gord_afarid | Неотсортированное

Telegram-канал gord_afarid - مجله گُردآفرید

1004

کجا نام او بود گردآفرید زمانه ز مادر چنین ناورید

Подписаться на канал

مجله گُردآفرید

قسمت دوم:

اما نیکفر نمی تواند خود را از چنگ گذشته و ایدیولوژی گذشته خود رها کند. برای درک این اسارت بازخوانی «کد» های او اهمیت دارد. برخی روشنفکران مارکسیست ما و از جمله نیکفر از آنجا که بر اهمیت یافتن دمکراسی و حقوق بشر در جامعه ایران و بقیه دنیا آگاهی دارند به جای استفاده از کلمات و مفاهیم سنتی فرهنگ مارکسیستی مانند دیکتاتوری پرولتاریا و نابود کردن نظام سرمایه داری و مالکیت خصوصی از «عدالت و برابری» سخن می گویند. از سوی دیگر چون از نیرو و محبوبیت مبارزات زنان ایران برای حقوق برابر آگاهند برابری موردنظر خود را گاه پشت برابری حقوق زن و مرد پنهان می کنند. ولی «برابری» مورد نظر آنها چیزی بیشتر از برابری حقوقی و جنسیتی ست. تا زمانی که نیکفر و امثال او درباره چهارچوب مالکیت خصوصی و نظام سرمایه داری به روشنی سخن نگفته اند و بصورت فانتزی و غیرتاریخی دمکراسی و حقوق بشر را از بستر اقتصادی آن یعنی سرمایه داری جدا می کنند صحبت درباره «عدالت و برابری» را باید «کدی» برای همان نسخه های کهنه شوروی و دولت مرکزی نیرومند دانست. مشکل اصلی این اعتقاد نیز انجاست که غلبه بر هژمونی ملایان را تنها در گرو پیروزی نسخه های شکست خورده بلوک شرق می داند. آنها از تنفر جامعه از ملایان آگاهند و قصد دارند آن را به اهداف ایدیولوژیک خود قلمه بزنند. نسخه نیکفر با «دین» و نه آخوند سر و کار دارد. جراحی دین از جامعه یعنی نسخه پیچیده شده بوسیله نیکفر را قدرتی که در متن او نامریی باقی می ماند محقق می کند. این قدرت همان دولت و کمیته مرکزی قدیم است که شرحش با کلمات گذشته جذابیت خود را از دست داده است. به راه حل های او دقت کنید: حذف پنداشت دین رسمی در همه‌ی شکل‌های بُروز آن، جدایی شخصانی و نهادی و مضمونی دین و دولت، منع دخالت نهادهای دینی در آموزش عمومی و در رسانه‌های دولتی، ملی کردن موقوفه‌ها و بردن همه‌ی مؤسسه‌های دینی زیر شمول حسابرسی و مالیات‌ستانی عمومی.»
چه کسی قرارست «پنداشت دین رسمی در همه شکل های بروز آن» را حذف کند؟ چه کسی قرارست نهاد های دینی را در آموزش عمومی و رسانه های دولتی منع کند؟
جواب همه این سوالات «دولت» است و تازه نیکفر برای این دولت «رسانه ها»یی هم درنظر گرفته است. درحالیکه این امر که دولت آینده ایران حق مالکیت رسانه ای نداشته باشد دیگر نه یک خواسته تفننی بلکه یک ضرورت تاریخی ست. دوستان چپ طرفدار «ملی شدن» بهتر است از «ملی کردن رسانه ها» آغاز کنند. این خواسته ساده یعنی دولت مالک رسانه نباشد. دولت آینده و قدرقدرت نیکفر هم «رسانه های» خودش را دارد و هم قادرست دخالت نهاد های دینی در این رسانه ها را منع کند. تجربه نشان داده است دولتی که قادرست رسانه ها را از دخالت دین پاک کند از دخالت افکار مخالف خود نیز پاک می کند.
استراتژی سکولاریزاسیون نیکفر متکی بر سه پایه حفظ آخوند، محدود کردن دین و فربه ساختن قدرت دولت است. مفهوم «ملی کردن» در فرهنگ سیاسی ما خیلی جذاب است چون با اسطوره سیاسی معاصر مصدق و ملی شدن صنعت نفت گره خورده است. اما هر وقت کسی با شما از «ملی کردن» سخن می گوید باید سوال کنید در نتیجه این «ملی» شدن چه کسی کنترل نهاد ملی شده را در دست می گیرد؟ روشن کردن مرز بین «ملی شدن» و «دولتی شدن» در کشوری که دولت مرکزی نفتی آخوندیزه شده پنجاه سال حکومت کرده باید کنجکاوی بیشتری برانگیزد.
استراتژی نیکفر در مقابله با هژمونی آخوند در جامعه براساس محدود کردن دین در سطح جامعه مدنی ست. این استراتژی را شوروی و کشورهای کمونیستی در گذشته نزدیک به نیم قرن تجربه کردند و مفتضحانه شکست خوردند. نیاز جامعه انسانی به دین واقعیتی است که علیرغم شکست الگوهای کمونیستی برای برخی روشنفکران کمونیست ما پذیرشش دشوار است.
پاشنه آشیل هژمونی آخوندی در ایران آیین بهایی ست. ارتباط نهضت بابی و پدیدار شدن رهبران آیین بهایی در جامعه ایران با انقلاب مشروطه و ضعیف شدن اخوندها مهم و انکارناپذیرست. پیشگامان مشروطه و کمونیسم در ایران بر این ارتباط واقف بودند. در کتاب (علم روح) ارانی بر این ارتباط تاکید دارد. بسیاری از رهبران فکری جنبش مشروطه با بهاییان نزدیک بودند. آیین بهایی برخلاف اسلام ایرانی سکولار نیست و آگاهانه بین خود و دنیای سکولار مرز می کشد. آیین بهایی از نظر تاریخی مهم ترین عامل تضعیف قدرت آخوند و به همین علت هدف خشونت و سرکوب بی حد و حساب آن بوده است. یکی از پایه های مهم استراتژی سکولاریسم ایرانی می تواند امن ساختن جامعه برای ادیان بهایی و مسیحی و گسترده کردن آنها باشد. ممنوع کردن دین در صحنه آموزش عمومی و همزمان با آن حفظ آخوند و به قول نیکفر به آخوند یک فرصت بزرگ تاریخی دادن هیچ فایده خاصی جز بنیاد نهادن فاجعه بزرگ آینده ندارد.
علیرغم اعتقاد برخی از روشنفکران مارکسیست ما تاریخ نشان داده ممنوع کردن ادیان نتیجه معکوس می دهد.


پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

25 شهریور نزدیک است.
هر اتفاقی که بیفتد، فراموش نکنید که این آخر و پایان مبارزه علیه رژیم فاسد جمهوری اسلامی و تفکر ارتجاع سرخ‌و‌سیاه نیست. مبارزه ادامه خواهد داشت.

پاینده ایران
جاوید شاه


ما ملت کبیریم / ایران رو پس می‌گیریم

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

«رضاشاه قهرمان آرمان‌ها و آزوهای مشروطه‌خواهان»

تاریخ، سیاست و فرهنگ ایران مانند هر کشور دیگر دارای فرازها و فرودها و ایرادها و مشکل‌هایی است و جای نقد و بررسیدن دارد. زمانی که پیشینه و تاریخ ملت طولانی باشد و اسیر عنصرهای بیگانه باشد اشتباه‌ها و ایرادها  بیشتر می‌شود. بنابراین طبیعی است که با بروز هر پدیده نوینی مشکلات بیشتر باشد.
هم باید ایرادها را دید و هم باید دستاوردهای مثبت را دید. تمام نو اندیشان دوران مشروطه را که نگاه کنيم دغدغه اساسی‌شان مسئله ملت، ايجاد دولت ملی میهنی و ارائه يک تعريف اساسی از ايران در معنای جديد آن است.
جنبش مشروطه ممکن است نتوانسته باشد به برخی از خواست‌هایش دست یافته باشد، اما استمرار این خواست‌ها هنوز در جریان است.  جامعه فعلی ما همچنان حاصل تحولات و زیست در  مشروطیت است. نواندیشان دوران مشروطيت و رضاشاه در پی نوسازی و مهندسی اجتماعی بودند، اما این مسئله را ما در عصر محمد رضاشاه نمی‌بینیم زیرا نو‌اندیشی وجود نداشت، کژاندیشان به اصطلاح در واژه روشنفکر، در پی ویرانی و سرنگونی بودند زیرا احزاب و ایدئولوژی‌های بعد از مشروطیّت (اسلامی و  مارکسیست_ لنینیستی) عموماً در پی انقلاب و کسب قدرت سیاسی بودند. آراء و عقايد آنان متکی بر اندیشه‌های لنين و ماركس و مائو و چه‌گوارا  بود. به همین جهت این احزاب و ایدئولوژی‌ها در ذات خویش حامل یا مُروّج خشونت و خونریزی و کشتار بودند. نفوذ اندیشه‌های انقلابیون روسی و خصوصاً پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه و تأثیر آن بر چپ‌اندیشان ایرانی، خشونت را به ابزاری لازم در نزد باصطلاح روشنفکران و مبارزان ایرانی بدل ساخت. همین‌ مرتجعین سرخ و سیاه از دهه سی تا به حال سعی در سیاه‌نمایی محض از دوران «پهلوی» دارند حال اینکه بسیاری از آرمان‌ها و آرزوهای مشروطه‌خواهان در دوران رضا شاه بدست آمد. برقراری یک حکومت مرکزی نیرومند و مترقی که از زمان میرزا تقی‌خان امیرکبیر، یعنی بیش از هفتاد سال پیش از رضاشاه جزء آرزوها و اهداف بود. آموزش و پرورش نوین، در حقیقت یکی از مهمترین اهداف مشروطه‌خواهانی چون «مرحوم حاج میرزا حسن رشدیه»، «مرحوم آشتیانی» و دیگران شمرده می‌شد، که به علت مشکلات عدیده محقق نشد. در سال ١٩٣٤/١٣١٣ فرمان تاسيس دانشگاه تهران صادر شد. تعداد دانشجويان آموزش عالی از ٦٠٠ نفر به ٣٣٠٠ نفر رسيد و در سال ١٩٣٦/١٣١٥ آموزش بزرگ‏سالان (اكابر) به راه افتاد. در زمان قاجار دادگاه‏‌های ايران به صورت محاكم شرع و در دست علمای دينی (آخوندها) بود و ايران اجازه نداشت شهروندان خارجی را محاكمه كند و كاپيتولاسيون برقرار بود. در زمان رضا شاه يكي از مهم‏ترين كارهای تيمورتاش طرح لغو كاپيتولاسيون بود. در سال ١٩٢٧/١٣٠٦ علی‌اكبر داور وزير دادگستری شد و پس از ايجاد دادگاه‏های نوين (مدرن)، كاپيتولاسيون را لغو كرد.

