🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
✅ پرسش Seyyed_husain
✅ سلام آقای رجایی، شبههای برایم پیش آمده و هر چه از این و آن پرسیدهام جواب درستی دریافت نکردهام. به نظر شما دیدگاههای داوکینز چقدر درست است؟ ایشان مبتنی بر نظریه فرگشت، معتقد است که تبیین جهان و خصوصاً موجودات زنده، هر قدر پیچیده باشند، نیازی به فرض وجود خداوند ندارد. چرا که طبیعت میتواند با فرصت بسیار زیادی که داشته، اولیهترین و بسیطترین موجودات زنده را در خود بدون هیچ طرحی از پیش تولید کرده و پس از آن در فرآیند فرگشت، کار را خود تکمیل کرده باشد. جهان میتواند از ازل بوده باشد و نیازی به فرض وجود خدا ندارد. پاسخ این دیدگاه که انکار خالق را در بردارد چیست؟ با سپاس.
✅ پاسخ
✅ علیکم السلام لطفاً نکات زیر را در نظر آورده و درباره آن نیک بیاندیشید.
نکتۀ اول: از این دیدگاه، بطور منطقی، عدم وجود خدا اثبات نمیشود. شوربختانه آقای داوکینز، بسیار مشعوف یافتههای خودش است و به همین رو فرصت تفکر را از خود سلب نموده و گاهی از حریم ادب و تواضع علمی دور افتاده است. نظریه او این همه جنجال و هوار ندارد. خلاصه و فشرده نظر او همان است که در پرسش شما آمده است.
نکتۀ دوم: دلیل بر وجود خداوند نه نظم کرات آسمانی است و نه خوانش موجودات زنده در دستگاه غیر فرگشتی یا فرگشتی. اگر کسی قائل به فرگشت باشد، به خوانش آفرینش آسیب نمیرسد. نکته و خطای مهم داوکینز اینجاست که دارد خدایی را نفی میکند که مبتنی بر این ادله در بضاعت خودش اثبات شده است. بنظرم داوکینز دارد خدای خودش را انکار میکند.
نکتۀ سوم: برای محاجه با داوکینز، ضرورتی ندارد منکر فرگشت شویم. گاهی جدال کننده با او از این نقطه با او استدلال میکند. فرگشت یک نظریه است و مؤیداتی هم دارد. این فرض که موجودات زنده با تمام پیچیدگیشان میتوانند در تطور و احتمالات تحقق موجود زنده بوجود آمده باشند، فرض نامعقول و امر ناممکنی نیست (اراده خدواند این گونه جاری شده است) مگر خداوند الماسها را چگونه آفریده است؟ آنها در طول زمان بطور طبیعی بوجود آمدهاند. این ربطی به وجود و عدم خداوند ندارد (دقت کنید)
نکتۀ چهارم: نظم در آفرینش، طراحی خارق العاده موجودات زنده، یکی از آیات بیانتهای وجود خداوند است. نهایت تلاش داوکینز در تمام کتابهایش فقط همین قدر است که یک قرائت از ادله اثبات وجود خدا را تضعیف و تشکیک میکند. از مطالعات او چیزی بیشتر از این بدست نمیآید. او گمان کرده که اگر موجودات زنده احتمالاً بتوانند بدون طراحی پیشینی بوجود آمده باشند، پس نیازی به فرض خدا نیست و پس خداوند وجود ندارد! (باطل اندر باطل!)
نکتۀ پنجم: بهترین دلیل بر اثبات وجود خداوند، تجارب دینی و شهودی است. انسان در طول زندگی، با مسائل و تجاربی مواجهه میشود که وجود خداوند را لمس میکند و خداوند را مییابد. جهان نیازمند خداوند است چون ما او را مییابیم نه اینکه چون در جهان زیستمندان، فرگشت وجود ندارد.
حمید رجایی
زمستان 1400
🆔 @tolooemehr
از طرفی توجه داشته باشیم که اولویّت کار انبیا، علم ابدان نبوده است و اگر مأموریّت ثانوی هم داشتهاند، فرصت گزاردن آن را نداشته اند و اگر در مواقفی، مطالبی را از علوم لدنی، بیان کردهاند باید دید از پس تاریخ چه مقدار آن به ما رسیده؟ و آن مقدار که به ما رسیده، چقدر بیتحریف رسیده؟ همه اینها باید موبهمو و بدون ذرهای تعصّب و دفاع متکلمانه، بررسی شود. این مطلب کجا و ادعای تحقق علم طب اسلامی کجا. کاش انبیاء و اهلبیت علیهمالسلام دچار ظلم ظالمان نبودند و ما امروز از علوم حقه آنان بیشتر بهره میبردیم.
میفرمایید اگر اهل بیت علیهمالسلام مجال مییافتند اینک علم طب اسلامی داشتیم؟
می توان تصدیق و تصور معقولی از آن داشت، چنانکه پس از ظهور. اما نه اینکه گمان کنیم مثلاً امام مهدی عجل الله فرجه الشریف، پس از ظهور و آرام شدن اوضاع، لزوماً کرسی درس طب اسلامی تشکیل می دهند و خودشان علم طب می آموزند. خیر. در زیر نور و تابش حکومت امام، همۀ برکات می روید. مهر و عشق، توحید و مکارم اخلاق، برکت اقتصادی، آرامش فکری و معنوی و از جمله علم. علم یک توفیق است و وقتی انسان ها زیر سایه حضرت عقل و عشق و علم، یعنی امام مهدی زندگی کنند، علوم و از جمله علم طب هم بهتر می روید (تا اینجا می شود طب مسلمانان) و قطعاً امام هم سرخط ها و یاری های اساسی خواهند کرد و بسیاری از اسرار متون دینی که هم اینک در اختیار ماست، آشکار می شود و آن وقت آن طبی که با این مستندات، به قدر قابل توجه متعامل است و از آن ساخته می شود، طب اسلامی نامیده می شود (قابلیت های تبیینی و توصیه ای لازم را دارد) بله این معنای محصَّل دارد. حوزه اینک چنین علمی را می تواند عرضه کند؟ گمان نکنم.
منظور شما همان دوره مدینه ای از ادوار سه گانه علم است که در نظریه خود بیان کرده اید؟
بله.
در مورد «مأموریّت متوقَع حوزه های علمیه»، می فرمودید و اینکه نسبت حوزه و طب چیست.
هیچ. هر کدام کار خودشان را می کنند. طب سنّتی یک مجموعه مطالعات منسجم و محترم است که باید در دنیای جدید با تعامل با طب رایج و نهادهای رسمی علمی، هم خودش را تکمیل و تنقیح کند و هم طب رایج را کمال ببخشد. این لزوماً به کار حوزویان، از آن نظر که حوزوی هستند، ربطی ندارد و جامعه هم نباید از حوزه توقع طب داشته باشد. علم الادیان کار حوزه است و طب، علم الابدان است و البته آموزه های این هر دو در هم تأثیر دارند که باید در دیالوگ با هم تکامل پیدا کنند.
امروزه برخی از پزشکان، در طب سنّتی دستی دارند و آن را م یستایند و حتی برخی دم از طب اسلامی م یزنند و میخواهند این چند عنوان را با هم بیامیزند. این کار از نگاه روش شناختی می تواند موفق باشد؟
اجمالاً در حوزه طب سنتی، پاسخ مثبت است. این مسئله و رویکرد، تقریباً جهانی است و اتفاقاً باید این کار، با تعامل پزشکان و متخصصان علوم زیادی صورت بگیرد. این کار نیازمند مطالعات فارماکولوژیک، زیست شناختی، شیمی، گیاه شناختی گسترده و آزمایش های دقیق و کاملاً استاندارد و تعامل حوزه های بسیار گسترده علوم و پژوهش های علمی و تجربی مکرر است و نباید در سطح تبلیغات کوچه-بازاری و معرکه گیری انجام شود. شوربختانه این مزرعه حتی در دانشگاه های جهان هم، محل رویش ادعاهای گزاف و بی بنیان و عوام-گول-زن هم هست. گو اینکه م یتواند مصدر درآمدهای سرشاری هم باشد و بسیاری از مردم را هم جلب و جَلد خود کند. آن وقت دیگر به سادگی نمیتوان در برابر این شعبده که مسحوران زیادی پیدا کرده، ایستاد. به نظرم کار را باید وزارت بهداشت و درمان، مدیریت کند و اتفاقاً باید با کسانی که مدعی هستند که این کارها را با تکیه بر مستندات دینی انجام می دهند، سخت گیری بیشتری بشود. مؤسّسات دانش-بنیانی که از طریق تولید دارو و معرکه-گیری به پول نمی رسند و مثلاً از طریق اثبات کردن سختگیرانه مجامع علمی و گفتگوهای نخبگانی سختگیر میتوانند یافته های علمی خود را عرضه کنند، می تواند رستنگاه چنین تعاملات علمی باشد. سخنرانی میان عوام و معرکه-گیری در این زمینه ها باید ممنوع بشود. طب سنّتی، نمی تواند به تنهایی میدان داری کند و حتماً باید از گذر مطالعات چندجانبه علوم و مطالعات آزمایشگاهی و بالینیِ جدی و با بررسی همه خطرها و عوارض احتمالی عبور کند. به نظرم همین مسئله باید با کسانی که مدعی طب اسلامی هستند، سختگیرانه تر در نظر گرفته شود.
به نظر شما اگر در حوزه، مراکز پژوهشی در این حوزه مطالعاتی طب ایجاد شود، مناسبت دارد؟
بله. دقیقاً و به همچنین به دلیل همانچه اشاره کردم از فضای گفتگو در این حوزه نگران هستم که وقتی شما میگویید فعلاً (و تا قبل از ظهور امام مهدی عج) طب اسلامی، معنای محصَّلی ندارد، گویی شما دارید یک قطعه از اسلام را میکَنید و کنار میگذارید! یا گویی روی اسلام، دست کم میگذارید! یا در برابر دانش نامسلمانان جهان، کوتاه آمده و میراث علمی اسلامی را کنار می گذاریم! خیر این طور نیست. علم پزشکی امروز، مرهون کوشش های بسیاری از طبیبان مسلمان پیشین و حاضر است. همینک بسیاری از بهترین پزشکان و مولدان علم طب، مسلمانند. اما علم پزشکی یک علم درازدامن و چندبعدی است و باید بتواند یک بیماری را تا اعماق حداکثری تبیین کند. از نظر من اگر علم طب نتواند مثلاً عملکرد میتوکندری و هسته سلول را تبیین نماید، اصلاً کُمِینتاش لنگ است. همچنین اگر نتواند «آسیبشناسی» (pathology) را دستکم تا سطح ملکولی توضیح دهد. شاید روزی برسد که پزشکی باید قادر به تبیین الکترومغناطیسی و بسا بیواتمی هم باشد. اینها تغییر در سطوح علم است و استانداردهای یک علم را عوض می کند. اینکه می گویم فرسایش پذیر، روی دیگر سکه آن می شود توسعه پذیر. بنابراین حتی سوزن درمانی هم نمیتواند یک طب مستقل باشد (یک رویکرد و رهیافت است و نه یک علم) مگر اینکه بتواند از مبانی و مکانیسم عمل خود در حد قابلقبولی دفاع کند. تعریف شایع و موجه علم طب هم همین است. به این میگویم «ملاک سطح متوقَّع در نظام معرفتی اخیر بشر» اخیر در اینجا ربطی به مدرنیته و غرب و غرب زدگی ندارد. دقیقاً دستاوردهای اخیر بشر یعنی همانچه در همۀ سبد دانش امروز است. مانند تبیین ژن، DNA، تبیین چیستی و عمل هورمون ها و همینطور گرایش به تکمیل طب با گیاه درمانی، سوزن درمانی و البته مستندات متقن دینی... به نظر من ما آموزه هایی در بهداشت داریم که سلامت انسان را تا اعماق ملکوت او تبیین می کند. اما نیاز به تنقیح و تقریر و تحریر دارد و باید در فضای دیالوگ به انجام برسد.
بنابراین شما طب اخلاطی را هم طب نمیدانید؟
طب اخلاطی به تنهایی کامل نیست و یک طب مکمل است (طب رایج هم کامل و عالی نیست) اگر مکانیک نیوتونی را علم مکانیک امروز، بدانیم بله طب اخلاطی هم به تنهایی طب امروز است. ببینید یک علم می تواند علمی باشد در تاریخ یا علمی باشد که امروز مقبول است و داریم حرف آن را می زنیم. مهم این است که مجموعۀ نخبگان آن حوزه بگویند این مجموعه گزاره ها در تبیین و توصیه با کفایت هستند. تبیینات حیات و سلامت و بیماری مبتنی بر اخلاط چهارگانه، فقط با کارآمدی های مجرَّبات بشر تأیید شده اند (همانند طب سوزنی) و در زمان خود، بدون اینکه لزوماً تبیینات صحیحی داشته باشد، می توانسته کارساز باشد (گو اینکه هیأت بطلمیوسی هم در تعیین خسوف و کسوف، درست عمل می کرده اما تبییناتش کاذب بوده و به همین رو اینک فرسوده و نخ نماست) طب اخلاطی از تبیینهای زیستشناختی و شیمیایی و بطور خاصتر هورمونشناختی، یاختهشناختی و... تهی است. حتی اگر از طب اخلاطی در مورد فرمول دمنوشها، یا گیاهان یا حتی تبیین دقیق صفرا و سودا بپرسید، چیز چندانی برای گفتن ندارد. آنچه طب اخلاطی را سرپا نگه داشته، دستکم دو چیز است: اول؛ یک مجموعه تبیینات نسبتاً منسجم دارد (انسجام برای صدق گزاره ها کافی نیست) مانند بیان امزجه (سرد، گرم، خشک و مرطوب یا دم، صفرا، بلغم و سودا) خواص مفردات و مرکبات و... و دوم، تجارب واقعاً و گاه ظاهراً موفق در درمان. این همان چیزی که آن را از مهمل و شبه علم بودن نجات میدهد و توجّه و بررسی آن را معقول میکند و آن را به عنوان یک سلسله معلومات مفید و قابل استفاده نگه میدارد. اما از نظر من باز هم بخودی خود علم طب نیست چرا که از «سطح متوقَّع نظام معرفتی جدید بشر» برخوردار نیست. حال ممکن است به طرفداران طب اخلاطی بربخورد یا این توصیف، کسب و کار عدهای را زیر سوال ببرد. این سوء تفاهم است. در علم باید با منطق پیش رفت و استدلال نمود.
امروزه علم پزشکی، به علت استفاده از علوم و فن آوری های بسیار گسترده، پزشکان را برای تشخیص و درمان بیماری بسیار توانمند کرده است و اولاً در تشخیص احتمالات بسیار گستردهتری را میتوانند بدهند و ثانیاً در فرآیند تشخیص افتراقی (Differential diagnosis) می توانند با کنکاش عمیق، منشا بروز یک بیماری را کشف کنند. به عنوان مثال ممکن است بیمار با شکایت از چند نوع درد ساده و ناهنجاری های همزمان به طبیب مراجعه کند و پزشک بیماری بسیار جدی ای را احتمال دهد و اما طبیب سنّتی احتمال سرطان یا تومور یا مغزی، ام اس و اختلال هورمونی و مانند آن را ندهد.
