تداوم وبلاگنویسی از سال ۱۳۸۳ در قالب تلگرام. تلاش برای تداوم سختترین و در عین حال لذتبخشترین کار عالم: امیدوار بودن و امید دادن
🐞♥️🐜
دور نباش
در این دنیایِ کوچک!
در این آغوشِ دنج!
نزدیک تر باش،از روح به جان،
نزدیک تر باش،از جان به تن،
نزدیک تر باش،از تن به من!
تو...
خودِ من باش!
#حامد_نیازی
#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life
از عارفی دلی و خدایی سخن میگفت و اینکه قشنگ و از ته دل دعا کردن هم خودش هنری است...
میگفت ایشان قشنگ دعا میکنند. با توجه و سنگین و سفت.
بعد تعریف میکرد آخر جلسه که ایشان کمرشون درد گرفت و داشتند میرفتند، گفتم بنده را دعا کنید!
چشمانشان را بستند و درحالیکه درد چهرهشون را فشرده کرده بود، گفتند:
انشاالله خیر ببینی، خیر ببینی، خیر ببینی..شاید ده بار پانزده بار همینطور ادامه دادند خیر ببینی....
تا اشک من جاری نشد ادامه دادند و بعد رفتند..
گفتم حتما خیر میبینم! با دعای شما معلومه که من خیر میبینم.
دلگرم شدم واقعا!
برایم میگفت این خیلی مهم است که آدم اگر هیچ کاری از دستش برنمیاد، لااقل قشنگ دعا کند. طرف کمی آرام شود..
دعای زیبای این بانوی سالخورده هم همان بو و مزه را میدهد.
انگار ته دل گرم است که دعا تمام نشده، مستجاب شده...☘☘
که یک شبهایی باید زیادهروی کرد
در مستی روح،
در غم،
در دوست داشتن،
در هر آنچه که همیشه محتاط بودهای...
#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life
مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخورد و بخسبد و بخرد و بفروشد و در بازار در میان خلق ستد و داد کند و زن خواهد و با خلق در آمیزد
...
و یک لحظه از خدای غافل نباشد.
ابوسعید ابوالخیر
@happy_private_life
"همین روزها اتفاقات خوب خواهند افتاد، درست وسط همین روزمرِگیهایمان دلخوشیها راهشان را گُم خواهند کرد،
و اینبار به سمت ما روانه خواهند شد.
شبهایی که از خستگی شادی و لبخند روزهایمان میخوابیم،
و صبحهایی که با اشتیاق دلخوشیهای تازه بیدار میشویم
یکی از همین روزها، همهچیز خوب خواهد شد …"
آمین یا خدای لطیف
فیلم را چند ماه قبل در بهشت زهرا گرفتم. برای تسلیت عزیزی رفته بودم. و این تناقض زیبایی زندگی و زندهبودن و شوق مملو در این بازی دلنشین گنجشکها، ... یاداور حقیقت زندگی بود...
@happy_private_life
صحبت از ماندن یک عمر بماند به کنار
قدر نوشیدن یک چای بمانی کافیست
عشق شاید اشتباهی بین ما باشد ولی
گاهی حال ما را اشتباهی خوب کن
#نوای_زمینی_غیر_آسمانی
🐞🐜
@happy_private_life
بیا برایت چای بریزم
آرام بشی،
گرم بشی،
رها کنی اینهمه فکر را...
به کجا رسیدیم بعد از اینهمه نگرانی؟
بعد از اینهمه فکر...
بعد از اینهمه اضطراب و استرس برای آنچه شاید پیش آید...
آنچه پیش آمده و تمام شده...
بیا چای بریزم برایت...
نه نشد...
اول آن خطهای پیشانیات را باز کن...
صورتت را آرام کن...
چشمان زیبایت را مهربان کن...
رها کن خودت را...
حال بگذار ساز دلت کوک شود...
بگذار بشنوم نوای زیبای دلت را...
@happy_private_life
فوضی/ مغرم (دچار عشق)
❤️
#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life
- بزرگ شدی میخواهی چکاره شوی؟
+ مهربان
- هوم ... هیچچیز بزرگتر از مهربانی نیست...
بی هیچ حرف و حدیثی بالاتر از همه چیز قرار میگیره.
بخشی از دیالوگ موش کور و پسر.
