زبان فارسی به لحاظ معنایی، ممیّز نیست یا نقش ممیّز کم‌رنگی دارد.
برای نمونه، واژۀ «خانَگ» (xānag) به سبب بی‌اعتنایی زبان فارسی به پایان واژه، با حذف صامت «گ» (g) به صورت «خانه» (xāna / xāne) ساده‌شده‌است بی‌آنکه تغییری در معنای آن پدید آید، اما همین واژه هنگامی که به جزئی دیگر بپیوندد و «گ» (g) از موقعیت پایان درآید، دوباره به صورت اصلی بازمی‌گردد، مانند «خانگی» (xānagī و xānegī).
گاهی این بی‌اعتنایی، چندمرحله‌ای و بزرگ‌تر می‌شود. در نمونۀ «دست‌باف»، نخست هجای مفعول‌ساز «اَگ» (ag) حذف شده و سپس به سبب قرار گرفتن نشانۀ ماضی‌ساز «ت» (t) در موقعیت پایان واژه، آن هم حذف شده و واژه، سیرِ «دست‌بافتگ > دست‌بافته > دست‌بافت > دست‌باف» را پشت سرگذاشته‌است.
غیبت کردن نشانه‌های فاعلی «نده» و «ان» از انتهای صفت‌های فاعلی در عین حفظ معنای فاعلی نیز از همین سنخ است. حتی فعل «نیست» نیز می‌تواند «نی» تلفظ شود و آن هم به صورت «نه» خلاصه شود. گاه این حذف‌ها درازدامن‌تر می‌شوند و فعل‌های معین نیز به‌راحتی حذف می‌شوند. بی‌اعتنایی زبان فارسی در این حوزه، در سوم شخص مفرد فعل‌های ماضی، شدت بیش‌تر دارد.

ساده‌سازی واژه با روش بی‌اعتنایی به پایان واژه در عین حفظ کردن معنای واژه، می‌تواند یکی از علل انحلال دستگاه صرفی زبان فارسی باستان و تحولش به فارسی میانه و نو باشد. زبان فارسی باستان، نقش‌های نحوی واژه‌ها را با افزونه‌های صرفی نشان می‌داد. این افزونه‌ها به پایان واژه‌ها می‌پیوستند. اگر زبان فارسی به پایان واژه‌ها بی‌اعتنا باشد، پس می‌تواند افزونه‌های صرفیِ نقش‌نما را حذف کند و در عین حال، واژه، نقش نحوی‌اش را حفظ کند.
برای نمونه، بند نخست کتیبۀ فارسی باستان داریوش بزرگ در نقش رستم را مرور می‌کنیم:
Baga vazraka Auramazdā hya imām būmim adādā hya avām asmānam hya martiyam adādā hya šiyātim adādā martiyam…
(خدای بزرگ [است] اهورامزدا، که این بوم را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که شادی مردم را آفرید...).
در این بند، imām būmim (این بوم)، avām asmānam (آن آسمان)، martiyam (مردان) و šiyātim (شادی)، نقش مفعولی دارند و به همین سبب با افزودن نقش‌نمای «م» (m) به انتهایشان صرف شده‌اند. گمان می‌رود که به سبب بی‌اعتنایی زبان فارسی به پایان واژه‌ها، نخست در ساحت گفتار، افزونۀ صرفی «م» (m) حذف شده‌باشد و واژه‌های بوم (زمین)، آسمان، مرد و شیاتی (شادی) با همان معنای مفعولی حفظ شده‌باشد و این، گونۀ کهن فارسی میانه بوده‌است. سپس این تحول، از گفتار به نوشتار سرایت یافته‌است و از آن پس است که زبان فارسی را فارسی میانه (و نو) می‌خوانیم.