🔆طلوع مهر🔆
بسم الله الرحمن الرحیم
اشاره: متن زیر، حاصل گفتگویی است که با حجت الاسلام حمید رجایی [1] انجام شده و پس از تلخیص و ویرایش، برای نشر آماده شده است. او در فلسفه علم صاحب اثر است و دربارۀ نظام معرفتی حوزه، مباحث زیادی را پیش رو نهاده است. موضوع این گفتگو، تحلیل نسبتِ حوزه های علوم دینی و طب سنّتی است، از زاویۀ فلسفۀ علم و روششناسی و اعتبارسنجی گزارههای علم طب. این مصاحبه شامل مباحث کلیدی و چالشی است و به خوانندگان عزیز توصیه میشود آن را بخوانند؛ گو اینکه این مسئله، دغدغه و چالش اینروزها هم هست.
جناب رجایی، سلام. پرسش ما در این گفتگو در مورد «نسبت طب سنّتی و علوم حوزوی و نظام معرفتی آن» است. شما در کتاب «فلسفۀ علم» در مورد «روششناسی علوم» مباحث گستردهای را عنوان نموده و گاهی هم به مناسبتِ مباحث فلسفۀ علم، طبیعتاً دربارۀ طب سنّتی، بهداشت و پزشکی و متدولوژی آنها بحث کرده اید. به نظر شما اساساً گزاره های طب سنّتی از نگاه معرفتشناختی چه میزان اعتبار دارد و دیگر اینکه حوزۀ علمیّه، چه نسبتی با طب سنّتی دارد؟ آیا طب، یک علم دینی و اسلامی می تواند باشد و حوزه، موظّف به گنجاندن آن در نظامات خود هست یا نه؟
سلام و درود بر شما. پرسش بسیار جاندار و مهمی را مطرح فرمودهاید. شوربختانه چه در فضای ژورنالیستی و چه در فضاهای علمی، شاهد گفتگوها و حتی گفتمانهای ناخالص و متعصّبانه هستیم. چه در نفی ارزش طب سنّتی و بحث از طب اسلامی و چه در اثبات آن. من طبیب سنّتی یا پزشک نیستم. زیستشناس هم نیستم. اما از زاویۀ فلسفۀ علم، قطعاً باید بتوانم مسائل روش شناختی و تعاملات علمساختی اینها را وارسی کنم. فیلسوف علم نسبت به متدولوژی و اعتبارسنجی همۀ علوم حسّاس و مسئول است. اما اهمّ نگرانی، این است که باید مطالعۀ علوم، به دور از تعصّبات و پیشداوریها و جانبداریهای غیرعلمی باشد. نفی یا اثبات طب سنّتی یا طب اسلامی، یک بحث کاملاً علمی است و اگر کسی بخواهد با تعصّب و غیرت و بدون وارسیهای روششناختی و فلسفی (فلسفۀ علم) ورود کند، احتمالاً با مشاعر سالمی در بحث ورود نکرده است.
طب، الف. دانش مطالعه انسان و در یک معنای عام، موجودات زنده است (مانند دام پزشکی، گیاهپزشکی و...) ب. از آن نظر که معروض سلامت و بیماری میشود و ج. موظّف است که موضوعات خود را با بهرۀ حداکثری از علوم دیگر، هر چه بهتر تبیین کند و د. همچنین موظّف است راهکارهای درمان و پیشگیری را هر چه کارآمدتر توصیه کند.
پس طب باید شامل تبیین حداکثری بیماری، سلامتی، توضیح حداکثری مکانیسم حیات موجود زنده (حتی تا سطح مولکولی و بلکه فراتر از آن) و تبیین راهکارهای تشخیص و آسیبشناخت و توصیههای قابل توضیح و قابل فهم درمانی باشد. تبیین حداکثری یعنی با استفاده از بیشترین ظرفیت و سبد دانش زمان. پس طب، حتماً شامل مباحث بسیار گسترده، نوشونده، فرسایش پذیر و پیچیدهایست. پس آنچه یک علم را طب می کند این است که واجد همه صلاحیت های یادشده باشد و شامل انواع روش های مراقبت بهداشتی تکامل یافته برای حفظ و بازیابی سلامت یا پیشگیری و درمان است.
ببخشید همین جا می توانم بپرسم به نظر شما، آیا طب سنتی یا اسلامی، معنای صحیحی دارد؟ آیا محقَّق شده و یا قابل تحقّق است؟
فارغ از قبول یا ردّ طب اسلامی، توجه بفرمایید که طب سنتی، غیر از طب اسلامی است و این اشتباه رایجی است که مثلاً طب اخلاطی یا گیاهی را با طب اسلامی خلط می کنند. گو اینکه طب سنتی در برابر طب رایج یا طب مبتنی بر شواهد است (Evidence Based) و شامل شاخه های زیادی مانند طب اخلاطی، زالودرمانی، ماساژدرمانی، آب درمانی، نیدلینگ خشک و سوزن درمانی و... می شود. برخی هم طب سنتی را فقط طب اخلاطی دانسته و از طب گیاهی تفکیک می کنند که به نظرم شاید درست نیست.
خوب است همین جا یادآور شوم که امروزه رویکرد جدیدی در جهان در حال رشد است که می توان آن را از نگاه طب کل نگر یا جامع اندیش نامید. سازمان بهداشت جهانی آن را زیر عنوان پزشکی یکپارچه (Integrative medicine) تعریف کرده است. پزشکی یکپارچه شامل اصولی از قبیل اینکه بیمار و پزشک در روند بهبودی شریک باشند و همه عواملی که بر سلامتی و بیماری تأثیر می گذارند از جمله ذهن، روح و اجتماع و همچنین بدن، مورد توجه قرار گیرد. این رویکرد، طب سنتی را رد نمی کند و بلکه از آن با احتیاط بهره می برد (پایگاه سازمان بهداشت جهانی، بازیابی 18 آوریل 2020) در هر حال طب جدید یا رایج، دانشی بسیار گسترده است که بر پایه علوم بسیاری بنیان شده است. این توصیف هرگز معنای مبالغه ای ندارد و واقعا باید به این درخت تنومند علمی احترام گذاشت و آن را ستود و اگرچه ناکارآمدی های خود را هم آشکار کرده است. دستکم بیست دانش بنیادین آن را حمایت می کنند و از بیست رشته علمی گسترده تغذیه می کند.
🔆طلوع مهر🔆
#انوار_صحیفه_سجادیه
#یک_دریا_حکمت
💠 وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الْاِشْتِيَاقِ إِلَي طَلَبِ الْمَغْفِرَةِ مِنْ اللهِ جَلَّ جَلَالُهُ.
🔶 دعای آن حضرت است در شوق به درخواست آمرزش از خدای بزرگ
💠 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ صَيِّرْنَا إِلَى مَحْبُوبِكَ مِنَ التَّوْبَةِ و أَزِلْنَا عَنْ مَكْرُوهِكَ مِنَ الْإِصْرَارِ...
💠 اللَّهُمَّ وَ مَتَى وَقَفْنَا بَيْنَ نَقْصَيْنِ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا، فَأَوْقِعِ النَّقْصَ بِأَسْرَعِهِمَا فَنَاءً وَ اجْعَلِ التَّوْبَةَ فِي أَطْوَلِهِمَا بَقَاءً
🔶 خدایا! بر محمّد و آلاش درود فرست و راه ما را به سوی توبه (که محبوب توست) تغییر ده و وجودمان را از زیادهروی بر گناه (که مورد نفرت توست) دور ساز.
🔶 خدایا! هرگاه در ارتباط با دین یا دنیا، میان دو کاهش قرار گرفتیم؛ کاهش را بر دنیایمان که زودتر از دست میرود، وارد کن و توبه و انابه را در دینمان که بادوامتر است، قرار ده.
الهی آمین
☘ شما بنده خوب خدا را، به «پایگاه علمی طلوع مهر» دعوت میکنیم:
🆔 @tolooemehr
✅ کلیشه های ذهنی، با ورود در چنین مجالاتی شکسته میشوند و مغزهای زنگار گرفته ملل در چینن داد و ستدهای زیبایی، پیراسته و شکفته می شوند.
حمید رجایی
پاییر 1400
🆔 @tolooemehr
✅ گام دوم. مسئله شناسی عالمانه و انقلابی و تعاملی
حوزه و دانشگاه باید در تعاملات گفتگویی پیوسته و از نزدیک، جامعه جهانی، جامعه جهان اسلام و جامعه ایران را مسئله شناسی و آینده پژوهی کنند (درماندن در مباحث مطنب نظری، نشان رنجوری پروسه است) در این میان، نقش جامعه شناسان فرهیخته دانشگاهی و حوزوی و آینده پژوهان و افراد خلاق و نواندیش بسیار مهم خواهد بود.
برای نظام «ایدئولوژی مدار» کشور ما، تفطن به این معنا مهم است که «دشمن پژوهی افراطی، عمدتاً برای مسئله شناسی های اجتماعی سمّ است.» پدیده های جامعه آتی ایران، برآیندی از سلسله عللی است که بر آن «علت رانی» می¬کند. «یکی» از این علل، دشمن است! کسانی که همه یا اکثری تحولات نامیمون جامعه را به دشمن نسبت می دهند و آن را با رنگ و بوی ایدئولوژیک موجه می کنند، عمدتاً خیال زده و معرکه گیرند. بله دشمن و شیطان حضور فعال دارد از جمله در خود دشمن ستیزان. حتی شیطان هم بطور میکروسکپی در تمام رذایل، موتور پیشران دارد (ببینید: «فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَ مَا أَنْسَانِیهُ إِلاَّ الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَه» و «ُوَ قَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ» اما این جریان به ما نمی گوید مثلاً «پیامدهای نحس آپارتمان نشینی، کار دشمن و استکبار جهانی و شیطان است»
تحولات گوناگون فن آوری، اقتصادی، شهرسازی و معماری و... ساری در جامعه ما، تا ده سال دیگر، جامعه و نسلی بسیار متفاوت و دیگر را رقم خواهد زد. (نسلی که یتیم و بی پدر است. چون ما به مثابه پدر ایشان، بواسطه مسئله ندانی، نتوانسته ایم برایشان پدری کنیم.)
این تحولات چشمگیر، دامنه¬ ای جهانی دارد و در کل جهان؛ بسرعت تغییرات ناخواسته ای را در «سبک زندگی» همه آدمیان ایجاد کرده و خواهد کرد.
گام اول این است که فضلای حوزه و دانشگاه، و همه دیگر نخبگان، به دور از جنجال های سیاسی، به آهنگ استقراء کامل این تحولات و تحلیل هر یک، جامعه ایران و جهان را مسئله شناسی کنند. این مسئله شناسی باید با همفکری نخبگان جهان صورت پذیرد. چرا که جوامعی هستند که زودتر از ما وارد تونل تحولات شده اند و از آن ها میتوان پرسید با چه تحولاتی مواجه شده اند و چگونه از ملایمات آن را بهره برده اند و ناملایماتش را کاسته اند.
حاق و جان مطلب جهان این است که انسانهای عصر نو، بطور مستقیم و غیر مستقیم پدیده هایی را موجب شده اند که با طبع سالم جسمی و فطرت آسمانی انسانی ناهمگون بوده است. حتی پدیده سرعت و شتاب نیز از همین مقوله است. زیرا سرعت تحولات از سرعت و قدرت انطباق انسان ها پیشی گرفته است فارغ از اینکه بر فرض هم که انطباق صورت پذیرد، باید پرسید آیا اصلا این انطباق خوب بوده است!! سرعت تحولات از قدرت پردازش دماغی انسان ها بیشتر است و همین باعث میشود که خیلی از نسلها زیر دست و پای تحولات، مظلومانه له شوند.
جامعه ایران، با عطش بسیار در کار توسعه و فن آوری است. انقلاب و ارزشهای اسلامی، روند حرکتی را تا مطالعه و درنگ ناکرده در همین مسیر داشته است. ما از تخصص فلسفه تکنولوژی بی بهره ایم و بدتر اینکه نسبت به این فقر جاهلیم! این شعار هم داده میشود که ما باید پیشرفتمان اسلامی باشد و حال انکه جامعه نخبگانی ما حتی از تعداد ده فیلسوف تکنولوژی هم تهی است (شاید چون اندیشه را با شعار و ایدئولوژی زدگی کشتیم) در تمام ایران حتی ده نفر هم حرف منسجم و نسخه ای پیشنهادی نیاورده اند! فلسفه تکنولوژی، طلایه داری و قطب نمایی نمیکند! عمدتاً سواد رجال سیاسی هم به این معنا قد نمیدهد و فرصت و مجال ان هم ندارند و به قول معروف به قیافه شان هم نمی آید که اصلا مسائل آن را درک کرده باشند! (همیشه استنثا وجود دارد)
🔆طلوع مهر🔆
#کلیشه_شناسی
کلیشه ها، دشمنان مسئله شناسی نخبگانی در حوزه و دانشگاه
بررسی کلیشه ها در مسئله شناسی در گام دوم
✅ کلیشه، یک «الگوی آموختۀ شناختی است که بر ذخایر ذهنی ما مستولی می شود و در برابر نوزایی فکر و دانش مقاومت می کند» کلیشه ها در جوامع مذهبی بیشتر شکل می گیرند چرا که اعتقادات مذهبی به مثابه باورهای ثابت و استوار دارای کژکارکرد هستند و کلیشه از جمله مهمترین این کژکارکردهاست. کژکارکرد، «اثر نامطلوبی است که از یک امر صحیح و درست سر میزند.» پس وجود کژکارکرد، به حقّانیت مبدأ آن آسیب نمی زند و اما به اهالی آن امر مطلوب هشدار میدهد که مراقب آن باشند. ایمان و اعتقادات اسلامی، خودشان خواهان گشادگی سینه، فوران علم و دانش و آبادی فکرت مومنان هستند. اما حقیقت این است که آنچه در متن جامعه نخبگانی محقق می شود، همیشه نه ایمان و اعتقادات صحیح است و نه موجبات فواران. کژکارکردها از همین نقطه آغاز می شوند: «سریان نابجای ثبات معرفتی در امر شایسته نوسازی معرفتی» و این یعنی خشک شدن چشمه های خرد و علم در بستر یک تمدن.
