aminbozorgiyan | Неотсортированное

Telegram-канал aminbozorgiyan - تجربه زیسته l امین بزرگیان

5211

آنکه خانه‌ای ندارد، در نوشتن خانه می‌کند. آدورنو (استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است) Contact : aminbozorgian60

Подписаться на канал

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ دو نیروی سیاسی-جنسیتی را در نظر بگیرید: x و y.

ایکس: زنانگی؛ آن نیرویی که سیاست را در گسترش رهایی از سلطه مفصل‌بندی می‌کند، با محوریت همبستگی با دیگران. جهان اطرافش را می‌خواهد به درون بکشد و چیزی نو بیافریند؛ «مراقب» است.«با» آن یکی هم‌دردی می‌کند، نیرویی که «بعلاوه» می‌کند.

ایگرگ: مردانگی؛ آن نیرویی که سیاست را افزایش قدرت معنا می‌کند، حزب محور است و استراتژی را در مرکز می‌گذارد. حفاظت می‌کند. از نیرویی سخن می‌گوییم که از طریق «منها» کردن خود «از» دشمن هویت می‌یابد.

هر یک ازین نیروها ردّپایی در تاریخ دارند. ایکس لحظه آغاز است و ایگرگ لحظه تأسیس و ثبات. زنانگی شوریده است و مردانگی محاسبه‌گر. سوژه‌های سیاسی البته می‌توانند زنانگی و مردانگی را در طول حیات خود تجربه و جنسیت عوض کرده باشند.

جنبش زن، زندگی، آزادی در بطن خود ایکس بود، به این معنا که به زنانگی مجال شکوفایی می‌داد، به ادبیات؛ نمادین و روایی بود. «روسری برداشتن» یک نماد قوی بود، و نیز هر حاضری می‌توانست از درون زندگی شخصی خود روایتی در نسبت با لحظه قیام بیان کند؛ جنبشی مالامال از داستان و حافظه. ما با جنبشی روبرو بودیم که سیاست را در «رهایی» تعریف می‌کرد، یک رهایی عام از اعمال سلطه در خانواده، مدرسه، زبان، خیابان، دولت و حتی نیروی ایگرگ.
در چنین جنبشی طبیعتاً زن مجال بیشتری می‌یافت که سوژه سیاسی شود؛ مثلاً روسری از سر بردارد. جنسیت او در لحظه‌ای نادر در تاریخ فرصت بالادستی یافته بود. مرد در این جنبش، ابزار نمادین و روایی ویژه‌ای نداشت، کم حرف و بطور ناخواسته پسیو شده بود. ضعف مرد، سیاست ایگرگ را در کل تضعیف کرده بود. در واقع ما با یک دگرگونی شکّه کننده در سلسله مراتب میدان سیاست روبرو شدیم.
اصل بقای ایگرگ در این لحظه بود که با کارگزاران زن و مرد خود وارد عمل شد، محتوای خیابان را سعی کرد با به میان کشیدن «واژن زنان»، نماد آن را با «مرد، میهن، آبادی» و صدای آن را به ساختن «اتحاد» آن هم توسط کسانی که حتی نمی‌توانستند یکبار روسری از سر بردارند، تغییر دهد. از صبح تا شب با گل‌سر و کراوات از این دفتر به آن دفتر مقامات اروپایی و آمریکایی رفت و خود را «ظریف» تخیل کرد. آنچه با دعوت از «دیگریِ» مورد ستم و طلب شنیدن روایت رنج آغاز شده بود به فضایی انباشته از «منها» کردن و طلب آتشین «رهبری» تبدیل شد.
ایگرگ از آینده سخن می‌گوید و تخیل جانشین شدن و نمایندگی دارد؛ و همین بود که توانست بشکافد و جلو برود. این نیرو هرچند دستاوردی نداشت اما بر ایکس غلبه کرد. به مرور نیروی ایکس دوباره ساکت شد و به سنگر خود بازگشت. او اما همچنان «بالقوه»‌گی را نگه داشت: او همچنان چیزی است که تحقق نیافته؛ یک امکان در جامعه پیشِ رو، و به همین سبب سیاسی. اگر می‌بینید که بعد از دو سال حمله مداوم از هر طرف همچنان نفس می‌کشد به این دلیل است.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

گفت‌وگویی کوتاه با بی‌بی‌سی فارسی درباره رواج مال‌دزدی و موبایل‌قاپی در ایران به بهانه دستگیری «آرسن لوپن» طهران.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

☝️تابلوی نقاشی، لحظه‌ای از تجربه نقاش را ماندگار می‌کند. امپرسیونیست‌ها تلاش داشته‌اند خصلت‌های این تجربه را در آثارشان به سرحدات خود برسانند. اگر رئالیست‌ها این هدف را داشتند که جهان مادی بیرونی را در دقیق‌ترین شکل خود عرضه کنند به‌گونه‌ای که اثر بیشترین انطباق را با ابژه داشته باشد، امپرسیونیسم ثبت «تجربه»‌ی ابژه بود. آنها دغدغه تطبیق با امر بیرونی را نداشتند و در درجه اول بیان نوع خاص تجربه‌ی شان از امر واقع اهمیت داشت. از دل امپرسیونیسم بود که اکسپرسیونیست‌ها ظاهر شدند. آنها این تجربه سوبژکتیو از جهان بیرونی را مبذول عواطف و حواس انسانی کردند. ابژه آنها کمتر طبیعت که تولیدات انسانی و اثرات آن بر زندگی بود. مثلا نقاشی جیغ اثر ادوارد مونک را به خاطر بیاورید؛ اثری درباره تجربه بار سنگین زندگی برای انسان مدرن. نقاش در اکسپرسیونیسم، تکنیک‌های امپرسیونیسم را مصروف بیان عمیق‌ترین تجربیات وجودی و نیز اجتماعی‌اش می‌کند و تلاش دارد لحظه طغیان بر علیه تمامی نیروهای مرگ را به تصویر کشد.

این نقاشی ویدا ربانی، روزنامه‌نگار زندانی، بر روی ملحفه‌های زندان است. تابلویی است رنگ-روغن از نمای بیرونی پنجره‌های زندان که تپه‌های اوین را نشان می‌دهد.
پیوند نقاش در این اثر با تجربه‌ای خاص و یگانه در زندگی روشن است؛ بیانی است از تجربه یک منظره‌ی ویژه که تنها زندانیان می‌توانند آن را تجربه کنند. نقاشی در وهله اول ویژگی‌های اثری امپرسیونیستی را داراست: تصویری است از یک منظره طبیعی و عناصرش (درخت، برف، روباه و غیره) که با ضربات قلم‌مو جلوه‌ای رؤیاگون بدان بخشیده است.
اما نکته جالب اینجاست که هرچند ما لحظه‌ای اکسپرسیونیستی را در نقاشی پیدا نمی‌کنیم اما به غایت واجد آن است وقتی که می‌فهمیم نقاشی از پنجره بند زنان زندان اوین کشیده شده و متریال اثر از امکانات همان جاست. گویی با دیوارنوشته‌ای در زندان روبروییم. هیچ اثری به اندازه دیوارنگاره‌ی زندان واجد خصلت اکسپرسیونیستی و بیان یک تجربه ویژه نیست.

ما با درختی که درخت نیست، برفی که برف نیست و روباهی که روباه نیست روبرو می‌شویم و مدام به این وسواس فکری می‌افتیم که از تجربه‌ی نقاش ازین عناصر آگاه شویم. اما این فاصله با تجربه‌ی نقاش همیشه باقی می‌ماند، و اثر بیش از هر چیز تصویری می‌شود از این فاصله‌ی باقی‌مانده.

