یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 22:23
@ 🎧
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 22:23
#یک_عاشقانه_برای_تو
@ 🍃🌺
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 22:23
#تووييت🌐
اگه قرار باشه یه روز بخوام همه آدمای زندگیمو حذف کنم تو رو میزارم تو قلبم بقیه رو میندازم دور .
@ ✍
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 22:23
آیدا...
آنچه به تو می‌دهم عشق من نیست؛
بلکه تو خود، عشق منی.
تویی که عشق را در من بیدار می‌کنی!
#احمد_شاملو
@ ✍
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 16:09
آرزو دارم عصر زیباتون
پراز ملودے شاد پراز آرامش
پراز لبخند از تہ دل
و پراز زیبایی باشہ
#عصرتون_عاشقانه❤️✨❤️
@ 🍃🌺
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 16:09
جدید ترین فیلم و سریال ها رو در کانال ما ببینید 😍 هر روز یه فیلم ممنوعه داریم با نظر سنجی شما 😈
ارشیو کامل تمامی سریال های سینما خانگی😍
اخرین اخبار از سریال های درخال ساخت🎥
/channel/+sJ0tkMupNtE4YzNk
بدو بیا تا از دستش ندی 😉
@
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 16:08
#تووييت🌐
یه دروغ کافیه تا تو تک‌تک حقیقت‌هایی که سالها گفتی شک رخنه کنه.
@ ✍
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 16:08
اخذ مدارک دانشگاه آزاد واحدهای معتبر تهران
کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکترا با استعلام
Telegram :
👇👇👇👇
@
Instagram :
👇👇👇👇
Https://instagram.com/irantahsilat.ir ⁷
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 11:17
من سرا پا همه زخمم !
تو سرا پا
همه انگشت نوازش باش ...
#حسین_منزوی
@ 🍃🌺
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 07:22
@ 🎧
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 07:22
یک روزهایی هم هست
که از همان ابتدایِ صبحش
حالِ آدم بی دلیل خوب است ...
آدم دلش می خواهد بی هوا بخندد
و شاد باشد ...
ببخشد و بی خیال باشد ...
مهربان باشد و عاشقی کند ...
من این روزها را دوست دارم ...
روزهایی که از همان اولش
همه چیز خوب است ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
#صبحتون_عاشقانه ❤️✨❤️
@ ✍
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 00:52
#NEW ✨❤️
@ 🎧
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
29 июля 2023 00:52
#خمار_مستی
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_89
روی یکی ازصندلی هانشستم که ارسلان روبه روم نشست یه تیکه نون سنگک برداشتم و کمی پن یر خامه ای رونون مالیدم وچندتاگردو رونون چیدم ولقمه گرفتم واروم یه گازکوچیک به لقمه زدم
که بانگاه خیره ی ارسلان لقمه اروبه زورقورت دادم وبهش نگاه کردم ماگ مشکی رنگش رو به لبش نزد یک کرده بود وجرعه جرعه از قهوه داغ میخوردوزل زده بود به من یه جوری نگاهم میکرد که قلبم زیرروشد برای اینکه آتو
دستش ندم سریع نگاه ازش گرفتم ولیوان استوانه ای شیر رو تودستم گرفتم وبه لبم نزدیک کردم یه نفس نصف شیر روخوردم ومشغول خوردن ادامه لقمه شدم که صدای ارسلان باعث شد گوشام تیز بشن تا بفهمم چی میگه اما در ظاهر به خوردن مشغول بودم
ارسلان_امروز نهار درست نکن استراحت کن منو امیرعباس میایم خونه غذا بامانگاهش کردم نمی دونم چرا باشنیدن این حرفش یه حسی توقلبم جوونه زد اب دهنم روبه سختی قورت دادم و به صورت جذاب واخموش که بااخم دنبال تاییدمن بودنگاه کردم به ارومی سرم روتکون دادم
_باشه
ماگ تودستش رو روی میزگذاشت وگفت
ارسلان_وسیله ی سنگین بلندنکن زیاد سرپانمون هرکاری داشتی به مادرم بگو