✅ عصب شناسی کلیشه
کلیشه ها، از سوی «راهبرد صرفه جویانۀ مغز» حمایت می شوند. زیرا در مغز، در فرایند هر یادگیری، مدارهای خاصی در تعاملات سلول های دماغی، تسهیل میشوند و مغز پس از مدتی ترجیح می دهد که تفکر را بر مبنای همان مدارها، پیش ببرد و مآلاً نتیجه این می شود که مغز اکثر مردم و حتی نخبگان با «تفکر خطی و ارسطویی» می اندیشد تا «تفکر جانبی» و لذا دچار کلیشه و بی خلاقیتی می شود. همینکه فرد می خواهد به نواندیشی و جور دیگر فهمیدن، دست بزند، مغز او باید از این مدارهای تسهیل شده، سرپیچی کند و مدارهای تازه ای ایجاد نماید و این مستلزم صرف انرژی بسیار زیادی از سوی مغز است (خلاف راهبرد آن) کلیشه ها، معلول مدارهای تسهیل شده و نهادینه در مغز هستند.
✅ حل مشکل کلیشه گرایی مغز
مغز همان¬ قدر که «صرفه جو و تنبل» است، «لذت دوست» هم هست. یعنی هر گاه از چیزی لذت ببرد، مانند کودکی هوس¬ران، بشدت سراغ آن را می گیرد. اساس معتاد شدن انسان ها به مواد مخدر همین است که مغز ایشان یک دوپامین رایگان و پرتوان را دریافت می کند و مغز بغایت از آن لذت می برد (در سیستم لیمبیک) و پس از آن شدیدا تکرار آن را می خواهد و می طلبد (علل دیگری هم در میان هست)
«لذت¬دوستی مغز» می تواند در تقابل با مدارگرایی و تنبلی آن، ما را به وضعیتی مطلوب و متعادل برساند و اگر ما عطش نوفهمی داشته باشیم و از آن لذت ببریم، پس از چند بار لذت بردن، مغز ما کم کم، ترجیح می دهد صرف انرژی کند و مدارهای تسهیل شده پیشین، را بکشند و برای دست یافتن به طاووس لذت، جور آن را بکشد. راز بزرگی که در سیستم فکری مخترعان و نواندیشان وجود دارد همین است که دماغشان از نوفهمی لذت می برد و به آن عادت می کند. در احوال مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی آورده اند که به تمام، در کشف و نوفهمی حریص بود و چون مطلبی را می یافت به رقص می آمد و فریاد می کرد: این ابناء الملوک من هذه اللذه!
لذات دنیوی همه هیچ است نزد من در خاطر از تغییر آن هیچ ترس نیست
روز تنعم و شب عیش و طرب مرا غیر از شب مطالعه و روز درس نیست
خواجه، بخلاف بسیاری از اهل علم، از کشف و نوفهمی لذت می برده است (در احوال ارشمیدس، توماس ادیسون و... نیز چنین گزارش هایی وجود دارد) اینان به خلاف اکثر دانشمندان که مغزشان، گونی و انبان اطلاعات است، یاد گرفته اند با روش تفکر جانبی بیاندیشند... کاش تفکر جانبی را بیاموزیم و ان را ممارست کنیم. (پایان اشارۀ عصب شناختی درباره نوفهمی)
✅ ضرورت شکستن کلیشه ها در فهرست مسائل جامعه
در سال های پیش روی ایران اسلامی، ساحت های نوینی در برابر ما خودنمایی می کند. مسائل تازه، راه حل های تازه می طلبند. اگر ما در تولید دانش های ناظر به مسائل جامعه خود چابک نباشیم در می مانیم «دانش، آشکارترین وسیلهی عزّت و قدرت یک کشور است. روی دیگر دانایی، توانایی است. دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت دویست ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیان های اخلاقی و اعتقادی، با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقب مانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد. ما به سوءاستفاده از دانش مانند آنچه غرب کرد، توصیه نمی کنیم، امّا مؤکّداً به نیاز کشور به جوشاندن چشمۀ دانش در میان خود اصرار میورزیم.» (بیانات مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم)
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
#پایان_فساد_و_جنگ_چه_زمانی_است؟
✅ پرسش مسعود
✅ سلام. از دیدگاه اسلام، در حکومت اسلامی چگونه فساد اقتصادی و اخلاقی ریشهکن میشود؟ در کشور ما چگونه باید با فساد مبارزه کرد؟ منظورم بیشتر فساد اقتصادی هست.
(🔹متن پرسش شما، خلاصه و تمییزکاری شد)
✅ پاسخ
✅ فساد اقتصادی، مفهوم گستردهای دارد. از انواع کلاهبرداری و اختلاس و سوءاستفاده و رانتخواری گرفته تا روشهای هدر دادن منابع و عدم احقاق حقوق و بیمبالاتی به مسائل شرعی و ضعف نظریه و ساختار اقتصادی و...
✅ شاید بزرگترین اشتباه پس از پیروزی انقلاب این بود که گمان میرفت صرفاً با تصدی افراد با تقوا، فساد ریشهکن یا کاسته میشود. شاید اشتباه اینجا بود که همان شیوههای موجود در فقه فردی میخواست یک دستگاه عظیم اقتصادی را مهار و هدایت کند. 👈 لزوماً احکام و قواعد پدیدههای بزرگ و پدیدههای کوچک، یکی نیستند. در جایی که قدرت سیاسی و اقتصادی و ثروت، انبوه میشود، عقلا، روشهای جامعتری را برای مهار آن پدیده، بکار میبرند و دستگاههای نظارتی قویتری را میگمارند. یک فرد با تقوا، در یک سیستم بینظارت یا کمنظارت، فاسد میشود (چون فساد، بسیار محتمل است و امر محتمل، باید نازل منزله امر واقع در نظر گرفته شود) پس تکیه بر «ملکه تقوا» و مانند آن در امور پیچیدهی اجتماعی و مسؤولیتهای سنگین، نهایت سادهلوحی و بیتجربگی و عبرتنیاموختگی از تاریخ و تمرد از سیره عقلا است. #تجارب_زیسته، حجتهای زیادی را برای ما ایجاد میکنند. فقه ما باید خودش را روزآمد کند.
✅ مبارزه با فساد، الگوهای زیستهی جهانی دارد. جمهوری اسلامی لازم نیست چرخ را از نو اختراع کند. همین فرمولها را صادقانه بکار ببرد، بخش بزرگی از فساد کاسته میشود و الا خودش خواسته یا ناخواسته، کارگزار فساد بلکه امالفساد میشود.
✅ فساد اگر در کشور سیستماتیک نباشد (که قبلاً بیان شد در بعض معانی، سیستماتیک، نیست و در برخی معنای هست) اما مبارزه با فساد باید حتماً سیستماتیک باشد. یعنی مجموعه عواملی در کنار هم، فساد را حداقلی میکنند که فیالجمله عبارتند از:
💠 طراحی یک چرخه و ساختاری که در آن، زمینهها و منافذ فساد، کم و قابل سد باشد. در یک ساختار خوب، اموال مردم، بطور حداکثری باید دست خود مردم باشد و دولت باید کوچک و چابک و البته تحت نظارت شدید خود مردم باشد. بنابراین یکی از زمینههای مهم فساد، تصدیگری انبوه حاکمیت بر اموال مردم است. خصوصیسازی به این معناست که اکثر چرخهای اقتصاد در دست خود مردم باشد. 👈 «مالک مال، بهترین مراقب مال است.» حال این امر میتواند در قالب تعاونی یا شرکتهای خصوصی و مانند آن باشد. سیستم دولتی، فسادزاست و البته در سیستم خصوصی نیز فساد وجود خواهد داشت.
✅ شفافیت: یعنی کلیه فعالیتهای مالی و تجاری دستگاهها در معرض دید عموم باشد. یعنی بطور سیستمی و قانونی همه مردم بتوانند براحتی بفهمند در ریز و درشت کنش مالی و اقتصادی بیتالمال چه میگذرد (هزار تومان هزینه پیامک بانکی شفاف باشد، قراردهای کلان شفاف نباشد؟!) شفافیت به این معنا نیست که مثلاً فقط دستگاههای نظارتی با زحمت از فعالیتها مطلع شوند. بلکه باید رفتار مالی و اقتصادی چه در شرکتهای خصوصی برای مالکان و چه در تعاونیها برای سهامداران و چه در ارگانهای دولتی برای عموم مردم در پیشخوان و ویترین رسانههای مردمی و نه دولتی وجود داشته باشد و مردم بتوانند هر لحظه توسط نخبگان معتمد مردمی، یقه کنشگر را بگیرند و مال بیجاخورده را از حلقومش بیرون بکشند. حکومت باید از مردم بترسد و نه بعکس. این شفافیت سازوکار میخواهد و باید دید دستگاهای دولتی در ایجاد آن صادق و راغب بودهاند؟ باید ملت و خاصه نخبگان آن را بجد مطالبه نمایند و قاصران و مقصران را از مساند پایین بکشند. همه باید تحت نظارت خشن مردم باشند.
✅ فرهنگ عمومی نظارت: مردم جهان، خودشان بزرگترین زمینهسازان فسادند. چون گاهی بلحاظ فکری مستضعف و تحقیر شدهاند. حقوقشان را نمیدانند. نمیدانند که دولتمردان، گماشتگان خودشان هستند. شاید چون تصورشان از حکومت، نظام پادشاهی است؛ که مالک جان و ناموس ایشان است! پادشاهان، خرفتترین مردمان روزگارند و مردمی که اطاعت شاهان را بر خود تکلیف میدانند از پادشاهان خرفتتر و احمقترند.
✅ در نظام اسلامی، حکومت موظف است تحت امر امام معصوم یا نایب او، دین را پیاده کند و اسلام یعنی اموال مردم دست خودشان باشد و تا مطابق شرع آن را در زندگی بکار برند. مطابق همین شرع مقدس، نایب امام نیز گسترهی اختیاراتی دارد که قانون اساسی مطابق دیدگاه فقیه اعلم، و رأی مردم، به او تفویض کرده تا او بر جریان عادلانه اقتصاد نظارت کند و عقلا و نمایندگان ایشان و جامعه نخبگانی با تضارب آزاد آرا، راهکار و نظریه و تصمیم #بسازند و در همین سازوکار تصمیمات در دستگاه نخبگانی و مدنی #گرفته شود. 👇👇
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
✅ پرسش ۰۹۱۰۰۰۰،۶۵
سلام، خداوند ستارالعیوب است. پس چگونه اولیاءالله میتوانند صورت برزخی انسانها را ببینند و حتی شخصی همچون آیت الله قاضی میتوانستند فکر افراد را بخوانند مثل اتفاقی که برای آقای حسن زاده املی (قضیه اهل خانواده) افتاده بود.
✅ پاسخ
✅ علیکم السلام. نظام عالم، مراتب و پردهها و سراپردهها دارد. ستاریت خداوند، در جهان هستی با همین نظام پرده و سراپرده تجلی کرده است.
✅ خداوند محرم اسرار بندگان است و همچنین است اولیاء معصوم سلام الله علیهم اجمعین و نیز تالیتلوان ایشان که در سراپردۀ عالم هستند. پس ستاریت خداوند مراتب دارد.
✅ در نظامات دیگر هم این معنا در جریان است. مثلاً طبیبان، محرم بیماران هستند و بیماران میدانند که باید اسرار جسم و روان خود را برای درمان، به ایشان بگویند. انبیا و اولیا نیز طبیب انسانند. در وصف نبی اکرم صلوات الله علیه و آله و سلم فرمودند: طبیب دوار بطبه (یعنی خودشان سراغ بیماران میرفتند) طبیب محرم است و بواطن را میبیند. خداوند فرموده است وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ و َرَسُولُهُ و َالْمُؤْمِنُونَ ۖ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ و بگو: [هر كارى مىخواهيد] بكنيد، كه به زودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده مىشويد؛ پس ما را به آنچه انجام مىداديد آگاه خواهد كرد.» (آیه 105 سوره توبه)
✅ توجه بفرمایید که اینگونه نیست که اولیای الهی پیوسته باطن افراد را ببینند یا بخواهند ببینند. آنچه لازم است و ارزش دانستن دارد، میبینند (مانند طبیبان) علم به غیب، با اذن الهی برای بندگانی که مورد تأیید خداوند هستند و اسرار را در مسیر کمال بشر به کار میبرند، اشکالی به ستار بودن وارد نمیکند. «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَد» او ًاداناى نهان است، و كسى را بر غيب خود آگاه نمىكند، «إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِنْ رَسُول»ٍ جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد، كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت.
✅ اما در مورد قیامت، نظام عالم طور دیگر میشود. در سوره مبارکه «ابراهيم» فرمود. يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ. 👈 ستاریت خداوند را در پرتو این مسائل باید فهم و تعریف نمود.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
موضوع: #شفافیت_دریافتی_دولتمردان
✅ پرسش Bahar..
✅ سلام. به نظرتون نباید فیشهای حقوقی در معرض دید همه مردم باشه؟ مثلاً میزان دریافتی یک وزیر یا شهردار و... از نظر مسائل اسلامی و شرعی چطور میشه؟
✅ پاسخ
✅ این مسئله از مسائل فقه اجتماعی است و شوربختانه فقه ما در حوزه مسائل اجتماعی ساری و جاری، بسط نیافته و حال آنکه فقه ما، جوهر و توان پاسخگویی آن را دارد. پاسخ اجمالی: از نظر فقهی، کلیهی برداشتها و نحوهی هزینهکردها از بیتالمال و بازدههای مالی و خسارات، باید برای عموم مردم شفاف باشد. بجز این خلاف شرع است.
✅ دولتمردان، کارمندان و مواجببگیران مردم هستند و هر یک به نوعی از طریق توافقات خُرد و کلان قوانین مصوب، بواقع به استخدام مردم درآمدهاند. مردم باید بدانند دستمزد ایشان در برابر خدماتی که میگزارند، چقدر است. در مورد کارمندان جزء، علم اجمالی و حدودی کافی است. اما در مورد افراد شاخص که مواجب آنان ممکن است بدون نظارت دقیق، زمینه زیادهخواری را فراهم کند، باید دریافتی آنان برای مردم مشخص باشد. گو اینکه طرف قراردادها باید به مفاد قرارداد، علم داشته باشند و این باید قانون بشود. برخی از قوانین جمهوری اسلامی کفایت اقامهی شرع مقدس را ندارد. بودجهها و حقالزحمهی سران قوا، نمایندگان مجالس شورای اسلامی، مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان، وزرا، معاونان، استانداران، فرمانداران، سپاهیان و ارتشیان، اعضای شوراهای شهر و مانند آن و مفاد و بندهای کلیه قراردادهها و مزایدهها و مناقصاتی که بنوعی اموال عمومی در آن وجود دارد و بطور عام هر گونه برداشت از بیتالمال باید بطور شفاف و مستند، در معرض دید عموم مردم باشد. در این چهل ساله، این حق مردمی و شرعی در بسیاری از موارد رعایت نشده است.
