تجربه به ما می آموزد که
عشق آن نیست که به هم خیره شویم
عشق ان است که
هر دو به یک سو بنگریم...
#شبتون_عاشقانه✨❤️✨
@yavaashaki 🍃🌺
کارگشا تضمینی ۲۴ ساعته💯
بختگشا تضمینی ۲۴ ساعته💯
جذب پول تضمینی ۲۴ ساعته💯
باطل سحر تضمینی ۲۴ ساعته💯
فروش ملک تضمینی ۲۴ ساعته💯
جذب معشوق تضمینی ۲۴ ساعته💯
💥با ضمانت نامه کتبی و مهره مغازه💥
🚚🚚ارسال ۳ روزه کاملا محرمانه🚚🚚
🔮واسه مشاوره رایگان رو متن آبی بزنی12●6🔮
09211545654
@Geregosha
https://t.me/joinchat/AAAAAD9SEPjztQItR84YFw
دیدین در نوشابه رو که باز میکنی، اگه حواست بهش نباشه گازش میپره و بی مزه میشه؟
آدم خوبای زندگی همینجورین. اگه حواستون بهشون نباشه ذوقشون کور میشه.
@yavaashaki ✍
اخذ مدارک دانشگاه آزاد واحدهای معتبر تهران
کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا با استعلام
Telegram :
👇👇👇👇
@irantahsilatorg4
Instagram :
👇👇👇👇
Https://instagram.com/irantahsilat.org4 ¹²
آخرِ شب
اگر آهنگى برايتان
بيخود و بى جهت
ارسال ميشود،
به خودتان بگيريد...
تك تكِ كلمه هايش را...
يك نفر،
ساعتها،
جان كَنده
تا هم غرورش را نگه دارد
هم حرفِ دلش را بزند...
#علی_قاضی_نظام
#شبتون_آروم ✨❤️✨
@yavaashaki ✍
تملک در عشق کشنده است !
به محض آنکه معشوق را مالک شوی ،
آن را کشته ای ...
خیلی ها عشق را با دستانِ خود کشته اند ...
دستانِ بسیاری از انسانها ،
به خونِ عشقشان آغشته است ...
آنها اکنون
به سوگِ عشقِ خویش نشسته اند !
آنان نمی خواستند که اینطور بشود
اما با نادانیِ خویش ، قصدِ تملکِ عشقشان را کردند و آن را ازبین بردند ...
آنها نمی دانستند که عشق ،
اسارت را بر نمی تابد ...
نمی توان مالکِ همسر شد ، نمی توان مالکِ فرزند شد ، نمی توان مالکِ شاگرد شد ، نمی توان مالکِ مردم شد ...
هیچ چیز به اندازه حسِ تملک ،
دشمنِ عشق نیست ...
#مسیحا_برزگر
@yavaashaki ✍
#خمار_مستی
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_121
ارسلان_بچه خواستم تابمونه اما اون میخواست بره باعشق قدیمیش
دارم میمیرم ازاین درد دارم داغون میشم
باچشمای خیسش نگاهم کرد باورم نمیشد این که صورتش خیسه ارسلانه همون ارسلان سنگدل وبیرحم همونی که چندساعت پیش منوکتک زد شاید منم اشتباه کردم شاید که نه حتما!نباید اونجوری حرف میزدم جریش کردم
پس اون تودهنی حقم بود سخت بودااین اعتراف ولی نمیتونستم به خودم دروغ بگم
باغم نگاهش کردم که قطره اشک درشتی از لای پلک هاش چکید
ارسلان_میدونم امروز پام روفراترازحقم گذاشتم معذرت میخوام بابت امروز
وهمینطوردفعه قبل نمیدونم چرا ولی باهمین یه کلمه تمام نفرت توی قلبم پرکشید رفت
بالبخندنگاهش کردم
_به یه شرط؟
سوالی نگاهم کرد
_به علی محبت کن
بغضم سربازکردواشکام دونه دونه روصورتم می غلتید
_علی خیلی کوچولوئه حداقل تودیگه تنهاش نذار اون یه بار توسط بهترین فردزندگیش ترک شده هیچکس مثل مادرادم به ادم نزدیک نیست
تودیگه بابی محلی بیشتر به این غم دامن نزن بغلش کن بوسش کن نوازشش کن ازمحبت پدرانه ت براش خرج کن نذار حال وروز علی بیشترازاین غمگین بشه
ارسلان_دیگه هیچ امیدی تواین دنیاندارم
دستش روکلافه توموهای خوش حالتش کشید
ارسلان_نمی دونم چرا دارم ایناروبه تو میگم ولی دیگه کم اوردم دلم میخواد
