zzemm | Неотсортированное

Telegram-канал zzemm - زمزمه

579

https://t.me/joinchat/AAAAADwkX321U1KUiEdCIA

Подписаться на канал

زمزمه

#استاد_شهریار

اجرا

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

با همه بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام

آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه طوفانی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام

خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام؟

حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که بارانی ام

حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانی ام

ها به کجا می کشی ام خوب من
ها نکشانی به پشیمانی ام

#محمد_علی_بهمنی


اجرا:
#سید_یوسف_صفوی_هیر لطفا در اینیستا گرام همراه ما باشید https://www.instagram.com/safavihir2

Читать полностью…

زمزمه

‍ من چه در وهم وجودم ، چه عدم، دلتنگم
از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم

راز گل کردن من ، خون جگر خوردن بود
از در آمیختن شادی و غم دلتنگم

خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت!
من هنوز از سفر باغ ارم دلتنگم

گر چه بخشید گناه پدرم آدم را!
به گناهان نبخشوده قسم ، دلتنگم

حال، در خوف و رجا ، رو به تو بر می گردم
دو قدم دلهره دارم ، دو قدم دلتنگم

نشد از یاد برم خاطره‌ی دوری را
گرچه امروز رسیدیم به هم ! دلتنگم!

فاضل نظری


اجرا :سید یوسف صفوی هیر



@zzemm

Читать полностью…

زمزمه

در چرخش تاریخ، چه سرخورده چه سرخوش
دنیا نه به جمشید وفا کرد، نه کورش

آسوده ام از آتش نیرنگ حسودان
از تهمت سودابه بری باد، سیاوش

ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
جایی که در آن شرط حیات است توحش

ای دل! من اگر رازنگه دار تو بودم
این چشمهء خشکیده نمی کرد تراوش

من بی تو سرافکنده و دم سردم و دلخون
ای عشق! سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش

#فاضل_نظری
اجرا:
#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
در آستان مرگ که زندان زندگیست
تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل
یک روز خنده کردم و عمری گریستم
طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست
چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم
گوهرشناس نیست در این شهر شهریار
من در صف خزف چه بگویم که چیستم

#شهریار

اجرا:
#سید_یوسف_صفوی_هیر

#اینیستاگرام

http://instagram.com/s1356y

Читать полностью…

زمزمه

#لیلا_مهاجری


اجرا

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

‍ شبها که میگیرد دلم ،یاد تو را تن میکنم
تنها به یاد بودنت ،احساس بودن میکنم

خود را بغل میگیرمو ، از بین این دیوار ها
تنها به شوق یاد تو ،سودای رفتن میکنم

وقتی که جای خالیت ،خود را نمایان میکند
من در هجوم اشکها ،احساس مردن میکنم

کم دارد آغوش تورا ،این دستهای خسته ام
دور از هم آغوشی تو ،حس بریدن میکنم

این فکرهای لعنتی ،این خاطرات گم شده
آخر کجای ای جهان ،از عشق دیدن میکنم

این بغضهای تو به تو ،این اشکهای خود به خود
تا کی من این اندوه را ،باخود کشیدن میکنم

دلتنگ هستم خوب من ،ای کاش برگردی به من
شبها که میگیرد دلم ،یاد تورا تن میکنم.!!!

#ناشناس


اجرا:

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

من که به تشخیص شما ، از هر نظر دیوانه ام
طبق خبرها آخرین دیوانه در دیوانه ام

دیگر خبرهای شما یک جو نمی ارزد که من
هم در خبر دیوانه ام ، هم بی خبر دیوانه ام

دیوانه در دیوانه ام خواندیدو خوشحالم که من
بالاترین حد جنون در ذهن هر دیوانه ام

در اولین روز جنون محبوب خود را یافتم
او گفت نامم را مبر گفتم مگر دیوانه ام

در را به رویم بست و من در پشت این در سالهاست
انگشت بر در، دربدر، خونین جگر، دیوانه ام

از هر نظر دیوانه ام دیوانه در دیوانه ام
چون اینقدر دیوانه ام الگوی هر دیوانه ام

امروز خوشحالم که من مانند مردم نیستم
با آنچه هستم دلخوشم حتی اگر دیوانه ام

#غلامرضا_طریقی

‌اجرا:
#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

#سعدی_جان🍃🌸
اجرای آنلاین

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

دل در خیالِ وصلِ جفاپیشه‌ی من است
فکر محال بین که در اندیشه‌ی من است

ای آنکه سنگِ جور به مستانِ خود زنی
قصدت شکستنِ دلِ چون شیشه‌ی من است

دشمن به سوزنِ مژه، خار از دلش کشی
این خار، خارِ در رگ و در ریشه‌ی من است

ترسم که قصه‌ی لبِ شیرین، چو کوهکن
بیخِ مرا کَنَد که زبان، تیشه‌ی من است

"اهلی"! مرا ز عشق جوانان گزیر نیست
من پیرِ بت‌پرستم و این پیشه‌ی من است...