✅ گاهی دیده شده که رئیس یک ارگان دولتی یا برخی از شوراهای مردمی که از جیب مردم حقوق میگیرند، صراحتاً گفتهاند که فیش حقوقی من به کسی مربوط نیست. این خلاف بیّن شرع است. فیش حقوقی ایشان به همه مربوط است. مثلاً مردم تهران باید (بتوانند) دقیقاً بدانند شهردار تهران یا رئیس شورای شهرشان ماهیانه چقدر حقوق میگیرد. مالیاتش را میدهد یا نه. پاداشش چقدر است و پولی که از خودشان است - و او فعلا در اختیار دارد- را چگونه صرف میکند. این هم از کارهای زمین مانده این چهل ساله است.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆 طلوع مهر🔆
بَلَغَ العُلی بکَمالِهِ
کَشَفَ الدُجَی بِجَمالِهِ
حَسُنَتْ جَمیعُ خِصالِهِ
صَلُّوا عَلَیْهِ و آلِهِ
عرض سلام و ارادت،
میلاد سراسر نور و سرور خاتم الانبیاء و المرسلین، رحمة للعالمین، ستوده در آسمان و زمین، پیامآور مهر و مهرورزی و اخلاق، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم
و ششمین ستاره تابناک ملکوت ولایت و امامت، پیشوای سعادت و راستی، امام جعفر صادق علیهالسلام بر شما مبارک باشد.
حمید رجایی
🆔 @tolooemehr
✅ بنابراین این تصور که بدیهیات اخلاق و دین و حتی مناسک دینی با تحولات اجتماعی و صنعتی، متحول شود، تصوری اشتباه و همان توهم است که ذهن انسان، خودسرانه، تحولات بایسته را به آن سریان میدهد. این توهم، طبیعی است. در واقع جرقه ذهنی است و مکانیسم ذهن همینطورها عمل میکند این قسم رخدادهای معرفتی را #ذهن_اندازی نامیدهام.
✅ بقول شکسپیر
«Good is good and bad is bad»
خوب و فضیلت اخلاقی، همیشه فضیلت است و رذیله همیشه رذیله. اما مناسبات انسانی مشمول تغییر میشود. برای آگاهی یا کنجکاوی فراتر، به کتابهای معرفی شده مراجعه فرمایید.
✅ همچنین باید توجه داشت که تبیینهای رایج از مفاهیم جدید، عمدتاً مبتنی بر گفتمان فرسوده لیبرالی و انسانمحورانه و نظامات سرمایهداری استوار است. مثلاً در مدیریت کلانفروشگاهها و سیتیسنترها استفاده از جذابیت جنسیتی، یک امر رایج و جاافتاده است، حتی در مدیریت برخی هتل رستورانها، استفاده از جاذبه جنسی نیز امری رایج شده است. آیا در نگاه اسلامی چنین روشهایی جا دارد؟ خیر. ما با توجه به معارف اسلامی دانشهای مدیریتی را تولید میکنیم که ضمن مشترکات بسیار با علوم مدیریت امروز، اما مفاهیم، غایات و روشها و منابع خودش را دارد. فعلاً جامعه ما با تبصره زدن به علوم انسانی غیراسلامی (نه لزوماً ضداسلامی) دارد اموراتش را میگذراند و طبیعتاً این کافی نیست. ایضا توجه دارید که علم امروزه توسط برخی مدیریت میشود آهنگهای بدی پیدا میکند. #مدیریت_علم شمشیری دولبه است.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
------------------ پانوشت:
۱) احتمالاً پاسخها مکفی نباشد. توضیح فراتر در منابع یاد شده یا پرسش پسین.
۲) کلمات هشتکدار، اصطلاحات بکار رفته در کتابهای اینجانب است توضیحات آن را در کانال زیر بیابید:
@farhangeragaei
🆔 @tolooemehr
🔆 طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
✅ پرسش Ziba
✅ سلام بر شما و وقتتان بخیر باشه. حاج آقا اینکه خداوند خودش را «متکبر» نامیده به چه معناست؟ مگه تکبر صفت خوبیه؟ در مورد «جبار بودن» خدا چه توضیحی دارید؟ متشکرم.
↙️ (پرسش شما خلاصه شد)
✅ پاسخ
💠 علیکم السلام. احتمالاً این مطلب، برای بسیاری سؤال باشد. «کبر» در بحث ما، دو معنای مهم دارد: ۱) بزرگی و عظمت ۲) خودبزرگبینی و غرور (که یک رذیلهی اخلاقی و اشتباه شناختی است)
💠 همچنین «متکبر»، دو معنا دارد. ۱) کسی که تکبر و خودبزرگبینی خود را ظاهر میکند (رذیله اخلاقی) ۱) کسی که هر قدر مینگریم، عظمتش را بیشتر در مییابیم. وقتی میگوییم خداوند متکبر است، طبیعتاً به معنای خود بزرگبین نیست. به معنای کسی است که عظمتش، حد و کرانه ندارد.
💠 در سوره مبارکه حَشْر (آیه ۲۳) میخوانیم: «هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ، الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» (او خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی ستم نمیکند، امنیّتبخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکستناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح میکند و شایسته عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرار میدهند!)
💠 در مورد «جبّار» نیز چند معنا وجود دارد. ۱) زورگو (در ستم) ۲) کسی که بسیار جبران میکند.
«جبر» در لغت و اصل به معنای «جاانداختن استخوان دررفته و تکمیل امر ناقص است» در گفتگوی روزمره به هم میگوییم «زحمت شما را جبران میکنم» یا «اشتباهم را جبران میکنم» در این موارد، در معنای دوم بکار رفته است. جبّار، صفت مبالغه است، یعنی «بسیار جبران کننده» و «با اقتدار جبرانکننده» هر دو در مورد حقتعالی صادق و درست است.
💠 «جبّاریت» خداوند البته نشان اقتدار و عظمت مطلق و بیانتهای او هم هست. مناسب است در اینجا کلمهی مهیمن را هم معنا کنیم. «هیمنه» فقط به معنای «عظمتی که در چشم میآید» نیست. «مهیمن» یعنی خدایی که همه را مینگرد و همه را زیرنظر دارد و بقولی سادهتر «همه را زیر بال و پر خود دارد» و از مشتقات صفت رحمانی خدا هم هست.
💠 متأسفانه امروزه شاهدیم بسیاری از مسلمانان با قرآن بیگانهاند و حتی روخوانی قرآن را هم فرانمیگیرند! نظام آموزشی ما آنقدر ناقص است که افراد در آن، دکتری میگیرند و باز میبینیم با قرآن چنان بیگانهاند که وقتی آیهای را برایشان میخوانی میپرسند معنایش چه میشود! گویی چون مثلاً پزشک یا مهندس هستند نباید معنای آیات قرآن را بدانند! مسلمان باید قرآن را بداند و با معانی آن آشنا باشد و همچنین هر روز معرفتش را بیافزاید. از اینکه در فهم واژگان قرآن پرسیدهاید، خوشحالم.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆 طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
#ترس_از_خداوند
✅ پرسش احمدرضا
✅ سلام حاج آقا رجایی. شب شما بخیر و خوشی. بنظرتون [آیا]انسان باید از خدا بترسه؟ منظورم اینه که آیا یک فرد مؤمن باید فقط محب باشه یا خائف هم باید باشه؟ اگر خداوند رحمت محض است چرا باید ترسناک باشد؟ چرا ترس؟ برخی میگویند خدا ترس ندارد.
✅ پاسخ
✅ سلام علیکم. سؤال مهمی مطرح فرمودهاید. برخی که میخواهند مثلاً با یک جنبههای عرفانی به ارتباط با باری تعالی درنگرند، اینطور میگویند که ترس از خدا بیمعناست و ما باید از اعمال خودمان بترسیم نه از خداوند.
✅ پاسخ این است که به جای توجه به شنیدهها، کاش عقل و قلبمان را در محضر خدای متعال قرار دهیم. مقام حقتعالی چنان عظمتی دارد که تصور و شهودش انسان را به خشوع و خشیت وامیدارد. این همان «خوف از مقام رب» است (و َلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَان. سورهی مبارکهی الرحمن، آیه ۴۶)
✅ در جایگاه خدای سبحان در عالم، بیندیشید، این عظمت و قدرت، چونان هیبتی دارد که آدمی ناخودآگاه بر خود میلرزد و میهراسد. گویا شما بر اقیانوسی عظیم از عسل آمده باشید، شیرین است اما مواج و مهیب. خداوند مهابت دارد. کلام خدا که قرآن است اگر بر کوهی فرود آید، کوه از هم میپاشد (لَوْ أَنْزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ ۚ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ. اگر اين قرآن را بر كوهى فرومىفرستاديم، يقيناً آن [كوه] را از بيم خدا فروتن [و] از همپاشيده مىديدى. و اين مَثَلها را براى مردم مىزنيم، باشد كه آنان بينديشند. سورهی مبارکهی حشر، آیه ۲۱)
✅ البته در مورد خوف و خشیت باید به چند نکته هم توجه داشت. مؤمن باید بین خوف و رجا تعادل برقرار کند. همان لحظه که احتمال میدهد خداوند او را بخاطر گناهش بسیار زیادش، محروم میکند، باید امید داشته باشد که کوشش بندگیاش را بپذیرد (قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. بگو: «اى بندگان من -كه بر خويشتن زيادهروى روا داشتهايد- از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همه گناهان را مىآمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.» سورهی مبارکهی زمر، آیهی ۵۳)
✅ نکته دوم اینکه ما انسانها غالباً با خداوند مکر میکنیم و در برابر آن، مکر خداوند متین است (مکر خداوند، یعنی خداوند آرام و مخفیانه، مکّاران را عقوبت میکند) برای همین باید انسان از لبخند خدا نیز بهراسد. گاهی خداوند انسان را با مهربانی به ته جهنم سقوط میدهد (چرا؟!) چون ما عمری با او مکر کردهایم (در دعاهایتان به خداوند بگویید که خدایا تو مکر مرا با بزرگواریت ببخش)
✅ البته خوف مؤمنانه، گاه خوفی لطیف و عاشقانه است (حالات عاشقان گوناگون است) در روایتی هست که پس از استقرار دوزخیان در دوزخ و بهشتیان در بهشت، نبیاکرم صلوات الله علیه و آله و سلم، در محضر خداوند حاضر میشوند و خداوند به پیامبر میفرماید ای محمد چرا هنوز از من خائفی؟ (حال آنکه در اعلی مرتبه، استقرار ابدی داری) پیامبر اکرم میفرمایند «میترسم با تو پیشتر مکر کرده باشم (و تو مکر مرا در نظر داشته باشی)» این حالات دلکش و شیرین یک عاشق پاکباخته در برابر معشوق است و از لطیفی از دلنگرانیهای عاشقانه گزارش میدهد. انسان وقتی بدرستی با خدای سبحان مواجه شود، میفهمد که محبت و خوف و رجا در اعلی درجه در محضر او رخ میدهد. بله خداوند ترس دارد. اشتباه به عرضتان رساندهاند.
✅ کلام آخر: خداوند با قویترین عشقها، بندگان گناهکارش را دوست دارد که توبه کنند. مؤمنان را با شدیدترین محبتها دوست دارد. اگر کسی این عشق را بیش از ظرفیت جسم مادیاش درک کند، روح از بدنش مفارقت میکند (به دلالت صریح حدیث قدسی) گرمای این عشق را همه درک میکنیم. لذیذترین لذایذ، درک این عشق است.
حمید رجایی
پاییز، ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
ممکن است بزرگان دین، مراکز علمی و پژوهشی خوبی را برای این مطالعۀ این حوزه بنیان کنند (برای تنقیح طب سنتی با علوم زمان و مستندات قطعی دین) اما چاپ و نشر محصولات علمی یا تولید دارو (که فعلاً توصیه نمی کنم) بدون مسامحه باید فقط از طریق مراکز رسمی انجام پذیرد. همه می دانیم نه دین شوخی بردار است و نه جان انسان ها. هیچکس (چه روحانی و چه غیر آن) نباید بدون کسب مجوز رسمی، رسماً طبابت کند و داروی گیاهی یا شیمیایی تجویز کند.
نظم دادن و نسق بخشی به طبابت سنتی، یا آنچه طب اسلامی نامیده می شود، به این معنا نیست که علوم تجربی برای دین معیار شود. بلکه به این معناست که مستندات قطعی اسلام در حوزه بهداشت و سلامت حتماً در نظر همه متخصصان باشد و از آن غفلت نشود و هم مستندات ظنّی و کم اعتبار در کار توصیه و طبابت ورود نکند و اسلام بازیچۀ یاوه گویی ها و بافتن های کسان نشود. این امر مبارکی است، اما به نظرم مسائلی چون تقویت اسلامیت بانک ها، خرافه زدایی از دین، فهم دین در عصر حاضر و تبیین مسلمانی کردن در شرایط زمان و مکان، رفع مشکلات اخلاقی و سبک زندگی در عصر فراصنعت، اخلاق رسانه ای و راه تعامل با جهان ضمن دشمن شناسی و تعامل با نخبگان جهان در حوزه علوم انسانی، زبان آموزی، ترجمه آثار علمی فاخر و قابل عرضه به زبان های گوناگون جهان، تقویت بنیه علمی طلاب و... نسبت به بحث طب، اولویت بسیار دارد. بگذاریم علم پزشکی برای عالمان همان علوم رایج و سنتی بماند و اگر تعاملی داریم، در سطح گفتگو و طرح سبک زندگی اسلامی و معارف اسلام در این حوزه، بمانیم.
به عنوان پرسش آخر به نظر شما میراث آثار مسلمانان در طب چقدر ارزش دارد؟
بسیار زیاد. من بسیاری از ابواب کتاب قانون را خوانده ام. این کتاب یک اثر مبهوت کننده است. بوعلی در مقدمه می گوید این فقط حداقل چیزی است که یک طبیب باید بداند! جامعیت این کتاب و دسته بندی مطالب آن، در سطح علمی زمان بوعلی، بسیار عالی است. همچنین کتاب فارسی دیگر او یعنی «رساله نبض» و البته با تبیین هایی که من رد آنها را دشوار می بینم... و اصولاً من در رد نظریات و دیدگاه ها محتاط هستم و مثلاً نمی توانم بگویم میان رگ و روح هیچ ربطی وجود ندارد. با توجه به تقریرات نوین رگ شناسی که به این مسائل باور ندارد من معتقد به صبوری هستم. ببینید این ها در تضاد نیست که من طب سنتی را کافی ندانم و اینکه بخواهم بگویم قضایای آن غلط است. از طرفی کتاب هایی چون طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضا علیهمالسلام و ... بسیار مهم و با ارزشند. همچنین کوششی که مسلمانان در پیشبرد طب داشته اند واقعا مبهوت کننده است. واقعاً چه نبوغ و ظرافتی می خواسته که فردی چون ابونصر فارابى در «الرد على الجالينوس فيما نقض على ارسطاطاليس لأعضاء الانسان» اصول طب جالینوسی را رد کند و مثلاً نظریه گسیل را کنار بزند (ابن هیثم نیز چنین کرده است) من متاسفانه توفیق نداشت هام کتاب های طب را به تفصیل بخوانم اما همین هم که انسان در مقالات می خواند متوجه میشود اینان چه کارهای بزرگی کرده اند و کاربرد علم طب را چگونه گسترده اند، مایه مباهات است. اما باید دانست این انبوهه دانش، طب مسلمانان است و نه طب اسلامی.