#تاریخچه
#زبان_ترکیبی
#زبان_تحلیلی
#فارسی_باستان
#فارسی_میانه
#فارسی_نو

@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

«شاهی که بود، شاهی که خواهد بود»، توصیفی است که شاه آرتور را پس از ناپدید شدنش و در انتظار بازآمدنش، بدان یاد می‌کردند و این می‌تواند توصیفی کامل برای کی‌خسرو نیز باشد. شاه آرتور، بریتون‌های هراسیده و شکسته را در برابر ساکسون‌های مهاجم، متحد کرد و مهاجمان را در هم کوبید، اما خود در نبردی به‌سختی مجروح شد. پس بر آب نشست و به جزیره‌ای مه‌گرفته رفت و گفت که بازگردید و من چون به شوم، باز خواهم آمد و مردمان را در واپسین نبرد رهبری خواهم کرد. کی‌خسرو نیز تن در آب شست و گفت بازگردید، پس ناپدید شد و قراینی برای مجروح بودنش در آن دم هست:
بانگی آمد که شاه در غار است
بازگردید، شاه را کار است
در قرون میانه، بازگشت شاه آرتور، امید راسخ و باوری مقدس بود و انکار آن گاه به نزاع‌ها و نبردهای خونین می‌انجامید.

#کی‌خسرو
#کیخسرو
#آرتور
#واژه‌نامک
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

دستور زبان پهلوی ساسانی (۳)
تاریخچهٔ مختصر زبان پهلوی ساسانی (۳)

زبان فارسی پس از زوال شاهنشاهی هخامنشی به زندگانی پیوستهٔ خود ادامه داد و گسلی در زندگانی این زبان در روزگار میان زوال هخامنشیان تا برآمدن ساسانیان نبوده‌است. آنچه موجب می‌شود بخشی از زبان فارسی را جداگانه بنگریم و عنوان فارسی میانه بر آن بنهیم، مقدمات و لوازمش از اواخر دورهٔ هخامنشیان فراهم شده‌بود و قطع و وصل و تغییر ناگهانی در این زنجیرهٔ پیوسته رخ نداده و چنین نبوده که با چیرگی اسکندر، زبان فارسی باستان به پایان رسیده باشد و با یک تأخیر پنج سده‌ای، زبان فارسی میانه آغاز شده باشد.
زبان فارسی، حتی رسمیت خویش را نیز پس از زوال دودمان هخامنشی حفظ کرد و در ستگاه شاهان پارس که شاهان بسیار ایرانی اما با قلمرو محدود بودند، به زندگانی‌اش ادامه داد تا آنکه در روزگار اردشیر پنجم پارس، مشهور به اردشیر بابکان، با ارتقای جایگاه پادشاهی پارس به شاهنشاهی ساسانی، آنچه با عنوان فارسی میانه خوانده می‌شود، زندگانی آشکارتر یافت. در حقیقت آنچه گسل میان چیرگی اسکندر تا برآمدن ساسانیان انگاشته می‌شود، نه گسلی در واقع امر، بلکه گسلی از کم‌آگاهی ما دربارهٔ زندگانی زبان فارسی در روزگار شاهان پارس است.
همین فرایند در انتقال فارسی میانه به فارسی نو پس از زوال دودمان ساسانی و در دورهٔ مشهور به «دو قرن سکوت» نیز رخ داده‌است.

#تاریخچه
#شاهان_پارس
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

دستور زبان پهلوی ساسانی (۱)
تاریخچهٔ مختصر زبان پهلوی ساسانی (۱)

زبان فارسی میانه یا پهلوی ساسانی، زبان دیوانی و میانجی ایران و قلمروهایش در حد فاصل قرن سوم تا هفتم میلادی و در دوران شاهنشاهی ساسانی بود. از آنجا که پدیده‌های زبانی، یک‌باره رخ نمی‌دهند، بدیهی است که زبان فارسی میانه روزگاری پیش از قرن سوم میلادی در حال تکوین و انشعاب یافتن از زبان فارسی باستان (فارسی هخامنشی یا فرس) بوده‌است و پس از زوال دودمان ساسانی نیز دست‌کم تا زمان عبدالملک مروان اموی، زبان دیوانی قلمروهای شرقی خلافت بوده و تا چند سده نیز در میان ایرانیان رواج داشته‌است و افزون بر رواج در گفتار، آثار مکتوب فراوان نیز بدان آفریده می‌شد تا آنکه زبان فارسی نو جای آن را گرفت و به زبان رسمی، دیوانی و ملی ایرانیان و زبان میانجی پهنه‌ای عظیم از جهان در قرون میانه مبدل شد.