توسعه راه و راه آهن سراسری کشیدن راه آهن که از دیرباز یکی از آرزوهای ایرانیان بود، از جمله «حاج میرزاحسین خان سپهسالار»، صدراعظم اصلاح طلب ناصرالدین شاه در دهه ۱۸۸۰، یعنی نزدیک به ۵۰ سال قبل از رضاشاه به صورت خیلی جدی احداث راه آهن را پیگیری می‌کرد و این آرزوی مشروطه‌خواهان در دوران رضا شاه از رویا به واقعیت تبدیل شد.
ایجاد ارتش مدرن هم در زمان عباس میرزا، یعنی یکصد سال قبل از رضاشاه، مطرح شد و از جمله نخستین اقدامات آن شاهزاده در جهت تاسیس ارتش مدرن بود که در دوران رضا شاه و پس از اجباری شدن خدمت سربازی و تشكيل ارتش منظم و نوين، نيروهاي ارتش از ٤٠ هزار نفر در سال ١٩٢١/١٣٠٠ به ١٢٧ هزار نفر در سال ١٩٤١/١٣٢٠ رسيد و مدرن شدن ارتش عملی و در دوران محمدرضا شاه به اوج خود رسید.
پایه‌های دولت مدرن و اقتصاد نوین هم در دوره‌ی رضاشاه و محمدرضا ساخته و گسترش پیدا کرد، از خواست‌های بنیادین مشروطه‌خواهان بود. حجابی که رضاشاه از سرِ زنان برداشت نیز از خواسته‌های جنبش مشروطه بود. بهار میرزاده‌ی عشقی و ایرج میرزا و ... از شاعران مشروطه‌خواه هستند که حجاب را مایه‌ی بدبختی زن ایرانی می‌دانستند و خواهان مشارکت زن ایرانی در توسعه جامعه بودند.
انجمن‌های زنان از دوران مشروطه کوشش متمرکز بر حضور بانوان در جامعه را آغاز کردند و برداشتن حجاب یکی از خواست‌های مهم آنان بود که رضاشاه آنرا عملی کرد.

#مشروطه
#رضاشاه

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

گرم بیایی و پرسی چه بردی اندر خاک
ز خاک نعره برآرام که آرزوی تو را


بیدل

#پادشه_خوبان

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

دهش در نهاد پادشاهی ایران

نهاد پادشاهی ایرانی پادشاهی با ویژگی‌ «فیلسوف-شاه»(philosopher-king)

قسمت اول؛

کتاب فلسفه‌ی سیاسی افلاتون به نام‌های «جمهور»، «جمهوری» یا «جمهوریت» ترجمه شده است. نام کتاب به زبان یونانی πολιτεία (Politeia) است که ترجمه‌ی آن همتای «شهرداری» یا «کشورداری» است‌. شاید معنای دیگر آن «حقوق شهروندان» باشد. سیسرون نویسنده و سیاستمدار نامدار رومی این کتاب را به لاتین ترجمه کرد و نام آن را Res Publica یعنی «چیزهای همگانی» گذاشت. سپس در زبان‌های فرانسوی و انگلیسی به صورت Republic درآمد. در دفتر هشتم گفته می‌شود که انسان توسط قدرت فاسد می‌‌شود و اشکالی از حکومت‌هایی که در آن فساد افزاینده است را اینگونه نام برده است.
۱- «سربازسالاری» (timocracy یا timarchy مانند حکومت اسپارتا)
۲-اندک‌سالاری (oligarchy)
۳-مردم‌سالاری (democracy)
۴-حکومت ستمگری یا استبدادی(tyrany).
«تیموکراسی, الیگارشی,دموکراسی,استبداد»

در دفتر نهم این کتاب، بهترین ساختار سیاسی اداره امور را در راس بودن «شاه فرزانه »یا «فیلسوف-شاه»(philosopher-king) می‌داند، که بر  مردم و کشور فرمانروایی کند. یعنی از نظر افلاتون بهترین نهاد سیاسی، «پادشاهی فرزانگان»  یا شایسته سالاری است نه آنچه که «مردم‌سالاری» از نوع یونانی خوانده می‌شود. شهاب‌الدین سهروردی، فیلسوف بزرگ ایرانی، نیز به فرمانروایی فرزانگان یا همان «فرزانه-شاه» باور داشت. به نظر افلاتون در «مردم‌سالاری» هر کسی تنها به سود خویش می‌اندیشد و در نهایت به خودکامگی می‌رسد، زیرا در «مردم‌سالاری» در واقع همه‌ی مردم در حکومت نقش ندارند و شخص نخست تنها نماینده بخشی از مردم و پشتیبانان آن تنها به فکر اهداف خود هستند.
به نظر نتیجه‌گیری غیر مستقیم افلاتون و اندیشمندان یونانی الگوی ایران هخامنشی و پادشاهی کورش و داریوش بود. افلاتون فساد «مردم‌سالاری» یونانی را در دیدگان خود داشته و با آن مخالف بود. گزنفون شاگرد و دوست سقراط و از هم نسلان و دوستان افلاتون بوده است، در کتاب «کورش‌نامه» از کورش به عنوان پادشاهی آرمانی یاد کرده است. گزنفون در کتاب‌های دیگرش یعنی «سردار سواره‌نظام» و «درباره‌ی سوار سوارکاری» به یونانیان پیشنهاد می‌کند که از دستاوردهای نظامی و ارتشی ایرانیان تقلید کنند. دکتر استفان پانوسی، ایران‌شناس و استاد پیشین دانشگاه تهران، درباره‌ی تاثیر فرهنگ و فلسفه‌ی ایرانی بر افلاتون، کتابی نوشته است به نام «تاثیر فرهنگ و جهان‌بینی ایرانی بر افلاطون». افلاتون، گزنفون و سقراط هر سه در دوران شاهنشاهی اردشیر یکم (پسر خشیارشا) زیسته‌اند.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

«داد برابر با قانون در نهاد پادشاهی ایرانی»

قسمت اول؛

سیسرون سیاست‌مدار و فیلسوف معروف روم معتقد است که اساس حکومت دموکراسی، آزادی است و بنیان دولت اشرافی، خردمندی است و ارتباط پادشاهی با افراد و فرمانبرداران با عشق و علاقه و داد ( قانون) برای یک هدف بزرگ‌تر( کشور) است که آنان را به پادشاه وابسته می‌کند. او پادشاهی را یک نیروی یگانه و برتر چون عقل در یک بدن می‌دانست. در قدیم‌الایام هندی‌ها می‌اندیشیدند که يک قدرت برتر، تمامی قدرت‌های دیگر را در پرتو خود فرو می‌کاهد و به آن نظم و‌ هماهنگی می‌بخشد. به گمان آن‌ها، در غیبت یک قدرت برتر، نیرومندان، ناتوان‌ها را می‌کوبند و از میان برمی‌دارند و پذیرش رژیم پادشاهی در نظر هندی‌ها یعنی تنازع بقا. نهاد پادشاهی در ایران نیز چون رابطه پدر و فرزند بوده است. نظام پادشاهی در ایران با توجه به ساز و کار و ویژگی‌های آن و مشخص کردن اندازه‌های پسندیده فرمانروایی، کمال‌گرا است و می‌گوید پادشاهی و سلطه نباید مطلق باشد و اینچنین است که نهاد پادشاهی در تاریخ خود در یک بستر داد( قانون) و‌ دهش قرار داشت. سلطنت محدود نیز نقش تعديل کننده‌ی قدرت‌های دیگر را برای حصول آرامش و توازن در جامعه ایفا می‌کرد.
عنصرالمعالی کیکاووس در قابوسنامه، کتاب‌هایی چون کارنامه‌های اردشیر بابکان و انوشیروان را در نظر داشته و در باب چهل‌ودوم، شش ویژگی نهاد پادشاهی ایران را به این قرار نام برده است:
«داد( قانون)، دهش، حفاظ، هیبت، آهستگی و راستگویی.»
بزرگترین و چشم‌گیرترین ویژگی نهاد پادشاهی ایرانی، «داد» به معنای قانون است. البته که داد در نظر ما با کمی کژتابی در مفهوم «عدل» نیز به کار می‌رود و هم برداشت داد در نهاد پادشاهی معیاری بود برای اندازه‌گیری و شناخت درست از نادرست که بی گفتگو بسیاری از پادشاهان ایرانی خود مجری دادرسی بودند. به‌ویژه در ارتباط با فرمانبرداران می‌کوشیدند اندازه این معیارها را پاسداری کنند.


پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

ادامه‌ی بحث؛

اما یکی دیگر از وجوهی که این افراد روی آن دست می‌گذارند ملی‌گرایی(nationalism) و مسئله ملی(national question) است. چنان می‌پندارند که ناسیونالیسم امری‌ست صرفا متعلق به راست‌گرایان و چپ‌ها راجع به این مسئله موضعی منفی دارند. این مسئله از عدم شناخت دقیق چپ و تاریخ سوسیالیست‌ها می آید.
در روسیه، لنین و رفیق‌هایش برای مبارزه با حکومت تزاری دست به دامن اقوام و گروه‌های حتی مذهبی روسیه شده بودند. آن‌ها با تاکید بر حقوق اقلیت‌های قومی اصطلاح ملیت‌ها را برایشان صرف می‌کردند. حتی استالین در ۱۹۱۳ مقاله‌ای تحت عنوان «مارکسیسم و مسئله ملی» می‌نویسد و بر ملت‌ها و ملت‌سازی‌ها تاکید و از آن‌ها حمایت می‌کند. البته این مسئله بیشتر ابزاری برای جنگ با روسیه تزاری بود و بعد از به‌نتیجه رسیدن کودتای اکتبر، دچار تحولات ریز و درشتی شد. این مسئله دامن ما ایرانیان را نیز گرفت چرا که این اصطلاح ملیت‌ها به‌توسط حزب کمونیست ایران به کشور وارد شد و صدمات جبران‌ناپذیری را به جامعه ما زد. در آلمان نیز اتفاقات شبیه به قبل رقم می‌خورد. بعد از شکست ویلهلم در جنگ جهانی اول؛ سوسیالیست هایی مانند شایدمن تلاش‌های زیادی برای تاسیس جمهوری آلمان کردند و موفق شدند که با الگوبرداری از تاسیس جمهوری در فرانسه و همچنین ساختار تشکیل دولت که بر پایه‌ی مدل و خوانش فرانسوی از مفهوم ملت/مسئله ملی بود، یک دولت ایجاد کنند که ترکش‌های آن سال‌ها گریبان آلمان را گرفت. آن جمهوری زمینه‌ساز به قدرت رسیدن هیتلر و تفکر ناسیونال‌سوسیالیسم شد که در راستای دولت‌سازی، مردم را بر اساس هویت نژادی دسته‌بندی می‌کردند. که مجدد یک ابزار برای آن‌چه که می‌خواستند بود دقیقا به‌مانند مواجهه بلشویک‌ها با مسئله ملی. در ایتالیا نیز فاشیسم در مواجهه با مردم آن‌ها را بر طبق آرای تئوریسین‌هایی چون جنتیله و خود موسولینی، با هویت ملی دسته‌بندی می‌کرد. البته ریشه این مسئله را باید در جلسات مارکس و دوستانش در انجمن بین‌المللی کارگران بررسی کرد که در آینده مفصل به آن می‌پردازیم.
همانطور که مشاهده کردید
فاشیسم، نازیسم و کمونیسم از مسئله ملی بعنوان ابزار و روشی برای به‌نتیجه رساندن آرا و تفکرات‌شان و همچنین تاسیس دولت بهره برده‌اند.
برای شما سوال پیش نمی‌آید که چگونه می‌شود چپ نو در مواجهه با دولت و مسئله ملی، این‌گونه شبیه به فاشیسم باشد و تئوری تجزیه، تقسیم و شکستن کشورهایی را بدهد که ریشه‌ی تاریخی و خاستگاه شهروندی دارند؟! چرا همه‌‌شان افراد را بر اساس هویت قومیتی که آن را هم تحت تاثیر آرای افرادی چون لنین و استالین «ملیت‌ها» می‌نامند، تقسیم بندی می‌کنند؟ مگر در ایتالیا و دوره‌ی موسولینی همین نبود؟! مگر تقسیم‌بندی هیتلر و ناسیونال‌سوسیالیست‌ها به همین شکل نبود؟!
پاسخ واضح است. این تشابه از جایی می‌آید  که هر سه یک ریشه و منشا دارند و چپ نو از همه‌ی آن‌ها بهره برده است. آن‌ها فقط در معدود روش‌هایی -به‌مانند هر حکومتی- با هم متفاوت هستند. همه‌ی آن‌ها ایده‌هایی‌اند جمع‌گرا که هدف اصلی‌شان ملغی نهادهای تراداد، گسترش دولت، خنثی کردن بخش خصوصی و سرکوب و کنترل افکار و اعمال مردم است آن‌هم به روش‌های گوناگون به مانند فشار و برچسب زدن. از یاد نبریم آلمانی که امروز بعنوان واحد دارای سوسیال‌دموکراسی شناخته می‌شود با عقبگرد از آرمان‌های سوسیالیست‌هایی چون هیتلر و دیگران و تن دادن به پایه‌های لیبرالیسم و به قول دوستان چپ‌مان: «امپریالیسم آمریکا» به اینجا رسید. آن‌هم از دل تاریک‌خانه‌ای که هیتلر و ناسیونال‌سوسیال‌ها برایشان باقی گذاشته بودند.
این اشتباه علمی که نازیسم را یک ایده‌ی راست معرفی می‌کنند آن‌هم با معیارهای امروز که راست را می‌شناسیم از جایی می‌آید که جناح راست رومانتیسیسم آلمانی را به لیبرالیسم و محافظه‌کاری تعبیر می‌کنند. همانگونه که دکتر موقن می‌گوید؛
مارکسیسم بر آمده از سنت رومانتیسیم آلمانی است و نازیسم هم بر آمده از سنت رومانتیسیسم آلمانی است. با این تفاوت که کمونیسم جناح چپ رومانتیسیسم و نازیسم جناح راست رومانتیسیسم است.
همان رومانتیسیسمی که از دیدگاه میشل لووی بیان‌کننده‌ی عصیان بر علیه تمدن مدرنی است که توسط سرمایه‌داری بنا گشته است.

الحق که در گردن‌نگیری و هوچی‌گری به‌همراه حجم کم اطلاعات، این‌ها نمونه ندارند. اما گذشت آن سال‌هایی که می‌توانستند دروغ بگویند و کسی کاری نداشته باشد.

پانوشت:
شرح رومانتیسیسم و تاثیرش بر آرای مارکس را در نوشته‌های بعدی به‌شکل مفصل خواهیم داشت. و اینکه حتما موضوع فاشیسم و کمونیسم را به‌شکل مقالاتی دقیق بیان خواهیم کرد.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

وقتی کم‌خردها در تاریخ اندیشه دست به قلم می‌شوند؛

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

دیدار شاهزاده رضا پهلوی با بنی گانتز؛ فرمانده‌ی سابق ستاد کل نیروهای مسلح اسرائیل و رهبر فعلی اتحاد آبی و سفید؛ حزب میانه‌رو در اسرائیل.
این حزب رقیب و یا به‌اصطلاح اپوزیسیون حزب حاکم در اسرائیل یعنی لیکود بوده و در جنگ سیاسی با آن حزب و شخص نتانیاهو قرار دارد. جناب بنی گانتز در سخنرانی اخیرشان به‌شکل رسمی اعلام کرد که از هرگونه اقدام نتانیاهو و حزب حاکم، علیه رژیم فاسد آخوندی دفاع می‌کند. او خاطرنشان کرد که جمهوری اسلامی یک خطر واقعی برای منطقه است.
دیدار شاهزاده رضا پهلوی با افراد مختلف درون ساختار سیاسی اسرائیل؛ از اسحاق هرتزوگ رئیس جمهور چپ‌گرای اسرائیل، تا نتانیاهو و حال گانتز، خبر از سیاست و ارتباط کلی و گسترده ایشان با سیاستمداران اسرائیلی می‌دهد و نشان از اتحاد نظر آن‌ها در سیاست علیه جمهوری اسلامی. و این امر می‌تواند که اسرائیل-به‌توسط لابی‌اش- فشار بیشتری به سیاست بین‌الملل دیگر کشورها در قبال رژیم آخوندی بیاورد.

