هزار سال هم بگذرد
نگاهت غافلگیرم می کند ...
تو در هر لحظه
هزار اتفاقی ...
مگر می شود تو را دید
و به معجزه ایمان نداشت ؟!
#نیلوفر_لاری_پور
@yavaashaki 🍃🌺
#خمار_مستی
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_166
حاج خانوم_اینجوری این بچه از پام یوفته
ارسلان بانگرانی واخم نگاهم کردوگفت
ارسلان_بذاراین دندونش دربیاد هرجورشده این اخلاق توبغلی بودنش واز سرش میندازم
بابهت لب زدم
_چیکاربه علی داری ؟
دندون قروچه ای کردوجواب داد
ارسلان_خیلی بد عادتش کردی
ازاین حجم حسادتش هم خنده م گرفته بود هم می ترسیدم چرااینجوری
میکرداخه؟ علی فقط خیلی کوچولوبود ومن عاشقش بودم نمیتونستم بذارمش
زمین اصلا خودم این عادت روتووجودش گذاشتم که اینطوری بغلی شه
ولی انگاربه مزاق ارسلان خوش نمیاد
باخنده نگاهش کردم که بااخم نگاه تندی بهم انداخت
که امیرعباس باخوشی بااون کت شلواربراق مشکی وپیراهن شیری رنگ به
طرفمون اومد حقاکه خیلی زیباست
امیرعباس_بریم دیگه دیرمیشه بعدهمه چی میریزه بهم ها
ارسلان با اخم نگاهش کرد
ارسلان_خیلی عجله داری
امیرعباس_والا میترسم ازدست بدمش
بااخم گنگ نگاهش کردم ازکی حرف میزدن قراربودامروز بریم جنگل این که ازدست دادن نداره
حاج خانوم بالبخند به طرف حاج همایون رفت وگفت
حاج خانوم_بریم که اصلا خوب نیست مراسم خواستگاری دیرکنیم
بابهت لب زدم
_مراسم خواستگاری ؟
امیرعباس با ذوق نگاهم کرد
امیرعباس_اره مگه مامان بهت نگفته
سرم روبه معنی نفی تکون دادم که حاج خانوم بالبخند لب زد
حاج خانوم_یادم رفت مادرببخشید فکرکردم میدونی
پوزخند تلخی رولبم نشست هه دروغ میگه یادش نرفته ازعمدنگفته خب
اصلا چرابایدبه من بگه مگه من کیم که بخواد مراسم خواستگاری پسرش روبه
من بگه دلم خیل ی شکست اماسعی کردم تودارباشم وچیزی بروزندم لبخندبزرگی
زدم وروبه امیرعباس لب زدم
_مبارکت باشه داداش انشالله خوشبخت شی
چشماش برق زد
امیرعباس_ایشالا عروسی خودت
بعدخودش غش غش خندیداما من یه غم بزرگ تودلم نشست نمیدونم
چراولی حس میکردم ارسلان ازم خسته میشه ومیکشه کنار
باهمین فکرها سوارماشین شدیم وراه افتادیم به طرف خونه عروس
روی مبل مخمل قهوه ای سوخته سلطنتی تک نفره نشسته بودم و علی
روتوبغلم مدام جابه جامیکردم اخه دستم خواب رفته بود و بدجوری ِگز ِگز
میکرد باولع شیر رو قلپ قلپ میخورد بچه م چندروزی بود در روز یه بار
تادوبارش یرمی خورد ازدرد شیرنمیخورد خداروشکر الان بهتر شده
به ارسلان که کنارم نشسته بود نگاه کردم امیرعباس کنارارسلان نشسته بود و
حاج همایون وحاج خانوم کنارهم رومبل دونفره نشسته بودن
پدرمادر عروس خانوم هم روبه روی ما نشسته بودن وهمسن وسال حاجی وحاج خانوم بودن
حاج همایون_خب فرهاد جان امروز اومدیم تا دیگه کاروتموم کنیم
فرهاد_اختیار ماهم دست شماست داداش من حرفی ندارم
حاج همایون_پس اگه موافق باشی اخرماه عقدو عروسی روباهم براشون بگیریم
فرهاد_باشه اتفاقا خیلیم خوبه چون یاشار داره برمیگرده
#ادامه_دارد
@yavaashaki 📚
شب آفریده شد که لب شعر کوچکم
با چشمهایت حق غزل را ادا کند!
#شبتون_عاشقانه ✨❤️✨
@yavaashaki 🍃🌺
پيش از آنکه زاده شوم
مادرم نام تو را بر حافظه ام حک کرد
مادرم وقتي به من خبر داد
که تو از آن مني
دلم خواست که زودتر
به دنيا بيايم
#سعاد_الصباح
@yavaashaki ✍
#تووييت🌐
زندگی برای اونهاییکه دوست ندارن با گفتن دردهاشون کسیرو ناراحت کنن سختتر میگذره، هوای آدمهای ساکت زندگیتونرو داشته باشین..