انیمیشن زیبای پسرک، موش کور، روباه و اسب
میتوانید آنرا در این کانال دلنشین بیابید
@sedigh_63
(به تاریخ ۳۰ دسامبر بارگزاری شده است. عامدانه لینک مستقیم ندادم تا فرصتی کنید هنگام جستجو، نگاهی هم به محتواهای عالی آقای قطبی بیندازید)
@happy_private_life
برخی نواها، میروند ته دل،
ته جان،
از آنجا آشوب میکنند همهچیز را، به هم میزنند و بعد ...
به روی روح که میرسند، میبینی چشمانت خیس شده، دلت آتش گرفته، همهات بههم ریخته و ...
استادند در بردن ما با خود به جاهایی که برای هر فرد، جایی متفاوت و مختص به خود اوست...
#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life
در فراق عشق و محبت حقیقی، بدون رنگ و لعاب،
اولین چیزی که فراموش میشود خودمانیم...
آن خود لطیف،
مراقب،
زنده
و هشیار
که دلش وسعت پیدا کرده بود...
روحش بیکرانه شده بود،
راحت میبخشید،
توقعش متناسب بود،
اندوه را نیز جور دیگر میدید
و با تمام موجودات و اطرافش در صلح بهسر میبرد...
آن خودی که دنبال بهانه بود برای خوب بودن و ماندن...
همه چیز همان است... اما او دیگر او نبود.
متعالی شده بود...
خوش بحالش...
@happy_private_life
۱- اسفند، رفیقترین ماه است برای اردیبهشت... گاهی روزها، میپرد از روی فروردین و بویی از اردیبهشت را برایمان میآورد... بویی سحرآمیز، مدهوشکننده و باوقار...
۲- زمین سرمای زمستان را تحمل میکند، نه با رنج و نه الزاما با فکر و امید به آمدن بهار... بلکه آنرا بدون مقاومت و بمانند عادی و طبیعیترین اتفاق میپذیرد.
و این خیلی مهم است... این سبک زیبای طبیعت برای پذیرش، بدون غم از دست دادن آنچه تصور میشود خوب است...و بدون شادی بدست آوردن آنچه تصور میشود خوبست...
گرچه این خوب و بدها هم، تصورات ماست، تصوراتی که برای طبیعت و خدا، با لبخندی کنار میروند...
۳- دیشب داشتم به عبارت «ما بر سر سفره نشستهایم» فکر میکردم. اینکه وقتی مهمانیم و بر سر سفره میزبان، میدانیم هرگونه عجله، نگاه کردن به غذای دیگران، هول زدن برای گرفتن سهممان قبل از نوبتمان، دلهره از اینکه نکند به من نرسد و ... همگی بیجا هستند. ما بر سر سفرهایم و تنها کاری که باید بکنیم بودن است... مابقی در زمانش مقابلمان چیده خواهد شد...
۴- میگفت، یک سالک، نتیجهگرا نیست. او فقط در هر کاری که وارد میشود، تلاش میکند آن را بیعیبونقص به انجام رساند. و دقیقاً از این روست که هیچگاه افسوس نمیخورد و افسرده نمیشود. زیرا در آرزوی چیزی و جایی فرو نمیرود. او هر نتیجهای را که خداوند برای کارش رقم بزند، خیر میداند.
۵- اگر بپذیریم همه چیز همانجایی است که باید باشد،
خدا خودش به لطافت همهچیز را تنظیم میکند،
طبیعت بدون عجله و هرگونه پیشفرضی تسلیم است به آنچه هست...
آرام میگیریم...
درونمان و متصل به آن، بیرونمان و صورتمان و قلبمان و ذهنمان...
اگر هم دائم شک کردیم وضعیتی که من الان در آنم، خواست خداست و تقدیرم، یا حاصل رفتار و کردار خودم... میشود آرام گرفت و از خدا خواست خودش نور بتاباند... بر راهمان و اطرافمان و دلمان.
نمیدانم، اما شاید زمین با بهانه زمستان، بهار، اسفند، اردیبهشت، گرما، خشکسالی، سیل، خورشید، مهتاب، برکه، رود، زلزله، برگ، گربه، مورچه، کفشدوزک، انسان و ... در یک مکالمه بدون انقطاع و لذتبخش با خداوند است... و چون همین مکالمه هدف است و بالاترین لذت، برایش مهم نیست چه دارد رخ میدهد... او فقط هست و راضی، احتمالا خدا هم همینگونه نگاهش میکند،... راضی و با لبخند.
