-
نظرات و پیشنهادات جهت بهبود کیفیت کانال @MahdiRazagh52
Homeyra _ Lahzeye khodahafezi حمیرا _ لحظه ی خداحافظی
✍ حمیرا
لحظه ی خداحافظی
سال اجرا : 1383 _ 2004
شمس. گفت: تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده. به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند و بگوید" چه کنم. تقدیرم این بوده،" نشانهٔ جهالت است. تقدیر همهٔ راه نیست، فقط تا سر دو راهی هاست. گذرگاه مشخص است اما انتخاب در دست مسافر است. پس نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی..
#ملت عشق ( الیف شافاک)
.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
#مولانا مثنوی
کسانی که
آفتاب را به زندگی
دیگران می‌بخشن
هیچ‌گاه روزشان
تاریک نخواهد بود
پگاهتان فرخ همسفران مقصد عشق و روشنا
🌹
.
اعتقاد تفکری است که متوقف شده است، منجمد شده است و آدم معتقد آدم محدودی است که از اندیشیدن می هراسد. او در چهار چوب اعتقاداتِ پیشینان خود به زندگی ملال آور و تکراری خویش ادامه می دهد و با آن احساسِ امنیت می کند. اندیشه کردن یکی از سخت ترین کارهاست چرا که در مقابل عادات ما می ایستد و آنها را به زیر سوال می برد و راحتی و امن و آسایش را از ما می گیرد. وقتی ملتی دنباله روی پیشینان خویش گردید نباید انتظار داشته باشد زندگیش بهتر از اجدادِ خویش باشد.
# میلان کوندرا
بیشتر دستاوردهای بشر بدلیل شک هست.
یقین یعنی در جا زدن و توقف
.
با درود عصرتون به دل
. به دستور پیر کهن،
. به نرمی و آزرم بادا سخن.
🌹
.
اگر میخواهی ارزش خویش بدانی،
بنگر که به چه چیز
دل بسته ای…
#شیخ_بهایی
ای طالب!
تا تو بر جان ومال خود میلرزی
حقّا که به دو جو نمیارزی.
بنگر که چه میورزی،
همان اَرزی که میورزی.
بندهی آنی که دربند آنی
#خواجه عبدالله انصاری
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمهٔ نانی نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی
هر چیزی که در جستن آنی آنی
. #مولانا رباعی ۱۸۱۵
با درود لحظات فرخ باد، و شادمان
مهربانی، کوشایی و راستی و درستی مان
بی کرانه باد .
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است
عشق ازین گنبد در بسته برون تاختن است
شیشهٔ ماه ز طاق فلک انداختن است
مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک جهان دگری ساختن است
#اقبال لاهوری
دیاره جعفری خواننده تاجیک ترانه زیبای خانم پوران را به زیبائی باز خوانی کرده است .
Читать полностью…
.
یادمان باشد به دل کوزه ی آب،
که بدان سنگ شکست
بستی از روی محبّت بزنیم!
تا اگر آب در آن سینه ی پاکش ریزند
آبرویش نرود!
یادمان باشد فردا حتما،
ناز گل را بکشیم
حق به شب بو بدهیم
و نخندیم دیگر
به ترکهای دل هر گلدان!
و به انگشت نخی خواهیم بست،
تا فراموش نگردد فردا
زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد.
#فروغ فرخزاد
شب خوش همسفران مقصد
عشق و روشنا
🌹
.
صبح به یک نفس
جهان
روشن ازآن همی کند
کز سر صدق
هر نفس
با تو برآورد دمی
#عطار از ۷۹۴
درود، پگاه یکشنبه تون فرخ باد.
"خداوند کیوان و گردان سپهر
ز بنده نخواهد به جز داد و مهر..."
.
رقیب گفت بر این در چه می‌کنی
شب و روز؟
چه می‌کنم؟
دل گم کرده باز می‌جویم...
#شیخ اجل سعدی قصیده ۴۱
. آمده ام كه تا به خود،
. گوش كشان كشانمت
. بى دل و بى خودت كنم،
. در دل و جان نشانمت
. آمده ام بهار خوش
. پيش تو اى درخت گل
. تا كه كنار گيرمت،
خوش خوش و مى فشانمت
آمده ام كه تا تو را، جلوه دهم درين سرا
همچو دعاى عاشقان، فوق فلك رسانمت
#مولانا دیوان شمس غزل ۳۲۲
.
خلاف طریقت بود کاولیاء
تمنا کنند از خدا جز خدا
گر از دوست چشمت به احسان اوست
تو در بند خویشی نه در بند دوست
#شیخ اجل سعدی بوستان
.
با درود،
آدینه تان پر شور
چشم مردمان این دیار،
از شوق و امید سرشار.
به هر لحظه تا..... همیشه
با درود.
از نسیم خرداد و رنگین کمان و میوه های شاد
تر وتازه باشید به هر لحظه تا همیشه
.
