تداوم وبلاگنویسی از سال ۱۳۸۳ در قالب تلگرام. تلاش برای تداوم سختترین و در عین حال لذتبخشترین کار عالم: امیدوار بودن و امید دادن
به جان دوست که غم، پرده بر شما ندَرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید ...
👤 حافظ
باز گردد عاقبت این در؟...بلی.
@happy_private_life
آرام برای آرام کردن ذهن و دل🍀🍃
سه تار: بابک ابراهیمخواه
پیانو: پیمان جوانمرد
تنظیم: محی نیکو
#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life
در این جا رنگ و رویتان را سرخ نگهدارید. غم خود را به مردم نشان ندهید. اگر آدم دردش را به غیر اهلش بگوید دوای آن دیر پیدا می شود. به کسی بگویید که خودش غمناک و غصه دار است. اگر غصه ای، حزنی، اندوهی، گرفتاری داشتی به هر کسی نگو؛ به اهلش بگو تا مشکل را برای تو سبک یا حل کند. اگر هم او نتوانست خدا حل می کند. چون به اهلش رجوع کردی. خدا داروی آن را برایت می رساند، داروی شفا.
🌺"یا من اسمه دواء و ذکره شفاء". اسم خدا دواست. شفا مال ذکر اوست. یعنی یادش کن. اسم او را بردن ذکر نیست. ذکر مال قلب است و اسم مربوط به لب.
💠حاج اسماعیل دولابی
@happy_private_life
یک انیمیشن دلنشین...
بر مبنای داستانی حقیقی.
@happy_private_life
کارهای آقای بندری و مجموعه پادکستهای بیپلاس اغلب شنیدنی و آموزنده هستند.
این یکی از اونهاست.
فرصت کردین این چند دقیقه رو گوش بدهید.
@happy_private_life
Soledad
🎼Jesse Cook
برای آرامش روح بعد از یک روز ناآرام...
@happy_private_life
#از_نواهای_آسمانی
▪️مست و خراب
▪️علیرضا قربانی و درصاف الحمدانی
آهنگساز و نوازنده تار: علی قمصری
نوازندهی کمانچه : سهراب پورناظری
☝☝
با من برنـــــو به دوش یاغی مشروطه خواه
عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه
بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟
با من تنهــــا تــــر از ستارخان ِ بــــی سپاه
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگار من شبیه کتـــــری چوپان سیاه
هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق
کنده ی پیر بلوطـــی سوخت نه یک مشت کاه
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیــخا را بیاندازد بــه چاه
آدمیزادست و عشق و دل بــه هر کاری زدن
آدم ست و سیب خوردن آدم ست و اشتباه
سوختم دیدم قدیمی ها چه زیبا گفته اند
"دانه ی فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه"
✍حامد عسکری
@happy_private_life
پرسیدم اینکه میگویند دائم الذکر باشید، یعنی چی؟ چه ذکری را بیشتر بگوییم؟
فرمود: ذکر یعنی یاد.
اینکه به رفیقت میگویي مشهد یادت بودم، تسبیح نگرفته بودی اسمش را صدا بزنی که، یعنی همه جا در نظرت بود.
دائم الذکر یعنی همه جا خدا در نظر و دلت باشد.
هر ذکری که به زبانت آمد همان ذکر خداست.
بگو:خدایا چقدر خوبی، چقدر خوبی، چقدر خوبی!
@happy_private_life
خیس شوید و بویش را حس کنید...
#از_نواهای_آسمانی
🌱ای بایزید بسطامی از خدا اجازه بگیر و یک بار دیگر به دنیا بیا،فرهنگ ایرانی هر چند به تو مشتاق نیست، اما به تو محتاج است.
نقل است که [بایزید] چون از مکه می آمد، به همدان رسید. تخم مُعَصفَر خریده بود. اندکی در خرقه بست و به بسطام آورد.
چون بازگشاد، موری چند در آن میان دید.
گفت: «ایشان را از جای خویش آواره کردم»
برخاست و ایشان را به همدان برد، و آن جا که خانه ایشان بود، بنهاد.
تا کسی در مقام التعظیم لأمر الله در غایت نبود، در عالَمِ الشَّفقَةُ علی خَلقِ الله بدین درجه نباشد.
مهم نیست که بایزید از مکه می آمد یا از هر شهر دیگری. مهم نیست که بایزید از همدان به بسطام می رفت یا از هر جایی به جای دیگری
مهم نیست که تخم گل معصفر خریده بود یا بذر گل زعفران یا چیز دیگری.
