کجا نام او بود گردآفرید زمانه ز مادر چنین ناورید
سیستم تمامیتخواه که برای نابودی هرگونه نهاد مستقل طراحی شده بود، هیچ ابزاری برای گفتگو، مصالحه یا رقابت با این بازیگران جدید نداشت.
فروپاشی حقیقت و تبخیر ترس، به پدیدهای منجر میشود که قلب معمای توکویل است: انقلاب انتظارات فزاینده.تا زمانی که نظام سرکوبگر و بسته است، انتظارات مردم پایین است؛ آنها تنها به دنبال بقا هستند. اما به محض اینکه رهبر اصلاحطلب، دریچهای به سوی آیندهای بهتر باز میکند، انتظارات به صورت تصاعدی افزایش مییابد. سیاست پرسترویکا (بازسازی اقتصادی) گورباچف نمونه کاملی از این تله بود. او به مردم وعده بهبود وضعیت اقتصادی را داد. اما اصلاحات اقتصادی در کوتاهمدت، اغلب به آشفتگی، تورم و کمبود بیشتر کالا منجر میشود.در این نقطه، منطق توکویل به شکلی بیرحمانه عمل میکند. پیش از پرسترویکا، صفهای طولانی و کمبود کالا یک واقعیت تلخ اما عادی بود. اما پس از وعده اصلاحات، همین صفها به نماد شکست حکومت در تحقق وعدههایش تبدیل شد. ناگهان، وضع موجود که بدتر از گذشته نبود، به دلیل امید به آیندهای بهتر، «تحملناپذیر» شد.
یک نسخه همیشگی: رهبر اصلاحطلب در یک دوراهی مرگبار گرفتار میشود
۱. اگر به سرعت اصلاحات را پیش ببرد، هرگز نمیتواند انتظارات روزافزون مردم را برآورده کند و به بیکفایتی متهم میشود.
۲. اگر سرعت اصلاحات را کم کند یا عقبنشینی کند، به عنوان یک خائن به آرمانهای اصلاحات تلقی شده و خشم مردمی را برمیانگیزد که طعم آزادی را چشیدهاند.گورباچف دقیقاً در همین تله گرفتار شد. تندروهای حزب او را به خاطر «تخریب سوسیالیسم» و به قول ورژن ایرانی آن به نقل و ترجمه و تفسیر و انشا و تخیل رفیق محمد علی عمویی «خیانت به سوسیالیسم» محکوم میکردند و اصلاحطلبان رادیکال (مانند بوریس یلتسین) او را به خاطر کندی و تردید مورد حمله قرار میدادند. او حمایت هر دو جناح را از دست داد.
نظامهای تمامیتخواه، به قول توکویل، ساختارهایی هستند که «با حذف هر بخش معیوب، خطر فروپاشی کل بنا را به جان میخرند.» آنها برای مقاومت در برابر هرگونه تغییر طراحی شدهاند، نه مدیریت آن. آنها فاقد هرگونه انعطافپذیری هستند. تراژدی رهبرانی مانند گورباچف این نیست که نیت بدی داشتند، بلکه این است که تلاش کردند ساختاری را به آرامی اصلاح کنند که ذاتاً غیرقابل اصلاح بود. آنها با اولین گامهای خود به سوی بهبود، ناخواسته نیروهایی را آزاد کردند که دههها سرکوب شده بود؛ نیروهایی که دیگر نه قابل کنترل بودند و نه قابل ارضا. دولت های تمامیت خواه نه به دلیل قدرت مخالفانشان، بلکه به دلیل ضعف ذاتی خودشان فروپاشیدهاند.این را از توکویل میتوان آموخت؛ زمانی که یک حکومت ستمگر تلاش میکند نفسی تازه کند، همان نفس، آخرین نفس او خواهد بود.
/channel/iranpazhohi
گفت و اختصاصی با رجب صفراف رئیس مرکز مطالعات تاریخ ایران معاصر روسبه درباره جنگ روسیه و اکران و در ادامه نگاه روسیه به آینده جنگ امشب در کانال ashkan_zare">یوتیوب تأملات منتشر میشود.
/channel/iranpazhohi
بدفهمی تمدنها: مورد ایران/
زندهیاد دکتر سیدجواد طباطبایی
ارائه شده توسط بنیاد داریوش همایون
/channel/chshmeiran
نقدی به نوشته جناب دکتر احمد بستانی تحت عنوان:
تاملاتی درباره جنگ (بخش اول)
جنگ و احساسات.