#تاریخچه
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

🎁 گردآوری گسترده‌ای از کانال‌های علمی و تحلیلی:

🎫 از مرزهای فیزیک نظری، شیمی پیشرفته و بیولوژی مولکولی تا فلسفه علم، روانکاوی یونگی، نظریه‌های اجتماعی و تحلیل‌های سیاست جهانی، با آرشیو PDFهای نایاب و منابع کلاسیک علمی و فلسفی

💫 با لمس کلید های زیر عضو شوید.

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

با نگاهی به آخرین فرصت‌ها، لطفاً پیش از حذف این پست :

فوری وارد شوید.
⤵️🏴🌊

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

«حتی یک فرد آشنا به تاریخ در دنیای عرب نیست که در درون خود باور داشته باشد که گذاردن نام «عربی» به جای «فارس»، مبنای منطقی و تاریخی دارد. زمانی که ایران، ایران شد تنها کشوری بود که بر این آب استیلا داشت. بابل و آشور به ضعف افتاده بودند. عراق بخشی از خاک شاهنشاهی هخامنشی بود. عربستان شبه‌جزیره گمنامی بیش نبود و شیخ‌نشین‌های کنونی می‌بایست دو هزار و ششصد سال انتظار بکشند تا شخصیت سیاسی رسمی بیابند...» (از سخنان استاد شادروان، محمدعلی اسلامی ندوشن).

گرامی باد دهم اردیبهشت‌ماه، روز عظیم آزادسازی هرمز از چنگال اشغالگران پرتغالی و روز ملی خلیج فارس.

#خلیج_فارس
#خلیج_پارس
#ایران
#هرمز
#روز_ملی_خلیج_فارس
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚 ملاحظاتی برای تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه و انعکاس آن در فارسی نو

مقالهٔ منتشرشده در مجلهٔ زبان و ادبیات دانشگاه خوارزمی

چکیده
دستگاه عددنویسی یکی از اجزای مهم و بحث‌انگیز سامانه‌های خط است که دو بُعد دارد و به‌سادگی به صورت نوشتاری عدد محدود نمی‌شود. دشواری عددنویسی ازیک‌سو به ماهیت عدد و نحوۀ موجودیت آن در هر زبان بازمی‌گردد که خود نتیجۀ نوع نگرش متفاوت هر تبار به هستی است و بُعد دومِ به نحوۀ نگارش موجودیت‌های عددی در هر زبان مربوط است؛ بنابراین، با اینکه عددنویسی پدیده‌ای در حوزۀ خط است، نمی‌توان آن را پدیده‌ای صرفاً خطی دانست، بلکه برای توصیف دستگاه عددنویسی لازم است که به نوع نگرش و بینش اقوام و ملل به هستی و مخصوصاً بنیان‌های اساطیری بینش هر ملت توجه شود. فارسی میانه نیز از این ره‌یافت مستثنی نیست و یکی از لازمه‌های مغفول پاسخگویی به ابهامات دستگاه عددنویسی فارسی میانه، همین توجه به نوع نگرش به هستی و مخصوصاً باورهای اساطیری ایرانیان است. در این مقاله، در ادامۀ تلاش‌هایی که تاکنون برای تدوین و توصیف دستگاه عددنویسی فارسی میانه شده ‌است، ملاحظاتی دیگر دربارۀ این دستگاه پیشنهاد می‌شود و پاسخ برخی از ابهامات در دستگاه عددنویسی فارسی میانه در خلال این ملاحظات به بحث گذاشته می‌شود. نیز برخی از بقایا و انعکاس‌های این دستگاه در زبان و خط فارسی نو پیگیری می‌شود که ازیک‌سو به تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه یاری می‌رساند و ازسوی دیگر، درک واژه‌ها و متون فارسی نو را تسهیل می‌کند. یافته‌های مقاله گویای ممکن‌بودن توصیف دستگاه‌وار عددنویسی فارسی میانه است و در این‌کار یاری‌گرفتن از بنیان‌های اساطیری اندیشۀ ایرانی راهگشا و دارای اهمیت است. این مقاله درنهایت مدعی تدوین دستگاه عددنویسی فارسی میانه نیست و ملاحظات و پیشنهادهایی برای تدوین این دستگاه ارائه داده است.