@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

📌 توضیحات جناب آقای امین بزرگیان (پژوهشگر علوم اجتماعی در دانشگاه نیس فرانسه) حول دوره‌ی:

در جستجوی زمان از دست‌نرفته
جامعه‌شناسی حافظه جمعی [طرح درس]

۶ جلسه‌ ( ۷۲۰ دقیقه)
شنبه‌ها، ساعت ۱۸ تا ۲۰
از ۲۷ مردادماه

🔴 دوره به‌صورت آنلاین و آفلاین

📮 متقاضیان ثبت‌نام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ خانه برای آوارگان در لحظات نشاط‌آور و غم‌افزا، در وضعیت کمیک و تراژیک، در موقعیت متکی به اروس و تاناتوس به‌گونه‌ای متمایز به خاطر آورده می‌شود. گشودگیِ زندگی برای آواره در خلال زیست روزمره‌اش، خانه یا شهر یا وطن‌اش را تا حوالی او گسترش می‌دهد. آواره در شادی، مرزهای خانه‌اش را تا خود گسترده می‌کند و تصوری «امپراتوریک» از وطنش پیدا می‌کند. اما در هنگام زحمت و رنج، خانه و وطنش تا آغوش مادر کوچک می‌شود. فرد در هنگام مصیبت تجربه‌ی آواره را پیدا می‌کند حتی اگر در شهرش باشد. این پرتاب‌شدگی به رَحِم، جایی یوتوپیک در گذشته، شبیه میلی است که افراد به مهاجرت یا جهان‌گردی به عنوان برنامه‌ای برای آینده دارند.
غم‌های بزرگ تجربه‌ی آوارگی برای هر انسانی است، و این تنها گزاره‌ی آرامش‌بخش برای آواره‌ای است که در جایی بیرون از خانه مصیبتی طاقت‌فرسا را تجربه می‌کند.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ در مطالعات جامعه‌شناختی ورزش، مسابقات جهانی مثل المپیک لحظاتی مهم در نظم نوین هستند؛ نظمی که در آن با آزاد شدن لجام‌گسیخته بازار و در هم‌تنیدگی‌ها و همسان‌سازی های فرهنگی به سبب جهانی‌شدن کالا و سبک زندگی، کمتر جایی برای تمایز و هویت‌یابی ملی باقی می‌ماند. مسابقات ورزشی با تمرکز بر هویت ملی و پرچم جایی می‌شوند که می‌توانند تمایز با دیگر ملل را یادآوری کرده؛ و به تعبیر نوربرت الیاس، خشونتِ حول‌وحوشِ ملیت را متمدن کنند. دولت-ملت معاصر عمیقاً به مسابقات ورزشی برای هدایت و تقویت ملی‌گرایی نیازمند است. به همین دلیل است که در جامعه‌شناسی ورزش، المپیک نوعی سیاست اجتماعی است.

در لحظه تقابلی مثل مبارزه کیانی و علیزاده اما این وضعیت مصنوعی فاش می‌شود. ما در این لحظه است که متوجه می‌شویم آن چیزی که تحت عنوان ملیت و پرچم می‌شناسیم حیثیتی توافقی دارد. علیزاده با وجود اینکه هیچ نسبت تاریخی با بلغارستان ندارد، در المپیک نماینده آنجا می‌شود؛ و در اینجاست که پیوند ذاتی میان فرد و ملیت مورد شک قرار می‌گیرد. این تشکیک به حریفان او نیز سرایت می‌کند. در واقع، هر چند همچنان موضوع هویت ملی در مرکز اجرای المپیک باقی می‌ماند اما از صلابت و صلبیت آن به شدت کاسته می‌شود.

به همین دلیل است که المپیک هرچند مهمترین میدان متمدنانه‌ی نزاع ملیت‌ها در عصر نوین‌ است، اما به همان میزان با نمایش عدم تطبیق میان هویت ملی با تاریخ عینی زندگی و هویت فرهنگی افراد، به میدانی برای تقویت دیدگاه نسبی بودن هویت ملی تبدیل شده است. امر ملی در المپیک تقویت و تضعیف می‌شود؛ کیمیا علیزاده و صباح شریعتی هم به جوهری سرزمینی اشاره می‌کنند و هم به نسبی بودن هویت ملی. آنها برای شهروندان بلغارستان و آذربایجان هم همین دوپارگی را نشان می‌دهند.

اما مسأله اینجاست که این فضای پر ابهام به آنان فقط محدود نمی‌شود و همه فضا و ورزشکاران را نیز در برمی‌گیرد. کیانی هم پدیداری است با همین میزان از تعلیق و اضطراب هویتی؛ که شاید هیچگاه بالفعل نشود. المپیک ملیت را برمی‌کشد و تضعیف می‌کند.

@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

مطلب کامل را در وبسایت ردکات بخوانید:

https://redcutcollective.com/?p=2774

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

Like Nowhere (2012)

این ویدئو را در سال ٢٠١٢ مدتی بعد از مهاجرت به کمک دوستانم ساختم. مسأله «خاطره جمعی» و «یادآوری» دغدغه‌ی نوشتن و ساختنش بود. یادآور روزهای سخت و آدم‌های دوست‌داشتنی است. تقدیم به همه جان به‌ در بردگان خردادماه.
(با صدای بلند نگاه کنید)

@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ کسب اکثریت کرسی‌های پارلمان توسط جبهه چپ در انتخابات امروز فرانسه را نباید یک پیروزی انتخاباتی در یک نظام دموکراتیک فهمید. احتمالاً وقتی عکس‌ها و ویدئوهای خوشحالی و اشک‌های امروز را دیده‌اید، تعجب کرده‌اید که چرا واکنش افراد به این موفقیت چنین شدید است. ما با یک انتخابات کلاسیک مرسوم غربی روبرو نبودیم.

صحنه را باید اینگونه دید: راست افراطی یعنی جریان ضد یهودی و مسلمان، ضد مهاجران و ضد ارزش‌های روشنگری می‌رفت تا نهادهای حکومت را با رأی عمومی بدست آورد و دموکراسی را به پدیداری ضد مدرنیته مبدل سازد. راست افراطی با بهره‌گیری از بحران شدید سرمایه‌داری و گسترش نابرابری و فقر در دورانی که نئولیبرالیسم به سرحدات توحش خویش رسیده است توانسته بود با وعده‌هایی متوهمانه آرای بسیاری از فقرا، کارگران و حتی مهاجران را به خود اختصاص دهد. در واقع راست افراطی در دوران افول سازمانی چپ سبد رأیی برای خود ساخته بود که طبیعتاً به آن نمی‌باید رأی می‌دادند. هرچند سایه این بربریت مدرن همچنان از بین نرفته اما انتخابات امروز، هم از حیث محدود کردن آن در مجلس و هم از حیث بازگشت طبقات به جاهایی که بدان تعلق نظری و تاریخی داشته‌اند واجد اهمیت است.