جناب دکتر بستانی گرامی وقتی سخن از احساسات میشود و بهدرستی میفرمایید که وقتی احساسات تبدیل به موضعگیری سیاسی در عرصه عمومی میشود باید برای آن مقام استدلال قائل شد و طرحی اخلاقی در کرد. اما اگر مثال میزنید، عکس مثالتان را هم لحاظ فرمایید. اگر فرمایشهای شما مبتنی بر نقد احساس خوشحالی اقلیتی یا اکثریتی از مردم برای یک مسئلهست، برای نقد این قشر، نیاز به نقد مقابل آن قشر هم دارید. یعنی نقد آنان که ناراحت میشوند از همان موضوع. در نتیجه وقتی سخن از مقام استدلال و طرح دلیل اخلاقی میشود، برای دو طرف است. یعنی زمانیکه عدهای از حمله اسرائیل به ایران(کدام ایران؟) ناراحت میشوند، باید دلیل قانع کنندهای داشته باشند. به همان سیاق که دستهی خوشحالها فاقد عاملیت هستند، ناراحتها نیز هستند. در نتیجه باید نظر حضرتعالی مبنی بر اینکه «واقعگرایی» ماکیاولیستی نه درست است و نه راهحل برای هر دو گروه صدق کند.(تازه در مورد نظر حضرتعالی در باب واقعگرایی هم باید نوشتهای تقدیم کنم). این سست بودن واقعگرایی سیاسی مبتنی بر چیزی که فرمودید، برای هر دو گروه صدق میکند. یعنی اگر خوشحالها با این مدعا، منفعل میشوند، ناراحتها نیز چنین هستند. اساساً بر طبق فرمایش حضرتعالی، هرآنچه ناراحتها میگویند، نمود دیدگاه شما در مورد واقعگرایی سیاسیست. همان تفسیر شما و امثالتان از سخن معروف ماکیاولی مبنی بر دفاع از میهن به نام یا به ننگ.
وقتی شخصی از گروه ناراحتها، میگوید «بهتر است دشمن داخلی ما را بکشد تا خارجی» یا «نظم اسلامی به تاراج ببرد اما صهیونیست نه» یا «حداقل از خودمان (کدوم خود) بر خودمان حکومت میکند» یا «حداقل ایرانی(کدام ایرانی)، ایران را نابود کند نه خارجی»، از لحاظ اخلاقی و معرفتی دچار مشکل جدی نیست ولی اگر کسی از خوشحالها برعکسش را بگوید دچار اختلال است؟ دقیقاً در میان همین ناراحتها نیز افرادی هستند که میگویند برای رسیدن به آزادی و آبادی نیاز است هزینهی بقای نظامی را بپردازیم که خود عامل «عدم شدن» آزادی و آبادی ایران است(این هزینه واقعگرایی مدنظر شما نیست).
بررسی دو طیف را از اینجا به خودتان میسپارم، نتایج جالبی به دست میآورید. احساسات را نمیشود بهشکل منفرد بررسی کرد، مقابلش را هم ببینید.
راستی، اگر خواستید پاسخی بدهید، یادتان باشد «چشم پادشاه» از دسته آدمهایی که در آخر نوشتهتان گفتید، نیست.
لب مرز و داخل ایران است، ایران را از جد و آبا خودش نیز بیشتر دوست دارم.
ادامه دارد....
پن:
تصمیم گرفتم دو کار را در کانال انجام دهم. نقد دیدگاه چنین دوستانی. و سپس نوشتن در مورد یک مسئلهی مهم یعنی «عدم تجزیه شدن ایران».
/channel/chshmeiran
مراقب قجرترینها( لیبرترین ایرانی) باشید. اشکان گرامی بسیار عالی در کار رسواییشان است. 👆👆
/channel/chshmeiran
مراقب تازه لیبرالها باشید؛ این جماعت سو نیت دارند!
به زودی با نام و کنشهایشان به بررسی این گروهگ میپردازم!
جلسع دوم/ بخش اول از:
کارگاه مائوئیسم و مائوئیستهای ایرانی از سلسله کارگاههای چپشناسی.