👈 دریافت متن کامل مقاله 👉

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚اَنَغران روز
اَنَغران روز، نام سی‌امین روز در ماه‌های ایرانی است. این روز به اَنَغران تعلق دارد که ایزد روشنایی بی‌کران است.
اَنَغران، به معنی فروغ بی‌پایان و روشنایی بی‌کرانۀ هُرمَزد است. او ایزدی است با خویش‌کاری‌های گوناگون. اَنَغران، روشنی‌بخش هستی است و آفرینش هرمزد را با فروغ بی‌پایان خویش، روشن و گرم و لبریز از آرامش می‌سازد. او همچنین همان گَرَزمان (گَروتَمان) دانسته می‌شود که کمابیش، معادل عرش اعلی است. هرمزد، آسمان را در پنج پایه آفرید: ستاره‌پایه، ماه‌پایه، خورشیدپایه، گروتمان و سپس سرای اَمشاسپندان. گروتمان، لایه‌ای از آسمان است که جنس آن، روشنایی بی‌کرانه است و آن، بالاترین طبقۀ بهشت و یک پایه پایین‌تر از سرای امشاسپندان است. روان مردمان، سه روز پس از مرگ و پس از گذر از پُل چینود و به ترازو نهاده شدن کارهایشان، به گروتمان راه می‌یابد.
در انغران روز، کشاورزی، بازرگانی، ویراستن موی و ناخن و زناشویی، نیک است و فرزند این روز، نامور می‌گردد.
#انغران
#گرزمان
#گروتمان
#امشاسپند
#چینود
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚زامیاد روز
زامیاد روز، نام روز بیست‌وهشتم در ماه‌های ایرانی است. این روز به ایزد زامیاد تعلق دارد که مینوی زمین و نگاهبان گیاه است.
زامیاد در زبان اوستایی و فارسی باستان زام‌داتَه zāmdāta، در پهلوی ساسانی زامیاد/ زام‌داد / زام‌یَزد (بسته به تفاوت املا و مکتب آوانویسی) و در فارسی نو، زامیاد است. جزء نخست واژۀ «زام‌داتَه»، زام zām، ایزدی است که مینوی زمین به شمار می‌رود. زام در زبان پهلوی به صورت زامیگ zāmīk صرف شده و در نهایت در فارسی نو به صورت زمی و زمین درآمده‌است. جزء دوم زام‌داتَه و زام‌داد/ زامیاد، بن فعل «داد» به معنی آفریدن است. زامیاد، مینوی زمین و ایزد مدبّر خرّمی و برکت زمین است و برای زندگان روی زمین، چونان مادری مهربان است که آغوش گرم خویش را که همان گسترۀ زمین است، به رویشان گشوده‌است و آنان را به خرّمی و برکت و مهربانی، می‌پرورد. زامیاد، فزایندۀ گیاهان است. او در این کار، با ایزدان اسپندارمذ و امرداد، همراه است. نیز او بر پل چینود با ایزد اَشتاد، روان مردمان را پذیره می‌شود و کارهایشان را به ترازو می‌نهد. در زامیاد روز، درخت کاشتن و بذر افشاندن و آباد کردن زمین، نیک است.
#زامیاد
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚 عطار نیشابوری و اساطیر ایرانی