پایان
بهار 1399
🆔 @tolooemehr
[1]. حمید رجایی (متولد شهریور 1346ش؛ زرین شهر اصفهان) روحانی، پژوهشگر، نویسنده، تهیه کنندۀ تلویزیون و مدرس حوزه و دانشگاه است. او دانش آموختهی حوزهی علمیّۀ زرین شهر، قم، مؤسّسّه آموزشی پژوهشی امام خمینی «ره» (کارشناس ارشد الهیّات و معارف اسلامی) و دانشکده صدا و سیما قم (کارشناس ارشد ارتباطات) است. علاقمندی او، مباحث تولید علم، فلسفه علم، خلاقیت، معارف اسلامی و ارتباطات و رسانه است. از او چند اثر در زمینه خلاقیت، تولید علم و فلسفه علم منتشر شده است.
[2] . فلسفۀ علم برای تولید علوم انسانی اسلامی و ارتقاء نظام معرفتی حوزه از جمله آثار حمید رجایی است که با موضوع فلسفۀ علم، به تبیین و ارائه یک نظریه معرفت شناختی خود پرداخته است و ضمن توضیح رفتار علم و تعاملات علم ساختی میان معرفت دینی و غیر آن به تبیین انواع تحولات فهم پرداخته است. نگارنده در بخش آخر کتاب مفصلا نظام های معرفتی، آموزشی و معیشتی حوزه را به تفکیک بررسی نموده و بر پایه نظریه خود به ارائه راهکارهایی برای ارتقا و بهبود حوزه پرداخته است.
[3]. یعنی فقیه پس از کوشش کافی، اگر واقعا حکم خدا را پیدا کرده که دو اجر دارد و اگر به واقع، نرسیده یک اجر دارد.
البته طب رایج هم نمیتواند بدون دستاوردهای طب سنّتی، کامل باشد. اینها باید همه با هم باشند. حتی از نظر یک طبیب مؤمن، علم طب، نمیتواند نسبت به مطالعه مستندات ظنّی دینی هم بیتفاوت باشد. مثلاً کراهت خوردن پنیر بدون گردو، شب دیر خوابیدن و صبح، زیاد خوابیدن، عسل خوردن و نخوردن، حتی صبح جمعه انار خورن و... (اگر مستند درستی داشته باشند) اما باید توجّه داشت که همانطور که سلولشناسی، طب نیست، مستحبات و مکروهات اکل و شرب و جامهپوشیدن و خفتن و خفتوخیز و ... هم طب اسلامی نیست. اما همه در قوام و کارآمدی این علم کمابیش مؤثّر و مفیدند. حتی حتماً مسائل معنوی، مانند استغفار، ترک گناه، ذکر و آرامش با یاد خدا، باید در ابواب علم طب، جایگاه رسمی داشته باشد. اینها همه به این دلیل است که باید هر آنچه در سلامتی و بیماری ما مؤثّر است و تأثیر آن به نوعی قابل اثبات است، در علم طب جایگاه داشته باشد.
اما شما فرمودید که علم طب یک علم تجربی است و اما در اینجا مستندات نقلی را هم دخالت دادید.
بله، وقتی یک مُهر متدولوژیک روی یک علم میزنیم، بیشتر به معنای محوری بودن آن متد در آن علم است. مثلاً فلسفه یک علم عقلی است، اما متون نقلی معتبر، در آن مؤثّر است. شیوه فیلسوف بطور محوری همان روش عقلی است و مثلاً استفاده از آیات قرآن، فلسفه را به یک علم نقلی تبدیل نمیکند. توجّه به مستندات نقلی هم علم طب را نقلی نمیکند و روش تجربه و مشاهده که یک روش بسیار محترم است را از میدان بهدر نمیکند. علم طب، باید ضمن تبیین چگونگی عمل، به درمان و سلامت بیانجامد، حال اگر روش او از «مستند نقلی معتبر مجرب» هم بهره برد منظومه روشی آن علم نمیپاشد.
این است که کُلّنگری در علوم شکل میگیرد. مثلاً فیلسوفی که نفهمیده «الحمدالله» چه تبیین هستی شناختی دارد، فیلسوفی ناکامل بلکه ناتمام است. همچنانکه اگر یک پزشک نداند سحرخیزی و امحا خواطر در تنظیم بدن چه نقشی دارد، دانشش ناقص است. ببینید اگر این مسائل برایمان روشن شود، بسیاری از منازعات در حوزه علم طب رخت برمیبندد.
با این تفاصیل، حوزۀ علمیّه در برابر گزارههای طب نوین، طب سنّتی و طب اسلامی چه نسبتی پیدا میکند؟
حوزه میتواند اولاً سبک زندگی اسلامی را به گروههای علمی متخصّص در زمینۀ بهداشت، روانشناسی و پزشکی و مانند آن را ارائه کند و آن را توسعه دهد. حتماً آن گروهها از مستندات سبک زندگی اسلامی و معارف فاخر اسلامی بهرههای زیادی میبرند. البته این همکاری باید پیوسته و مداوم باشد و طی چند نشست و گفتگو نتیجه بخش نخواهد بود.
ثانیاً اگر حوزه یا برخی مؤسسّات مدّعی علم قابل تولیدی به عنوان «طب اسلامی» هستند، حتماً چنین است و باید چنین باشد که به دور از تعصّب و خودبزرگبینی و توهّم و در میان نهادن مطلبشان با مردم، با متخصصان امر بنشینند و مستندات خود را عرضه کنند و متون فراوان علمیای را تهیه و عرضه کنند که حرفشان را اثبات کند (البته باید توجّه داشت تعبیر اسلامی، به امری به جز طب مسلمانان اشاره دارد. مثلاً طب بوعلی در کتاب قانون، طب اسلامی نیست؛ طب سنّتی است که میراث ارسطو و فارابی است) اینکه حوزه بگوید طب اسلامی داریم، گویا مانند این است که مثلاً دانشگاه بگوید ما یک اسلام دیگر هم داریم! پزشکی، کار روحانیان از آن نظر که روحانی هستند، نیست و اگر حرف تازه ای دارند نباید آن را در فضای عمومی نشر دهند و نخست باید در مجامع علمی وجاهت علمی آن را اثبات کنند. وجاهتی که مطابق سبد دانش امروز باشد. این است که حتی بسیاری از توصیه های پزشکی و ادعاهای درمانی بدون اثبات علمی، می تواند مصداق جرم باشد.
تا زمانی که حوزه یا هر نهاد علمی دیگر، نتواند علمی با قابلیتهایی چون مستندات موثق و کافی (عِدّتاً و عُدّتاً) از متون قرآن و احادیث و تعالیم انبیاء، با کفایت در تبیین و دفاع، و واجد ارکان علم پزشکی را بطور ملموس و مشخص (نه مبهم و شعاری) تعریف کند، اجازه ندارد در این حوزه، ادعایی کند. اگر طب اسلامی داریم، بسمالله، تعریف و حدودش؟ مستنداتش؟ نقض و ابرام هایش؟ متون مدون چکش خورده اش؟ روشاش؟ مسائلش؟ ابوابش؟ تبییناتش؟ شیوههای درمانش؟ تجارب موفقاش؟ تبیین نبستش با سایر علوم؟ این مطلقاً معقول نیست که حوزه بگوید ما طب اسلامی داریم این هم روایاتش و مستنداتش! اگر فقه یک علم است، در پس خود صدها سال بحث و کتاب و روش های آزموده دارد. بله ممکن است کسی بگوید علم طب اسلامی، معنادار و قابل فرآوری است. خب این نظریۀ قابلتوجهی است و اما فراوردههای آن نباید وارد حوزۀ مصرف مردمی شود. باید در مراکز پژوهش سال ها بماند تا به بلوغ و مچوریتی لازم برسد.
علم اسلامی، از نظر من تعریف مشخصی دارد و در کتاب «فلسفه علم برای تبیین علوم انسانی اسلامی»[2] آن را شرح داده ام. یک علم وقتی اسلامی است که منابع دین یعنی قرآن و سنت، در تشکیل و اثبات روشمند گزاره های آن نقش قابل توجّه داشته باشند. مثلاً همه انسان شناسی های روشمندی که از دل آیات و روایات معتبر فراهم می شود (در شکل گیری آن نقش قابل توجه داشته باشد) اسلامی است. اما معلوم نیست باستان شناسی انسان (Human archeology) هم بتواند اسلامی بشود. اگر فرضاً علم اصول الفقه، بدون استفاده از آیات و روایات فراوری شده باشد، نمی توان آن را علم اسلامی دانست (این عیب نیست) در این فرض، علم اصول، یک علم عقلی و زبان شناختی و روش شناختی بسیار محترم و کارآمد می شود که در علم فقه کارآیی بنیادین دارد. توجّه داریم اسلامی نبودن در اینجا، مطلقاً مذمّت یا تعییب نیست. بیان ملاکی قابل قبول در صحّت اسلامیت یا عدم آن است. البته گاهی به نظر می رسد افراد همین آموزه های روایی اسلام را طب اسلامی می دانند. این اطلاقی است که من آن را غیرحرفه ای و مسامحی می دانم.
طب، علمی تجربی، توصیفی، هنجاری، کاربردی و مبتنی بر شواهد و استدلال است و اگر یک طبیب مؤمن بخواهد از دستمایههای علوم نقلی استفاده کند، باید حتماً آن دستمایهها خیلی معتبر باشند. باید دانست که فرمولی که فقیه در علم فقه بکار میزند، به درد تولید علم طب نمیخورد. یعنی اگر توصیف یا توصیهای در موضوع طب در مستند اسلامی بیابیم، اگر قطعی السند و الدلاله باشد میتوان در حد همان قطعیت و نه بیشتر، به آن استناد کرد و گرنه باید روش علم طب آن را تأیید کند. مثلاً ما قطعاً میدانیم که استفاده از عسل،برای شفای برخی از بیماری ها مؤثّر است (فيه شفاء للناس. سورۀ النحل: 69) اما اگر سند و دلالت مستند دینی، قطعی نبود، نمی توانیم با قاعده حجیّت ظنّ معتبر و قاعدۀ «للمصیب اجران و للمخطی اجر واحد» [3] مسئله را حل و فصل کنیم. از آنجا که سیستم علم طب در پی حکم ظاهری و این روش نیست، باید گفت بسیاری از روایات در توصیههای اسلامی وزن و تاب و توان استناد طبی را ندارند و لذا من معتقدم از مستندات دینی، بیشتر یک سبک زندگی بسیار فاخر بیرون میآید و نه طب اسلامی. بله بسا همان سبک زندگی اسلامی اساساً میزان ابتلا به انواع بیماری را شدیداً کاهش دهد. نقل است (فارغ از اتقان سند) که رسول خدا صلی الله علیه آله و سلم فرموده اند «نحن قوم لا نأکل حتی نجوع و اذا اکلنا لا نشبع.» (ما جمعیتی هستیم که تا کاملاً گرسنه نشویم، غذا نمی خوریم و چون می خوریم، خود را کاملاً سیر نمی کنیم (سنن النبی، ص ۱۸۱) این یک سبک زندگی است و البته بخش مهمی از علم بهداشت و تغذیه و مورد استفاده اساسی در علم پزشکی. این سبک زندگی بسا تأثیر زیادی در پیشگیری دارد (اینجا بحث از سند نداریم فرض میکنیم سند آن یا معتبر است یا معتضد و جبران شده با مجربات درازدامن و یافته های علمی است)
به همین دلیل است که شما از علمی با عنوان طب اسلامی استقبال نمیکنید؟
🔆طلوع مهر🔆
#تارک_الصلوت
#سبک_شمارندگان_نماز
👈 عمل تباه و اوضاع وحشتناک #تارکان_نماز و افرادی که نماز را گاهی نمیخوانند!
💠 شوربختانه در بین مسلمانان، عدهای هستند که نماز نمیخوانند یا گاهی میخوانند و گاهی نمیخوانند. خداوند علت جهنمی شدن اینان را همین میداند. 👈 کسی که عمدا نماز را ترک کند، هر قدر آدم خوبی باشد در برزخ و قیامت کارش دشوار است. مگر سفیه بوده باشد و معنای واجب را نداند. نماز و روزه از واجباتی هستند که خداوند به آن امر صریح فرموده و سرپیچی از آن عقوبت بسیار بدی دارد و در زندگی آن فرد نحوست و نکبت ببار میآورد.
💠 برخی از افراد کمدانش میگویند «باید دلت پاک باشد، نماز مهم نیست»! یا میگویند «این همه نماز خواندند به کجا رسیدند، خیلی از نمازخوانها دروغ میگویند، اما من آن دروغ را نمیگویم، نماز را هم نمیخوانم» و... در حالی که نماز، خودش یک واجب مستقل است و تارک نماز، مهم نیست کار خوب میکند یا بد، کار خوبش بدردش نخواهد خورد، چون فرد بینماز عملش مقبول نیست.
✅ خداوند تبارک و تعالی در «سوره مبارکه مدثر» میفرماید: كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ «۳۸» إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ «۳۹» فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ «۴۰» عَنِ الْمُجْرِمِينَ «۴۱» 👈 ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ «۴۲» 👈 قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ «۴۳» ... وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ «۴۵» وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ «۴۶» حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ «۴۷»
✅ هر كسى گرفتار چيزى است كه كسب كرده است. مگر اصحاب يمين (اهل بهشت) كه در باغهاى بهشتى از 👈مجرمان مىپرسند: «چه چيز شما را روانه دوزخ كرد؟»
🔹 میگويند: «ما از نمازگزاران نبوديم. و ... با اهل باطل در سخنان باطل فرو مىرفتيم و پيوسته روز جزا را تكذيب مىكرديم تا آن كه مرگ به سراغ ما آمد.»
🔹 مراد از «اصحاب يمين» همان گروهى هستند كه در آيهی ۲۷ سوره واقعه از آنان ياد شده است: وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ ... كسانى كه نامه عمل آنان را در قيامت به دس
🔹 در قيامت، گفتگوهاى تلخ و شيرين، سلام يا نفرين، سؤال و توبيخ، انداختن گناه و جرم به گردن ديگران و لعنت به يكديگر بسيار است و گفتگوى مؤمنان با مؤمنان، مجرمان با مجرمان، مجرمان با مؤمنان و مؤمنان با مجرمان و نيز فرشتگان با مؤمنان و مجرمان در قرآن آمده است.
🔹 کسانی که در نماز کوتاهی میکنند، معمولاً با رفیق ناباب، همنشینی میکنند و در سخنان باطل فرو میروند. این نکته ظریفی دارد. هم علت تارک و شلنمازی ایشان را بیان میکند و هم جزای آن را. کسی که دوست خوب و بندگی در نماز را ترک کند، جزایش این است که با رفیق ناباب بنشیند و سخنان لاطائل بگوید و بشنود.