#اهلی_شیرازی
اجرای آنلاین
#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنه ی کفش فرار و ور کشید
آستین همت و بالا زد و رفت

یه دفه بچه شد و تنگ غروب
سنگ توی شیشه ی فردا زد و رفت

حیوونی تازگی آدم شده بود
به سرش هوای حوا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودن
خودش و تو مرده ها جا زد و رفت

هوای تازه دلش میخواست ولی
آخرش توی غبارا زد و رفت

دنبال کلید خوشبختی می‌گشت
خودشم قفلی رو قفلا زد و رفت

#محمدعلی_بهمنی



اجرا :#سید_یوسف_صفوی_هیر

#اینیستاگرام

http://instagram.com/s1356y

Читать полностью…

زمزمه

هر رهی رفتم این دنیا به پایم خار زد
دست بی مهرش همه آمال من را دار زد

سر به روی شانه ی دیوار دادم هر کجا
راز های سینه ام را جغد شومی جار زد

بس که بی همدم سحر کردم تمام عمر را
سینه ام را عنکبوت بی کسی ها تار زد

گر چه این دل گوشه عزلت به تاریکی نشست
بی سبب بر گردن بشکسته ام افسار زد

هرشبی را ب امیدی سفر کردم ولی
بهر آزارم دوباره دکمه تکرار زد

هرچه تن دادم به راهی در مسیر سرنوشت
سنگلاخی کرد راه و هم دیوار زد

ساختم با زخم های کهنه دنیا ولی
جای مرهم بر دلم از جنس غم با زار زد
#فرزانه_جاودانی
اجرای آنلاین

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

.

پیش بیا ، پیش بیا ، پیش‌تر ،
تا که بگویم غمِ دل بیشتر ...

دوست‌ترت دارم از هر چه دوست ،
ای تو به من از خودِ من خویشتر ...

دوست‌تر از آن‌ که بگویم چقدر ،
بیـشتر از بیـشتر از بیـشتر ...

داغ تــو را از همه داراتـرم ،
درد تــو را از همــه درویش‌تر ...

هیــــچ نریزد به جـز از نام تـو ،
بـر رگ مـن ، گـر بزنـی نیش‌تر ...!


#قیصر_امین_پور اجرای آنلاین

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

یله کن روی سینه ام لیلا، رمه های رمیده ی مو را
دوست دارم که گم شوم تا صبح، شب دنباله دار گیسو را

دست های مرا بگیر و ببر نرم نرمک کمی قدم بزنیم
بین این بافه های تو در تو، خلوت باغهای لیمو را

پرم از جاده جاده دلتنگی پرم از کوچه کوچه تنهایی
بنشین مویه مویه شانه کنم بافه ی گيسوان خوشبو را

خسته از روزهای دلتنگی شانه ام سهم گریه ات باشد
بعد زیر سرم تو بگذاری نازبالشت نرم زانو را

این تویی روبه روی این من مست، نازکانه نشسته ای به شراب
یا که ماه ایستاده در ایوان باز نازک گرفته ابرو را؟!

ای تمام پرندگان جهان تشنه ی گرمسیر پیرهنت
این منم بعد سالها دوری، آشیان باش این پرستو را

#حسن_روشان

اجرا : #سید_یوسف_صفوی_هیر

#اینیستاگرام

http://instagram.com/s1356y

Читать полностью…

زمزمه

#علی_اقا_واحد

اجرا
#سید_یوسف_صفوی_هیر

#اینیستاگرام

http://instagram.com/s1356y

Читать полностью…

زمزمه

علقمه موج شد، عكسِ قمرش ریخت به هم
دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم

تا كه از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشك
كیـسویِ دختـركِ منتـظرش، ریخت به هم

تیـر را با سـرِ زانـوش كشیـد از چشـمش
حیف از آن چشم، كه مژگانِ ترش ریخت به هم

خواهرش خورد زمین، مادرِ اصغر غش كرد
او كه افتاد زمیـن، دور و برش ریخت به هم

قبـل از آنیـكه بـرادر بـرسـد بـالیـنش
پـدرش از نجف آمـد، پدرش ریخت به هم

به سـرش بـود بیـاید به سـرش ام بنـین
عوضش فاطمه آمـد به سرش ریخت به هم

كِتـف ها را كـه تكان داد، حسیـن افتـاد و
دست بگذاشت به رویِ كمـرش، ریخت به هم

خواست تـا خیمه رساند، بغـلش كـرد، ولی
مـادرش گفت به خیـمه نبرش، ریخت به هم

نـه فقط ضـرب عمـود آمـد و ابـرو وا شد
خورد بر فرقِ سرش، پشتِ سرش ریخت به هم

تیـر بود و تبـر و دِشـنه، ولـی مـادر دید
نیزه از سینه كه ردّ شد، جگرش ریخت به هم

بـه سـرِ نیـزه ز پهـلو سرش آویـزان بود
آه بـا سنگ زدنـد و گـذرش ریخت به هم

(حسن لطفی)