پانوشت:
از فردا اصطلاح (دست میانه‌روترین اپوزیسیون) را می‌شنوید. دست‌راستی‌ترین و فاشیست گفتن‌شان خطاب به نتانیاهو پاسخگو نبود. آرزوی شفا.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

محبوبه رضایی فعال سیاسی مشروطه‌خواه مجدد به چنگال رژیم آخوندی افتاده است.
او از زنان مبارز و شجاع میهن‌پرست است که مقابل استبداد رژیم ملایان همواره ایستادگی کرده و خواهد کرد. نگذاریم او را از ما بگیرند.
صدای او باشیم.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

#علی_جوانمردی داماد سابق حسن شرفی (عضو کمیته‌ی اجرایی حزب دموکرات کردستان) و همکار و جاسوس طایفه بارزانی که روزی آرزو و درخواست حمله‌ی نظامی اسرائیل به ایران را داشت(کلیپش موجود است) امروز تهدید به ترور شاهزاده رضا پهلوی را تبلیغ می‌کند و خود را مدافع انقلاب ایران می‌نامد. تمامی این‌گونه آتش گرفتن تن و روح‌شان از بعد سفر شاهزاده به اسرائیل شروع شد که اثراتی چون قطع حمایت اسرائیل از این گروهک‌های تروریستی داشت. ننگ بر کسانی‌‌که این افراد شیاد و مزدور که تاریخ حزبی‌شان سرتاسر از تروریسم است را بزرگ کردند. بی‌شک این توهین‌ها و این تهدیدها را در سطح بین‌الملل با شکایت و رسواکردن این افراد و بازگویی پرونده‌ی ضدانسانی‌شان پاسخ می‌دهیم.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

معصومه علینژاد به عنوان خبرنگار به سازمان ملل دعوت شده که درباره ایران سخنرانی کند آن وقت پرزیدنت خواستار بسته شدن اکانتهای منتقدش شده است !
پشت جریان ریپورت گله‌ای بسیاری از اکانتهای ملی‌گرای تويتر هم باز قمیکلا و شرکا بودند که افشاگری های آنان درباره پروژه‌ تجزیه‌طلبی و بالکانیزه کردن ایران بلای جان علی‌نژاد و اسماعیلیون شده بود.
یادتان باشد علینژاد تنها کسی است که گفت چون خودم نمی‌توانم فحش بدهم خوشحالم بجای من فحش میدهند!!
این هم آزادی بیان رعیت ایرانی در اتحاد جماهیر اسی مصی عبدی
@iranban_kord

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

بیانیه سازمان لیبرتی در رابطه با شکایت از علی ابراهیم‌زاده نوچه‌ی معصومه علی‌نژاد در دادگاه‌های بین‌المللی و رسوایی این هوچی‌گر صادراتی.


پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

نوروز 2582 را خدمتتان شادباش می‌گوییم؛ در سالی‌که چیزی به اتمامش نمانده‌است، مردم ایران‌زمین یک‌بار دیگر نشان دادند بیهوده نیست که هزاران سال در کنار هم، دوشادوش زیسته و علیه اجنبی و انیرانی جنگیده‌اند. سال جدید، شروعی برای بازپس گرفتن میراث تاریخی ایران‌زمین است.

ومطمئن باشید که؛

               نور بر تاریکی پیروز است❤️

پاینده ایران
جاوید شاه


تیم مدیریت مجله گُردآفرید

👑 @Gord_Afarid

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

زمین خواری رضاشاه؛

قسمت دوم: املاک سلطنتی از نگاه دیگر؛

هدف از ایجاد املاک خاصه یا املاک سلطنتی چه بوده؟

طبیعتاً همانگونه که برای گسترش دین، موضوع وقف ایجاد شد و املاکی وقف روحانیت شدند تا دین را گسترش دهند، املاکی هم برای تامین هزینه های مختلفی نظیر هزینه دربار در نظر گرفته شدند. برای نمونه شاه عباس صفوی با توجه به اقتصاد ضعیف ایران، نمی‌توانست هزینه ارتش دائمی مدنظر خود را از محل مالیات و بودجه کشور تامین کند، لذا کلیه املاک و زمین های گیلان و مازندران را خاصه و سلطنتی اعلام کرد و هزینه ارتش دائمی خود را از عایدات این زمین ها تامین میکرد.
این امر نه استثنا بلکه در تاریخ ایران مرسوم بوده و همه شاهان املاکی را برای تأمین عایدات مخارج مختلفی شامل و ارتش و دربار و... در نظر می‌گرفتند و در اینجا نیز به همین رسم عمل شده است.
حال اگر نگاهی به وضعیت ایران در زمین رضاشاه داشته باشیم میبینیم که او در دوران سردارسپهی برای تامین هزینه ارتش کوچک ۳۰ هزار نفره پول نداشته و هوشمندانه، مالیات مشروب فروشی ها و قمارخانه ها را صرف تشکیل واحد‌های ارتش کرده است.
حکایت کاربری عایدات این زمین ها نیز همین است. یعنی او به جای مصرف بودجه کشور برای دربار و هزینه های شخصی خود، املاک خاصه را مورد استفاده قرار داده است.
خلاصه آنکه این املاک شامل املاکی بوده که شخصا پیش از شاهی خریده و سپس املاک بسیاری از حکومت پیشین به ارث برده و سپس املاک خوانین یاغی را نیز مصادره کرده است و به جای بودجه کشور از عایدات این زمین ها برای دربار و هزینه های شخصی خود استفاده کرده است.
نباید فراموش کنیم که رضاشاه در دوره ای روی کار آمد که ایران در ضعیف ترین و فقیر ترین حالت خود بود و لذا برای توسعه کشور به پول نیاز بود و این پول را به هر طریق باید تامین میکرد و طبیعتاً بهترین راه برای توسعه در کشوری فقیر مانند ایران، تمرکز ثروت است و لذا این زمین خواری بیشتر به نفع مردم ایران شد. برای مثال هزینه راه‌آهن از همین پول‌ها تامین می‌شد.
گویی اگر رضاشاه صاحب این زمین ها نبود، املاک در اختیار رعیت بود. اما زهی خیال باطل که رعیت با خان مواجه بود و در بدترین حالت فرقی به حال آن نداشت. اما در عوض این املاک در زمان پیر رضاشاه به فروش رفت یا میان همان رعایا تقسیم شد.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

مارکسیست ایرانی و تلاش برای حفظ آخوند؛
نقدی بر «مفهوم محدود و گسترده قدرت زدایی سکولار از ملایان» (نوشته محمدرضا نیکفر)



درک نیکفر از سکولاریزاسیون به خطرناکی نسخه‌ای که می‌پیچد نیست. محدودیت درک او از خلع ید از آخوندها به همان اندازه مدیون منجمد ماندن ذهن در سال ۵۷ست که ناتوانی در انتخاب بین مارکسیسم و دموکراسی و حقوق بشر بورژوازی.
از منطق راه حل او برای کاستن قدرت ملایان شروع می‌کنم تا خطر اصلی این نگاه را که مختص او نیست و متاسفانه در طیف لیبرال سیاسی ایران هم خریدارانی دارد را نشان دهم.
نیکفر می نویسد:
«خلع ید از آنان (ملایان) می‌تواند بدون دین‌ستیزی و با تأکید بر "معنویت" پیش رود: مگر شما نمی‌خواهید به امور روحانی و معنوی بپردازید؟ برای شما اینک بهترین فرصت تاریخی از صدر اسلام گرفته تا کنون فراهم شده، به شکلِ دور کردن‌تان از امور مادی. ما شما را از "ماتریالیسم" مصون می‌داریم؛ شکرگزار باشید!»
در استراتژی نیکفر، آخوند با دور شدن از امور مادی فرصت تاریخی دوباره ای می یابد که پشت سنگر مذهب و معنویت خودش را برای بازگشت بر کرسی قدرت بازسازی کند. یک توفیق اجباری!
بازگرداندن امور روحانی و معنویت به ملایان (و یا چنان که برخی بازگرداندن آنها به مساجد می نامند) تنها پروژه نیکفر نیست پروژه سروش و اصلاح طلبان و نواندیشان دینی هم هست: حفظ آخوند در سنگر مذهبی که از حکومتی ورشکسته و در حال اضمحلال جداست. جدا کردن وزنه سنگین زنجیر شده بر پای آخوندی که در امواج دریایی از فساد و نارضایتی عمومی در حال غرق شدن است. البته که آخوند شکرگزار این نجات خواهد بود!

دادن «بهترین فرصت تاریخی از صدر اسلام» به «قدرتی خونبار و نکبت اور» ملازم از دست دادن بهترین فرصت تاریخی برای نابود کردن آنست. فرصتی که با سقوط حکومت اسلامی برای اولین بار در تاریخ ایران پیدا می شود. «گم شدن» آخوند از جامعه (آخوند باید گم بشه) خواست حداقلی ملت ایران است. چرا که بدون این «گم شدن» و ممنوعیت حضور (همان گونه که فاشیسم اروپایی با همه علایم و نشانه هایش در دمکراسی غرب ممنوع شد) پیشرفت اقتصادی و اجتماعی در ایران دشوار و شبح بازگشت ملایان همیشه در گشت و گذار خواهد بود. نابود کردن قدرت اقتصادی ملایان چنانکه نیکفر می گوید لازم است اما کافی نیست.
ذهن نیکفر و بسیاری دیگر از نسل او هنوز در دوران ۵۷ منجمد مانده است. آنها با چشم هایی از وحشت آن طوفان گشاده مانده، هنوز ملایان و ایران و سلطنت و انقلاب و همه مفاهیم سیاسی مربوط به جامعه را چون سال ۵۷ می بینند. برای نمونه راه حل نیکفر درباره «گرفتن اوقاف از دست آخوند» (یعنی یکی از سیاست های دوران رضا شاهی) در شرایط فعلی ایران خنده دارست. ملایان را چون گروهی که از شاه سهم قدرت می خواهد دیدن چشم بستن بر تحولات پنجاه سال اخیر ایران است. ملایان امروز نسبت و شباهتی با چهره تاریخی خود جز در اسم و لباس ندارند. آخوند امروز نه بر اوقاف که بر تمامی اقتصاد و سیاست کشور کنترل کامل دارد و کشور را سال هاست از طریق اعلان جنگ به مردم ایران چون قدرتی اشغالگر اداره می کند و چون هر قدرت اشغالگر دیگری از حضور در خیابان ها و مجامع عمومی بدون ماشین ضد گلوله و محافظ شخصی هراس دارد. بازگشت روشنفکر مارکسیست ما به یکی از دلمشغولی های سیاستمداران دوران پهلوی نشان خوبی از قفل شدن ذهن او در آن دوران است. بی دلیل نیست که خواسته سلطنت و پادشاهی را نیز تنها مساوی بازگشت دیکتاتوری پهلوی می بیند. زیست فکری بسیاری از آن نسل از مارکسیست و لیبرال تا محافظه کار محبوس این گذشته است. واقعیت آن است که هیچ نظام آینده، سلطنت یا جمهوری، لزوما مانند سلطنت و جمهوری گذشته نخواهد بود. نه سلطنت آینده اجباری دارد مانند سلطنت محمدرضا شاه باشد (چنانکه حتی سلطنت محمدرضا شاه نیز چون سلطنت پدرش نبود) و نه جمهوری آینده مجبور است بازسازی جمهوری اسلامی باشد. آنچه مهم است مفهوم «مشروطه خواهی» و اعتقاد به دمکراسی و حقوق بشر و اقتصاد سرمایه داری و دولت مرکزی ضعیف و کنترل شده از سوی جامعه‌مدنی ست. شکل گیری و قوام جامعه‌ مدنی ست که کشور را در برابر ظهور یک دیکتاتوری تازه چه شاه و چه رییس جمهور بیمه می کند.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

هم‌میهنان،

آزادی و آبادی کشورمان ایران زمانی به دست می‌آید که جمعیتی آگاه، مصمم، فداکار و متحد از ایرانیان به درک درد و درمان مشترک برسند.