🔹مجالست مؤثر است. انسان باید مراقب همنشین، همخانه و هماتاقی خود باشد.
🔹دلمشغولیها هم مهم هستند. «نخوض مع الخائضین»، یعنی دلمان به چیزهای پست و دنیایی گرم و سرگرم بود.
🔹 در واقع تارک نماز، عملاً منکر قیامت هم هست. چون اگر اعتقاد درستی داشت نماز را ترک نمیکرد. نماز از بدیهیات مسلم ادیان آسمانی است و در هیچ حال، نباید ترک شود. حتی کسی که دارد غرق میشود، باید با گفتن یک تکبیر نمازش را بخواند و همان نماز، در قضا نماز میت، نماز حساب میشود. تارک نماز، نحس است.
🔹 هم تكذيب قيامت، مقدمه گناه است: «أَ رَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ» «۱» و هم گناه، انسان را به سوى كفر و تكذيب مىكشاند: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى، أَنْ كَذَّبُوا» «۲». بنابراين آيه «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» هم مىتواند علت كارهاى مجرمين در آيات قبل باشد و هم مىتواند معلول گناهان آنان باشد.
🔹 مراد از «يقين» در آيات «مرگ» است، يا به خاطر آن كه يقينىترين امر در نزد همه است و احدى در آن شك ندارد و يا به خاطر آن كه در لحظه مرگ تمام حقايق براى انسان كشف مىشود و همه به درجه يقين و باور مىرسند. «حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ»
🔹 نمازى كه گاه و بيگاه خوانده شود، انسان را در زمره نمازگزاران قرار نمىدهد. «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» يعنى نماز ما استمرار نداشت. در «سوره ماعون» نيز آمده است: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ» «۳» و اين چنين نمازى انسان را مشمول شفاعت شافعان قرار نمىدهد. «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ ... فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ»، «۴»
🔹 اين همان حديث معروف امام صادق عليه السلام است كه در آستانه شهادت فرمودند «بستگانم را حاضر كنيد» و خطاب به آنان فرمودند: «لا ينال شفاعتنا من استخف بالصلاة» یعنی «کسی که نماز را سبک بشمارد به شفاعت ما نمیرسد.»
👈 لطفا در نشر این فرازها
کوتاهی نفرمایید.
🔹 پانوشت:
برخی از فرازها از «تفسیر نور» برگرفته است.
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
✅ #سخنی با #دولت_محترم و #سخنی با #اصحاب_رسانه
✅ اصلاحات اقتصادی گاهی بطور طبیعی خواهان افزایش قیمت برخی کالاهاست. اما عموم مردم، ابتدا بیشتر لایهی اولیه آن را میبینند و بشدت معترض و ناراحت میشوند. بسا به سرعت واکنشهای اعتراضآمیز نشان میدهند و گاه هزینههای بسیار سنگینی را ایجاد ایجاد میکنند (مورد اخیر آن، افزایش ناگهانی قیمت بنزین بود)
✅ برای افزایشهایی از این دست، حتماً و حتماً باید با «زمینهسازی و توضیح مسئله» برای مردم و «آمادهسازی افکار عمومی» اقدام کرد. به این معنا که ابتدا تاریخچه و چرایی و فوائد آن را در سطوح علمی و در سطح مخاطب عام و با زبانی همهفهم، در رسانه تبیین نمایند (شاید در مواردی حتی طی یک سال) آن گاه با انجام نظرسنجی، واکنش مردم را بررسی نموده و به آرامی و احتیاط قیمتها را افزایش دهند به نحوی که همزمان یا عنقریب مردم فوائد آن را لمس کنند و فلسفهی آن را عمیقاً درک کنند.
✅ در ماجرای افزایش قیمت بنزین، فارغ از اینکه کارشناسی آن صحیح بود یا نه، اما این تقریباً قطعی است که دولت پیشین با «سنخ وقیح جنگولکبازی» عمل کرد و گویی چنان تشخیص داده بود که بهتر است «ناگهان قیمت را بالا ببریم و بگوییم ما خودمان هم خبر نداشتیم! با این روش خودمان را از تنشهای طولانی رها کنیم (حال جان مردم هم به خطر افتاد، لابد چارهای از آن نیست!)» نتیجه این کار، تلفات جانی و مالی شد و باید بررسی کرد که آیا میشد که بهتر عمل شود یا نه. جان مردم شوخی نیست. و دولتها باید در برابر قانون و مرم حساب پس بدهند و مکافات شوند. آقای احمدینژاد، برغم بسیاری از اشکالاتش، اما توانسته بود با مردم ارتباط خوبی داشته باشد و مردم را در بسیاری از موارد توجیه و همراه کند.
✅ هماینک لازم است در موارد مشابه، هر گونه «تصمیم واکنشساز» را در دو مرحله تخصصی، مطالعه نمود؛ اول اینکه آیا آن تصمیم و اقدام، صحیح است یا نه؟ دوم اینکه «آن تصمیم و عمل، طی کدام فرآیند تبیینی و ترویجی و آمادهسازی، باید عملی شود؟» باید از اصحاب رسانه کمک گرفت و مانند تصمیم گرانکردن بنزین و «نادان پنداشتن مردم» از این سنخهای وقیح جنگولکبازی پرهیز نمود. این قبیل روشها بسیار خطرناک است. اگر خشم مردم انبوه شود، کنترل و فرونشاندن آن بسیار دشوار یا بلکه نشدنی میشود.
حمید رجایی
پاییر ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
در باب تحول شناسی، آینده پژوهی و آسیب شناسی فراصنعت هایی چون ارتباطات الکترونیک، عمدتا با سرگرم شدن در مباحث فتیر «هراس از فضای مجازی» (و ان هم دشمن شناسی آن) «میزان پهنای باند» و «فیلتر کردن و نکردن این و آن» از تعمقات بایسته دور و غافل مانده ایم. این با ورود به گام دوم، سازگار نیست. تکنولوژی ارتباطی، جامعه ایران را وارد جهان¬شهری بزرگ کرده است و این پدیده هم بسیار مبارک است و هم بسیار آسیب زا. مبارک است چون ما میتوانیم با انبوهی از دانش ها و دانشمندان جهان تعامل کنیم. می¬توانیم «جنگ تمدن¬ها» را به «گفتگوی تمدن¬ها» بدل کنیم. می توانیم رجال سیاسی جهان را که مانند افعی دور ملت ها چمبره زده اند را دور بزنیم و ملت ها می توانند ملت ها را در آغوش بکشند.. می توانیم آزادانه در باغ افکار و نوآوری ها چرخ بزنیم. صدها هزار مقاله بخوانیم و در باب موضوعات مختلف آتی جهان، مجلس بیاراییم. قطعا آن افعی مرموز و آن دشمنان زخم خورده و آن ابالسه لعین و آن هرزه های تن فروش نیز در این فضاها می پلکند. گاهی مدیریت می کنند گاهی چاله میکنند و گاهی میدان علم را نیز مدیریت میکنند (مانند دانشنامه بی آبروی ویکیپدیا) اما با همه این احوال نویدهای این عرصه از بیم هایش بیشتر است.
اما از مصادیق مسائل جامعه ایران و جهان، مسئله ناهنجاری شهرسازی و معماری نوین است. مشاعر معماری جهان در این باب، عجیب لایعقل شده و میراث گران معماری جوامع بصیر سده های پیشین را دفن کرده است. امروز صدای معماران عقول، در برابر این همهمه عقور شنیده نمیشود. امروزه کالبد شهرها و خانه ها، روح زندگی و سودای سربالای بشر را دزدیده است. معماران و شهرسازانی که این حقیقت را فریاد نمیکنند و آپارتمان نشینی را خطرناک نمی دانند یا نادان هستند یا کاتم حقیقت. شهرها و ساختمان ها، خودشان مصدر و شکل دهنده ما آدمیان هستند. شهرهای نوین، در حال ساخته شدن نیستند، در حال آوار شدن بر سر انسان ها هستند. کشور اسلامی ما، در این حوزه، علی رغم مشاعر معماری بسیار فاخری که در میراث خود دارد، به جایی رسیده که افتخارش شده است «مسکن مهر»! زندان های کودکان معصوم و قبور زنده بگور شدگان مظلوم (مسکن مهر یک پروژه اورژانسی موفق بود و اتفاقا کارگزاران و طراحان آن اعلان کردند که مترصد طرح های شهرسازی انسانی و صحیح از سوی نخبگان هستند) دولتمردان را هم نمیتوان در این باب مذمت کرد. ایشان دست نزار خود را حکماً در برابر نخبگان دراز کرده اند. گو اینک این دست طلب برای فلسفه تکنولوژی و مداقه های فکری و موالید فکری خلاق، گشوده است. گاهی حکومت، فرصت و دانش یک سنخ مطالبه آشکار را ندارد.(گاهی هم چون ناشایسته سالاری سکه رایج شده است) این وظیفه نخبگان است که بگویند. البته نخبگان نیز تجربه خوبی از «شنواندن» ندارند. هشدارها زیر آهنگ گران پرگویی های سیاسی و ایدئولوژیک شنیده نمی شود و منزوی سازی آن که مخالف مزاج سیاست حاکم بگوید، با صنوف ستاره دار کردن، از تجارب تلخ تعامل نخبگان و سیاست است. در باب محیط زیست و مدیریت آب و آلاینده های هوا و ... مگر کم گفتند، و مگر شنیده شدند؟ امروز هم کما کان. مباحثِ بودارِ مکرر گرانی خودرو و تولید بیشتر و قاچاق آن و ما نمی توانیم و می توانیم ها، جای تفکر در راهبردها و بررسی فلسفه خودروگرایی و ادبار به حمل و نقل پیشرفته همگانی را در لایه های قدرت گرفته است! کسی سوال نمیکند این همه خودرو برای چه؟ این همه بحث فارغ از دغدغه ساخت حمل و نقل عمومی برای چه کسی؟ حتی نیم نگاهی به عبرت ها و درس هایی که جامعه جهانی به ما می دهد، نداریم... بماند یک مشت خائن هم در بازار خودرو و سایر صنایع، چمبره زده و با خنده به ریش و خدعه در ریشۀ اینگونه مطالعات، جیب خود و نسل خود را تا صدها سال دیگر پر می کنند!
✅ ضرورت جهادی و بسیجی بودن در مسئله
مطالعات مسئله شناسی باید انقلابی و افعی شناس هم باشد. تک تیرانداز و اطلاعات عملیات و دشمن شناسی هم داشته باشد و مارهای خفته در «مناسبات نامناسب» را از لانه بیرون بکشد و بکُشد. روی همین اصل هم اتفاقا باید بسیجیان حوزه و دانشگاه و جهادگران بصیر در این کارها و مطالعات علمی شوند و از شمایل پروفسوری و پژوهشگران دستمال بدست بیرون بیایند. بسیجی، در گام دوم، اگر دانشمند و اندیشمند و مارگیر و جسور نباشد، خیلی نمی¬تواند به جامعه و انقلاب خدمت کند. گاهی لازم است بسیجی محکم در برابر خیلی جریانات بظاهر انقلابی با برهان و استدلال بایستد. از دولت و قضا و مجلس، پویایی بخواهد و جامعه نخبگانی را از پخمگی و فسردگی بپیراید.
✅ رسانه در خدمت حل مسئله
رسانه ها، مجال تضارب اندیشه ها را فرآهم میکنند. حل مسائل نیازمند تضاربات چند تخصصی است و رسانه باید بخش نخبگانی را بیافزاید و بخش مداحی و شعائری را به نفع این حوزه متعادل کند.
✅ جوشش نخبگانی ناکافی در حوزه علوم انسانی
در این چهل ساله، جوشش علمی و تولید دانش در بدنه نخبگانی کشور، جهش ها و جوشش های خوبی داشته است. اما برای تامین انرژی و سوخت حرکتی ما در گام دوم، مطلقاً کافی و وافی نیست. تولید علم و افزار در حوزه دانش فنی و مهندسی، شرایط و احوالی دارد و تولید دانش در حوزه علوم انسانی، احوال دیگر... آنچه اینک محور بحث است، حوزه علوم انسانی است یعنی هر علمی که دربارۀ جان و جنبۀ روان و حیات روحانی انسان و فرآورده-هایی فکری و معنوی او و هر نهادۀ معرفتی و گرایشی دیگر در این حوزه بحث کند (نگا کتاب فلسفه علم؛ رجایی ص 52)
علیرغم انبوه کوشش ها و کاوش ها، حوزه و دانشگاه ما در نظام مسئله شناسی و خلق معنا و درک علمی پدیدهای انسانی، بشدت دچار کلیشه است. یک «سیاهه آموخته از مسائل سنتی» و یک سلسله مسائل معتاد در دانش حوزوی و دانشگاهی ما وجود دارد که مانع خلق معنا و خلاقیت شده است.
افزایش رشته های علمی و نونوا شدن ساختارها و شیوه های آموزش در حوزه و دین گرا شدن اساتید علوم انسانی دانشگاهی هم به زایایی علمی، منجر نشده است. نه در دانشگاه و نه در حوزه، یک خیزش علمی و یک آرایش صحیح برای حل مسائل جامعه فردا و عصر فراصنعت ایران و جهان اسلام دیده نمی¬شود. دانشگاهیان آنوقت که هنر کنند و نهایت خودنمایی ملی و دینی بگزارند، نقد انبوه غرب و مکاتب غربی می کنند! بیماری «تکرر نقد»، آبِ خرد را در عروق ما خشکانده و وجدان علمی ما را تخدیر کرده: با این کلیشه که وظیفه ما نقد و دفع فریب خوردن جوانان بود که گزارده شده!! این بماند که پس از انقلاب آن هیجان صحیح غرب ستیزی، خود را در قالب تولید دانش، ننمود و آن را به نوعی «جنون و پاره ای شمشیرزنی های در هوا و اعمال خودشیفتگی» مبتلا کرد. اکثری رجال سیاسی هم به بواسطه حظ وافر و متورم از تریبون ها و تُرک تازی در بسط مقال، غرب ستیزانه به بیماری «پرگویی» مبتلا شده اند. طبیعتاً این تعبیر را خوش نمی دارند (خوش ندارند که ندارند) باید به ایشان با شدت و بی واهمه متذکر شد غبغب قدرت و حنجره خستگی ناپذیرشان سودی عائد ملت و ایشان نمی کند. چرا که تکرر نقد، خودش مانع نوزایی است. باید این نیشتر تند را به ایشان زد و به ایشان گفت که به پرگویی مبتلا شده اند و اگر می خواهند این «تعبیر درشت» را نشوند، باید این صفت نحس را ترک کنند و لا غیر. پرگویی یعنی «دانش کافی در انبان نداشته باشی و مدام یک سخن حق و درست را تکرار کنی، آن قدر که نسلی را خسته و مشمئز نمایی و به ذهن خود و دیگران مجال نوزایی ندهی» از نخبگان نمی شود خواست که عیب ارباب قدرت و تریبون و رسانه را نگویند.