دو جلسه برگزار شده است. در صورت تمایل به ثبتنام و شرکت، به آیدی زیر پیام دهید:
@saratan_11
دکتر سیدجواد طباطبایی در فقهاللغه؛
از بزرگترین شانسهای زندگی من، شاگردی آثار طباطباییست. طباطبایی درسهای زیادی را به ما آموخت. از دعوت ما به تأمل در تاریخ اندیشه سیاسی غرب تا فراخوان برای خواندن اندیشههای سیاسی_حکومتی در بافتار تاریخ ایران. این دو وجه کار استاد را میشود در همه آثار ایشان دید و چیزی که این دو را برای ما قابل تأملتر میکند، تسلط طباطبایی به لغتشناسی است. تأمل و تأکیدی که طباطبایی روی متن و تک تک کلمات نوشتههای مهم طول تاریخ و البته قلم خودش دارد، شگفتانگیز است. این تسلط ایشان را بهشکل صریحی در کتاب ملاحظات درباره دانشگاه میشود دید. نقدهایی که طباطبایی به مترجمان مهمی چون آشوری، دیهیمی و موقن وارد میکند مبنای لغتشناسانه دارد. لغتشناسی نه بهدان معنا که ترجمه نزدیک واژهها و کلمات چیست، بلکه در این محور که خواندن واژه و ساختار متون و ترجمه باید همراه اجتهاد در متن و زبان باشد. از این رو نقدی که طباطبایی مثلا به آشوری بر سر ترجمه شهریار ماکیاولی وارد میکند، از جهتیست که آشوری در متن و زبان نیندیشیده است. و این عدم تأمل و اجتهاد باعث شده که نهتنها متن رازآلود شهریار واکاوی نشود بلکه حتی در صورت تفکر در آن، معنای دیگری از شهریار به ما برسد. یا شما نگاهی بندازید به یک نمونه از نقدهای ایشان به دیهیمی. این مترجم کهنهکار در بحث سیسرون و رساله مهم او «در باب کشور»، weal را که در نوشتههای سیاسی انگلیسی، در آغاز به عنوان معادلی برای res publica در لاتینی و republique در فرانسه به کار میبردند، در عبارت weal of the community، جمهوریت ترجمه میکند. نقد ظریفی که طباطبایی بر این بخش مینویسد با توجه به برابرنهاد کلمه در زبانهای گذشته؛ لاتینی، و همچنین کاربرد این مفهوم نزد سیسرون و درون نقلهای آگوستین است. بحث مهم سیسرون در آن رساله، کشور/دولت، مصالح عمومی و شیوههای فرمانرواییست. سیسرون در آن رساله و البته با نقلهایی که آگوستین از او میکند، از شاه دادگر و دو شیوهی حکومت دیگر، اشرافیت و دموکراسی، حرف میزند. بنابراین اگر در عبارت فرض را بر این بگذاریم که جمهوریت باید ترجمه شود، در معنای رایج آن نیست. یعنی نمیتوان جمهوریت در معنای رایج را به سه نوع مدنظر سیسرون: شاهانه، اشرافی و دموکراسی، تقسیمبندی کرد. زمانی که این کار را نمیتوان انجام داد و البته معنی این جمهوریت ارتباطی با مفهوم رایج او ندارد، چرا از چنین عبارت مبهمی که باعث کجفهمی شود، استفاده کنیم؟!
/channel/chshmeiran
https://youtu.be/o2NSD_VSw9Y
قسمت اول گفت و گو با دکتر صادق سجادی؛
ایران زمین کجاست؟
کانال تأملات با اشکان را از این لینک دنبال کنید!
/channel/iranpazhohi
به زودی از سوی انتشارات فراهم منتشر میشود؛ ترجمه این کتاب را با لاله علوی مشترک انجام دادیم.
خلاصه کتاب سختی بود.از انتشارات فراهم برای انتشار و البته زحمات زیادی که کشیدند بسیار ممنونیم.
لطفا لینک زیر که متعلق به کانال تلگرامی نشر فراهم است را دنبال کنید!
/channel/farahampub
کتابی در باب اهمیت استراتژی. شامل مجموعه مقالاتی مهم. این کتاب تقدیم به کالین گری پژوهشگر و نویسنده و استاد برجسته مطالعات استراتژیک و ژئوپلتیک شده است.
/channel/chshmeiran
سر فصلهای درسگفتار تاملاتی بر جریان فکری چپ نو
این دوره در سه ترم برگزار خواهد شد؛ هر ترم شامل پنج جلسه ۱/۵ خواهد بود.