@yavaashaki ✍
زندگانی جیره ی مختصری است
مثلِ یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثلِ یک حبه ی قند ...
زندگانی را
با عشق نوش جان باید کرد
#عصرتون_عاشقانه❤️✨❤️
@yavaashaki 🍃🌺
🔥دعایی که دل ها را میسواند🔥
🥰جذب و بیقراری صددرصد معشوقتان به طوری که از عشقتان به جنون برسد ازدواج فوری و سریع
🔮قویترین دعا برای شکستن طلسمات با موکل قوی و حصار ابدی🔥
🏚فروش خونه در عرض ۲۴ ساعت
💥 کارگشا جذب پول فراوان که به فکرتان خطور نمیکند💸💸A🔮8
09211545654
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
🔥بیش از ۲ میلیون ویس تشکر از استاد در کانال🔥
#خمار_مستی
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_164
ارسلان_من بقیه نیستم
باسرتقی توصورتش نگاه کردم
_چرامثل همونایی
حس میکردم دندوناش الان خوردمیشن ازبس دندوناش روبهم فشارمی داد
ارسلان_گفتم من مثل اونانیستم بفهم
اشک ازگوشه چشمم فروچکید
_دروغ میگی توهم مثل همونامیخوای تنهام بذاری
ارسلان_ازکدوم حرف من این نتیجه روگرفتی؟
_بامرگت منوتهدید کردی
اینبارمنو بامحبت به سینه ش چسبوند
ارسلان_فدای دلت بشم من بخدا منظورم این نبود
_از...مرگ ....حرف نزن
ارسلان_ ببخشید
ارسلان_رزا می دونم چقدر عذاب کشیدی پس بیا و بعداینهمه عذاب کنارم باش
ملکه زندگیم شو مادر پسرم شو
بذارهردومون خوشبختی که خیلی وقته رو ازمون برگردونده تجربه کنیم !! باشه
گل من؟
لبخندلرزونی زدم ودستش روتودست سردم گرفتم عجیب بودکه مثل همیشه
دستم گرم نبودبرعکس دست بیشتر رفقام من همیشه دستای گرمی داشتم
وتوسرمای زمستون بچه هادستشون رومیذاشتن تودستم تاگرم شن
اماامشب دستم سرد سرد بود مثل یه تیکه یخ
برعکس من دست ارسلان گرم بود گرم وسوزان
انگشتای کوچیک وتپل ظریف دستم رو لای انگشت های کشیده و بزرگ
مردونه اش چفت کردم وهمونطورکه توچشماش زل زده بودم گفتم
_به یه شرط؟
ارسلان_هرچی باشه قبول
بغض الودلب زدم
_قول بده اگه...
نفس عمیقی کشیدم تابتونم حرفم روادامه بدم
_اگه ازیکی دیگه خوشت اومد بهم بگی قول میدم از زندگیت برم فقط باید قول
بدی بذاری رابطه مادر فرزندی منو علی تاابدباقی بمونه
اخمای گره خورده ش دلم رواشوب ترمیکرد که با فک منقبض شده ازخشم لب زد
ارسلان_قول میدم
نفس راحتی ازسینه م بیرون اومد سرم روباخیال اسوده روسینه ی
ستبروعضلانی سفتش گذاشتم و اروم نجواکردم
_قول میدم تا اخرش کنارت باشم تاوقتی که توبخوا ی
روی موهام رو خشن بوسه زدانگارمیخواست خشم حرفی که بهش زده بودم
روبااین بوسه برطرف کنه
ارسلان_خیلی می خوامت
لبخند رولبم نشست و سرم رو تکون دادم
_منم!!
باشعف دستش رو نرم روچونه م کشید و سرم روبالا اوردوباقدرت توچشمام زل
زد
ارسلان_بگو چی گفتی ؟
شیطون ابرو بالا انداختم
_مگه من چیزی گفتم؟
ارسلان_عه اینطور یاس!! خیله خب خانوم خانوما وقتی شیربه شیر یه بچه بغلت
گذاشتم که وقتی هنوزعلی شیرمیخوره ایندفعه بچه مون بچه ای که از
وجودتوباشه ومن پدرش باشم رو توبغل گرفتی بهت میگم شیطونی کردن چه
عواقبی داره
#ادامه_دارد
@yavaashaki 📚
خدایا
در این شب زیبا
ایمان غبار گرفته مارا
در باران رحمت خویش پاک کن
شبتون بخیر و سرشار
آرامش در پناه خدا
#شبتون_عاشقانه ✨❤️✨
@yavaashaki 🍃🌺
همین که چمدانت را برمیداری
همه می پرسند
می خواهی کجا بروی ؟
اما وقتی یک عمر تنهایی ،
هیچکس از تو نمی پرسد کجایی !