سرشار باد دلتان به شفقت
چشمانتان به نور
خدایتان به مهربانی و بخشندگی
چهره تان به مهر و نکویی
حال دلتان هم به همین کوکی
لحضات به شور و شوق
«ابلیس را به دربانی حضرت عزت فرو داشتند و گفتند: تو عاشق مایی. بیگانگان از حضرت ما بازدار و این ندا می‌کن:
"معشوق، مرا گفت نشین بر در من
مگذار درون، آن که ندارد سر من
آن‌کس که مرا خواهد، گو بی‌خود باش
این درخور کس نیست مگر در خور من"
ای دریغا گناه ابلیس عشق او آمد با خدا.»
#عین_القضات_همدانی
.
امروز به از دینه ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد
آن کس که همی‌جستم دی من به چراغ او را
امروز چو تنگ گل بر ره گذرم آمد
وقتست که درتابم چون صبح در این عالم
وقتست که برغرم چون شیر نرم آمد
#مولانا از غزل ۶۳۳
درود پگاه چهارشنبه تون پر شور
. و به روشنایی
.
گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت
آیینه‌ات بگوید پنهان که بی‌نظیری
گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم
آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری
#شیخ اجل سعدی از غزل ۵۷۵
.
نسیم صبح پنداری زکوی یار می‌آید
بجانها مژده می‌آرد که آن دلدار می‌آید
بصد اکرام می‌باید باستقبال او رفتن
که بوی دوست می‌آرد زکوی یار می‌آید
#سیف_فرغانی از ۲۵۸
" روزتون فرخ منشتون شادی "
" مهربانیتان گستران "
من اون شهر دورم که بغضش شکسته
که دلتنگی راه نفس هاش رو بسته
خیابون، خیابون پر از انتظارم
تو نیستی و راهی به جایی ندارم
چقدر غم شمردیم، چقدر دل سپردیم
پریدیم و هر بار به دیوار خوردیم
خوشی دورمون زد، بلا دورمون گشت
غمام رو بغل کن، شاید خنده برگشت
خدا رو چه دیدی شاید پر گرفتیم
شاید خنده هامون رو از سر گرفتیم
نگو چی گذشت و نگو چی کشیدیم
شاید شب تموم شد، خدا رو چه دیدی
شاید جون گرفتم
تا شاید دوباره به دادم رسیدی
.
باز، روزی نو در راه است
و تو باید که مُسلّح باشی
با عشق، اندیشه، ایمان، شادی …
چاره‌ای نیست عزیز من!
سهم ما از میلیارد‌ها سالْ حیات و حرکت
ذرّه‌ی بسیار ناچیزی‌ست.
این سهم را، چه کسی به تو حق داد
که با خستگی و پیریِ روح
با بلاتکلیفی، با کسالت، دودِلی
به تباهی بکشی؟
باورکُن!
زندگی را، پُر باید کرد.
#نادر ابراهیمی
با درود،
شب ها آرام و پر رویا،
بامداد؛ و روزتان
پر اشتیاق و کوشا...به هر لحظه
.
به فرمانِ شاهان دل آراسته
خرد را گزین کرده بر خواسته
همه ساله بسته دو دست از بدی
همه روز جُستَه ره ایزدی
چُنان دان که بر کس نماند جَهان
یَکی بایدت آشْکار و نِهان
برین پند من باش و مگذر از این
جز از بر رهِ راست مسپَر زمین
#فردوسی
امید که: در این روز
جهان‌دار آموزْگارِ تو باد
خرد جوشن و بختْ یارِ تو باد
با درود،هر روز و هر لحظه،
آرزو کنیم:
از زمین آبی و زیبا؛
. دور باد،
سرباز و ستیز و سلاح و جنگ .تا هميشه.
.
جهان یادگارست و ما رفتنی
به گیتی نماند به جز مردمی
به نام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید، که تن مرگ راست
#فردوسی
درود، بامداد آغاز هفته فرخ باد
امید که به هر لحظه:
«زِ تو چَشم آهرمنان دور باد
دل و جان تو خانه‌ی سور باد»
🌹
.
زنده نه آن است که جانی دروست
اوست که از عشق نشانی در اوست
حسن نه نیکویی رنگ است و پوست
هر چه کند جای به دلها نکوست
#امیر خسرو دهلوی
.
"من غلام آنک نفروشد وجود
جز بدان سلطان با افضال و جود
چون بگريد آسمان گريان شود
چون بنالد چرخ يا رب خوان شود
من غلام آن مس همت پرست
کو به غير کيميا نارد شکست
#مولانا مثنوی دفتر پنجم
.
نفحات صبح دانی ز
چه روی دوست دارم
که به روی دوست ماند
که برافکند نقابی
#شیخ اجل سعدی از غزل۵۱۹
با درود ،می ستاییم مهر را
می ستاییم هم پیمانان با شفقت و
مهربانی و مدارا را
به هر بامداد و هر لحظه
.
امروز به از دینه ای مونس دیرینه
دی مست بدان بودم کز وی خبرم آمد
آن کس که همی‌جستم دی من به چراغ او را
امروز چو تنگ گل بر ره گذرم آمد
وقتست که درتابم چون صبح در این عالم
وقتست که برغرم چون شیر نرم آمد
. #مولانا از غزل ۶۳۳
درود پگاه آخر هفته تون پر شور
. و به روشنا