از سوی دیگر چپ‌ها توانستند بر نظام قدرتمند و رانتی-رسانه‌ای در فرانسه که تماماً پشت میانه‌روها به رهبری ماکرون بودند هم پیروز شوند. ماکرونیسم نیرویی است که با بهرمندی از ترس عمومی از راست افراطی توانسته بود با وجود ناکارآمدی‌های شدید همچنان خود را بعنوان تنها نیروی موجود در صحنه سیاست فرانسه معرفی کند و اینگونه فضا را برای همگان ترسیم کند که اگر ما نباشیم شما باید با راست افراطی سر و کله بزنید، و در خلال این فضاسازی، بیش از پیش از فرانسه سوسیالیسم‌زدایی کند. امشب غلبه بر این سازوکار ناعادلانه تبلیغاتی-رسانه‌ای مکرون و «سگ‌های محافظش» (اصطلاحی در فرانسه و خطاب به رسانه‌های جریان اصلی) بود.

در واقع انتخابات امشب هم غلبه بر نئوفاشیسم بود و هم غلبه بر ناکارآمدی. فرانسه با وجود تمام عقب‌افتادگی‌های اقتصادی‌اش همچنان نبض فرهنگی غرب است. بازگشت چپ به صحنه (و نه لزوما حزب سوسیالیسم) معادلات قدرت در اروپا را تغییر خواهد داد. بدنه چپ امروز فرانسه دیگر شکل سوسیالیسم نئولیبرالیزه‌شده زمان اولاند نیست و آن را به طور کامل کنار زده است. حزب سوسیالیسم توان خود را از کف داده و بخش بزرگی از آن امروزه در ماکرونیسم مستحیل شده است، هرچند بخش‌های حاشیه‌تر آن به جبهه جدید پیوسته‌اند.

هر کس در فرانسه زندگی می‌کند تفاوت امشب را با دیگر انتخابات پیشین حتماً لمس کرده است.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

در اینجا کمی، در حد طرح موضوع، به این پرداختم که وقتی می‌گوییم سیاست فراسوی مشارکت یا تحریم به چه معناست.
مهم این نیست که بپرسیم چرا رأی می‌دهی یا رأی نمی‌دهی؛ سؤال باید این باشد که پس از این رأی دادن یا ندادنت چه می‌خواهی بکنی؟
انتهای ویدئو نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که قطع شد. حالا بد هم نیست؛ از بنابراین ببعدش را شما بگویید.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ والتر بنیامین در قطعه مشهوری می‌نویسد: «انسان که در دوران هومر، اسیر اندیشه‌های خدایان اُلمپ بود، اکنون رها و چنان از خود بیگانه شده که می‌تواند نابودی خود را همچون عالی‌ترین لذت زیبایی‌شناختی تجربه کند.» ملال باعث می‌شود که بیشتر چیزها همچون جایگزین‌هایی وسوسه‌انگیز به‌نظر برسند. بیراه نیست گاهی تصور می‌کنیم که آن‌چه واقعاً لازم داریم، یک پایان کامل حتی فاجعه‌بار دیگر است. در این وضعیت که چنین ملال و خستگی و عصیان از خودِ حیات و کارگزاران‌اش فراگیر شده است اصلاح‌طلبی، بعد از شکست‌های بنیادینش، برای اکثریت چیزی نیست جز تداوم ملال. آدم‌ها ملال را نمی‌توانند تاب بیاورند. می‌خواهند عوضش کنند؛ حتی شده با فاجعه. براندازی پاسخ به این ملال‌ عمومی است؛ که برخی از خود همان مسببان وضع موجود (یعنی حاکمان و اصلاح‌طلبان کلاسیک) آن را در ذیل برنامه‌های دشمن جهت ناامید کردن مردم می‌گذارند و صورت مسأله را در اتاق‌های‌شان پاک می‌کنند.

نه‌گویی و نفی در شکل غیرسیاسی آن برآمده از آری‌گویی به فاجعه است. در این شکل، نابودی خود و دیگری در پی استیصال از وضعیت اهمیت می‌یابد و رونق می‌گیرد. مبلّغ این باور است که باید «کثافت» تا نهایت خود پیش برود چون در پس این تخریب مطلق، رستگاری منتظر ماست. این نه، یک نفی غیرسیاسی، تصویری نو از انجمن حجتیه و در ضدیت با نهاد «زندگی» به عنوان مهمترین و رادیکال‌ترین ایده سیاسی است؛ آنچه که در پیشانی جنبش مترقی زن، زندگی، آزادی مشاهده کردیم.

اما نه‌ی سیاسی و نفیِ برآمده از زندگی (نفی مرگ) نه از تلاش برای کمک به «نابودی» و «به سیم آخر زدن» که نوعی سیم‌کشی، مفصل‌بندی و در مجموع متکی بر «ساختن» است. نه گفتن در این چشم‌انداز سیاسی بدنبال زیباشناسی کردن فاجعه نیست، تحت هدایت ملال قرار نگرفته و دستاوردهای جمعی و پتانسیل‌های اجتماعی موجود در جامعه را نادیده نمی‌گیرد. نه‌ی سیاسی تمنای ایستادن بر ویرانه را ندارد، بلکه بر ویرانی موجود حساس است و بر روش‌های تولید این «شرایط» نورافکن می‌اندازد.

هر نه‌ای نفی سیاسی نیست. پروژه‌هایی را باید شناخت که از نه سیاست‌زدایی می‌کنند و جز تخریب زندگی در میانه قهقهه تلخ خدایان سودایی ندارند. از نه‌ی قاطع امروز جامعه به هیأت حاکمه می‌باید مراقبت کرد.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

https://pecritique.com/wp-content/uploads/2024/06/a-bozorgian-elections-1403.pdf

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ مخالفت با ایده «براندازی» و کارگزاران آن یعنی مجموعه اپوزیسیون راست‌گرای سلطنت‌طلب و غیره متکی بر این دیدگاه بود -حداقل از جانب من- که براندازان با دستکاری در مفهوم «انقلاب» آن را بر عکس کرده و می‌خواهند از بالا و با کمک قدرت‌های دیگر، نه برای تحقق دموکراسی و عدالت که به هدف جانشین کردن کسی با کسان دیگر، نظام سیاسی موجود را ساقط کنند. آنها در واقع در همه این سال‌ها از انقلاب سیاست‌زدایی کرده‌اند. برای نیروی رهایی‌بخش، سیاست تغییر تمام مناسباتی است که سلطه کنونی را ساخته‌اند. نیروی رهایی‌بخش شاید انقلاب را در لحظه حاضر ناممکن بداند اما ایده‌ی انقلاب را موتور پیش‌برنده هر نوع سیاست راستینی می‌داند.

انسداد در تحقق انقلاب افراد را به سمت شکل‌های جعلی آن همچون براندازی می‌کشاند. پیشتر در گفت‌وگویی توضیح داده‌ام که گرایش به سلطنت‌طلبی چگونه محصول استیصال شهروندان بوده است. تصویر کلی امروزین درباره انتخابات نیز جلوه‌ای دیگر از این سیاست است؛ وضعیت استیصالی که می‌تواند افراد را به انتخابات بکشاند. در انسداد واقعی و مادی «اصلاحات» ما با گرایشی روبروییم که تفسیری کاملاً محافظه‌کارانه از اصلاح را جایگزین «جنبش» اصلاحات کرده است. در انتخابات اخیر نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب حول‌وحوش چیزی اجماع کرده‌اند که به وضوح نه «اصلاحات» که -همانطور که در گفتارشان برجسته شده- «بدتر نشدن اوضاع» است. استیصال جمعی ممکن است افرادی را به رأی دادن بکشاند، همانطور که به «وکالت» دادن کشاند.