اجرا: #سیدیوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

گرچه چون موج مرا شوق زخود رستن بود

موج موج دل من تشنه ی پیوستن بود

یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر

بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود

خواستم از تو به غیر از تو نخواهم اما

خواستن ها همه موقوف توانستن بود

کاش از روز ازل هیچ نمی دانستم

که هبوط ابدم در پی دانستن بود

چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت

همه ی طول سفر یک چمدان بستن بود



قیصر امین پور اجرا:

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

روز مرگم، هر که شيون کند از دور و برم دور کنيد
همه را مســــت و خراب از مــــي انــــگور کنيـــــد

مزد غـسـال مرا سيــــر شــــرابــــــش بدهيد
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهيد

بر مزارم مــگــذاريــد بـيـــايد واعــــــظ
پـيــر ميخانه بخواند غــزلــي از حــــافـــظ

جاي تلقــيـن به بالاي سرم دف بـــزنيـــد
شاهدي رقص کند جمله شما کـــف بزنيد

روز مرگــم وسط سينه من چـــاک زنيـد
اندرون دل مــن يک قـلمه تـاک زنـيـــــــد

روي قــبـــرم بنويـسيــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از اين دار برفــــت

#علی_اصغر_وفادار (استهبانی)
اجرا:

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

نمِ باران نشسته روی شعرم، دفترم یعنی!
نمی‌بینم تورا ابری‌ست درچشم تَرم یعنی

سرم داغ است ویک کوره تبم، انگار خورشیدم
فقط یکریز می گرددجهان دورِ سرم یعنی

تورا ازمن جدا کردند و پشت میله‌ها ماندم
تمام هستی‌ام نابود شد، بال و پرم یعنی

نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم، کافرم یعنی

اگر ده سال برمی‌گشتم از امروزم تو می‌دیدی
که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی

تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس ازمن آنچه می ماند به جا، خاکسترم یعنی

نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگرمنظورت این‌ها بود، خوبم بهترم یعنی!


#مهدی_فرجی



اجرا:
#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم||

خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست

روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

عیان نشد که چرا آمدم کجا رفتم

دریغ و درد که غافل ز کار خویشتنم

چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس

که در سراچه ترکیب تخته بند تنم

اگر ز خون دلم بوی شوق می‌آید

عجب مدار که همدرد نافه ختنم

طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع

که سوزهاست نهانی درون پیرهنم

بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار

که با وجود تو کس نشنود ز من که منم

#حافظ


اجرا:
#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

روز مرگم، هر که شيون کند از دور و برم دور کنيد
همه را مســــت و خراب از مــــي انــــگور کنيـــــد

مزد غـسـال مرا سيــــر شــــرابــــــش بدهيد
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهيد

بر مزارم مــگــذاريــد بـيـــايد واعــــــظ
پـيــر ميخانه بخواند غــزلــي از حــــافـــظ

جاي تلقــيـن به بالاي سرم دف بـــزنيـــد
شاهدي رقص کند جمله شما کـــف بزنيد

روز مرگــم وسط سينه من چـــاک زنيـد
اندرون دل مــن يک قـلمه تـاک زنـيـــــــد

روي قــبـــرم بنويـسيــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از اين دار برفــــت

#علی_اصغر_وفادار (استهبانی)
اجرا:

#سید_یوسف_صفوی_هیر

#اینیستاگرام

http://instagram.com/s1356y

Читать полностью…

زمزمه

بیر اوشاقلیقدا خوش اولدوم اودا یئر گؤی قاچاراق

قوش کیمی داغلار اوچوب ، یئل کیمی باغلار گئچدی

صونرا بیردن قاطار آلتیندا قالیب ، اوستومدن

دئیة بیللم نه قدر سئل کیمی داغلار گئچدی

اورة گیمدن خبر آلسان : « نئجه گئچدی عؤمرون ؟ »

گؤز یاشیملا یازاجاق « من گونوم آغلار گئچدی


#شهریار


اجرا:

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

بوی بهشت می شِنوم از صدای تو
نازکتر از گل است، گلِ گونه های تو

ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو

ای صورت تو آیه و آیینۀ خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو

صد کهکشانْ ستاره و هفت آسمانْ حریر
آورده ام که فرش کنم زیرپای تو

چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود
ای پارۀ دلم٬که بریزم به پای تو

امروز تکیه‌گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو

در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو...