سرفصلهای ترم اول:
جلسه اول- چپ چیست؟
جلسه دوم-راست چیست؟
جلسه سوم-چپ نو در بریتانیا( چه کسانیاند، چه میگویند و در کجاها نفوذ فکرشان تأثیر گذاشته است)
جلسه چهارم-چپ در آمریکا چگونه عمل میکند؟ (آیا ایده آمریکا در خطر است؟)
جلسه پنجم-چپ نو در فرانسه(آیا چپ فرانسوی از سارتر تا فوکو دنبال آزادی بودهاند؟)
ترم دوم؛
جلسه اول-میراث فکری آلمان در قهقهرا( چپ نو در آلمان)
جلسه دوم-اروشنفکران چریک!(آلوتسر، لکان ، دلوز)
جلسه سوم- مارکسیسم فرهنگی؛(نگاهی به جنگ بینالملل فرهنگی. تمدن بشری پس از گرامشی و ادوارد سعید)
جلسه چهارم-استالین از گور باز میگردد(آلن بدیو و ژیژک)
جلسه پنجم-زبان طراز نوین و بشریت امروز
ترم سوم؛
جلسه اول-حقیقت بر اساس نظر شخصی(آیا واقعیت امری اختیاری است)
جلسه دوم-تاملی درباره عدالت اجتماعی
جلسه سوم-روشنفکران در دفاع از کمونیسم( چگونه روشنفکران با کنشهای استالین همراه شدند؟)
جلسه چهارم-درباره نژاد پرستی و حقوق مضاعف
جلسه پنجم- درباره حقوق حیوانات
پینوشت: یکی از منابع اصلی این دوره، کتاب متفکران چپ نو راجر اسکروتن است؛ این کتاب توسط بابک واحدی ترجمه شده و از سوی انتشارات مینوی خرد به انتشار رسیده است.
البته مداخل ورود به گفتارها از این کتاب است و درسگفتار موضوعات بسیطتری را شامل میشود.
این درسگفتار از مهرماه آغاز خواهد شد.
در صورت تمایل میتوانید به حساب زیر پیام دهید👇👇
@ashkanzareclass
مقاله شماره 6.
زبان مادی.
این مقاله را درون کتاب راهنمای زبانهای ایرانی که به سرپرستی پروفسور رودیگر اشمیت نوشته و ویراسته شده است، بخوانید. این بخش درون کتاب توسط خود اشمیت و زاربروکن نوشته شده است.
از صفحهی 154 تا 157.
پاینده ایران
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
مقاله شماره 4.
حدود و سازمانهای شاهنشاهی ماد.
ع. شاپور شهبازی و مهرداد ملکزاده
پاینده ایران
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
مقاله شماره 2.
جغرافیای ماد.
کاظم ملازاده و معصومه طاهری
پاینده ایران
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
معمای اصلاحات: چرا خطرناکترین لحظه برای یک حکومت بد، آغاز اصلاحات آن است؟
نگاهی به فروپاشی نظامهای تمامیتخواه از منظر معمای توکویل
اشکان زارع
تاریخ قرن بیستم با یک تناقض مبهم به پایان رسید؛ این تناقض فروپاشی کشور شوراها بود. اتحاد جماهیر شوروی، آن امپراتوری پولادین که به نظر میرسید تا پایان تاریخ بر نیمی از جهان سیطره داشته باشد، نه در اوج استبداد استالینیستی و نه در دوران رکود برژنف، بلکه دقیقاً در لحظهای که رهبرش، میخائیل گورباچف، تلاش میکرد آن را انسانیتر و کارآمدتر کند، از هم فروپاشید. این رویداد، هر چنبسیاری را شگفتزده کرد، در واقع تاییدی برجسته بود بر یکی از عمیقترین و نافذترین مشاهدات در علوم سیاسی بود: معمای توکویل.
الکسی دو توکویل، اشرافزاده و متفکر فرانسوی قرن نوزدهم، در اثر کلاسیک خود، «رژیم قدیم و انقلا ب، با مطالعه ریشههای انقلاب فرانسه به این نتیجه متناقض رسید که انقلاب فرانسه نه در بدترین دوران سرکوب، بلکه در دورانی رخ داد که سلطنت لویی شانزدهم در حال انجام اصلاحات و کاهش سختگیریها بود. او نوشت: «تجربه نشان میدهد که خطرناکترین لحظه برای یک حکومت بد، معمولاً زمانی است که شروع به اصلاحات میکند.» این پارادوکس، کلیدی برای فهمیدن این مسئله است که چرا نظامهای تمامیتخواه، این غولهای به ظاهر شکستناپذیر، در برابر کوچکترین نسیم تغییر، اینچنین شکننده و آسیبپذیرند. آنها نمیتوانند خم شوند؛ فقط میشکنند. و این نسیمها پس از وزیدن به ما نشان میدهند که پشت آن تنههای غولپیکر هیولا چهره چیزی جز لانه موریانهها نبوده است.