شرمنده سرم روبه زیرانداختم خاک توسرم ببین چقدربدبختم که این سنگدل هم دلش برام سوخته بااین فکر قلبم تیرکشید دستام مشت شد سعی کردم اروم باشم تا بیشترازاین تحقیرنشم
ارسلان_واسه چی بغض کردی؟هاننن
با داد نسبتا ارومی که زد وحشت زده توچشماش نگاه کردم که باحرص وخشم نگاهم کرد وتوجاش نیم خیز شد دستاش رو روی میز حایل بدنش کرد وسرش
رونزدیک صورتم اورد
ارسلان_اگه حرفی میزنم که ناراحتت میکنه به زبونش بیار نه اینکه بغض کنی وانقدر حرص بخوری که اینطوری خودتوازپادربیاری،توهم بگو توهم ناراحتم کن اما توخودت نریز
سعی کردم بغضم رو قورت بدم
امازورم به این بغض لعنتی نمیرسید به خودم که نمیتونم دروغ بگم من ازارسلان میترسم ازهمون روزاولی که دیدمش ازش وحشت دارم شبیه ادمای دورمه همونایی که همیشه خوردم کردن همیشه لهم کردن ومن فقط درمقابلشون سکوت کردم چون زورم بهشون نمیرسید من یکی بودم واونا یه ایل خب نمیشد باهاشون بجنگم چطوری یه ادم بایه سپاه عظیم بجنگه
ولی بازم من می جنگیدم توبی شترمواقع ازخودم دفاع میکردم اما هیچ تاثیری نداشت تااینکه دیگه به جایی رسیدم که دیگه حرفاشون هیچ تاثیری روم نداشت ولی خاطراتی که ازشون به جامونده بدجور روح وروانمو به اتیش
کشیده ارسلان مثل همون ادماس هنوزنتونستم مثل بقیه بااین ادم برخوردکنم
هنوز عقل وقلبم روحرفای نیش داراین ادم واکنش نشون میده زمان میبره تا
ارسلان هم بره جزء اون دسته ادمایی که دیگه حتی اگه بدترین بالهارو سرم
بیارن دیگه حتی اخم هم نمیکنم وفقط ازشون فاصله گرفتم ازهرچیزی که به اونامربوط میشه خودم رو دورمیکنم تا فقط دیگه نبینمشون نه اینکه از زخمایی که میخوان فرارکنما نه واسه اینکه نمیخوام یاد روزایی بیوفتم که چجوری
اتیشم میزدن یاداوری اون روزا هنوز برام کشنده
ارسلان_داروهاتو سر وقت بخور
ازجاش بلندشد وصاف ایستاد برای اینکه صورتش روببینم سرم رو بیش ازاندازه
به سمت بالابردم که خیره باجذبه ی همیشگیش نگاهم کرد
ارسلا_خدافظ
بارفتنش لقمه تودستم رو روی میزرهاکردم وبادستم صورتم روپوشوندم دلم میخواست برم یه جایی که هیچکس منو نشناسه اونقدر قلبم پراز زخمه که هرجاشودست میزنم زخم سر باز می کنه
دلم برای خودم میسوزه من ازوقتی به دنیااومدم یه روزهم زندگی نکردم یه روز
ازته دل نخندیدم همیشه تنهابودم شاید دورم خیلیا بودن اما فقط درظاهرکنارم بودن اونم به زور من همیشه تنهابودم هیچکس دوست نداشت من کنارش باشم
هیچکس ازاینکه من توجمعشون باشم راضی نبود یادروزی میوفتم که پنج ساله بود وقتی میرفتیم شمال وماخونه ی مادرجون بودیم خاله وبه همراه
شوهرخاله میومدن دنبال نیلوفر باخودشون میبردن گردش،عروسی هایی که
دعوت بودن اما هیچوقت نشد که منو باخودشون ببرن جایی همیشه بین منونیلوفر یه فرقی بود که هی چوقت نفهمیدم به چه گناهی دارم مجازات میشم چه گناهی مرتکب شوم که اینهمه با نادیده گرفتنم زجرم میدن هروقت هم که اعتراض میکردم مامان یه کلمه میگفت نیلوفر بزرگ شده توخودت روبانیلوفرمقایسه نکن
گذشت سالها گذشت ومنم بزرگ شدم اما چیزی تغیرنکرد
همین باعث شد پرخاشگربشم اونقدر پرخاشگر که تودعواهای اخری که بانیلوفرومامان داشتم چندین بار دست به خودکشی زدم اما نشد
همیشه به خاطر ظاهرم مسخره شدم بخاطرچاقیم یا صورتم که جوش داشت
#ادامه_دارد
@ 📚
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
28 июля 2023 22:11
امشب
چه بی پروا دلم
آغوش ممنوعه ای را میخواهد...
که تنها شرعی بودنش را
من میدانم و دلم و تو...
#شبتون_عاشقانه ✨❤️✨
@ 🍃🌺
Читать полностью…
یواشکی دوست دارم
28 июля 2023 22:11
#شبتون_عاشقانه ✨❤️✨
@ 🍃🌺
Читать полностью…
99756