#قیصر_امین_پور


صدا و میکس :

#سیدیوسف_صفوی_هیر


https://attach.fahares.com/RY4rPpw7C4ZPPR8Q2OWBeg==
@zzemm

Читать полностью…

زمزمه

غزل


از نظرم چو میروی ای بت بی نظیر من
میروی و نمی رود نقش تو از ضمیر من

بی تو اگر بیفکند دست غمت زپا مرا
کیست درآن فتادگی غیر تو دستگیر من

آیدم این عجب که چون می نرسد بگوش تو
شب همه شب که میرسد تا بفلک نفیر من

در دل سخت تو نبود آه دل مرا اثر
آه که آمد از قضا باز به سنگ تیر من

مرغ دلم اسیر شد در قفس فراق تو
چند بود در این قفس مرغ دل اسیر من


فرصت الدوله شیرازی
اجرا:
#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

#حافظ_خوانی

#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

دختر کنار پنجره تنها نشست و گفت
ای دختر بهار حسد می برم به تو

عطر و گل و ترانه و سر مستی ترا
با هر چه طالبی بخدا می خرم ز تو

بر شاخ نوجوان درختی شکوفه ای
با ناز می گشود دو چشمان بسته را

میشست کاکلی به لب آب تقره فام
آن بال های نازک زیبای خسته را

خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش
بر چهر روز روشنی دلکشی دوید

موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او
رازی سرود و موج بنرمی از او رمید

خندید باغبان که سرانجام شد بهار
دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم

دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار
ای بس بهارها که بهاری نداشتم

زنده یاد فروغ_فرخزاد


اجرا
#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

دوباره می نویسمت کنارِ بیت آخرم
وچکه چکه می چکم به سطر های دفترم

تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من
من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم

تو مثل ماهِ برکه ای و من غریق مست شب
دوباره تودوباره من شناوری شناورم

شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟
هنوز مثل قاصدک میانِ کوچه پرپرم

گلایه از قفس کمی کمی عجیب میرسد
خودم قفس خریده ام برای این کبوترم

شبی بخواب دیدمت میانِ تنگِ کوچه ها
قدم زنان قدم زنان تو را به خانه می برم

غزل به خواب می رود به انتها رسیده ام
تمام من چکیده شد کنارِ بیت آخرم ...

#حسین_منزوی
اجرا :#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

در قفس عشق تو زندانیم
حبس ابد خورده به پیشانیم
دفتر شعر و غزل و یاد تو...
عاشق این خطه ی بارانیم!
زلزله ی یاد تو با ما چه کرد...؟!
ای سبب هر شب ویرانیم!
بس که منظم به غمت سوختم...
شعر شدم!حیف نمی خوانیم
تخم محبت به زمینم بکار
مستعدم! گر چه بیابانیم
شاخه و برگم که به پای تو ریخت
منتظر برف زمستانیم
آمده ای...!وای که نشناختی
پیر شدم یار دبستانیم؟!
داد زدی باش که میدانمت!
لاف نزن! ای که نمیدانیم
ای که شب و روز به یاد توام...
قول ندادی که نرنجانیم؟!
داد زدم محض رضای خدا...
ترک نکن باز به آسانیم!
ساده تر از کودک ده ساله ام
انگ زدی باز به نادانیم
فلکه ی گیجم که تو دورم زدی
بوق نزن عشق خیابانیم!
حرف دلم را بزنم میروم
منتظر مصرع پایانیم

🖊شاعر: #محمدرضا_نظری

اجرا :
#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…

زمزمه

شعری بگو که حال دلم را عوض کند
هم خواب و هم خیال دلم را عوض کند

مغزم جواب كرد كه پرسيد از او دلم
شعری بخوان سوال دلم را عوض كند

باغ غزل نشان بده اي باغبان ناز
تا ميوه های كال دلم را عوض كند

بيتی لبالب از لب و بوس و بغل بگو
شايد كتاب فال دلم را عوض كند

در واژه های گرم تو يك ماه خفته است
رو كن كه رنگ سال دلم را عوض كند

قدری از آب و آینه و گل سخن بگو
شاید کمی روال دلم را عوض کند

#فرشته_خدابنده

اجرا :
#سید_یوسف_صفوی_هیر


#اینیستاگرام

http://instagram.com/s1356y

Читать полностью…

زمزمه

من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است...

ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن
شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است

میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است

اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک
به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است...


#فاضل_نظری

اجرا
#سید_یوسف_صفوی_هیر

Читать полностью…
Подписаться на канал