#علیرضا_اسفندیاری
@yavaashaki 🍃🌺
#تووييت 🌐
به غیر از عشق، دوستی و زیباییهای هنر، چیز قابل توجه دیگری نمیبینم که بتواند به زندگی «معنا» بدهد...
#موریل_باربری
@yavaashaki ✍
ما حواسمان نبود!
آدم هایی که با نشاط و قوی به نظر می رسند
و شکایتی نمی کنند، از همه ی ما،
خسته تر و بی پناه ترند!
آدم هایی که بی توقع و افراطی،
محبت می کنند و هوایِ دیگران را دارند،
بیشتر از بقیه، محتاجِ حمایت و محبت اند!
آدم هایی که در کمالِ انسانیت و عشق،
گوشِ شنوایِ دردهایِ دیگرانند، بیشتر از
همه، دردهایِ نا گفته دارند، و آدم هایی
که محکم اند و همه مان تصور می کنیم
"به هیچ کس نیازی ندارند"، از همه ی ما تنها ترند...
کاش دنیا کمی عادلانه بود!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki ✍
شبیه خواب میماند ولی؛
یک شب من و تو سر رویِ یک بالین میگذاریم
همان شب من از بودنت مستم و دلیلِ خوبیِ حالِ تو عطرِ تارهایِ پریشان من است...
شبیه خواب میماند ولی؛
یک روز اسمِ تو را کنارِ اسمِ من می آورند،
یک روز من را به برایِ تو بودن میشناسند...
شبیه خواب میماند ولی؛
یک بعدظهر کسل کننده گره ابروهایم با نوازش هایت باز میشود و بهانه یِ خنده هایِ از تهِ دلم همان نوازش هایِ تمام نشدنیت است....
شبیه خواب میماند ولی؛
یک روز
به عقب نگاه میکنیم
میبینیم تمام ترس ها،
تمامِ خوب نبودن ها،
تمامِ دوری ها تمام شده و تا چشم کار میکند فقط خوشبختی است،
حالِ خوب از سقفِ مشترکمان چکه میکند
و چیزی که از پیراهنم به من نزدیک تر است
تنِ توست نه خیالت...
#فاطمه_جوادی
#شبتون_آروم ✨❤️✨
@yavaashaki ✍
کنسرت بزرگ و باشکوه عالیجنابان عشق در تهران ❤️🔥 ایوان بند ❤️
📍تهران ، برج میلاد 🏤
📆 جمعه، 12 آبان ماه 😍
🎫 خرید اینترنتی بلیت ↙️
🌐 B2n.ir/E1Concert
⚠️ بلیت های سانس اول تمام شده است ⚠️
من فرار كردن رو خوب بلد بودم، فرار كردن از حقيقت ها، فرار از اينكه كاري كه دارم ميكنم غلطه. هميشه فرار كردم. از اينكه تو موقعيتي باشم كه بخوام تصميم بگيرم فرار كردم، چون كه آدم خودش ميدونه تصميمش چيه وگرنه اين همه درد نميكشيد.
فرار كردم و گفتم هر طور درست تره، هر طور بهتره، هر طور تو فكر ميكني قشنگ تره، هر طور كه تو راضي تر بشی و بعد فرار ميكردم. چون ميترسيدم، از اينكه بهم بگن اشتباه ميكني ميترسيدم، با اينكه خودمم ميدونستم كه دارم اشتباه ميكنم، كه بعد از هر اشتباه هم از خودم فرار كردم و خواستم بهش فكر نكنم، كي ميگه ما از اشتباهاتمون درس ميگيريم؟ ما فقط همون اشتباه ها رو يه جور ديگه تكرار ميكنيم، از يه راه ديگه.
نوشته بود گاهی فرار كردن بهترين راه دوست داشتن بعضي آدم هاست و ميخواستم در ادامه ش بنويسم كه حتي گاهي فرار كردن هم بهترين راه دوست داشته شدنه. بهترين راه براي اينكه تصميم نگيري چه كاري درسته و چه كار غلط. بهترين راه براي اينكه نخواي پشت نقاب ِ "سياست داشتن" قايم بشی
من فرار كردن رو خوب بلد بودم، ميدويدم و ميدويدم و گوشه ي اتاقم قايم ميشدم ، حتي خيلي وقت بود كه منتظر كسي نبودم كه بياد بگه تو با تصميم هاي احمقانه ت، با سياست نداشتنت، با اشتباه كردنت هم هنوز قشنگي. منتظر نبودم چون بعدِ اين همه وقت فهميده بودم كه هر كسي هر چقدر هم كه دوستت داشته باشه، از دنبالت گشتن خسته ميشه و تو همچنان با سرعت فرار ميكن و نتيجه ش هم هی فاصله و فاصله و فاصله ميشه.
#مهتاب_خلیفپور
@yavaashaki ✍