مهم این است که او دلتنگی و غربت مورچهای را می فهمید؛ آوارگی و بیخانمان شدنش را. مهم این است که نمیخواست مورچه ای راهش را گم کند. او خبر داشت که مورچه ها هم خانه دارند و خانوادهای.
بایزید فقط مورچه را به خانه اش برنگرداند او عشق را به انسان برگرداند و شفقت را به زندگی و خدا را به قلبها.
عرفان نظرآهاری
@happy_private_life
و گفت: محبت درست نشود مگر در میان دو تن که یکی دیگری را گوید ای من...
#جنید_بغدادی
#تذکره_الاولیاء
@happy_private_life
ای مانده زیر شش جهت
هم غم بخور، هم غم مخور
کان دانهها زیر زمین
یکروز نخلستان شود...
مولانا
@happy_private_life
بی تو مهتاب شبی باز...
ولش کن دیگر!
این منِ بیتو مگر کوچه خیابان بلد است؟
#یاسمن_کیوانمهر
اما واقعا مهتاب این دریاچه، با آن سکوت محض و همزمان عظمت قوی زیبا افسونگر است...
صدای موبایلتان را بالا ببرید
@happy_private_life
البته وی به درستی میدانست که چگونه کید عناصر بد اندیش را از خود دور کند. به سرعت «افسردگی درونی» را به «طمانینه بیرونی» مبدل میساخت. ناسازگار نبود... بیانصافهای روزگار ما، به سبب نظم و جدیت، افشار را از عاطفه، مهر و احساس تهی میدانستند و حال آنکه اینگونه نبود. باور داشت که هرچیز بهجای خود نیکوست. با بصیرت و نگاه نافذ و سکوت معنادار به جهان پیرامون مینگریست...اهل هیجان روزمره و گذرا نبود. «جریده روی» و «برکناری» را راه سلامت میدانست و به تداوم و پیوستگی میاندیشید...بی تکلف، هوشمند و واقعبین ایام را میگذراند. پست و بلند زمانه را به هیچ میگرفت. حتی نزدیکانش نمیدانستند که آیا او غم زمانه را میخورد یا خیر؟ چون اگر هم غم داشت، غم خود را با دوستان و اطرافیانش تقسیم نمیکرد. خاموش میماند و استوار و باصلابت با دایره قسمت کنار میآمد. ...معتقد بود «آنچه میماند کار است» و میپنداشت بقیه امور، باد هوا است.
اگرچه مثل و مانند او دیگر پیدا نخواهد شد، اما اگر کسی از نظم و انضباط آهنین افشار بهرهای ببرد، بخشی از راه وی را خواهد پیمود...او از غم روزگار به «کاردرمانی وکوه درمانی »میپرداخت...
توصیفی از شیوه زندگی زندهیاد ایرج افشار که به کار این روزهای پر از ملال و ابهام ما نیز میآید
چهار نشانه افراد بهشتی از زبان رسول خدا (ص):
صورتشان متبسم است،
زبانشان نرم است،
قلبشان مهربان است و
دستشان بخشنده.
@happy_private_life
دعای مکارمالاخلاق امام سجاد (ع) فرازهای بسیار زیبایی دارد.
همین یک چند خط آن، انگار ده کتاب مثبتاندیشی و رهاسازی و تصویرسازی از آنچه میخواهیم را عصارهگیری کرده:
بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا در گستردن سفره عدل، و فرو خوردن خشم، و خاموش کردن آتش فتنه، و جمع کردن پراکندگان، و اصلاح بین مردم، و آشکارنمودن کارهای خوب، و پوشاندن عیوب، و نرمخویی، و فروتنی، و خوشرفتاری، و وقار، و حسن معاشرت، و سبقتجویی به فضیلت، یاری فرما...
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست،
و مرا بر خیرخواهی کسی که با من نیرنگ کند توفیق ده،
و آن را که از من دوری کرده به خوبی پاداش دهم،
و به آن کس که محرومم ساخته بخشش کنم، و به آن که از من بریده بپیوندم،
و برخلاف آن که از من غیبت کرده از وی نیکو یاد کنم،
و خوبی را سپاسگزارم، و از بدی چشم بپوشم...
بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و فراخترین روزی را به وقت پیری نصیبم کن...
خداوندا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا از اسراف بازدار،
و روزیم را از تلف شدن نگاه دار،
و دارائیم را به وسیله برکت دادن افزون کن،
و مرا در انفاق از آن مال در امور خیر به راه هدایت رهبری فرما...
چقدر زیبا و بدون رودربایستی از خداوند، چیزهای خوب و اعلا خواستهاند.