انتخابات و جرج تاونیسم صحنه‌ی بازی حامی سیاست رهایی‌بخش نیست حتی اگر رأی و وکالت دادن اطرافیانش را بتواند بفهمد یا حتی رأی بدهد. اگر جامعه‌ای چشم در آن معنای بنیادین از سیاست داشته باشد، رأی دادن یا ندادن در این وضعیت نمی‌تواند عامل چندان مؤثری در چشم‌انداز کلی او برای استراتژی جامعه در مسیر تحقق سعادت جمعی باشد.

مجادلات اخیر در معنادهی به مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات، ادبیات استیصال است؛ بیانی است برای بحران‌ موجود که چندی پیش در شکلی دیگر نیز با حمایت از شاه و اسراییل و علی‌نژادها ظاهر شده بود.

اگر کسی می‌گوید رأی دادن به پزشکیان «خیر» یا «شرّ» است، فراسوی این صحنه را به یاد بیاورید، جایی که همه ما حداقل یکبار تجربه کرده‌ایم: لحظه تخیل رهایی؛ دوم خرداد ٧۶ یا بیست‌وپنجم خرداد ٨٨ و یا لحظه‌ی بالا رفتن ویدا موحد از آن جعبه برق.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ یک روز قبل از انتخابات سال ۱۳۸۴ سرمقاله روزنامه شرق را درباره اهمیت تسخیر دولت نوشتم. یادداشت من در نقد تحریم انتخابات بود. در سال‌های پیش ازین مقالات زیادی در نقد اصلاح‌طلبان نوشته بودم اما فکر می‌کردم تداوم حضور اصلاح‌طلبان در نهادهای حکمرانی جا را برای جامعه مدنی باز می‌کند. آن انتخابات تحریم نشد اما در نهایت احمدی‌نژاد به ریاست رسید. درک جمعی از سیاست در آن زمان محدود به انتخابات و نظام نمایندگی بود. امروزه هر چند ساختار سیاسی تصلب بیشتری پیدا کرده است اما معنای سیاست در افکار عمومی گسترش یافته است و کمتر کسی دیگر اصلاحات تدریجی را تنها آلترناتيو وضعیت معرفی می‌کند.
انتخابات پیش رو هر نتیجه‌ای داشته باشد، تخیل سیاسی گسترش یافته و بازی پایان نیافته است.
—————————————
٢۶ خرداد ١٣٨۴/ روزنامه شرق
کمک به سلطه
امين بزرگيان

۱- آنتونيو گرامشى در نقد ديدگاه‌هاى ارتدوكس از ماركسيسم معتقد است، ماركسيست‌هاى اوليه تحت تاثير جنبش كارگرى و سوسياليستى بيش از آنكه درباره ساخت دولت سرمايه‌دارى تأمل كنند، به انقلاب و شرايط وقوع آن مى‌انديشيدند.از نظر ماركسيست-لنينيست‌ها، دولت چيزى جز ابزار خدمتگزار طبقه مسلط نيست و كاركردى جز سركوب طبقات فرودست را به عهده ندارد. در اين رويكرد دولت نهادى غيرمستقل و منشعب از نظام بورژوازى است كه كاملاً تحت سلطه اين نظام قرار دارد و چون در تصرف كامل اين نظام است اساساً اصلاح‌ناپذير است. به طور خلاصه دولت موجود به هيچ عنوان نمی‌تواند وسيله‌اى براى اصلاح اجتماعى باشد. چون در ذات سركوبگر و فاسد است و تنها راه مقابله با اين ذات ايدئولوژيك انقلاب، شورش همگانى و تأسیس دولت پرولتری است.
۲- از ديد گرامشى قدرت دولت هر چند محدود به دستگاه دولت نيست، اما غالباً از طريق دستگاه دولت اعمال مى‌شود. گرامشى در اين تلقى قائل به يك تفكيك مهم است. تمايز ميان قدرت دولت و دستگاه دولت. گرامشى در نقد ماركسيست‌هاى اوليه بر اين اعتقاد است كه آنان «قدرت» را داراى يك مركز (center) خاص و راه مبارزه با اين «قدرت» را حمله به اين «مركز» مى‌دانند. از ديد آنان اين مركز، بى‌شك «دولت» و شيوه و راه مقابله با آن فروپاشى اين «دولت» از طريق «انقلاب» است. از ديد گرامشى «قدرت» نه در يك مركز بلكه در سطح جامعه پخش است. به عبارتى ديگر «قدرت» نه از يك مركز بلكه از مراكز متعددى اعمال مى‌شود كه در هر بخش به طور جداگانه «سركوب» مى‌کند. همين رويكرد است كه توجه گرامشى را از «دولت» به سمت «جامعه مدنى» مى‌كشاند و منجر به اين مى‌شود كه وى به تحليل روابط خرد «قدرت» بپردازد. نكته‌اى كه بايد در ديدگاه گرامشى به آن بسيار توجه كرد اين مسئله است كه از نظر وى اين قدرت‌هاى محدود و پراكنده، هر چند سعى مى‌كنند قدرت خود را از طريق دستگاه قدرت دولت اعمال نمايند اما بى‌شك مى‌بايد ميان قدرت دولت و دستگاه دولت تمايز قائل شد. اين سخن بدين معناست كه هرچند قدرت دولت فارغ از مركز عمل مى‌كند و در سطح اجزاى بسيار و حتى در جامعه مدنى پراكنده است اما به سبب تجميع امكانات سركوب در دست دولت، كنشگران فعال در جامعه مدنى كه همواره سعى مى‌كنند با اجزاى قدرت دولت در سطح خرد، مبارزه كنند مى‌بايد همواره به اختلال در دستگاه دولت پرداخته و آن را از گفتمان مسلط تهى كنند.
۳- نتيجه‌اى كه از ديدگاه گرامشى مى‌توان گرفت اين نكته محورى است كه يكى از بهترين و موثرترين شيوه‌هاى تضعيف قدرت دولت، تسخير دستگاه دولت است.اختلال در مهمترين ابزار اعمال قدرت دولت يعنى دستگاه دولت، با تسخير همه يا بخشى از آن به تقويت نيروهاى متضاد منجر شده و از سلطه همه جايى و توان سركوب‌گرى آن مى‌كاهد و امكان مبارزه را به سمت وضعيت مطلوب بيشتر مهيا مى‌كند.
۴- وضعيت ايران در هشت سال گذشته نشان داد تمايز جدى ميان قدرت دولت و دستگاه دولت وجود دارد. نيروهايى فارغ از دستگاه دولت همواره وجود داشته‌اند و دارند كه برخلاف ميل دولت با قدرت عمل مى‌كنند و حتى تا جايى پيش مى‌روند كه از خود دولت نيز امتياز يا قربانى مى‌گيرند. راه حل پراتيك طرفداران «تحريم» تحويل دستگاه دولت به قدرت دولت و يگانه و همراه ساختن اين دو است. عينى‌ترين نتيجه اين تلقى، فارغ از رويكردهاى يوتوپياگرايانه افزايش حجم سركوب و جراحات بيشتر سركوب‌شدگان است.
۵- آلتوسر ديگر روشنفكر برجسته ماركسيست معتقد است ايدئولوژى طبقه حاكم همواره و برخلاف تصور رايج ماركسيستى بدون توسل به خشونت و با همكارى خود سركوب‌شدگان اعمال مى‌شود. از نظر وى اين سركوب‌شدگان هستند كه در مقاطع مختلف تاريخى امكان سركوب را به قدرت مى‌دهند. سئوالى كه بايد پرسيد اين است كه آيا مى‌توان به سبب پايدارى قدرت دولت در ايران به نوع دستگاه دولت بى‌تفاوت بود؟
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