شاید بد نباشد برای درک این پدیده، ساختار این رژیمها را کالبدشکافی کنیم. پس از جراحی پیکر مرحوم این نوع نظامهای سیاسی دو نتیجه میتوان از آنها گرفت؛ آنها بر دو ستون اصلی استوارند که هرگونه اصلاحات، این دو ستون را به لرزه درمیآورد: انحصار حقیقت و انحصار ترس.
ستون اول: فروریختن دیوار «حقیقت مطلق»
نظامهای تمامیتخواه، بیش از هر چیز، نظامهایی ایدئولوژیک هستند. آنها ادعا میکنند که به یک حقیقت غایی و بینقص (مانند کمونیسم یا فاشیسم) دست یافتهاند و حزب حاکم، یگانه مفسر و مجری این حقیقت خطاناپذیر است. این ادعای «علمی بودن» و «تاریخی بودن» و حتی دیده شده برخیشان به »قدسی بود» ادعا میکنند، شالوده مشروعیت آنهاست. هرگونه شکاف در این دیوار ایدئولوژیک، به معنای شکاف در مشروعیت کل نظام است.
وقتی گورباچف سیاست گلاسنوست (شفافیت) را معرفی کرد، قصدش تقویت سوسیالیسم با زدودن «اشتباهات گذشته» بود. اما از منظر توکویل، این دقیقاً همان گام مرگبار لویی شانزدهم بود. توکویل مشاهده کرد: «رنجی که مردم آن را اجتنابناپذیر میپنداشتند، به محض اینکه ایده رهایی از آن به ذهنشان خطور کند، تحملناپذیر میشود.» تا پیش از گلاسنوست، مردم شوروی دروغهای سیستماتیک (از پاکسازیهای استالین گرفته تا فاجعه چرنوبیل) را به عنوان بخشی از واقعیت تلخ اما تغییرناپذیر زندگی پذیرفته بودند.
اما اعتراف گورباچف به جنایات استالین و پنهانکاری در چرنوبیل، یک واکنش زنجیرهای ویرانگر را به راه انداخت. این اعتراف، سپاسگزاری به همراه نداشت؛ بلکه بذرهای تردید را در ذهن مردم کاشت. سوالاتی که تا دیروز در خفا پرسیده میشد، علنی شد: اگر در این موارد دروغ گفتهاند، پس در مورد چه چیزهای دیگری دروغ گفتهاند؟ اگر اقتصاد برنامهریزیشده یک اشتباه بود، پس کل دکترین مارکسیسم-لنینیسم چیست؟ «حقیقت» رسمی که هفتاد سال تبلیغ شده بود، ناگهان بیاعتبار شد و نظام، عریان و بدون پشتوانه ایدئولوژیک باقی ماند. اصلاحات به جای ترمیم، تمام ترکهای ساختاری را به نمایش گذاشت.
ستون دوم: تبخیر «ترس» به عنوان چسب اجتماعی
دومین ستون، سرکوب سیستماتیک است. پلیس مخفی، سانسور و ارعاب، جامعه را به مجموعهای از افراد منفرد و «اتمیزه»تبدیل میکند که از ابراز هرگونه مخالفت یا ایجاد پیوندهای افقی مستقل از حزب، وحشت دارند. ترس، چسبی است که جامعه را در سکوت و انفعال نگه میدارد.
اصلاحات گورباچف، با آزاد کردن زندانیان سیاسی، کاهش سانسور و محدود کردن قدرت KGB، این عنصر ترس را تضعیف کرد. اما همانطور که توکویل اشاره میکند، کاهش فشار سرکوب به وفاداری منجر نمیشود؛ بلکه به عنوان نشانهای از ضعف حکومت تفسیر میشود. رنجی که زمانی بهای سنگینی داشت، اکنون قابل اعتراض به نظر میرسید.تیجه آن، انفجار «جامعه مدنی» بود. گروههایی که سالها سرکوب شده بودند، ناگهان سر برآوردند: جنبشهای استقلالطلبانه در جمهوریهای بالتیک (لیتوانی، استونی، لتونی)، گروههای زیستمحیطی، و فعالان حقوق بشر. این نهادهای تازه متولد شده، به سرعت به مراکز قدرت رقیب برای حزب کمونیست تبدیل شدند و انحصار قدرت آن را در عمل به چالش کشیدند.