دیگر علت مانایی کلیشه ها، سر در گریبان مدرسه و درس و انتزاع، بودن و بریده بودن از دردهای عینی جامعه و مطالعات میدانی و انضمامی است. جامعه نخبگانی دانشگاهی و حوزوی لازم است اجازه دهند عینیت مسائل اجتماعی و انسانی تا مغز استخوانشان را بخلد. درد را عامل رفع بی دردی (یا کم انگیزگی و ایده آل گرایی های احتمالی) کنند و آن را طبیبانه بچشند و برایش روضه نخوانند بلکه نسخه بجویند. تمرکز حوزویان و دانشگاهیان به حوزه های مطالعه و پژوهش کتابخانه ای و علوم غیرانضمامی، حتماً این آفت را دارد. باید ایشان را با نفس مسائل در تماس کرد. گاهی احساس نوفهمی هست و نه خود آن: «رکود علمی» گاهی خودش را زیر «جریان و ضربان کشف¬های نظری» مخفی می کند.
این خیلی عجیب است که فقها و نیز اساتید دانشگاه ما این همه سال تدریس فقه و علوم انسانی می کنند و اما شیوه های درس و مجتهدپروری خود را نو نمی کنند! خیلی عجیب است که رساله های عملیه ایشان، کلیشه مکرری از سیاهه مسائلی ثابت، شده است. در آن رساله ها از احکام زندگی اجتماعی، احکام حکمرانی و وظایف و حقوق متعامل مردم و حکومت و وظیفه ایشان در دفع تطرق استبداد و فساد خبری نیست: وقتی در کشور ما چهل سال است حکومت، دینی شده و دین در عرصه های جامعه ورود کرده است (یا خواسته ورود کند)
رهبر بر کل این جریان نظارت دارد و قاعدتاً در موارد دخالت نمیکند، مگر آنجا که اصول قطعی اسلامی زیر پا گذاشته شود (فساد سیستماتیک، نقض ضروریات فقه، نقض منافع ملی، تسلط اجانب بر کشور و مانند آن)
✅ حال چرا مردم خودشان زمینهساز فسادند؟ چون نمیدانند! چون آگاه نشدهاند! چون شاید چهل سال است بیش از آن که از حقوقشان برایشان گفته شود از تکالیفشان گفتهاند! گاهی تکلیف را در جامه حق گفتهاند! بیان تکالیف لازم است و اما نگفتن حقوق و تکرار گوشزد تکالیف، خیانت و معاویهکاری است. مردم خیلی بیشتر از تکلیف، حق دارند و حکومت خیلی بیشتر از اختیار و حق، تکلیف دارد.
💠 گیر و گرفت در گفتگوی رسانهای_نخبگانی و فشل بودن ابزارهای فسادزدا: جامعه نخبگانی فعال در تولید نظریه و راهکار برای بهینهسازی تعامل منابع انسانی و مادی و معنوی و منابع طبیعی و.. مشوق مردم به نظارت خشن یک ابزار فسادزاست. دانشگاههای ما و نیز حوزهها در تولید نظریه و راهکار اقتصادی ضعیف عمل کردهاند. اینکه ما پیوسته نظریات سرمایهداری و سوسیالیستی را منکوب کنیم، هنر نیست. نقد گسترده و پیوسته برای محکومسازی دیدگاههای فرسوده، وراجی است: وقتی حرف تازهای برای خود و جهان نداریم (فراهم نکردهایم)
💠 مطبوعات دلیر و کاردان: دلیری مطبوعات و قدرت خبرنگاران و تأثیر بسیار عالی ایشان در مهار فساد و استبداد، بینظیر است. متأسفانه در این چهل ساله خطیبان و مراجع تقلید و نخبگان دانشگاه، این معنا را بقدر کافی تبیین و ترویج نکردهاند. اقتصاد صرفاً با نصایح اخلاقی و «اتقوا الله» و تشر و ایجاد هراس و بگیر و ببند، درست نمیشود (اینها لازم است) 👈 خبرنگاران، قوای حاسّه و چشم بینا و گوش و شامهی تیز جامعهاند و باید بتوانند با مهارت در همه جا سرک بکشند. «کارت خبرنگاری» باید تیز و نافذ باشد. یک خبرنگار باید بتواند در همه نهادهای رسمی و مدنی، در نهایت آزادی عمل، همه را به چالش بکشد. هنر خبرنگاری، صداقت، روایت هوشیارانه و به چالش کشیدنهای ماهرانهای است آن گونه که متخلقانه به چالش بکشد و اما کار او را به دادگاه نکشد. اگر خانه یا خودروی یک دولتمرد بطور جهشی بهینه شد، ویلایی خرید یا ساخت، تلفن بیجایی زد، خویشی را مالی فراتر داد، فرزندانش بیتلاشی موجه، فربه شدند و.. این خبرنگاران هستند که ایشان را چنان به چالش بکشند که اگر آن مسؤول نیمهشب خواب آن چالش را ببینند از خواب بپرند. «فساد باید در نظام اسلامی بسیار پرهزینه باشد.» حال آن مسؤول روحانی باشد یا مکلا، بزرگمرد باشد یا تازهکار، پیر طریق باشد یا جوان برنا. ریش و تسبیح داشته باشد یا نه. نظامی باشد یا غیرنظامی، وابسته به نهادهای بالا دستی باشد یا نه. اطلاعاتی باشد یا نه. هر که میخواهد باشد، هر نهاد یا ارگانی باشد... خبرنگار و مطبوعات مردمی باید بتواند تمام حرکات قدرت سیاسی و اقتصادی را به چالش بکشد. مگر پارهای از اسرار فوق سری نظامی که آن هم تحت نظر رهبری است (رهبر هم تحت نظارت خبرگان مردم است) پس همه تحت نظارت هستند. (کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته) اما وقتی مردم پشت کار را نگیرند، رهبر که هیچ، امام علی هم حاکم باشد، نمیتواند با فساد مبارزه کند. اگر مطبوعات مردمی، ترسیده و مرعوب باشد یا خودش بخواهد دلال خبر باشد، مبارزه با فساد یک تلخند شیطانی و دروغ دجالی است. تا مردم در صحنه نباشند و تا نخبگان ترسو و اندیشناک شکم و میز و عافیتشان باشد، گندی از عالم زدوده نمیشود. علت مبقیهی، فساد همین نخبگان هستند!!
💠 به دلیل اینکه ما در جنگ اقتصادی هستیم برخی از مفسدان اقتصادی که تنش بزرگ در زندگی مردم ایجاد کردهاند، باید تیرباران بشوند (مفسد فی الارض)
💠 پایان جنگ و فساد، پایان حکومت فاسدان و پس از استقرار تربیتی امام مهدی است. جمهوری اسلامی، یک حکومت اضطراری است.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆 طلوع مهر🔆
#یک_دریا_حکمت
#قابل_توجه_مسؤولان_نظام_مقدس_جمهوری_اسلامی
✅ امیرالمومنین علیه السلام در یکی از خطبههای خود فرمودند:
✅ به خدا قسم اگر شب را به روى خار سعدان تا صبح بیتوته کنم و یا در غل و زنجیر بر زمین كشيده شوم، برایم دوستداشتنیتر است از اينكه خدا و رسولش را در قيامت در حالى ديدار كنم كه به بعضى از مردم ستم نموده و چيزى از مال بىارزش دنيا را غصب كرده باشم! چگونه به كسى ستم كنم به خاطر نفْسى كه رجوعش با شتاب به سوى پوسيدگى است و اقامتش در زير خاك بس طولانى است؟!
✅ به خدا قسم عقيل را در اوج فقر ديدم كه از من، از «گندم شما» پیمانهای میخواست و كودكانش را از پريشانى فقر، چنان ژولیده دیدم كه گويى صورتشان را با نيل، سياه كرده بودند؛ عقيل به درخواستش اصرار و سخنش را تكرار مىكرد و من به گفتارش گوش مىكردم تا جایی که او گمان كرد دينم را به او میفروشم و از راه و روشم دست برداشته، به خواستهاش تن مىدهم؛ در اين میانه، آهنی را گداخته و به بدن او نزديك كردم تا مايه عبرتش شود، ناگهان همچون فردی آسیبدیده، از حرارت آن ناله سر داد و نزديك بود از آن آهن گداخته، بسوزد، به او گفتم: مادران داغدار بر تو بگريند اى عقيل، آيا تو در برابر آهنی كه انسانى آن را به بازى گداخته، ناله مىزنى، ولى مرا به جانب آتشى كه خداوند جبار به خشم خود برافروخته مىكشانى؟! آيا تو از اين درد اندك ناله بزنى، و من از زبانه آتش ننالم؟!
_____ پایان کلام مولا
✅ مسؤولانی که به ملت شهیدداده خیانت میکنند از اسرائیلیان صهیونیست و جانیان آمریکا, بمراتب پستترند. چون اینان به خون هزاران نفر از شهدا خیانت کردند و حق امام مهدی و ولی فقیه را ضایع نمودند و اما آنان صرفاً در پی زیادهخواهی و تکبر خود بودند و در بیعت و عهد شهیدان نبودند. بترسید از عذاب خدا و اموال مردم که در دست شماست را مایهی جهنمی شدن خودتان نکنید.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#سبک_زندگی
#برنامه_خواب_مسلمان
#نکات_۱
✅ برنامه خواب یک مسلمان مطابق دستورات اسلامی بهترین راه تجدید قوا و حفظ سلامت است. پزشکان عمدتاً اینها را به شما نمیگویند! شاید چون یا نمیدانند یا از صمیم دل نمیخواهند شما خوب شوید!
✅ گاهی انسان در امور زندگی، موفق نمیشود، فقط بخاطر اینکه برنامه خوابش اشتباه است. صبح خوابیدن تا نیمه روز و شب بیداری برای معاشرت و... کار بسیار ناصحیحی است.
✅ مقدار خواب: یک انسان جوان و میانسال به ۷ تا ۸ ساعت خواب خوب نیاز دارد. کمتر و بیشتر نخوابید. برای افراد مسن احتمالاً ۵ ساعت کافی است.
✅ زمان خواب:
🔹 بهترین زمان برای خواب پس از گذشت پاسی از شب است. مثلا ساعت ده شب، خوب است انسان خواب باشد تا یک تا نیمساعت به اذان صبح.
🌑 اما خواب پس از نماز صبح: اگر واقعاً فرد نیاز به خواب داشته باشد، تا قبل از طلوع آفتاب کمی بخوابد خوب است و الا خواب این زمان، بد است و باعث بدبختی میشود. ارزاق در آن ساعت مقدر میشود.
🔹 خواب قیلوله، لطیفترین و مفیدترین خوابهاست اگر خواب شبانه مانند فرمول قبلی باشد. اصل قیلوله یک تا نیم ساعت قبل از اذان ظهر است.
✅ قبل از خواب چه کارهایی باید انجام دهیم:
🔹 تخلیه مثانه و...
🔹 با وضو باشیم
🔹 مزاجتان را گرم کنید. اگر با مزاج سرد بخوابید، خوابهای بد میبینید و سحر و صبح کسل خواهید بود (نگا. #گرم_کردن_مزاج)
🔹 مسواکزدن را فراموش نکنیم و از نخ دندان استفاده کنیم.
🔹 شام را بعد از نماز مغرب و عشا یا عصر میل کنید یعنی تا قبل از ۸ شب شامتان را میل کرده باشید (شام خوردن را ترک نکنید)
🔹 روی تشک طبی بخوابید. تشک نباید خیلی نرم باشد.
🔹 هوای اتاق خواب را تازه کنید.
🔹 اگر هوا خشک است، بخور گرم را طوری آب بریزید که یک ساعتی بخار کند و خاموش شود.
🔹 در اتاق خیلی کوچک و در بسته، نخوابید و الا در را باز بگذارید.
🔹 در زمستان کلاهی نازک و نخی بر سر بکشید. دمای خانه ۲۳ تا ۲۴ خوب است اما احتمالاً نیمه شب سرد میشود.
🔹 اگر دیوارها عایق حرارتی نیست سرتان را کنار دیوارهایی که شب سرد میشود، نگذارید.
🔹🔹حتما نیمساعت قبل از ساعت خواب، روشنایی خانه را کم کنید. گوشی موبایل و رایانه را کنار بگذارید. مغز باید تشخیص دهد که شب شده و هورمون ملاتونین ترشح کند.
🔹 میتوانید دستمالی را با گلاب مرطوب کرده و کنار بالش بگذارید.
🔹 سه قل هو الله، تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها بخوانید و خواب راحت...
🔹 نیم ساعت به اذان بیدار شوید و دیگر تا وقت قیلوله نخوابید مگر خیلی لازم باشد.
🔹 سحر و اگر چه برای چند ثانیه، هوای آزاد سحری را تنفس کنید و بگذارید نسیم آن به شما بخورد (با رعایت گرما و سرمای بدن)
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
#فقط_ما_مسلمانان_به_بهشت_میرویم؟
✅ پرسش مریم
✅ سلام بر شما. آقای رجایی، من دکتری جامعهشناسی دارم و متأسفانه برغم اینکه در یک رشته علوم انسانی تحصیلات عالی دارم، اما خیلی از مسائل دینی را نمیدانم. این شاید مربوط به کمکاری خودم یا ضعف سیستم آموزشی باشد. در هر حال برایم این سؤال وجود دارد که آیا از جمعیت حدود هشت میلیاردی جهان، که حدود شش و نیم میلیارد آن غیرمسلمان هستند در قیامت اینهمه نامسلمان، اهل دوزخ خواهند بود؟ آیا بهشت فقط مختص مسلمانان (آن هم شیعیان) است؟ آیا ادیان دیگر هم حق هستند و باعث نجات میشوند؟
✅ پاسخ
✅ علیکم السلام. بسیاری از مسائل معارفی اسلام در دروس معارف اسلامی وجود دارد و مدرسان این دروس توانایی پاسخ به این گونه پرسشها را دارند. البته نظام آموزش و پرورش ما ایراد دارد آنقدر که باعث شرمساری جمهوری اسلامی باشد. باید با احترام به تجارب جهانیان، این نظام، بهینه و اصلاح شود. ما باید جهانی بشویم (بطریقی درست و خداپسند) اینک بطریقی غیرمرضی خدا، معجِب به نفس هستیم 👈 غربستیزی نابخردانه و غربزدگی نابخردانه، هر دو بیراههاند. ما به هر دو مبتلاییم.
✅ اما در مورد پرسش اصلی شما: کسانی وارد بهشت میشوند که در دایره اتمام حجتها، بندگی خدا را کرده باشند و تا آنجا که فهم داشتهاند از وجدان خودشان و حجتهای الهی سرپیچی نکرده باشند (اینان مشمول شفاعت اهل بیت علیهم السلام خواهند بود) البته داوری آن در مصادیق، عمدتاً از علم ما خارج است. پس هر مسلمان و شیعهی شناسنامهای، لزوماً اهل رستگاری نیست و بسی غیرمسلمان که رستگار میشود (چون مسلمان و شیعهی واقعی بوده) و بسی مسلمان که نارستگار...