بعدماه ها بایک ی درد و دل کنم وحس میکنم توحرفم وبهترمیفهمی
اه عمیقی کشیدم
_اره حال وروزت روخوب می فهمم هم حال تورو هم حال علی رو به همین
خاطرنمیخوام علی یکی بشه مثله من نمیخوام مثل من باکلی عقده وحسرت
بزرگ بشه نمیخوام مثل من کلی غم تو قلبش باشه
توروخدا به خودت بیا علی بعدخدا تواین دنیا هیچکس ونداره که مثل توبتونه پشتش باشه پس چرا می خوای بدون درنظرگرفتن علی بهش بی توجهی کنی ؟
چرا؟
ارسلان خیره نگاهم کرد که علی روبه طرفش گرفتم
_بغلش کن بذار بفهمه تنها نیست بذاربدونه اگه مادرش نموند توهستی تو
میمونی کنارش تاابد بذاربدونه زندگی اونقدرها هم که سخت وتلخه تلخ
نیست بذار علی زندگی که هرگز من تجربه نکردم وپرازعذاب بود رو تجربه کنه بذار تورو داشته باشه
دستاش رو دراز کردوعلی رو بغل گرفت گونه علی روبوسید وباصدای بم
وخشداری که از بغض بم ترشده بود گفت
ارسلان_پسرم بهت قول میدم از امشب تااخرعمر کنارت باشم دیگه تنهات نمیذارم
ازشدت خوشحالی دستام روجلوی صورتم گرفتم و به شدت گریه هام افزوده شد
تودلم شروع کردم به شکرکردن خدا ازاینکه علی مثل من دردبی کسی روتجربه
نمیکنه برام بهترین لحظه زندگیم بود
سردم شده بود اما دلم نمیخواست از این حال وهوای خوب بیرون بیام
با قرارگرفتن دست گرمی روشونه م ترسیده دستام روازصورتم کنار زدم که ارسلان روکنارخودم دیدم که کنارم نشسته بود ودستش رودورشونه ام حلقه کرده بود علی هم بایه دست محکم به سینه ش چسبونده بود وحواسش بود
که بهش اسیبی نرسه نمیدونم چراخودمو عقب نکشیدم نمیدونم ولی همونطور توبغلش موندم که صدای گرمش ازاین فاصله کم بدجوردلم رو زیر رو کرد
ارسلان_ببخشید که باحرفام میرنجونمت باورکن...
سیبک گلوش ازشدت بغض بالا پایین شدوادامه داد
ارسلان_باورکن من اونقدر ها هم که توفکرمیکنی وحشتناک نیستم
من فقط تمام زندگیم رو ازدست دادم یکم زمان میبره تابشم همون ارسلان سابق که فکرنکنم به این راحتی ها هم بشه
#ادامه_دارد
@yavaashaki 📚
آخرِ شب
اگر آهنگى برايتان
بيخود و بى جهت
ارسال ميشود،
به خودتان بگيريد...
تك تكِ كلمه هايش را
يك نفر،
ساعتها،
جان كَنده
تا هم غرورش را نگه دارد
هم حرفِ دلش را بزند...
#علی_قاضی_نظام
#شبتون_آروم ✨❤️✨
@yavaashaki
زندگی
جیره ی مختصریست...
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است.
مثل یک حبه ی قند
زندگی را با عشق
نوش جان باید کرد
#عصرتون_عاشقانه❤️✨❤️
@yavaashaki 🍃🌺
این روزهای سخت
دست خیلی ها را برایم روکرد !
شرایط،ثابت نخواهدماند
ومن به مشکلاتم پیروزخواهم شد
اینبار تصمیمات مهمی گرفته ام
همه چیز بمانَد به وقتش !
#نرگس_صرافیان_طوفان
@yavaashaki 🍃🌺
⚜شرکت دکوراسیون و ساختمانی عرشا هوم
♨️مجری حرفه ای ترین پروژه های معماری و ساختمانی((بازسازی ساختمان تخصص ماست))
مشاوره_رایگان🔻
☎️ 02122291560
📱09122935747
نمونه کارهای بازسازی 👇
https://t.me/joinchat/TS3mO8uivaGyPEF7
هدف ما ساختن رویاهای شماست
آن احساس که برای تو شوخی ای بیش نبود،
چندین بار من را به سمت پنجره کشاند.
#ترانه_حنيفى
@yavaashaki ✍
به عشق کسی پایبند باش که
برای تو و احساست ارزش قائل است..
و گرنه پایبند بودن و دل بستن
به کسی که ذره ای تو را نمی بیند
نامش عشق نیست؛
مرگ تدریجی یک احساس است..