در باب اتفاقات دیشب عراق؛ اقلیم کردستان
/channel/chshmeiran
جمهوری اسلامی توان برهم زدن اندیشههای طالبان افغانستان در مورد ایران را ندارد. برای همین است، آزادانه طالبان آب را به روی حوضه آبریز خراسان ما با استفاده از سدسازی محدود کرده است. این یک نمونه از مرگ نمنم زیستمحیطی ایران است.
خاک بر سرت جمهوری اسلامی.
خاک بر سرت ژئوپلتیکباز و استراتژیست حامی جمهوری اسلامی.
چرا این مورد را عرض کردم؟ که ذهنتان را به روی فاجعه جمهوری اسلامی بازتر کنید. این مطالب را بیشتر شرح خواهم داد.
/channel/chshmeiran
یادش بخیر؛
یه زمانی دوستان روسوفیل تحلیلگر میگفتند توان نظامی روسیه در برابر آمریکا نهتنها میتواند مقاومت کند، بلکه حتی میتواند آمریکا را در تهاجم شکست دهد. جنگ اوکراین چنان این توهم و بادکنک را ترکاند که دیگر کسی از این حرفهای آبکی-حداقل جلوی دروبین-نزند و بماند برای محافل عرزشیپسند. امروز هم مجدداً(با تأکید) جمهوری اسلامی مقابل قدرت اطلاعاتی_نظامی اسرائیل جسد شد و زیر گل رفت. آخر شمایی که رقابت ژئوپلتیک را به همسایههای داغانتر از خودتان باختید و تپههای استراتژیکتان، برجهای توسعه تسلط منطقهای کشورهایی چون ترکیه و اسرائیل شد(بنگرید به داستان سوریه)، به جنگ و موشک و بمب اتم چه کار؟
پن:
جمهوری اسلامی ننگ تاریخ است. یک فحشی که میشود به همه زبانهای دنیا واردش کرد.
لعنت بر 57 و بانیان برآمدن این نظام هرزه.
نظامی که نتواند امنیت جان حلقههای نظامی، امنیتی، فکری خود را برقرار سازد، برای من شهروند ایرانی، امنیت را از کجا میآورد؟ از جیب سیدحسن نصرالله یا عبدالله مهتدی؟
مسلماً اینها جان ایرانی برایشان مهم نیست.
«چشم پادشاه»
/channel/chshmeiran
شادروان طباطبایی نه از منتقد و دشمن شانس آورد و نه از دوست و علاقهمند و این مخلفات!
یکی از لیبرالهای تر و تازه گمونم تازه هگل به سعی پوپر رو تمام کرده🤣😂😎
سال نو؛
سال نو در ظاهر یعنی سالی که تازه آغاز میشود. ولی گویا معنای دقیقترش چیز دیگر است. معروف است که نام کهن آغاز سال جدید «نوسرد» بوده است. ایرانیان این کلمه و جشنش را به جهودان و ترسایان و ارمنیان نیز به وام داده بودهاند. در تقویم ارمنی نخستین ماه سال نام «Navasard» داشته و ابوریحان در آثار باقیه خود گفته است که سغدیان روز اول سال را «ناوسرد» میگویند و خوارزمیان همان را ناوسارچی میخوانند. معادل این «نوسرد» در زبان فارسی «سال نو» است. پس سال نو یعنی روز اول سال: نوروز.
نوروز ایرانی برای همه ایرانیان فرخنده باد، به امید آزادی ایران.