تو کارگری که ماه‌هاست حقوق دریافت نکرده‌ای؛
تو کارمند و بازنشسته‌ای که حقوقت کفاف خرجت را نمی‌دهد؛
تو دانشجو و استاد دانشگاهی که از دانشگاه اخراج و زندانی می‌شوی؛
تو نظامی میهن‌‌دوستی که تضعیف جایگاه نیروی دفاعی کشور به دست سران آلوده، فاسد و جنایتکار، آزارت می‌دهد؛
تو نیروی پلیسی که جمهوری اسلامی لباست را به لباس سرکوب بدل کرده؛
تو کنشگر و حافظ محیط زیست که فرسایش هرروزه‌ی ایران، نابودی جنگل‌ها، و خشک‌شدن دریاچه‌ها و تالاب‌هایش را به چشم می‌بینی و رنج می‌بری؛
تو نویسنده و هنرمندی که آزادی و فعالیت بدون سانسور برایت تبدیل به یک رویا شده؛
تو ورزشکاری که از دخالت و فشار نهادهای نظامی و امنیتی، و تبعیض و تحقیر به ستوه آمده‌ای؛
تو دین‌داری که دینت دستمایه کسب قدرت و اندوختن ثروت توسط مشتی دین‌فروش شده، و یا تبعیض مذهبی به صورت مضاعف آزارت می‌دهد؛
و تک‌تک شما شهروندان ایران که وطن برای‌تان تبدیل به زندان شده است؛

راه رهایی و آسایش شما، برچیده‌شدن بساط این رژیم اهریمنی از ایران عزیزمان است. درد ایران ابعاد ملی دارد، و درمان آن نیز ملی‌ است.

سالگرد قتل دختر ایران، جاویدنام مهسا امینی، فرصت مهمی‌ست تا شما، میلیونها ایرانی دغدغه‌مند از هر قشر و گروه، متحد با هم، موج نوینی از انقلاب ملی ما را کلید بزنید.

به دستگاه سرکوب هشدار می‌دهم که مسئولیت هر گونه خشونت علیه ملت ایران با شما و آمران شماست. به ساعت عدالت بیندیشید و از عواقب سرکوب ملت رنج‌دیده بهراسید. ملت ایران، ملتی‌ست متمدن و صلح‌جو. اما دفاع مشروع و حفاظت از جان و امنیت خود و دیگران در برابر رژیمی که چون گرگ درنده به جان مردم می‌افتد، حق بدیهی و مسلم شهروندان است.

ملت سرفراز ایران!

با همبستگی شکوهمند ملی و نمایش آن در درون و بیرون کشور است که می‌توان این رژیم ضحاکی را به زیر کشید. بدانید که نیروی سرکوب زمانی آمران خود را تنها می‌گذارد که شما ملت را در جمعیتی بزرگ و در بالاترین سطح همبستگی ببیند. تفرقه‌انگیزان را از خود دور کنید و یک‌صدا ندا سر دهید:

«ما ملت کبیریم/ایران رو پس می‌گیریم!»

@OfficialRezaPahlavi

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

‏رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه در دوران حکمرانی خود کوشیدند ایرانی بسازند که متعلق به همه ایرانیان باشد. آنها تلاش کردند همه نخبگان و اندیشمندان کشور را فارغ از تبار و مذهب و نگاه سیاسی برای ساختن ایران به کار بگیرند. بر پایه چنین نگاه و باوری بود که بسیاری از کارگزاران پادشاهی پهلوی از نخبگان دوره قاجار بودند. و در راستای بهره‌برداری حداکثری از ظرفیت انسانی کشور بود که پدربزرگ و پدرم راهگشای حضور زنان در اجتماع و سیاست شدند و نیمی از جمعیت ایران را از پستوی انزوا و تحجر خارج کردند. آنچه ما باید از رضاشاه و محمدرضاشاه بیاموزیم ترجیح منافع ایران بر منافع شخصی و گروهی است.

رضا شاه در سفرنامه‌اش پس از نجات خوزستان آرزو کرده بود آن‌قدر عمر کند تا بتواند آن وطن «جذاب و عزیز» را چنان آباد سازد که حتی کسانی که مهر وطن ندارند هم زندگی در آن را به زندگی در «خارجه» ترجیح دهند. هم پدربزرگ و هم پدرم به همراه یاران ایران‌سازشان، مُجدّانه و دلسوزانه برای برآورده کردن این آرزو کوشیدند و ایرانی ساختند که تا پیش از فاجعه خانمان‌سوز ۵۷، کمتر ایرانی حاضر به ترک همیشگی آن بود.

اکنون رضاشاه و محمدرضاشاه نیستند که ببینند جمهوری اسلامی با «وطن جذاب و عزیز»شان کاری کرده که حتی فرزندان و وابستگان رهبران این رژیم نیز با وجود برخورداری از رانت‌های فراوان، زندگی در «خارجه» را به حضور در ایران ترجیح می‌دهند.

رضاشاه و محمدرضاشاه اما اگر امروز بودند به جوانان آگاه و دلاور ایران افتخار می‌کردند. جوانانی که با درس‌آموزی از گذشته، و با عزمی میهن‌پرستانه‌، می‌خواهند ایران را پس بگیرند و از نو بسازند؛ ایرانی که دوباره متعلق به همه ایرانیان باشد و همه نخبگان و نیروهای توانمند کشور، فارغ از تبار و جنسیت و باور و نگاه سیاسی در بازسازی آن به کار گرفته شوند. با اتکا به این جوانان است که یقین دارم فردای ایران بهتر از گذشته‌اش خواهد بود.

@OfficialRezaPahlavi

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

«دهش در نهاد پادشاهی ایرانی»

قسمت دوم؛


از جمله ویژگی‌هایی که برای پادشاهان ایرانی برشمرده‌اند «دهش» است. در گلستان سعدی، داستانی از پادشاه ایران آمده که می‌گوید من به خاطر نگاهداری این مال، نیامده‌ام! به سخن دیگر من گنجور نیستم بلکه بخشنده‌ام. داستان‌های دلکشی خوانده‌ایم از پادشاهان ایرانی که بر گناهکاران بخشیده‌اند و در حق دیگران بزرگی و بردباری و بخشش و جوانمردی کرده‌اند. پادشاهی را در خشم و ستمگری و طغیان ندانسته‌اند. در باب سی‌ام قابوس‌نامه می‌خوانیم که پادشاهان ساسانی می‌گفتند: «چون عفو کردن واجب شد دانی از شرف بزرگی خالی نباشی و چون عفو کردی او را سرزنش مکن و از آن گناه، یاد میار که آنگاه چنان باشد که عفو نکرده! پادشاهان ایران وقار و هیبت خویش را در فروخوردن خشم و بخشایش می‌دانستند و این بخشش از ژرفای دل بود.»
جاحظ در کتاب تاج نوشته است:
«پادشاهان ایران را از سردودمان تا واپسین آنها این فضیلت و برتری منحصر بود که هرگز کسی را از تقدیر نیکوکاران منع نکردند و گر چندان نیکو کار ایشان را دشمن بود یا بر او خشمگین بودند یا چنان کسی که بر حسب آیین کشته شده بود، پادشاهان ایران سپاس‌گذار را به وفاداری تشویق می‌کردند، تا آن جا که تقدیر کننده را به پاس وفا داشتن خلعت می‌دادند».
در روش دهش که پاشاهان ایران در پیش می‌گرفتند اینگونه بود که چگونگی کار گماردگان نهاد پادشاهی را بنگرند و پاداش هر کس را به هنگام مناسب می‌پرداختند تا هیچ کسی نیازمند خواستن و یاد کردن نیفتد. دودمان ساسانی را رسم بر این بود که به هر یک از نزدیکان و یاران ماهانه سنجیده و به عدل برقرار می‌کردند که نه بر فزونی نهاده شده و نه بر صرفه جویی زیرا حوایج مرد را به تمامی سنجیدند و ماهانه را مقرر می‌داشتند... تا آن جا که گماشته‌ای را بیست سال سپری می‌شد و نیازی نمی‌دید که لب از لب گشاید و درمی به زیادت بخواهد و از این پیوسته خرسند بود که شاهنشاه وی را از نیازمندی و شکوه بر کنار داشته است»
پادشاهان ساسانی به فکر ثروت اندوزی نبودند هر چند که در کسب ثروت به دلیل نهاد پادشاهی و پشتوانه اقتصادی قدرتمند، شهره بودند. وزیر هرمز پسر شاپور به وی نامه نوشت که بازرگانان دریا، بار جواهر بسیار آوردند و آن را به صد هزار دینار خریده‌ام برای پادشاه! شنیده‌ام که پادشاه آنرا نمی‌خواهد اگر راست است فلان بازرگان به صد هزار دینار سود می‌خرد هرمز در جواب نوشت: «صدهزار دینار و صدها هزار چندان پیش ما قدری ندارد اما چون ما بازرگانی کنیم پادشاهی که کند و بازرگان چه کار کند؟»
همچنین سازمان‌هایی برقرار کرده بودند که ثروتمندان بخشی از سرمایه خود را وقف امور خیریه می‌کردند. در کتب گوناگون می‌خوانیم که پادشاهانی چون اردشیر و بهرام و انوشیروان و ... به نوروز و مهرگان از پوشیدنی‌های گرانبها و آن چه در خزانه داشتند به میان مردم پخش می‌کردند و چون زمستان می‌آمد دستور می‌دادند از جامه‌های تابستانی که بی نیاز هستند و چون تابستان از جامه‌های زمستانی به مردم بخشند « و پادشاه را سزاوار نبود که همانند مردم دیگر آن چه دارد انبار کند و از بخشیدن آنها دریغ کند...