نوشته‌ای قدیمی
فرانتس کافکا

چنین پیداست که در دفاع از وطن‌مان سهل‌انگاری زیادی شده است. ما تا به حال اعتنایی به این مسأله نداشته‌ایم و به کسب و کارمان پرداخته‌ایم؛ اما حوادث اخیر نگرانمان کرده است. من در میدان مقابل کاخ امپراتوری، یک کارگاه کفاشی دارم. در گرگ و میش صبح هنوز مغازه‌ام را باز نکرده‌ام که مدخل همه کوچه‌های منتهی به میدان را پر از افراد مسلح می‌بینم. اما اینها سربازهای ما نیستند بلکه از قرار معلوم چادر‌نشینهایی هستند که از سرزمین‌های شمال به طرزی که درکش برایم محال است تا به پایتخت، به این پایتختی که فاصله‌اش تا مرز بسیار زیاد است، رسوخ کرده‌اند. در هر حال فعلاً که اینجا هستند، و اینطور که پیداست تعدادشان هر روز بیشتر می‌شود. به اقتضای سرشتشان در هوای آزاد اردو می‌زنند، چون از خانه و ساختمان منزجرند وقتشان را به تیز کردن لبه شمشیر و نوک تیر و به تمرین سواری می‌گذرانند از این میدان ساکت که همیشه با ترس و لرز تمیز نگه داشته می‌شده طویله‌ای به تمام معنی ساخته‌اند.
البته ما گاه و بیگاه سعی می‌کنیم که از مغازه‌هامان بیرون برویم و لااقل بدترین کثافت‌ها را از میان برداریم ولی این کار روز به روز کمتر صورت می‌گیرد، چون زحمت‌مان بی‌فایده است و علاوه بر این، این خطر را هم دارد که زیر سم اسب‌های وحشی بیفتیم یا از ضربه شلا‌ق‌ها زخم برداریم.
حرف با این چادرنشین‌ها نمی‌شود زد، زبان ما را نمی‌فهمند. اصلاً خودشان هم زبان بخصوصی ندارند. حرف‌شان را مثل زاغچه‌ها به هم می‌فهمانند. این فریاد زاغچه‌وار دائماً بلند است. راه و رسم زندگی ما برای آنها همان‌قدر که غیر قابل درک است علی‌السویه هم هست. به همین علت است که با زبان اشارات میانه‌ای ندارند. چانه‌ات را هم اگر از جا در کنی و دستهایت را از مفصل جدا کنی، باز هم می‌بینی که مقصودت را نفهمیده‌اند و هرگز هم نخواهند فهمید. اغلب شکلک در می‌آورند؛ آن وقت است که می‌بینی سفیدی چشم‌هاشان جابجا می‌شود و از دهانشان کف بیرون می‌زند اما با این کار نه می‌خواهند چیزی گفته باشند و نه کسی را ترسانده باشند؛ طبیعتاً این طوراند هر چه بخواهند بر می‌دارند. نمی‌شود گفت که زور بکار می‌برند دست که دراز می‌کنند آدم کنار می‌رود و همه چیز را در اختیارشان می‌گذارد.
از انبار خود من تا به حال چیزهای نخبه‌ای به چنگ آورده‌اند. اما وقتی می‌بینم که قصاب آن طرف میدان، فی‌المثل، چه روزگاری دارد، جای شکایتی برایم باقی نمی‌ماند. هنوز بارش را به داخل مغازه نیاورده که می‌بینی همه‌اش را قاپیده و بلعیده‌اند. اسبهاشان هم گوشت می‌خورند؛ بارها پیش آمده است که سواری کنار اسبش دراز کشیده، هر کدام یک سر تکه گوشتی را به دندان گرفته‌اند و با هم می‌خورند. گوشت‌فروش می‌ترسد و جرأت نمی‌کند که از تحویل گوشت دست بردارد و ما که به جریان واردیم، پول روی هم می‌گذاریم و کمکش می‌کنیم. آخر اگر چادرنشین‌ها گوشت گیرشان نیاید معلوم نیست چه فکرهایی به سرشان بزند؛ البته اگر هر روز هم گوشت گیرشان بیاید باز هم معلوم نیست چه فکرهایی به سرشان خواهد زد.
این اواخر قصاب فکر کرد می‌تواند دست کم زحمت کشتار کردن را به خودش ندهد و صبح که شد یک گاو زنده را به مغازه آورد. این کار را دیگر نباید تکرار کند. اگر اشتباه نکرده باشم من یک ساعت تمام ته کارگاهم تخت روی زمین دراز کشیده بودم و همه لباس‌ها و لحاف‌ها و بالش‌ها را روی سرم انباشته بودم فقط برای اینکه نعره گاو را نشنوم که چادرنشین‌ها از هر طرف رویش افتاده بودند تا با دندان، تکه‌هایی از گوشت گرمش را پاره کنند. من تا مدتی بعد از آنکه سر و صدا خوابیده بود هنوز جرأت نمی‌کردم بیرون بروم؛ خسته مثل سیاه‌مست‌های دور خمره شراب، کنار پس‌مانده‌های گاو افتاده بودند. درست در این وقت بود که گمان می‌کنم خود امپراتور را پشت یکی از پنجره‌های کاخ دیدم؛ در موارد دیگر هرگز به اتاق‌های بیرونی کاخ نمی‌آید همیشه در درونی‌ترین باغ کاخ روز می‌گذراند. اما این بار دست کم به نظر من این طور می‌آمد پشت یکی از پنجره‌ها ایستاده بود، سرش را پائین انداخته بود و جنجال جلو قصرش را تماشا می‌کرد.
همه ما از خودمان می‌پرسیم عاقبتش چه خواهد شد؟ این رنج و عذاب را تا کی باید تحمل کرد؟ کاخ امپراتوری چادرنشین‌ها را به این جا کشانده است ولی نمی‌داند چطور آنها را بتاراند. دروازه را همانطور بسته‌اند. نگهبان‌ها که پیش از این همیشه با شکوه و جلال به داخل و خارج کاخ قدم می‌رفتند از پشت پنجره‌های میله‌دار تکان نمی‌خورند. نجات وطن به ما پیشه‌ورها و کاسب‌ها محول شده است؛ ولی ما برای چنین تکلیفی ساخته نشده‌ایم؛ هرگز هم داعیه قابلیتش را نداشته‌ایم. سوتفاهمی در میان است که نابودمان خواهد کرد.
ترجمه: ف.بهزاد
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

متن حاضر، مقدمه مترجمان بر کتاب: «تفاوت: گفت‌وگو با ژاک دریدا درباره اسلام و غرب» است که به تازگی توسط نشر افکار منتشر شده است.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ ١. سندروم بنی‌صدر: در دهه نخست و زمان رهبر اول، مقام ریاست‌جمهوری پس از داستان بنی‌صدر به چیزی تشریفاتی بدل شد و رییس دولت، نخست‌وزیری بود که با نظر مستقیم رهبر انتخاب می‌شد.

٢. سندروم موسوی: قانون اساسی در سال ۶٧ به سبب نزاع درازدامنه میان خامنه‌ای و موسوی به سمت حذف جایگاه نخست وزیری تغییر پیدا کرد و رییس‌جمهور (یعنی منتخب مردم) دوباره نفر اول دولت شد.