فکر کنم به ما آدمها که میرسد، شکل این گفتگو میشود دعا... و طلب خیر و نور و آگاهی...
گاهی که وجودمان را اندوهی فرا میگیرد، شاید یک روش مواجهه با آن، پذیرفتنش، در کنار خود نشاندنش و گفت و شنود آرام و با توجه و با ذهن خالی با آن است...
شاید مانند هرآنچه دوست داشتیم و رفتند، او نیز وقتی بفهمد دوستش داشتهایم، با آرامش بگذارد و برود...
🧿🐞
@happy_private_life
دستهای نجیب و
راههای عجیب و
کلیدهای غریبی در راه است...
میدانم...
میدانم ...
شمس لنگرودی
@happy_private_life
- تنها زندگی میکنی؟
- نه، یاد کسی همراهم است...
@happy_private_life
ترکیب زیبای موسیقی سنتی و عرفانی ایران و نوای کلیسایی مغرب زمین...
تیتراژ پایانی فیلم بدون قرار قبلی
#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life
هلّا وضعتِ یدك الصغيرة على قلبي
لكي تزول عنه الصحراء؟
نمیخواهی دست کوچکات را بر قلبم بنهی
تا صحرا از آن زائل شود؟-بسام حجار
خوشا به حال دل و روحت، جناب صالح اعلای عزیز... با آن دل عاشقت و آن محبوبم گفتن دلنشینت...
خوشا به حال دلت اسحاق انور عزیز. روحت غرق نور با این سوزناک خواندن دلنشینت...
خوشیاش افزون باد حال هر آنی که یک «آن» دارد همراهش...
جوشکون کارادِمیر (ترکیه)
حسام ناصری (ایران)
#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life
دلهایی که شاد میکنی،
میشه "عجب شانسی آوردمهایِ" زندگیت🌱
@happy_private_life
آن مرد
گریست... به شدت گریست...
#از_نواهای_آسمانی
@happy_private_life
سبز شود امسال همه روحتان
سال نو مبارک🍀💚🍃
@happy_private_life
صبح زود است. دارم میآیم به سمت دفترم.
برنامه تفسیر قرآن چهل ساله رادیو مثل همیشه بین شش و ربع تا شش و نیم در جریان است...
آیهای از قرآن را تفسیر میکند مجری گرمصدا.
درباره ظهار کردن است. رسمی که اعراب جاهلی داشتند و بر اساس آن اگر هنگام عصبانیت به زن خود ظهار میکردند (یعنی او را به منزله مادر خود خطاب میکردند) آن زن برای همیشه بر ایشان حرام میشد.
میگفت مردی پشیمان از ظهار کردن به همراه زن خود نزد پیامبر آمده بودند. پیامبر ابتدا مطابق با رسم و عرف، فرمودند که این زن بر تو حرام است (خود این نکته جالب بود که اسلام تلاش میکرد به آرامی وارد فضای جاهلی شود، نه بصورت کوبنده و انقلابی).
بعد زن ناراحت شد از این صحبت و گفت من به خدا شکایت میکنم...
و اینجا چقدر زیبا شد...
پیامبر خدا حرفی بزند، بعد تو کاری به آن نداشته باشی و بگویی من به خدا از این حکم شکایت میکنم...
بقیه داستان این بود که همان زمان بر پیامبر وحی شد و نه تنها این حکم جاهلی از میان رفت، بلکه جریمه و کفاره سختی هم برای گوینده تعیین شد. اما برای من آن بخش شهامت و آزادگی زن زیبا بود. اینکه نشان میداد فضای صحبت با پیامبر بگونهای نبوده که دیگر کسی جرات حرف زدن روی حرف ایشان را نداشته باشد (همان آیه من انسانی هستم همانند شماها که فقط فرقم آن است که به من وحی میشود) و دیگر آنکه آن زن شکایتش را برد پیش کسی که میدانست شنواست، مهربان است، علیم است، زیباست و از مادر به او مهربانتر است. نگفت حال که پیامبرش چیزی گفته من دیگر که باشم که حرفی بزنم... حرفش را زد، درد دلش را کرد، امید هم داشت به استجابتش... و مستجاب هم شد...
از خدا بخواهیم، مصرانه، با امید به استجابت...