نوروز 2584 ❤️
/channel/chshmeiran
ادامه بخش قبل؛
استاد طباطبایی بهدرستی ترجمه این کلمه در عبارتهای این بخش را به جمهوریت/جمهوری نقد میکند و ترجمهی صحیح آن یعنی کشور/دولت را به ما میگوید. اینجا تبحر طباطبایی به علم لغتشناسی و تسلطش به زبانهای غربی و تاریخ اندیشه در غرب میبینیم. به واقع آنچه که طباطبایی را فراتر از این مترجمان ارزشمند میبرد همین تبحر است، شما نمیتوانید بدون اینکه در درجه تسلط او باشید، با طباطبایی بجنگید و روبرو شوید. آشوری در پاسخی که به دکتر داده بودند، نقدهای ایشان را لغتبازی و کاری برای بی اعتبار ساختن او خوانده بود. آشوری در جاییکه طباطبایی گفته بود چرا تیغ و بازو را بهجای نیروی جنگاور برای کلمه «armi/army» بهکار بردهای، میگوید کسانی که با ادبیات کلاسیک فارسی آشنایی دارند میدانند که تیغ و بازو در ادبیاتمان کنایه از سپاه و نیروی جنگاور بوده و فراوان به کار رفته است. و ادامه میدهد چونکه این متن پنج قرن از تاریخ نوشته شدنش، میگذرد و یکی از آثار قدیم ایتالیاییست سعی کردم به زبانی ترجمه کنم که مزهی کلاسیک زبان فارسی را داشته باشد. طباطبایی البته در همان نقد و چه در کلاس درسگفتارها گفته بود که از ایرادات اساسی همین است که شما نمیدانستید ماکیاولی بهزبان غیردرباری و برای مردم آن زمان چنین مطلب مهمی نوشته است. همین بر ما ضروری میسازد که شهریار را به زبان امروز مردم و برای همین مردم امروز بازگردانیم. نه اینکه از عبارتهایی استفاده کنیم که سرشار از کنایه باشد و نتوان آنها را فهمید. بحث دیگری که در این تسلط وجود دارد، شناخت و مطالعهی جامع طباطبایی در مورد غولهای تاریخ اندیشه و همچنین تفاسیر و خوانشهای غولهایی مثل اشتراوس از همین اندیشمندان است. شما بنگرید به حملاتی که طباطبایی به سازمانهای چپ ایران انجام میدهد. این حملات از تسلط او به مارکسیسم غربی و افرادی چون آلتوسر میآید. داستان جوجه کمونیستهایی که امروز سراغ طباطبایی میروند همین است، ناآشنایی با اندیشههای جریانی که مدعی آن هستند و شناختشان بیشتر از راه ترجمان سطحی و خوانشهای سطحی بهدست آمده است. از طباطبایی به سادگی عبور نکنید. مهم نیست مخالف یا موافق ایشان هستید، نمیتوانید او تسلط و تبحر او را نادیده بگیرید. به قول یکی از دوستان، جریان تحصیلکرده و روشنفکران امروزی ایران چارهای جز مواجهه با او ندارند. در سال جدید برای شناخت صحیح و بهتر طباطبایی، بیشتر خواهم نوشت.
9 اسفند است، سالروز از دنیا رفتن دکتر طباطبایی. روح استادمان شاد و راهش پررهرو.
/channel/chshmeiran
اولین کارگاه از سلسله کارگاههای چپ ایرانی؛
کارگاه مائوئیسم و مائوئیستهای ایرانی.
در طی این کارگاهها با مفاهیم و تاریخ حیات چپ ایران آشنا و چگونگی فعالیت سیاسی و اجتماعیشان نقد و بررسی میشود.
ارتباط و ثبتنام:
@saratan_11
/channel/gord_afarid
کتاب «بالیدن بر بستر اندیشۀ دکترجواد طباطبایی» نوشتهی استاد عزیز؛ فرخندهخانم مدرس منتشر شد.
پیشگفتار کتاب را در فایل فوق بخوانید.
/channel/chshmeiran
خداوند این مملکت را حفظ کناد❤️
#دیوانگی_جمهوری_اسلامی
تنوع قومی و مذهبی در ایران و مسئله قومگرایی
🎥 گفتگویی علمی و مهم با استاد احسان هوشمند
🔻ایران کشوری تاریخی، کهن و از نظر مردمشناسی پیچیده و متنوع است.
🔻آیا میتوان مردم این سرزمین را تنها بر اساس نظم قومی، زبانی یا جغرافیایی صورتبندی کرد؟
🔻قومگرایی و سیاسیشدن اقوام در ایران چگونه شکل گرفتهاست؟
🔻بعد از انقلاب اسلامی چه سیاستهایی از جانب حاکمیت باعث رواج قومگرایی و شکلگیری جریانهای گریز از مرکز شدهاست؟
🔼 در همین راستا در آسیانیوز و مؤسسهٔ آتوسا گفتگویی داشتیم با جناب آقای احسان هوشمند، ایرانشناس و پژوهشگر حوزهٔ اقوام
در این گفتوگو استاد احسان هوشمند به موضوعات مهم و دقیقی پرداختهاند که کمتر در محافل علمی و آکادمیک به آن پرداخته شده است. گفتگو را مشاهده بفرمایید و برای علاقمندان این حوزه ارسال کنید.