٣. بازگشت بنی‌صدر: پس از مرگ رهبر اول، به سبب جایگاه رفسنجانی و ضعف کاریزماتیک رهبر دوم، ریاست جمهوری اهمیت مازاد پیدا کرد تا جایی که هم در دوره هاشمی و هم اوایل دوران خاتمی، رییس‌جمهور به مهمترین چهره دستگاه حکومت تبدیل شد.

۴. بازگشت موسوی: نهاد رهبری و نهادهای وابسته، به مرور و با قدرت‌یابی مجدد، باز در فکر حذف بنی‌صدر افتادند. در این مرحله، هرچند از حیث قانونی جایگاه ریاست جمهوری حفظ شد اما شخص رییس‌جمهور به نخست‌وزیر مبدل گردید. نخست‌وزیر کسی شد که با حفظ نام و پوزیشن قانونی فردی بود که توسط مردم انتخاب می‌شود، اما قدرت اصلی در اختیار او نیست؛ او فقط شریک رییس‌جمهور واقعی است. نخست‌وزیر بازگشته است ولی دولت را بطور کامل در اختیار ندارد؛ نخست‌وزیری انتخابی و شریک در دولت.
به طور خلاصه نتیجه این وضعیت اخیر این بوده است که جایگاه انتزاعی و در سایه‌ی «رییس‌جمهور» (قدرت اول دولت) در رویدادهای اخیر کم‌کم مشروعیت پیدا کرده و بدون لکنت از آن سخن به میان می‌آید.

نتیجه: پدیداری که از دو دهه قبل آغاز شده بود به ثمر نشسته است. بلوک‌های بالا دستی در حکومت جایگاه عینی دولت را هرچه بیشتر از خصلت‌های انتخابی خالی کرده‌ و توانستند ریاست‌جمهوری را به شکلی توافقی در دست بگیرند. نخست‌وزیر انتخابی (پزشکیان) با قبول این وضعیت توانسته ایده‌ی محافظه‌کاران جبهه اصلاحات را عملی کند که: سیاست را باید هماهنگ با برآیند وضعیت واقعا موجود تنظیم کرد. در واقع، «جمهوریت» عقب‌نشینی قابل توجهی به نفع «کارآمدی» کرده است.
قماری اصلاح‌طلبان روزنه‌گشا انجام داده‌اند؛ اگر حذف باقی‌مانده‌های ساختار جمهوریت به افزایش کارآمدی حکومت نینجامد، بازگرداندن مناطق اشغال‌شده‌ی جمهوریت دیگر ناممکن است.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

ویدا ربانی/ تپه‌های اوین/۱۴۰۲

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ قبل از انتخابات نوشتم هر کسی که فکر کند در دوران ما با رأی دادن یا ندادن چیزهایی بنیادین تغییر خواهد کرد نا امید خواهد شد. سیاست‌ورزی حول و حوش انتخابات با موفقیت نخبگان سیاسی و شکست بدنه همراه است؛ چه در تجربه تحریم و چه در تجربه مشارکت. در سیاست رهایی‌بخش مسأله اصلی رأی دادن یا ندادن نخواهد بود؛ هرچند اصلاح‌طلبان به ما یاد دادند که ما باید بین این دو گزینه انتخاب کنیم. در واقع کسانی که همواره بین این دو گزینه، امر سیاسی را سامان می‌دهند، متأثر از گفتمان اصلاح‌طلبان‌اند.

امر سیاسی به کل از دموس یا مردم جدا شده است و فقط ما با تغییر کارگزاران یا چرخش نخبگان روبروییم. آیا این کارگزاران متفاوت نیستند؟ حتما هستند؛ اما نه به اندازه‌ای که بدان نیاز داریم.

در واقع امکان نه‌ی مطلق را سیستم منتفی کرده است. شما این کار را نه با تحریم می‌توانید انجام دهید نه با انتخاب گزینه بدیل.
اکنون هر دو گروه مشارکت‌کنندگان و تحریمی‌ها بنظرم در حال بیان آن به زبان‌های مختلف هستند.

https://pecritique.com/wp-content/uploads/2024/06/a-bozorgian-elections-1403.pdf

@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

📣 #مدرسه_تهران برگزار می‌کند:

📌 در جستجوی زمان از دست‌نرفته
جامعه‌شناسی حافظه جمعی

🎙 مدرس: آقای امین بزرگیان
پژوهشگر علوم اجتماعی در دانشگاه نیس فرانسه

۶ جلسه‌ ( ۷۲۰ دقیقه)
شنبه‌ها، ساعت ۱۸ تا ۲۰
از ۲۷ مردادماه

🔴 دوره به‌صورت آنلاین و آفلاین

📮 برای ثبت‌نام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

در سال ٢٠١۶ وقتی ژان لوک نانسی را در کتابفروشی مرکزی شهر استراسبورگ فرانسه ملاقات کردم، در خلال صحبت درباره ایران و خاورمیانه، نانسی گفتاری از دریدا را پیش کشید. او با اشاره به اهمیت آنچه دریدا در این کتاب گفته است، مرا به خواندن کتاب مشتاق کرد. سال بعد ترجمه این متن را به دوست و مترجم کار بلد، مریم وحدتی، پیشنهاد دادم و آن را ترجمه کردیم.
همزمانی انتشار این کتاب با مسأله مهاجران در ایران و دنیا، اهمیت اندیشیدن به «دیگری» را دوباره یادآوری می‌کند. دریدا در این کتاب نوع نگرش و مواجهه با دیگریِ متفاوت را ملاک داوری درباره وضعیت تمدنی در عصر ما می‌داند. او مواجهه غرب با مسلمانان را چندی پس از ١١ سپتامبر مورد توجه قرار می‌دهد، کاری که ما اکنون با اتکا بدان می‌توانیم مواجهه با مهاجران افغان را پیش بکشیم.
علاوه بر این موضوع، صورت‌بندی دریدا از رابطه اسلام و غرب، الهام‌بخش بحثی درباره روشنفکری دینی شد که در مقدمه مترجمان بدان پرداخته‌ایم.
شما را به خواندن این کتاب از نشر افکار دعوت می‌کنم.
کتاب را در کتابفروشی‌ها و بزودی در اپلیکیشن‌های مطالعه کتاب می‌توانید پیدا کنید.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

گفت‌وگویی کوتاه با رادیو فردا درباره حضور دختران بی‌حجاب در مراسم محرم و برخورد حکومت با آنان
١۶ جولای ٢٠٢۴

@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ حضور دختران بی‌حجاب در مراسم عزاداری محرم واکنش‌هایی را برانگیخته است. همانطور که پیشتر اینجا نوشته بودم در فقدان نهاد جامعه‌شناسی و سروری تحلیل‌گران سیاسی در رسانه‌ها، رویدادهایی مثل این باعث حیرت شده است. افراد بر اساس آنچیزهایی که در رسانه‌ها می‌شنوند و یا در اطراف خود می‌بینند به تصویری از جامعه «باور» پیدا می‌کنند که لزوماً منطبق بر واقعیت نیست.