بیست و پنجم فروردین‌ماه، روز بزرگداشت فریدالدین عطار نیشابوری است. دربارۀ بزرگی‌های عطار، سخن بسیار می‌توان گفت. یک بزرگی و بزرگواری وی، کوشیدنش برای زنده نگاه داشتن اساطیر ایرانی در قالب عرفان اسلامی است. نخستین فرمان‌روایی‌های ایرانی دورۀ اسلامی به ویژه سامانیان توانسته بودند از تلفیق و هم‌زیستی ایران و اسلام، کیمیایی تازه و روح‌بخش برای بشریت بسازند. با پایان یافتن روزگار کوتاه و خوش این فرمان‌روایی‌ها که شادروان امیرحسین خنجی، آن‌ روزگار را میان‌پردۀ ایرانی می‌نامد، فرمان‌روایی‌های غزنوی و سلجوقی به روی کار آمدند و کشتی‌بان را سیاستی دگر آمد‌. نتیجۀ سیاست تازه، ستیز با ایران‌ در ایران بود که یک نمونۀ آن، دشمنی با حماسه‌ها و اساطیر ایرانی بود. اما اندیشمندان ایرانی نیز بی‌کار ننشستند و هر یک به گونه‌ای چراغ ایران را روشن نگاه داشتند. در این میان عارفان، تعابیری تازه‌ از بن‌مایه‌های اساطیری و حماسی ایران پیش نهادند و سیمرغ، البرز، پیر مغان، جام جم، جام کیخسروی، بلبل زندخوان، آواز پهلوی و بسیاری از دیگر خاطرات تاریخ کهن ایران را در قالب عرفان اسلامی و فلسفۀ اشراقی، دوباره جان بخشیدند.
و عطار نیشابوری یکی از این بزرگان بزرگوار بود.

#عطار_نیشابوری
#اساطیر_ایرانی
#حماسه‌های_ایرانی
#عرفان_اسلامی
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

اَرد روز
اَرد روز، نام روز بیست‌وپنجم در ماه‌های ایرانی است. این روز به ایزد ارد تعلق دارد که نگاهبان نظم و راستی و فزایندۀ آسایش و دارایی و توانگری است.
اَرد در زبان اوستایی اَشَه aša، در فارسی باستان اَرتَه arta و در پهلوی ساسانی اَرد ard است. معنی این واژه در اوستا، خواسته و توانگری است و دست‌کم از روزگار هخامنشیان به سان ایزد راستی و درستی، ستایش می‌شده‌است. نام او در ریخت‌های گوناگون و با اشتقاق‌ها و ترکیب‌های فراوان، در همۀ تبارهای هندوایرانی حضور دارد و این نشانگر توجه ویژۀ آریاییان به نظم، راستی، درستی، توانگری و آسایش است. ارد روز، یادآور این آموزۀ ایرانی است که مردمان باید در گیتی برای تولید ثروت و کسب توانگری همراه با آسایش و آرامش درونی بکوشند. در این روز، شادی کردن و جامۀ نو بریدن و خریدن هرچه تازه باشد، نیک است و در این باره در اندرزنامه‌های ساسانی آمده‌است: «هرچیز نو بخر و اندر خانه بر». همچنین ارد روز، از روزهای فرخندۀ تاریخ مردمان ایرانی و بلکه مردمان جهان است و روزی بود که سرایش شاهنامه کامل شد «به ماه سفندارمذ، روز ارد».