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

«داد برابر با قانون در نهاد پادشاهی ایرانی»

قسمت دوم؛

«داد» آنگونه که مدون گشته و به زبانهای دیگر دوران هخامنشی نیز رسیده است، از میراث شاهنشاه داریوش، برجسته ترین پادشاه تاریخ ایران و پایه گذار قانون و گستراننده آن در نهاد پادشاهی ایرانی است. «داد» در ایران همیشه آنگونه که می‌خوانیم با نظر و مشورت شاه با کارآگاهان، دانایان و شایستگان بود و هرگاه داد را بی نقص می‌یافتند، فرمان به اجرای آن در سراسر قلمروی شاهنشاهی می‌دادند. راغب اصفهانی در «محاضرات» آورده است که «رومیان می‌گفتند ما آن کس را به پادشاهی نرسانیم که به مشورت محتاج باشد و ایرانیان می‌گفتند ما آن کس را به پادشاهی نخواهیم که از مشورت خود را بی نیاز بیند.»
داد در نهاد پادشاهی بین آیین‌ها و سنت‌های اقوام هماهنگ و متناسب بود و حریم دولت از حریم دین جدا. و این جدایی کمترین زیان را به ارکان تقسیم قدرت و دین و آیین ایرانیان وارد نکرد. قانون؛ فلسفه‌ی بنیاد شاهنشاهی بود و ناظر بر زندگی و مراودات روزانه مردمان و تمام روابط نظامی، اقتصادی و اجتماعی شاهنشاهی را با سرزمین‌های تابع شامل میشد جاحظ در مقدمه کتاب «تاج» می‌نویسد:«از پادشاهان ایران آغاز می‌کنیم زیرا ایشان در این کار پیشگام بوده‌اند و ما قوانین پادشاهی و مملکت داری و تربیت خاصه و عامه و راه و رسم رعیت نوازی و تعیین حقوق طبقات و امثال اینها را از ایشان گرفته‌ایم» نهاد پادشاهی در ایران نیرویی برای اتکاء به دادورزی و بازدارنده خود کامگی مطلق پادشاهان است. دادورزی و آموزش و پرورش و عدالت نه به معنای (برابری)، در نظام پادشاهی ایران از جمله پایه‌های اساسی بوده است.
پادشاهان ایرانی از دیر باز پاسدار قوانین بود و همانطور که گفته شد این قوانین معیاری بوده است برای شناخت درست از نادرست. آنگونه که سعدی در گلستان می‌نویسد « آورده‌اند که نوشین روان عادل را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود، غلامی به روستا رفت تا نمک آرد، نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند از این قدر چه خلل آید؟ گفت بنیاد ظلم در جهان اول اندکی بوده هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده است.» پادشاه هنگامی که در ده نیاز به نمک دارد تاکید بر درستی کار و قانون گریزی در تفکر او جای ندارد. شاهنشاه خسرو انوشیروان تصریح کرده است که در برگزیدن شیوه‌ی پادشاهی روش‌های پیشینیان و نیاکان را بررسی کرده و حتی به منابع یونانی و رومی نیز نگریسته است. پندنامه‌ی انوشیروان به شرحی که در قابوسنامه آمده، رساله‌ی ظفرنامه و رساله‌ی کوچکی به نام «اندرز انوشیروان خسرو گبادان که متن پهلوی آن در دست است و کتاب تجارب الامم اثر ابن مسکویه بازمانده مجموع قوانین یا دادنامه انوشیروان و دیگر پادشاهان ساسانی هستند که بخش بزرگی از آن ناگزیر متروک مانده یا از میان رفته است و اندکی نیز در قالب پند و اندرز بازگو شده و به ما رسیده است. مسعودی در کتاب التنبیه و الاشراف می‌نویسد: «ایرانیان کتابی دارند به نام «کهنامه » که منصب‌های مملکت ایران در آن است و آن را به ششصد منصب مرتب کرده‌اند و این کتاب از قبیل آیین نامه،... رسوم و کتابی بزرگ است در چند هزار ورق و در این کتب قوانین کشورداری آمده و به خوبی تدوین گشته و کاستی و سستی در قوانین مگر در مواردی خاص غیر قابل بخشش بود. اینها همگی نشانه‌ای است بر اینکه پادشاهی در ایران از دیر باز گونه‌ای نظام متکی بر قوانین بوده است. این قوانین نه تنها ناظر بر روابط میان مردم بود بلکه روابط شاه با فرمانبرداران را روشن می‌کرد و قوانینی مشروط و محدود کننده ایجاد می‌کرد و سلطنت از گونه‌ی پادشاهی خود کامه که برخی  می‌گویند نبوده است. هرودوت از زبان کوروش می‌گوید: «شما نگهبان من خواهید بود، تا بدانید که من وظایف خود را انجام می‌دهم یا نه؟ برخی از پادشاهان ایران در دادرسی از حقوق مردم سخت می‌گرفتند و آگاهی بر حال مردمان را وظیفه‌ی پادشاه می‌دانستند. نظام الملک درباره‌ی رفتار انوشیروان از چگونگی رفتار با گماشتگان و فرمانبرانی که در حق مردم بی‌دادگری کرده بودند و به تلخی سخن گفته اینطور نوشته: «بدانید که مرا این پادشاهی خدای به من ارزانی داشت و من به شما ارزانی داشتم و به هر کسی ولایت بدادم و هر که را در این دولت حقی بر من بود بی‌نصیب نگذاشتم و بزرگان که بزرگی و ولایت از پدرم یافته‌اند ایشان را هم از منزلت و نان پاره ایشان را هیچ کم نکردم و پیوسته شما را همی گویم که با رعایا نیکو روید و به جز مال حق مستانید. من حرمت شما نگاه می‌دارم و شما نگاه نمی‌دارید... و من از بادافراه یزدان همی ترسم نباید که شومی و بی‌داد (بی قانونی) شما به روزگار دولت من برسد.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

چرا گفتمان پادشاهی ایرانی؟

گفتگوی تلویزیون کلمه با جناب عرفان قانعی‌فرد و دکتر اردوان خشنود.

این مکالمه از یوتیوب شبکه کلمه با فشار تجزیه‌طلبان و تندروهای مذهبی پاک شد.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

آیا نازیسم در آلمان و فاشیسم موسولینی در ایتالیا ایده‌های راست‌گرا بودند؟
آیا سوسیال‌دموکراسی منبعث از چپ است؟


از دروغ‌های بزرگ کمونیست‌ها و دوستان چپگرا -که اغلب به دیکتاتوری پرولتاریا معتقد بودند- در طول تاریخ این بود که نازیسم و فاشیسم ایده‌هایی‌اند راست‌مسلک. و دومین دروغ بزرگ‌شان این است که کشورهای اروپایی -به‌خصوص حوزه اسکاندیناوی- چپ و سوسیالیست هستند؛ به این علت که فکر می‌کنند سوسیال‌دموکراسی برخاسته از ایده‌های چپ و گفتمان‌هایی نظیر کمونیسم و مارکسیسم است. پیش‌ترها راجع به سوسیال‌دموکراسی نوشته بودیم که از دل جوامع سوسیالیستی بیرون نیامده‌ است. این روش دال مرکزی‌ش همان لیبرالیسم بعنوان عنصر مدافع استقلال اراده فرد و آزادی فردی انسان است که بستر را برای سازوکار دموکراتیک فراهم می‌سازد. حال ممکن است که در دیگر وجوه و دال‌های شناور و فرعی خود از ایده‌های چپ نیز بهره ببرند اما آن‌چیزی که ما می‌بینیم این است که سوسیالیست‌ها با عقبگرد از آرمان‌های اصلی خود به‌مانند لغو مالکیت خصوصی، و همچنین با دادن اختیار به مجلسی لیبرال، پایه‌های لیبرالیستی را پذیرفته و ایده‌های تئوریسین‌های‌شان نظیر مارکس را پس زده‌اند. در ادامه‌ی بحث مجدد به سوسیالیسم و دموکراسی بازخواهیم گشت.