@happy_private_life
توی روزهای ماه رمضون اگه خدا توفیق بده وقت خوبیه برای خواندن یا حتی تورق قرآن. بعضی از داستانهای قرآن رو شاید چون از بچگی برامون تعریف کردهاند یا توی درسهای مدرسه خواندهایم برامون عادی شده و راحت از کنارش رد میشیم. اما الان بعد از گذشت سال ها میشه وایساد و آرام و با تعمق مجدد به آنها گوش داد.
یکی از این داستانها که خیلی مورد علاقه منه، داستان مادر حضرت موسی است و مدیریت زیبا و آرام و روان و بینقصی که خداوند درخصوص وفا به قولش به مادر حضرت موسی انجام میده. اینکه همه بسیج میشن که همه پسرهای نوزاد رو به قتل برسونن تا اون منجیه بنیاسراییل کلا نابود بشه. بعد اینکه خدا به مادر حضرت موسی میگه بچهات را بذار توی یه سبد و روی آب نیل رهایش کن و قول میده بهت برمیگردونمش. توکل و اعتماد مادر حضرت موسی اینجا خودش یه نکته است. بعد سبد بچه میره نزدیک کاخ فرعون، یعنی خود قتلگاه! اما اونجا همسر یا خانواده فرعون این بچه رو میبینن و وساطت میکنن که توی قصر ازش نگهداری کنن. بعد که فرعون قبول میکنه،مشکل شیر دادن به بچه بوجود میآد. چون شیر هیچکسی رو قبول نمیکرده. بعد خواهر حضرت موسی می آد و میگه یه نفری رو میشناسم که میتونه دایگی این بچه رو بکنه و شیر بهش بده. بعد مادر حضرت موسی میآد و توی قصر فرعون به بچه خودش که قرار بوده سرش بریده بشه، کنار قاتل اصلی با آرامش ساکن میشه و به حضرت موسی شیر میده و کنارش میمونه. بعد این داستان خدا میفرماید که من به قولم وفا کردم.
...
بعد میشینی با خودت فکر میکنی که اگه خدا بخواد و صلاح بدونه با یه مدیریت شگفتانگیز کارها رو روبهراه میکنه. از اول تاریخ تا الان برای این رفتار خدا هزارها مثال میشه زد. توی زندگی خود ماها هم اگه دقیق نگاه کنیم خیلی از این اتفاقها افتاده و ما بعدها انگشت به دهان ماندهایم از جور شدن همه چیز و رخ دادن یه اتفاق خوب برا زندگیمون، شغلمون، روابطمون یا ...
آیا میشه این اتفاقها زیاد تکرار بشه؟ حتما. شک نکنیم. فرمولش شفاف کردن خواستمون،تقوا و حس خوب نزدیکشدن به خدا و صبر و رضاست. بعد فقط باید ایستاد و دید سیلاب الطاف الهی توی زندگیمان را☘️☘️
@happy_private_life
«اگر زندگانی روزانه شما در نظرتان حقیر مینماید تهمت ناچیزی بر آن نبندید. تهمت بر شماست که چندان شاعر نیستید تا جمال و جلال آنرا دریابید. پیش هنرآفرین هیچ چیز و هیچ جا ناچیز و سرسری نیست. اگر نیز در زندانی باشید که دیوارهای آن راه همه اصوات دنیا را بر شما بسته باشد، آیا باز دوران کودکی که ثروتی شاهوار و گرانبها و گنجینه یادهاست برای شما نمانده است؟ بکوشید تا تأثّرات این گذشتهی دور را از ته دریای فراموشی برآورید. شخصیت شما قوّت خواهد گرفت و خلوت شما چندان وسعت خواهد یافت که پناهگاه سپیدهدم بشود و غوغای بیرون هرگز در آن راه نیابد.»(ص۲۸)
«اگر در دامن طبیعت بیاویزید و آنچه را که در آن ساده و بیمقدارست و هیچکس بدانها توجهی ندارد و ناگهان بهنهایت بزرگ و عظیم میشود در نظر بگیرید، اگر مهر خود را بر هر چه هست بگسترید، اگر بفروتنی بکوشید تا با هر چه ناچیز مینماید آشنا شوید، آنگاه همه امور برای شما آسانتر خواهد شد و در نظرتان خوشآهنگتر و دوستانهتر جلوه خواهد کرد. شاید عقل شما به حیرت واپس بماند، اما دلتان بیدار میشود و در مییابد.»(ص۳۸)
«بکوشید که پرسشهای خود را دوست داشته باشید، مانند اطاقی دربسته یا کتابی که به زبانی بیگانه نوشته شده است. اصرار نکنید که هماکنون پاسخهایی را که هنوز وقت دریافتن آنها نرسیده بیابید، زیرا نمیتوانید آنها را بهکار ببرید و در آنها «زیست کنید» و نکته اصلی آنست که بتوان در همه چیز «زیست کرد»
