با شعلهٔ خورشيد
چه سازد نفسِ صبح ...
روشنتر از آنم
ڪه توان ڪرد خموشم ...
#صائبتبریزے
باید از دستی که دادی پس بگیری عاقبت
آهِ من روزی برایت دردسر شد جا نخور
#سجاد_غفرانی_راد
خودت گفتی جدایی حق ندارد بین ما باشد!
کجایی تا ببینی که جدایی هم شکر خورده...
نمیدانم کجا باید بیفتم از نفس دیگر
درختی را تجسّم کن که از هر سو تبر خورده!
#سعید_صاحب_علم
میدانی از وقتی دلبستهات شدهام
همهجا بوی بهشت میدهد💘
بگذار دیوانه وار
دوستت داشته باشم
دیوانه وار عاشقت باشم
و خودخواهانه
قلبم را به قلبت
گره بزنم
#امید_آذر
در عشق و مستی دادهام بود و نبود خویشتن
ای ساقیِ مستان بگو دیوانهام یا عاقلم
#رهی_معیری
خاموش باش، مرغڪِ دريايے!
بگذار در سڪوت
بماند شب؛
بگذار در سڪوت
بميرد #شب؛
بگذار در سڪوت
سرآيد شب ...
#احمد_شاملو
چشم او دل بُردُ
جان هم در پیاش دزدید و برد
ای خوش آن سرقت
که دل از سارقش خشنود بود
#راحم_تبریزی
ساڪنين دلت را
به دقت انتخاب ڪن،
چرا ڪه مالیات سڪونتـشان را
ڪسے غیـر از تو نمے پردازد ...
#جبران_خليل_جبران
🌙
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانهی من آمدی
برای من ای مهربان
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچهی خوشبخت بنگرم
فروغ فرخ زاد
سر سبز دل از شاخہ بریدم،
تو چہ ڪردی؟
افتادم و بر خاڪ رسیدم،
تو چہ ڪردی؟
من شور و شرِ موج و
تو سر سختےِ ساحل
روزے ڪہ بہ سوے تو دویدم،
تو چہ ڪردی؟
#فاضل_نظری
عشق از دل گذشت تا جان شد
جان هم از عشق تا که جانان شد
هرکه چشم تو دید مست افتاد
و آنکه روی تو دید حیران شد
#فیض_کاشانی
قبله ی چشمانِ تو
محرابی است که رو به دیدگانت
راز و نیاز می کنم
تا ضریحِ لبانت را
دخیل ببندم...
#شهاب_شهابی
دل را قرار نیست...
مگر در کنار «طُ♾»
.
ای عشق
ای معشوق آشنای همه عاشقانهها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه
شبنم به شرم
و صبح به لبخند
و دريا به موج
و موج به ريگ کرانه ها
يک لحظه از نگاه تو کافیست تا دلم
سودا کند
دمی به همه جاودانهها
#قيصر_امين_پور
چای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است
من سرم بر شانه ات ؟یا تو سرت برشانه ام؟
فکر کن خانم،اگر باشم چه جوری بهتر است؟
#حامد_عسکری