در روایت از امام صادق علیه السلام منقول است که فرمودند:
آيا طولانى بودن بلا را از كوتاه بودن آن باز مىشناسيد؟ عرض كرديم:خير.
فرمودند: هرگاه به يكى از شما در بلا و گرفتارى، دعا كردن الهام شد، بدانيد كه بلا كوتاه است و به زودى رفع مىشود.
منبع: کتاب مکارم الاخلاق
چه میدانیم؟ شاید دلش برای شنیدن صدای واقعی و از دل برآمدهمان تنگ شده؟ و چه میدانیم؟... شاید بعد از آن، قره العین و روشنی چشم (آنگونه که در سوره سجده/ آیه ۱۷ وعده داده) برایمان کنار گذاشته...
ما به تاسی از پیامبر رحمت که فرمودند تفالوا بالخیر، تجدوه (همواره فال نیک بزنید تا همان را هم بیابید)، به خدای گمان نیکو میبریم و تفال خیر میزنیم.
منتظر هم میمانیم و جایی نمیرویم تا مستجابمان کند و چشمانمان را روشن و دلمان را مطمئن و آرام...
🤍🎋
@happy_private_life
یک سالک مراقب کلامش هست زیرا نیک میداند چه بسا آسمان از همان کلمات بر او حکم کند.
به کلماتمان هشیار باشیم که بسیاری با کلمات خویش، سرنوشتهای سختتر و پیچیدهتری برای خود رقم زدهاند!
خبری قدسی و شگفت نقل شده بدین مضمون، که آن کلمهای که از یعقوب(ع) صادر شد؛ "میترسم گرگ او را بخورد"! به واقع دردسرساز هم خودش و هم یوسف شد!
چه او میتوانست کلمات بهتری بکار گیرد و به جای کلمات "گرگ" و "خوردن"، یوسف را به ظلّ حفاظت خداوند بسپارد!
برداشتی از کانال دلنشین خودشناسی
@happy_private_life
آنقدر به رهگذری که شبیه تو بود نگاه کردم،
گمان کرد دوستش دارم...
@happy_private_life
با فنجانی چای، قهوه حتی نیم لیوانی آب هم میتوان مست شد...
اگر آنی که باید، باشد...
☕❤️
و گفت: محبت درست نشود مگر در میان دو تن ... که یکی دیگری را گوید ای من...
❤️
ذکر جنید_بغدادی
تذکره_الاولیاء
@happy_private_life
«عیسی (ع) بسیار خندیدی... یحیی (ع) بسیار گریستی.
یحیی به عیسی گفت که: تو از مکرهای دقیقِ حق، قوی ایمن شدهای که چنین میخندی!
عیسی گفت: تو از عنایتها و لطفهای دقیقِ لطیفِ غریبِ حق، قوی غافل شدی که چندین میگریی!
... اکنون تو خود را میآزما که از گریه و خنده،
از صوم و نماز،
و از خلوت و جمعیّت و غیره،
تو را کدام نافعتر است و احوالِ تو به کدام طریق راستتر میشود و ترقّیت افزونتر..،
همان کار را پیش گیر.»
(شرح فیه ما فیه، کریم زمانی، ص۱۵۴)
@happy_private_life
«إلّا مَن أتی الله بِقلَبٍ سَليمٍ (۲۶:۸۹)»
خطاب این آیه را میتوانیم دل خویش بخوانیم. یعنی روز دیدار دوست باید دلمان را پاک و راست به دوست بازگردانیم و این هنر ما خواهد بود. نگاه داشتن دل خویش از آلودگی زمان و جهان...
و میتوانیم آن را دل دیگری بخوانیم. آن کسی هنر کرده که بتواند دل دیگری را بیآسیب تا پیشگاه دوست برساند. شاید رساندن بیآسیب یک دل، همه هنری است که او از ما میخواهد؛ آنچه اگر نباشد دیگر هیچ چیز به کار نمیآید.
@quranicfragments
اگر اینگونه باشد...فکر کنیم چگونه باید دل دیگری را سالم به مقصد رساند؟
@happy_private_life
این آهنگ...
انگار صدای دیلینگ دیلینگ ورود اشعههای امید است...
به روحت
به جانت
در آغوشت میگیرد مهربانانه. گرم میکند، نوک انگشتان پا و دست و بعد ... قلبت را... 🐞🌞
#از_نواهای_آسمانی