✅ برای مسلمانانی چون ما که حجتهای الهی را درک کردهایم، مسلمانی کردن، لازمهی فلاح است. نمیشود گفت آن مسیحی بینماز، که فرضاً بهشتی میشود پس من چرا باید نماز بخوانم. آن مسیحی هم که میداند نباید سیاههای از کارها را انجام دهد، باید ملزم به آن باشد.
✅ همه ادیان، بر حق و صحیح نیستند. دین حق، همین دین اسلام است و بقیه ادیان آسمانی هم منسوخ هستند (پلورالیسم حقانیت، باطل است) غیرمسلمانان که در ادبیات ما از جملهی «مستضعفان» هستند، ضرورتا از رستگاری محروم نیستند (پلورالیسم نجات، قرائت صحیح دارد) دخالت در همهی مصادیق، کار ما نیست. ما بهتوفیقی از جانب خداوند با دین حق آشنا شدهایم و باید به آن ملزم باشیم. یک مسلمان اگر با توجه و تعمد، مثلاً نماز واجبش را ترک کند، گرفتاری بزرگی برای خود درست میکند.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆طلوع مهر🔆
#انس_با_قرآن
#نشانگان_سلامت_قلب
💠 همانطور که پزشک با معاینه صدای قلب و دیگر نشانگان، متوجهی سلامت یا بیماری قلب افراد میشود، برای صحت قلب و روح ما نیز علایمی هست که میتوانیم سلامت و بیماری آن را بفهمیم.
💠 یادمان باشد خداوند در قیامت از ما «قلب سالم» میخواهد (قلب سلیم) و فرموده: يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ؛ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمىدهد -در قیامت- مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد. سورهی مبارکهی شعرا، آیهی ۸۸ و ۸۹)
💠 اگر دیدید از شنیدن صدای «اذان» حالت شعف یافتید و ورود در وقت نماز در شما شوق برانگیخت، قلبتان درست کار میکند و گر نه، نه.
💠 اگر دیدید با خواندن قرآن، کیفیان کوک میشود و روحتان تازه میشود و مانند کودکی که میخواهد هر دَم از هر جا برهد و به سینه مادر بچسبد، برای آغوش قرآن دلتان پر میزند، قلبتان سالم است و الا نه.
💠 اگر هر یک از سورههای قرآن را جداگانه، به نوعی عاشقانه دوست دارید (مثلاً عاشق سوره یس هستید بهنوعی و سوره فجر بهنوعی و ...) و وقتی آن را میخوانید کلام خدا، شما را به شوق و خوف و رجا مینوازد، بدانید قلبتان میزان کار میکند و الا نه.
💠 اگر اهلبیت علیهمالسلام را دوست دارید و قرآن را و نماز را به همانقدر دوست دارید قلبتان سالم است و الا نه... (چون این دو یک حقیقتاند که دو گونه ظاهر شدهاند)
💠 اگر نماز خواندن برایتان آسان، بلکه محل اشتیاق شماست، قلبتان سالم است و اگر برایتان سنگین و دشوار است، قلبتان خوب کار نمیکند. (وَ اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلَاةِ ۚ و َإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ، از صبر و نماز [برای حل مشکلات خود و پاک ماندن از آلودگیها و رسیدن به رحمت حق] کمک بخواهید و بیتردید این کار جز بر کسانی که در برابر حق قلبی فروتن دارند دشوار و گران است. سورهی مبارکهی بقره، آیهی ۴۵)
👈 نکته: عبادات واجب را مطلقاً نباید ترک کرد و اما قلب را نباید با عبادات مستحبی خسته کرد. با باقیماندهی شوق به بازگشت و ادامه عمل، مستحبات را تمام کنید، نه با خستگی.
👈 تلاوت قرآن و دلدادن به مفاهیم آن و نماز را عاشقانه خواندن و کم کردن اشتغالات زائد، قلب ما را بزودی از بیماری قلب، نجات میدهد. نگران نباشید.
حمید رجایی
پاییز ۱۴۰۰
🆔 @tolooemehr
🔆 طلوع مهر🔆
#پرسش_و_پاسخ
✅ پرسش احمد
✅ با سلام خدمت جناب رجایی
اخیراً یک کلاس با موضوع تحول دیجیتال از طرف محل کار برایمان برگزار شد و سوالی مجدد ذهن من را درگیر کرده است. امروزه با مفاهیم جدیدی روبه رو هستیم که ظاهر بسیار منطقی، کاربردی، روزآمد دارند. مانند تحول دیجیتال، تئوریهای مدیریت و رهبری، و ... که در این مباحث در مواجه اول با یک موضوع کاربردی، فنی و عقلی مواجه هستیم که به نظر میرسد قابل چشمپوشی نیست. ولی با آشنا شدن با عمق مسایل میبینید که لازمه پذیرش این مباحث تجدید نظر در بسیاری از مسلمات عقلی و دینی و ... قبلی است. البته گوینده که بر اساس مشاهدات اولیه، شخصیتی ظاهرالصلاح و بدون غرضی دارد، تاکید زیادی بر این مقابله ندارد یا در حد یک طنز و متلک به این تفاوتها اشاره میکند. سوالی که اینجا ذهن مرا درگیر میکند این است که آیا این افکار ناشی از تعصب و توهم بنده است؟ اگر نیست، چگونه در مواجه با موضوعات جدید این عصر عمل کنیم که نه به دامان دگماندیشی و تکفیر بلاوجه گویندگان بیافتیم و نه به همه داشتههای قبلی پشت پا نزنیم؟ اصلاً این مفاهیم جدید با موضوع انتظار فرج چه مواجهه ای دارد؟ شرمنده شاید سوالم کمی گنگ باشد.
✅ پاسخ
✅ سلام و درود بر شما. اینکه علوم اعم از علم دینی و غیر آن پذیرای چه تحولاتی میشوند و چه تحولاتی نمیشوند، یک بحث جدی در «فلسفه علم»، «فلسفه اخلاق» و «فلسفه دین» است. در همین حوزه در باب «فلسفه تکنولوژی» هم بحث میشود.
✅ پرسش عمیقی که ذهن حضرتعالی را بخود مشغول داشته، را پاسخی طولانی شایسته است. از جمله دغدغههای اینجانب، پژوهیدن در همین مسائل بوده و چندین سال بطور متمرکز در باب آن، مطالعه و اندیشه کردهام و نتیجه آن کتابی شده که اینک در دسترس است. توصیه میکنم کتاب «فلسفه علم برای تبیین علم...» اینجانب را از نظر بگذرانید. (در این کتاب به اقسام تحولات معرفتی و حدود آن، بتفصیل پرداختهام) همچنین کتاب «آفرینندگی، تفکر جانبی و باور دینی» که از زاویهای دیگر به موضوع درنگریستهام.
✅ اما اینکه فرمودهاید «چگونه باید با این عناصر جدید، برخورد کنیم؟...» پاسخ این است که: در ساختار #منطق_اکتشاف علوم و #گفتگوی_خوب نخبگانی. در این فضا تکفیر و تعصب و وادادگی ممنوع است.
✅ دقت بفرمایید که سختافزارها، هر قدر هم پیچیده باشند، اولاً و بالذات تولید تغییر معرفتی نمیکنند. اما زمینه تحول را موجب میشوند. مثلاً توسعه میکروسکپها، توانست زمینه تحول «زیستشناسی سلولی» را به سطح «زیستشناسی ملکولی» ایجاد کند و... (نظایر آن بسیار است)
✅ در حوزه تحولات معرفتی در علوم نیز توجه بفرمایید که در هر علم «محکمات معرفتی» و #ثوابت_ابدی وجود دارد که با بدیهیات گره خوردهاند و در کهکشان معرفت بشری پذیرای تحول نیستند و کاخ علم بر آنها بنیان شده است و همه با گزارههای بدیهی مانند «اجتماع نقیضین محال است» و براهین عقلی، ثبات ابدی یافتهاند. مثلاً گزاره «کعبه وجود دارد» و «خیابان شانزالیزه در پاریس است» برای شما قطعی است و اگر چه آن دو را ندیده باشید (چون احتمال کذب آن گزارهها محال است: خبر متواتر) یا «دو ضربدر دو، میشود چهار» یا «نماز واجب است»، یا «نهادهای اجتماعی متحول میشوند» یا «عدالت خوب و ظلم بد است.» البته #معرفتهای_درجه_دومی و پیرامونی در باب همین معارف هم متحول میشوند. مثلاً فهم ما از کعبه تغییر میکند، اگر تاریخ آن را بهتر بدانیم و...
✅ تحولاتی که در عرضه دیجیتال اشاره فرمودهاید در صدر موجبات تحولات اجتماعی و زمینهسازی تحولات معرفتی و توسعه تعامل اذهان بشری، قرار دارد. اساساً #نظریه_ذرهای_کهکشانی_علم را با تفطن به همین #تحولات_معرفتی، درک و تبیین کردهام. دنیای دیجیتال و قدرتمند شدن مدارهای مجتمع (IC) امکانات ذخیرهسازی اطلاعات و قدرتمند شدن مخابرات و وب، موجب شده که #تعاملات_علم_ساختی میان علوم، بطور گسترده شکل بگیرد و علم از #دوره_قفسهای_کتابخانهای به #دوره_ذرهای_کهکشانی وارد شود. اما نکته مهم اینجاست که در این تحولات عمدتاً، محکمات علوم تغییر نمیکنند. بلکه در تعاملات گسترده علوم، انواع چهاردهگانه دیگر تحولات، بنحو چشمگیری رخ میدهد. فهمهای درجه دومی تغییر میکند، #پارادایمها ممکن است عوض شوند و #مفاهیم_علومی جدیدی زاده شوند و اما در کهکشان علم «زلزلههای بنیانافکن» بوجود نمیآید (زلزله یعنی یا تحول در بدیهیات یا تحولات بسیار سریع در معارف درجهدومی) انقلاب علمی بله، اما زلزله نه. چرا؟ چون کهکشان معرفت اولاً بر از اوتاد و ثوابت معرفتی، بنیاده است (بدیهیات عقلی و علمی) ثانیاً نهاد علم خودبخود دارای ترمزهای ایمنیبخش است. نه اینکه عالمان بدون دلیل مانع تحول شوند، بلکه تحولات بایسته و صحیح را آهسته میکنند. این امر به ماهیت نهادی علم و نیز ساختار مغز برمیگردد. 👇
🔆طلوع مهر🔆
#یک_دریا_حکمت
✅ امام على عليه السلام:
💠 تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ، فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ، أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ.
💠 در آغاز سردی هوا، خود را از سرما حفظ کنید و در پایان آن، از آن استقبال کنید؛ زیرا سرما با بدنها همان میکند که با درختان میکند؛ در آغاز [برگ درختان را] میسوزاند و در پایان میرویاند.
حکمت ۱۲۸ نهجالبلاغه
🆔 @tolooemehr
🔆 طلوع مهر🔆
✴️ #خدمات_طلوع_مهر
🔶 مهمترین #قواعد_نگارشی
✅ #قواعد_همزه (ء)
حرف همزه (ء) یک حرف عربی است و جزء الفبای فارسی نیست. بنابراین، هر کلمهای که در آن همزه دیده شود، یک کلمه عربی است که وارد فارسی شده است. به عبارت دیگر، در کلماتی که فارسی هستند اصولاً نباید همزه به کار رود.
پس، کلماتی مثل: پایین، بفرمایید، مینمایید و ... نباید با همزه نوشته شوند. (پائین، غلط است) مگر اینکه کلمه قابل فهم نباشد، مانند واژه جزء.
همزه به چهار شکل ممکن است نوشته شود: ء أ ئ ؤ
✅ قواعد پایهی همزه
اگر همزه، حرکت فتحه (_َ_) بگیرد، باید با پایهی «الف» نوشته شود؛ مثال: هیأت درست است، چون ء دارای فتحه است. (البته اگر از هیئت، منظور علم نجوم باشد، برای ایجاد تفاوت، با پایهی ی نوشته میشود)
اگر همزه، حرکت کسره (-ِ) بگیرد، باید با پایهی «ی» نوشته شود؛ مثال: مسائل درست است، چون ء دارای کسره است. خائن، مائده، ائمه، جوائز و ... (مسایل و جوایز هم درست هستند)
اگر همزه، حرکت ضمه (_ُ_) بگیرد، باید با پایهی «و» نوشته شود؛ مثال: مثلاً در کلمه عربی آباؤُکم، همزه به خاطر داشتن ضمه، بر روی پایهی «و» قرار گرفته است.
✅ استثنائات و مابقی قواعد همزه
- اگر حرف قبل از همزه، مفتوح باشد، همزه با پایهی «الف» نوشته میشود؛ مثال: رأفت، مأخذ، تأخیر.
- اگر همزه با صدای «ای» همراه شود، همزه بر پایهی «ی» مینشیند؛ مثال: جبرائیل، رئیس، لئیم، اسرائیل.
- اگر حرف قبل از همزه، ضمه باشد، بر تمامی قواعد، اولویت پیدا میکند و همزه بر روی پایهی «و» نوشته میشود. به طور مثال، درست است که در کلمه مؤسس، حرف همزه، حرکت فتحه دارد، اما چون حرف قبل از همزه، حرکت ضمه (_ُ) دارد، باید بر روی پایهی «واو» نوشته شود. کلمات دیگری که از این قاعده پیروی میکنند: سُؤال، مُؤید، مؤمن.
- اگر همزه با صدای «او» همراه شود، بر پایهی «واو» نوشته میشود؛ مثال: مسؤول (مسئول، غلط است)، شؤونات.
- تمامی کلمات لاتین که شامل همزه میشوند، باید بر پایهی «ی» نوشته شوند؛ مثال: ناپلئون، سوئد، ئیدروژن، ژوئن.
✅ قواعد همزه بدون پایه:
- همزه بدون پایه، فقط در آخر کلمات عربی میآید؛ مثال: سوء، اعضاء، املاء، انشاء.
- کلماتی مثل «انشاء» که در انتهای آنها، الف و سپس همزه بدون پایه میآید، الف و همزه آنها، در فارسی، یک حالت اضافی است و همزه تلفظ نمیشود و شنیده نیز نمیشود، بنابراین حذف میشود. پس در فارسی، «املا» درست است نه «املاء» و همینطور، «اعضا» درست است نه «اعضاء».
- در این کلمات، اگر یک مضافٌ الیه به کلمه اضافه شود، یک «ی» میانجی به انتهای کلمه اضافه خواهد شد؛ مثال: اعضای مجلس.
گروه علمی طلوع مهر
—————————————- منبع:
پایگاه Aftabgardan
☀️TolooemerGroup
🆔 @tolooemehr