آسیانیوز ایران
مؤسسهٔ علمی و تاریخی آتوسا
با مشارکت مؤسسه فرهنگی بزرگمهر حکیم
آتوسا: نهاد ترویجی اندیشهٔ سیاسی و دانش تاریخی در ایران
🆔 @atusa_sbu
@asianewsiran
📄 یادداشت
ستیز با عقل مدرن
👤 اشکان زارع
سه ضلع برجسته ستیزهجو با عقل مدرن گرامشی، فوکو و ادوارد سعید هستند.
مادامی که گرامشی در زندان «فاشیسم» برای تمدن غربی نقشه میکشید روزی را میدید که تودهای که او افسارش زده بر دوش جرج واشنگن چفیه انداخته است؛ مادامی که فوکو باستانشناسی علوم انسانی را مینوشت روزی را میدید که حقوق اساسی آمریکا توسط توده افسار گسیخته مطبوعش عاری از اقتدار است؛ و روزی که ادوارد سعید شرق شناسی را نوشت روزی را میدید که قوانین شریعت در انگلستان حامیان بیشتری از حقوق عرفی دارد.
امروز میتوان به عیان خطرات اندیشه این سه ضلع را دید؛ نهادهای تاریخی غرب رو به زوالاند. چپها با ایدئولوژی خود بهویژه با نفوذ در هنر و رسانه از غرب مشروعیت زدایی کردند.
سیطره پست مدرن در فضای عمومی انحطاط عقل مدرن را پیش روی غرب قرار داده است. انگارههای پست مدرن دانشگاه کلمبیا و هژمونیک شدن پنداشت ادوارد سعید در دولت آمریکا بربریت را تا دهان کاخ سفید برده؛ آنگاه که کاخ سفید با ایده لیبرال دموکراسی رالزی دست حسین اوباما افتاد، سیاستخارجی آمریکا نشان داد که گرگی در لباس میش است؛ سیاستی که رالزی هم نبود. سیاستی که مختصری از منافع ملی هم نمیفهمید. سیاست خارجی آمریکا در دوران حسین اوباما بر گرفته از ایده ادوارد سعید بود و بربرهای شرقی در آن جستوجوگران تجدد با ارجاع به سنت خود بودند؛ آنها کسانی بودند که توسط غرب تحقیر شده بودند و حسین اوباما خود را مسیحی میدانست که ناجی آن قوم یَأجوج و مَأجوج است.
امروز اما قوم یَأجوج و مَأجوج نهادهای تاریخی غرب را سخره گرفته، همه را برساخت سرمایهداری میداند و خلافت اسلامی را در غرب نعرهزنان فریاد میزند. حال آنکه شرق توسط غرب تحقیر نشده، بلکه توسط غرب مختصری متمدن شده، نهادهای تاریخی غرب نه محصول سرمایهداری که محصول نظمی خودجوش در زد و خوردهای غرب است، و تمدن برساخت نیست؛ بلکه حاصل مجادله تاریخ است.
گفتن اینها و البته شرح توضیح آن برای یک دندانپزشک، یک مهندس و یا سقط فروش اهل پاکستان، گینه، تانزانیا، و حتی ایران و یا یک چپ مستقر در نیویورک، لسآنجلس، پیونگیانگ، پکن، هاوانا ، اسلامآباد، کابل و یا تهران دشوار است. چرا که مارکسیسم نظام فکری نیست، یک کالت و فرقه است، و تمامی بحثهایش نیز رتوریک است.
/channel/iranpazhohi
مقاله شماره 5.
درآمدی بر روابط مادها و بابلی ها
دکتر شهرام جلیلیان
پاینده ایران
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
مقاله شماره 3.
دانشگاه تهران چگونه به وجود آمد.
علیاصغر حکمت
پاینده ایران
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید
مقاله شماره 1.
حکمرانان مادی در متون نوآشوری
خانم فریبا زارع
پاینده ایران
👑 @Gord_Afarid مجله گُردآفرید