#ارد
#ارته
#ارد_روز
#اشه
#ریتا
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚دین روز
دین روز، نام روز بیست‌وچهارم در ماه‌های ایرانی است. این روز به ایزد دین که راهنمای روان‌های مردمان است، تعلق دارد.
دین در زبان اوستایی، دَئِنَه daena، در پهلوی ساسانی دین dēn، در ارمنی den و در فارسی نو دین din است. دئنه از ریشۀ اوستایی dā و سنسکریت dhi به معنی دانستن، شناختن و اندیشیدن است. پس دین در نگاه هندوایرانیان، مجموعۀ دانش است. حکیم فردوسی نیز این دو را یکی می‌داند:
تو را دانش دین رهاند درست
در رستگاری ببایدت جست
ایزد دین در باور ایرانیان، راهنمای روان‌های مردمان است. او بر پل چینود به دیدار درگذشتگان می‌آید و نکوکاران را در جامه و چهره‌ای خوب، استقبال می‌کند و به سرای آواز و آرامش و زیبایی، به بهشت می‌برد و بدکاران را به دوزخ رهنمون می‌شود. به همین سبب، دین در پهنۀ گیتی نیز نام مجموعۀ دانش‌ها و آیین‌هایی است که مردمان را میان نیکی و بدی رهنمون می‌شود. با توجه به پیوند دین و دانش، دین را ایزد قلم نیز دانسته‌اند و در این روز، فرزند به آموزگار فرستادن، نیک است. واژۀ فارسی دین و واژۀ تازی دین، پیوند ریشه‌ای با هم ندارند و هیچ یک از دیگری گرفته‌نشده‌اند.
#دین
#دین‌روز
#ایزد_دین
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚باد روز
باد، نام روز بیست و دوم در ماه‌های ایرانی است. این روز به ایزد باد یا وای تعلق دارد.
باد در فارسی باستان، واتَ vāta و در فارسی میانه wāt / wād است. باد، همان ایزد وای در اوستا و متون سنسکریت انگاشته می‌شود. وای در دوران یگانه‌زیستی تبارهای هندوایرانی، خدایی توانمند با دو کنش نکوکاری و ویرانگری بوده و این به سبب کنش‌های دوگانۀ باد در گیتی است. این خدای خوف‌آور، در اوستا به ایزد باد تبدیل می‌شود که به‌سان ایزد مهر، جنگ‌آوری دلیر است و با گردونۀ زرّینش در آسمان‌ها می‌گردد و دشمنان را در هم می‌کوبد. او ابرهای باران‌زا را برای خرّمی گیتی به آسمان می‌آورد و ابرهای تیره را از روی خورشید پس می‌زند و گیتی را روشن می‌کند. او در فضای تهیِ میان فرمان‌روایی آسمانی هُرمَزد و جهان تاریک و زیرین اهریمن فرمان می‌راند. شاید دوگانگی کنش‌های ایزد باد، به سبب همین میانه ایستادن و تماسش با هر دو ساحت هرمزد و اهریمن باشد. صفت ایزد وای، «دیرندخدای» یا «دیرنگ‌خدای» است یعنی خدای با زندگی دراز. او زندگی‌بخش است و هم با مرگ همراه است و همان واپسین دمی است که مردمان می‌زنند و می‌میرند.
#باد
#ایزد_وای
#ایزد_باد
@iranshahr1353

Читать полностью…

ایران‌شهر (درباره‌ی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)

📚بهرام روز
بهرام، نام بیستمین روز در ماه‌های ایرانی و نام یکی از ایزدان نیرومند آریایی است که خویش‌کاری او پیروزگری و پاییدن پیمان و راستی است.
بهرام در زبان اوستایی، وِرِثرَغنَ (vərəthraγna)، در ارمنی باستان، وَهَگَن (vahagan)، در ارمنی نو، وَرام (varām)، در پهلوی ساسانی وَهرام (Wahrām) و در فارسی نو، بهرام است. صورت اوستایی و سنسکریت این نام، به معنی کُشندۀ وِریثرَه (vərəthra) / وریترَه (vritra) است و در هند، صفت ایزد ایندره بوده‌است. وریتره، اَژدهای سارق آب و عامل خشک‌سالی بوده و ایزدان هندوایرانی با کشتن او و سُنبیدن شکمش آب‌ها را آزاد می‌کردند. جزء دوم نام این ایزد یعنی γna در فارسی نو همان بن فعل «زن» است و معنی کلی نام این ایزد، زنندۀ وریتره و یا اَژدهازَن است.
بهرام، ایزد نیرومند همۀ آریاییان بوده‌است و در میان ارمنیان حتی خدای ملی بوده‌است. او ایزد پیکار و پیروزی است. یونانیان، بهرام را هرکول می‌دانستند و در نجوم، مریخ بدو منسوب است. بهرام، همکار ایزد مهر است و بر پیمان و راستی در زمین نظارت می‌کند و دشمنان را هرچه نیرومند هم باشند، درهم‌می‌شکند، اما در آشتی نیز کوشاست.
#بهرام
#ایندره
@iranshahr1353

Читать полностью…
Subscribe to a channel