#محمد_کریم_درودگر
@yavaashaki 🍃🌺
#خمار_مستی
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_112
دستم روتودستش گرفت
حاج همایون_دخترم اینو بدون هیچ فرقی با بچه هام برام نداری
لبخندزدم ودستش روفشردم
که ازجاش بلندشد
حاج همایون_علی روببرم اشکالی نداره؟
به علی که غرق خواب بودنگاه کردم
_نه فقط اگه بیدارشد بدید به حاج خانوم ساکتش کنه بعد بغلش کنید
حاج همایون_باشه دخترم من این وروجک ومیبرم توهم یکم استراحت کن
_چشم ممنون
علی روازتخت برداشت وازاتاق خارج شد خوابم میومد اما استرس نمیذاشت
بخوابم بی خیال خوابیدن شدم یه دست لباس که یه بافت مشکی ساده یقه
انگلیسی با شلوارتنگ کتون مشکی برداشتم حوله م رو هم برداشتم واردحمام
شدم زیردوش اب گرم ایستادم که دردکمرم اروم بگیره بعدنیم ساعت که
حسابی خودم روشستم وکمردردم کمترشده بود ازحمام خارج شدم لباس هام
روتنم کردم جلوی میزارایش که سمت راست بود ایستادم به خودم توای نه نگاه
کردم بابرس موها ی خیسم برس کشیدم وباکلیپس جمع کردم به لبم نگاه کردم
که بادکرده بود وگوشه لبم کبودشده بود بغض توگلوم داشت خفه م می کرد اما
سعی کردم فراموش کنم اتفاقی که افتاده ارو
برای اینکه لبم که بادکرده بیشترازاین توچشم نباشه رژ قرمزخون ی رنگم رو به
لبم زدم واز اتاق خارج شدم بادیدن حاجی که کنارحاج خانوم نشسته بود و
باعلی که بیدارشده بودبازی میکرد لبخندزدم که لبم دردگرفت فحش ی تودلم به
ارسلان دادم وبه طرف حاج همایون رفتم که همون لحظه گوشی حاج همایون روشن شد
حاج همایون _َبه سلام اقا کامران چه عجب یه زنگ به ما زدی خوبم داداش تو خوبی چه خبرا
والا بابچه ها اومدیم شمال ویلا جدی میگی ؟ حکمت خدارو ببین همه چی رو
ردیف کرده که بعدمدتها ماهمدیگه اروببینیم برای شام بیاین ویلا یعنی چی
بعدشام باز شروع کردی کامران برای شام بیاین بالاخره یه لقمه نون پیدامیشه
باهم بخوریم
پس میبینمت فعلاخدانگهدار
باقطع کردن گوشی لپ علی رو اروم کشیدوروبه حاج خانوم با لبخند ازته دلی گفت
حاج همایون_کامران ویادته رفیق گرمابه وگلستانم رو
حاج خانوم_ آره مگه میشه یادم بره اونهمه خاطرات رو
حاج همایون_شمالن بعداین همه مدت بالاخره همو می بینیم
حاج خانوم_کاش فرداشب دعوتشون میکردی حاجی همه مون خسته ایم
ارسلان وامیرعباس هم که معلوم نیست کجان
حاج همایون بااخم نگاهی به من انداخت و گفت
حاج همایون_به کل یادم رفت اتفاقات امروز رو
بااینکه خیلی خسته بودم و اصلا تحمل مهمون رونداشتم اما به خاطر حاج همایون گفتم
_مگه چه اتفاقی افتاده؟ اومدیم اینجا که بریم بگردیم دیگه خب اینم ازاولین
مهمون خیلیم خوبه بعدشم حاجی شما تماس بگیری اون دوتاهرجاباشن میان
روحرف شما جرات ندارن حرف بزنن
با لبخند به حاج خانوم نگاه کردم
_فقط زحمت این کوچولو میوفته گردن شما تامن واسه شب کاراروانجام بدم
حاج خانوم_الهی قربونت برم مادر، نمیخوادکارکنی شام ازبیرون میگیریم
_چرا نکنه دست پختم خدب نیست؟
حاج خانوم_نه مادر این چه حرفیه دست پختت عالیه خسته ای تازه از راه رسیدیم
_من خسته نیستم راستی علی شیر خورده؟
حاج خانوم_اره پسرم تازه شیرخورده
_پس بیزحمت پیش شما باشه من برم سراغ کارام
به حاج همایون نگاه کردم
_حاجی میشه شماره امیرعباس روبگیرید یه سری خرید دارم
#ادامه_دارد
@yavaashaki 📚
وقتی شب میشه
یه دنیا خاطره؛یه دنیا خیال
میاد تو دل آدم
من آرزو میکنم
امشب دلتون آروم باشه
و رویاهاتون شیرین
#شبتون_عاشقانه ✨❤️✨
@yavaashaki 🍃🌺
عصر باشد؛
خدا باشد،
خورشید باشد،
تو باشی...
دیگر چه میخواهم از زندگی؟
راستی...
دو فنجان چای لطفا!
#عصرتون_عاشقانه❤️✨❤️
@yavaashaki 🍃🌺
از كُلِ دنيا "تو" را داشته باشم،
همين،مرا كافيست...
"تو" حتى ميتوانى كدبانوى چهارخانه ى
پيراهنم شوى...
#علی_قاضی_نظام
@yavaashaki 🍃🌺