١. مراجعه به تحقیقات اجتماعی این فرصت را به ما می‌دهد که ازین پدیدارها شوکّه نشویم. در پیمایش سراسری ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان (آبان ١۴٠٢) و در بخش دینداری دیدیم که ٧٧ درصد جامعه آماری در سراسر کشور به این سوال که: «تا چه اندازه به اهل بیت ارادت و محبت دارید؟» پاسخ داده‌اند: زیاد و خیلی زیاد. تنها ١۶ درصد پاسخگویان گفته‌اند، هیچ یا کم. این در حالیست که در همین پیمایش، ۴۶ درصد پاسخگویان با آزادی دادن به فرزندان در سبک زندگی و پوشش کاملاً موافق و موافق هستند، و یا نزدیک به ٧٠ درصد موافق حق طلاق برای زنان‌اند. نتایج تحقیقات به ما نشان می‌دهند که در دیدگاه عمومی جامعه نسبت به حقوق مدنی و آزادی‌های زنان در سبک زندگی (در ده سال اخیر) تغییرات بسیار گسترده‌ای رخ داده است هرچند مثلاً در مورد محبت به اهل بیت تغییر چندانی را مشاهده نمی‌کنیم.
بر اساس این، پس آنچه دیده‌ایم اصلاً غیرمنتظره نیست و ما شاهد تصاویری در تأیید تحقیقات اجتماعی هستیم. با جامعه‌ای روبروییم که با حفظ چیزهایی، چیزهایی دیگر را -که گمان میشد با یکدیگر همبسته هستند- تغییر داده است.

٢. تفاوت مهمی وجود دارد بین جنبش اجتماعی و جنبش سیاسی. جنبش اجتماعی یعنی حرکت آرام و قابل مشاهده‌ی تغییرات اجتماعی درون ساختارهای ذهنی و مادی موجود؛ مثلاً نفوذ جنبش زنان به درون نهاد دین، آیین‌ها، خانواده و غیره. آنکسی که وضعیت را تنها از چشم‌انداز سیاسی می‌بیند انتظار برچیدن نهادها را دارد و تغییرات اجتماعی را اینگونه می‌فهمد، در حالیکه پدیدارهای اجتماعی موضوعاتی بسیار پیچیده‌ و غامض‌تری هستند.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ چنانچه مشارکت پایین جامعه (۵٠ درصد) در انتخابات دیروز برآمده از تجربه سیاسی افراد و حافظه جمعی آنهاست، پیروزی پزشکیان و همین میزان از مشارکت هم در نسبت با این تجربه و حافظه است.

جنبش سبز در سال ٨٨ این امکان را برای پزشکیان فراهم کرد که حکومت رأی‌ها را بشمارد و دست‌برد تأثیرگذاری در آن نداشته باشد. شبح ٨٨ بر سر حاکم می‌چرخد و او را برای «تقلب» محدود می‌کند. از سوی دیگر، جنبش‌های سال ٩۶ و ٩٨ نیز این امکان را برای پزشکیان فراهم کردند که علیرغم نگرش مسلط بر تیم اقتصادی‌اش و سرمایه‌گذاری جلیلی بر محرومان و طبقات پایین جامعه، آنها به سمت جلیلی نروند. جنبش‌های محرومان پیش‌تر رابطه میان طبقات پایین جامعه و حکومت را بسیار تضعیف کرده و دیگر آن نیرویی از حکومت که تحت عنوان «عدالت‌خواهان» می‌شناسیم نمی‌توانند طبقات پایین جامعه را با خود همراه کنند. این اتفاق در انتخابات اخیر از سرازیر شدن آرای این طبقه به سمت جلیلی جلوگیری کرد.

جنبش زن، زندگی و آزادی نیز در این نتیجه مؤثر بوده است. اساساً تأیید صلاحیت کاندیدایی از اصلاح‌طلبان توسط حکومت را ذیل هیمنه‌ی جنبش اخیر می‌توان فهمید. حکومت قطعاً برای بازسازی شکاف به وجود آمده با ملت نیاز به فضایی داشت که در آن جامعه مشارکت معناداری داشته باشد. همچنین شکست نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور در خلال جنبش ژینا میانجی مشارکت بسیاری افراد برای مشارکت شد زیرا که آنان این پیغام را به جامعه دادند که برای تغییراتی که وعده می‌دادند بسیار ناتوان‌اند.

عدم مشارکت و مشارکت در انتخاب دیروز، و نیز نتیجه مشخص برآمده از آن، یعنی ریاست جمهوری پزشکیان، در نسبت با تاریخ است. وقایع از سر گذشته نتیجه امروز را ساخته‌اند؛ زیرا که تاریخ مجموعه بلوک‌های منفصل از هم نیست، بلکه باید پیوستگی‌ها و روابط میان وقایع و نیروها را شناخت و بررسی کرد.

مشارکت پایین افراد در انتخابات ١۴٠٠ و جنبش سال ١۴٠١ مقدمات این را فراهم کرد که حاکمیت تا حدی لای در را برای ورود اصلاح‌طلبان و میانه‌روها به میدان سیاسی باز کند. در واقع پیروزی اصلاح‌طلبان و پزشکیان در انتخابات دیروز مدیون آنهایی است که تحریم کرده بودند و در خیابان‌ها بر علیه کلیت نظام (از جمله اصلاح‌طلبان) شعار داده بودند.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

گفتگو با بی‌بی‌سی فارسی درباره فحاشی بر سر صندوق‌های رأی
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

🔸انتخابات زودهنگام چهاردهمین دورهٔ ریاست جمهوری اسلامی در ایران و تأیید صلاحیت مسعود پزشکیان، نامزد مورد حمایت جبههٔ موسوم به اصلاحات، بار دیگر دوقطبیِ اصلاح‌طلب-اصولگرا را به شکلی دیگر در کنار گفتمانی که معتقد به تحریم انتخابات است و یا قائل به مشارکت در آن نیست، تقویت کرده است.

🔸در میزگرد انتخاباتی «از کجا تا ناکجا»، به میزبانی محمد ضرغامی، مهرداد میردامادی، روزنامه‌نگار رادیوفردا، در نگاهی به رویکرد انتخاباتی جمهوری اسلامی، با کنار هم قرار دادن دیدگاه دو طیف موافق و مخالف شرکت در انتخابات می‌گوید این‌که کدام‌یک از این مواضع دست بالا را خواهد داشت، به روایتی بستگی دارد که حامیان آنان ارائه می‌دهند.

🔸امین بزرگیان، پژوهشگر دانشکدهٔ مردم‌شناسی در دانشگاه نیس فرانسه، یکی از دو مهمان این میزگرد است که معتقد است دوقطبیِ شکل‌گرفته در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ تحت آن‌چه این پژوهشگر «سیاست استیصال» می‌نامد، در حال شکل گرفتن و انجام است.

🔸میثم بادامچی، پژوهشگر علوم سیاسی در ترکیه، طیف‌های سیاسی حاضر در جمهوری اسلامی را زیر عنوان اصلاح‌طلب، اصولگرا، برانداز و گذارطلبان جمع‌بندی می‌کند.