اکنون همان در پرسشهای خود بهسر ببرید. شاید بدین طریق سرانجام روزی به پاسخها برسید.»(ص۳۸- ۳۹)
«کمترین کاری که در این راه از ما بر میآید آنست که پیش او پا نفشاریم، همچنانکه زمین، چون بهار میآید پیشش ایستادگی نمیکند.»(ص۵۲)
«غمی بد و خطرناک است که بر دیگران عرضه میشود تا آن را تسکین بدهند. اینها بیماریهایی است که درست درمان نشده و پس از زمانی سختتر از نخست عود میکند. اگر نظر ما از سر حدّ ادراک در میگذشت و از دایره گمان نیز پا فراتر میگذاشت شاید غم را گرمتر از شادی میپذیرفتیم. زیرا غم سحرگاه نوینی است که در آن نادیدهها به دیدار ما میآیند. عقل، رمیده و بیمناک، دم درمیکشد؛ همه چیز دور میشود؛ آرامشی عظیم دست میدهد و ناگهان «ناشناس» خاموش جلوهگر میشود.»(ص۶۵)
«چون به دوران کودکی خود رو کنید هر اندیشهای که در ذهن شما بگذرد نیکوست.»(ص۷۶)
🔹 چندنامه به شاعری جوان، راینر ماریا ریلکه، ترجمه پرویز خانلری، نشر معین
داشتم مطلبی را میخواندم، این نکته از آن به نظرم جالب آمد. با کمی تغییر و اضافه اینجا مینویسم:
یکی از نکات جالب در اندیشه ایرانیان باستان این بوده که آنها ذیفنون بودن و توانایی انجام چندکار با هم را بهنوعی، «دست کم گرفتن کار» و «شکلی از ناشکری » میپنداشتهاند.
به این عبارت از اوستا توجه کنید (یسنای ۱۱، پاره ۶):
اندر خانهاش دینیار، رزمیار و برزیگر زاییده نشوندِ بلکه در آن ویرانگران، نادانان و همهکارگان زاییده شوند.
در حقیقت آریاییها معتقد بودند که هرکسی برای مقام خاصی ساخته شده است. آنکس که اهل خرد است باید کار فکری و کشف حقیقت کند، آنکه شجاع است باید سرباز شود، آنکه اهل عمل است باید کشاورز شود یا تاجر و آنکس که اهل کار دست است باید فنیار (صنعتگر و ...) شود.
در نی زار
پرنده ای اندوهگین می خواند
گویی چیزی را به یاد آورده
که بهتر بود
فراموش کند.
تسورا یوکی
@happy_private_life
دیگه غصه نخوریا، باشه؟
ای سلیمان در میان زاغ و باز
حلم حق شو با همه مرغان بساز
مرغ جبری را زبان جبرگو
مرغ پربشکسته را از صبر گو...
مولانا
@happy_private_life
🔸مردم فکر می کنند اولیاء خدا روزی هزار رکعت نماز می خوانده اند که این طوری شدند. خیر؛ آنها فقط در اثر داشتن صفات عالیه به این جا رسیدند؛
🔹صفات عالیه انسان را ده فرسخ ده فرسخ جلو می اندازد. یک خشم فرو خوردن آدم را از هزار رکعت نماز زودتر به خدا می رساند، یک دل شاد کردن تو را خیلی زودتر می رساند، یک مادر خوشحال کردن زودتر می رساند. از اینجا باید شروع کنیم. اینجا را درست کن بعد هزار رکعت نماز خودش می آید، خودت مشتاق می شوی.
استاد فاطمینیا
@happy_private_life
ما مرّ ذكرك الا وابتسمتُ له
كأنك العيد و الباقون أيام...
هرگاه یاد تو از خاطرم گذشت لبخند زدم
گویی تو "عید"ی و بقیه "روزها"یند...
#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life
ای شادمانی یعقوب ز بازگشت یوسف؛
سری هم به ما بزن.
@happy_private_life
بعضی وقتها به خودم اجازه میدهم که حس خوبی داشته باشم، اما مراقبم. من در زلزدن به دستگیره کمد یا گوشسپردن به صدای باران در تاریکی اتاق، لحظات پر از آرامشی یافتهام. هرچه کمتر به چیزی نیازمند بودم، احساس بهتری داشتم.
بوکوفسکی
@happy_private_life
بدهم تکیه به تو؛
شانه شدن را بلدی؟
#علی_نیاکوئی
@happy_private_life