اما آیا فاشیسم و نازیسم ایده‌هایی برخاسته و منبعث از لیبرالیسم و راست‌گرایی‌اند؟!

از نام آن‌ها شروع می‌کنیم؛
اول(Nationalsozialismus)(ناسیونال‌سوسیالیسم)
که ایده‌های حزب نازی (حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان) را شامل می‌شد.
و دوم فاشیسم در ایتالیا؛
که به شکل (Italian Social Republic)(جمهوری سوسیالیستی ایتالیا) وجود داشت. اگر به نام‌ها رجوع کنیم می‌بینیم که هر دو از قسمتی به اسم سوسیالیسم تشکیل شده‌اند و حتی شوروی نیز این قسم را به شکل: اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، دارا بود.
می‌بینیم که تمامی این دولت‌ها و ایده‌ها منبعث از سوسیالیسم بودند. ایده‌ی دولت گسترده و تمامیت‌خواه در همه‌شان به شکل‌هایی که اغلب یکسان هستند، بازتولید شده است. در شوروی لنین بعنوان یکی از متفکران برجسته‌ی این نحله با وجود این‌که برخلاف گفته‌های مارکس در مانیفست کمونیست طبقه پرولتاریا را طبقه‌ای ناهمگن تلقی می‌کرد اما با دیکتاتوری پرولتاریا جامعه‌ای بدون طبقه و بدون مالکیت خصوصی را خواستار بود و اعتقاد بر این داشت که سود مردم در گروی سود دولت است. او تلاش می‌کرد کنترل جمعی را بر وسایل تولید تحمیل و ثروت را مجدد توزیع کند، تا اشرافیت و سرمایه‌داری از میان برود و این‌گونه پایه‌ی دولت گسترده، کارکشیدن بیشتر مردم و شعارهای پوپولیستی را ایجاد کرد. بازنمود این مسئله در اردوگاه‌های کار اجباری شوروی در دوره‌ی استالین که میراث‌دار این تفکر بود، صریح دیده می‌شود.
اما از آن طرف وقتی به نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا نگاه می‌کنیم این ایده‌ی دولت گسترده و تمامیت‌خواه و سوسیالیست تکرار می‌شود. از آن‌جا که اغلب تئوریسن‌های فاشیسم در بعد سیاسی به‌مانند جووانی جنتیله، سوسیالیست و شاگرد مارکس یا حداقل تحت تاثیر او و همچون او بودند، آرا و تفکرات‌شان نیز ذیل گفتمان و تزهای‌ آن نحله پیش می‌رفت. جنتیله که در ایتالیا کمک زیادی به بسط فاشیسم کرده بود در آثار خود می‌گوید: حکومت تنها چیزی است که مردم به آن متعلق هستند.
خب از آن‌جا که جنتیله فیلسوف موردعلاقه‌ی موسولینی بود، موسولینی تحت تاثیر آرا و با کمک او در دکترین فاشیسم خود می‌نویسد:
هر چیزی داخل دولت است و هیچ انسان و ارزشی خارج از آن قرار ندارد.
با این تعابیر ما متوجه می‌شویم؛ آن‌چه که این‌ها در سر می پروراندند این بود که دیگر در جامعه تمایزی میان شخص و جمع و همچنین نفع شخصی و جمعی نباشد و هر آن‌چه که به اسم نفع شخصی می‌شناسیم یا هرچه آن را فرد/انسان می‌نامیم در خدمت دولت باشد. حال این ایده جز از راه گسترش و مداخله دولت، نفی و سلب مالکیت خصوصی و سرکوب بخشی خصوصی ابزار تولید ممکن نبود. در واقع در این ساختارها دولت است که به همگان می‌گوید چگونه تفکر و عمل کنند. زیرا آن‌چه که دولت می‌گوید به نفع مردم است!!(همان چیزی که لنین می‌گفت). می‌بینیم که در همین شرح کوتاه و مختصر به‌لحاظ سیاسی تفاوت چندانی میان فاشیسم و کمونیسم موجود نیست.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

سرکرده‌ی کودک‌دزدان که به پارلمان رفت؛

عکس‌هایی توسط رسانه‌های وابسته به پژاک و حزب دموکرات کردستان در فضای مجازی پخش شده است که خبر از حضور سیامند معینی(رهبر مشترک پژاک)، مصطفی هجری(دبیرکل حدکا) و ابراهیم علی‌زاده(سخنگوی و رهبر اول کومله کردستان حزب کمونیست) در پارلمان اروپا می‌دهد.
رسانه‌های حقوق بشری که صرفا واژه حقوق بشر را یدک می‌کشند تا به‌حال نه‌تنها به مسئله کودک‌دزدی و کودک‌کشی توسط این احزاب در مناطق کردنشین ایران نپرداخته بلکه در بسیاری از موارد در راستای اهداف و خواسته‌های این گروه‌ها کوشیده‌اند. حزب پژاک همان حزبی است که سال‌ها در مناطق کردنشین داخل ایران به کودک‌دزدی مشغول بوده و هیچ‌گاه، هیچ نهاد و رسانه‌ای این مسئله را پوشش نداده است که هشداری راجع به این بحران باشد. بیش از 100 مورد قتل و دزدی کودکان توسط این گروه‌ها و خودکشی آن‌ها در اردوگاه‌هایشان موجود است. حزب پژاک همان حزبی‌ست که اسرین محمدی(13 ساله)، مهران عبدالرحیمی (15 ساله)، بهار محمدوند(12 ساله) و صدها مورد دیگر را ربوده‌ست و پاسخگوی هیچ‌کس؛ حتی خانواده‌های‌شان که به دنبال فرزندان خود رفته بودند، نیستند. چگونه می‌شود گروهکی با این سوابق به پارلمانی راه یابد که داعیه‌ی حقوق بشر و دموکراسی را دارد؟ چگونه است که نهادهایی تحت عنوان حقوق بشر برای هر تروریستی زار زار می‌گریند و نوحه می‌خوانند اما خانواده‌های داغدار ایران که قربانی ذات وحشی این گروه‌ها شده‌اند، نادیده گرفته می‌شوند؟
پاسخ همه این‌ها و بازگویی پرونده‌های قربانیان را به زودی و به‌شکل اختصاصی در مجله گُردآفرید بخوانید.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

بنام ایران؛
غزاله باقرنیا کنشگر سیاسی مشروطه خواه 
ساکن شهر مشهد و دارای دو فرزند خردسال از تاریخ سوم خرداد ۱۴۰۲ در خیابان توسط عناصر امنیتی ربوده شده و تحت شدیدترین فشارهای رژیم قرار دارد. و هشتم خرداد ۱۴۰۲ تکتم نوروزی ساکن مشهد دانشجوی ۲۰ ساله مشروطه خواه نیز ربوده شده است.
فریاد و صدای بیصدایان گرفتار در بند باشیم.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

حزب دموکرات کردستان با سابقه‌ی ترور و کشتار-حتی درون حزب خود-به‌وسیله‌ی سران و رهبران‌شان به‌مانند رحمان قاسملو و صادق شرفکندی(سعید)؛ الگو و سرلوحه‌ افرادی چون علی جوانمردی و آزاد مستوفی هستند که تهدید به ترور و حذف فیزیکی شاهزاده رضا پهلوی کرده‌اند.
در کلیپ فوق بخشی از اعترافات کریم خالدار از فرماندهان نظامی سابق حدکا است. او از کشتار بی‌رحمانه‌ی پیشمرگ‌های خودِ حزب دموکرات به دستور شرفکندی و قاسملو بعد از مخالفت علیه سلطه و تمامیت‌خواهی فاشیست‌وار این دو می‌گوید.
ترجمه‌:
دکتر قاسملو و یارانش بلند شدند و دستور کشتن پیشمرگ‌های مخالف‌شان را دادند. جنایت را به جایی رساندند؛ حسن اسلامی در منطقه سقز و در حالی‌که زخمی بود به دست آن‌ها افتاد و بعداز تماس با دفتر سیاسی حزب دموکرات، شخص صادق شرفکندی روی خط آمده و دستور کشتن او را می‌دهد. در منطقه‌ی پیرانشهر یکی دیگر از کادرها را به اسم خضر زارع کشتند که جز مادری پیر، کس‌و‌کاری نداشت. در مهاباد کادرهایی به اسم صابر و دیار که از مبارزان شجاع بودند می‌کشند.

این‌ بخشی از روایت کریم خالدار بود. این‌ها به افراد خود رحم نکردند.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

تروریست‌هایی که جوانان مرزبان ایرانی را در سراوان به قتل رساندند، روی دیگر سکه جمهوری تروریست اسلامی هستند که جوانان بلوچ را اعدام می‌کند و به قتل می‌رساند. با خانواده‌های سربازان جان‌باخته میهن، عمیقا هم‌دردی و این اقدام تروریستی را شدیدا محکوم می‌کنم.

The terrorists who murdered the young Iranian border guards at Saravan are but the other side of the coin of the terrorist Islamic Republic who execute and murder our Balouch youth. I express my sincere sympathy with and condolences to the families of these murdered soldiers and strongly condemn this act of terrorism.