@radiofarda_official

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

اگر جامعه‌ای چشم در معنای بنیادین از سیاست داشته باشد، رأی دادن یا ندادن در این وضعیت نمی‌تواند عامل چندان مؤثری در چشم‌انداز کلی او برای استراتژی جامعه در مسیر تحقق سعادت جمعی باشد. مجادلات اخیر در معنادهی به مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات، ادبیات استیصال است؛ بیانی است برای بحران‌ موجود.
___________
👈متن کامل

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ روزگاری اصلاح‌طلبان ازین حیث مورد اهمیت و توجه قرار گرفتند که چهره متخاصمی در برابر رهبری، هاشمی رفسنجانی، سپاه و غیره داشتند، و از آزادی و جامعه مدنی و دموکراسی حرف می‌زدند. در واقع آنها ازین حیث مورد توجه قرار گرفتند که «بلند پرواز» بودند.
امروزه اما ازین حیث مورد تقدیر قرار گرفته‌اند که -از زبان پزشکیان-می‌گویند: قرار نیست کار شاقّی انجام دهیم، فقط می‌خواهیم وضع ازین بدتر نشود. به تعبیر محمدجواد کاشی، ستون خیمه اصلاحات خوابیده است. در واقع می‌توان از خلال انتخابات اخیر مشاهده کرد که تعریف اصلاحات به سمت جریان محافظه‌کارتر این جبهه گرایش پیدا کرده است.
این گرایش پس از جنبشی سر برآورده است که از حیث گفتمانی رادیکال بود. اگر بخاطر بیاوریم، گرایش قبلی مهم جبهه اصلاحات به سمت محافظه‌کاری به پس از جنبش ٨٨ بر می‌گردد. چگونه است که پس از یک جنبش اعتراضی، از جبهه اصلاحات در مجموع طلب می‌شود که هرچه بیشتر از بلندپروازی‌های سیاسی، دموکراسی‌خواهی و مقابله با سازوکارهای حاکمیت عقب‌نشینی کند و به تعبیر رایج «واقع‌بین» شود؟

جنبش‌ها وقتی در دستاوردهای سیاسی‌شان ناکام می‌شوند، دیدگاهی که معتقد است: «تغییرات از طریق جنبش‌های اعتراضی ممکن نیست»، تقویت می‌شود. حتی بسیاری از مشارکت‌کنندگان در جنبش مردد می‌شوند، یک قدم به عقب بر می‌دارند و ریل عوض می‌کنند. اگر در اطراف خود مشاهده می‌کنید که برخی حامیان مشارکت در انتخابات فعلی، چندی پیش برانداز بودند، به همین واقعیت اجتماعی بر می‌گردد.
مطالعات بر روی جنبش‌های اجتماعی و حتی انقلاب‌ها نشان داده‌اند که از نتایج شکست جنبش‌ها، ظهور قوی‌تر دیدگاه‌ها و گروه‌های محافظه‌کارتر است.
بر این اساس -و دلایل دیگر- پیش‌بینی من از انتخابات پیش رو مشارکت بیشتر طبقه متوسط نسبت به انتخابات اخیر است. محافظه‌کارتر شدن اصلاح‌طلبان با استقبال بیشتری روبرو خواهد شد و ۵۵ تا ۶٠ درصد واجدان در انتخابات شرکت خواهند کرد، که بطور مشخص محصول تجربه‌ی طبقه متوسط است؛ تجربه‌ای که می‌تواند تغییر کند و در انتخابات بعدی رفتار دیگری را تولید کند.
حضور و عدم حضور افراد در انتخابات در نسبت با مسایل مادی و ذهنی‌ای است که به مرور ساخته می‌شوند.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

پی‌نوشت: تکه‌هایی از این داستان کافکا دو سه روز است مدام به ذهنم می‌آید و محو می‌شود. این داستان به‌گونه‌ای جادویی و همزمان به وضعیت امروز ایران و فرانسه ارجاع می‌دهد -جاهایی که هستم-، استیصال در برابر امر مسلط، رسیدن کار به جایی که در انتخابات پیش روی ایران می‌بینیم، و انتخابات از سر گذشته در اروپا و ظهور قریب‌الوقوع نئوفاشیسم در نهادهای حقوقی آن.
همه نیز به تماشا.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…

تجربه زیسته l امین بزرگیان

~ قرائت ذات‌گرا معتقد است که هر كنشی به خودی خود و برای خود می‌بايد مورد توجه قرار گيرد؛ يعنی مستقل از مجموعه رفتارهايی كه می‌توان آنها را جايگزين آن نوع كنش كرد. این رویکرد رابطه ميان جايگاه اجتماعی و سليقه يا رفتار را رابطه‌‌ای مكانيكی و مستقيم می‌داند و در يك خطای بزرگ نظری بعضی رفتارها و كنش‌های «به ظاهر» متفاوت را «به واقع» متفاوت می‌بيند؛ پیر بورديو مثال درخشانی از اين نوع تفاوت‌های ظاهری كه در پس آن يك ساخت مشترك وجود دارد، می‌زند كه برای فهم موضوع راهگشاست. بررسی‌های بوردیو نشان می‌دهد که بالاترين نرخ مشاركت سياسی در ژاپن متعلق به زنان كم‌سواد روستايی است، در حالی كه در فرانسه پايين‌ترين نرخ مشاركت (يا به تعبير ديگر بالاترين نرخ بی‌تفاوتی سياسی) متعلق به زنان كم‌سواد روستايی است. تفاوت ظاهری، عيان و تكان‌دهنده است. اما سؤالی كه بورديو می‌پرسد اين است كه آيا به واقع هم در اينجا تفاوتی وجود دارد؟ از نظر او يك تفاوت ظاهری، يك اشتراك راستين را پوشانده است، و آن سياست‌گريزی است. در میان روستائیان فرانسه نبود شرايط لازم براي توليد مناسب عقيده سياسی خود را به شكل غيبت و دوری از فضای مشاركت سياسی جلوه می‌دهد و در ژاپن در قالب يك نوع مشاركت سياسی سياست‌گريز. زنان كم‌سواد روستايی در ژاپن برای اينكه از دست سياست و دغدغه‌های سياسی راحت شوند، همگی يا اكثراً در انتخابات شركت می‌كنند. يعنی هر دو گروه در واقع يك كنش انجام می‌دهند: سياست‌گريزی؛ در فرانسه با عدم شركت، در ژاپن با شركت.

با اين چارچوب نظری مشاركت افراد در يك دوره و عدم مشارکت در دوره دیگر نباید ما را فریب دهد که لزوماً ما با دو جامعه متفاوت روبرو هستیم. فهم این واقعیت را جامعه‌شناس با دقت در منطق پیچیده جهان اجتماعی می‌تواند به دست بیاورد. طبقه متوسط در ایران در دو دهه اخیر نشان داده یک ایده اساسی با دو بخش دارد: «۱. مخالف حکومت و از آن ناراضی است، ۲. نمی‌خواهد اوضاع ازین بدتر شود». این ایده‌ی ترکیبی مجموعه رفتارهای سیاسی‌ای ساخته که هرچند در ظاهر متفاوت و متمایز بوده‌اند اما هر بار بگونه‌ای تأیید این ایده کلی بوده‌اند. حضور و عدم حضور در انتخابات یا در صورت‌بندی کلی‌تر: اعتراض و اطاعت، جلوه‌های گوناگون یک ایده است. در واقع، این ایده کلی هر بار در رفتار خاصی انعکاس یافته است. تناقض‌های رفتاری که باعث غیرقابل پیش‌بینی شدن جامعه شده محصول تناقضی است که در خود این ایده وجود دارد؛ ایده‌ای که توأمان خواهان تغییر و حفظ وضعیت است.
اگر جامعه در انتخابات پیش رو به هر دلیلی مشارکت کرد، این خطر وجود دارد که از سوی حاکمیت و اپوزیسیون با این خطای بینشی روبرو شویم که با جامعه‌ای متفاوت از جنبش زن زندگی آزادی روبرو شده‌ایم؛ این گونه فهم از جامعه ناشی از نوعی ذات‌گرایی و عدم توجه به رابطه رفتار با عناصر اجتماعی دیگر است.
@AminBozorgiyan

Читать полностью…
Подписаться на канал