@OfficialRezaPahlavi

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

آرسام محمودی؛
فعال سیاسی مشروطه‌خواه به 6 سال حبس تعزیری محکوم شده که 5 سال آن قابل اجرا است.
در تاریخ خواهیم نوشت که میهن‌دوستی در دوره‌ی تاریک و مخوف جمهوری اسلامی جرم به‌حساب آمده و سرنوشتی جز مرگ و زندان ندارد.
به امید رهایی ایران و آزادی تمامی ایران‌دوستان.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

از لوی_لوییز ها اجتناب کنید؛

اتفاقات زیادی در جنبش اخیر افتاده و خواهد افتاد که ما را به فتنه 57؛ اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه و پشتیبانی دولت‌های غربی و استفاده از چریک‌های کمونیست و اسلامگرا، می‌برد.
یکی از نکاتی که مورد توجه ما قرار گرفته است؛ تشابه -برنارد لوییز با برنار لوی- هست. لوییز استاد برجسته دانشگاه پرینستون در حوزه پژوهش من‌باب خاورمیانه و تئوریسین تجزیه کشورهای آن منطقه بود. این فرد در کنار اساتید دانشگاه‌هایی مثل جورج‌تاون، کاراگاه‌هایی بریتانیایی و حتی نمایندگان مخفی اخوان‌المسلمین، رابط "انقلابیان 57" با شورای امنیت ملی دولت کارتر بودند. همان‌زمان که کارتر شاه فقید را در آغوش می‌گرفت، این افراد و مخصوصا برنارد لوییز در دانشگاه‌ پرینستون برای کشورهای خاورمیانه و مخصوصا ایران نقشه‌هایی چون "تجزیه" و "انقلاب" می‌چیدند و در نشست‌های بین‌المللی حاضر می‌شد؛ صورت‌بندی گروه‌های اسلام‌گرا را انجام داده و در جهت تایید اخوان‌المسلمین تحت عنوان گروه‌های پیشرفته حرکت می‌کرد. از جهتی روی به مواجهه "ملی" آورده و ایجاد بلوای خاورمیانه‌ای و همچنین تجزیه کشورهای آن منطقه و تبدیل‌شان به طیف‌‌های کوچک و ضعیف را در برانگیختن و ساختن گروه‌هایی چون مارونی‌های لبنان، ارمنی‌ها، کُردها، علوی‌های سوریه، قبیله‌های عربی و ... دیده بود که اگر عمری باقی باشد به ریز و درشت آن‌ها از داستان علوی‌ها و رفعت اسد با اخوان‌المسلمین تا غائله‌های کردستان یا سازمان آزادی‌بخش فلسطین و امثالهم می‌پردازیم. ولی بدانید که این حرکت او منتج به ایجاد دوگانگی میان گروه‌های قومی با اخوان و امت‌گراهای مسلمان می‌شد و این کلید انشقاق مردمان یک سرزمین از هم بود. اما این‌‌ نشانه ها کسی را یاد شما نیاورد؟ برنار لوی؛ حبیب تجزیه‌طلبان و احزاب معروف تجزیه‌طلب این منطقه تا رابط علی‌نژاد و دکتر اسی و گل‌شیفته و امثالهم در فرانسه، دوست کمونیست‌های مسلمان مجاهد، باعث و بانی ایجاد فرقه‌ای تحت عنوان jfk (مبلغ تجزیه‌ی کردستان)، رفیق ناباب گروه‌های اقلیم کردستان عراق، تئوریسین تجزیه، نابودی و تغییر نام "ایران‌زمین" در لباس میش‌وار متفکر آزادی‌خواه، شما را یاد برنارد لوییز نخواهد انداخت؟ کسی که مردم اقلیم کردستان عراق را با رفراندوم جعلی در لباس بارزانی‌ها، به بی‌پولی و حتی از دست دادن منابع نفتی شهرهایی چون کرکوک، کشاند. واقعا شما را یاد سال 57، اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه با افرادی چون برنارد لوییز نخواهد انداخت؟
زندگی همین‌قدر تکراری‌ست، اگر جلوی فاجعه را نگیرید؛ یک 57 دیگر را به شما تبریک می‌گوییم.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

به مناسبت زادروز رضاشاه در ۲۴ اسفندماه
کودتای سوم حوت از آن جمله کودتاهایی بود که همه آن را به فال نیک گرفته و سرآغازی شد بر ایران نوین.
کسی که روزگاری رضا سوادکوهی و رضا ماکزیم و رضاخان میرپنج نامیده میشد، در سوم اسفندماه تهران را بدون کوچکترین خونریزی فتح کرد و سردارسپه ایران شد و دو سال بعد نخست وزیر و چهار سال بعد شاه ایران شد.

اما نقشه ای که مشاهده می‌کنید ایرانی است که این مرد تحویل گرفت.
او ارتش ایران را نوسازی کرد و یک به یک این مناطق را با جنگ پس گرفت و امروز از کسانی که کشور را به این وضع انداخته بودند با نام قهرمان یاد می‌شود.
/channel/tarikhe_melal

Читать полностью…

مجله گُردآفرید

زمین خواری رضاشاه؛

قسمت اول:
در پنج الی شش سال اخیر، روی زمین خواری رضاشاه تمرکز شده و سعی می‌شود به واسطه تریبون های رسانه حکومتی و فضای مجازی بویژه چپ ها و کتاب ها بصورت مستند گفته شود که رضاشاه بزرگترین زمین‌خوار تاریخ بوده و از این راه ثروتمندترین فرد ایران شده و از انگلیسی ها نقل کرده اند که رضاشاه جانوری بوده که زمین می‌خورده است.
اگر بخواهیم در صحت این زمین‌خواری سخنی بگوییم چاره ای جز تایید نداریم: اما باید در نظر بگیریم که این اقدام در چه بستر و پیش زمینه‌ای صورت گرفته است.
ایران سرزمینی با اقتصاد کشاورزی نه چندان شکوفا بوده است و نوعی فئودالیسم (که کاش فئودال به معنای اروپایی آن بود) بر روستاهای ایران حاکم بود و درواقع بخش اعظم مالیات دولت توسط همین زمین های کشاورزی تامین می‌شد و تازه این زمین ها به واسطه خمس و زکات و وقف، هزینه های عریض و طویل دین گسترش روحانیت را نیز تامین می‌کرده‌اند و از قضا شاهان اسلام پناه ایران را یارای دست درازی به اوقاف و خمس و زکات و... نبوده که هیچ، بخش عمده زمیندارها و فئودال‌هایی که در کشور ما اربابانی زورگو و ستمکار معرفی می‌شوند که شاه در راس ایشان است، از سادات و روحانیون بوده‌اند و این امر در خصوص احتکار و تجارت و بازرگانی هم صدق میکند و مهمترین احتکارگران قحطی جنگ جهانی اول روحانیون و بازرگانان مومن وابسته به روحانیون هستند که البته رسانه صدا و سیما و پیج‌های چپ از این امر گذر می‌کنند.
بنابراین، نظام مالیاتی ایران تا دهه چهل بر دوش کشاورزان بوده و بخش اعظم هزینه‌های کشور از محل عایدی زمین های کشاورزی تامین می‌شده است.
طبیعتاً اگر چپ‌های ایرانستیز اجازه دهند؛ رضاشاه هم پیش از دهه چهل زندگی می‌کرده است. برای داشتن یک سرمایه و پشتوانه مالی مانند سایر ایرانیان به خرید ملک روی می‌آورده است. اما براستی او زمین های مردم عادی روستایی را به زور تملک می‌کرده است؟
در تاریخ معاصر ایران، گزارش های فراوانی وجود دارد که خرده مالکان ورشکسته زمین های خود را به بزرگ مالکان فروخته و سپس خود به کارگران آن مالک بر زمین خود تبدیل می‌شدند. همچنین به علت ناامنی های پنج قرن اخیر تاریخ ایران بسیاری خرده مالکان به اجبار یا برای تامین امنیت خود، املاک خود را به بزرگ مالکان مسلح می‌فروختند تا زیر سایه او در امنیت زندگی کنند و اما از همه مهم‌تر در بسیاری موارد خرده مالکان برای عدم مصادره زمین هایشان توسط حکومت یا خوانین بزرگ، املاک خود را وقف کرده و عملا در اختیار روحانیت قرار می‌دادند.
حال رضاشاه کسی است که برای منسجم کردن کشور، خوانین بسیاری که شوریده بودند را سرکوب نموده بود و طبیعتاً به حکم روند سیاسی ایران، مانند هر شاه و حاکم دیگری، املاک این خوانین یاغی را مصادره نموده است. همانطور که پیش از او، پادشاهان در اقتصاد کشاورزی ایران چنین کاری کردند و بعدها چون پس از انقلاب اسلامی نظام ارباب رعیتی به واسطه انقلاب سپید شاهنشاه از ایران جمع شده بود، شخصیت های انقلابی، خانه‌ها و اموال و املاک و کارخانه‌ها و شرکت های سیاسیون و تکنسین‌ها و... را به جرم عدم اعتقاد به جامعه بی‌طبقه توحیدی بالا کشیده و مصادره کردند و البته به جای نام خود، به نام بنیادهای مستضعفان و آثار و امام و... کردند.
بنابراین رضاشاه کاری خلاف عرف ایران نکرده بود بلکه همان کاری را کرد که پیش از او و پس از او به کرات صورت گرفت.
همچنین این نکته را نباید فراموش کرد که پیش از رضاشاه، در حکومت قاجار نیز حجم عظیمی املاک سلطنتی وجود داشت که طبیعتاً این املاک که سلطنتی بودند، پس از انحلال سلسله قاجار، به شاه بعدی که رضاشاه باشد منتقل شده اند که حضرات انجام دهنده جهاد تبیین زمین ها را جزو مصادره ها حساب میکنند و به اصل وراثت توجه ندارند.

پاینده ایران

👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید

Читать полностью…
Подписаться на канал